پرسمان قرآني نماز

مركز فرهنگ و معارف قرآن

- ۱۰ -


2.لباس نمازگزار

فلسفه حجاب درنماز

* چرا زنان در نماز بايد پوشش و حجاب داشته باشند؟ آيا در قرآن به اين موضوع اشاره‌اى شده است؟

* نخست لازم به يادآورى است كه قرآن به مسئله پوشش زن در نماز اشاره‌اى به صراحت ندارد، لكن رواياتى كه به تفسير آياتى همچون آيات 26 و 31 سوره اعراف پرداخته‌اند به اين مسئله اشاره كرده‌اند.[1] اما فقها به استفاده از رواياتى كه در اين زمينه وارد شده به مسئله پرداخته‌اند.
درباره پوشش در نماز بايد گفت: مسئله محرم و نامحرم مربوط به انسان‌هاست و خداوند منزّه از آن است، ولى فلسفه پوشش انسان تنها مربوط به مسئله محرم و نامحرمى نيست، چون بر هر نمازگزارى (زن باشد يا مرد) واجب است خود را در نماز به مقدارى كه در شرع مقدس واجب شده بپوشاند؛ اگرچه تنها باشد و در خلوت نماز بخواند و هيچ كس او را نبيند.
پوشش براى انسان، اعم از زن و مرد، نوعى كرامت الهى است. تنها آدميان لباس مى‌پوشند، امّا هيچ حيوانى لباس نمى‌پوشد؛ بنابراين پوشش نشانه‌اى براى شخصيت و احترام انسان محسوب مى‌شود؛[2] افزون بر اين، در نماز علاوه بر خشوع قلبى، خشوع ظاهرى و احترام در مقابل ذات حق تعالى هم لازم است و آنچه خداوند براى بانوان در خضوع و احترام بندگى مى‌خواهد، مسئله رعايت حجاب هنگام نماز است. قرآن كريم مى‌فرمايد: (وَ نَحنُ أَقرَبُ إِلَيهِ مِن حَبلِ الورِيد)؛[3] و ما از شاه‌رگ ]او [(انسان) به او نزديك‌تريم.
از اين‌كه خداوند، رعايت حجاب را هنگام نماز واجب كرده، مى‌فهميم كه حجاب، بهترين و تنها لباسِ حضور نزد پروردگار است. حجاب براى زنان مؤمن، مقدمه قرب و نزديكى به حق تعالى است و بهترين تمرين براى حفظ و رعايت آن براى بانوان در برابر نامحرم به شمار مى‌رود، زيرا خانمى‌كه پنج نوبت در شبانه روز در آن‌جا كه نامحرمى نيست اين گونه خود را بپوشاند، بى‌گمان خود را در برابر نامحرم بهتر مى‌پوشاند؛ البته مسئله لزوم رعايت حجاب براى بانوان در نماز، ممكن است حكمت‌هاى ديگرى هم داشته باشد كه براى ما معلوم نيست، چون فلسفه و حكمت همه احكام براى ما بيان نشده و آنچه بيان شده نيز به طور كامل به دست ما نرسيده است.[4] براى آگاهى بيشتر چند كتاب درباره حجاب معرفى مى‌كنيم.[5]

مقدار پوشش زن در نماز و غيرنماز

* آيا در نماز، پوشيدن چادر لازم است؟زن چه مقدار از بدن را بايد در نماز بپوشاند؟ اگر سهواً بخشى از آن هويدا شود چه حكمى دارد؟آيادر غيرنماز ديدن پاى زن (پايين‌تر از قوزك پا) توسط نامحرم، گناه و حرام است؟ لطفاً آيات يا روايات آن را بيان كنيد؟

* زن در غير حال نماز، هنگامى كه در معرض ديد نامحرم قرار گيرد، لازم است تمام بدنش را به جز «دست تا مچ» و «چهره» بپوشاند. زن بايد هنگام نماز نيز تمام بدن حتى سر و موى خود را بپوشاند، ولى پوشاندن صورت به مقدارى كه در وضو شسته مى‌شود و دست‌ها و پاها تا مچ لازم نيست، اما براى اين‌كه يقين كند مقدار واجب را پوشانده بايد مقدارى از اطراف صورت و قدرى پايين‌تر از مچ دست و پا را هم بپوشاند.[6]
پوشش به مقدارى كه گفته شد اگر بدون چادر هم محقق باشد، براى نماز كفايت مى‌كند،بنابراين اگر بلوزو شلوار پوشيده باشد و يا جلوى چادر چند لحظه‌اى سهواًباز باشد اشكالى نداشته و نمازباطل نيست.[7]
در حال نماز، اگر نامحرم او را نبيند، اگر علاوه بر دو موضع بالا، كف و روى پاها تا قوزك پا را نپوشاند، نمازش صحيح است.[8] در اين كه زن بايد بدن خود را بپوشاند و نگاه كردن به بدن او حرام است شكى نيست و آيات و روايات بر اين مطلب دلالت دارند.
آن چه مهم است اين است كه از اين دو اصل كلى (وجوب پوشش و حرمت نگاه) چه مواردى استثنا شده است؟
بيشتر فقها، با توجه به آيات و روايات فتوا داده‌اند كه ـ در غير حالت نماز ـ تنها چهره و دو دست (از مچ به پايين‌تر) از آن قاعده كلى مستثنا شده‌اند، ولى بقيه بدن زن از جمله پايين‌تر از قوزك پا، داخل همان اصل كلى (وجوب پوشش و حرمت نگاه) باقى مانده‌اند.
برخى از آياتى كه فقها به آن استناد مى‌كنند عبارت است:
الف) (قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَـرِهِمْ وَ...)[9]؛ به مردان با ايمان بگو: ديده فرو نهند... . اين آيه دلالت بر حرمت نگاه به زنان دارد.
ب) (وَ‌قُل لِّلْمُؤْمِنَـتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَـرِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ‌لاَ‌يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ‌لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ...)[10]؛ و به زنان با ايمان بگو: ديدگان خود را ]از هر نامحرمى[طبعاً[ از آن پيداست و بايد روسرى خود را برگردن خويش ]اندازند. اين آيه علاوه بر حد پوشش موارد مستثنا را هم بيان مى‌كند. در تفسير اين آيه مسعدة‌بن‌زراره از حضرت صادق(عليه السلام)نقل مى‌كند كه وقتى از حضرت درباره زينتى كه زن مى‌تواند آشكار كند سؤال شد فرمود: چهره و دو كف.[11]
با توجه به آيه و روايت مى‌فهميم كه پوشش پاها واجب است و نگاه كردن نامحرم به آن حرام است وگرنه امام صادق(عليه السلام)پاها را هم استثنا مى‌فرمود. روايات و ادله ديگرى در اين زمينه وجود دارد.[12]

* در شرع مقدّس اسلام، طلا بر مرد حرام است، امّا برخى از آيه‌ها كه پاداش بهشتيان را بيان مى‌كند مى‌فرمايد: دست‌بندهاى ايشان از طلا و لباس‌هايشان از حرير است. با اين‌كه مى‌دانيم حكم به حلال و حرام بودن اشيا، ذاتى است نه اعتبارى لطفاً علت را بيان كنيد.

* (يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَب وَ‌لُؤْلُؤًا وَ‌لِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ)؛[13]. در آن جا با دستبندهاى زرّين و مرواريد آراسته شوند و جامه‌شان در آن‌جا ديباست.
الف) خداوندِ متعال، طلا و لباس حرير را بر مردان، در دنيا حرام كرد، ولى در بهشت زيباترين لباس‌هايى را كه در دنيا، از آن محروم بودند، در تن مى‌كنند و دست‌بندهاى جواهرنشان در دست دارند. اگر مردان در اين دنيا، از اينها محروم شده‌اند، شايد به علت غرور و غفلت و... بوده است و چون در بهشت، اين مسائل مطرح نيست، اين ممنوعيّت‌ها برداشته مى‌شود و جبران مى‌گردد.
ب) براى بيان نعمت‌هاى بهشتى، الفاظ معمولى دنيا، هرگز كافى نيست و چاره‌اى نيست جز اين‌كه با اين الفاظ، اشاره‌اى به آن نعمت‌هاى عظيم و توصيف ناكردنى شود.[14]
ج) دنيا، جايگاه تكليف است و ما به انجام دادن همه فرمان‌هاى الهى موظّف هستيم، گرچه در برخى از موارد، سبب حقيقى را ندانيم. آخرت، جايگاه نتيجه است و قابل مقايسه و تطبيق با اين دنيا نيست.
د) آن‌چه حرمت آن در شريعت ثابت است، تنها طلاى زرد است كه سبب آن، شايد آثار فيزيكى سوئى كه بر جسم مرد مى‌گذارد باشد. بديهى است كه انسان، در آخرت، هرگز تحت تأثير چنين عواملى قرار نمى‌گيرد.
در ضمن، چه كسى گفته كه حرمت و حليّت ذاتى اشيا است؟ تشريع، چه از سوى شارع مقدّس و چه از سوى انسان، امرى اعتبارى است؛ در شريعت‌هاى گذشته، بعضى محرّمات بوده، كه در شريعت اسلام، حلال است؛ قرآن مى‌فرمايد: (وَلاُِحِلَّ لَكُم بَعْضَ الَّذِى حُرِّمَ عَلَيْكُمْ)[15].
بنابراين حرمت مربوط به دنياست، نه آخرت.

3.مكان نمازگزار

اهميت مسجد

* قرآن، درباره «مسجد» در اسلام، چه تأكيدى دارد؟

* تأكيد و اهميت «مسجد»، از منظر قرآن، از چند جهت قابل ملاحظه است:
1. بدون شك، خلقت انسان بيهوده نيست و قرآن كريم، هدف از خلقت انسان را رشد و تكامل معنوى او دانسته است و راه رسيدن به اين تكامل را در «بندگى» خداوند متعال معرفى كرده، مى‌فرمايد: من جن و انس را نيافريدم، جز براى اين كه مرا عبادت كنند (و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند)(ذاريات، آيه56). از طرفى ديگر، خداوند متعال در قرآن، «مسجد» را كانون و پايگاهى براى عبادت ذكر كرده، مى‌فرمايد: (مَسَـجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا)[16]؛ مساجدى كه نام خدا در آن بسيار برده مى‌شود. پس مسجد پايگاهى براى عبادت و ياد خداوند متعال است و در آيه ديگرى مى‌فرمايد: توجه خويش را در هر مسجد (و هنگام عبادت) به سوى او كنيد، و او را بخوانيد در حالى كه دين (خود) را براى او خالص گردانيد(اعراف، آيه29).
2. هر چند تمامى آسمان‌ها و زمين از آن خداست، ليكن به خاطر توجه و اهميتى كه خداوند به «كعبه» دارد و با توجه به شرافتش، «خانه خدا» (بيت الله) از آن تعبير شده است؛ از طرفى، بر طبق آموزه‌هاى حديثى ما، هر مسجدى نيز خانه خداست؛ امام صادق(عليه السلام)مى‌فرمايند: (عَلَيكُم بِاِيتَانِ المَساجِدِ فَاِنَّها بيُوتُ اللهِ فِى الاَرضِ)؛ بر شما باد به رفتن مساجد، زيرا مساجد خانه‌هاى خدا در روى زمينند.[17]
3. قرآن كريم، كسانى را كه از بردن نام خدا در مساجد، جلوگيرى مى‌كنند، ستم‌كارترين مردم معرفى كرده، مى‌فرمايد: (وَ‌مَنْ أَظْـلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَـجِدَ اللَّهِ أَن يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ‌سَعَى فِى خَرَابِهَآ)[18]؛ كيست ستمكارتر ازآن كسانى كه از بردن نام خدا در مساجد او جلوگيرى كرده‌اند و سعى در ويرانى آنها دارند؟! بنابراين هر كس و هر گروهى كه به نوعى در تخريب مساجد الهى كوشش كند و يا مانع از آن شود كه نام خدا و عبادت او در آن جا انجام گيرد، مشمول همين حكم است، بلكه هر عملى كه نتيجه آن تخريب مساجد و از رونق افتادن آن باشد نيز هم‌چنين است، چرا كه جلوگيرى از مراكز توحيد، نتيجه‌اى جز سوق مردم به بى‌دينى نخواهد داشت.[19]
4. ممنوعيت مشركان از تعمير مساجد: خداوند مى‌فرمايد: (مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَن يَعْمُرُوا مَسَـجِدَ اللَّهِ شَـهِدِينَ عَلَى أَنفُسِهِم بِالْكُفْر)[20]؛ مشركان حق ندارند مساجد خدا را آباد كنند، در حالى كه به كفر خويش گواهى مى‌دهند.
پس مشركان و بت‌پرستان، نه حق شركت در مساجد را دارند و نه حق تعمير و بناى ساختمان آن را، چرا كه همان طورى كه «شرك» با «توحيد» قابل جمع نيست، اعمال مشركان، با ساختن مراكز توحيدى يا رونق بخشيدن به آن نيز غير قابل جمع است.
در مقابل، خداوند متعال، صفات عمران كنندگان مساجد را چنين بر مى‌شمرد: مساجد خدا را تنها كسى آباد مى‌كند كه ايمان به خدا و روز قيامت آورده است و نماز را برپا دارد و زكات را بپردازد و جز از خدا نترسد(توبه، آيه18).
اين دو آيه شريف، حكايت از قداست بالاى مساجد نزد خداوند متعال دارد كه عمران و آبادانى مسجد را در صلاحيت هر كسى نمى‌داند.[21]
5. در اهميت «مسجد» همين مقدار بس كه دو مسجد بزرگ و با اهميت در اسلام، سكوى معراج پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) قرار مى‌گيرد؛ خداوند مى‌فرمايد: (سُبْحَـنَ الَّذِى أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الاَْقْصَا الَّذِى بَـرَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ ءَايَـتِنَآ)[22]؛ پاك و منزه است خدايى كه بنده‌اش را در يك شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصى ـ كه گرداگردش را پر بركت ساخته‌ايم ـ برد، تا برخى از آيات خود را به او نشان دهيم.
6. «مسجد»، جهت قبله براى عبادت همه مسلمانان عالَم مى‌گردد، در يك زمان «مسجد الاقصى» و در زمانى «مسجد الحرام»: (فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَـهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ‌حَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَه)[23]؛ اكنون تو را به سوى قبله‌اى كه از آن خشنود باشى، باز مى‌گردانيم، پس روى خود را به سوى مسجد الحرام كن، و هر جا باشيد روى خود را به سوى آن بگردانيد.
7. دو پيامبر الهى مسئول طهارت خانه خدا مى‌گردند: و ما به ابراهيم و اسماعيل امر كرديم كه: خانه مرا براى طواف كنندگان و مجاوران و ركوع كنندگان و سجده كنندگان، پاك و پاكيزه كنيد.
و اين آيه نشان عظمت و شرافت «مسجد» به خصوص مسجد الحرام است كه خادمان آن از وارسته‌ترين افراد زمان خود، انتخاب مى‌شوند؛ كما اين كه خدمت‌گزارى در مسجد الحرام يكى از افتخارات مهم عرب جاهلى بوده است.[24]
8. به دليل قداست و اهميتى كه اسلام به مسجد مى‌دهد، قرآن مى‌فرمايد: (يَـبَنِىءَادَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِد)[25]؛ اى فرزندان آدم! زينت خود را هنگام رفتن به مسجد، با خود برداريد. كه از اين آيه، ضرورت نظافت و بهداشت و زينت كردن هنگام رفتن به مسجد، استفاده مى‌شود.
9. در بلندى و عظمت و منزلت مساجد همين بس كه خداوند مى‌فرمايد: (فِى بُيُوت أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ‌يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ...)[26]؛ ]اين چراغ پرفروغ الهى[ در خانه‌هايى قرار دارد كه خداوند اذن فرموده ديوارهاى آن را بالا ببرند ]تا از دست‌برد شياطين و هوس‌بازان در امان باشد[؛ خانه‌هايى كه نام خدا در آنها برده مى‌شود. با توجه به اين كه مراد از «بيوت» هر كانونى است كه به فرمان خدا برپا شده است، و نام خدا در آن برده مى‌شود و هر صبح و شام مردانى با ايمان در آن خانه‌ها مشغول ذكر خدايند. به تعبير مرحوم علامه طباطبايى، «از مصاديق يقينى اين «بيوت» مساجد است» كه به اذن خداوند منزلت و عظمت بلندى يافته‌اند.[27] و اين همه، تنها بخشى از آياتى بود كه اهميت «مسجد» را مى‌توان از آن استفاده كرد، اما در روايات، كه دريايى از كلمات نورانى امامان مى‌باشد، وادى ديگرى است كه مجال آن نيست.[28]

* مساجد در اسلام چگونه معرفى شده‌اند؟

* مسجد در آيات و روايات، كانون توحيد، پايگاه هر گونه حركت سازنده، محيطى براى پاك‌سازى عقايد انحرافى، پايگاهى براى دفاع از ميراث‌هاى اسلامى و... معرفى شده است. در ذيل به برخى از ويژگى‌هاى مسجد از ديدگاه آيات اشاره مى‌كنيم:
1. مساجد جايگاه ذكر انوار الهى است كه به فرمان خداوند برپا شده و در آن جا تنها نام خداوند برده مى‌شود و جايى است كه زندگى مادى انسان‌ها در آن جا آنان را از ياد خدا غافل نمى‌كند و در آن جا هميشه مشغول تسبيح و تقديس خداوندند: (فِى بُيُوت أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ‌يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ‌الاَْصَالِ)[29]؛
2. صاحب مسجد خداست؛ خداونددر مسجد ميزبان بندگان مؤمنى است كه براى عبادت او به مسجد مى‌آيند. طبيعى است چنين مكانى كه از آنِ خداست بزرگ‌ترين پايگاه توحيد خواهد بود: (وَ‌أَنَّ الْمَسَـجِدَ لِلَّهِ فَلاَ‌تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا)[30]؛ و اين كه مساجد از آنِ خداست، در اين مساجد احدى را با خدا نخوانيد.
3. مساجد پايگاه نمايش روزانه امّت اسلام‌اند: (وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِد وَ‌ادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّين)[31]؛ و توجه خويش را در هر مسجد ]و به هنگام عبادت [به سوى او كنيد و او را بخوانيد و دين ]خود [را براى او خالص گردانيد. توجه به اين نكته كه هر روز ميليون‌ها انسان رو به قبله و رو به طرف خانه خدا مى‌ايستند، ضمن آن كه نمايشى از امت اسلامى را نشان مى‌دهد و ما را به اين رهنمون مى‌سازد كه هدف مسلمانان در فعاليت‌هاى مساجد بايد خداوند باشد.
4. مساجد پايگاه توحيدند؛ مسجد تقدس ذاتى ندارد؛ تنها در صورتى قداست دارد كه پايگاه توحيد و در خدمت اهداف دين و محل ذكر و ياد خدا و عبادت بندگان مؤمن خدا باشد وگرنه اگر به جاى اينها در خدمت تفرقه و نفاق باشد و براى تضعيف جامعه اسلامى و رخنه در صفوف امت مسلمان تأسيس شده باشد، نه تنها تقدس ندارد، بلكه هم چون بتكده بايد نابود شود: ]گروهى ديگر از آنان[ كسانى هستند كه مسجدى ساختند براى زيان به ]مسلمانان[كفر و تفرقه ميان مؤمنان و كمين گاه براى كسى كه با خدا و پيامبرش از پيش مبارزه كرده بود، آنان سوگند ياد مى‌كنند كه نظرى جز نيكى و ]خدمت[ نداشته‌ايم، اما خداوند گواهى مى‌دهد كه آنان دروغ‌گو هستند...(توبه، 107ـ110)
علاوه بر اين آيات، سيره عملى پيامبر گرامى اسلام و امامان معصوم(عليهم السلام) برخى از ويژگى‌هاى مسجد را نيز معرفى كرده است.
الف: مسجد جايگاه آموزش و فراگيرى علوم اسلامى است.
ب: از لحاظ اجتماعى ـ سياسى، مسجد كانون رايزنى و مشورت، تعاون اجتماعى، پاسدارى از عدالت و حكومت اسلامى و... است.
ج: از نظر نظامى، مسجد از يك سو، مهد و پرورش‌گاه نيروهاى مدافع اسلام و ميهن اسلامى است. پايگاهى كه سربازان اسلام، آموزش‌هاى عقيدتى را در آن‌جا سپرى مى‌كنند و از سوى ديگر، هنگام بروز جنگ و پيدايش ناامنى در جامعه، مسجد بسان پايگاه و سنگرى استوار براى رزمندگان اسلام است. ما اين ويژگى‌ها را در مسجد النبىِ صدر اسلام آشكارا مى‌بينيم.

ساخت مسجد

* آياتى كه درباره ساختن مسجد آمده معرفى كنيد؟

* 1. (انَّمَا يَعْمُرُ مَسَـجِدَ اللَّهِ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الأخر وَأَقَامَ الصَّلَوةَ واتَى الزَّكَوة وَلَم يَخْش إِلاَّ اللَّهَ فَعَسَى أُولئكَ أَن يَكُونُوا مِنَ المُهتَدِين)[32]؛ مساجد الهى را كسى آباد مى‌كند كه ايمان به خدا و روز قيامت آورده، نماز را برپا دارد و زكات را بپردازد و از چيزى جز خدا نترسد، ممكن است چنين گروهى هدايت يابند.

2. (لاَتَقُم فِيه أَبَدا لَّمَسْجِد أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِن أَوَّلِ يَوْم أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ فِيه رِجَال يُحبُّونَ أَن يَتطَهَّرُوا واللَّهُ يُحِب الْمُطَّهّرِين)[33]؛ آن مسجدى كه از روز نخست بر پايه تقوا بنا شده، شايسته است كه در آن قيام [و عبادت] كنى. در آن مردانى هستند كه دوست دارند پاكيزه باشند و خداوند پاكيزگان را دوست دارد.

 

معناى (خذوا زينتكم عند كل مسجد)

* چرا خداوند در سوره اعراف، آيه 31 مى‌فرمايد: هر گاه به مسجد مى‌رويد، با خودتان زينت (جواهر) هم ببريد؟
* زينت سه گونه است: زينت باطنى، مثل علم و اعتقادات خوب؛ زينت بدنى، مانند نيرومندى و غيره و زينت خارجى، مثل زيور آلات، مال و غيره.[34]
از مطلب بالا معلوم مى‌شود، زينت در همه آيات، به معناى «جواهر و زيور آلات» فارسى نيست، بلكه معناى ديگرى نيز دارد. در آيه 31 اعراف، غرض از «زينت» مى‌تواند هم اشاره به «زينت‌هاى جسمانى» باشد، كه شامل پوشيدن لباس‌هاى مرتب و تميز و شانه زدن موها و به كار بردن عطر و زينت آلات حلال براى مرد و زن مى‌شود و هم شامل «زينت‌هاى معنوى»، يعنى صفات انسانى و ملكات اخلاقى و پاكى نيت و اخلاص.
در اين آيه، به يكى از نكات مهم در زندگى انسان‌ها اشاره شده است؛ طبق اين آيه، شايسته است مسلمانان در همه جا، به ويژه در نماز و مساجد كه محل اجتماع و رفت و آمد افراد گوناگون است، با زينت و آراستن خود ـ البته تا حدى كه باعث حسرت فقرا و... نشود ـ وارد شوند، چرا كه در نماز، در پيشگاه زيباترين وجود (خداوند) قرار مى‌گيريم و آراستگى در مسجد، سبب رغبت ديگران به مسجد و آرامش در آن مى‌شود.[35]

تفاوت مسجد و حسينيه

* لطفاً فرق بين مسجد و حسينيه را بيان فرماييد؟ آيا همان احكامى كه در قرآن براى مسجد بيان شده درباره حسنيه‌ها هم مطرح است؟

* «مساجد» مكان‌هايى است كه در آن جا براى خدا سجده مى‌شود و عبادت‌گاه مسلمانان به شمار مى‌آيد و مسلمانان در آن جا، عظيم‌ترين عبادت (نماز) را اقامه مى‌نمايند.[36] كه احكام خاصى دارد و در قرآن هم به برخى اشاره شده است. (مانند احكامى كه درباره مسجد در سوره توبه آيه 18 و 28 / سوره اعراف آيه 31 / سوره بقره آيه 114 / سوره مجادله آيه 11 و... بيان شده است.)
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى‌فرمايد: مساجد، خانه‌هاى خداست؛ هر كس براى اين مساجد، تلاش نمايد، براى خداوند تلاش كرده است...‌.[37]
«حسينيه»، در ميان شيعيان به طور عموم به جايگاهى گفته مى‌شود كه در آن محل، مراسم روضه خوانى، عزادارى و مراسم عاشوراى حسينى برپا مى‌گردد.[38]
بدين ترتيب، روشن مى‌گردد كه مكان‌هايى كه وقف مساجد مى‌شود، از احترام و مقررات ويژه‌اى برخوردار است كه اين احترام و مقررات، براى مكان‌هاى ديگرى مثل حسينيه وجود ندارد؛ مثلا كسى كه غسل يا تيمم از جنابت را انجام نداده، نمى‌تواند داخل مساجد شود، در حالى كه حسينيه، اين محدوديت و ممنوعيت را ندارد.[39]

وجه نام گذارى مسجدالحرام

* چرا به خانه خدا «مسجد الحرام» مى‌گويند؟

* از امام صادق(عليه السلام) سؤال شد كه چرا كعبه را «بيت الله الحرام» ناميده‌اند؟ حضرت در جواب فرمودند: (لانّه حُرِّمَ عَلى المشركينَ اَن يَدْخلوه)؛ چون بر مشركان حرام است كه وارد آن شوند.[40]
در واقع، كلام حضرت اشاره به آيه (يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلاَ‌يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَـذَا)[41]؛ اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! مشركان ناپاكند، پس نبايد بعد از امسال نزديك مسجدالحرام شوند.

توقف جُنُب و زن حائض در مسجد

* شنيده‌ايم كسانى كه عذر شرعى دارند نبايد به مسجد نزديك شوند و بايد هفت قدم از مسجد دور شوند، آيا نشستن در چاى خانه يا كفش‌دارى مسجد و گوش دادن به قرآن و دعا نيز اشكال دارد؟ نظر قرآن در اين زمينه چيست؟ آيا اين كه مى‌گويند كسى كه عذر شرعى دارد مى‌تواند به امام‌زاده برود، ولى نمى‌تواند زيارت كند، درست است يا خير؟

* در قرآن به صراحت به حضور جنب در مسجد اشاره‌اى نشده است اما در ذيل آيه 43 سوره نساء، مفسران به اين موضوع پرداخته‌اند.[42] رواياتى كه در مقام تفسير اين آيه برآمده‌اند نيز به اين موضوع اشاره كرده‌اند.[43]
اما درباره حكم فقهى آن بايد گفت: بر انسان جنب و حائض توقف در مساجد حرام است، ولى اگر از يك در داخل و از در ديگر خارج شود يا براى برداشتن چيزى برود (و در مسجد توقف نكند)، مانعى ندارد و احتياط واجب آن است كه در حرم امامان هم توقف نكند[44]. چاى‌خانه يا كفش‌دارى مسجد، اگر جزء مسجد نباشد، توقف كردن در آن جا و گوش كردن به قرآن و دعا اشكال ندارد و نزديك شدن به مسجد (هفت قدم يا نزديك‌تر) بدون وارد شدن در آن اشكال ندارد.
رفتن به حرم امام‌زاده‌ها ]و زيارت كردن آنان[[45]

علت جلوتربودن مكان مرد از زن در نماز

* خداوند با اين كه براى زن ارزش و مقامى بالاتر از مرد قائل است و در بعضى موارد برابر با مرد، چرا در هنگام نماز، مرد بايد جلوتر از زن بايستد؟

* خداوند متعال براى زن ارزش و مقامى بالاتر از مرد قائل نشده است، چرا كه از ديدگاه قرآن، افراد انسان (چه مرد و چه زن) از نظر حقيقت انسانيت و مسايل ارزشى يكسانند و هيچ يك بر ديگرى جز به تقوا و عمل صالح بيشتر، برترى ندارد: (إن أكرمكم عندالله أتقـكم)[46]؛ (من عمل صلحاً من ذكر أو أنثى و هو مؤمن فلنحيينّه حيوة طيّبة و لنجزينّهم أجرهم بأحسن ما كانوا يعملون)[47]؛ مرد يا زن، كار شايسته كند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاكيزه [و نيكوچيى حيات [واقعى] مى‌بخشيم و يقيناً بهتر از آنچه انجام داده‌اند به آنان پاداش مى‌دهيم.
قرآن، اگر در جايى از مردان شايسته‌اى هم‌چون لقمان حكيم سخن مى‌گويد، در جاى ديگر نيز از زنان شايسته نام مى‌برد؛ مانند همسر فرعون (تحريم، آيه11) و حضرت مريم (آل‌عمران، آيه42) و...‌.
همان‌گونه كه مردان، داراى انديشه، اراده و اختيارند و براى رسيدن به تكامل و قرب الهى وظايف و تكاليفى بر عهده آنهاست، زن‌ها هم همين گونه هستند و در اين جهت، هيچ امتيازى بين زن و مرد وجود ندارد، ولى در بعضى احكام و وظايف با يك‌ديگر متفاوتند. وظايفى به عهده مردان است و بر عهده زنان نيست و بالعكس و اين تفاوت براى اين است كه طبيعت و آفرينش زن و مرد متفاوت است.
خداى متعال، به مقتضاى حكمت بالغه خود و مصالح و مفاسدى كه پشتوانه احكام اوست، وظايفى براى مرد و وظايفى براى زن معين كرده است:(لاتبديل لخلق الله)[48]. همان‌طور كه مرد نمى‌تواند فرزندى به دنيا بياورد، زن هم نمى‌تواند برخى از كارهاى طاقت‌فرسا چون امامت، رهبرى، سياست و كشوردارى را به عهده بگيرد. اگر اسلام اجازه نداده است زن رئيس حكومت يا قاضى و امام جماعت شود، براى آن است كه هر يك از آنها، از شئون سياسى جامعه است و در شئون سياسى، زن بايد پشت سر مرد بايستد نه پيش روى او و اين به معناى برترى مرد بر زن نيست.

در علم فيزيولوژى هم گفته شده كه زنان از نظر مغز، قلب، شريان‌ها، اعصاب و عضلات بدنى، با مردان تفاوت دارند. در زندگى زنان، «احساس» و در حيات مردان تعقّل غلبه دارد. (البته متوسط زنان و مردان اين گونه هستند) و به علت همين تفاوتى كه در آفرينش زن و مرد وجود دارد، قوانين اسلام هم با آفرينش انسان سازگار است، به همين جهت، در اسلام، وظايف و تكاليف عمومى و اجتماعى كه به تعقل و صلابت بيشترى نياز دارد؛ مانند حكومت، امامت، قضاوت، جهاد ابتدايى و... به عهده مردان قرار داده شده است و وظايفى را كه ارتباطش با احساس، بيشتر از تعقّل است و زن، بهتر از مرد مى‌تواند از عهده آن برآيد؛ مانند پرورش و تربيت اولاد و آشنا كردن آنها به وظايف اجتماعى، تدبير منزل و... مخصوص زنان قرار داده است.
از سوى ديگر، براى اين كه عفت و عصمت زن اهميت بسيارى دارد، خداوند متعال، بعضى از كارهاى اجرايى، مانند امامت، قضاوت و... را ـ كه سر كار انسان با نامحرمان بسيار است ـ به عهده مردان گذاشته و جلوتر ايستادن مردها از خانم‌ها در نماز هم كه در بعضى روايات به آن اشاره شده است[49] ممكن است به همين جهت باشد. عفّت زن اقتضا مى‌كند كه عقب‌تر از مرد بايستد.
اين نكته هم شايان توجه است كه جلوتر ايستادن زن از مرد مكروه است نه حرام؛ يعنى مستحب است در حال نماز خواندن مرد جلوتر از زن باشد.[50]

 

پى‏نوشتها:

[1]. ر.ك: بحارالانوار، ج 80، ص 164ـ168ـ173ـ185 / ترجمه الميزان، ج 8، ص 86.
[2]. ر.ك: ترجمه الميزان، ج 8، ص 86.
[3]. ق، آيه16.
[4]. اقتباس از: محمد وحيدى، احكام بانوان، ص17; على محمدى، فلسفه حجاب، ص17.
[5]. 1. شهريار تهرانى; آيا حجاب ضرورت دارد؟، 2. محسن قرائتى و محمد محمدى‌اشتهاردى; پوشش زن در اسلام، 3. مهدى مهريزى; حجاب، 4. على محمدى آشنايى; حجاب در اديان الهى، 5. محمدرضا اكبرى; حجاب در عصر ما، 6. مقالات كنگره اسلام و زن; حجاب و آزادى، 7. محمد مهدى شمس‌الدين; حدود پوشش و نگاه در اسلام، 8. رسول جعفريان; رسائل حجابيه، 9. مرتضى مطهرى، مسئله حجاب.
[6]. بنى‌هاشمى، توضيح المسائل مراجع، ج1، ص463، مسئله 789.
[7]. ر.ك: استفتائات امام خمينى، ج1، ص137; توضيح المسائل مراجع، همان، ص465.
[8]. محمد وحيدى، احكام بانوان (فتاواى حضرت امام)، ص15.
[9]. نور، آيه30.
[10]. همان، آيه31.
[11]. وسايل‌الشيعه، ج20، ص202.
[12]. براى آگاهى بيشتر در اين زمينه ر.ك: شهيد مطهرى، فلسفه حجاب و فتحيه فتاحى‌زاده، حجاب از ديدگاه قرآن و سنت، مراجعه كنيد.
[13]. حج، آيه23.
[14]. تفسير نمونه، ج14، ص57 و ج25، ص371.
[15]. آل عمران، آيه50.
[16]. حج، آيه40.
[17]. شيخ صدوق، أمالى صدوق، ص293، ح8; همان، تفسير الميزان، ج20، ص49.
[18]. بقره، آيه114.
[19]. همان، تفسير نمونه، ج1، ص411.
[20]. توبه، آيه17.
[21]. ر.ك: همان، ج7، ص314.
[22]. اسراء، آيه1.
[23]. بقره، آيه144.
[24]. ر.ك: توبه، آيه19.
[25]. اعراف، آيه31.
[26]. نور، آيه36.
[27]. تفسير الميزان، ج15، ص126; ر.ك: تفسير نمونه، ج14، ص481.
[28]. ر.ك: محمدى رى شهرى، ميزان الحكمه، ترجمه حميد رضا شيخى، ج5، ص2390; خسرو تقدسى‌نيا، مسجد در آينه قرآن و روايات.
[29]. نور، آيه36.
[30]. جن، آيه18.
[31]. اعراف، آيه29.
[32]. توبه، آيه18.
[33]. همان، آيه108.
[34]. سيد على اكبر قرشى، قاموس قرآن، واژه زينت.
[35]. هاشمى رفسنجانى و ديگران، تفسير راهنما، ج5، ص514; تفسير نمونه، ج6، ص148.
[36]. سوره توبه، آيه 108 / سوره نور آيه 36 و...
[37]. محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، ج3، ص320.
[38]. دائرة المعارف تشيع، ج6، ص356.
[39]. ر.ك: سيد مصطفى حسينى دشتى، معارف و معاريف، ج9، ص351.
[40]. شيخ صدوق، علل الشرايع، ج2، ص101.
[41]. توبه، آيه28.
[42]. ر.ك: تفسير نمونه، ج 3، ص 398 / تفسير الميزان، ج 4، ص 360.
[43]. ر.ك: وسائل الشيعه، ج 1، ص 271.
[44]. بنى هاشمى، توضيح المسائل مراجع، ج1، مسئله 355; رساله امام خمينى، ص225.
[45]. استفتائات امام خمينى، ج1، ص73.
[46]. حجرات، آيه13.
[47]. نحل، آيه97.
[48]. روم، آيه30.
[49]. ر.ك: علامه مجلسى، بحارالانوار، ج80، ص197.
[50]. امام خمينى، تحريرالوسيله، ج1، ص148.