7. سهل انگارى در نماز
بى اعتنايى به نماز
* در مورد بىاعتنائى به نماز، چه آياتى در قرآن آمده
است؟
* در يك نگاه كلى، قرآنكريم، انسانها را نسبت به
برپايى نماز به چهار دسته تقسيم مىكند:
1. گروهى كه به طور كلى، بىتوجه و بىاعتنا به اين فريضه الهى مىباشند و نماز
نمىخوانند: از مجرمان [مىپرسند] چه چيز شما را به دوزخ وارد ساخت؟ مىگويند از
نمازگزاران نبوديم.(مدثر،40ـ43).
2. گروهى كه در اثر بىتوجهى به نماز، در بعضى از زمانها، نماز مىخوانند، خداوند
به اينان وعده وارد شدن در وادى «غى» را در دوزخ داده، مىفرمايد:
(فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَوةَ
وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا)[1]؛
امّا پس از آنان، فرزندان ناشايستهاى روى كار آمدند كه نماز را تباه كردند و از
شهوات پيروى نمودند؛ پس به زودى مجازات گمراهى خود را خواهند ديد.
3. دستهاى كه هميشه نماز مىخوانند وليكن در اقامه آن
سهل انگارى مىكنند؛ خداوند به دليل بىتوجهى آنان به نماز، چنين خطابشان
مىفرمايد: واى بر نمازگزارانى كه در نماز خود سهلانگارى مىكنند (ماعون،4ـ5).
4. مؤمنانى كه بر اين فريضه الهى مواظبت كرده، با قلبى خاشع آن را به پا
مىدارند. خداوند درباره آنان مىفرمايد: مؤمنان رستگار شدند؛ آنها كه در
نمازشان خشوع دارند؛... و آنها كه بر نمازهايشان مواظبت مىنمايند. اينان وارث
فردوس (جايگاهى در بهشت) هستند. (مؤمنون، 1 ـ 2 و 9).
* دخترى نوزده ساله هستم و در يك خانواده مذهبى زندگى مىكنم، ولى برخلاف ساير
افراد خانواده به نمازم، كمتر اهميت مىدهم، ولى به ساير عقايدم پاىبندم، امّا
احساس مىكنم آنها هم هر لحظه كمرنگتر مىشود، لطفاً مرا كمك كنيد.
* يكى از شرايط مؤمن واقعى اين است كه هميشه نماز را به پا دارد (معارج، 23).
خداوند به كسى كه در نماز خود سهلانگارى مىكند؛ مثلاً گاهى نماز مىخواند و
گاهى نمىخواند يا در نماز دقت نمىكند و آن را با آداب صحيح و واجبش به جاى
نمىآورد و... در قرآن وعده عذاب داده است (ماعون، 4 و 5).
قرآن كريم در توصيف نمازگزاران مىفرمايد: نمازگزاران كسانى هستند كه:
(عَلَى صَلاَتِهِمْ دَآئِمُونَ)[2]؛
نمازها را پيوسته بجا مىآورند؛ يعنى همه نمازها را در اوقات معين خود انجام
مىدهند، نه اين كه گاهى بخوانند و گاهى نخوانند، يا شب نماز بخوانند، اما صبح
نخوانند.در روايات هم بر انجام دادن نماز بسيار تأكيد شده است. پيامبر(صلى الله
عليه وآله وسلم) فرمود: كسى كه نمازش را از روى عمد ترك نمايد از ذمّه خداوند و
پيامبر اسلام برى شده و پيمانشكنى نموده و پيوندهايى كه خداوند دستور برقرارى
آن را داده بريده است، زيرا خداوند مىفرمايد: اينان كسانى هستند كه بر آنها
لعنت (فرستاده شده) است و برايشان بدى و سختى سراى آخرت مهيا شده است.[3]
(رعد، آيه25). پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)مىفرمايد: اگر مردم مىدانستند
كه نماز عشا و نماز صبح چه قدر اهميت و ارزش دارد، آن دو را به جا مىآوردند،
حتى در سختترين شرايط؛ سپس فرمود: نماز عشا و صبح كفاره اعمالى است كه در بين
اين دو (صبح و شب) انجام مىشود.[4]
در تفسير آيه 78 سوره اسراء نيز از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه: مقصود
از «قرءان الفجر» نماز صبح است كه اگر در اول وقتش خوانده شود، دوبار براى او
ثبت مىشود هم فرشتگان شب آن را ثبت مىكنند و هم فرشتگان روز؛
(إِنَّ قُرْءَانَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا)[5]؛
چرا كه قرآن فجر، مشهود (فرشتگان شب و روز) است![6]
پيش از اين نيز به آثار ترك نماز اشاره شد.[7]
راه ترغيب به مداومت در نماز
* شخصى گاهى بسيار نماز مىخواند، ولى بعد از مدتى نماز
را ترك مىكند و از ياد خدا غافل مىشود. راه دائمى خوب بودن و به ياد خدا بودن
از نظر قرآن چيست؟
* افزون بر عوامل ترك نماز و راههاى برخورد با تارك الصلوة كه پيش از اين
گذشت،[8]
بايد توجه داشت: اگرچه از نظر قرآن يكى از مهمترين عوامل ياد خدا نماز خواندن
است،[9] اما
منظور از ياد خدا تنها ذكر لفظى نيست، بلكه خدا را در درون جان حاضر ديدن و به
ياد علم و قدرت بىپايان و رحمت وسيعش بودن است؛ انسان در اين موقع، احساس
مىكند تكيهگاه نيرومندى دارد و هيچ قدرتى در برابر آن مقاومت نمىكند، پس
براى اين كه از خدا غافل نشويم، بايد او را در دل فراوان ياد كنيم. «واذكُروا
اللّهَ كَثيرًا لَعَلَّكُم تُفلِحون؛(انفال،45) و خداوند را فراوان ياد كنيد
تا رستگار شويد.»[10]
يكى ديگر از راههاى مداومت بر اداى نماز اين است كه خودمان را به نماز اول وقت
عادت بدهيم. مىتوانيم نذر كنيم كه مثلا (تا يك هفته اگر نمازم را اول وقت
نخواندم براى خدا بر من ]واجب[ باشد كه صد تومان در راه خدا بدهم.» پس
از موفقيت در هفته اول، براى هفته دوم و... خواندن كتابهاى مفيدى چون: حق
اليقين تأليف علامه مجلسى، و منازل الاخره نوشته حاج شيخ عباس قمى و... قطعاً
مؤثر است.
علاوه بر آن معاشرت و دوستى با انسانهاى مقيّد به نماز
و در صورت امكان، كم كردن و حتى قطع رابطه با انسانهايى كه نماز نمىخوانند،
در اشتياق انسان به عبادت خدا بسيار مفيد و مؤثر است.
توجه به آثار و بركات نماز، پىآمدهاى زيانبار ترك نماز و راه لذت بردن از
خواندن نماز؛ تا اندازه بسيارى انسان را به هم صحبتى با خدا سوق مىدهد.[11]
در ضمن مشكلات مادى و سرخوردگى روحى را نيز به كمى تلاش و مشورت با افراد آگاه
مىتوان برطرف نمود.
8.كمال و حقيقت نماز
شرايط قبولى نماز
* كدام يك از آيات، به شرايط قبولى نماز اشاره دارد؟
* عبادتها، به طور اعم، غير از شرايط صحت، شرايط «قبول» و «كمال» هم دارد؛
يعنى وقتى از شرايط صحت فقهى برخوردار است موجب رفع عقاب خواهد شد، امّا همين
عبادت صحيح آنگاه موجب رشد معنوى و قرب الهى مىشود كه داراى شرايط قبولى نيز
باشد. بنابراين يك عبادت گاهى صحيح است، اما رشدآور نيست؛ يعنى مىتواند ما را
از كيفر برهاند، ولى ما را محبوب خدا نمىسازد. اساس شرايط قبول نماز توجه قلبى
به نماز و حضور قلب هنگام نماز است كه توجه قلبى روح براى اعمال خارجى است. هر
مقدار كه نمازگزار حضور قلب داشته باشد، نمازش را خداوند مىپذيرد، لذا گفته
شده با نوافل نماز خودتان را كامل كنيد.
تقوا و پرهيزكارى يكى ديگر از شرايط قبولى نماز و اعمال ديگر است؛ خداوند
مىفرمايد: (قُلْ أَنفِقُواْ طَوْعًا أَوْ كَرْهًا لَّن يُتَقَبَّلَ مِنكُمْ
إِنَّكُمْ كُنتُمْ قَوْمًا فَـسِقِينَ)[12]؛
بگو انفاق كنيد؛ خواه از روى ميل باشد يا اكراه، هرگز از شما پذيرفته نمىشود،
زيرا شما قوم فاسقى بوديد. و نيز مىفرمايد: (...إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ
اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ)[13]؛
... خدا تنها از پرهيزكاران مىپذيرد.[14]
برخى از چيزها مانع قبولى نماز است؛ مانند: ندادن زكات و حقوق واجب، حسد، كبر،
غيبت كردن، خوردن مال حرام، شراب خوارى و... .
معناى محافظت بر نماز
* با توجه به آيه 9 مؤمنون، محافظت بر نماز به چه معنا
است؟
* مراد از محافظت بر نماز، حفظ آداب و شرايط و اركان و خصوصيات آن است؛ آدابى
كه ظاهر نماز را از آنچه مايه فساد است حفظ كند و نيز روح نماز را كه حضور قلب
است، تقويت نمايد و هم موانع اخلاقى را كه سدّ راه قبول آن است، از بين ببرد.[15]
راه به دست آوردن خشوع و حضورقلب درنماز
* براى حضور ذهنو كمال دقت در نماز وجلوگيرى از حواس
پرتى چه بايد كرد؟
* خداوند در آيه 2 سوره مؤمنون مىفرمايد: [مؤمنان]
كسانى [هستند] كه در نمازشان خاشعاند.
بنابراين، خشوع در نماز علامت ايمان است نه نماز خواندن. براى تحصيل خشوع و حضور
قلب در نماز، امور ذيل توصيه شده است:
1. انديشه در اهميت و آثار نماز؛
اگر گوهر گرانبها و يا يك انگشتر، به ارزش چندين هزار تومان را گم كنيم تا مدتى
آشفته خاطر مىشويم و شبها خوابمان نمىبرد؛ اين در حالى است كه دو ركعت نمازى را
كه به همه دنيا و لذتهاى آن مىارزد، از دست مىدهيم و ناراحت نمىشويم.! پس در
مرحله اول بايد در اهميت و آثار ارزشمند نماز بينديشيم تا پىببريم با اين نمازهاى
فاقد حال و توجه و حضور قلب، خود را از چه فوايد و بركاتى محروم ساختهايم.! قرآن
كريم، كسالت در نماز و بىميلى به اين فريضه الهى را از اوصاف منافقان برشمرده،
درباره آنان مىفرمايد: ...و چون به نماز مىايستند با حال بىميلى نماز مىگزارند
و براى مردم ريا مىكنند و جز اندكى يادخدانمىكنند.[16]
2. كنترل افكار خود قبل از شروع نماز؛
براى تحصيل اين امر به مسايل ذيل توجه بايد كرد:
الف) تمركز حواس و پرهيز از امورى كه ذهن را به خود مشغول مىدارد و باعث پراكندگى
و مشوش شدن آن مىگردد.
ب) انتخاب محل و مكان مناسب براى نماز و ساير عبادتها؛ به همين جهت، نماز خواندن
در برابر اشيايى كه ذهن را به خود مشغول مىدارد، مانند: درهاى باز، محل عبور و
مرور مردم، مقابل آيينه و عكس و... مكروهاست و هر قدر آن محل، از زرق و برق و
تشريفات خالى باشد، براى حضور قلب سودمندتر است.
ج) انجام دادن مستحبات نماز و آداب مخصوص آن.
د) مراقبت و تمرين و استمرار امور يادشده.[17]
بنابراين هنگام نماز بايد توجه خود را به خدا معطوف سازد، براى چند دقيقه در
محل نماز، خود را از غير خدا فارغ كند، دل را از افكار و خيالهاى واهى خالى
سازد و با متمركزساختن حواس خود و فراموش كردن گرايشهاى دنيايى، براى داشتن
حضور قلب تلاش كند؛ البته با تفكر و پشيمانى در اثر از دستدادن منافع معنوى
نماز و جبران زيان و خسارتهاى گذشته، اين مهم بهتر حاصل مىشود.
3. انديشه در عظمت خداوند؛
وقتى انسان در برابر هم نوع خود قرار مىگيرد، مواظب رفتار و حواس خويش است.
وقتى باور كرديم كه در حضور خدا هستيم و خداوند از روى لطف به ما اجازه داده در
حضور او بايستيم و با او سخن گوييم و به درد دل و مناجات با او بپردازيم، آيا
جا دارد از او غافل شويم؟ به همين جهت طبق روايتى خداوند مىفرمايد: كسى كه
نماز مىخواند، ولى دل به نماز نمىسپرد، آيانمىترسد كه او را به صورت الاغ
مسخ كنم؟ يعنى، غفلت و بىتوجهى در نماز آن قدر زشت است كه مبتلاى به آن مستحق
اين است كه بهصورت حيوانى مسخ شود.
4.تفكر در معانى كلمات نماز؛
هنگام نماز سعى كنيم، معانى جملههايى را كه بر زبان جارى مىكنيم، تصور كنيم و
در آنها بينديشيم و با تأمل نمازبخوانيم؛ به طورى كه اگر قبلاً در يك دقيقه،
يك ركعت مىخوانديم، اينك يك ركعت را در دو دقيقه بخوانيم و اين براى كسى كه
مىخواهد به حضور خدا برود وقت زيادى نيست.
5. امام سجاد(عليه السلام) مىفرمايد: وقتى نماز مىخوانى فرض كن ]در
آستانه مرگ هستى و[ آخرين نمازت را مىخوانى. اگر انسان بداند، از عمرش تنها به
اندازه خواندن چند ركعت نماز باقى مانده است، حواسش را جمع مىكند و تلاش
مىكند نمازش را بهتر وشايستهتر بهجا آورد و از كاستىهايش توبه كند. حال كه
ما نمىدانيم عمرمان تا كى باقى است، فرض كنيم اين آخرين نمازى است كه بهجا
مىآوريم. چنين تصورى باعث مىشود در برابر شيطان مقاومت كنيم و او را از خود
برانيم و از لحظهها و دقايقى كه در نماز سپرى مىكنيم، بهره شايان ببريم.
6. سعى كنيم دعاهايى را كه براى قبل از شروع نماز و نيز
بعد از نماز وارد شده، بخوانيم. كسى كه به مجرد گفتن: السّلام عليكم ورحمة
اللّه و بركاته از جاى برمىخيزد و به دنبال كارش مىرود، گويا تا حال نزد خدا
زندانى بود و انتظار مىكشيد هرچه زودتر درِ زندان و قفس گشوده شود تا خود را
نجات دهد؛ پس لازم است بعد از نماز، انسان دست به دعا بلند كرده، براى خود و
ديگران دعاكند.[18]
7. توجه به وضو، دعاى آن و نيز به اذان و اقامه كه در حقيقت تبيين و مرور گذرا
بر فلسفه و چرايى نماز است.
* الف) چه كنيم كه نماز به خودى خود يكى از واجبات زندگى ما به شمار آيد، نه
اين كه تلقين كنيم كه نماز بخوانيم؟ ب) چگونه با نماز خواندن مىتوان از گناه
جلوگيرى كرد؟
* الف) گرايش به زيبايى يكى از گرايشها و تمايلاتى است كه در انسانها وجود
دارد. نماز يكى از زيباترين پديدههاى هستى است كه اهل معرفت با شناخت زيبايى
آن و اهميت دادن به آداب ظاهرى و باطنى نماز، با تمام وجود، زيبايى و لذت آن را
يافتهاند؛ به گونهاى كه نماز روشنى چشمشان بوده و سبب معراجشان به سوى محبوب
است.[19]
بنابراين در مرحله اولْ شناخت اهميت و جايگاه نماز و آگاهى از نياز به آن و
آگاهى از زيبايىهايش، اهميت فوق العادهاى در كشش و اشتياق دايمى به نماز
دارد. پس از آن توجه به آثار و بركات نماز، پىآمدهاى زيانبار سستى در نماز كه
پيش از اين به آنها پرداختيم[20]
و پيدا كردن راه لذت بردن از خواندن نماز، تا اندازه بسيارى انسان را به هم
صحبتى با خدا سوق مىدهد. در ذيل به برخى از آنها به طور اجمال اشاره مىكنيم:
1. تغيير در انگيزه عبادت؛ انگيزههاى گرايش به عبادت سه چيز است: ترس، اميد و
محبت: (وَفِى الاَْخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ
وَرِضْوَنٌ)[21]؛
و در آخرت، عذاب شديد است يا مغفرت و رضاى الهى. توده مردم از ترس جهنم يا به
شوق بهشت، خداوند متعال را عبادت مىكنند، ليكن انسانهايى كه معرفت كامل به
ذات اقدس الهى دارند، بر پايه محبت و عشق، خدا را مىپرستند، زيرا خداى متعال
را جميل على الاطلاق مىدانند و دل هايشان مجذوب او مىشود.
2. محافظت بر نماز: (حَـفِظُوا عَلَى الصَّلَوَتِ وَالصَّلَوةِ الْوُسْطَى
وَقُومُوا لِلَّهِ قَـنِتِينَ)[22]؛
در انجام همه نمازها و ]به خصوص[ نماز وسطى (نماز ظهر) كوشا باشيد و از
روى خضوع و اطاعت، براى خدا بپاخيزيد. حفظنماز به چند عامل بستگى دارد: الف)
انسان كوشش كند كه نماز را در وقت فضيلتش بخواند.
ب) صحيح به جاى آوردن نماز كه مقدمات و مقارنات و ساير
امور آن درست و مطابق دستور شرع باشد و نماز را تباه نسازد كه در قرآن كريم
عقوبت شديدى براى تضييع نماز بيان شده است(مريم، آيه59).
3. حضور قلب در نماز با انديشه در عظمت خداوند، كنترل افكار خود قبل از شروع
نماز، تأمل در معناى جملاتى كه مىخوانيم و...[23].
ب) دربحث بازدارندگى نماز، به راههاى جلوگيرى نماز از گناه اشاره شد.
نمونههايى از الگوهاى رفتارى امامعلى(عليه
السلام)
* آيا اين كه گفته شده: «در حالت نماز تيرى را از پاى
اميرالمؤمنين على(عليه السلام) بيرون آوردند و حضرت متوجه آن نشدند»، صحيح است؟
آيا اين مطلب با هبه كردن ايشان در حال ركوع نماز (مائده، 55) منافات ندارد،
چرا كه اوّلى بر اوج توجه ايشان به خداوند متعال دلالت مىكند و دوّمى بر يك
عمل نسبتاً مادى دلالت دارد؟ توضيح دهيد.
* روزى اميرمؤمنان على(عليه السلام) در مسجد پيامبر(صلى الله عليه وآله) مشغول
نماز بود كه فقيرى از در مسجد وارد شد و تقاضاى كمك كرد، اما كسى به او كمك
نكرد. مرد فقير دست به دعا برداشت و گفت: خدايا تو شاهد باش كه من در مسجد رسول
خدا(صلى الله عليه وآله) تقاضاى كمك كردم، امّا كسى پاسخم را نداد. در اين
هنگام، على(عليه السلام) كه در حال ركوع نماز بود، با انگشت به انگشترى خود
اشاره نمود و از او خواست كه نزديك بيايد و انگشترى را بردارد. آن مرد جلو آمده
و حضرت انگشتر خود را به او بخشيد. اندكى پس از اين ماجرا، اين آيات بر
پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) نازل شد: (انّما وليّكم اللّه و رسوله و
الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون * و من يتولّ
اللّه و رسوله و الذين آمنوا فانّ حزب اللّه هم الغالبون)[24]؛
ولى امر شما تنها خدا و رسول و مؤمنانى هستند كه نماز را به پا داشته و به
فقيران در حال ركوع زكات مىدهند و هر كس كه ولى و فرمانرواى او، خدا و رسول و
اهل ايمانند (پيروز است) كه تنها لشكر خدا (در دو عالم) فاتح و غالب خواهند
بود. در آيه مذكور علايم و نشانههايى ذكر شده كه برحسب آنها و روايات و با
توجه به لفظ «إنَّما» تنها بر اميرمؤمنان على(عليه السلام) قابل انطباق است.[25]
آنچهدر پرسش اشاره شده شبههاى است كه اولين بار از سوى فخررازى براى انكار
فضيلت اميرالمؤمنين على(عليه السلام)مطرح شده كه جواب آن روشن است، زيرا:
1. شنيدن صداى سائل و كمك به او، توجه به غيرخدا و خويشتن يا امور مادّى نيست
كه با حضور قلب منافات داشته باشد، بلكه آن هم در واقع توجه به خداست. قلب پاك
حضرت على(عليه السلام) در برابر سائلان حسّاس بود و به نداى آنها پاسخ مىگفت.
آن حضرت با اين كار، عبادتى را با عبادت ديگر آميخت و در حال نماز زكات داد كه
هر دو براى خدا و در راه او بود، چون قبل از آن كه انفاق و صدقه به دست سائل
برسد، به دست خدا مىرسد. در آيه 104 سوره توبه مىفرمايد:
(أَلَمْ يَعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ
عِبَادِهِ وَيأْخُذُ الصَّدَقَـتِ)؛ آيا نمىدانستند كه فقط خداوند
توبه را از بندگانش مىپذيرد و صدقات را مىگيرد. اگر توجه به سائل، نشانه غفلت
و بىخبرى از ذكر خدا بود، نبايد به عنوان يك صفت والا و با ارزش فوقالعاده
روى آن تكيه شود، در حالى كه آيه 55 سوره مائده آن را به يك فضيلت و صفت والا
براى ولىّ خدا ذكر مىكند.[26]
2. عرفا در سير انسان كامل مىگويند: سير انسان كامل در چهار سفر رخ مىدهد:
ا)سفر انسان از خود به خدا.
ب)سفر انسان همراه خدا در خدا (شناخت خدا).
ج)سفر انسان همراه خدا به خلق خدا.
د)سفر انسان همراه خدا در ميان خلق خدا براى نجات خلق خدا.
اولين سفر انسان، به سوى خداست، تا انسان از خدا جدا باشد همه حرفها پوچ است.
وقتى انسان به ذكر خدا رسيد و خدا را شناخت و الهى شد و يك لحظه هم از خدا غافل
نشد، آن گاه به سوى خلق خدا باز مىگردد؛ چنين انسانى براى نجات خلق خدا، در
ميان خلق خدا حركت مىكند و براى نزديك كردن انسانها به خدا كوشش مىكند.[27]
وقتى انجذاب كامل شد، شخص در عين اين كه مشغول به خداست، مشغول به ماورا هم
هست؛ يعنى آنچنان توجه به خدايش كامل است كه در حال، تمام عالَم را مىبيند
(نه فقط اطرافش را) لذا آن حالتى كه در وقت نماز تير از بدن حضرت كشيدند و
متوجه نشد، ناقصتر (و مرتبهاش پايينتر) از آن حالتى است كه در حال نماز توجه
به فقير دارد؛ نه اين كه در اينجا از خدا غفلت كرده باشد و به فقير توجه كرده
باشد، بلكه آن چنان توجه به خدايش كامل است كه در آن حال تمام عالَم را
مىبيند؛ از آن جمله است فقيرى را كه درخواست كمك كرده است.[28]
3ـ با توجه به اين آيه شريف (مائده، آيه55) در مقام مدح و بيان ويژگىهاى ولى
خدا و پيشواى مسلمانان است و كمك به فقير در حال نماز را يك فضيلت و ويژگى ذكر
مىكند، معلوم مىشود كه على(عليه السلام) موقعى كه توجه به سائل نموده و اشاره
كرده كه انگشتر را از دست او بيرون آورد، توجه به خدا هم داشته و از حضور قلب
او هيچ كاسته نشده است، زيرا اگر هنگام توجه به فقير از خدا غافل شده باشد،
فضيلت و ويژگى او به شمار نمىآيد، چون هر كس مىتواند در حال نماز از توجه به
خدا منصرف شود و متوجه خلق خدا شود، در حالى كه در آيه اين كار را يكى از
ويژگىهاى ولىّ خدا به حساب آورده كه در ديگران اين ويژگى وجود ندارد. بنابراين
آيه مىخواهد مقام بالاترى را براى امام ثابت كند و آن مقام «جمعالجمع» است.[29]
توضيح: توجه كردن در آن واحد به چند موضوع مختلف از قدرت بشر عادى خارج است؛
يعنى اگر بخواهد قلب خود را مشغول عملى نمايد، در همان حال نمىتواند به مطلب
ديگر نيز مشغول باشد، ولى اين قدرت در خداوند متعال هست و در آنِ واحد مىتواند
به هزاران و ميليونها نوع كلام و فعل توجه داشته باشد. در دعاى جوشن كبير آمده
است: يا من لايشغله سمع عن سمع، يا من لايمنعه فعل عن فعل، يا من لايلهيه قول
عن قول؛اى خدايى كه ترا شنيدن اين، مانع از شنيدن آن نيست و هيچ كارى مانع از
كار ديگر نيست و هيچ سخنى مزاحم سخن ديگر نمىباشد... . و در دعاى ماه رجب
مىخوانيم: لكل مسئلة منك سمع حاضر و جواب عتيد؛ براى هر درخواستى گوش شنوا و
جواب حاضر، مهيّا دارى.
از آيات و روايات استفاده مىشود كه خداوند مقام «جمعالجمع» را به حجة و ولىّ
خود داده است؛ به همين جهت است كه معصومين(عليه السلام) در آن واحد مىتوانند
به ميليونها سلام و اظهار حاجت مردم توجه نمايند، اين مقام موهبتى الهى است كه
ثابت كننده منصب ولايت تكوينى امام است و با داشتن چنين مقام و قدرتى است كه
اداره امور آفرينش و سرپرستى عوالم خلقت براى آنها ممكن و مقدور است.
به همين جهت است كه مولى على(عليه السلام) در آن واحد مىتواند دو كار انجام
دهد؛ هم توجه به خدا داشته باشد و هم توجه به خلق و اين از ويژگىهاى ولىّ
خداست كه افراد ديگر قادر بر اين كار نيستند.
قرآن و ترك نماز در حال مستى
* آيه 43 سوره نساء مىفرمايد هنگام نماز در حالت مستى نباشيد، مىخواستم
درباره اين آيه و چگونگى نزول آن توضيح دهيد.
* خداوند متعال مىفرمايد: اى كسانى كه ايمان آوردهايد در حالى كه مست هستيد
به نماز نزديك نشويد تا بدانيد چه مىگوييد...(نساء، آيه43).
منظورآيه اين است: افرادى كه در حالت مستى هستند نمىتوانند مشغول اداى فريضه
نماز شوند و نماز آنها در اين حال باطل است. فلسفه آن هم روشن است، زيرا نماز
گفتوگوى بنده و راز و نياز او با خداست و بايد در نهايت هوشيارى انجام گردد و
افراد مست از اين مرحله دور و بيگانهاند.
اسلام براى اجراى بسيارى از احكام خود از روش تدريجى استفاده كرده؛ مانند تحريم
مشروبات الكلى كه در چند مرحله بيان نموده است؛ نخست آن را با عنوان يك نوشيدنى
نامطلوب و نقطه مقابل «رزقاً حسناً»(نحل، آيه67) سپس در صورتى كه مستى آن در
حال نماز باشد، جلوگيرى كرده (آيه فوق) و بعد سود و زيانهاى آن را با هم
مقايسه نموده و غلبه زيانهاى آن، بيان شده است(بقره، آيه219) و در مرحله آخر
باصراحت و قاطعيت از آن نهى كرده است(مائده، آيه90).
اصولا براى ريشه كن ساختن يك مفسده اجتماعى و اخلاقى كه محيط به طور عميق به آن
آلوده شده است راهى بهتر از اين روش نيست كه افراد را به تدريج آماده كنند و
سپس حكم نهايى اعلام گردد. افزون بر آن از آيه شريف نيز مىتوان استفاده كرد كه
بهتر است در حالت كسالت و كمى توجه نيز انسان نماز نخواند، زيرا حالت فوق به
صورت ضعيفى در او وجود دارد و شايد به همين جهت است كه در روايتى از امام
باقر(عليه السلام) نقل شده است: در حالتى كه كسل يا چرتآلود يا سنگين هستيد،
مشغول نماز نشويد، زيرا خداوند مؤمنان را از نماز خواندن در حال مستى نهى كرده
است.[30]
عدم رضايت از اعمال
* هميشه بعد از اتمام نمازم راضى نيستم و احساس مىكنم كه ممكن است خداوند آن
را نپذيرد؛ البته از لطف و فضل خداوند هم هيچگاه نااميد نيستم. لطفاً در اين
زمينه مرا راهنمايى كنيد؟
* يكى از صفات خوب مؤمنان كه در جاهاى متعددى از قرآن به آن اشاره شده است صفت
«خوف و رجاء» است؛ به اين معنا كه مؤمنان در عين ترس از عظمت خداوند اميد به
رحمت او نيز دارند. غلبه خوف بر اميد، انسان را به يأس و سستى مىكشاند و غلبه
رجاء و طمع، انسان را به غرور و غفلت وامىدارد و اين هر دو دشمن حركت تكاملى
انسان در مسير او به سوى خدا است؛ از اين رو است كه در آيه 16 سوره سجده، بر
داشتن هر دو صفت خوف و رجاء اشاره شده است:
[31]؛
پهلوهاىشان از بسترها در دل شب دور مىشوند ]بپا مىخيزند و رو به درگاه خدا
مىآورند[ پروردگار خود را با بيم و اميد مىخوانند و از آنچه به آنها روزى
دادهايم، انفاق مىكنند.[32]
از آنچه بيان شد روشن مىشود كه داشتن صفت خوف و رجاء بسيار نيكو است، ولى
نمازگزار بايد آنچه باعث قبولى و صحت نماز است، به دست آورد و نمازش را به
بهترين وجه اقامه كند، سپس به لطف خداوند اميدوار باشد.پيش از اين به شرايط
قبولى نماز اشاره شد.
معناى به ياد خدا بودن در نماز
* در نماز به ياد خدا بودن به چه معنا است؟ در نماز به چه امورى مجازيم
فكركنيم؟ اگر فقط معناى نماز را به خاطر آوريم براى ياد خدا بودن كافى است؟
* انسان در نماز بايد همواره به ياد خداوند باشد و از آن جا كه در نماز، با
خداوند متعال سخن مىگويد، بايد با توجه به معنا و محتواى نماز، حضور قلب داشته
باشد و از افكارى كه باعث غفلت از ياد خدا و مانع عبوديت خالصانه درگاه خداوند
مىشود بپرهيزد و به اين وسيله دل و قلبش آرام مىگيرد: (أَلاَ بِذِكْرِ
اللَّهِ تَطْمَــِنُّ الْقُلُوبُ؛...)[33]؛
آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مىيابد.
با انديشه در اهميت و آثار نماز، كنترل افكار خود ترك گناه، آشنايى با فلسفه
نماز، انتخاب محل و مكان مناسب براى نماز، انديشه در عظمت خداوند متعال و ...
قبل از شروع نماز، مىتوان به لذتهاى معنوى نماز، دست يافت.[34]
پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مىفرمايد: هر كس با معرفت نماز بخواند،
بخشيده مىشود.[35]
سيماى نمازگزاران واقعى
* سيماى نمازگزاران واقعى از ديدگاه قرآن، كدام است؟
* خداوند در سوره معارج آيههاى 19 تا 21 انسان را حريص و بى تاب و بخيل معرفى
مىكند، ولى نمازگزاران را استثنا مىكند؛ يعنى نمازگزاران آن سه صفت را ندارند
و به فرموده امام باقر(عليه السلام) خداوند پس از آن كه نمازگزاران را از
دارندگان اين صفات استثنا مىكند، شروع به توصيف آنان به بهترين اعمالشان
مىنمايد كه عبارتند از:
1. پيوسته نماز را به جا مىآورند: (الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ
دَآئِمُون)[36].
2. در اموالشان حق معلومى براى محرومان و تقاضا كنندهگان وجود دارد:
(وَالَّذِينَ فِى أَمْوَلِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ * لِّلسَّآئِلِ
وَالْمَحْرُوم)[37].
3. به روز جزا ايمان دارند: (وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّين)[38].
4. از عذاب پروردگارشان بيمناكند:(وَالَّذِينَ هُم مِّنْ عَذَابِ رَبِّهِم
مُّشْفِقُون)[39].
5. خود را از بى عفّتى حفظ مىكنند: (وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ
حَـفِظُون)[40].
6. در امانت خيانت نمىكنند.
7. پيمان خود را رعايت مىكنند: (وَالَّذِينَ هُمْ لاَِمَـنَـتِهِمْ
وَعَهْدِهِمْ رَعُون)[41].
8. براى اداى شهادت حق قيام مىكنند: (وَالَّذِينَ هُم بِشَهَـدَتِهِمْ
قَآئـِمُون)[42].
9. حافظ آداب و شرائط نمازهاىشان هستند: (وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ
يُحَافِظُون)[43]
10.خشوع در نماز: (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون * الَّذِينَ هُمْ فِى
صَلاَتِهِمْ خَـشِعُونَ)[44]؛
مؤمنان رستگار شدند آنها كه در نمازشان خشوع دارند.
11.پاك و منزه بودن از فحشا و منكر: (إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ
الْفَحْشَآءِ وَالْمُنكَرِ)[45]؛
نماز ]انسان را [از زشتىها و گناه باز مىدارد.
12. سهلانگارى نكردن در نماز: (فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَن
صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ)[46]؛
پس واى بر نماز گزارانى كه در نماز خود سهلانگارى مىكنند.
گذشته از موارد و نشانههاى ياد شده، نمازگزار واقعى مؤمن و متّقى نيز هست؛
بنابراين، سيماى نمازگزار واقعى با سيماى مؤمن واقعى مشترك است.[47]
در پايان يادآور مىشويم عدهاى از مفسران معتقدند صفات فوق، صفات افرادى است
كه حرص و بى تابى ندارند و شايسته هستند.[48]
گوش دادن به قرآن هنگام نماز
* آيا هنگام خواندن نماز مىتوانيم به تلاوت قرآن گوش بدهيم، تا به اين وسيله
كمتر متوجه ديگران شويم!؟
* گرچه گوش دادن به تلاوت قرآن خوب و داراى ثواب است، ولى هنگام خواندن نماز
بهتر است انسان با خشوع، قلب خود را متوجه خداوند بزرگ كند؛ چنانكه خداوند
متعال مىفرمايد: (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِى
صَلاَتِهِمْ خَـشِعُونَ)[49]؛
به راستى كه مؤمنان رستگار شدند، همانان كه در نمازشان فروتنند.
نماز اوّل وقت
* آيا در قرآن، از خواندن نماز اوّل وقت، سخن به ميان آمده است؟
* 1. (وَهُمْ عَلَى صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ)[50]؛
تفسير معروف آيه، اين است كه مراد از محافظت بر نماز، محافظت بر وقت نماز است.[51]
2. (رِجَالٌ لاَّتُلْهِيهِم تَجَـرَة وَلاَبَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ
الصَّلَوةِ)[52]؛
مردانى كه نه تجارت و نه معامله آنها را از ياد خداوند و بر پا داشتن نماز غافل
نمىكند. در روايت آمده: آنها تاجرانى هستند كه تجارت و بيع، آنان را از ياد
خداوند غافل نمىسازد، هنگامى كه وقت داخل مىشود حق آن را ادا مىكنند.[53]
3. (فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ أَضَاعُوا الصَّلَوةَ)[54]؛
آنگاه از پى ايشان كسانى آمدهاند كه نماز را تباه ساختهاند. از امام
صادق(عليه السلام)روايت شده: مراد از ضايع كردن نماز، تأخير از وقتش است، نه
ترك كردن نماز.[55]
4. (فَوَيلٌ لِّلمُصَلِّينَ*الَّذِينَ هُم عَن صَلاَتِهِم سَاهُونَ)[56]؛
پس واى بر نمازگزارانى كه از نمازشان غافلند! حضرت على(عليه السلام)مىفرمايند:
ايشان غافل و بىتوجه به اوقات نماز هستند.[57]
* اگر براى خواندن نماز اول وقت صبر كنم كلاسم دير مىشود، آيا نماز خود را
بخوانم يا به مدرسه بروم؟
* قرآن مىفرمايد: (حَـفِظُوا عَلَى الصَّلَوَتِ وَالصَّلَوةِ الْوُسْطَى
وَقُومُوا لِلَّهِ قَـنِتِينَ)[58]؛
در انجام دادن همه نمازها ]به خصوص [نماز وسطى ]نماز ظهر[ كوشا باشيد! و
از روى خضوع و اطاعت براى خدا به پا خيزيد.
بعضى از مفسران اين آيه را دليلى بر خواندن نماز در اول وقت مىدانند. از نظر
فقها نماز در اول وقت مستحب است؛ امّا به دليل مشكلى نظير: دير رسيدن به مدرسه
يا منتظر بودن ديگران و... مىتوان نماز را با تأخير خواند.[59]
* آيا خداوند، كسى كه نمازش را بخواند، روزه نگيرد و به پيامبران ايمان نياورد،
دوست دارد؟
* كسى كه به خدا ايمان مىآورد بايد بر همه حرفهاى او گوش بدهد. اگر ما واقعاً
به خدا اعتقاد داريم و مىدانيم كه همه فرمانهاى او درست و حكيمانه است، دليلى
ندارد كه از بعضى از فرمانهايش اطاعت كنيم و از بعضى دستورهايش سرپيچى كنيم.
قرآنكريم كسانى را كه فقط بخشى از احكام خدا را مىپذيرند اعتراض مىكند و
مىفرمايد: (أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَـبِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْض)[60]؛
چرا به برخى احكام ايمان مىآوريد و به برخى كفر مىورزيد. بنابراين كسى كه نماز
مىخواند بايد روزه هم بگيرد.
پىنوشتها:
[3]. كلينى، اصول كافى، ج2،
ص285.
[4]. محدث نورى، مستدرك
الوسائل، ج6، ص453.
[6]. ر.ك: شيخ حر عاملى، وسائل
الشيعة، ج4، ص212ـ213; همان، تفسير نمونه، ج12، ص222ـ223.
[7]. ر.ك: شماره 6 پيامدهاى
ترك نمازونيز:بحارالانوار، ج79، ص224.
[8]. ر.ك، نحوه برخورد با تارك
الصلاة از همين كتاب.
[10]. «واذكُروا اللّهَ
كَثيرًا لَعَلَّكُم تُفلِحون;(انفال،45) و خداوند را فراوان ياد كنيد تا
رستگار شويد.» «فَاِذا قَضَيتُمُ الصَّلوةَ فَاذكُروا اللّهَ قِيـمـًا
وقُعودًا وعَلى جُنوبِكُم;(نساء،103) و چون نماز را به جاى آورديد، خدا را
]
[11]. ر.ك: آثار و فوائد
نماز و نيز بحارالانوار، ج 79، ص 202 و 207 و 224.
[14]. سيد محمدكاظم يزدى،
عروة الوثقى، ج1، ص612ـ613.
[15]. ر.ك: همان، تفسير
نمونه، ج25، ص39; ج14، ص201.
[17]. ر.ك: همان، تفسير
نمونه، ج14 ص204.
[18]. محمد تقى مصباح يزدى،
راهيان كوى دوست، ص77 ـ 88; جهت آگاهى بيشتر در اين زمينه ر.ك: محمد
بديعى، حضور قلب در نماز از ديدگاه عالمان ربّانى و عارفان الهى; شهيد
دستغيب، صلاةالخاشعين.
[19]. ر.ك: امام خمينى، آداب
نماز، ص2.
[20]. ر.ك: همين فصل
شمارههاى 5 و 6 و 7.
[23]. جهت آگاهى بيشتر ر.ك:
محمد تقى مصباح يزدى، راهيان كوى دوست، ص77 ـ 88; محمد بديعى، حضور قلب در
نماز...; شهيد دستغيب، صلاة الخاشعين.
[25]. ر.ك:تفسير الميزان، ج
6، مائده، 55 و 56; علامه طبرسى، مجمعالبيان، ج3، ص324.
[26]. ناصر مكارم شيرازى،
پيام قرآن، ج 9، ص 211 ـ 212.
[27]. شهيد مطهرى، انسان
كامل، ص97 ـ 98; صدرالدين محمّد شيرازى، الحكمةالمتعاليه، ج1، ص13 ـ 14.
[28]. شهيدمطهرى، امامت و
رهبرى، ص181.
[29]. ر.ك: ابوالفضل نبوى،
امراى هستى، ص104 ـ 112.
[30]. تفسير نمونه، ج3،
ص395.
[32]. ر.ك، همان، تفسير
نمونه، ج17، ص146; همان، ج18، ص251.
[34]. ر.ك: همان، ج14، ص204.
[35]. ر.ك: علامه مجلسى،
بحار الانوار، ج79، ص207.
[43]. همان، آيه34 / ر.ك:
تفسير برهان، ج5، ص384; حويزى، نورالثقلين، ج5، ص415; عباس عزيزى، تفسير و
پيام آيات نماز، ص143ـ162.
[47]. براى آگاهى از سيماى
مؤمنان و متقيان ر.ك: معارج، آيه19ـ35 و مؤمنون، آيه1ـ11 و نهج البلاغه،
خطبه 192 (صفات متقين).
[48]. ر.ك: همان، تفسير
نمونه، ج27، ص26ـ40.
[51]. علاّمه طباطبائى،
الميزان، ج7، ص289.
[53]. همان، تفسير نمونه،
ج14، ص486.
[55]. همان، الميزان، ج14،
ص80.
[57]. محمد محمدى رى شهرى،
ميزان الحكمة، ج2، ص1643.
[59]. ر.ك: سيد حسين
موسوىراد لاهيجى، نماز از ديدگاه قرآن و حديث; همان، تفسير نمونه، ج2،
ص205.