آثار سحرخيزي در نشانههاي وضعي گفتار و كردار
اثرها و
نشانههاي وضعي گفتار و كردار آدمي، به يك باره ظاهر نميشود، بلكه آهسته
آهسته جاي خود را به يكديگر ميدهند؛ چه گفتارها و رفتارهاي پسنديده و يا
ناپسند. سخنان، كردارها و رفتارهاي شايسته و ناشايست در روح و روان آدمي
اثر ضد و عكس هم دارند و گويا هر كدام با سپاه خويش برآنند كه ديگري را
شكست دهند و دست آوردهاي او را نابود سازند. يكي ميكوشد دل و جان انسان را
فرود آرد، سنگي و دست و پا بسته، دژم، با فهم و نگاهي در هم ريخته و كژ، و
با ديدگان كم سو و بيفروغ بدون چراغ و بلد راه، او را زبون و پست ساخته از
حقايق انساني و فراسويي، گمراه و گريز پا بپروراند و آن ديگري چنان است كه
زنگار پليدي را از قلب او پاك كرده، درونگاه او را جلا دهد؛ وجودش را بر
فراز برده از دنياي سه بعدي بيرونش كرده، پرواز دهد و بر سفره افاضه و
اشراق و خلسه و جذبه و لذتهاي بهجتانگيز ميهمان كند و از تهذيب و يقين،
اثري آسمانياش بخشد؛ روشنايي ظاهر و باطن را به او هديه كند و وجودش را
سعه داده، ادراكاتش را گسترش دهد و ديدهاش را بينا و گوشش را شنوا سازد؛
به گونهاي كه از اين ربايش و كشش روح مستعدش بتواند در باطن اين عالم، سرك
بكشد و ديدنيها را ببيند و از آنها باخبر شود و به سبب آمادگي و استعدادش
و ارادت قلبياش افزايش يابد و دريافتهاي تازه داشته باشد و حقايقي را كشف
بنمايد. و هر چند ديگران بدانند يا ندانند او خود را موظف خواهد دانست كه
كر و لال و دهان دوخته بگذراند و هماره از نامحرم، هر كه باشد حذر كند و
چونان لحظههاي نخست اين راه، بلكه بيش از آن به هوش باشد كه دل به هيچ
نسپارد.
در خلوت
شبهاي تارت ميتواني *** آري به كف، سرچشمه آب بقا را
[92]
نور نماز شب
پيامبر
اسلام(صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: نماز شب، نور است.
[93]
نور آن است
كه در ظهور و ظاهر بودن به غير نياز ندراد، بلكه ديگر چيزها را نيز براي
بروز و برآمدن، بهره رساند. نور چنين است كه هماره هم خود را شناسا كند و
هم شناسايي اشيايي را كه از اين ويژگي برخوردار نيستند و پردهنشين عدم و
بركنار از جوار وجودند و بر دامن تاري و سياهي منزل دارند عهدهدار است.
نماز شب نور است؛ يعني در بودن و نموداري بر خود تكيه دارند و نمازگزار را
نيز برآورده، به بود و وجود و فروزش و درخشش رساند و در جهاني ديگر ميهمانش
كند؛ بر فرازش برده تا راه را از بيراهه بازشناسد، ديدگانش را پرفروغ و
شعاع ديد او را فراخ گرداند و آنچه را پيشتر نميديده از بركت نماز شب، در
آينه و منظر خويش بيايد و به قدر هوش و گنجايش و آمادگياش، از حقيقت انواع
بر او پرده بردارند. علاوه بر آن، نماز شب با توان بازدارنده و پس زننده،
تيرگي و رنجش روح و روان را كنار زده و خيرگي و چموشي دل و تمايلات نفساني
را مهار كند و با نيروي ربايش و كشش، دارايي و ارزاق مادي و معنوي سحرخيز
را ضمانت كند.
مرا در اين
ظلمات آنكه رهنمايي كرد *** نياز نيم شبم بود و گريه سحري
حضرت
عيسي(عليهالسلام) در موعظههايش به مسيحيان ميفرمايد:
شما را سخني
راست و درست ميگويم: سعادتمند آنانند كه سحرخيزند؛ آنها كسانياند كه نور
ماندگار را به ارث ميبرند؛ زيرا در تاريكي شب برميخيزند.
[94]
«چرا تهجد و
شبزندهداري و دعا از اسباب تحصيل علم است. بدين خاطر است كه علم ـ همان
گونه كه در بعضي از روايات به اين مطلب تصريح شده است ـ به كثرت تعلم و
مطالعه نيست، بلكه علم نوري است كه خدا در دل هر يك از بندگان خود كه
بخواهد ميافكند و شبزندهداري و مناجات در دل شب، دل را نوراني ميگرداند
و باعث ثبات نور در دل مؤمن ميشود... بسياري از محصلين را ميشناسم كه اهل
تهجد و شبزندهداري بودن و همين امر سبب استقامت فهم و باروري ذهن آنها
در وصول و دستيابي به مطالب حقه در مسايل علمي گشت و به مراتب عاليه علمي
نائل آمدند و به خلاف طلابي كه پيوسته به مطالعه كتب علمي مشغولند كه كمتر
ميشود فرد صاحب نظري از ميان آنها برخيزد».
[95]
پاداش بيكران
از امام
صادق(عليهالسلام) نقل شده كه براي هر عملي كه بنده خدا انجام ميدهد، در
قرآن پاداشي هست؛ جز نماز شب، زيرا خداوند براي آن به دليل شكوه و عظمتي كه
دارد هيچ پاداشي ذكر نكرده است.
[96]
به چند دليل:
الف) حقيقت و
ارزشمندي برخي از مسائل فرازين در واژههاي اين سويي نميگنجد و در واقع
اين جامه بر آن قامت، كوتاه است و راست نميآيد.
ب) پنهان
بودن پاداش برخي از كردارها، شعفانگيز و با فصاحت و بلاغت سازگارتر است.
ج) جزا و
سزاي نماز شب با خود اين عمل و زمان برگزاري آن، يعني تاريكي همگون است.
د) ظرف دنيا،
تنگ و گنجايش آن كم و اندك است. از اين رو، ممكن نيست بتواند پذيراي عظمت
پاداش نماز شب باشد.
و) ويژگيهاي
ثواب نماز شب، فراتر از نفوذ دانش و تيزبيني خرد و درك انسان است.
[97]
«و لهم
فيهما ما يشائون و لدينا مزيد؛ و در بهشت هر چه را بخواهند از آنِ آنان
خواهد بود و نزد ما افزون بر آن است».
[98]
«و فيهما ما
تشتهيه الانفس و تلذ الاعين؛ و در بهشت است آنچه دلها هوس كنند و
ديدهها لذت برند».
[99]
پس دور نيست
كه به تعبير روايات ديني، دو ركعت نماز و سرشك و گونه تر در دل شب آن هم
تنها براي پرواز از خداوند و خرسندي آن عزيز، از دنيا و هر چه در آن است
سودمندتر باشد و پاداشي بينهايت به فراخور جهان بيكرانه به خود گيرد و
حتي زندگي دنيايي نمازگزار را ممتاز و متعالي سازد و به نور خويش بيفروزد.
همدمي با اهل
سحر و همنشيني با سرخوشان مست جام لدينا مزيد و به نظاره نشستن نشانههاي
رحمت خدايي و استشمام بوي دلآويز بهشت گونه و نسيم خنكي كه از جان و
حكمتهاي دهان ملكوتي آنان ميوزد و معرفت انسان را مينوازد، گواه اين
مدعاست.
چو شو گيرم
خيالش را در آغوش *** سحر از بسترم بوي گل آيو
[100]
سليمان بن
خالد از امام باقر(عليهالسلام) روايت ميكند كه امام به او فرمود:
آيا ميخواهي
تو را از دروازههاي خير آگاه سازم؟
سليمان:
فدايتان گردم بفرماييد.
امام: روزه،
سپري در برابر آتش دوزخ است؛ صدقه (كمك رايگان به ديگران)، گناه و اشتباه
را از بين ميبرد؛ و بيداري در دل شب براي ذكر خداوند (هفتاد مرتبه طلب
مغفرت در نماز وتر
[101])
سپس آيه ياد شده (تتجافي...) را خواندند.
[102]
البته امام
باقر(عليهالسلام) نيز با پيروي از قرآن، براي نماز شب، پاداشي ذكر نكرده
است.
از امام
باقر(عليهالسلام) نقل شده است كه آيه ياد شده درباره اميرالمؤمنين
علي(عليه السلام) و شيعيان ما نازل شده است، آنان كه در ابتداي شب به خواب
ميروند و چون از شب دو سوم يا به مقداري كه خدا خواست بگذرد ـ از خواب
برميخيزند ـ و به سوي پروردگارشان ناله و زاري ميكنند؛ در حالي كه با ميل
و اميد و هراساند و در عطايايي كه خداوند در كتابش براي پيامبر خويش ياد
كرده، از اقامت در جوار او، ورود به بهشت ويژه و امان از ترس و وحشت، حرص
ميورزند.
[103]
در شب دل
زنده را به حق ميل بود *** در ديده شبروان او سيل بود
امام
علي(عليهالسلام) ميفرمايد:
خوش بخت و
سعادتمند كسي است كه فرايض پروردگار خويش را به انجام رسانده، رنجها را
(مانند سنگ آسيا دانه را) خرد كرده و شب هنگام از خواب دوري گزيند و چون
خواب بر او چيره شود، زمين را تشك و دست خود را بالش قرار ميدهد؛ در حالي
كه از زمره گروهي است كه بيم روز واپسين، خواب را از چشمانشان ربوده و
پهلويشان از خوابگاه آنان جدا شده و به ذكر پروردگارشان زمزمه دارند و
گناهان خويش را با استغفار پي در پي برطرف ميسازند. آنان حزب اللهاند،
همانا به حقيقت حزبالله رستگارست.
[104]
روايت است كه
خداوند به خاطر سحرخيزي نيكوكاران جامعه از خشم خود و عذاب گنهكاران صرف
نظر ميكند.
[105]
راستي كه
نماز شب، خير دنيا و آخرت است و نگريستن به آن از دريچه نگاه انسان كامل دل
و جان آدمي را به شور وجود ميآورد.
مرحوم علامه
طباطبايي(ره) ميگفت: من وقتي براي تحصيل به شهر مقدس نجف اشرف مشرف شدم،
از آن جهت كه با مرحوم عارف رباني سيد علي قاضي، خويشي و نسبت داشتم، گاهي
از اوقات به محضر آن حضرت شرفياب ميشدم، تا اين كه روزي جلو در مدرسه
ايستاده بودم، مرحوم قاضي از آنجا ميگذشتند. وقتي به من رسيدند، دستشان
را بر شانه من گذاردند و گفتند: اي فرزند، دنيا ميخواهي نماز شب، آخرت هم
ميخواهي نماز شب.
و علامه پس
از آن برخورد رمزآلود و اين موعظه ژرف و تأثيرگذار نه از نماز شب جدا شد و
نه مرحوم قاضي را رها كرد.
هر دل كه
پريشان شود از ناله بلبل *** در دامنش آويز كه با او خبري هست
خداي متعال
روح استاد آيت الله ايازي را در جوار و جرگه آل الله جاي داده، بَر سفره
رزق رب ميهمان فرمايد، ايشان همواره طلبهها را به سحرخيزي دعوت ميكرد و
آنان را حتي در نحوه راه رفتن به سكوت و آرامش و رعايت حال ديگران فرا
ميخواند؛ در مجموعه «راز سر به مهر» كه به نام ايشان نوشتهام، ياد
كردهام:
روزي خدمت
«آقا جان»
[106]
مشرف شدم. بعد از اقامه نماز ظهر به امامت آقا و صرف نهار هميشگي، آش دوغ و
استفاده محضر و بيانات آن عزيز، هنگام مرخص شدنم، گفتم: آقا جان، عرضي
داشتم. ا و با لحن هميشگياش فرمود: «بگو بابا». گفتم اسم من اين است (محمد
هادي) و نام فاميل ما اين (فلاح)، شما اهل سحريد، درخواست من از شما اين
است كه در آن اوقات خوشتان، وقت سحر نزد خداوند را به اسم و نام فاميل ياد
كنيد و براي بيچارگيام دعايي بفرماييد كه ناگه بياختيار، اشك، امانم را
بريد و آن عزيز مرا به سينه خود چسباند و فرمود: «خدا توفيقتان دهد.» من
نيز بي درنگ، قلب نازنين او را كه ذكر الله، الله ميگفت، بوسيدم.
اگر چه مستي
عشقم خراب كرد، ولي *** اساس هستي من زان خراب آباد است
[107]
از امام
علي(عليهالسلام) روايت است كه سحرخيزي چهار اثر دارد
1ـ تن درستي؛
2ـ رضايت پروردگار؛ 3ـ تمسك به اخلاق پيامبران؛ 4ـ دست رساندن به رحمت
خداوند.
[108]
ضمانت رزق و زيبايي چهره
امام
صادق(عليهالسلام) ميفرمايد: دروغ ميگويد كسي كه نماز شب ميخواند و گمان
برده (ميگويد) گرسنه ميماند؛ زيرا نماز شب، عهدهدار رزق روزانه است.
[109]
«گرههاي روز
را با نماز شب باز ميكند».
[110]
رسول خدا(صلي
الله عليه و آله) ميفرمايد: خداي تعالي به دنيا پيغام داد كه هر كس بنده
تو باشد، او را رنجور دار و آنكه تو را رها سازد در خدمت او باش. هر گاه
بندهاي با خداوند در دل شب تنها و دور از چشمان ديگران با او به مناجات
بنشيند، حضرتش نور را در قلب او ماندگار سازد و چون يا رب يارب بگويد از
سوي خداوند خطاب رسد: لبيك بنده من، هر چه خواهي طلب كن تا تو را بخشم و
كارهايت را به من واگذار كه تو را بسنده باشم؛ سپس به فرشتگانش ميفرمايد:
اي فرشتگان من، بندهام را بنگريد كه در دل اين شب تيره با من خلوت نشسته
است؛ در حالي كه ديگران به بطالت سرگرم و به غفلت خواباند. اي فرشتگانم،
گواه باشيد كه من از او درگذشتم.
[111]
نماز شب،
چهره را زيبا، خلق و خوي را نيكو، فرد را خوشبو، رزق را مهيا ميسازد و
بدهي را ادا ميكند و اندوه را از ميان برده و ديده را جلا ميبخشد.
[112]
امام
رضا(عليهالسلام) ميفرمايد: از امام علي بن الحسين(عليهالسلام) پرسيده
شد: چرا چهره سحرخيزان از همه مردم زيباتر است؟ امام فرمود: زيرا آنان با
خداوند خلوت ميكنند و آن حضرت از نور خود برقامتشان ميپوشاند.
[113]
آن را كه
نشان ضرب عشق است *** از چهره او چو نور پيداست
ضمانت روزي معنوي
رسول خدا(صلي
الله عليه و آله) فرمود:
بر شما باد
به برپايي نماز شب؛ زيرا اين عمل، شيوه بندگاني است كه با آن به
پروردگارشان نزديك ميشوند و از گناهان پاك ميگردند.
[114]
حاملان قرآن
و شب زندهداران، بزرگواران و آبرومندان امتم هستند.
[115]
بهترين شما
كسي است كه سخنان پاكيزه گويد و ميهمان پذير باشد و طعام دهد و شب هنگام در
حالي كه مردم خوابند، برخيزد و نماز بگزارد.
[116]
از امام
صادق(عليهالسلام) روايت شده كه هر كس در پايان نماز وتر، هفتاد مرتبه «استغفر
الله ربي و اتوب اليه» بگويد و تا يك سال بر آن مداومت كند نام او در
زمره «المستغفرين بالاسحار»
[117]
نگاشته ميشود.
[118]
روايت است كه
خداي تعالي به حضرت داود وحي فرمود:
اي داود،
همواره در تاريكي شب استغفار كن، كه هر كس وقتي مردم خوابند، تنها براي من
به نماز بايستد، فرشتگانم را فرمان دهم تا براي او استغفار كنند و بهشت
ويژه من او را آرزو كند و هر تر و خشكي براي او دعا خواند.
[119]
اي داود!
همانا من بندگاني دارم كه از ميان ديگران مرا دوست ميدارند و من هم آنان
را دوست دارم. آنها مشتاق مناند و من نيز مشتاق آنانم؛ آنان مرا ياد
ميكنند، من هم آنها را ياد ميكنم، آنان به من مينگرند، من نيز به آنان
مينگرم (اي داود!) اگر تو نيز به طريقت آنان گام نهي تو را هم دوست خواهم
داشت و چنانچه از راه آنان بازگردي تو را دشمن ميدارم.
(داود) گفت:
پروردگارا! نشانه اينان چيست؟
خداوند
فرمود: چشم به سايه روز دوختهاند؛ چنانكه چوپان به رمه خود چشم دوخته
است، اينان غروب آفتاب را آرزو دارند، چونان كه پرنده بازگشت به سوي
لانهاش را آرزو ميكند و چون شب همه جا را بپوشاند و با تاريكي درآميزد و
بسترها پهن گردند و تختخوابها برپا شوند و هر دوستداري با دوستدارش خلوت
كند، اينان قدمهايشان را به سوي من ميگمارند و گونههايشان را (بر زمين)
ميگسترانند و با سخنان من مرا ميخوانند و به خاطر نعمتهايم نشسته،
ايستاده، در حال ركوع و سجده لابه كرده، ضجه ميزنند و گاه گريهكنان آه
ميكشند و شكوه ميكنند، من آنان را ميبينم كه به خاطر من چه تحملي
ميكنند و ميشنوم كه از دوستي (دوري) ام گلايه دارند.
(اي داود)
نخستين چيزهايي كه به آنان ميدهم سه چيز است؟
1ـ از نور
خويش در دلهايشان ميافكنم (در نتيجه) آنان از من آگاه ميشوند؛ چونان كه
من از آنان آگاهم.
بر او علم يك
ذره پوشيده نيست *** كه پيدا و پنهان به نزدش يكي است
2ـ اگر
آسمانها و زمين و هر آنچه در آنهاست، در ترازوي عملشان قرار گيرد، من همه
اينها را اندك ميشمارم.
3ـ رويكردم
به سوي آنان است، (اي داود) از نگاه تو آنكه را من به سويش رو كنم (آيا)
كسي ميداند كه ميخواهم چه به او عطا كنم؟
[120]
پيامبر(صلي
الله عليه و آله) ميفرمايد:
خداوند
ابراهيم(عليهالسلام) را به دوستي برنگزيد؛ جز به اين خاطر كه ميهمان نواز
بود و در حالي كه مردم به خواب بودن او به نماز شب ميايستاد.
[121]
به نيمه شب
كه همه مست خواب خوش باشند*** من و خيال تو و نالههاي دردآلود
امام
خميني(ره) ذيل همين روايت ميفرمايد:
«در فضيلت
نماز شب تنها همين روايت براي اهل آن بسنده است، ما نميدانيم خلعت خلت
(دوست شدن با خداوند) چه خلعتي است و اين كه حق تعالي بندهاي را به دوستي
برگزيند، چه مقامي است؟ تمام عقلها از تصور آن درماندهاند؛ اگر همه
بهشتها را به خليل (دوست خدا) بدهند، او به آنها نگاه هم نكند؛ براي
مثال، اگر كسي را دوست بداري و او نزد تو عزيز باشد و برتو وارد شود، تو با
وصال جمال و ديدار او از هر ناز و نعمتي باز ماني و بينياز گردي، و اين
مثل با دوستي حق تعالي بسيار بيتناسب و فرق بين مشرقين است.
[122]
چنانچه
بيداري شب انسان را به حقيقت و سرّ نماز آگاه كند و با ذكر و فكر حق انس
بگيرد و شبها، مطيه
[123]
معراج قرب او شود، كه ديگر جز جمال جميل حق براي او چيزي نتواند بود.»
[124]
از پيامبر
گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله) روايت است كه: هرگاه خداوند نماز شب را
روزي مرد و زني ميفرمايد و او از خواب برخيزد و يك دله و با اخلاص تنها
براي خدا وضوي كاملي بسازد و با نيتي راستين و دلي درست و دور از بديها و
با خشوع و ديدهاي گريان به نماز بايستد، خداوند نه صف از ملائكه را پشت سر
او قرار ميدهد؛ چونان كه عدد هر صف را جز خداوند كسي نتواند بشمارد؛ به
گونهاي كه يك سر صف در مشرق و طرف ديگر آن در مغرب باشد و چون از نماز
فارغ شود، به عدد ملائكه بر او درجات بنويسند.
[125]
لذت و بهجت نماز شب
يا رب شب دوشين چه مبارك سحري بود.
استاد شهيد مطهري ميگويد:
«ما يك سلسله
لذتهاي معنوي داريم كه معنويت ما را بالا ميبرد. براي كسي كه اهل تهجد و
نماز شب است، جزو صادقين و صابرين و مستغفرين بالاسحار باشد، نماز شب لذت و
بهجت دارد، آن لذتي كه يك نفر نماز شب خوان حقيقي و واقعي از نماز شب خودش
ميبرد، از آن «استغفرالله ربي و اتوب اليه»ها ميبرد، از آن «العفو»
گفتنها و ياد كردن و دعا كردنهاي حداقل چهار مؤمن ميبرد، و آن لذتي كه
از آن «يا رب يا رب» گفتنها ميبرد، هيچ وقت يك آدم عياش... احساس
نميكند.
لذت آن نماز شب خوان خيلي عميقتر، نيرومندتر و نشاط بخشتر است».
[126]
پاداش پس از مرگ
امام حسين(عليهالسلام) از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نقل ميكند:
آنكه عمرش را
با شبخيزي و بندگي خداوند به پايان رساند اهل بهشت خواهد بود.
[127]
رسول خدا(صلي
الله عليه و آله) ميفرمايد:
در روز
واپسين بعد از آن كه حق تعالي همه انسانها را گرد هم آورده، ندايي به گوش
ميرسد كه ميگويد:
آنان كه در
دل شب از بستر خابشان كناره گرفته، خدا را ميخواندند و از خشم او در هراس
بودند، گام پيش نهند، سپس گروهي قدم فرا نهادند پيش از ديگران بر مقام خويش
وارد ميشوند و پس از آنان به حساب مردم رسيدگي ميشود.
[128]
به سند صحيح
از آن حضرت روايت است كه فرمود:
در بهشتي كه
اقامتگاه همشيگي است، درختي وجود دارد كه از آن اسبهاي دو رنگ (سياه و
سفيد) با زينهايي از ياقوت و زبرجد (سنگي گرانبها) و داراي يال و پر و
بدون فضولات حيواني بيرون ميآيد؛ دوستان خدا بر آنها سوار ميشوند و به
هر كجا كه بخواهند پرش ميكنند و چون اهل بهشت آنها را ببينند خطاب به
آنان ميگويند: اي برادران، با ما به انصاف رفتار نكرديد، سپس از خداوند
ميپرسند: پروردگارا! اين بندگانت چگونه به اين مقام رسيدهاند؟ ملكي از
عرش، بانگ زند كه اينان در دنيا شبانگاه براي نماز از خواب برميخواستند؛
در حالي كه شما خواب بوديد، آنان روزه داشتند، ولي شما طعام ميخورديد،
آنها در راه خدا انفاق ميكردند و شما دست تنگ ميداشتيد، آنان خدا را
بسيار به ياد ميآوردند و هر چند او را دوست ميداشتند، ولي از ترس و هراس
(عذاب) او گريه سر ميدادند.
[129]
همچنين
روايت است كه حق تعالي به حضرت موسي(عليهالسلام) فرمود:
اي موسي! در
نماز شب، تاريكي قبر را به ياد آور.
[130]
اي موسي، در
تاريكي شب از از خواب برخيز (و با من به نجوا بنشين) تا قبرت را باغي از
باغهاي بهشت قرار دهم.
[131]
اين عبادت از
موعظههاي ابوذر غفاري بر در كعبه به حاجيان است كه ميگفت:
حجي به جاي
آور كه تو را به اهداف بلند برساند، روزهاي بگير كه تو را از رنجش قيامت
باز دارد و براي ايمني از وحشت قبر در تاريكي شب دو ركعت نماز بگزار.
[132]
عارفي را پس
از مرگش به خواب ديدند و از او پرسيدند: «خداي با تو چه كرد؟ گفت: اين همه
اشارتها ناپديد شد و آن ـ همه ـ عبارتها همه ناچيز شد و هيچ چيز به كار
نيامد مگر آن تسبيحها كه بامدادان كردمي».
[133]
مرا در اين
ظلمات آنكه رهنمايي كرد *** نياز نيم شبي بود و گريه سحري
[134]
اشكهاي سحري
اشكريزي، به
ويژه سرشك سحري كه از يادآوري گناهان و ترس و هراس از عذاب خداي قهار و
سختيهاي روز واپسين بر گونههاي خداگرايان جاري ميشود، به چند دليل
بهترين آداب به شمار ميآيد:
1ـ گريستن بر رقت قلب، و نرمي و نازكي دل بر اخلاصي دلالت
دارد كه اجابت در دامانش حاصل است.
2ـ نشانه انقطاع الي الله و داشتن خشوع فراوان است.
3ـ گردن نهادن به توصيهها و فرماني است كه خداي سبحان به
پيامبرانش داشته است؛
4ـ ويژگيهايي را كه اشكريزي داراست در طاعات ديگر يافت
نميشود.
[135]
از آيت الله جوادي آملي نقل است: دل مؤمن كه عرش رحمان
خوانده شده، بر اشك استوار است؛ زيرا «قلب المؤمن عرش الرحمن» و «كان
عرشه علي الماء»
[136].
حافظ ز ديده دانه اشكي همي فشان *** باشد كه مرغ
وصل كند قصد دام ما
خداوند به حضرت موسي(عليهالسلام) ميفرمايد:
اي پسر عمران... از ديدگانت اشك را به من ببخش.
[137]
به حسن آنچه كه دادند ندانهاند مگر *** همه از اشك
بصر بوده و آه سحري
از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) روايت است كه:
1ـ هر چيزي را پيمانه و سنجشي است، جز گريستن (براي خدا)
كه يك قطره از آن درياهايي از آتش (عذاب) را فرو مينشاند.
[138]
2ـ چنانچه در يك ملت و گروهي تنها يك نفر آنها از بيم
(عذاب) خداوند بگريد، حق تعالي بر همه آنان ترحم كند.
[139]
3ـ گريستن از ترس (عذاب) خداوند، موجهاي درياي خشم حق
تعالي را فرو مينشاند.
[140]
4ـ هر كس از گناهي بگريد بخشوده ميشود، و هر كه از ترس
آتش عذاب گريه كند، خداوند او را از آتش ايمن گرداند و آنكه از شوق بهشت به
گريه افتد، خداوند در بهشتش جاي دهد و ايمني از هراس بزرگ قيامت را براي او
بنويسد. و اگر كسي از بيم (قهر) خداوند اشك بريزد، آن حضرت او را با
پيامبران و صديقان و شهدا و نيكان محشور سازد و اينان چه نيكو رفقايي
هستند.
[141]
5ـ هيچ مؤمني نيست كه سرشگ چشمانش به اندازه پر مگسي بر
گونههايش جاري گردد، جز آنكه خداوند آتش را بر روي او حرام كند.
كنونت كه چشم است اشكي ببار *** زبان در دهان
است عذري بيار
در برخي از احاديث آمده است هر چند به اندازه سر مگش هم
باشد از چشمانش اشك بگيرد.
از امام صادق(عليهالسلام) روايت است:
من نور قلب را ميجستم، آن را در انديشيدن و گريستن يافتم.
نقل است كه كسي «پيامر(صلي الله عليه و آله) را در خواب
ديد، ـ پيامبر وي را فرمود: ـ قرآن خواندي، گريستن كو؟»
پيامبر(صلي الله عليه و آله) به اميرالمؤمنين(عليهالسلام)
فرمود:
يا علي، بر تو باد به گريستن از ترس و هراس (عذاب) خداوند
كه به ازاي هر سرشك آن، خانهاي در بهشت براي تو بنا ميشود.
تا به خرمن برسد كشت اميدي كه تو راست*** چاره كار
به جز ديده باراني نيست
گويند كسي رويي زيبا به خواب ديد و ميگفت: هرگز از آن
نيكوتر نديه بودم. چونان كه ميدرخشيد، به او گفتم: چه نيكو رويي داري،
گفت: ياد داري آن شب كه بگريستي؟ گفتم: دارم، گفت: من از آن اشك تو
برگرفتم، به روي خويش اندر ماليدم، روي من چنين شد كه ميبيني.
[142]
همچنين در حديث است كه اگر دل و جانت بسته بود و ديدگانت
بخيلي كردند، خود را به حالت گريه درآور.
[143]
تاك خويش از گريههاي نيمه شب
سيراب دار *** كـز درون او شـعـاع آفـتـاب آيـد بـرون
گر بـه روي تـو حـريم خـويش را
در بستهاند *** سر به سنگ آستان زن، لعل ناب آيد برون
[144]
ولي بدانيم كه خشكي و بسته شدن ديدههايمان از سنگ دلي است
و براي اين كه در پيشگاه خداوند دلي نرم و نازك و ديدگاني سخاوتمند داشته
باشيم بايد كه پيشتر، از خود مراقبت كنيم و در دست يافتن به آن بكوشيم.
باور كنيم كه جهان را صاحبي باشد خدا نام، نگاه او را بپذيريم و نزد او
آبروداري كنيم.
اميرالمؤمنين(عليهالسلام) ميفرمايد:
اگر كسي از شما خواست بداند كه جايگاه و منزلت او نزد
خداوند چون است بايد بنگرد جايگاه و منزلت خداوند نزد او در هنگام گناه
چگونه است.
«شيخ بو علي دقاق، مريدي داشت بازرگان [كه] بيمار شد [ه
بود]، شيخ به عيادت وي آمد و پرسيد كه تو را چه شد؟ ـ بازرگان ـ گفت: شب
برخاستم كه وضو سازم ـ تا نماز شب به جاي آرم ـ تابي بر پشت من افتا و دردي
سخت پديد آمد و تب در پيوست [دردش ادامه يافت]. استاد [شيخ بوعلي دقاق]
گفت: تو را به اين فضولي چه كار كه نماز شب كني؟ تو را [وابستگي به] مردار
دنيا از خويشتن دور ميبايد كرد؛ كسي را كه سر[ش] درد كند ـ و طِل
[145]
بر پا نهد، هرگز به نشود و چون دست[ش] نجس گردد [و] آستين شويد، هرگز پاك
نگردد».
[146]