نماز شناسى جلد اول

حسن راشدى

- ۵ -


16-4. نماز، عمود خيمه دين  
استحكام هر بنايى به پايه آن است و كاخ رفيع دين به نماز، پا برجاست ، اگر دين به خيمه بر افرشته اى مانند شود كه مردم به سايه آن پناه مى برند و خود را از شرور و آفات مصون مى دارند، بايد نماز را عمود نگاهبان آن به حساب آورد.
اگر ديرك و تكيه گاه خيمه را بردارند، خوابيدن آن ، حتمى است ، ديگر سايه نخواهد داد و از آفتها، مصون نخواهد داشت و مفيد بودن ديرك خيمه ، نيز به استحكام آن بتسگى دارد. ديرك شكسته و پوسيده نمى تواند خيمه را سرپا نگه دارد نمازهاى ضعيف و درهم شكسته نيز چنين اند و نمى توانند خيام دين را برافرازند پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) فرمودند:
الصلوة عماد الدين فمن ترك صلاته متعمدا، فقد هدم دينه و من ترك اوقاتها يدخل الويل و الويل واد فى جهنم كما قال الله تعاليى ، فويل اللمصلين الذين هم عن صلوتهم ساهون (244)
نماز، پايه و نگهبان دين است پس هر كه نماز خود را از روى قصد و اراده رها سازد دين خود را نابود كرده است و كسى كه ترك اوقات نماز گويد آن را در زمان ويژه آن نگزارد، به ويل درآيد.
و آن بيابانى در دوزخ است ، چنان كه خداى تعالى فرمود، فويل للمصلين ، الذين هم عن صلوتهم ساهون ويل يا سختى عذاب براى نمازگزارانى است كه در نماز خويش فراموشكار و كاهلند. و از صادق آل محمد (صلى الله عليه وآله ) روايت شده است كه فرمود:
الصلوة عمود الدين مثلهاا كمثل عمود الفصطاى اذا ثبت العمود ثبتت الاولاد و الاطناب و اذا مال العمود و انكسر لم يثبت و تد و لاطنب (245) نماز ستون دين است و صفت آن ؛ چون صفت چادر است . هر گاه كه عمود، پا بر جاست ، ميخها و طناب ها نيز پابرجاست و آنگاه كه ستون كج شود و در هم بشكند. ميخ و طنابى بر جاى نمى ماند خيمه فرو مى افتد.
حضرت صادق (عليه السلام ) ساير اعمال دين را به ميخ و طنابهاى خيمه ، مانند فرمودند كه ثبات آنها به ثبات ديرك دين ، يعنى اقامه نماز بستگى دارد و اقامه نماز آن است كه نماز چنان كه حق آن است خوانده شود.
17-4. نماز، پايگاه اخلاص  
اگر كسى از مرحله علم گذر كد و به مرحله عمل قدم بگذارد و ليكن عملش ‍ خالص نباشد، عبادتش سودى به حال او نخواهد داشت . عمل شرك آلود چه اثر و فايده اى دارد؟ چه بسا كه نداشتن اخلاص ، سبب هلاكتش گردد.
بنابر اين مقام سلوك و بندگى ، مقام اخلاص است و نماز، عامل موثرى در پيدايش آن است . زيرا سراسر نماز، يادآورى از مقام توحيد و عظمت و پاكى پروردگار است و برخى از جملات آن ؛ مانند دو جمله اياك نعبد و اياك نستعين دلالت بر اخلاص دارد و اگر نمازگزار بفهمد كه چه مى گويد؛ اين خود اوست كه ابراز مى دارد: ما فقط تو را مى پرستيم و تنها از تو يارى مى طلبيم ، يعنى كه ما در عبادت و استعانت خود داراى اخلاصيم .
از طرف ديگر او نماز را كه تمرين اخلاص است ، در هر شبانه روز، پنج بار مى خواند، تكرار مى كند و بنابرايان خود نماز اگر حقيقة از روى توجه ، خوانده شود، تمرينى براى عملكرد خالصانه ، در خود نماز و در هر عبادت و كار ديگرى خواهد بود و بى جهت نيست كه در وصاياى امام باقر (عليه السلام ) به جابر جعفى ، مى خوانيم :
الصلوة بيت الاخلاص (246) نماز، خانه اخلاص است .
يعنى پايگاه و مركز اخلاص و جاى صدور آن به ديگر اعمال است .
18-4. نماز، ياد متقابل عابد و معبود  
نماز ياد خداست و سبب يادكردن خدا از نماز گزار مى گردد. نماز بهترين كارى است كه بنده به پيشگاه خدا هديه مى كند و ياد كردن خدا را از نمازگزار، بهترين عطايى است كه او به بنده مى بخشد.
امام باقر (عليه السلام ) در تفسير آيه :... اقم الصلوة ... و لذك الله اكبر...
فرمودند: اى ذذكر اللهل لاهل الصلوة اكبر من ذكرهم اياه ، الاترى انه يقول فاذكرونى اذكركم (247) يعنى ياد كردن خدا از نمازگزاران ، بزرگتر و بالاتر از يادكردن نمازگزار از اوست . آيا نمى نگرى كه خداى ، تعالى ، مى فرمايد: مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم ؟
نماز حقيقى ، سبب مى شود كه بنده به ياد خداى خود باشد، و هم خدا به ياد بنده خويش افتد. از اين روى بايد آن را ياد متاقبل عابد و معبود، به حساب آورد.
19-4. نماز، سرود رهايى و باب رحنت ايزدى  
نماز حقيقى موجب نجات كلى و همه جانبه است . انسان را از آفت ها، آسيب ها و فرجامهاى ناگوار رها مى سازد و باب رحمت ايزد را به رويش ‍ مى گشايد در زمينه رهايى بخش نماز، حداقل به موارد زير بينديدشيد و چنانچه به صحت آن متعرف شديد بر وجوب و فضيلت اين سرود زيباى رهايى ، مهر تاييد زنيد و بكوشيد كه از نمازگران واقعى باشيد:
1. رهايى از تنبلى فكرى و ضعف عقلى در شناخت بزرگترين حقايق هستى بويژه هستى كردگار.
2. رهايى از تنبلى جسمى و تن پرورى
3. رهايى از بى انضباطى و نداشتن يك برنامه منظم در طول زندگى
4. رهايى از حواس پرتى ، بى توجهى و بلاهت .
5. رهايى از ناسپاسى ، حق پوشى و حق كشى .
6. رهايى از دوستى و همراهى با مغضوبان و گمراهان .
7. رهايى از كبر و خود بينى .
8. رهايى از تفرقه و پراكندگى
9 رهايى از تفرقه و پراكندگى
10. رهايى از تنهايى و جدايى از مردم
11. رهايى از نفاق و دورويى .
12. رهايى از غضب ها و شهوت ها
13. رهايى از آرزوهاى دور و دراز
14. رهايى از تملق و چاپلوسى
15. رهايى از پرستش بتها و مردم پرستى
16. رهايى از خرافه و جهل
17. رهايى از حسادت و خودآزارى .
18. رهايى از حرص و بخل .
19. رهيدن از همه صفات زشت و نامطلوب و برخوردارى از خصال خدا پسند.
20. رهايى از انواع گناه و تباهى .
21. رهايى از بسيارى از مرض هاى جسمانى و روحانى
22. رهايى از اشرار و مرتبط شدن با نيكان .
23. رهايى از معيشت ضنك
24. رهايى از اسارت بيگانگان .
25. رهايى از زندان تن .
26. رهايى از حصار جهان ماده و متصل شدن به عالم ملكوت .
27. رهايى از خود و پيوند با خدا.
28. رهايى از خشم و سخط پروردگار.
29. رهايى از سختى جان كندن
30. رهايى از عذاب عالم برزخ
31. رهايى از كورى روز رستاخيز و عذاب يوم الحساب
32. رهيدن از نار و رسيدن به خوشبختى ابدى .
خداى تعالى فرمود:
و اقيموواالصلاة و اتواالزكوة و اطيعواالرسول لعلكم ترحمون (248) نماز را به پا داريد زكات را بپردازيد و از فرستاده خدا فرمان ببريد باشد كه مورد رحمت او شويد.
و در جاى ديگر فرمود:
فاقيموالصلوة و اتواالزكاة واعتصموا بالله هو مولاكم فنعم المولى و نعم النصير (249)
نماز را به پا داريد زكات را بپردازيد و به خدا متوسل شويد. او دوستدار و سرپرست شماست و بهترين ياريگر و سرپرست . و فرمود:
والمومنون والمومنات بعضهم اولياء بعض يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يقيمون الصلاة و يوتون الزكاة و يطيعون الله و رسوله اولئك سيرحمهم الله ان الله عزيز حكيم (250)
برخى از مومنان دوستان بعضى ديگرند به كار نيك فرمان مى دهند، از زشتى و پليدى باز مى دارند، نماز را به پا مى دارند، زكات را مى دهند و از خدا و فرستاده او فرمان مى برند. زود كه آنان مورد رحمت حضرت حق واقع شوند. همانا كه خدا كاردان پيروز است .
رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله ) به ابوذكر گفت :
يا اباذر ما دمت فى الصلوة فانك تقرع باب الملك و من يكثر قرع باب الملك يفتح له (251)
اى اباذر! تا هنگامى كه در حال نماز به سر مى برى ، در خانه پادشاه جهان را مى كوبى و آن كه درب خانه فرمانرواى هستى را زياد بكوبد، مطمئنا در به رويش گشوده خواهد شد.
20-4. نماز، موجب تابش انوار ايزد به بنده خويش  
خداى تعالى لف ويژه و اقبال خاصى به نمازگزارن دارد و روى آوردن پروردگار به بنده سبب كاملى براى سعادت و رستگارى اوست . روى آوردن خدا بهبنده به معنى آمرزيدن گناهان و برآوردن حاجات و آباد كردن دنيا و عقباى او و نزديكى بنده به بارگاه يزدان حشر او با پيامبران و امامان و برخوردارى از لطف و رحمت ايزدى و سعات ابدى است .
نماز در نخستين پايه باعث روى آوردن بنده به سوى كردگار بزرگ است و در دومين مرحله موجب اقبال ايزد منان به بنده است .
امام باقر (عليه السلام ) فرمودند:
اذا استقبل القبلة استقبل الرحمن بوجهه لا اله غيره (252)
هرگاه نمازگزار، رو به قبله بايستد و معبودى به غير حضرت حق نشناسد، خداى رحمان نيز، به او روى آورد و توجهى تمام كند. گواهى مى دهم كه هيچ معبودى به جز معبود يكتا، نيست .
21-4. نماز، موجب تابش انوار ايزدى بر دل
خالى كردن نماز از آفات و خالص ساختن آن براى خدا و اداى آن با رعايت شروط و آداب ويژه آن ، سبب تابش انوار ايزدى بر قلب است و اين انوار، كليد در علوم و معارف باطنى است كه بر هر نمازگزارى به قدر صفاى نفسش گشوده مى گردد و اين انوار، به كمى بسيارى ، قوت و ضعف و پيدايى و پنهانى اختلاف مى يابد و نيز به سبب آنچه از علوم و معارف بر نمازگزار هويدا مى شود. متفاوت است .
براى بعضى ، برخى از صفات جلال خدا و براى بعضى ، بخشى از عجايب افعالش آشكار مى گردد و اولويت ظهور فيض براى هر كس آن چيزى است كه در فكر آن است .
پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) فرمودند:
هرگاه بنده به نماز برخيزد، خدا پرده بين خود و بنده را بردارد و بدو روى كند. فرشتگان نيز از دوش او تا آسمان بايستند و با او نماز كنند و بر دعايش آمين گويند. از اطراف آسمان بر سرش نكويى نثار شود و ندا كننده اى ندا دهد: اگر نمازگزار بداند كه با كه مناجات مى كند، التفاتى به غير او نخواهد كرد و درهاى آسمان به رويش گشوده خواهد شد و خدا به صدق نمازگزارنده بر فرشتگان ، مباهات فرمايد. (253)
رفع حجاب و گشود گشتن درهاى آسمان ، كنايه از افاضه دانشهاى باطنى است . در تورات آمده است :
اى فرزند آدم از اين كه در پيشگاه من به نماز و گريه بايستى ، ناتوان مباش . من خدايى هستم كه به قلب تو نزديكم و نور مرا در نهان خود مى بينى . (254)
22-4. نماز كليد دلها  
قلبى كه با زنجير كفر و هوى و هس بسته باشد، از سفرهاى روحانى و معنوى باز مى ماند و اما نماز حقيقى آن را از اسارت نجات مى بخشد و قادر مى كند كه از زندان ملك به عالم ملكوت برآيد و در آن به سير و سفر بپردازد.
خداى تعالى ، فرمود:
افلا يتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها (255)
آيا در حقايق قرآنى ، انديشه نمى كنند يا بر دلهايشان قفل است .
و براستى كه تدبر نكردن در آيات تكوينى و تشريعى پروردگار، لجاجت و سرسختى در برابر ذات حق و حقيقت رد كردن تعاليم عالى اسلام ، ارتكاب گناهان بى توجهى به ذات اقدس حضرت حق ، قطع ارتباط با خدا و انكار او، همگى نشانه هاى بسته بودن درهاى قلب و انديشه است و نماز حقيقى را بايد كليد دل دانست زيرا قوى ترين وسيله ارتباط با خدا، بازدارنده از گناهان و گشاينده دلها به سوى خدا و عوالم غيب است . هم به انسان ، شرح صدر؛ يعنى قدرت شناخت ، دانش و بينش حقيقى ، اخلاص ، خلق و خوى نيك و آزادى روح و انديشه مى بخشد و هم غم و اندوه را مى زدايد و دل را مى گشايد.
23-4. نماز جلوه گاه فقر  
خداى تعالى در آيات سيزدهم تا پانزدهم سوره فاطر فرمود ن
له الملك تدعون من دونه ما يملكون من قطمير. ان تدعوهم لايسمعوا دعائكم و لو سمعوا ما استجابوا لكم و يوم القيامة يكفرون بشر كمم و لا ينبئك مثل خبير. يا ايهاالناس انتم الفققراء الى الله و الله هو الغنى الحميد.
پادشاهى جهان از اوست و آنهايى كه به جز خدا مى پرستيد به اندازه پوسته نازكى كه ميان خرما و هسته آن است مالك نيستند. اگر آنان را به يارى خواهيد فراخوانى شما را نشنوند و به فرض آن كه بشنوند، جوابى ندهند و روز قيامت منكر شركتان شوند و هيچ كس مانند خداى دانا تو را از حقايق هستى آگاه نمى سازد. آى مردم !شما نيازمندان به خداييد و او خود، بى نياز ستوده كردار است .
نيايش ، تجلى فقر و نماز، بهترين نيايش و عالى ترين نمود نياز به درگاه بى نياز است . توانگرانى كه خود را پرتوان مى انگارند، اگر از روى توجه ، نماز بگذارند، مى يابند كه بسى خوار و ناتوان هستند و ذره اى كه در حساب نمى آيند و آنگاه به حقيقت ، اياك نستعين مى گويند و دست نياز به درگاه بى نياز بر مى دارند. نماز حقيقى جلوه گاه فقر الى الله و بى نيازى از ماسوى الله است .
24-4. نماز، بهترين موضوع  
پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) فرمودند: الصلوة خير موضوع (256) نماز بهترين موضوع و بهترين حكم و بهترين كارى است كه مقرر شده است .
نماز، بهترين سخن مايه و بهين بستر سخن است زيرا زبان حال و زبان قال و زبان كار است و براستى ، كدام سخن و گفتگو با چه كسى از سخن گفتن با خدا برتر و بالاتر است . آنان كه به جاى همنشينى نااهلان و بيهوده گويى و هرزه زدايى ، سخن گفتن با خدا و انس با او را مى گزينند، چه زيبا مى انديشند و چه كار مثبتى مى كنند! هم به روح خويش ترقى و تعالى مى دهند و خودسازى مى كنند، هم حظ روحانى مى برند و از زبان همنشين گزندى نمى بينند و هم از نيكنامى اين جهان و پاداش آن جهانى بهره مى برند.

رستگار آن كسان كه نماز
با خشوع و ادب به جا آرند
جز به ياد خدا نگيرند انس
ياوه گو را به هيچ نشمارند
نماز را بشناسيم ، آيين سخن گفتن با خدا را ياد بگيريم و به ديگران نيز بياموزيم .
25-4. نقش تعيين كننده نماز در مجموعه اعمال
جلال الدين عبدالرحمن سيوطى از تميم دارمى از رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) روايت كرده است كه فرمودند:
اول ما يحاسب به العبد الصلاة ثم سائر الاعمال (257)
و نيز از آن حضرت روايت كرده است كه : اول ما يحاسب به العبد طهوره فان حسن طهوره فصلاتهه كنحو طهوره و ان حسنت صلاته فسائر عمله كنحو صلاته (258)
نخستين چيزى كه بنده به آن محاسبه مى شود، طهارت است . اگر طهارتش ‍ صحيح و نيكو بود، نماز او همانند پاكى اوست و اگر نماز وى صحيح و نكوست ؛ اعمال ديگرش چون نماز خواندن اوست .
امام على (عليه السلام ) در نامه بيست و هفتم نهج البلاغه ، خطاب به محمد بن ابى بكر، رضى الله عنه ، مى نويسد:
صل الصلاة لوقتها الموقت لها و لا تعجل وقتها لفراغ و لا توخرها عن وقتها لاشتغال و اعلم ان كل شى ء تبع لصلاتك
نماز را در وقت تعيين شده اش به جاى آور، نه آن را به خاطر بيكارى و آسودگى ، پيش از وقت بخوان و نه به خاطر اشتغال ، به واپس انداز و توجه داشته باش كه هر كارت تابعى از نماز توست .
اگر در نمازت وقت شناس باشى در اعمال ديگر نيز موقع شناس خواهى بودد، اگر نمازت را درست به جاى آورى ، اعمال ديگرت را هم به درستى به انجام خواهى رساند و اگر در نمازت اخلاص ورزيدى ، اعمال ديگرت خالصانه خواهد بود. و اگر نمازت قبول شود، اعمال ديگرت پذيرفته خواهد شد و اگر نماز تو برگردد كارهاى ديگرت مردود خواهد بود.
و آورده اند كه امام باقر (عليه السلام ) فرمودند:
اول ما يحاسب به العبد الصلوة فان قبلت قبل ما سواها (259)
نخستين چيزى كه بنده را به آن محاسبه مى كنند، نماز است . اگر نمازش ‍ قبول شود، اعمال ديگرش را بپذيرند و اگر رد شود، كارهاى ديگرش را نپذيرند.
26-4. نمازگزاران ، رستگاران و وارثان بهشت  
در خبر است كه
چون بنده خدا دو ركعت نماز بگزارد، ده صف از فرشتگان كه هر صفى ده هزار باشد از وى به شگفت آيند و خداوند، به او صد هزار فرشته ، مباهات فرمايد و اين به آن جهت است كه بنده در نماز، ميان ايستادن و نشستن و ركوع و سجود و ذكر خدا به زبان و دل ، جمع مى كند؛ حال آن كه هيچ يك از فرشتگان ؛ چنين عبادت جامعى ندارند.
مولاى ما على (عليه السلام ) فرمودند:
منهم سجود لا يركعون و ركوع لا ينصبون و صافون لا يتزايلون و مسجون لايسامون (260)
بعضى تا قيامت ، در حال سجودند و ركوع نمى كنند، برخى در حال ركوعند و قيام نمى كنند و گروهى در صف ايستاده اند و از جاى خود خارج نمى شوند و تسبيح كنندگانى هستند كه خسته نمى شوند.
فرشتگان همواره بر يك حالت اند و قرب و مرتبه اى كه دارند، پيوسته ملازم آنان است . در افزايش بر آنان بسته است و از رتبه اى به رتبه بالاتر ارتقا نمى يابند.
از اين رو گفتند:
و ما من الا له مقام معلوم (261)
براى هر يك از ما فرشتگانى مقام معلومى است .
بر خلاف انسان كه در اصناف كمالات تحول پذير و درجاتش در تزايد است و عامل افزايش درجاتش نماز اوست .
خداى سبحان فرمود
قد افلح المؤ منون الذين هم فى صلاتهم خاشعون (262)
به راستى كه مومنان رستگار شدند، همانان كه در نماز خويش خاشعند. و بدين گونه نمازگزاران را به نماز مقرون به خشوعشان ستود. سپس اوصاف رستگاران به نماز را بر شمرد و فرمود:
و الذين هم على صلاتهم يحافظون (263)
و كسانى كه بر نمازهاى خود، نگهبانند.
سپس درباره نتيجه و ثمره آن صفات فرمود:
اولئك هم الوارثون الذين يرثون الفردوس هم فيها الخالدون (264)
آنان بهشت برين را به ارث مى برند و در آن جاودانه اند.
به اين ترتيب ، خداى بزرگ در آغاز نمازگزاران را به رستگارى و در پايان به وراثت بهشت وصف فرموده است . پس نمازگزاران حقيقى وارثان بهشت برين اند و نور خدا را كه به دل نزديك است مى نگرند و خردمندان ، آگاهند كه به صرف حركت زبان و اعضا و با غفلت دل به چنين درجه اى نمى توان نائل شد.
27-4. پيوند نماز با اصول ، فروع ، اخلاق و عرفان اسلام  
اگر از جنبه هاى خداشناسى ، اخلاق و احكام ، به نماز بنگريم ، به اين حقيقت مى رسيم كه براى افزونى شناخت يزدان و برخوردارى بيشتر از خلق و خوى نيك ، هيچ عبادت و هيچ كارى همانند نماز نيست و هيچ عبادتى مانند نماز، مشتمل بر اسرار و فوايد احكام ديگر نيست .
نماز، اصول عقايد، يعنى توحيد، عدل ، نبوت ، امامت و معاد را در بر دارد و مشتمل بر جهان بينى اسلام است .
همچنين اسرار فروع دين ، يعنى زكات روزه ، حج جهاد، امر به معروف نهى از منكر تولى و تبرى در آن جمع است و ايدئولوژى اسلام را در بر گرفته است .
همچنين نماز، بهترين عبادتى است كه در بردارنده عرفان و اخلاق اسلامى است و درسهاى بزرگى ؛ مانند صبر شكر، حمد توكل تسليم و مانند آنها را به انسان مى آموزد.
به خواست خدا، درباره ارتباط نماز با اصول و فروع دين و اخلاق اسلامى ، در آينده بحث گسترده اى خواهم نوشت . در اينجا فقط توجه خواننده محترم را به همكارى و هماهنگى نماز و قرآن در اين زمينه جلب مى كنم .
28-4. همكارى و هماهنگى نماز و قرآن در تاءمين خوشبختى  
آيه : ان هذا القرررآن يهدى للتى هى اقوم (265)
به ما مى گويد كه هدايتهاى قرآنى در زمينه اقوم مسائل بشر؛ يعنى درباره با قوام ترين ، پايه اى ترين و اساسى ترين مسائل اوست كه عبارت از جهان بينى اخلاق و ايدئولوژى صحيح است و اين نكته قابل تحقيق است كه تمامى هدايتها و ارشادات قرآنى در يكى از اين سه طبقه جاى مى گيرد و از آن خارج نيست و از آنجا كه نماز؛ مانند قرآن مشتمل بر جهان بينى و اخلاق و ايدئولوژى صحيح اسلامى است ، بايد آن را عصاره قرآن و همانند آن هدايتى به سوى سعادت دانست اما جمله حى على الفلاح كه آن را در اذان و اقامه مى خوانيم ، به ما مى گويد كه نماز، خود رستگارى و خوشبختى است نه هدايت كننده به سوى آن
و خدا پاداش شايستگان نكوكارى را كه به قرآن چنگ مى زنند و نماز را به پا مى دارند، ضايع نمى كند:
و الذين يمسكون بالكتاب و اقاموا الصلوة انا لا نضيع اجر المصلحين (266)و اين پاداش مطمئنا تامين خوشبختى دنيا و آخرت است .
29-4. نماز، تكليفى كه ساقط نمى شود  
خداى تعالى فرمود:
ان الصلوة كانت على المومنين كتابا موقوتا (267)
بر اساس روايت ائمه هدى (عليه السلام ) كلمه موقوت در اين آيه به معانى موجوب ، مفروض و ثابت است .
از داوود بن فرقد روايت شده است كه گفت : معنى آيه ... كتابا موقوتا را از امام صادق (عليه السلام ) پرسيدم . فرمود، يعنى ... كتابا ثابتا (268) بنابراين نماز، وظيفه ثابتى است كه جز براى نان ، در هيچ حالتى ساقط نمى شود و مانند ديگر عبادات منوط به استطاعت نيست . مرد مسلمان در هر شرايطى كه باشد بايد آن را به جاى آورد. پياده بودن ، سواره بودن ، جنابت ، بيمارى ، نبرد و حتى حرق و عرق ، مانع از اداى اين فريضه الهى نيست و به هر صورت ممكن (ايستاده و نشسته و به پلهو خوابيده ) بايد ادا شود.
حسين بن على (عليه السلام ) در ميدان نبرد عاشورا با خون خويش وضو ساخت و اقامه نماز كرد و به پيروان خويش آموخت كه ترك نماز در هيچ شرايطى جايز نيست . كسى كه نماز واجبش را از روى انكار و يا سبك شمردن رها سازد، كافر و مرتد است .
عبدالله بن ميمون از امام صادق (عليه السلام ) از پدرش جابر بن عبدالله انصارى روايت كرده است كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود:
ما بين الكفر و الايمان الا ترك الصلاة (269)
ميان كفر و ايمان فاصله اى جز ترك نماز نيست .
و از امام باقر (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمود: پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) فرموده اند ما بين المسلم و بين ان يكفر ان يترك الصلاة الفريضة متعمدا او يتهاون بها فلا يصليها (270)
ميان مسلمان و كافر شدنش فاصله اى جز ترك عمدى نماز يا سستى كه به ترك آن منتهى شود، وجود ندارد.
مردى به سوى پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) آمد و گفت : اى رسول خدا! مرا وصيت كن : فرمود:
لا تدع الصلوة متعمدا فان من تركها متعمدا فقد برئت منه ملة الاسلام (271) نماز را از روى عمد وامگذار زيرا آن كه نماز را از روى قصد رها كند، آيين مسلمانى از او برطرف شود. و از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است كه ان تارك الصلوة كافر (272) آن كه نماز را بدون علت رها كند كفر ورزيده است .
در تاريخ تصوف ، كسانى بوده اند كه مشام جانشان ، از عطر عرفان و ايمان معطر نگشته است و شيرينى پرستش خدا را نچشيده اند، در نتيجه ترك نماز و ديگر عبادات كرده اند و با وجود اين خود را عارف و اهل يقين ، و واصل به حق شمرده و از عبادت معاف دانسته اند.
آنان عبادت را وسيله اى براى رسيدن به يقين معرفى كرده و گفته اند پس از حصول يقين ، استفاده از اين وسيله ، لازم نيست ؛ مانند كسى كه قصد رسيدن و پشت بام را دارد و بايد از نردبان استفاده كند اما پس از رسيدن به آن مى تواند نردبان را بردارد و كنار بگذارد و زيرا ديگر وجود آن ضرورى نيست . خدا فرموده است :
و اعبد ربك حتى ياتيك اليقين (273) تا زمانى كه تو را يقين آيد، خدا را بپرست .
بنابراين پس از رسيدن به يقين ، تكليف ساقط است و واصل به يقين از عبادات معاف مى باشد.
در پاسخ آنان و كسانى كه همانند آنان مى انديشند بايد گفت : اين توجيه نادرست ، سؤ استفاده از مذهب عليه مذهب است و آيه مذكور نمى تواند دستاوزيرى براى ترك پرستش خدا باشد و بطلان معنى و برداشتى كه از آن مى كنند به دلايل عقلى و نقلى مبرهن و روشن است :
نظر معروف و مشهور در ميان مفسران من اين است كه در اينجا منظور از يقين مرگ است زيرا:
اولا: مرگ براى همگان يك امر مسلم است و هر چند كه مردم از آن غافل مى شوند اما در آن ترديد نمى كنند.
ثانيا: هنگام مرگ پرده ها كنار مى رود و حقايق آشكار مى شود، و در نتيجه براى محتضر، حالت يقين پيش مى آيد.
ثالثا: كلمه يقين در جاى ديگر از قرآن به همين معنى مرگ به كار رفته است :
1. در سوره مدثر از قول دوزخيان مى خوانيم :
و كنا نكذب بيوم الذين حتى اتانا اليقين (274)
ما همواره روز جزا را دروغ مى شمرديم تا آن كه مرگ ما در رسيد.
2. مخاطب اين سخن پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) است و اگر بگوييم كه مراد از يقين ، عدم ترديد و تزلزل عقيدتى است ، در حقيقت پذيرفته ايم كه حضرت به مقام يقين نرسيده است و ايمانش كامل نبوده است .
نعوذ بالله ، حاللل آن كه مقام يقين و كمال ايمان او بر همگان روشن است : آيا كسى مى تواند مدعى ضعف ايمان مؤ من ترين خلق خدا گردد، حال آن كه او هم اسوه ايمان و هم اسوه مجاهد در راه ترويج ايمان است .
3. تاريخ نشان مى دهد كه پيغمبر اكرم و خاندان پاكش كه درود خدا بر تماميآنان باد، تا آخرين ساعات عمر خود ترك نماز و عبادت نكرده اند بلكه در سخت ترين ميدانهاى كارزار با دشمنان خدا نيز كه نمونه اعلاى آن را در عاشوراى كربلا مشاهده مى كنيم ، اقامه نماز كرده اند و شخصيتى چون على (عليه السلام ) كه ابوالائمه است ، شهيد محراب عبادت شد و از مرگ در محراب به خود باليد و فرياد فزت و رب الكعبه (275) را سر داد و نه تنها پيغمبر و ائمه ما بلكه به گواهى وحى و تاريخ ، هيچ يك از پيامبران ترك عبادت نكرده اند.
4. آيا مدعيان يقين و كمال دروغين كه براى گريختن از زير بار تكليف به اين توجيهات نادرست متوسل شده اند، پيامران و امامان را در قوت ايمان و توانايى درك احكام الهى ، همتاى خود نمى دانند و دركى بالاتر از آنان دارند؟
5. از آنجا كه عبادت براى تربيت و تكامل است ، تعطيل عبادت ؛ به معنى تعطيل تربيت و تكامل است . آيا تربيت و تكامل انسان تعطيل بردار است ؟! آيا تعطيل تربيت به معنى شروع فساد در جامعه نيست ؟ و به فرض آن كه كسى خود را اهل يقين و ايمان خود را به كمال بداند، آيا در يك جامعه فساد زده مى تواند بر يقين و كمال خود باقى بماند و سير قهقرايى نخواهد كرد؟!
بنابراين آنان كه گمان كرده اند، هدف از تكليف تكميل است و وقتى انسان به كمال رسيد، بقاء تكليف بى معنى است ، سخت دراشتباهند و اگر هنوز هم كسانى باشند كه اينچنين بينديشيد بايد از پندار نادرست خود توبه كنند.
در رساله قشيريه است كه كسيى به نزديك جنيد در آمد و گفت : از اهل معرفت گروهى اند كه ترك اعمال بگويند. جنيد گفت : اين به نزديك من بزرگ است و آن كس كه دزدى كند و زنا كند، حال او نزديك من نيكوتر ازحال آن كس است كه او اين گويد و عارفان به خداى ، كارهاى از خداى فراگيرد و رجوع با خداى كنند (اندر آن ) و اگر من به هزار سال بزيم ، از اعمال ، يك ذره كم نكنم (276)
30-4. اقامه نماز، درگير و دار نبرد  
هنگامى كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله )، با عده اى از مسلمانان به عزم مكه به سرزمين حديبيه وارد شدند و جريان به گوش قريش ‍ رسيد، خالد بن وليد به سرپرستى يك گروه دويست نفرى براى جلوگيرى از پيشروى مسلمانان به سوى مكه ، در كوههاى نزديك مكه ، مستقر شد. هنگام ظهر، بلال اذان گفت و پيامبر (صلى الله عليه وآله ) با مسلمانان ، نماز ظهر را به جماعت ادا كردند. خالد از مشاهده اين صحنه در فكر فرو رفت و به نفرات خود گفت در موقع نماز عصر كه در نظر آنها بسيار پر ارزش ‍ است ، بايد از فرصت استفاده كرد و با يك حمله برق آسا و غافل گيرانه ، در حال نماز، كارشان را ساخت . و در اين هنگام ، آيه زير نازل شد و براى پيشگرى از حمله دشمن دستور نماز خوف را به مسلمانان داد و اين موارد اعجاز قرآن است كه پيش از اقدام دشمن ، نقشه هاى آب را نقش بر آب كرد.
گفته مى شود خالد بن وليد با مشاهده اين صحنه ، ايمان آورد و مسلمان شد.
و اذا كنت فيهم فاقمت لهم الصلوة فلتقم لائفة منهم معك ولياخذوا اسلحتهم فاذا سجدوا فليكونوا من ورائكم ولتاءت طائفة اخرى لم يصلوا فليصلوا معك وليا خذوا حذرهم و اسلحتهم ودالذين كفروا لو تغفلون عن اسلحتكم و امتعتكم فيميلون عليكم ميلة واحدة و لا جناح عليكم ان كان بكم اذى من مطر او كنتم مرضى ان تضعوا اسلحتكم و خذوا حذركم ان الله اعد للكافرين عذابا مهينا (277)
اى پيامبر! هنگامى كه در ميان سپاهيانى و براى آنان نماز جماعت و بپا مى دارى ، آنان بايد به گروه ، تقسيم شوند. نخست ، عده اى با حمل سلاح با توبه نماز ايستند، سپس هنگامى كه اين گروه ، سجده كردند و ركعت اول نمازشان تمام شد، تو در جاى خود توقف مى كنى و آنان با سرعت ، ركعت دوم را تمام مى كنند و به ميدان نبرد باز مى گردند و در برابر دشمن مى ايستند و گروه دوم كه نماز نخوانده اند، جاى گروه اول را مى گيرند و با تو نماز مى خوانند. و گروه دوم نيز بايد وسايل دفاعى و سلاحشان را همراه خود داشته باشند و آن را بر زمين نگذارند زيرا دشمن همواره در كمين است كه از فرصت استفاده كند و دوست دارد كه شما از سلاح و متاع خويش غافل شويد تا يكباره بر شما حمله ور شود و اگر از باران ، ناراحت نباشد و يا بيمار شويد، بر شما گناهى نيست ، و كه سلاح خود را بر زمين بگذاريد و ولى در هر صورت از همراه داشتن وسائل حفاظتى و ايمنى مانند زره و خود و امثال آن غفلت نكنيد و حتى در حال عذر حتما آنها را با خود داشته باشيد كه اگر دشمن حمله كند، بتوانيد تا رسيدن كمك خود را حفظ كنيد. شما اين دستورات را به كار بنديد و مطمئن باشيد كه پيروزى از آن شماست زيرا خداوند براى كافران مجازات خوار كننده اس آماده كرده است .
در اين جا به چند نكته بايد توجه كرد:
1. روشن است كه منظور از بودن پيامبر (صلى الله عليه وآله ) در ميان سپاهيان براى بپاداششتن نماز خوف ، اين نيست كه انجام اين نماز، مشروط به وجود شخص پيامبر (صلى الله عليه وآله ) است بلكه منظور، وجود امام و پيشوايى براى برگزارى جماعت در ميان مجاهدات و سربازان است و لذا امام على و امام حسين (عليه السلام ) نيز نماز خوف به جاى آوردند و حتى جمعى از فرماندهان لشگرهاى اسلامى ؛ همانند خذيفه ، اين برنامه اسلامى را به هنگام لزوم اجرا كرده اند.
2. در آيه فوق به گروه اول دستور مى دهد كه اسلحه را به هنگام نماز خوف ، داشته باشند ولى به گروه دوم مى گويد: وسايل دفاعى مانند زره و اسلحه را بر زمين نگذارند. ممكن است تفاوت اين دو گروه به خاطر آن باشد كه به هنگام اجرا نماز، توسط دسته اول ، دشمن هنوز كاملا آگاه نيست و لذا احتمال حمله ، ضعيف تر است ولى در مورد دسته دوم كه دشمن متوجه اجراى مراسم نماز مى شود، احتمال هجوم ، بيشتر است .
3. منظور از حفظ امتعه ، اين است كه علاوه بر حفظ خويش بايد از وسايل جنگى و وسايل سفر و مواد غذايى و حيواناتى كه براى تعذيه همراه خود داريد، نگهدارى كنيد.
4. نماز جماعت در اسلام واجب نيست ولى از مستحبات موكد است و آيه فوق از نشانه هاى زنده تاكيد بر اين برنامه اسلامى است كه حتى در ميدان چنگ براى انجام آن از روش نماز خوف استفاده مى شود. اين موضوع ، هم اهميت اصل نماز و هم اهميت جماعت را مى رساند و مطمئنان تاثير روانى خاصى هم در مجاهدان از نظر هماهنگى در هدف ، و هم در دشمنان ، از نظر مشاهده اهتمام مسلمانان به نبرد، دارد.
5. كيفيت نماز خوف ، چنان كه از قرآن و سنت استفاده مى شود، آن است كه نمازهاى چهارركعتى تبديل به دو ركعت مى شود. گروه اول يك ركعت را با امام مى خوانند و امام پس از اتمام يك ركعت توقف مى كند و آن گروه يك ركعت ديگر را به تنهايى انجام مى دهند و به جبه جنگ باز مى گردد و سپس ‍ گروه دوم جاى آنان را مى گيرند و يك ركعت از نماز خود را با امام و ركعت دوم را به طور فرادى مى خوانند.
قرآن به دنبال دستور نماز خوف كه لزون بپاداشتن نماز و تاكيد بر انجام نماز جماعت در ميدان نبرد را بيان مى دارد، مى فرمايد: فاذا قضيتم الصلوة فاذكرو الله قياماا و قعودا و على جنوبكم پس از اتمام نماز، ياد خدار ا فراموش نكنيد و در حال ايستاده و نشسته و زمانى كه بر پهلو خوابيده ايد به ياد خدا باشيد و از او كمك بخواهيد.
منظور از حال قيام و قعود و بر پهلو خوابيدن ممكن است حالتهاى استراحتى باشد كه در ميدان جنگ ، پيش مى آيد و شايد به معنى حالتهاى جنگى مختلفى باشد كه سربازان به خود مى گيرند. آيه فوق در حقيقت به يك دستور مهم اسلامى اشاره دارد و آن توجه به خدا در حالتهاى گوناگون است .
نماز خواندن در اوقات معين ، به معنى غافل ماندن از خدا در اوقات و حالات ديگر نيست . نماز، يك دستور انضباطى است و كه روح توجه به پروردگار را در انسان زنده مى كند تا در فواصل نمازها نيز خدا را به خاطر داشته باشد. خواه در ميدان جنگ باشد و خواه در غير ميدان جنگ .
آيه اخير در روايات متعددى به كيفيت نمازگزاردن بيماران ، تفسير شده است كه اگر بتواند ايستاده و اگر نتوانند نشسته و اگر باز هم نتوانند در حالى كه به پهلو خوابيده اند، نماز را به جاى آورند. اين تفير يك نوع تعميم و توسعه در معنى آيه است اگر چه آيه ، مخصوص به اين مورد نيست .
سپس قرآن مى فرمايد: فاذا اطماننتم فاقيموا الصلوة
دستور نماز خوف يك دستور استثنايى است و به محض آن كه حالت خوف زايل گشت ، بايد نماز را به طرز عادى اجرا كنيد.
و در پايان ، سر اين همه سفارش به دقت درباره نماز را چنين بيان مى كند:
ان الصلوة كانت على المؤ منين كتابا موقتا (278)
زيرا نماز، براى مومنان ، وظيفه ثابت و لايتغيرى است .
كلمه موقوت از ماده وقت است . بنابراين معنى آيه ، چنين است : اگر ملاحظه مى كنيد كه مسلمانان ، حتى در ميدان نبرد بايد وظيفه اسلامى را به جاى آورند، به خاطر آن است كه نماز اوقات معينى دارد كه نمى توان از آنها تخلف كرد. (279)
در جنگ صفين كه از مهم ترين نبردهاى صدر اسلام است . سپاهيان على (عليه السلام ) در كشاكش جنگ ، امير خود را ديدند كه در ميان لشگر ايستاده است و به آفتاب مى نگرد. ابن عباس جلو رفت و سبب را پرسيد. امام فرمود: مى خواهم وقت نماز ظهر را بدانم . ابن عباس گفت : آيا در اين گير و دار و اشتغال به جنگ ، وقت نماز است ؟ امام فرمود ما براى چه با اين قوم مى جنگيم ؟ آيا جز براى اين است كه نماز برپا شود؟ (280)
رعايت هنگام نماز، در هنگام جنگ عاشورا، توسط پيشواى سوم شيعيان نمايش زيبايى از بزرگداشت اول وقت است و بايد آن را زيباترين نمازى دانست كه در طول تاريخ اسلام بر پا شده است .
31-4. نماز، پرچم اسلام  
در خبر است كه نماز بيرق اسلام و نشان مسلمانى است ، الصلوة علم الاسلام (281) و از اينجاست كه قرآن و اسلام بر اقامه نماز و برافراشتن پيوسته اين پرچم و اهتزار دائمى اش تاكيد مى ورزد تا تمامى مسلمين را زير يك پرچم و تحت يك لوا گرد آرد و متجمع سازد و بيان كند كه بى نماز نبايد در سايه بيرق اسلام و تحت الحمايه مسلمين باشد. تا بگويد چنان كه پرچم ، معرفت يك ملت و نشان ملى آنان است ، نماز نيز معرف و نشانه امت اسلام است و همچنان كه پرچم ملى احترام دارد و توهين به آن اهانت به يك كشور و ملت است ، اهانت و بى توجهى به نماز هم اهانت به كل اجتماع مسلمانهاست و چنان كه اهتزار و جنبش پرچم ، نشان حيات و اقتدار ملت و كشور است ، برپايى نماز نيز نشان حيات اجتماعى و قدرت سياسى نظامى مسلمانهاست و در خبر است علم الايمان الصلوة (282)
32-4. نماز، جوهر و عصاره دين  
ويليام جيمز از قول يك دانشمند آزاد فكر فرانسه مى نويسد: مذهب ، عبارت است از رابطه يا معامله يك روح مضطر - در كمال شعور و اراده با قدرتى كه احساس مى كند به آن بستگى دارد و سرنوشتش به دست اوست .
اين ارتباط با خدا فقط از راه دعا و نماز به درگاه وى انجام مى گيرد و پس ‍ نماز و نيايش ، عبارت است از مذهبى كه جنبه عمل به خود گرفته است . دعا و نماز است كه مذهب را از همه چيزهايى كه شبيه به مذهب و يا نزديك به آن است مثلا عواطف اخلاقى و يا احساسات جمال پرستى جدا مى سازد.
اگر مذهب واقعا چيزى است كه در زندگى عملى ما مورد نياز است ، بايد جوابگوى آن يك چيز عملى باشد و گرنه چيزهاى نظرى و تئورى نمى تواند جواب يك مذهب عملى باشد. آن عمل و كوششى كه مذهب انجام مى دهد عبارت از دعا و نماز است . مقصودم اين نيست كه كلمات و حركاتى چند از روى عادت و بدون توجه به حقيقت آن صورت مى گيرد بلكه غرض اين است كه انسان روح خود را با قدرتى كه حضور آن را در قلب خويش وجدان مى كند، ارتباط دهد.... اگر مذهب عبارت از يك امر ذهنى باشد و هيچگونه اشتغالات عملى و دستور حكمى نداشته باشد، جز وهم و خيال چه خواهد بود؟ (283)
33-4. ارزنده ترين گوهر مقصود نماز است  
ارزنده ترين گوهر مقصود نماز است
زيبنده ترين هديه به معبود نماز است
كوبنده ترين اسلحه مكتب توحيد
كز ريشه كند خصم تو نابود نماز است
فرمود على شير خدا ساقى كوثر
در مكتب ما شاهد و مشهود نماز است
اين نكته رسول مدنى گفت به سلمان
سرى كه به توفيق تو افزود نماز است
در دادگاه عدل خدا روز قيامت
از صلح مقصد و مقصود نماز است
از آمدن كرب و بلا آنچه به عالم
مقصود حسين بن على بود، نماز است
آن روز كه آيد ز پس پرده غيبت
اول هدف مهدى موعود، نماز است (284)
34-4. نماز، گنجينه ذكر و راز  
در پيامى كه آيت الله خامنه اى ، رهبر انقلاب اسلامى ايران به اولين اجلاسيه نماز فرستاده اند، آمده است : هيچ وسيله مستحكم تر و دائممى تر و از نماز براى ارتباط ميان انسان با خدا نيست . مبتدى انسانسانها رابطه خود را با خدا به وسيله نماز آغاز مى كنند و برجسته ترين اولياى خدا نيز بهشت خلوت انس خود با محبوب را در نماز مى جويند. اين گنجينه ذكر و راز را هرگز پايانى نيست و هر كه با آن بيشتر آشنا شود، جلوه و درخشش ‍ بيشترى را در آن مى يابد.
كلمات و اذكار نماز، هر يك خلاصه اى است كه به بخشى از معارف دين اشاره مى كند و به طور مكرر و پى در پى آن را به ياد نمازگزار مى آورد. نمازى كه با تدبير در معانى و بدون سهو و غفلت گزارده شود، انسان را روز به روز با سعادت آشناتر و به آن وابسته تر مى سازد. نورانيت نماز، راز و رمزهاى آن ، درسهايى كه در آن گنجانيده شده و اثر آن در ساختن فرد و جامعه ، چندان نيست كه بتوان در مقالى كوتاه از آن سخن گفت بلكه چنان نيست كه بى خبرى چون من بتواند از اعماق آن خبر آورد.
آنچه من با قلم قاصر و معرفت ناچيز خود مى گويم ، آن است كه مردم ما و جامعه ما و به خصوص جوانان كه اكنون بار امانت سنگينى را بر دوش ‍ گرفته اند، بايد نماز را منبع قدرت لايزال بدانند و در برابر جبهه فساد و بى عدالتى و كجروى كه امروزه بشريت را تهديد مى كند، از نماز و ياد خدا نيرو بگيرند. ميدان مبارزه اى كه امروز پيش روى ماست و بيش از همه محتاج مى سازد و نماز آن چشمه جوشانى است كه اين اميد و اعتماد و قدرت معنوى را به ما مى بخشد.
نماز با حضور و با توجه ، كه از ياد و ذكر خدا سرشار است ، نمازى كه آدمى در آن با خداى خود سخن مى گويد و او دل مى سپارد، نمازى كه والاترين معارف اسلام را پيوسته به انسان مى آموزد، چنين نمازى انسان را از پوچى و بى هدفى و ضعف مى رهاند، افق زندگى را در چشمش روشن مى سازد، به او همت و اراده و هدف مى بخشد و دل او را از ميل به كجروى و گناه و پستى نجات مى دهد. از اين روست كه نماز در همه حالات ، حتى در ميدان نبرد و در سخت ترين آزمايشهاى زندگى ، اولويت خود را از دست نمى دهد. انسان هميشه به نماز محتاج است و در عرصه هاى خطر محتاج تر. (285)
35-4. نماز، عالى ترين سير روحانى و عرفانى  
قرآن هدف از نماز را ياد خدا مى داند.
اقم الصلوة لذكرى (286)
و اثرش را آرامش جان
الا بذكر الله تطمئن القلوب (287)
و نتيجه آرامش دل را سفر به عالم ملكوت :
يا ايتهاالنفس المطئنة ارجعى الى ربك راضية مرضية (288)
اى نفس به آرامش رسيده ! به سوى پروردگار خود برگرد در حالى كه هم از او خرسندى و هم مورد خشنودى او هستى .
رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) نيز نماز را وسيله عروج روحانى مؤ منان دانستند و فرمودند: الصلوة معراج المؤ من (289)
نماز، حقيقتى است ، خالى شدن از خود است ، خروج از خانه وجود خويش و مهاجرت به سوى خداست و خداى تعالى ، فرمود:
و من يخرج من بيته مهاجرا الى الله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره على الله (290)
كسى كه به قصد هجرت به سوى خدا از خانه بيرون رود و مرگ او را فرو گيرد. پاداشش بر عهده خداوند است .
برخى مفسران ، اين هجرت را كوچ كردن از خانه دل به سوى خدا دانسته اند، مى دانيم كه هجرت از هوا و هوسها و آرزوها و خود خواهى ها و خود محورى ها به سوى خدا و معنويات ، بزرگترين و عالى ترين هجرت هاست .
امام على (عليه السلام ) هنگام تلاوت آيه شريفه
رجال لا تلهيهم و لا بيع عن ذكر الله و اقام الصلوة ... (291)
تصويرى ذهنى و چهره اى معنوى از اذاكران خدا به دست دادند و در بخشى از آن فرمودند:
فرشتگان گرداگردشان حلقه مى زنند، رحمت آرامش جسم جان بر آنان فرود مى آيد و درهاى آسمان برويشان باز مى گردد. در اين سفر روحانى ، در جايگاهى كه در آن خدا از احوالشان آگاه است ، كرسيهاى كرامت بر ايشان نهاده است ، سعى شان مرضى خداود و مقامشان نزد او محمود است ، بوى خويش نيايش به درگاه خدا را استشمام مى كنند و آمرزش او را اميد مى دارند.
قد حفت بهم الملائكة و تنزلت عليهم السكينة و فتحت لهم ابواب السماء و اعدت لهم مقاعد الكرامات فى مقام اطلع الله عليهم فيه فرضى سعيهم و حمد مقامهم يتنسمون بدعائه روح التجاوز (292)
عارف بزرگ و پير كبير، خمينى عزيز، درباره سفر عشق چه زيبا سروده است : (293)
با دل تنگ به سوى تو سفر بايد كرد
از سر خويش به بتخانه گذر بايد كرد
پير ما گفت ز ميخانه شفا بايد جست
از شفا جستن هر خانه حذر بايد كرد
آن كه از جلوه رخسار چو ماهت پيش است
بى گمان معجره شوق قمر بايد كرد
گر در ميكده را پير به عشاق گشود
پس از آن آرزوى فتح و ظفر بايد كرد
گر دل از نشئه مى دعوى سر دارى داشت
به خود آييد كه احساس خطر بايد كرد
مژده اى دوست كه رندى سر خم را بگشود
باده نوشان ! لب از اين مائده ، تر بايد كرد
در ره جستن آتشكده سر بايد باخت
به جفا كارى او سينه سپر بايد كرد
سر خم باد سلامت كه به ديدار رخش
مست ساغر زده را نيز خبر بايد كرد
طره گيسوى دلدار به هر كوى و درى است
پس به هر كوى و در از شوق سفر بايد كرد
36-4. نماز، آيين اسلام و از برترين وسيله هاى توسل به خداست
امام على (عليه السلام )، ده چيز را موجب تقرب به خداوند و حفظ شعائر دين دانستند و در آن از ميان اقامه نماز را به لحاظ اهميت ويژه آن ، نفس دين و آيين امت اسلام معرفى كردند و اينك نص و ترجمه بيان آن حضرت :
ان افضل ما توسل به المتوسلون الى الله سبحانه و تعالى : الايمان به و برسوله و الجهاد فى سبيله فانه ذروة السلام و كلمة الاخلاص فانهاالفطرة و اقام الصلوة فنها الملد و ايتاء الزكوة فنها فريضة واجبة وصوم شهر رمضان فانه جنة من العقاب و حج البيت و اعتماره فانهما ينفيان الفقر و يرحضان الذنب وصلة الرحم فانها مثراة فى المال و منساة و فى الاجل و صدقة السذر فانها تكفر الخطيئة و صدقة العلانية فانها تدفع ميتة السؤ و صنائع المعروف فانها تقى مصارع الهوان (294)
همانا برترين وسيله اى كه خواهندگان نزديك به خداى سبحان بدان توسل جويند، باور داشتن خدا و فرستاده اوست و جهاد در راه او كه بلنداى اسلام است و گفتن لا اله الا الله كه مقتضاى سرشت انسان است و بپا داشتن نماز كه ركن اعظم دين و آيين امت اسلام است و دادن حق مستمندان زكات كه واجب شرع است و روزه رمضان كه سپرى نگهدارنده از عقاب اس و حج خانه خدا و عمره آن كه نياز را مى زدايند و گناه را مى شويند و پيوند با خويشان كه مال را افزون سازد و اجل را واپس اندازد و صدقه پنهانى كه گناه را بپوشاند و صدقه دادن به آشكار كه مرگ بد را باز دارد و كارهاى نيكو كه از درافتادن به خوارى نگه دارد.
37-4. نماز، از بهترين توشه هاى آخرت است  
در سفر قيامت ، مرگ نسختين گام است و از همين روست كه خداى ، تعالى ، در سوره قيامت ، پس از بحثهاى مربوط به مرگ ، ضمن اشاره به حركت تكاملى هدايت به سوى پروردگار بر مساله معاد و رستاخير عمومى تاكيد مى ورزد و مى فرمايد:
الى ربك يومئذ المساق
در آن روز مسير همگان به سوى دادگاه پروردگار توست .
سپس مى فرمايد: فلا صدق اين انسان منكر معاد ابوجهل دستش را از توشه آخرت تهى استتت و زيرا هنگام ايمان نياورد، نبوت ، معاد، حسابرسى ، اعمال ؛، پاداش و كيفر و بهشت و دوزخ را درست ندانست و اينها اولين توشه هاى است كه براى سفر آخرت ضرورت دارد؛ بعد فرمود: و لا صلى اين انسان منكر و معاند چون خدا را تصديق نكرده است ، برايى او نماز هم نگزارده است و دستش از اين توشه بزرگ هم خالى است آنگاه به ويژگى اين جهول تهيدست و همانندان او كه همانا غرور و تكبر است ، اشاره كرد و فرمود:
ثم ذهب الى اهله يتمطى
آن انسان بى ايمان ، به گمان اين كه با تكذيب پيامبر (صلى الله عليه وآله ) و آيات خدا، پيروزى مهمى به دست آورده است ، از باده غرور و در حالى كه نحوه راه رفتن و حركات اعضاى پيكرش حاكى از غرور و تكبر بود، به سوى خانواده خود برگشت تا مساله افتخارآميزى را كه در خارج از خانه برايش ‍ رخ داده است برايشان بازگو كند.
به موجب برخى از روايات ، پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) دست ابوجهل يا گريبان او را گرفت و به او فرمود:
اولى لك فاولى ثم اولى لك فاولى (295)
عذاب خدا براى تو شايسته تر است ، شايسته تر و باز هم عذاب خدا براى تو زيبنده تر است ، زيبنده تر.
ابوجهل گفت : مرا به چه تهديد مى كنى ، نه تو مى توانى به من زيانى بزنى و نه خداى تو. من قدرتمندترين فرد اين سرزمين هستم . و اين نمونه اى از خيال پردازى ها اين گونه انسانهاست .
با توجه به آن كه كارهاى نيكوى زيادى وجود دارد و هر كدام توشه اى براى راه آخرت است ، در اين آيات از ميان آن همه اعمال نيك و آن همه توشه ها، به مهم ترين آنها كه همان اصول اعتقادات است و بلندترين شاخه دين كه نماز است ، اشاره رفته است و اين مى رساند كه نماز، پس از ايمان و اعتقاد كامل ، بهترين توشه براى آن سفر ابدى است و آن مسافر آخرت كه دستش از اين توشه ها تهى است ، سزاوار عذاب مكرر است .
اما دارنده اين توشه نيز نبايد به خود مغرور و خودپسند شود.
تو مى خواهى به تسبيح و نمازى
كه خشنود آيد از تو بى نيازى
نمازت توشه راه دراز است
ولى او از نمازت بى نياز است
نيارى از نماز خود چنان ياد
نماز تو به شهر كافران باد
شيخ عطار (296)
38-4. نماز، آخرين سفارش پيغمبران  
وقتى كه حضرت ابراهيم (عليه السلام ) به پيشگاه خدا عرضه داشت :
ربنا انى اسكنت من ذريتى بواد.... ربنا ليقيموا الصلوة (297)
اى پروردگار ما من برخى از فرزندان خود را در بيابان بى زراعتى نزديك خانه محترمت ، ساكن كردم تا نماز را بپا دارند.
ضمن آن كه با خداى خود نيايش كرد، در حقيقت ذريه خود را همه به اقامه نماز سفارش كرد.
همچنين هنگامى كه دعا كرد:
رب اجعلنى مقيم الصلوة و من ذريتى (298)
اى پروردگار من ! من و فرزندان و اعقاب مرا اقامه كننده نماز قرار ده .
با اين دعاى ماندگار خود، تلويحا به تمامى اولاد و احفاد خويش توصيه كرد كه نماز را به پا دارند.
و اين كه حضرت مسيح (عليه السلام ) مى گويد:
و اوصانى بالصلوة و الزكوة ما دمت حيا (299)
خدا، مرا به اقامه نماز و ايتاء زكات ، تا زنده ام ، سفارش كرد.
مفهموم ضمنى اش اين است كه من نيز شما را به اداى نماز و پرداخت ، تا زنده ايد، توصيه مى كنم .
در كتاب اعلام الدين از قول لقمان حكيم آمده است كه به فرزند خود چنين وصيت كرد:
يا بنى اقم الصلوة فانما مثلها فى دين الله كمثل عمود الفسطاط فان العمود ان استقام ، استقام ، الاطناب و الاوتاد و الظلال و ان لم يستقم لم ينفع و تدو لا طنب و لا ظلال (300)
در صفحات گذشته از قول امام صادق (عليه السلام ) نيز روايتى به همين مضمون بيان گرديد.
و از پندهاى حضرت مسيح ، على نبينا و اله و (عليه السلام ) است كه فرمود:
بح اقول لكم : ليس شى ء ابلغ فى شرف الاخرة و اعون على حوادث الدنيا من الصلوة الدائمة و ليس شى ء الى الله منها فدوموا عليها و استكثروا منها و كل عمل صالح يقرب الى الله فالصلوة اقرب اليه و اثر عنده (301)
به حقيقت به شما مى گويم كه در شرف بخشى آن جهان و كمك كارى بر حوادث اين جهان ، هيچ چيزى رساتر از نماز هميشگى نيست و چيزى نزديك تر از آن در نزد خداى رحمان وجود ندارد. پس بر آن مداومت كنيد و آن را فراوان به جاى آوريد. هر كار صالحى به خدا نزديك تر است و نماز به سوى او نزديك تر و در نزد او گزيده تر است .
رسول گرامى ما كه درود خدا بر او خاندان پاكش باد، به هنگام رحلت خويش فرمودند:
ليس منى من استخفف بصلاته لا يرد على الحوض لا والله (302)
آن كه نماز را سبك شمارد، از من نيست . به خدا سوگند؛ چنين كسى كه در حوض كوثر بر من وارد نخواهد شد.
همچنين امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده اند كه آن حضرت در بيماريى كه به آن وفات يافت فرمودند:
لاينال شفاعتى غدا من اخر الصلاة المفروضة بعد وقتها (303)
آن كه نماز را پس از فرا رسيدن وقت آن به واپس اندازد و به شفاعتم نرسد.
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) در آخرين شب عمر خود تا سپيده دم مشغول نيايش به حضرت دوست بود و در پايان مناجات خود، اقامه نماز را سفارش كرد و فرمود كه عمويش ، عباس را فراخوانند، و بر دوش او و على (عليه السلام ) به مسجد رفت و با مردم نمازگزارد و آنگاه در سخنانى بر صيانت از كتاب خدا و اطاعت از مقام ولايت كه نگهبان و مدافع احكام قرآن و سنت است ، تاكيد فرمود و ساعاتى پس از آن دعوت حق را اجابت كرد و روح بلندش به ملكوت اعلى پر كشيد. معراج جاودانه اى كه در نمازهاى خويش ، خود را براى آن مهيا مى ساخت . و وصى خاتم پيغمبران ، ابوالائمه ، اميرمومنان ، على (عليه السلام ) نيز به هنگام كوچيدن از اين جهان به سراى جاويدان ، خطاب به فرزند ارشد، خود، حسن (عليه السلام ) فرمودند:
اوصيك يا بنى باصلاة عند وقتها و الزكاة فى اهلها عند محلها (304) فرزند عزيزم ! تو را به گزاردن نماز در اول وقت آن و پرداخت زكات در جاى آن و اهل آن سفارش مى كنم .
و در دعائم الاسلام از آن بزرگوار گزارش شده است كه فرمود:
اوصيكم بالصلاة التى هى عمودالدين و قوام الاسلام فلا تغفلوا عنها (305) شما را به نماز سفارش مى كنم ، نمازى كه استوانه دين و مايه برپايى اسلام است پس از آن غافل نشويد.
در كتاب كافى از زيد شحام از رئيس مذهب شيعه امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است كه گفت از آن حضرت شنيدم كه مى فرمود:
احب الاعمال الى الله ، عزوجل ، الصلوة و هى اخر وصايا الانبياء (306)
دوست داشتنى ترين كارها نزد خداى ، عزوجل نماز است و آن آخرين سفارش پيغمبران است .
آن بزرگوار، خود نيز به هنگام مرگ ، بستگان خويش را فرا خواند و چون بر او گرد آمدند، آنان را فقط به بزرگداشت نماز سفارش كرد. ميثمى از ابوبصير گزارش كرده است كه گفت : بر ام حميده همسر امام صادق (عليه السلام ) وارد شدم تا او را بر رحلت آن بزرگوار به شكيب خوانم و دلدارى دهم پس گريست و من نيز به گريه اش گريستم ، سپس گفت : اى ابامحمد اگر اباعبدالله (عليه السلام ) را به هنگام مرگ مى ديدى ، كار شگفت آورى ، را مشاهده مى كردى : آن حضرت دو چشم خويش را گشود و سپس فرمود:
اجمعوا لى كل من بينى و بينه قرابة
هر كسى را كه ميان من و او خويشى و نزديكى است براى من گرد آريد.
پس هيچكش را فروگذار نكرديم جز آن كه گردش آورديم . آن حضرت به آنان نگريست و فرمود:
ان شفاعتنا لا تنال مستخفا بالصلوة (307)
شفاعت ما خاندان پيغمبر نمى رسد به آن كه نماز را سبك مى شمرد.
39-4. نماز، كارستان است  
اگر مردم جامعه اى ، چنين پندارند كه نماز كار نيست يا كارى زاينده و سود آور نيست و در نتيجه آن را از اول وقت آن به تاخير افكنند و در اوقات فراغت خود بگزارند، و در حق نماز ستم كرده اند.
نماز، خود نوعى كار است و مهم ترين كار است . هم كار قلبى است و هم كار قالبى ، هم زاينده و سود آور. اگر به فضائل ، اسرار، حكمتها و آثار نيكو و فراوان نماز توجه كنيم ، مى فهميم كه نماز كارى بزرگ و سودمند است .
امر خطيرى كه خداى ، تعالى ، آن را در قرآن كريم ، در صدر فهرست جاى داده است و بيشترين اهميت و ارزش را براى آن قائل شدده است . نه تنها قرآن درباره اش سفارش و تاكيد بسيار كرده است كه در اخبار و سيره پيغمبر اكرم و خاندانش ، (صلى الله عليه وآله ) نيز درباره اش سخن ها رفته است و ارائه الگو شده است . افزون بر اين تاثير مثبت و سازنده آن را در تنظيم ، اصلاح و تصحيح اعمال ديگر مشاهده مى كنيم ؛ در مثل نماز انسان را به خلوص ورزى عادت مى دهد و به تعبير امام صادق (عليه السلام ) خانه و پايگاه اخلاص است و آن را به ديگر اعمال صادر مى كند و به همان نسبت از كار زشت باز مى دارد به كار نيك وامى دارد. چنين امرى چگونه كارى زاينده و سود آور شمرده نمى شود؟ نمازى كه درس وقت شناسى و تنظيم امور زندگى را مى دهد، چرا نبايد در اول وقت خود خوانده شود؟! نماز نه تنها يك كار مهم است ؟ كارستان و مادر تمامى خلق و خوها و صفات و اعمال نيك مى باشد و دربردارنده خير دنيا و آخرت است .
بى وجه نيست كه در دوره شاه اردشير بابكان ، كتابى مشتمل بر حكمت و حقايق ايزدشناسى و خداپرستى مى نويسد و نام كارستان بر آن مى گذارند.
و بى جهت نيست كه پير ما گفت : به نماز نگوييد: كار دارم به كار بگوييد وقت نماز است .
به ياد دارم كه در نيمروزى بانگ نماز شنيده مى شد و پدرم (308) كه گورش ‍ به باران رحمت حق عنبرآگين باد، هنوز چوبى را با تيشه اى مى تراشيد و چون تيشه انگشت وى را خست ، بر كسى كه به هنگام بانگ نماز، كارى ديگرى كند، حق است كه دستش به زير تيشه رود.
امام على (عليه السلام ) فرمودند:
لا يترك الناس شيئا من امر دينهم لاستصلاح دنياهم الا فتح الله عليهم ما هو اضر منه (309)
مردم چيزى از كار دينشان را براى به دست آوردن سود دنياى خود از دست نمى دهند مگر آن كه خدا چيزى را بر ايشان پيش مى آورد كه زيانش ‍ بيش از آن سود است .
پيشوايان و پيشينيان ما چنين بودند. پروردگارا! به ما نيز توفيق نماز اول وقت عطا فرما.
40-4. فرمان نماز اول وقت و اوايل اوقات پنج نماز
آگاهى دقيق از اوقات نماز، اقامه آن در اول وقت و اهميت شركت مردم و دولتمردان و فرمانروايان در نماز جماعت به گونه اى است كه امير مؤ منان ، على (عليه السلام ) در يك بخشنامه حكومتى به استانداران خود مى نويسد:
اما بعد فصلوا بالناس الظهر حيت تفى الشمس مثل مربض العنز و صلوا بهم العصر و الشمس بيضا حية فى عضو من النهار حين يسار فيها فرسخان و صلوا بهم المغرب حين يفطر الصائم و يدفع الحاج الى منى و صلوا بهم العشاء حين يتوارى الشفق الى الليل و صلوا بهم الغداد و الرجل يعرف وجه صاحبه و صلوا بهم صلاة اضعفهم ولا تكونو افتانين (310)
پس از ستايش خداى ، تعالى و درود بر حضرت مصطفى ؛ نماز پس از ستايش خداى ، تعالى ، و درود بر حضرت مصطفى ، نماز نميروز را هنگامى با مردم بگزاريد كه خورشيد از ميانه آسمان به سوى باختران باز آيد و سايه آن به اندازه ديوار آغل بز شود و نماز ديگر را وقتى كه آفتاب هنوز سپيد و نمودار است و پژمرده نگشته است در پاره اى از روز كه در فاصله آن تا غروب بتوان دو فرسنگ راه را طى كرد و نماز شام را هنگامى كه روزه دار، افطار مى كند و حج گذار، از عرفات ، روانه منا گردد و نماز خفتن را آنگاه كه سرخى باختر ناپديد شود تا گذشتن يك سوم شب و نماز بام را زمانى كه فرد روى رفيق خود بشناسد و نماز را با آنان در حد توان نانتوانشان بگزرايد موجب كناره گرفتنشان از نماز و افتادنشان در فتنه و فساد نباشيد.
بر اساس روايتى كه در امالى شيخ طوسى آمده است ، آن حضرت ، نامه اى به محمد بن ابى بكر نوشتند و در آن اوقات نماز را براى او مشخص كردند و او را از به تاخير انداختن و تباه كردن نماز بر حذر داشتند. فرمودند:
ارتقب وقت الصلاة لوقتها و لا تعجل بها قبله لفراغ و لا تؤ خرها عنه لشغل فان رجلا سال رسول الله (صلى الله عليه وآله ) عن اوقات الصلوة . فقال رسول الله (صلى الله عليه وآله ) اتانى جبرئيل (عليه السلام ) وقت الصلوة حين زالت الشمس فكانت على حاجبه الايمن ثم اتانى وقت العصر فكان ظل كل شى ء مثله ثم صلى المغرب حين غربت الشمس ثم صلى العشاء الخره حين غاب الشفق السنة المعروفة والطريق الواضح ثم انظر ركوعك و سجودك فان رسول اللهه (صلى الله عليه وآله ) كان اتم الناس و اخفهم عملا فيها واعم ان كل شى ء من عملك تبع لصلاتك فمن ضيع الصلاة فانه لغيرها اضيع (311)
مراقب اوقات نماز باش . آن را به وقتش بگزار، به خاطر بيكارى آن را پيش از فرا رسيدن وقت آن مخوان و زمان ان را به پيش نماز از رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) پرسيد. آن بزرگوار در پاسخش فرمودند : جبرئيل ، وقت نماز، به نزد من آمد. هنگام زوال خوردشيد كه زاويه تابش آن بر ابروى راست وى بود. سپس هنگام عصر بر من وارد شد و در اين هنگام سايه هر چيزى به اندازه خودش بود. سپس نماز شام گزارد. زمانى كه خورشيد در باختران فرو شده بود. آنگاه نماز عشا را كه آخرين نماز يوميه است ، هنگام به جاى آورد كه سرخى سمت باختر، پنهان شده بود و بعد نماز بام گزارد و در تاريكى آخر شب سير كرد و در حالى كه هنوز ستارگان ، در هم و انبوه بودند. پس در اين اوقات ، نماز بگزار و آن را كه روش پسنديده و راه روشن است ، پايدار و ثابت دار و ترك مكن . آنگاه به ركوع و سجودت نگاه كن و كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) كامل ترين مردم در نماز بود و سبك ترين آنان از حيث عمل در نماز و بدان كه هر چيزى از كارهايت تابعى از نماز توست پس هر كه نماز را تباه كند، براى كارهاى ديگر تبهكارتر است .
شيخ فريد الدين عطار گويد: (312)
چنين گفت آن جوانمرد پگه خيز
كه پيش از صبحدم در طاعت آويز
به هر طاعت كه فرمودند، پاى آر
نماز چاشت آنگاهى به جاى آر
چو اين كردى ز فرمان بيش كردى
نكو كردى ، تو آن خويش كردى
برخى به موجب اين گونه روايات معتقد شده اند به اين نماز عصر را فقط بايد به هنگام عصر به جاى آورد ولى علماى بزرگ شيعه با توجه به مجموعه رواياتى كه در اين زمينه وجود دارد، گزاردن نماز عصر را پس از نماز ظهر، مجاز دانسته اند. در كتب فقهى براى تعيين وقت نمازهاى ديگر نيز بحث هاى زيادى هست و براى عمل به اين مهم بايد به رساله هاى عمليه مراجع رجوع شود.
41-4. فضيلت و بزرگداشت نماز اول وقت
پيش از اين آيات روايات و سخنانى به صورت پراكنده در بزرگداشت و فضيلت نماز اول وقت آمده است ليكن اهميت موضوع در اينجا به صورت مستقلى عنوان شد و همانند مباحث ديگر بر قرآن كريم و سخن پيغمبر و معصومين ديگر، (عليه السلام )، كه پس از كلام خدا، شريف ترين و صحيح ترين است ، تكيه و تاكيد شده كه چنانچه آن را كنار بگذاريم ، چيز زيادى براى گفتن و نوشتن نمى ماند و هر چه داريم از كلام نورانى پروردگار و آن بزرگواران است .
خداى تعالى ، در آيه شصت و يكم از سوره مؤ منون ، اهل يقين و مؤ منان خدا ترس و موحد را ستود و فرمود:
اولئك يسارعون فى الخيرات و هم لها سابقون
آنان به كارهاى نيك مى شتابند و در آن پيشتازند.
در اين آيه مصداق بارز پيشى گيرندگان در خيرات ، ائمه شيعه ، (عليه السلام ) اند، و نماز. مصداق آشكار خيرات است ؛ چنان كه در آيه ان الحسنات يذهبن السئيات (313) نماز، نمونه روشن حسنات مى باشد.
برخى از مفسران گفته اند: منظور از خيرات طاعات است ؛ و در خيرات يعنى به سبب گرايشى كه به طاعات پروردگار خود دارند و دانشى كه به نيكويى پاداش آن دارند، به اجراى آن مبادرت مى ورزند و در آن پيش مى تازند. و در آن پيش مى تازند. يعنى به خاطر آن خيرات ، پيشگامان بهشت يا به سوى آن طاعت ها پيشقدم هستند و گفته اند؛ يعنى آنان در طاعات پروردگار، از همتايان خود جلو مى زنند يا از امت هاى ديگر پيش مى افتند.
در هر حال ، آيه بر استحباب اداى فريضه و نافله ها در اوائل اوقات آن دلالت دارد. (314)
همچنين خداى ، تعالى در آيه بيست و دوم و بيست و سوم و سى و چهارم تا سى و ششم از سوره معراج ، مداومت بر نماز؛ مرتب خواندن نماز و محافظت بر آن نگاهبانى اوقات نماز و كاهلى نكردن و از دست ندادن اوقات آن را مورد تاكيد قرار داده است و چنين نمازگزارانى را با اوصاف شكيبندگى و بر كنار ماندن از دغدغه و اضطراب و بيمارى بخل ستوده است و به اكرام در بهشت مژده دادههه و فرموده است :
الا المصلين الذين هم على صلاتهم دائمون ... و الذين هم على صلوتهم يحافظون . اولئك فى جنات مكرمون
نظر شيخ طوسى در تفسير كريمه ..... هم ععلى صلوتهم يحافظون اين است كه آنان نگاهبانان اوقات نمازند و آن را از كف نمى دهند. پيگير اوقات آن هستند تا آن را در اول وقت بگزارند و با ركوع و سجود كامل و رعايت همه اركان ، اقامه كنند و چيزى از آن را تباه نسازند. (315) پس اين آيه را بر بزرگى رتبه نماز و جايگاه آن دلالتى است زيرا خداى پاك ، نماز را در ميان ديگر فريضه ها بويژه نامم برد و آگهى داد كه راست داننده قيامت و باور دارنده پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله )، نماز را تباه نمى كند، در آن سستى نمى ورزد و رهايش نمى سازد.
و نيز خداى عزوجل ، در سوره نور فرموده است :
الله نورالسموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح ... فى بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه يسبح له فيها بالغدو والاصال . رجال له تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله و اقام الصلوة ... يخافون يوما تتقلب فيه القلوب والابصار ليجزيهم الله احسن ما عملوا و يزيدهم من فضله و الله يرزق من يشاء بغير حساب (316)
مفاد برخى از تفاسيرى كه درباره آيه نور آمده است ؛ اين است كه مراد از نور خدآت كتاب اوست و مثل كتاب خدا در شبستان اجتماع انسانها، مثل چراغ روشنگر است و صفت پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) كه عالم به قرآن و شارح آن است ، صفت آبگينه و قنديل بلورين است كه چراغ سياره اى درخشنده جلوگر سازد و مثل اهل بيت رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) نسبت به آن چراغ آبگينه دار، مثل مشكات است ؛ طاقچه و جايگاهى كه چراغ را در آن قرار دهند تا از نور آن بهتر استفاده كنند. شعله شب افروز اين چراغ و آيين روشنگر مندرج در اين كتاب ، برافرخته از عصاره ميوه زيت است . ميوه درخت زيتونى فرخنده و با بركت كه نه شرقى و نه غربى است ؛
شجره طيبه آيين توحيدى ابراهيم كه توسط او در زمين و بين زمينيان غرس ‍ شد، و باليد و شاخ و برگ آورد. درخت پر شاخ و برى كه حنيف و حق گرا و صد در صد ابراهيمى است و يهوديگرى و نصرانى گرى ، و شرق گرايى و غرب گرايى در آن وجود ندارد كه :