اذان و اقامه در اسلام

موسى خسروى

- ۳ -


شهادت حضرت مهدى (عج ) به ولايت على (عليه السلام )

در مورد شهادت ائمه (عليهم السلام ) به ولايت امير المؤ منين (عليه السلام ) از باب تبرك و تيمن به شهادت حضرت حجة بن الحسن المهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) مى پردازيم .

شيخ صدوق (اعلى الله مقامه الشريف ) در كتاب اكمال الدين در ضمن دو روايت در مورد ميلاد حضرت مهدى (عج ) به اين صورت گواهى حضرت حجة را به ولايت امير المؤ منين و ائمه (عليهم السلام ) مى نگارد. (65)

و اذا انا بالصبى (عليه السلام ) ساجدا لوجهه جاثيا على ركبتيه رافعا سبابيته و هو يقول : اشهد ان لا اله الا الله و ان جدى رسول الله و ان ابى امير المؤ منين ثم عد اماما الى ان بلغ الى نفسه .

ناگهان ديدم كودك در حال سجده بر دو زانو نشسته و انگشت سبابه خود را بلند نموده ، گفت : اشهد ان لا اله الا الله و ان جدى رسول الله و ان ابى امير المؤ منين سپس يك يك امامان را نام برد تا رسيد به خودش .

در روايت دوم مى فرمايد: ثم قال : تكلم يا بنى فقال : اشهد ان لا اله الا الله و ثنى بالصلاة على محمد و على امير المؤ منين و على الائمه الطاهرين صلوات الله عليهم اجمعين . (66)

امام حسن عسكرى (عليه السلام ) فرمود: پسرم سخن بگو. كودك گفت : اشهد ان لا اله الا الله سپس صلوات بر پيامبر اكرم و امير المؤ منين و بقيه ائمه طاهرين فرستاد.

نظر علماى شيعه درباره شهادت ثالثه در اذان

صاحب كتاب شهادت ثالثه در ارتباط با شهادت به ولايت امير المؤ منين (عليه السلام ) جدولى از علماى شيعه را كه شهادت به ولايت را مستحب مى دانند، تنظيم نموده است . ما نام و نظر چند نفر از آنها را ذكر مى كنيم :

1- علامه مجلسى (كه ما قبلا نظر ايشان را ذكر كرديم ).

2- شيخ يوسف بحرانى در كتاب الواثق .

3- وحيد بهبهانى در حاشيه بر مدارك .

4- سيد بحرالعلوم در منظومه كه مى فرمايد:

صل اذا ما اسم محمد بدا

عليه والال فصل لتحمدا

و اكمل الشهادتين بالتى

قد اكمل الدين بهاوالملة

يعنى : وقتى نام حضرت محمد را مى برى صلوات بفرست به او و آلش تا كار پسنديده اى كرده باشى و دو شهادت لا اله الا الله و محمد رسول الله را با شهادت به ولايت على (عليه السلام ) تكميل كن كه دين و آئين به وسيله آن كامل شده است .

5- كاشف الغطاء در كشف الغطاء.

6- سيد على طباطبايى در رياض .

7- شيخ مرتضى انصارى در نخبة العباد.

8- ملا آقا دربندى در رساله عمليه .

9- ميرزاى شيرازى در مجمع الرسائل .

10- موسى محمد كاظم خراسانى در ذخيرة العباد.

11- سيد محمد كاظم يزدى در طريق النجاة .

12- شيخ عبدالله مامقانى در منهاج المتقين .

13- ميرزاى نائينى در وسيلة النجاة .

14- شيخ محمد حسين كاشف الغطاء در حاشيه عروة .

از علماى حاضر در آن زمان نيز سيد محسن حكيم . سيد عبدالهادى شيرازى ، سيد ابوالقاسم خويى و سيد محمود شاهرودى را نام مى برد به اضافه چندين نفر ديگر.

علامه شيخ محمد حسن اصفهانى صاحب كتاب جواهر (متوفى سنه 1266) در كتاب نجاة العباد مى نويسد:

مستحب است صلوات بر پيامبر و آل او هنگام نام بردن آنها و مستحب است كامل كردن دو شهادت ، به شهادت بر ولايت امير المؤ منين حضرت على (عليه السلام ) در اذان و غير اذان .

شيخ مرتضى انصارى در رساله نخبة العباد مى نويسد: شهادت به ولايت جز اذان نيست ولى مستحب است به قصد رجحان يا فى نفسه و يا با ذكر رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) آورده شود. آية الله خويى در جواب استفتاء مى فرمايد:

جاى شك نيست شهادت به ولايت على (عليه السلام ) گر چه جزء اذان و اقامه نباشد ولى انها فى نفسها مستحبة بلا اشكال اين شهادت فى نفسه مستحب است (67) و صاحب جواهر (در جلد نهم ص 87) مى نويسد:

فلولا تسالم الاصحاب لامكن دعوى الجزئية بناء على صلاحية المشروعية الخصوصية و الامر سهل

اگر همگامى با اصحاب نبود بنابر مصلحت شرعى خصوصى ، دعوى جزء بودن ولايت در اذان ممكن بود و اين مطلب ساده اى است .

آية الله سيد عبدالحسين شرف الدين در كتاب نص و اجتهاد مى گويد: مستحب است در اذان و اقامه گفته شود اشهد ان عليا ولى الله واجب باشد نه به قصد جزئيت . آية الله آل طاهر خمينى كتابى بنام الهداية نگاشته است در اينكه شهادت به ولايت مثل ساير اجزاء جزء اذان و اقامه است . علامه ملامحمد تقى مجلسى پدر ملا محمد باقر مجلسى (رضوان الله عليهما) در جلد دوم روضة المتقين درباره شهادت به ولايت مى نويسد: اخبارى كه دلالت دارد بر اضافه نمودن اشهد ان عليا ولى الله ... جزء اخبار اصول است و صحيح هست چنانكه محقق و علامه و شهيد تصريح نموده اند. زيرا آنها چنين اخبارى را نسبت به شذود داده اند و روايت شاد روايتى است كه صحيح است اما مشهور نيست . با اينكه شيعه از ديرباز، از زمان قديم ، تاكنون عمل به گفتن شهادت به ولايت داشته اند ظاهر اين است كه اگر كسى چنين كند گناهكار نيست مگر اينكه به طور قطع ، آن را مشروع بداند كه در اين صورت خطا كار است و الاولى ان يقوله على انه جزء الايمان لا جزء الاذان بهتر اين است كه اين شهادت را به اعتقاد اينكه جزء ايمان است نه جزء اذان بگويد. شايد هم گفتن اين شهادت ر كس عنامعمول بوده ولى به واسطه تقيه ترك شده است . (68)

در مستدرك الوسائل (جلد چهارم ص 76) از قول شيخ طوسى در مبسوط مى نويسد گفتن اشهد ان عليا امير المؤ منين و آل محمد خير البريه بنابر اخبار شاذه ، معمول نيست اگر كسى چنين بگويد لم ياءثم به گناهى نكرده است .

علامه حاج ميرزا حسن شعرانى در پاسخ به استفتاء عده اى از علماى اهل سنت درباره اشهد ان عليا ولى الله در اذان و اقامه چنين مى نويسد:

بسم الله الرحمن الرحيم اقرار به ولايت امير المؤ منين على بن ابى طالب (عليه السلام ) و شهادت به آن جزء ايمان است و در اذان نيز جائز است و اختلافى در اين مورد بين فرقه هاى مختلف مسلمين وجود ندارد.

دليل بر اينكه جزء ايمان است روايات زيادى است كه از آن جمله روايت ترمذى است در كتاب خود (كه يكى از صحاح سته است ) از ام سلمه كه مى گفت : پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمود: على را منافق دوست ندارد و مؤ من با على بغض نخواهد داشت پس هر كه با على (عليه السلام ) بغض داشته باشد مؤ من نيست و هر كه او را دوست بدارد مؤ من است و معنى اينكه ولايت جزء ايمان است همين است .

على (عليه السلام ) محبوبترين فرد نزد خدا و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بود بنا به تصريح حديث طير مشوى كه بين همه مسلمانان معروف است .

اما گفتن اين جمله در اذان جائز است ، زيرا يك واقعيت و حقيقتى است و قول مشروعى است كه فقهاى چهارگانه اهل سنت اتفاق دارند بر اينكه مؤ ذن مى تواند در بين اذان تكلم كند اما نه زياد كه مخل به موالات بين جملات اذان باشد مگر احمد بن حنبل كه گفته : جايز نيست تكلم به كلام نامشروع مانند غيبت و كذب كه اذان با آن باطل مى شود، اما ساير فقهاى باطل نمى دانند. كتابهاى ايشان موجود و نظرشان مشهور است و به همين مطلب در ص 228 جلد اول كتاب الفقه على مذاهب الاربعه تصريح شده است .

(در پايان استفتاء مى فرمايد) و اما تركه فان كان عن عناد و بغض فهو خارج عن الايمان .

اما ترك گفتن اشهد ان عليا ولى الله در صورتى كه از بغض و كينه و دشمنى باشد خارج از ايمان است . (69)

عده اى از علماء از آية الله العظمى سيد احمد خوانسارى متوفى در سال 1407 هجرى سؤ ال كردند: آيا اشهد ان عليا ولى الله جزء اذان و اقامه است ؟ معظم له در پاسخ فرمودند: از من بپرسيد كه آيا اذان و اقامه جزء اشهد ان عليا ولى الله مى باشد يا خير.

در متن عروة الوثقى ، صاحب عروه مى نويسد: و اما الشهادة لعلى بالاويه و امرة المؤ منين فليست جزءا منهما . شهادت به ولايت امير المؤ منين (عليه السلام ) جزء اذان و اقامه نيست . مرحوم ميلانى در حاشيه مى نويسد: لكنها مكملة للشهادة فينبغى ان يوتى بها ولى شهادت به ولايت مكمل شهادت به توحيد و نبوت است ، پس شايسته است كه آن را نيز ذكر كنند. مرحوم آية الله سيد محمود شاهرودى مى نويسد: اگر شهادت به ولايت داد بايد قصد امتثال استحباب عمومات مطلقه را بنمايد چنانكه احوط و اولى اين است كه بعد از شهادت به رسالت ، صلوات بر محمد و آلش به همين قصد بفرستد. (70)

مؤ ذن خداوند در آخرت

علامه مجلسى (در بحار الانوار در ج 39، ص 227) نقل مى كند از ابن عباس كه گفت : در قرآن آيه اى است كه مردم آن را نمى شناسند اين آيه فاذن مؤ ذن بينهم (71) مؤ ذنى بين آنها فرياد مى زند ان لعنة الله على الظالمين اى يقول الا لعنة الله على الذين كذبوا بولايتى و استخفوا بحقى .

مى گويد كه لعنت خدا بر ظالمين يعنى آگاه باشيد! لعنت خدا بر كسانى كه ولايت مرا تكذيب كردند و حق مرا سبك شمردند. امام باقر (عليه السلام ) فرمود: منظور از مؤ ذن ، امير المؤ منين (عليه السلام ) است . در خطبه افتخار مى فرمايد: و انا اذان الله فى الدنيا و مؤ ذنه فى الاخرة و من اذان خدا در دنيا و مؤ ذنش در آخرتم . منظورش اين آيه سوم سوره برائت است كه ؛ اذان من الله و رسوله . (72)

و همچنين آيه فاذن مؤ ذن زيرا امير المؤ منين (عليه السلام ) در دنيا منادى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) براى دشمنانش بود (در تبليغ آيات سوره برائت ) و نيز منادى و مؤ ذن خدا در آخرت براى دشمنانش نيز گرديد.

بخش پنجم : احكام اذان و اقامه

اذان و اقامه ، استحباب يا وجوب

اين بخش حاوى مسائل فقهى و فتوايى است كه با رجوع به كتابهاى رساله ، بخشى از فتواى مجتهدين گذشته و يا حال در مورد مسائل اذان و بخش ، بيشتر از كتاب شريف عروة الوثقى ، نسخه اى كه در اختيار اين جانب است و ده نفر از فقهاى برجسته و اعاظم دانشمندان شيعه بر آن شيعه بر آن حاشيه زده اند و نظرات خود را اظهار نموده اند، استفاده مى كنيم . (73) در بحث اذان و اقامه آمده است :

حرفى نيست در استحباب مؤ كد در مورد اذان و اقامه در نمازهاى يوميه چه ادا انجام شود و چه قضا، چه در جماعت خوانده شود و چه فرادى در مسافرت و در غير مسافرت براى زنان و مردان . اما بعضى از علماء قائل به وجوب اذان و اقامه شده اند و دسته اى اين وجوب را اختصاص به نماز مغرب و صبح داده اند و برخى به نماز جماعت كه اذان و اقامه را شرط صحت نماز جماعت دانسته اند.

در تحصيل ثواب جماعت عروة مى نويسد: اقوى ، استحباب اذان است مطلقا و احوط، ترك نكردن اقامه است براى مردان در غير موارد سقوط (كه بعدا ذكر خواهد شد) و در حال عجله و بالفور يا ضيق وقت . اينجا ميدان اختلاف فتاوى از فقها و اعاظم دانشمندان است كه خلاصه آن چنين است :

امام خمينى (رضوان الله عليه ) مى فرمايد: اقوى استحباب اقامه است جز اينكه ترك اذان و اقامه موجب محروم شدن از ثواب بزرگى است . در ميان علمايى كه حاشيه بر اين چاپ عروة دارند فقط آية الله رفيعى مى فرمايد: بل لا يبعد وجوبها عليهم بعيد نيست كه اقامه احتياط بر مردها واجب باشد. چنانچه توجه كرديد صاحب عروة نيز در مورد اقامه احتياط واجب به عدم ترك دارند كه نبايد مردان ترك كنند و آية الله رفيعى ، ترك را براى مردان جايز نمى دانند؛ ولى بقيه ترك اذان و اقامه را جايز مى دانند، جز اينكه ترك را شايسته نمى دانند. آية العظمى خويى مى نويسد لا باءس بتركها و ان كانت رعاية الاحتياط اولى مى توان اقامه را ترك كرد اما رعايت احتياط بهتر است . اذان و اقامه مخصوص نمازهاى واجب يوميه است . در مورد ساير نمازها سه مرتبه ندا مى كنند الصلوة .

در مواردى نيز اذان و اقامه مستحب است ؛ از جمله در گوش نوزاد (اذان در گوش راست نوزاد و اقامه در گوش چپ او) و در بيابانهاى وحشت انگيز و در گوش كسى كه چهل روز خوردن گوشت را ترك كرده (74) و در گوش انسان بد اخلاق (بهتر است اذان را در گوش راست آنها بگويند).

اذان دو قسم است : اول اذان اعلام (كه در سه وقت صبح و ظهر و مغرب گفته مى شود)، دوم اذان نماز. اذان اعلام بايد اول وقت نماز گفته شود و اما اذان نماز بايد متصل به نماز باشد اگر چه آخر وقت باشد. در اين نوع اذان قصد قربت لازم است همينطور در اقامه نماز.

اذان در چند مورد ساقط است

اول نماز عصر روز جمعه وقتى كه جمع بين نماز جمعه يا ظهر شود اما اگر بين آنها فاصله بيفتد، اذان ساقط نمى شود. دوم اذان نماز عصر روز عرفه وقتى با نماز ظهر جمع شود اما اگر جدا خوانده شد ساقط نمى شود. سوم اذان نماز عشا در ليلة المزدلفه اگر با نماز مغرب با هم خوانده شود. چهارم اذان نماز عصر و عشاء مستحاضه ايكه جمع مى كند با ظهر و مغرب . پنجم مسلوس (كه سلسله بول دارد) در بعضى موارد كه جمع بين دو نماز مى كند وقتى تصميم دارد جمع كند بين دو نماز را با فاصله زياد بخواند، نه فاصله اى كه بين دو نماز با خواندن تسبيح حضرت زهرا (عليها السلام ) و يا تعقيب ، پيش مى آيد (75) اقوى اين است كه سقوط در اين موارد رخصت است (يعنى اجازه ترك داده اند و اگر هم اذان را بگويد اشكال ندارد) نه عزيمت (يعنى اينكه نتواند اذان را بگويد). (76)

براى كسى كه مى خواهد نماز قضاى چند شبانه روز را بخواند جز در نماز اول ؟ شروع مى كند در بقيه اذان وارد شده است ؛ يعنى مى تواند براى اولى يك اذان بگويد و براى بقيه فقط اقامه . آيت الله ميلانى مى فرمايد به همان اذان اول اكتفا نمايد (يعنى در بقيه نه اذان و نه اقامه بگويد).

در چند مورد اذان و اقامه ساقط مى شود: اول كسى كه وارد جماعتى مى شود كه اذان و اقامه را گفته اند گر چه او نشنيده و حضور نداشته است .

دوم : كسى كه براى نماز مسجد مى شود در صورتى كه نمازش را با جماعت بخواند يا فرادى در حالى كه آنها مشغول نماز باشند يا نمازشان تمام شده اما صف ها بهم نخورده باشد؛ صاحب عروة مى نويسد: اما سقوط در اين مورد رخصت است نه عزيمت . با اينكه امام خمينى و خوانسارى و قمى سقوط را عزيمت مى دانند.

سقوط در اين مورد شش شرط دارد:

1- نماز او و نماز جماعت هر دو ادا باشد نه يكى ادا و ديگرى قضا.

2- هر دو نماز در وقت مشترك باشد نه اينكه يكى نماز عصر مى خواند داخل شونده مى خواهد نماز مغرب بخواند.

3- هر دو در يك مكان باشد نه يكى داخل مسجد و ديگرى در خارج .

4- براى نماز جماعت اذان و اقامه گفته باشند و اگر نگفته باشند و از واردين ساقط نمى شود.

5- نماز جماعت آنها درست باشد پس اگر نماز جماعت به جهتى درست نباشد (مثلا اگر امام جماعت فاسق باشد با اطلاع ماءمومين ) اذان ساقط نمى شود.

6- اين حكم مربوط به مسجد است نه جاهاى ديگر.

چون اين سقوط رخصت است در هر موردى كه شك كرد مى تواند اذان و اقامه خود را بگويد. مثلا در موردى كه مكان يكى است و شخص نمى داند نماز ادا مى خوانند يا قضا.

سومين مورد از موارد سقوط اذان و اقامه زمانى است كه شخص ، اذان يا اقامه ديگرى را مى شنود (چه گوينده امام باشد چه ماءموم ) به شرط اينكه ناقص نگويد (مثلا اذان گو يا اقامه گو تنها يك فصل اذان يا اقامه را بگويد، يا آن را غلط ادا كند) در صورت نقص ، شنونده مى تواند قسمت ناقص را خودش بگويد.

چهارم : وقتى حكايت اذان يا اقامه ديگرى را مى كند به همان حكايت اكتفا نمايد.

حكايت اذان در هنگام شنيدن آن مستحب است ؛ چه اذان اعلام باشد يا اذان اعظام (يعنى اذان نماز) منظور از حكايت اذان يعنى آنچه مؤ ذن مى گويد او نيز با فاصله كم تكرار نمايد.

در مسئله 7- مى فرمايد ظاهرا فرقى بين شنيدن و گوش دادن نيست .

خلاصه اى از شرايط اذان و اقامه

اول : نيت است و ادامه آن تا آخر اذان و اقامه .

دوم : عقل و ايمان است (اما در مورد بلوغ ، اقوى اين است كه بلوغ معتبر نيست مخصوصا در اذان و بويژه در اذان اعلامى كه مى توان اكتفا به اذان و اقامه كودك مميز نمود اگر شنيد با حكايت كرد كه براى جماعت مى گويد، كفايت اين اذان براى خودش جاى اشكال نيست ) اما در مورد جنسيت ، مرد بودن تنها در اذان اعلامى شرط است .

سوم : ترتيب است كه اول اذان و بعد اقامه را بگويد، همينطور رعايت ترتيب در فصول اذان و اقامه شرط است .

چهارم : موالات و پشت سر هم گفتن فصل هاى هر يك از اذان و اقامه . همينطور حفظ موالات بين خود اذان و اقامه و بين اين دو و نماز. پس اگر بين هر كدام فاصله غير معمول (در عرف متشرعه ) پيش آيد، باطل مى شود.

پنجم : اذان و اقامه را صحيح بگويد و ترجمه آن كافى نيست و تبديل حرفى به حرف ديگر نيز كفايت نمى كند (مثلا صلوة را با سين بگويد).

ششم : داخل شدن وقت .

هفتم : وضو داشتن (در اقامه شرط است نه در اذان ).

مستحبات اذان و اقامه

مستحب است مؤ ذن 1- رو به قبله باشد 2- ايستاده بگويد 3- در اذان وضو داشته باشد (اما در اقامه لازم است نه مستحب ) 4- بين اذان و اقامه صحبت نكند (بلكه پس از گفتن قد قامت الصلوة حرف زدن مكروه است ) 5- در حال استقرار بگويد (در حال اقامه بدن آرام باشد) 6- آخر فصول را جزم بدهد (با تاءنى در اذان و سرعت در اقامه ) 7- الف وهاى اسم جلاله الله را در هر فصلى كه اين اسم هست فصيح بگويد 8- هنگام اذان انگشت در دو گوش بگذارد 9- در اذان صدا را بكشد و بلند بگويد (بلكه در اقامه هم بلند بگويد اما كوتاهتر از اذان ) 10- بين اذان و اقامه فاصله بياندازد (يا با دو ركعت نماز خواندن يا چند قدم راه رفتن يا شستن و يا سجده كردن (77) يا ذكر گفتن يا دعا كردن يا سكوت نمودن ).

- اگر با سجده فاصله انداخت ، مستحب است در سجده بگويد سجدت لك خاضعا خاشعا يا بگويد لا اله الا انت سجدت لك خاضعا خاشعا

- اگر نشستن را براى فاصله انتخاب كرد مستحب است بگويد اللهم اجعل قلبى بارا و رزقى دارا و عملى سارا و اجعل لى عند قبر نبيك قرارا و مستقرا

- اگر راه رفتن را انتخاب كرد بگويد بالله استفتح و بمحمد صلى الله عليه و آله استنجح و اتوجه اللهم صلى الله محمد و آله محمد و اجعلنى بهم وجيها فى الدنيا و الآخره و من المقربين

همچنين مستحب است مؤ ذن داراى صداى بلند و عادى باشد و بصير به اوقات شرعى و در جاى بلندى مانند مناره يا غير آن اذان بگويد.

(مسئله ) كسى كه اذان يا اقامه اى هر دو را عمدا ترك نمايد تا هنگامى كه تكبيرة الاحرام گفت ديگر جايز نيست نماز را بشكند و تدارك نمايد. اما كسى كه فراموش كرد تا به ركوع نرفته مى تواند نماز را بشكند و اذان و اقامه را بجا آورد چه فرادى بخواند يا غير فرادى ؛ اما اگر يكى از آن دو را فراموش ‍ كرد يا بعضى از فصول آنها را يا شرايط اذان يا اقامه را، جايز نيست رجوع .(78)

(مسئله ) گاهى گفته مى شود در اذان اعلامى غلط گفتن اشكال ندارد اما چنين كارى ممنوع است .

در آخر اين بخش دو روايت را در مورد فاصله انداختن بين اذان و اقامه بوسيله سجده (از جهت تيمن و تبرك و ارزش آن ) مى آوريم .

امام صادق (عليه السلام ) فرمود: امير المؤ منين (عليه السلام ) پيوسته به اصحاب خود مى فرمود: هر كس بين اذان و اقامه سجده كند و در سجده خود بگويد رب لك سجدت خاضعا خاشعا ذليلا خداوند به ملائكه مى گويد به عزت و جلالم سوگند محبت اين شخص را در دل مؤ منين قرار مى دهم و هيبتش را در دل منافقين . (79)

ابن ابى عمير از پدر خود از امام صادق (عليه السلام ) نقل كرد: كه ديدم پس ‍ از اذان به سجده رفت و پس از سر بر داشتن فرمود: اى ابا عمير هر كه اين كارى كه من كردم انجام دهد خداوند همه گناهانش را ببخشد.

و فرمود هر كس اذان بگويد بعد به سجده برود و بگويد لا اله الا انت ربى سجدت لك خاضعا خاشعا خداوند گناهانش را ببخشد. (80)

بخش ششم : داستان هاى مؤ ذنين در اسلام

بلال و اذان ناتمام

اولين مؤ ذن در اسلام ، بلال بن رباح است كه كنيه اش ابو عبدالكريم بود علامه در زبدة المقال درباره بلا فرموده :

اول من يسبق الجنان

لانه سابق بالاذان

 

بلال اولين كسى است كه به بهشت مى رود زيرا اولين اذان گوى اسلام است . بلال از كسانى است كه در راه خدا شكنجه ها ديد و بر آن همه عذاب ، صبر نمود. ابوجهل بلال را در آفتاب گرم بر زمين مى خوابانيد و آسيابى سنگى بر روى سينه اش مى گذاشت تا حرارت آفتاب پيكرش را بسوزاند. از او مى خواست كه به پروردگار محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) كفر بورزد؛ اما بلال پيوسته در جواب ابوجهل مى گفت : احد، احد

روزى ورقه بن نوفل از كنار او گذشت در حالى كه شكنجه مى شد و مى گفت : احد، احد، ورقه (از روى استهزاء) گفت اگر در اين حال بميرى ، قبر ترا در مركز آه و ناله قرار مى دهم .

و نيز گفته اند كه بلال غلام خانواده بنى جمح بود و امية بن خلف او را شكنجه مى كرد. خداوند چنان مقدر كرد كه اميه در جنگ بدر بدست بلال كشته شد. (81)

سعيد بن مسيب درباره بلال گفت : مردى بسيار ديندار و معتقد بود و در اين راه عذابها كشيد. هر وقت مشركين به او نزديك مى شدند مى گفت الله الله .

پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) روزى ابوبكر را در بين راه ديد به او گفت اگر پولى مى داشتم ، بلال را مى خريدم .

ابوبكر، عباس بن عبدالمطلب را ديد و به او گفت : بلال را براى من از صاحبش خريدارى كن . عباس پيش زنى كه صاحب بلال بود، رفت و به او گفت : اين بنده ات را به من مى فروشى قبل از اينكه از دستت برود؟!

گفت : مى خواهى او را چه كنى ؟ او آدم خبيثى است و چنين و چنان است .

روز بعد باز پيشنهاد خود را تكرار كرد و بالاخره بلال را خريد و براى ابوبكر فرستاد.

بلال در سفر و حضر در طول زندگى رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) براى ايشان اذان مى گفت و اولين مؤ ذن در اسلام بود.

بلال پس از گذشت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) تصميم گرفت به شام برود. اما ابوبكر گفت : همين جا باش . گفت : اگر مرا براى خودت آزاد كرده اى ، نگاهم بدار ولى اگر در راه خدا آزاد كرده اى ، رهايم كن تا هر كجا مى خواهم بروم و راه خدا را در پيش بگيرم .

گفت : هر كجا مى خواهى برو. پس بلال به جانب شام رفت . (82)

بلال در مدتى كه ساكن شام بود در خواب پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) را ديد كه به او فرمود: ما هذه الجفوة يا بلال ؟! اين جفا چيست كه بر ما روا مى دارى ، چرا يك بار هم به زيارت ما نمى آيى ؟

بلال اندوهگين از خواب جست سوار بر مركب ، راهى مدينه شد و يكسره كنار مرقد پاك پيامر (صلى الله عليه و آله و سلم ) رفت و شروع كرد به گريه كردن و خاك بر فرق خود ريختن . در همين هنگام چشمش به امام حسن و امام حسين (عليه السلام ) افتاد، آن دو را در آغوش گرفت و شروع كرد به بوسيدن .

امام حسن و امام حسين (عليه السلام ) فرمودند: بلال آرزو داريم برايمان امشب وقت سحر اذان بگويى . سحرگاه بلال بر بام مسجد رفت و شروع كرد به گفتن اذان . همين كه گفت : الله اكبر، الله اكبر (خاطرات ايام رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) براى مردم مدينه تازه شد) و صداى گريه و ناله از هر سو بلند شد. وقتى گفت اشهد ان محمدا رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) زنان از خانه ها بيرون ريختند. روزى پر گريه و اندوه بارتر از آن روز مدينه به خود نديده بود. (83)

بايد توجه داشت كه مسئله ولايت و امامت (چنانكه قبلا نيز توضيح داده شد) مهمترين اصل براى مؤ منين در صدر اسلام بود. آنها كه دلباخته دنيا نشده و فريب مال و منال آن را نخورده بودند به هيچ قيمتى حاضر نبودند كه اين اصل مسلم را (يعنى جانشينى امير المؤ منين على (عليه السلام ) بعد از پيامبر را) با هيچ كس و هيچ چيز معارضه نمايند.

در اين رابطه پاك نهادان و ياران پاك اندك بودند و قليل من عبادى الشكور كه يكى از آن افراد انگشت شمار بلال بود.

از طرف ديگر مى خواستند از موقعيت بلال در تثبيت انحراف خلافت سوء استفاده كنند، لذا بعد از پيامبر خيلى سعى كردند بلال را باز بر ماءذنه روانه كنند تا به خيال ايشان اذان گوى پيامبر براى جانشين او نيز اذان بگويد. اما بلال ، يار پاك باخته ولايت و دلسوخته خاندان نبوت و ارادتمند على بن ابى طالب (عليه السلام )، تن به اين كار نداد.

شهيد ثانى در كتاب خلاصه الاقوال مى نويسد: بلال (مكنى به ابو عبدالله ) در جنگ بدر و احد و خندق و تمام غزوات پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) حضور داشت . مؤ ذن پيامبر بود ولى بعد از درگذشت رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) براى احدى اذان نگفت جز يك مرتبه كه از شام براى زيارت قبر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمده بود كه سحابه از او درخواست كردند اذان بگويد. آن اذان را شروع كرد ولى به پايان نرسانيد.

اما كيفيت اين اذان را بايد در كتاب من لايحضره الفقيه مطالعه كنيد.(84)

پس از در گذشت رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) بلال از اذان گفتن خوددارى كرد و گفت : بعد از ايشان براى احدى اذان نخواهم گفت .

روزى حضرت زهرا (عليها السلام ) به او فرمود: خيلى آرزو دارم صداى مؤ ذن پيامبر را بشنوم (شايد در همان ايام بازگشت از شام ، فاطمه زهرا (عليها السلام ) از بلال درخواست گفتن اذان كرده باشد).

بلال وقتى شنيد فاطمه زهرا (عليها السلام ) آرزوى شنيدن صداى اذانش را دارد، شروع كرد به گفتن اذان . همين كه گفت : الله اكبر الله اكبر زهراى مرضيه (عليها السلام ) خاطرات ايام حيات پدر برايش تجديد شد و به ياد پدر بزرگوارش چون ابر بهارى شروع به گريه كرد تا وقتى كه بلال رسيد به اشهد ان محمدا رسول الله حضرت ناله اى زد و بر زمين افتاد و بيهوش ‍ شد.

مردم به بلال گفتند: ساكت باش فقد فارقت ابنة رسول الله الدنيا دختر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) از دنيا رفت . خيال مى كردند فاطمه زهرا (عليها السلام ) از دنيا رفته است . بلال اذان خود را قطع كرد و ادامه نداد. فاطمه زهرا (عليها السلام ) به هوش آمد. از بلال درخواست كرد بقيه اذانش ‍ را بگويد. اما بلال عذر خواست و گفت : مى ترسم اگر ادامه دهم شما طاقت نياورى . حضرت زهرا (عليها السلام ) عذرش را پذيرفت .

مهاجرت بلال به شام

شيخ طوسى (رضوان الله عليه ) در اختيار الرجال نقل مى كند از عبدالله بن حسن كه گفت : بلال از بيعت با ابوبكر امتناع ورزيد. عمر گريبان او را گرفت و گفت : آيا پاداش كسى كه ترا از بردگى آزاد كرده اين است كه با او بيعت نكنى ؟!

بلال گفت : اگر ابوبكر مرا در راه خدا آزاد كرد اينك براى خدا مرا وا گذارد، در صورتى كه مرا براى چيز ديگرى آزاد كرده ، اينك من در اختيارش (باز برده او مى شوم ) اما در مورد بيعت بايد بگويم با كسى كه پيامبر او را جانشين خود قرار نداده ، بيعت نخواهم كرد و بيعت كسى كه جانشين خود نموده بر گردن ماست تا روز قيامت .

عمر از سخن بلال سخت بر آشفت و گفت : نبايد در شهر و ديار ما بمانى بلال به ناچار راه شام را در پيش گرفت و در شام از دنيا رفت و مزار شريفش ‍ در باب الصغير شام معروف است . (85)

اينك پايدارى بلال را در راه ولايت از زبان امام زين العابدين (عليه السلام ) ملاحظه كنيد كه فرمود: (86) ابوبكر بلال را به قيمت دو بنده سياه خريد و به خدمت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) برد. با اين حال بلال ، على بن ابى طالب (عليه السلام ) را از ابابكر بسيار بيشتر احترام مى كرد. فتنه انگيزان به او گفتند: تو پاس نعمت را نگه نداشتى و ترتيب شخصيت افراد را ملاحظه نكردى . ابوبكر مالك توست . او ترا خريد و آزاد كرد و تو از شكنجه آسوده شدى و با اين كار به تو شخصيت داد، اما على بن ابى طالب (عليه السلام ) هيچكدام از اين كارها را برايت نكرد حال آنكه تو او را چنان احترام مى كنى كه ابابكر را نمى كنى . اين كفران نعمت و از دست دادن ترتيب شخصيت است . بلال در جواب گفت : شما مى گوييد من ابابكر را از خود پيامبر بيشتر احترام كنم ؟ گفتند: هرگز، ما چنين حرفى نزديم .

بلال گفت : اين حرف شما مخالف حرف اولتان است . اگر نبايد من ، على را بر ابوبكر ترجيح دهم به دليل اين كه آزاد كننده من بوده است ، پس نبايد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را نيز بر ابابكر ترجيح دهم !!

گفتند: اينها با هم مساوى نيستند زيرا پيامبر بهترين خلق خداست .

بلال گفت : ابابكر و على نيز با هم مساوى نيستند، زيرا على (عليه السلام ) نفس پيامبرى است كه بهترين خلق خدا است . (87) پس او نيز بهترين خلق خدا بعد از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) است و محبوبترين فرد است در نزد خدا به دليل حديث طائر مشوى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) دعا كرد: خدايا محبوبترين فرد را برسان تا از اين مرغ بريان با من بخورد (كسى كه آمد و با ايشان از اين غذا خورد على (عليه السلام ) بود).

على (عليه السلام ) شبيه ترين خلق خدا به پيامبر است زيرا او را به برادرى خود در دين انتخاب كرد، مضافا اينكه ابابكر خودش چنين تقاضايى (كه شما داريد) از من نمى كند. زيرا او فضايل على (عليه السلام ) را مى داند و شما نمى دانيد. او متوجه است كه حق على (عليه السلام ) بر من بالاتر از حق اوست چون او مرا از شكنجه و بردگى در دنيا آزاد كرد در صورتى كه اگر بر آن شكنجه صبر مى كردم ، جايم بهشت برين بود؛ اما على (عليه السلام ) مرا از بردگى عذاب ابد آزاد نموده است پس با مقدم داشتن او بر همه كس ‍ و موالاتش ، مستحق نعيم ابد شدم .

چنين مؤ ذنى است كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) درباره اش ‍ مى فرمايد: اولين كسى كه مؤ منين حبشه را شفاعت مى كند، بلال است . (88) و همچنين فرمود: اولين كسى كه وارد بهشت مى شود، بلال است . (89)

اذان بلال بر فراز كعبه

پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) زمانى كه مكه را فتح كرد مسلحانه ، بدون احرام وارد مسجد الحرام شد آنچنان كه در حج و عمره وارد نشده بود. هنگام اذان ظهر به بلال دستور داد بالاى بام كعبه اذان بگويد. بلال از كعبه بالا رفت و روى بام آن شروع گفتن اذان نمود (طنين ، تكبير، فضاى كعبه را فرا گرفت . از شنيدن الله اكبر، مشركين مكه هر كدام سخنى گفتند. (90)

عكرمه (پسر ابوجهل ) گفت : والله ، من بيزارم از شنيدن صداى بلال كه عرعر كند روى بام كعبه .

خالد بن اسيد گفت : حمد خدا را كه پدرم ابو عتاب را نگه نداشت تا چنين روزى را ببيند كه بلال بر فراز خانه كعبه رفته است .

اما سهيل گفت : خانه خداست . او مى بيند چه كسى بر فراز آن رفته است . اگر بخواهد، خودش اوضاع را تغيير مى دهد. او از همه آنها مؤ دبتر صحبت كرد. كتاب مناقب چنين اضافه نموده است كه حارث بن هشام گفت : محمد غير از اين كلاغ سياه كس ديگرى را پيدا نكرد كه مؤ ذن قرار دهد اما ابوسفيان گفت : من كه چيزى نمى گويم ، گمان مى كنم اگر حرفى بزنم اين در و ديوار به محمد خبر خواهند داد.

پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) از پى آنها فرستاد و سخنان ايشان را به خودشان گوشزد كرد. عتاب گفت : ما اين حرفها را زديم ؛ اما اينك استغفار مى كنيم . پس مسلمان شد و اسلامى نيكو داشت . پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيز او را فرماندار مكه نمود. (91)

اذان بلال در قيامت

امام صادق (عليه السلام ) فرمود: پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند: بلال در روز قيامت سوار ناقه اى از ناقه هاى بهشت وارد محشر مى شود در حالى كه اذان مى گويد. صدايش كه به اذان بلند شد از حله هاى بهشتى او را مى پوشانند. (92)

اذان گو را در حال اذان شهيد كردند

در اعلام الورى مى نويسد (93) عروة بن مسعود ثقفى از اهالى طائف (قبل از اين كه وارد مدينه شود در بين راه فتح مكه ) (94) مسلمان شد و خدمت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) رسيد و اجازه خواست تا به طائف برگردد و مردم را به اسلام دعوت كند. (95) پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: مى ترسم ترا بكشند. عروه گفت : اگر من خواب باشم آنها بيدارم نمى كنند. (منظورش اين بود كه چنان مرا دوست دارند كه هرگز اين كار را نخواهند كرد). اجازه بازگشت به طائف را گرفت . پس از ورود به طائف ، مردم را به اسلام دعوت كرد و در اين راه از هيچ كوششى دريغ نكرد. ولى اهالى طائف نپذيرفتند و در مقابل ، نسبت به دعوت او كارشكنى كردند.

سحرگاهى عروه در ايوان منزل خود ايستاده بود و شروع به گفتن اذان نمود. شهادتين را بر زبان جارى كرد اشهد ان لا اله الا الله ، و اشهد ان محمدا رسول الله گروهى با آمادگى قبلى از اطراف او را تير باران كردند. عروه كه هدف تيرها قرار گرفت ، از دنيا رفت . چند ماه از شهادت عروه گذشت ، گروهى در حدود پانزده نفر از اشراف و بزرگان طايفه ثقيف وارد مدينه شدند تا اسلام خود را اظهار نمايند.

پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) دستور داد، در مسجد براى آنها خيمه زدند و خالد بن سعيد بن عاص را ماءمور پذيرايى از آنها كرد، رسول خدا شبها با آنها ملاقات مى كرد و واسطه اين ملاقات خالد بن سعيد بود. هر خوراكى كه از خانه پيامبر، براى آنها مى برد تا خودش از آن غذا نمى خورد، واقد بن ثقيف و ميهمانان نمى خوردند. ضمن مذاكراتى كه طى چند روز در يمان بود، آنها دو مطلب از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) درخواست كردند، يكى آن كه پس از اسلام آوردن ، سه سال بتخانه لات را ويران نكنند. دوم اين كه از نماز خواندن معارف باشند. وقتى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به خواسته آنها تن در نداد و حتى حاضر نشد براى يك ماه هم از شكستن بتخانه صرف نظر كند، گفتند: ما را از نماز خواندن و اينكه بت ها را به دست خود بشكنيم معاف دار. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: از اين كه بتها را به دست خود بشكنيد، معاف مى دارم و ديگرى را براى شكستن بت ها گسيل مى دارم ولى لا خير فى دين لا صلوة فيه اما دينى كه نماز نداشته باشد فايده اى ندارد.

نمايندگان ثقيف تن به نماز خواندن دادند و مسلمان شدند. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به آنها نوشته اى داد و عثمان بن ابى العاص را كه از همه جوانتر بود بر آنها امير ساخت ، زيرا او در ياد گرفتن احكام اسلام و آيات قرآن شوق و ذوق بيشترى نشان مى داد و مغيرة بن شعبه را به همراه ابوسفيان براى ويران ساختن بت خانه لات ماءمور ساخت .

طايفه بنى مغيره يعنى بنى معتب كه مى ترسيدند مبادا مغيرة بن شعبه هم مثل عروة بن مسعود كشته شود، در خراب كردن بت خانه به كمك مغيره شتافتند و از او حفاظت مى كردند. پس از درهم شكستن بت خانه ، اموالى كه متعلق به لات بود جمع آورى كردند و به درخواست ابو مليح فرزند عروة بن مسعود (مؤ ذن شهيد) و كسب اجازه از پيامبر، آن اموال را صرف پرداخت قرض عروة بن مسعود ثقفى و اسود بن مسعود كردند. ولى پسر اسود بنام قارب بن اسود براى اين كه پدرش مشرك از دنيا رفته بود اين تقاضا را كرد. (96)