اذان و اقامه در اسلام

موسى خسروى

- ۲ -


بخش سوم : ثواب مؤ ذن

ثواب مؤ ذن در روايات

يكى از كارهاى بسيار با ارزش در اسلام اعلان وقت نماز و مناجات با خدا در صبح و شام و حتى در ابتداى ظهر است بطورى كه مؤ منين وقت شناس ‍ يا خود مبادرت به اذان نمايند و يا با شنيدن آن ، اذان مؤ ذن را حكايت كنند.

استاد ما (حضرت آيت الله شيخ هاشم قزوينى رضوان الله عليه ) كه يكى از اعاظم مدرسين حوزه علميه مشهد بود در درس ، شاگردان خويش را به گفتن اذان توصيه مى كرد.

متاءسفانه همانگونه كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) پيش بينى كرده بود اين كار حالا از رسم افتاده و ديگر كمتر كسى به سراغ اذان گفتن مى رود. مگر همان اذانى كه از راديو و تلويزيون و يا بلندگوهاى مساجد شنيده مى شود.

خواننده عزيز! شايد شما هم مثل من اذان گفتن برايت دشوار باشد و احيانا چنين كارى را دون شاءن و مقام و شخصيت خود بدانى ، كه كنار خيابان با كوچه و بازار يا ميان منزل بايستى و اذان بگويى . اما افسوس از اينكه ما جدا در جمع آورى ثواب و بدست آوردن حسنات همت نمى كنيم . خداوند مى خواهد وقتى هنگام مناجات و دعوت به پيشگاهش مى رسد، انسان فرياد بزند الله اكبر و اعلام نمايد حى على الصلاة بشتابيد بسوى نماز، بشتابيد بسوى رستگارى . بشتابيد بسوى بهترين عمل . همه بدانند زمان مهمترين كار رسيده و در اين هنگام همه كارها بايد تحت الشعاع نماز قرار گيرد و انسان از همه كارها دست بكشد.

در كتاب مجموعه ورام مى نويسد: سابقا مردم چنين بودند، وقتى صداى اذان بلند مى شد، آهنگرى كه پتك را براى كوفتن بر آهن بلند كرده بود بر زمين مى نهاد و مى گفت : منادى خدا ندا مى دهد كارى مهمتر پيش آمده است يا خياط كه سوزن را به دست گرفته بود و آماده بود تا نخ را در آن قرار دهد و بدوختن ادامه دهد، نخ و سوزن را كنار مى نهد و مى گفت خير و بركت در كارى نيست كه چنين موقعى انجام گيرد، بايد نداى پروردگار را اجابت كرد.

اينك به ثواب مؤ ذن و ارزش آن توجه نماييد:

امام باقر (عليه السلام ) فرمود: هر كس ده سال در راه خدا اذان بگويد. خداوند او را مى آمرزد. هر تر و خشكى كه صدايش را بشنود او را تصديق مى كند و هر كسى را مسجد با او به نماز بايستد، از نماز آن نمازگزار سهمى مى برد و هر كس با صداى او نماز بخواند به تعداد آنها به مؤ ذن حسنه مى دهد. (33)

امام صادق (عليه السلام ) فرمود: در روز قيامت مؤ ذنين سربلند مى باشند. (يعنى اذان گويان از همه مردم گردنشان افراشته تر است و براى دريافت ثواب و عطاى خداوند سربلندند).

در عوالى اللئالى از بلال روايت شده كه گفت : شنيدم از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم كه فرمود: هر كس در راه خدا اذان بگويد گر چه يك نماز باشد اما براى خدا و بدون چشمداشتى از غير، فقط براى تقرب به خدا باشد. غفرالله له ما سلف من ذنوبه و من عليه بالعصمة فيما بقى من عمره و جمع بينه و بين الشهداء فى الجنه (34) خداوند گناهان گذشته او را مى آمرزد و بر او منت مى نهد به اينكه در بقيه عمر او را از ارتكاب معاصى نگه دارد و بين او و شهدا در بهشت جمع نمايد.

امير المؤ منين (عليه السلام ) فرمود كه به رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) عرض كرديم : آقا شما چنان ما را تشويق فرموديد كه بيم آن داريم كه امت شما در راه گفتن اذان به يكديگر با شمشير حمله كنند. فرمود: اما هر كسى اذان نخواهد گفت . (35)

پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: يحشر المؤ ذنون يوم القيامه اطول اعناقا ينادون بشهادة ان لا اله الا الله .

مؤ ذنين در روز قيامت از همه مردم گردن افراشته تر محشور مى شوند در حالى كه شهادت به لا اله الا الله مى دهند.

معنى گردن افراشته تر يعنى سربلند مى كنند تا به رحمت خدا و عنايتش ‍ نايل شوند. برخلاف كسانى كه تبهكارند. قرآن كريم مى فرمايد: ولوترى

اذا المجرمون ناكسوا رؤ وسهم عند ربهم ، و آن هنگام كه ببينى تبهكاران در مقابل خدايشان سر بزير انداخته اند...

پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) لو يعلم الناس ما فى الاذان و الصف الاول ثم لايجدوا الا ان يستهموا لفعلوا

اگر مردم بدانند براى اذان گو و ايستادن در صف اول جماعت چقدر ثواب است در اين دو مورد ازدحام مى شود و چاره اى جز قرعه كشى نمى باشد.(36)

در روايت ديگر پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد: اذان گويان گردن افراشته ترين مردم خواهند بود و هر كس هفت سال اذان بگويد در قبر عذاب نمى شود. باز مى فرمايد: يكتب للموذن عند اذانه اربعون و مائة حسنة و عند الاقامه عشرون و مائة حسنة . (37)

به مؤ ذن در هنگام اذان صد و چهل حسنه مى دهند و براى اقامه صد و بيست حسنه .

پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: هر كس دوازده سال اذان بگويد بهشت براى او واجب مى شود و در هر باركه اذان مى گويد شصت حسنه و در هر اقامه سى حسنه به او مى دهند. (38)

پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: سه نفرند كه بيم از حساب ندارند و از صبحه آسمانى و فزع اكبر نخواهند ترسيد: اول شخصى كه قرآن را حفظ كند و عمل به آن نمايد او به پيشگاه خداوند به صورت سيدى بزرگوار خواهد آمد. دوم مؤ ذنى كه هفت سال بدون اجر و پاداش اذان بگويد. سوم بنده اى كه اطاعت خدا كند. (39)

پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: هر كس يك سال با نيت صادق اذان بگويد روز قيامت او را بر در بهشت نگه مى دارند و مى گويند هر كس را مايلى شفاعت كن . (40)

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد: مؤ ذن در هنگام اذان چون شهيدى است كه در خون خود مى غلتد و هر تر و خشكى با زبان خودش گواهى به اذان او مى دهد. وقتى بميرد زمين به بدن او كارى ندارد.(41)

در خبر ديگر پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: روز قيامت يك منادى فرياد مى زند: ميهمانان خدا كجايند؟! پس روزه داران مى آيند. سپس ‍ منادى ديگرى فرياد مى زند: رعايت كنندگان ماه و خورشيد كجايند؟ (يعنى كسانى كه توجه به وقت نمازها براى اذان داشته اند كجايند؟!) پس مؤ ذنين مى آيند. آنگاه سوار بر ناقه بهشتى مى گردند در حالى كه تاج كرامت بر سر دارند و به جانب بهشت رهسپار مى شوند. (42)

جابربن عبدالله انصارى گفت : از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) شنيدم كه سه مرتبه فرمود: اللهم اغفر للموذنين گفتم يا رسول الله ! ممكن است براى اذان گفتن با شمشير به جان هم بيافتيم ؛ براى ما دعا نكردى آن چنان كه براى مؤ ذنين دعا مى كنى ؟!

فرمود: جابر! بدان در آينده مردم اذان را به ضعفا مى سپارند. گوشتهايى كه بر آتش جهنم حرام است ، گوشت مؤ ذنين است . (43)

در روايتى پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد: اما الاذان فانه يحشر المؤ ذنون من امتى مع النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين . (44)

اذان گويان امتم با پيامبران و صديقين و شهداء و صالحين محشور مى شوند. اين روايت نيز در ثواب مؤ ذن بسيار روح افزا است . مرحوم صدوق (رضوان الله عليه ) در كتاب مجالس نقل مى كند امام صادق (عليه السلام ) به نقل از پيامبر اكرم فرمود: هر كس براى خدا اذان بگويد و نظر ديگرى نداشته باشد، خداوند ثواب چهل هزار شهيد و چهل هزار صديق به او مى دهد و به شفاعت او چهل هزار گنهكار را مى بخشد و روانه بهشت مى كند. بدانيد مؤ ذن وقتى بگويد اشهد ان لا اله الا الله نود هزار فرشته بر او صلوات مى فرستند و برايش استغفار مى كنند و در روز قيامت در سايه عرش ‍ خداست تا خداوند از حساب مردم فارغ شود. همچنين ثواب گفتن اشهد ان محمدا رسول الله را چهل ميليون فرشته مى نويسند.

و هر كس مداومت داشته باشد صف اول جماعت را و سعى كند كه تكبير اول امام را درك كند و مسلمانى را نيازارد، خداوند به او نيز همان اجر و پاداش مؤ ذن را در دنيا و آخرت دهد. (45)

چند روايت در مورد اجابت مؤ ذن (يعنى اجابت نداى مؤ ذن و آماده شدن براى نماز) ذكر مى شود تا شايد توفيق اين اجابت نصيب همه ما بشود. امام (عليه السلام ) مى فرمايد: اجابت مؤ ذن كفاره گناه است و رفتن به مسجد اطاعت خدا و پيامبر اوست و هر كه مطيع خدا و پيامبر باشد خداوند او را با صديقين و شهدا داخل بهشت مى كند و در بهشت رفيق حضرت داود (عليه السلام ) است و به اندازه حضرت داود (عليه السلام ) به او ثواب مى دهند. (46)

پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: پذيرفتن نداى مؤ ذن رحمت است و ثواب آن بهشت خواهد بود. هر كه نپذيرد با او در قيامت به خصومت مى پردازم . خوشا به حال كسى كه اجابت كند منادى خدا را و راهى مسجد شود. اجابت نخواهد كرد و به مسجد نمى رود مگر مؤ منى كه اهل بهشت باشد. (47)

باز فرمود: هر كه اجابت كند اذان مؤ ذن را و بپذيرد (سخن ) علما را، روز قيامت در زير پرچم من خواهد بود و در بهشت همسايه من است و خدا به او ثواب شصت نفر شهيد را مى دهد.

قال من سمع الاذان فاجاب كان عندالله من السعداء هر كس صداى اذان را بشنود و اجابت كند خداوند او را سعادتمند مى گرداند.

قال من لا يجيب داعى الله فليس له فى الاسلام نصيب و من اجاب اشتاقت اليه الجنه (48). هر كس پيام خدا را بپذيرد در اسلام نصيبى ندارد و هر كه بپذيرد، بهشت مشتاق اوست .

و بالاخره مى فرمايد: من اجاب داعى الله استغفرت له الملائكه و يدخل الجنة بغير حساب . هر كه دعوت منادى خدا را بپذيرد ملائكه براى او استغفار مى كنند و بدون حساب وارد بهشت مى شود. (49)

از امير المؤ منين (عليه السلام ) نقل شده كه مى فرمايد: هر كه صداى اذان را بشنود در حالى كه در مسجد است و خارج شود منافق است مگر اينكه تصميم داشته باشد برگردد، يا طهارت ندارد، مى رود خود را طاهر كند. (50)

عنه انه قال ليوذن لكم افصحكم و ليؤ مكم افقهكم . (51)

على (عليه السلام ) مى فرمايد: بايد فصيح ترين شما اذان بگويد و فقيهترين شما امامت نمايد.

ثواب اذان در بيان بلال ، مؤ ذن رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم )

مرحوم صدوق (رضوان الله عليه ) در كتاب مجالس نقل مى كند از عبدالله بن على كه گفت متاعى از بصره به مصر مى بردم در بين راه پيرمردى را ديدم كه چهره اى گندمگون داشت و جلوى سرش خالى از مو بود و موى سر و صورتش از كهنسالى سفيد شده بود. با دو لنگ و حوله خود را پوشانده بود يكى سياه و ديگرى سفيد. از همراهان خود پرسيدم : اين مرد كيست ؟ گفتند: بلال ، مؤ ذن رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) است .

قلم خود را بر داشتم و خدمتش رسيده ، سلام كردم . پيرمرد جواب سلامم را داد و گفت : السلام عليك و رحمة الله و بركاته . گفتم خدا رحمتت كند! مرا حديثى بفرما از آنچه شنيده اى از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) گفت : از كجا مى دانى من كيستم ؟ گفتم : شما مؤ ذن پيامبرى ، اشك از ديده هايش جارى شد و مرا نيز به گريه انداخت بطورى كه مردم اطراف ما جمع شدند و همه گريه مى كرديم . بعد پرسيد: پسرم ! اهل كجايى ؟ گفتم : از اهالى عراقم گفت : به به ! سكوت كرد، بعد فرمود: بنويس عراقى ! بسم الله الرحمن الرحيم از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) شنيدم المؤ ذنون امناء المؤ منين على صلاتهم و صومهم و لحومهم و دمائهم لا يساءلون الله عزوجل شيئا الا اعطاهم و لايشفعون فى شى ء الا شفعوا مؤ ذنين امين بر نماز و روزه گوشت و خون مؤ منين هستند. از خدا چيزى نمى خواهند مگر اينكه خداوند عزيز به آنها خواهد داد و درباره كسى شفاعت نمى كنند مگر اينكه شفاعتشان پذيرفته است ، هر كس صديق پاك و پاكيزه و مقبول بر مى انگيزاند هر كه بيست سال اذان بگويد خداوند او را روز قيامت در حالى محشور مى كند در حالى كه تمام گناهانش آمرزيده شده ، هر چه باشد، اگر چه به اندازه كوه احد باشد.

گفتم : باز بفرماييد. گفت : اين را حفظ كن و عمل نما و پاداش گير! پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: هر كس در راه خدا يك اذان بگويد با ايمان و تقريبا الى الله كه در راه او باشد خداوند گناهان گذشته اش را مى آمرزد و بر او منت مى نهد به حفاظت و عصمت از گناه در بقيه عمر و بين او و شهدا در بهشت جمع مى كند.

سپس گفتم : خدا تو را رحمت كند، يكى از بهترين حديثهايى كه شنيده اى برايم نقل كن . ديدم باز اشكهايش چون سيلاب روان گرديد و گفت : دل مرا شكستى . چنان گريه كرد كه من نيز به گريه افتادم . سپس فرمود: بنويس ؛ بسم الله الرحمن الرحيم از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) شنيدم كه مى فرمود: روز قيامت خداوند در يك صحرا مردم را جمع مى كند و فرشته ها را از پى مؤ ذنين مى فرستد با پرچمهاى نورى به همراه شترهايى از زبرجد سبز، اين شترها داراى خرام و شكم بندهايى از مشك اذفرند. مؤ ذبين بر آنها سوار مى شوند و بر روى شترها به پا مى ايستند، ملائكه شترداران ايشانند و با صداى بلند به اذان مى پردازند.

سپس صدايش به گريه بلند شد. من نيز گريه كردم . پس از سكوت گفتم : چرا گريه مى كنى ؟ گفت : آه ! مرا بياد سخنانى انداختى كه از عزيزم رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) شنيده بودم كه مى فرمود: (سوگند) بر آن خدايى كه مرا از حق برانگيخته ، مؤ ذنان در قيامت در حالى كه بر مركبهاى خود ايستاده اند از مردم مى گذرند و مى گويند الله اكبر، الله اكبر اين ندا كه بلند مى شود صداى ضجه امتم بلند مى گردد.

پرسيدم : اين ضجه چيست ؟ فرمود: صدا به تسبيح و تحميد و تهليل بر مى دارند. وقتى مؤ ذنين گفتند: اشهد ان لا اله الا الله امتم مى گويند: در دنيا او را مى پرستيديم . گفته مى شود: راست مى گوييد. وقتى مى گويند اشهد ان محمدا رسول الله . امتم مى گويند: اين همان آقايى است كه رسالت پروردگار را براى ما آورد و ما به او ايمان آورديم با اينكه نديديم او را. به آنها گفته مى شود: راست مى گوييد، او رسالت پروردگارتان را به شما رسانيد و شما به او ايمان آورديد. شايسته است خداوند بين شما و پيامبرتان جمع نمايد. مؤ ذنين را به منازل خود در بهشت مى رسانند؛ جايى كه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده و نه به دل كسى خطور كرده . ثم نظر الى فقال لى ان استطعت و لاقوه الا بالله ان لاتموت الا مؤ ذنا فافعل عبدالله بن على مى گويد: سپس بلال نگاهى به من كرد و گفت : تا زنده اى سعى كن (به يارى خدا) از مؤ ذنين بشمار آيى .

حق مؤ ذن از نظر امام على زين العابدين (عليه السلام )

در رساله حقوق امام سجاد (عليه السلام ) چنين آمده : حق المؤ ذن ان تعلم انه مذكر لك ربك عزوجل وداع لك الى حظك و عونك على قضاء فرض الله عليك فاشكره على ذلك شكرا للمحسن اليك . (52)

حق مؤ ذن بر تو اين است كه بدانى او تو را به ياد پروردگارت عزيزت مى اندازد و دعوت مى كند تو را كه بهره و حظ زندگى خود را برگيرى (با رفتن به مسجد و اداى نماز) و تو را كمك مى كند بر انجام فريضه اى كه خداوند بر تو مقرر فرموده پس بايد از او سپاسگزارى كنى چنانچه از يك نيكوكار به خود سپاسگزارى مى كنى .

بخش چهارم : شهادت به ولايت در اذان و اقامه

ولايت در راستاى شريعت

قبل از ورود به اين بخش لازم است ابتدا اشاره اى به اهميت اعتقاد به ولايت در راستاى شريعت داشته باشيم .

بنا به تصريح قرآن كريم ولايت جزء متمم و مكمل دين و آيين ماست .

اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا (53). طبق تصريح مفسرين شيعه اين آيه در روز غدير خم نازل شد. علما و دانشمندان اهل سنت نيز اعتراف به نزول آيه در روز هجدهم ذيحجه دارند كه بعد از اعلام ولايت على (عليه السلام ) نازل گرديد. (جهت اطلاع بيشتر مى توانيد به جلد اول الغدير صفحات 230 تا 232 مراجعه نماييد). از آن جمله حافظ ابو نعيم اصفهانى در كتاب (ما نزل من القرآن فى على (عليه السلام ) از ابو سعيد خدرى (صحابى معروف ) نقل كرده است كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در غدير خم على (عليه السلام ) را به عنوان ولى به مردم معرفى كرد و مردم متفرق نشده بودند تا اينكه ايه : اليوم اكملت لكم ... نازل شد. در اين موقع پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:

الله اكبر على اكمال الدين و اتمام النعمة و رضى الرب برسالتى و بالولاية لعلى من بعدى ثم قال من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله .

الله اكبر بر اكمال دين و اتمام نعمت پروردگارم و خشنودى خداوند از رسالت من و ولايت على بعد از من : سپس فرمود: هر كه من مولاى اويم على مولاى اوست . خداوندا آن كس كه او را دوست بدارد و دوست بدار، و آن كس كه او را دشمن دارد دشمن بدار، و هر كس او را يارى كند و هر كس ‍ دست از ياريش بردارد از او بردار. (54) به همين جهت در آيه قبل مى فرمايد: اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون .

امروز ديگر كفار ماءيوس شدند از دين شما، از آنها نترسيد و (تنها) از من بترسيد. در تفسير نمونه ذيل اين آيه چنين آمده است : منظور، روز غدير خم است ، روزى كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) امير مؤ منان على (عليه السلام ) را رسما براى جانشينى خود تعيين كرد. آن روز بود كه كفار در ميان امواج ياءس فرو رفتند زيرا انتظار داشتند كه آيين اسلام قائم به شخص ‍ باشد و با از ميان رفتن پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) اوضاع به حال سابق برگردد (مخصوصا كه پيامبرى پسرى نداشت ) و اسلام تدريجا برچيده شود اما هنگامى كه مشاهده كردند مردى كه از نظر علم و تقوا و قدرت و عدالت بعد از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بى نظير بود به عنوان جانشين پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) انتخاب شد و از مردم براى او بيعت گرفته شد، ياءس و نوميدى نسبت به شكست اسلام در آينده آنها را فرا گرفت و فهميدند كه آيين اسلام ريشه دار و پايدار است .

در اين روز بود كه آيين اسلام به تكامل نهايى خود رسيد زيرا بدون تعيين جانشين براى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و بدون روشن شدن وضع آينده اسلام ، اين آيين به تكامل نهايى نمى رسيد.

آن روز بود كه نعمت خدا با تعيين رهبر لايقى همچون على (عليه السلام ) براى آينده مردم تكامل يافت .

در تاريخ بغداد ص 290 به شماره 4392 از شهر بن خوئب از ابوهريره نقل مى كند كه گفت : هر كه روز هجدهم ذيحجه روزه بگيرد به او ثواب شصت ماه روزه مى دهند و هو يوم غدير خم لما اخذ النبى صلى الله عليه و آله و سلم بيد على بن ابى طالب فقال : الست ولى المؤ منين قالوا: بلى يا رسول الله ! قال : من كنت مولاه فعلى فقال عمربن الخطاب : بخ بخ لك يابن ابى طالب ، اصبحت مولاى و مولى كل مسلم فانزل الله اليوم اكملت لكم دينكم ابوهريره مى گويد: روز هجدهم ذيحجه روز غدير خم است . همان روزى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) دست على بن ابى طالب (عليه السلام ) را گرفت و خطاب به مردم فرمود: مگر من ولى مؤ منين نيستم ؟ گفتند: چرا يا رسول الله ! فرمود: هر كه من مولاى اويم على مولاى اوست . عمربن خطاب گفت : به به على ! تو مولاى من و مولاى همه مسلمانان شدى .

آنگاه اين آيه نازل شد. اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى ...

پس به گواهى علماى اهل سنت و مخصوصا نوشته تاريخ بغداد كه از دانشمندان قرن چهارم هجرى و متوفاى سال 463 هجرى بوده ، آيه اكمال دين و اتمام نعمت با تصريح ابوهريره و ساير دانشمندان عامه در روز غدير خم نازل شده است . با توضيحات قبل مسلم مى شود كه جزء مكمل دين و متمم نعمت الهى ، ولايت على (عليه السلام ) و ائمه طاهرين است به ناچار شهادت به ولايت از گواهى به رسالت جدا نخواهد بود. اينك نظر دانشمندان را در اين رابطه و كتابهايى را كه در اين رابطه نوشته شده است ، ملاحظه فرمائيد:

1- سر الايمان ، عبدالرزاق مقرم .

2- شهادت ثالثه در اذان و اقامه ، عبدالرضا ابراهيمى .

3- الهداية فى كون الشهادة فى الاذان و الاقامة جزء كساير الاجزاء.

4- رسالة الحقوق ، جلد 2، آية الله ميرزا آقا اصطهباناتى

5- كلمات اعلام ، آية الله كاشف الغطاء (متوفى 1372 هجرى )

6- حدائق ، جلد 7 صفحه 403، يوسف بحرانى .

7- جواهر، جلد 9، ص 87، شيخ محمد حسن (متوفى 1266).

8- مستمسك العروة ، آية الله حكيم .

9- الشهادة باولايه جزء الاذان ، آية الله سيد حامد حسين (مؤ لف كتاب عبقات الانوار) بنا به نقل آية الله الشيخ محمد باقر بيرجندى (در كتاب وقايع الشهور و الايام ، ص 17).

10- كلمات الاعلام حول جواز الشهادة بالولاية فى الاذان و الاقامه .

اينك به قسمتى از اين تحقيقات اشاره مى شود:

علامه مجلسى مى نويسد: بعيد نيست شهادت به ولايت از اجزاى مستحبه اذان باشد زيرا شيخ و علامه و شهيد و ديگران اخبارى در اين مورد نقل نموده اند... (55)

مؤ يد اين مطلب روايتى است كه شيخ طبرسى در احتجاج (56) از قاسم بن معاويه نقل كرده است كه گفت : به حضرت صادق (عليه السلام ) عرض ‍ كردم : اينها حديثى در معراج نقل مى كنند كه چون پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) در شب به معراج رفت ، در عرش مشاهده كرد كه نوشته شده : لا اله الا الله محمد رسول الله ابوبكر الصديق .

امام صادق (عليه السلام ) فرمود: سبحان الله اينان همه چيز را تغيير داده اند حتى اين را؟ گفتم : آرى . فرمود: خداوند وقتى عرش را آفريد بر آن نوشت :

لا اله الا الله محمد رسول الله على امير المؤ منين .

بعد فرمود: اين جملات را بر آب و كرسى و لوح و پيشانى اسرافيل و دو بال جبرئيل و اطراف آسمانها و زمينها و قله كوهها و چهره شمس و قمر نوشت .

فاذا قال احدكم لا اله الا الله محمد رسول الله فليقل : على امير المؤ منين هر گاه يكى از شما گفت : لا اله الا الله محمد رسول الله بايد بگويد على امير المؤ منين علامه مجلسى مى گويد: اين دستور دلالت دارد كه گفتن على ولى الله به طور عموم مستحب است . اذان يكى از اين موارد است كه مؤ ذن پس از گفتن اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله بايد بگويد و ان عليا ولى الله . اگر كسى در اذان يا اقامه اين جمله را نه به قصد جزئيت بلكه تيمنا و تبركا بگويد گناهى نكرده ، زيرا علماء حرف زدن بين اذان و اقامه را تجويز نموده اند و اين بهترين ذكر و دعاست . (57)

اينك دو روايت ديگر بر اينكه شايسته است نام على (عليه السلام ) را به همراه نام پيامبر بردن نقل مى شود. در كتاب هداية الطالبين آية العظمى شيخ ضياءالدين عراقى (58) آورده كه سيد نعمت الله جزائرى به سند خود از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت كرده كه فرمود:

يا على انى طلبت من اجل الله جل جلاله ان يذكرك فى كل مورد يذكرنى فاجابنى فاستجاب لى .

على جان از خداوند عزيز خواستم در هر كجا كه نام مرا برده است نام تو را هم ببرد، پس خداوند درخواستم را قبول نمود.

مؤ لف مى گويد: يكى از آن موارد اشهد ان عليا ولى الله است در اذان و اقامه .

باز در همان كتاب (ص 152) به نقل از غاية المرام در ضمن حديثى طولانى آورده است كه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: يا على ما اكرمنى بكرامته الا اكرمك بمثلها . على جان ! خداوند به من كرامتى نفرموده مگر اينكه تو را نيز به مثل آن ، كرامت كرده است .

مؤ لف مى گويد: يكى از كرامتها گفتن شهادت به ولايت است بعد از شهادت به لا اله الا الله ، محمد رسول الله .

شهادت خداوند و پيامبر خدا به ولايت على (عليه السلام )

صاحب كتاب شهادت ثالثه (59) ابتداى كتاب خود را به اين صورت آغاز مى كند: اولين كسى كه شهادت به ولايت امير المؤ منين داد، خداست ؛ به دليل اين حديث از امالى شيخ صدوق : (60) عن ابى عبدالله (عليه السلام ) قال : انا اول اهل بيت نوه الله باسمائنا انه لما خلق الله السماوات و الارض ‍ امر مناديا ينادى فنادى اشهد ان لا اله الا الله (ثلاثا) و اشهد ان محمد رسول الله (ثلاثا) و اشهد ان عليا امير المؤ منين حقا (ثلاثا) .

فرمود ما اولين خانواده اى هستيم كه خداوند نام ما را با صداى بلند در آسمانها و زمين برده ، به گونه اى كه وقتى آسمانها و زمين را آفريد به يك منادى فرمان داد فرياد زند اشهد ان لا اله الا الله سه مرتبه و فرياد زند اشهد ان محمدا رسول الله سه مرتبه و اشهد ان عليا امير المؤ منين حقا سه مرتبه .

پس از خداوند دومين شهادت دهنده رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بوده است . ابن عباس نقل مى كند: قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) من قال لا اله الا الله تفتحت له ابواب السماء و من تلاها بمحمد رسول الله تهلل وجه الحق سبحانه و استبشر بذلك و من تلاها بعلى ولى الله غفر الله له ذنوبه و لو كانت بعدد قطر المطر(61) پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:

هر كس بگويد لا اله الا الله درهاى آسمان به رويش گشوده مى شود و هر كه بعد از آن بگويد محمد رسول الله چهره خدا مى درخشد و خوشحال مى گردد و هر كه بعد از آن بگويد: على ولى الله خداوند گناهانش را مى آمرزد اگر چه به اندازه دانه هاى باران باشد.

شهادت حمزه سيدالشهداء به ولايت على (عليه السلام )

حمزه سيدالشهداء بايد اقرار به ولايت على (عليه السلام ) بنمايد:

سيد بن طاووس (قدس سره روحه ) از كتاب وصيت عيسى بن مستفاد از موسى بن جعفر (عليه السلام ) نقل مى كند كه فرمود: پدرم فرموده است وقتى پيامبر اكرم به مدينه هجرت كرد و جنگ بدر پيش آمد مردم را به بيعت مجدد فرا خواند و تمام مسلمانان نيز بيعت كردند.

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در خلوت به امير المؤ منين (عليه السلام ) اطلاع مى داد كه از اين جمعيت چه كسانى به بيعت خود وفا مى كنند و كدام وفا نخواهند كرد، امام على (عليه السلام ) را ملتزم مى نمود كه كتمان كند.

روزى پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم )، على و فاطمه زهرا و حمزه عليهم السلام را خواست و فرمود: با من بيعت رضا كنيد. حمزه عرض كرد: پدر و مادرم فدايت باد با چه قرارهايى بيعت كنيم ؟ مگر قبلا بيعت نكرديم !

فرمود: يا اسدالله و اسد رسوله (اى شير خدا و شير پيامبر) بايد با خدا و پيامبر بر وفادارى و استقامت و پايدارى نسبت به پسر برادرت بيعت كنى تا ايمان كامل پيدا كنى . حمزه گفت : بسيار خوب ، اينك حاضرم و دست خود را براى بيعت گشود. پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: دست خدا بالاى دست شما است سپس موارد بيعت را به تفضيل ذكر نمود: على امير المؤ منين و حمزه سيدالشهداء و جعفر الطيار فى الجنه و فاطمه سيدة نساء العالمين و السبطان الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنه هذا شرط من الله على جميع المسلمين من الجن و الانس اجمعين فمن نكث فانما ينكث على نفسه و من اوفى بما عاهد الله عليه فسيؤ تيه اجرا عظيما يعنى : على (عليه السلام ) امير المؤ منين است حمزه سيدالشهداء است . جعفر در بهشت پرواز مى كند و فاطمه سرور زنان جهان است و دو فرزندم حسن و حسين سرور جوانان اهل بهشت اند اين پيمانى است از جانب خدا براى تمام مسلمانان جهان از جن و انس ... بعد اين آيه را رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) تلاوت نمود:

الذين يباعونك انما يبايعون الله

اين بيعت گيرى تمام شد، مدتى گذشت تا در جنگ احد شبى كه حمزه فرداى آن شب شهيد مى شد، رسيد. آن شب پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) عمويش حمزه را خواست و فرمود: عمو جان حمزه ! ممكن است برايت پيش آمدى رخ دهد كه ديگر همديگر را نبينم . اگر به پيشگاه پروردگار در عرش رفتى و از شرايع اسلام و شرايط ايمان از تو پرسيد چه خواهى گفت ؟

اشك از چشمان حمزه جارى شد و گفت : پدر و مادرم فدايت باد! مرا راهنمايى فرما و به من بگو كه چه بايد بگويم فرمود: حمزه ! بايد خالصانه شهادت دهى به توحيد (لا اله الا الله ) و اينكه من پيامبر واقعى خداوند هستم . حمزه گفت : قبول دارم و شهادت مى دهم . فرمود: و نيز بايد شهادت دهى كه بهشت واقعيت دارد و جهنم هست و قيامت بدون شك خواهد آمد و هر كس به مقدار ذره اى عمل خوب انجام دهد خواهد ديد و اگر به مقدار ذره اى عمل بد انجام دهد خواهد ديد همچنين بايد شهادت دهى و ان عليا امير المؤ منين .

على امير امير المؤ منين است . حمزه گفت : شهادت مى دهم و اقرار مى كنم و ايمان دارم و تصديق مى نمايم . فرمود: پس از اين بايد شهادت دهى كه ائمه و پيشوايان دين از ذريه على (عليه السلام ) هستند. حسن و حسين و بقيه امامان از فرزندان حسين (عليه السلام ) مى باشند.

باز حمزه گفت : ايمان دارم و تصديق مى كنم . فرمود: آنگاه بايد گواهى بدهى كه فاطمه سرور زنان جهان است و بدانى كه حمزه سيدالشهداء است و شير خدا و پيامبر اوست . حمزه تصديق نمود و شهادت داد.

باز رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: و گواهى دهى كه جعفر پسر برادرت با ملائكه در بهشت پرواز خواهند كرد و ان محمدا و آله خير البرية و بدانى كه محمد و آلش بهترين مخلوقاتند.

تؤ من يا حمزه بسرهم و علانيتهم و ظاهرهم و باطنهم و يحيى على ذلك و تموت توالى من والاهم و تعادى من عاداهم فرمود: بايد به نهان و آشكار و ظاهر و باطن آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) ايمان بياورى و با اين چنين ايمانى زندگى كنى و بميرى . دوستان آنها را دوست بدارى و دشمنانشان را دشمن .

قال : نعم يا رسول الله اشهد الله و اشهدك و كفى بالله شهيدا فقال : رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) سددك الله و وفقك

حمزه گفت : آرى (همينطور كه مى فرماييد پذيرفتم و ايمان دارم ) خداوند و رسولش را بر ايمان خود گواه مى گيرم ، شهادت به خداوند مرا كافى است .

پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: خدا تو را ثابت قدم بدارد و توفيقت دهد. (62)

گواهى عباس ، عموى ديگر پيامبر

سيد بن طاووس از كتاب وصيت عيسى بن مستفاد نقل مى كند كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در شب درگذشت خود، عباس ، عمويش ، را خواست و با او خلوت كرد و گفت : عباس ! بدان خداوند از من تعهد گرفته كه به عموم مردم و به خصوص به اهل بيتم ، ولايت على را اعلام كنم . هر كه مايل است ايمان بياورد و هر كه مايل نيست كفر ورزد.

يا اباالفضل ! عباس ! اينك عهد و پيمان اسلام را تجديد بنما و فرمانروايى و امامت و امارت امامان را بپذير. مبادا با زبان اقرار كنى و با دل انكار. آنگاه فرمود: با عزيزان خانواده ام به نزاع برخيزند و آنها را عقب بزنند و گروهى را خداوند عزيز كرده خوار نمايند و به گروهى كه هرگز لياقت اين مقام را ندارند و نخواهند داشت ، عزت بخشند. گر چه تلاش فراوان كنند و چشم به اين مقام بدوزند.

عباس ! خدا با من پيمان بسته كه به حاضرين از جن و انس بگويم و به آنها دستور دهم به غايبين برسانند فمن صدق عليا و وازره و اطاعه و نصره و قبله و وادى ما عليه من الفرائض لله فقد بلغ حقيقة الايمان و من ابى الفرائض فقد احبط الله عمله حتى يلقى الله و لا حجة له عنده يا اباالفضل فما انت قائل ؟

عباس ! هر كه على را تصديق نمايد و ياور او باشد و واجبات را براى خدا بجا آورد، به حقيقت ايمان رسيده و هر كه امتناع از فرائض داشته باشد، خداوند اعمالش را از بين مى برد و در حالى به ملاقات خداوند مى رود كه هيچ حجت و دليلى ندارد. حالا بگو عباس ! تو چه خواهى گفت ؟ (آيا سخنانم را مى پذيرى ؟)

قال : قبلت منك يا رسول الله و آمنت بما جثت به و صدقت و سلمت فاشهد على

گفت : از شما پذيرفتم و ايمان دارم به آنچه آورده اى و تصديق مى كنم و تسليم هستم . شما گواه باش بر اين ايمانم . (63)

ابن عباس و گواهى او به هنگام مرگ

عطاء گفت : هنگام بيمارى ابن عباس در طائف كه منجر به مرگ او شد، من با سى نفر از شيوح طائف به ديدنش رفتم . بسيار ضعيف شده بود. سلام كرديم و نشستيم .

ابن عباس به من گفت : اينها كيانند؟ گفتم : شيوخ اين شهر و ناحيه اند. شورع به نام بردن از آنها كردم : عبدالله بن سلمة بن حصرم طائفى و عمارة بن ابى الاحلج و... يك يك را نام بردم . اين مشايخ دور ابن عباس را گرفته ، گفتند: پسر عموى پيامبر! تو پيامبر اكرم را ديده اى و از او حديثها شنيده اى ، ما را در مورد اخلاف امت راجع به على بن ابى طالب (عليه السلام ) آگاه ساز. گروهى على را بر ديگران مقدم مى دارند و گروهى هم او را چهارمين نفر مى دانند؟

ابن عباس آهى سرد كشيد و گفت : شنيدم از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) كه مى فرمود: على مع الحق و الحق معه و هو الامام و الخليفه من بعدى فمن تمسك به فاز و نجا و من تخلف عنه ضل و غوى ، على يكفنى و يغسلنى و يقضى دينى و ابو سبطى الحسن و الحسين و من صلب الحسين تخرج الائمه التسعه و منها هدى هذه الامة .

على با حق و حق با على است . او امام و خليفه بعد از من است . هر كه به دامنش چنگ زد رستگار شد و نجات يافت و هر كه از او منحرف شد گمراه گرديد و بيچاره شد. على مرا غسل مى دهد و كفن مى كند و قرضم را مى پردازد. اوست پدر نواده ام حسن و حسين و از صلب حسين نه امام خواهند بود كه يكى از آنها مهدى اين امت است .

عبدالله بن سلمه گفت : پسر عموى پيامبر! چرا تا به حال چنين به ما نگفتى ؟

ابن عباس در پاسخ گفت : والله من آنچه شنيده بودم گفتم و نصيحت كردم اما مردم نامشان را دوست نمى دارند. سپس گفت : مردم ! از خداوند بپرهيزيد پرهيزى همراه با عبرت و در حال بيم و سرعت بسوى خير، در جستجوى واقعيت باشيد و از مسائل غير واقعى فرار كنيد و پيش از مردن براى آخرت خود عمل كند.

و تمسكوا بالعروة الوثقى من عترة نبيكم فانى سمعته يقول : من تمسك بعترتى من بعدى كان من الفائزين .

به عترت پيامبر، اين دستاويز محكم ، چنگ زنيد كه خود از پيامبر شنيدم كه مى فرمود: هر كه به عترتم تمسك كند از رستگاران است . در اين موقع با صداى بلند شروع به گريه كرد. حاضرين گفتند: تو با نسبتى كه با پيامبر دارى ، چرا اين چنين زار و زار اشك مى ريزى ؟

گفت : عطاء! من برا دو چيز گريه مى كنم هول المطلع و فراق الا حبه چگونه به پيشگاه خدا بروم و چگونه از عزيزانم جدا شوم .

وقتى مردم رفتند رو به من نمود و گفت : عطاء! دست مرا بگير و ببر به صحن حياط. با سعيد دستان او را گرفتم و به داخل حياط آورديم . در اين موقع هر دو دست خود را به طرف آسمان گشود و گفت :

اللهم انى اتقرب اليك بمحمد و آل محمد اللهم انى اتقرب اليك بولاية الشيخ على بن ابى طالب فما زال يكررها حتى وقع على الارض ...

خدايا من بسوى تو تقرب مى جويم به وسيله محمد و آل محمد. خدايا من بسوى تو تقرب مى جويم به ولايت بزرگ قوم ، على بن ابى طالب ، اين كلمه را آن قدر تكرار كرد كه بر زمين افتاد. وقتى به سراغش رفتيم ، ديديم از دنيا رفته (خداوند رحمتش كند).

شهادت سلمان و ابوذر به ولايت على (عليه السلام )

چنانچه ملاحظه مى كنيد آنها كه با پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مخصوصا بستگان نزديك ايشان لازم بود كه پيامبر آنها را به شهادت ثالثه و ولايت على بن ابى طالب (عليه السلام ) در هر جا و هر مورد سفارش كند. حمزه را دوست مى داشت و نمى خواست بى ولايت على (عليه السلام ) شهيد شود، به عباس هنگام مرگ سفارش كرد و ابن عباس نيز از او ياد گرفت كه هنگام مرگ ، چنين شهادت بدهد:

لا اله الا الله ، محمد رسول الله ، على ولى الله

طبق روايتى كه در كتاب السلافة فى امر الخلافة نقل شده است . (64) سلمان فارسى و اباذر غفارى در زمان خود پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بعد از شهادت به رسالت در اذان مى گفتند اشهد ان عليا ولى الله صاحب كتاب شهادت ثالثه مى نويسد: ممكن است خود پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) به او دستور داده باشد اگر مورد اعتراض قرار گرفت به آنها اين جواب را بدهد.

بالاخره در كتاب جواهر الولايه ص 380 مى نويسد سلمان فارسى پس از شهادت به رسالت گفت اشهد ان عليا ولى الله . شخصى خدمت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) رسيد و عرض كرد: چيزى را شنيدم كه سابقه نداشت ، سلمان پس از شهادت به رسالت ، شهادت به ولايت على داد.

باز در همان كتاب مى نويسد: ان رجلا دخل على رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) فقال يا رسول الله ان اباذر يذكر فى الاذان بعد الشهادة بالرسالة الشهادة لعلى بالولاية و يقول اشهد ان عليا ولى الله فقال : كذلك نسيتم قولى فى غدير خم ؛ من كنت مولاه ... .

پس از جريان غدير خم پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) به اباذر گفت اذان بگويد اباذر پس از شهادت به رسالت گفت : اشهد ان عليا ولى الله .

مردى به شكايت خدمت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) به اباذر گفت اباذر در اذان بدعت گذاشت فرمودند: اين چنين گفتار مرا در غدير خم فراموش كرديد كه هر كسى من مولاى اويم پس على (عليه السلام ) مولاى اوست .

چنانكه ذكر كرديم صاحب كتاب شهادت ثالثه احتمال مى دهد خود رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) به اباذر چنين دستور داده باشند و اين ، احتمال خوبى است .