نكته بيستم: تاثيرنماز بر انحرافات جنسي
ان الصلوه تنهي عن الفحشاء و المنكر
سوره مباركه عنكبوت آيه 45
انحرافات جنسي از دردناك ترين مشكلات بشر در آستانه قرن بيست و يكم است .
بررسيهاي كينزي در سال 1948 نشان داد كه از هر 100 مرد آمريكايي 4 مرد منحصرا همجنس
خواه هستند ، يعني كوچكترين تمايلي به جنس مخالف ندارند !؟! اين در حاليست كه
گروههاي پر تعداد ديگري از اين 100 نفر ، همجنس را بر غير همجنس ترجيح ميدهند يا
تفاوتي بين همجنس و غير همجنس برايشان نيست و يا با اين كه به غير همجنس متمايلند ،
بطور اتفاقي يا بيش از اتفاقي همجنس بازي نيز مي كنند . بدين ترتيب اين آمار نشان
مي دهد ، بيش از 3/1 مردان آمريكايي بعد از سالهاي بلوغ خود همجنسي بازي كرده اند و
حداقل نصف اين آمار در مورد زنان آمريكايي نيز ، صادق است .(40)
تازه اين آمار مربوط به زماني است كه تفسير غلط از نظريات فرويد و انحراف از آن
، گسترش چنداني پيدا نكرده بود . بديهي است پس از گذشت چند دهه بايد هم همجنس بازها
به جايي رسيده باشند كه در پارلمان آمريكا براي خود نماينده داشته باشند و كميسيون
تشكيل دهند .
جالب اينجاست كه برخي منابع علمي روانپزشكي ، حتي اين تمايل را در برخي كاملا
بهنجار و در افراد طبيعي با شخصيت پايدار و عاري از هر گونه نشان رواني و با انطباق
خوب از نظر اجتماعي توصيف كرده اند !(41) با اين اوصاف اگر همجنس بازي و لواط انحراف
جنسي نيست ، مي توان حدس زد ، كه انحرافات جنسي در قاموس غرب ديگر چه واويلايي است
!؟!
بچه بازي ، نمايش اعضاي جنسي ، ساديسم و مازوخيسم جنسي ، مبدل پوشي ، خود ارضايي
، نظر بازي ،حيوان دوستي ، مرده دوستي و نمونه هاي بسيار متعدد ديگري كه قداست قلم
مانع از توصيف آنهاست ، همگي نمونه هايي از مهار گسيختگي و سقوط فاجعه آميز غرب در
قهقراي فساد جنسي و فحشاء به شمار مي آيند .
بدين ترتيب انحرافات جنسي صرفنظر از مشكلات اجتماعي ، فرهنگي ، خانوادگي و .. كه
ايجاد مي كنند تنها در بعد پزشكي و آن هم جداي از نتايجي كه در بروز بيماريهاي جسمي
ماند بيماريهاي مقاربتي بر جاي مي گذارند ، به خودي خود ، از بزرگترين مشكلات پزشكي
بشر امروز به حساب مي آيند.
اين در حاليست كه در جوامع اسلامي ، قرنهاست كه نماز فعالانه و مقتدرانه بسان يك
منجي از هر حيث قابل اطمينان ، دامان مدد جويندگان از خويش را از هر گونه فحشاء و
انحراف جنسي پاك و مصون داشته است .
آيين اسلام با ترغيب هايي متعدد به امر ازدواج و بخصوص با وضع قانون مقدس
ودرخشان ازدواج موقت ( كه با وجود آنكه از موارد اساسي اختلاف شيعه و سني است ،
دركشور شيعه مذهب ما نيز بسان ممالك اهل سنت به فراموشي محض سپرده شده است ) از هر
جهت انسان را براي ارضاي غريزه نيرومند جنسي ، از طريق مشروع راهنمائي مي كند .
آيات متعدد سوره هاي نور ، احزاب ، بقره . نساء و .. بهترين گواه براي اين موضوع
است .
اما علاوه بر تحريك همه جانبه اسلام براي ازدواج و حتي سهل نمودن آن مثلا با وضع
قانون متعه ( براي ريشه كن كردن موانع اقتصادي ازدواج ) و علاوه بر مجازاتهاي سختي
كه براي منحرفين جنسي در نظر گرفته شده است ، ساير قانونهاي اسلامي به گونه اي
ارايه شده اند كه چنانچه حتي شخص بدلايلي از ازدواج باز ماند ، هرگز به فساد و
انحراف آلوده نشود و در رأس اين قانونها ، فريضه نوراني “ نماز ” است .(42) نمازگزار
با امداد از “ نماز ” توانايي كنترل غرايز خود را افزوني مي بخشد و آتش سوزاننده و
پر لهيب فحشاء را كه چه بسا ممكن است به انحراف جنسي بيانجامد به آب عفاف ، سرچشمه
گرفته از “ نماز ” خاموش مي كند.
نكته بيست و يكم: تاثير نماز بر احساس امنيت رواني
پس كداميك از دو دسته مردم سزاوار به امنيت اند ( بگوييد ) اگر مي دانيد ! ( بگو
) : كساني كه ايمان آورده اند و ايمان خود را به ستم نياميخته اند .
( سوره مباركه انعام ـ آيه شريفه 82)
هر چند كه در پزشكي و زيست شناسي امروزي واژه استرس به معني هايي متفاوتي به كار
مي رود ، اما بر اساس تعريف هانس سليه ( روانشناس مشهور ) استرس در پزشكي و
روانپزشكي معمولا اشاره به موقعيت هاي رواني و اجتماعي متنوعي دارد كه قادر به
ايجاد بيماريهاي جسمي و رواني و ساير اختلالات رفتاري است .
مطالعات هاروي برنر ( محقق برجسته استرس ) نشان مي دهد كه آمار مرگ و مير ،
بيماريهاي جسمي ، خودكشي و ديگركشي ، پذيرش به بيمارستانهاي رواني و زندانها و.. در
ميان افرادي كه در معرض استرس هاي گوناگون بوده اند ،، به مراتب بيشتر از افراد
عادي است .
از آنجا كه زندگي انسانها در عصر حاضر ، با استرس هاي بسيار متعدد و گوناگوني
همراه شده است و با توجه به اين كه لازمه زيستن و تداوم زندگي سازش پذيري و مقاومت
در برابر استرس هاست ، لزوم برخورداري انسان از وسايلي كه درجه مقاومت او را در
مقابل استرس ها افزايش بخشند و احساس آرامش و امنيت رواني را در وجود او حكمفرما
سازند ، بوضوح احساس مي شود .
چنانچه با دقت كافي و استناد به شواهد آماري به مكانهايي كه استرس هاي متعدد
زندگي كار افراد را بدانجا مي كشاند ( مكانهايي مثل مطب پزشكان ، بيمارستانهاي جسمي
و رواني ، قبرستان جوانمرگ ها !؟! ، زندانها و .. ) سري بزنيم متوجه مي شويم كه
تعداد مذهبي ها ، در مقايسه با غير مذهبي هاي حاضر در اين قبيل جاها بسيار متفاوت
است .
بعنوان مثال در كشور خودمان 90% محكومان زندانها را افراد بي نماز تشكيل مي دهند
. يا مثلا آمار بيماران بستري در بيمارستانها كه با نماز بيگانه اند به طرز
باورنكردني بيش از اشخاص مقيد به نماز است .
اين موضوع نه فقط در كشورهاي مسلمان ، بلكه در سرتاسر جهان عموميت دارد . بعنوان
مثال : بررسي جوامع هوتري” در آمريكاي شمالي حاكي از آن بود كه بروز اختلال رواني
در آنها كمتر از ساير افراد جامعه است . جوامع هوتري نسبتا پايدار و منزوي هستند و
در شرايط آرام كشاورزي و با عقايد ديني استوار زندگي مي كنند .
بدين ترتيب مي توان با فيلسوف بزرگ قرن اخير ليمان هم عقيده بود ، آنجا كه گفته
است : دين و مذهب در زندگي به انسان اطمينان و تكيه گاه روحي مي بخشد .” با اين
اوصاف نماز بعنوان برجسته ترين چهره ايمان ، نقش بزرگي در ايجاد امنيت رواني و
توانايي مقابله با استرس ها در انسان ايفا مي كند و اگر به ياد آوريم كه بيش از 60%
مراجعه كنندگان به بيمارستانهاي عمومي ، در واقع از يك مشكل رواني رنج مي برند و
بيماريهاي ( روان تني ) در طب نوين روز به روز جايگاه مهمتري پيدا مي كند ، مي
توانيم از دريچه تازه اي از نقش نماز در بيماريهاي جسمي سخن بگوييم .
پس با اين ديدگاه ، در چند شماره آينده به بررسي تاثيرات نماز بر برخي اختلالات
مورد بحث در طب روان تني خواهيم پرداخت .
نكته بيست و دوم: تاثير نماز بر بيماريهاي تيروئيد
در اصطلاح لغوي مردم كرمان ( بويژه در گويش سيرجاني ) ، از بيماري گواتر تيروئيد
با عنوان غمباد ( غم + باد ) نام برده مي شود . چرا كه تجربه به آنها نشان داده است
اين بيماري كه تظاهر عمده آن به صورت بزرگي منتشر غده تيروييد است بيشتر در اشخاصي
بروز مي كند كه در معرض غم و غصه و ناراحتي بيشتري در طول زندگي خود بوده اند !
اين باور قديمي كرمانيان ، توسط منابع علمي جديد نيز تا حدودي تأييد مي شود .
چرا كه طي ساليان دراز ، پزشكان بروز پركاري تيروييد را متعاقب ناراحتيهاي هيجاني ،
استرس و شوك هاي مختلف ، گزارش كرده اند . استرس هاي هيجاني متفاوتي ممكن است با
بروز پركاري تيروييد ، عمراه باشد . مثلا داغديدگي ، گرفتاريها و بحرانهاي زناشويي
، نگراني هاي خانوادگي و مال ، تصادف و غيره (43)
هر چند كه عوامل مختلفي ، بصورت پديده هاي زنجيره اي و پي در پي ، در تيروييد ،
بيماري ايجاد مي كنند . ولي شواهد قوي نشان ميدهد كه استرس هاي رواني ـ اجتماعي و
گرفتاريهاي هيجاني مي تواند اثر آشكار ساز در شروع بيماري داشته باشد .
بنابراين هر عاملي كه سبب تخفيف و كاهش استرس ها شود ، مي تواند بعنوان پيشگيري
كننده از برخي بيماريهاي غده تيروييد مطرح گردد .
تلقين هاي اميد بخش و زندگي ساز توأم با نماز (44)- كه در صورت حضور قلب و توجه
به مفاهي م نماز تجلي مي كنند ، به نمازگزار حس همه جانبه امنيت رواني را هديه مي
دهد كه در شماره گذشته به اختصار پيرامون ، آن سخن گفته ايم . در اينجا نيز بد نيست
اشاره كنيم ، در پاييز 1994 يك پزشك محقق آمريكايي به نام ارنست ـ لي ـ رسي پس از
سالها تحقيق به پيشنهاد مقوله اي به نام پزشكي انساني پرداخته است كه در آن احساس
بعنوان پل ارتباطي ميان جسم و روح معرفي شده است .
بدين معنا كه اين محقق آمريكايي و همكارانش به اثبات رسانده اند كه روان از طريق
تصورات و احساسات انسان بر ريو ژن ها تاثير مي گذارد و انقلاب نوين كه متحول كننده
عرصه علم خواهد بود ، ورود احساس و روان در دنياي پزشكي است . (45)
بدين ترتيب روح و روان قدرتمند نمازگزار ميتواند پيشگيري كننده و حتي درمانگر
بسياري از بيماريهاي جسمي ( از جمله بيماريهاي تيروييد ) باشد .
نكته بيست و سوم: تاثير نماز بر سكته هاي قلبي ومغزي
سكته قلبي شايعترين علت مرگ و مير در ايالات متحده آمريكا و ساير ممالك سنعتي
است . (46)
اين شيوع بالا در كشور ما نيز صدق مي كند . بعلاوه سكته مغزي كه به عللي تقريبا
مشابه سكته قلبي ايجاد مي شود نيز عامل مهمي در مرگ و بروز ضايعات متعدد رواني و
جسمي ، در ممالك مختلف به حساب مي آيد .
هر چند كه عوامل متعدد و گوناگوني ، بعنوان علل ايجاد كننده سكته شناسايي شده
اند ، اما در اين ميان تاثير روان بر ايجاد هر كدام از آن علل ، منجر به اين شده
است كه امروز سكته ها را بعنوان قسمتي از اختلالات رواني تني ( بيماريهايي كه بر
اثر تاثير روان بر جسم ايجاد مي شوند ) بشناسيم .
مطالعات فلاندر زانبار در سال 1936 و مطالعات تكميلي پزشكان ديگر در سالهاي بعد
تا كنون ، اين فرضيه را مسلم كرده است ، كه بين تيپ شخصيت افراد و بروز سكته قلبي و
مغزي در آنها رابطه تنگاتنگي وجود دارد ، بعلاوه اين نكته نيز امروزه از مسلمات است
كه استرس هاي مداوم و طولاني با ايجاد شرايط خاص ، در رگهاي خون دهنده به قلب و مغز
، زمينه را براي بروز سكته در اين اعضاء مساعد مي سازد .
در اين باره ، بسياري از مؤلفين گزارش داده اند كه در موارد بسيار زيادي ،
فشارهاي شديد حرفه اي ، نگراني خانوادگي يا مالي ، افسردگي و خستگي مقدم بر بروز
سكته هاي قلبي وجود داشته است . اين مولفين نشان داده اند كه سطح كلسترول ( چربي
حيواني ) در خون افرادي كه تحت فشار فكري هستند بالا مي رود و احتمال بروز لخته هاي
منجر به سكته در رگهاي قلب بيشتر مي شود . متخصصين ديگر نيز يكي از مهمترين عوامل
منجر به سكته مغزي را ، تنش هاي هيجاني كه در پاسخ به گرفتاريها ، كشمكش هاي رواني
و استرس ها ، بوجود مي آيد ، ذكر نموده اند . (47)
بر اين اساس حتي براي درمان مبتلايان به سكته كه جان سالم بدر مي برند . علاوه
بر درمانهاي طبي مختلف ، استفاده از داروهاي روانپزشكي و حتي روان درماني و رفتار
درماني نيز . توصيه مي شود . (48)
با اين اوصاف ، توجه به اين نكته مهم است كه هر عاملي كه سبب تخفيف استرس ها
وايجاد امنيت رواني در شخص گردد و هر عاملي كه بتواند در برقرار كردن شخصيت متعادل
در افراد موثر واقع شود ، خواهد توانست تاثير چشمگيري بر كاهش ميزان سكته هاي قلبي
و مغزي بگذارد .
ما در شماره هاي مختلف اين مجموعه نوشتار ، از احساس امنيت رواني ، كه بر اثر
نماز براي انسان حاصل مي گردد و نقش حفاظتي كه نماز در مقابل اضطراب ها و استرس هاي
حاد و مزمن زندگي ايفا مي كند ، سخن گفته ايم و خواهيم گفت . بعلاوه طي شماره هاي
آينده راجع به تاثير نماز بر اختلالات شخصيت و نحوه اي كه نماز از آن طريق شخصيتي
باثبات و متعادل ايجاد مي كند ، به بحث مختصري خواهيم پرداخت .
با عنايت به مجموعه مباحث مذكور و با توجه به اين كه دانستيم در بروز سكته هاي
قلبي و مغزي ، علاوه بر اين كه تيپ شخصيت افراد ، نقش مهم دارد ، استرس هاي حاد و
مزمن زندگي نيز ايفاي نقش موثر مي كنند ، مي توانيم به اين نكته درخشان دست يابيم
كه نماز با ايجاد ثبات در شخصيت و ايمني بخشي در مقابل استرس ها ، ريسك ابتلا به
سكته هاي مغزي و قلبي را به شدت كاهش مي دهد .
نكته بيست و چهارم: تاثير نماز بر زخمهاي گوارشي
زخم معده و زخم اثني عشر از شايعترين موارد مراجعه به پزشكان داخلي و جراحان ،
به حساب مي آيد كه در بروز اين مشكلات ، عوامل مختلفي ، دخيل دانسته شده است ، از
جمله اين اواخر وجود نوعي ميكروب خاص (49) را در دستگاه گوارش عده زيادي از مبتلايان
به زخمهاي گوارشي ، در اين مورد موثر مي دانند .
اما اعتقاد عاميانه اي در فرهنگ ايراني وجود دارد ، كه مثلا وقتي مادرها يا
مادربزرگ ها ، از شلوغي و آزار بچه ها و نوه هاي خويش ، به ستوه مي آيند ، خطاب به
آنها مي گويند : بس است ديگر ! از دست تو زخم معده گرفتم !؟!
كه صحت اين صحبت عاميانه يعني وجود ارتباط ميان غم و غصه و بروز زخمهاي گوارشي ،
توسط منابع علمي جديد كاملا تاييد مي شود : مشاهدات باليني طي ساليان دراز نشان
داده است ، كه علايم زخمهاي گوارشي ممكن است در اثر تغييرات هيجاني بيمار يا تجربه
شرايط استرس زاي مختلف ، شروع و يا تشديد شود (50)
در راستاي اين فكر ، مطالعه اي كه روي هزاران نفر از افراد خوانده شده براي خدمت
سربازي در ايالات متحده آمريكا ، انجام گرفته است ، نشان مي دهد كه زخمهاي گوارشي
بيشتر در افرادي پيدا مي شوند كه نه تنها ميزان ترشحات معدي ( بخصوص اسيد معده ) در
آنها بالاتر از حد طبيعي است ، بلكه دچار برخي واكنشهاي هيجاني را در آنها براي
ايجاد زخم گوارشي پديد مي آورد .(51) در اين مورد فرانس الكساندر به ترسيم شخصيت هاي
خاصي از نظر رواني مي پردازد كه بروز ، زخم هاي گوارشي ، اكثرا در آنها اتفاق مي
افتد.(52) و به اين ترتيب اين مجموعه نكات را بايد در ايجاد تسكين رواني در مبتلايان
به زخمهاي گوارشي ، در نظر داشت .
با اين اوصاف مي توان توجه كرد ، كه عوامل تسكين بخش روان ، ( به خصوص درصدر
آنها عوامل مذهبي ) مي توانند نقش عمده اي در كاهش دادن زمينه ابتلا به زخمهاي
گوارش ايفا كنند و در اين مورد در كشور ما جاي تحقيق ها و پژوهش هاي جامع آماري ،
كه به مقايسه معني دار ميان نمازگزاران و تارك الصلوه ها ، در مورد ميزان ابتلا به
بيماريهاي مورد بحث ، در طب روان تني ، از جمله زخمهاي گوارشي بپردازند ، به شدت
خالي است .
اما آنچه كه با استناد به شواهد نظري مي توان استنتاج كرد ( يعني با روشي كه
نويسنده اين مجموعه مقالات با توجه به امكانات محدود خود ، ناگزير بدان بوده است )
اين است كه نماز به عنوان يك واكسن قدرتمند در ايمني بخشي در مقابل استرس ها و
ناملايمات زندگي و ايجاد احساس امنيت رواني در اشخاص و به علاوه از آن مهمتر با
ايجاد ثبات در شخصيت و برقرار كردن تعادل رواني ، مي تواند ، اثر شگرفي بر همه
مشكلات جسمي ، كه به شدت زير نفوذ تاثيرات رواني ، هستند بگذارد ، كه ما نمونه هايي
از اين مشكلات را طي شماره هاي اخير ، بررسي كرده ايم .
نكته بيست و پنجم: تاثير نماز بر بيماري آسم
“ آسم ” يكي از شايعترين بيماريهاي انسان است ، به طوريكه شيوع آن در طب اطفال ،
5 تا 10 درصد كل كودكان تخمين زده مي شود .” (53) كه اين بيماري در بسياري از آنها
تا بزرگسالي نيز ادامه پيدا مي كند . بدين ترتيب كمتر كسي است كه در دوران زندگي
خود با بيماران مبتلا به آسم ، برخورد نكند و شاهد مشكلات مختلف آنان از جمله تنگي
نفس ، سرفه مداوم ، خس خس سينه و .. كه گاهي به صورت حمله هاي شديدي بيماري تظاهر
مي كنند نباشد.
مطالعات علمي جديد بر گروههاي سني مختلف مبتلا به آسم ، نشاندهنده آن است كه در
ايجاد بيماري آسم ، سه عامل برجسته ، مهمترين نقش را ايفا مي كنند ، كه اين سه عامل
عبارتند از :
1. ميكروبهايي كه وارد دستگاه تنفسي انسان مي شوند ( عفونتها ) 2
2. . عوامل حساسيت زا ، از جمله گردو غبار ، دود سيگار ، گرده گياهان ، كه در
مورد اشخاص مختلف ،ممكن است اين عوامل مختلف باشند .
3. مسائل رواني از جمله اضطراب ، عصبانيت ، غم ، شادي ، تحقير ، خنده و حتي
انتظار خوشايند شركت در يك محفل اجتماعي مطلوب و به طور كلي استرس هاي حاد و مزمن.
اما نقش عوامل رواني از ديدگاه ديگري نيز ، توجه پزشكان را به خود جلب نموده است
و آن “ تاثير تلقين بر آسم ” است ، چرا كه در برخي از موارد تلقين مي تواند ، موجب
تسكين حمله هاي آسم شود :“ يك مثال مشهور در اين مورد ، مربوط به پزشكي است ، كه
مبتلا به آسم بود و براي گذراندن تعطيلات آخر هفته ، به هتل دورافتاده اي ، در يك
منطقه ييلاقي رفته بود ، در نيمه هاي شب او با يك حمله شديد آسم از خواب بيدار شد و
كورمال كورمال به جستجوي كليد لامپ برق بر آمد و وقتي كه از پيدا كردن آن عاجز شد ،
نااميدانه كفش خود را برداشت و قصد پنجره را كرد و وقتي وجود شيشه اي را احساس كرد
، آن را شكست و نفسهاي عميقي كشيد و حمله آسمي او متوقف شد و شب آرامي را گذراند
ولي صبح روز بعد ، او با وحشت زياد ، دريافت كه بجاي پنجره آينه را شكسته است !”
با توجه به اين قبيل شواهد است كه مي توان آسم را نيز جزو بيماريهاي مورد بحث در
طب روان تني ، به شمار آورد و نتيجه گرفت كه چنانچه احساس امنيت رواني در بيماران
آسمي ايجاد گردد و چنانچه مكررا در معرض تلقين هاي سازنده رواني ، قرار گيرند ، قدم
بزرگي در تسكين بيماري آنها برداشته شده است .
در شماره هاي گذشته اين مجموعه مقالات به تاثير نماز بر عفونت هاي تنفسي اشاره
نموديم و بدين نكته رسيديم كه “ عفونت ” ها ( كه خود يكي از عوامل بر انگيزنده آسم
مي باشند بوسيله شستشوي مجراي تنفس در وضو تا حدي قابل كنترل هستند . اين نكته را
مي توان در مورد ساير عوامل حساسيت زا ، مثل گرد و خاك و گرده گياهان ( يعني دومين
عامل بر انگيزنده آسم ) نيز به نحوي صادق دانست . اما آنچه كه در مورد تاثير نماز
بر آسم ، غير قابل انكار است ، تاثير تنش زائي نماز و احساس امنيت رواني عميقي است
كه بر اثر آن حاصل مي شود و بي شك اثر التيام بخش بزرگي بر بروز سومين گروه از
عوامل برانگيزنده آسم ، يعني عوامل رواني مي گذارد .
به خصوص كه تلقين هاي سازنده و زندگي بخش توأم با نماز (54) ، قابل مقايسه با آن
گروه تلقين هاي رواني است كه گهگاه باعث تسكين آسم يا پيشگيري از بروز حملات آن مي
شوند .
ضمنا ديدگاه ويژه نمازگزار به زندگي در دنيا و ثبات شخصيت او ( كه در شماره هاي
آينده پيرامون آن بحث خواهيم كرد ) باعث مي شود كه نمازگزار در مقابل افت و خيزهاي
غير منتظره زندگي ، نه چندان شاد و نه چندان غمگين شود ، و در نتيجه به حذف آن گروه
از تغييرات هيجاني كه مسبب تشديد آسم هستند ، از زندگي خود بپردازد .
نكته بيست و ششم: تاثير نماز بر اختلال شخصيت پارانوئيد
(55)
يا أيها الذين آمنوا اجتنبوا كثيرا من الظن ان بعض الظن اثم
سوره مباركه حجرات ـ آيه 12
شايد بد نباشد “ شخصيت پارانوئيد “ را به “ شخصيت ظنين ” ترجمه نمائيم . چرا كه
مبتلايان به اين اختلال ، دچار سوء ظن عميق و عدم اعتماد نسبت به بسياري از
اطرافيان خودمي باشند . اين اختلال كه به طور شايعي در مردان بيش از زنها ديده مي
شود معمولا در اوايل جواني آغاز مي گردد و در جامعه ما با عناوين مختلفي مثل بدبين
، متعصب يا دل سياه ! و .. شناخته مي شود.
مبتلايان به اين عارضه كارهاي اطرافيانشان را براي خود به شدت تحقير كننده يا
تهديد آميز مي دانند و پيوسته نگران نوعي آسيب ديدن يا سوء استفاده از جانب ديگران
هستند . اين افراد با اين كه به كرات ، وفاداري و قابل اعتماد بودن دوستان و
خويشاوندان خود را مورد ارزيابي و پرسش قرار مي دهند ، اما با اين وجود باز هم به
دوستي و همراهي آنان شك دارند.
مسئله شايع در مورد مبتلايان به اين بيماري ، شك و سوء ظن دائمي و بدون دليلي
است كه در مورد وفاداري همسران خود به خرج مي دهند و پيوسته در جستجوي شواهدي از
خيانت همسران خود بر مي آيند . بدين ترتيب رفتار آنها پيوسته در اطرافيانشان ترس و
تعارض ايجاد مي كند و به طور كلي اين بيماران در زمينه كار و زندگي با ديگران دچار
مشكلات هميشگي هستند و مسائل شغلي و زناشوئي فراواني برايشان ايجاد مي شود . چرا كه
آنها در بسياري از مسائل ساده و خوش خيم زندگي ، نشانه هايي از تحقير يا اهانت مي
يابند . مثلا “ تصور مي كنند كه فلان همسايه به قصد آزارشان ظرف زباله را دم در
گذاشته است !؟! در مورد درمان اين بيماري دانش پزشكي چندان توفيقي نداشته است و چه
بسا كه اين بيماري در تمام طول عمر فرد برطرف نشود ، اما آيين اسلام كثير الظن بودن
را نوعي گناه به حساب مي آورد و در واقع مهر تاييد بر بيمار بودن اين افراد مي زند
. پس مي توان انتظار داشت هر دستور اسلامي از جمله نماز ، كه گناه را از انسان دور
مي كند ، در زدودن بيماري گناه آل ود نيز موثر واقع شود . (56)
همانطور كه اشاره كرديم شروع اين اختلال در آغاز جواني مي باشد ، يعني زمانيكه
چند سالي از وجوب فريضه نماز گذشته است و انسان نمازگزار سالهاست كه در نماز خود “
الحمدلله رب العالمين ” گفته است و خداي را به بزرگي و احاطه كامل بر جهان و
جهانيان ستوده است و بدين ترتيب اين باور را در وجود خويش ملكه ساخته است كه “”
جهان را صاحبي است خدا نام ، كه برگي بي اذن و اجازت او بر زمين نمي افتد “ و با
زمزمه مدام ” اياك نعبد و اياك نستعين ” بدين باور قلبي رسيده است كه همه كار خود ،
همه زندگي خود و همه هستي خودش را فقط به خدايي اينچنين قدرتمند بسپرد و از هيچ
اتفاق ناگواري ، نگران نباشد و نينديشد .
تكرار اين باور عميق ايماني ، بارها و بارها در طي شبانه روز ، نمازگزار را
بدانجا مي رساند ، كه حتي اگر در اطرافيان خود رفتاري را تهديدكننده يا تحقير آميز
بيابد و يا به ظني در رابطه با همسر يا بستگان خود برسد ، با تكيه بر همان نماز و
ايمان ، از سوء ظن گناه آلود بپرهيزد و حساب را با پروردگار منتقم و حضرت كرام
الكاتبين اندازد .
به قول حافظ شيرازي گوي شيراز :
كار خود گر به خدا بازگذاري حافظ اي
بسا عيش كه با بخت خدا داده كني
هر چند كه به نظر مي رسد در بعد پيشگيري ، با توجه به آن كه سن شيوع و شروع اين
اختلال در آغاز جواني و سالها پس از وجوب نماز است ، بروز اين اختلال در نمازگزاران
بسي غير قابل معمول تر از افراد تارك الصلوه باشد .
نكته بيست و هفتم: تاثير نماز بر اختلال شخصيت اسكيزوئيد
(57)
برخي روانپزشكان ايراني “ شخصيت منزوي ” را بعنوان بهترين ترجمه ، به جاي “
شخصيت ” اسكيزوئيد پيشنهاد كرده اند . چرا كه مبتلايان به اين اختلال ، عمري را در
كناره گيري از اجتماع گذرانده اند و در نظر ديگران آدم هائي مردم گريز ، منزوي و
تنها هستند . مطالعات آماري در ايالات متحده آمريكا ، احتمال اين كه از هر 100
آمريكايي حدود 7 نفر مبتلا به اين اختلال باشند را مطرح كرده است كه دلالت بر شيوع
بالاي آن دارد .
مبتلايان به اين حالت اكثرا مشاغل انفرادي كه حداقل تماس با ديگران را ايجاب مي
كند ، انتخاب مي كنند و حتي برخي كارشبانه را به كار روزانه ترجيح مي دهند تا مجبور
به مدارا با افراد بيشتري نباشند .
اين افراد آرام ، مردم گريز ، درون گرا و غير اجتماعي هستند و ضمن كناره گيري و
عدم دخالت در امور روزمره به ديگران چنان اهميتي نمي دهند وشايد اگر مختصر ذوق ادبي
هم داشته باشند ، با برداشتي سطحي از اين بيت مشهور عارفانه ، پيوسته زمزمه مي كنند
:
دلا خوكن به تنهايي كه از تن ها بلا خيزد
سعادت آن كسي دارد كه از تن ها بپرهيزد
همين وضعيت آنهاست كه باعث مي شود غير از بستگان درجه يك ، دوستان نزديك يا محرم
خاصي نداشته باشند و علاوه بر آن هيچ ميلي نيز براي ايجاد روابط نزديك با ديگران در
خود احساس نكنند .
روشهاي مورد استفاده در روانپزشكي امروز براي درمان اين عارضه اعم از روان
درماني ، گروه درماني و يا حتي دارو درماني ، به خصوص در شرايط و امكانات كشور ما
چندان عملي و مورد استفاده و كاربرد نمي باشند .
اما چنانچه در پيشگيري و يا درمان اين اختلال شايع شخصيت ، روش عملي بي نظيري را
جويا باشيم ، كلمه درخشان “ نماز ” باز هم راهگشا خواهد بود .
توصيه مؤكد اسلام مبني بر اقامه نمازهاي واجب يوميه به جماعت و علاوه بر آن بانگ
روح افزاي نماز جمعه در فراخواندن به يك اجتماع شكوهمند و پر شور هفتگي بعنوان سمبل
بزرگي از اصالت “ اجتماعي بودن ” و ترك رهبانيت در همه تعاليم اسلامي مطرحند و گويي
همه اين قبيل تعاليم ، خود به خود نمازگزار را از گوشه نشيني و تنهايي ، به بطن
اجتماع مي كشاند .
بعلاوه نكته مهم ديگري كه در آموزشهاي متعالي نماز در زدودن روحيه انزوا و مردم
گريزي در انسان ، خودنمايي مي كند ، اين مطلب است كه ضماير سوره مباركه “ حمد ”
بعنوان ‚ ام الكتاب ” و هسته اصلي نماز و تعاليم اسلامي ، همگي به صورت جمع ادا مي
شوند : ( .. اياك نعبد و اياك نستعين ، اهدنا صراط المستقيم )
به قول استاد ارجمند و دوست بزرگوارم ، جناب آقاي “ دكتر حسن توانايان فرد ” در
كتاب ارزشمند “ بهره وري در آموزشهاي نماز ” : “ اين كه نعبد مي گوئيم و نه اعبد و
اين كه نستعين مي گوئيم و نه استعين ” ، به عبارت ديگر اين كه ‚ مي پرستيم ” مي
گوئيم و نه مي پرستم و “ كمك مي جوئيم ” مي گوييم و نه كمك مي جويم ، يعني ضمير جمع
به كار رفته و نه ضمير متكلم وحده ، به اين دليل است كه به ما بياموزد ، در اسلام ،
جمع مقدم بر فرد است .. ” (58)
اين مطلب ، يعني وجود ضماير جمع و تكرار ” ما بودن ” و نه ” من بودن ” در جاي
جاي نماز عموميت دارد و در اساسي ترين اذكار نماز به چشم مي خورد . مثلا در سلام
دوم نماز مي گوئيم : ( السلام علينا و علي عباد الله الصالحين ) و يا حتي در
معروفترين دعاهاي مستحب در قنوت ، دعا مي كنيم : ( ربننا آتنا في الدنيا حسنه و في
الاخره حسنه و قنا عذاب النار )
به اين ترتيب ، نماز نه تنها از ابتلا به اختلال اسكيزوئيد پيشگيري مي كند ،
بلكه توانايي دارد كه مبتلايان به اين عارضه را براي هميشه از كنج عزلت ، به قلب
جامعه بكشاند .
نكته بيست و هشتم:تاثير نماز بر اختلال شخصيت نارسيتيك
(59)
حضرت علي (ع) : نماز ، داروي تكبر است .
نارسيس ( نرگس ) نام پسر جوان افسانه اي است ، كه در دوران كهن ، تصوير خود را
در آب زلالي ديد و يك دل نه صد دل ، عاشق خود شد !؟! و اين داستان عجيب ، وجه تسميه
اي براي معرفي نوعي اختلال شخصيت موسوم به اختلال شخصيت خود شيفته narcissistic
personality disorder) ( گرديد .
افراد مبتلا به اين اختلال ، با احساس عميق اهميت شخصي ، احساسات خود بزرگي بيني
و به نوعي ، اعتقاد به بي نظير بودن خودشان مشخص هستند ! اين اختلال عميق شخصيت كه
در اوايل بزرگسالي به ظهور مي رسد ، روي افكار ، اعمال و رفتار شخص به شدت تاثير مي
گذارد بدين نحو كه آنان خود را آدم هاي خاصي مي پندارند و انتظار دارند كه به طور
خاصي ، با آنان مدارا شود ، اينان هرگز تحمل انتقاد را ندارند و چنانچه كسي از آنان
انتقادي بكند ، دچار خشم مي گردند يا ممكن است چنان به رفتار خود اطمينان داشته
باشند كه شخص انتقاد كننده را جز ابلهي به شمار نياورند و نسبت به انتقاد او ،
كاملا بي تفاوت باشند .
خودشيفته ها ، چنانچه مختصر استعداد ، يا اندك موفقيتي در زمينه اي داشته باشند
در آن مورد به شدت مبالغه مي كنند و انتظار دارند ، بدون هيچ دليلي با آنها ، به
صورت فردي بي نظير . مخصوص و استثنايي رفتار شود !
اين بيماران براي رسيدن به اهداف خود ، به راحتي از ديگران سوء استفاده مي كنند
و در اشتغال ذهني دائم ، با مفاهيمي چون : موفقيت ، قدرت ، استعداد درخشندگي ،
زيبائي و ايده آليسم به سر مي برند و پيوسته در پي شكار اظهارات محبت آميز و تعريف
و تمجيد ديگران مي باشند .
نمونه مبتلايان به اين اختلال را ، در جامعه ما نيز بسيار مي توان يافت ، مثلا
كساني كه تصور مي كنند ضرورتي ندارد آنها هم در صفي كه ديگران منتظر ايستاده اند ،
انتظار بكشند !
اين تافته هاي جدا بافته ، كه من خود بر همه چيز و بر همه كس ترجيح مي دهند ، با
عناويني چون : از خود متشكر ، خودخواه ، مغرور ، از خود راضي و .. در جامعه ايراني
شناخته مي شوند و بوسيله اينن صفت بد خود ، ناراحتي هاي متعددي را براي خود و
اطرافيانشان ايجاد مي كند .
به اعتقاد بسياري از روانپزشكان درمان اختلال شخصيت خود شيفته بي نهايت مشكل است
، چون براي پيشرفت درمان خود اين افراد بايد دست از خودشيفتگي بردارند كه اين كار
راحتي نيست و در واقع هنوز ساخت داروي شيميايي كه بر عدم تعادل ناقل هاي عصبي مربوط
به خودخواهي انسان غلبه كند هم ، ممكن نشده است .
اما پزشكان معنوي بشر ، از قرنها پيش ، راه حل هاي بي نظير و درخشاني ، براي
مقابله با خودخواهي و تكبر او ، پيشنهاد كرده اند كه بنابرفرمايش حضرت علي (ع) در
صدر اين راه حلها نماز جاي دارد .
در شماره گذشته گفتيم كه در سرتاسر اذكار نمازهاي يوميه ، ضماير متكلم مع الغير
( جمع ) به جاي ضماير متكلم وحده ( مفرد ) بكار رفته است . بدين معني كه پيوسته ما
بودن و نه من بودن در آموزش هاي نماز ، تكرار و تلقين مي گردد و اين موضوع در رفع
بسياري از اختلالات پيچيده شخصيت ، از جمله اختلال شخصيت اسكيزوئيد ( منزوي ) ،
اختلال شخصيت ضد اجتماعي ، اختلال شخصيت اسكيزوتايپي ( اسرار آميز ) ، اختلال شخصيت
خودشيفته و .. نقش مهم و اساسي دارد . چرا كه در همه اين اختلالات كه ما به شرح
مختصر برخي پرداخته اين ، اصالت يافتن و تفوق من نسبت به ما زير بناي اختلال به
حساب مي آيد .
در حاليكه در جريان نماز اين ماست كه اهميت مي يابد و من بودن انسان ( به عنوان
مثال خودخواهي و تكبر او ) به فراموشي سپرده مي شود .
اما جالب اينجاست كه اشاره كنيم كه در اذكار نماز تنها يك جاست كه سخن از من به
ميان مي آيد و آن زماني است كه بنده ناتوان در نهايت ذلت در مقابل پروردگار خود ،
كرنش مي كند ( ركوع ) پس آن گاه خود را در مقابل آفريننده خويش به خاك مي اندازد و
به سجده مي رود و نغمه سر مي دهد : سبحان ربي الاعلي و بحمده و سجده در روايات
بالاترين مرتبه قرب نمازگزار ، به پروردگار معرفي شده است . (60)
و شايد سخن گفتن از من در لحظاتي سرشار از خشوع و هنگام افتادن به خاك و فلسفه
آن كه سجود نزديكترين لحظه بنده به خدا معرفي شده است . اين نكته باشد كه من را
بايد از ميان برداشت و به خاك سپرد تا به او نزديك شد . به قول ملامحسن فيض كاشاني
(ره) :
تا من بودي ، منت نمي دانستم
چون من شدم از ميان ، تو را دانستم