زن در نهج البلاغه

نصرت‏الله جمالى

- ۲ -


* ارث زن

در باره‏ى بهره‏ورى زن از «ثروت» و «ارث» را نيز نمى‏شود «تفاوت» معنا كرد. اگر چه تفاوت بين ارث زن و مرد وجود دارد و به معناى ضعف و عيب هم نمى‏آيد همان‏طوركه در لغت ديديم عيب و ضعف را فقط در دين و عقل براى «نقص» معنا كرده‏اند. در امور مالى «نقص» همان «كم و كاستى» است و در اسلام ارث زن را در مواردى نسبت به مرد تا نصف تقليل داده‏اند ـ كه به نظرمى‏رسد ـ براى برقرارى عدالت اقتصادى بين زن و مرد مى‏باشد.

البته همه جا ارث زن، نصف مرد، نيست بلكه در بعضى موارد ارث زن بيشتر از مرد هم مى‏شود و اشتباه بزرگى است كه بدون تحقيق گمان مى‏كنيم: «همه جا مرد، دو برابر زن ارث مى‏برد». اگر در همه جا اين قانون بر قرار بود، سهم پدرِ ميّت(23) كه مَرد است، بايد بيش از دخترِ ميّت مى‏بود، در حالى كه اين چنين نيست و دختر از اموال پدر مرحومش يك دوّم، و پدر از اموال پسر مرحومش يك ششم، و مادر نيز از اموال پسر مرحومش يك ششم ارث مى‏برند. يعنى پدر و مادر هر دو، به يك اندازه ارث مى‏برند و فرقى بين زن و مرد بودن آن دو نيست، و دختر، هم، از همجنس خودش كه مادر بزرگش باشد، بيشتر ارث مى‏بردو هم از پدر بزرگش كه جنس مرد است، سهم بيشترى دارد.(24)

لذا در بسيارى از موارد، زن و مرد، به يك اندازه «سَهمُ الارث» دارند و در مواردى، زن كمتر از مرد و يا برعكس، مرد كمتر از زن، «سَهمُ الارث» دارد. كسانى‏كه «فرياد» حقوق زن سر مى‏دهند، بهتر است: اوّل، به قوانين ارث اسلام، به طور دقيق آگاه شوند، بعد اگر مى‏توانند بهتر از اين قوانين، وضع كنند، نظر خود را اعلام نمايند. آن‏جا كه زن ارثش نصف ارث مرد است، خواهر و برادرى هستند كه پدر يا والدين خود را از دست داده‏اند و اكنون مى‏خواهند اموال ميّت خود را تقسيم كنند.(25) خواهر «نفقه» مى‏گيرد، برادر «نفقه» مى‏دهد. ممكن است، اين تفاوت بين خواهر و برادر، عامل تغيير در «سَهمُ الارثِ» هركدام شده‏باشد.

آيا اين عدالت نيست؟ «سَهمُ الارث» در اسلام، بستگى به نسبت وارث با «ميّت» دارد نه اين‏كه همه‏جا «زن» نصفِ «مرد» ارث ببرد. مواردى از ارث را داريم كه اگر فردى بميرد و از او خواهر و برادر باقى مانده باشد، به هركدام به يك اندازه ارث مى‏رسد. پس ملاحظه مى‏كنيد حتىّ خواهر و برادر هم، در مواردى ارثشان مانند هم است. نه اين‏كه نصف برادر ارث ببرد.(26)

به نظر مى‏رسد، خداوند متعال حتىّ كفّه‏ى ترازوى ثروت زنان را سنگين‏تر از مردان نيز گرفته‏است تا اندكى، ظلم تاريخى گذشته بر آنان، جبران شود. حال به‏يك حساب سرانگشتى توجه‏كنيم تا بدانيم: اولاً: امام‏على عليه‏السلام در اين باره از منظر مردم بحث كرده، و آن را ناقص و كم عنوان كرده‏است.

ثانيا: رسيدن به هدف اصلى و پاك‏كردن ذهن مردم از قَداسَت آن زن است تا امنيت جامعه را فراهم كند كه دوباره از طرف او پيراهن عثمانِ جديدى براى امّت اسلام عَلَم نشود.

ثالثا: در اسلام مسؤوليت فراهم آوردن امر معاش، به‏عهده‏ى زن نيست. وظيفه‏ى مرد است كه از لحاظ اقتصادى هزينه‏ها را تأمين كند و نفقه‏ى زن و فرزندانش را بپردازد كه «اَلرِّجالُ قَوّامونَ عَلَى النِّساءِ»(27).

به عبارتى مرد بايد دو هزينه فراهم كند: يكى براى خود، و ديگرى براى همسر و خانواده‏اش.

تا اين‏جا روشن شد، زن هيچ پول و ثروتى هزينه نمى‏كند بلكه هزينه را از ديگرى كه شوهرش باشد، مى‏گيرد. به‏عنوان مثال اگر هزينه‏ى زن و مرد هر روز براى هر كدام 1000 تومان باشد، مرد بايد 2000 تومان «درآمد»، داشته‏باشد؛ از طرفى اگر زن در خانه زحمت مى‏كشد يا فرزندش را شير مى‏دهد، و «تر و خشك» مى‏كند، در مقابل مى‏تواند از شوهرش دستمزد دريافت كند كه زنانِ باگذشتِ ما، هيچ‏وقت چنين كارى نكرده و نمى‏كنند. اين امر با روحيّه‏ى «ايثارگرى و گذشت»، «قوى بودن احساسات» و «عشق و علاقه به كانون گرم خانوادگى» در آنان، سازگارى ندارد و از جهت ديگر، اسلام نيز مرد را تشويق مى‏كند در خانه، به همسرش كمك كند، تاكفّاره‏ى گناهانش محسوب شود.(28)

از سوى ديگر، اسلام به مرد مى‏گويد بايد هنگام ازدواج هديه و بخششى براى همسرت منظور كنى كه به آن «نِحلِه» يا «صِداق» و «مَهريّه» مى‏گوييم(29).

اين هم ثروتى‏است كه از مردان كم مى‏شود، و به اموال زنان اضافه مى‏گردد. فرض كنيد اين هم 1000 تومان باشد.

تاكنون ثروت زن نسبت به مرد، 1000تومان (يعنى يك برابر) بيشتر شد يا بهتر بگوييم: مرد دو سهميه را از دست مى‏دهد ولى زن دو سهميه به دست مى‏آورد.

از طرف ديگر، زن، از خانواده‏ى پدرى نيز ارث مى‏برد.(30) فرض كنيد سهم ارثش بشود 1000تومان. تا اين‏جا داراييش 3000تومان شد. برادرش كه دو برابر او ارث برده‏است، مخارج خود و خانواده‏اش را دارد ولى اين خواهر، مخارجش را بايد شوهرش بدهد؛ باز هم مى‏گوييم: آيا اين عدالت است كه ارث او با ارث برادرش برابر باشد؟ وقتى كه مرد 2000 تومان از خانواده‏ى پدرى ارث ببرد، تازه ثروتش با خواهرش برابر مى‏شود و خواهر محترم او مهريّه هم دارد كه برادر، بايد، مهريه هم بدهد. شما خود قضاوت فرماييد: دارايى زن بيشتراست يا مرد؟

بنابراين خداى اسلام كه اين قوانين را وضع نموده، كفّه‏ى ترازوى زنان را چرب‏تر نيز گرفته‏است.

شايد كسى بگويد زن جهيزيّه مى‏آورد؛ در پاسخ مى‏گوييم: آن هم وظيفه‏ى زن نيست، لطف پدر و مادر به فرزندشان است كه در آسايش بيشترى باشد. پيامبراسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از پول زره امام على عليه‏السلام جهيزيه‏ى حضرت فاطمه عليهاالسلام را تهيه فرمودند. در اين‏باره به روايت زير توجه فرماييد: «حضرت صادق عليه‏السلام فرمودند: پيغمبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به امام على عليه‏السلام فرمود: برخيز برو زره را بفروش اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرمود: زره را بردم بازار فروختم و پولش را آوردم در دامن رسول‏اللّه‏ ريختم نه او پرسيد چقدر است و نه من گفتم...»(31)

پس ملاحظه مى‏شود كه دين از لحاظ ثروت براى زنان كم نگذاشته و فرمايش امام عليه‏السلام درباره‏ى ارث زن، فقط حالت ظاهرى قضيّه است براى كسانى‏كه عقلشان به چشمشان است و «ظاهربين» هستند. مطرح كردن آن، به عنوان يك خبر است تا بتواند هدفى را كه قبلاً ذكر كرديم، برآورده‏شود.

آن‏چه ما مى‏فهميم مانند حباب و كفى بر روى آب است و نمى‏شود با علم آن اولياى خدا عليهم‏السلام كه مايه‏ى حيات و اقيانوس بى‏كران معرفت است، مقايسه كرد.

خصلت‏هاى مردانه و زنانه

اين نكته نيز يكى‏ديگراز تفاوت‏هاى زنان و مردان است كه به لحاظ اهمّيّت جدا ذكر كرديم. امام على عليه‏السلام در اين‏باره مى‏فرمايد:

خِيارُ خِصالِ النِّساءِ شِرارُ خِصالِ الرِّجالِ، الزَّهْوُ وَ الْجُبْنُ وَ الْبُخْلُ؛ فَإِذا كانَتِ الْمَرْأَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَكِّنْ مِنْ نَفْسِها، وَ إِذا كانَتْ بَخِيلَةً حَفِظَتْ مالَها، وَ مالَ بَعْلِها، وَ إِذا كانَتْ جَبانَةً فَرِقَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يَعْرِضُ لَها: بهترين خصلت‏هاى زنان بدترين خوى و خصلت مردان است؛ مانندِ تكبّر، ترس و بخل. اگر زنى متكبّر باشد، بيگانه‏اى را به حريم خود نمى‏پذيرد و اگر بخيل شد اموال خود و شوهرش را حفظ مى‏كند و چون ترسو باشد از هرچه كه به آبروى او لطمه مى‏زند، فاصله مى‏گيرد.(32)

از اين فرمايش حضرت امير عليه‏السلام استفاده مى‏شود، كسى زنان را با داشتن چنين خصلت‏هايى زير سؤال برده كه امام على عليه‏السلام از آنان دفاع كرده و آنها را صفات نيكويى براى طايفه‏ى نسوان دانسته‏است .

غيرت زنان

«غيرت» در لغت، معناى «رشك بردن» يا «حسادت‏داشتن» نسبت به‏ديگرى است. در اصطلاح، عبارت است از عكس‏العمل تنفّرآميز نسبت به همجنس خود، در مقابلِ همسر يا محارم ديگر، به گمان اين‏كه آن همجنس، به همسر يا محارم او چشم طمع دارد.

به عبارت ديگر، اگر مرد يا زنى نسبت به برخورد جنس مخالف ديگرى با همسرش، جبهه‏گيرى‏داشته باشد، «غيرت» ناميده مى‏شود. مى‏توان گفت «غيرت» از واژه‏ى «غير» گرفته شده يعنى فردى ارتباط هركس جز خودش، با همسرش را بيگانه مى‏داند. اين حالت، در مردان و زنان وجوددارد. همان‏طور كه گفته شد، مردان در مقابل نامحرمان نسبت به محرمان اناث خود حسّاسيّت نشان مى‏دهند كه اين صفت خوبى به حساب مى‏آيد.

در بعضى از كشورها اين نوع حساسيت‏ها بر اثر آموزش‏هاى غيرمذهبى و در واقع بايد گفت، فريب شيطانى، كم‏رنگ شده ولى امرى فطرى و با سرشت انسان عجين است كه در بعضى از جوامع، اين روحيّه يعنى «غيرت» انسانى در حال بروز مى‏باشد و با جداكردن محيط‏هاى آموزشى دختران و پسران جرقّه‏هاى اوّليّه‏ى آن زده‏شده(33) تا عوامل اُفت آموزشى و... كم‏كم محو گردد.

در بعضى از مناطق، زنان نسبت به اين‏كه مردشان با غير از خودشان، ارتباط داشته‏باشد يا زن ديگرى را به زوجيّت برگزيند، چندان حساسيت نشان نمى‏دهند ولى خيلى از جاها نيز نسبت به اين‏گونه مسايل، بسيار حساسند و به هيچ‏وجه نمى‏خواهند همسرشان داراى زن يا همسران ديگرى باشد و معتقدند: «يك دل و چند محبّت نمى‏شود».

اين حالت كه همه را جز خود، نسبت به شوهرش غريبه و بيگانه بداند و نسبت به آنان جبهه‏گيرى كند، مى‏شود: «غيرت زن».

اين حالت براى مردان نيز وجود دارد و امر مناسب با فطرت است ولى اگر نسبت به زن خود چنين نباشند و در مقابل ديگران حساسيّت نشان ندهد، به اصطلاح بى‏رگ و بى‏غيرت ناميده مى‏شوند و ممكن است بر اثر اين بى‏تفاوتى نظام خانواده‏گى‏اش از هم متلاشى شود؛ البتّه نه اين‏كه نسبت به همسر خود بدگمان باشد و هرلحظه، با پندار غلط، ـ خداى ناكرده ـ همان روحيّه‏اى را كه خودش نسبت به جنس مخالف دارد، گمان كند ديگران نيز نسبت به زن او دارند.

امام على عليه‏السلام برخوردهاى غيرتى بى‏جا و نامناسب با زن را نهى مى‏فرمايد؛ به علاوه نكته‏ى ظريف روانشناسى مهمّى را گوش‏زد مى‏كند و به ما توجه مى‏دهد، اگر روحيّه‏ى «بدبينى» و مواردِ غيرتىِ بى‏جا نسبت به زن داشته‏باشيد، عامل انحراف او مى‏شويد:

وَ إِيّاكَ وَ التَّغايُرَ فِي غَيْرِ مَوْضِعِ غَيْرَةٍ فَإِنَّ ذلِكَ يَدْعُو الصَّحِيحَةَ إِلى السَّقَمِ وَ الْبَرِيئَةَ إِلى الرِّيَبِ: از غيرت نشان دادنِ بى‏جا بپرهيز، كه درستكار را به بيمار دلى و پاكدامن را به بدگمانى رساند.(34)

امام على عليه‏السلام وجود غيرت در مردان را امرى مى‏داند كه سرمنشأ آن ايمان است؛ و براى نظم طبيعى خانواده، وجود غيرت امرى اجتناب ناپذير است ولى اگر در جامعه‏اى، تعداد زنان چند برابر مردان باشد و همه مى‏دانند كه مردان بايد به اصطلاح «نان‏آورِ» خانواده باشند و زنان جز در مواردى، قادر به انجام بعضى از كارها نيستند تا بتوانند هزينه‏ى زندگى خود را تأمين كنند، در اين‏صورت، بايد مردان به كمك اين زنان بشتابند و آنان را تحت تكفّل خود بگيرند. اين امر اقدامى خداپسندانه است و اگر زنان در صدد برنيايند دست شوهران را در اين باره بازگذارند، پيشگيرى از اقدام‏هاى انسان‏دوستانه و خداپسندانه كرده‏اند و مانع انجام امرِ مرضىِّ خداوند متعال شده‏اند و زمينه را براى شيطان و به فساد كشيده‏شدن جامعه فراهم كرده‏اند و همان فرمايش حضرت امير عليه‏السلام مى‏شود كه: غيرت زن، كفر و غيرت مرد، ايمان است: غَيْرَةُ الْمَرْأَةِ كُفْرٌ وَ غَيْرَةُ الرَّجُلِ إِيمانٌ:(35)

عدم آزار زنان

يكى ديگر از نكات بسيار ظريف كه آن حضرت درباره‏ى زنان بيان مى‏فرمايد، توجّه به نوع برخورد با آنان است. البتّه در اين‏جا امام از نيروهايش مى‏خواهد در جنگ كه وارد مى‏شويد، مواظب باشيد با زنانى كه مخالف ما هستند، چگونه برخورد كنيد و بايد گفت: «چون كه صد آمد نود هم پيش ماست». آن‏هم وقتى در دوران جنگ ـ نه غير آن ـ به نيروهايش دستور مى‏دهد با زنانِ مخالفانمان برخوردى تحريك‏آميز نداشته‏باشيد، كاملاً روشن است با موافقان بايد چگونه رفتار كرد:

وَ لا تَهِيجُوا النِّساءَ بِأَذًى، وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْراضَكُمْ، وَ سَبَبْنَ أُمَراءَكُمْ، فَإِنَّهُنَّ ضَعِيفاتُ الْقُوى وَ الأَنْفُسِ وَ الْعُقُولِ؛ إِنْ كُنّا لَنُوءْمَرُ بِالْكَفِّ عَنْهُنَّ وَ إِنَّهُنَّ لَمُشْرِكاتٌ، وَ إِنْ كانَ الرَّجُلُ لَيَتَناوَلُ الْمَرْأَةَ فِي الْجاهِلِيَّةِ بالْفَهْرِ أَوِ الْهِرَاوَةِ فَيُعَيَّرُ بِها وَ عَقِبُهُ مِنْ بَعْدِهِ: زنان را باآزار دادن تحريك نكنيد هرچند آبروى شما را بريزند يا اميران را و فرماندهانتان را فحش دهند زيرا آنان در نيروى بدنى و روانى و انديشه، كم توانند؛ در روزگارى كه زنان مشرك بودند، مأمور بوديم دست از آزارشان برداريم و در جاهليت، اگر مردى با سنگ يا چوب‏دستى به زنى حمله مى‏كرد، او و فرزندانش را سرزنش مى‏كردند.(36)

آن چه لازم است دنباله‏ى اين بحث آورده شود، توجه آن حضرت به اين كه زن موجودى نيست كه بتواند مانند يك پهلوان قادر به انجام هركارى باشد بلكه از برخورد با او گرفته تا انجام كارهاى طاقت‏فرسا،بايد روحيّه و توان او را در نظر گرفت:

وَ لا تُمَلِّكِ الْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِها ما جاوَزَ نَفْسَها، فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمانَةٍ: كارى كه بيش از توانايى زن است، به او واگذار نكن چون زن قهرمان و پهلوان نيست، بلكه گل و گياه بهارى است.(37)

زينت و فساد

يكى از مسايل مهمّ روانشناسى اجتماعى زنانى كه از لحاظ فرهنگى، رشد و هدايت اسلامى را نپذيرفته‏اند، زينت‏گرايىِ باز و آشكار است. زنان مؤمن هم زينت‏گرايى دارند ولى فقط براى شوهران خود، نه براى ديگران و جلب توجّه چشم‏چرانان، كه موجب فساد در جامعه شوند. روحيّه آرايش و زينت‏گرايى يك خصلت عمومى براى زنان مى‏باشد امّا دقّت در حدّ و مرز آن است كه جامعه را در مسير انحراف قرار ندهد. حضرت امير عليه‏السلام مى فرمايد:

وَ إِنَّ النِّساءَ هَمُّهُنَّ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْفَسادُ فِيها: همانا زنان

(بى‏ايمان)، همّشان آرايش زندگى دنيا و فساد انگيزى در آن است.(38)

مشورت با زنان

همانگونه كه قبلاً اشاره شد توجه به زمان و كاربرد آن در اعمالِ برهه‏اى، بسيار مهمّ است و اگر حضرت امير عليه‏السلام در آن زمان، فرزندش را به پرهيز از مشورت با زنان سفارش مى‏فرمايد، زنان جامعه‏ى آن روز را در نظر گرفته كه كمتر با سواد و قرآن‏خوان، و بيشتر باديه‏نشين و ناآگاه بوده‏اند و فقط به پرورش فرزند، اعمال خاصى مثلِ دوختن شير، گاو و گوسفنددارى و خانه‏دارى و... مى‏پرداختند. زن آن‏چنانى از مسايل مختلف چه مى‏دانسته كه مشاور هم باشد! و الاّ اگر زن فهيم و آگاهى وجود داشت، پرهيز از مشورت با زن معنا نداشت.

يكى از زنان امام حسن عليه‏السلام جَعده دختر اشعث بن قيس دشمن منافق صفت امام على عليه‏السلام است كه با زهر، شوهر معصوم خود را مسموم كرد تا به مال و منال رسد، به دربار معاويه روَد و همسر يزيد گردد.

بطور حتم، مشورت با زنانى مثل حضرت فاطمه عليهاالسلام و حضرت خديجه عليهاالسلام و...عامل رستگارى، و با زنانى مثل جعده عامل ذلّت و خوارى است.

قبلاً نيز ذكر كرديم كه بهره‏ورى از علمِ متخصّص چه زن باشد چه مرد، اشكال ندارد و باعث رشد و تعالى مى‏گردد كه از تكرار آن پرهيز مى‏كنيم. امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد:

وَ إِيّاكَ وَ مُشاوَرَةَ النِّساءِ فَإِنَّ رَأْيَهُنَّ إِلى أَفْنٍ وَ عَزْمَهُنَّ إِلى وَهْنٍ: از مشورت با زنان بپرهيز، زيرا رأى و نظرشان، بى‏مايه، و تصميم‏شان سست و بى اراده‏است.(39)

علاوه بر نكات فوق، امام عليه‏السلام علّت عدم مشورت با زنان را نيز بيان فرموده كه قابل تأمّل‏است و مى‏شود برداشت كرد كه اگر عزم و تصميم سست و ضعيفى نداشتند، و نظرشان بى‏مايه نبود، مى‏شود طرف مشورت قرارگيرند.

امروزه بانوان كارشناس و داراى مدارج علمى دكترا و... كه ديدگاه قوىِ علمى دارند، مانند مردانِ داراى همان تخصص، در جامعه تأثيرگذار مى‏باشند.

بنابراين امام على عليه‏السلام به‏طور مطلق، مشورت با زنان را تحريم نكرده بلكه مشورت با زنانى را كه افكارى خام و ناپخته دارند، رد كرده‏است؛ همان‏گونه كه از مشورت با انسان‏هاى ترسو، دروغ‏گو، بخيل، سبك‏مغز و نادان نهى فرموده‏است.(40)

هم‏چنين براى مشورت با زنان، حديثى مانند حديث بالا داريم كه از وصاياى امام عليه‏السلام به فرزندش امام حسن مجتبى عليه‏السلام است، و در آن آمده:

وَ إِيّاكَ وَ مُشاوَرَةَ النِّساءِ اِلاّ جَرَّبتَ بِكمالٍ :(41) از مشورت با زنان برحذر باش، مگر اين‏كه كمالى را در آن‏ها تجربه كرده‏باشى.

روشن است منظور امام عليه‏السلام زنان كارشناس و آزموده شده از لحاظ درايت و انديشه را استثنا فرموده‏است.

ملامسه با همسر

اگر مردى چشمش به زنى افتد و نگاهش ادامه‏دار باشد، بى شك در دلش نسبت به او هيجانى پديد خواهد آمد و اسلام براى همين جهت از مردان و زنان مى‏خواهد، از نگاه ممتدّ به جنس مخالف خود، پرهيز نمايند(42). اين يكى از نكات قابل توجه در روان‏شناسى انسانى‏است. امام على عليه‏السلام براى اين‏كه شيطان، در پس اين‏نگاه نفسانى، زمينه‏ى انحراف را در انسان،زينت ندهد و او را به گناه نيالايد، مى‏فرمايد:

در اين حالت بايد مرد با همسر خود مباشرت نمايد. در جريانى كه در حضور آن حضرت اتّفاق افتاد، و چهره‏ى زن زيبايى كه از آن‏جا عبور مى‏كرد، نگاهشان را به طرف خود جلب كرد و حاضران، ديده به او دوختند، امام عليه‏السلام فرمود:

وَ رُوِيَ أَنَّهُ عليه‏السلام كانَ جالِساً فِي أَصْحابِهِ فَمَرَّتْ بِهِمُ امْرَأَةٌ جَمِيلَةٌ فَرَمَقَها الْقَوْمُ بِأَبْصارِهِمْ فَقالَ عليه‏السلام : إِنَّ أَبْصارَ هذِهِ الْفُحُولِ طَوامِحُ، وَ إِنَّ ذلِكَ سَبَبُ هِبابِها؛ فَإِذَا نَظَرَ أَحَدُكُمْ إِلَى امْرَأَةٍ تُعْجِبُهُ فَلْيُلامِسْ أَهْلَهُ فَإِنَّما هِيَ امْرَأَةٌ كَامْرَأَتِهِ...: چشمان اين نرها هوسبازند، و اين‏نگاه، عاملى‏است تا هوس طوفان كند؛ پس اگر به زنى نگاه كرديد كه شگفت‏زده شُديد، بايد همسر خود را لمس كنيد زيرا آن زن مانند اين زن‏است.(43)

به همين خاطر است كه امام على عليه‏السلام در اوصاف متّقيان مى‏فرمايد:

غَضُّوا أَبْصارَهُمْ عَمّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِم: متّقيان چشمانشان را از آن‏چه خداوند بر آنان حرام كرده، حفظ مى‏كنند.(44)

پرهيز از زن در ايّام جنگ

در هنگامه جنگ و قتال عامل بازدارنده‏اى كه نمى‏گذارد يك‏رزمنده آن‏طور كه بايد و شايد به وظيفه‏ى سلحشوريش بپردازد، زن است. وقتى گرايش او به جنس زن زياد باشد، در صدد فرار از جنگ بر مى‏آيد و سستى در انجام مأموريّت بر او عارض مى‏شود.

امام على عليه‏السلام براى اين‏كه از اين‏گونه امور پيشگيرى نمايد، وقتى يك نيروى رزمى را اعزام مى‏كرد، به آنان سفارش نمود:

تا مى‏توانيد از زنان دورى كنيد: اَعْذِبوا عَنِ النِّساءِ مااسْتَطَعْتُم(45).

سيّد رضىّ رحمهم‏الله در شرح آن مى‏فرمايد:

«منظور اين است كه از ياد زن و توجه و مشغوليت دل به آنان در جنگ اعراض كنيد و از مباشرت با آنان امتناع ورزيد زيرا اين روش، سستى و ضعف را در بازوانِ حميّت پديد مى‏آورد و در تصميم شما خلل ايجاد مى‏كند و مانع سرعت و تلاش در نبرد مى‏شود.براى "هركس كه از چيزى امتناع ورزد" مى‏گويند: "عَذَبَ عَنه" و "عاذِبٌ" و "عذوب" يعنى "كسى كه از خوردن و آشاميدن خوددارى مى‏كند".»

جهاد زن

با توجه به اين‏كه در اسلام، زن قهرمانه نيست و ريحانه است،از او نخواسته‏اند تا جهادى مانند مرد داشته باشد. بلكه براى اين‏كه زن از توفيقِ آن محروم نباشد، برايش جهاد ويژه‏اى را منظور كرده‏اند.

باعنايت به اين‏كه مردِ خانه از صبح تا شب ـ همانند نوكرى مؤدّب ـ، براى مخارج زندگى تلاش مى‏كند، خلاف مروت و جوانمردى است كه چند ساعت آسايش، براى او فراهم نشود، بهترين آسايش و آرامش را همسرِ انسان مى‏تواند مهيّا كند كه كانون خانواده را با شعف و مهربانى گرم نگه‏دارد و نگذارد مردش را كه از جهاد و تلاشِ فراهم آوردنِ هزينه‏ى زندگى به محلّ امن و آسايش خانه پناه آورده، در جنگ اعصاب و درگيرى بسر برَد و آرزو نمايد زودتر صبح گردد تا از خانه بيرون روَد؛ بلكه با تلاش محبت‏آميزى، و با مهر دل‏انگيزى به شوهر خود خدمت نمايد. وظيفه‏ى زن در اين باره سنگين‏است:

1ـ از طرفى زندگىِ درون خانه را از صبح تا پاسى از شب، با تلاش و زحمت زياد چرخاندن و گرداندن، امر بسيار طاقت فرسايى‏است.

2ـ از طرف ديگر تربيت فرزندان، و رسيدگى به امور آنان براى كانون زندگى حوصله‏ى زن را مى‏طلبدكه از عهده‏ى هيچ مردى بر نخواهد آمد.

3ـ از جهت ديگر هم، بايد آسايش و آرامش مرد خود را فراهم نمايد.

مجموعه‏ى اين‏ها كارى از لحاظى دشوارتر از جهادِ مردان است كه جهاد زن محسوب مى‏شود و همه‏ى اين موارد از منظر امام على عليه‏السلام «خوب شوهردارى كردن»: جِهادُ الْمَرْأَةِ حُسنُ التَّبَعُّل.(46)است.

اگر آن دو مورد فوق انجام نگيرد، زمينه براى مورد سوّم، فراهم نخواهد شد كه حُسنُ التَّبَعُّل، تكميل شود؛ لذا بايد هر سه جهت صورت پذيرد تا جهاد زن به ثمر نشيند.

درود بر اسلام و قوانين منطبق با فطرت انسانيش.

بهترين زنان

در پايان بى مناسبت نيست اگر يادى از حضرت فاطمه عليهاالسلام كه از برترين بانوان نظام آفرينش است، صورت گيرد كه از برترين بانوان نظام آفرينش است.

آن حضرت در نامه‏اى كه بعد از جنگ جمل در سال 36 هجرى، به معاويّه مى‏نويسد، به فضايل بنى‏هاشم و رذايل بنى‏اميّه اشاره‏مى‏كند و از جمله مى‏فرمايد:

بهترين زنان جهانيان از ما، و هيزم‏كش دوزخيان از شماست(47): مِنّا خَيرُ نِساءِ العالَمين و مِنكُم حَمّالَةَ‏الْحَطَب.(48)

حضرت فاطمه عليهاالسلام همسرى است كه حضرت امير عليه‏السلام آن همه به او عشق مى‏ورزيد و در هنگامى‏كه او را دفن مى‏كرد و بر سر مرقدش بود، فرمود:

كُنّا كَزَوجِ حَمامَةٍ في اَيكَةٍ مُتَمَتِّعَينِ بِصِحَّةٍ وَ شَباب:(49) ما مانند زوج كبوترى در بيشه‏اى‏بوديم كه از شادابى و جوانى بهره مى‏برديم.

يا وقتى ديگر، در كنار قبر همسر با وفايش، عشق خود را اين‏گونه ابراز مى‏كند:

حَبيبِ غابَ عَن عَيني و جِسمي وَ عَن قَلبي حَبيبي لا يَغيبُ:(50) معشوق من از چشم و جسم من پنهان شده ولى از قلب من پنهان نگردد.

امام على عليه‏السلام كه ابرمرد صبر و شكيبايى است در هنگامى‏كه حضرت فاطمه عليهاالسلام را دفن كرد فرمود:

قَلَّ يا رَسولَ‏اللّه‏ عَن صَفيَّتِكَ صَبري...: اى رسول خدا! با از دست دادن برگزيده‏ات، صبرم كم شده و توان خويشتن‏دارى ندارم...(51).

فهرست آيات

آيه                                        (سوره/شماره‏ى آيه)

«الرِّجالُ قَوّامونَ عَلَى النِّساء»                (نساء/34)

«يَسْتَحْيي نِساءَهُم»                        (قصص/4)

«ضَرَبَ اللّه‏ُ مَثَلاً لِلَّذينَ كَفَرُوا امْرَأَةَ نوحٍ»    (تحريم/10)

«ماتَرى في خَلْقِ الرَّحمنِ مِنْ تَفاوُتٍ»        (ملك/3)

«وَ اسْتَشهَدوا شَهيدَينِ مِن رِّجالِكُم فَاِنْ»    (بقره/282)

«قُل لِّلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِن اَبصارِهِم»        (نور/30)

«قُل لِّلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضنَ مِن اَبصارِهِنَّ»    (نور/30)

فهرست احاديث

حديث                                 (آدرس منبع)

وَ أَمّا فُلانَةُ فَأَدْرَكَها رَأْيُ النِّساءِ...    (نهج‏البلاغه/خ 156، ص218)

الْمَرْأَةُ شَرٌّ كُلُّها وَ شَرُّ ما فِيها،... (نهج‏البلاغه/حكمت 238، ص510)

فِي جَيْشٍ ما مِنْهُمْ رَجُلٌ إِلاّ وَ قَدْ...    (نهج‏البلاغه/خ 172، ص247)

اَلمَرْأَةُ عَقرَبٌ حُلْوَةُ اللَّسبَةِ.        (نهج‏البلاغه/حكمت61، ص479)

فَاتَّقُوا شِرارَ النِّساءِ، وَ كُونُوا مِنْ...    (نهج‏البلاغه/ خ 80 ص106)

إِنَّما قالَ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ذلِكَ وَ الدِّينُ قُلٌّ، ...(نهج‏البلاغه/حكمت17، ص471)

مَعاشِرَ النّاسِ! إِنَّ النِّساءَ نَواقِصُ...(نهج‏البلاغه/خ80، ص105)

فَاِنَّهُنَّ ضَعيفاتُ القُوى و الاَنفُسِ...(نهج‏البلاغه/وصية14، ص373)

خَفَّت عُقولُكُم.                        (نهج‏البلاغه/ خ14، ص56)

ألَّذينَ‏تَعاقَدوا عَلَى‏المَنيَّةِ وَ اُبرِدَ ...(نهج‏البلاغه/خ 182، ص264)

مَن لَم يَأنِف مِن خِدمَةِ العِيالِ فَهُوَ ... (ميزان‏الحكمة ج8، ص410)

خِيارُ خِصالِ النِّساءِ شِرارُ ...(نهج‏البلاغه/حكمت234، ص509)

وَ إِيّاكَ وَ التَّغايُرَ فِي غَيْرِ مَوْضِعِ ...(نهج‏البلاغه/نامه31، ص405)

غَيْرَةُ الْمَرْأَةِ كُفْرٌ وَ غَيْرَةُ الرَّجُلِ...    (نهج‏البلاغه/124، ص491)

وَ لا تَهِيجُوا النِّساءَ بِأَذًى، وَ إِنْ...    (نهج‏البلاغه/وصية14، ص373)

وَ لا تُمَلِّكِ الْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِها ما جاوَزَ...(نهج‏البلاغه/نامه31، ص405)

وَ إِنَّ النِّساءَ هَمُّهُنَّ زِينَةُ الْحَياةِ ...    (نهج‏البلاغه/ خ153، ص215)

وَ إِيّاكَ وَ مُشاوَرَةَ النِّساءِ فَإِنَّ...        (نهج‏البلاغه/نامه31، ص405)

وَ إِيّاكَ وَ مُشاوَرَةَ النِّساءِ اِلاّ جَرَّبتَ...(ميزان‏الحكمة»، ج5، ص213)

وَ لاتَطُلْ الخَلوَةَ مَعَ النِّساءِ فَيَمُلَّنَّكَ...    (تحف‏العقولِ باترجمه،ص82)

وَاسْتَبِقْ مِن نَفسِكَ بَقيَّةً مِن اِمساكِكَ...(تحف‏العقولِ باترجمه، ص82)

إِنَّ أَبْصارَ هذِهِ الْفُحُولِ طَوامِحُ ...(نهج‏البلاغه/حكمت 420، ص550)

غَضُّوا أَبْصارَهُمْ عَمّا حَرَّمَ اللَّهُ ...    (نهج‏البلاغه/خ 193، ص303)

اَعْذِبوا عَنِ النِّساءِ مااسْتَطَعْتُم...                (نهج‏البلاغه/ ص519)

جِهادُ الْمَرْأَةِ حُسنُ التَّبَعُّل        (نهج‏البلاغه/حكمت136، ص494)

مِنّا خَيرُ نِساءِ العالَمين و مِنكُم ...    (نهج‏البلاغه/نامه28، ص387)

قَلَّ يا رَسولَ‏اللّه‏ عَن صَفيَّتِكَ...        (نهج‏البلاغه/خ202، ص319)

فهرست منابع

1ـ قرآن

2ـ نهج البلاغه مرحوم صبحى صالح، بيروت،1967م.

3ـ نهج البلاغه،ترجمه‏ى مرحوم محمد دشتى.مرحوم فيض‏الاسلام.

4ـ غررالحكم و دررالكلم عبدالواحدآمدى، ترجمه محمدعلى‏انصارى.

5ـ فلسفه‏اخلاق استاد شهيد مرتضى مطهرى، صدرا، قم.

6ـ الفتوح (فتوحات امام‏على عليه‏السلام )ابن‏اعثم‏كوفى، ترجمه‏احمدروحانى، دارالهدى 1379قم.

7ـ مجمع‏البيان الفضل بن الحسن الطبرسى، بيروت،1412ق.

8ـ معجم‏المفهرس لالفاظ‏القرآنمحمدفؤاد عبدالباقى.

9ـ معجم‏المفهرس لالفاظ نهج‏البلاغهكاظم محمدى، محمد دشتى، دارالتحقيق اميرالمؤمنين، قم.

10ـ ميزان الحكمهمحمد محمدى رى‏شهرى، دفتر تبليغات قم،1362ش.

11ـ ديوان امام على عليه‏السلام عبد العزيزالكرم

12ـ اساس‏البلاغه محمودبن عمر زمخشرى، دارالفكر بيروت، 1409ق.

13ـ فرهنگ جامع ـ عربى، فارسى احمد سياح، اسلام تهران.

14ـ فرهنگ عميد حسن عميد، اميركبير، تهران، 1379ش.

15ـ فرهنگ معينمرحوم معين.

16ـ فرهنگ نوين ـ عربى، فارسى سيد مصطفى طباطبايى

17ـ لاروس (معجم‏العربى‏الحديث)خليل الجُرّ، مكتبه لاروس پاريس 1973م.

18ـ المنجد لويس معلوف دارالمشرق بيروت 1973م.