* ارث زن
در بارهى بهرهورى زن از «ثروت» و «ارث» را نيز نمىشود «تفاوت» معنا كرد. اگر
چه تفاوت بين ارث زن و مرد وجود دارد و به معناى ضعف و عيب هم نمىآيد همانطوركه
در لغت ديديم عيب و ضعف را فقط در دين و عقل براى «نقص» معنا كردهاند. در امور
مالى «نقص» همان «كم و كاستى» است و در اسلام ارث زن را در مواردى نسبت به مرد تا
نصف تقليل دادهاند ـ كه به نظرمىرسد ـ براى برقرارى عدالت اقتصادى بين زن و مرد
مىباشد.
البته همه جا ارث زن، نصف مرد، نيست بلكه در بعضى موارد ارث زن بيشتر از مرد هم
مىشود و اشتباه بزرگى است كه بدون تحقيق گمان مىكنيم: «همه جا مرد، دو برابر زن
ارث مىبرد». اگر در همه جا اين قانون بر قرار بود، سهم پدرِ ميّت(23) كه
مَرد است، بايد بيش از دخترِ ميّت مىبود، در حالى كه اين چنين نيست و دختر از
اموال پدر مرحومش يك دوّم، و پدر از اموال پسر مرحومش يك ششم، و مادر نيز از اموال
پسر مرحومش يك ششم ارث مىبرند. يعنى پدر و مادر هر دو، به يك اندازه ارث مىبرند و
فرقى بين زن و مرد بودن آن دو نيست، و دختر، هم، از همجنس خودش كه مادر بزرگش باشد،
بيشتر ارث مىبردو هم از پدر بزرگش كه جنس مرد است، سهم بيشترى دارد.(24)
لذا در بسيارى از موارد، زن و مرد، به يك اندازه «سَهمُ الارث» دارند و در مواردى،
زن كمتر از مرد و يا برعكس، مرد كمتر از زن، «سَهمُ الارث» دارد. كسانىكه «فرياد»
حقوق زن سر مىدهند، بهتر است: اوّل، به قوانين ارث اسلام، به طور دقيق آگاه شوند،
بعد اگر مىتوانند بهتر از اين قوانين، وضع كنند، نظر خود را اعلام نمايند. آنجا
كه زن ارثش نصف ارث مرد است، خواهر و برادرى هستند كه پدر يا والدين خود را از دست
دادهاند و اكنون مىخواهند اموال ميّت خود را تقسيم كنند.(25) خواهر
«نفقه» مىگيرد، برادر «نفقه» مىدهد. ممكن است، اين تفاوت بين خواهر و برادر، عامل
تغيير در «سَهمُ الارثِ» هركدام شدهباشد.
آيا اين عدالت نيست؟ «سَهمُ الارث» در اسلام، بستگى به نسبت وارث با «ميّت» دارد
نه اينكه همهجا «زن» نصفِ «مرد» ارث ببرد. مواردى از ارث را داريم كه اگر فردى
بميرد و از او خواهر و برادر باقى مانده باشد، به هركدام به يك اندازه ارث مىرسد.
پس ملاحظه مىكنيد حتىّ خواهر و برادر هم، در مواردى ارثشان مانند هم است. نه
اينكه نصف برادر ارث ببرد.(26)
به نظر مىرسد، خداوند متعال حتىّ كفّهى ترازوى ثروت زنان را
سنگينتر از مردان نيز گرفتهاست تا اندكى، ظلم تاريخى گذشته بر آنان، جبران شود.
حال بهيك حساب سرانگشتى توجهكنيم تا بدانيم: اولاً: امامعلى عليهالسلام در اين
باره از منظر مردم بحث كرده، و آن را ناقص و كم عنوان كردهاست.
ثانيا: رسيدن به هدف اصلى و پاككردن ذهن مردم از قَداسَت آن زن است تا امنيت
جامعه را فراهم كند كه دوباره از طرف او پيراهن عثمانِ جديدى براى امّت اسلام عَلَم
نشود.
ثالثا: در اسلام مسؤوليت فراهم آوردن امر معاش، بهعهدهى زن نيست. وظيفهى مرد
است كه از لحاظ اقتصادى هزينهها را تأمين كند و نفقهى زن و فرزندانش را بپردازد
كه «اَلرِّجالُ قَوّامونَ عَلَى النِّساءِ»(27).
به عبارتى مرد بايد دو هزينه فراهم كند: يكى براى خود، و ديگرى براى همسر و
خانوادهاش.
تا اينجا روشن شد، زن هيچ پول و ثروتى هزينه نمىكند بلكه هزينه را از ديگرى كه
شوهرش باشد، مىگيرد. بهعنوان مثال اگر هزينهى زن و مرد هر روز براى هر كدام 1000
تومان باشد، مرد بايد 2000 تومان «درآمد»، داشتهباشد؛ از طرفى اگر زن در خانه زحمت
مىكشد يا فرزندش را شير مىدهد، و «تر و خشك» مىكند، در مقابل مىتواند از شوهرش
دستمزد دريافت كند كه زنانِ باگذشتِ ما، هيچوقت چنين كارى نكرده و نمىكنند. اين
امر با روحيّهى «ايثارگرى و گذشت»، «قوى بودن احساسات» و «عشق و علاقه به كانون
گرم خانوادگى» در آنان، سازگارى ندارد و از جهت ديگر، اسلام نيز مرد را تشويق
مىكند در خانه، به همسرش كمك كند، تاكفّارهى گناهانش محسوب شود.(28)
از سوى ديگر، اسلام به مرد مىگويد بايد هنگام ازدواج هديه و بخششى براى همسرت
منظور كنى كه به آن «نِحلِه» يا «صِداق» و «مَهريّه» مىگوييم(29).اين هم ثروتىاست كه از مردان كم مىشود، و به اموال زنان اضافه مىگردد. فرض كنيد
اين هم 1000 تومان باشد.
تاكنون ثروت زن نسبت به مرد، 1000تومان (يعنى يك برابر)
بيشتر شد يا بهتر بگوييم: مرد دو سهميه را از دست مىدهد ولى زن دو سهميه به دست
مىآورد.
از طرف ديگر، زن، از خانوادهى پدرى نيز ارث مىبرد.(30) فرض كنيد سهم
ارثش بشود 1000تومان. تا اينجا داراييش 3000تومان شد. برادرش كه دو برابر او ارث
بردهاست، مخارج خود و خانوادهاش را دارد ولى اين خواهر، مخارجش را بايد شوهرش
بدهد؛ باز هم مىگوييم: آيا اين عدالت است كه ارث او با ارث برادرش برابر باشد؟
وقتى كه مرد 2000 تومان از خانوادهى پدرى ارث ببرد، تازه ثروتش با خواهرش برابر
مىشود و خواهر محترم او مهريّه هم دارد كه برادر، بايد، مهريه هم بدهد. شما خود
قضاوت فرماييد: دارايى زن بيشتراست يا مرد؟
بنابراين خداى اسلام كه اين قوانين را وضع نموده، كفّهى ترازوى زنان را چربتر
نيز گرفتهاست.
شايد كسى بگويد زن جهيزيّه مىآورد؛ در پاسخ مىگوييم: آن هم وظيفهى زن نيست،
لطف پدر و مادر به فرزندشان است كه در آسايش بيشترى باشد. پيامبراسلام
صلىاللهعليهوآله از پول زره امام على عليهالسلام جهيزيهى حضرت فاطمه عليهاالسلام را تهيه فرمودند. در اينباره به روايت زير توجه
فرماييد: «حضرت صادق عليهالسلام فرمودند: پيغمبر صلىاللهعليهوآله به امام على
عليهالسلام فرمود: برخيز برو زره را بفروش اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود: زره را
بردم بازار فروختم و پولش را آوردم در دامن رسولاللّه ريختم نه او پرسيد چقدر است
و نه من گفتم...»(31)
پس ملاحظه مىشود كه دين از لحاظ ثروت براى زنان كم نگذاشته و فرمايش امام
عليهالسلام دربارهى ارث زن، فقط حالت ظاهرى قضيّه است براى كسانىكه عقلشان به
چشمشان است و «ظاهربين» هستند. مطرح كردن آن، به عنوان يك خبر است تا بتواند هدفى
را كه قبلاً ذكر كرديم، برآوردهشود.
آنچه ما مىفهميم مانند حباب و كفى بر روى آب است و نمىشود با علم آن اولياى
خدا عليهمالسلام كه مايهى حيات و اقيانوس بىكران معرفت است، مقايسه كرد.
خصلتهاى مردانه و زنانه
اين نكته نيز يكىديگراز تفاوتهاى زنان و مردان است كه به لحاظ اهمّيّت جدا ذكر
كرديم. امام على عليهالسلام در اينباره مىفرمايد:
خِيارُ خِصالِ النِّساءِ شِرارُ خِصالِ الرِّجالِ، الزَّهْوُ وَ الْجُبْنُ وَ
الْبُخْلُ؛
فَإِذا كانَتِ الْمَرْأَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَكِّنْ مِنْ نَفْسِها، وَ إِذا
كانَتْ بَخِيلَةً حَفِظَتْ مالَها، وَ مالَ بَعْلِها، وَ إِذا كانَتْ جَبانَةً
فَرِقَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يَعْرِضُ لَها: بهترين خصلتهاى زنان بدترين خوى و خصلت
مردان است؛ مانندِ تكبّر، ترس و بخل. اگر زنى متكبّر باشد، بيگانهاى را به حريم
خود نمىپذيرد و اگر بخيل شد اموال خود و شوهرش را حفظ مىكند و چون ترسو باشد از
هرچه كه به آبروى او لطمه مىزند، فاصله مىگيرد.(32)
از اين فرمايش حضرت امير عليهالسلام استفاده مىشود، كسى زنان را با داشتن چنين
خصلتهايى زير سؤال برده كه امام على عليهالسلام از آنان دفاع كرده و آنها را صفات
نيكويى براى طايفهى نسوان دانستهاست .ح>
غيرت زنان
«غيرت» در لغت، معناى «رشك بردن» يا «حسادتداشتن» نسبت بهديگرى است. در
اصطلاح، عبارت است از عكسالعمل تنفّرآميز نسبت به همجنس خود، در مقابلِ همسر يا
محارم ديگر، به گمان اينكه آن همجنس، به همسر يا محارم او چشم طمع دارد.
به عبارت ديگر، اگر مرد يا زنى نسبت به برخورد جنس مخالف ديگرى با همسرش،
جبههگيرىداشته باشد، «غيرت» ناميده مىشود. مىتوان گفت «غيرت» از واژهى «غير»
گرفته شده يعنى فردى ارتباط هركس جز خودش، با همسرش را بيگانه مىداند. اين حالت، در مردان و زنان وجوددارد.
همانطور كه گفته شد، مردان در مقابل نامحرمان نسبت به محرمان اناث خود حسّاسيّت
نشان مىدهند كه اين صفت خوبى به حساب مىآيد.
در بعضى از كشورها اين نوع حساسيتها بر اثر آموزشهاى غيرمذهبى و در واقع بايد
گفت، فريب شيطانى، كمرنگ شده ولى امرى فطرى و با سرشت انسان عجين است كه در بعضى
از جوامع، اين روحيّه يعنى «غيرت» انسانى در حال بروز مىباشد و با جداكردن
محيطهاى آموزشى دختران و پسران جرقّههاى اوّليّهى آن زدهشده(33) تا
عوامل اُفت آموزشى و... كمكم محو گردد.
در بعضى از مناطق، زنان نسبت به اينكه مردشان با غير از خودشان، ارتباط
داشتهباشد يا زن ديگرى را به زوجيّت برگزيند، چندان حساسيت نشان نمىدهند ولى خيلى
از جاها نيز نسبت به اينگونه مسايل، بسيار حساسند و به هيچوجه نمىخواهند همسرشان
داراى زن يا همسران ديگرى باشد و معتقدند: «يك دل و چند محبّت نمىشود».
اين حالت كه همه را جز خود، نسبت به شوهرش غريبه و بيگانه بداند و نسبت به آنان
جبههگيرى كند، مىشود: «غيرت زن».
اين حالت براى مردان نيز وجود دارد و امر مناسب با فطرت است
ولى اگر نسبت به زن خود چنين نباشند و در مقابل ديگران حساسيّت نشان ندهد، به
اصطلاح بىرگ و بىغيرت ناميده مىشوند و ممكن است بر اثر اين بىتفاوتى نظام
خانوادهگىاش از هم متلاشى شود؛ البتّه نه اينكه نسبت به همسر خود بدگمان باشد و
هرلحظه، با پندار غلط، ـ خداى ناكرده ـ همان روحيّهاى را كه خودش نسبت به جنس
مخالف دارد، گمان كند ديگران نيز نسبت به زن او دارند.
امام على عليهالسلام برخوردهاى غيرتى بىجا و نامناسب با زن را نهى مىفرمايد؛
به علاوه نكتهى ظريف روانشناسى مهمّى را گوشزد مىكند و به ما توجه مىدهد، اگر
روحيّهى «بدبينى» و مواردِ غيرتىِ بىجا نسبت به زن داشتهباشيد، عامل انحراف او
مىشويد:
وَ إِيّاكَ وَ التَّغايُرَ فِي غَيْرِ مَوْضِعِ غَيْرَةٍ فَإِنَّ ذلِكَ يَدْعُو
الصَّحِيحَةَ إِلى السَّقَمِ وَ الْبَرِيئَةَ إِلى الرِّيَبِ: از غيرت نشان دادنِ
بىجا بپرهيز، كه درستكار را به بيمار دلى و پاكدامن را به بدگمانى رساند.(34)
امام على عليهالسلام وجود غيرت در مردان را امرى مىداند كه سرمنشأ آن ايمان است؛
و براى نظم طبيعى خانواده، وجود غيرت امرى اجتناب ناپذير است ولى اگر در جامعهاى،
تعداد زنان چند برابر مردان باشد و همه مىدانند كه مردان بايد به اصطلاح
«نانآورِ» خانواده باشند و زنان جز در مواردى، قادر به انجام بعضى از كارها نيستند تا بتوانند هزينهى زندگى خود
را تأمين كنند، در اينصورت، بايد مردان به كمك اين زنان بشتابند و آنان را تحت
تكفّل خود بگيرند. اين امر اقدامى خداپسندانه است و اگر زنان در صدد برنيايند دست
شوهران را در اين باره بازگذارند، پيشگيرى از اقدامهاى انساندوستانه و خداپسندانه
كردهاند و مانع انجام امرِ مرضىِّ خداوند متعال شدهاند و زمينه را براى شيطان و
به فساد كشيدهشدن جامعه فراهم كردهاند و همان فرمايش حضرت امير عليهالسلام
مىشود كه: غيرت زن، كفر و غيرت مرد، ايمان است: غَيْرَةُ الْمَرْأَةِ كُفْرٌ وَ
غَيْرَةُ الرَّجُلِ إِيمانٌ:(35)
عدم آزار زنان
يكى ديگر از نكات بسيار ظريف كه آن حضرت دربارهى زنان بيان مىفرمايد، توجّه به
نوع برخورد با آنان است. البتّه در اينجا امام از نيروهايش مىخواهد در جنگ كه
وارد مىشويد، مواظب باشيد با زنانى كه مخالف ما هستند، چگونه برخورد كنيد و بايد
گفت: «چون كه صد آمد نود هم پيش ماست». آنهم وقتى در دوران جنگ ـ نه غير آن ـ به
نيروهايش دستور مىدهد با زنانِ مخالفانمان برخوردى تحريكآميز نداشتهباشيد،
كاملاً روشن است با موافقان بايد چگونه رفتار كرد:
وَ لا تَهِيجُوا النِّساءَ بِأَذًى، وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْراضَكُمْ، وَ سَبَبْنَ
أُمَراءَكُمْ، فَإِنَّهُنَّ ضَعِيفاتُ الْقُوى وَ الأَنْفُسِ وَ الْعُقُولِ؛ إِنْ
كُنّا لَنُوءْمَرُ بِالْكَفِّ عَنْهُنَّ وَ إِنَّهُنَّ لَمُشْرِكاتٌ، وَ إِنْ كانَ
الرَّجُلُ لَيَتَناوَلُ الْمَرْأَةَ فِي الْجاهِلِيَّةِ بالْفَهْرِ أَوِ
الْهِرَاوَةِ فَيُعَيَّرُ بِها وَ عَقِبُهُ مِنْ بَعْدِهِ: زنان را باآزار دادن
تحريك نكنيد هرچند آبروى شما را بريزند يا اميران را و فرماندهانتان را فحش دهند
زيرا آنان در نيروى بدنى و روانى و انديشه، كم توانند؛ در روزگارى كه زنان مشرك
بودند، مأمور بوديم دست از آزارشان برداريم و در جاهليت، اگر مردى با سنگ يا
چوبدستى به زنى حمله مىكرد، او و فرزندانش را سرزنش مىكردند.(36)
آن چه لازم است دنبالهى اين بحث آورده شود، توجه آن حضرت به اين كه زن موجودى نيست
كه بتواند مانند يك پهلوان قادر به انجام هركارى باشد بلكه از برخورد با او گرفته
تا انجام كارهاى طاقتفرسا،بايد روحيّه و توان او را در نظر گرفت:
وَ لا تُمَلِّكِ الْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِها ما جاوَزَ نَفْسَها، فَإِنَّ
الْمَرْأَةَ رَيْحانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمانَةٍ: كارى كه بيش از توانايى زن
است، به او واگذار نكن چون زن قهرمان و پهلوان نيست، بلكه گل و گياه بهارى است.(37)
زينت و فساد
يكى از مسايل مهمّ روانشناسى اجتماعى زنانى كه از لحاظ فرهنگى، رشد و هدايت
اسلامى را نپذيرفتهاند، زينتگرايىِ باز و آشكار است. زنان مؤمن هم زينتگرايى
دارند ولى فقط براى شوهران خود، نه براى ديگران و جلب توجّه چشمچرانان، كه موجب
فساد در جامعه شوند. روحيّه آرايش و زينتگرايى يك خصلت عمومى براى زنان مىباشد
امّا دقّت در حدّ و مرز آن است كه جامعه را در مسير انحراف قرار ندهد. حضرت امير
عليهالسلام مى فرمايد:
وَ إِنَّ النِّساءَ هَمُّهُنَّ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْفَسادُ فِيها:
همانا زنان
(بىايمان)، همّشان آرايش زندگى دنيا و فساد انگيزى در آن است.(38)
مشورت با زنان
همانگونه كه قبلاً اشاره شد توجه به زمان و كاربرد آن در اعمالِ برههاى، بسيار
مهمّ است و اگر حضرت امير عليهالسلام در آن زمان، فرزندش را به پرهيز از مشورت با
زنان سفارش مىفرمايد، زنان جامعهى آن روز را در نظر گرفته كه كمتر با سواد و
قرآنخوان، و بيشتر باديهنشين و ناآگاه بودهاند و فقط به پرورش فرزند، اعمال خاصى
مثلِ دوختن شير، گاو و گوسفنددارى و خانهدارى و... مىپرداختند. زن آنچنانى از
مسايل مختلف چه مىدانسته كه مشاور هم باشد! و الاّ اگر زن فهيم و آگاهى وجود داشت،
پرهيز از مشورت با زن معنا نداشت.
يكى از زنان امام حسن عليهالسلام جَعده دختر اشعث بن قيس دشمن منافق صفت امام
على عليهالسلام است كه با زهر، شوهر معصوم خود را مسموم كرد تا به مال و منال رسد،
به دربار معاويه روَد و همسر يزيد گردد.
بطور حتم، مشورت با زنانى مثل حضرت فاطمه عليهاالسلام و حضرت خديجه عليهاالسلام
و...عامل رستگارى، و با زنانى مثل جعده عامل ذلّت و خوارى است.
قبلاً نيز ذكر كرديم كه بهرهورى از علمِ متخصّص چه زن باشد چه
مرد، اشكال ندارد و باعث رشد و تعالى مىگردد كه از تكرار آن پرهيز مىكنيم. امام
على عليهالسلام مىفرمايد:
وَ إِيّاكَ وَ مُشاوَرَةَ النِّساءِ فَإِنَّ رَأْيَهُنَّ إِلى أَفْنٍ وَ
عَزْمَهُنَّ إِلى وَهْنٍ: از مشورت با زنان بپرهيز، زيرا رأى و نظرشان، بىمايه، و
تصميمشان سست و بى ارادهاست.(39)
علاوه بر نكات فوق، امام عليهالسلام علّت عدم مشورت با زنان را نيز بيان فرموده كه
قابل تأمّلاست و مىشود برداشت كرد كه اگر عزم و تصميم سست و ضعيفى نداشتند، و
نظرشان بىمايه نبود، مىشود طرف مشورت قرارگيرند.
امروزه بانوان كارشناس و داراى مدارج علمى دكترا و... كه ديدگاه قوىِ علمى
دارند، مانند مردانِ داراى همان تخصص، در جامعه تأثيرگذار مىباشند.
بنابراين امام على عليهالسلام بهطور مطلق، مشورت با زنان را تحريم نكرده بلكه
مشورت با زنانى را كه افكارى خام و ناپخته دارند، رد كردهاست؛ همانگونه كه از
مشورت با انسانهاى ترسو، دروغگو، بخيل، سبكمغز و نادان نهى فرمودهاست.(40)
همچنين براى مشورت با زنان، حديثى مانند حديث بالا داريم كه از وصاياى امام
عليهالسلام به فرزندش امام حسن مجتبى عليهالسلام است، و در آن آمده:
وَ إِيّاكَ وَ مُشاوَرَةَ النِّساءِ اِلاّ جَرَّبتَ بِكمالٍ :(41) از
مشورت با زنان برحذر باش، مگر اينكه كمالى را در آنها تجربه كردهباشى.
روشن است منظور امام عليهالسلام زنان كارشناس و آزموده شده از لحاظ درايت و
انديشه را استثنا فرمودهاست.
ملامسه با همسر
اگر مردى چشمش به زنى افتد و نگاهش ادامهدار باشد، بى شك در دلش نسبت به او
هيجانى پديد خواهد آمد و اسلام براى همين جهت از مردان و زنان مىخواهد، از نگاه
ممتدّ به جنس مخالف خود، پرهيز نمايند(42). اين يكى از نكات قابل توجه در
روانشناسى انسانىاست. امام على عليهالسلام براى اينكه شيطان، در پس ايننگاه
نفسانى، زمينهى انحراف را در انسان،زينت ندهد و او را به گناه نيالايد، مىفرمايد:
در اين حالت بايد مرد با همسر خود مباشرت نمايد. در جريانى كه در حضور آن حضرت
اتّفاق افتاد، و چهرهى زن زيبايى كه از آنجا عبور مىكرد، نگاهشان را به طرف خود
جلب كرد و حاضران، ديده به او دوختند، امام عليهالسلام فرمود:
وَ رُوِيَ أَنَّهُ عليهالسلام كانَ جالِساً فِي أَصْحابِهِ فَمَرَّتْ بِهِمُ
امْرَأَةٌ جَمِيلَةٌ فَرَمَقَها الْقَوْمُ بِأَبْصارِهِمْ فَقالَ عليهالسلام : إِنَّ أَبْصارَ هذِهِ الْفُحُولِ
طَوامِحُ، وَ إِنَّ ذلِكَ سَبَبُ هِبابِها؛ فَإِذَا نَظَرَ أَحَدُكُمْ إِلَى
امْرَأَةٍ تُعْجِبُهُ فَلْيُلامِسْ أَهْلَهُ فَإِنَّما هِيَ امْرَأَةٌ
كَامْرَأَتِهِ...: چشمان اين نرها هوسبازند، و ايننگاه، عاملىاست تا هوس طوفان
كند؛ پس اگر به زنى نگاه كرديد كه شگفتزده شُديد، بايد همسر خود را لمس كنيد زيرا
آن زن مانند اين زناست.(43)
به همين خاطر است كه امام على عليهالسلام در اوصاف متّقيان مىفرمايد:
غَضُّوا أَبْصارَهُمْ عَمّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِم: متّقيان چشمانشان را از
آنچه خداوند بر آنان حرام كرده، حفظ مىكنند.(44)
پرهيز از زن در ايّام جنگ
در هنگامه جنگ و قتال عامل بازدارندهاى كه نمىگذارد يكرزمنده آنطور كه بايد
و شايد به وظيفهى سلحشوريش بپردازد، زن است. وقتى گرايش او به جنس زن زياد باشد،
در صدد فرار از جنگ بر مىآيد و سستى در انجام مأموريّت بر او عارض مىشود.
امام على عليهالسلام براى اينكه از اينگونه امور پيشگيرى نمايد، وقتى يك
نيروى رزمى را اعزام مىكرد، به آنان سفارش نمود:
تا مىتوانيد از زنان دورى كنيد: اَعْذِبوا عَنِ النِّساءِ مااسْتَطَعْتُم(45).
سيّد رضىّ رحمهمالله در شرح آن مىفرمايد:
«منظور اين است كه از ياد زن و توجه و مشغوليت دل به آنان در جنگ اعراض كنيد و
از مباشرت با آنان امتناع ورزيد زيرا اين روش، سستى و ضعف را در بازوانِ حميّت پديد
مىآورد و در تصميم شما خلل ايجاد مىكند و مانع سرعت و تلاش در نبرد مىشود.براى
"هركس كه از چيزى امتناع ورزد" مىگويند: "عَذَبَ عَنه" و "عاذِبٌ" و "عذوب" يعنى
"كسى كه از خوردن و آشاميدن خوددارى مىكند".»
جهاد زن
با توجه به اينكه در اسلام، زن قهرمانه نيست و ريحانه است،از او
نخواستهاند تا جهادى مانند مرد داشته باشد. بلكه براى اينكه زن از توفيقِ آن
محروم نباشد، برايش جهاد ويژهاى را منظور كردهاند.
باعنايت به اينكه مردِ خانه از صبح تا شب ـ همانند نوكرى مؤدّب ـ، براى مخارج
زندگى تلاش مىكند، خلاف مروت و جوانمردى است كه چند ساعت آسايش، براى او فراهم
نشود، بهترين آسايش و آرامش را همسرِ انسان مىتواند مهيّا كند كه كانون خانواده را
با شعف و مهربانى گرم نگهدارد و نگذارد مردش را كه از جهاد و تلاشِ فراهم آوردنِ
هزينهى زندگى به محلّ امن و آسايش خانه پناه آورده، در جنگ اعصاب و درگيرى بسر
برَد و آرزو نمايد زودتر صبح گردد تا از خانه بيرون روَد؛ بلكه با تلاش محبتآميزى،
و با مهر دلانگيزى به شوهر خود خدمت نمايد. وظيفهى زن در اين باره سنگيناست:
1ـ از طرفى زندگىِ درون خانه را از صبح تا پاسى از شب، با تلاش و زحمت زياد
چرخاندن و گرداندن، امر بسيار طاقت فرسايىاست.
2ـ از طرف ديگر تربيت فرزندان، و رسيدگى به امور آنان براى كانون زندگى حوصلهى
زن را مىطلبدكه از عهدهى هيچ مردى بر نخواهد آمد.
3ـ از جهت ديگر هم، بايد آسايش و آرامش مرد خود را فراهم نمايد.
مجموعهى اينها كارى از لحاظى دشوارتر از جهادِ مردان است كه جهاد زن محسوب
مىشود و همهى اين موارد از منظر امام على عليهالسلام «خوب شوهردارى كردن»:
جِهادُ الْمَرْأَةِ حُسنُ التَّبَعُّل.(46)است.
اگر آن دو مورد فوق انجام نگيرد، زمينه براى مورد سوّم، فراهم نخواهد شد كه حُسنُ
التَّبَعُّل، تكميل شود؛ لذا بايد هر سه جهت صورت پذيرد تا جهاد زن به ثمر نشيند.
درود بر اسلام و قوانين منطبق با فطرت انسانيش.
بهترين زنان
در پايان بى مناسبت نيست اگر يادى از حضرت فاطمه عليهاالسلام كه از
برترين بانوان نظام آفرينش است، صورت گيرد كه از برترين بانوان نظام آفرينش است.
آن حضرت در نامهاى كه بعد از جنگ جمل در سال 36 هجرى، به معاويّه مىنويسد، به
فضايل بنىهاشم و رذايل بنىاميّه اشارهمىكند و از جمله مىفرمايد:
بهترين زنان جهانيان از ما، و هيزمكش دوزخيان از شماست(47): مِنّا
خَيرُ نِساءِ العالَمين و مِنكُم حَمّالَةَالْحَطَب.(48)
حضرت فاطمه عليهاالسلام همسرى است كه حضرت امير عليهالسلام آن همه به او عشق
مىورزيد و در هنگامىكه او را دفن مىكرد و بر سر مرقدش بود، فرمود:كُنّا
كَزَوجِ حَمامَةٍ في اَيكَةٍ مُتَمَتِّعَينِ بِصِحَّةٍ وَ شَباب:(49)
ما مانند زوج كبوترى در بيشهاىبوديم كه از شادابى و جوانى بهره مىبرديم.
يا وقتى ديگر، در كنار قبر همسر با وفايش، عشق خود را اينگونه ابراز مىكند:
حَبيبِ غابَ عَن عَيني و جِسمي وَ عَن قَلبي حَبيبي لا يَغيبُ:(50)
معشوق من از چشم و جسم من پنهان شده ولى از قلب من پنهان نگردد.
امام على عليهالسلام كه ابرمرد صبر و شكيبايى است در هنگامىكه حضرت فاطمه
عليهاالسلام را دفن كرد فرمود:
قَلَّ يا رَسولَاللّه عَن صَفيَّتِكَ صَبري...: اى رسول خدا! با از دست دادن
برگزيدهات، صبرم كم شده و توان خويشتندارى ندارم...(51).
فهرست آيات
آيه (سوره/شمارهى آيه)
«الرِّجالُ قَوّامونَ عَلَى النِّساء» (نساء/34)
«يَسْتَحْيي نِساءَهُم» (قصص/4)
«ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ كَفَرُوا امْرَأَةَ نوحٍ» (تحريم/10)
«ماتَرى في خَلْقِ الرَّحمنِ مِنْ تَفاوُتٍ» (ملك/3)
«وَ اسْتَشهَدوا شَهيدَينِ مِن رِّجالِكُم فَاِنْ» (بقره/282)
«قُل لِّلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِن اَبصارِهِم» (نور/30)
«قُل لِّلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضنَ مِن اَبصارِهِنَّ» (نور/30)
فهرست احاديث
حديث (آدرس منبع)
وَ أَمّا فُلانَةُ فَأَدْرَكَها رَأْيُ النِّساءِ... (نهجالبلاغه/خ 156،
ص218)
الْمَرْأَةُ شَرٌّ كُلُّها وَ شَرُّ ما فِيها،... (نهجالبلاغه/حكمت 238، ص510)
فِي جَيْشٍ ما مِنْهُمْ رَجُلٌ إِلاّ وَ قَدْ... (نهجالبلاغه/خ 172، ص247)
اَلمَرْأَةُ عَقرَبٌ حُلْوَةُ اللَّسبَةِ. (نهجالبلاغه/حكمت61، ص479)
فَاتَّقُوا شِرارَ النِّساءِ، وَ كُونُوا مِنْ... (نهجالبلاغه/ خ 80 ص106)
إِنَّما قالَ صلىاللهعليهوآله ذلِكَ وَ الدِّينُ قُلٌّ،
...(نهجالبلاغه/حكمت17، ص471)
مَعاشِرَ النّاسِ! إِنَّ النِّساءَ نَواقِصُ...(نهجالبلاغه/خ80، ص105)
فَاِنَّهُنَّ ضَعيفاتُ القُوى و الاَنفُسِ...(نهجالبلاغه/وصية14، ص373)
خَفَّت عُقولُكُم. (نهجالبلاغه/ خ14، ص56)
ألَّذينَتَعاقَدوا عَلَىالمَنيَّةِ وَ اُبرِدَ ...(نهجالبلاغه/خ 182، ص264)
مَن لَم يَأنِف مِن خِدمَةِ العِيالِ فَهُوَ ... (ميزانالحكمة ج8، ص410)
خِيارُ خِصالِ النِّساءِ شِرارُ ...(نهجالبلاغه/حكمت234، ص509)
وَ إِيّاكَ وَ التَّغايُرَ فِي غَيْرِ مَوْضِعِ ...(نهجالبلاغه/نامه31، ص405)
غَيْرَةُ الْمَرْأَةِ كُفْرٌ وَ غَيْرَةُ الرَّجُلِ... (نهجالبلاغه/124،
ص491)
وَ لا تَهِيجُوا النِّساءَ بِأَذًى، وَ إِنْ... (نهجالبلاغه/وصية14، ص373)
وَ لا تُمَلِّكِ الْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِها ما جاوَزَ...(نهجالبلاغه/نامه31،
ص405)
وَ إِنَّ النِّساءَ هَمُّهُنَّ زِينَةُ الْحَياةِ ... (نهجالبلاغه/ خ153،
ص215)
وَ إِيّاكَ وَ مُشاوَرَةَ النِّساءِ فَإِنَّ... (نهجالبلاغه/نامه31،
ص405)
وَ إِيّاكَ وَ مُشاوَرَةَ النِّساءِ اِلاّ جَرَّبتَ...(ميزانالحكمة»، ج5، ص213)
وَ لاتَطُلْ الخَلوَةَ مَعَ النِّساءِ فَيَمُلَّنَّكَ... (تحفالعقولِ
باترجمه،ص82)
وَاسْتَبِقْ مِن نَفسِكَ بَقيَّةً مِن اِمساكِكَ...(تحفالعقولِ باترجمه، ص82)
إِنَّ أَبْصارَ هذِهِ الْفُحُولِ طَوامِحُ ...(نهجالبلاغه/حكمت 420، ص550)
غَضُّوا أَبْصارَهُمْ عَمّا حَرَّمَ اللَّهُ ... (نهجالبلاغه/خ 193، ص303)
اَعْذِبوا عَنِ النِّساءِ مااسْتَطَعْتُم... (نهجالبلاغه/ ص519)
جِهادُ الْمَرْأَةِ حُسنُ التَّبَعُّل (نهجالبلاغه/حكمت136، ص494)
مِنّا خَيرُ نِساءِ العالَمين و مِنكُم ... (نهجالبلاغه/نامه28، ص387)
قَلَّ يا رَسولَاللّه عَن صَفيَّتِكَ... (نهجالبلاغه/خ202، ص319)
فهرست منابع
1ـ قرآن
2ـ نهج البلاغه مرحوم صبحى صالح، بيروت،1967م.
3ـ نهج البلاغه،ترجمهى مرحوم محمد دشتى.مرحوم فيضالاسلام.
4ـ غررالحكم و دررالكلم عبدالواحدآمدى، ترجمه محمدعلىانصارى.
5ـ فلسفهاخلاق استاد شهيد مرتضى مطهرى، صدرا، قم.
6ـ الفتوح (فتوحات امامعلى عليهالسلام )ابناعثمكوفى، ترجمهاحمدروحانى،
دارالهدى 1379قم.
7ـ مجمعالبيان الفضل بن الحسن الطبرسى، بيروت،1412ق.
8ـ معجمالمفهرس لالفاظالقرآنمحمدفؤاد عبدالباقى.
9ـ معجمالمفهرس لالفاظ نهجالبلاغهكاظم محمدى، محمد دشتى، دارالتحقيق
اميرالمؤمنين، قم.
10ـ ميزان الحكمهمحمد محمدى رىشهرى، دفتر تبليغات قم،1362ش.
11ـ ديوان امام على عليهالسلام عبد العزيزالكرم
12ـ اساسالبلاغه محمودبن عمر زمخشرى، دارالفكر بيروت، 1409ق.
13ـ فرهنگ جامع ـ عربى، فارسى احمد سياح، اسلام تهران.
14ـ فرهنگ عميد حسن عميد، اميركبير، تهران، 1379ش.
15ـ فرهنگ معينمرحوم معين.
16ـ فرهنگ نوين ـ عربى، فارسى سيد مصطفى طباطبايى
17ـ لاروس (معجمالعربىالحديث)خليل الجُرّ، مكتبه لاروس پاريس 1973م.
18ـ المنجد لويس معلوف دارالمشرق بيروت 1973م.