دبيران و نويسندگان امور دولتى و كشورى "وزيران و مشاوران عالى رتبه"
101- برترين و بهترين اشخاص را براى نويسندگى و دبيرى انتخاب كن و نوشتن نامه
هاى محرمانه و نوشتن مسائل مهم را به شخصى واگذار كن كه:
الف- بيش از هر كس واجد اخلاق صالح باشد.
ب. كسى باشد كه مقام و شخصيتى كه به او مى دهى سركشش نسازد و باعث نشود كه در
حضور بزرگان نسبت به تو گستاخى و با تو اظهار مخالفت كند. ج. و كسى نباشد كه با
اهمال و غفلت، باعث نرسيدن نامه ى كارگزاران و فرماندارانت به تو گردد.
د. و نه شخص غافلى كه در پاسخ گويى از طرف تو و يا در مواردى كه چيزى را برايت
بايد بگيرد و يا اينكه از طرف تو چيزى را مى خواهد بدهد، سستى و اهمال ورزد.
ه. و كسى كه در بستن عقد و قراردادهايى كه به سود توست سستى نورزد.
و. و در باز كردن گره قراردادهايى كه به زيان و ضرر تو بسته شده است، عاجز
نباشد.
ز. فردى وظيفه شناس باشد و وظايف خود را در مسائل و امور تشخيص بدهد. زيرا فردى
كه نسبت به قدر و منزلت و وظائف خود جاهل و غافل باشد، حتما نسبت به كارهاى ديگران
و غير خود جاهلتر و غافلتر است.
102- در انتخاب اين افراد به نفس خود و حسن ظن خود اطمينان مكن، چون افراد براى
جلب نظر و شناساندن خود به زمامداران، تظاهر به حسن سلوك و خدمتگزارى مى كنند، اما
در پس اين ظاهرسازى ها و خوش خدمتى هاى زودگذر، هيچ گونه همكارى و اخلاص و درستى در
كارشان وجود ندارد.
103- لذا براى انتخاب آنان، اين افراد را نسبت به كارهايى كه براى مردمان صالح
انجام داده اند امتحان كن و در ميان آنان به كسانى اعتماد و اطيمنان كن كه:
الف. در ميان ملت درستكارتر بوده باشند.
ب. و در امانتدارى نيز حسن شهرت داشته باشند.
اين كار تو دليل بر خيرانديشى و فرمانبرى تو نسبت به پروردگار خود و نسبت به كسى
كه اين حكومت را به تو سپرده است مى باشد. 104- براى هر كار، يكى از شايسته ترين
نويسندگان و دبيران را انتخاب كن و او را در راس آن كار قرار ده كه داراى اين صفات
باشد:
الف. مغلوب عظمت كار و زيادى مسائل نشود.
ب. كثرت كارها او را پريشان و متشنج نكند.
105- اگر در ميان دبيران و نويسندگان تو عيب و ناپسندى وجود داشته باشد و تو آن
را ناديده بگيرى، خودت مسئول مستقيم عواقب آن خواهى بود.
بازرگانان و صنعتگران
مجريان امور اقتصادى
106- در مورد بازرگانان و صنعتگران به همه سفارش كن كه در حق آنان راه خير و حق
را برگزينند، چه نسبت به آنان كه در شهرها مقيم هستند و چه در مورد آنان كه براى
تجارت و صنعت بين شهرها در رفت و آمدند و چه كسانى كه با نيروى بازو به كار و توليد
مشغولند.
107- اين گروه و صنف بازرگان و صنعتگر:
الف. اساس و بنيان منافع ملت هستند.
ب. عامل به كار گرفتن ابزار و توليد كننده مى باشند و مآلا سبب ايجاد رفاه و
آسايش ملت محسوب مى شوند. اين طبقه از مردم، كسانى هستند كه براى منافع ملت و توليد
كالا، دست به سفرهاى طولانى بر روى زمين يا در ميان درياها و يا دشت ها و كوهستان
ها مى زنند و به نقاطى سفر مى كنند كه براى ديگران مقدور نيست و كسى به آنجا كه
آنان مى روند كارى ندارد و به آن نقاط رفت و آمد نمى كند و يا به نقاطى رفته و به
كارهايى دست مى زنند كه ديگران جرات آن را ندارند. اين گروه از انسانهايى صلح جو
هستند كه در مورد ايشان جاى هيچ گونه نگرانى از فتنه و آشوب و شورش نيست.
108- نسبت به كارهاى اينان رسيدگى و نظارت و سرپرستى كن، اعم از آن دسته اى كه
در نزديك تو زندگى مى كنند و يا اينكه در اكناف و اطراف مملكت تو پراكنده اند.
نظارت مستقيم دولت بر حسن جريان اقتصاد كشور
109- در عين رسيدگى و سفارشى كه نسبت به اين دسته از مردم كردم، توجه داشته باش
كه بعضى از اين گروه، بد حساب و بخيل اند و دست به احتكار ارزاق عمومى و كالاهاى
مورد استفاده و احتياج مردم مى زنند و در نرخ گذارى اجناس، به دلخواه خود نرخ ها را
تعيين مى كنند و اين كار سخت به ضرر و زيان مردم تمام مى شود و اينگونه رفتار در
امور تجارت و صنعت، خود عيبى بزرگ براى واليان است.
110- از احتكار ارزاق عمومى و مايحتاج مردم جلوگيرى كن، چون رسول خدا "ص" از
احتكار مايحتاج مردم منع كرده است.
111- داد و ستد و كليه ى معاملات بايد:
الف. بر اساس گذشت و مروت باشد.
ب. بر طبق موازين عدالت انجام گيرد.
ج. نرخى كه تعيين مى شود منصفانه باشد، بطورى كه نه به فروشنده و نه به خريدار
بى عدالتى و اجحاف گردد.
112- اگر كسى بعد از نهى و ممنوعيت احتكار ارزاق عمومى و مايحتاج مردم، دست به
احتكار زد او را نسبت به احتكارى كه كرده است به مجازات و عقوبتى رسوا و خوار كننده
برسان، اما بطورى كه از حد عدالت خارج نشوى.
محرومان و مستضعفان جامعه
محرومان جامعه
113- در مورد طبقه ى محروم جامعه واقعا به ياد خدا باش و خدا را در اين مورد
شاهد و ناظر خود بدان. محرومان جامعه آنانى هستند كه هيچ چاره اى ندارند، از:
الف. مساكين "كسانى كه درآمد آنان كفاف مخارجشان را نمى كند".
ب. افراد محتاج و نيازمند.
ج. آنان كه دچار سختى و شدت شده اند.
د. كسانى كه قادر به كار كردن نبوده و زمين گير شده اند.
114- در ميان اين طبقه محروم، كسانى هستند كه بيچارگى و فقر خود را بازگو مى
كنند و عده اى ديگر اظهار فقر و درماندگى نمى كنند اما احتياج مبرم به انفاق و
رسيدگى دارند.
بنابراين، براى خدا، حقوقى را كه خداوند متعال در مورد اين طبقه بر عهده ى تو
نهاده است رعايت كن.
وظايف والى نسبت به محرومان
115- براى تامين نيازهاى اين طبقه:
الف. از بيت المال، سهمى را مخصوص اين گروه معين كن.
ب. بخشى از منافعى را كه از سرزمين هاى ديگر كه در تصرف دولت اسلامى است و در هر
شهرى به دست مى آيد و يا هست، براى اين طبقه قرار بده.
116- بايد بطور عادلانه و مساوى سهم همه ى افراد محروم تامين گردد، چه آنان كه
در نزديك ترين نقاط به تو زندگى مى كنند و چه آنان كه در دورترين نقاط كشور به سر
مى برند، رعايت حقوق حقه ى همه به عهده ى توست.
117- مبادا قدرت و نعمتى كه از آن برخوردارى، تو را به طغيان وادارد و مشغول كند
و بدين سبب از حال اين طبقه غافل شوى! چون در مورد غفلت از اين طبقه، هيچ عذرى از
تو پذيرفته نيست و نيز هيچ عذرى در مورد اينكه به علت كارهاى زياد و مهم، حقوق جزئى
آنان را فراموش كنى از تو پذيرفته نيست.
118- هيچ گاه كوشش در رفاه حال و تامين نيازمندى هاى اين طبقه را فراموش مكن و
بواسطه تكبر و غرور، از اين طبقه، روى بر مگردان.
119- بايد سرپرستى و رسيدگى به كارهاى كسانى را كه دسترسى به تو ندارند و ديگران
نيز نسبت به آنان با چشم حقارت و پستى مى نگرند و آنان را خوار و بى چيز قلمداد مى
كنند، به عهده بگيرى.
120- براى رسيدگى به حال و كار اين طبقه، از ياران بسيار امين و مورد وثوق خود
كه اهل خشيت خدا و همچنين متواضع اند استفاده كن تا گزارش احوال و گرفتارى هاى آنان
را برايت بازگو كنند.
121- چنان با جديت در رعايت و رسيدگى به حقوق اين طبقه رفتار كن كه زمانى كه خدا
را ملاقات مى كنى "اگر خداى ناكرده غفلتى در اين موارد كرده باشى و يا نتوانسته
باشى بطور كامل به آنان رسيدگى كنى" عذر پذيرفتنى در مورد ايشان را داشته باشى.
122- در ميان كليه ى طبقات و اقشار، اين طبقه محروم و مسكين، از هر قشر و طبقه
اى به عدالت و انصاف محتاج تر و نيازمندتر هستند.
123- هميشه نسبت به اداء حقوق اين طبقه "كه شايد كوتاهى شود" نزد خود شرمنده باش
و از درگاه خداوند متعال نسبت به اداء حقوق آنان عذر بخواه.
124- بر عهده ى توست رسيدگى و انجام امور اين دسته از محرومان:
الف. يتيمان و بى سرپرستان.
ب. سالخوردگانى كه هيچ كارى از آنان ساخته نيست و عزت نفسشان نيز اجازه درخواست
كمك از ديگران را به آنان نمى دهد.
125- اداء حقوق و رسيدگى و انجام كارهاى طبقه ى محروم جامعه براى زمامداران سخت
سنگين است- و راستى كه حق و حقيقت همه اش سنگين است- ولى خداوند متعال اداء حقوق و
رعايت حق را براى كسانى كه داراى اين صفات باشند آسان و سبك مى كند:
الف. آنان كه خواهان سرانجامى نيكو هستند.
ب. آنان كه داراى صبر و تحمل مى باشند.
ج. و آنان كه نسبت به وعده هاى الهى اطمينان و اعتماد كامل دارند.
دادرسى مستقيم مردم در مقابل والى
126- قسمتى از وقت خود را براى رسيدگى به دادخواهى مردم قرار بده و شنيدن و
رسيدگى به دادخواهى مردم را شخصا عهده دار باش.
127- محلى را كه براى دادخواهى و رسيدگى به آنان قرار مى دهى بايد مجلس عمومى و
در ملاء عام باشد و تو نيز شخصا در آن مجلس عام شركت كن و براى خداوند متعال كمال
فروتنى و تواضع را انجام ده.
128- در آن روز دستور صادر كن به:
الف. لشكريان و ارتشيان،
ب. نزديكان و همكارانت، كه از محافظان شخصى تو و افرادى كه براى نظم و مقررات
هستند، به هيچ وجه در آن مكان حضور نداشته باشند و از آنجا دور شوند و حق امر و نهى
يى نسبت به مردم كه براى دادخواهى آمده اند نداشته باشند، تا اينكه سخنگويان دسته
هاى مختلف مردم بتوانند سخنان خود را بدون هيچ ترس و واهمه اى بيان كنند و بدون هيچ
لكنت زبانى شخصا مسائل و مشكلات خود را با تو در ميان بگذارند.
من از رسول خدا بطور مكرر و در هر مكان و زمانى بسيار شنيدم كه فرمود:
امتى كه در ميان آنها حق ضعيفان از زورمندان بدون هيچ ترس و معطلى گرفته نشود،
هرگز آن امت "از لوث انحراف و فساد و ظلم" پاك نخواهد شد.
129- تندخوئى و نارسائى گفتار و يا لكنت زبان افرادى را كه براى رفع مشكلات خود
با تو صحبت مى كنند بايد تحمل كنى.
130- و تو نيز بايد از اين گونه رفتارها بپرهيزى:
الف. بدخلقى و بى حوصله شدن و به تنگ آمدن.
ب. تكبر و خودپسندى.
تا اينكه خداوند بواسطه ى تحمل اين شدايد و رعايت اين گونه مسائل، رحمت همه
جانبه ى خود را به تو عطا فرمايد و تو را مستحق ثواب و پاداش طاعت خود گرداند.
131- آنچه كه به مردم بخشش مى كنى، بدون هيچ تعللى و بدون هيچ منتى، عطا كن.
132- و اگر چنانچه برايت عطا كردن چيزى مقدور نيست و يا نمى توانى خواسته هاى
آنان را برآورى، با كمال لطف و مهربانى از آنان عذر و پوزش بخواه.
وظايفى كه والى شخصا عهده دار آنهاست
133- مسائل و كارهائى كه در ميان همه ى كارها شخصا بايد بدانها رسيدگى كنى به
اين قرار است:
الف. جواب دادن به نامه هايى كه كارگزاران دولت نوشته اند و ديگران از جواب دادن
به آن عاجز هستند.
ب. كارهايى كه نزديكان و همكارانت، به علت سختى و يا مسامحه، به تاخير انداخته
اند. در همان روزى كه تو بدانها اطلاع پيدا مى كنى، براى رفع مشكلات آن كارها فورا
فرمان صادر كن.
134- در هر روز، كار همان روز را انجام ده، چون از براى هر روزى كار مخصوصى است
كه به آن روز اختصاص دارد.
135- گر چه همه ى اوقات و ايام، تا زمانى كه انسان در آن مواقع با نيت پاك و
صالح در خدمت آسايش و صلاح مردم گام بر مى دارد، براى خداست، ولى براى خلوت و عبادت
با خدايت بهترين و با عظمت ترين مواقع را انتخاب كن.
136- قسمتى از اوقات شب و روز را براى اقامه ى فرايض و واجبات الهى به حق تعالى
اختصاص ده. و همچنين به آن چيزهايى كه موجب تقرب و نزديكى به خدا مى گردد، انجام
همه ى آنها را كامل و بدون نقص و دور از هر تظاهر و ريائى به پايان رسان، اگر چه در
اين راه متحمل رنج و زحمتى شوى، ولى آن شدائد را تحمل كن.
137- اگر با مردم نماز را به جماعت ادا مى كنى:
الف. طورى نماز بگزار كه موجب نفرت و آزار مردم نگردد.
ب. و همچنين طورى نباشد كه موجب تباهى و فساد نماز گردد.
چون در ميان افرادى كه به تو اقتداء نموده اند كسانى بيمار و يا مبتلا به علل
ديگرى مى باشند كه تحمل "افراط و تفريط تو را در نماز جماعت" ندارند و يا اينكه
داراى مشاغل زيادى هستند.
من از رسول خدا "ص"، زمانى كه مرا به سوى يمن فرستاد، سئوال كردم چگونه با مردم
نماز جماعت بگزارم؟
حضرت فرمودند: با مردم نمازى بگزار مانند نماز ضعيفترين آنها و نسبت به مومنان
رحيم و مهربان باش.
نظارت مستقيم والى و زمامدار بر مسائل جارى مملكت
138- مبادا غيبت تو در ميان مردم زياد شود! چون پنهان شدن زمامداران از مردم
خود:
الف. نوعى فشار و ظلم و ستم به مردم است.
ب. و از كمى اطلاع و يا از ناآگاهى زمامدار نسبت به امور جارى مملكت حكايت مى
كند.
139- چنانچه زمامداران در ميان مردم نباشند و پرده اى ميان آنان و مردم كشيده
باشد:
الف. باعث بى اطلاعى واليان از مسائل جارى مملكت مى گردد.
ب. كارهاى بزرگ و با اهميت، پيش زمامدار، كوچك و بى اهميت جلوه مى كند.
ج. كارهاى كوچك و كم اهميت، نزد واليان، بزرگ و پر اهميت تلقى مى گردد.
د. خوبى ها، زشت و زشتى ها، خوب در نظرش مى آيد.
ه. حق و باطل در هم مخلوط مى شود و مآلا شناخت هر يك از آنها غير ممكن مى گردد.
140- زمامداران، خود، بشرند "و در معرض خطر" و آنچه را كه
از مسائل جارى از آنان دور نگهدارند و از ايشان بپوشانند، آنان هم نسبت به آنها
شناختى پيدا نمى كنند. براى حق، علاماتى ظاهر نيست كه بتوان به راحتى و دورادور،
حقيقت را از غير حقيقت و راستى را از دروغ تشخيص داد.
141- "چون زمامداران بشرند و در معرض خطر، لذا" تو از دو حال خارج نيستى:
الف. يا شخصى هستى كه به بذل و بخشش خو كرده اى و بدان عادت دارى، آنهم در راه
حق و عدالت، در اين صورت چرا نسبت به پرداخت حقوق حقه ى مردم، در پس حجاب قرار مى
گيرى و بدون پرده و مانع، حق را به صاحبش نمى رسانى؟
ب. و يا اينكه گرفتار صفت بخل هستى، كه در اين صورت نيز مردم، خواهى نخواهى، به
اخلاقت پى خواهند برد و از تو در هر صورت "چه در پس پرده و چه در عيان" مايوس
خواهند شد و قطع اميد مى كنند.
ج. پس در ميان مردم باش. زيرا اكثر كارها و نيازمندى هاى مردم كه به تو ارجاع مى
شود و يا برايت مى گويند، هيچ هزينه و خرجى برايت در بر ندارد و تو را به مشكلى
نخواهد انداخت، چون يا شكايت از ظلم و ستمى است كه دچار آن شده اند و رفع آن را مى
خواهند و يا اينكه پيشنهاد عدالت و انصاف بيشترى است كه در قراردادها از تو
خواهانند.