قانون اساسى حكومت امام على (عليه السلام)

على انصاريان

- ۵ -


والى و خاندان و نزديكان او

142- براى زمامداران، اشخاصى هستند چون خواص و يا محرمان راز. در ميان خواص، كسانى هستند كه فقط به فكر خود و جمع آورى منافع خود هستند و بلندپرواز و متكبرند، اين گونه افراد، بد برخورد و بدحسابند. در هر صورت، تو بايد دست ستمگرى اينان را از كليه ى كارها قطع كنى و ريشه ى فساد آنان را از بيخ و بن بركنى.

143- مبادا به اطرافيان و يا به نزديكان خود زمينى را كه بى صاحب و يا جزو بيت المال است بدهى و در اختيار آنها بگذارى!

144- مبادا كسانى از خواص و يا نزديكانت نسبت به قدرتى كه دارى به طمع افتند و از تو بخواهند كه كشتزار و مرتعى را به آنان واگذارى و آنان نيز با تكيه بر قدرت تو سوء استفاده كرده و به زمين و كشتزار ديگران تجاوز كنند و يا اينكه جلوى آب مشروب زمين ديگران را سد نمايند و يا كارى را كه بايد بطور اشتراك با ديگران انجام دهند و هر دو در سود و زيان آن شريك باشند، در آن كارها اجحاف و تحميل كنند. در اين صورت، خوشى و سود اين گونه گناهان و تجاوزها از آن كسانى است كه بواسطه ى تكيه بر قدرت تو ستم كرده اند، ولى رنج و مشقت و ورز و وبال آن گناهان و تجاوزها در دنيا و آخرت به گردن تو خواهد بود.

145- پايبند و مقيد به حق باش و حق را نسبت به "افراد" دور و نزديك، در تمام امور جارى كن.

146- در به كار بستن و جارى ساختن حق، حسابگر و دقيق و صابر باش، اگر چه در به كار بستن حق و جارى كردن آن و در حسابرسى و دقت، به نزديكان و ياران خاص تو "مساله اى ناراحت كننده" برسد، ولى توجه به آن مسائل مكن و حق را جارى كن.

147- زمانى كه اجراى حق و عدالت برايت گران و سنگين آمد، بنگر به عاقبت آن، زيرا سرانجام اداء و جارى كردن حق و عدالت، در دنيا و آخرت، بسيار نيكو خواهد بود.

وظيفه والى در قبال اتهاماتى كه به او نسبت مى دهند

148- زمانى كه مردم گمان كردند كه تو نسبت به آنان ستمى

روا داشته اى، وظيفه دارى دلايل و براهين و عذر خود را نسبت به كارى كه موجب سوء ظن مردم و ايراد اتهام به تو شده است، بطور آشكار و بدون ابهام، براى عموم بازگو كنى، بطورى كه با بيان صريح براهين تو، سوء ظن و موارد اتهام از طرف مردم بر طرف شود، زيرا اين كار تو:

الف. باعث تعليم و تقويت نفس خودت به عدالت خواهد بود.

ب. و نسبت به مردم نيز نهايت ملاطفت و مهربانى را كرده اى.

ج. و مردم را نيز متوجه قدم نهادن در راه مستقيم و توجه به حق نموده اى.

قراردادها و پيمانهاى صلح

خطوط اصلى پيمانها

149- صلحى را كه دشمن به تو پيشنهاد مى كند و در آن رضا و خواسته ى خداوند متعال نهفته است، رد مكن و بپذير، زيرا اين صلح:

الف. مايه ى رفاه و آسايش ارتش تو خواهد بود.

ب. و تو را از دردسرها و مشكلاتى كه به وجود آمده راحت مى كند.

ج. موجب امنيت مملكت تو خواهد بود.

150- اما هشيار باش و سخت مراقب، هشيار و مراقب دشمن، زيرا پس از اينكه پيمان صلح را با دشمن امضاء كردى، چه بسا او بوسيله صلح مى خواهد تو را غافلگير كند. پس در امضاء و قبول صلح:

الف. دورانديشى و هشيارى را از دست مده.

ب. خوش بينى و حسن ظن را كنار بگذار.

پيمانهاى صلح

151- اگر بين تو و دشمنت پيمانى بسته شد و يا اينكه به او

امان دادى:

الف. به پيمان و عهدى كه بسته اى، سخت وفادار باش و به آن عمل كن.

ب. امانى را كه در آن پيمان گنجانده شده است، حفظ كن.

ج. نسبت به كليه ى تعهداتى كه در پيمان قيد شده است، خودت حافظ و رعايت كننده ى آنها باش. زيرا على رغم همه ى تفرقه ها و تشتت ها و نبودن عقائد و آراء يكسان، هيچيك از فرائض الهى به عظمت وفاى به عهد نمى باشد و در هيچ مورد، جز وفاى به عهد، همگى مورد اتفاق نظر ندارند، حتى مشركين- اگر چه هم عقيده و هم مسلك ما نيستند- نسبت به آن پايبند هستند، چون به سبب تجربه هاى تلخ در رعايت نكردن و شكستن عهدنامه، به اين نتيجه رسيده اند كه بايد به عهد و پيمانى كه بسته مى شود معتقد و وفادار باشند.

152- هيچگاه در پيمان و عهدى كه بسته اى نيرنگ و فريب به كار مبر.

153- نسبت به تعهداتى كه كرده اى خيانت روا مدار.

154- به دشمن خود خدعه و فريب روا مدار، زير هيچكس نسبت به پروردگارش گستاخ و جرى نمى شود مگر جاهل و نادانى كه شقى و نگون بخت است. چون خداوند بوسيله ى عهد و پيمان خود سايه ى امنيت و رحمتش را بر سر همه كس گسترانده است تا بندگانش بتوانند با طيب خاطر و در امنيت و راحتى، زندگى خود را ادامه دهند و اين راحتى و امنيت موجب منافع همه بندگانش باشد.

155- در امر صلح:

الف. فساد و مفسده اى به پا مكن.

ب. خيانت روا مدار.

ج. هيچ حيله و دغلكارى راه مده.

156- در پيمان صلحى كه آن را با دشمنت منعقد مى كنى:

الف. از به كار بردن جملات مبهم و چند پهلو بپرهيز.

ب. از جملاتى كه بتوان با آنها توجيه ها و تفسيرهاى دلخواه كرد و يا تاويلهاى نامربوط نمود نيز بر حذر باش.

157- زمانى كه پيمان صلح را منعقد نمودى و آن را تاييد و امضاء كردى، هيچگاه خود را تسليم سخنان چند پهلو و كنايه آميز و مبهم مكن.

158- مبادا مشكلات و شدايد ناشى از صلح، كه خداوند متعال تو را ملزم به اجراء آن كرده است، تحت فشار قرارت دهد و بخواهى به ناحق آن را فسخ كنى! هيچگاه اين كار را مكن، زيرا صبر كردن بر مشكلاتى كه در زمان صلح بر دوش توست، اميد گشايش آن و عاقبت نيكوى آن، بهتر از دغل و فريبى است كه از عاقبت شوم آن و از دچار شدن به رنجها و مشقت هاى آن مى ترسى.

علاوه بر آن، در اين مورد نيز "اگر بى جهت پيمان را نقض كنى" مورد بازخواست خداوند متعال قرار خواهى گرفت كه از آن هيچ خلاصى ندارى و از سوء عاقبت آن هم نمى توانى، نه در دنيا و نه در آخرت، بگريزى.

خطوط اصلى وظايف فردى و اجتماعى والى

159- بر حذر باش از خونريزى هاى ناحق و سفاكى، چون هيچ گناه و ظلمى مانند سفاكى و خونريزى ناحق:

الف. به انتقام الهى نزديكتر نيست.

ب. و هيچ جرمى بزرگتر از آن نمى باشد.

ج. و سريعتر از هر ظلم و گناهى، كليه ى نعمات الهى را از ميان مى برد.

د. و زودتر از هر عاملى، ثبات حكومت را از بين مى برد و سقوط دولت را نزديك مى كند.

ه. و خداوند متعال، اولين دادگاهى كه در روز قيامت به پا مى كند و بين بندگان خود در آن دادگاه حكم و داورى خواهد نمود، در مورد خونريزى هاى ناحق مى باشد.

160- هيچ وقت پايه هاى حكومت خود را به ريختن خون هاى ناحق و حرام محكم و استوار مكن، زيرا اين گونه اعمال كه به خيال تو حكومت را از سقوط نجات مى دهد، بالعكس آن را ضعيف تر و سست تر مى كند و بلكه رو به سقوط و زوال مى كشد و خود موجب انتقال سريع قدرت مى گردد.

161- در مورد قتل عمد، به هيچ وجه، نه عذرى در دادگاه خداوند متعال پذيرفته است و نه هيچ عذرى نزد من پذيرفته خواهد بود، چون تنها راه در قتل عمد اين است كه كسى كه يك نفر را كشته بايد خود او كشته شود.

162- اما اگر در مورد قتل، دچار خطا شدى "مثلا خواستى حدى را جارى كنى يا تازيانه بزنى و در زدن افراط كردى و كسى كشته شد و يا اينكه شمشيرت به خطا رفت و يا قصد كشتن كسى را نداشتى اما در تاديب با كوفتن مشت و يا بالاتر از آن كه احتمال مرگ دارد كسى كشته شد"، در اين صورت، حتما بايد ديه مقتول را به صاحبان خون بپردازى و مبادا تكبر و غرور حكومت و قدرت تو باعث شود كه ديه ى قتل خطايى را نپردازى.

163- بر حذر باش از گرفتار شدن به عجب و خودپسندى و فخرفروشى و يا اينكه به اين گونه صفات اعتماد و اطمينان كنى.

164- بپرهيز از اينكه دوست داشته باشى تعريف و تملق تو را بگويند، چون دوست داشتن تملق و ستايش از بهترين فرصت ها و

پر اعتمادترين وسايل شيطان براى پايمال كردن نتيجه ى هر كار نيكو و صالحى است.

165- بر حذر باش از اينكه نسبت به احسان و عطايى كه به مردم كرده اى بر آنان منت بگذارى.

166- و يا كار خود را از آنچه هست بيشتر جلوه دهى، آنهم براى فخر فروشى.

167- بر حذر باش از اينكه به مردم وعده اى بدهى و بعد خلاف آن را عمل كنى، چون:

الف. منت نهادن، احسان و عطا را باطل مى كند و همه را از بين مى برد.

ب. فخرفروشى نسبت به كثرت خدمت ها و كارها، نور حق را در انسان محو و نابود مى كند.

ج. خلف وعده به مردم باعث خشم و سخط الهى و نيز عامل اصلى خشم مردم مى شود.

خداوند متعال مى فرمايد:

بزرگترين جهت خشم و غضب نزد خداوند، آن گفتاريست كه گفته مى شود اما بدان عمل نمى شود.

168- بپرهيز از عجله كردن در كليه ى كارهايى كه زمان و شرايط انجام آنها فراهم نشده است.

169- بر حذر باش از سستى و ضعف در كارهايى كه امكان انجام آنها فرارسيده است.

170- برحذر باش از لجاجت و پافشارى بى جهت در امورى كه مشروعيت و شايستگى آنها روشن نيست.

171- بپرهيز از ضعف و اهمال در امورى كه جهت درستى و

مصلحت آنها روشن است.

172- قرار بده هر چيزى را در جاى خود.

173- و انجام بده هر كارى را در زمان خودش.

174- بپرهيز از اينكه مردم در چيزى بطور مساوى سهم ببرند و تو بيشتر از آنها به خود اختصاص دهى و در اين مورد تبعيض قائل شوى.

175- بر حذر باش از مسائل و نيازمندى هايى كه مردم نسبت به آنها اهتمام دارند و تو خودت را به غفلت و جهالت بزنى، در صورتى كه همه از آن آگاهند و بر همه روشن است و سرانجام پرده ها بالا خواهد رفت و مسائل برايت روشن خواهد شد و در آن هنگام حق ديگران را از تو خواهند گرفت و داد مظلومان را از تو مى ستانند.

176- به هنگام خشم، آتش خشم خود را فرونشان و از خشونت خودبكاه و قدرت و سطوت خود را كنترل كن.

177- تيزى سخنان خود را از مردم دور نگهدار.

178- از اين گونه اعمال ناپسند و زشت، با عجله نكردن و به تاخير انداختن حمله بپرهيز، تا اينكه آتش خشم تو خاموش شود و زمام اختيار خود را به دست گيرى. و هرگز نمى توانى چنين استوار باشى و عنان نفس بر كف گيرى و در مقابل خشم خود استقامت كنى، مگر اينكه همه ى هم و غم و كوشش خود را در زنده كردن ياد معاد و بازگشت به محشر و بسوى خدا معطوف گردانى.

179- وظيفه دارى اين مسائل را كه پيش از تو رخ داده است به ياد آورى:

الف. آنچه كه در حكومت هاى عادل و عدالت پرور گذشته است.

ب. سنت هاى نيكو و آثار روشن پيامبر عزيز اسلام.

ج. و از فرايض و واجباتى كه در كتاب خدا ذكر شده است. تا

به روش هايى كه ما به آنها اشاره كرديم و برايت روشن شد اقتداء و عمل كنى.

180- آنچه را كه در اين عهدنامه برايت بيان كردم، در انجام آنها سخت مجاهده كن و من به وسيله ى بازگويى اين عهدنامه، حجت خود را بر تو تمام كردم تا اينكه جاى هيچ گونه عذر و بهانه اى كه در هنگام هجوم اميال و شهوات بر تو غلبه مى كند، نباشد.

دعا و طلب عدالت و شهادت

از خداوند متعال مسئلت دارم كه به سعه ى رحمت و عظمت و قدرت خود، همه ى نيازمندى هاى ما را بر طرف كند.

من و تو را توفيق عنايت كند بر آنچه كه رضاى او در آن است و همچنين عذرهاى روشن ما را، چه در نزد خود و چه آنها كه در نزد خلق مى گوييم، پذيرا باشد. و با ياد نيكى كه بندگان خدا از ما مى كنند و با آثار پسنديده و صالحى كه از ما در شهرها باقى مى ماند، نعمت خود را بر ما تمام كند و كرامت و عزت دو چندان به ما عطا فرمايد.

خداوند عاقبت و سرنوشت من و تو را به 'سعادت' و 'شهادت' پايان بخشد، كه بازگشت همگى ما به سوى اوست.

سلام بر رسول خدا، درود بر او و بر خاندان پاك و مطهر او، درودى بس بلند و وافر.

والسلام