از پارسايان برايم بگو

سيد جمال الدين دين پرور

- ۲ -


نشانه هاى پرواپيشگان "متقين"

1- فمن علامه احدهم: انك ترى له قوه فى دين

توانمندى در دين

2- و حزما فى لين

دورانديشى با نرمخويى و سازگارى

3- و ايمانا فى يقين

ايمان و اعتقادى در مرحله ى يقين و منزه از شك و ترديد

4- و حرصا فى علم

حريص در تحصيل دانش

5- و علما فى حلم

آميزنده ى دانش و بردبارى "كه علم و حلم دو بال پروازند"

6- و قصدا فى غنى

ميانه روى در هنگامه ى بى نيازى و ثروت

7- و خشوعا فى عباده

خضوع و خشوع در عبادت

8- و تجملا فى فاقه

آبرومندى، هنگام تنگدستى

9- و صبرا فى شده

صبر و بردبارى در بحران سختى

10- و طلبا فى حلال،

جستجوگر مال حلال

11- و نشاطا فى هدى

پرتحرك و پرتلاش در راه هدايت مردم

12- و تحرجا عن طمع

دورى از آز و طمع

13- يعمل الاعمال الصالحه و هو على وجل

انجام كارهاى شايسته بدون آلايش به غرور و خودپسندى، و همواره ترسان از عدم پذيرش عبادات.

14- يمسى و همه الشكر و يصبح و همه الذكر،

روز را با سرمايه يى از شكر به پايان مبرد. و صبح را با ياد خدا آغاز مى كند.

15- يبيت حذرا و يصبح فرحا: حذرا لما حذر من الغفله و فرحا بما اصاب من الفضل و الرحمه

و از سوى ديگر، شب را چون غافلان يكدنده نمى خوابد، بلكه گاهى لذت شب زنده دارى و ذكر خدا، او را از بستر جدا مى كند، و اين شب زنده دارى نشاط صبحگاهى او را نمى گيرد،ترس و نگرانى او از آنست كه در دامچاله ى غفلت سقوط كند، و از آنكه فضل و رحمت الهى شامل حال اوگردد، شادان است.

16- ان استضعبت عليه نفسه فيما تكره لم يعطها سولها فيما تحب

اگر چشم پوشى از گناهان بر او سخت و سنگين آيد، مقاومت مى كند تا به خواسته هاى نامشروع تن در ندهد و ارزش و شخصيت خود را لكه دار نسازد.

17- قره عينه فيما لا يزول، و زهادته فيما لا يبقى

روشنى چشم او در ماندگاريهاست، يعنى دورانديشى و جهان بينى وسيع او مانع از فريبايى دنيا، و زيبائيهاى آنست و به خاطر دستيابى به لذتهاى زودگذر دنيا، زندگى ابدى خود را تباه نسازد.

18- يمزح الحلم بالعلم و القول بالعمل.

بردبارى و شكيبايى را با دانش مى آميزد و گفتار را با كردار.

19- تراه قريبا امله

آمال و آرزوى او را كم مى بينى، و شخصيت او از فرورفتن در روياى طلايى دور است.

20- قليلا زلله

لغزش او نيز اندك است.

21- خاشعا قلبه

دل او خاشع است و در ترنم دايم ياد خدا و پيوستن به جهان بى نهايت.

22- قانعه نفسه

انسانى قانع و چشم و دل سير است.

23- منزورا اكله

از پرخورى مى پرهيزد و اسير شكم و رفاه طلبى نيست.

24- سهلا امره

امورات او سهل و ساده مى گذرد.

25- حريزا دينه

دين او محكم و پابرجاست و در برابر سيل خروشان توطئه هاى شيطان و هواى نفس، چون كوه استوار است.

26- ميته شهوته

بر شهوات خود مسلط است و بر آن اسب سركش، لگام تقوى زده است.

27- مكظوما غيظه

خشم خود را فرو مى خورد و بر نيروى غضب خويش مسلط است و مى داند كجا از آن استفاده كند.

28- الخير منه مامول

از او اميد خير دارند و از شرش در امانند.

29- ان كان فى الغافلين كتب فى الذاكرين و ان كان فى الذاكرين لم يكتب من الغافلين

اگر در جمع غافلان قرار گيرد از يادآوران خواهد بود و جو را به نفع حق و عدل دگرگون سازد و اگر در جمع يادآوران باشد راه غفلت نپويد و از موقعيت مناسبت سوءاستفاده نكند.

30- يعفو عمن ظلمه و يعطى من حرمه

از كسانيكه بدو ستم كردند درمى گذرد و بر آنكه او را محرم كرده است، دست كرم مى گشايد.

31- و يصل من قطعه

با آن كس كه خويشاوندى او را بريده است، صله ى رحم مى كند.

32- بعيدا فحشه لينا قوله

ساحت قدس او را از فحش و بدزبانى دور است و زبانى نرم و مهربانانه دارد.

33- غائبا منكره حاضرا معروفه

كار ناپسند از او ديده نشود، بلكه خوبى هاى او زبانزد است.

34- مقبلا خيره مدبرا شره

او به كارهاى خير و خوب روى آورد و از شر و بدى بپرهيزد.

35- فى الزلازل وقور

در شدائد و سختى ها، بااستقامت و مقاوم است.

36- و فى المكاره صبور و فى الرخاء شكور

در مشكلات، بردبار و در رفاه، سپاسگذار.

37- لا يحيف على من يبغض و لا ياثم فيمن يحب

بر آنكه خشم گيرد، زياده زوى نكند و دوستى با كسى، او را به گناه نيندازد.

38- يعترف بالحق قبل ان يشهد عليه

پيش از آنكه 'عليه' او شهادت دهند، به حق اعتراف مى كند.

39- لا يضيع ما استحفظ

در امنتدارى سخت كوش است، سهل انگارى و بى تفاوتى روا نمى دارد كه خيانت است.

40- و لا ينسى ما ذكر

ياد خدا و تحصيل رضايت او، كه همواره بايد در ديدگاهش باشد، از ياد نمى برد .

41- و لا ينابز بالالقاب

ديگران را با لقب هاى زشت و ناروا نخواند.

42- و لا يضار بالجار

به همسايه ضرر نزند.

43- و لا يشمت بالمصائب

مصيبت زدگان را شماتت نكند.

44- و لا يدخل فى الباطل و لا يخرج من الحق.

در امور لغو و باطل قدم ننهند، و از چهارچوب حق هم خارج نشود.

45- ان صمت لم يغمه صمته و ان ضحك لم يعل صوته

اگر از سخن لب فرو بندد، غمگين نشود كه سكوت او مصلحت و مفيد است و اگر چهره به خنده بگشايد به قهقهه نرسد.

46- و ان بغى عليه صبر حتى يكون الله هو الذى ينتقم له

اگر بر او ستم كنيد صبر و دفاع كند ولى انتقامه نگيرد و مقابله ى بمثل نكند و آن را به خدا واگذارد.

47- نفسه منه فى عناء و الناس منه فى راحه

خود را در راه خدا و بندگان او به رنج و تعب اندازد تا مردم از سوى او در راحتى و رفاه باشند.

48- اتعب نفسه لآخرته و اراح الناس من نفسه

خود را به خاطر آخرتش در رنج نگه مى دارد، تا ديگران در سايه امنيت و آسايش قرار گيرند.

49- بعده عمن تباعد عنه زهد و نزاهه و دنوه ممن دنا منه لين و رحمه.

كناره گيرى او از افراد، براى پاكى و پارسايى است، معاشرت او با ديگران نيز موجب رحمت و مهربانى خواهد بود.

50- ليس تباعد بكبر و عظمه و لا دنوه بمكر و خديعه.

دورى او از مردم بعلت كبر و غرور نيست، همانطور كه نزديك شدن و ارتباط او از مكر و فريب سرچشمه نمى گيرد.

توضيحات

نظر خوانندگان محترم را به اين نكته جلب مى كند كه چون كلام بلند و پرمحتواى امام عارفان و پيشواى پرهيزگاران در اوج علم و عرفان است، لذا جمله ها و كلمات آنحضرت، هر كدام كتابى بزرگ است كه بايد با راهنمايى اساتيد و محققان به ابعاد گسترده آن رسيد، بنابراين فهم دقيق تر بعضى از عبارات خطبه متقين، نياز به توضيح و بيان ارتباط آنها با ساير معارف دارد كه بدانها اشاره شده است، اميد است مطالعه كنندگان محترم با دقت بيشتر به توضيحات توجه كرده تا مجموعه معارف و همه جوانب آن را دريافت كنند. عناوين توضيحات به شرح زير است:

1- فرهنگ رزق و روزى

2- از ديدگاه مومن

3- درباره بهشت و دوزخ

4- تقوى و زندگى مادى

5- مساله خودسازى

6- تقوى و اخلاق

فرهنگ رزق و روزى

خداوند براى همه ى مخلوقات و بندگان خود اعم از مومن و كافر، انسان و حيوان روزى خاصى مقرر فرموده است:

و من عاش فعليه رزقه [ نهج البلاغه، خطبه ى 109. ]

عياله الخلق ضمن ارزاقهم [ نهج البلاغه خطبه ى 91. ]

و لن يسبقك الى رزقك طالب [ نهج البلاغه قصار 379. ]

در واقع روزى هر كس معين و اندازه گيرى شده و در ديوان الهى به ثبت رسيده است بطوريكه هيچ كس جز دست تقدير الهى نمى تواند آن را كم يا زياد كند و يا روزى كسى را ببرد.

ذكر اين نكته لاز است كه اين تقدير و تقسيم، منافاتى با كار و تلاش ندارد، بلكه وظيفه مردم است كه خود را در راه تحصيل روزى تلاش كنند، زيرا خداوند خود دستور داده كه بندگان در راه تامين زندگى فعاليت كنند و از كار و برنامه ريزى كوتاهى ننمايند.

قد تكفل لكم بالرزق و امرتم بالعمل [ نهج البلاغه خطبه ى 114. ]

خداوند ضمانت روزى شما را كرده و شما مامور به تلاش هستيد.

تفاوت در روزى

نكته ديگر آنكه، تقسيم روزى يكسان نيست و خداوند بنابر مصالح بندگان و نظام زندگى انسان و اداره ى جهان روزى افراد را متفاوت مقرر فرموه است البته كسى از آن مطلع نيست و هيچكس نمى تواند بگويد كه روزى چه كسى كم يا زياد است و چه بسا كه خود افراد در اين زمينه دخيل باشند، زيرا روزى بر دو گونه است : يك نوع آن روزى قطعى است كه در هر صورت و در هر شرايط نصيب انسان مى گردد، ولى نوع ديگر آن بستگى به عوامل ديگر و منجمله تلاش و فكر و برنامه ريزى دارد، به اين بيان كه خداوند مقرر كرده است كه انسان با فكر و تلاش و ساير عوامل به اوج قدرت مالى و اقتصادى برسد.

در هر صورت، تفاوت در روزى وجود دارد و اگر كمى روزى معلول عوامل اختيارى نباشد قطعا مقدر آن فرد است و به صلاح و سعاد او خواهد بود و كسى نمى تواند آن را كم يا زياد كند و يا روزى كسى را بخورد.

بنابراين، آنكه روزيش كم است بايد فكر و تلاش كند و اگر به جايى نرسيد نبايد مايوس و نااميد شود، شايد دست تقدير بيش از آن براى او رقم نزده است و بيشتر از آن باعث مشكلات و مصائب مادى و معنوى او خواهد بود. بنابراين فرد خداشناس و موحد از آنچه براى او مقدر شده راضى و خشنود بوده و امورات خود را بر اساس آن تنظيم مى كند.

و من رضى برزق لله لم يحزن على مافاته [ نهج البلاغه قصار 349. ]

انه يخبرهم بالاموال و الاولاد ليتبين الساخط لرزقه [ نهج البلاغه، قصار 93. ]

پس بايد براى تامين و تحصيل روزى تلاش كرد ولى اين را هم بايد دانست كه هر تلاشى هم مثمرثمر نخواهد بود و باعث زيادى روزى نخواهد شد.

ليس كل طالب بمرزوق [ نهج البلاغه، نامه 31. ]

بعضى تصور مى كنند، كسانى كه روزيشان فراخ و ثروتشان زياد است، حتما از راه خلاف و نامشروع به دست آورده اند، يعنى آدم باايمان ممكن نيست كه ثروتمند و پرروزى باشد كه البته اين از نظر امام صحيح نيست و حتى دستورهايى داريم كه باعث زيادى روزى مى گردد:

1- الزكاه تسبيبا للرزق [ نهج البلاغه، نامه 31. ]- زكات دادن باعث و موجب روزى است.

2- شاركوا الذى قد اقبل عليه الرزق [ نهج البلاغه، نامه 31. ]- با آنكس كه روزيش فراخ است شريك شويد.

3- استنزلوا الرزق بالصدقه [ نهج البلاغه، نامه 31. ]- روزى را با صدقه بدست آوريد.

4- و قد جعل لله سبحانه الاستغفار سببا لدرور الرزق [ نهج البلاغه. ]- خداى سبحان استغفار را سبب زيادى روزى قرا داده است.

نكته مهم ديگر آنكه، بدست آوردن منال حرام و تحصيل ثروت از راه هاى نامشروع جزء رزق و روزى نيست و كسانيكه دست به مال حرام مى زنند و از آن پروا ندارند ، بدانند كه روزى حلال الهى را از دست داده و به جاى آن مال حرام مى خورند.