1433. تقوا كليد هر در بسته
ان تقوى الله مفتاح سداد، و ذخيرة معاد، و عتق
من كل ملكة ، و نجاة من كل هلكة .
همانا تقواى الهى ، كليد هر در بسته و ذخيره آخرت و سبب آزادى از هر
بردگى و نجات از هر هلاكتى است .
(1427)
1434. تعالى بخشيدن به روح
اءسهروا عيونكم ، و اءضمرو بطونكم ، و استعملوا
اءقدامكم ، و اءنفقوا اءموالكم ، و خذوا من اءجسادكم فجودوا بها على
اءنفسكم ، و لا تبخلوا بها عنها .
چشمانتان را شب ها بيدار داريد و شكم هايتان را گرسنه و لاغر و
پاهايتان را به كار گيريد و اموالتان را انفاق كنيد و از جسم هايتان
بگيريد و به جان هايتان ببخشيد و از اين كار بخل و دريغ نورزيد.
(1428)
1435. تقواى اولياءالله
ان تقواى حمت اءولياءالله محارمه و اءلزمت
قلوبهم مخافته ، حتى اءسهرت لياليهم ، و اءظماءت هواجرهم .
همانا تقواى الهى اولياى خدا را از حرام هاى او بازداشته و ترس از او
در دلهايشان جاى داده ، چندان كه آنان در شب ها بيدار (براى عبادت ) و
در روزهاى داغ تشنه (به روزه ) نگه داشته است .
(1429)
1436. تنها مونس
ان تقوى الله دواء داء قلوبكم ، و بصر عمى
اءفئدتكم ، و شفاء مرض اءجسادكم ، و صلاح فساد صدوركم ، و طهور دنس
اءنفسكم ، و جلاء عشا اءبصاركم .
همانا تقواى خدا داروى بيمارى قلب هاى شماست و بينايى كورى دل هاى شما
و شفاى بيمارى جسم هايتان و باعث اصلاح تباهى سينه هاى شما و پاك
كنندهى آلودگى جان هاى شما و جلادهنده تاريكى چشم هاى شما مى باشد.
1437. عدم غفلت از دنيا
(1430)
ازهد فى الدنيا يبصرك الله عوراتها، و لا تغفل ؛
فلست بمغفول عنك !
در دنيا پرهيزگار باش تا خداى بزرگ تو را بر عيب هاى آن بينا گرداند و
بى خبر مباش ؛ زيرا كه از تو غافل نيستند.
1438. سرانجام تقواپيشگان
(1431)
اعلموا عبادالله ! اءن المتقين ذهبوا بعاجل
الدنيا و آجل الاخرة .
اى بندگان خدا! بدانيد كه پرهيزگاران هم از دنيا بهره مندند و هم از
آخرت .(1432)
1439. امر به تقواى الهى
من كتابه للاشتر حين ولاه مصر : اءمره بتقوى
الله ، و ايثار طاعته ، و اتباع ما اءمر به فى كتابه : من فرائضه و
سننه ، التى لا يسعد اءحد الا باتباعها، و لا يشقى الا مع جحودها و
اضاعتها .
در فرمان استاندارى مصر به مالك اشتر مى فرمايد: امر مى كند او (مالك )
را به تقواى الهى و برگزيدگان فرمان خدا و پيروى از واجبات و مستحبات
او كه در كتابش (قرآن كريم ) به آن ها فرمان داده است و هيچ كس جز با
انكار و فروگذاشتن آن ها بدبخت نمى شود.
(1433)
1440. وصف پرهيزگاران
... ان كان فى الغافلين كتب فى الذاكرين ، و ان
كان فى الذاكرين لم يكتب من الغافلين .
در وصف پرهيزگاران مى فرمايد: اگر در ميان غافلان باشد از شما
يادكنندگان خدا قلمداد مى شود و اگر در ميان يادكنندگان خدا باشد، در
زمره غافلان نوشته نمى شود.
(كه به زبان ذكر گويند و به دل از خدا غافل باشند.)
(1434)
1441. پرهيزگاران چگونه اند؟
المتقون فيها (فى الدنيا) هم اءهل الفضائل .
منطقهم الصواب ، و ملبسهم الاقتصاد، و مشيهم التواضع .
پرهيزگاران در دنيا اهل فضايل اند، گفتارشان راست و لباسشان متوسط و
راه رفتنشان با تواضع و فروتنى است .
1442. تقواى الهى را پيشه كن
(1435)
اءوصيكم بتقوى الله ... اءيقضوا بها نومكم ، و
اقطعوا بها يومكم .
شما را به تقواى الهى سفارش مى كنم ... باتقوا خواب خود را به بيدارى
بدل كنيد و روز خود را با آن به پايان رسانيد.
1443. ترس از خدا
(1436)
كل خوف محقق الا خوف الله فانه معلول ... ان هو
خاف عبدا من عبيده ؛ اءعطاه من خوفه ما لا يعطى ربه ، فجعل خوفه من
العباد نقدا، و خوفه من خالقه ضمارا و وعدا .
هر ترسى حقيقى است جز ترس از خدا كه بيمار و آفت زده است ... اگر كسى
از بنده اى از بندگان خدا بترسد، آثار ترس در رفتار او آشكار مى شود،
اما در برابر پروردگار خود چنين نيست ، پس او ترس از بندگان را نقد مى
شمارد و ترس از آفريدگار را نسيه و وعده .
(1437)
1444. رفتار صحيح در دنيا
اعلموا عبادالله اءن المتقين ذهبوا بعاجل الدنيا
و آجل الاخرة ، فشاركوا اءهل الدنيا فى دنياهم ، و لم يشاركوا اءهل
الدنيا فى آخرتهم ؛ سكنوا الدنيا باءفضل ما سكنت ، و اءكلوها باءفضل ما
اءكلت ، فحظوا من الدنيا بما حظى به المترفون ، و اءخذوا منها ما اءخذه
الجبابرة المتكبرون . ثم انقلبوا عنها بالزاد المبلغ ؛ والمتجر الرابح
. اءصابوا لذة زهد الدنيا فى دنياهم ، و تيقنوا اءنهم جيران الله غدا
فى آخرتهم . لاترد لهم دعوة ، و لا ينقص لهم نصيب من لذة .
اى بندگان خدا! بدانيد كه پرهيزگاران ، دنياى زودگذر و آخرت ديرپا را
به دست آوردند. با اهل دنيا در دنيايشان شريك شدند و اهل دنيا را در
آخرت خود شريك نكردند. در دنيا به بهترين گونه سكونت كردند و از بهترين
خوردنى هاى آن خوردند و از دنيا همان بهره اى را بردند كه توانگران
خوشگذران مى برند و همان كامى را برگرفتند كه گردنكشان متكبر بر مى
گيرند، آن گاه با توشه اى كه به مقصد مى رساندشان و با تجارتى پرسود از
دنيا رفتند. در دنياى خود به لذت زهد و بى اعتنايى به دنيا دست يافتند
و يقين داشتند كه فرداى قيامت در جوار خداوند هستند، دعايشان هرگز بى
اجابت نمى ماند و بهره آنان از خوشى و آسايش هيچ كم نمى گردد.
(1438)
1445. رفتار پرهيزگار
(المتقى ) دنوه ممن دنا منه لين و رحمة .
(پرهيزگار) رفتارش با كسى كه با او معاشرت دارد، توام با نرمش و رحمت
است .
(1439)
1446. نورى در تاريكى ها
اعلموا! اءنه من يتق الله يجعل له مخرجا من
الفتن ، و نورا من الظلم .
بدانيد كه هر كس تقواى الهى در پيش گيرد، خداوند براى او راه خروجى از
فتنه ها قرار دهد و نورى در تاريكى ها.
1447. پرهيزگار از ديدگاه امير (ع )
(1440)
... يعفو عمن ظلمه ، و يعطى من حرمه ، و يصل من
قطعه ، بعيدا فحشه ، لينا قوله ، غائبا منكره ، حاضرا معروفه .
(پرهيزگار) از كسى كه به او ستم كرده ، مى گذرد و به آن كه محرومش
ساخته عطا مى كند و با كسى كه پيوندش را قطع كرده مى پيوندند، او از
دشنام به دور است ، سخنش نرم و بدى هايش پنهان و نيكى هايش آشكار است .
(1441)
1448. توصيف پرهيزگاران
يمسى و همه الشكر، و يصبح و همه الذكر. يبيت
حذرا و يصبح فرحا؛ حذرا لما من الغفلة ، و فرحا بما اءصاب من الفضل و
الرحمة .
در توصيف پرهيزگاران مى فرمايد: شب را آغاز مى كند در حالى كه هم او
شكرگزارى حق است و روز را آغاز مى كند در حالى كه هم و غمش ياد خداست .
شب را با ترس مى گذراند و روز را با شادمانى ، ترس از غفلت خويش كه از
آن برحذر داشته شده است و شادمانى به سبب فضل و رحمت خدا كه شامل حال
او شده است .
(1442)
1449. صفت پرهيزگاران
فى صفة المتقين : صبروا اءياما قصيرة اءعقبتهم
راحة طويلة .
در وصف پرهيزگاران مى فرمايد: چند صباحى صبر كردند و در پى آن به
آسايشى طولانى دست يافتند.
(1443)
1450. همت هاى والا
لا تعدو على عزيمة جدهم بلادة الغفلات ، و لا
تنتصل فى هممهم خدائع الشهوات .
(در وصف پرهيزگاران ): نادانى غفلت ها بر تصميم آن ها چيره نگردد و
تيرهاى خدعه آلود شهوت ها، در اراده ها وهمت هاى آنان كارگر نمى افتد.
(1444)1451. بالاترين عزت
لا عز اءعز من التقوى .
هيچ عزتى ، عزيزتر و گرامى تر از پرهيزگارى نيست .
(1445)
1452. وپژگى پرهزگاران
فى صفة المتقين : فهم لانفسهم متهمون و من
اءعمالهم مشفقون .
در وصف پرهيزگاران مى فرمايد: خود را متهم مى سازند و از كرده هاى خويش
هراسان اند.
(1446)
1453. خنده و سكوت پرهيزگار
... ان صمت لم يغمه صمته ، و ان ضحك لم يعل صوته
.
(انسان پرهيزگار) اگر سكوت كند سكوتش وى را اندوهگين نمى سازد و اگر
بخندد صدايش به قهقهه بلند نمى شود.
(1447)
1454. خلوص پرهيزگاران
قد اءخلص لله فاستخلصه .
(از صفات پرهيزگاران ): عمل را براى رضاى خدا به جا آورند، پس خداوند
هم خلوصشان را بپذيرد.
(1448)
1455. نياز پرهيزگاران
فى صفة المتقين : حاجاتهم خفيفة ، و اءنفسهم
عفيفة .
در توصيف پرهيزگاران مى فرمايد: نيازهايشان سبك است و جان هايشان عفيف
و بامناعت .
(1449)
1456. عظمت تقواى الهى
اعتصموا بتقوى الله ، فان لها حبلا وثيقا عروته
، و معقلا منيعا ذروته .
به تقواى الهى چنگ زنيد؛ زيرا كه تقوا را ريسمانى است دستگيره اش
استوار و پناهگاهى است بلندايش تسخيرناپذير.
1457. نشانه هاى پرهيزگاران
(1450)
فمن علامة اءحدهم اءنك ترى له قوة فى دين ... و
حرصا فى علم ، و علما فى حلم .
از نشانه هاى (پرهيزگاران ) اين كه مى بينى آن ها را در دين نيرومند...
و در كسب دانش حريص و داراى علم تواءم با حلم اند.
(1451)
1458. معناى معصوم
اءوصيكم ، عبادالله ، بتقوى الله ، فانها الزمام
و القوام ، فتمسكوا بوثائقها، و اعتصموا بحقائقها، تؤ ل بكم الى اءكنان
الداعة و اءوطان السعة .
اى بندگان خدا! شما را به تقواى الهى سفارش مى كنم ؛ زيرا كه تقوا زمام
و قوام است ، پس به رشته هاى آن بياويزيد و به حقايقش چنگ زنيد تا شما
را به سرمنزل آسايش و جايگاه هاى رفاه برساند.
(1452)
1459. پناهگاه محكم بشر
اعلموا عبادالله ! اءن التقوى دار حصن عزيز، و
الفجور دار حصن ذليل ... اءلا و بالتقوى تقطع حمة الخطايا .
اى بندگان خدا! بدانيد كه تقوا پناهگاهى محكم و استوار است و بدكارى و
گناه حصارى ذلت آور است ... آگاه باشيد كه با پرهيزگارى مى توان زهر
گناهان را از بين برد.
(1453)
1460. پرهيزگارى و سلامتى بدن
اءلا اءفضل من صحة البدن تقوى القلب .
آگاه باشيد كه پرهيزگارى دل ، از صحت بدن بالاتر است .
(1454)
1461. زايل كننده پرهيزگارى
من كثر كلامه كثر خطؤ ه ، و من كثر خطؤ ه قل
حياؤ ه ، و من قل حياؤ ه قل ورعه ، و من قل ورعه مات قلبه ، و من مات
قلبه دخل النار .
آن كه زياد حرف بزند اشتباهش زياد خواهد بود و آن كه اشتباهش زياد گردد
حيا و شرمش كم شود و كسى كه شرمش كم شود، پرهيزگارى اش كم شود و آن كه
پرهيزگارى اش كم گردد قلبش بميرد و آن كه قلبش بميرد داخل جهنم شود.
1462. جلوگيرى از سقوط در مهلكه
(1455)
الزهد ثروة ، و الورع جنة .
زهد ثروت ، و پرهيزگارى سپر (از سقوط در مهلكه ها) است .
(1456)
1463. انسان پارسا
قال عليه السلام لهمام فى وصف المتقين :
اءرادتهم الدنيا فلم يريدوها .
به همام در توصيف پرهيزگاران مى فرمايد: دنيا آنان را خواست ، اما آنان
دنيا را نخواستند.
(1457)
1464. سرور اخلاق
التقى رئيس الاخلاق .
پرهيزگارى ، سرور و رئيس اخلاق است .
(1458)
1465. بزرگى و پرهيزكارى
لا كرم كالتقوى .
هيچ بزرگى و ارجمندى به پاى پرهيزگارى نرسد.
(1459)
1466. نشانه ايمان
الايمان اءن تؤ ثر الصدق حيث يضرك ، على الكذب
حيث ينفعك ، و الا يكون فى حديثك فضل عن عملك ، و اءن تتقى الله فى
حديث غيرك .
نشانه ايمان آن است كه راستگويى را در آن جا كه به زيان توست به دروغ
گويى كه به سود توست برگزينى ، بيش از آن چه عمل مى كنى نگويى و در نقل
حديث از ديگران تقواى الهى را منظور دارى .
(1460)
1467. عمل در درگاه خداوند
لا يقل عمل مع التقوى ، و كيف يقل ما يتقبل
؟
هيچ كارى كه باتقوا همراه است كم محسوب نشود، چگونه مى توان كم شمرد آن
عملى كه قبول درگاه حق شده است ؟
1468. حالات پرهيزگاران
(1461)
فى صفة المتقين : غضوا اءبصارهم عما حرم الله
عليهم ، و وقفوا اءسماعهم على العالم النافع لهم .
در صفت مردم باتقوا فرمود:
چشمان خود را از آن چه كه به آنان تحريم فرموده است پوشيدند و گوش هاى
خود را به آن علم كه براى آنان سودمند است فرا دادند.
(1462)
1469. تقوا، دواى درد جان ها
ان تقوى الله دواء داء قلوبكم ، و بصر عمى
اءفئدتكم ، و شفاء مرض اءجسادكم .
همانا تقواى خداوندى براى شما دواى درددل ها است و چشمى براى كورى دل
ها و شفاى بيمارى جسدها.
(1463)
1470. توصيه به تقواى الهى
اءوصيكم عبادالله بتقوى الله التى هى الزاد و
بها المعاذ: زاد مبلغ ، و معاذ منجح .
اى بندگان خدا! من شما را به تقوا و پرهيز از خشم خدا سفارش مى كنم .
تقوايى كه توشه آخرت است و به وسيله آن پناه يافتن از عذاب الهى حاصل
مى گردد، توشه اى رساننده انسان به سعادت و پناهگاهى رستگارى آور.
(1464)
1471. اثرات پرهيزگارى
من اءخذ بالتقوى عزبت عنه الشدائد بعد دنوها...
و هطلت عليه الكرامة بعد قحوطها، و تحدبت عليه الرحمة بعد نفورها، و
تفرجت عليه النعم بعد نضوبها، و بلت عليه البركة بعد ارذاذها .
هر كس تقوا را پيشه ساخت ، سختى ها از وى دور و ناپديد شد. كرامت بر او
باريدن گرفت ، پس از آن كه از وى بريده بود و رحمت خداوندى با لطف و
محبت به او روى آورد پس از فرار و نفرت از وى و چشمه سارهاى نعمت ها
براى او شكافت و روان گشت ، بعد از فروكش كردن و ناياب شدن آن ها و
باران بركت پس از كم شدن آن بر او باريدن گرفت .
1472. نكوهش دنيا
(1465)
لا خير فى شى ء من اءزوادها الا التقوى .
خير و خوبى در هيچ يك از توشه هاى دنيا نيست مگر در تقوا و پرهيزگارى .(1466)
1473. نگريستن به نشانه هاى تقوا
اءين العقول المستصبحة بمصابيح الهدى ، و
الابصار اللامحة الى النار التقوى !
كجا هستند (و يا چه شدند) آن عقولى كه از انوار هدايت روشنى ها كسب
كرده اند؟ و كجا هستند آن ديده هاى ديده ور كه به نشانه هاى تقوا مى
نگرند؟(1467)
1474. رابطه تقوا و خصومت
لا يستطيع اءن يتقى الله من خاصم .
هر كس كه در خصومت مبالغه كند نمى تواند تقوا براى خدا داشته باشد.
(1468)
1475. پند تقوا
و سيق الذين اتقوا ربهم الى الجنة زمرا قد اءمن
العذاب ، و انقطع العتاب . و زحرحوا عن النار. و اطماءنت بهم الدار، و
رضوا المثوى و القرار. الذين كانت اعمالهم فى الدنيا زاكية . و اءعينهم
باكية . و كان ليلهم فى دنياهم نهارا، تخشعا و استغفارا؛ و كان نهار هم
ليلا، توحشا و انقطاعا. فجعل الله لهم الجنة مآبا، و الجزاء ثوابا، و
كانوا اءحق بها و اءهلها فى ملك دائم ، و نعيم قائم .
و آنان كه تقوا ورزيدند، گروه گروه رهسپار بهشت
شدند در امنيت از عذاب و انقطاع از ملامت . آنان از آتش بركنار
گشتند و در جايگاه امن و آرامش قرار يافتند و به آن منزلگاه ابدى و
قرارگاه جاودانى خشنود گشتند.
اينان كسانى بودند كه اعمالشان پاكيزه و چشمانشان (از ترس خطاها) گريان
بود.
شب تاريك به جهت بيدارى هاى با خشوع و استغفار در زندگى دنيوى بريا
آنان روز بود و روزشان به جهت وحشت از ارتكاب زشتى ها و انقطاع از
پيشگاه خداوندى شب ظلمانى . خداوند بهشت را براى آنان منزلگاه نهايى و
ثواب را پاداش قرار داد كه سزاوارش بودند و شايسته همنشينى با بهشتيان
، در ملكى ابدى و نعمت هايى پايدار.
(1469)
1476. نكوهش طمع
فى صفة المتقين : فمن علامة اءحدهم انك ترى له
قوة فى دين ... و صبرا فى شدة ، و طلبا فى حلال . و نشاطا فى هدى . و
تحرجا عن طمع .
در توصيف پرهيزگاران مى فرمايد:
از علامت هاى هر يك از اين مردم تزكيه شده اين است كه در او قوت در دين
مى بينى و صبر در سختى و طلب روزى حلال و نشاط در هدايت و دورى از طمع
.
(1470)
1477. تقواى خاشعانه
اتقوا الله تقية من سمع فخشع ، واقترف فاعترف ،
و وجل فعمل ، و حاذر فبادر، و اءيقن فاءحسن ، و عبر فاعتبر .
به خدا تقوا بورزيد، تقواى كسى كه شنيد و خشوع كرد، گناه اندوخت و
اعتراف كرد، ترسيد و عمل نمود، حذر كرد و به انجام اعمال نيكو مبادرت
ورزيد، به مقام يقين رسيد و به نيكوكارى پرداخت ، وسيله عبرت بر او
عرضه شد و عبرت گرفت .
(1471)
1478. راه روشنى به سوى بهشت
ان التقوى فى اليوم الحرز و الجنة ، و فى غد
الطريق الجنة مسلكها واضح ، و سالكها رابح .
تقوا امروز نگه دارنده و سپرى در برابر آلودگى ها است و فردا راهى است
به سوى بهشت . مسير تقوا روشن است و رونده آن راه ، برنده سود.
(1472)
1479. تواضع متقين
فى صفة المتقين : اذا زكى اءحد منهم خاف مما
يقال له ، فيقول : اءنا اءعلم بنفسى من غيرى ، و ربى اءعلم بى منى
بنفسى ! اللهم لا تؤ اخذنى بما يقولون ، واجعلنى اءفضل مما يظنون ،
واغفرلى ما لا يعلمون !
در اوصاف متقين فرمود: در آن هنگام كه از يكى از اين دلباختگان كمال
تعريف و تمجيد شود، از آن چه كه درباره اش گفته مى شود، مى ترسد؛ لذا
در برابر تعظيم كننده مى گويد: من به نفس خود از ديگران داناترم و
پروردگار من به نفس من داناتر از من است . بارخدايا! مرا درباره آن چه
كه به من مى گويند مؤ اخذه مفرما و مرا از آن كه مى گويند برتر فرما و
آن چه را كه درباره من نمى دانند براى من ببخش و عفو فرما.
(1473)
1480. رابطه تقوا و حفظ زبان
والله ما اءرى عبدا يتقى تقوى تنفعه حتى يخزن
لسانه .
سوگند به خدا، من بنده اى را نمى بينم كه تقواورزيدن سودى به حال او
داشته باشدت ، مگر اين كه زبان خود را حفظ كند.
(1474)
1481. دو توصيه مهم
اءوصيكم ، اءيها الناس ! بتقوى الله و كثرة حمده
على آلائه اليكم .
اى مردم ! شما را توصيه مى كنم به تقواى الهى و كثرت ستايش خداوند براى
عطايابى كه به شما نازل نموده .
(1475)
1482. بندگان شكرگزار خداوند
اءوصيكم بتقوى الله فانها حق الله عليكم ... لم
تبرح عارضه نفسها على الامم الماضين منكم ، والغابرين لحاجتهم اليها
غدا، اذا اءعاد الله ما اءبدى ، و اءخذ ما اءعطى ، و ساءل عما اءسدى .
فما اءقل من قبلها و حملها حق حملها! اءولئك الاقلون عددا .
شما را به تقواى خداوندى توصيه مى كنم ؛ زيرا تقوا حق خداوندى بر ذمه
شما است . همواره تقواى خود را بر اقوام و ملل گذشته و پوسيده در زير
خاك ها عرضه نموده است ؛ زيرا فردا همه آنان به نتايج آن صفت سازنده
نيازمند خواهند بود و در آن هنگام كه خداوند آن چه را كه ايجاد كرده
بود برگرداند و آن چه را كه داده بود باز گيرد و از احسانى كه فرموده
بود سؤ ال كند، پس چه اندك اند كسانى كه تقوا را قبول كنند و آن چنان
كه شايسته تقوا است به آن عمل كنند. آنان در شمارش در اقليت اند و آنان
هستند كه خداوند سبحان در كتاب عزيزش توصيف نموده است . آن جا كه مى
فرمايد: و اندك اند بندگان شكرگزار من .
(1476)
1483. شستشوى گناهان باتقوا
اءوصيكم بتقوى الله ... و اءشعروها قلوبكم ، و
ارحضوا بها ذنوبكم ... اءلا فصونوها و تصونوا بها .
شما را به تقواى خداوندى توصيه مى كنم ؛ و آن را به دل هايتان قابل
پذيرش و اشعار بداريد و گناهانتان را به وسيله تقوا بشوييد. تقوا را
از آلودگى ها حفظ كنيد تا به وسيله آن محفوظ و مصون از انحرافات شويد.
(1477)
1484. وصيت به تقوا
اءوصيكم بتقوى الله اءعذر بما اءنذر، و احتج بما
نهج .
من شما را به تقواى خداوندى توصيه مى كنم كه (بابلاغ نتايج ناگوار
اعمال زشت به وسيله پيامبران و براهين وجدانى ) جاى عذرى نگذاشته است و
با طرق روشنى كه پيش پاى شما گسترده احتجاج نموده است .
(1478)
1485. حق تقوا
اتقوا الله تقية من شمر تجريدا وجدا تشميرا، و
كمش فى مهل ، و بادر عن وجل ، و نظر فى كرة الموئل و عاقبة المصدر و
مغبة المرجع .
تقوى بورزيد به خداوند، مانند تقوى كسى كه براى قطع علاقه از تمايلاتى
نفسانى دامن همت به كمر زده و در آمادگى نهايت كوشش را به كار بسته و
با حفظ متانت روح مركب حركت را سخت رانده و با احساس بيم و هراس پيش
دستى نموده و به مقصد نهايى و پايان كار و عاقبتى كه به آن خواهد رسيد
نگريسته است .
(1479)
1486. وصيت به پرهيزگارى
اءوصيكم عبادالله بتقوى الله الذى اءلبسكم
الرياش و اءسبغ عليكم المعاش .
اى بندگان خدا! شما را به تقوى خدايى كه لباس بر شما پوشاند و معيشت را
براى شما فراهم فرمود توصيه مى كنم .
1487. در سايه پيشگاه خداوندى
(1480)
اعلموا! اءنه من يتق الله يجعل مخرجا من الفتن ،
و نورا من الظلم ، و يخلده فيما اشتهت نفسه ، و ينزله منزل الكرامة
عنده . فى دار اصطنعها لنفسه . ظلها عرشه . و نورها بهجته . و زوارها
ملائكته . و رفقاؤ ها رسله .
بدانيد كه هر كس براى خداوند تقوا بورزيد، خداوند براى او راه نجات از
فتنه ها را قرار مى دهد و نورى رها سازنده از تاريكى ها را. و خداوند
انسان باتقوا را در آن موقعيت كه نفسش آن را مى خواهد جاودان مى دارد و
او را در جايگاه كرامت در نزد خود در مقامى كه براى پيشگاه خود ساخته
است فرود مى آورد، سايه آن پيشگاه عظمت عرش اوست و نور آن جلوه اى از
جمالش . زائران آن فرشتگان خداوندى و دوستانش رسولان او.
(1481)
1488. تقواى اولياء خدا
ان تقوى الله حمت اءولياء الله محارمه ، و
اءلزمت قلوبهم مخافته ، حتى اءسهرت لياليهم ، و اءظماء هواجرهم .
فاءخذوا الراحة بالنصب ، و الرى بالظما. و استقربوا الاجل فبادروا
العمل .
قطعى است كه تقواى الهى اولياء خدا را از ارتكاب محرماتش بازداشت و خوف
الهى را به دل هاى آنان ملازم نمود تا آنان را به بيدارى در شب وادار
كرد و به تشنگى در روزهاى گرم آنان آسايش در آخرت را با قبول مشقت در
دنيا به دست آوردند و سيرابى (از چشمه سارهاى ابديت را) با قبول تشنگى
(در اين دنياى گذران ) هم آنان مدت عمر را نزديك تلقى نمودند و در
نتيجه پيشدستى به عمل نمودند.
(1482)
1489. كليد هدايت
ذمتى بما اءقول رهينة ، و انا به زعيم . ان من
صرحت له العبر عما بين يديه من المثلات حجزته التقوى عن تفحم الشبهات
... الا و ان الخطايا خيل شمس حمل عليها اءهلها، و خلعت لجمها، فتقحمت
بهم فى النار. الا و ان التقوى مطايا ذلل ، حمل عليها اءهلها، و اءعطوا
اءزمتها، فاءوردتهم الجنة .
تعهد خود را در گرو سخنى كه مى گويم قرار مى دهم و ضمانت آن را بر عهده
مى گيرم ، كسى كه اندرزها و وسايل تجربه كيفرهاى پيش رويش را بر وى
آشكار بسازد خويشتن دارى و تقوا او را از تجاوز و ارتكاب اشتباهات باز
مى دارد.
به شما هشدار مى دهم ! خطاهايى كه مردم مرتكب مى شوند، چونان اسب ها
چموش اند كه خطاكاران سوار بر آن ها گشته با افسارهايى از دست رفته در
بيراهه ها و سنگلاخ ها مى تازند. پايان اين تاخت و تاز طغيانگرانه آتش
است . آگاه باشيد! اوصاف تقوا چونان مركب هايى رامند، كه انسان متقى بر
آن ها سوار گشته زمام به دست ، راهى بهشت الهى اند.
1490. تقوا بورزيد از اين پروردگار
(1483)
اءوصيكم بتقوى الله الذى ابتداء خلقكم ، و اليه
يكون معادكم ، و به نجاح طلبتكم ، و اليه منتهى رغبتكم ، و نحوه قصد
سبيلكم .
من توصيه مى كنم شما را به تقواى خداوندى كه آفرينش شما را آغاز كرد و
به سوى او است برگشت شما. و از او است توفيق براى وصول به مطلوبتان ، و
به سوى است نهايت رغبت شما و پيشگاه او است راه صحيح .
(1484)
1491. كليد رستگارى
ان تقوى الله مفتاح سداد، و ذخيرة معاد، و عتق
من كل ملكة ، و نجاة من كل هلكة . بها ينجح الطالب ، و ينجو الهارب ، و
تنال الرغائب .
قطعى است كه تقواى الهى كليد رستگارى است و ذخيره براى قيامت ، و آزادى
از هر عادت ثابت ، و نجات از هر گونه هلاكت به وسيله تقوا است كه هر
جوينده به مقصود خود رسد و هر گريزان نجات پيدا كند و با اين صفت شريف
است كه براى هر آرمان توفيق وصول حاصل آيد.
(1485)
1492. دو سفارش عظيم
اءوصيكم عبادالله بتقوى الله ، و اءحذركم اءهل
النفاق
اى بندگان خدا! شما را به تقواى الهى توصيه مى كنم و از اهل نفاق برحذر
مى دارم .
(1486)
1493. برحذر از دنيا و پيشه گرفتن تقوا
اءوصيكم عبادالله ، بتقوى الله ، و اءحذركم
الدنيا .
اى بندگان خدا! شما را به تقواى الهى توصيه مى كنم و از دنيا برحذر مى
دارم .
(1487)
1494. نيرومندى بوسيله پرهيزگارى
قطعوا علائق الدنيا، و استظهروا بزاد التقوى
پيوندهاى دنيا را از خويشتن ببريد و با توشه پرهيزگارى خود را نيرومند
گردانيد.
(1488)
1495. شفاى بيمارى ها با تقوا
اءوصيكم بتقوى الله ... اءيقضوا بها نومكم ، و
اقطعوا بها يومكم ، و اءشعروها قلوبكم ، و ارحضوا بها ذنوبكم ، و داووا
بها الاسقام ، و بادروا بها الحمام .
شما را به تقواى خداوندى توصيه مى كنم . به وسيله تقوا خودتان را از
خواب بيدار سازيد و روز خود را به پايان برسانيد و آن را به دل هايتان
قابل پذيرش و اشعار بدانيد و گناهانتان را به وسيله تقوا بشوييد و درون
را از لوث معاصى پاك بسازيد و بيمارى هايتان را با اين دوا درمان كنيد
و با همين صفت به پيشواز مرگ برويد.
(1489)
1496. زنده بودن مثل ها
اءوصيكم عبادالله بتقوى الله الذى ضرب الامثال ،
و وقت لكم الاجال .
اى بندگان خدا! شما را به تقواى الهى توصيف مى كنم كه مثل ها براى شما
زده است و مدت زندگى شما را تعيين فرموده است .
(1490)
1497. صفات پرهيزگار
فى صفة المتقى : فى الزلازل وقور، و فى المكاره
صبور، و فى الرخاء شكور .
(پرهيزگار) در مقابل حوادث اضطراب انگيز و لرزاننده باوقار و پابرجاست
و در ناگوارى ها شكيبا و در موقع آسايش سپاسگزار.
(1491)
1498. بهترين وصيت
اءوصيكم عبادالله بتقوى الله ؛ فانها خير ما
تواصى العباد به ، و خير عواقب الامور عندالله .
اى بندگان خدا! شما را به تقواى الهى توصيه مى كنم ؛ زيرا وصيت به
تقوابهترين وصيتى است كه مردم درباره يكديگر انجام مى دهند و شايسته
ترين عواقب امور (پايان همه امور زندگى ) است در نزد خدا.
(1492)
1499. نفس مطيع
اتقوا الله الذى نفعكم بموعظته ، و وعظكم
برسالته ، و امتن عليكم بنعمته . فعبدوا اءنفسكم لعبادته ، و اخرجوا
اليه من حق طاعته .
تقوا بورزيد براى خدا كه شما را با پند خود منفعت داد و با رسالت
پيامبرش شما را نصيحت نمود و با نعمتش به شما احسان فرمود. نفس خود
را براى عبادت خداوندى رام و مطيع بسازيد و حركت كنيد به سوى خداوندى
با اطاعتى كه شايسته او است .
(1493)
1500. تقوا بورز هر چند اندك !
اتق الله بعض التقى و ان قل ، و اجعل بينك و بين
الله سترا و ان رق .
تقوا به خدا بورز، اگرچه اندك باشد و مابين خود و خدا پرده اى قرار بده
اگرچه نازك باشد.
(1494)
1501. علائم صفات متقين
من علامة اءحدهم اءنك ترى له قوة فى دين ، و
حزما فى لين ، و ايمانا فى يقين ، و حرصا فى علم ، و علما فى حلم
.
از علائم صفات متقين اين است كه مى بينى در آن ها قوت و قدرت نيروى دين
را و جديت در عين نرمى و ايمان تواءم با يقين و حريص بودن در كسب علم و
حليم بودن در عين عالم بودن .
(1495)
1502. كيفيت تقواى الهى
اتقوا الله عبادالله ؛ تقية ذى لب شغل التفكر
قلبه ... و ظلف الزهد شهواته .
اى بندگان خدا! به خدا تقوا بورزيد تقواى خردمند كه تفكر قلبش را به
خود مشغول داشته و زهد و پارسايى از شهوات او جلوگيرى كرده است .
(1496)
1503. تحريك براى عمل
العمل العمل ، ثم النهاية النهاية ، و الاستقامة
الاستقامة ، ثم الصبر الصبر، و الورع و الورع !
اهتمام بورزيد به كار، برخيزيد براى كار، سپس كار را ناتمام نگذاريد و
به پايان برسانيد و در تصميمى كه گرفتيد استقامت بورزيد، استقامت .
شكيبا باشيد شكيبا. پرهيزگارى پيشه كنيد پرهيزگارى .
(1497)
1504. پسنديده ترين وصايا
اءوصيك بتقوى الله اءى بنى و لزوم اءمره ، و
عماره قلبك بذكره ، و الاعتصام بحبله ، و اءى سبب اءوثق من سبب بينك و
بين الله ان اءنت اءخذت به ! اءخى قلبك بالموعظة ، و اءمته بالزهادة ،
و قوة باليقين ، و نوره بالحكمة ، و ذلله بذكر الموت ، و قرره بالفناء،
و بصره فجائع الدنيا... و اعلم يا بنى اءن اءحب ما اءنت اخذ به الى من
وصيتى تقوى الله و الاقتصار على ما فرضه الله عليك ، و الاخذ بما مضى
عليه الاولون من ابائك ، و الصالحون من اءهل بيتك .
فرزندم ! من تو را توصيه مى كنم به تقواى الهى و الزام به امر و
آبادساختن قلب خود با ذكر او و چنگ زدن به طناب او و كدامين رشته ،
اطمينان بخش تر است از رشته ميان تو و خدا اگر آن را بگيرى . قلبت را
با موعظه زنده بدار و نفست را با اعراض از مزخرفات دنيا مهار كن و با
يقين تقويت نما و با حكومت منور ساز و با ذكر مرگ خوارش كن و به اقرار
به زوال و فنا وادارش كن و آن را به ناگوارى هاى دنيا بينا ساز، و بدان
اى پسرم ! پسنديده ترين چيزى كه از وصيت من مى توانى بگيرى تقواى الهى
و بسنده كردن به آن چه خدا براى تو مقرر فرموده و پذيرش آن عقايد و
اعمالى است كه نياكان گذشته و صلحاى خاندان تو آن ها را پذيرفته بودند.
(1498)
1505. بهتر از تندرستى
اءلا اءفضل من صحة البدن ، تقوى القلب .
بدانيد كه پرهيزگارى دل ، بهتر از تندرستى است .
(1499)
1506. انسان پرهيزگار
لو اءن السموات و الارضين كانتا على عبد رتقا ثم
اتقى الله لجعل الله له منهما مخرجا !
اگر آسمان ها و زمين ها بر روى بنده اى بسته باشد، آنگاه او در راه خدا
پرهيزگار باشد، سرانجام خداوند براى او گريزگاهى پديد آورد.
(1500)
1507. ضرورت تقوا
اءيها الناس ! اتقوا الله فما خلق امرؤ عبثا
فيلهو، و لا ترك سدى فيلغو !
اى مردم ! به خدا تقوى بورزيد و هيچ كس بيهوده آفريده نشده است تا بازى
كند و بى اصل و تكليف هم رها نشده است .
(1501)
1508. بهترين توشه سفر آخرت
عند رجوعه من صفين و اشرافه على القبور بظاهر
الكوفة : يا اءهل الديار الموحشة ! و المحال المقفرة ! و القبور
المظلمة ! يا اءهل التربة ! يا اءهل الغربة ! يا اءهل الوحدة ! يا اءهل
الوحشة ! اءنتم لنا فرط سابق ، و نحن لكم تبع لاحق . اءما الدور فقد
سكنت ، و اءما الازواج فقد نكحت ، و اءما الاموال فقد قسمت . هذا خبر
ما عندنا، فما خبر ما عندكم ؟
ثم التفت الى اءصحابه فقال : اءما لو اءذن لهم
فى الكلام لاخبروكم اءن خير الزاد التقوى
.
در حالى كه از جنگ صفين برگشته و بر گورهاى بيرون كوفه مشرف و متوجه
شده بود فرمود: اى ساكنان سراهاى وحشتناك ! و محل هاى بى آب و گياه و
خفتگان در گورهاى تاريك ! اى در خاك رفتگان ! اى دور از وطنان ! اى
تنها ماندگان ! اى وحشت زدگان ! شما براى ما پيش افتادگانيد و ما به
دنبال شما آيندگانيم و به شما ملحق شوندگانيم ، اما (بدانيد كه ) در
سراهاى شما، ديگران ساكن شدند، زنانتان با مردان ديگرى ازدواج كردند و
اما اموالتان پس به تحقيق قسمت شد، اين خبرى بود كه ما از آن آگاه
بوديم و شما براى ما چه خبرى داريد؟
(آن گاه اميرالمؤ منين عليه السلام رو به اصحاب خود كرد و فرمود): اما
اگر به آنان اجازه سخن گفتن داده مى شد، هر آينه به شما خبر مى دادند
كه بهترين توشه براى سفر آخرت ، تقواى الهى است .
(1502)
1509. اصالت تقوا
لا يهلك على التقوى سنخ اءصل ، و لا يظماء عليها
زرع قوم .
اصل ريشه اى كه بر تقوا روييده هلاك نمى شود و زراعت قومى كه در زمين
تقوا كاشته شده از تشنگى نخواهد خشكيد.
1510. عاقبت بى تقوايى
(1503)
من قل ورعه مات قلبه ، و من مات قلبه دخل النار
.
هر كسى كه پارسايى اش كاستى گيرد، دلش بميرد و آن كس كه دلش بميرد،
داخل دوزخ شود.
(1504)
1511. ره توشه تقوا
... و مصابيح لبطون قبوركم ، و سكنا لطول وحشتكم
، و نفسا لكرب مواطنكم .
(تقواى را) چراغى در دل قبر و آرامشى براى وحشت بى پايان و راه فراخى
براى مواضع غم و اندوه خويش قرار دهيد.
1512. دوستى و دشمنى پرهيزگار
(1505)
فى صفة المتقين : بعده عمن تباعد عنه زهد و
نزاهه ، دنوه ممن دنا منه لين و رحمة ، ليس تباعده بكبر و عظمة ، و لا
دنوه بمكر و خديعة .
(متقين ) اگر از كسى كه از وى كناره گيرى كرده است دورى گزيند بر مبناى
پارسايى و پاكى از آلودگى ها است و نزديكى وى با كسى كه به او نزديك
است از روى نرمش و رحمت است . نه دورى از كسى مبتنى بر كبر و خودبزرگ
بينى او است و نه نزديكى او به كسى از راه حيله پردازى و فريب كارى است
.
(1506)
1513. طالب دنيابودن
اءوصيكما بتقوى الله ، و اءن لا تبغيا الدنيا و
ان بغتكما، و لا تاءسفا على شى ء منها زوى عنكما، و قولا بالحق ، و
اعملا للاجر، و كونا للظالم خصما، و للمظلوم عونا. اءوصيكما، و جميع
ولدى و اءهلى و من بلغه كتابى ، بتقوى الله ، و نظم اءمركم .
شما را به تقواى الهى توصيه مى كنم و دنيا را نخواهيد اگرچه دنيا شما
را طلب كند و به هر آن چه از دست شما برود تاءسف نخوريد و سخن بر حق
بگوييد و عمل براى پاداش آخرت كنيد و دشمن ظالم و يار و ياور مظلوم
باشيد. شما و همه فرزندان و دودمانم و هر كسى را كه نامه من به او برسد
توصيه مى كنم به تقواى الهى و نظم در امور خويش .
1514. روح و بدن متقين
(1507)
صحبوا الدنيا باءبدان اءرواحها معلقه بالمحل
الاعلى .
(متقين ) با بدن هايى در اين جهان زندگى مى كنند اما روح آن ها به
جايگاهى بس اعلى وابسته است .
(1508)
بخش هشتم : شك و يقين
1515. مظلوم شدن
عيب نيست مادامى كه ...
ما على المسلم من غضاضة من اءن يكون مظلما ما لم
يكن شاكا فى دينه ، و لامرتابا بيقينه !
براى يك مسلمان ، مظلوم واقع شدن عيب و نقص نيست ، مادامى كه در دين
خود شك نياورد و به يقين خود ترديد نكند.
(1509)
1516. بازدارنده شبهات
من صرحت له العبر عما بين يديه من المثلات ،
حجزته التقوى عن تقحم الشبهات .
هر كس از كيفرهايى كه بر سر پيشينيانش آمده است عبرت گيرد، تقوا و
پرهيزگارى او را از فروافتادن در ورطه شبهات باز دارد.
(1510)
1517. شك در حق
بعد قتل طلحة و الزبير : اليوم اءنطق لكم
العجماء ذات البيان . عزب راءى امرى تخلف عنى ! ما شككت فى الحق مذ
اءريته .
بعد از كشته شدن طلحه و زبير فرمود: امروز آشكار و رسا با شما سخن مى
گويم : دور باد انديشه كسى كه از من سرپيچيد! از زمانى كه حق به من
نمايانده شده در آن شك نكرده ام .
(1511)
1518. حال اولياى خدا هنگام شك
انما سميت الشبهة شبهة لانها تشبه الحق ، فاءما
اءولياءالله فصياؤ هم فيها اليقين ، و دليلهم سمت الهدى ، و اءما
اءعداءالله فدعاؤ هم فيها الضلال ، و دليلهم العمى .
شبهه به اين دليل شبهه ناميده شده كه شبيه حق است ، اما اولياى خدا در
هنگام شبهه روشنايى راهشان يقين است و راهنمايشان راه راست ، ولى
دشمنان خدا به گاه شبهه دعوتشان گمراهى است و راهنمايشان كورى .
(1512)
1519. خطر بدعت هاى شبهه ناك
ان المبتدعات المشتبهات هن المهلكات الا ما حفظ
الله منها .
همانا بدعت هاى شبهه ناك نابودكننده اند، مگر اين كه خداوند (انسان را)
از آن ها حفظ كند.
(1513)
1520. نتيجه شك
والله لقد اعترض الشك و دخل اليقين ، حتى كاءن
الذى ضمن لكم قد فرض عليكم ، و كاءن الذى قد فرض عليكم قد وضع عنكم
.
به خدا سوگند، كه شك عارض گشته و يقين تباه شده است ، به طورى كه آن چه
براى شما تضمين گشته (يعنى روزى ) گويا (تلاش در راه كسب آن ) بر شما
واجب است و آن چه بر شما واجب گشته ، گويى از دوش شما برداشته شده است
.
1521. آثار مخرب شبهه
(1514)
احذر الشبهة و اشتمالها على لبستها؛ فان الفتنة
طالما اءغدفت جلابيها، و اءغشت الابصار ظلمتها .
در نامه خود به معاويه مى فرمايد: از شبهه و اشتباه افكنى هاى آن
بپرهيز؛ زيرا ديرزمانى است كه فتنه پرده هاى سياه خود را گسترده و
تاريكى آن ديدگان را فرو پوشانده است .
(1515)
1522. اقدام به گاه يقين
لا تجعلوا علمكم جهلا، و يقينكم شكا. اذا عملتم
فاعملوا، و اذا تيقنتم فاءقدموا .
دانش خود را به نادانى و يقين خود را به دودلى تبديل نكنيد، هرگاه
دانستيد، به كار بنديد و هرگاه به كارى يقين پيدا كرديد، اقدام كنيد.
(1516)
1523. عاملين به شبهات
(اءهل الضلال ) يعملون فى الشبهات ، و يسيرون فى
الشهوات .
(گمراهان ) به شبهه ها عمل مى كنند و در گرداب شهوت ها غوطه ورند.
(1517)
1524. همراه با جماعتى و شبيه به آنان
ان لم تكن حليما فتحلم ؛ فانه قل من تشبه بقوم ،
الا اءوشك اءن يكون منهم .
اگر خويشتن دار نيستى ، پس خود را به صورت آن درآور؛ زيرا كم است كه
كسى خود را شبيه جمعيتى بكند و از آنان به شمار نيايد.
(1518)
1525. شك به خداوند.
عجبت لمن شك فى الله ، و هو يرى خلق الله
.
در شگفتم از كسى كه درباره خدا شك كند، در حالى كه آفريده هاى خدا را
مى بيند.
(1519)
1526. تقويت قلب
اءحى قلبك بالموعظة ، و اءمته بالزهادة ، و قوة
باليقين .
قلبت را با موعظه زنده بدار و نفست را با اعراض از مزخرفات دنيا و با
يقين تقويت نما.
(1520)
1527. يقين و مقصود
باليقين تدرك الغاية القصوى .
با يقين به بالاترين درجه مقصود مى توان رسيد.
(1521)
1528. بخش هاى شك
الشك على اءربع شعب : على التمارى و الهول و
التردد و الاستسلام : فمن جعل المراء ديدنا لم يصبح ليله ؛ و من هاله
ما بين يديه نكص على عقبيه ؛ و من تردد فى الريب وطئته سنابك الشياطين
، و من استسلم لهلكة الدنيا و الاخرة هلك فيهما .
شك بر چهار چيز است : جدال و ستيزگى ، ترس ، ترديد و خودباختگى ، كسى
كه جدال را شيوه خود ساخت ، هرگز از تاريكى جهل به روشنايى يقين نرسد و
هر كس از آينده بترسد به قهقرا برگردد و از پيشروى بازماند و كسى كه در
ترديد باشد نتواند تصميم بگيرد، زير سم شيطان ها پايمال خواهد شد و كسى
كه در برابر وسائل هلاكت دنيا و آخرت خودباخته شود، در هر دو جهان هلاك
خواهد شد.
(1522)