1039. كليد رنج و بلا
من اقتصر على بلغة الكفاف فقد انتظم الراحة ، و
تبوا خفض الدعة و الرغبُ مفتاح النصب ، و مطية التعب
هر كسى كه به اندزاه معاش اكتفا كند، به آسايش و راحتى دست يافته و
وسعت و آرامش را به دست اورده است ، دنياپرستى كليد رنج و بلا و مركب
سختى است .
(1033)
1040. توانگرى و نيازمندى دنيا
من استغنى فيها فتن ، و من افتقر فيها حزن
هر كه در دنيا توانگر شد، به فتنه افتاد و هر كس نيازمند شد، به اندوه
گرفتار آمد.
(1034)
1041. اعراض از دنيا
اءوصيكم بالرفض لهذه الدنيا التاركة لكم ، و اءن
لم تحبوا تركها
شما را به اعراض از اين دنيا توصيه مى كنم كه شما را رها خواهد ساخت ،
اگر چه شما جدايى از ان را دوست نداريد.
(1035)
1042. نفع دنيوى
لا يترك الناس شيئا من اءمر دينهم لاستصلاح
دنياهم الافتح الله عليهم ما هو اضر منه
مردم چيزى از امور دينشان را براى نفع دنيايشان ترك نمى كنند، مگر آن
كه خداوند زيانبارتر از آن را به رويشان خواهد گشود.
(1036)
1043. جايگاه نزول وحى
مهبط وحى الله ، و متجر اولياء الله اكتسبوا
فيها الرحمة و ربحوافيها الجنة
دنيا جايگاه نزول وحى خداوند و تجارتگاه اولياء الله است . انسان هاى
خردمند و عارف رحمت خداوندى را در اين دنيا اندوختند و بهشت را از آنان
سود بردند.
(1037)
1044. پرهيز از دلبستگى به دنيا
كان لى فيما مضى اخ فى الله و كان يعظمه فى عينى
صغر الدنيا فى عينه
در گذشته برادرى دينى داشتم كه ناچيزى دنيا در نگاهش ، او را در نظرم
بزرگ كرده بود.
(1038)
1045. مهرورزى با دنيا
اءقبلوا على جيفة قد افتضحوا باءكلها، و اصطلحوا
على حبها
به مردارى روى آوردند كه با خوردن آن رسوا شدند و بر سر دوستى و عشق به
آن با يكديگر سازش كردند.
(1039)
1046. وصف دنيا از ديدگاه امام (ع )
قال له عليه السلام رجل -: صف لنا الدنيا!
فقال عليه السلام -: ما اءصف من دار اءولها عناء، و آخرها فناء! فى
حلالها حساب ، و ف حرامها عقاب . من استغنى فيها فتن ، و من افتقر فيها
حزن .
شخصى به امام عليه السلام گفت : دنيا را برايم وصف كن !
فرمود: چگونه برايت توصيف كنم منزلى را كه آغازش سختى و پايانش فنا
ونيستى است ، در حلال آن حساب و در حرامش عقاب است ، سالمش در امان و
بيمارش پشيمان است ، ثروتمندش فريب خورده و فقير و تهيدستش غمگين
گردد.
(1040)
1047. لغزشگاه هاى دنيا
من وطى دحضك زلق ، و من ركب لججك غرق ، و من
ازور عن حبائلك وفق
هيهات ! هر كس كه به لغزشگاه تو (دنيا) قدم گذاشت لغزيد و هر كس كه به
درياهى تو فرو رفت غرق گشت و هر كس كه از تو رها شد، توفيق يافت .
(1041)
1048. مهمانى موقت
اءنكم - و ما تاءملون من هذه الدنيا - اءثوياء
موجلون
همانا شماو آرزوهاى شما در اين دنيا، ميهمانانى موقت هستيد.
(1042)
1049. مقاسه بهره دنيوى و اخروى
ما المغرور الذى ظفر من الدنيا باعلى همته
كالاخر الذى ظفر من الاخرة بادنى سهمته
شخص فريب خورده اى كه با عالى ترين همتش بر دنيا پيروز شده است ، مانند
كسى ديگرى نيست كه از آخرت به مقدرا نصيب خود دست يافته است .
(1043)
1050. دنياى بى وفا
اءلستم فى مساكن من كان قبلكم اءطول اءعمارا، و
اءبقى اءثارا... تعبدوا للدنيا اءى تعبد، و آثروها اءى ايثار. ثم ظعنوا
عنها بغير زاد مبلغ و لا ظهر قاطع .
آيا شما در جاى گذشتگان خود به سر نمى بريد؟كه عمرشان از شما طولانى تر
و آثارشان بادوام تر بود؟دنيا را چگونه پرستيدند و آن را چگونه بر خود
گزيدند؟سپس از آن رخت بر بستند و رفتند، بى توشه اى كه آنان را براى
رسيدن به منزلگاه كفايت كند و بى مركبى كه آن ها را به منزلشان
(1044) برساند.
1051. دنيا اينگونه نيكوست !
لنعم دار من لم يرض بها دارا، و محل من لم
يوطنها محلا!
دنيا چه سراى نيكويى است براى كسى كه ان را خانه (هميشگى ) خويش
نداند و چه جايگاه خوبى است براى كسى كه آن را وطن خود قرار ندهد.
(1045)
1052. شادى و اندوهگينى
ما بالكم تفرحون باليسير من الدنيا تدركونه ، و
لا يحزنكم الكثير من الاخزة تحرمونه ؟!
چه شده به شما كه از اندكى از دنيا كه مى يابيد شادمان مى شويد، ولى
بسيارى از آخرت كه از آن محروم مى گرديد شما را اندوهگين نمى سازد؟!
(1046)
1053. خير در دنيا براى دو كس
لا خير فى الدنيا الا لرجلين : رجل اءذنب ذنوبا
فهو يتداركها بالتوبة و رجل يسارع فى الخيرات
در دنيا خيرى نيست مگر براى دو نفر: كسى كه گناه كرده و با تو به جبران
مى كند و كسى كه با سرعت به سوى كارهاى خير مى شتابد
(1047)
1054. تلاش دنيا براى آخرت
عليكم بالجد و الاجتهاد و التاهب و الاستعداد، و
التزود فى منزل الزاد. و لا تعرنكم الحياة الدنيا كما غرت من كان قبلكم
من الامم الماضية ، و القرون الخالية
بر شما باد به تلاش و سخت كوشى و مهيا شدن و آماده گشتن و توشه برداشتن
از سراى توشه (دنيا مبادا زندگى دنيا شما را بفريبد، چنان كه ملت هاى
گذشته و اقوام پيشين را فريفت .
(1048)
1055. سراى جنگ و هلاكت
دار حرب و سلب و نهب و عطب اءهلها على ساق و
سياق ، ولحاق و فراق . قد تحيرت مذاهبها
دنيا سريا جنگ و تاراج و خرابى و هلاكت است . مردمش آماده رفتن و يا
رفتنى اند و در حال پيوستن (به گذشتگان ) و جدا شدن (از ماندگان ) راه
هايش گيج كننده و حيرت زا است .
(1049)
1056. فريبكارى دنيا
تغر و تضر و تمر، اءن الله تعالى لم يرضها ثوابا
لاوليائه ، و لا عقابا لا عدائه
دنيا مى فريبد و زيان مى رساند و مى گذرد. خداى تعالى راضى نشده است كه
دنيا را پاداش دوستان خود و كيفر دشمنانش قرار دهد.
(1050)
1057. برق گول زننده دنيا
لا ترفعوا من رفعته الدنيا. و لا تشيموا بارقها
و لا تسمعوا ناطقها... فان برقها خالب ، و نطقها كاذب
كسى را كه دنيا او را بالا برده بالا نبريد و برق درخشنده دنيا شما را
خيره نكند و سخن ستاينده دنيا را نشنويد؛ زيرا برق دنياى حرام بى فروغ
است و سخنش دورغ
(1051)
1058. نعمت هاى دنيا مى فريبد!
لا يغرنكم . اءصبح فيه اءهل الغرور فانما هو ظل
ممدود، الى اءجل معدود .
مبادا آن چه فريفتگان را مى فريبد، شما را بفريبد؛ زيرا نعمت هاى
فريبند0 (دنيا) چون سايه اى است كه تا زمان معينى پهن است .
(1052)
1059. نبايد فريب دنيا را خورد!
احذر كم الدنيا، فانهادار شخوص و محلة تنغيص ،
ساكنها ظاعن ، و قاطنها بائن
شما را از دنيا بر حذر مى دارم ؛ زيرا دينا سراى كوچيدن و جايگاه كدورت
و سختى است . ساكن در آن بار سفر بر مى بندد و مقيمش از آن جدا مى شود.
(1053)
1060. چون مهر فرزند به مادر
الناس اءبناء الدنيا، و لا يلام الرجل على حب
اءمه
مردم فرزندان دنيايند و هيچ كس براى دوست داشتن مادرش سرزنش نمى شود.
(1054)
1061. هدف خلقت دنيا
الدنيا خلقت لغيرها، و لم تخلق لنفسها
دنيا نه براى خودش كه براى جز خود آفريده شده است .
(1055)
1062. دنيا مزرعه آخرت
اءلا اءن الدنيادار لا يسلم منها الا فيها و لا
ينجى بشى ء كان لها: ابتلى الناس بها فتنة . فما اخذوه منها لها
اخرجوا منه و حوسبوا عليه . و ما اخذوه منها لغيرها، قدموا عليه و
اءقاموا فيه
بدانيد كه دنيا سرايى است كه هيچ كس از ان و هيچ كس به واسطه كارى كه
براى دنيا كند نجات نمى يابد. مردم براى آزمايش گرفتار دنيا شده اند.
آن چه را از دنيا به خاطر دنيا برگرفتند، از كفشان برود و بايد حساب پس
دهند و آن چه را از دنيا براى غير آن (آخرت ) به دست آوردند به آن
برسند و هميشه با آن ها است .
(1056)
1063. حكايت مردم دنيا
اءنما مثلكم و مثلها كسفر سلكوا سبيلا فكانهم قد
قطعوه ، و اءموا علما فكانهم قد بلغوه
همانا حكايت شما و دينا همچون حكايت مسافرانى است كه در راهى مى روند و
گويى راه را به آخر رسانده اند و آهنگ رسيدن به علامت و نشانه اى مى
كنند و گويى به آن رسيده اند.
(1057)
1064. دنيا در پى تو مى آيد اگر...
من ساعاها فاتته ، و من قعد عنها واتته
هر كه در طلب دنيا بكوشد به آن نرسد و هر كه دست بكشد دنيا خود نزد
اوآيد.
(1058)
1065. نظر بصيرت به دنيا
اءنما الدنيا منتهى بصر الاعمى ، لا يبصر مما
وراءها شيئا، و البصير ينفذها بصره ، و يعلم اءن الدار وراءها. فالبصير
منها شاخص ، و الاعمى اليها شاخص . و البصير منها متزود، و الا عمى لها
متزود
همانا دنيا آخرين ديدرس كور است و فراتر از ان را نمى بيند؛ اما شخص
بينا و با بصيرت نگاهش را از دنيا فراتر مى برد و مى داند كه سراى
حقيقى در وراى اين دنياست . پس بينا از آن دل برمى كند و كور به آن روى
مى كند. شخص با بصيرت ان توشه بر مى دارد، كور براى ان توشه فراهم مى
آورد.
(1059)
1066. حقارت دنيا
فلتكن الدنيا فى اءعينكم اءصغر من حثاله القرظ،
و قراضة الجلم
دنيا بايد در ديده شما حقيرتر از پر كاه خشكيده و خرده هاى دم قيچى
(1060) باشد.
1067. بهاى جان آدمى
اءلا حر يدع هذه اللماظة لاهلها؟اءنه ليس لا
نفسكم ثمن الا الجنة ، فلا تبيعوها الا بها
آيا آزاده اى نيست كه اين خرده ريزه هاى لاى دندان ها (دنيا) را براى
اهلش واگذارد؟ بدانيد كه جان هاى شما را بهايى جز بهشت نيست ، پس آن
ها را جز به اين بها مفروشيد.
(1061)
1068. بى اهميتى دنيا
دارها هانت على ربها، فخط حلالها بحرامها، و
خيرها بشرها، و حياتها بموتها، و حلوها بمرها. لم يصفها الله تعالى
لاوليائه ، و لم يضن بها على اءعدائه
سراى دنيا نزد پروردگارش خوار و بى ارزش است و از اين رو حلال آن را با
حرامش آميخت و خوبى اش را با بدى و زندگى اش را با مرگ و شيرينى آن با
تلخى . خداوند بزرگ دنيا را براى دوستان خود صاف و گوارا نفرمود و در
دادن آن به دشمنانش بخل نورزيد.
(1062)
1069. پستى دنيا
احذروا الدنيا فانها غدارة غرارة خدوع ، معطية
منوع ، ملبسة نزوع .
از دنيا حذر كنيد كه دنيا بيوفا و پر مكر و فريب است ، عطا كننده اى
است خسيس و پوشاننده اى است كه برهنه مى سازد (چيزى را كه بدهد پس مى
گيرد).
(1063)
1070. خانه مشكلات
اءعلم ! اءن الدنيادار بلية يفرغ صاحبها فيها قط
ساعة الا كانت فرغته عليه حسرة يوم القيامة
توجه داشته باش كه دنيا خانه مشكلات است و اگر انسان يك ساعت در مشكلات
نباشد، روز قيامت افسوس مى خورد كه چرا لحظه اى در آسايش بودم .
(1064)
1071. پرهيز از دنيا
اءحذر كم الدنيا فانها منزل قلعة . و ليست بدار
نجعة
شما را از دنيا پرهيز مى دهم ؛ زيرا دنيا منزلى است كه بايد از آن كوچ
كرد و سراى ماندن نيست .
(1065)
1072. دنيا جاودانه نيست !
اءوصيكم بالرفص لهذه الدنيا التاركة لكم ، و اءن
لم تحبوا تركها... فلا تنافسوا فى عز الدنيا و فخرها، و لا تعجبوا
بزينتها و نعيمها، و لا تجزعوا من ضرائها و بوسها، فان عزها و فخرها
اءلى انقطاع ، و اءن زينتها و نعيمها اءلى زوال ، و ضراءها و بوسها الى
نفاذ
شما را به دور افكندن اين دنيا سفارش مى كنم ، دنيايى كه اگر هم
نخواهيد تركش كنيد او شما را ترك مى كند... پس ، در كسب عزت و افتخارات
دنيوى با يكديگر رقابت نكنيد و زرق و برق و نعمت هاى آن شما را پسند
نيفتد و از سختى و زنج آن بى تابى مكنيد، زيرا كه عزت ها و افتخارات آن
به پايان مى رسد و زرق و برق و نعمت هاى آن به سر مى آيد و سختى و رنج
آن تمام مى شود.
(1066)
1073. آن چه جاى شگفتى دارد!؟
عجبت لعامردار الفناء، و تارك دار البقاء
تعجب مى كنم از آباد كنندگان سراى فانى و فروگذارندگان سراى باقى .
(1067)
1074. موارد عبرت آموز
اءن الدنيادار فناء و عناء و غير و عبر... و من
غيرها اءنك ترى المرحوم مغبوطا، والمغبوط مرحوما؛ ليس ذلك الا نعيما زل
، و بوسا نزل . و من عبرها اءن المرء يشرف على اءمله فيقتطعه حضور
اءجله
دنيا سراى نيستى و رنج و دگرگونى ها و عبرت هاست ... نمونه دگرگونى
هايش اين است كه شخصى را مى بينى كه (تا ديروز) قابل ترحم بود و
(امروز) بر او رشك برده مى شود و ديگرى را مى بينى كه (تا ديروز) بر او
رشك برده مى شد و امروز قابل ترحم است و اين نيست مگر بدان سبب كه
نعمتى از چنگش بيرون رفته و بينوايى و مسكنتى بدو رسيده است . نمونه
عبرت هاى آن اين است كه آدمى به آرزوى خود نزديك مى شود، اما فرا رسيدن
مرگ مانع رسيدن او به آرزويش مى گردد.
(1068)
1075. زايل كننده عقول
قد خرقت الشهوات عقله ، و اءماتت الدنيا قلبه
شهوت ها عقل (دنيا پرست ) را از ميان مى برند و دنيا دل او را مى
ميراند.
(1069)
1076. حذر از دنيا
اءحذر كم الدنيا، فانها حلوة خصرة ، حفت
بالشهوات
شما را از دنيا برحذر مى دارم ؛ زيرا آن شيرين و با طروات است و پوشيده
در خواهش هاى نفسانى است .
(1070)
1077. دنيا فانى است !
غرارة غرور ما فيها، فانية ، فان من عليها لا
خير فى شى ء من اءزوادها الا التقوى
دنيا بس فريبنده است و هر آنچه در ان است فريب باشد، نابود شدنى است و
هر كه در آن مى زيد فانى مى شود، در هيچ يك از توشه هاى آن خير و خوبى
نيست مگر در توشه تقوا
(1071)
1078. سخن على عليه السلام در وصف دنيا
حكم عل مكثر منها بالفاقة ، و اءعين من غنى عنها
بالراحة
فزونخواه دنيا، محكوم به نيازمندى و درويشى است و كسى كه از آن بى
نيازى جويد، آسايش يارش باشد.
(1072)
1079. زيانكارى در دنيا و آخرت
معاشر الناس ! اتقو الله فكم من مؤ مل ما لا
يبلغه ، و بان ما لا يسكنه ، و جامع ما سوف يتركه ، و لعله من باطل
جمعه ، و من حق منعة : اءصابه حراما، و احتمل به آثاما، فباء بوزره ، و
قدم على ربه آسفا لا هفا، قد خسر الدنيا و الاخرة ، ذلك هو الخسران
المبين
اى مردم ! از خدا بترسيد؛ چه بسيار آرزومندى كه به آرزوى خود نرسد و
سازنده عمارتى كه در آن ساكن نشود و مال اندوزى كه همه را واگذارد و
شايد كه ان مال را از راه ناروا گرد آورده و يا با نپرداختن حقى ، يا
از راه رسيدن به حرامى كه به خاطر آن زير بار گناه رفته است ؛ پس گناه
آن را به دوش كشد و با دريغ و اندوه نزد پروردگارش رود. چنين كسى (در
دنيا و آخرت زيانكار باشد و اين همان زيان آشكار است .)
(1073)
1080. پرهيز از دنياپرستى
اءو صيكما بتقوى الله ، و اءلا تبغيا الدنيا و
اءن بغتكما
شما را به پرهيزگارى و ترس از خداوند سفارش مى كنم ، در پى دنياپرستى
مباشيد اگر چه او شما را طلب كند.
(1074)
1081. سراى گذر
الدنيادار ممر، لادار مقر، و الناس فيها رجلان :
رجل باع فيها نفسه فاوبقها، و رجل ابتاع نفسه فاءعتقها
دنيا سراى گذر است نه خانه قرار؛ و مردم در آن دو گونه اند: قسمتى خود
را به آن بفروشند و هلاك شوند؛ و قسمتى ديگر خود را بخرند و آزاد
سازند.
(1075)
1082. سراى درد
دار بالبلاء محفوفة ، و بالغدر معروفة لا تدوم
احوالها، ولا يسلم نزالها .
اين جهان سرايى است پر از درد و رنج ، به مكر و خيانت و نادرستى معروف
كه هميشه بر يك حال باقى نمى ماند و ساكنانش جان سالم به در نمى برند.
(1076)
فصل چهارم : عبادت
بخش اول : اطاعت از خدا و غير خدا
1. اطاعت از خدا
1083. فرمان خدا نيكوست
فى و صيته لابنه -: اءنه (يعنى الله سبحانه ) لم
ياءمرك الا بحسن ، و لم ينهك اءلا عن قبيح
در سفارش به فرزند خود، مى فرمايد: خداى سبحان تو را جز به آنچه نيكوست
فرمان نداده و جز از آنچه زشت است ، باز نداشته است .
(1077)
1084. يكى از انگيزه هاى شكر گزارى
من كتابه له اءلى الحارث الهمدانى -: اءكثر اءن
تنظر اءلى من فضلت عليه ؛ فان ذلك من اءبواب الشكر
در نامه خود به حارث همدانى مى فرمايد: به كسى كه بر او برترى داده شده
اى بسيار بنگر؛ زيرا اين كار يكى از انگيزه هاى شكر گزارى است .
(1078)
1085. طاعت تنها از خدا
لا طاعة لمخلوق فى معصية الخالق
طاعت مخلوق در نافرمانى خالق نشايد.
(1079)
1086. سفارش على عليه السلام به فرزندش
(لا بنه الحسن عليه السلام :) لا تخلفن و راءك
شيئا من الدنيا، فانك تخلفه لاحد رجلين : اءما رجل عمل فيه بطاعة الله
فسعد بما شقيت به ، و اما رجل عمل فيه بمعصية الله فشقى بما جمعت له ؛
فكنت عونا له على معصيته ، و ليس اءحد هذين حقيقا اءن توثره على نفسك
به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود: از متاع دنيا چيزى براى خود
باقى مگذار؛ چرا كه آن را بريا يكى از اين دو شخص مى گذارى : يا كسى كه
آن را در اطاعت خدا صرف مى كند و با آنچه تو به خاطرش بدبخت شدى ،
خوشبخت مى شود. و يا كسى كه آن را در معصيت خدا به كار گيرد و با آن
بدبخت مى گردد، پس تو ياور او شدى در گناهى كه كرده ، پس هيچ كدام از
اين ؛ سزاوار نيستند كه آن ها را بر خود مقدم دارى و براى آن ها ارث
گذارى .
(1080)
1087. اطاعت بدون عذر
عليكم بطاعة من لا تعذرون بجهالته
بر شما باد به فرمانبردارى و اطاعت از كسى كه در نشناختنش عذرى ندارد.(1081)
1088. فرمانبردارى از خدا
استتموا نعم الله عليكم بالصبر على طاعته ، و
المجانبة لمعصيته .با صبر و شكيبايى بر فرمانبردارى از خداوند،
نعمت هايش را بر خود تمام كنيد و از معصيت و نافرمانى اش كناره گيريد.
(1082)
1089. بزرگ ترين حسرت در قيامت
اءن اءعظم الحسرات يوم القيامة حسرة رجل كسب
مالا فى غير طاعة الله ، فورثه رجل فاءنفقه فى طاعة الله سبحانه ، فدخل
به الجنة ، و دخل الاول به النار
بزرگ ترين حسرت در روز قيامت ، حسرت كسى است كه ثروتى را از راه
نامشروع به دست آورده و مردى آن را به ارث برده و در راه اطاعت خدا صرف
كرده و به بهشت رفته و آن اولى به خاطر همان مال به دوزخ رفته .
(1083)
1090. شناساندن پروردگار
بعث الله محمدا صلى الله عليه و آله ، بالحق
ليخرج عباده من عبادة الاوثان اءلى عبادته ، و من طاعة الشيطان اءلى
طاعته
خداوند حضرت محمد صلى الله عليه و آله را به راستى برانگيخت تا بندگانش
را از پرستش بت ها باز داشته و به عبادت او سوق دهد و آن ها را از
اطاعت شيطان به فرمانبردارى از حق وادارد.
(1084)
1091. موجبات خشنودى خدا
هيهات ! لا يخدع الله عن جنته ، و لا تنال
مرضاته اءلا بطاعته
هيهات ! بخشش خدا را با فريب نمى توان از او گرفت و خشنودى او جز با
طاعتش به دست نيايد.
(1085)
1092. نهايت خشنودى خدا
اءوصاكم بالتقوى و جعلها منتهى رضاه و حاجته من
خلقه
خداوند شما را به پرهيزگارى سفارش كرد و آن را منتهاى خشنودى خود و
خواسته اش از بندگان خويش قرار داد.
(1086)
1093. ستون حق
اءن الله سبحانه قد جعل للخير اءهلا، و للحق
دعائم ، و للطاعة عصما
همانان خداى سبحان براى خير و خوبى اهلى و براى حق ستون هايى و براى
اطاعت و بندگى نگاهدارانى قرار داده است .
(1087)
1094. پاس بزرگى خدا
لو لم يتوعد الله على معصيته لكان يجب اءن لا
يعصى شكرا لنعمه .
اگر خداوند براى نافرمانى از خود بيم (آتش ) هم نمى داد، باز واجب بود
كه به پاس نعمت هايش نافرمانى نشود.
(1088)
1095. شايسته فرمانبرى
فطوبى لذى قلب سليم ، اءطاع من يهديه ، و تجنب
من يرديه ، و اءصاب سبيل السلامة ببصر من بصره ، و طاعة هاد اءمره
خوشا به حال كسى كه دلى سالم و پاك از آلودگى دارد، اطاعت مى كند هدايت
كننده اش را، اجتناب مى كند از هلاك كننده اش و راه سلامت را پيش مى
گيرد با بينايى كسى كه او را بينا مى سازد و با اطاعت هدايت كننده اى
كه او را دستور دهد.
(1089)
1096. پرهيز از كوتاهى در كار
اءن الله سبحانه جعل الطاعة غنيمة الاكياس عند
تفريط العجزة
خداوند سبحان اطاعت را غنيمت هوشياران خردمند قرار داده در آن هنگام كه
مردم ناتوان قصور نمايند.
(1090)
1097. بهترين ذكر
اءفيضوا فى ذكر الله فاءنه اءحسن الذكر و ارغبوا
فيما وعد المتقين فان وعده اءصدق الوعد
در ذكر خداوندى حركت كنيد كه بهترين ذكر است و علاقه پيدا كنيد به آنچه
كه خداوند متقيان را وعده فرموده است ؛ زيرا وعده خداوندى راست ترين و
عده ها است .
(1091)
1098. جايگاه فرمانبرداران حق
اءهل الطاعة فاءثابهم بجواره ، و خلدهم فى داره
، حيث لا يظعن النزال ، و لا تتغير بهم الحال ، و لا تنوبهم الافزاع ،
و لا تنالهم الاسقام
خدا به فرمانبرداران با قرار دادنشان در كنار رحمت و پناه خود پاداش
مى دهد و آنان را در سراى خود، (سرايى كه براى اهل طاعت آماده ساخت
يعنى بهشت ) جاودانه ساكن مى سازد، سرايى كه فرود آيندگان در آن به جاى
ديگرى كوچ نمى كنند و حالشان دگرگون نمى گردد. هيچ گونه بيمى به آنان
راه نمى يابد و هيچ نوع بيمارى به ايشان نمى رسد.
(1092)
1099. خير خواه ترين و خياتنكارترين مردم
اءن انصح الناس لنفسه اءطوعهم لربه ؛ و اءن
اءغشهم لنفسه اءعصا هم لربه
خيرخواه ترين مردم نسبت به خويش ، كس است كه در برابر پروردگارش از همه
فرمانبردارتر باشد و خيانتكارترين آن ها به خود، نافرمان ترين آن ها از
پروردگار خويش است .
(1093)
1100. ستايش حق
نحمده على ما وفق له من الطاعة و ذاد عنه من
المعصية
ستايش مى كنيم خدا را براى توفيق اطاعت كه به ما عنايت فرمود و ما را
از معصيت بركنار فرمود.
(1094)
1101. اطاعت و معصيت خداوند
اعلموا! اءنه ما من طاعة الله شى اءلا ياءتى فى
كرده و ما من معصية الله شى ء الا ياتى فى شهوة
بدانيد خداوند را در هيچ چيز نمى توان اطاعت كرد مگر با زحمت ، و در
هيچ چيز نمى توان خدا را معصيت كرد مگر با ميل و رغبت .
(1095)
1102. جاده هاى مستقيم براى طاعت خدا
اءن للطاعة اءعلاما واضحة ، و سبلا نيرة ، و
محجة نهجة ، و غاية مطبة ، يردها الاكياس ، و يخالفها الانكاس
به راستى براى اطاعت از خداوند نشانه هاى آشكار و راه هايى روشنى بخش و
جاده اى مستقيم و واضح و عاقبتى مطلوب است كه هوشمندان به آن نشانه ها
و راه ها وارد مى شوند (و از آن ها هدايت مى جويند) و فرومايگان با آن
ها به مخالفت بر مى خيزند و به راه خلاف مى روند.
(1096)
1103. بهترين اطاعت
من كتابه اءلى الحارث الهمدانى ؛ اءطع الله فى
جميع اءمورك ؛ فان طاعة الله فاضلة على ماسواها
در نامه خود به حارث همدانى مى فرمايد: در تمام كارهاى خود از خدا
اطاعت كن ؛ زيرا فرمانبردارى از خدا بهترين اطاعت هاست .
(1097)
1104. حفظ خداوند از مردم
اءنما الناس مع الملوك و الدنيا، الا من عصم
الله
مردم از پادشاهان (و قدرتمندان ) و دنيا تبعيت مى كنند، مگر كسى كه خدا
او را حفظ فرمايد.
(1098)
1105. عاقبت خروج
اءن للطاعة اءعلامآ و اضحة ... من نكب عنها جار
عن الحق ، و خبط فى التيه ، و غير الله نعمته ، و اءحل به نقمتة
براى اطاعت نشانه هاى روشنى است ... هر كس از آن راه هاى روشن منحرف شد
تجاوز از حق نمود و در بيابان گمراهى سر در گم گشت و خداوند نعمت او را
دگرگون ساخت و عذاب خود را بر او فرود آورد.
(1099)
1106. فرمانبرى از خدا
لم تخلق الخلق لوحشة ، و لا استعملتهم لمنفعة ،
و لا يسبقك من طلبت ، و لا يفلتك من اءخذت ، و لا ينقص سلطانك من عصاك
، و لا يزيد فى ملكك من اطاعك
مخلوقات را براى دفع وحشت نيافريدى و آن ها را براى سود بردن به كار
نيانداختى ، قدرت فرار از تو را دارا نيست كسى كه تو را معصيت كند از
سلطه تو نكاهد و كسى كه اطاعتت كند بر ملك تو نيفزايد.
(1100)
1107. آثار اطاعت از خدا
خلق الخلق حين خلقهم غنيا عن طاعتهم ، آمنا من
معصيتهم ، لانه لا تضره معصية من عصاه و لا تنفعه طاعة من اءطاعة
هنگامى كه مخلوقات را آفريد از اطاعت آنان بى نياز بود و از معصيت آنان
در امان ؛ زيرا گناه هر كس كه او را گناه كرد ضررى به او نرساند و
اطاعت كسى كه او را اطاعت مى كند نفعى براى او ندارد.
(1101)
1108. لطف دايم خدا
لم تخل من لطفه مطرف عين فى نعمة يحدثها لك ،
اءو سيئة يسترها عليك ، اءو بلية يصرفها عنك ! فما ظنك به لو اءطعته !
لم تخل من لطفه مطرف عين فى نعمة يحدثها لك ، اءو سيئة يسترها عليك ،
اءو بلية يصرفها عنك ! فما ظنك به لو اءطعته !
هرگز از لطف و عنايت او خالى نيستى ، حتى يك چشم برهم زدن ، چه با
بخشيدن نعمتى كه باى تو به وجود مى آورد، يا زشتى كه بر تو مى پوشاند
يا بلايى كه از تو بر مى گرداند، با اين حال چه گمان مى كنى درباره اين
خداوند اگر اطاعتش كنى .
(1102)
1109. آثار اطاعت از خدا
لو قد عاينتم ما قد عيان ، ما مات منكم لجز عتم
و وهلتم و سمعتم و اءطعتم
اگر آنچه را كه مردگان درك كرده اند و ديده اند شما هم بوديد، مى
ترسيديد وحشت مى كرديد گوش به دستور خدا مى داديد و فرمان مى برديد.
(1103)
1110. نتيجه پناه بردن به خدا
لو اءن الناس حين تنزل بهم النقم و تزول عنهم
النعم فزعوا اءلى ربهم بصدق من نياتم و وله من قلوبهم ، لرد عليهم كل
شارد، و اءصلح لهم كل فاسد
اگر مردم در آن هنگام كه سختى ها بر آنان فرود مى آيد و نعمت ها از
آنان زايل مى گردد، به پروردگارشان با نيت راستين و اشتياق شديدى از دل
هايشان بنالند و التماس كنند، خداوند متعال هر آن چه را كه از آنان
گريزان شده است ، به آنان بر مى گرداند و هر فاسدى را كه به آنان روى
آورده است اصلاح مى نمايد.
(1104)
1111. عيد واقعى
كل يوم لا يعصى الله فيه فهو عيد
هر روزى كه در آن خداى را نافرمانى نكنند عيد است .
(1105)
1112. فرمانبرى از خدا
اءن ولى محمد من اءطاع الله و اءن بعدت لحمته ،
و اءن عدو محمد من عصى الله و اءن قربت قرابته ! .
همان دوستدار محمد صلى الله عليه و آله و نزديك به او كسى است كه از
خدا فرمان ببرد، اگر چه نسبش از آن حضرت دور باشد، و دشمن محمد صلى
الله عليه و آله كسى است كه از انجام فرمان خدا سرپيچى كند، اگر چه
خويشاوندى او نسبت به حضرت صلى الله عليه و آله نزديك باشد.
(1106)
1113. اطاعت از خدا
اءطعيوا الله و لا تعصوه ، و اءذا راءيتم الخير
فخدوا به ، و اءذا راءيتم الشر فاءعرضوا عنه .
اطاعت خدا كنيد و معصيت او را نكنيد، اگر چيز خوبى ديديد آن را عمل
كنيد و اگر شرى ديديد آن را رد كنيد
(1107)
1114. فرمان بردن از خدا
احذر اءن يراك الله عند معصيته و يفقدك عند
طاعته ، فتكون من الخاسرين ، و اذا قويت فاقو على طاعة الله ، و اذا
ضعفت فاضعف عن معصية الله .
بترس از اين كه خداوند بزرگ تو را در حال گناه و نافرمانى ببيند و
فرمانبردارى از تو نبيند، و گرنه از زيانكاران باشى . پس اگر توانايى ،
در فرمانبردارى حق توانا باش . اگر ناتوانى ، از نافرمانى حق ناتوان
شو.
(1108)
1115. بيناترين ديدگان و شنواترين گوش ها
الا ان ابصر الابصار ما نفذ فى الخير طرفه ! الا
ان اسمع الاسماع ما وعى التذكير و قبله ! .
بدانيد كه بيناترين ديدگان ديده اى است كه نگاهش به خير و صلاح باشد،
بدانيد كه شنواترين گوش هاى گوشى است كه پند و اندرز را بشنود و پذيرا
شود.
(1109)
1116. ترس ملاقات با خدا
اتق الله الذى الا بد لك من لقائه ، و لا منتهى
لك دونه .
از خدايى كه بى گمان او راملاقات خواهى كرد بترس كه تو را غير از او
نهايتى نيست و سرانجام به سوى او باز خواهى گشت .
(1110)
1117. هدايت امام
اخرجوا الى الله بما افترض عليكم من حقه ، و بين
لكم من وظائفه ، اءنا شاهد لكم ، و حجيج يوم القيامة عنكم .
به سوى خدا روى آوريد و حق آنچه را كه به شما واجب نموده است و آن ها
را نيز بيان كرده است به خوبى ادا كنيد، من روز قيامت براى شما گواه و
از طرف شما حجت و دليل خواهم آورد.
(1111)
2. اطاعت از غير خدا
1118. همه مردم آزادند
لا تكن عبد غيرك و قد جعلك الله حرا، و ما خير
خير لا ينال الا بشر، و يسر لا ينال الا بعسر .
بنده ديگرى مباش كه خدا تو را آزاد آفريد. چه خوبى است آن خوبى كه جز
با بدى به دست نيايد و چه آسانى است آن آسانى كه جز با سختى به چنگ
نيايد؟.
(1112)
1119. به غير از خدا روى نياوريد
اءيها الناس ! غير المغفول عنهم ، و التاركون
الما خوذ منهم . مالى اءراكم عن الله ذاهبين ، و الى غيره راغبين !
.
اى مردمى كه از كار شما غافل نيستند و اى مردمى كه (خدا و اوامر او را)
رها كرده ايد و (هر چه داريد از جان ، مال و فرزند) از شما گرفته مى
شود، چه شده است كه مى بينم از خدا روى گردان شده ايد و به غير او روى
(1113) آورده ايد!؟
1120. خير خواه ترين مردم
اءن اءنصح الناس لنفسه اءطو عهم لربه ، و اءن
اءغشهم لنفسه اءعصاهم لربه .
خيرخواه ترين مردم نسبت به خويش ، اطاعت كننده ترين آن ها از پروردگار
است و فريبنده ترين مردم نسبت به خود نافرمان ترين آنها از پروردگار
خويش مى باشد.
(1114)
1121. نافرمانى از خدا
من كلامه لاهل الكوفة -: اءيها الشاهدة ابدانهم
، الغائبه عنهم عقولهم ، المختلفة اهواوهم ، المبتلى بهم اءمراوهم ،
صاحبكم يطيع الله و اءنتم تعصونه ، و صاحب اءهل الشام يعصى الله و هم
يطيعونه ! .
در سخنان به كوفيان مى فرمايد: اى مردمى كه پيكرهايشان پيداست و
خردهايشان از وجود آنها رخت بر بسته است ! خواهش ها و اهدافشان گونه
گونه است ، و امرايشان به آنها گرفتار شده اند. زمامدار شما خدا را
فرمان مى برد و شما او را نافرمانى مى كنيد و زمامدار شاميان خدا را
نافرمانى مى كند و آنها از او فرمان مى برند!
(1115)
1122. خير از ديدگاه امام عليه السلام
سئل عن الخير ما هو! فقال عليه السلام : ليس
الخير اءن يكثر مالك و ولدك ، ولكن الخير اءن يكثر علمك ، و اءن يعظم
حلمك ، و اءن تباهى الناس بعبادة ربك .
از امام عليه السلام سئوال شده : خير چيست ؟
فرمود: خير آن نيست كه دارايى و فرزندت زياد شود، بلكه خير و خوبى آن
است كه دانشت افزون شود و حلم و بردبارى ات بزرگ و ثابت گردد و بتوانى
با پرستش پروردگارت در ميان مردم فخر و مباهات كنى .
(1116)
1123. عاقبت مطيعان تنبلى
من اءطاع التوانى ضيع الحقوق ، و من اطاع الواشى
ضيع الصديق .
هر كس مطيع سستى و سهل انگارى باشد (سهل انگارى بر او چيره گردد) حقوق
و منافع خود را ضايع و تباه مى سازد و كسى كه از سخن چين اطاعت كند (و
سخن او را بپذيرد) دوست خود را از دست مى دهد.
(1117).
1124. نيرومندى در اطاعت خداوند
احذر اءن يرالك الله عند معصيته ، و يفقدك عند
طاعته فتكون من الخاسرين ، و اذا قويت فاقو على طاعة الله ؛ و اذا ضغف
فاضعف عن معصيد الله .
بترس از ان كه خداوند تو را در حال عصيان ببيند و در فرمانبردارى اش
نبيند كه در شمار زيانكاران خواهى بود و هرگاه نيرومند شدى در طاعت خدا
باش و چون ضعيفى از معصيت و نافرمانى اش ناتوانى كن .
(1118)
1125. ترك خير خداوندى
عباد الله ! اءنه ليس لما وعد الله من الخير
مترك ، و لا فيما نهى عنه من الشر مرغب .
اى بندگان خدا! آن خيرى كه خدا وعده داد است ترك كردنش شايسته نيست و
رغبت به آن شرى كه از آن نهى فرموده است جايز نيست .
(1119)
1126. بندگى غير خدا
تدبروا احوال الماضين من المومنين قبلكم ، كيف
كانوا فى حال التمحيص و البلاء... اتخذتهم الفراعنة عبيدا فساموهم سوء
العذاب و جر عوهم المرار .
در حالات مردمان با ايمان كه پيش از شما از اين دنيا گذشته اند كه
چگونه زندگى را در حال ضعف و بلا سپرى كردند،... فراعنه و طاغوت ها
آنان را بردگى خود گرفتند و عذاب بدى به آنان دادند و تلخى ها را جرعه
جرعه به آنان نوشاندند.
(1120)
1127. پرهيز از نافرمانى خالق
اتقوا معاصى الله فى الخلوات ؛ فان الشاهد هو
الحاكم .
از نافرمانى خدا بپرهيزيد و در خلوت گناه نكنيد كه گوا0 (بر گناه شما)
خود حاكم بر آن است .
(1121)
بخش دوم : انجام فريضه و
عبادت خداوندى
1128. واجبات خالصانه
وليكن فى خاصة ما تخلص به لله دينك : اقامة
فرائضه التى هى له خاصة .
به مالك اشتر: از جمله كارهايى كه بايد خالصانه انجام دهى به پا داشتن
فرايض و واجبات است كه مخصوص ذات پاك خداوند است .
(1122)
1129. اداى امانت الهى
من لم يختلف سره و علانيته ، و فعله و مقالته ،
فقد اءدى الامانة ، و اءخلص العبادة .
آن كه پنهان و آشكارش ، عمل و حرفش با يكديگر فرق نكند، امانت الهى را
ادا كرده و در بندگى و عبادت به درجه خلوص رسيده است .
(1123)
1130. تقسيم ساعات و اوقات
من كتاب كتبه للاشتر -: و اجعل لنفسك فيما بينك
و بين الله اءفضل تلك المواقيت ، و اءجزل تلك الاقسام ، و اءن كانت
كلها لله اذا صلحت فيها النية ، و سلمت منها الرعيه .
در نامه خود به مالك اشتر مى فرمايد: بهترين اوقات هرروز و بيشترين بخش
از آن را براى رابطه ميان خود قرار ده ، هر چند كه اگر در همه اوقات
نيت پاك و درست باشد و مردم در امنيت ، اوقات همه از آن خدا است .
(1124)
1131. عبادت بازرگان
اءن قوما عبدوا الله رغبه فتلك عبادة التجار
.
گروهى خدا را زا روى ميل و رغبت (به بهشت ) عبادت كردند، اين عبادت
بازرگانان و تجار است .
(1125)
1132. احتجاج با اعضاى بدن
لا تقل ما لا تعلم ، بل لا تقل كل ما تعلم ، فان
الله فرض على جوارحك كلها فرائض يحتج بها عليك يوم القيامة .
آن چه را كه نمى دانى مگو، بلكه هر آن چه را هم كه مى دانى همه را مگو،
زيرا خداوند بر اعضائ و جوارح تو فرايضى مقدر داشته كه در روز قيامت به
آن ها با تو احتجاج خواهد كرد.
(1126)
1133. تجارت و سود
لا تجارة ، كالعمل الصالح ، و لا ربح كالثواب
.
هيچ تجارتى مانند عمل نيك و هيچ سودى مانند ثواب و پاداش الهى نيست .
(1127)
1134. خوشا به حال اين نفس !
طوبى لنفس اءدت اءلى ربها فرضها، و عركت بجنبها
بوسها .
خوشا به حال آن نفسى كه وظيفه واجبش را نسبت به پروردگارش ادا كرده ،
سختى و مشكلات را تحمل نموده است .
(1128)
1135. عبادت آزادگان
اءن قوما عبدوا الله رغبة فتلك عبادة الاحرار
.
همانا گروهى خدا را به خاطر سپاس از نعمت هايش عبادت مى كنند، اين
عبادت آزادگان است .
(1129)
1136. عبادت آزادگان
حمل كل امرى منكم مجهودة ، و خفف عن الجهلة . رب
رحيم ، و دين قويم ، و امم عليم .
هر كس به اندازه توانش تكليف شده و به نادانان تخفيف داده شده است .
پروردگارتان مهربان است و دينتان استوار و پيشوايتان دانا.
(1130)
1137. خوشا به حال حزب خدا
طوبى لنفس اءدت اءلى ربها فرضها... فى معشر
اءسهر عيونهم خوف معادهم ، و تجافت عن مضاجعهم جنوبهم ، و همهمت بذكر
ربهم شفاههم ، و تقشعت بطول استغفار هم ذنوبهم ، (اولئك حزب الله ،
اءلا اءن حزب الله هم المفلحون ) .
خوشا نفسى كه وظيفه خود را به پروردگارش ادا كرد... آنان كه خوف روز
رستخيز شب هنگام چشمانشان را بيدا نگه داشته و پهلوهايشان را از بستر
نرم دور ساخته و لب هايشان را به ذكر خداوند مى جنبند، از بسيارى
استغفار گناهانشان زدوده شده است . آنان حزب و گروه خداوندند و بدانيد
كه حزب خدا پيروزند!
(1131)
1138. روزى تضمين شده
قد تكفل لكم بالرزق ، و اءمرتم بالعمل فلا يكونن
المضمون لكم طلبه اءولى بكم من المفروض عليكم عمله ، مع انه و الله لقد
اعترض الشك و دخل اليقين ، حتى كان الذى ضمن لكم قد فرض عليكم ، و كان
الذى قد فرض عليكم قد وضع عنكم .
خداوند روزى شما را تضمين كرد و به كار (انجام واجبات ) فرمان داده شده
ايد.
پس ، طلب روى تضمين شده نبايد براى شما مقدم بر اعمال واجب باشد، ليكن
به خدا سوگند كه شك بر شما عارض شده و اوهام نادرست با يقين در آميخته
است ؛ چندان كه آن چه براى شما تضمين شده گويى به صورت امرى واجب در
آمده و گويى آن چه واجب شده ، از دوش شما برداشته شده است .
(1132)
1139. تقسيم ساعات و اوقات
للمؤ من ثلاث ساعات : فساعة يناجى فيها ربه ، و
ساعة يرم معاشه ، و ساعد يخلى بين نفسه و بين لذتها فيما يحل و يجمل
.
مومن اوقات خود را به سه قسمت بخش مى كند: زمانى كه در ان با پروردگار
خود به راز و نياز مى پردازد و زمانى كه به تحصيل معاش دست مى يازد و
زمانى كه به لذت هاى حلال و خوشايند مى گذراند.
(1133)
1140. تشويق به در نظر داشتن خدا
رحم الله امرا سمع حكما فوعى ، و دعى الى رشاد
فدنا، و اخذ بحجزة هاد فنجا، راقب ربه ، و خاف ذنبه .
خدا رحمت كند مردى (بنده اى ) را كه سخن حكيمانه اى بشنود و پذيرايش
شود و به راه راست فراخوانده شود، پس به آن نزديك گردد و كمربند
راهنمايى را بگيرد و نجات يابد. پروردگارش را در نظر داشته باشد و از
گناه خويش بترسد.
(1134)
1141. اميد ثواب و عقاب
من كتاب له الى الاسود بن قطبة صاحب جند حلوان :
و ابتذل نفسك فيما افترض الله عليك راجيآ ثوابه و متخوفا عقابه
.
امام على در نامه اى به اسود بن قطبه فرمانده لشكر حلوان چنين مى
نويسد: و خود را در راه انجام كارهاى واجب به اميد ثواب خدا و ترس از
كيفرش فدا كن !
(1135)