نهج البلاغه موضوعى

عباس عزيزى

- ۱۱ -


836. بينايى در پناه تفكر
من تفكر اءبصر.
كسى كه فكر كند بيناتر خواهد بود. (830)
837. نتيجه انديشيدن
ثمرة التفريط الندامة و ثمرة الحزم السلامة
نتيجه نيانديشيدن و كوتاهى كردن در كار، پشيمانى و ثمره دور انديش و احتياط سلامتى است . (831)
838. نجات با عقل
ما استودع الله امراء عقلا اءلا استنقذه به يوما ما!
خداوند هيچ كس را عق و خرد نداد جز اين كه روزى با آن ، وى را از هلاكت نجات داد. (832)
839. خرد و انديشه
ليست الرويه كالمعاينة مع الابصار، فقد تكذب العيون اهلها، و لا يغش ‍ العقل من استنصحه
كشف امور، ديدن با چشم نيست ، چه بسا چشم ها به صاحب خود دروغ نشان مى دهد؛ ولى خرد به كسى كه از وى نصيحت بخواهد غش و خيانت نمى كند. (833)
840. فهميدن در گروى تفكر
اءخضروا اذان قلوبكم تفهموا
گوش هاى دل هايتان را آماده كنيد تا بفهميد. (834)
841. حصول پيروزى
الظفر بالحزم ، و الحزم باجالة الراى ، و الراى بتحصين الاسرار
پيروزى با دور انديش به دست مى آيد و دور انديش با رايزنى و راءى با راز دارى . (835)
842. دوست صميمى انسان
لا يغش العقل من استنصحه .
خرد، به كسى كه از او راهنمايى بخواهد خيانت نمى كند. (836)
843. انديشيدن در احوال ملت هاى پيشين
فى وصيته لابنه الحسن عليه السلام -:
يا بنى ! اءنى و اءن لم اءكن عمرت عمر من كان قبلى ، فقد نظرت فى اءعمالهم ، و فكرت فى اءخبارهم ، و سرت فى آثارهم ؛ حتى عدت كاءحدهم ، بل كاءنى بما انتهى اءلى من اءمورهم قد عمرت مع اءولهم اءلى اخرهم

امام على عليه السلام در وصيت اش به امام حسن عليه السلام فرمود: فرزندم ! من هر چند به مقدار گذشتگان عمر نكرده ام ، اما در اعمال آنان دقت كرده ام و در اخبار آنان كنجكاوى نموده ام ، در آثار آنان آن قدر گردش ‍ كرده ام كه در رديف آنان شمرده شده ام ، بلكه تو گويى كه كارهاى آن ان به من منتهى شده است ، من با همه آنان زندگى كردم . (837)
844. نمايان شدن حق و باطل
كفاك من عقلك ما اءوضح لك سبل غيك من رشدك
از خردت تو را همين بس ، كه راه و بيراه را بر تو روشن سازد. (838)
5. روزى 
845. انواع روزى
الرزق رزقان : رزق تطبه ، و رزق يطلبك ، فان اءنت تاته اءتاك
روزى بر دو گونه است : يك روزى كه تو در پى آنى و روزى ديگرى كه آن در پى تو است و اگر تو سراغش نروى او خود نزد توآيد. (839)
846. تضمين روزى
...عياله الخلائق ، ضمن اءرزاقهم ، و قدر اءقواتهم
مردم نانخورهاى خدايند خداوند روزى آن ها را ضمانت و خوراكشان را مقدر كرده است . (840)
847. حكمت كاهش و افزايش روزى
قدر الارزاق فكثرها و قللها، و قسمها على الضيق و السعة فعدل فيها ليبتلى من اءراد بميسورها و معسورها، و ليختبر بذلك الشكر و الصبر من غنيها و فقيرها
روزى ها را مقدر فرموده و آن گاه آن ها را زيا و كم و به تنگى و فراخى عادلانه تقسيم كرد، تا هر كه بخواهد به وسعت روزى و ياتنگى آن بيازمايد و از اين طريق سپاسگزارى و شكيبايى توانگر و تهيدست را به آزايش گذارد. (841)
848. ورودى مرگ و روزى
قيل له عليه السلام : لو سد على رجل باب بيته و ترك فيه ، من اءين كان ياءيته رزقه ؟فقال عليه السلام : من حيث ياءتيه اءجله
به امام على عليه السلام عرض شد: اگر در خانه كسى را به رويش ببندند و تنها رهايش كنند، روزى اش از كجا به او مى رسد؟فرمود: از همان جا كه مرگش مى رسد. (842)
849. ميانه روى در طلب روزى
خذ من الدنيا ما اءتاك ، و تول عما تولى عنك ، فان اءنت لم تفعل فاءجمل فى الطب
از دنيا آن چه به تو رسد برگير و آن چه را به تو پشت كرده است رها كن ، و اگر چنين نمى كنى دست كم در طلب دنيا راه اعتدال بپوى . (843)
850. روزى و خداشناسى
اءيها المخلوق اسوى ! و المنشاء المرعى فى ظلمات الارحام ، و مضاعفات لاستار. بدئت من سلالد من طين تو وضعت فى قرار مكين ، الى قدر معلوم ، و اءجل مقسوم . تمور فى بطن اءمك جنينا لا تحير دعاء و لا تسمع نداء؟! ثم اءخرجت من مقرك اءلى دار لم تشهدها، و لم تعرف سبل منافعها. فمن هداك لا جترار الغذاء من ثدى اءمك ؟و عرفك عند الحاجة مواضع طلبك و اءرادتك ؟!
اى انسانى كه در كمال اعتدال و تناسب آفريده شده اى و در تاريكى هاى زهدان ها و پرده هاى تو در تو شكل گرفته و پرورده شده اى ! آفرينشت از عصاره گل آغاز شد و در جايگاهى آرام و امن (زهدان مادر) تا زمانى مشخص و مهلتى تعيين شده نهاده و نه آوازى را مى شنوى . آن گاه از قرارگاه خود به سراى بيرون آورده شدى كه آن را نديده اى و راه هاى كسب سود و منافع آن را نمى دانى . چه كسى تو را به مكيدن شير از پستان مادرت راهنمايى كرد؟و چه كسى جايگاه هاى طلب و خواستن را به تو آموخت !؟(844)
851. راضى به روزى خدا
من رضيى برزق الله لم يحزن على مافاته
كسى كه به آن چه خدا روزى اش قرار داده راضى شود، بر آن چه از دست داده غمناك نشود. (845)
852. روزى مقدر است
من لم يعط قاعدا لم يعط قائما
آن روزى كه بى كوشش به كسى عطا نشود، با كوشش هم به او داده (846) نمى شود.
853. بى نيازى از مردم
من و صيته لا بنه الحسن -: اءن استطعت اءلا يكون بينك و بنى الله ذو نعمة فافعل فانك مدرك قسمك و آخذ سهمك ، و اءن اليسير من الله سبحانه اءعظم و اءكرم من الكثير من خلقه و اءن كان كل منه
امام على عليه السلام در وصيت خود به فرزند بزرگوارش امام حسن عليه السلام فرمود: اگر توانى كارى كنى كه از كسى جز خداوند نعمتى به تو نرسد، چنين كن ؛ زيرا تو به قسمت خويش خواهى رسيد و سهم و نصيب خود را خواهى گرفت ؛ و البته روزى اندكى كه از سوى پروردگار پاك رسد برتر و ارزشمندتر است ا زنعمت بسيارى كه از آفريدگان او به تو رسد؛ گرچه همه چيز از او است . (847)
854. ضمانت روزى هر كس و هر چيز
فهذا غراب و هذا عقاب ، و هذا حمام و هذا نعام . دعا كل طائر باسمه ، و كفل له برزقه
اين كلاغ است و آن عقاب است ، اين كبوتر است و آن شتر مرغ ، هر مرغى را به نامش خوانده و روزى او را ضمانت كرده است . (848)
855. زياد و كم شدن روزى
قسم اءرزاقهم ، و اءحصى آثارهم و اءعمالهم ، و عدد اءنفسهم
خداوند روزى هاى آنان را تقسيم كرد و آثار و اعمال و تعدادشان را شمار كرد. (849)
856. ضمانت روزى مورچه
اءنظروا اءلى النملة فى صغر جثتها و لطافة هيئتها، لا تكاد تنال بلحظ البصر... مكفول برزقها، مرزوقه بوفقها، لا يغفلها المنان ، و لا يحرمها الديان ، ولو فى الصفا اليابست و الحجر الجامس !
به اين مورچه بنگريد كه با آن همه كوچكى و ظرافت اندام كه تقريبا به چشم نمى آيد... روزى اش تضمين شده و به فراخور حالش روزى او مى رسد؛ خداوند منان و بخشنده از او غافل نيتس و پروردگار جزادهنده او را نيز محروم نساخته است . اگر چه در دل تخته سنگى سياه و خشك و يا در ميان صخره اى سخت باشد. (850)
857. غم روزى مخور!
يابن آدم ! لا تحمل هم يومك الذى لم ياءتك على يومك الذى قد اءتاك ؛ فانه اءن يك من عمرك ياءت الله فيه برزقك
اى پسرم آدم ! غصه رزق آن روزى كه نيامده بر آن روزى كه آمده ، اضافه نكن ؛ چرا كه اگر عمرت باشد روزى ات را خداوند در آن روز خواهد داد و (و اگر نباشد چرا اندوه خورى ؟). (851)
858. روزى همانند قطرات باران است !
اءن الامر ينزل من السماء اءلى الارض كقطرات المطر الى كل نفس بما قسم لها من زيادة اءو نقصان ، فان راءى اءحد كم لا خيه غفيرة فى اءهلا اءو مال اءو نفس تكونن له فتنة
همانا بهره هر كسى ، همچون قطره هاى باران كه از آسمان به زمين فرود مى آيد، به هر كس كم و بيش آن چه سهم او است مى رسد. پس ، اگر يكى از شما در خانواده يا مال با وجود برادرش اندك فزونى ديد، نبايد مايه فتنه او شود. (852)
859. دو گانگى روزى
الرزق رزقان : طالب و مطلوب . فمن طلب الدنيا طلبه الموت ، حتى يخرجه عنها؛ و من طلب الاخرة طلبته الدنيا، حتى يستوفى رزقه منها .
روزى بر دو گونه است آن كه بجويد و آن كه بجويندش . پس ، كسى كه دنيا را بجويد مرگ در جستجوى او برآيد تا او را از اين جهان بيرون كند و كسى كه آخرت را بجويد دنيا در طلب او برآيد تا او روزى كامل خود را از او باز ستد.(853)
860. كاستن روزى در اثر مصرف آن
... لا تجددله زيادة فى اءكله ، اءلا بنفاد ما قبلها من رزقه
هر كس هر بار غذايى مى خورد از آن روزى كه برايش مقدر شده به همان مقدار كاسته مى شود. (854)
861. استغناى طبع
طوبى لمن لزم بيته ، و اءكل قوته ، و اشتغل بطاعة ربه
خوشا به حال كسى كه ملازم خانه خود باشد و قوت خود را بخورد و به اطاعت پروردگارش مشغول باشد. (855)
862. روزى به تمام بندگان
سئل عليه السلام : كيف يحاسب الله الخلق على كثرتهم ؟فقال عليه السلام -: كما يرزقهم على كثرتهم ، فقيل : كيف يحاسبهم و لا يرونه ؟فقال عليه السلام : كمال يرزقهم و لا يرونه
از امام عليه السلام سوال شد: چگونه خداوند از بندگانش با كثرتشان محاسبه مى كند؟فرمود: همان گونه كه آنان را با كثرتشان روزى مى دهد.
سپس پرسيده شد: چگونه آن ها را محاسبه مى كند، در حالى كه آن ها او را نمى بينند؟فرمود: همان طور كه آن ها را روزى مى دهد در حالى كه او را نمى بينند. (856)
863. شرط شريك
شاركوا الذى قد اءقبل عليه الرزق ؛ فانه اءخلق للغنى و اءجدر باقبال الحظ عليه
باكسى شريك شويد كه روزى به او روى آورده ؛ زيرا او به توانگرى سزاوارتر و روى آوردن بهره به او شايسته تر است . (857)
864. روزى مقدر
يا بن آدم ! الرزق رزقان : رزق تطبه . و رزق يطلبك ، فان لم تاته اءتاك . فلا تحمل هم سننت على هو يومك ! كفاك كل يوم على ما فيه ؛ فان تكن السنة من عمرك فان الله تعالى سيوتيك فى كل غد جديد ما قسم لك ؛ و اءن لم تكم السنة من عمرك فما تصنع بالهم فيما ليس لك ؛ و لن يسبقك اءلى رزقك طالب ، و لن يغلبك عليه غالب ، و لن يبطى عنك ما قد قدر لك
اى فرزند آدم ! روزى دو نوع است : يكى روزى كه تو در جستجوى آن هستى و ديگر آن كه او در جستجوى توست كه اگر به دنبال آن نروى او به سراغت خواهد آمد.
بنابراين غصه سال را بر اندوه امروز اضافه مكن ؛ زيرا براى تو اندوه همان روزى كه در آن هستى ، كافى است . پس اگر سال آينده جزء عمرت باشد، خداوند هر روز تازه ، روزى تازه مى دهد و اگر جزء عمرت نباشد، پس چرا غم و اندوه چيزى را بخورى كه مربوط به تو نيست . (اگاه باش ) كه كسى پيش از تو به روزى تو نخواهد رسيد و آن را از دست تو بيرون نتواند آورد، و آن چه برايت مقدر شده هرگز تاءخير نخواهد افتاد. (858)
865. روزى مقرر است .
اءنك لست بسابق اءجلك ، و لا مرزوق ما ليس لك
به راستى مرگ تو ازمدت معلوم و مقرر جلو نخواهد افتاد و آن چه از روزى كه براى تو مقرر نشده به تو نخواهد رسيد. (859)
866. راه زياد شدن روزى
استنزلوا الرزق بالصدقة .
روزى را با دادن صدقه فرود آوريد. (860)
867. رزاق زندگان
من عاش فلعيه رزقه .
هر كس كه زنده باشد، خداى بزرگ روزى او را عهده دار شده است . (861)
868. روزى معنوى
... قلوب رائدة لارزاقها، فى مجللات نعمه ، و موجبات مننه ، و حواجز عافيته
دلهايى كه روزى معنوى خويش را طالب اند، و از نعمت هاى بى پايان حق و موجبات منت ها و اسباب سلامت او بهره مندند. (862)
869. حكمت كاهش و افزايش روزى
عنه عليه السلام فى قوله تعالى : (و اعلموا اءنما اموالكم و اءولاد كم فتنه ) و معنى ذلك اءنه يختبر هم لالاموال و الاولاد ليتبين الساخط لرزقه ، و الراضى بقسمه
خداوند سبحان مى گويد: و بدانيد اين كه اموال و اولاد شما فتنه هستند. معنى اين آيه اين است كه خداوند با مال و فرزند مردم را مى آزمايد تا آن كسى كه از روزى خود ناراضى و خشمگين است از كسى كه نصيب خود راضى و خشنود مى باشد معلوم و آشكار گردد. (863)
6. شكر نعمت و كفر نعمت  
870. ستايش به پاس نعمت ها
اءحمده شكرا لانعامه ، و اءستعينه على وظائف حقوقه
خداى بزرگ را به پاس بخشيدن نعمت هايش مى ستايم و در انجام فرمانش ‍ از او يارى مى جويم . (864)
871. پرهيز از مستى نعمت
اتقوا سكرات النعمة ، و احذروا بوائق النقمة
از مستى نعمت بپرهيزيد و از سختى نقمت بر حذر باشيد. (865)
872. اكمال نعمت ها
استتموا نعم الله ، عليكم بالصبر على طاعته ، و المجانبة لمعصيته .
نعمت هايى كه خداوند بر شما ارزانى داشته با صبر بر طاعت او و اجتناب از نافرمانى او به تمام و كمال رسانيد. (866)
873. نعمات همراه نقمات
مع كل جرعة شرق ، و فى كل اءكلة غصص ! لا تنالون منها نعمة الا بقراق اءخرى
با هر جرعه آبى ، در گلويتان آب جستنى است و در هر لقمه اى گلوگير شدنى . به هيچ نعمتى از آن نمى رسيد مگر با از دست دادن نعمتى ديگر. (867)
874. نعمت و گردنكشى
نسال الله سبحانه اءن يجعلنا و اءياكم ممن لا تبطره نعمة
از خداوند مى خواهيم كه ما و شما را از كسانى قرار دهد كه نعمتى ، او را به گرد نكشى نكشاند. (868)
875. سبب فزونى روزى
قد جعل الله سبحانه الاستغفار سببا لدرور الرزق و رحمة الخلق ، فقال سبحانه ، (استغفروا ربكم اءنه كان غفارا) فرحم الله امرا استقبل توبته ، و استقال خطيئته ، و بادر منيته !
خداوند سبحان ، آمرزش خواهى را سبب فزونى روزى و رسيدن رحمت به خلق قرار داده و فرموده است : از پروردگارتان طلب آمرزش كنيد كه او بسى آمرزنده است ... پس ، رحمت خدا بر كسى كه به توبه روى آورد و گناهش را جبران كند و پيش از مرگش كارى بكند. (869)
876. نعمت و گرفتارى
رب منعم عليه مستدرج بالنعمى .
چه بسا نعمت داده اى كه نعمتش وسيله گرفتارى و هلاكش گردد. (870)
877. دوام نعمت هاى خداوندى
يا جابر! من كثرت نعم الله عليه ، كقرت حوائج الناس اليه ، فمن قام الله فيها بما يجب فيها عرضها للدوام و البقاء، و من لم يقم فيها بما يجب عرضها للزوال و الفناء
اى جابر! هر كس نعمت خدا بر او فراوان شود، نياز مردم به او زياد خواهد شد. پس كسى كه براى خدا در برابر اين نعمت به وظيفه خود قيام كند، آن نعمت را در معرض دوام و بقاء قرار داده و هر كس چنين نكند آن را در معرض زوال و فنا در آورده است . (871)
878. نعمت مخصوص بندگان خداوند
اءن لله عبادا يختصهم الله بالنعم لمنافع العباد، فيقرها فى اءيديهم ما بذلوها؛ فاذا منعوها نزعها منهم ، ثم حولها اءلى غير هم
همانا براى خدا بندگانى است كه آن ها را به نعمت هاى خود مخصوص ‍ ساخته تا همه بندگان از آن بهره برند تا وقتى آن نعمت ها را به مستحقانش ‍ ببخشند، در دستشان باقى مى ماند و چون دريغ كردند خدا از آنها بگيرد و به ديگرى تحويل دهد. (872)
879. كمترين حق خدا
اءقل ما يلزمكم لله اءن لا تستعينوا بنعمه على معاصيه
كم ترين حقى كه لازم است براى خدا رعايت كنيد آن است كه از نعمت هايش در نافرمانى اش كمك نجوييد. (873)
880. نعمت پياپى خدا
يابن آدم ! اذا راءيت ربك سبحانه يتابع عليك نعمه و اءنت تعصيه فاحذره
اى فرزند آدم ! چون ديدى پروردگارت نعمت هاى پيايى تو را دهد ولى تو پياپى گناه او مى كنى از او بر حذر باش . (874)
881. شكر نعمت
اءن لله فى كل نعمة حقا، فمن اداه حفظها، و من قصر عنه خاطر بزوال نعمته
براى خدا در هر نعمتى حقى است ، پس هر كس ان را ادا كند نعمتش را افزون كند و هر كس كوتاهى نمايد خود را در معرض خطر از دست دادن نعمت قرار داده است . (875)
882. بزرگ ترين نعمت
من اءعطى الاستغفار لم يحرم المغفرة .
به هر كس (نعمت ) آمرزش خواهد داده شود از آمرزيده شدن محروم نشود.(876)
883. خصلت هايى كه شايسته خدا نيست
ما كان الله ليفتح على عبد باب الشكر و يغلق عنه باب الزياده ، و لا ليفتح على عبد باب الدعاء و يغلق عنه باب الاجابة ، و لا ليفتح لعبد باب التوبة و يغلق عنه باب المغفرة
نشايد كه خداوند در سپاسگزارى را به روى بنده اى بگشايد و در افزون شدن نعمت را به رويش ببندد و در دعا را به روى بنده اى باز كند و در اجابت را به رويش ببندد و در توبه را به روى بنده اى بگشايد و در آمرزيدن را به رويش ببندد. (877)
884. نعمت شكر
من اعطب الشكر لم يحرم الزيادة .
به كسى كه توفيق شكر گزارى داده شود، از فزونى يافتن (نعمت ) محروم نگردد. (878)
885. دعاى على (ع ) به درگاه حق
نساءل الله سبحانه اءن يجعلنا و اءياكم ممن لا تبطره نعمة ، و لا تقصر به عن طاعة ربه غاية ، و لا تحل به بعد الموت ندامة و لا كابة
از خداوند سبحان مساءلت مى داريم كه ما و شما را از آن گروه قرار بده كه نعمت هاى اين دنيا او را در كامورى هاى طغيانگرانه فرو نمى برد و هيچ هدفى او را در اطاعت پروردگارش مقصر نمى سازد و پس از مرگ نيز هيچ ندامت و اندوهى وجودش را فرانگيرد. (879)
886. مردمان زيانكار
كم من مستدرج بالاحسان اليه ، و مغرور بالستر عليه ، و مفتون بحسن القول فيه ! و ما ابتلى الله اءحدا بمثل الاملاء له
بسا مردمى هستند كه به وسيله احسان به حال خود رها شده اند (ورو به سقوط مى روند) بسا انسانى كه به وسيله پوشيده شدن خطاهايش فريب خورده است و بسا مردمى كه با شنيدن سخنان نيك (تعريف و تمجيد) درباره خود، درونشان مختل و گرفتار آشوب و اضطراب گردد و خداوند هيچ كس را مانند اشباع او با نعمت ها و امتيازات ، مبتلا نفرموده است . (880)
887. رمز زيادتى نعمت
لا تكن ممن ... يعجز عن شكر ما اءوتى ، و يبتغى الزياده فيما بقى
چونان كسى مباش كه ... از سپاسگزارى نعمتى كه به او داده شده ، ناتوان است و با اين حال خواهان افزايش نعمت باقى مانده است . (881)
888. اثرات انديشيدن
لو فكروا فى عظيم القدرة و جسيم النعمة لرجعوا اءلى الطريق ، و خافوا عذاب الحريق ، و لكن القلوب عليلة و البصائر مدخولة
اگر انسان ها در عظمت خداوند و بزرگى نعمت او مى انديشيدند، قطعا به راه راست كه از ان منحرف شده اند بر مى گشتند، ولى دل ها بيمار است و ديده ها مختل (882)
889. شكرانه نعمت الهى
لو لم يتوعد الله على معصيته لكان يجب اءن لا يعصى شكرا لنعمه .
اگر خداوند براى معصيت خود بيم عذاب هم نمى داد، باز لازم بود كه به شكرانه نعمت هايش نافرمانى نشود. (883)
890. دو خصلت نيك
كفى بالقناعة ملكا، و بحسن الخلق نعيما
قناعت براى به دست اوردن ملك ، كافى است و نيز براى وصول به نعمت ها اخلاق نيكو كفايت مى كند. (884)
891. شكر گزارى امام على عليه السلام
احمده استتماما لنعمته ، و استسلاما لعزته ، و استعصاما من معصيته
سپاس او را گويم كه تتميم نعمتش جويم و راه تسليم به عزتش پويم و براى مصونيت از تباهى ها دست و دل از معصيتش شويم . (885)
892. شكر نعمت نعمتت افزون كند
اءذا وصلت اءليكم اءطراف النعم فلا تنفروا اءقصاها بقلة الشكر
هنگامى كه مقدمات نعمت ها به شما رسيد با كمى سپاسگزارى دنباله آن ها
را از دست ندهيد. (886)
893. كامل كننده نعمت
بالتواضع تتم النعمة .
با فروتنى است كه نعمت تكميل مى شود. (887)
894. نعمت حقير، بلاى عافيت
كل نعيم دون الجنة فهو محقور، و كل بلاء دون النار عافية
هر نعمتى جز بهشت محقر است و هر بلايى جز آتش عافيت است . (888)
895. مصرف درست نعمت
من كتبه اءلى الحارث الهمدانى -: و استصلح كل نعمة اءنعمها الله عليك و لا تضيعن نعمة من نعم الله عندك ، ولير عليك اءثر ما اءنعم الله به عليك
هر نعمتى را كه خداوند به تو عنايت فرموده است آن را بشناس و در صلاح زندگى به كار ببر و هيچ نعمتى از نعمت هاى خداوندى را كه به تو لطف فرموده است تباه مساز و همواره اثر نعمت خداوندى كه به تو بخشيده است در تو مشاهده شود. (889)
896. بسا سختى كه ...
رب كلمة سلبت نعمة و جلبت نقمةُ
چه بسا سخنى كه نعمتى را سلب كند و نقمتى را جلب نمايد. (890)
897. باز گو كردن نعمت خدا
من كتابه اءلى معاوية -: اءلاترى - غير مخبر لك ، و لكن بنعمة الله اءحدث -: اءن قوما استشهدوا فى سبيل الله تعالى من المهاجرين و الانصار، و لكل فضل ، حتى اذا استشهد شهيدنا قيل : سيد الشهداء؟!
من در صدد آن نيستم كه خبرى به تو بدهم ، بلكه مى خواهم نعمت خداوندى را بازگو كنم ، گروهى از مهاجرين و انصار در راه خداوند متعال به شهادت رسيدند و براى هر يك از آن شهداء امتيازى است . تا آن گاه كه شهيدى (بزرگوار) از ما شهيد شد و ملقب به (سيد الشهداء) گشت . (891)
898. مؤ ثرترين عامل تغيير نعمت خدا
ليس شى ء اءدعى اءلى تغيير نعمة الله و تعجيل نقمته من اءقامة على ظلم ؛ فان الله سميع دعوة المضطهدين و هو للظالمين بالمرصاد
(آگاه باشد كه ) هيچ چيزى بيش از حركت بر مبناى ظلم موجب دگرگونى نعمت خداوندى و سرعت انتقام او نيست ؛ زيرا خداوند شنونده دعاى ستمديگان است و در كمين ستمكاران . (892)
899. مواظبت بر نعمت ها
اءحذروا نفار النعم فما كل شارد بمر دود
از گريختن نعمت ها برحذر باشيد، زيرا هر فرار كننده اى بر نمى گردد. (893)
900. عامل زائل شدن نعمت
ما كان قوم قط فى غض نعمة من عيش فزال عنهم الا بذنوب اجتر حوها، لان الله ليس بظلام للعبيد
هيچ قومى داراى فراوانى نعمت و طراوت عيش نبوده كه خداوند آن را از دست آن قوم بگيرد مگر به واسطه گناهانى كه مرتكب گشتند؛ زيرا خداوند سبحان هيچ ستمى بر بندگان روا نمى دارد. (894)
901. سرگشتگان حيرتكده دنيا
سلكت بهم الدنيا طريق العمى ، و اءخذت باءبصار هم عن منار الهدى ، فتاهوا فى حيرتها، و غرقوا فى نعمتها، و اتخذوها ربا
دنيا آنان را در راه تاريك و كور كننده به حركت درآورده و چشمانشان را از كانون نور هدايت برگرفت ، پس در حيرتكده گم گشتند و در نعمت آن غرق شدند و دنيا را براى خود اتخاذ كردند. (895)
902. اثرات بزرگ جلوه كردن خدا
اءن من حق من عظم جلال الله سبحانه فى نفسه ، و جل موضعه من قلبه ، اءن يصغر عنده - لعظم ذلك - كل ماسواه و اءن اءحق من كان كذلك لمن عظمت نعمة الله عليه ، و لطف اءحسانه اءليه فانه لم تعظم نعمة الله على اءحد اءلا از داد حق الله عليه عظما
قطعى است براى كسى كه جلال خداوند سبحان در جان او و موقعيت آن مقام ربوبى در دلش بزرگ باشد سزاوار است كه هر چه جز خداوند بزرگ است نزد وى در مقابل عظمت ربوبى كوچك باشد و سزاوارترين مردم براى چنين موصفى به طور حتم كسى است كه نعمت خداوندى براى او بزرگ و احسان او براى آن كسى لطيف است . زيرا نعمت خداوندى بر هيچ كس با عظمت ندشه است مگر اين كه بر بزرگى حق او بر آن شخص افزوده است . (896)
903. فزونى نعمت
لم تعظم نعمة الله على احد الا از داد حق لله عليه عظما
نعمت خداوند بر كسى افزايش نيافت مگر آن كه حق خدا (بر او) زيادتر گردد. (897)
904. هراس در حال نعمت
اءيها الناس ! ليركم الله من النعمة وجلين ، كما يراكم من النقمة فرقين اءنه من وسع عليه فى ذات يده فم ير ذلك استدرا جا فقد اءمن مخوفا، و من ضيق عليه فى ذات يده فم ير ذلك اختبار فقد ضيع ماءمولا
اى مردم ! خدا شما را هنگام نعمت در حال هراس ببيند (كه مبادا كفران نعمت كنيد) همان گونه كه شما را در حال عذاب ، از تلخى آن گريزان مى بيند، حقيقت اين است كه كسى كه در كارهاى او و آن چه كه در اختيارش قرار گرفته گشايشى پديدآيد و آن را استدراج (رها كردن به حال خويشتن ) نداند، خود را از چيز وحشتناكى در امان احساس نموده است و هر كس در تنگناى زندگى قرار بگيرد و آن را آزمايش نداند، پاداشى را كه اميد آن مى رفت ضايع نموده است . (898)
905. نعمت بى حد و حصر خداوندى
الحمد لله الذى لا يبلغ مدحته القائلون ، و لا يحصى نعماءه العادون .
سپاس خدا را كه حق ستايشش بالاتر از حد ستايشگران است و نعمت هايش فوق انديشه شمارشگران . (899)
906. سفارش امام على عليه السلام به مالك اشتر
اءمض لكل يوم عله ، فان لكل يوم مافيه . ؤ اجعل لنفسك فيما بينك و بين الله اءفضل تلك المواقيت . و اءجزل تلك الاقسام و اءن كانت كلها لله اذا صلحت فيها النية ، و سلمت منها الرعية
فرمان اميرالمومنين به مالك اشتر: عمل ه روز را در همان روز به جا بيارو، زيرا براى هر روز موقعيت و قانون خاصى حكم فرماست (كه اگر آن روز بگذرد ان موقعيت به دست نخواهد آمد) ما بين خود و خدايت قسمتى از بهترين اوقات و شايسته ترين آن ها را اختصاص بده ، اگر همه اوقات عمر تو با نيت صالح بگذرد و رعيت در آن اوقات در آسايش باشند عبادتى است براى خدا. (900)
907. ترس از نافرمانى خدا
يابن آدم ! اذا رايت ربك سبحانه يتابع عليك نعمه و اءنت تعصيته فاحذره
اى فرزند آدم ! هنگامى كه مى بينى پروردگار سبحان نعمت هايش را پياپى به تو فرو مى ريزد، اما تو نافرمانى او مى كنى ، از او بترس .(901)
بخش دوم : فتنه و آزمايش الهى 
908. شكافتن امواج فتن
اءيها الناس ! شقوا اءمواج الفتن بسفن النجاة
اى مردم ! امواج فتنه ها را با كشتى هاى نجات بشكافيد. (902)
909. منفورترين خلق نزد خدا
اءن اءبغض الخلائق اءلى الله رجلان : رجل و كله الله الى نفسه ، فهو جائر عن قصد السبيل ، مشغوف بكلام بدعة ، و دعاء ضلالة ، و فهو فتتنة لمن افتتن به
منفورترين خلق نزد خدا دو نفرند: يكى ان كه خداوند او را به خودش ‍ واگذاشته است . چنين كسى از راه راست منحرف مى شود و شيفته گفتار بدعت آميز و دعوت گمراهى كسى است كه فريفته او مى شود. (903)
910. سود آزمايشات الهى
من لم ينفعه الله بالبلاء و التجارب لم ينتقع بشى ء من العظة
آن كه خداوند او را با گرفتارى ها و آزمايشات سود نرساند، از هيچ پند و اندرزى سود نخواهد برد.(904)
911. پاداش در برابر عمل نيكو
من كتابه اءلى زياد -: اءترجو اءن يعطيك الله اءجر المتواضعين و اءنت عنده من المتكبرين و تطمع - و اءنت متمرغ فى النعيم تمنعه الضعيف و اءلارملة - اءن يوجب لك ثواب المتصدقين ! و انما المرء مجزى بما اءسلف ، و قادم على ما قدم
در نامه خود به زياد: آيا در حالى كه نزد خداوند از متكبرانى ، اميد دارى كه پاداش فروتنان را به تو دهد؟ و در حالى كه در نعمت ها غوطه ورى و آن ها را از مستمدان و بيوه زنان دريغ مى داى ، چشم طمع به ثواب صدقه دهندگان دوخته اى ! همانا آدمى در برابر كارهايى كه پيشاپيش فرستاده است پاداش مى بيند و نزد آنچه فرستاده است مى رود. (905)
912. بپرهيز از مستى نعمت
اتقوا سكرات النعمة و احذروا بوائق النقمة
از مستى نعمت بپرهيزيد و از سختى نقمت ها و بلاها برحذر باشيد. (906)
913. هر چيزى سببى دارد
ولكن الله يختبر عباده باءنواع الشدائد، و يتعبدهم بانواع المجاهد، و يبتليهم بضروب المكاره اءخراجا للتكبر من قلوبهم ، و اءسكانا للتذلل فى نفوسهم ، و ليجعل ذلك اءبوابا فتحا اءلى فضله ، و اءسبابا ذللا لعفوه
خداوند بندگان خود را با انواع سختى ها مى آزمايد و از طريق سختگيرى هاى گوناگون آنان را به عبادت و پرستش وامى دارد و به انواع ناملايمات و امور ناخوشايند گرفتارشان مى سازد تا غرور را از دل هاى آنان بيرون برود و افتادگى را درجان هايشان بنشاند و نيز تا آن در آزمايش ها و سختى ها، را درهايى گشاده به سوى فضل و احسان خويش و اسباب آسان براى (رسيدن به آنان به ) گذشت و بخشايش خود قرار مى دهد. (907)
914. آزمايش و تنگدستى
اءيها الناس ! ليركم الله من النعمة وجلين ، كما يراكم من النقمة فرقين ! اءنه من وسع عليه فى ذات يده فلم ير ذلك استدراجا فقد اءن مخوفا، و من ضيق عليه فى ذات يده فلم ير ذلك اختبارا فقد ضيع ماءمولا
اى مردم ! بايد خداوند شما را در وفور نعمت ترسان ببيند همان گونه كه از بروز نقمتش هراسانيد؛ زيرا كسى كه در مال و منالش گشايش پديدآيد و آن را دامى براى گول خوردن نشناخت ، از پيشامد ترسناكى خود را آسوده داشته است و هر كس كه به تنگدستى دچار شد و آن را وسيله آزمايش خود ندانست ، پاداش اميد بخشى را ناديده گرفته است . (908)
915. وسيله آزمايش انسان
اءلا ترون اءن الله ، سبحانه ، اختبر الاولين من لدن آدم صلوات الله عليه ، اءلى الاخرين من هذا العالم ؛ باءحجار لا تضر و لا تنفع ... و لو كان الاساس ‍ المحمول عليها، و الاحجار المرفوع بها بين زمردة خضراء، و ياقوته حمراء، و نور و ضياء لخفف ذلك مصارعُة الشك فى الصدور، و لو ضع مجاهدة اءبليس عن القلوب ، و لنفى معتلج الريب من الناس ، و لكن الله يختبر عباده باءنواع الشدائد
آيا نمى بينيد كه خداى سبحان همه انسان ها را، از آدم صلوات الله عليه تا آخرين نفر اين عالم ، با سنگ هايى بيازمود كه نه زيانى مى رسانند و نه سودى ... اگر پايه هايى كه خانه (كعبه ) بر آن بناه شده و سنگ هايى كه با آن ها برافراشته گرديده است از زمرد سبزر و ياقوت سرخ و نور و درخشندگى بود، هر آينه از كشاكش شك در سينه ها مى كاست و كوشش ابليس را از دل ها برمى داشت و از انباشت ترديد و به تلاطم در آمدن آن در (اذهان ) مردم جلوگيرى مى كرد، اما خداوند بندگان خود را به سختى هاى گوناگون مى آزمايد. (909)
916. نهى از پيروى بزرگان
اءلا فالحذر الحذر من طاعة ساداتكم و كبرائكم ... فانهم قواعد اساس ‍ العصبية و دعائم اركان الفتنة (910)
917. هنگام فتنه اينگونه باش !
كن فى الفتنة كابن اللبون ، لا ظهر فير كب ، و لا ضرع فيحلب
به گاه فتنه همچون شتر نر دو ساله باش كه نه پشت و نيرويى دارد كه بر او سوار شوند و نه پستانى كه از آن شير دوشند. (911)
918. مصيبت هاى كوچك و بزرگ
من عظم صغار المصائب ، ابتلاه الله بكبارها
هر كه مصيبت هاى كوچك را بزرگ شمارد، خداوند او را به مصيبت هاى بزرگ گرفتار سازد. (912)
919. روزگار فتنه و آزمايش
لما قتل -: الا و اءن بليتكم قد عادت كهيئتها يوم بعث الله نبيكم صلى الله عليه و آله . و الذى بعثه بالحق لتبلبلن بلبلة و لتغربلن غربلة ... حتى يعود اءسفلكم اءعلاكم ، و اءعلاكم اءسفلكم ، و ليسبقن سابقون كانوا قصروا، و ليقصرن سباقون كانوا سبقوا
بعد از كشته شدن عثمان فرمود: هان ! آزمايش و تيره روزى ها، همچون روزى كه خداوند پيامبر خود صلى الله عليه و آله را برانگيخت ، برگشته است . سوگند به آن كه او را به حق مبعوث كرد، هر آينه چنان در هم آميخته و چنان غربال شويد... كه آن كه پايين است روآيد و آن كه زبر است به زير در شود و پيشى جويندگانى كه عقب مانده اند پيشى گيرند و پيشى گيرندگانى كه جلوى افتاده اند عقب مانند... (913)
920. فتنه همان آزمايش است
لما قام اءليه رجل فقال : اءخبرنا عن الفتنة ، و هل ساءلت رسول الله صلى الله عليه و آله عنها، فقال عليه السلام : اءنه لما اءنزل الله ، سبحانه ، قولة : (الم اءحسب الناس اءن يتركوا اءن يقولوا آمنا و هم لا يفتنون ) علمت اءن الفتنة لا تنزل بنا و رسول الله ، ما هذه الفتنة التى اخبرك الله تعالى بها! فقال : يا على ، اءن اءمتى سيفتنون من بعدى ، فقلت ، يا رسول الله ، اءو ليس قد قلت لى يوم اءحد حيث استشهد من استشهد من المسلمين ، و حيزت عنى الشهادة فشق ذلك على ، فقلت لى : اءبشر فان الشهادُ من ورائك ؟ فقال لى : اءن ذلك لكذلك ، فكيف صبرك اءذن ؟فقلت : يا رسول الله ، ليس هذا من مواطن الصبر، و لكن من مواطن البشرى و الشكر. و قال : يا على اءن القوم سيفتنون (بعدى ) باءموالهم ، و يمنون بدينهم على ربهم ، و يتمنون رحمتة ، و ياءمنون سطوته ، و يستحلون حرامه بالشبهات الكاذبة ، و الاهواء الساهية ، فيستحلون الخمر بالنبيذ، و السحت بالهدية ، و الربا بالبيع قلت : يا رسول الله ، فباءى المنازل اءنزلهم عند ذلك ! اءبمنزلة ردة ، اءم بمنزلة فتنة ؟فقال : بمنزلة فتنة
مردى برخاست و به اميرالمؤ منين عليه السلام گفت : اى اميرمؤ منان ! ما را از فتنه آگاه كن و آيا درباره آن از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پرسيده اى ؟
حضرت فرمود: چون خداى سبحان اين آيه را فرو فرستاد: الم . آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند.
دانستم كه تا پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در ميان ما هست اين فتنه بر سر ما فرود نمى آيد. پس ! گفتم : اى پيامبر خدا! چه فتنه اى است كه خداى بزرگ شما را از ان خبر داده است ؟
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى على ! زودا كه امتم بعد از من آزموده شوند... اى على ! به زودى مسلمانان با اموال خود آزموده مى شوند و به خاطر دينشان بر خدا منت مى نهند و آرزوى رحمت او را مى كنند و خود را از خشم او در امان مى دانند و با شبهه هايى دروغين و خواهش هاى نفسانى غفلت زا حرام او را حلال مى گردانند.
مثلا شراب را به نام آب انگور يا خرما و رشوه را به نام هديه و ربا را به نام بيع و معامله روا مى شمارند!
عرض كردم : اى پيامبر خدا! در اين هنگام آن ها را در چه مرتبه اى از مراتب قرار دهم ! آيا در مرتبه ارتداد جايشان دهم و يا در مرتبه فتنه و آزمايش ؟
فرمود: در مرتبه فتنه و آزمايش .
در نقل (كنز العمال ) آمده است ... سپس به من فرمود: اى على ! تو بعد از من زنده مى مانى و به امتم مبتلا مى شوى و روز قيامت در پيشگاه خداى تعالى براى مخاصمه مى ايستى . پس جوابى آماده كن .
عرض كردم : پدر و مادرم فدايت باد! برايم توضيح دهيد كه اين فتنه اى كه مسلمانان به آن مبتلا مى شوند، چيست ! و بعد از شما بر چه اساسى با آن ها
بجنگم ؟
فرمود: به زودى بعد از من با ناكثين و قاسطين و مارقين مى جنگى .
پيامبر صلى الله عليه و آله نام و نشان يكايك آن ها را به من مى گفت . سپس ‍ فرمود: تو با هر كس از امت من كه با قرآن مخالفت ورزد و در دين راءى و نظر خود را به كار زند جهاد مى كنى ؛ چرا كه در دين راى و نظر (شخصى ) نيست ، بلكه دين تنها امر و نهى پروردگار است . (914)
921. پناه بر خدا از فتنه
لا يقولن اءحد كم : (اللهم اءنى اعوذ بك من الفتنة ) لانه ليس اءحد اءلا و هو مشتمل على فتنة ، و لكن من استعاذ فليستعذ من مضلان الفتن ، فان الله سبحانه يقول : (و اعلموا اءنما اءموالكم و اءولادكم فتنة )
هيچ يك از شما نگوييد: خدايا! از فتنه به تو پناه مى برم ؛ زيرا هيچ كس ‍ نيست كه از فتنه و آزمايش بر كنار باشد، بلكه كسى كه از فتنه به خدا پناه مى برد، بايد از فتنه هاى گمراه كننده به خدا پناه برد؛ زيرا خداى سبحان فرموده است كه : (اموال و فرزندان شما فتنه اند.) (915)
922. نبرد با كفار قريش
مالى و لقريش ! و الله قلد قاتلتهم كافرين ، و لاقاتلنهم مفتونين
مرا چه با قريش ! به خدا سوگند كه در زمان كفرشان با آن ها جنگيدم ، اكنون نيز كه به فتنه و گمراهى در افتاده اند با آن ها مى جنگم . (916)
923. مغرور مشو!
كم من مستدرج بالاحسان اءليه ، و مغرور بالستر عليه ، و مفتون بحسن القول فيه !
بسا كسانى كه با احسان خداوند اندك به عذاب حق نزديك شده اند و به خاطر پوشاندن گناهانشان مغرور و فريفته شده اند و به سبب تعريف و تمجيد (مردمان ) از آنان به فتنه و تباهى افتاده اند! (917)
بخش سوم : پند و عبرت  
924. عبرت از گذشتگان
اءتعظوا بمن كان قبلكم ، قبل اءن يتعظ بكم من بعد كم
از آنان كه پيش از شما در گذشته اند، پند بگيريد، پيش از آن كه پس از شما خواهند آمد از شما پند گيرند. (918)
925. عبرت از پيشينيان
اعتبروا بحال ولد اسماعيل و بنى اءسحاق و بنى اسرائيل عليه السلام فما اءشد اعتدال الاحوال ، و اءقرب اشتباه الامثال
تجربه و عبرت بياندوزيد از حال فرزندان اسماعيل و اسحاق و اسراييل عليه السلام كه احوال شما به احوال آنان سخت متناسب است و چه شبيه به يكديگر است مثل ها (امثال صفات شما با آنان ) (919)
926. از ديده عبر كن هان !
اءنما ينظر المومن من اءلى الدنيا بعين الاعتبار
مومن در اين جهان (به همه چيز) با ديده عبرت نظر مى كند. (920)
927. نصيحت كننده اى عالى
الا عتبار منذر ناصح
عبرت گرفتن (از حوادث ) ترساننده بسيار ناصحى است . (921)
928. عبرت بگيريد!
اعتبروا بما اءصاب الامم المستكبرين من قبلكم من باءس الله و صولاته ، و وقائعه و مثلاته
عبرت بگيريد و تجربه بياندوزيد از آنچه كه پيش از شما متكبران امت ها را گرفتار ساخت ، از غضب خداوندى و حملات و عذاب ها و كيفرهاى سخت او. (922)
929. چشم بينا و گوش شنوا داشته باشيد!
لقد بصرتم اءن اءبصرتم ، و اءسمعتم اءن سمعتم
اگر شما مى خواستيد ديده بگشاييد و واقعيات را ببينيد وسايل بينايى در اختيار شما گذاشته شده است و اگر مى خواستيد گوش باز كنيد و واقعيات را بشنويد، شنيدنى هايى كه واقعيات را با گوش شما آشنا بسازد طنين انداز گشته است . (923)
930. گردن در گرو سخن
ذمتى بما اءقول رهينة و اءنا به زعيم . اءن من صرحت له العبر عما بين يديه من المثلات حجزته التقوى عن تقحم الشبهات
ذمه و پيمان من در گرو آن چيزى است كه مى گويم و من صدق گفتار و حق بودن آن را بر عهده مى گيرم ، همانا كسى كه امور عبرت آور و پندآموز از قبيل عقوبت ها و كيفرهايى كه به مردمانى كه در برابر روى او قرار داشته اند فرود آمده و در نتيجه آن به خاك مذلت نشسته اند (اين امور) براى او روشن ساخته باشد كه ان عقوبت ها و كيفرها در نتيجه ستمگرى و ارتكاب اعمال زشت بوده روح پرهيزگارى (كه در اثر عبرت آموزى در وى پديد مى آيد) از هجوم آوردن امور شبهه ناك به طرف او جلوگيرى مى كند. (924)
931. مواعظ امير
فى ذم اءصحابه : اءتلو عليكم الحكم فتفرون منها، و اءعظكم بالموعظة البالغة فتقرقون عنها، و اءحثكم على جهاد اءهل البغى فما آتى على اخر قولى حتى اءراكم متفرقين اءيادى سبا ترجعون اءلى مجالسكم
درباره اصحاب خود فرمودند: حكمت ها را براى شما مى خوانم از آنها مى گريزيد! و با پند رسا شما را موعظه مى نمايم (بدون اين كه در شما تاءثير كند) هر يك راه خود را مى گيريد و پراكنده مى شويد و شما را براى جهاد با طغيانگران تحريك مى كنم ، شما را مى بينم كه سخنم به پايان نرسيده ، مانند فرزندان سباء پراكنده مى شويد و به مجالس خود بر مى گرديد. (925)

 

next page

fehrest page

back page