نهج البلاغه از ديدگاه مقام معظم رهبرى حضرت آيت الله العظمى خامنه‏اى

محمد مهدي عليقلي

- ۱ -


فهرست مطالب 
پيام رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران حضرت امام خمينى قدس سره به مناسبت برگزارىكنگره هزاره نهج البلاغه ارديبهشت 1360 تهران .
مقدمه
فصل اول : آشنايى با نهج البلاغه
فصل دوم : تاريخچه ى نهج البلاغه
فصل سوم : تصوير شخصيت على عليه السلام در نهج البلاغه
فصل چهارم : فيض الاسلام اولين مترجم نهج البلاغه
فصل پنجم : قرآن و نهج البلاغه
فصل ششم : نقش نهج البلاغه در جامعه ى اسلامى
فصل هفتم : نقش نهج البلاغه در جهان اسلام
فصل هشتم : نقش وزارت آموزش و پرورش در احياء نهج البلاغه
فصل نهم : درمان دردها در نهج البلاغه
فصل دهم : حكومت در نهج البلاغه
1 - معناى حكومت
2 - ضرورت حكومت
3 - منشاء حكومت
4 - حكومت حق است يا تكليف ؟
5 - حكومت هدف است يا وسيله ؟
6 - حاكم و رعيت
7 - مردو و حكومت
8 - نخوه ى برخورد با مردم
9- رفتار حاكم با خود
10 - شرايط حاكم
فصل يازدهم : وحدت در نهج البلاغه
فصل دوازدهم : تقوا در نهج البلاغه
فصل سيزدهم : تاريخ در نهج البلاغه
فصل چهاردهم : كارهايى كه درباره ى نهج البلاغه بايد انجام شود
1 - فصل بندى مطالب نهج البلاغه
2 - فصل بندى عنوانى نهج البلاغه
3 - فصل بندى از لحاظ اعتبار سندى
4 - ترجمه ى فارسى خوب از نهج البلاغه
5 - ترجمه ى لغات نهج البلاغه
6 - پيوستن بخشهاى متفرق از يك خطبه
بسم الله الرحمن الرحيم  
در كنگره ى هزاره نهج البلاغه از چه صحبت خواهد شد و از كى معرفى ؟ دانشمندان بزرگ جهانى مى خواهند مولا اميرالمؤ منين را معرفى كنند و به ديگران بشناسانند با كتاب نهج البلاغه را؟ ما با كدام مؤ نه و با چه سرمايه اى مى خواهيم در اين وادى وارد شويم ؟
ما درباره ى شخصيت على بن ابى طالب از حقيقت ناشناخته ى او صحبت كنيم يا با شناخت محجوب و مهجور خود. اصلا على عليه السلام يك بشر ملكى و دنيوى است كه ملكيان از او سخن گويند يا يك موجود ملكوتى است كه ملكوتيان او را اندازه گيرى كنند؟ اهل عرفان درباره ى او جز با سطح عرفانى خود و فلاسفه و اللهيون جز با علوم محدوده ى خود با چه ابزارى مى خواهند به معرفى او بنشينند تا چه حد او را شناخته اند تا ما مهجوران را آگاه كنند. دانشمندان و اهل فضيلت و عارفان و اهل فلسفه با همه ى فضائل و با همه ى دانش از ارجمندشان آنچه از آن جلوه ى تام حق دريافت كرده اند در حجاب وجود خود و در آئينه ى محدود نفسانيت خويش است و مولا غير از آن است . پس اولى آن است كه از اين وادى بگذريم و بگوئيم على بن ابى طالب فقط بنده خدا بود و اين بزرگترين شاخصه ى او است كه مى توان از آن ياد كرد و پرورش يافته و تربيت شده ى پيامبر عظيم الشاءن است و اين از بزرگترين افتخارات اوست . كدام شخصيت مى تواند ادعا كند كه عبدالله است و از همه عبوديت ها بريده است جز انبياء عظام و اولياء معظم كه على عليه السلام آن عبد وارسته از غير و پيوسته به دوست كه حجب نور و ظلمت را ديده و به معدن عظمت رسيده است در صف مقدم است و كدام شخصيت است كه مى تواند ادعا كند از خردسالى تا آخر عمر رسول اكرم در دامن و پناه و تحت تربيت وحى و حامل آن بوده است . جز على بن ابى طالب كه وحى و تربيت صاحب وحى در اعماق روح و جان او ريشه دوانده پس او به حق عبدالله است و پرورش يافته عبدالله اعظم است . و اما كتاب نهج البلاغه كه نازله ى روح اوست براى تعليم و تربيت ما خفتگان در بستر منيت و در حجاب خود و خودخواهى خود معجونيست براى شفا و مرهمى است براى دردهاى فردى و اجتماعى و مجموعه اى است داراى ابعاد به اندازه ى ابعاد يك انسان و يك جامعه بزرگ انسانى از زمان صدور آن تا هرچه تاريخ به پيش ‍ رود و هر چه جامعه ها بوجود آيد و دولتها و ملتها متحقق شوند و هر قدر متفكران و فيلسوفان و محققان بيايند و در آن غور كنند و غرق شوند. هان فيلسوفان و حكمت اندوزان بيايند و در جملات خطبه اول اين كتاب الهى به تحقيق بنشينند و افكار بلند پايه خود را به كار گيرند و با كمك اصحاب معرفت و ارباب عرفان ، اين يك جمله ى كوتاه را به تفسير بپردازند و بخواهند به حق وجدان خود براى درك واقعى آن ارضاء كنند به شرط آن كه بياناتى كه در اين ميدان تاخت و تاز شده است آنان را فريب ندهد و وجدان خود را براى فهم درست بازى ندهند و نگويند و بگذرند تا ميدان ديد فرزند وحى را دريافته و به قصور خود و ديگران اعتراف كنند و اين است آن جمله : ععع مع كل شيئى لا بمقارته و غير كل شيئى لابمزايله عععع و اين جمله و نظير آن كه در كلمات اهل بيت وحى آمده است بيان و تفسير كلام الله است كه در سوره ى حديد است و براى متفكران آخرالزمان آمده است و هو معكم اين ما كنتم اينك اميد آن است كه شما دانشمندان و متفكران متعهد كه در كنگره ارجمند هزاره نهج البلاغه گرد هم آمديد ابعاد عرفانى و فلسفى و اخلاقى و تربيتى و اجتماعى و نظامى و فرهنگى و ديگر بعدها را به مقدار ميسور بيان فرماييد و اين كتاب را به جوامع بشرى معرفى نموده و عرضه داريد كه اين متاعى است كه مشترى آن انسانها و مغزهاى نورانى است . صلوات و سلام بى پايان به رسول اعظم كه چنين موجود الهى را در پناه خود تربيت فرموده و به كمال لايق انسانيت رساند.
و سلام و درود بر مولايمان كه نمونه ى انسان و قرآن ناطق است و تا ابد نام بزرگ او باقى است و خود الگوى انسانيت و مظهر اسم اعظم است . و سلام بر شما دانشمندان كه با زحمت پر ارج و سودمند خود راه رسيدن به اهداف عالى اين كتاب مقدس را باز مى نمائيد.
والسلام على عبادالله الصالحين 27 ارديبهشت 1360 12 رجب 1401 روح الله الموسوى الخمينى
امروز شرايطى مشابه شرايط حكومت دوران اميرالمؤ منين عليه السلام است . پس روزگار، روزگار نهج البلاغه است . امروز مى شود از ديدگاه دقيق و نافذ اميرالمؤ منين عليه السلام به واقعيتهاى جهان و جامعه نگاه كرد و بسيارى از حقايق را ديد و شناخت و علاج دردها را پيدا كرد. همين است كه به نظر ما امروز بيش از هميشه به نهج البلاغه محتاجتريم .
حضرت آيت الله العظمى خامنه اى  
مقدمه 
توجه مقام معظم رهبرى حضرت آيه الله العظمى خامنه اى به نهج البلاغه نشان از عمق ديدگاه ايشان به اين كتاب ارزشمند دارد.
آنچه در اين كتاب از سخنرانيها، پيامها، مواعظ و ارشادات آن مقام عظام برگرفته شده ، حاصل تحقيق و تفحص فراوان ايشان است كه مى تواند راهگشاى پژوهشگران ، طلاب و دانشجويان و ديگر علاقه مندان به اين كتاب شريف باشد.
آشنايى با نهج البلاغه ، تاريخچه ى نهج البلاغه ، نقش نهج البلاغه در جامعه ى اسلامى ، جهان اسلام و نهج البلاغه ، نقش وزارت آموزش و پرورش در احياء نهج البلاغه و... عناوين موضوعاتى هستند كه در اين مجموعه تقديم حضورتان مى شود.
تلاش شده است موضوعات ، به گونه اى انتخاب شود كه در هماهنگى و يكپارچگى آن كاستى نگردد، اما شايد مطالب اين مجموعه به خاطر تنوع ، ترتيب و توالى بك رساله تحقيقى و منسجم را نداشته باشد، از اين رو پيشنهاد مى شود در موارد نياز به اصل سخنرانيها و ارشادات مراجعه شود.
همچنين با اينكه كوشيده ايم از تكرار مطالب پرهيز نمائيم ، باز هم در مواردى براى تاءكيد بر موضوع به ناچار برخى مسايل را تكرار كرده ايم .
اميد است كه مربيان ، مبلغان و دست اندركاران معارف اسلامى با الهام از رهنمودهاى ولى امر مسلمين جهان حضرت آيت الله العظمى خامنه اى جهت احياء هر چه بيشتر نهج البلاغه در جامعه ى اسلامى نهايت تلاش و سعى خويش را مبذول فرمايند. انشاء الله . محمد مهدى عليقلى
فصل اول : آشنايى با نهج البلاغه
قبلا آگاهيهاى مختصرى در مورد نهج البلاغه بايستى به خواهران و برادران عرض كنم . نهج البلاغه - همان طور كه مى دانيد - مجموعه ى خطبه ها و نامه ها و كلمات متفرقى است كه از مولاى متقيان اميرمؤ منان صلوات الله عليه براى ما به يادگار مانده است ، كتاب شريف نهج البلاغه به سه بخش ‍ تقسيم مى شود: خطبه ها، نامه ها و كلمات قصار (1).(2)
***
خطبه ها يعنى سخنرانيها، نه خطبه هاى نماز جمعه ؛ شايد بعضى از اينها مضمون خطب نماز جمعه هم باشد، اما اميرالمؤ منين در موضع يك معلم و يك اسلام شناس و نيز در موضع يك حاكم با مردم خود حرف مى زد و سخنرانى مى كرد و اين سخنان مجموعه ى آن سخنرانيهاست .
ناگزير اين سخنان ، ضمن اين كه خطوط كلى انديشه ى اسلامى را در خود منعكس مى كند، ناظر به مسايل روز، يعنى مسايل جارى و مشكلات زندگى اميرالمؤ منين عليه السلام نيز است . (3)
***
نهج البلاغه مانند گفته هاى حكيمى نيست كه دور از غوغاى زندگى و فارغ از واقيعتها و مسايل گوناگونى كه در يك جامعه ممكن است مطرح باشد، مى نشيند و معارف اسلامى را بيان مى كند؛ بلكه سخنان انسانى است كه بار مسؤ وليت اداره ى يك جامعه ى عظيم را بر دوش خود احساس مى كند و داناى دين و بصير به همه ى معارف اسلامى و قرآنى است و با دلى مالامال از معرفت و روحى بزرگ و در مقامى پر مسؤ وليت ، با مردم رو به رو مى شود، با آنها حرف مى زند، و به سؤ الات و استفهامات آنها پاسخ مى دهد. اين است زمينه و موقعيت صدور نهج البلاغه . (4).
***
بايد پرتويى بر نهج البلاغه بيفتد كه شما شيعيان و پيروان و طرفداران على عليه السلام بدانيد كه نهج البلاغه چيست . و دل خود را فقط به نام قرآن و نهج البلاغه خوش نكنيد. چنين نباشد كه بعضى از غفلت و جهالت ما استفاده كنند و به نام قرآن و نهج البلاغه ، بافته ها و اندوخته هاى ذهنى خود را در مغز ما بريزند و آن طور نباشد كه عناصر تحت تاءثير فرهنگ غربى ، به جاى آن كه به اين اثر انسانى و اجتماعى و تاريخى و هنرى توجه كنند؛ به نوشته ها و گفته ها و اندوخته هاى ذهنى ديگران بپردازند.
اگر ما اندكى با نهج البلاغه آشنا شويم و راه خود را به سوى اين كتاب باز كنيم ، راه سواستفاده ى دشمنهاى كوچك و خرد و ريزى كه در داخل هستند و نيز راه استفاده دشمنهاى بزرگ جنايتكارى كه هميشه از غفلت و از دورى ما از اسلام استفاده كرده اند؛ بسته خواهد شد. (5).
***
ائمه ى اطهار عليهم السلام در دوران حاكميتى كه مورد قبول خودشان باشد زندگى نمى كردند؛ آنها در دوران اختناق به سر مى بردند مسايل از ديدگاه يك حاكم و مسؤ ول اداره ى مملكت بر زبان آنها جارى نمى شد؛ اما اميرالمؤ منين عليه السلام به عنوان يك حاكم اسلامى حرف مى زند و با جامعه يى كه تحت اشراف و حكومت خود اوست ، سخن مى گويد و اين بخش بيشترين سخنانى است كه از اميرالمؤ منين عليه السلام در نهج البلاغه نقل شده است . البته در كلمات آن حضرت سخنانى هم وجود دارد كه مربوط به دوران حكومت ايشان نيست .
ما امروز در همان شرايط قرار داريم ، شرايط كنونى جامعه ى اسلامى ما همان شرايط است . (6)
***
نهج البلاغه كلام اولين مؤ من به وحى محمدى ، و كلام خليفه ى پيغمبر صلى الله عليه و آله است ؛ خليفه يى كه همه ى مسلمانها بر او اتفاق نظر دارند و امامى كه به اعتقاد شيعه و بسيارى از اهل سنت افضل صحابه است . يعنى انسانى در اين حد عظمت و اهميت ، سخنرانى ها و خطبه هايش عينا باقى مانده است و اين مى تواند نشان دهنده ى متنى عظيم و اصيل از معارف اسلامى باشد ما مى توانيم پايه هاى اعتقاد كامل و جامع به اسلام را در اين كتاب - كه اخلاق و زهد و عرفان و رهبرى و نظام سياسى و اجتماعى در آن وجوه دارد - پيدا كنيم . (7)
***
نهج البلاغه يعنى مجموعه يى كه به همت و تلاش سيد بزرگوار شريف رضى (8) گرد آمده و بحمدالله تا امروز مرجع مراجعه و مطالعه ى خواص و انديشمندان - نه فقط محور معرفت و كار عمومى مردم - بوده است . شايد در تمام دورانى كه اين كتاب تاءليف شده و به وجود آمده ، مانند امروز مورد نياز و متناسب با اوضاع زمان و مكان نبوده است . البته نهج البلاغه از جهات مختلف حايز اهميت است .
شايد بشود گفت كه نهج البلاغه مجموعه يى از عمده ترين مباحث و معارف اسلامى است و همه ى آنچه كه براى يك انسان مسلمان و يك جامعه ى اسلامى لازم است ، سخنى و حرفى و اشاره يى و يا بحثى و هدايتى از آن در نهج البلاغه آمده است : توحيد و عقايد اسلامى و اصول دين تا اخلاق و تهذيب و تزكيه نفسانى ؛ سياست ملك دارى و كيفيت اداره ى صحنه هاى عظيم فعاليت اجتماعى تا تنظيم روابط اخلاقى و خانوادگى ، جنگ و سياست و حكمت و علم و... (9)
***
بنده تصور مى كنم مرحوم سيد رضى رضوان الله تعالى عليه اين كتاب را از ديدگاه فصاحت و بلاغت و زيباييهاى هنرى بيشتر مورد توجه قرار داده است ؛ اسم كتاب هم همين نكته را تاءييد مى كند: نهج البلاغه * (10) (11)
***
خوشبختانه امروز شايد چند برابر خطابه هاى نهج البلاغه در اختيار ماست ؛ منتها نهج البلاغه يى كه نوشته و تدوين شده ى مرحوم سيد رضى مى باشد در دسترس است كه بخش برگزيده ى اين كلمات است : ععع باب المختار من خطب اميرالمؤ منين عععع .
حال سيد رضى اين برگزيده ها را از چه ديدى نگاه كرده است ؟ آيا از ديد اجتماعى و يا فلسفى نگريسته است ؟ متاءسفانه بايد بگويم : خير. بيشترين نقطه نظر و تكيه سيد رضى بر زيباييهاى هنرى است ؛ لذا مى گويد: نهج البلاغه : راه شيواگرايى . بلاغت يعنى گفتار شيوا؛ در حالى كه اميرالمؤ منين همه ى مسايل اسلامى را در اين خطبه ها بحث كرده اند (12)
***
نهج البلاغه يك اثر فوق العاده هنرى است و از لحاظ زيبايى كلمات و شيوايى معتبر است و ما هيچ گوينده ى فارسى و هيچ نويسنده و هنرمند و شاعرى را در زمان خود و در هيچ زمانى سراغ نداريم كه بتواند با زبان شيواى على عليه السلام حرف بزند؛ اما در عين حال مى شود جملاتى را انتخاب كرد كه اجمالا معانى را بفهماند. هر چه ما پيش رويم و هر چه با متن نهج البلاغه آشناتر شويم ؛ ظرافتها و زيباييهايش را بيشتر حس مى كنيم . (13)
***
البته نه اين كه سيد رضى فقط از جنبه ى شيوايى لفظ اين كتاب را جمع آورى كرده و به مضامينش اعتنايى يا توجهى نداشته است ؛ قطعا داشته ، منتها سيد رضى - آن مرد شاعر فصيح زبان آور كه يكى از بزرگترين شعراى عرب در زمان خودش است - با يك ديد شاعرانه و سخن شناسانه با نهج البلاغه برخورد كرده است . او گشته تا كلمات زيبا را پيدا كند البته كلمات على بن ابى طالب عليه السلام زيباست و در حد عالى فصاحتش هم داراى مضامين عالى است - آن هم كه از لحاظ فصاحت و بلاغت در آن حد بالا نباشد، داراى مضامين عالى است - اما سيد رضى بيشتر به اين جهت توجه داشته است (14)
O سئوال : شما گفتيد كه نهج البلاغه بيشتر به خاطر جنبه ى هنرى آن جمع آورى شد، آيا اين امكان وجود ندارد كه جمع آورنده ى آن به خاطر زيباتر كردن خطبه ها در آن دست برده باشد؟
جواب : خير به هيچ وجه ، زيرا جمع كننده ى آن خودش را در مقابل اين كلمات و زيبايى و هنر جملات حقير مى دانست . اين مثل آن مى ماند كه شما بگوييد مثلا فلان كسى كه ديوان حافظ را جمع كرده است - مثل دكتر غنى ، علامه ى قزوينى و عبدالرحيم خلخالى - از كجا معلوم كه در شعر حافظ دست نبرده باشد براى اين كه زيباترش كند؟ شعر حافظ از سطح اندازه ى معمولى كه غنى و خلخالى مى توانند بگويند و بشنوند بالاتر است . زيبايى آن به حدى است كه يك انسان شاعر هنرمندى مثل سيد رضى وقتى به اين جرثومه ى هنر - نهج البلاغه - نگاه مى كند، احساس ‍ حقارت مى كند. اولا اگر او بتواند از كلمات على عليه السلام چيزى را اقتباس مى كند و در كلام خودش مى گنجاند كه كلام خودش زيبا شود، نه اين كه از خودش به كلام على عليه السلام چيزى بيفزايد. ثانيا سيد رضى مردى كاملا امين است و امكان ندارد كه ما چنين فرضى را در مورد او بكنيم (15)
***
البته قبل از آن كه سيد رضى به اين كار دست بزنند، خطبه ها و كلمات و نوشته هاى آن حضرت در كتابهاى حديث و تاريخ به صورت پراكنده يافت مى شد، ولى به صورت تدوين شده و جمع آورى شده نبودند و كسانى هم قبل از سيد رضى اين كار را به يك نحوى شروع كردند (16)، منتها نه به صورتى كه سيد رضى انجام داد بنابراين ما مرهون زحمت و ابتكار اين عالم بزرگوار هستيم كه نهج البلاغه را براى ما باقى گذاشت . (17)
***
حضرت عبدالعظيم حسنى (18) رضوان الله عليه از جنبه ى علمى ، يك محدث و مؤ لف بزرگ است . تا آن جا كه براى ما روشن و محرز است ، ايشان اول كسى است كه خطبه هاى اميرالمؤ منين عليه السلام را گردآورى كرده است كه مربوط به 150 سال قبل از تاءليف نهج البلاغه توسط سيد رضى مى باشد (19)
***
نكته ى ديگرى كه بايد به آن توجه داشت اين است كه علاوه بر خطب و نامه ها و كلماتى كه در نهج البلاغه آمده است ، تعداد زيادى خطبه و نامه و جمله ى حكمت آميز از اميرالمؤ منين به صورت متفرق در كتابهايى وجود دارد كه علماى متاءخر سعى كردند آنها را هم جمع آورى كنند و كتايهايى به عنوان مستدرك نهج البلاغه - يعنى تدوين شده چيزهايى كه در نهج البلاغه نيست - فراهم بياورند. پس ما امروز غير از نهج البلاغه كه خود گنجينه ى غنى و ارزشمندى است ، چند كتاب ديگر هم داريم كه اينها را بعدا با خصوصيات و نام و نشان معرفى مى كنيم و چون بعضى از آنها به چاپ هم رسيده است ، بعدا براى شما مى آوريم تا كلا يك آشنايى كتاب شناسى (20) با نهج البلاغه و دنباله هاى آن پيدا كنيد (21).(22)
مطلب ديگرى كه بايد درباره ى نهج البلاغه بدانيد اين است كه از سالها پيش كسانى ادعا كردند كه نهج البلاغه كتاب معتبرى نيست - حالا انگيزه ى آنها چه بود، قابل بحث است - مضامينى كه در اين كتاب وجود دارد منافع گروهى يا قشرى يا طبقه يى و يا اصحاب فرقه يى را تهديد مى كند و براى اين دستجات بهترين راه اين است كه آن كتابى را كه شامل بر اين مطلب است از اعتبار بيندازند؛ همچنان كه در مورد يك شخصيت هم همين طور است . آن كسانى كه شخصيت امام على بن ابى طالب عليه السلام را مخالف با منافع شخصى يا گروهى خودشان مى دانستند، طبيعى بود كه آن شخصيت را مورد خدشه قرار بدهند. در مورد كتاب آن حضرت هم عينا همين مطلب صادق است . (23)
***
نهج البلاغه واقعا يك اقيانوس عميق و تمام شدنى است . همه هم توفيق پيدا نمى كنند اين كتاب را آنچنان كه شايسته است ، سير و در آن غور كنند؛ در حالى كه بسيارى از مطالب و معارف اين كتاب براى مردم لازم است . (24)
***
فصل دوم : تاريخچه ى نهج البلاغه 
از تاريخ تدوين كتاب نهج البلاغه حدودا هزار سال مى گذرد، يعنى مرحوم سيد رضى كه اين كتاب را تدوين كردند و اين خطبه ها و نامه ها را جمع آورى كردند، در حدود سال 400 هجرى و اواخر قرن سوم به اين كار دست زدند بنابراين نهج البلاغه كتابى هزار ساله است . (25)
***
بخشى از نهج البلاغه مجموعه ى سخنرانى هاى امير مؤ منان است . چه قدر اين خطابه ها پر مغز است كه از زمان تدوين اين كتاب تا امروز صدها كتاب درباره ى اين سخنرانى ها و شرح و بيان مسايل آنها نوشته شده است . شما ملاحظه كنيد كه اين سخنرانيهاى سطح بالا كه علماى بزرگ و متفكران نيرومند - از شيعه و سنى - در حاشيه و شرح آن سخنورى كرده اند، در كجا ادا مى شد؟ در مسجد كوفه ، چه زمانى ؟ ميان سالهاى سى و پنج و چهل هجرى (هزار و سيصد و شصت سال قبل ). سطح فرهنگ و انديشه ى مردمى كه در جامعه ى اسلامى آن روز زندگى مى كردند، آن چنان بالا بود كه وقتى على بن ابى طالب عليه السلام اين سخنان عميق و پر مغز را در منبر ادا مى كرد، زن و مرد و كوچك و بزرگ سخن او را مى فهميدند... .
پس همان طور كه مى بينيد سطح فرهنگ جامعه ى علوى بالاست و در آن حدى است كه نهج البلاغه را مى فهمد. (26)
***
ما امروز بعد از گذشت هزار سال از تدوين نهج البلاغه ، بيشتر قدر اين كتاب را مى دانيم تا يك عالم بزرگ در قرن چهارم هجرى . ما در قرن چهاردهم هجرى هستيم ؛ يعنى بشريت به طور طبيعى رو به سختى پيش رفته و سخن و پيام على عليه السلام و آهنگ اسلام از حنجره ى او برايش مغتنم تر است تا قرنها پيش . (27)
***
اولا اين كتاب يك كتاب دست اول اسلامى است و در اين شرايط تاريخى كه با صدر اسلام تقريبا 1400 سال فاصله داريم ، منابع دست اول و اصيل اهميت ويژه يى دارد. (28)
***
اگر ما بتوانيم متون صدر اسلام را احيا كنيم ، كمك زيادى به ايجاد يك محور اصلى براى اين اجتهادها كرده ايم . نهج البلاغه را از اين ديدگاه نگاه كنيم . نهج البلاغه با اين ديدگاه هرگز با كتاب حديث فلان صحابى يا تابعى كه پنجاه سال ، شصت سال صد سال و يا صد و چهل سال بعد از هجرت بوده قابل مقايسه نيست . (29)
***
بسيارى از كارهاى لازم در طول بيش از هزار سالى كه از تدوين اين كتاب شريف مى گذرد انجام گرفته است . شايد در كتابخانه ها نسخ خطى اين آثار ارزشمند محفوظ باشد كه بايد جستجو و پيدا كرد. احتمال هم دارد كه بعضى از آنها در طول زمان ، در معرض حوادث قرار گرفته و از بين رفته باشد در حال اين كارها بايد انجام بگيرد. (30)
***
محققان ، نهج البلاغه را براى اين زمان بسيار قدر بدانند. حقيقت اين است كه اگر ما امروز هزاره ى نهج البلاغه را مى گيريم ، بايد بدانيم كه اين كتاب عزيز اقلا نهصد و پنجاه سال از هزار سال را در انزوا و سكوت بوده است و جز دانشوران و خواص ، كسى از نهج البلاغه جز نامى نمى دانست . (31)
فصل سوم : تصوير شخصيت على عليه السلام در نهج البلاغه 
يك بعد ديگر از ابعاد ارزش و اهميت نهج البلاغه ترسيم شخصيت اميرالمؤ منين عليه الصلاه و السلام است ؛ چيزى كه ما امروز به آن كمال احتياج را داريم .
اميرالمؤ منين على عليه السلام اين چهره ى ناشناخته ، اين انسان والا، اين نمونه ى كامل مسلمانى كه اسلام مى خواهد انسانها آنچنان ساخته بشوند؛ در لابلاى اوراق و سطور نهج البلاغه كاملا شناسايى و تعريف مى شود.
نهج البلاغه در حقيقت كتاب معرفى على بن ابى طالب عليه السلام است . چگونه ممكن است كسى به افقهاى اسرارآميز و شگفت آور، و واديهاى گوناگون معرفتى - كه در نهج البلاغه است - دست نيافته باشد و بتواند آنها را اين گونه زيبا و جذاب ترسيم و توصيف كند.
در نهج البلاغه همه ى ابعاد يك شخصيت والاى انسانى وجود دارد و يك انسان كامل در نهج البلاغه مجسم مى شود و آن انسان كامل ، خود اميرالمؤ منين عليه السلام است . و اين نه فقط از باب شناسايى چهره ى اميرالمؤ منين عليه السلام مهم است ؛ بلكه از باب شناسايى اسلام و اين كه اسلام چگونه انسانى را مى خواهد بسازد، حايز اهميت است .
امروز بشريت معاصر از ما سؤ ال مى كند: اين اسلامى كه شما از آن دم مى زنيد و فكر مى كنيد رسالت آن جهانى است ، در صدد ساختن چگونه انسانى است ؟ براى پاسخ چه كسى را بهتر و زيباتر و جامعتر و والاتر از على بن ابى طالب عليه السلام مى توان نشان داد؟ چهره ى على بن ابيطالب عليه السلام در هيچ جا مانند نهج البلاغه آشكار نمى شود. (32)
***
در حقيقت نهج البلاغه شخصيت خطى و رسمى اميرالمؤ منين است ؛ يعنى على عليه السلام خود نهج البلاغه ى مجسم است و اين يكى ديگر از خصوصيات امير مؤ منان است . به آنچه كه مى گويد عمل مى كند و آنچه را كه مى خواهد در زندگى خود پياده مى كند.
شخصيت اميرالمؤ منين خود، كلمه به كلمه و سطر به سطر تفسير نهج البلاغه و قرآن است ؛ لذا شما وقتى نهج البلاغه را مى خوانيد هم تاريخ و زندگى على عليه السلام را دانستيد و هم اسلام را شناختيد. (33)
***
ليكن مطالب اين كتاب كه در مجموع ، درس زندگى اجتماعى براى مسلمانهاست ، به طور مجرد از زندگى مطرح نشده است . گوينده ى اين كلمات رئيس مملكت ، حاكم و فرمانرواى بزرگى است كه حكومت او بر كشور پهناور و عظيمى گسترش داشته است . اين انسان بزرگ كه مسؤ وليت ملك دارى و زمامدارى را هم بر دوش داشته ، با احساس اين مسؤ وليت عظيم چنين مطالبى را بر زبان جارى كرده است . نهج البلاغه مانند گفته هاى حكيمى نيست كه دور از غوغاى زندگى و فارغ از واقعيتها و مسايل گوناگونى كه در يك جامعه ممكن است مطرح باشد، مى نشيند و معارف اسلامى را بيان مى كند؛ بلكه سخنان انسانى است كه بار مسؤ وليت اداره ى يك جامعه ى عظيم را بر دوش خود احساس مى كند و داناى دين و بصير به همه ى معارف اسلامى و قرآنى است و با دلى مالامال از معرفت و روحى بزرگ و در مقامى پرمسؤ وليت ، با مردم رو به رو مى شود، با آنها حرف مى زند و به سؤ الات و استفهامات آنها پاسخ مى دهد. اين است زمينه و موقعيت صدور نهج البلاغه . (34)
***
اين بزرگوار يكى از معجزات شگفت آور خدا در تاريخ بود و حادثه ى شگفت آور ديگر اين بود كه قدر اميرالمؤ منين را در زمان خودش ندانستند. اين هم واقعا از آن حوادث شگفت آور و تلخ است . كار را به جايى رساندند كه - بر اساس آنچه كه در نهج البلاغه آمده است - ايشان به طور مكرر در زمان حكومت خودشان از دست مردم به خداى متعال شكوه مى كردند. دل آن بزرگوار پر از خون بود. با اين همه سعه ى صدر و با اين همه گذشت در راه خدا و احكام الهى ، آن بزرگوار در نهايت ضيق و عسرت در دوران زندگيش قرار گرفته بود. (35)
***
فصل چهارم : فيض الاسلام اولين مترجم نهج البلاغه 
اولين ترجمه يى كه از نهج البلاغه شده ، توسط آقاى سيد على نقى فيض ‍ الاسلام - مترجم روحانى محترم - انجام گرفته است . او اولين كسى بود كه اين كتاب را همه فهم كرد و به دست مردم داد. كار ايشان كار مهمى بود كه من به آن ارج مى گذارم و قدردانى مى كنم . (36)
***
از عالم جليل آقاى فيض الاسلام كه اولين بار اين كتاب را به فارسى ترجمه كرد و در اختيار مردم قرار داد و صداى نهج البلاغه را براى اولين بار به گوش ‍ مردم رساند؛ تشكر كردم و باز هم تشكر مى كنم . همچنين از چند نفر نويسندگان محترمى كه از نهج البلاغه ترجمه هاى منتخب يا آزاد و به صورت بيان محتوا به دست داده اند؛ به سهم خود سپاسگزارم . (37)
اولين كسى كه در زمان ما نهج البلاغه را به ميان آورد، مرحوم فيض الاسلام بود. ايشان يكى از علماى بزرگ تهران و يك عالم آگاه و با اخلاص و روشنفكر بود اما رفت ؛ لكن ترجمه ى غنى نهج البلاغه را به دست مردم داد.
من مقيدم كه خدمت آن سيد بزرگوار را - كه حتى يك بار در عمرم او را از نزديك نديدم و اخيرا ايشان به رحمت ايزدى پيوستند - همه جا ذكر كنم تا خدمت بزرگ او براى جامعه ى ايرانى فراموش نشود.
قبل از آن كه ترجمه ى فيض الاسلام (38) در اختيار ما قرار گيرد، جز ترجمه ى ملا فتح الله كاشانى و كتابهاى قديمى و شرحهاى عربى چيزى در دست نداشتيم . قبل از اينها هم در محيطهاى مردمى و روشنفكرى و دانشجويى و دانش آموزى و حتى در محيط طلبگى و حوزه ى علميه ، از نهج البلاغه نشانى نداشتيم و ما امروز بايد اين موهبت را با عمل به نهج البلاغه جبران كنيم . (39)
***
فصل پنجم : قرآن و نهج البلاغه 
اين كتاب وقتى در كنار قرآن قرار بگيرد، يقينا تالى قرآن است ، يعنى ما ديگر كتابى نداريم كه داراى اين حد از اعتبار و جامعيت و قدمت باشد. لذا احياى نهج البلاغه فقط وظيفه ى ما شيعيان نيست ، بلكه وظيفه ى همه ى مسلمانهاست ، يعنى هر كس على بن ابى طالب عليه السلام را قبول دارد و مسلمان است - چون در اسلام كسى نيست كه اين بزرگوار را قبول نداشته باشد - به عنوان احياى يك ميراث بى نظير اسلامى بايد نهج البلاغه را زنده كند و اين احيا نه فقط به معناى كثرت چاپ - كه زياد هم چاپ شده - بلكه به معناى كار كردن و تحقيق كردن در زمينه ى آن است .
همچنان كه در زمينه ى قرآن كريم كار شده و تفسيرهاى زيادى نوشته شده است ، درباره ى نهج البلاغه هم بايد اين كارها انجام گيرد. همان طور كه قرآن خوانده مى شود، نهج البلاغه هم بايد خوانده شود؛ چون تالى و دنباله ى قرآن است . همان طور كه مسلمانها خودشان را موظف مى دانند با قرآن انس پيدا كنند و ندانستن قرآن را براى خود نقص مى شمارند؛ دانستن نهج البلاغه هم بايد نقص به حساب بيايد. (40)
***
جاى يك ترجمه ى كامل و همه جانبه از نهج البلاغه و جاى يك ترجمه ى كامل و روشن و رسا از قرآن در جامعه ى ما همچنان خالى است .
براى چندمين بار از همه ى كسانى كه مى توانند ترجمه ى خوبى از قرآن كريم به فارسى تهيه كنند و ارايه دهند، خواهش مى كنم اين كار را بكنند جمهورى اسلامى بعد از پنج سال به نظرم قدرى دير كرده است ؛ بايد اين كار زودتر انجام مى گرفت و هر چه مى گذرد ديرتر مى شود. به نظر من اشكالى ندارد كه چندين نفر شروع كنند به ترجمه ى اين دو اثر مقدس و هر مقدار را كه مى توانند پيش ببرند؛ چون به هر حال هيچ ترجمه يى كامل نخواهد بود. يعنى اين طور نباشد كه اگر كسانى شنيدند فلان نويسنده ى خوب و آشنا به زبان عربى ، مشغول ترجمه ى نهج البلاغه يا قرآن شده است ، از كار خود دست بكشند و كارى نكنند هر كسى شوق اين كار را در خود احساس مى كند، شروع كند. اگر ده ترجمه ى بسيار خوب هم از قرآن كريم و نهج البلاغه ى شريف داشته باشيم ، زيادى نيست ، هيچ اشكالى ندارد كه علايق و ذوقهاى گوناگون و ديدگاههاى مختلف از يك آيه يا يك جمله بتوانند خواننده را قدرى به ابعاد واقعى آن جمله نزديكتر كنند بنابراين به نظر من اين كار امروز در اولويت قرار دارد. (41)
قرآن بدون حديث ، مفسر و مبين ندارد و حديث بدون قرآن جهت ندارد، لذا اگر بخواهيم ايمان آگاهانه و عميق در جامعه داشته باشيم ، بايد قرآن و حديث جايگاهى مقتضى در جامعه داشته باشند.
آشنايى با قرآن بايد در دانشگاهها معمول شود تا روح و فرهنگ قرآنى در مراكز علمى حاكميت يابد. در زمينه ى حديث ، ما نهج البلاغه را داريم كه مجموعه يى حديثى و كامل است و بسيارى از نيازها و راه حلهاى مسايل و مشكلات امروزى ما در اين كتاب جمع است . (42)
***
انس با قرآن و نهج البلاغه چيز عجيبى است . نهج البلاغه واقعا تالى تلو قرآن است . انسان وقتى با نهج البلاغه يا با صحيفه سجاديه انس پيدا مى كند مى بيند كه چيزهاى نابى از اسلام در اختيار دارد. (43)
فصل ششم : نقش نهج البلاغه در جامعه ى اسلامى 
ما جامعه ى ايرانى متاءسفانه قرنهاى متمادى از كتاب شريف و روشنگر مبين نهج البلاغه محروم بوديم . يك زندگى سعادتمند انسانى به لحاظ تمام ابعاد و با همه ى خصوصيات ، از نهج البلاغه قابل درس گرفتن است .
اگر بخواهيم خودمان و جامعه يى را كه شايسته ى انسان است بسازيم و به اخلاق و خصال و عقايد نيكو و نشاط و اميد و آينده نگرى و خودسازى شخصى دست يابيم و به وظايف و تكاليفمان عمل كنيم و جامعه يى سراپا عقل و حق داشته باشيم و با اميد و جهاد و تلاش و پيروزى و موفقيت و بر مبناى يك فلسفه ى عالمانه و درست حركت كنيم ؛ مى بايست همه ى اين درسها را از نهج البلاغه بياموزيم . (44)
***
خودسازى فردى و سازندگى زندگى اجتماعى براى انسان لازم است .
البته نهج البلاغه يك ابعاد عرفانى هم دارد كه من خود را كوچكتر از آن مى دانم كه آن ابعاد را بفهمم و درك كنم . مجبورم به ظواهر آن كلمات اكتفا كنم و بگذرم . آنها را هم اهل الله و مردمان عارف و انسانهاى حكيم و دلهاى آشنا با خدا مى توانند بفهمند. (45)
***
اميرالمؤ منين عليه السلام در سخنرانيهاى خود چه مى گويد؟ اين اميرى كه هم حاكم جامعه ى اسلامى است و هم پايه و مايه يى از حكمت دارد چه گفته است ؟ بديهى است كه سخن او مطابق با نيازهاست و چيزى را كه نياز قطعى آن مرحله از تاريخ اسلام طلب مى كند مى گويد و ممكن نيست غير از آن چيزى بگويد ممكن نيست كه آن طبيب حاذق دلسوز نسخه يى بنويسد كه بيمار او به آن احتياج ندارد. بنابراين ما از نسخه ى اميرالمؤ منين على عليه السلام يك چيز ديگر پيدا مى كنيم و آن وضعيت جامعه ى اسلامى آن روز است . (46)
***
حقيقت ديگرى كه وجود دارد و امروز ما را بيشتر از گذشته به نهج البلاغه مشتاق و محتاج مى كند اين است كه در طول تاريخ اسلام ، متاءسفانه با انحرافى كه از كج فهمى و جهالت از يك سو و غرض ورزى و دشمنى از سوى ديگر حاصل شده است ، در آنچه كه از معارف اسلامى در اختيار ماست سردرگميهايى داشته ايم . (47)
***
با اين كه مدتهاست تا حدود زيادى نهج البلاغه از فراموشى بيرون آمده و نام آن به گوش مردم رسيده و به نحوى در دسترس مردم قرار گرفته است ولى باز اعتقاد دارم كه در اطراف اين كتاب بايد تحقيقات علمى و همه جانبه يى انجام بگيرد، البته كارهايى كه تاكنون انجام گرفته و شمه يى از آنها در كتابنامه ى نهج البلاغه درج شده است ، قابل توجه و سزاوار تقدير و تشكر مى باشد. (48)
***
درباره ى توجهى كه بايد به نهج البلاغه پيدا كنيم ، مى خواهم هشدار بدهم : ما اين توجه را امروزه كم داريم ، مثل اين كه نمى دانيم چه گنجينه ى معرفت بى پايانى در اين كتاب وجود دارد، يا هنوز براى مردم ما - حتى محققين - اهميت دستيابى به منبع عظيم اين كتاب بى نظير، به طور كامل كشف نشده است . (49)
***
اگر قرار باشد همين طورى كه شما داريد با دين و قرآن و نهج البلاغه و اسلام ، خودتان را آشنا مى كنيد، پيش برويد؛ پايه هاى امپراطوريهاى زر و زور در دنيا به وسيله ى شما متزلزل خواهد شد؛ لذا از شما مى ترسند. (50)
***
محققان ، نهج البلاغه را براى اين زمان بسيار قدر بدانند. حقيقت اين است كه اكر ما امروز هزاره ى نهج البلاغه را مى گيريم ، بايد بدانيم كه اين كتاب عزيز از اين هزار سال اقلا نهصد و پنجاه سال را در انزوا و سكوت بوده است . جز دانشوران و خواص ، كسى از نهج البلاغه نامى نمى دانست . (51)
***
اين انقلاب در سايه ى آموزشهاى اميرالمؤ منين عليه السلام و با اتكا به قرآن و نهج البلاغه ، به پيروزى رسيده است .
امروز تقريبا همان جامعه ى اسلامى و علوى تشكيل شده و تقريبا همان شرايط در بيشتر ابعاد در جامعه و كشور ما حكم است .
امروز روز استفاده هر چه بيشتر از نهج البلاغه است . (52)
امروز شرايطى مشابه شرايط حكومت دوران اميرالمؤ منين عليه السلام است .
پس روزگار، روزگار نهج البلاغه است . امروز مى شود از ديدگاه دقيق و نافذ اميرالمؤ منين عليه السلام به واقعيتهاى جهان و جامعه نگاه كرد و بسيارى از حقايق را ديد و شناخت و علاج دردها را پيدا كرد. همين است كه به نظر ما امروز بيش از هميشه به نهج البلاغه محتاجتريم . (53)
***
امروزه براى ما نهج البلاغه از جهات مختلفى است ، تاءكيد مى كنم كه اين كتاب ، گنجينه ى بى نظير و تمام نشدنى است و امروز هم بيشتر از هميشه ملت و جامعه ى اسلامى ما به آن نيازمند است . (54)
***
مايه ى خوشبختى بسيارى است كه همت برادران عزيز در بنياد نهج البلاغه شاهد تشكيل يك مجمع ديگر درباره ى اين كتاب شريف هستيم . بنده به عنوان يك فرد مسلمان و كسى كه مدتى از زندگى فكرى و مطالعاتى خودش را در زمينه ى مباحث نهج البلاغه گذرانده است و به عنوان يك مسؤ ول در نظام جمهورى اسلامى ، اين حركت را يك حركت مبارك و لازم و خوش عاقبت و مرحله ى كنونى را براى رسيدن به مراحل نهايى ، مرحله يى ابتدايى و فرخنده مى شمارم . (55)
همت برادران در خور تقدير بسيار است و به اين مقدار هم نبايد بسنده شود، بايد خدمت به نهج البلاغه همچنان ادامه پيدا كند. البته در فاصله ى بين اين كنگره و كنگره ى سال گذشته ، كارها و تلاشهايى در زمينه هاى مختلف انجام گرفته است كه من در جريان بعضى از آنها اقرار گرفته ام ؛ اما مى خواهم تاءكيد كنم كه اين اجتماعات بايد مقدمه يى براى كارهايى عظيم باشد ما زمان بسيارى را با عدم ارتباط با نهج البلاغه گذرانده ايم .
امروز با فرصتهايى كه وجود دارد بايد آن نقايص را جبران كنيم . (56)
***
براى من خيلى دلنشين بود، اگر اين توفيق را پيدا مى كردم كه مثل يكى از شما در جلسات اين كنگره ارزشمند شركت فعال بكنم و مانند هميشه كه نهج البلاغه يكى از قبله هاى اميد فكرى ما بود و بسيارى از اوقاتمان به مطالعه ى آن مى گذشت و در حوزه ى تدريس و تدرس و فكر و مطالعه ى ما جايگاه عمده يى داشت ؛ در اين محفل شريف علمى و ارزشمند هم مانند يك جستجوگر از اعماق اين اقيانوس عظيم بحثى را بررسى مى كردم و همه روزه در جلسات آن حاضر مى شدم . (57)
***
به تدريج ، نهج البلاغه به صحنه ى زندگى آمد و به دست مردم افتاد مردم نمى دانستند نهج البلاغه يى هم وجود دارد. تنها جملاتى كه از نهج البلاغه شنيده بودند بيشتر در مذمت دنيا و بخش كمى از اخلاق بود و ديگر هيچ بعد از آن ، قدرى نهج البلاغه دست به دست گشته است ، كسانى بر آن شرح نوشته اند و كسانى برداشتهاى خود را به نام شرح نوشته اند.
همه ى اين زحمات ارجمند و قابل تقدير است ؛ اما در برابر عظمت نهج البلاغه و كارهايى كه بايد انجام گريد ناچيز است . (58)
***
عواملى كه در درون جامعه به وجود مى آيد و جامعه را به ضعف انحطاط دچار مى كند و موجب زوال جامعه و دولت حق مى شود، در قرآن و حديث شمرده شده است . اگر قرآن و نهج البلاغه و احاديث را مطالعه كنيم . خواهيم ديد كه خداى متعال و اولياى معصومين اين موضوع را بسيار مهم دانسته اند و به قدر كافى به ما مردم درباره ى آن توصيه كرده اند و راه و چاه را نشان داده اند. (59)
***
رعايت حال عامه ى مردم ، كنار زدن طبقات ممتاز و نداشتن چنين طبقاتى در جامعه ى اسلامى مورد نظر حضرت بوده است . اميرالمؤ منين در اين باره به مالك اشتر در آن فرمان معروف عظيم بى بديل اين گونه مى فرمايد:
از همه ى كارها محبوبتر در نزد تو آن كارى باشد كه در حق ميانه تر و حق گراتر و در عدل گسترده تر و همه شمولتر و نسبت به خشنودى عامه ى مردم ، فراگيرنده تر باشد. آن كارى را انتخاب بكن كه خشنودى عامه ى مردم را تاءمين بكند. عامه ى مردم در مقابل خواص مردم و طبقات ممتاز. (60)
***
اميرالمؤ منين عليه السلام در نهج البلاغه درباره ى توحيد، نبوت ، امامت ، قيامت و معاد و قدرت خدا و مسايل اعتقادى بحثهاى مفصلى كرده اند كه اگر انديشمندان فقط به ترجمه ى درست و توضيح مختصر همين مطالب بپردازند؛ حقايق بسيارى از ايدئولوژى اسلام در اختيار ذهن و دل شنوندگان و خوانندگان قرار خواهد گرفت . على عليه السلام در اين خطبه ها به فكر آن است كه مغزها را بسازد و هدايت كند. (61)
***
سطح فرهنگ و انديشه ى مردمى كه در جامعه ى اسلامى آن روز زندگى مى كردند، آن چنان بالا بود كه وقتى على بن ابى طالب عليه السلام اين سخنان عميق و پر مغز را در منبر ادا مى كرد، زن و مرد و كوچك و بزرگ سخن او را مى فهميدند... .
پس همان طور كه مى بينيد سطح فرهنگ جامعه ى علوى بالاست و در آن حدى است كه نهج البلاغه را مى فهمد. (62)
***
اگر مى بينيد سخن اميرالمؤ منين در آن روزگار كه دنياى جهالت و تاريكى بود، آن چنان مى درخشيد كه همه ى مرد و زن و كوچك و بزرگ وقتى آن سخنان را مى شنيدند، به قدر فهم خود درك مى كردند و امروز قرنها بعد از آن زمان دانشمندان و بزرگان و انديشمندان شرح اين كلمات را مى نويسند؛ به اين دليل است كه آن روز در جامعه انقلاب بود و هر روزى كه در جامعه انقلاب باشد قضيه همين گونه است .
اينها خطابه هاى اميرالمؤ منين بود اين خطابه ها از خطابه هايى كه امروز شما در نهج البلاغه مى بينيد، زيادتر است . (63)
فصل هفتم : نقش نهج البلاغه در جهان اسلام 
در شرايط كنونى جهان اسلام كه عدد مسلمانها كثير است و اقطار وسيعى از جغرافياى عالم را در اختيار دارند و آرا و عقايد و نظرات و اجتهادها و مكتبهاى گوناگونى پر ذهن و روحشان حاكم است ، اگر ما بتوانيم متون صدر اسلام را احيا كنيم ؛ كمك زيادى به ايجاد يك محور اصلى براى اين اجتهادها كرده ايم .
نهج البلاغه را از اين ديدگاه نگاه كنيد نهج البلاغه با اين ديدگاه هرگز با كتاب حديث فلان صحابى يا تابعى كه پنجاه سال ، شصت سال ، صد سال و يا صد و چهل بعد از هجرت بوده قابل مقايسه نيست . (64)
***
نهج البلاغه مخصوص كشور ما نيست ، بلكه متعلق به همه ى دنياى اسلام است و دنياى اسلام هم امروز در حال رسيدن به يك بيدارى و حيات دوباره ى اسلامى است . (65)
***
احياى نهج البلاغه فقط وظيفه ى ما شيعيان نيست ، بلكه وظيفه ى همه ى مسلمانهاست ، يعنى هر كس على بن ابى طالب عليه السلام را قبول دارد و مسلمان است - چون در اسلام كسى نيست كه اين بزرگوار را قبول نداشته باشد. به عنوان احياى يك ميراث بى نظير اسلامى بايد نهج البلاغه را زنده كند و اين احيا نه فقط به معناى كثرت چاپ - كه زياد هم چاپ شده - بلكه به معناى كاركردن و تحقيق كردن در زمينه ى آن است .
همچنان كه در زمينه ى قرآن كريم كار شده و تفسيرهاى زيادى نوشته شده است درباره ى نهج البلاغه هم بايد اين كارها انجام گيرد. همان طور كه قرآن خوانده مى شود، نهج البلاغه هم بايد خوانده شود؛ چون تالى و دنباله ى قرآن است . همان طور كه مسلمانها خودشان را موظف مى دانند با قرآن انس پيدا كنند و ندانستن قرآن را براى خود نقص مى شمارند، دانستن نهج البلاغه هم بايد نقص به حساب بيايد. (66)
امروز آشكارترين و روشنترين حقايق اسلامى ، به وسيله ى بخشى از مدعيان اسلام در كشورهاى اسلامى ناديده گرفته مى شود امروز همان روزى است كه شعارها يكسان است ؛ اما جهت گيريها به شدت مغاير يكديگر است امروز شرايطى مشابه شرايط حكومت دوران اميرالمؤ منين عليه السلام است . پس روزگار، روزگار نهج البلاغه است . امروز مى شود از ديدگاه دقيق و نافذ اميرالمؤ منين عليه السلام به واقعيتهاى جهان و جامعه نگاه كرد و بسيارى از حقايق را ديد و شناخت و علاج درها را پيدا كرد همين است كه به نظر ما امروز بيش از هميشه به نهج البلاغه محتاجتريم .
اين يك جهت بود كه ضرورت پرداخت به نهج البلاغه و بازگشت به اين مجموعه را كه از زبان اميرالمؤ منين و مولاى متقيان عليه السلام نقل شده نشان مى دهد بايد هر چه بيشتر در پيرامون آن كار كرد و مقدماتى كه بتواند اين كتاب را قابل استنادتر و قابل فهمتر بكند، آماده كرد؛ زيرا اين كار از هميشه لازمتر و ضرورى تر است . (67)
***
فرهنگهايى كه امروزه بر ذهنيت مردم در بخشها و تقسيم بنديهاى مختلف سياسى حاكم است ، هيچ كدام منطبق با فرهنگ نهج البلاغه نيست . (68)
***
كسانى كه در زمينه ى نهج البلاغه كار كرده اند كم نيستند - چه در ايران بود و بعضى از ديگر از كشور از كشورهاى اسلامى - اما كارهاى اصولى و اساسى كه بتواند مدرسه ى نهج البلاغه را در كل فضاى جهان اسلام گسترش بدهد، همچنان باقى است . اگر چه پايه هاى آن كارهاى اصولى ، دارد تدريجا انجام مى گيرد. واقعا نهج البلاغه گنجينه ى عظيمى است كه به اين سادگى ، حتى به موجودى آن نمى شد دسترسى پيدا كرد؛ يعنى آن را فهميده و بعد از اين كه چنين موجودى را شناختيم ، نوبت كار اصلى يعنى بهره بردارى است . ما هنوز موجودى نهج البلاغه را هم نمى دانيم ، البته بسيارى از منابع غنى اسلامى همين وضعيت را دارد؛ اما نهج البلاغه با رتبه و پايه ى والايى كه دارد، در حقيقت يك استثناست و بايد به صورت يك گنجينه ى استثنايى با آن برخورد كرد. وقتى تاءمل مى كنم ، مى بينم آرزويى كه داشته ايم و داريم ، اين است كه جامعه ى ما با اين كتاب عزيز الفت و انس پيدا كند. (69)