ترجمه نهج ‏البلاغه

مرحوم محمّد دشتى

- ۲۷ -


حكمت 425 مسؤوليّت توانگران

(اعتقادى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: خدا را بندگى است كه براى سود رساندن به ديگران، نعمت‏هاى خاصّى به آنان بخشيده، تا آنگاه كه دست بخشنده دارند نعمت‏ها را در دستشگان باقى مى‏گذارد، و هر گاه از بخشش دريغ كنند، نعمت‏ها را از دستشان گرفته و به دست ديگران خواهد داد.

حكمت 426 دو چيز ناپايدار

(اقتصادى، معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: سزاوار نيست كه بنده خدا به دو خصلت اعتماد كنند: تندرستى، و توانگرى، زيرا در تندرستى ناگاه او را بيمار بينى، و در توانگرى ناگاه او را تهيدست.

حكمت 427 جايگاه شكوه كردن

(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه از نياز خود نزد مؤمنى شكايت كند، گويى به پيشگاه خدا شكايت برده است، و كسى كه از نيازمندى خود نزد كافرى شكوه كند، گويى از خدا شكوه كرده است.

حكمت 428 شناخت روز عيد

(اجتماعى، اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: (در يكى از روزهاى عيد) اين عيد كسى است كه خدا روزه‏اش را پذيرفته، و نماز او را ستوده است، و هر روز كه خدا را نافرمانى نكنند، آن روز عيد است

حكمت 429 اندوه سرمايه‏داران

(اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: بزرگ‏ترين حسرت‏ها در روز قيامت، حسرت خوردن مردى است كه مالى را به گناه گرد آورد، و آن را شخصى به ارث برد كه در اطاعت خداى سبحان، بخشش كرد، و با آن وارد بهشت شد، و گرد آورنده اوّلى وارد جهنّم گرديد.

حكمت 430 اندوه زر اندوزى

(اعتقادى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: همانا زيانكارترين مردم در معاملات، و نوميدترين مردم در تلاش، مردى است كه تن در گرد آورى مال خسته دارد، امّا تقديرها با خواست او هماهنگ نباشد، پس با حسرت از دنيا رود، و با بار گناه به آخرت روى آورد.

حكمت 431 اقسام روزى

(اقتصادى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: روزى بر دو قسم است: آن كه و را مى‏خواهد، و آن كه تو او را مى‏جويى. كسى كه دنيا را خواهد، مگر نيز او را مى‏طلبد تا از دنيا بيرونش كند، و كسى كه آخرت خواهد، دنيا او را مى‏طلبد تا روزى او را به تمام پردازد.

حكمت 432 ويژگى‏هاى دوستان خدا

(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: دوستان خدا آنانند كه به درون دنيا نگريستند آنگاه كه مردم به ظاهر آن چشم دوختند، و سر گرم آينده دنيا شدند آنگاه كه مردم به امور زودگذر دنيا پرداختند. پس هواهاى نفسانى كه آنان را از پاى در مى‏آورد، كشتند، و آنچه كه آنان را به زودى ترك مى‏كرد، ترك گفتند، و بهره‏مندى دنيا پرستان را از دنيا، خوار شمردند، و دست‏يابى آنان را به دنيا زودگذر دانستند. با آنچه مردم آشتى كردند، دشمنى ورزيدند، و با آنچه دنيا پرستان دشمن شدند آشتى كردند، قرآن به وسيله آنان شناخته مى‏شود، و آنان به كتاب خدا آگاهند، قرآن به وسيله آنان پا بر جاست و آنان به كتاب خدا استوارند، به بالاتر از آنچه اميدوارند چشم نمى‏دوزند، و غير از آنچه كه از آن مى‏ترسند هراس ندارند.

حكمت 433 ضرورت توجّه به فنا پذيرى لذّت‏ها

(اخلاقى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: پايان لذّت‏ها، و بر جاى ماندن تلخى‏ها را به ياد آوريد.

حكمت 434 آزمودن انسان‏ها

(علمى) و درود خدا بر او، فرمود: مردم را بيازماى، تا دشمن گردى.

مى‏گويم: (بعضى اين حكمت را از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل كردند، و نقل ثعلب  از اين اعرابى را تأييد مى‏كند كه اين كلام از على عليه السّلام است، اعرابى از مأمون نقل كرد. اگر على عليه السّلام نگفته بود «بيازماى تا دشمن گردى» من مى‏گفتم كه «دشمن دار تا بيازمايى»

حكمت 435 ارزش‏هاى والاى اخلاقى

(اخلاقى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: خدا در شكرگزارى را بر بنده‏اى نمى‏گشايد كه در فزونى نعمت‏ها را بر او ببندد، و در دعا را بر روى او باز نمى‏كند كه در اجابت كردن را نگشايد، و در توبه كردن را باز نگذاشته كه در آمرزش را بسته نگهدارد.

حكمت 436 راه شناخت بزرگواران

(اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: شايسته‏ترين مردم به بزرگوارى آن كه بزرگواران را با او بسنجند.

حكمت 437 شناخت عدل و بخشش

(اجتماعى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: (از امام پرسيدند عدل يا بخشش، كدام يك برتر است، فرمود:) عدالت: هر چيزى را در جاى خود مى‏نهد، در حالى كه بخشش آن را از جاى خود خارج مى‏سازد. عدالت تدبير عمومى مردم است، در حالى كه بخشش گروه خاصّى را شامل است، پس عدالت شريف‏تر و برتر است.

حكمت 438 جهل و دشمنى

(علمى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: مردم دشمن آنند كه نمى‏دانند.

حكمت 439 تعريف زهد و پارسايى

(اعتقادى، اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: زهد بين دو كلمه از قرآن است، كه خداى سبحان فرمود: «تا بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخوريد، و به آنچه به شما رسيده شادمان مباشيد» كسى كه بر گذشته افسوس نخورد، و به آينده شادمان نباشد، همه جوانب زهد را رعايت كرده است.

حكمت 440 نقش خوابديدن‏ها در زندگى

(علمى) و درود خدا بر او، فرمود: خواب ديدن‏ها چه بسا تصميم‏هاى روز را نقش بر آب كرده است.  

حكمت 441 تجربه كارى و شناخت مديران

(سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: فرمانروايى، ميدان مسابقه مردان است.

حكمت 442 راه انتخاب شهرها براى زندگى

(اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: هيچ شهرى براى تو از شهر ديگر بهتر نيست، بهترين شهرها آن است كه پذيراى تو باشد.

حكمت 443 ويژگى‏هاى مالك اشتر

(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: (وقتى خبر شهادت مالك اشتر كه رحمت خدا بر او باد، به امام رسيد فرمود) مالك چه مالكى به خدا اگر كوه بود، كوهى كه در سرفرازى يگانه بود، و اگر سنگ بود، سنگى سخت و محكم بود، كه هيچ رونده‏اى به اوج قلّه او نمى‏رسيد، و هيچ برنده‏اى بر فراز آن پرواز نمى‏كرد

(فند. كوهى است از ديگر كوه‏ها ممتاز و جدا افتاده باشد)

حكمت 444 ارزش تداوم كار

(علمى) و درود خدا بر او، فرمود: چيز اندك كه با اشتياق تداوم يابد، بهتر از فراوانى است كه رنج آور باشد.

حكمت 445 انسان شناسى

(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: اگر در كسى خصلتى شگفت ديديد، همانند آن را نيز انتظار كشيد.

حكمت 446 ضرورت پرداخت ديون مردم

(اقتصادى، حقوقى) و درود خدا بر او، فرمود: (امام به پدر فرزدق، غالب بن صعصعه فرمود)  شتران فراوانت چه شده‏اند. (پاسخ داد، اى امير مؤمنان، پرداخت حقوق آنها را پراكنده ساخت امام فرمود) اين بهترين راه مصرف آن بود.

حكمت 447 ضرورت فقه در تجارت

(اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه بدون آموزش فقه اسلامى تجارت كند، به ربا خوارى آلوده شود.

حكمت 448 راه برخورد با مصيبت‏ها

(اعتقادى، اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه مصيبت‏هاى كوچك را بزرگ شمارد خدا او را به مصيبت‏هاى بزرگ مبتلا خواهد كرد.

حكمت 449 راه مبارزه با هوا پرستى

(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه خود را گرامى دارد، هوا و هوس را خوار شمارد.

حكمت 450 پرهيز از شوخى كردن

(اخلاق اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: هيچ كس شوخى بيجا نكند جز آن كه مقدارى از عقل خويش را از دست بدهد.

حكمت 451 روش برخورد با مردم

(اجتماعى، تربيتى) و درود خدا بر او، فرمود: دورى تو از آن كس كه خواهان تو است نشانه كمبود بهره تو در دوستى است، و گرايش تو به آن كس كه تو را نخواهد، سبب خوارى تو است.

حكمت 452 معيار شناخت فقر و غنا

(اعتقادى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: فقر و بى نيازى ما پس از عرضه شدن بر خدا آشكار خواهد شد.

حكمت 453 علل انحراف زبير

(تاريخى، سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: زبير همواره با ما بود تا آن كه فرزند نامباركش عبد اللَّه، پا به جوانى گذاشت

حكمت 454 راه غرور زدايى

(اعتقادى، علمى) و درود خدا بر او، فرمود: فرزند آدم را با فخر فروشى چه كار او كه در آغاز نطفه‏اى گنديده، و در پايان مردارى بد بو است، نه مى‏تواند روزى خويشتن را فراهم كند، و نه مرگ را از خود دور نمايد.

حكمت 455 راه شناخت بزرگترين شاعر

(هنرى، علمى) و درود خدا بر او، فرمود: (از امام پرسيد  بزرگ‏ترين شاعر عرب كيست فرمود:) شاعران در يك وادى روشنى نتاخته‏اند تا پايان كار معلوم شود، و اگر ناچار بايد داورى كرد، پس پادشاه گمراهان، بزرگ‏ترين شاعر است .

حكمت 456 بهاى جان آدمى

(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: آيا آزاد مردى نيست كه اين لقمه جويده حرام دنيا را به اهلش واگذارد همانا بهايى براى جان شما جز بهشت نيست، پس به كمتر از آن نفروشيد

حكمت 457 تشنگان مال و علم

(اخلاقى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: دو گرسنه هرگز سير نشوند: جوينده علم و جوينده مال.

حكمت 458 نشانه‏هاى ايمان

(اخلاق اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: نشانه ايمان آن است كه راست بگويى، آنگاه كه تو را زيان رساند، و دروغ نگويى كه تو را سود رساند و آن كه بيش از مقدار عمل سخن نگويى، و چون از ديگران سخن گويى از خدا بترسى.

حكمت 459 شناخت جايگاه جبر و اختيار

(اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: تقدير الهى چنان بر محاسبات ما چيره شود كه تدبير، سبب آفت زدگى باشد.  

مى‏گويم: «مفهوم اين حكمت در حكمت 16 با عبارت ديگرى نقل شد»)

حكمت 460 ارزش صبر و تحمّل

(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: بردبارى و درنگ هم آهنگند و نتيجه آن بلند همّتى است.

حكمت 461 غيبت نشانه ناتوانى

(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: غيبت كردن تلاش ناتوان است.

حكمت 462 پرهيز از غرور زدگى در ستايش

(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: چه بسا كسانى كه با ستايش ديگران فريب خوردند

حكمت 463 دنيا براى آخرت است

(اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: دنيا براى رسيدن به آخرت آفريده شد، نه براى رسيدن به خود.

حكمت 464 سرانجام دردناك بنى اميّه

(تاريخى، اجتماعى، سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: بنى اميّه راه ملتى است كه در آن مى‏تازند، پس آنگاه كه ميانشان اختلاف افتد كفتارها بر آنان دهان گشايند و بر آنان پيروز شوند.

مى‏گويم: «مرود» بر وزن «منبر» از مادّه «ارواد» به معناى مهلت است و اين از فصيح ترين و زيباترين كلام است، گوئى امام عليه السّلام مهلت كوتاه بنى اميّه در حكومت را به ميدان مسابقه تشبيه كرده كه مسابقه دهندگان به ترتيب در يك مسير مشخّص به سوى يك هدف به پيش مى‏روند و آنگاه كه به هدف رسيدند نظم آنها درهم شكسته مى‏شود).

حكمت 465 ارزش‏هاى والاى انصار

(تاريخى، اجتماعى، سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: (در ستايش انصار فرمود) به خدا سوگند آنها اسلام را پروراندند، چونان مادرى كه فرزندش را بپروراند، با توانگرى، با دست‏هاى بخشنده، و زبانهاى برنده و گويا

حكمت 466 دقّت در مشاهدات

(علمى) و درود خدا بر او، فرمود: چشم، بند ظرف حوادث است.

مى‏گويم: «اين كلام امام عليه السّلام از استعاره‏هاى شگفت است، كه نشستنگاه را به مشك، و چشم را به سربند آن تشبيه كرد، و آنگاه كه بند گشوده شود آنچه در مشك است بيرون ريزد. مشهور است كه اين سخن از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است، ولى عدّه‏اى آن را از امير المؤمنين عليه السّلام نقل كرده‏اند، اين حكمت را «مبرّد» در كتاب «مقتضب» در باب لفظ به حروف آورده، و ما آن را در كتاب خود كه «مجازات آثار نبوى» نام دارد آورده‏ايم.

حكمت 467 وصف يكى از رهبران الهى

(سياسى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: بر آنان فرمانروايى حاكم شد، كه كارها را به پاداشت، و استقامت ورزيد، تا دين استوار شد.

حكمت 468 مسؤوليّت سرمايه‏دارى

(اقتصادى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: مردم را روزگارى دشوار در پيش است كه توانگر اموال خود را سخت نگهدارد، در صورتى كه به بخل ورزى فرمان داده نشد. خداى سبحان فرمود: «بخشش ميان خود را فراموش نكنيد» بدان در آن روزگار، بلند مقام، و نيكان خوار گردند، و با درماندگان به ناچارى خريد و فروش مى‏كنند در حالى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از معامله با درماندگان نهى فرموده.

حكمت 469 پرهيز از افراط و تفريط نسبت به امام عليه السّلام

(اخلاقى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: دو كس نسبت به من هلاك مى‏گردند، دوستى كه زياده‏روى كند، و دروغ پردازى كه به راستى سخن نگويد.

(اين كلام مانند سخن ديگرى است كه فرمود) دو تن نسبت به من هلاك گردند، دوستى كه از حد گذراند، و دشمنى كه بيهوده سخن گويد.

حكمت 470 تعريف توحيد و عدل

(اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: (از امام نسبت به توحيد و عدل پرسيدند فرمود) توحيد آن است كه خدا را در وهم نيارى، و عدل آن است كه او را متّهم نسازى .

حكمت 471 شناخت جايگاه سخن و سكوت

(علمى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: در آنجا كه بايد سخن گفت، خاموشى سودى ندارد، و آنجا كه بايد خاموش ماند سخن گفتن خيرى نخواهد داشت.

حكمت 472 دعاى باران

(نيايشى، معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: (در دعا به هنگام طلب باران فرمود) خدايا ما را با ابرهاى رام سيراب كن، نه ابرهاى سركش (اين كلمات از فصيح‏ترين و شگفتى‏آورترين كلمات اديبانه است كه ابرهاى سركش همراه با رعد و برق را به شتران چموش تشبيه كرد كه بار از پشت مى‏افكنند و سوارى نمى‏دهند، و ابرهاى رام را به شتران رام تشبيه كرد كه به راحتى شير داده، و سوارى مى‏دهند)

حكمت 473 ارزش رنگ كردن و آرايش

(تجمّل و زيبايى) و درود خدا بر او، فرمود: (به امام گفتند چه مى‏شد موى خود را رنگ مى‏كردى فرمود) رنگ كردن مو، آرايش است، امّا ما، در عزاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به سر مى‏بريم.

 حكمت 474 ارزش عفّت و پاكدامنى

(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: پاداش مجاهد شهيد در راه خدا، بزرگ‏تر از پاداش عفيف پاكدامنى نيست كه قدرت بر گناه دارد و آلوده نمى‏گردد، همانا عفيف پاكدامن، فرشته‏اى از فرشته‏هاست.

حكمت 475 ارزش قناعت

(اقتصادى، اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: قناعت مالى است كه پايان نمى‏پذيرد.

«برخى اين حكمت را از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل كرده‏اند»

حكمت 476 راه كشور دارى

(سياسى، نظامى) و درود خدا بر او، فرمود: چون زياد بن ابيه را به جاى عبد اللَّه بن عباس، به فارس و شهرهاى پيرامون آن حكومت داد، او را در دستور العمل طولانى از گرفتن ماليات تا به هنگام نهى فرمود) عدالت را بگستران، و از ستمكارى پرهيز كن، كه ستم رعيّت را به آوارگى كشاند، و بيدادگرى به مبارزه و شمشير مى‏انجامد.

حكمت 477 بزرگ‏ ترين گناه

(اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: سخت‏ترين گناهان، گناهى است كه گناهكار آن را سبك شمارد.

حكمت 478 مسؤوليّت آگاهان

(علمى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: خدا از مردم نادان عهد نگرفت كه بياموزند، تا آن كه از دانايان عهد گرفت كه آموزش دهند.

حكمت 479 بدترين دوست

(اخلاق اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: بدترين دوست آن كه براى او به رنج و زحمت افتى.

مى‏گويم: (تكلّف و تكليف با مشكلات و به زحمت افتادن است، پس دوستى كه انسان را دچار مشكلات مى‏كند مايه شر است پس او از بدترين دوستان بشمار مى‏آيد).

حكمت 480 آفت دوستى

(اخلاق اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: وقتى مؤمن برادرش را به خشم آورد، به يقين از او جدا شده است.

مى‏گويم: (حشمه و احشمه، يعنى او را به خشم آورد، برخى گفته‏اند، يعنى او را شرمنده ساخت و احتشم به معناى فراهم آوردن چنين حالتى است كه زمينه جدائى را پديد مى‏آورد).

(اين آخرين قسمت از سخنان برگزيده امام، امير المؤمنين عليه السّلام است كه خداى را سپاس مى‏گويم تا مرا به اين گرد آورى سخنان پراكنده، و نزديك ساختن آنها به يكديگر در يك مجموعه، توفيق عنايت فرمود، در آغاز كار، برگ‏هاى سفيد در هر فصل قرار داديم تا به كلام تازه، يا تفسير جالبى كه رسيديم بر آن بيفزاييم، تا سخن پوشيده آشكار شود، و آنچه دست نايافتنى مى‏نمود به دست آيد. توفيق ما از خداست، و بر او توكّل مى‏كنيم، كه او ما را كفايت كننده و بهترين سرپرست است، و جمع آورى سخنان امام عليه السّلام در ماه رجب سال 400 هجرى انجام پذيرفت درود ما بر سيّد و مولاى ما حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خاتم پيامبران، و هدايت كننده انسانها به بهترين راه‏ها، و بر اهل بيت پاك و ياران او باد كه ستارگان يقين‏اند)