سر آغاز
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم به نام آن كه على عليه السّلام را به جهانيان عطا
فرمود از سال 400 هجرى كه سيّد رضى قدّس سرّه با فكرى نورانى و با اهدافى والا، به
جمع آورى برخى از آثار علمى حضرت امير المؤمنين على عليه السّلام همّت گماشت و نهج
البلاغه را تدوين كرد كه عطر وجودى آن جان و جهان را شاداب نمود، تاكنون، ترجمههاى
گوناگونى به زبان فارسى تحقّق پذيرفته و هر يك از مترجمان با اهداف و انگيزههاى
متفاوتى به اقيانوس هميشه موّاج علوم علوى نگريستهاند.
اوّل- انگيزههاى ترجمه
با شناسايى و جمعآورى 30 ترجمه كامل از نهج البلاغه، از قرن پنجم (به تصحيح
عزيز اللّه جوينى) تا روزگار نورانى انقلاب اسلامى ايران، و برّرسى اهداف و شيوهها
و قابليّتهاى نهفته در آن و با توجّه به ضرورت مطرح كردن مفاهيم نهج البلاغه از
نظر كاربردى در مجامع فرهنگى، به اين نتيجه رسيديم كه هنوز هم به ترجمههاى ديگرى
نياز است، زيرا: يكى از جاذبههاى ادبى قلم زده، و ديگرى در مرز و حدود الفاظ و
عبارات مانده برخى با شيوههاى ترجمه آزاد، دچار تندرويهايى شدهاند و برخى ديگر
تفسير و ترجمه را به هم آميختهاند بعضى در ترجمه تحت اللّفظى موفّق، امّا در پيام
رسانى كوتاهى كردهاند و بعضى ديگر در پيام رسانى موفّق، امّا از حدود الفاظ و
عبارات فاصله گرفتهاند و مخاطب ترجمهها نيز از نظر كاربردى متفاوتند: برخى از
ترجمهها به قشر خاصّى از جامعه تعلّق دارد (تنها محقّقان و اديبان و اهل نظر
مىتوانند از آن بهرهمند گردند)، و برخى ديگر به گونهاى سامان يافتهاند كه براى نسل معاصر قابل استفاده نيستند
و كاربرد عمومى ندارند.
و با توجّه به واقعيّتهاى ياد شده، و با درك نيازهاى نسل معاصر در كلاسهاى
گوناگون علوم انسانى و معارف و نهج البلاغه، بر آن شديم تا ترجمهاى گويا و متناسب
با اهداف كاربردى از نهج البلاغه تحقّق پذيرد كه: الف- قابل فهم و درك براى
عموم افراد جامعه باشد ب- به گروه خاصّى از جامعه تعلّق نداشته باشد، ج-
اصل پيام رسانى دقيقا رعايت گردد، د- از هر گونه رمز و اشاره و كنايه و كلّى
گويى اجتناب شود، ه- مخاطبهاى امام عليه السّلام آشكارا معرّفى گردند، و-
توضيحات ضرورى در متن يا پاورقى آورده شود، ز- پيام ضرب المثلها كشف، و به
نسل معاصر شناسانده شود، ح- مفاهيم نهج البلاغه در قالب هزاران عناوين زيبا و
گويا ارائه شود، تا همه اقشار جامعه بتوانند از آن بهرمند گردند.
با چنين آرزوها و اهداف ارزشمندى در آستانه نهج البلاغه زانو زديم و از نور
ولايت علوى مدد گرفتيم، كه همه از بركات كلاسهاى آموزشى و عنايات حضرت مولى
الموحّدين امير المؤمنين عليه السّلام است. آرى:
به ذرّه گر نظر لطف بو تراب كند
به آسمان رود و كار آفتاب كند
دوم- نگاهى به ترجمهها
براى شناخت صحيح ترجمهها و توان كاربردى آن، بايد از سطوح مختلف و گوناگون
مفاهيم نهج البلاغه آگاهى داشت، بايد بدانيم كه: ژرفاى اقيانوس موّاج علوم علوى
چگونه است و معارف بلند و وحى گونه نهج البلاغه داراى چه ويژگىها و تقسيماتى است
آنگاه به سراغ ترجمهها برويم، و توان كار بردى آنها را مورد ارزيابى قرار دهيم.
معارف عميق و ارزشمند نهج البلاغه را مىتوان در سطوح مختلف عمومى، تخصّصى و فوق
تخصّصى به ارزيابى گذاشت.
الف- مفاهيم عمومى
مفاهيمى مانند مباحث تاريخى، اخلاق فردى، خود سازى، اخلاق عمومى، تذكّرات عمومى،
گفتگوهاى عادّى با مردم، با فرزندان و با كارگزاران حكومتى مفاهيمى عمومىاند.
نسبت به اين دسته از معارف نهج البلاغه، مشكل خاصّى وجود ندارد و هر گونه
ترجمهاى مفيد است: ترجمه آزاد يا مقيّد به متن، يا ترجمهاى ادبى و... و با الفاظ
و عباراتى قديمى يا نوين.
ب- مفاهيم و معارف تخصّصى
برخى ديگر از مباحث نهج البلاغه، فنّى و تخصّصى است و به علوم و فنون و رشتههاى
تخصّصى بسيارى از معارف و علوم انسانى و غير انسانى تعلّق دارد، از اين رو زبان
خاصّ خودش را مىطلبد، و الفاظ و عبارات و شيوههاى تحقيق مربوط به همان رشتهها را
لازم دارد، مانند:- مباحث كلامى، فلسفى، اعتقادى- مباحث اقتصادى-
مباحث سياسى و مديريّتى- مباحث نظامى، جنگ و صلح، آموزش نظامى- مباحث
بهداشتى، طبّ و درمان- مباحث روانشناسى، روانكاوى، روانشناسى بالينى
(درمانى)- مباحث جامعه شناسى و ديگر مباحث ارزشمندى كه به دهها رشته علمى
مصطلح امروز ارتباط پيدا مىكند. طبيعى است كه تنها با ترجمه الفاظ و عبارات نهج
البلاغه نمىتوان مفاهيم اين دسته از مباحث تخصّصى را به خوانندگان منتقل كرد. بايد
صاحب نظران هر يك از رشتههاى ياد شده از ديدگاه تخصّصى خويش به ارزيابى و كنكاش
بپردازند تا حقّ مطلب اداء شده و ترجمه و تفسير صحيحى تحقّق پذيرد.
با توجّه به اين واقعيّت است كه مىگوييم: براى نهج البلاغه، ترجمهها و تفاسيرى
گوناگون ضرورت دارد تا مفاهيم گران سنگ آن در تمام ابعاد، كشف و شناسايى گردد، زيرا
پژوهشگرى كه تخصّص او در رشته اقتصاد است و مباحث اقتصادى نهج البلاغه را خوب مىفهمد و با ديگر ديدگاههاى اقتصادى جهان معاصر
تطبيق مىدهد، قطعا در مباحث روانشناسى نهج البلاغه ناتوان است و نمىتواند مفاهيم
عميق روانكاوى و روان درمانى اين كتاب را كشف و شناسايى و در قالب عبارات زيبايى
ارائه دهد.
از اين رو، شروح و ترجمههاى كه هم اكنون در جهان اسلام موجود است اين مشكل را
دارند كه در تمام ابعاد نهفته در نهج البلاغه، كارايى ندارند، زيرا هر كدام بر أساس
شناخت و توانمندى خويش قلم زدهاند.
بايد علوم و فنون نهفته شده در نهج البلاغه كشف و شناسايى گردد، سپس متخصّصان هر
يك از رشتهها، جذب و سازماندهى شوند و در يك حركت پژوهشى دسته جمعى حساب شده،
ترجمه نهج البلاغه با جامعيّت بايستهاى سامان پذيرد كه: فقيه جامع الشّرائطى،
مباحث فقهى نهج البلاغه را عميقا كشف و شناسايى كند و روانشناسى، مباحث روانشناسى و
روانكاوى نهج البلاغه را استخراج نمايد و اقتصاد دانى، مباحث اقتصادى نهج البلاغه
را در قالبهاى زيبايى طرح كند و هر متخصّص صاحب نظرى در يك هماهنگى لازم با ديگر
متخصّصان، نكتهها و ظرايف نهفته در رشته اختصاصى خويش را به خوبى بشناسد و
هنرمندانه بشناساند.
آنگاه مىتوان با خاطرى آسوده بگوييم: كار ترجمه و تفسير نهج البلاغه پايان
يافت.
ج- مباحث فوق تخصّصى
دستهاى ديگر از مباحث نهج البلاغه فوق تخصّصى است و تنها با داشتن تخصّصهاى
مصطلح و معمولى در رشتههاى علمى، نمىتوان در ژرفاى مفاهيم آن شنا كرد بلكه ابزار
و علوم و فنون خاصّ خودش را مىطلبد تا بدرستى شرح و تفسير گردند.
در اين قسمت نيز ترجمهها و برخى از شروح موجود نهج البلاغه نمىتوانند به همه
نيازهاى پژوهشگران پاسخ مثبت دهند، مانند:
الف- شناخت متشابهات نهج البلاغه،
ب- شناخت مباحث عميق فقهى و حلّ تضادهاى ظاهرى،
ج- شناخت ضرب المثلها و استخراج پيامهاى اصلى آن،
د- روش رفع تعارض
ظاهرى بين حديث و قرآن،
ه- رفع تعارض ظاهرى نهج البلاغه با مبانى اعتقادى.
با كمال تأسّف بايد اعتراف كنيم كه تمام ترجمههاى موجود و اكثر شروح نهج
البلاغه، نسبت به اين قسمت از مباحث فنّى آسان گذشتهاند. نه تنها پيام اصلى ضرب المثلها را نياورند بلكه تنها با ترجمه ظاهرى عبارات،
مشكلاتى نيز به وجود آوردهاند.
عام و خاص، مطلق و مقيّد، درست ترجمه نشده و اهداف آموزشى امام عليه السّلام نا
شناخته مانده، زيرا معلوم نشده چرا: يك جا دنيا را نكوهش كرده و در جاى ديگر، آن را
مىستايد در خطبهاى تعقيب فراريان مطرح است و در نامهاى ديگر ترك تعقيب يك جا
دستور ريشه كن شدن مهاجمان و در چند خطبه ديگر دستور مدارا كردن با زخمىها و
فراريان مطرح است در خطبهاى حكومت را نكوهش و در خطبهاى ديگر، ستايش مىكند و
نسبت به بانوان مطالبى به ظاهر متضاد وجود دارد دنيا گرايى و ترك دنيا به هم آميخته
شده دخالت در مسائل سياسى را با انزوا گرايى در كنار هم قرار داده است كار و توليد،
با ترك مال دنيا در كنار هم قرار داده شده در نتيجه، خوانندگان ترجمههاى موجود،
دچار نوعى سرگردانى و اضطراب مىشوند كه سرانجام اهداف آموزشى امام على عليه
السّلام كدام است و كدام يك را بايد باور داشت اين دسته از مباحث فوق تخصّصى بايد
با روشهاى دقيق اجتهاد، و اصول صحيح استنباط، هماهنگ با مبانى اعتقادى شيعه و در
چهار چوب علم «تعادل و تراجيح» كه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام و ديگر معصومين
عليهم السّلام به ما آموختهاند برّرسى شود، تا نتايج مطلوب به دست آيد كه خود
فرمودند و به ما آموختند:- تضادّ و تعارض در آيات قرآن وجود ندارد.
- تضادّ و تعارض بين احاديث و قرآن وجود ندارد.
- تضادّ و تعارض بين احاديث معصومين عليهم السّلام وجود ندارد.
و در خطبه 189 نهج البلاغه تذكّر دادند كه اين گونه پژوهشها از عهده هر كسى بر
نيايد:
إنّ أمرنا صعب مستصعب، لا يحمله الّا عبد مؤمن امتحن اللّه قلبه للإيمان و لا
يعى حديثنا إلّا صدور أمينة و احلام رزينة
شناخت مسائل ما، كارى است بس دشوار، كه جز بنده مؤمنى كه خداوند قلبش را با
ايمان آزموده، آن را نپذيرد، و احاديث ما را جز سينههاى امانت دار و عقلهاى سالم
نمىتوانند نگاهبان باشند.
اين دسته از مباحث را بايد با فراگيرى علوم مقدّماتى حوزههاى علميه و آگاهى از
اصول استنباط و شيوههاى اجتهاد، به ارزيابى گذاشت و در ترجمه، حاصل تحقيقات عميق و
گسترده را گنجاند، تا خواننده ترجمه نهج البلاغه به آسانى پيام امام عليه السّلام
را دريافت كند.
سوم- آرزوها
از آغاز تحصيلات حوزوى (سالهاى 43- 50) كه ترجمههاى موجود را مطالعه
مىكردم و كاستىهاى مفهومى را مىيافتم، نگران و در فكر چاره انديشى بودم كه يكى
از نوشتههاى جرج جرداق مسيحى، (استاد ادبيّات عرب در لبنان) را خواندم كه اعتراف
كرده بود: «جاذبههاى كلمات امام على عليه السّلام شورى در من ايجاد كرد كه 200 بار
نهج البلاغه را مطالعه كردم».
چنان بر خود لرزيدم و به تعصّب و غرور اعتقادى من ضربه وارد شد كه تا مدّتى حالت
عادّى نداشتم، و بر خود نفرين كردم كه چرا يك مسيحى، 200 بار نهج البلاغه را
مىخواند امّا من كه خود را از شيعيان امام على عليه السّلام مىشمارم و ادّعاى
محبّت و ولايت او را دارم به راستى چند بار نهج البلاغه را خواندهام و با مفاهيم
ارزشمند آن به چه ميزان آشنايى دارم ما كه در خانواده شيعه، از پدر و مادرى شيعه، و
از خاندان شيعه و در كشور شيعيان قرار داريم، چرا بايد با نهج البلاغه بيگانه
باشيم.
از روزى كه در جلسات نويسندگى شهيد مفتّح (كه روزهاى جمعه در منزل ايشان در كوچه
ممتاز قم برگزار مىشد) شركت كردم، موضوع انتخابى من «حكومت اسلامى» شد.
شهيد مفتّح فرمود: يكى از منافع غنى كه نسبت به حكومت اسلامى مباحث ارزشمند و
گران سنگى دارد، نهج البلاغه است. اين كتاب را مطالعه كنيد و مباحث مربوط به حكومت
را استخراج و سازماندهى نماييد.
ورود من به آستانه نهج البلاغه با رهنمودهاى آن استاد والا مقام كه پس از انقلاب
اسلامى به درجه شهادت ممتاز شد، شكل گرفت.
به سراغ نهج البلاغه رفتم، امّا: فهرست جامعى نداشت، معجم المفهرس كاملى نداشت،
و در ابعاد گوناگون اين كتاب از نظر پژوهشى كار نشده بود.
قدم اوّل را با طرح تدوين (معجم المفهرس نهج البلاغه) آغاز كرديم و آرزوهاى ما
نسبت به جهانى و همگانى شدن نهج البلاغه، تا هم اكنون با تحقيق و تدوين و انتشار
بيش از 20 أثر تحقيقاتى تداوم يافت. آنگاه آرزوها و ايده ايدهآلهاى ما نسبت به
ترجمه نهج البلاغه، كه حاصل تلاش 5 سال كار مداوم و تجربيّات كلاسهاى آموزشى از
رمضان تا رمضان استبا ويژگيهاى زير سامان يافت.
ويژگيهاى اين ترجمه
1- عنوان دادن به مطالب
براى استفاده عموم مراجعه كنندگان به سخنان علوى، سعى كرديم تا مفاهيم و مباحث
نهج البلاغه را در قالب 2730 عنوان كلّى و زيبا تقديم داريم، زيرا عنوان زدن صحيح
مطالب براى عموم افراد ميسّر نيست، و برخى در تطبيق مفاهيم كلّى با مباحث نهج
البلاغه دچار مشكل مىشوند.
عرضه مباحث نهج البلاغه در قالب عناوينى زيبا و گويا، مراجعه كنندگان را در
يافتن مطالب دلخواه يارى مىدهد و كار مطالعه و استخراج مفاهيم ارزشمند نهفته در خطبهها، نامهها و حكمتها را آسان مىسازد.
2- نامگذارى خطبهها، نامهها، حكمتها
يكى ديگر از ويژگىهاى اين ترجمه، نامگذارى خطبهها، نامهها و حكمتهاست. با
اين روش در يك نگاه كلّى محورهاى أصلى مباحث نهج البلاغه به خوبى شناسانده مىشود و
مطالعه كنندگان را دريافتن موضوعات انتخابى در نهج البلاغه كمك مىكند.
موضوعاتى كه در نامگذارى كلّى خطبهها، نامهها و حكمتها مطرح شدهاند داراى
حدود 1500 عنوان در 74 رشته تخصّصى است، كه در آن سمتگيرى و اهداف كلّى مطالب نهج
البلاغه، مشخّص شده است.
3- اشاراتى به علوم و فنون
هرگز نخواستهايم تا نظريّههاى علمى را بر نهج البلاغه تحميل، يا نهج البلاغه
را توجيهى براى ديدگاهها و نظريّههاى علمى مطرح جهان معاصر قرار دهيم.
هدف ما اين بود كه هر جا كاوشهاى علمى، و مرزهاى انديشه بشرى توانسته پردهاى
از روى واقعيّتى بردارد و به افق هميشه نورانى نهج البلاغه نزديك شود، آن نمونهها
را در پاورقى ترجمه آوردهايم، نمونههايى كه امروز در جهان علم با ابزارها و
روشهاى پيشرفته شناسايى گرديد، حال آن كه در 14 قرن قبل در كلمات نورانى امير بيان
حضرت على عليه السّلام آمده است.
به نمونههايى توجّه فرماييد: امام عليه السّلام در خطبههاى 13 و 14 در نكوهش
مردم بصره، عوامل زيست محيطى را در فريب خوردگى مردم مطرح مىفرمايد كه امروز در
رشته اكولوژى (أأپپ بپأأ) به اين گونه از واقعيّتها دست يافتهاند. يا در روانشناسى و روانكاوى و انسان شناسى و تربيت كودك، دستوراتى دارند كه در
جهان معاصر در رشتههاى تخصّصى علوم به اثبات رسيده است.
4- ويژگى عمومى بودن ترجمه
هدف مهمّ ما در اين ترجمه، رعايت اصل سادگى، و عمومى بودن آن بود كه همه اقشار و
سطوح متفاوت فكرى موجود در جامعه، بدون مراجعه به كتب تفسيرى و لغت و تاريخ،
بتوانند از آن استفاده كنند.
5- رعايت اصل «پيام رسانى» در ضرب المثلها
در فرهنگ همه ملّتها، ضرب المثلهايى وجود دارد. و در ضرب المثلها پيامها و
اهدافى نهفته است.
اگر در ترجمهها «اصل پيام رسانى» رعايت نشود، ضرب المثلهاى اقوام و ملل براى
يكديگر قابل فهم نخواهد بود، و چون در ترجمههاى موجود نهج البلاغه، غالبا اصل پيام
رسانى رعايت نشده، و با ترجمه ظاهرى عبارات، اهداف واقعى گوينده قابل دسترسى نيست،
خواننده فارسى زبان حق دارد بپرسد:- من «كفتار نيستم» يعنى چه و كفتار چيست
(و اللّه لا اكون كالضّبع، خطبه 5)
- «چون بچّه شتر دنبال شتر بودم» چه مفهومى دارد
(كاتّباع الفصيل أثر أمّه، خطبه 192)
- «زن عقرب است» يعنى چه چرا بايد به زنان اهانت شود
(المرأة عقرب)
اگر بدانند كه اين ضرب المثلها براى رساندن مفهوم خاصّى در ملّتها پديد آمدند،
و پيام خاصّى را در شرائط حاكم بر همان ملّت و همان فرهنگ به همراه دارند.
و اگر در ترجمه ضرب المثلها، اصل پيام رسانى رعايت گردد، بسيارى از اعتراضات
مطرح نخواهد شد.
پس از تحقيق و برّرسى در ضرب المثلهاى نهج البلاغه، و شناخت كاربردى آن در
روزگاران گذشته به اين نتيجه مىرسيم كه امام عليه السّلام در خطبه 5 مىخواهد
بفرمايد كه: «من از مسائل سياسى كشور غافل نيستم.» و در خطبه 192 اين مفهوم را
مىخواهد منتقل كند كه: «من چونان فرزندى كه از مادر جدا نمىشود، همواره با پيامبر
بودم.» و حكمت 61، يك ضرب المثل است و اين پيام را دارد كه: «نيش زن براى شوهرش
شيرين است»
6- تفسير صحيح متشابهات
واژههاى دنيا، حكومت، لذّت، عشق، مال و برخى ديگر از كلمات و عبارات، در جاهاى
گوناگون، متفاوت و در ظاهر متضادّ وصف و مطرح شدهاند: در يك جا عامّ و فراگير و در
جايى خاصّ و محدود است.
اگر دنيا در برخى از خطبهها نكوهش شد، دنياى عام و دنياى خارج و نظام هستى
نيست، بلكه علل و عواملى مطرح است، زيرا در موارد ديگر دنيا را مىستايد.
اگر يك جا حكومت را نكوهش مىكند، در جاى ديگرى آن را يك ضرورت مىداند، اگر يك
جا نسبت به محبّت دنيا هشدار مىدهد، در جاى ديگرى محبّت دنيا را امرى طبيعى
مىداند.
و دهها و صدها نمونه كه احتياج به پژوهشهاى عميق دارد.
در اين گونه از موارد نبايد به ترجمه ظاهرى عبارات رضايت داد، زيرا براى
خوانندگان، هدايتگر نخواهد بود. گاهى بايد تفسير و ترجمه را به هم آميخت، تا اهداف
اصلى و مبانى اعتقادى امام عليه السّلام، روشن و بدون ابهام در دسترس عموم قرار
گيرد. در ترجمههاى موجود.
«النّساء نواقص العقول»
را همه چنين ترجمه كردهاند: «عقل زنان ناقص است.» و
«المرأة شر كلّها»
را همه ترجمه كردهاند كه: «زن همهاش شرّ است.» در صورتى كه در قرآن كريم و نهج
البلاغه، نظام هستى، نظام أحسن معرّفى شده، و امام عليه السّلام خود عدل الهى را به جهانيان شناسانده است.
و مىدانيم كه خدا شرّ نيافريده، و پديدههاى پروردگارى شرّ نيستند.
پس قرآن و سنّت مسلّمه و فلسفه و كلام و مبانى اعتقادى با ظاهر عبارات ياد شده
در تضادّ است، و در ترجمههاى ظاهرى الفاظ و عبارات نيز، تضادّها بر طرف نمىگردد،
كه همواره اعتراضهاى خوانندگان را به همراه خواهد داشت.
اگر پس از برّرسىهاى لازم به اين نتيجه برسيم كه: امام در خطبه 80 در مقام بيان
تفاوتهاى موجود ميان زنان و مردان است، و «نواقص» در اينجا به معناى «تفاوت» است.
و در حكمت 238، واژه شرّ را به معناى بد و بدىها استعمال نكرده، بلكه خواسته تا
بفهماند كه، ازدواج و تشكيل زندگى مسئوليّتها و مشكلاتى دارد، همان ضرب المثل
فارسى كه مىگويند: «زن و بچّه دردسرند و بى دردسر هم نمىتوان زندگى كرد». آنگاه
برداشتهاى منفى و اعتراضهاى بيجا مطرح نخواهد شد.
7- آوردن نكات تاريخى
8- آوردن اسامى اشخاص و أماكن
نكات تاريخى، و اسامى اشخاص و اماكن را بدان جهت آورديم تا خوانندگان با داشتن
همين ترجمه از مراجعه به ديگر كتابهاى تاريخى بى نياز باشند.
9- آوردن شأن نزول خطبهها
با تلاش فراوان، آن مقدار از حوادث و تحوّلات و زمينههايى را كه در پديد آمدن
خطبهها، نامهها و حكمتها نقش داشتند، به عنوان «شأن نزول» در آغاز خطبههاى
آورديم تا خوانندگان با حال و هواى صدور مطالب نهج البلاغه آشنا شوند، و بدانند كه نهج البلاغه كجايى است زيرا توجّه به شأن نزول نهج البلاغه تأثير تعيين
كنندهاى در فهم مطالب و مفاهيم آن خواهد داشت.
10- فهرست موضوعى
يكى ديگر از آرزوهاى ارزشمند، تهيّه و تدوين «فهرست موضوعى نهج البلاغه» بود كه
همواره ذهن ما را به خود مشغول مىداشت زيرا ترجمههاى موجود بدون فهرست موضوعى
منتشر شده بودند.
استخراج عناوين كلّى و جزئى و سازماندهى عناوين، و تطبيق علوم و فنون با مفاهيم
نهج البلاغه، و خلق و ابداع فهرستهاى زيبا و قالبهاى گويا براى شناخت مباحث آن،
ساليان طولانى ما و جمعى از پژوهشگران مؤسّسه را به تلاش واداشت: ابتدا كتاب «فرهنگ
موضوعات كلّى نهج البلاغه» را با حدود چهار هزار عنوان در 74 رشته تخصّصى تدوين و
منتشر ساختيم.
سپس در مدّت 7 سال «فرهنگ معارف نهج البلاغه» را با همكارى جمعى از محقّقان
مؤسّسه، در پانزده هزار عنوان كلّى و جزئى فراهم آورديم.
و در يك اقدام گسترده و فراگير در تدوين «دائرة المعارف بزرگ نهج البلاغه» كار
استخراج فهرستها و قالبهاى مفهومى را به صد هزار عنوان رسانديم، كه در فهرست
موضوعى اين ترجمه، تنها بخشى از آنها را آوردهايم.
11- آوردن توضيحات ضرورى در متن و پاورقى
چون هدف ما در اين ترجمه، بهره بردارى عموم اقشار جامعه بود، كه در سفر و حضر
بتوانند از نهج البلاغه استفاده كنند، و در همه جا منابع تحقيق و كتب تاريخى يافت
نمىشود و همه جا نمىتوان از شروح گوناگون نهج البلاغه استفاده كرد بر آن شدم تا
توضيحات ضرورى نسبت به مفاهيم، رويدادها، تحوّلات سياسى، تاريخى را در متن يا در
پاورقى بياوريم كه عموم اقشار جامعه بتوانند از مباحث ارزشمند آن استفاده كنند.
12- فهرست مطالب كتاب
يكى ديگر از ويژگىهاى اين ترجمه، همراه داشتن فهرست مطالب در اوّل كتاب است، كه
سمت گيرى كلّى خطبهها و نامهها و حكمتها در آن مشروحا بيان شده است، و در مفاهيم
نهج البلاغه را در دو سه هزار عنوان زيبا و گويا مىتوان يافت و مورد ارزيابى قرار
داد، اين ويژگى در بسيارى از ترجمهها وجود ندارد.
13- آوردن اختلاف نسخهها (در متن عربى)
متن عربى نهج البلاغه با 15 نسخه قديمى از اواسط قرن چهارم (15) سال پس از وفات
سيّد رضى) تاكنون، مقابله و تصحيح شد، و اختلافات مهم و عبارات گوناگونى كه در
معانى جملات تأثير داشت در داخل علامت () آورده شد تا محقّقان و شارحان در مراجعه
به اين نسخه بتوانند جنبههاى گوناگون يك واژه يا يك جمله را دريابند.
14- شماره گذارى متن عربى (يك خط در ميان)
در سالهاى (1353- 1354) كه به فكر تدوين معجم المفهرس نهج البلاغه
افتاديم اوّلين مسئلهاى كه در راستاى كار ما قرار داشت اين بود كه متن نهج البلاغه
يك خط در ميان شماره گذارى شود و همه آدرسها بر أساس شمارههاى متن سازماندهى گردد
تا يافتن مطالب دلخواه در خطبهها و نامهها و حكمتهاى طولانى به آسانى ميسّر باشد
و مراجعه كننده ناچار نباشد براى يافتن يك واژه يك يا چند صحفه را جستجو كند.
و چون پس از انتشار معجم المفهرس در ايران و ديگر كشورهاى اسلامى، شمارههاى ثبت
شده، و در صدها هزار نسخه موجود است، در اين ترجمه نيز همان شمارهها همراه متن
عربى ثبت شد تا براى عموم محقّقان اسلامى قابل استفاده باشد.
15- آوردن موضوعات كلّى خطبهها، نامهها، حكمتها
گر چه در كتاب (فرهنگ موضوعات كلّى نهج البلاغه) موضوعات عام و كلّى خطبهها و نامهها و حكمتهاى نهج البلاغه را مشروحا آوردهايم امّا در اين نسخه
در متن عربى، زير شمارههاى خطبهها و نامهها و حكمتها، عناوين كلّى و فهرستهاى
عام هر يك را ثبت كردهايم كه گوياى مفاهيم نهفته در آن مىباشد و مراجعه كننده در
اوّلين بر خورد با واژه (سياسى، اجتماعى، اخلاقى) همراه خطبه يا نامه يا حكمت،
سمتگيرى آن را درك مىكند و مىفهمد كه اين خطبه اخلاقى يا آن نامه سياسى است كه
در پيام رسانى و ارزيابى آغازين مباحث نهج البلاغه نقش بسزائى دارد، اين ويژگى در
هيچ كدام از نسخههاى موجود بچشم نمىخورد.
16- ترجمه توضيحات سيّد رضى ب عنوان (مىگويم)
در بسيارى از ترجمههاى نهج البلاغه و شرح و تفسير آن، توضيحات ارزشمند سيّد رضى
ترجمه نشده است و برخى از آوردن آن نيز صرف نظر كردهاند در صورتى كه توضيحات سيّد
رضى از نظر لغوى و أدبى آثار بسيار تعيين كنندهاى در فهم مطالب نهج البلاغه دارد.
در اين نسخه تمامى توضيحات سيّد رضى هر كدام در جايگاه خاص خودش با تغيير قلمها
به گونهاى زيبا آورده شد.
17- مشخّص كردن مرجع ضمائر
در اين ترجمه، تلاش كردهايم تا مرجع ضمائر (هو، هم، انّهم، انّها) را دقيقا
مشخّص كرده و در ترجمه بياوريم كه قابل استفاده عموم طبقات جامعه باشد و مطالعه
كننده اين نسخه جايگاه اصلى ضمائر را بشناسد.
18- مشخّص كردن مخاطبهاى امام عليه السّلام در نهج
البلاغه
يكى ديگر از ويژگىهاى اين ترجمه كه براى عموم مراجعه كنندگان قابل استفاده
مىباشد و كاربرد عمومى دارد، مشخّص كردن مخاطبهاى امام عليه السّلام در نهج
البلاغه است كه امام على عليه السّلام با چه كسى يا افرادى سخن مىگويد شناخت
مخاطبهاى امام عليه السّلام ما را در ارزيابى مفاهيم نهج البلاغه كمك مىكند.
19- تفسير صحيح عام، خاص، مطلق، مقيّد
يكى از مشكلات پژوهشى و نظرى عموم افراد جامعه ما، مشكل حلّ متشابهات، و برّرسى
تطبيقى عام و خاص و مطلق و مقيّد در احاديث و روايات اسلامى است.
و چون همه مترجمان نهج البلاغه شيوه ترجمه تحت اللّفظي را برگزيدند، مراجعه
كنندگان به ترجمهها دچار نوعى سرگردانى در فهم نهج البلاغه مىشوند كه در يك خطبه
دنيا نكوهش و در خطبه ديگرى ستايش شده است چرا و مىپرسند آيا اين اختلاف و تناقص
را مىشود حل كرد اگر مترجمان در مباحث عام و خاص و مطلق و مقيد، رعايت مفاهيم را
مىكردند و عام تخصيص زده را به گونهاى مطلق و فراگير ترجمه نمىكردند و مطلق را
با قيد آن مىآوردند، اين همه حيرت و سرگردانى وجود نداشت.
ما سعى كردهايم اين اصل را رعايت كنيم، اگر در جائى دنيا نكوهش مىشود با
برّرسىهاى مداوم علّت آن را آوردهايم كه دنياى حرام يا شبههناك است، و اگر در
جاى ديگر دنيا ستايش مىشود توضيح دادهايم كه دنياى حلال است.
20- تبيين صحيح اهداف امام عليه السّلام در طرح
ارزشها
بسيارى از مترجمان شيوه ترجمه تحت اللّفظى را برگزيدند و معتقدند كه: (ما بايد
تعهّد خود را در ترجمه پاسدار باشيم) البتّه اين خود مكتبى و راه و روشى است محترم
و ارزشمند امّا از نظر كار بردى و پيام رسانى مشكلات فراوانى را به همراه دارد، با
دگرگونى فرهنگها و تمدّنها، و دگرگونى واژهها در پيام رسانىها، نسل امروز معانى
و مفاهيم نهفته در برخى از عبارات قرآن و احاديث را نمىتواند درك كند، در صورتى كه
ما به امام على عليه السّلام تعهّد دادهايم تا پيام او را به نسل امروز برسانيم و
در اين پيام رسانى بايد از انواع سبكها و شيوهها استفاده كنيم و گاهى نيز ناچاريم
مقيّد به ظاهر الفاظ و عبارات نباشيم.
پس براى تبيين صحيح اهداف امام عليه السّلام در طرح ارزشها ناچاريم از شيوه
ترجمه تحت اللّفظى اندكى فاصله گرفته و با تفسير و ارزيابى صحيح عبارات و كلمات،
پيام حضرت مولى عليه السّلام را به نسل امروز برسانيم.
21- آوردن آدرس آيات قرآن
اينكه گفتهاند: «نهج البلاغه فوق كلام خلق است» حرفى است ارزشمند و دوست
داشتنى، امّا در دنباله آن قضاوت فرمودند كه: «دون كلام خالق است» اين سخن را نشايد
كه پذيرفت. زيرا نهج البلاغه در تفسير و تحليل كلام خداوندى است، نور است و در
امتداد نور الهى مىدرخشد، دون، پستى، پاييني، و هر واژه ديگرى كه سمت و سوى نزول و
فرود و سقوط داشته باشد نسبت به نهج البلاغه مردود است، مطرود است بايد گفت كه:
«نهج البلاغه فوق كلام خلق و در پرتو كلام خالق است» كه حديث تفسير آيات الهى است،
واسطه فيض است، در همان اوج و والائى وحى الهى جاى دارد، از اين رو آدرس تمام آيات
قرآن نهفته در كلام حضرت مولى عليه السّلام را در پاورقى متن عربى آوردهايم تا اگر
كسى خواست به قرآن مراجعه كند ميسّر باشد.
22- آوردن برخى از اشعار ضرورى
اين هدف بسيار ارزشمند هنرى، آموزشى را در طول 12 سال لباس عمل پوشانده و 150
ديوان شعر شاعران فارسى زبان را بر سر سفره نورانى نهج البلاغه نشانديم كه فرهنگ
شعر شاعران در نهج البلاغه در دو جلد انتشار يافته است تا اساتيد مجرّب در تدريس
مفاهيم حديث از جاذبه هنرى اشعار استفاده كنند. در اين ترجمه نيز هر جا كه بسيار
ضرورى تشخيص دادهايم در پاورقى برخى از اشعار زيبا و شيرين را آوردهايم.
23- آوردن مدارك احاديث موجود در كتاب
با عنايات الهى و توجّهات خاصّه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام اسناد و مدارك
خطبهها و نامهها و حكمتها را در كتاب مستقلى با نام (اسناد و مدارك نهج البلاغه)
كه جلد يازدهم (مجموعه آشنائى با نهج البلاغه) مىباشد مشروحا آوردهايم، امّا در
اين نسخه به مدارك و منابعى كه حضرت سيّد رضى قدّس سرّه آورده است رضايت داديم.
24- آوردن آمار و ارقام ضرورى
آمار و ارقام، ما را در ارزيابى و نتيجهگيرى كمك مىكنند، و در تحليل تاريخ نقش
بسزائى خواهند داشت، در اين نسخه هر كجا كه لازم بود، از آوردن ارقام و آمار خود
دارى نورزيده و با استفاده از منابع تاريخى آمار ضرورى را ثبت كردهايم.
25- برّرسى تطبيقى مكاتب (در پاورقى)
در طول سالهاى 1353 تاكنون، كه در مراكز گوناگون آموزشى، در دبيرستانها و مراكز
تربيت معلم و دانشگاهها، به تدريس نهج البلاغه و معارف اسلام اشتغال داشته و داريم،
با اين حقيقت روشن آشنا شديم كه در تمام محورهاى خط فكرى نسل جوان، نهج البلاغه
رهنمودهاى تعيين كننده دارد، در هجوم ايسمها و ايستها، بهترين پناهگاه است كه
قدرت دفاعى لازم به نسل ما مىدهد تا ارزشهاى اسلامى خود را پاسدار باشند، و تمامى
مكاتب وارداتى را بتوانند عالمانه نقد كنند.
از اين رو در پاورقى اين نسخه سعى كردهايم اشاراتى به مكاتب مصطلح روز داشته
باشيم تا خوانندگان اين ترجمه رهنمودى در نقد و ارزيابى مكاتب و برّرسى تطبيقى آن
داشته باشند، و براى تحقيقات گستردهتر به كتب و منابع خاص خودش مراجعه كنند.
اميدواريم اين ترجمه، با ويژگىهاى ياد شده، خشنودى حضرت مولى الموحّدين امير
المؤمنين عليه السّلام را- هر چند اندك- فراهم كرده باشد، كه اهل و
معدن و اصل كرامت است و با بزرگوارى خويش، دست روسياهان بر خاك مانده را خواهد
گرفت. ان شاء اللّه.
مؤسّسه فرهنگى تحقيقاتى امير المؤمنين عليه السّلام
محمّد دشتى
زمستان 78
مقدمه سيد رضى قدّس سرّه بر نهج البلاغه
ستايش خدا را سزاست كه حمد را بهاى نعمتها و پناهگاه از بلاها، و وسيله رسيدن
به نعمتها و بهشت جاويدان، و موجب افزايش احسان و كرمش قرار داد. درود بر پيامبر
رحمت، و پيشواى رهبران الهى و چراغ روشنى بخش امّت، كه ريشه هاى وجودش بزرگوارى و
درخت اصل و نسبش پر برگ و پر ثمر بوده است. و درود بر اهل بيتش كه چراغهاى روشنى
بخش تاريكىها، و وسيله نجات امّتها، و نشانه هاى روشن دين و مركز ثقل فضيلت و
برترى مىباشند. درود بر همه آنان باد درودى كه با فضل و بزرگوارى آنها برابرى كند
و پاداش اعمال آنها قرار گيرد پاداشى كه مناسب با پاكيزگى اصل و فرع ايشان است.
درود بر آنان باد تا زمانى كه سفيده صبح گريبان شب را مىشكافد و ستارگان طلوع و
غروب مىكنند.
چگونگى پيدايش كتاب نهج البلاغه
در آغاز جوانى و طراوت زندگى، دست به تأليف كتابى در «خصائص و ويژگى هاى ائمّه
عليهم السّلام» زدم كه مشتمل بر خبرهاى جالب و سخنان برجسته آنها بود. انگيزه اين
عمل را در آغاز آن كتاب ياد آور شدم و آن را آغاز سخن قرار دادهام. پس از گرد
آوردن خصائص امير مؤمنان عليه السّلام مشكلات و حوادث روزگار مرا از اتمام بقيّه
كتاب، باز داشت. من آن كتاب را مبوّب نموده و به فصلهاى مختلفى تقسيم كرده بودم در
پايان آن، فصلى كه متضمّن سخنان جالب امام عليه السّلام از سخنان كوتاه در مواعظ، حكم،
امثال و آداب- «نه خطبههاى طولانى و نه نامههاى گسترده»- آورده شد.
برخى از دوستان آن را جالب و شگفت انگيز، از جنبههاى گوناگون دانستند، و از من
خواستند كتابى تأليف كنم كه سخنان برگزيده امير مؤمنان عليه السّلام در جميع فنون و
بخشهاى مختلف، از خطبهها، نامهها، مواعظ و ادب در آن گرد آيد، زيرا مىدانستند
اين كتاب متضمّن شگفتىهاى بلاغت و نمونههاى ارزنده فصاحت و جواهر سخنان عرب و
نكات درخشان از سخنان دينى و دنيوى خواهد بود كه در هيچ كتابى جمع آورى نشده و در
هيچ نوشتهاى تمام جوانب آن گرد آورى نگرديده است زيرا امير مؤمنان منشأ فصاحت و
منبع بلاغت و پديد آورنده آن است، مكنونات بلاغت بوسيله او آشكار گرديده، و قوانين
و اصول آن از او گرفته شده است، تمام خطباء و سخنرانان به او اقتداء نموده و همه
واعظان بليغ از سخن او استمداد جستهاند. با اين همه، او هميشه پيشرو است آنها
دنباله رو، او مقدّم است آنها مؤخّر، زيرا سخن او كلامى است كه آثار علم الهى، و
بوى عطر سخن پيامبر را به همراه دارد. از اين رو خواسته دوستان را اجابت كردم و اين
كار را شروع كرده، و در حالى كه يقين داشتم سود و نفع معنوى آن بسيار است، و به
زودى همه جا را تحت سيطره خود قرار خواهد داد و أجر آن ذخيره آخرت خواهد بود.
منظورم اين بود كه علاوه بر فضائل بى شمار ديگر، بزرگى قدر، و شخصيّت امير مؤمنان
را از اين نظر روشن سازم كه: امام على عليه السّلام تنها فردى است كه از ميان تمام
گذشتگانى كه سخنى از آنها به جا مانده، به آخرين مرحله فصاحت و بلاغت رسيده و گفتار
او اقيانوسى است بيكرانه، كه سخن هيچ بليغي به پايه آن نخواهد رسيد. خواستم در
افتخار كردن به امام عليه السّلام به قول شاعر معروف «فرزدق» متمثّل شوم (كه در
مورد افتخار به پدران خود به شخصى به نام «جرير» خطاب مىكند).
اولئك آبائي فجئني بمثلهم
اذا جمعتنا يا جرير المجامع
(اى جرير اينها پدران و نياكان منند اگر مىتوانى در آن هنگام كه در مجمعى گرد
آمديم همانند آنها را براى خود بر شمار.) سخنان آن حضرت بر مدار سه اصل مىچرخد:
اوّل- خطبهها و اوامر دوّم- نامهها و رسائل سوّم- كلمات حكمت آميز و مواعظ تصميم
گرفتم ابتداء خطبهها، پس از آن نامهها، و سپس كلمات حكمت آميز جالب آن حضرت را
جمع كنم. سپس به هر كدام از آنها بابى را اختصاص دادم و صفحاتى ويژه آن گردانيدم تا
مقدّمهاى باشد براى به دست آوردن آنچه كه به آن دسترسى ندارم (و ممكن است) در
آينده به آن برسم. و هر گاه سخنى از آن حضرت در مورد بحث و مناظره، يا پاسخ سؤال، و
يا منظور ديگرى بود كه به آن دست يافتم ولى جزء هيچ يك از اين سه بخش نبود، آن را
در مناسبترين و نزديكترين بخش قرار دادم. اگر در ميان آنچه برگزيدهام فصول غير
منظّم و سخنان غير مرتّبى آمده، به خاطر آن است كه من نكتهها و جملات درخشان آن
حضرت را جمع مىكنم و منظورم حفظ تمام پيوندها و ارتباطات كلامى نيست. از شگفتىهاى
سخنان امام عليه السّلام كه او خود در اين زمينه تنها است و شريك و همتايى در آنها
ندارد، اين است كه: سخن آن حضرت را كه در باره زهد و مواعظ است هر گاه كسى تأمّل
كند و خود را از اين جهت بيگانه دارد كه اين سخن شخصى عظيم القدر و نافذ الامر است
كه همه در برابر او سر فرود مىآورند شك و ترديد نخواهد كرد كه گوينده اين سخن كسى
است كه جز در وادى زهد و پارسايى قدم نگذاشته و هيچ اشتغالى بجز عبادت نداشته است.
و يقين مىكند كه اين سخن از كسى است كه در گوشه خانهاى تنها و دور از اجتماع
يا در يكى از غارها قرار گرفته كه جز صداى خودش را نمىشنود و غير خويش ديگرى را
نمىبيند، و همواره مشغول عبادت مىباشد. و هيچ گاه نمىتواند باور كند كه اين سخن
كسى است كه به هنگام جنگ در درياى لشكر دشمن فرو مىرفت و پهلوانان و جنگجويان
نيرومند را بر زمين مىافكند. و او با اين حال يكى از زهّاد و يكى از افراد صالح و
پاك و نمونه اى است كه نظير ندارد. اين است فضائل عجيب و شگفتىزا و ويژگى لطيف او
كه جمع ميان اضداد كرده است. بسيار مىشد كه من در اين باره با برادران مذاكره
مىكردم و شگفتى آنها را از اين ويژگى خاصّ امام عليه السّلام بر مىانگيختم و
راستى اين خود جاى عبرت و شايسته انديشه و فكر است. اگر در اثناء سخنان انتخاب شده لفظ
مردّد و يا معنى مكرّرى آمده است، عذر من در اين باره اين است كه در روايات مربوط
به سخنان امام عليه السّلام اختلاف است: گاهى سخنى را در روايتى يافتم و همان طور
كه بوده آن را نقل كردهام. سپس روايت ديگرى در همان موضوع به دستم رسيده كه با
روايت قبل يكسان نبوده، امّا به خاطر مطالب بيشترى كه داشته، و يا به خاطر لفظ
جالبترى كه در آن به كار رفته، لازم بود آن را نيز بياورم. اين نيز ممكن است بر
اثر سهو و نسيان نه از روى عمد دوباره آورده شده است. با اين حال ادّعا نمىكنم كه
من به همه جوانب سخنان امام عليه السّلام به طورى احاطه پيدا كردهام كه هيچ كدام
از سخنان او از دستم نرفته است، بلكه بعيد نمىدانم كه آنچه نيافتهام بيش از آن
باشد كه يافتهام، و آنچه در اختيارم قرار گرفته كمتر از آنچه به دستم نيامده باشد.
اما وظيفه من غير از تلاش و كوشش و سعى فراوان براى يافتن اين گم شده نيست، و از
خدا مىخواهم در اين امر مرا راهنمايى كند. بعد از تمام شدن كتاب چنين ديدم كه نامش
را «نهج البلاغه» بگذارم زيرا اين كتاب درهاى بلاغت را به روى بيننده مىگشايد، و
خواستههايش را به او نزديك مىسازد. اين كتاب هم مورد نياز دانشمند و عالم، و هم
دانشجو و متعلّم است، و هم خواسته شخص بليغ و زاهد در آن يافت مىشود. در بين كلمات
امام عليه السّلام سخنان شگفت انگيزى در مورد توحيد، عدل و تنزيه خداوند از شباهت
به خلق مىبينم كه تشنگان را سيراب كرده، و پردهها را از روى تاريكى شبهات بر
مىگيرد. از خداوند بزرگ توفيق و نگهدارى از لغزش را خواستارم، و نيز مىخواهم كه
به من در اين راه مقاومت و يارى بخشد و از خطاى فكر پيش از خطاى زبان، و از خطاى
سخن، پيش از لغزش قدم، به او پناه مىبرم. او مرا كفايت مىكند و بهترين حافظ و
ياور است.
سنه 400 هجرى الشّريف الرّضيّ «ابو الحسن محمد بن حسين الطاهر ذو المناقب»