معاد در نهج البلاغه

احمد باقريان ساروى

- ۳ -


فصل چهارم: رستاخيز بزرگ

مو از قالوا بلى تشويش ديرم گنه از برگ و باران بيش ديرم

اگر ((لا تفنوطوا)) دستم نگيره *** مو از ((يا ويلنا)) انديش ديرم

((بابا طاهر همدانى))

گر از اين منزل ويران به سوى خانه روم - - و گر آنجا كه روم عاقل و فرزانه روم

زين سفر گر به سلامت به وطن باز رسم *** نذر كردم كه هم از راه به ميخانه روم

((حافظ))

خداوند پس از پديد آوردن دوباره جهان، انسان‏ها را دوباره زنده مى‏نمايد، بدينگونه كه كالبدهاى آنان را از نو و همانند كالبدهاى نخستين ساخته و ارواح را در آنها مى‏دمد، و سپس آن زنده شدگان را دسته دسته به سوى دادگاه بزرگ فرا مى‏خواند، از اين صحنه بزرگ و نمايش هراس‏انگيز و تكان دهنده در نهج البلاغه به گونه‏هاى مختلف به تصوير كشيده شده است:

1- در وصيت خود به فرزندش امام حسن مجتبى عليه‏السلام از جمله نوشته است:

...و اعلم أن أمامك طريقا ذامسافة بعيدة و مشقة شديدة و انه لا غنى بك فيه عن حسن الارتياد، و قدر بلاغك من الزاد مع خفة الظهر، فلا تحملن على ظهرك فوق طاقتك، فيكون ثقل ذلك و بالا عليك...

...و اعلم أن أمامك عقبة كوودا، المخف فيها أحسن حالا من المثقل، و المبطى‏ء عليها أقبح حالا من المسرع، و أن مهبطك بها لا محالة اما على جنة أو على نار، فارتد لنفسك قبل نزولك و وطى‏ء المنزل قبل حلولك، ((فليس بعد الموت مستعتب)) و لا الى الدنيا منصرف . (41)

((...و بدان اى پسرم! كه در برابر تو راهى بس طولانى، و بسيار سخت و دشوار قرار گرفته است. و تو در اين راه دراز از خواهان شدن نيكى و جستجوى آن و ميزان بسنده از توشه راه همراه با سبك بودن بار گناه بى‏نياز نيستى، بنابراين، بر پشت خود بار گناه بيش از توان خود برمدار، كه در آن صورت سنگينى آن بار، تو را آزار مى‏رساند...

...و بدان اى پسرم! گردنه‏اى بسيار دشوار و صعب العبور در پيش روى تو قرار گرفته است كه در آن، انسان سبكبار از انسان سنگين بار، نيك حال‏تر است، و در آن گردنه انسان كند رو از انسان تندرو بد حال‏تر است، و بدان كه جايگاه فرود آمدنت يا بهشت است و يا آتش دوزخ، پس پيش از آنكه در آن جايگاه فرود آيى در پيشاپيش خود عمل صالح را قرار بده و آن جايگاه را پيش از آنكه هنگام فرود آمدنت فرا رسد آماده گردان، كه پس از مرگ، ابزار رضاى الهى وجود نخواهد داشت، و بازگشتنى به سوى دنيا نيست.))

2- ..و بالقيامة تزلف الجنة للمتقين، و تبرز الجحيم للغاوين و ان الخلق لا مقصر لهم عن القيامة، مرقلين فى مضمارها الى الغاية القصوى . (42)

((...و به وسيله قيامت، بهشت براى پارسايان نزديك و دوزخ براى گمراهان آشكار مى‏گردد، و انسان‏هاى را جايگاه ثابتى جز قيامت نيست، كه در ميدان قيامت شتابان به سوى سراى پايانى پيش مى‏روند.))

پرسش و حسابرسى اعمال:

در موارد متعددى از نهج البلاغه سخن از پرسش و حسابرسى اعمال انسان‏ها در روز قيامت است، از اينكه از انسان‏ها در آن روز پرسيده مى‏شود: در دنيا چه كرده‏ايد، و از آن چه بهره‏اى براى سراى جاويدتان برده‏ايد و چه اندوخته‏ايد؟ كه اينك قسمت‏هايى از سخنان على عليه‏السلام در اين باره تقديم خوانندگان گرامى مى‏گردد:

1- ...اتقوا الله فى عباده و بلاده، فانكم مسؤولون حتى البقاع و البهائم... (43)

((...در مورد بندگان خدا و شهرهاى او از خداوند بترسيد، تقوا پيشه كنيدزيرا شما در روز قيامت حتى از امكان‏هاى زمين و چهار پايان پرسيده مى‏شويد كه از آنها چگونه بهره گرفتيد ...))

2- ...و أن اليوم عمل و لا حساب، و غدا حساب و لا عمل . (44)

((...و امروز در دنيا روزگار و تلاش است و از شما حساب نمى‏شود، و فرداروز قيامت روز حساب و پرسش از كارهاى شما است، و روز تلاش و كار نيست.))

3- مهطعين الى معاده رعيلا صموتا، قياما صفوفا، ينفذهم البصر، و يسمعهم الداعى، عليهم لبوس الاستكانة، و ضرع الاستسلام و الذلة، قد ضلت الحيل و انقطع الأمل و هوت الأفئدة كاظمة و خشعت الأصوات مهينمة و الجم العرق، و عظم الشفق و أرعدت الأسماع لزبرة الداعى الى فصل الخطاب، و مقايضة الجزاء و نكال العقاب و نوال الثواب . (45)

((...شتابان به سوى رستاخيز خود پيش مى‏روند در حالى كه گروه گروه و خاموش، و ايستاده در صف، نگاه تيز خداوند بر آنان افكنده شده، و منادى صداى خويش را به گوش همگان مى‏رساند، پوششى از فروتنى، و سستى و ناتوانى خضوع و خوارى بر آنان افكنده مى‏شود، حيله و راه فرار سودى نبخشد، و آرزو از ميان برداشته شود، دلها از شادى و آرزو تهى گرديده و در حالتى قرار بگيرند كه خشم و نااميدى خود را فرو خوابانيده و خاموشى گزينند و صداها با فروتنى پايين آمده و آهسته گردد و عرق آنچنان از گونه‏ها - سرازير شود كه دهان را پر نموده، و همانند افسارى دهن را ببندد، و ترس بى‏اندازه گردد، و از هيبت و ترس، صداى رعد آساى منادى براى حسابرسى اعمال، و جدا نمودن حق از باطل، و مبادله پاداش خير و شر در برابر كارهاى نيك و بد، و كيفر رساندن و پاداش دادن و...گوش‏ها سخت به لرزه در آيد.))

4- و ذلك يوم يجمع الله فيه الأولين و الاخرين لنقاش الحساب و جزاء الأعمال، خضوعا قياما، قد ألجمهم العرق، و رجفت بهم الأرض، فأحسنهم حالا من وجد لقدميه موضعا، و لنفسه متسعا . (46)

((و آن قيامت روزى است كه خداوند نخستين افراد انسان تا آخرين افراد آن را براى بررسى و حسابرسى كامل، و پاداش دادن كارها گرد هم مى‏آورد، در حالى كه از بس عرق از سر و روى آنان مى‏ريزد به گونه‏اى كه گويا بر دهان آنان افسار زده شده و زمين در زير پاى آنان در حركت است، پس بهترين آنان كسى است كه براى دو پاى خود، مكانى را براى ايستادن و براى جان خود جايگاه فراخى براى آسودن بيابد.))

5- خطاب به يكى از كارگزارانش چنين نوشته است:

...و اعلم أن حساب الله أعظم من حساب الناس . (47)

((...و بدان كه حساب خداوند در روز قيامت بزرگتر از حساب مردم در دنيااست.))

6- عبادالله! زنوا انفسكم من قبل أن توزنوا و حاسبوها من قبل أن تحاسبوا... (48)

((اى بندگان خدا! پيش از آنكه اعمال شما مورد ارزيابى قرار بگيرد خوداعمال خويشتن را به پاى ترازو بكشيد و پيش از آنكه از اعمال شما در روز قيامت حساب شود به حساب اعمال خود برسيد...))

به سكندر نه ملك ماند و نه مال به فريدون نه تاج ماند و نه تخت

پيش از آن كن حساب خود كه تو را ديگرى در حساب گيرد سخت

((سعدى))

پل صراط يا گذرگاه خطرناك دوزخ:

يكى از نكاتى كه درباره قيامت مطرح است و دانستن آن داراى ارزش به سزايى است، موضوع ((پل صراط)) است كه نتيجه برداشت از آيات قرآن و روايات ائمه طاهرين عليه‏السلام است.

امام صادق عليه‏السلام درباره صراط فرموده است:

الناس يمرون على الصراط، والصراط أدق من الشعر و من حد السيف . (49)

((و بدانيد كه مردم از پل صراط عبور داده مى‏شوند، و صراط پلى باريكتر از مو و لبه تيز شمشير است.))

على عليه‏السلام درباره ((صراط)) فرموده است:

...و اعلموا أن مجازكم على الصراط و مزالق دحضه، و أهاويل زلله، و تارات أهواله . (50)

((...و بدانيد كه گذرگاه شما صراط پل ويژه دوزخ و مكان‏هاى لغزش و فرو افتادن، و ترس از لغزش‏ها و نوبت‏هاى ترس‏ها است.))

شيخ طبرسى رحمة الله عليه در تفسير آيه ((ان ربك لبالمرصاد)) (سوره فجر / 15) نوشته است:

((يعنى راه بندگان خدا در روز قيامت از مرصاد كمينگاه ويژه مى‏گذرد و كسى نيست كه از آن عبور نكند...و معناى آيه اين است كه هيچ عملى از بندگان خدا از ديدگان خداوند پنهان نمى‏ماند زيرا او همه سخنان آنان را شنيده و همه كارهاى آنان را مى‏بيند، مانند كسى كه در كمينگاه قرار گرفته باشد.)) (51)

آنچه به ذهن انسان مى‏رسد اين است كه اين ((صراط)) يك نوع ((پل)) ظاهرى طبيعى نيست و تعبير به آن در روايات و يا اشاره به آن در آيه قرآن دليل نمى‏شود كه چنين باشد، بلكه يك تعبير مجازى است و به همانگونه كه شيخ طبرسى رحمة الله عليه در معنى آيه سوره فجر بيان نموده است، بيانگر اين است كه هيچگونه عمل و سخنى از بندگان خدا از او پنهان نيست، و او از همه سخنان و كارهاى انسان‏ها آگاه است، و آن سخنان و كارها در سرنوشت آن انسان‏ها دخالت داده مى‏شوند از اين رو عارفان نيز به ياد آن روز هراسان گرديده و از ترس و وحشت آن، اشك مى‏بارند، چنانكه بابا طاهر همدانى سروده است:

از آن روزى كه ما را آفريدى *** به غير از معصيت چيزى نديدى

خداوندا به حق هشت و چارت *** زما بگذر شتر ديدى نه ديدى

گواهان محشر

هر چند در دادگاه بزرگ قيامت نياز به محاكمه و خواستن دليل و بينه و گواهان نيست، زيرا داور اصلى در رأس دادگاه خداوند است. و او از همه اعمال و انديشه‏هاى پنهان و آشكار انسان‏ها آگاهى كامل و دقيق دارد. ولى براى اينكه بر مجرمان حجت تمام گردد و هيچ مجرم و گناهكارى بهانه اعتراض و شكايت نداشته باشد، محاكمه و داورى برقرار گرديده و بينه و گواهان درخواست مى‏شود و از سوى داوران نيز گواهانى كه از پيش از سوى خداوند در نظر گرفته شده‏اند عليه مجرمان گواهى مى‏دهند، چنانكه امام عليه‏السلام فرمود:

كل نفس معها سائق و شهيد: سائق يسوقها الى محشرها و شاهد عليها بعملها . (52)

((و به همراه هر كس در روز قيامت يك راننده و يك گواه دهنده‏اى خواهد بود راننده‏اى كه او را به محشر مى‏راند، و گواهى دهنده‏اى كه با گواه گرفتن عمل و كردار او بر زيان او گواهى مى‏دهد.))

و خطاب به خداوند درباره عظمت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:

...شهيدك يوم الدين. (53)

و او پيامبر صلى الله عليه و آله از سوى تو شاهد بر اعمال امت در روز قيامت است.))

و خطاب به مردم فرمود:

اعلموا عبادالله أن عليكم رصدا انفسكم، و عيونا من جوارحكم و حفاظ صدق يحفظون اعمالكم و عدد أنفاسكم، لا تستركم منهم ظلمة ليل داج، و لا يكنكم منهم باب ذور تاج، و ان غدا من اليوم قريب . (54)

((اى بندگان خدا! بدانيد كه از خودتان ديدبانانى و از اندام هايتان جاسوسانى بر شما گمارده شده‏اند و نگاهدارنده‏هايى راستگو فرشتگان ناظر بر اعمال شما اعمال و تعداد نفس‏هاى شما را در دفتر مخصوص ثبت و ضبط نموده و براى روز قيامت نزد خود محفوظ نگه مى‏دارند. آنگونه كه تاريكى شب تار، شما را از ديدگان آنان پنهان نگه نمى‏دارد، و دروازه بزرگ محكم بسته شما را از آنان نمى‏پوشاند، و به راستى كه فردا روز قيامت به امروز دنيا نزديك است.))

امام عليه‏السلام در اين بخش از سخنان خود دو نوع گواهان روز قيامت را يادآور مى‏شود كه خداوند نيز آن دو نوع را در قرآن كريم يادآور شده است:

نوع اول: اندام‏هاى انسان، در آنجا كه فرمود:

يوم تشهد عليهم ألسنتهم و أيديهم و أرجلهم بما كانوا يعملون . (سوره 24/24)

((روزى كه زبان‏ها و دستان و پاهايشان به آنچه كه به جا مى‏آورند بر زيان آنان گواهى مى‏دهند.))

نوع دوم: فرشتگان الهى، در آنجا كه فرمود:

اذ يتلقى المتلقيان عن اليمين و عن الشمال قعيد. ما يلفظ من قول الا لديه رقيب عتيد . (سوره 50/17 و 18)

((آنگاه كه آن دو مأمور دريافت اعمال، از راست و چپ براى ثبت و ضبط اعمال شما بنشينند. هيچ سخنى چه خبر و چه شر بر زبان جارى نگردد، جز آنكه هماندم آن دو فرشته رقيب و عتيد براى نوشتن آن آماده‏اند.))

و درباره گواهى دادن قرآن كريم در دادگاه قيامت فرمود:

و كفى بالكتاب حجيجا و خصيما... (55)

((...و همين اندازه بس است كه در روز قيامت كتاب خدا قرآن كريم بر زيان انسان احتجاج نموده شهادت دهد و با او دشمن گردد...))

...واعملوا انه شافع مشفع، و قائل(ماهل)مصدق، و انه من شفع له القران يوم القيامة شفع فيه و من محل به القران يوم القيامة صدق عليه... (56)

((...و بدانيد كه آن قرآن شفاعت كننده‏اى است كه شفاعتش پذيرفته مى‏شود، و گوينده‏اى است كه اگر نادرستى كردار كسى را بگويد، گفتار او مورد تصديق واقع مى‏شود و كسى كه در روز قيامت مورد شفاعت قرآن قرار بگيرد، شفاعت درباره او پذيرفته مى‏شود، و آنكه را كه قرآن بر زيان او گواهى دهد، سخن به زيان او پذيرفته مى‏شود...))

بنابراين، گواهان روز قيامت كه به سود يا زيان انسان گواهى بدهند بنابر آنچه كه از نهج البلاغه به دست مى‏آيد، عبارتند از:

1- پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله.

2- اعضا و اندام‏هاى انسان.

3- فرشتگان.

4- قرآن كريم.

و بدينگونه روز حساب به پايان مى‏رسد. گروهى در آن روز سربلند و اهل نجات گرديده و منتظر پاداش بزرگ الهى و رسيدن به بهشت جاويد دقيقه شمارى مى‏كنند، و گروهى ديگر در اثر دارا بودن انديشه‏ها و باورها و كردارهاى ناروا، محكوم گرديده و در انتظار دوزخ قرار مى‏گيرند، چنان كه امام عليه‏السلام فرمود:

...و جعلهم فريقين: أنعم على هؤلاء و انتقم من هؤلاء... (57)

((...و خداوند آنان انسان‏ها را به دو گروه تقسيم مى‏كند، گروهى از آنان را از نعمت خود در بهشت بهره‏مند مى‏گرداند و از گروهى ديگر انتقام مى‏گيرد...))

فصل پنجم بهشت جاويد

هر نفس آواز عشق، مى‏رسد از چپ و راست *** ما به فلك مى‏رويم، عزم تماشا كه راست؟

خود زفلك برتريم، وز ملك افزون تريم *** زين دو چرا نگذريم؟ منزل ما كبرياست

((مولوى))

از ((بهشت)) در قرآن كريم و نهج البلاغه و روايات ائمه طاهرين عليه‏السلام غالبا به ((جنة)) تعبير شده است، و درباره اين واژه گفته‏اند:

جنت به فتح جيم به معنى بهشت و بستان، و جمع آن جنان و جنات است و نيز هر باغى است كه داراى درختان باشد، و زمين از درختان آن پوشيده شده باشد، و بهشت را كه جنت گويند يا به خاطر شباهت به باغ‏هاى زمين است، و يا به خاطر مستور و پوشيده شدن نعمت‏هاى آن از انظار مى‏باشد. صاحب مقاييس اللغة گويد:

((جنت جايى است كه مسلمين در آخرت به آنجا رفته و ثواب مستور و پوشيده‏اى است از آنها.))

و نيز گويد:

((جنت بستان است، زيرا درختان با برگ‏هاى خود آن را مى‏پوشانند)). (58)

در نهج البلاغه محورهاى گوناگونى براى بهشت طرح شده است كه هر محورى تحت عنوان مخصوصى تقديم خوانندگان گرامى مى‏گردد:

بهشت چگونه مكانى است؟

امام عليه‏السلام درباره تقوا پيشگان فرمود:

يخلده فيما اشتهت نفسه، و ينزله منزل الكرامة عنده فى دار اصطعنها لنفسه، ظلها عرشه، و نورها بهجته، و زوارها ملائكته و رفقائها رسله... (59)

((...خداوند او انسان پارسا و با تقوا را در آنجا كه خود مى‏خواهد زندگى جاويد مى‏دهد، و در نزد خود در جايگاه گرامى و با ارزش منزل مى‏دهد، در سرايى كه خداوند آنان را براى دوستان خود برپا ساخته است، سايبان آن عرش او، و روشنايى آن، خوشنودى او، و ديدار كنندگان آن، فرشتگان، و دوستان آن، پيامبران مى‏باشند...))

خادمان بهشت:

در توصيف فرشتگان فرمود:

...و منهم ألحظة لعباده، و السدنة لأبواب جنانه... (60)

((...و برخى از آنان فرشتگان نگهبانان بندگان خدا، و خدمتگذاران دروازه‏هاى بهشت او هستند...))

نعمت‏هاى بهشت:

...فلور ميت ببصر قلبك نحوما يوصف لك منها لعزقت نفسك عن بدائع ما أخرج الى الدنيا من شهواتها و لذاتها، و زخارف مناظرها و لذهلت بالكفر فى اصطفاق أشجار غيبت عروقها فى كثبان المشك على سواحل أنهارها، و فى تعليق تغليق كبائس اللولوء الرطب فى عساليجها و أفنائها و طلوع تلك الثمار مختلفة فى غلف أكمامها، تجنى من غير تكلف فتأتى على منية مجتنيها و يطاف على نزالها فى أفنية قصورها بالأعسال المصفقة، و الخمور المروقة قوم لم تزل الكرامة تتمادى بهم حتى حلوا دار القرار و أمنوا نقلة الأسفار، فلو شغلت قلبك أيها المستمع بالوصول الى ما يهجم عليك من تلك المناظر المونفة، لزهقت نفسك شوقا اليها و لتحملت من مجلسى هذا الى مجاورة أهل القبور استعجالا بها، جعلنا الله و اياكم ممن يسعى بقبله الى منازل الأبرار برحمته . (61)

((...پس اگر با ديده دل به آنچه از بهشت براى تو وصف شده است نگاهت را بدوزى، جان تو از آنچه از دنيا، همچون شهوت‏ها و خوشى‏ها و زيورها و منظره‏هاى دل‏انگيز و زيباى آن كه براى تو آفريده شده است بيزارى جسته و با انديشيدن در صداى برگ‏هاى درختانى كه در اثر وزش نسيم پديد مى‏آيد و ريشه‏هاى آن درختان در درون تپه‏هايى از مشك بر ساحل جوى‏هاى بهشت پنهان گرديده است، و نيز با انديشيدن در خوشه‏هاى مرواريد، و شاخه‏هاى تر و تازه آن، و ظاهر شدن آن ميوه‏ها به صورت‏هاى گوناگون، در پوست شكوفه‏هاى آن درختان، جان تو حيران و سرگردان و از خود بيخود مى‏گردد. انديشيدن در آن ميوه‏هايى كه بدون زحمت چيده شده و به آن گونه كه چيننده بخواهد حاضر مى‏شود و براى ساكنان آن در گرداگرد كاخ‏هاى آن، عسل‏هاى صاف و خالص، و شراب‏هاى تصفيه شده به چرخش در مى‏آيد. اهل بهشت گروهى هستند كه همواره بزرگوارى شامل آنان شده تا اينكه به سراى آرامش بهشت جاويد رسيده و از نقل مكان‏ها و سفرها آسوده گردند، پس اى شنونده! اگر دل خود را از هر چيزى بازداشته، و به رسيدن به آن منظره‏هاى شگفت‏انگيز مشغول گردانى، جان تو در اشتياق بهشت پرواز نموده و براى تعجيل در رسيدن به آن، مجلس سخنرانى مرا رها نموده و همسايگى به گور خوابيدگان را بر خواهى گزيد. خداوند ما و شما را از كسانى قرار بدهد كه با رحمت خداوند و با تمام وجود براى رسيدن به جايگاه نيكان تلاش مى‏نمايند.))

...فاما أهل الطاعة فاثابهم بجواره، و خلدهم فى داره، حيث لا يظعن النزال، و لا تتغيربهم الحال و لا تنوبهم الأفزاع و لا تنالهم الأسقام و لا تعرض لهم الأخطار و لا تشخصهم الأسفار... (62)

((...پس آنان كه پيرو و مطيع خداوند هستند، خداوند به آنان پاداش همجوارى با خود را بخشيده و در سراى خود آنان را زندگانى جاويد داده است. آن جايى كه وارد شوندگان آن بيرون نيايند و حال آنان دگرگون نشود، ترس‏ها بدانان روى نياورد و بيمارى‏ها به آنان نرسد و به خطرها گرفتار نگردند و سفرها آنان را به رنج نيندازد...))

كفى بالجنة ثوابا و نوالا. (63)

((...بهشت به عنوان پاداش و رسيدن به نعمت‏ها بس است...))

...و ليس شى‏ء بخير من الخير الا ثوابه، و كل شى‏ء من الدنيا سماعه أعظم من عيانه، و كل شى‏ء من الأخرة عيانه أعظم من سماعه فليكفكم من العيان السماع و من الغيب الخير، و اعلموا أن ما نقص من الدنيا و زاد فى الاخرة خير مما نقص من الاخرة و زاد فى الدنيا . (64)

((...و هيچ نيكى بهتر از نيكى ديگر نيست جز پاداش خداوند، و هر چيزى از نعمت‏هاى دنيا شنيدنش بزرگتر مهمتر و با عظمت‏تر از ديدن آن، و هر چيزى از آخرت، ديدن آن، بزرگتر از شنيدنش است نعمت‏هاى دنيا وصفشان بهتر از ديدنشان، ولى نعمت‏هاى آخرت ديدنشان بهتر از وصفشان است پس هم اكنون كه در دنيا زندگى مى‏كنيد و شما را ياراى ديدن نعمت‏هاى آخرت نيست به شنيدن نعمت‏هاى آخرت به جاى ديدن نعمت‏هاى آن، و نيز به خبرهاى غيبى از جهان رستاخيز به جاى ديدن آنچه كه اكنون از ديدگان شما پنهان است بسنده كنيد، و بدانيد آنچه از دنيا كاهش يافته و بر آخرت افزوده گردد، بهتر است از آنچه كه از آخرت كاهش يافته و بر دنيا افزوده گردد...))

...لا ينقطع نعيمها، و لا يهرم خالدها و لا يبأس ييأس ساكنها . (65)

((...نعمت‏هاى آن زوال ناپذير است، كسى كه در بهشت جاويد جاى بگيرد، پير و شكسته نمى‏شود و كسى كه در آن سكونت گزيند، نيازمند نااميد نخواهد شد...))

درجات بهشتيان:

...درجات متفاضلات و منازل متفاوتات... (66)-  ?

((...بهشت داراى درجه‏ها و رتبه‏هايى است كه برخى بر برخى ديگر برترى دارد، و داراى جايگاه‏هايى است كه از يكديگر متمايزند...))

از اين سخن به روشنى به دست مى‏آيد كه اهل بهشت همه در يك پايه نيستند، بلكه بر اساس اعتقاد و عمل و فكر، داراى پايه‏ها و مراتب و درجات گوناگون مى‏شوند، گروهى در بالاترين رتبه‏هاى بهشت، و گروهى ديگر در پايين‏ترين رتبه‏هاى آن، و گروهى نيز در ميانه اين دو دسته قرار دارند و اين گروه نيز خود داراى درجات گوناگون مى‏باشند. چنانكه امام عليه‏السلام درباره فضيلت جهاد و مجاهدان فرمود:

فان الجهاد باب من أبواب الجنة، فتحه الله لخاصة أوليائه... (67)

((پس به راستى كه پيكار در راه خدا دروازه‏اى از دروازه‏هاى بهشت است كه خداوند آن را براى دوستان مخصوص خود گشوده است...))

ظاهرا مقصود امام عليه‏السلام از دروازه همان جايگاه و درجه و رتبه ارزش و عظمت نعمت‏ها است، و گرنه تنها ورود از يك دروازه نمى‏تواند ملاك ارزش باشد. بنابراين، مقصود از دروازه‏هاى بهشت، درجات بهشت است، و دروازه جهاد، درجه‏اى از بهشت است كه ويژه دوستان مخصوص خداوند است و آنان همان رزمندگان راه خدا هستند.

عوامل ورود به بهشت:

در اينجا دانستن اين موضوع از ارزش به سزايى برخوردار است كه چه عواملى موجب ورود به بهشت مى‏شود؟ و به ديگر سخن: بهشتيان چه ويژگى‏هايى در دنيا دارند؟ فايده و اثر مهم پى بردن به پاسخ اين پرسش، فراهم آمدن زمينه عملى انسان براى نيل به اين ويژگى‏ها است. اين ويژگى‏ها عبارتند از:

1- معرفت خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليه‏السلام

...فانه من مات منكم على فراشه و هو على معرفة حق ربه و حق رسوله و أهل بيته مات شهيدا و وقع أجره على الله، و استوجب ثواب مانوى من صالح عمله و قامت النية مقام اصلاته لسيفه... (68)

((...پس راستى چنين است كه اگر يكى از شما در بستر خود در حالتى بميرد كه به حق پروردگار و حق پيامبر و اهل بيت پيامبر آشنا باشد، او شهيد از دنيا رفته پاداش شهيدان را دارد و پاداش او در روز قيامت بر عهده خداوند متعال است، و ثواب آن كار نيك كه انجام آن را در دل داشته و قصد آن را نموده بود، خواهد برد و آن قصد او براى جنگيدن در راه خدا و انجام كار نيك جايگزين و جانشين از نيام بر كشيدن شمشيرش مى‏شود...))

مقصود امام عليه‏السلام از قصد انجام كار، آن قصد و اراده‏اى است كه اگر هنگام عمل فرا رسد انسان از انجام آن هيچ باكى نداشته باشد، و تنها موانع خارج از اراده و اختيار او باز دارنده او از آن كار باشد، چنين قصد و اراده‏اى صاحب خود را تا آنجا بالا مى‏برد كه اگر در بستر خود و با مرگ معمولى نيز بميرد در جايگاه شهيدان قرار خواهد گرفت. مشروط بر اينكه عارف به مقام خداوند و پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليه‏السلام باشد.

و در خطبه‏اى ديگر فرمود:

...لا يدخل الجنة الا من عرفهم و عرفوه... (69)

((...در بهشت داخل نمى‏شود جز كسى كه امامان را بشناسد و آنان امامان نيز او را بشناسند...))

علماى علم بلاغت در فن معانى يكى از فنون سه گانه علم بلاغت گفته‏اند: كه نفى و استثنا مفيد حصر است. بنابراين، مى‏توان گفت: آنانكه امامان معصوم عليه‏السلام را نشناسند و يا امامان عليه‏السلام او را به عنوان پيرو و به شمار نياورند در بهشت داخل نمى‏شوند هر چند در فروع و احكام دين به وظايف شرعى خود عمل نمايند.

بنابراين معرفت نسبت به خداوند و پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليه‏السلام ويژگى اصل انسان براى ورود به بهشت جاويد است. چنانكه متقابلا شرط است كه اهل بيت عليه‏السلام نيز او را به عنوان شيعه و مؤمن راستين بشناسند.

2- يارى و دوستى اهل بيت عليه‏السلام

هر چند شناختن خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليه‏السلام ويژگى اصلى بهشتيان است، ولى تمام ويژگى آنان نيست، بلكه ويژگى‏هاى ديگرى دارند كه دوست داشتن اهل بيت عليه‏السلام و يارى كردن آنان از جمله آن ويژگى‏ها است. چنانكه امام عليه‏السلام فرمود:

ناصرنا و محبنا ينتظر الرحمة... (70)?

((...آنكه ما را يارى رساند، و ما را دوست داشته باشد، رحمت خداوند در انتظار او است...))

3- پارسايى:

...ان التقوى فى اليوم الحرز و الجنة و فى غد الطريق الى الجنة... (71)

((...به راستى كه پارسايى تقوا براى امروز زندگى دنيا پناه و سپر در برابر لغزش‏ها و گناهان و براى فردا روز رستاخيز راه به سوى بهشت است...))

...فهم والجنة كمن قدر آها، فهم فيها منعمون . (72)

((...آنان پارسايان و بهشت مانند كسى است كه آن بهشت را ديده باشد، پس آنان گويا از هم اكنون در آن بهشت از نعمت‏هاى خداوند بهره‏مند هستند.))

اوصيكم عبادالله بتقوى الله و طاعته، فانها النجاة غدا، والمنجاة أبدا... (73)

((اى بندگان خدا! شما را به پارسايى تقواى الهى و پيروى از او خداوندسفارش مى‏كنم، به راستى كه آن پارسايى سبب رستگارى فرداقيامت و رهايى از عذاب و كيفر هميشگى است...))

...اوصيكم عبادالله بتقوى الله التى هى الزاد و بها المعاد المعاذ زاد مبلغ و معاد منجح... (74)

((...اى بندگان خدا! شما را سفارش مى‏كنم به پارسايى كه توشه براى سفر آخرت است و روز بازگشتن به وسيله آن رونق مى‏يابد(و پناهگاه است)، توشه‏اى كه رساننده انسان به مقصد قيامت و پناهگاه رهايى بخشنده از كيفر دوزخ است...))

پرهيزگار باش كه دادار آسمان فردوس جاى مردم پرهيزگار كرد

((سعدى))

اين پرسش كه پارسايان چگونه انسان‏هايى هستند و چه ويژگى‏هايى دارند؟ سخنى است كه پاسخ آن طولانى و گسترده بوده و ما را از ميدان بحث معاد و بهشت و دوزخ بيرون مى‏برد. (75)

4- مطابقت عمل با عقيده:

چنانكه بيان شد مهمترين ويژگى بهشتيان شناخت خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان عليه‏السلام است، چنانكه در برابر: امامان و اهل بيت نيز آنان را بشناسند، و معنى شناختن، شناختن ظاهرى و صورى نيست، بلكه مقصود اين است كه انسان شايستگى خود را به اندازه‏اى برساند كه امامان اهل بيت عليه‏السلام او را به عنوان شيعه و پيرو بپذيرند، و به ديگر سخن: اعمال او مطابق سيره و روش آنان باشد، چنانكه امام على عليه‏السلام فرمود:

ان الله سبحانه أنزل كتابا هاديا بين فيه الخير و الشر فخذوا نهج الخير تهتدوا، واصدفوا عن سمت الشر تقصدوا، الفرائض الفرائض! ادوها الى الله تؤدكم الى الجنة... (76)

((خداوند، كتاب راهنمايى را فرستاده است كه نيك و بد در آن بيان گرديده است. پس روش نيك را برگزينيد تا هدايت گرديد، و از بدى دورى نماييد تا راه مستقيم و درست را بپيمايد. واجبات را رعايت كنيد! واجبات را رعايت كنيد آنها را به گونه‏اى پسنديده انجام بدهيد -! حق خداوند را در مورد آنها بپردازيد، كه رعايت واجبات و رعايت حق خداوند در آنها شما را به بهشت مى‏كشاند...))

و آنگاه كه درباره اسلام سخن مى‏گويد، مى‏فرمايد:

...والجنة سبقته... (77)-  ?

((...و بهشت جايزه اسلام است كه براى انسان برنده در مسابقه اسلام در نظر گرفته شده است))

بنابراين، انجام واجبات الهى به گونه‏اى شايسته كه رضايت خداوند در آن باشد و به ديگر سخن: مطابقت اعتقادات و باورها با اعمال انسان از ويژگى‏هاى انسان‏هايى است كه در روز قيامت جايگاه آنان بهشت جاويد خواهد بود و چنانكه در خطبه‏اى ديگر فرمود:

و انما الأجر فى القول باللسان والعمل بالأيدى و الأقدام... (78)

((و همانا پاداش انسان در گفتار به وسيله زبان، و در كردار به وسيله كار و تلاش با دستان و پاها است...))

و درباره نقش پيروى از خداوند فرمود:

...فاجعلوا طاعة الله...جنة ليوم فزعكم و مصابيح لبطون قبور كم وسكنا لطول وحشتكم و نفسا لكرب مواطنكم فان طاعة الله حرز من متالف مكتنفة و مخاوف متوقعة و أوار نيران موقدة... (79)

((...پس پيروى از خداوند را...سپرى براى روز ترس قيامت خود، و چراغ‏هايى براى درون گورهاى خود، و آرامش گرى براى ترس دراز مدت خود روز محشر و گشايشى براى جايگاه‏هاى اندوه خود قرار بدهيد، پس به راستى كه پيروى از خداوند، نگاهدارنده از جايگاه‏هاى تباهى، در بر گيرنده ترس گاه‏هاى مورد انتظار، و شعله‏هاى بر افروخته آتش دوزخ است...))

مردى از امام عليه‏السلام درخواست كرد كه وى را پند دهد، امام عليه‏السلام بدينگونه او را پند داد:

لا تكن ممن يرجوا الاخرة بغير عمل و يرجى التوبة بطول الأمل...يحب الصالحين و لا يعمل عملهم و يبغض المذنبين و هو أحدهم يكره الموت لكثرة ذنوبه...ان عرضت له شهوة أسلف المعصية و سوف التوبة...و يخشى الخلق فى غير ربه و لا يخشى ربه فى خلقه . (80)

((از آنان مباش كه بدون عمل خوب، اميدوار به آخرت نيك است، و با آرزوى درازى كه براى زندگى دنياى خود دارد توبه به درگاه الهى را به تأخير مى‏اندازد...انسان‏هاى درستكار را دوست دارد ولى عمل آنان را ندارد، از گناهكاران كينه دارد، در حالى كه خود يكى از آنان گناهكاران است، به سبب گناهان فراوانى كه دارد، مرگ در نگاه او ناخوشايند است...اگر شهوتى به او عرضه گردد اقدام به معصيت و گناه مى‏كند، و براى توبه كردن امروز و فردا مى‏كند...از مردم در غير راه پروردگارش مى‏ترسد از ترس مردم كارى را انجام مى‏دهد كه خدا آن را نمى‏پسندد و از پروردگارش در كار مردم نمى‏ترسد بدون بيم از خداوند به مردم زيان مى‏رساند))

5- پيكار در راه خدا:

...و من استقام فالى الجنة... (81)?

((...و هر كس براى جهاد در راه خدا و پيكار با دشمنان او استقامت و پايدارى نمايد به بهشت مى‏رود...))

فان الجهاد باب من أبواب الجنة فتحه الله لخاصة أوليائه . (82)

((پس راستى چنين است كه جهاد دروازه‏اى از دروازه‏هاى بهشت است كه خداوند اين دروازه را براى دوستان مخصوص خود گشوده است...))

6- نيت خالص:

اعمال انسان داراى ظاهرى و باطنى است، اگر انسان اعمالش درست باشد و همه كارهاى خود را مطابق فرمان خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله و اولياى دين انجام بدهد و از انجام آنچه كه مورد نهى آنان است خوددارى بورزد نمى‏توان گفت كه او شايسته بهشت است، زيرا ممكن است انسان‏هاى منافق صفت و كفر باطن نيز اين اعمال را براى فريب مردم انجام بدهند. از اين رو ملاك و ظابطه‏اى ديگر لازم است كه اين اعمال را ارزش بخشيده و انسان را شايسته ورود به بهشت نمايد و آن چيز نيت خالص است كه امضاى درستى و صحت اعمال انسان به شمار آمده است. امام عليه‏السلام در اين باره فرمود:

...و ان الله سبحانه يدخل بصدقه النية و السريرة الصالحة من يشاء من عباده الجنة . (83)

((...و خداوند به وسيله درستى و صداقت در نيت و درون شايسته هر كه از بندگانش را كه بخواهد در بهشت داخل مى‏كند.))

آنچه را كه خوانده‏ايد، اوصاف و ويژگى‏هاى اهل بهشت در دنيا بود كه از كلام على عليه‏السلام در نهج البلاغه به دست آمده است و به يقين اوصاف ذكر شده بسيار دقيق و پراهميت و قابل توجه است و انسان آراسته شده به اين اوصاف نه تنها از نعمت‏هاى بهشت بهره‏مند خواهد شد، بلكه در زندگى دنيا نيز فردى سعادتمند و خوشبخت به معنى واقعى خواهد بود، هر چند ديگران او را ذليل و خوار پنداشته، و براى او ارزشى قايل نباشند. چه باك او را كه او مرد خدا است. هم او از خدا راضى و هم خدا از او راضى است، اينگونه انسان هر چند در دنيا مستمند و فقير باشد، احساس كمبود نمى‏كند، زيرا به موجود بى‏نياز مطلق پيوند خورده است، و هر چند در درياى مشكلات و سختى‏هاى زندگى دست و پا بزند، در برابر خداوند ناسپاسى نكرده، و سرانجام خود را به ساحل نجات مى‏رساند، و با ياد خدا آن مشكلات را تحمل نموده و براى خود آرامش پديد مى‏آورد، زيرا او در اين ميان جز معشوق راستين چيزى را نمى‏بيند، و خوديت خود را نابود ساخته و خود اندر ميانه هيچ شده است، اينچنين انسان زبان حالش همان است كه باباطاهر همدانى سروده است:

غم عالم نصيب جان ما بى *** به درد ما فراغت كيميا بى‏

رسد آخر به درمان درد هر كس *** دل ما بى‏كه درمانش بلا بى‏

همه بند تنم مانند نى بى *** مدامم درد هجرانت ز پى بى‏

مرا سوز و گداز تا قيامت *** خدا دونه قيامت تا به كى بى‏