كليد نهج البلاغه

صادق حسن زاده

- ۶ -


نام: عيسى عليه السلام، فرمايش حضرت على عليه السلام: سنگ را بالين مى كرد و جامه ى درشت به تن داشت. "خطبه 160"

نام: عقيل، فرمايش حضرت على عليه السلام: به خدا سوگند، عقيل را ديدم پريش و سخت درويش از من خواست تا منى از گندم شما بدو دهم، و كودكانش را ديدم از فقر موى ژوليده، رنگشان تيره گرديده، گويى بر چهره هايشان نيل كشيده، پى درپى مرا ديدار كرد و گفته خود را تكرار.... پس آهنى براى او گداختم و به مشتش نزديك ساختم.... "كلام 224"

نام: فاطمه عليهاالسلام، فرمايش حضرت على عليه السلام: يا رسول الله! شهادت دختر گرامى ات عنان شكيبايى از كفم گسلانده، و توان خويشتندارى ام نمانده.... دخترت تو را خبر دهد كه چسان امتت فراهم گرديدند و بر او ستم ورزيدند.... "كلام 202"

نام: مالك اشتر، فرمايش حضرت على عليه السلام: او شمشيرى از شمشيرهاى خداست. نه تيزى آن كند شود و نه ضربت آن بى اثر بود. "نامه 38"

نام: محمد صلى الله عليه و آله، فرمايش حضرت على عليه السلام: در مدينه نام او بلند گرديد، و دعوتش به همه جا كشيد.... بدو حكمهاى نادانسته را آشكار كرد، و ، بدعتها را كه در آن راه يافته بود كوفت و بركنار كرد.... "خطبه 161" نام: موسى عليه السلام، فرمايش حضرت على عليه السلام: موسى عليه السلام از سبزى زمين مى خورد، چندانكه به خاطر لاغرى تن و تكيدگى گوشت بدن رنگ آن سبزى از پوست تنك شكم او نمايان بود! "خطبه 160"

نام: محمد بن ابوبكر، فرمايش حضرت على عليه السلام: او دوست من بود، او را پرورده بودم- و چون فرزندم مى نمود- "كلام 68"

نام: مروان بن حكم، فرمايش حضرت على عليه السلام: با دست خود كه دست يهود "است" بيعت كند، "سپس" روگرداند و در نهانى آن را بشكند.... "كلام 73"

نام: معاويه، فرمايش حضرت على عليه السلام: همانا پس از من مردى "يعنى معاويه" بر شما چيره شود، كه گلويى گشاده دارد و شكمى فراخ و برون افتاده بخورد هر چه يابد و بجويد آنچه نيابد . اگر مى توانيد او را بكشيد، و نتوانيدش كشت! "كلام 57"

نام: مغيره بن اخنس، فرمايش حضرت على عليه السلام: اى فرزند ملعون و درخت بى ريشه و بر! "خطبه 135" نام: مغير بن شعبه، فرمايش حضرت على عليه السلام: اى عمار! او را واگذار، چه او چيزى از دين برنگرفته جز آنچه آدمى را به دنيا نزديك كردن تواند، به عمد خود را به شبهه ها درافكنده تا آن را عذرخواه خطاهاى خود گرداند. "حكمت 405"

نام: مصقله بن هبيره، فرمايش حضرت على عليه السلام: خدا مصقله را خير ندهاد! "كه پول بيت المال را برداشت و به نزد معاويه گريخت" "خطبه 44"

نام: وليد بن عقبه ابن معيط، فرمايش حضرت على عليه السلام: از آنان كسى است كه در ميان شما- مسلمانان- بن شراب نوشيد "همين وليد" و حد اسلام بر او جارى گرديد "در حكومت عثمان بود و حد به وسيله على عليه السلام جارى گشت" "نامه 62"

نكته ها و گفته ها

خطبه بدون نقطه

امام على عليه السلام اين خطبه را بالبداهه و بدون آمادگى قبلى در آن واحد ايراد فرموده اند:

''الحمد لله اهل الحمد و ماواه و له اوكد الحمد و احلاه و اسرع الحمد و اسراه و اطهر الحمد و اسماه و اكرم الحمد و اولاه، الحمدلله الملك المحمود و المالك الودود مصور كل مولود و مثال كل مطرود.... ها، هو امكم و حل حرمكم ممسكا عروسكم المكرمه و ماهرا لها كما مهر رسول الله صلى الله عليه و آله ام سلمه و هو اكرم صهر اودع الاولاد و ملك ما اراد و ماسها مملكه و لاوهم و لا و كس ملاحمه و لا وصم. اسال الله لكم احماد وصاله و دوام اسعاده و الهم كلا صلاح حاله و الاعداد لمئاله و معاده و له الحمد السرمد و المدح لرسوله احمد صلى الله عليه و آله.

يادآورى: اين خطبه شگفت انگيز در شرح نهج البلاغه ملافتح الله كاشانى "صاحب منهج الصادقين" آمده است و ما از كتاب ''قضاء اميرالمومنين على بن ابى طالب عليه السلام'' تاليف علامه شوشترى رحمه الله ص 80 و ص 81 نقل كرديم و لازم به ذكر است اين دو خطبه را ''على محمد على دخيل'' تحت عنوان ''خطبتان للامام اميرالمومنين عليه السلام الخاليه من الالف و الخاليه من النقطه'' در ''دار مرتضى بيروت'' به چاپ رسانده است و لغات آن را شرح داده است.

خطبه بدون الف

ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه مى نويسد:... بعضى از اصحاب پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در اين خصوص بحث مى كردند كه كدام حرف از حروف الفبا بيشتر در كلمات و صحبتها به كار مى رود؟ همه گفتند:''حرف الف'' پس على عليه السلام اين خطبه را در همان لحظه ايراد فرمود:

''حمدت من عظمت منته و سبغت نعمته و سبقت غضبه رحمته و تمت كلمته و نفذت مشيئته و بلغت قضيته حمدته حمد مقر بربوبيته متخضع لعبوديته متنصل من خطيئته متفرد بتوحيده مومل منه مغفره تنجيه يوم يشغل عن فصيلته و بنيه.... عذت برب عليم رحيم كريم من شر كل عدو لعين رجيم فليتضرع متضرعكم و ليبتهل مبتهلكم و ليستغفر كل مربوب منكم لى و لكم و حسبى ربى وحده.''

يادآورى: اين خطبه شگفت انگيز در 85 سطر مى باشد كه ما قسمتى از آن را در اينجا آورديم عزيزان مراجعه كنند به كتاب ''نهج البلاغه الثانى'' خطبه 44 ص 75 تا ص 80، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 19 / ص 140 و شرح نهج البلاغه علامه خوئى 210:1.

معماى خلافت

قال على عليه السلام:''من لم يقل انى رابع الخلفاء الاربعه فلعنه الله عليه!'' كسى كه نگفت من چهارمين خليفه از خلفاى اربعه هستم، پس لعنت خدا بر او باد!

مراد از خلفاى سه گانه قبل از خودش كه على عليه السلام چهارمين آنهاست: آدم، داود و هارون عليهم السلام است چرا كه قرآن آنها را ''خليفه'' معرفى كرده است:

1- آدم عليه السلام "و اذ قال ربك للملائكه انى جاعل فى الارض خليفه" "به خاطر بياور" هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت:''من در روى زمين، خليفه قرار خواهم داد'' "بقره / آيه 30"

2- داود عليه السلام "يا داود انا جعلناك فى الارض خليفه"، اى داود، ما تو را در زمين خليفه قرار داديم. "طه / آيه 26"

3- هارون عليه السلام، "و اجعل لى وزيرا من اهلى، هارون اخى"، و وزيرى از خاندانم براى من قرار ده، برادرم هارون را "طه / آيه 30 -29"

4- على عليه السلام،''على اخى و وزيرى و وارثى و وصيى و خليفتى فى امتى''، پيامبر فرمود: على، برادر و وزير و وارث و خليفه من است در ميان امتم. "احقاق الحق ج 5 / ص 35"

يادآورى: اين توجيه زمانى است كه قايل به صحت اين روايت باشيم. "ر. ك: ''مشكلات العلوم'' علامه نراقى، ص 296"

آيا خطبه البيان معروف از على است؟

براى ''خطبه البيان'' سه متن روايت كرده اند كه با هم اختلاف كلى دارد و هيچكدام سندى كه بتوان بدان اعتماد كرد، ندارد. اين خطبه ها نقاط ضعف و ايرادات بيشترى دارند كه از جمله آنها: وجود كلمات بى معنا، غلطهاى دستورى، وجود كلمات فارسى، غلطهاى تركيبى، غلو، اشكالات تاريخى و....

كه همه اينها ثابت مى كند قطعا اين خطبه ها از على عليه السلام نيست و احتمال دارد على عليه السلام چنين خطبه اى داشته ولى جمعى آن را با اغراض گوناگون، تحريف كرده اند. "ر. ك: كتاب ''جزيره ى خضراء، افسانه يا واقعيت؟'' نوشته علامه جعفر مرتضى لبنانى، ص 91 تا ص 159"

آيا دعاى عدليه از امام على است؟

علامه حسن زاده آملى مى فرمايد:

''.... دعاى معروف عدليه را منسوب به اميرالمومنين عليه السلام دانسته اند و مرحوم حاج ميرزا ابراهيم سبزوارى بر آن شرحى حكيمانه و عارفانه نوشته است، راقم "حسن زاده آملى" گويد سياق دعا به اعلى صوت خود فرياد مى كشد كه از منشات بعضى از علماى اماميه است'' "كتاب ''هزار و يك نكته ص 108"

آخرين تحقيق درباره اولين شرح نهج البلاغه

''.... بر نهج البلاغه شروح و ترجمه هاى زيادى به لغات مختلف نوشته اند، و اين نكته همواره مورد نظر علما و علاقمندان بوده است كه اولين شارح نهج البلاغه كيست؟ در اين مورد شش نظريه وجود دارد كه بدانها اشاره مى شود:

1- على بن ناصر مولف ''اعلام نهج البلاغه'' معاصر علامه شريف رضى "نظريه علامه امينى صاحب الغدير و دكتر سيد جواد مصطفوى"،

2- شريف مرتضى "برادر شريف رضى" در شرح خطبه ى شقشقيه،

3- شريف رضى "خود جمع آورى كننده نهج البلاغه" چون در خلال خطبه ها خود بعضى از آنها را تفسير كرده است

4- قطب الدين راوندى مولف منهاج البراعه،

"نظريه ابن ابى الحديد و صاحب رياض العلماء"

5- ظهيرالدين بيهقى مولف ''معارج نهج البلاغه'' "نظريه محدث نورى و محدث قمى"،

6- امام و برى خوارزمى از اعلام قرن ششم ه ق "نظريه ابن يوسف شيرازى"

مرحوم علامه سيد عبدالعزيز طباطبائى با بيان جالب و مستدل خود، پنج نظريه را به ترتيب زير رد مى كند:

1- على بن ناصر، از اعلام قرن هفتم است، زيرا در كتاب خود به نام ''زبده التاريخ'' تاريخ وفات اتابك را 622 مى نويسد و خدا مى داند پس از آن چه قدر مى زيسته است، پس نمى تواند معاصر مرحوم شريف رضى باشد.

2- شريف مرتضى هم جز اولين شارحان نهج البلاغه نيست، ولو اينكه بعضى از خطبه هاى نهج البلاغه را شرح كرده باشد، زيرا ثابت نشده كه خطبه ها را از نهج البلاغه گرفته باشد، بلكه خود ايشان از نظر روايت طرق خاص و مستقلى دارد.

3- شريف رضى را هم نمى توان اولين شارح نهج البلاغه معرفى كرد، زيرا نهج البلاغه اسم كل اين كتاب است با همه مطالب گرد آمده در آن.

4- قطب راوندى در سال 556 از شرح خود فارغ شده است، در حاليكه سيد فضل الله راوندى، و امام ''وبرى''، و بيهقى شروح خود را در حدود 552 نوشته اند.

5- ''وبرى'' قبل از بيهقى بوده است، زيرا بيهقى در شرح خود از ''وبرى'' مطالبى نقل مى كند.

و در نتيجه نظريه ششم به صواب نزديكتر است يعنى ''امام وبرى، احمد بن محمد الخوارزمى''....

"ولى علامه سيد عبدالعزيز طباطبائى" اضافه مى كند:

''به نظر من اقدم شارحان و اول آنها، سيد فضل الله راوندى است، زيرا مى دانيم كه ايشان در آغاز جوانى براى تحصيل علم از كاشان به بغداد سفر كرده، و در آنجا نسخه اصلى نهج البلاغه را به خط مولف يافته، و از روى آن براى خود نسخه اى برداشته، و در ربيع الاول سال 511 ه ق از نوشتن آن فارغ گرديده، آنگاه در تعليق و شرح و تفسير آن اقدام نموده است، بنابراين اولين شارح نهج البلاغه كه بر ''امام وبرى'' هم مقدم است ايشان مى باشد.''

"كتاب ''المحقق الطباطبائى فى ذكراه السنويه الاولى''، ج 3، ص 1045 و 1046 مقاله حجه الاسلام دين پرور"

ديوان شعر معروف به ديوان امام على از كيست؟

آيه الله العظمى كاشف الغطاء رحمه الله در كتاب ''جنه الماوى'' در پاسخ به اين سؤال مى فرمايد:

''بعضى نقل كرده اند كه على عليه السلام فقط دو بيت شعر سروده، و بعضى مى گويند كه تمام اشعار آن ديوان از حضرت على عليه السلام است. ولى در حقيقت مقدار كمى از اشعار آن كتاب از آن حضرت عليه السلام مى باشد و بقيه از شاعران ديگر مانند ''ابوالاسود دئلى و سيد حميرى است، كه قطب الدين كيدرى "از علماى قرن ششم ه ق" آن اشعار را به صورت اين ديوان جمع آورى كرده است....''

علامه سيد حسن امين- صاحب اعيان الشيعه- ديوان امام على عليه السلام را براساس روايات صحيح جمع آورى نموده و در مقدمه آن بعضى از اشعار منسوب به على عليه السلام را كه قطعا يا احتمالا و يا به نقلى كه شده از آن حضرت نيست، متذكر شده است و اين ديوان در سال 1366 ه ق در دمشق به چاپ رسيده است. "الذريعه 102:9"

آيه الله حسن زاده آملى نيز مى فرمايد:''على بن ابيطالب قيروانى كه به غلط، ديوان او به حضرت على عليه السلام نسبت داده شده است....'' "مجله حوزه، شماره 22، ص 26"

كتاب على چه كتابى است؟

اين كتاب در مصادر اهل سنت به عنوان ''صحيفه على'' ذكر شده است و منابع شيعى از آن به عنوان ''كتاب على عليه السلام'' ياد نموده اند و امام حسن عليه السلام درباره آن فرمود كه اين كتاب به املاى پيامبر صلى الله عليه و آله و به خط على عليه السلام نزد ما محفوظ است.

حضرت باقر عليه السلام فرمودند: نزد ما صحيفه اى است از كتابهاى على عليه السلام كه درازاى آن هفتاد ذراع مى باشد. ما از آنچه در آن ثبت و ضبط است پيروى مى نمائيم و از آن تجاوز نمى نمائيم.

"دائره المعارف تشيع ج 4 ص 304، امام شناسى علامه طهرانى رحمه الله ج 14 ص 212"

اين فرمايش على را چگونه بخوانيم؟

''غرك عزك، فصار قصار، و ذلك ذلك، فاخش فاحش، فعلك فعلك، تهدى بهدى''،

"اى معاويه!" عزت دو روزه دنيا تو را مغرور ساخته، منتهاى فائده اين غرور سبب ذلت و خوارى تو در آخرت است، پس بترس از بديهاى فعل خود كه شايد هدايت شوى.

اينطور بخوانيم ''غرك عزك، فصار قصار، و ذلك ذلك، فاخش فاحش،فعلك فعلك، تهدى بهدى''.

"مشكلات العلوم، علامه ملامهدى نراقى، ص 283"

دعاى كميل و مناجات شعبانيه

رهبر معظم حضرت آيه الله العظمى خامنه اى مى فرمايند: ''من يك وقت از امام راحل بزرگوارمان پرسيدم كه در بين اين دعاهايى كه هست شما كدام دعا را بيشتر از همه مى پسنديد و بزرگ مى شماريد؟ ايشان تاملى كردند و گفتند: دو دعا، يكى دعاى كميل و يكى هم مناجات شعبانيه.''

احتمالا مناجات شعبانيه هم از اميرالمومنين عليه السلام است، چون در روايت دارد كه همه ائمه عليهم السلام با اين مناجات، مناجات مى كردند. من حدس قوى مى زنم كه آن هم از اميرالمومنين عليه السلام باشد. كلمات و مضامينش هم شبيه به همين كلمات و مضامين دعاى كميل است. دعاى كميل دعاى عجيبى است''

"خطبه نماز جمعه آيه الله خامنه اى 21 رمضان 1417 برابر با 12 بهمن 1375"

پنجاه سؤال از حضرت على

چه عددى بر 2-3-4-5-6-7-8-9-10 قابل قسمت مى باشد؟

امام على عليه السلام در حالى كه سوار اسب بود بى درنگ فرمود: روزهاى سال را در روزهاى هفته ضرب كن'' آنگاه حضرت اسب خود را تاخت و رفت.

توضيح فرمايش حضرت على عليه السلام: اگر ''360'' "كه در آن وقت معروف اين بود كه روزهاى سال 360 روز است" را در ''7'' ضرب كنيم، حاصل ضرب آن 2520 خواهد بود، يعنى:

360 ضرب در 7 مساوى است با 2520

عدد مذكور بر 2 قابل قسمت است زيرا زوج مى باشد و بر 3 قابل قسمت است زيرا مجموع ارقام آن برابر 9 خواهد بود و عدد 9 بر 3 قابل قسمت است، پس 2520 هم بر 3 قابل قسمت است چون 20 كه دو رقم سمت راست عدد است، بر 4 بخش پذير مى باشد. پس اين عدد بر 4 بخش پذير است و چون اين عدد به صفر ختم مى شود بر 5 هم بخش پذير است و چون بر 3 و 2 بخش پذير است، پس بر 6 نيز بخش پذير است و چون عدد مذكور حاصل ضرب ''360'' در ''7'' مى باشد بر 7 نيز بخش پذير است و چون سه رقم سمت راست آن بر 8 بخش پذير است، اين عدد هم بر 8 بخش پذير است و چون مجموع ارقام اين عدد 9 است، بر 9 نيز بخش پذير است و چون به صفر ختم مى شود بر 10 نيز بخش پذير است.

"راه تكامل ج 220:2 استاد احمد امين رياضى دان معروف در عراق"

بصير و بينا در شب و روز كيست؟

على عليه السلام در پاسخ سؤال ''ابن كوا''، فرمودند: از چيزى و مطلبى سؤال كن كه به دردت بخورد و اين نوع سؤالها را كه فايده آنچنانى ندارد نپرس. "از بعضى اين سؤالها كه از حضرتش پرسيده اند مظلوميت علمى و فرهنگى ايشان نيز به دست مى آيد كه آن درياى علم چگونه گرفتار مردمى شده بود كه جز معما و سؤالهاى پيش افتاده، مطالب علمى و مسايل جدى و مشكل گشا نمى پرسيدند"

حضرت به ناچار "و شايد به اين منظور كه نگويند نتوانست به سؤال پاسخ گويد" فرمود: بيناى در شب و روز كسى است كه به پيامبران پيشين ايمان داشته و پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را نيز درك كرده و دين او را پذيرفته است "مصداق فرمايش حضرت، ''صرمه بن ابى انس'' مى باشد" و بيناى در روز، آن كسى است كه به پيامبران گذشته ايمان نداشته و پيامبر اسلام را درك كرده و به حضرتش ايمان آورده است "كه اكثر اصحاب و مسلمانان صدر اسلام مصداق آن مى باشند" و بيناى در شب و كور در روز، آن كس است كه به پيامبران پيشين ايمان داشته ولى دين اسلام را نپذيرفته است. "كه از مصاديق آن اميه بن صلت بوده است"

"قضاء اميرالمومنين عليه السلام علامه شوشترى ص 101 و ص 102"

كدام پسر بزرگتر از پدرش بود؟

حضرت فرمودند: حضرت عزير عليه السلام بود كه خداوند او را زنده گردانيد در حاليكه عزير 40 سال داشت و پسرش صد و ده سال.

توضيح: زمانى كه عزير با اراده خداوند متعال رخت از اين جهان فروبست چهل سال داشت و پسرش ده ساله بود و پس از صد سال، خداوند او را زنده كرد كه عزير در اين هنگام از نظر جسمانى و قيافه هيچ فرقى نكرده بود و گذشت زمان تاثيرى بر جسم او نگذاشته بود، لذا از نظر ظاهرى پسرش پير و صد و ده ساله بود ولى پدر به سن چهل ساله مى نمود.

اندازه قطر خورشيد چقدر است؟

امام على عليه السلام فرمود: 900 ميل در 900 ميل

توضيح فرمايش على عليه السلام: بديهى است كه ميل در اسلام 4000 ذراع بود "ذراع از مرفق تا سر انگشتان دست راست" اگر ذراع دست متوسطى با ''اينچ'' بسنجيم و 4000 ذراع را به اينچ تبديل نماييم و بعد آن را به ''يارد'' و ''ميل'' "به اصطلاح اروپائى" تبديل نمائيم مى بينيم 810000 ميل اسلامى برابر است با آنچه علماى فلك گفته اند كه قطر خورشيد برابر است با 865380 ميل اروپائى و آن 1760 يارد است.

"راه تكامل استاد امين ج 235:2"

كدام دو برادر بودند كه در يك روز تولد يافتند و در يك روز هم چشم از جهان فروبستند ولى سن يكى پنجاه سال و ديگرى صد و پنجاه سال بود؟!

امام على عليه السلام در پاسخ اين سؤال فرمودند:''عزير و برادرش عزره'' "يا عزيز" بود كه در يك روز به دنيا آمدند و عزير صد سال چشم از اين جهان فرو بست و