كليد نهج البلاغه

صادق حسن زاده

- ۲ -


سخنان شيفتگان نهج البلاغه

خطبه 001

''الحمد لله الذى لا يبلغ مدحته القائلون...''

امام خمينى رحمه الله در عظمت اين خطبه مى فرمايد: هان! فيلسوفان و حكمت اندوزان بيايند و در جملات خطبه اول اين كتاب الهى به تحقيق نشيند و افكار بلندپايه خود را به كار گيرند و با كمك اصحاب معرفت و ارباب عرفان، اين جمله ى كوتاه را به تفسير بپردازند... تا ميدان ديد فرزند وحى را دريافته و به قصور خود و ديگران اعتراف كنند و اين است آن جمله:''مع كل شى ء لا بمقارنه و غير كل شى ء لا بمزايله''

"پيام امام به كنگره نهج البلاغه 27/ 2/ 1360 شمسى"

خطبه 002

''احمده استتماما... كحلهم دموع''

جمله ''و قام فى فتن داستهم.... كحلهم دموع''

رهبر معظم آيت الله خامنه اى مى فرمايند: ''"اين جمله" از همان جملاتى است كه واقعا قابل ترجمه نيست، شعرا و اهل ذوق بايد بنشيند و براى هر كلمه يك معادل پيدا كنند، و براى هر تركيبى يك تركيب پيدا كنند''

"سخنرانى آيت الله خامنه اى سال 1364- حسينيه ارشاد- ''بازگشت به نهج البلاغه'' ص 47"

خطبه 003

''اما و الله لقد تقمصها ابن ابى قحافه''

حضرت على عليه السلام در پاسخ ابن عباس كه چرا اين خطبه را ادامه نمى دهى، فرمود:''اى ابن عباس! هرگز "نمى توانم ادامه بدهم"، آنچه شنيدى شعله ى غم بود كه سركشيد و تفت بازگشت و در جاى آرميد "ابن عباس گويد: به خدا سوگند، هرگز بر هيچ گفتارى چنان دريغ نخوردم كه بر اين گفتار، اندوه بردم كه چرا اميرالمومنين عليه السلام نتوانست سخن را بدانجا رساند كه بايست"

"نهج البلاغه، ترجمه شهيدى، ص 11، با مختصر تصرف"

خطبه 016

''ذمتى بما اقول رهينه و انا به زعيم...''

سيدرضى رحمه الله در عظمت اين خطبه به خصوص جمله آخر آن، مى فرمايد: ''زيبايى اين سخن كوتاه نه چندان است كه بتوان گفت، و- بيننده و يا شنونده درماند- كه درى بدين زيبايى، كه تواند سفت؟ و زياده بر آنچه گفتيم، در فصاحت تا بدان پايه است كه زبان در وصف آن درماند، و انديشه آدمى خود را به ژرفاى آن نرساند، و اين نكته را كه گفتيم نداند جز كسى كه در اين صنعت بسى توسن فكرت راند، ''و درنيابد آن را مگر مردم دانا'' "نهج البلاغه، ترجمه شهيدى، ص 17 و 18"

علامه بيهقى در ''معارج نهج البلاغه'' مى گويد:''اين كلام على عليه السلام مانند سحر حلال است و درجه و منزلت آن از صفات كمال اوج مى گيرد، گويا دانه هاى ياقوت است كه به نخ كشيده شده يا همانند روزهاى عيد است كه در ميان روزهاى سال مى درخشد''

"مجله ''تراثنا'' شماره 34 / ص 88"

خطبه 021

''فان الغايه امامكم.. تخففوا تلحقوا، فانما ينتظر باولكم آخركم''

سيدرضى رحمه الله مى گويد: ''پس از كلام خدا و سخنان محمد مصطفى صلى الله عليه و آله، اين سخنان را با هر گفتارى بسنجند بر آن برترى مى يابد و پيشى مى گيرد و اما اين جمله ''تخففوا تلحقوا''، هيچ كلامى اندك لفظ و بسيار معنى مانند اين جمله نيست. چه ژرف است عمق اين جمله كه آكنده از معرفت است و سرشار از حكمت و ما در كتاب ''خصايص'' به بزرگى قدر و شرافت گوهر آن اشاره كرده ايم''

"نهج البلاغه ذيل خطبه 21 و همچنين ''خصائص الائمه عليهم السلام'' ص 112"

علامه بيهقى در ''معارج نهج البلاغه'' مى نويسد:''تخففوا تلحقوا'' اين الفاظ علوى است، حكايت از شكوفه هاى درختان دارد و تنفس دل انگيز سحرگاهان... اگر اين الفاظ بر سنگ خوانده شود، از عظمت آن، سنگها درهم مى شكند و چشمه هاى آب از آنها فوران مى كند، يا اگر بر ستاره ها خوانده شود، ستارگان در برابر عظمت آن، از افق هاى آسمان فرود مى آيند.''

"معارج نهج البلاغه ص 108"

خطبه 025

''ما هى الا الكوفه اقبضها و ابسطها....''

جرج جرداق مسيحى در عظمت بخشى از اين خطبه مى گويد:''اين تعبير ''ما هى الاالكوفه....'' به اوج زيبايى هنرى رسيده است....''

"زيبائيهاى نهج البلاغه ص 59"

خطبه 028

''اما بعد، فان الدنيا ادبرت.... الا و ان اليوم المضمار و غدا السباق....''

علامه سيدرضى رحمه الله در خصوص جمله امام على عليه السلام ''من بر شما از دو چيز بيشتر مى ترسم....''، مى گويد: ''اگر سخنى بود كه مردم را به زهد كشاند، و به كار آخرت ناچار گرداند، اين سخن است و درباره ى آن بس كه، دل را از آرزوها چنان برد كه روشن شود و پند گيرد، و بيش پى كار دنيا نگيرد، و شگفت تر، سخن اوست كه فرمايد:''امروز مضمار است و فردا مسابقت، سبقه بهشت است، و دوزخ غايت'' كه در اين سخن گذشته از فخامت لفظ و عظمت معنى تمثيل راست و تشبيه حقيقى و بى كم و كاست، سرى عجيب و معنى لطيف نهفته است...''

"نهج البلاغه، ترجمه شهيدى، ص 29"

كلام 031

''لا تلقين طلحه.... فما عدامما بدا''

علامه سيدرضى رحمه الله مى فرمايد:''جمله ''فما عدامما بدا'' نخستين بار از على عليه السلام شنيده شده است.

"نهج البلاغه، ذيل كلام 31"

خطبه 040

''كلمه حق يراد بها الباطل....''

علامه سيدرضى رحمه الله مى فرمايد:''اين عبارت "كلمه حق يراد بها الباطل" بليغ ترين و رساترين جمله اى است كه از كار خوارج پرده برمى دارد''

"خصائص الائمه عليهم السلام سيدرضى، ص 113"

خطبه 076

''رحم الله امرا سمع حكما فوعى....''

ابوجعفر كوفى در عظمت اين خطبه مى گويد: ''آيا سخنى كوتاهتر و موعظه اى رساتر از اين سخن ديده اى؟ و چگونه چنين نباشد در حالى كه او "على عليه السلام" خطيب و لقمان قريش است!

"خصائص الائمه عليهم السلام سيدرضى، ص 111"

خطبه 083

معروف به خطبه غرا

''الحمد لله الذى علا بحوله و دنا بطوله....''

سيدرضى رحمه الله مى نويسد:''اين خطبه، از خطبه هاى شگفت انگيز اوست... در خبر است كه چون اميرالمومنين على عليه السلام اين خطبه را خواند، تنها از شنيدن آن لرزيد، و ديده ها باران اشك باريد، و دلها از بيم بتپيد، و بعض مردم آن را خطبه غرا ناميده اند''

"نهج البلاغه، ترجمه شهيدى، ص 66-65-60"

رهبر معظم آيه الله خامنه اى در عظمت بخشى از اين خطبه "فان الدنيا... وحشه المرجع"، مى فرمايد: ''ببينيد چقدر زيباست، البته قابل ترجمه نيست، بايد بلغا و شعرا بنشينند كلمه كلمه اينها را بسنجند و ترجمه كنند''

"سخنرانى در حسينيه ارشاد فروردين 1364 شمسى"

خطبه 091

معروف به خطبه اشباح

''الحمدلله الذى لا يفره المنع و الجمود...''

علامه سيدرضى رحمه الله مى فرمايد:''اين خطبه از خطبه هاى گرانقدر و ارزشمند على عليه السلام است.''

"اول خطبه 91"

خطبه 109

''كل شى ء خاشع له و كل شى ء قائم به....'' ابن ابى الحديد معتزلى در ذيل جمله اى از اين خطبه- بعد از بيان اين حقيقت كه هر كسى مى خواهد فنون فصاحت و بلاغت را بياموزد و ارزش كلمات را نسبت به يكديگر درك كند در اين خطبه بينديشد، مى گويد:

''تاثير و جاذبه اين خطبه چنان است كه اگر آن را بر انسان بى دين ملحدى كه مصمم است رستاخيز را با تمام قدرت نفى كند بخوانند قدرتش درهم مى شكند، دلش را در وحشت فرود مى برد و اراده ى منفى او را تضعيف مى كند و تزلزل در بنياد اعتقاد او ايجاد مى نمايد. پس خداوند بزرگ گوينده اش را از اين خدمت به اسلام جزاى خير دهد، بهترين جزايى كه به وليى از اوليايش داده است. چه جالب بود ياريش براى اسلام، گاه با دست و شمشير و گاه با زبان و بيان و گاه با قلب و فكرش آرى او ''سيد المجاهدين و ابلغ الواعظين و رئيس الفقهاء و المفسرين و امام اهل العدل و الموحدين'' است.''

"شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد 202:7 از كتاب ''پيام امام عليه السلام'' ص 53 نقل كرديم"

خطبه 192

معروف به خطبه قاصعه

''الحمد لله الذى لبس العز و الكبرياء....''

رهبر معظم، آيت الله خامنه اى مى فرمايد:''در همين خطبه قاصعه اى كه مى دانيد و معروف است، اميرالمومنين عليه السلام چقدر زيبا و پر مغز و برانگيزاننده و هشدار دهنده سخن گفته است. قسمتى از آن خطبه را يادداشت كرده ام: فاالله فى كبر الحميمه.... ترفعوا فوق نسبهم''

"سخنرانى آيت الله خامنه اى در كنگره پنجم نهج البلاغه سال 1405 ه. ق"

خطبه 193

معروف به خطبه همام

''اما بعد، فان الله- سبحانه و تعالى- خلق الخلق....''

علامه الهى قمشه اى مى فرمايد: ''اين خطبه به حقيقت گنجينه پر از گوهرهاى حكمت و معرفت است و در آن، دوره كامل درس فلسفه الهى و علم اخلاق و علم النفس و پرورش روان، مندرج است. اين خطبه براى موفقيت آسايش ابدى و شادكامى جاودانى، دستورى جامع و رهبرى كامل است. اين خطبه دريائى است كه غوص و غوركنندگان در آن به گوهرها و جواهرات گرانبهاى معنوى و كمالات روحانى دست يابند... اين خطبه در هر يك از قرون اسلامى نزد اهل دانش، بزرگترين كتاب از نظر اخلاقى بشمار رفته و خطباى بزرگ در محافل سخنرانى به اندرزهاى آن براى راهنمايى مردم تمثل مى جستند، آرى هيچ سخن را به پايه قوت تاثير اين خطبه نتوان يافت....''

"كليات ديوان حكيم الهى قمشه اى، ص 1"

سيدرضى رحمه الله نقل مى كند: ''وقتى همام اين خطبه را شنيد، فريادى كشيد و بيهوش گشت و در آن بيهوشى جان به جان آفرين سپرد''

شايان ذكر است كه على عليه السلام در اين خطبه 105 صفت و ويژگى براى متقين برشمرده است.

خطبه 207

''املكوا عنى هذا الغلام لا يهدنى....''

علامه سيدرضى رحمه الله در خصوص جمله ''املكوا عنى هذا الغلام''، مى فرمايد: ''اين جمله از برترين گفتار و فصيح ترين سخنان است''

"ذيل خطبه 207 نهج البلاغه"

خطبه 216

''اما بعد، فقد جعل الله سبحانه لى عليكم حقا بولايه امركم....''

آيه الله العظمى نائينى رحمه الله مى فرمايد:''قواعد و فوائد مستفاد از هر يك از فقرات اين خطبه مباركه و ماخوذ بودن اصل علم حقوق كه حكماى اروپ "اروپا"، تدوين نموده و بدان مباهات دارند از اشباه و نظائر اين خطبه مباركه موكول به رساله عليحده است كه به عون الله تعالى بعد از اين خواهيم نوشت''

"كتاب ''تنبيه الامه'' ص 97"

خطبه 221

''يا له مراما ما ابعده، و زورا ما اغفله...''

ابن ابى الحديد مى نويسد:''من سوگند مى خورم به همان كسى كه تمام امتها به او سوگند ياد مى كنند كه من اين خطبه را از پنجاه سال قبل تاكنون بيش از هزار بار خوانده ام و هر زمان آن را مى خواندم، خوف و وحشت و بيدارى عميقى تمام وجود مرا در برمى گرفت و در قلب من اثرى شگفت مى گذاشت و در اعضاى پيكرم لرزشى عجيب. هر زمان در مضامين آن دقت مى كردم، به ياد مردگان از خانواده و بستگان و دوستانم مى افتادم و چنان مى پنداشتم كه من همان كسى هستم كه امام در لابلاى اين خطبه توصيف مى كند. چقدر واعظان و خطيبان و فصيحان در اين خصوص گفته اند و چقدر من در برابر سخنان آنها به طور مكرر قرار گرفته ام اما در هيچ كدام تاثيرى را كه اين كلام در دل و روح من مى گذارد، نديده ام''

"شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 153:11"

آيه الله جوادى آملى مى فرمايد:''ابن ابى الحديد "در خصوص خطبه 221" مى گويد اگر تمام فصحاى عرب در يك جايى نشسته باشند و اين خطبه على بن ابى طالب عليه السلام قرائت بشود شايسته است كه همه آنها سجده كنند، همانطورى كه قرآن سوره هائى دارد كه در آن سوره ها، آياتى است كه اگر آن آيات خوانده شود، بايد سجده كرد على بن ابى طالب عليه السلام هم خطبى دارد كه يكى از آن خطب اين است، اگر اين خطبه براى خردمندان فصيح و بليغ و كارشناسان فصاحت و بلاغت تلاوت شود آنان بايد سجده كنند.

اين معنى در حضور درس استاد علامه طباطبائى- دام ظله- مطرح شد كه چگونه ابن ابى الحديد، يك همچو تدبير بلندى دارد؟ استاد فرمود: ''ابن ابى الحديد گزاف نگفته است زيرا اگر سجده است براى كلام خداست و همان محتواى قرآنى است كه به صورت خطب على بن ابى طالب عليه السلام درآمده است در حقيقت براى كلام خداوند دارند سجده مى كنند نه براى كلام مخلوق خدا''

"حكمت نظرى و عملى در نهج البلاغه، ص 26 و 27"

نامه 022

''اما بعد، فان المرء يسره درك ما لم يكن....''

ابن عباس- شاگرد و يار وفادار على عليه السلام- در ارزش اين نامه مى گويد:''پس از سخنان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، هيچ سخنى را به اندازه اين سخن سودمند نيافتم''

"نهج البلاغه، اول نامه 22"

نامه 031

معروف به وصيت نامه به امام حسن عليه السلام

''من الوالد الفان، المقر للزمان....''

ابو احمد عسكرى از علماى معروف اهل سنت در كتاب ''الزواجر و المواعظ'' خود مى نويسد:''اگر از حكمت چيزى شايستگى آن را داشته باشد كه با طلا نوشته شود، همين نامه امام على عليه السلام است.''

"تاسيس الشيعه آيت الله صدر، ص 404"

علامه بيهقى مى نويسد:''اگر در شرح اين وصيت- كه امير المومنين عليه السلام آنچه نياز بشر است در آن جمع كرده است- كاغذهاى سفيد، با قلم ها سياه گردد، به نصف يك دهم يا كمتر از آن هم، به فوايدى كه در آن است نمى توان نزديك شد و اگر كسى ذوق علمى و عملى داشته باشد براى او كافى است آنچه به آن اشاره نموديم و اگر كسى چنين ذوقى نداشته باشد، سخن كم و بسيار در نزد او مساوى است و تاثيرى ندارد.''

"معارج نهج البلاغه ص 380"

نامه 035

''اما بعد، فان مصر قد افتتحت....''

ابن ابى الحديد معتزلى مى نويسد:''فصاحت را ببين "در اين نامه" كه چگونه افسار خود را به دست على عليه السلام داده و مهار خود را به او سپرده است، نظم عجيب الفاظ را تماشا كن، يكى پس از ديگرى مى آيند و در اختيار او قرار مى گيرند مانند چشمه اى كه خود به خود و بدون زحمت از زمين بجوشد....''

"شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 145:16"

نامه 053

معروف به نامه مالك اشتر

''اما بعد، فصلوا بالناس الظهر حتى تفى ء....''

آيت الله العظمى محمدحسين نائينى رحمه الله مى فرمايد: ''چقدر سزاوار است، چنانچه مرحوم حضرت آيه الله العظمى سيدنا الاستاد العلامه آقاى ميرزاى شيرازى قدس سره غالبا به مطالعه اين فرمان مبارك و سرمشق گرفتن از آن مواظبت مى فرمود، همين طور تمام مراجع امور شرعيه و سياسيه، هر كس به اندازه ى مرجعيتش اين سيره حسنه را از دست نداده و اين فرمان مبارك را.... كان لم يكن نشمارند.''

"كتاب ''تنبيه الامه'' نائينى، ص 104"

حكمت 081

''قيمه كل امرء ما يحسنه....''

علامه رضى رحمه الله مى فرمايد: ''اين كلمه اى است كه آن را بها نتوان گذارد و حكمتى همسنگ آن نمى توان يافت و هيچ كلمه اى را همتاى آن نتوان نهاد''

"نهج البلاغه، ترجمه شهيدى، ص 373"

جاحظ اديب مشهور مى نويسد:''اگر در تمام اين كتاب جز اين يك جمله على عليه السلام نبود، باز كافى بود، بلكه از حد كفايت نيز بالاتر....''

"البيان و التبيين ج 83:1"

حكمت 088

''كان فى الارض امانان من عذاب الله....''

علامه سيدرضى رحمه الله مى فرمايد:''اين "فرمايش على عليه السلام" از نيكوترين لطايف معنى را برون آوردن است و ظرافت سخن را آشكار كردن''

"نهج البلاغه- ترجمه شهيدى، ص 347"

حكمت 093

''لا يقولن احدكم:''اللهم انى اعوذ بك من الفتنه'' لانه ليس احد....''

علامه سيدرضى رحمه الله مى گويد: ''اين تفسير از آيه "و اعلموا انما اموالكم و اولادكم فتنه" از تفسيرهاى شگفت انگيز است كه از على عليه السلام شنيده شده'' "نهج البلاغه ذيل حكمت 93"

حكمت 133

''الدنيا دار ممر، لا دار مقر....''

استاد محمدتقى جعفرى مى فرمايد:''تفسير اين جمله مختصر، يك مجلد كتاب مستقل نياز دارد كه به خوبى توضيح داده شود'' "يادنامه ى كنگره هزاره نهج البلاغه سال 1360 شمسى، ص 30"

حكمت 196

''لم يذهب من مالك ما و عظك.''

علامه سيدرضى رحمه الله درباره عظمت فرمايش على عليه السلام "آنچه از مالت رفت و تو را پند آموخت، از دستت نشد و نسوخت"، مى گويد:''سبحان الله! چقدر اين كلمه از كلمات ديگر كوتاهتر ولى برد آن در ميدان حكمت بيشتر و طولانى تر است''

"خصائص الائمه عليهم السلام، سيدرضى، ص 113"