كليد نهج البلاغه

صادق حسن زاده

- ۱ -


پيام امام خمينى

بسم الله الرحمن الرحيم

'در كنگره نهج البلاغه از چه صحبت خواهد شد و از كى معرفى؟ دانشمندان بزرگ جهان مى خواهند مولا اميرالمومنين عليه السلام را معرفى كنند و به ديگران بشناسانند يا كتاب نهج البلاغه را؟ ما با كدام مونه و با چه سرمايه اى مى خواهيم در اين وادى وارد شويم؟

ما درباره شخصيت على بن ابى طالب عليه السلام از حقيقت ناشناخته ى او صحبت كنيم يا با شناخت محجوب و مهجور خود؟ اصلا على عليه السلام يك بشر ملكى و دنيوى است كه ملكيان از او سخن گويند يا يك موجود ملكوتى است كه ملكوتيان او را اندازه گيرى كنند؟ اهل عرفان درباره ى او جز با سطح عرفانى خود و فلاسفه و الهيون جز با علوم محدوده ى خود با چه ابزارى مى خواهند به معرفى او بنشينند تا چه حد او را شناخته اند تا ما مهجوران را آگاه كنند. دانشمندان و اهل فضيلت و عارفان و اهل فلسفه با همه فضائل و با همه دانش ارجمندشان آنچه از آن جلوه ى تام حق دريافت كرده اند در حجاب وجود خود و در آئينه محدود و نفسانيت خويش است و مولا غير از آن است، پس اولى آن است كه از اين وادى بگذريم و بگوئيم على بن ابى طالب عليه السلام فقط بنده خدا بود و اين بزرگترين شاخصه ى اوست كه مى توان از او ياد كرد و پرورش يافته و تربيت شده پيامبر عظيم الشان است و اين از بزرگترين افتخارات اوست.

كدام شخصيت مى تواند ادعا كند كه 'عبدالله' است و از همه عبوديت ها بريده است جز انبياء عظام و اولياء معظم كه على عليه السلام آن عبد وارسته از غير و پيوسته به اوست كه حجت نور ظلمت را دريده و به معدن عظمت رسيده است در صف مقدم است و كدام شخصيت است كه مى تواند ادعا كند از خردسالى تا آخر عمر رسول اكرم صلى الله عليه و آله در دامن و پناه و تحت تربيت وحى و حامل آن بوده است، جز على بن ابى طالب عليه السلام كه وحى و تربيت صاحب وحى در اعماق روح و جان او ريشه دوانده. پس او به حق، عبدالله است و پرورش يافته عبدالله اعظم است. و اما كتاب نهج البلاغه كه نازله روح اوست براى تعليم و تربيت ما خفتگان در بستر منيت و در حجاب خود و خودخواهى خود معجونيست براى شفا و مرهمى است براى دردهاى فردى و اجتماعى و مجموعه ايست داراى ابعادى به اندازه ى يك انسان و يك جامعه بزرگ انسانى از زمان صدور آن تا هر چه تاريخ به پيش رود و هر چه جامعه ها به وجود آيد و دولتها و ملتها متحقق شوند و هر قدر متفكران و فيلسوفان و محققان بيايند و در آن غور كنند و غرق شوند فيلسوفان و حكمت اندوزان بيايند و در جملات خطبه اول اين كتاب الهى به تحقيق بنشينند و افكار بلند پايه ى خود را به كار گيرند و با كمك اصحاب معرفت و ارباب عرفان اين يك جمله كوتاه را به تفسير بپردازند و بخواهند به حق وجدان خود براى درك واقعى آن ارضاء كنند و به شرط آنكه بياناتى كه در اين ميدان تاخت و تاز شده است آنان را فريب ندهد و وجدان خود را براى فهم درست بازى ندهند و نگويند و بگذرند تا ميدان ديد فرزند وحى را دريافته و به قصور خود و ديگران اعتراف كنند و اين است آن جمله:'مع كل شى ء لا بمقارنه و غير كل شى ء لا بمزايله'

و اين جمله و نظير آن، كه در كلمات اهل بيت وحى آمده است بيان تفسير كلام الله است كه در سوره ى حديد است و براى متفكران آخر الزمان آمده است "و هو معكم اينما كنتم" اينك اميد آن است كه شما و دانشمندان و متفكران متعهد كه در كنگره ارجمند هزاره نهج البلاغه گرد هم آمديد ابعاد عرفانى و فلسفى و اخلاقى و تربيتى و اجتماعى و نظامى و فرهنگى و ديگر بعدها را به مقدار ميسور بيان فرمائيد و اين كتاب را به جوامع بشرى معرفى نموده و عرضه داريد كه اين متاعى است كه مشترى آن انسانها و مغزهاى نورانى است.

صلوات و سلام بى پايان به رسول اعظم كه چنين موجود الهى را در پناه خود تربيت فرموده و به كمال لايق انسانيت رساند. و سلام و درود بر مولايمان كه نمونه ى انسان و قرآن ناطق است و تا ابد نام بزرگ او باقى است و خود الگوى انسانيت و مظهر اسم اعظم است. و سلام بر شما دانشمندان كه با زحمت پر ارج و سودمند خود راه رسيدن به اهداف عالى اين كتاب مقدس را بازمى نمائيد.'

و السلام على عبادالله الصالحين

27 ارديبهشت 1360- 12 رجب 1401

روح الله الموسوى الخمينى

پيشگفتار

بسم الله الرحمن الرحيم

كتاب شريف 'نهج البلاغه' كه به حق 'برادر و فرزند قرآن' نام گرفته، بعد از قرآن عظيم، بهترين و عظيم ترين اثر جاودانه ى اسلامى است كه با دستورها و مضامين بلند خود به زندگى مسلمانان شور و شعف خاصى بخشيده است. انديشمندان، سالهاى سال درباره مطالب آسمانى اين كتاب انديشيده اند و در سايه آن به كليدهاى معماى هستى دست يافته اند. اولياء الله با زحمات و تلاشهاى شبانه روزى، خود را به ساحل اين درياى بيكران رسانده و جرعه اى از آن نوشيده ولى همچنان مبهوت عظمت اين دريا هستند و آن امام 'دريا دل'. فرزانگان حقيقت بين براى تحقق عدالت در جهان، به اين چشمه جوشان، چشم دوخته اند. سياستمداران مسلمان اين 'كتاب سياست' را محور و مدار حكومت سياسى خود مى دانند هر چند در اجراى آن هنوز ناتوانند.

رزمندگان در راستاى مبارزه با ظلم و ستم، آن را 'كتاب شجاعت' مى خوانند. عارفان، مضامين بلند و بى نظير آن را همچو آيينه اى شفاف مى دانند كه نمايانگر چهره زيباى خلقت و رمز و راز هستى است. همام آن عارف و دلباخته كه از سخنان گنجينه عرفان، سرمست شده و جان به جان آفرين سپرد. اهل دل، آن را 'كتاب اشك و عشق' ناميده اند. مسيحيان آن را 'انجيل بلاغت' نام داده اند و دانشمندان نامى عرب از آن به 'الگوى فصاحت' و 'كتاب بصيرت' تعبير كرده اند.

ولى تعبير زيباى امام خمينى رحمه الله كه نهج البلاغه را افتخار مكتب تشيع دانسته اند، از همه گوياتر و رساتر است. آنچه حقانيت شيعه و مظلوميت حضرت على عليه السلام را بازگو مى كند، همين نهج البلاغه است. اگر تاريخ نگاران با دقت به مطالعه اين كتاب مى پرداختند از جريانات تاريخ صدر اسلام يك تحليل صحيح و واقعى و منطقى داشتند. و اگر شرح حال پردازان در لابلاى اين كتاب تعمق مى كردند چهره پيچيده شخصيتها را به وضوح و روشنى مى ديدند و از آنها اين همه تجليل و تعريف نمى كردند، چهره منحوس بنى اميه به ويژه معاويه را در آيينه خطاناپذير نهج البلاغه مى ديدند و در تحليل هاى خود به بيراهه نمى رفتند. ولى افسوس كه از آن غفلت كردند تا اينكه بعد از قرنها كه از تلاش دانشمند معروف اهل سنت ابن ابى الحديد، مى گذشت، بار ديگر مفتى بزرگ مصر، محمد عبده، نهج البلاغه را به برادران و انديشمندان اهل سنت معرفى كرد و خود نيز در بزرگترين دانشگاه اسلامى- الازهر- به تدريس آن پرداخت چنانكه دكتر طه حسين مصرى در كتاب 'الايام' از آن ياد كرده است كه چگونه جوانان و طلاب الازهر در درس نهج البلاغه عبده، شركت مى جستند.

آرى مطهرى ها، 'طهارت روح' را در اين چشمه زلال يافتند و با هنرها، از آن 'هنر شجاعت و شهادت' آموختند و بهشتى ها، عطر دل انگيز بهشت را از آن گرفتند و بهشت آفرين را با آن شناختند. رجائى ها، با كلمات اميدآفرين بذر اميد و رجاء در دلهاى مشتاقان، كاشتند.

به هر تقدير، اگر امروز اين كتاب زندگى و مشعل فرزانگى، فراروى جوانان عزيز قرار گيرد و هر چه بهتر و بيشتر براى آنان معرفى شود، بهتر در برابر تهاجم فرهنگى خواهند ايستاد و از آفات و خطرات و بيماريهاى روحى و رفتارهاى ناهنجار اجتماعى، در امان خواهند بود و در برابر آنها واكسينه خواهند شد. پس فرصتهاى طلائى را از دست ندهيم و به نداى بيدارگرانه رهبر معظم آيت الله خامنه اى، لبيك بگوييم كه فرمود:

'من درباره ى توجهى كه ما بايد به نهج البلاغه پيدا كنيم، مى خواهم هشدار بدهم. ما اين توجه را امروزه كم داريم، مثل اينكه نمى دانيم چه گنجينه ى معرفت بى پايانى در اين كتاب هست، يا هنوز براى مردم ما، حتى براى محققين ما، اهميت دستيابى به منبع عظيم اين كتاب بى نظير به طور كامل كشف نشده است.

... تاكيد مى كنم كه اين كتاب، گنجينه ى بى نظيرى است، تمام نشدنى است و امروز هم بيشتر از هميشه ملت ما و جامعه ى اسلامى ما به آن نيازمند است، ما امروز به اين كتاب احتياج داريم.'

"بازگشت به نهج البلاغه، ص 38 و ص 49"

دلبستگى به نهج البلاغه

سال 1358، كلاسهاى معارف اسلامى در مسجد شهيد مطهرى برگزار مى شد و جوانان با شور و شوق خاصى در آن شركت مى كردند و با اشتياق وصف ناپذيرى در صدد آشنائى با اسلام ناب محمدى بودند. اين جانب نيز با جمعى از دوستان جلسه آشنائى با نهج البلاغه داشتيم. در شبهاى پر فيض و به يادماندنى ماههاى مبارك رمضان گرد هم مى آمديم و با خواندن سخنان جانبخش مولا على عليه السلام، گرد و غبار از دل برمى گرفتيم.

اما آن جمع دوستان چه زود با مولا و مراد خود، على بن ابى طالب عليه السلام پيوند يافتند و خود را به سرچشمه زلال حقيقت رساندند. آرى، با شروع جنگ تحميلى، آن عزيزان يكى پس از ديگرى به مصاف دشمنان شتافتند و با الهام از كلام على عليه السلام، على وار در اعتلاى اسلام كوشيدند و جام شهادت را از دست مراد خود گرفتند و نوشيدند.

آن شبهاى ماه رمضان را به ياد دارم كه چگونه شهيد رضا محمديان با ذوق و شوق وصف ناپذيرى سخنان گوهربار على عليه السلام را مى خواند و بى اختيار اشك از چشمه ى عشقش سرازير مى گشت.

شهيد عطوف آقاجانى، كه همام وار گوش به كلام مولا مى سپرد و در اين راه نيز عاشقانه جان سپرد. شهيد محمدرضا رحيم نژاد كه هميشه از مظلوميت نهج البلاغه سخن مى گفت. شهيد مهدى فلاحى، كه از شعله هاى غم على عليه السلام در نهج البلاغه، غمگين مى گشت و ساعتها در خلوت دل با امام خود به راز و نياز مى پرداخت. شهيد حسين ستاريوند، كه چشم اميد به ستارگان آسمان ولايت دوخته بود و دل را از محبت آنان، آكنده ساخته بود.

از كدامين شهيد دلباخته بگويم؟ از شهيد طريقنا كه طريق الى الله را پيمود، شهيد حسين نژاد كه با سخنان دلنشين و حكيمانه اش دل را مى ربود، شهيد ايرج حاجى زاده كه زائر كربلا، كعبه دلها بود، شهيد عرفانى فر كه از گنجينه عرفان بهره گرفت و چشم از اين دنياى فانى برگرفت و... به هر حال آن روزهاى فراموش ناشدنى گذشت تا اينكه در سال 1360 جهت ادامه تحصيل به شهر مقدس قم آمدم و دوباره با جمعى از دوستان طلبه و دانشجو آن جلسه را برقرار كرديم كه حدود 8 سال ادامه يافت. سال 1368 جمعى از دوستان آن جلسه جهت تبليغ و تدريس به مراكز فرهنگى اعزام شدند.

در سال 1372 براى آشنايى هر چه بيشتر با نهج البلاغه با دوستان جلساتى برگزار شد كه اين نوشتار را در آن جلسه عرضه كرديم و مقبول افتاد و تشويق كردند تا آن را به چاپ رسانيم.

از خداوند منان براى تمام سروران گرامى كه به نحوى در چاپ اين كتاب ما را يارى رساندند تشكر مى كنم به خصوص از مسئولين محترم انجمن اسلامى منتظران مهدى "عج" مراغه "مسجد شهيد مطهرى" كمال سپاس را دارم و اميدوارم سروران عزيز پيشنهادات و نظرات خودشان را در جهت تكميل اين كتاب ارائه فرمايند.

قم 1375- صادق حسن زاده

نهج البلاغه از ديدگاه فرزانگان جهان

افتخار شيعه

حضرت امام خمينى رحمه الله فرمود:

''ما مفتخريم كه كتاب نهج البلاغه كه بعد از قرآن بزرگترين دستور زندگى مادى و معنوى و بالاترين كتاب رهايى بخش بشر است و دستورات معنوى و حكومتى آن بالاترين راه نجات است، از امام معصوم ما "اميرالمومنين على بن ابى طالب على عليه السلام" است. "وصيتنامه امام خمينى رحمه الله ص 3، چاپ ارشاد"

بازگشت به نهج البلاغه

رهبر معظم انقلاب حضرت آيه الله خامنه اى مى فرمايد:

''... امروز شرايطى مشابه شرايط حكومت دوران اميرالمومنين على عليه السلام است. پس روزگار، روزگار نهج البلاغه است. امروز مى شود از ديدگاه دقيق و نافذ اميرالمومنين على عليه السلام به واقعيتهاى جهان و جامعه نگاه كرد و بسيارى از حقايق را ديد و شناخت و علاج دردها را پيدا كرد. همين است كه به نظر ما امروز از هميشه به نهج البلاغه محتاج تريم... آرزويى كه داشته ايم و داريم اين است كه جامعه ى ما با اين كتاب عزيز الفت و انس پيدا كند... من درباره توجهى كه ما بايد به نهج البلاغه پيدا كنيم، مى خواهم هشدار بدهم. ما اين توجه را امروزه كم داريم، مثل اينكه نمى دانيم چه گنجينه معرفت بى پايانى در اين كتاب هست، يا هنوز براى مردم ما، حتى براى محققين ما، اهميت دستيابى به منبع عظيم اين كتاب بى نظير به طور كامل كشف نشده است.''

"كتاب ''بازگشت به نهج البلاغه'' ص 38 -28"

انجيل بلاغت

نويسنده شهير استاد ''امين نخله'' دانشمند مسيحى خطاب به شخصى كه از وى خواسته است، چند كلمه از سخنان على عليه السلام را برگزيند تا وى در كتابى گرد آورد و منتشر سازد، مى گويد:

''از من خواسته اى كه ''صد كلمه'' از گفتار بليغ ترين نژاد عرب ''ابوالحسن'' را انتخاب كنم، تا تو آن را در كتابى منتشر سازى. من اكنون دسترسى به كتابهايى كه چنين منظورى را تامين كند ندارم، مگر كتابهايى چند از جمله انجيل بلاغت، نهج البلاغه است. با مسرت اين كتاب باعظمت را ورق زدم، به خدا نمى دانم چگونه از ميان صدها كلمات على عليه السلام فقط صد كلمه را انتخاب كنم بلكه بالاتر بگويم نمى دانم چگونه كلمه اى را از كلمه ديگر جدا سازم! اين كار درست به اين مى ماند كه دانه ياقوتى را از كنار دانه ياقوت ديگر بردارم.

سرانجام من اين كار را كردم در حاليكه دستم ياقوتهاى درخشنده را پس و پيش مى كرد و ديدگانم از تابش نور آنها خيره مى گشت. باور كردنى نيست كه بگويم به واسطه ى تحير و سرگردانى به چه سختى كلمه اى را از اين معدن بلاغت بيرون آوردم!

بنابراين، تو اين صد كلمه را از من بگير و به ياد داشته باش كه اين صد كلمه پرتوهايى از نور بلاغت و غنچه هايى از شكوفه فصاحت است.''

"''در پيرامون نهج البلاغه'' علامه شهرستانى ص 39 و 40"

تجليگاه علم الهى

استاد شيخ محمدرضا حكيمى مى فرمايد:

''كلام جاودانه ى ''نهج البلاغه''، جوششى است از سرچشمه ى بى انقطاع الهى، كه به ''امر رب'' خود مى جوشد. اين كلام، تقرير دوباره اى است از حقايق تجسم يافته ''قرآن كريم''، و از علوم ''وحى محمدى'' و شناختهاى قرآنى و تعاليم اسلامى. و همين است كه شريف بزرگوار علوى، حضرت ذوالحسبين، ابوالحسن محمد بن حسين موسوى، مشهور به ''سيدرضى''، گردآورنده ى اين ''جامع مقدس'' مى گويد:

''... لان كلامه عليه السلام الكلام الذى عليه مسحه من العلم الالهى، و فيه عبقه من الكلام النبوى.''... كلام على عليه السلام كلامى است كه فروغ فروزان علم آسمانى آن مى تراود و نسيم جانپرور سخن پيامبر از آن مى وزد.'' "''كلام جاودانه'' استاد حكيمى ص 155"

نيروى سخن

استاد شيخ محمد عبده در مقدمه ''شرح نهج البلاغه'' اش مى نويسد:

''... هنگامى كه پاره اى از عبارات نهج البلاغه را به دقت مى خواندم، صحنه هايى در نظرم مجسم مى گشت كه شاهد زنده اى براى پيروزى نيروى سخن و بلاغت بود: آنجا كه دلها با برهان حقايق آميخته مى گشت، و سپاه سخنان محكم و نيرومند، چنان به درهم شكستن باطل و يارى حق به پا مى خاست، كه هر شك و باطلى را نابود مى كرد. قهرمان ميدان كه اين پرچم پيروزى را به اهتزاز درآورده بود، اميرالمومنين على بن ابى طالب بود. من هرگاه در مطالعه اين كتاب از فصلى به فصل ديگر مى رسيدم، حس مى كردم كه پرده هاى سخن عوض مى شود، و آموزشگاه پند و حكمت تغيير مى يابد. گاهى خودم را در جهانى مى يافتم كه ارواح بلند معانى با زيور عبارات تابناك آن را آباد ساخته است. اين معانى بلند، پيرامون روانهاى پاك و دلهاى روشن، مى گردد تا بدانها الهام رستگارى بخشد و به مقصد عالى كه دارند برساند، و از لغزشگاهها دورشان كرده به شاهراه محكم فضيلت و كمال بكشاند...''

"''داستان غدير'' ص 286-287"

گنجينه سخن

استاد حنا الفاخورى مى نويسد:''على "عليه السلام" در نهج البلاغه صاحب شخصيتى يكتاست. او مرد عقيده نيرومند و ايمان زنده است.... سخن على بن ابى طالب از لحاظ معنى گنجينه اى است كه در ادبيات آن دوره جاى خاص و بى نظيرى را اشغال كرده و از نظر لفظ نيز از جمال و رونق بسيارى برخوردار است براى اينكه با اين ثروت لفظى و معنوى آشنا شويم به بيان ارزشهاى لفظى و معنوى برخى از حكم و رسائل و مواعظ او را مى آوريم... كتاب نهج البلاغه يك ثروت عظيم فكرى و ادبى است.'' "''تاريخ ادبيات عرب'' حنا الفاخورى، ص 248 و ص 251"

آرامش روح

علامه محمد باقر محمودى صاحب ''نهج السعاده فى مستدرك نهج البلاغه'' مى گويد:

''من از آغاز، علاقه بسيارى به نهج البلاغه داشتم و هرگاه كه غمگين مى شدم، مطالعه ى اين كتاب، آرامش روحى عجيبى به من مى داد به طورى كه تمام غم هايم را فراموش مى كردم...''

"كتاب ''ميراث ماندگار'' ج 93:3"

درياى سخن

آيت الله العظمى خويى رحمه الله مى فرمايد:''هنگامى كه على عليه السلام در خطبه هاى نهج البلاغه وارد بحثى مى شود، جايى براى سخن ديگرى باقى نمى گذارد تا آنجا كه افرادى كه از تاريخ زندگى اميرمومنان على عليه السلام آگاهى كافى ندارند گمان مى كنند كه او تمام عمرش را تنها درباره ى همان موضوع صرف كرده است.''

"كتاب ''پيام امام عليه السلام'' 45:1"

گنج شايان

استاد ناصيف يازجى در عظمت نهج البلاغه مى گويد:

''من در نويسندگى، استاد و مبرز نشدم مگر با آموختن قرآن و نهج البلاغه، اين دو كتاب عظيم و پايدار، اين دو كتاب با عظمت، گنج شايان زبان عربى و ذخيره مهمى براى طالبان علوم ادبى است''

"''شرح القصيده'' عبدالمسيح انطاكى ص 541 نقل از ''در پيرامون نهج البلاغه'' ص 55"

درس فصاحت و بلاغت

محمد بن على بن طباطبا "ابن طقطقى" مى نويسد:

''"كتاب ''مقامات حريرى''" اگر از يك طرف نفعى در آن باشد، از سوى ديگر زيانمند است. چنانكه گروهى از مردم به اين گونه عيبهاى ''مقامات حريرى و بديعى'' آگاه شده اند و برخى به ''نهج البلاغه'' كه از كلمات اميرالمومنين على بن ابى طالب على عليه السلام است رو آوردند، زيرا نهج البلاغه كتابى است كه حكم و مواعظ و خطب و توحيد و شجاعت و زهد و علو همت از آن آموخته مى شود، و كمترين فايده ى آن فراگرفتن فصاحت و بلاغت است.''

"ترجمه تاريخ فخرى ص 16"

فرزند قرآن

استاد شهيد آيه الله مطهرى رحمه الله مى فرمايد:

''سخن على عليه السلام براى او وسيله بوده، نه هدف، او نمى خواسته است به اين وسيله يك اثر هنرى و يا يك شاهكار ادبى از خود باقى گذارد، بالاتر از همه اينكه سخنش كليت دارد و محدود به زمان و مكان و افراد معين نيست. مخاطب او انسان است، و به همين جهت، نه مرز مى شناسد و نه زمان... نهج البلاغه از همه جهات متاثر از قرآن و در حقيقت فرزند قرآن است.''

"''سيرى در نهج البلاغه'' استاد مطهرى ص 31"

فقط سه كلمه

عمرو بن بحر جاحظ مى گويد:''من دوست داشتم همه كتابها و تاليفات خود را بدهم و نسبت تاليف آن كتابها را از خودم قطع و انكار نمايم و در عوض آن، فقط سه كلمه از كلمات على بن ابى طالب عليه السلام را از آن خود سازم و آن كلمات منسوب به من گردد...''

"معارج نهج البلاغه بيهقى ص 10"

اسلوب شگفت انگيز

استاد شيخ مصطفى غلايينى لبنانى مى نويسد:

''از بهترين كتابها كه شايسته است مطالعه آن براى كسى كه مى خواهد اسلوب عالى را بفهمد، مطالعه كتاب نهج البلاغه امام على رضى الله عنه است. كتابى كه اين مقاله "نهج البلاغه و اسلوبهاى كلام عربى" به خاطر آن تحرير شده است. همانا در اين كتاب، سخنان بليغ و اسلوبهاى شگفت انگيز و معانى عالى و دلپذير و موضوعات ارزشمند يافت مى شود...''

"مجله ''تراثنا'' شماره 34، ص 100"

كتاب سياست

برخى از صاحب نظران درباره ى نهج البلاغه گفته اند:

''معظم خطبه فى السياسه و اقلها فى الزهد. بخش عمده خطبه ها و سخنان آن درباره ى سياست است و اندكى درباره ى "اخلاق" و زهد''

"''تاريخ الادب العربى'' دكتر عمر فروخ، ج 309:1 نقل از كلام جاودانه ص 178"