زمينه ها و عوامل اصلاحات
بدون ترديد يك سلسله زمينه ها و عوامل معنوى و مادى ، در بسترسازى و تحقق
اصلاحات نقش دارد كه بيشتر آنها را در نهج البلاغه مى يابيم ، از جمله :
1 - تقوا
تقوا نيرويى است مقدس كه سبب كشش به سوى ارزشهاى معنوى و عالى و گريز از پستى ها و
آلودگى هاى مادى مى شود، و آدمى را بر خويشتن مسلط نموده ، از اسارت هواهاى نفسانى
آزاد مى كند. و در واقع به انسان مصونيت مى بخشد نه محدوديت . داشتن تقوا در انديشه
و عمل اصلاح طلب موثر مى باشد. امام المتقين على عليه السلام پيوسته بر تحقق تقوا و
تعميق و توسعه آن خاصه نسبت به خواص ، تاكيد داشت ، حتى در وصيتنامه خود، قبل از هر
چيز به تقوا و پروا پيشگى توصيه مى فرمايد:
شما را و تمام فرزندانم و هر كس اين پيام به او مى رسد در هر
زمان و هر به تقوا و نظم در امور و ايجاد صلح و صلاح بين خود سفارش مى كنم ... .
(51)
و در خطابى ديگر به بيان آثار تقوا پرداخته ، مى فرمايد:
به راستى تقوا داروى بيمارى دلها و قلب هاى شما... و به صلاح
و سامان رساننده فساد درون جان و جامعه ) شماست .
(52)
اى بندگان خدا بدانيد تقوا دژى بلند و شكست ناپذير است و بى تقوايى و هرزه گى خانه
اى پست و در حال فرو ريختن كه حافظ ساكنان خود نمى باشد و كسى كه به ان پناه برد در
امان نخواهد بود، آگاه باشيد، باتقوا مى توان ريشه و نيش گزنده گناهان را قطع كرد.))(53)
((همانا تقوا كليد هر در بسته و توشه قيامت و عامل
آزادى از هر گونه بردگى و نجات از هر تباهى است . و در پرتو تقوا طالب هر چيز پيروز
خواهد و پروا كنندگان از گناه ، رستگارند و با تقوا به هر آرزويى مى توان رسيد(54)))
2- قدردانى از نعمت ها
يعنى انچه داريم از آن خدا بدانيم و همراه با سپاس و شكر او، با برنامه ريزى صحيح و
به دور از اسراف و تبذير، در مسير رضاى او و خدمت به بندگان او استفاده و صرف كنيم
. كه حضرت على عليه السلام مى فرمايد:
هر نعمتى كه خداوند به تو بخشيده نيكو دار و در راه صلاح و
اصلاح بكار گير و هرگز نعمت هايى را كه در اختيار دارى تباه مكن .
(55)
3 - تامين زندگى كارمندان
رسيدگى به معيشت كارمندان نه تنها اميد بخش و انگيزه كار بهتر و بيشتر مى شود بلكه
سبب آرامش خاطر آنان بوده ، و مانع تجاوز به اموال مردم و بيت المال مى گردد. امام
على عليه السلام در اين زمينه مى فرمايد:
سپس روزى فراوان و امكانات مورد نياز كارمندان را بر آنان
ارزانى دار كه با حقوق و در آمد كافى در اصلاح خود بهتر مى كوشند و با بى نيازى دست
به اموال بيت المال نمى زنند و اتمام حجت است بر آنها.
(56)
4 - استفاده از تجربه صالحان
بهره گيرى از تجربه موفق مصلحان هم علم است و هم صرفه جويى در زمان و دورى از زيان
هاى آزمون و خطا، كه حضرت على عليه السلام مى فرمايد:
آنچه نيكان و صالحان خاندانت به آن عمل كرده اند، انتخاب كن
و انجام بده
(57)
5 - دورى از شعار و ريا
اسلام پيوسته آدمى را از تنگ نظرى هاى مادى و خودنمايى و خود بينى هاى بيرون آورده
، او را به خدا و كمال نامتناهى متوجه مى كند تا نه تنها به جاى حرف و شعار، عملگرا
گردد بلكه در اجراء و عمل هم گرفتار توقف يا انحراف نشود، حضرت على عليه السلام مى
فرمايد:
و عمل صالح زراعت آخرت و ارزشمند است ... و كارها (نيكى ها و
اصلاحات ) را بدون ريا و خود نمايى و شهرت طلبى ، انجام دهيد.
(58)
6 - امر به معروف و انتقاد سالم و خير خواهانه
براى شكل گير و پيشرفت اصلاحات ، دولت و ملت بايد ناظر و ناصح هم باشند، در نهج
البلاغه مى خوانيم :
پس مرا با خير خواهى خالصانه و سالم يارى كنيد.
(59)
و امر به معروف را براى اصلاح توده ها و جامعه قرار داد
(60)
7 - قانون گرايى
عمل به وظيفه و حفظ حقوق يكديگر در مردم و كارگزاران بستر ساز اصلاحات مى باشد. على
عليه السلام مى فرمايد:
و آنگاه كه مردم حق رهبرى و والى را ادا كنند و زمامدار
جامعه ، حقوق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزت يابد، راههاى دين پديدار و
استوار گردد، نشانه هاى عدالت برقرار و سنت هاى صحيح ، در مسير خود به راه افتد پس
بدين ترتيب روزگار اصلاح شود و مردم به استمرار دولت و حكومت اميدوار و توطئه و طمع
هاى دشمنان به ياس انجاميد.
(61)
8 - مبارزه با فساد
همزمان با برنامه هاى اصلاحى ، شناسايى و جلوگيرى از رويش و رشد مفاسد (فردى ،
اجتماعى ، اقتصادى و... از هر كس و در هر شكل ) يك ضرورت است تا اصلاحات به ثمر رسد
همانگونه كه براى رشد نهال و گل ها، آفتها و خارهاى مزاحم را بايد دفع كرد و با روش
صحيح از بين برد مصلحان بزرگ تاريخ يعنى انبياء اينگونه عمل كردند، و على عليه
السلام مى فرمايد:
بدانيد خداوند مرا فرمان داده است تا با سركشان ، پيمان
شكنان و كسانى كه فساد به راه مى اندازد مبارزه كنم .
(62)
در حفظ خصلت هاى پسنديده تعصب به خرج دهيد... از ستم و فساد
اجتناب و دورى كنيد.
(63)
9 - تبيين آثار و فوايد
از جمله عوامل موثر در پذيرش و شكل گيرى اصلاحات بيان نتايج و فوايد ارزشى حركت
اصلاحى و تجليل از عمل صالح و بها دادن به خوبان و خوبى ها مى باشد، امام صالحان
على عليه السلام مى فرمايد:
هر گاه صلاح و شايستگى بر روزگار و مردم چيره شد، اگر كسى به
ديگرى گمان بد برد كه گناهى از او ظاهر نشده ، ستمكار است .
(64)
آگاه باشيد نام نيك و زبان صالح و خير كه خداوند براى آدمى ،
در ميان مردم قرار دهد بهتر است از مال ارثى كه براى ديگران مى گذارد و او را سپاس
هم نمى كند.
(65)
هيچ تجارت و معامله اى همانند عمل صالح (پرسود) نيست
(66)
البته خواستن و تلاش مردم در تحقق اصلاحات قابل ترديد نيست (همانند زمين آماده و
پذيراى بذر صالح ) و شايد ذكر محاسن برنامه اصلاحى ، عامل ايجاد و افزايش تقاضا و
خواست ملت گردد. و لذا على عليه السلام (به فساد پرداختن و اميد اصلاح داشتن را)
توبيخ مى كند:
آنها (دشمنان )... در شهرها ومناطق خود به صلاح و اصلاح
مشغولند و شما به فساد و خرابى مى پردازيد!
(67)
10 - شايسته سالارى
گزينش و انتخاب كارگزاران صالح و كاردان ، نقش اساسى در اجراى اصلاحات دارد، به عكس
گماشتن افراد ناصالح و ناكار آمد، وابستگان قومى و حزبى ناتوان ، عامل ظلم ، بدبينى
، نارضايتى و خشم مردم و موجب فساد و بحران خواهد شد. در اين رابطه امام على عليه
السلام مى فرمايد:
كارگزاران خود را از ميان افراد با تجربه ، با حيا و از
خاندان هاى شايسته و با صلاحيت و پيشگام در اسلام انتخاب كن ...
(68)
11 - برخورد قاطع با كارگزاران متخلف
حضرت على عليه السلام در عين آنكه مظهر محبت و تبلور عطوفت بود اما با خائنان و
مسئولان متخلف نظام ، بدون ملاحظه كارى و تساهل و تسامح برخورد مى نمود و قاطعانه
قوانين الهى را در حق آنها اجرا مى كرد
در نامه خود به والى مصر مى نويسد:
سپس رفتارشان را مورد برسى قرار ده و بازرسان مخفى از افراد
راستگو و وفادار بر آنان بگمار زيرا بازرسى سرى تو سبب مى شود تا آنها امانت دارى
كنند و با مردم به ملاطفت رفتار نمايند و از اعوان خائن دور نگهدارند. و اگر يكى از
آنها (كارگزاران ) آلوده به خيانت شد و گزارش ماموران مخفى عليه او جمع گرديد و آن
اخبار را حجت دانستى ، خائن را تنبيه بدنى كن و به كيفر عملش برسان ، و او را خوار
نموده و داغ خيانت و ننگ بر گردنش بينداز.
(69)
آرى تاريخ گواه است كه آن حضرت ، شريح قاضى را به
خاطر خانه اى كه تهيه كرده بود، احضار و توبيخ كرد.
(70) جانشينى فرماندار بصره را براى كوتاهى در حفظ بيت المال به شدت
تهديد نمود.
(71) و كميل بن زياد نخعى را به جهت
بى كفايتى در فرماندهى لشكر، نكوهش و بركنار كرد.
(72)
و در نامه بى يكى از مسئولان خائن حكومتش نوشت :
از خدا بترس و پرهيزكار باشد و اموال آنان را باز گردان و
اگر چنين نكنى و خدا مرا فرصت دهد تا به تو دست يابم تو را كيفر خواهم كرد كه نزد
خدا عذر خواه من باشد. و با شمشيرى تو را مى زنم كه به هر كس زدم وارد دوزخ گرديد.
به خدا سوگند اگر حسن و حسين عليه السلام (دو فرزند آن حضر) چنان مى كردند كه تو
انجام دادى ، از من روى خوش نمى ديدند و به آرزويى نمى رسيدند جز آنكه حق را از
آنان بگيرم .
(73)
و در كلامى ديگر مى فرمايد:
در انجام آنچه صلاح به شمار مى آيد سستى مكنيد و براى رسيدن
به حق تلاش نماييد و اگر بر حق و صلاح پايدارى نكنيد، بدانيد خوارترين افراد نزد من
، انسان كج رفتار است كه به سختى كيفر خواهم داد و هيچ راه گريزى نخواهد يافت .
(74)
12 - صداقت و صراحت
در سيره سياسى امام عدالت خواهان حضرت على عليه السلام به وضوح صداقت و صريح گويى
با مردم ، ديده مى شود كه نقش فراوان در جلب اعتماد و پذيرش برنامه اصلاحات دارد،
به طورى كه مى فرمود:
آنچه مى گويم بعهده مى گيرم و بدان پاى بندم ... بخدا سوگند
هرگز سر سوزنى حقيقت را از شما پنهان نكردم و هيچگونه دروغى نگفته ام .
(75)
و همچنين مى فرمايد:
هرگاه رعيت و ملت بر تو بدگمان گردد، عذر و دليل خود را
آشكارا با آنان در ميان بگذار و با اين كار بدگمانى را (و در نتيجه زير سئوال رفتن
خود و برنامه هايت ) از آنان برطرف كن ، كه اين دفاع ، رياضتى براى خود سازى تو و
مهربانى و مدارا نسبت به مردم است و آنان را به حق و قانون مدارى و مى دارد.
(76)
13 - حفظ كرامت انسانها
در نهج البلاغه بارها محبت به ملت و حفظ كرامت
انسانها توصيه شده است كه اين خوى پسنديده عامل پذيرش و پيشرفت طرح هاى اصلاحى و
سبب رشد و شكوفايى ملت ، اجراى قانون ، اعتماد و امنيت خواهد بود. و امام على عليه
السلام مى فرمايد:
اى مالك رافت و رحمت را پوشش دل خود قرار بده و با همه مردم
دوست و مهربان باش چرا كه دو دسته اند، يا برادر دينى تو اند و يا افرادى همانند تو
در آفرينش ... بر آنان سخن مگير و ببخشاى ... و بايد محبوب ترين چيزها نزد تو،
تعميم عدل و جلب خوشنودى و رضاى توده مردم باشد.(77)
و در پيامى ديگر مى فرمايد:
با مردم متواضع و فروتن ، مهربان و گشاده روباش و در نگاه و
نيم نگاهت به مردم نيز، با تساوى رفتار كن .
(78)
چرا كه تبعيض هاى ناروا، جامعه را به فساد و تفرقه ، تباهى و طغيان مى كشاند و مانع
شكل گيرى و استمرار اصلاحات مى باشد. و لذا پيشواى اصلاح طلبان راستين ، على عليه
السلام اجازه برترى خواهى به كارگزارانش نمى داد.
و براى همه ملت آنچه براى خود و خاندانت دوست دارى ، دوست
بدار و براى آنها آنچه براى خود و خاندانت نمى پسندى مپسند.
(79)
حتى منت گذارى ، بزرگنمايى كار خود و آمار زياد دادن را نهى مى فرمايد:
از منت بر رعيت به هنگام احسان بپرهيز و بيش از آنچه انجام
داده اى كارت را بزرگ مشمار و هرگز خلاف وعده عمل مكن ... و از امتياز خواهى براى
خود در آنچه مردم مساويند بر حذر باشد.
(80)
14 - دعا
به دنبال برنامه ريزى و مديريت صحيح ،(81)
هر طرح و حركت اصلاحى ، توجه قلبى به قدرت نامتناهى خدا نمودن و دعا كردن ، نه تنها
يك اصل مكتبى و معنوى مى باشد كه توفيق و تداوم كار و مصونيت از تهديدهاى نامرئى را
نويد مى دهد و به طور كلى دعا عبادت بوده و آثار تربيتى و روحى فراوان به همراه
دارد. امام على عليه السلام مى فرمايد:
اگر مردم هنگام نزول بلاها و گرفتاريها و زوال نعمت ها، با
نيت هاى درست و صادقانه به درگاه خدا زارى كنند و با قلب هاى سرشار از محبت ، از
خدا بخواهند، آنچه از دستشان رفته ، باز خواهد گشت و هر گونه فسادى اصلاح گردد.
(82)
و در كلامى ديگر مى فرمايد:
خداى بين ما و آنان اصلاح فرما و صلاح و صواب را حاكم كن .
(83)
پروردگارت تو مرا به اصلاح امورم راهنمايى فرما و قلبم را به
آنچه سبب رستگاريم شود هدايت نما.
(84)
ممماا رى ! على عليه السلام به عنوان رئيس حكومت اسلامى و يك مصلح اسوه ، خدا را مى
خواند و دعا مى كند و به ما مى آموزد.
اصلاح طلبان راستين
امام على عليه السلام در نهج البلاغه ضمن كوتاهى به سه ويژگى برجسته مصلحان
و اصلاح طلبان واقعى اشاره مى فرمايد:
امر و فرمان خداى سبحان (حاكميت دينى و اصلاحات واقعى ) را
برپا ندارد جز آنكه :
1. اهل ملاحظه كارى و سازش و سياسى كارى (در اجراى حق ) نباشد.
2. همرنگ مردم ناصالح و مشابه مفسدان و در جهت خواست آنها حركت و موضعگيرى نكند.
3. پيرو آرزوها (تمايلات نفسانى ، طمع مال و مقام و مفاسد حزبى و جناحى ) نگردد.
(85)
و اين همه ريشه در زهد و دورى از دنيا گرايى دارد. زهد حالتى است كه زاهد به خاطر
دلبستگى هاى معنوى و اخروى نسبت به مظاهر مادى زندگى (در انديشه و عمل ) بى اعتنايى
مى كند و در نتيجه نه تنها ساده زيستى و قناعت دارد كه از رفاه طلبى ، طمع ، تحمل و
لذت گرايى گريزان مى شود و اصلاحات او همراه با عدالت اجتماعى و دورى از ظلم و گناه
مى گردد. و لذا انبياء كه سر آمد مصلحان راستين اند، هم زاهد بودند و به فرموده على
عليه السلام پيامبر صلى الله عليه و آله برترين زاهدان و حضرتش در دورى از دنيا به
او تاسى نموده ، مى فرمايد:
به خدا سوگند كه اين دنيا شما در ديده من از استخوان خوكى در
دست شخص مبتلا به جذام پست تر است .
(86)
و در مورد ترغيب به زهد مى فرمايد:
خوشا به حال آنان كه از دنيا (مظاهر مادى و لذتهاى زودگذر و
فريبنده ) دل بريدند و به آخرت رغبت و دلبستگى پيدا كردند.
(87)
و در تبيين معنا و آثار زهد مى فرمايد:
اى مردم زهد عبارت است از كوتاه كردن آرزو، سپاس گزارى در
برابر نعمت و پارسايى نسبت به محرمات و نبايستنى ها
(88)
و كسى كه در دنيا زاهد باشد، مصيبت ها را ناچيز شمرد و
گرفتاريها بر او سبك نمايد.
(89)
متاسفانه اصلاح طلبان دروغين نه تنها در صدر اسلام ( همانند بنى اميه و بنى عباس )
حتى امامان معصوم و مصلحان راستنى امت را با تبليغات گسترده ، منزوى كردند، بلكه در
مشروطيت و عصر حاضر نيز همان نوع اصلاحات وارداتى و اصلاح طلبان مورد حمايت دشمنان
و رسانه هاى خبرى استكبار جهانى به چشم مى خورند، آنه كه نفى ارزشهاى اسلامى و
انقلابى و محورهاى وحدت و اصيل نظام (قانون اساسى ، ولايت فقيه و مديريت دينى و...)
را هدف قرار داده اند و با نقاب شعارهاى فريبنده ، جامعه و جوانان را به سوى
ليبراليسم ، سكولاريزم و نظام لائيك سوق مى دهند. با آنكه اصلاح طلبان واقعى پيش از
همه و بيش از ديكران ، خود اهل عمل صالح اند، امام على عليه السلام مى فرمايد:
هر آن كسى كه مردم را (به هر كار و حركت اصلاحى ) دعوت كند و
فراخواند ولى خود عمل ننمايد، همانند تير اندرز بدون كمان است
(90)
و در ضمن خطابه اى مى فرمايد:
كجايند خوبان و صالحان شما، كجايند آزاد مردان و سخاوتمندان
شما... مفاسد (فردى و اجتماعى ) آشكار و فراگير شده ، نه انكار كننده و تغير دهنده
اى ديده مى شود و نه بازدارنده اى ، عمل كننده پيدا مى شود... نفرين خدا بر آنان
خدا بر آنان باد كه امر به معروف (و خوبيها و اصلاحات ) مى كنند و خود آنرا ترك مى
نمايد، نهى از منكر و فساد مى كنند و خود مرتكب مى شوند.
(91)
اسوه اصلاحات
الگو خواهى و الگوپذيرى انسان و نقش آن در رشد و تكامل فرد و جامعه ، غير
قابل ترديد است و در امر اصلاح طلبى و طرح و تحقق اصلاحات وجود مدل و اسوه صالحان ،
يك ضرورت به شمار مى رود، تا كار با آگاهى آغاز و راه نزديكتر شود و همچنين در
مواجهه با مشكلات ، حركت متوقف نگردد و يا الگوهاى وارداتى ، امت را به انحراف
نكشاند. بر اين اساس است كه حضرت على عليه السلام مى فرمايد:
به راستى كه پيروى از روش پيامبر و اسوه قرار دادن او براى
شما كافى است ... پسى از پيامبر نيكوتر و برتر پيروى كن زيرا راه و رسم او اسوه مى
باشد (در همه زمينه هاى زندگى ) براى آنكه به او تاسى كند. و محبوبترين بندگان خدا
كسى است كه از پيامبرش تبعيت نمايد.
(92)
و در جاى ديگر مى فرمايد:
به اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله (امامان معصوم و
مصلحان واقعى انسانها) بنگريد و پيوسته ملازم آنان باشيد از جهتى كه مى روند منحرف
نشويد و قدم جاى قدمشان بگذاريد، چرا كه آنان هرگز شما را از راه هدايت و تكامل
منحرف نمى كنند و بيرون نمى برند.
(93)
و در بيانى اتمام حجت نموده ، مى فرمايد:
خدايا هر يك از بندگانت كه سخن و برنامه عادلانه و اصلاح
طالبانه دور از فساد ما را نسبت به دين و دنيا بشنود و از يارى آيين تو و دين تو
سرباز زند ما تو را بر ضد او به شهادت مى طلبيم ... و او را به كيفر گناهانش خواهى
گرفت .
(94)
در خاتمه با اطمينان هر چه بيشتر بايد گفت كدامين اصلاح طلب و كدامين طرح اصلاحى
جامع تر و موفق تر در اجراى عدالت ، امنيت و معنويت و رفع محروميتها، از الگوى
حكومتى امام على عليه السلام بوده و هست ؟!
او كه بر بخش وسيعى از كره خاكى نظام اصلاحى اسلام را پياده كرد و به نمايشگاه
تاريخ آورد، در نامه اى به يكى از كار گزاران بزرگ حكومتى اش مى نويسد:
آگاه باش ! هر ماموم و رهروى را پيشوا و رهبرى است كه بايد
به او اقتدا كند و از زانو نور دانش او (گفتار و رفتار و سيره اش ) بهره گيرد، بدان
، امام شما از دنيايش به اين دو جامعه و از غذاها به اين دو قرص نان اكتفا كرده .
آگاه باش ! شما توانايى اين گونه زيستن را نداريد و ليكن مرا با ورع و خدا پرستى ،
# در همه زمينه هاى زندگى و برنامه هاى علمى و جامع ) و پاكى و پيمودن راه صحيح و
درستكارى يارى دهيد... آيا به همين اكتفا و قناعت كنم كه گفته شود، من امير مومنانم
اما با آنان در سختى هاى روزگار شركت نكنم و پيشوا و اسوه شان در تلخى هاى زندگى
نباشم ؟...
(95)
كجاى تاريخ بشر مى توان اسوه مقتداى صالح و عدل محور همچون حضرت على عليه السلام
يافت كه بگويد:
بر شهرهاى شما وارد شدم (رياست و حكومت را در دست گرفتم ) با
اين پوشاك و لباس اثاث و مركب و شتر سواريم پس اگر با غير اينها و بيش از آنچه با
آنها وارد شدم ، بيرون روم (در پايان حكومت و عمرم ) به حق از خائنان باشم ؟؟.
(96)
و نيز در باره وحدت حرف و عمل كه عامل جلب اعتماد مردم و تحقق اصلاحات است مى
فرمايد:
اى مردم به خدا سوگند شما را به اطاعت و انجام كارى تشويق و
وادار نمى كنم مگر آنكه خود در انجام آن بر شما سبقت مى گيرم و از انجام گناهى باز
نمى دارم جز آنكه قبل از شما خودم آن را ترك مى كنم .
(97)
حال با تمسك به كلام على عليه السلام در بيان شيوه اصلاحات مصلح كل (آخرين اسوه
معصوم امام زمان حضرت مهدى (عج )) سخن را به پايان مى
رسانيم :
او (حضرت مهدى (عج )) خواسته
ها و هواهاى نفسانى را تابع هوس هاى خود قرار دهند و هنگامى كه قرآن را به راى و
نظريه هاى مختلف خود تفسير كنند آن حضرت آراء و نظريه ها را تابع قرآن مى سازد.
(98)يعنى به جاى كثرت گرايى و قرائت هاى متعدد و آزادى و ولنگارى
فكرى و رفتارى ، بدعت ها و تحريف ها كه در طول تاريخ ، دشمنان و نا آگاهان وارد
اسلام و نظام نمودند، مى آيد و بر خلاف نظر اصلاح طلبان غربى و ليبراليست ها، كه بر
اساس اومانيسم (اصالت انسان ) و سكولاريزم (اصالت دنيا و جدايى دين از سياست ) عمل
نمودند. او مقررات خداى حكيم را پياده مى كند، خدايى كه سراسر هستى را بر اساس حكت
و مصلحت آفريده است . و از اين رهگذر در نهج البلاغه مى خوانيم :
آسمان و زمين ، بالا و پستى مامور رساندن منافع شما بوده ،
اوامر خدا را اطاعت كردند و به آنها دستور داده شده كه براى مصالح شما قيام كنند و
چنين كردند.
(99)
معيار اصلاحات
صلاح و فساد از مفاهيم ارزشى محسوب مى شود
(100)و نمى توان با حس تجربه كرد (همانند خوبى و بدى ، معروف و
منكر) بلكه تابع نظام ارزشى است كه رد يا گروه و جوامع براى خود پذيرفته اند (لذا
گاه يك نوع احترام در نظامى ارزشى ، خوب و زيباست ولى در نظام ديگر زشت و ناپسند مى
باشد) حال اين سئوال پيش مى آيد كه اصلاحات طبق كدام نظام ارزشى و فرهنگى و بر اساس
كدام معيار، اسلامى يا الحادى (شرقى يا غربى )؟
اگر گفتمى صالحات بر اساس معيار اسلامى خوب است ، پس بايد آنچه اسلام مى گويد،
انجام دهيم و با هر چه مى گويد بد است مبارزه كنيم ، بر عكس اگر اصلاحات غربى و
كنوانسيون هاى كذايى بين المللى و غيره را پذيرفتيم ، خوبى و بدى كارها تابع همان
نظام ارزشى مى شود، هر چند مخالف اسلام باشد! مانند آزادى هاى جنسى و... و شايد يكى
از علل توصيه مقام معظم رهبرى (حضرت آية الله خامنه اى مدظله العالى ) بر ضرورت
هدايت اصلاحات از مركزى مقتدر، مساله تطبيق آن با معيارهاى مكتبى و قانونى بوده است
(يعنى علاوه بر كارشناسى و تحقيق و اولويت بندى و نظارت بر حسن اجراى تدريجى آن )
نه تنها در نهج البلاغه شاهد الگو و اسوه بوديم (سيره پيامبر صلى الله عليه و آله و
اميرمومنان عليه السلام حكومتش ) بلكه در زيارت مطلقه آن حضرت مى خوانيم (السلام
على ميزان الاعمال )
(101)يعنى معيار سنجش اعمال و رفتار فردى و اجتماعى همگان در همه
زمان ها و زمينه ها، حضرت على عليه السلام مى باشد. و در كلامى ديگر از آن حضرت
معيار اصلاحات ، اين گونه نقل شده است :
آگاه باشيد من نه پيامبرم و نه به من وحى مى شود بلكه تا
آنجا كه مى توانم طبق دستورات قرآن عمل مى كنم ، پس آنچه از اوامر الهى را دستور مى
دهم بر شما كه اطاعت كنيد چه بپسنديد و چه نپسنديد و اگر اوامر من يا هر كس (در
هر موقعيت و زمان ) بر نافرمانى و معصيت خدا باشد، پس بدانيد اطاعت از حاكم و غيره
، شامل معصيت الهى نمى شود. اطاعت فقط در موارد اعمال صالح و فرمانبردارى از خداست
و سه بار اين جمله را تكرار فرمود.
(102)
در اينجا به خوبى مى رساند كه معيار نه پسند و خواست مردم و اكثريت است و نه فرمان
حاكم و نه سياستهاى بين المللى ، بلكه ملاك الهى بودن كار و راه ، اطاعت از دستورات
خداوند مى باشد.
يعنى در حكومت اسلامى و سيره سياسى علوى با آنكه مردم در انتخاب و شكل گيرى حكومت ،
اصلاحات و تداوم آن ، نقش اساسى دارند و امام على عليه السلام مى فرمايد:
به خدا سوگند... اگر اين جمعيت عظيم دورم را نگرفته بود و به
ياريم قيام نكرده بودند و از اين جهت حجت تمام نشده بود و اگر نبود پيمان و
مسئوليتى كه خداوند از عالمان گرفته كه در برابر شكمخوارگى ستمگران و گرسنگى
ستمديدگان سكوت نكنند، من مهار شتر خلافت را رها مى كردم و از آن صرف نظر مى نمودم
(103)
ليكن در صورت تزاحم رضايت و خواست مردم با احكام خدا قطعا دستورات الهى و حلال و
حرام او تقدم دارد برخواست مردم و اكثريت (مثلا آزادى جنسى ، نوشيدن مشروبات الكلى
و...) زيرا در همان حكم خدا خير و صلاح واقعى است همانگونه كه در صورت تضاد بين
خواست مردم با اصول بهداشتى و پزشكى يا مقررات راهنمايى رانندگى و غيره شما حكم به
تقدم و اولويت اجراء آنها بر خواست مردم مى كنيد! و در اينجا همه پرسى يا راى مردم
بى رنگ و معنا مى شود.
و از همين رهگذر، در سيره امام على عليه السلام غير از نظارت خود بر كارگزاران
مناطق ، مردم را به عناوين ناظر بر عملكرد حاكمان نموده ، به آنان معيار و ملاك
(اجراء دستورات خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله ) مى داد تا تخلف حاكمان را گزارش
دهند و اطاعت آنها را نكنند، و اين نه فقط اهتمام به امور ملت و كشور و احترام به
انسانهاست بلكه قانون گرايى و نگهبانى از ارزشهاى والاى الهى و انسانى را مى رساند.
و لذا مى بينيم بعد از جنگ جمل ، وقتى ابن عباس را
حاكم بصره نمود، مى فرمايد:
اى گروه مردمان ! من عبدالله بن عباس را به عنوان جانشين
خودم قرار دادم ، سخن او را بشنويد و فرمان او را تا هنگامى كه از دستورات خدا و
رسول اطاعت مى كند، پيروى كنيد و اگر در ميان شما بدعتى پديد آورد از راه حق منحرف
شد (بخاطر تمايلات نفسانى ، شخصى يا حزبى و جناحى ) مرا مطلع سازيد، او را عزل
خواهم كرد...
(104)
و نيز در خطبه قاصعه صريحا از اطاعت روسا و بزرگانى كه دچار غرور حكومت و خود خواهى
گشته و ملاك هاى ارزشى را فراموش كرده اند، نهى نموده ، مى فرمايد:
زنهار، زنهار، از پيروى و اطاعت بزرگترها و روسايتان (همانند
طلحه و زبيرها) بر خذر باشيد، همانها كه بخاطر موقعيت خود تكبر مى ورزند و به نسب و
نژاد خود مى نازد و كارهاى نادرست را به خدا نسبت مى دهند (به اسم قرائت هاى مختلف
از دين و در جهت خواست شياطين يا خوشايند جمعى هوسران و...) آنها كه پايه هاى عصبيت
جاهلى و ستون هاى فته و فساد و نفاق هستند... آنها پايه هاى گناهانند و ابليس
(شيطان بزرگ ) آنها را مركب هاى راهوار گمراهى قرار داده و سپاهى كه بوسيله آنها بر
مردم غلبه يابد و...
(105)
و بعد مى فرمايد از ملت هاى گذشته عبرت بگيريد!
و همچنين در پايان منشور حكومتى خود به مالك اشتر مى
نويسد:
بر تو واجب است كه همواره به ياد حكومت هاى عادلانه قبل از
خود باشى . همچنين توجه خود را به روش هاى خوب يا اثر و سيره اى كه از پيامبر صلى
الله عليه و آله رسيده يا فرضيه اى كه در كتاب خداست معطوف دار، و به خطوط حكومت در
روش من مشاهده كرده اى اقتدا كن ...
(106)
بنا بر آنچه گذشت ، ميدان مانور برنامه هاى اصلاحى محدود به حفظ اصول و ارزشهاى
اسلامى مى گردد، و اما بحث ضرورتها و عناوين ثانويه و صدور احكام موقت توسط مرجع و
ولى فقيه واجد شرائط خود از احكام و معارف دينى در رفع بن بست ها مى باشد كه در
مقام مناسب بايد برسى شود
اما در شرائطى كه ابرهاى شبهه و ترديد و تحريف فراگير است و از افراد (شخصيتها با
سابقه ) و الفاظ (آزادى ، حقوق بشر، عدالت اجتماعى ، اصلاحات و...) سوء استفاده مى
شود، و افق حقايق در توطئه و تزويرها تيره شده ، حق و باطل مشتبه ، و زمان فتنه و
نفاق است بگونه اى كه جمعى از خوبان هم به فرموده امام على عليه السلام
عبادت كنندگان بى صلاحيت و حاضران غايب از صحنه و ناظران
نابينا
(107) گشته اند، آرى در چنين زمان ، بايد سراغ ولى امر و رهبرى امت
رفت و حرفها و حركت ها را با تدابير او تنظيم كرد (كه امرى است منطقى ، اطمينان بخش
و براى فردا حجت ). در اين رابطه على بن ابى طالب عليه السلام مى فرمايد:
مبادا امام و رهبر خود را تنها گذاريد كه در آينده خود را
سرزنش مى كنيد... و از راهى كه به سوى فتنه ها كشيده مى شويد دورى كنيد...
(108)
و در جاى ديگر از كتاب نهج البلاغه مى فرمايد:
پس به سوى امير و فرمانده خود بشتابيد و در جهاد و پيكار
(مبارزه فرهنگى ، نظامى و...) با دشمن سبقت بگيريد.
(109)
و در بيانى ديگر با صراحت مى فرمايد:
هر گاه آتش جنگ سخت شعله ور مى شد (مبارزه شدت مى يافت ) به
پيامبر صلى الله عليه و آله (رهبرى و فرمانده كل ) پناهنده مى شديم )
(110)
و شايد كنايه باشد از اينكه در شدايد زمان بايد به رهبر صالح جامعه پناه برد. و نيز
در نامه خود به عثمان بن حنيف (كارگزار و حاكم بصره ) مى نويسد:
آگاه باش هر مامومى را امام و پيشوايى است و هر رهروى دارد
كه بايد به او اقتدا كند و از نور دانش او بهره گيرد....
(111)
اميد آنكه همگان رهرو راهش و مشمول شفاعتش باشيم .