الهام از گفتار على (عليه السلام )

سيد محمد تقى حكيم

- ۵ -


صبر
على (عليه السلام ) فرمود:
اءلصبر صبران : صبر على ماتكره ، وصبر عما تحب .
ترجمه روايت شريفه :
صبر دو صبر است : صبر (تحمل ) بر چيزيكه خوش ندارى و صبر (خود دارى ) از چيزيكه دوست دارى .

شرح :
كلمه صبر را كه مى شنويم فورا ذهن ما متوجه صبر بر ناملايمات مى شود، در صورتى كه معنى اين كلمه بزرگ وسيع و دامنه دار است و شامل هر نوع خوددارى مى شود:
انسانى كه گرفتار شده و پيش آمد ناگوارى براى او رخ داده اگر در آن قضيه استقامت ورزد و خود را نبازد و بى تابى ننمايد صبر كرده است .
كسيكه بايد طاعت و عبادتى انجام دهد و آن عبادت بر او دشوار و سنگين باشد و طبعا رغبتى بآن نداشته باشد اگر در برابر آن تكليف تسليم شود و بانجام آن تن در دهد صبر كرده است .
شخصى كه چيزى را بخواهد و مايل بعملى باشد كه از لحاظ مذهب و وجدان ، آن عمل ناپسند باشد اگر باصطلاح مشت بدل بكوبد و از آن عمل صرفنظر كند باز هم صبر كرده است .

صبر و ظفر
على (عليه السلام ) فرمود:
لا يعدم الصبور الظفر و ان طال به الزمان .
ترجمه روايت شريفه :
آدم شكيبا هر چند سختى و گرفتاريش بطول انجامد سرانجام پيروز خواهد شد.

شرح :
اگر مى خواهيد از خطر طوفانهاى سهمگين حوادث سالم و در امان باشيد، اگر مى خواهيد پنجه بيرحم ناملايمات شما را پاره نكند. اگر مى خواهيد آرامش هميشگى در تمام شئون زندگى شما حكمفرما باشد. اگر ميخواهيد در مسير زندگى مواجه با شكست نشويد و خلاصه اگر مى خواهيد پس از گذشت مدتى كوتاه و يا طولانى ، از همه جريانها و پيش آمدها پيروزمندانه بدر آئيد، بايد دست بدامان استقامت زده و از حدود و حريم صبر خارج نشويد. زيرا صبر قلب شما را قوى و خونسردى شما را حفظ مى كند و بشما دلاورى و نويد ظفر مى دهد، و در همه جا بشما كمك مى كند، روحيه فوق العاده اى بشما مى بخشد، و نمى گذارد كه ترس و اضطراب بر شما چيره شود و نوميدى شما را از پا در آورد.
اين شما هستيد كه بايد قدر اين اكسير را بدانيد و آنرا از دست ندهيد!

صفات برجسته
على (عليه السلام ) فرمود:
بكثرة الصمت تكون الهيبة ، و بالنصفة يكثر المواصلون ، و بالافضال تعظم الاءقدار، و بالتواضع تتم النعمة ، و باحتمال المؤ ن يجب السؤ دد، و بالسيرة العادلة يقهرالمناوى ء، و بالحلم عن السفيه تكثر الاءنصار عليه .
ترجمه روايت شريفه :
بواسطه خاموشى بسيار، هيبت و وقار فراهم مى شود و بوسيله انصاف ، دوستداران بسيار مى شوند، و با نيكى كردن ، مقامها و مرتبه ها بلند مى گردد، و بتواضع نعمتها تكميل مى شوند، و با تحمل سختيها و بارهاى سنگين سيادت و بزرگى فراهم مى آيد، و با روش عادلانه ، دشمن ناسازگار مغلوب مى شود. و با بردبارى در برابر نادان و كم عقل ، ياوران و جانبداران زياد مى شوند.

شرح :
آدم ميل دارد در جامعه و انظار مردم ، محترم و معزز باشد، اشخاصى دوست و طرفدار او گردند، بر دشمنان خود غالب آيد و نعمت و وسائل زندگى او كامل باشد. ولى اين خواسته ها باصطلاح مفت و مجانى براى كسى فراهم نمى شود رنج بردن ، سختى كشيدن و گاهى خون دل خوردن لازم است تا بهدفهاى نامبرده رسيد. همه كسانى كه اين مزايا را دارند اشخاصى هستند كه ناملايماتى تحمل كرده و گذشتى از خود نشان داده اند تا بمقام و مرتبه اى نائل شده اند.
اكنون اگر شرح بيشترى درباره مطالب نامبرده خواسته باشيد و بخواهيد بدانيد كه چه بايد بكنيد تا بآن آرزوها دست يابيد، به بيان واضح و رساى على (عليه السلام ) در اين مورد توجه كنيد چه آن بزرگ وار؛ قولا و عملا راهنمائى ميكند و تا دنيا دنيا است گفتار او مانند فورمولهاى لايتغير رياضى ثابت هستند البته اگر كس قدر آنها را نداند و بآنها عمل نكند از عظمت آن گفته ها كاسته نمى شود.

طبقات مردم
على (عليه السلام ) فرمود:
اءلناس ثلاثة : فعالم ربانى و متعلم على سبيل نجاة ، و همج رعاع اءتباع كل ناعق ، يميلون مع كل ريح ، لم يستضيئوا بنور العلم و لم يلجاءوا الى ركن و ثيق .
ترجمه روايت شريفه :
مردم سه دسته اند:
1- دانشمند خداشناسى كه بعلم خود عمل مى كند.
2- دانش آموزى كه بوسيله كسب دانش در راه نجات قدم گذاشته است .
3- اشخاص احمق و پستى كه دنبال هر سر و صدائى مى روند و با هر بادى كه بوزد متمايل و منحرف مى شوند. از نور دانش پرتوى نگرفته و بر پايه محكمى تكيه نكرده اند.

شرح :
اگر همه مردم در راه خير قدم بردارند نزاع و اختلافى بعمل نمى آيد. امنيت سرتاسر جهان را فرا مى گيرد و آنوقت است كه بايد جهان را گلستان ناميد. ولى متاءسفانه اينطور نيست ، هر كس فكر و انديشه خاصى دارد و منطقى براى خود درست كرده كوشش مى كند بهدف معلوم و يا نامعلوم خويش ‍ نزديك شود.
البته بعضى فكر و منطقشان صحيح و مقصدشان مشخص و مقدس است . اينها مردم دانا و رستگارى هستند كه چشم و چراغ جامعه مى باشند. ولى عده اى از مردم مرامشان مبهم است و حتى خودشان نمى فهمند چه مى كنند و براى چه اقدام در بعضى كارها مى نمايند. اينها مردم بى فكر و نادانى هستند كه تنها دنبال رو افكار شيطانى ديگران مى باشند. خودشان را هلاك كرده و حيثيت جامعه را از بين مى برند. خلاصه هدفهاى مردم متفاوت و بفاصله زيادى از هم دور مى باشند. بگذاريد از نظر على (عليه السلام ) صاحبان آن هدفها معرفى و بچند دسته تقسيم گردند.

طمع
على (عليه السلام ) فرمود:
اءكثر مصارع العقول تحت بروق المطامع .
ترجمه روايت شريفه :
بيشتر پرتگاههاى خرد، در زير زرق و برق طمعها است .

شرح :
عقل عاملى نيرومند است كه آدمى را از لغزشها نگاه مى دارد. و در موارد ترديد و تحير، او را راهنمائى و وظيفه او را مشخص مى كند. ولى هميشه عقل براى پيمودن راه راست خويش ، بلامانع نيست . گاهى موانعى با او برخورد كرده و چه بسا كه او را از مسير صحيح خود منحرف مى سازند اين موانع باندازه قوى هستند كه با عقل مى جنگند و آن را كوبيده و شكست مى دهند. مهمترين اين موانع طمع است طمع از دور سرابى خوش منظر بآدم نشان مى دهد و آن را در نظرش زينت مى دهد. آدم تشنه و طمع كار، آن را مى نگرد، چشمان او خيره مى شود و عقل او فريفته آن آب و رنگ مى گردد. و هنگامى چشم باز مى كند كه خود را در منجلابى از هلاكت و بدبختى مشاهده كرده ، و در دره سقوط و نيستى مى بيند. آنوقت مى فهمد كه طمع اين بلا را بسر او آورده است : بنابراين انسان بايد طمع را در نهاد خود سركوب كند تا از مبارزه با عقل بازماند و نتواند بر عقل غالب گردد.

ظالم و مظلوم
على (عليه السلام ) فرمود:
يوم المظلوم على الظالم اءشد من يوم الظالم على المظلوم .
ترجمه روايت شريفه :
روز انتقام مظلوم ، براى ظالم سخت تر از روزى است كه ظالم بر مظلوم ستم كرده .

شرح :
ما معتقديم كه روز قيامتى هست و همه مردم در آن روز برانگيخته مى شوند. در آن روز از يك يك مردم راجع بكارهائى كه در دنيا كرده اند پرسش ‍ مى شود. معنى مسؤ وليت شرعى همين است . اعمال و اسرار همه افراد، در آن روز برملا شده ، طبق نامه اعمال بحساب همه خلايق رسيدگى مى شود و اعمال آنان بدقت بررسى مى گردد. در آن روز هيچكس هم نمى تواند كرده خود را انكار كند و با دروغ و تزوير، خود را بى گناه قلمداد نمايد. حاكم و محكوم در پيشگاه عدل الهى حاضر مى شوند. حكومت حكومت حق و عادلانه پروردگار است ، راءى صادر مى گردد كه از آدم ظالم و جفاكار قصاص ‍ بعمل بياوريد و او را بجرم ظلم و جفائى كه كرده مجازات كنيد محكمه عدل الهى است ، چه مى توان كرد؟ چه ميتوان گفت و كجا مى توان رفت ؟ اگر در اين جهان مظلوم تحت فشار قرار گرفته ظالم در آنروز در شكنجه بيشترى است و چنانچه در اين دنيا آدم جفا ديده سختى كشيده بيداد گر در آن موقع سختى زيادترى خواهد كشيد.

عبادت آزادگان
على (عليه السلام ) فرمود:
ان قوما عبدوا الله رغبة فتلك عبادة التجار و ان قوما عبدوا الله رهبة فتلك عبادة العبيد و ان قوما عبدوا الله شكرا فتلك عبادة الاءحرار.
ترجمه روايت شريفه :
گروهى باميد پاداش الهى او را عبادت مى كنند و اين عبادت عبادت بازرگانان است (همچنانكه بازرگانان باميد سود معامله مى كنند) و گروهى از ترس عذاب ، عبادت مى كنند و اين عبادت ، عبادت بندگان است (همانطورى كه بردگان از ترس اربابان خود، خدمت مى كنند آنان هم از بيم دوزخ عبادت خدا مى نمايند) و گروهى براى اداى شكر و سپاسگزارى ، بندگى خدا مى كنند. و اين عبادت ، عبادت آزاد مردان است (كه از هر علاقه و قيدى جز خدا رها و آزادند).

شرح :
حريت يعنى آزادى ، حر يعنى آزاد. آدم آزاد روحش بزرگ ، روحيه اش قوى ، افكارش بلند، كردارش ستوده و همتش عالى است . آزادگى از حركات و سكنات او كاملا نمايان است ، در همه جا همت عالى خود را بكار مى برد و استفاده مشروعى كه بايد بكند مى كند، مانند ساير مردم ، با اشخاص ‍ دوست مى شود اما نه براى مال و جاه و مقام ، بلكه بخاطر دوستى باهم نوع ، مانند ديگران عبادت خدا مى كند: نماز مى خواند روزه مى گيرد و ساير آداب و دستورات مذهبى را بجا مى آورد اما با اين تفاوت كه بعضى از مردم براى خود نمائى و تظاهر عبادتى بجا مى آورند و اصلا پاداشى ندارند و عده اى از مردم به طمع بهشت و بواسطه ترس از دوزخ ، عبادت خدا مى كنند و از اين جهت پاداش خود را كم مى نمايند ولى شخص آزاده بدون تظاهر و براى آنكه خدا را شايسته عبادت مى داند، عبادتش مى كند و بدين وسيله اجر خود را در درگاه خداوند متعال زيادتر و بهتر مى گرداند.

عبادت بى روح
على (عليه السلام ) فرمود:
كم من صائم ليس له من صيامه الا الجوع و الظما، و كم من قائم ليس له من قيامه الا السهر و العناء، حبذا نوم الاءكياس و افطارهم .
ترجمه روايت شريفه :
چه بسيار روزه دارى كه از روزه ، جز گرسنگى و تشنگى براى او (بهره اى ) نباشد. و چه بسيار شب زنده دارى كه از نمازش جز بيدارى و خستگى (چيزى ) براى او نيست . چه خوش است خواب و روزه نداشتن زيركان (دانايان و اشخاص يا معرفت كه عباداتشان بر اساس عقائد صحيح استوار و براى خداست ).

شرح :
عبادت يعنى پرستش و بندگى خداوند. شكى نيست كه خداوند احتياج بعبادات ما ندارد و اين ما هستيم كه براى تزكيه نفس ، نيازمند بعبادت مى باشيم . هر كاريكه بعنوان عبادت انجام دهيم ، خضوع و تعظيمى است كه نسبت به پروردگار ابراز داشته ايم . اگر آن عمل طبق دستور مقرر انجام گيرد خداوند آنرا مى پذيرد و در باطن آدمى اثر معنوى مى گذارد انسان اگر توفيق يافت و باين طرز، بندگى خدا كرد قلبش روشن مى شود و مايل است كه در اين راه بيشتر كوشش كند و عبادت هر چند سخت باشد براى او آسان مى شود و تعجب مى كند كه چگونه ديگران از عبادت خدا رو گردان هستند و بواسطه عبادت وضع او تغيير مى كند و در كارهاى او اثر عبادت ظاهر مى شود. اصل هدف هم همين است كه آدمى بوسيله عبادات واقعى ، آراسته گردد وگرنه عبادت ظاهرى ارجى ندارند و مانند كالبدى بيجان و پوستى بى مغز بدون فائده خواهند بود.

عذر خواهى
على (عليه السلام ) فرمود:
الاستغناء عن العذر اءعز من الصدق به .
ترجمه روايت شريفه :
بى نياز بودن از عذر، هر چند آن عذر راست باشد بهتر عزت شما را حفظ مى كند.

شرح :
اگر شخصى مثلا بكسى وعده اى داد و بآن وعده وفا ننمود يا نسبت باو توهين نمود و يا ضررى باو متوجه ساخت و بعد برخلاف واقع براى او بهانه آورد و باصطلاح عذرى تراشيد و باستناد آن عذر، خود را تبرئه كرد مسلما دروغ گفته و گناه كرده است . ولى اگر واقعا بواسطه پيش آمد غير منتظره و يا جريان غيرعادى خلف وعده نموده و يا عمل خلافى مرتكب شده و براى طرف عذرى آورد، عذر او موجه بوده و معصيتى نكرده است اما چنانچه آن جريان و يا آن اشتباه روى نمى داد و آن شخص اصلا احتياج بعذر خواهى نداشت بهتر بود، زيرا خود عذر خواهى شخص را تا اندازه اى كوچك مى كند و در نظر طرف پائين ميآورد پس آدم بايد مواظب باشد تا ممكن است كارى نكند كه احتياج به پوزش طلبيدن داشته باشد. اين مطلب محكم و متين را نيز از على (عليه السلام ) بدانيد.

عزت نفس
على (عليه السلام ) فرمود:
اءلمنية و لا الدنية ، و التقلل و لا التوسل .
ترجمه روايت شريفه :
مرگ آرى ، اما پستى نه . قناعت آرى ، اما گدائى نه .

شرح :
انسان طورى آفريده شده كه داراى طبعى بلند است . هنگامى كه وارد ميدان زندگى شد، و فراز و نشيب زندگى او را در زير لطمات امواج خود پائين و بالا برد، يا عظمت روح او بحال خود باقى مى ماند و يا با موجباتى مانند تربيت محيط و تاءثير معاشرت رو بنقصان مى گذارد. اگر بلندى طبع در باطن آدمى راسخ و محكم گرديد با تمام قوا با عواملى كه او را از آن مقام ساقط مى كنند مى جنگد و بالاخره پيروز مى شود، حاضر است دست از زندگى بردارد ولى زير بار ذلت نرود، با كم و كاست بسازد ولى باين و آن رو نزند، آنوقت است كه با زبان حال و مقال مى گويد: ((آوردن سنگ از قله كوهها در نظر من از زير بار منت ديگران رفتن آسانتر و بهتر است )).
آرى ايست فلسفه مجاهدت در راه عقيده ، اينست معنى آزادگى ، اينست معنى زندگى شرافتمندانه و اينست معنى عزت نفس !.

عقل
على (عليه السلام ) فرمود:
ما استودع الله اءمرءا عقلا الا ليستنقذه به يوما ما.
ترجمه روايت شريفه :
خداوند در انسان عقل را بوديعت ننهاده مگر براى آنكه روزى (روز گرفتارى )، او را بوسيله آن عقل نجات بخشد.

شرح :
عقل يكى از مواهب بزرگ پروردگار جهان است كه بانسان عطا شده . عقل راه خير و صلاح را بآدمى نشان داده و او را وادار مى كند كه در آن راه وارد شود.
عقل دل آدمى را روشن مى كند، عقل ترديد و تحير را از بين برده و بانسان تصميم قطعى مى دهد. عقل در برابر هوى و هوس مقاومت مى كند و سرانجام آنها را در هم مى شكند عقل آدمى را از خطا و لغزش حفظ كرده و در صورت ارتكاب گناه او را موفق بتوبه مى نمايد. عقل دارنده خويش را در دنيا و آخرت خوشبخت و سربلند مى گرداند. عقل تا حدى براى انسان مهم است كه اگر آن را داشته باشد همه چيز دارد و اگر آنرا نداشته باشد هيچ چيز ندارد عقل برخلاف ساير چيزها هر چه بيشتر گردد قيمت آن زيادتر مى شود. عقل بهترين آينه اى است كه خوبى و بدى در آن منعكس ‍ مى گردد.

علامت ايمان
على (عليه السلام ) فرمود:
علامة الايمان اءن توثر الصدق حيث يضرك على الكذب حيث ينفعك ، و اءن لا يكون فى حديثك فضل عن علمك ، اءن تتقى الله فى حديث غيرك .
ترجمه روايت شريفه :
نشانه ايمان آنست كه : راستى را آنجا كه بضررتست بر دروغى كه بنفع تواست ترجيح دهى ، و گفتار تو از حدود علم و دانشت بيش ‍ نباشد، و در بازگوئى گفتار ديگران از خدا بترسى و از افتراء دورى كنى .

شرح :
ايمان حقيقى با ايمان ادعائى تفاوت دارد چه ممكن است ادعاى ايمان باشد و خود ايمان نباشد. و بر عكس ممكن است ادعا نباشد ولى ايمان باشد. پس بايد علائم ايمان را در نظر گرفت و بوسيله آنها به وجود ايمان پى برد. آنچه مسلم است آنست كه ايمان در اعضاء و جوراح آدمى اثر مى گذارد و آنها را در عملى كه مورد پسند خداوند است بكار مى اندازد. يكى از اعضاء شريف آدمى زبان است زبان آدم بى بندوبار، آزاد و رها است . هر چه مى خواهد مى گويد و بهر نحوى كه تطبيق با مصلحت آنى و ظاهرى او دارد بجريان مى افتد. ولى زبان آدم با ايمان محدود است در موقع سخن گفتن خدا را در نظر دارد، آخر كار را ملاحظه مى كند، حيثيت و آبروى خود و ديگران را محترم مى شمارد، بنابراين ، مؤ من راست مى گويد و لو بضررش تمام شود، در حدود اطلاعاتش سخن مى گويد و سخن ديگران را كه نقل مى كند چيزى از خودش اضافه نمى نمايد.

علم و عمل
على (عليه السلام ) فرمود:
العلم مقرون بالعمل . فمن علم عمل ، والعلم يهتف بالعمل . فان اءجابه و الا ارتحل عنه .
ترجمه روايت شريفه :
علم با عمل تواءم است ، پس كسيكه علم آموخت عمل هم خواهد كرد، زيرا علم عمل را صدا مى زند اگر عمل جواب داد، علم ثابت و پابرجا مى ماند وگرنه مى رود.

شرح :
آدمى براى كسب دانش همت مى گمارد تا بوسيله دانش قلب خود را روشن كند و معرفت و بينشى نسبت به امور پيدا نمايد و راه و رسم زندگى را بياموزد و هم ديگران را از فضيلت خويش بهره مند سازد. و اگر كسى زحماتى در راه تحصيل علم كشيد ولى آن علم را بكار نبرد و خودش و ديگران از آن استفاده اى نكردند، نتيجه اى از زحمات خود نبرده و آن علم را از دست خواهد داد. از اين جهت بزرگان گفته اند: هر چه علم بيشتر بخوانى ، چون عمل در تو نيست نادانى . و باز مثل زده اند: عالم بى عمل مانند درخت بى ثمر است . و نيز آورده اند: بعمل كار بر آيد به سخندانى نيست . ولى بالاتر از همه اين مضامين ، در اينمورد مضمون عالى سخن على (عليه السلام ) است .

علم يا مال ؟
على (عليه السلام ) فرمود:
اءلعلم خير من الهال ، اءلعلم يحرسك و اءنت تحرس الهال . والهال تنقصه النفقة ، والعلم يزكو على الانفاق ، و العلم حاكم ، و الهال محكوم عليه هلك خزان الاءموال و هم اءحياء، و العلماء باقون ما بقى الدهر، اءعيانهم مفقودة ، و اءمثالهم فى القلوب موجودة .
ترجمه روايت شريفه :
علم از مال بهتر است . چه علم ، ترا از لغزش و انحراف نگاه مى دارد و تو مال را (از خطر) حفظ مى كنى ، مال بواسطه خرج كردن كم مى شود و علم بواسطه خرج كردن (آموختن به ديگران ) زياد مى شود علم حاكم و مال محكوم است آنانكه مالرا جمع و نگاهدارى كردند اگر چه زنده اند ولى نابود و بى اثرند اما دانشمندان تا جهان باقى است باقى هستند كالبد آنان در اثر مرگ از بين مى رود، ولى صورتهاى ايشان در دل مردم موجود است .

شرح :
آنانكه درصدد تحقيق مطالب بوده و ميل داشته اند تاسرحد امكان ، حقايق را درك كنند، گاهى موضوع قدرتها را پيش كشيده و درباره آنها قلمفرسائى كرده اند. از جمله قدرتها قدرت قلم و شمشير است كه بعضى آنها را سبك و سنگين كرده و نتيجتا يكى را در ميدان سنجش برنده دانسته اند. حتى اين مطلب را در ادبيات عرب فصلى را بنام : مناظرة السيف والقلم - گفتگوى شمشير و قلم )) اشغال كرده است . يكى ديگر از قدرتها قدرت علم و مال است . مسلما علم و مال براى آدمى سرمايه و پشتيبان است . دانش ، سرمايه اى معنوى و دائمى ، و دارائى سرمايه اى مادى ، ولى در معرض نيستى است . هميشه اين بحث بميان ميآيد، كه آيا دانش بهتر است يا مال ؟ هر كدام از طرفداران علم و مال ، براى اثبات نظريه خودشان دليل و برهانى اقامه كرده و تا حدودى وضع را روشن كرده اند. ولى البته اگر ميان اين دو موضوع ، مقايسه دقيقى بعمل آيد، مزايا و برتريهاى هر يك از آنها واضح تر و آشكارتر مى گردد.

عيد واقعى
على (عليه السلام ) فرمود:
انما هو عيد لمن قبل الله صيامه ، و شكر قيامه ، و كل يوم لا يعصى الله فيه فهو يوم عيد.
ترجمه روايت شريفه :
آن عيد (فطر) براى كسى عيد است كه خداوند روزه او را پذيرفته و نمازش را پاداش داده است . و هر روزى كه در آن روز معصيت خدا نشود، آنروز روز عيد است .

شرح :
اى انسان دين خود را نسبت بخالق ادا كن ، و بار تكليفى كه بر دوش تو نهاده شده است بمنزل برسان . وظائف مذهبى خويش را آن چنان كه خدا خواسته است انجام ده ، باشد كه پروردگار آنها را از تو ببپذيرد و جزاى خير بتو عنايت فرمايد. زنهار كه از اوامر خدا سرپيچى و يا بمحرمات و معاصى دامن خويش را آلوده سازى . ميدانى اگر اين اندرزها را بكار بندى چه مى شود؟ نزد پروردگار سرفراز خواهى بود. شب با آرامش روح و آسايش و وجدان سر بر بالش مينهى و روز با مسرتى همانند شادى روزهاى عيد و شادمانى كامل بكار و فعاليت خويش ميرسى . پس تو اى بنده خدا و اى آدم آزاد، حساب آخر كار خود را بكش و تا مى توانى كوشش نما سرتاسر زندگى و هر روز عمر را براى خويش روز عيد بگردانى .

غضب
على (عليه السلام ) فرمود:
اءلحجر الغصب فى الدار رهن على خرابها.
ترجمه روايت شريفه :
سنگ غصبى در خانه ، گرو ويرانى آن خانه خواهد بود.

شرح :
مردم بيدار مى دانند، مى بينند، مى فهمند، تجربه مى كنند، عبرت مى گيرند. اين مطلب كاملا براى آنها محسوس است كه عدالت . آثار نيك و فرخنده ، و ظلم آثارى شوم و زشت ، در بر دارد. ساختمانى كه بر اساس حق و عدالت ، بنانهاده شده استحكام معنوى دارد و همان استحكام ، آن را استوار نگاهدارى مى كند و همچنان پابرجا و بادوام است ، و از دستبرد حوادث محفوظ مى ماند اما ساختمانى كه بظلم و ستم و از مال غير مشروع ساخته شده بدون گذراندن دوران عمر طبيعى خود محكوم بويرانى است و سستى و ناپايدارى معنوى آن ، خواه ناخواه آن را سرنگون مى سازد.
آرى اين اثر، اثر ختمى و اجتناب ناپذيرى است كه از ناحيه حق و باطل ، عدالت و ظلم سرچشمه گرفته و بطور طبيعى هميشه جارى و سارى است و در قانونش استثنائى وجود ندارد.

غيبت
على (عليه السلام ) فرمود:
الغيبة جهد العاجز.
ترجمه روايت شريفه :
غيبت (و بدگوئى ) منتهاى قدرت و كوشش آدم ناتوان است .

شرح :
غيبت يعنى انسان پشت سر كسى سخنى بگويد كه او از آن سخن خوشش ‍ نيايد.
غيبت در هر كيش و آئين ناپسند و اخلاقا امرى مذموم است ، دين اسلام كه هميشه براى بر حذر داشتن مردم از صفات و كارهاى ناروا تذكراتى داده است ، غيبت را نيز از كارهاى حرام و ممنوع بشمار آورده است . قرآن مجيد در باب غيبت تشبيهى بكار برده است تا مردم را از اين عمل زشت منزجر و متنفر نمايد، اين كتاب آسمانى ، غيبت شخص را مانند خوردن گوشت مرده آن شخص دانسته است غيبت اسلحه مردم ناتوان است كه هميشه عليه دشمن خود بكار مى برند زيرا كار ديگرى از آنها ساخته نيست ، مثلا كسى دشمن و رقيبى سرسخت و مقتدر دارد، بغض و كينه او در دلش جوش ‍ مى زند و نمى گذارد كه راحت باشد و طبعا مايل است دشمن خود را از بين ببرد ولى چون دشمن قدرت دارد نمى تواند بر او چيره شود و از او انتقام بگيرد، اينست كه براى تشفى قلب خود متوسل به غيبت شده و تا مى تواند پشت سر او بد گوئى مى كند.

فرصتها
على (عليه السلام ) فرمود:
اءلفرصة تمر مر السحاب ، فانتهزوا فرص ‍ الخير.
ترجمه روايت شريفه :
فرصت مانند ابر در گذر است پس فرصتهاى نيك را غنيمت شمريد.

شرح :
پيشرفت انسان بسته بفعاليتى است كه در راه رسيدن بمقصود مى كند. اين فعاليتها اگر بموقع انجام گيرد صد در صد نتيجه مثبت خواهد داشت . زيرا گاهى در زندگى انسان مواردى پيش ميآيد كه اگر در آن موارد سخنى بگويد و يا به عملى اقدام كند، آن سخن و يا آن عمل براى او ثمربخش بوده و ممكن است مسير زندگى او بلكه اولاد و اعقابش را عوض كند. بنابراين انسان بايد وقت شناس باشد و لحظات حساس را تشخيص دهد و سپس ‍ بدون مسامحه و اهمال ، از آنها بهره بردارى كند. چه اگر فرصتها را برايگان از دست بدهد در فعاليت خود دچار شكست شده و پشيمان خواهد گرديد.