الهام از گفتار على (عليه السلام )

سيد محمد تقى حكيم

- ۴ -


ديگران بجاى خويشان
على (عليه السلام ) فرمود:
من ضيعه الاءقرب اءتيح له الاءبعد.
ترجمه روايت شريفه :
كسى كه خويشاوند نزديك تر باو توجه نكند بيگانه دورتر براى يارى او برانگيخته مى شود.

شرح :
پيوند خويشاوندى انگيزه اى اصيل و طبيعى است كه بدون اختيار دلها را بهم نزديك مى كند. بواسطه همين پيوند است كه جذبه و كششى ايجاد مى شود گرچه طرفين (جاذب و مجذوب ) از اين پيوستگى اطلاعى نداشته باشند اما گاهى بواسطه عواملى چند، در مواقع لزوم كه انتظار كمك از خويشان مى رود، بوظيفه قرابت ((صله رحم )) عمل نمى شود و از نزديكان تفقدى مشاهده نمى گردد. شخص گرفتار در اين صورت بايد بنفس ‍ خود و پشتيبانى خداوند رؤ ف اعتماد كند و بداند كه براى او از غيب مدد مى رسد و آنانكه اصلا مورد نظر نبوده و اميدى بمساعدت آنها نداشته از جاى مى جنبند و از او حمايت مى كنند. مانند حضرت پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) كه از قبيله خود ((قريش )) مخالفت ها ديد ولى طايفه ((اوس )) و ((خزرج )) بيارى او شتافتند.

راه آشتى
على (عليه السلام ) فرمود:
اتق الله بعض التقى و ان قل ، و اجعل بينك و بين الله سترا و ان رق .
ترجمه روايت شريفه :
پرهيزگار و خدا ترس باش ، اگر چه پرهيزكاريت كم باشد. و ميان خود و خدا پرده حيائى قرار ده ولو نازك باشد (و بكلى آن پرده را پاره مكن ).

شرح :
شكى نيست كه رحمت خدا بى منتها و كرمش بى پايان است . اما خوبست آدمى هم كمى شرم كند و اندكى بخود آيد. اشتباه است كه بلطف و كرم خدا اعتماد كند و سر را پائين انداخته و بيراهه رود. غلط است كه سر تا پا غرق در شهوات باشد و احيانا اگر صحبتى شد بگويد خدا كريم است . خداوند در قرآن مجيد مى فرمايد: نبى ء عبادى اءنى اءنا الغفور الرحيم ، و اءن عذابى هو العذاب الاءليم : اى پيغمبر مردمرا آگاه كن كه منم بسيار آمرزنده و مهربان ، و اينكه عذاب من عذاب دردناكى است )) پس تو هم رابطه ات را با خدا قطع مكن و از همه جهت با او مخالفت منما. اينقدر غافل مباش . روزنه اى براى توبه روز پشيمانى خويش بگذار، تا چنانچه روزى متنبه شوى روى آشتى بدرگاه خداى كريم قهار داشته باشى .

راهنمائى
على (عليه السلام ) فرمود:
من حذرك ، كمن بشرك .
ترجمه روايت شريفه :
كسيكه تو را (از بدى و نادرستى ) بر حذر داشت مانند كسى است كه (خير و خوشى را) بتو بشارت داده است .

شرح :
چقدر خوب بود اگر از حرف حق خوشمان ميآمد و هر سخنى را كه بوى نصيحت و خير خواهى مى داد با كمال ميل مى پذيرفتيم و گذشته از آنكه از گوينده آن بدمان نميآيد اظهار تشكر كرده و ممنون مى شديم ، براى چه ؟
براى اينكه گاهى انسان مصلحت خود را تشخيص نمى دهد و ممكن است در ارتكاب بعضى كارها اشتباه كند. اگر كسى متوجه خطاى او شد و فهميد كه بيراهه مى رود و او را از آن كار نهى كرد و يا اينكه پيش از شروع در عمل خلافى از عواقب وخيم آن كار، او را ترسانيد، خير او را خواسته است و راضى نشده كه در مهلكه افتد، و واقعا بر او منتى نهاده است پس بايد بهمان اندازه كه اگر خبر خوشى باو مى داد خشنود مى شد، از آن ترسانيدن نيز خوشوقت شود.

راءى پير
على (عليه السلام ) فرمود:
راءى الشيخ اءحب الى من جلد الغلام .
ترجمه روايت شريفه :
بنظر من ، راءى پير از صبر و پافشارى جوان در جنگ بهتر است .

شرح :
مسلم است كه پيروزى در هر كار، منوط به راه صحيحى است كه براى آن كار انتخاب مى شود. و راه صحيح هم بافكر و بررسى درست ، مشخص ‍ مى گردد. و فكر و بررسى بدون خطا، نزد كسانى است كه ساليان دراز با حوادث و پيش آمدها دست و پنجه نرم كرده و تجربيات مفيدى اندوخته اند. كسانى كه سرد و گرم روزگار را ديده و هنگام روبرو شدن با ناملايمات و چاره جوئى آنها، راههاى مختلفى پيش پاى خود نگريسته اما با ورزيدگى خاصى حساب دقيقى را شروع و از لابلاى افكار متشتت ، فكر صحيح را بيرون كشيده اند، و بالاخره كسانى كه با انديشه هاى نادرست مبارزه كرده و انگشت روى انديشه موفقيت آميز گذارده اند.
مى دانيد اينها چه اشخاصى هستند؟ اينها پيرمردان روشن ضمير هستند. بنابراين حيف است كه آدمى بسراغ چنين افراد با تجربه اى نرفته و از افكار پخته آنان استفاده نكند! و يا چست و چالاكى و فعاليت و نيروى بدنى جوانان را بر راءى صائب اين سالخوردگان ترجيح دهد!.

رمز بقاء نعمت
على (عليه السلام ) فرمود:
ان لله عبادا يختصهم الله بالنعم لمنافع العباد، فيقرها فى اءيديهم مابذلوها، فاذا منعوها نزعها منهم ، ثم حولها الى غيرهم .
ترجمه روايت شريفه :
خداوند را بندگانى است كه بمنظور فائده رساندن بمردم ، نعمتهاى مخصوص آنان گردانيده است . تا مادامى كه از آن نعمتها مى بخشند و كارگشائى ميكنند، خداوند آن نعمتها را در دست آنان باقى مى گذارد، و اگر از بخشش دريغ نمايند، خداوند آن نعمتها را از ايشان گرفته و بديگران كه بخشنده اند انتقال مى دهد.

شرح :
خداوند متعال توجهات و عنايات خاصه خويش را شامل حال بعضى از مردم مى كند، و درهاى نعمت خود را بروى آنان چون باران بهارى مى گشايد، براى چه ؟ براى اينكه از رزق حلال و خدا دادى كه در اختيار آنان قرار داده به نيازمندان كمك كنند. و بوسيله جاه و مقامى كه بايشان مرحمت فرموده ، گره از كار بسته مردم گرفتار بگشايند.
براى پايدار ماندن مراحم الهى ، حتما دستگيريهاى نامبرده لازم است زيرا آن وظائف بمنزله شكر آن نعمتها است ، و ما همه مى دانيم كه اگر شكر نعمت بجا آورده شود نعمت افزون مى شود و اگر شكر آن بجا آورده نشود آن نعمت از كف بيرون مى رود.

رمز موفقيت
على (عليه السلام ) فرمود:
الظفر بالحزم ، والحزم باجالة الراءى ، و الراءى بتحصين الاءسرار.
ترجمه روايت شريفه :
پيروزى در دور انديشى و احتياط، و دور انديشى در تفكر صحيح ، و تفكر صحيح در نگهدارى رازها است .

شرح :
هيچ عيبى ندارد كه گاهى انسان بمنظور شكرگزارى نعمتهائى را كه خداوند باو مرحمت فرموده براى ديگران بازگو نمايد، اما هميشه همه چيز را براى ديگران نميشود گفت . زيرا همانطورى كه در ميان مردم ، آدم خيرخواه و دوستدار مى باشد، رقيب ، مخالف و حسود نيز يافت مى شود و اين عده ناباب اگر از اقدامات و فعاليتهاى شخص آگاه شوند مزاحمت او را فراهم كرده و در برنامه او كار شكنى مى كنند.
بنابراين ، آنانكه ظرفيتشان كم است و نمى توانند اسرار خود را نگهدارى كنند با خرابكارى بدخواهان مواجه مى شوند و كوشش آنها هر چند دامنه اش وسيع باشد بجائى نرسيده و شاهد پيروزى را در آغوش ‍ نمى گيرند.

روزى
على (عليه السلام ) فرمود:
تنزل المعونة على قدر المؤ ونة .
ترجمه روايت شريفه :
كمك و اعانت خداوند، باندازه احتياج و مخارج مى رسد.

شرح :
اداره و تدبير جهان آفرينش از جمله مطالب بسيار بسيار قابل ملاحظه است ، هر چه آدم درباره آن فكر كند كم فكر كرده و هر چه در درون آن تعمق نمايد، بعمق آن نميرسيد. آنوقت كه خيلى همت كند و با طائر تيزپر فكر و خيال ، اسرار خلقت را وارسى نمايد، تازه مى فهمد كه چيزى سر در نميآورد، و يقين مى كند كه نظامى برتر و مافوق حساب نارساى ما، در طبيعت وجود دارد كه توجه و عدم توجه ما در آن مؤ ثر نيست ، و بدون اينكه لحظه اى وقفه داشته باشد بسير خود ادامه مى دهد. اين نظام اعلى كه نمودارى از تدبير بى نظير آفريدگار جهان است دقيقا احتياج موجودات را بررسى كرده و براى ادامه حيات آنها نيازمنديهاى آنان را بنحوى كه صلاح و شايسته باشد در دسترس قرار مى دهد. البته در مورد آدميان ايمانى لازم است تا در جنب فعاليت و تلاش معاش ، آدمى را از هر غم و تشويشى نجات بخشد.

زبان عاقل و احمق
على (عليه السلام ) فرمود:
لسان العاقل وراء قلبه ، و قلب الاءحمق وراء لسانه .
ترجمه روايت شريفه :
زبان خردمند، پشت دل (عقل ) او و دل احمق ، پشت زبان او است .

شرح :
آدمى كه از نعمت بزرگ عقل و پرتو بيمانند آن برخوردار است در همه كارهاى خويش از اين نعمت استمداد مى كند و راهى را كه عقل باو نشان داده انتخاب مى نمايد هنگامى كه مى خواهد سخن بگويد بعقل خود مراجعه و از آن كسب تكليف مى كند. عقل هم شروع ببررسى كرده و اثر آن سخن را در آغاز و فرجام كار ملاحظه مى نمايد اگر صلاح بود دستور گفتار آن را مى دهد وگرنه آدمى را از بيان آن سخن بر حذر مى دارد. اما آدم احمق كه در هيچ كارى از كارهايش باين فرمانده خوش نظر اعتنا نكرده و حاضر نيست با آن مشورت نمايد، هنگام تكلم پيش از آنكه عكس العمل سخنان خويش را در نظر بگيرد حرف مى زند و بعد مى فهمد كه با كمال بى باكى ، خود را در مهلكه سخنان نسجيده خويش افكنده است .

سخاوت
على (عليه السلام ) فرمود:
اءلخساء ما كان ابتداء، فاءما ما كان عن مساءلة فحياء و تذمم .
ترجمه روايت شريفه :
سخاوت آن بخششى است كه پيش از درخواست صورت گيرد و اما آن بخششى كه بعد از تقاضا و درخواست انجام پذيرد براى شرم از متقاضى و فرار از ملامت و سرزنش است (و سخاوت نيست ).

شرح :
علماء اخلاق و پيشوايان مذهبى ما براى هر يك از صفات پسنديده و ناپسند نام بخصوصى ذكر و مورد ويژه اى تعيين نموده اند و باندازه اى در اين باره موشكافى و دقت كرده اند كه با اندك تغييرى نام آن صفت عوض ‍ شده و نام ديگرى بخود ميگيرد.
ما همه اسم سخاوت را شنيده ، و ميدانيم كه يكى از صفات پسنديده و معنى آن بذل و بخشش است . اشخاص با سخاوت كه بمنظور محبت و دستگيرى از هم نوع خود مساعدت ميكنند عزيز و محترم بوده و نيكوكار محسوب ميشوند. وجود اين اشخاص براى جامعه مفيد و در پرتو كمك آنها پيشرفتهاى مادى و معنوى بعمل ميآيد.
اما كمكها در چه موقع و با چه شرايطى سخاوت نام دارند بايد اين را از بيان رساى على (عليه السلام ) فهميد.

سخن گفتن
على (عليه السلام ) فرمود:
تكلموا تعرفوا، فان المرء مخبوء تحت لسانه .
ترجمه روايت شريفه :
سخن گوئيد تا شناخته شويد، همانا مرد در زير زبان خويش ‍ پنهان است .

شرح :
يكى از نعمتهاى بزرگ پروردگار و مزاياى قابل اهميت انسانى قوه نطق و بيانى است كه بآدمى مرحمت شده است . خداوند كريم اين نيرو را بآدم عطا فرموده تا بتواند آنچه در دل دارد بزبان آورده و مقاصد خود را به ديگران بفهماند. انسان مادامى كه سخن نگفته ارزش و اثر وجود او معلوم نميشود ولى وقتى كه لب بسخن گشود افكار، روحيه ، حدود معلومات و عقائد او آشكار شده و ميزان احترام و شخصيت وى نيز مشخص ميگردد. چه بسيار مردان با فضيلتى كه مهر خاموشى بر لب زده و از اين جهت قدرشان مجهول مانده و از آنها استفاده اى نميشود و چه بسيار كسانى كه بواسطه شكست سكوت ، جامعه و يا جامعه هائى را به خوشبختى سوق داده و خود را براى هميشه سرافراز و زنده و خوشنام نگه داشته اند.

سعادتمند
على (عليه السلام ) فرمود:
طوبى لمن ذل فى نفسه ، و طاب كسبه ، و صلحت سريرته ، و حسنت خليقته ، و اءنفق الفضل من ماله و اءمسك الفضل من لسانه ، و عزل عن الناس شره ، و وسعته السنة ، و لم ينسب الى بدعة .
ترجمه روايت شريفه :
خوشال بحال كسيكه : فروتن باشد، در آمد او از راه حلال ، نيتش ‍ صاف و خلق و خويش نيكو باشد، زيادى مال خود را در راه خدا ببخشد و زبان خويش را از پرگوئى نگاه دارد، بدى خود را از مردم دور كند، مشغول عمل به روش پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) باشد، و از اهل بدعت نباشد.

شرح :
اشخاص بزرگ گفتارشان نيز بزرگ و با اهميت است . زيرا بدون تاءمل و انديشه سخنى نميگويند، و بر خلاف عقل و منطق چيزى ادعا نميكنند. اگر از كسى تمجيد كنند، واقعا آن كس سزاوار تمجيد است و اگر از شخصى تنقيد نمايند آنهم شايسته انتقاد و نكوهش است خلاصه ما بايد بمدح و مذمت اشخاص پاك اطمينان داشته باشيم و گفته آنها را حمل بر غرض ‍ ورزى و خلاف گوئى نكنيم . على (عليه السلام ) كه جز حقيقت چيزى نميگويد، در اينجا از سعادت و خوشبختى كسى با شما صحبت ميكند كه چند صفت داشته باشد:
1 - از راه و روش صحيح و متناسب منحرف نشود.
2 - امور زندگى خويش را از طريق مشروع اداره كند.
3 - معتقدات مذهبى او كامل باشد.
4 - حس تعاون ، مساعدت و نوع دوستى در او موجود باشد.
5 - از مردم آزارى پرهيز كند.

سوء استفاده
على (عليه السلام ) فرمود:
اءقل ما يلزمكم لله اءن لا تستعينوا بنعمه على معاصيه .
ترجمه روايت شريفه :
كمترين حقى كه لازم است براى خدا رعايت كنيد آنستكه از نعمتهاى او براى انجام معاصى او كمك نخواهيد.

شرح :
ابر و باد مه و خورشيد و فلك در كارند، تا آدمى نانى بكف آرد و به غفلت نخورد، زمين و آسمان بجريان طبيعى و تكوينى خود ادامه ميدهند تا به انسان نيروى حيات و زندگى بخشند. اعضا و جوارح بشر باو ميگويند: اى بشر و اى برتر از همه موجودات ! ما مسخر تو و در اختيار توئيم تا چگونه با ما رفتار كنى و در چه راهى ما را بكار برى ؟.
خلاصه انسان هر جا و هر طرف كه بنگرد همه بزيان بيزبانى با او دم از اطاعت و انقياد ميزنند و باو تذكر ميدهند اى انسان هر چه مى بينى بخاطر تو و بنفع تو در گردش است تو مانند ديو و ددان نيستى ، تو وظيفه ديگرى دارى ، تو انسانى ! بايد انسانيت داشته باشى ، تو آدمى بايد وظيفه آدميت خويش عمل كنى . حيف نيست كه از آنهمه نعمتهاى بى پايان سوء استفاده نمائى و حق آنها را پايمال هوا و هوس خويش كنى ؟! ظلم نيست از آنهمه مزايا چشم پوشى نمائى و خود را اسير شهوت گردانى ؟!

سوء ظن
على (عليه السلام ) فرمود:
لا تظنن بكلمة خرجت من اءحد سوءا و اءنت تجد لها فى الخير محتملا.
ترجمه روايت شريفه :
بسخنى كه از دهن كسى خارج شده تا احتمال خوبى در آن مى دهى گمان بد مبر.

شرح :
دين اسلام دين اخلاق و پيغمبر اسلام راهنماى اخلاق است . اصول اخلاقى مبتنى برسرشت باصفاى آدمى است كه در مورد خوبيها و بديها حساسيت كامل دارد. يكى از نادرستيها بدگمانى نسبت بمردم است كه فطرت انسانى از آن بيزار ميباشد و بهيچوجه آنرا نمى پسندد. از اين جهت انسان اگر پاك و خوش نيت باشد و كارهايش معقولانه و درست باشند، حتى الامكان رفتار و گفتار ديگران را تخطئه نميكند و فكر مى كند كه مانند رفتار و گفتار خودش صحيح مى باشند. و اگر گاهى احتمال خطا در سخن كسى بدهد باز اعتنا باحتمال خود نمى كند و طورى آن سخن را توجيه و تفسير مى نمايد كه بد و زننده نباشد. اما در صورتيكه بهيچ وجه احتمال خوبى درباره . گفتارى ندهد و صد در صد بداند كه گوينده دروغ گفته و يا هدفى ناپاك دارد بناچار آن سخن را زشت و نادرست مى شمارد.

شادى دل
على (عليه السلام ) فرمود:
ان هذه القلوب تمل كما تمل الاءبدان ، فابتغوا لها طرائف الحكيم .
ترجمه روايت شريفه :
اين دلها خسته ميشوند همچنانكه بدنها خسته ميگردند. پس ‍ براى رفع خستگى دلها، نكات نغز و تازه بجوئيد.

شرح :
انسان در اين جهان گاهى دلتنگ و باصطلاح گرفته است . البته براى رفع دلتنگى و بنشاط آمدن ، عواملى وجود دارد كه هر كس مطابق ذوق و سليقه خاص خود از آنها استفاده مى كند. ولى بطور كلى بايد گفت كه يكدسته از اين عوامل ، مادى هستند از قبيل تماشاى گلهاى رنگارنگ ، چمن هاى سر سبز و خرم ، آبهاى جارى ، كوههاى برافراشته ، هواى آزاد دشت و بيابان ، اندام موزون و زيبا و بالاخره مناظر شگفت انگيز طبيعى ، كه آدمى را لذت مى بخشد و از پرتو لذت بدن ، دل نيز نشاط مييابد.
دسته ديگر عوامل معنوى هستند كه مستقيما روى قلب آدمى اثر گذارده و آن را شاداب مينمايد و آنها عبارتند از سخنان حكمت آميز و نكات و اشارات جذاب . اينها هستند كه دل را منقلب كرده و بآدمى روح تازه اى مى دهند. چه بسيار اشخاصى كه براى پيش گيرى از ناراحتى هاى روحى و يا هنگام بروز آنها باين عوامل پناه برده و آلام درونى خويش را بآنها تسكين مى دهند.

شاهد و قاضى
على (عليه السلام ) فرمود:
اتقوا معاصى الله فى الخلوات ، فان الشاهد هو الحاكم .
ترجمه روايت شريفه :
از معاصى خدا در پنهانيها پرهيز كنيد زيرا همان خدائيكه شاهد است در روز رستاخيز حكم خواهد بود.

شرح :
ارتكاب گناه بضرر خود شخص گناهكار تمام مى شود و بخدا زيانى نمى رساند، گناه اگر در خلوت انجام گيرد مسئوليت آن از لحاظ رعايت اجتماع كمتر ولى از نظر جسارت بمقام قدس ربوبى تفاوتى با گناه آشكارا ندارد زيرا خدا همه چيز را مى داند و بهمه چيز و همه كس احاطه دارد. كارى نيست كه از نظر او رد شود و كسى نيست كه بتواند از قلمرو حكومت او بيرون رود. بنابراين دور از عقل است كه آدمى در محيطى خارج از انظار مردم نافرمانى خدا كند بخيال اينكه خدا از او اطلاعى ندارد و از كرده او بيخبر است . خداوند قهار آن شاهدى است كه خود همه چيز را مى نگرد و بدون ترديد و ابهام بمقتضاى مشاهده و علم خود درباره ما قضاوت مى كند و اين خود ما هستيم كه بايد در هر آن بخدا توجه داشته باشيم و او را در خلوت و جلوت ناظر اعمال خودمان بدانيم .

شتاب و سهل انگارى
على (عليه السلام ) فرمود:
من الخرق المعاجلة قبل الامكان ، و الاءناة بعد الفرصة .
ترجمه روايت شريفه :
عجله در كار پيش از امكان عمل ، و مسامحه در آن هنگام فرصت ، از حماقت است .

شرح :
آدم دانا و زيرك وقت شناس است ، باين معنى كه وقت هر كارى را مى شناسد و هر عملى را بموقع انجام مى دهد تا نتيجه كاملى كه از آن عمل در نظر دارد بگيرد. اگر هنوز وقت كارى نرسيده عجله نميكند و صبر مى نمايد تا وقتش برسد و در آن كار اقدام كند و اگر مى نمايد. ولى آدم سست راى و احمق هميشه در كارها بخود ضرر مى زند بواسطه آنكه ، يا هنوز اوضاع و اءحوال مساعد كارى كه منظور او است نمى باشد و او بدون توجه به آن نكات ، شروع در آن كار مى كند و يا شرائط آن كار از هر جهت فراهم شده و او بجاى اينكه رشته كار را محكم در دست گرفته و آنرا بآخر برساند نسبت بآن كار سستى و بى اعتنائى مى نمايد.

شديدترين گناهان
على (عليه السلام ) فرمود:
اءشد الذنوب ما استهان به صاحبه .
ترجمه روايت شريفه :
سخت ترين گناهان گناهى است كه گناهكار، آنرا ناچيز و آسان شمرد.

شرح :
گناه عبارتست از مخالفت با خدا، بى اعتنا بودن بقوانين مذهب و وجدان ، بى پروائى و بى بندوبارى و ابراز جرئت در مقابل خداوند جبار. ولى گاهى گناهكار مى داند تخلف مى كند و متوجه است كه معصيت و نافرمانى خداوند متعال مى نمايد و اقرار دارد كه بوسيله گناه خود را از حريم تقوى و فضيلت دور مى گرداند و خلاصه اعتراف بخطاى خود مى كند و وجدانا هم ناراحت است و همين خود توبه و پاك كننده آثار گناه است . ولى گاهى گناه در نظر بجا آورنده آن ناچيز مى نمايد و آن را سبك مى شمرد، اصلا بفكر اينكه مرتكب جرم شده نيست ، گوئى تصور نمى كند كه بواسطه گناه ، خود را از پناهگاهى دور و به پرتگاهى نزديك مى كند، مثل اينكه دارد يك عمل عادى انجام مى دهد. اين هر دو قسم گناه است ، ولى بدون شك ، گناه اولى و مجازات آن سبك تر است هر چند بظاهر از گناهان بزرگ باشد و گناه دومى و كيفر آن سنگين تر است اگر چه در رديف گناهان كوچك بشمار آيد.

شرائط دوستى
على (عليه السلام ) فرمود:
لا يكون الصديق صديقا حتى يحفظ اءخاه فى ثلاث : فى نكبته ، و غيبته ، و وفاته .
ترجمه روايت شريفه :
دوست ، دوست نيست مگر آنكه دوست خود را در سه موقع نگهدارى كند: 1- در گرفتارى و پريشانى باو كمك نمايد 2- او را غيبت نكند. و از غيبت و بدگوئى ديگران هم جلوگيرى كند 3- بعد از مرگ او، از خدا براى او طلب آمرزش نمايد، و بازماندگان او را تسلى دهد و در صورت احتياج بآنها كمك نمايد.

شرح :
انسان در هر محيطى كه زندگى مى كند خواه ناخواه بواسطه احتياجى كه بطبقات مختلف مردم پيدا مى كند، با مردم تماس مى گيرد، و معاشرت مى كند. و گاهى در اثر آشنائى بيشترى ، رفت و آمد با آنها دارد. اين ارتباط سبب مى شود كه عده اى با او دوست شوند، باو اظهار علاقه و محبت كنند و دم از اتحاد و صميميت بزنند. اما كسانى كه اين ادعا را مى كنند واقعا همه آنها دوست نيستند. بلكه مانند بسيارى از الفاظ و عناوين ، فقط صورت ظاهرى به خود گرفته اند. زيرا دوستى ، رشته اى معنوى است كه ميان دو يا چند نفر ايجاد مى شود و قلوب آنها را با يكديگر نزديك مى كند. اين رشته هنگامى محكم و ناگسستنى است كه از مرحله لفظ و تظاهر گذشته و حقيقت داشته باشد و موقعى داراى حقيقت است كه در موارد بخصوصى آثار آن هويدا و جلوه گر شود. اجازه بدهيد در اين باره نيز از بيان على (عليه السلام ) استفاده شود، تا مظاهر دوستى حقيقى آشكار گردد.

شرط پيشوائى
على (عليه السلام ) فرمود:
من نصب نفسه للناس اماما فليبدا بتعليم نفسه قبل تعليم غيره ، و ليكن تاءديبه بسيرته قبل تاءديبه بلسانه ، و معلم نفسه و مؤ دبها اءحق بالاجلال من معلم الناس و مؤ دبهم .
ترجمه روايت شريفه :
كسيكه خود را پيشواى مردم مى شمارد بايد پيش از آموزش ‍ ديگران ، نخست بتعليم خود پردارد و پيش از تربيت كردن بزبان ، بوسيله رفتار خود، بآنان ادب آموزد، و كسيكه خود را تعليم كند و ادب آموزد، تعظيم و احترامش از كسيكه فقط تعليم و تاءديب مردم را بعهده گرفته (و خود عمل نمى كند) شايسته تر است .

شرح :
پند و اندرز بر سه قسم است :
1- عملى 2- زبانى 3- عملى و زبانى .
پند و اندرز عملى آنستكه انسان فقط با عمل نيك خويش و خود دارى از كارهاى زشت ، مردم را بكارهاى خوب تشويق كرده و از كارهاى ناپسند بر حذر دارد، اما بزبان خود امر بمعروف و نهى از منكر نكند.
پند واندرز زبانى آنستكه فقط بزبان خود امر بمعروف و نهى از منكر كند. اما عملش مطابق گفتارش نباشد.
پند و اندرز عملى و زبانى آنستكه هم با عمل و هم بازبان ، مردم را بسوى خير و صلاح رهبرى كند.
بدون شك نوع سوم از نوع اول و دوم مؤ ثرتر است . و البته كسانى صلاحيت مقام مقدس پيشوائى را دارند كه اين نوع نصيحت كنند. زيرا مردم ، رفتار اشخاصى را سرمشق خود قرار داده و موعظه كسانى را از جان و دل مى پذيرند كه خود داراى حقيقتى بوده و از آلودگيها پاك باشند.

شريك جرم
على (عليه السلام ) فرمود:
اءلراضى بفعل قوم كالداخل فيه معهم ، و على كل داخل فى باطل اثمان : اثم العمل به ، و اثم الرضا به .
ترجمه روايت شريفه :
كسى كه بعمل گروهى راضى باشد مانند آنست كه با ايشان در آن عمل دخالت داشته . با اين تفاوت كه كننده كار باطل ، دو گناه دارد: يكى گناه عمل بآن ، و ديگرى گناه راضى بودن بآن . و كسيكه بآن عمل راضى باشد تنها يك گناه مرتكب شده است .

شرح :
كسانيكه از جريان امور بر كنار مى باشند و مستقيم يا غيرمستقيم در كارها دخالتى ندارند، ولى اوضاع موجود را كه مى بينند راضى هستند، و قلبا از رفتار مجريان امور شادند و بآنان حق مى دهند، نسبت بآن امور مسئوليت دارند و در خوب و بد آن كارها شريك هستند. اگر كارها بروفق حق و عدالت انجام گيرد، ايشان از اين حيث سهمى دارند و اگر برپايه بيدادگرى استوار باشد، از عقاب و كيفر آنها نيز بهره اى خواهند داشت . از اين جهت در باب امر بمعروف و نهى از منكر دستور داريم كه اگر نتوانستيد نهى از منكر كنيد و مردم را از كار زشت باز داريد لااقل قلبا آن كار زشت را ناروا بدانيد و از كننده آن متنفر باشيد. بنابراين آنانكه خيانت خائنين را مى پسندند و آنانكه اگر مقام و رتبه اى را كه ظالمان دارا هستند، داشتند رفتار آنان مانند رفتار ناستوده ستمگران بود، همه شريك جرم ستمكاران محسوب مى شوند اگرچه فعلا مصدر و عامل ظلمى نيستند.

شگفتيها
على (عليه السلام ) فرمود:
عجبت للمتكبر الذى كان بالاءمس نطفة ، و يكون غدا جيفة ، و عجبت لمن شك فى الله و هو يرى خلق الله ، و عجبت لمن نسى الموت و هو يرى الموتى ، و عجبت لمن اءنكر النشاءة الاخرى و هو يرى النشاءة الاولى .
ترجمه روايت شريفه :
تعجب ميكنم از آدم متكبرى كه ديروز نطفه بوده و فردا مردار خواهد شد، و تعجب مى كنم از كسيكه در وجود خدا شك دارد، در صورتيكه مخلوقات او را مى بيند و تعجب مى كنم از كسيكه مرگ را فراموش كرده و حال آنكه مردگان را مى بيند. و تعجب مى كنم از كسيكه جهان آخرت را انكار مى كند و حال آنكه اين جهان را مى بيند.

شرح :
اگر انسان ، مبداء و منتهاى خود را ملاحظه كند و بيچارگى ، حقارت و ناتوانى خويش را در نظر بگيرد يقينا از اسب سركش تكبر، پياده شده و اخلاق زشت خود را باخلاق پسنده اى عوض مى كند.
اگر كسى به آثار صنع و ايجاد پروردگار باديده بصيرت بنگرد ناچار بذات اقدسش پى برده و ايمان ميآورد.
آنكه كاروان مردگان را مى بيند بايد بداند كه اين كاروان در انتظار او هم هست و نبايستى عفريت آدم خوار مرگ را از ياد برد.
آنكه جهان آفرينش را مى نگرد و قدرت و ابداع الهى را متوجه مى شود و مى بيند كه خداوند همه موجودات را از كتم عدم به عالم وجود آورده و بدون سابقه آنها را آفريده است ، بايستى به روز قيامت و زندگى پس از مرگ ، اقرار كرده و زنده كردن مردم را براى خداوند قادر مطلق آسان بداند.
و چنانچه كسى از روى اين دلائل محكم و كافى چيزى نفهميد و بحقايق نامبرده اذعان نكرد، غفلت او را فراگرفته و واقعا آدم عجيبى است .