انواري از نهج البلاغه

محمدجعفر امامى

- ۳ -


شناخت خالق در نهج البلاغه "3"

در درس قبل گفتيم كه نهج البلاغه از سرچشمه جوشان قرآن استفاده كرده و شواهد خود را مستقيم يا غير مستقيم از قرآن گرفته است.

در بحث گذشته براى شناخت خداوند، سخن از آسمان، خورشيد، ماه و... به ميان آورده كه ما از ميان آيات قرآن آيه 164 سوره بقره را به شهادت مى طلبيم و براى توضيح كلمات امام تفسير آن آيه را مى آوريم.

مى خوانيم: ان فى خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار و الفلك التى تجرى فى البحر بما ينفع الناس و ما انزل الله من السماء من ماء فاحيا به الارض بعد موتها و بث فيها من كل دابه و تصريف الرياح و السحاب المسخر بين السماء و الارض لايات لقوم يعقلون:

'در آفرينش آسمانها و زمين و آمد و شد شب و روز و كشتيهائى كه در دريا به سود مردم در حركتند آبى كه خداوند از آسمان نازل كرده و با آن زمين را پس از مرگ زنده نموده و انواع جنبندگان را در آن گسترده "و همچنين" در تغيير مسير بادها و ابرهائى كه در ميان زمين و آسمان معلقند نشانه هائى است "از ذات پاك خدا و يگانگى او" براى مردمى كه عقل دارند و مى انديشند'.

تفسير پاره اى از كلمات خطبه

همانطور كه اشاره شد اين آيه از آياتى است كه ممكن است سخن امام در اين خطبه متخذ از آن باشد اكنون به توضيحى در اين باره توجه مى كنيم.

آفرينش آسمان پر شكوه، و اين همه كرات عالم بالا يعنى ميليونها ميليون آفتاب درخشان، و هزاران هزار ستاره ى ثابت و سيار كه در يك شب تاريك و پر ستاره با ما سخن مى گويند با آن نظام دقيق و عجيب كه سراسر انها را همچون حلقه هاى يك رشته زنجير به هم پيوسته است و همچنين آفرينش زمين با انواع مظاهر حيات و زندگى كه در چهره هاى بسيار متنوع و در لباس صدها هزار نوع گياه و حيوان جلوه گر شده همه نشانه هاى ذات پاك او و آئينه هاى درخشان قدرت علم و يگانگى او هستند.

شب، روز، باران و باد

در مورد شب و روز و آب و باد يادآور مى شويم كه هر يك نقش مهمى در حيات انسان و موجودات زنده ى ديگر دارند و هر يك از آيات خدا هستند، قرآن در مورد 'نور' و 'آب' و 'هوا' مى فرمايد: 'در آمد و شب شب و روز. و رزقى را كه خداوند از آسمان نازل كرده و به وسيله ى آن زمين را بعد از مرگش حيات بخشيده و همچنين در وزش بادها. نشانه هايى است براى جمعيتى كه تعقل و انديشه مى كنند'.

"و اختلاف الليل و النهار و ما انزل الله من السماء من رزق فاحيا به الارض بعد موتها و تصريف الرياح آيات لقوم يعقلون".

مسئله نظام 'نور و ظلمت' و آمد و شد شب و روز كه هر يك با نظم خاصى جانشين و خليفه ى ديگرى مى شود بسيار حساب شده و شگفت انگيز است، هرگاه روز دائمى بود يا فوق العاده طولانى آنقدر حرارت بالا مى رفت كه تمام موجودات زنده مى سوختند و هرگاه شب جاويدان بود و يا بسيار طولانى همه از شدت سرما منجمد مى شدند!

دانشمندان مى گويند با تمام تفاوتى كه مناطق مختلف روى زمين از نظر طول شب و روز دارند اگر مجموع ايام سل را حساب كنيم تمام مناطق دقيقا به اندازه ى هم از نور آفتاب بهره مى گيرند! [ در زمينه 'اختلاف شب و روز' در سوره هاى بقره در جلد اول ذيل آيه 164، و در جلد سوم آل عمران ذيل آيه 190، و در جلد هشتم ذيل آيه 6 يونس، و در جلد 16 ذيل آيه ى 71 سوره قصص بحثهاى مشروحى در تفسير نمونه آمده است مراجعه فرمائيد. ]

در مرحله دوم از رزق حياتبخش آسمانى، يعنى باران سخن به ميان آمده كه نه در لطافت طبعش كلامى است و نه در قدرت احياگريش سخنى، و همه جا نشانه ى زندگى و طراوت و زيبائى است.

چرا چنين نباشد در حالى كه قسمت اصلى بدن انسان و بسيارى از جانداران ديگر و گياهان را همين آب تشكيل مى دهد.

و در مورد سوم سخن از وزش بادها است بادهائى كه هواى پراكسيژن زنده را جابجا مى كنند و در اختيار جانداران مى گذارند، هواى آلوده به كربن را براى تصفيه به دشتها و جنگلها و صحراها مى فرستند و پس از تصفيه به شهرها و آباديها مى برند و عجب اينكه اين دو دسته از موجودات زنده يعنى 'حيوانات' و 'گياهان' درست بر ضد هم عمل مى كنند اولى اكسيژن را مى گيرد و گاز كربن پس مى دهد و دومى كربن را مى گيرد و اكسيژن تحويل مى دهد تا تعادل در نظام حيات برقرار گردد و با گذشت زمان ذخيره ى هواى مفيد زمين نابود نشود.

در آيه سوره ى بقره نيز به شش بخش از آثار نظم در جهان هستى كه هر كدام آيت و نشانه اى از آن مبدا بزرگ است اشاره شده:

1- 'در آفرينش آسمان و زمين...'.

"ان فى خلق السموات و الارض...".

آفرينش اين آسمان پر شكوه و اين همه كرات عالم بالا يعنى مليونها مليون آفتاب درخشان و هزاران هزار ستاره ى ثابت و سيار كه در يك شب تاريك و پرستاره با چشمك زدنهاى پر معنى خود با ما سخن مى گويند و يا در پشت تلسكوپهاى عظيم خود را به ما نشان مى دهند با آن نظام دقيق و عجيب خود كه سراسر آنها را همچون حلقه هاى يك رشته ى زنجير به هم پيوسته است و همچنين آفرينش زمين با انواع مظاهر حيات و زندگى كه در چهره هاى بسيار متنوع و در لباس صدها هزار نوع گياه و حيوان جلوه گر شده همه نشانه هاى ذات پاك او و آئينه هاى درخشان قدرت و علم و يگانگى او هستند.

عجب اينكه هر چه علم و دانش بشر پيشتر مى رود عظمت اين عالم و وسعتش در نظر او بيشتر مى شود، و معلوم نيست اين گسترش علمى تا كى ادامه خوهد يافت؟!.

دانشمندان مى گويند: هزاران هزار كهكشان در عالم بالا وجود دارد كه منظومه شمسى ما جزء يكى ازاين كهكشانها است تها در كهكشان ما صدها ميليون خورشيد و ستاره درخشان وجود دارد كه روى محاسبات دانشمندان در ميان آنها ميليونها سياره ى مسكونى است با ميليادرها موجود زنده! وه چه عظمت و چه قدرتى؟!.

2- 'و نيز درآمد و شد شب و روز...".

آرى اين دگرگونى ليل و نهار و اين آمد و رفت روشنائى و تاريكى با آن نظم خاص و تدريجيش كه دائما از يكى كاسته و بر ديگرى افزوده مى شود و به كمك آن فصول چهارگانه به وجود مى آيد و درختان و گياهان و موجودات زنده مراحل تكاملى خود را در پرتو اين تغييرات تدريجى، گام به گام طى مى كند اينها نشانه ى ديگرى از ذات و صفات متعالى او هستند.

اگر اين تعبير تدريجى نبود و يا اين تغييرات توام با هرج و مرج صورت مى گرفت و يا اصلا هميشه روز و يا هميشه شب بود حيات و زندگى از صفحه كره ى زمين به كلى برچيده مى باشد و اگر فرضا وجود داشت دائما دچار آشفتگى و نابسامانى بود. [ 'اختلاف' ممكن است به معنى 'آمد' باشد، زيرا از ماده ى 'خلف و خلاف' به معنى جانشين شدن يكديگر است و نيز ممكن است به معنى تفاوت و كم و زياد شدن مقدار شب و روز باشد و يا هر دو، و به هر حال اين نظم خاص آن كه داراى آثار بسيار حساب شده اى است نمى تواند تصادفى و بدون دخالت ذات عالم قادرى باشد و لذا در آيات متعددى از قرآن، از دلائل ذات پاك خدا شمرده شده. ]

3- 'و كشتيهائى كه در درياها به سود مردم به حركت درمى آيند...'.

"و الفلك التى تجرى فى البحر بما ينفع الناس..." "بقره: 164".

انسان به وسيله كشتيهاى بزرگ و كوچك صحنه اقيانوسها را مى نوردد و به اين وسيله به نقاط مختلف زمين براى انجام مقاصد خود سفر مى كند اين حركت مخصوصا با كشتيهاى بادبانى، معلول چند نظام است. نخست بادهاى منظمى كه در سطح اقيانوسها مى وزد "اعم از وزش هاى سراسرى كه به طور مداوم از قطب شمال و جنوب زمين به سوى خط استوا و از خط استوا به سوى قطب شمال و جنوب در حركتند و به نام 'آليزه' و 'كنتر آليزه' معروفند يا وزش هاى منطقه اى كه تحت برنامه اى معينى حركت مى كنند و به كشتيها امكان مى دهند از اين نيروهاى فراوان و رايگان طبعى بهره گيرند و به سوى مقصد پيش روند" همچنين خاصيت طبيعى چوب يا فشار مخصوصى كه از ناحيه آب به اجسام وارد مى شود و آنها را بر سطح آب شناور مى سازد و همچنين خاصيت تغيير ناپذيرى دو قطب مغناطيسى زمين كه عقربه هاى قطب نماها را تنظيم مى كند و يا نظام ستارگان آسمان كه راه مقصد را به انسان نشان مى دهند، آرى تا همه ى اين نظام ها دست به دست هم ندهند استفاده ى از كشتيها با آن فوائد سرشارشان امكان پذير نيست [ كلمه 'فلك' به معنى كشتى است و مفرد و جمع آن يكى است. ] و در نتيجه اينها نيز آيتى است براى ذات پاك او.

عجب اينكه امروز نه تنها با پيدايش كشتيهاى موتورى از عظمت اين معنى كاسته نشده بلكه به مراتب بر عظمت آن افزوده چرا كه هنوز مهمترين وسيله نقليه بشر كشتيهاى غول پيكرى هستند كه گاهى به اندازه ى يك شهر وسعت دارند و در آن مى داند و مراكز تفريح و زمين بازى و حتى بازار موجود دارد و يا بر عرشه ى آن فرودگاه عظيمى است براى نشستن و برخاستن هواپيماهاى زياد.

4- 'و آبى كه خداوند از آسمان فروفرستاده و به وسيله آن زمينهاى مرده را زنده كرده و انواع جنبندگان را در آن گسترده است...'

"و ما انزل الله من السماء من ماء فاحيا به الارض بعد موتها وبث فيها من كل دابه....".

آرى دانه هاى حياتبخش باران و قطرات پر طراوت و با بركت اين آب تصفيه شده طبيعى به هر جا مى ريزد زندگى و حيات مى پاشد و حركت و بركت و آبادى و نعمت، همراه خود مى آورد اين آب كه با نظام خاصى ريزش مى كند و آن همه موجودات و جنبندگانى كه از اين مايع بى جان، جان مى گيرند همه پيام آور قدرت و عظمت او هستند.

5- 'و حركت دادن و وزش منظم بادها...'.

"و تصريف الرياح...".

كه نه تنها بر درياها مى وزند و كشتيها را حركت مى دهند بلكه سطح خشكيها، كوهها و دره ها و جلگه ها را جولانگاه خود قرار داده اند، گاهى گرده هاى نر را بر قسمتهاى ماده ى گياهان مى افشانند و به تلقيح و بارورى آنها كمك كرده و ميوه ها به ما هديه مى كنند و بذرهاى گوناگون را مى گسترانند.

و زمانى با حركت دادن امواج اقيانوسها، آنها را به طور مداوم به هم مى آميزند تا محيط آماده اى براى زيست موجودات زنده ى دريا فراهم گردد.

و گاه با انتقال دادن گرماى مناطق گرمسير به مناطق سردسير و انتقال سرماى مناطق سردسير به مناطق گرمسير، كمك به تعديل هواى كره زمين مى كنند.

و زمانى با جابجا كردن هواى مسموم و فاقد اكسيژن شهرها به به بيابانها و جنگلها، وسائل تصفيه و تهويه را براى بشر فراهم مى سازند.

آرى وزش بادها با اينهمه فوائد و بركات نشانه ى ديگرى از حكمت بى پايان او است.

درياها

در مورد درياها در آيات متعددى از قرآن سخن به ميان آمده كه به بعضى از موارد آن اشاره مى كنيم، بدانيم بخش مهمى از نعمتهاى بى پايان خداوند در مورد انسانها در درياها است كه منبع بسيار مهم حيات و زندگى است قرآن مى گويد:

'و او كسى است كه درياها را براى شما تسخير كرد و به خدمت شما گمارد'

"و هو الذى سخر البحر". [ نحل- 14. ]

مى دانيم قسمت عمده ى روى زمين را درياها تشكيل مى دهند و اكنون نيز دريا منبع مهمى براى ادامه ى حيات انسان و همه موجودات روى زمين است و قرار دادن آن در خدمت بشر يكى از نعمتهاى بزرگ خدا است.

سپس به سه قسمت از منابع درياها اشاره كرده مى فرمايد:

'تا از آن گوشت تازه بخوريد'.

"لتاكلوا منه لحما طريا".

گوشتى كه زحمت پرورش آن را نكشيده ايد تنها دست قدرت خدا آن را در دل اقيانوسها پرورش داده و رايگان در اختيارتان گذارده است.

مخصوصا تكيه روى طراوت و تازگى اين گوشت با توجه به اينكه در آن عصر و زمان از يك جهت و در عصر و زمان ما از جهت ديگر گوشتهاى كهنه فراوان بوده و هست، اهميت اين نعمت را آشكارتر مى سازد و هم اهميت تغذيه از گوشت تازه را.

با تمام پيشرفتى كه در زندگى و تمدن مادى بشر به وجود آمده هنوز دريا يكى از مهمترين منابع تغذيه از گوشت تازه را.

با تمام پيشرفتى كه در زندگى و تمدن مادى بشر به وجود آمده هنوز دريا يكى از مهمترين منابع تغذيه انسان را تشكيل مى دهد و هر سال صدها هزار تن از گوشت تازه اى كه دست لطف پروردگار براى انسانها پرورش داده از درياها صيد مى شود.

لذا اكنون افكار دانشمندان متوجه درياها شده و چشم اميد خود را به آن دوخته اند تا از طريق پرورش و تكثير نسل انواع ماهيها بتوانند كمبود را به مقدار قابل ملاحظه اى برطرف سازند.

اين از يك سو، از سوى ديگر مقرراتى براى جلوگيرى از آلوده شدن آب درياها و از ميان رفتن نسل ماهى ها وضع كرده اند كه از مجموع آن اهميت جمله ى فوق كه در چهارده قرن قبل در قرآن نازل شده است روشنتر مى شود.

ديگر از منافع آن مواد زينتى است كه از درياها استخراج مى شود لذا اضافه مى كند: 'تا از آن زينتى براى پوشيدن استخراج كنيد'.

"و تستخرجوا منه حليه تلبسونها".

انسان مانند چهارپايان نيست كه ذوق نداشته باشد بلكه يكى از ابعاد معروف چهارگانه روح انسان را حس زيبائى تشكيل مى دهد كه سرچشمه ى پيدايش شعر و هنر اصيل و مانند آن است.

بدون شك اين بعد، از روح انسانى نقش موثرى در حيات بشر دارد لذا بايد به طرز صحيح و سالمى- دور از هر گونه افراط و تفريط و اسراف و تبذير- اشباع گردد.

آنها كه غرق در تجمل پرستى و انواع زينتند به همانگونه گمراهند كه افراد خشك و مخالف هرگونه زينت چرا كه يكى در طرف افراط و مايه ى نابودى سرمايه ها و ايجاد فاصله ى طبقاتى و كشتن معنويات است و ديگرى در طرف تفريط و باعث خمودى و ركود.

به همين دليل در اسلام استفاده از زينت به صورت معقول و خالى از هرگونه اسرافمانند بهره گيرى از لباسهاى خوب، انواع عطريات، بعضى سنگهاى قيمتى و مانند آن- مخصوصا در مورد زنان- كه نياز روحيشان به زينت بيشتر است توصيه شده است ولى بايد خالى از اسراف و تبذير باشد.

بالاخره سومين نعمت دريا را حركت كشتى ها به عنوان يك وسيله ى مهم براى انتقال انسان و نيازمنديهاى او ذكر مى كند و مى فرمايد: 'كشتى ها را مى بينى كه آبها را بر صفحه اقيانوسها مى شكافند'.

"و ترى الفلك مواخر فيه". صحنه اى كه در برابر سرنشينان كشتى به هنگام حركت بر صفحه ى اقيانوسها ظاهر مى شود چقدر ديدنى است 'خدا اين نعمت را به شما داد تا از آن بهره گيريد و از فضل او در مسير تجارت خود از كشتيها استفاده كنيد'.

"و لتبتغوا من فضله". [ جمله 'و لتبتغوا من فضله' با واو عطف ذكر شده بايد معطوف عليه داشته باشد كه قاعدتا در در تقدير است و در تقدير چنين بوده كه 'لتنتفعوا بها و لتبتغوا من فضله': كشتيها را مى بينى كه با سينه خود آبها را مى شكافند تا از آنها استفاده مختلف كنيد و تا براى تجارت از آن بهره گيريد. ]

تا با توجه به اين همه نعمت، حس شكرگزارى را در شما زنده كند 'شايد شكر نعمتهاى او را به جا آوريد'.

"و لعلكم تشكرون".

دريا كانون نعمتهاى الهى

همانگونه كه ديديم به مسئله ى دريا و اهميت آن در زندگى بشر اشاره شده است مى دانيم درياها تقريبا سه چهارم سطح زمين را فراگرفته است و منبع عظيمى براى مواد غذائى، داروئى، زينت آلات و طريق مهمى براى حمل و نقل انسانها و كالاها است و از همه مهمتر نزول بارانها و تعديل هوا و حتى بخشى از وزش بادها از بركات درياها است.

اگر سطح درياها كمتر يا بيشتر از آنچه اكنون هست بود يا كره ى زمين به خشكى مى گرائيد و يا آنچنان مرطوب مى شد كه جاى زندگى نبود!

لذا قرآن بارها و به تعبيرات مختلف انسانها را به اين نعمت بزرگ توجه داده و آنها را به انديشه وامى دارد. گاه مى گويد: 'خداوند دريا را براى شما تسخير كرد'.

"سخر لكم البحر".

"جاثيه 12"

و گاه مى گويد: 'آنچه در روى زمين است مسخر شما ساخت':

"سخر لكم ما فى الارض"

از همه اينها گذشته، دريا ديار عجائب است، كوچكترين گياهان ذره بينى و بلندترين درختان عالم در درياها مى رويند. همچنين كوچكترين حيوانات و عظيمترين حيوانات غول پيكر در درياها زندگى مى كنند!

زندگى در اعماق درياها در آنجا كه نه نورى وجود دارد و نه غذائى، به قدرى شگفت انگيز است كه انسان از مطالعه ى آن سير نمى شود و عجب اينكه حيوانات در آنجا از خودشان نور پخش مى كنند و مواد غذائى آنها در سطح آب ساخته مى شود و ته نشين مى شود و اندام آنها چنان محكم و مقاوم و توام با فشار داخلى ساخته شده كه در مقبال آن فشار عظيم آب كه اگر انسان به حال عادى در آنجا قرار گيرد استخوانهايش تبديل به آرد مى شود مقاومت مى كند!

كوهها

براى توضيح جمله امام از قرآن كمك مى گيريم در قرآن كريم پس از بيان نعمت درياها به سراغ كوههاى سخت و سنگين مى رود و مى گويد: 'در زمين كوههاى ثابت و مستقرى افكند تا از لرزش و حركت آن جلوگيرى كند و به شما آرامش بخشيد'.

"و القى فى الارض رواسيان تميد بكم". [ ان تميد بكم در تقدير 'لئلاتميد بكم' يا 'كراهه ان تميد بكم' بوده است نحل: 15. ]

و از آنجا كه آفرينش كوهها فوائد زيادى دارند در جاى ديگر قرآن مى فرمايد:

'ما در زمين كوههاى مستقر و ثابتى انداختيم'.

"و القينا فيها رواسى". "حجر: 19 و ق: 7".

تعبير به القاء "افكندن" در مورد كوهها "با اينكه مى دانيم كوهها همان چين خوردگيهاى زمين هستند كه بر اثر سرد شدن تدريجى پوسته ى زمين و يا به خاطر مواد آتشفشانى بوجود آمده اند" ممكن است از اين نظر باشد كه 'القاء' به معنى ايجاد نيز آمده است، در زبان روزمره ى خود نيز مى گوئيم كه ما براى فلان زمين طرحى ريختيم و چند اطاق در آن انداختيم يعنى بنا كرديم و ايجاد نموديم.

به هر حال اين كوهها علاوه بر اينكه از ريشه به هم پيوسته اند و همچون زرهى زمين را در برابر فشار درونى از لرزشها حفظ مى كنند، و علاوه بر اينكه قدرت طوفانها را در هم شكسته و وزش باد و نسيم را به دقت كنترل مى نمايند، محل خوبى براى ذخيره ى آبها به صورت برف و يا چشمه ها مى باشند.

مخصوصا تكيه روى كلمه ى 'رواسى' جمع 'راسيه' به معنى ثابت و پا برجا، اشاره ى لطيفى است به آنچه در بالابيان كرديم كه آنها هم خودشان ثابتند و هم مايه ى ثبات پوسته ى زمين و زندگى انسانها مى باشند.

در مورد زبان و شگفتيهاى آن

درباره ى زبان و شگفتيهاى آن و گويشها و تعدد لغات به وجود آمده به وسيله آن سخنها بسيار است ولى فعلااكتفا مى كنيم به اشاره ذيل:

زبان نيز به نوبه ى خود از اعضاء بسيار شگفت انگيز بدن انسان است، و وظائف سنگينى برعهده دارد، علاوه بر اينكه كمك موثرى به بلع غذا مى كند، در جويدن نيز نقش مهمى دارد، مرتبا لقمه ى غذا را به زير چكش دندانها هل مى دهد! اما اين كار را به قدرى ماهرانه انجام مى دهد كه خود را از ضربات دندان دور نگه مى دارد، در حالى كه دائما كنار آن و چسبيده به آن است!

گاه ندرتا هنگام جويدن غذا زبان خود را جويده ايم، و فرياد ما بلند شده، و فهميده ايم كه اگر آن مهارت در زبان نبود چه به سر ما مى آمد؟

در ضمن، بعد از خوردن غذا فضاى دهن و دندانها را رفت و روب و تميز مى كند.

و از اين كارها مهمتر مسئله سخن گفتن است كه با حركات سريع و منظم و پى در پى و حركت كردن در جهات ششگانه انجام مى گيرد. خداوند براى حرف زدن و تكلم وسيله اى در اختيار انسانها قرار داده كه بسيار سهل و آسان و در دسترس همه است، نه خستگى مى آورد، و نه ملالى حاصل مى شود، و نه هزينه اى دارد.

و از آن عجيبتر مسئله ى استعداد تكلم در انسان است كه در روح آدمى به وديعت گذارده، و انسان مى تواند جمله بنديهاى زيادى را در بينهايت شكل مختلف براى تعبير از مقاصد فوق العاده متنوع خود انجام دهد. اميرمومنان مى فرمايد:

"اعجبوا لهذا الانسان ينظر بشحم و يتكلم بلحم و يسمع بعظم و يتنفس من خرم".

'شگفتا از اين انسان كه با پيه مى بيند و با قطعه ى گوشتى سخن مى گويد و با استخوانى مى شنود و از شكافى نفس مى كشد "و اين كار بزرگ حياتى را با وسايل كوچك انجام مى دهد"'. [ نهج البلاغه حكمت 8. ]

و باز از آن مهمتر استعداد وضع لغات مختلفى است كه با مطالعه ى هزاران زبان كه در دنيا موجود است اهميت آن آشكار مى شود، راستى 'العظمه لله الواحد القهار!'.

در مورد خورشيد و ماه

در مورد خورشيد و ماه همين قدر اشاره مى كنيم كه در قرآن كريم از اين دو موهبت، فراوان سخن به ميان آمده از جمله مى گويد: 'خورشيد و ماه بر طبق حساب منظمى جريان دارند'.

"الشمس و القمر بحسبان" [ 'حسبان' بر وزن 'غفران' مصدر است، و به معنى حساب و نظم و ترتيب مى باشد، و آيه محذوفى دارد و در تقدير چنين است: 'و الشمس و القمر يجريان بحسبان'. ] "الرحمن: 5".

اصل وجود خورشيد از بزرگترين نعمتها براى انسان است، چرا كه بدون نور و حرارت حاصل از آن زندگى در منظومه ى شمسى غير ممكن است، هر جنبش و حركتى در كره ى خاكى ما صورت مى گيرد سرچشمه اصلى آن نور و حرارت خورشيد است، نمو و رشد گياهان و تمام مواد غذايى، بارش بارانها، وزش بادها، همه به بركت اين موهبت الهى است.

ماه نيز به سهم خود نقش مهمى را در حيات انسان ايفا مى كند علاوه بر اينكه چراغ شبهاى تاريك او است، جاذبه آن كه سرچشمه بذر و مد اقيانوهاست عاملى است براى بقاء حيات در درياها و مشروب ساختن بسيارى از سواحل كه رودخانه ها در مجاورت آن به دريا مى ريزند.

و افزون بر همه اينها نظام ثابت اين دو حركت "يا به تعبير ديگر حركت ماه به دور زمين و حركت زمين به دور خورشيد" كه سبب پيدايش منظم شب و روز سال و ماه و فصول مختلف است، سبب نظم زندگى انسانها و برنامه ريزى براى امور تجارى و صنعتى و كشاورزى است كه اگر اين سير منظم نبود زندگى بشر هرگز نظام نمى يافت.

نه تنها حركت اين كرات آسمانى نظام بسيار دقيقى دارد بلكه جرم و جاذبه آنها و فاصله اى كه با زمين و از يكديگر دارند همه روى نظم و 'حسبان' است و به طور قطع هر كدام از اين امور به هم بخورد اختلاف عظيمى در منظومه شمسى و به دنبال آن در نظام زندگى بشر رخ مى دهد.

گياه

يكى از كارهاى مهم گياهان مسئله 'كربن گيرى' از هوا و ساختن 'سلولز نباتى' است 'سلولز همان جرم درختان است كه اجزاء عمده آن 'كربن' و 'اكسيژن' و 'ئيدروژن' است.

ببينيم اين سلولز چگونه ساخته مى شود؟ ياخته هاى درختان و گياهان 'گاز كربن' را از هوا گرفته و آن را تجزيه مى كنند، اكسيژن آن را آزاد ساخته و كربن را در وجود خود نگه مى دارند و آن را با آب تركيب كرده و چوب درختان را از آن مى سازند.

مسئله مهم اين است كه طبق گواهى علوم طبيعى هر تركيب شيميايى كه انجام مى يابد يا بايد توام با جذب انرژى خاصى باشد و يا آزاد كردن آن "دقت كنيد".

بنابراين هنگامى كه درختان به عمل كربن گيرى مشغولند طبق اين قانون احتياج به وجود يك انرژى دارند كه در اينجا از گرما و نور آفتاب به عنوان يك انرژى فعال استفادده مى كنند.

به اين ترتيب به هنگام تشكيل چوبهاى درختان مقدارى از انرژى آفتاب نيز در دل آنها ذخيره مى شود و به هنگامى كه چوبها را به اصطلاح مى سوزانيم همان انرژى ذخيره شده آفتاب آزاد مى گردد زيرا بار ديگر 'كربن' با 'اكسيژن' هوا تركيب شده و گاز كربن را تشكيل مى دهد و اكسيژن و ئيدروژن "مقدارى آب" آزاد مى گردد.

از اين تعبيرات اصطلاحى كه بگذريم به عبارت بسيار ساده اين نور و حرارت مطبوعى كه در زمستان درون كلبه ى آن روستايى يا كرسى زغال سوز اين شهرنشين را گرم و روشن مى سازد همان نور و حرارت آفتاب است كه در ضمن چند سال يا دهها سال در چوب اين درختان ذخيره شده است و آنچه را درخت در طول يك عمر تدريجا از آفتاب گرفته اكنون بى كم و كاست پس مى دهد!!

و اينكه مى گويند همه انرژى ها در كره زمين به انرژى آفتاب بازمى گردد يكى از چهره هايش همين است. [ تفسير آيات از تفسير نمونه اقتباس شده براى توضيح بيشتر مراجعه فرمائيد. ]

آنچه خوانديم همه و همه ما را به خالق و آفريدگار اين جهان هدايت مى كند باشد كه ما فكر و انديشه كنيم و تسليم گرديم.

سوال و تحقيق

1- درباره آسمان و شگفتيهاى آن مطالعه فرمائيد. حاصل مطالعه را ضمن يك مقاله ارائه دهيد.

2- درباره دريا و عجائب آن بررسى كنيد نكته هاى شگفت آور آن را بنويسيد.

3- درباره زبان، چگونگى كثرت لغات دقت كرده مقاله اى تهيه كنيد.

4- نسبت به باد و ارزش كشتى به عنوان وسيله مورد استفاده بشر بحث و بررسى فرمائيد.