اسناد نهج البلاغه از ديدگاه ابن ابى الحديد معتزلى
ابن ابى الحديد معتزلى يكى از علماى بزرگ اهل سنت در كتاب شرح نهج البلاغه "جلد
10 صفحه ى 127" مى گويد: بسيارى از سران اهل هوا و هوس ادعا مى كنند كه قسمت اعظم
خطبه هاى نهج البلاغه سخنانى است كه توسط برخى از فصيحان شيعه از جمله سيد رضى رحمه
الله انشا گرديده و به امام على عليه السلام نسبت داده شده و در حقيقت سخن او نمى
باشد.!!!
اينگونه افراد كسانى هستند كه چشمانشان در اثر عصبيت و عناد كور گشته و از صراط
مستقيم منحرف شده اند و هيچگونه اطلاع و آشنائى با شيوه هاى سخن گفتن ندارند و من
با مختصر سخنى اشتباه آنان را روشن مى نمايم و مى گويم: شما كه در نهج البلاغه
تشكيك مى كنيد، از دو حال خارج نيست يا اينكه مى گوئيد تمام نهج البلاغه ساخته ى
ديگران است، يا برخى از آن:
"صورت اول" قطعا باطل است چونكه صحت اسناد بعضى از آن به اميرالمومنين عليه
السلام به تواتر ثابت شده است و ما به آن يقين داريم. و تمام يا اكثر محدثان و
تاريخ نويسان غير شيعه بسيارى از خطبه هاى نهج البلاغه را نقل كرده اند و چونكه
شيعه نيستند نمى توان به آنها غرض ورزى خاصى را نسبت دهيم. "و اما صورت دوم" و
ادعاى اينكه بخشى از نهج البلاغه گفته هاى امام على عليه السلام نيست، اين احتمال
نيز نادرست است زيرا كسى كه با سخنرانى و خطابه مانوس باشد و ذوق ادبيات عربى داشته
و از علم بيان چيزى بداند حتما ميان كلام فصيح و غير آن و همچنين ميان كلام فصيح و
فصيح تر فرق مى گذارد و اگر كتابى به دستش رسد كه در آن سخنان جمعى از گويندگان
مشهور يا سخنان فقط دو نفر از آنان نوشته شده باشد حتما ميان آن دو سخن فرق مى
گذارد و شيوه ى سخن گفتن هر كدام را مى شناسد، مثلا اگر در لابه لاى ديوان شعر ابى
تمام كسى ابياتى را از پيش خود اضافه كند، افراد با ذوق و شعر شناس به راحتى آن
اشعار دخيل را تشخيص مى دهند. و اگر شما در نهج البلاغه دقت كنيد خواهيد ديد تمام
آن همچون آب زلال واحد و با يك شيوه و يك نفس گفته شده و همانند جسم بسيطى است كه
ماهيت تمام اجزاء آن يكسان است.
نهج البلاغه نظير قرآن عزير اول آن همانند وسطش و وسط آن همچون آخرش و هر آيه اى
از آن در فن فصاحت و راه و روش و نظم سخنرانى همچون ديگر آيات و سوره ها است و اگر
برخى از خطبه هاى نهج البلاغه ساختگى و فقط قسمتى از آن، سخنان على عليه السلام بود
هرگز اينگونه يكنواخت نبود. بنابراين با اين دليل واضح و روشن ثابت شد كسانى كه
گمان مى كنند تمام نهج البلاغه يا بخشى از آن ساختگى است، در گمراهى به سر مى برند.
از آن گذشته اگر ما اين معنى را بپذيريم و در نهج البلاغه تشكيك كنيم ديگر هيچ
اطمينانى به هيچ حديثى پيدا نخواهيم كرد و در همه چيز و هر نقلى اين احتمال خواهد
آمد كه نادرست باشد و ساخته ى شخصى يا اشخاص ديگرى بوده و به پيامبر يا يكى از خلفا
به دروغ نسبت داده شده است و هر پاسخى را كه اين گوينده نسبت به احاديث پيامبر صلى
الله عليه و آله و سلم و يا يكى از اصحاب مى دهد، ياوران على عليه السلام مى توانند
به همان دليل استدلال كنند در نسبت دادن نهج البلاغه و غير آن به اميرالمومنين عليه
السلام اين مطلب بسيار واضح و آشكار است'.
اسناد نهج البلاغه از ديدگاه شيخ محمد عبده مفتى مصر
شيخ محمد عبده يكى ديگر از علماى بزرگ اهل سنت و مفتى مصر در مقدمه شرحش بر 'نهج
البلاغه' به طور قطع تمام آن را از سخنان اميرالمومنين عليه السلام مى شمارد و مى
گويد: '... ذلك الكتاب الجليل، هو جمله ما اختاره السيد الشريف الرضى رحمه الله من
كلام سيدنا و مولانا اميرالمومنين على بن ابى طالب "كرم الله وجهه" جمع متفرقه و
سماه هذا الاسم 'نهج البلاغه' و لا اعلم اسما اليق بالدلاله على معناه منه و ليس فى
وسعى ان اصف هذا الكتاب بازيد مما دل عليه اسمه و لا ان آتى بشى ء فى بيان مزبته
فوق ما اتى به صاحب الاختيار':
'... آن كتاب ارزشمند برگزيده ايست كه آن را سيد شريف رحمه الله از سخنان آقا و
مولايمان اميرالمومنين على بن ابى طالب- كرم الله وجهه- گزينش و انتخاب نموده و در
يكجا جمع كرده و پراكندگى آنها را بر طرف ساخته و آن را ' نهج البلاغه' ناميده است
و هيچ نامى را سزاواتر از آن سراغ ندارم كه دلالت بر معانى و محتواى آن كند. و من
از توصيف اين كتاب و بيان ويژگيهاى آن- بيش از آنچه نامش بر آن دلالت دارد و جز
آنچه را كه گرد آورنده ى آن گفته است- عاجز و ناتوانم!!'.
اسناد نهج البلاغه از ديدگاه ابن خلكان
ابن خلكان در كتاب 'و فيات الاعيان' جلد 3، صفحه ى 313، در بيان حالات سيد مرتضى
رحمه الله "برادر سيد رضى رحمه الله" مى گويد: '... مردم در اينكه چه كسى مجموعه ى
"خطبه ها، نامه ها و كلمات قصار" نهج البلاغه را گردآورى كرده اختلاف كرده اند آيا
سيد مرتضى اين كار را كرده و يا برادرش سيد رضى؟ و گفته شده 'نهج البلاغه' سخنان
على عليه السلام نيست بلكه ساخته و پرداخته ى همان كسى است كه آن را جمع آورى كرده
و به على نسبت داده است و خدا به حقيقت امر داناتر است "و الله اعلم".
و ظاهرا ابن خلكان اولين كسى است كه در اعتراض بر نهج البلاغه را گشوده و بذر
تشكيك در انتساب آن به اميرالمومنين عليه السلام را افشانده است. و پس از او صفدى
در 'الوافى بالوفيات' و يافعى در 'مرآه الجنان' جلد 3، صفحه ى 55 و ذهبى در 'ميزان
الاعتدال' جلد 1، صفحه ى 101 و ابن حجر در 'لسان الميزان' جلد 4، صفحه ى 223 و برخى
ديگر از او پيروى كرده اند و شبهاتى بسيار ضعيف و نادرست مطرح كرده اند و علماى
شيعه و اهل سنت در گذشته و حال با ادله علمى و براهين منطقى پاسخ آنها را داده اند.
و در پاسخ به ابن خلكان مى گوئيم: او در حقيقت نسبت به نهج البلاغه دو شبهه را مطرح
ساخته است:
الف - اينكه مردم اختلاف كرده اند كه آيا سيد مرتضى نهج البلاغه را جمع آورى كرده يا
سيد رضى؟!!!
ب - آيا اين مجموعه سخنان اميرالمومنين على بن ابى طالب عليه السلام مى باشد يا
سخنان كسى است كه آنها را جمع آورى كرده؟ خواه سيد مرتضى باشد يا سيد رضى.!!!
و هر دو اشكال او نادرست است، زيرا:
اولا :
هيچ كس نهج البلاغه را به سيد مرتضى نسبت نداده و اى كاش ابن خلكان يك نفر از آن
كسانى را كه چنين اختلافى كرده اند نام مى برد!!و با اينكه كتابهاى زيادى قبل از
'وفيات الاعيان' نوشته شده احدى از اين اختلاف نام نبرده است.
و ثانيا :
مسلما كتابهاى 'المجازات النبويه' و 'حقائق التاويل' و 'خصائص الائمه' از
تاليفات سيد رضى است و او در اين كتابها مكرر يادآور شده است كه خودش 'نهج البلاغه'
را جمع آورى كرده است. [ از جمله در 'المجازات النبويه' ص 40 ذيل حديث 'اغبط الناس
عندى مومن خفيف الحاذ... ذو حظ من صلاه' و صفحات 60 و 152 و 188 و 284 و همچنين در
'حقائق التاويل' صفحه ى 167 و... گفته كه خودش 'نهج البلاغه را جمع آورى كرده است.
]
و همچنين سيد شريف رضى رحمه الله بد از بسيارى از خطبه هاى 'نهج البلاغه' مطالبى
را با جمله ى 'قال الرضى...' بيان كرده و اگر ابن خلكان حتى يك مرتبه اين كتاب شريف
را مطالعه كرده بود ديگر اين شبهه را مطرح نمى نمود، بلكه كسى كه كتابى را اصلا
نديده و از اهل اطلاع درباره ى آن چيزى نپرسيده چگونه مى تواند در آن تشكيك كند؟!!!
و ثالثا :
كتابهاى بسيارى قبل از سيد رضى رحمه الله تاليف شده كه به طور پراكنده بخشى از
خطبه ها و نامه ها و كلمات قصار 'نهج البلاغه' يا غالب آنها در آن كتابها موجود است
و كلا از اميرالمومنين عليه السلام روايت شده و اين به خوبى نشان مى دهد كه اين
كلمات قبل از سيد رضى رحمه الله نير در ميان مردم بويژه دانشمندان و راويان حديث،
مشهور و معروف بوده و به عنوان سخنان آن حضرت نقل مى شده.
[ [ برخى از محدثين قبل از سيد رضى قدس سره خطبه هاى اميرالمومنين عليه السلام
را گردآورى كرده اند از جمله:
1 - ابراهيم بن حكم فزارى 'فهرست طوسى، ص 4
2 - اسماعيل بن مهران 'الفهرست نجاشى، ص 19 و فهرست طوسى، ص11'
3 - زيد بن وهب 'فهرست طوسى، ص 72 و المعالم تاليف ابن شهرآشوب، ص 51 و جامع
الرواه، ج 1، ص 4344'.
4 - عبدالعظيم حسنى 'الفهرست نجاشى، ص 173'
5 - مسعده بن صدقه 'الفهرست نجاشى، ص259'
6 - مدائنى 'فهرست ابن النديم،ص114'
7 -عبدالعزيز جلودى 'الفهرست نجاشى، ص 167'
ولى متاسفانه اين كتابها به دست ما نرسيده است. و ظاهرا حارث اعور همدانى-
يكى از ياران خاص اميرالمومنين عليه السلام- اولين كسى بوده كه خطبه هاى آن
حضرت را به رشته تحرير درآورده، مرحوم كلينى در "اصول كافى، ج 1، ص 141" و
مرحوم صدوق در "التوحيد، ص 31" به اسناد خود از ابواسحاق سبيعى و او از حارث
اعور روايت كرده كه گفت: اميرالمومنين عليه السلام روزى بعد از نماز عصر خطبه ى
فصيح و بليغى را ايراد فرمود مردم از آن خطبه تعجب كردند، "ابواسحاق" گويد به
حارث گفتم آيا اين خطبه را حفظ كردى؟ پاسخ داد، آن را نوشتم "ابواسحاق" گويد:
سپس آن خطبه را از كتابش بر ما املا نمود. ] ]
و شايد به همين جهت سيد رضى رحمه الله اسناد آن را حذف كرده است و حتى به
نظر برخى از مورخان آنچه از سخنان اميرالمومنين عليه السلام در ميان مردم شهرت
داشته خيلى بيش از آن مقدارى است كه سيد رضى رحمه الله آنها را گلچين و انتخاب
نموده و در كتاب نهج البلاغه گردآورى كرده است. و لذا در ابتداى كتاب گفته است
'المختار من خطب اميرالمومنين عليه السلام' گزيده اى از خطبه هاى اميرالمومنين
عليه السلام.
»» 'جاحظ' دانشمند معروف اهل سنت در كتاب
'البيان و التبيين' جلد 1، صفحه ى 83 مى گويد: خطبه هاى على- كرم الله وجهه-
مدون و محفوظ و مشهور بوده است.
»» 'مسعودى' كه يكى از مورخين معروف است و حدود
يك قرن قبل از سيد رضى مى زيسته در 'مروج الذهب' جلد 2، صفحه ى 419 درباره ى
خطبه هاى اميرالمومنين عليه السلام : '... و الذى حفظ الناس عنه من خطبه فى
سائر مقاماته اربع ماه و نيف و ثمانون خطبه...' 'آنچه مردم از خطبه هاى آن حضرت
در موارد مختلف حفظ كرده اند چهارصد و هشتاد و اندى خطبه است'.
»» 'سبط ابن جوزى' كه يكى از علماى معروف اهل
سنت است در 'تذكره الخواص' صفحه ى 128، از سيد مرتضى رحمه الله نقل مى كند كه
فرموده است: 'چهارصد خطبه از خطبه هاى اميرالمومنين عليه السلام به دست من
رسيده است...'.