صد درس اعتقادى از نهج البلاغه

سيد رضا حبوباتي

- ۱۴ -


نماز

تعاهدوا امر الصلوه، و حافظوا عليها، و استكثروا منها، و تقربوا بها، فانها كانت على المومنين كتابا موقوتا

در كلام 190 آن حضرت است كه باصحاب خود سفارش مى فرمود: امر نماز را مراعات كنيد "كه آن معراج مومن و ستون دين است" و آن را محافظت نمائيد "از وقت فضيلت آن غافل نمانيد" و بسيار بجا آوريد، و بوسيله آن "بخدا" تقرب پيدا كنيد زيرا نماز "همانطور كه در قرآن كريم سوره نساء آيه 104 مى فرمايد:" بر مومنين در وقت معين واجب است.

يكى از ضروريات دين مقدس اسلام، واجب بودن نمازهاى پنجگانه و تعداد ركعتهاى آن، و اوقات آن و مشتمل بودنش بر تكبيره الاحرام و قيام و قرائت و ركوع و سجود است كه انكار كننده آنها كافر است همچنان كه مرحوم مجلسى هم در كتاب اعتقادات و سير و سلوك خود بآن اشاره فرموده.

اگر پادشاهاى از پادشاهان بيكى از خدمتكاران خود جيره يا طعام و لباس يا قدرس پول بدهد با وجود اينكه همه اينها فانى است مى بينى آن خدمتكار از براى او انواع خدمتها را در اوقات شب و روز انجام مى دهد و خواريها و حقارتها را متحمل مى شود بسا شب تا صبح براى محافظت او بيدار مى ماند و بساجان خود را كه عوضى در برابر آن نيست در راه او نثار مى كند در صورتى كه در آخرت هيچ نصيبى از پادشاه باو نمى رسد پس ببين چگونه متحمل اين همه خدمتها مى شود از براى منفعت پست دنياى فانى و اعتراف بنعمت هاى پادشاه دارد و از او منت مى كشد با آن كه اين نعمتها در حقيقت از خداى تعالى مى باشد و پادشاه هرگز نمى تواند دانه اى را بروياند و خود خدمتكار هم مى داند كه اين نعمتها از خود پادشاه نيست با وجود اين احسان او را بزرگ مى شمارد، پس تو اى انسان عاقل كه وجودت از خداست و ترا تربيت كرده و انواع نعمتهاى ظاهرى و باطنى بتو عنايت كرده كه اگر بخواهى آنها را بشمارى قارد بر شمارش آنهانيستى، چرا در مقابل خالقت سر تعظيم فرود نمى آورى، و براى او خاضع نمى شوى، و نمازى را كه ب رتو واجب كرده در انجام آن كوتاهى مى كنى در صورتى كه خداى تعالى براى نمازت با وجود اينكه پر از عيب ها و نواقص است پاداش بزرگ و نعمتهائى قرار داده كه گوشى نشنيده و چشمى نديده و بخاطرى خطور نكرده كه در حديث قدسى وارد شده مهيا كردم براى پاداش بندگان شايسته ام چيزى را كه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده و نه بر قلب بشرى خطور كرده است.

پس بر بنده عاقل دليل وجوب نماز اظهر من الشمس است بنده اى كه خود را غرق در نعمت هاى معبود ديد آنى از ياد او غافل نيست و از سپاسگزارى و اطاعت او سرپيچى نمى كند دليل را براى كسى بايد گفت كه خدا و نعمت هاى او را نشناخته و الا زن بچه مرده را گريه آموختن غلط است و كسى كه خدا و نعمت هاى او را نشناخته خود را بنده نمى داند، و اگر شناخت خود را بنده دانست بنده بايد بندگى كند بنده براى او آزادى نيست كه هر چه خواست بكند، بنده بايد مطيع مولا باشد عظمت مولا در نظرش باشد و اميدش بكرم او باشد زيرا آنچه دارد از اوست، پس اى برادر و خواهر امر نماز را مراعات كن و آن را سهل و سبك مشمار تا شامل اين حديث شوى كه مرحوم حاج شيخ جعفر شوشترى در كتاب فوائد المشاهد از پيغمبر "صلى الله عليه و آله و سلم" روايت كرده فرمود: كسى كه بميرد در حالى كه امر نماز را سهل و سبك بشمارد قسم بآن كسى كه جان محمد "صلى الله عليه و آله و سلم" در دست "قدرت" اوست بر غير دين من "اسلام" مرده است و در سفينه البحار حضرت صادق "ع" فرمود: كه رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمودند: از "امت" من نيست كسى كه نماز را سهل و سبك شمارد و بخدا قسم نزد حوض كوثر بر من وارد نمى شود.

و اما محافظت نماز كه در سوره بقره هم امر بآن شده كه مداومت كنيد بر نمازهاى واجب در وقت آنها باتمام اركان آنها، و مواظبت همه شرائط و حدود آنها را بنمائيد كه در سفينه البحار ابن مسعود گفت از رسول خدا " صلى الله عليه و آله و سلم" پرسيدم: كدام اعمال نزد خداى عزوجل محبوبتر است؟ فرمود: نماز كه در وقت آن خوانده شود. در بحار الانوار از قرب الاسناد بسندش روايت كرده امام صادق "ع" فرمود: هر آينه فضيلت اول وقت بر آخر وقت بهتر است براى مومن از فرزندان و مالش. و در همان كتاب از ثواب الاعمال بسندش روايت كرده حضرت صادق "ع" فرموده: فضيلت وقت اول بر وقت آخر مانند فضيلت آخرت است بر دنيا.

در وسائل الشيعه حضرت صادق "ع" فرمود: اول وقت رضوان و خشنودى خدست و آخرت وقت عفو و بخشايش خداست و عفو و بخشودن نمى باشد مگر از گناهى "يعنى نماز را اول قنت از ما خواسته اند و اگر بدون عذر تاخير بياندازيم گناه كرده ايم اما خدا مى بخشد كه خيلى فاصله است بين روضان خدا و عفو خدا" در بحار الانوار از خصال بسندش روايت كرده كه از پيغمبر "صلى الله عليه و آله و سلم" از نماز سوال شد حضرت فرمود: نماز از طريقه هاى ديناست و در آن خشنودى پروردگار عزوجل است پس آن راه راست و روشن انبياء است و براى نماز گذار دوستى ملائكه، و هدايت، و ايمان، و نور معرفت، و بركت در رزق، و آرامش براى بدن، و ناپسند داشتن شيطان، و سلاح بر كفار، و اجابت براى دعا، و قبولى براى اعمال، و زاد و توشه براى مومن از دنيا بسوى آخرت، و شفيع بين او، و بين ملك الموت، و انيس در قبر او، و فرش زير پهلوى او "در قبر"، و جواب براى منكر و نكير است. نماز بنده نزد محشر، تاج بر سر او، و نور صورت او، و لباس بريدن او، و حجاب بين او و بين آتش، و حجت بين او، و بين پروردگار جل جلاله، و نجات بدن او از آتش، و عبور بر صراط، و كليد براى بهشت، و مهره هاى حور العين، و بهاى براى بهشت مى باشد. بواسطه نماز بنده بدرجه بلند مى رسد زيرا نماز تسبيح "سبحان الله" و تهليل "لا اله الا الله" و تحميد "الحمد لله" و تكبير "الله اكبر" و تمجيد "بزرگ شمردن خدا" و تقديس "بپاكى ستودن خدا" و گفتن و خواندن اوست.

اما اين كه فرمود آن را زياد بجا آوريد مراد نمازهاى واجب و مستحب است كه از صفات شيعه و علامات مومن يكى از آنها پنجاه و يك ركعت نماز است كه در وسائل الشيعه در دو حديث از امام صادق "ع" و موسى بن جعفر "ع" روايت شده كه از اين پنجاه و يك ركعت هفده ركعت نماز واجب شبانه روز است و سى و چهار ركعت نماز نافله هاى آن كه هشت ركعت نافله ظهر و هشت ركعت نافله عصر و چهار ركعت نافله مغرب و دو ركعت وتيره كه نافله عشاء است كه چون نشسته خوانده مى شود يك ركعت حساب مى شود و دو ركعت نافله صبح و هشت ركعت نافله شب و دو ركعت نماز شفع و يك ركعت نماز وتر است كه بنده بواسطه نمازها مخصوصا مستحب هاى آن تقرب بخدا پيدا مى كند كه در ثواب الاعمال موسى بن بكر گويد موسى بن جعفر "ع " فرمود: نمازهاى نافله وسيله ى تقرب مومن به پروردگار است. و در وسائل الشيعه از ابان بن تغلب از امام باقر "ع" در حديثى روايت شده كه خدا جل جلاله فرمود: تقرب به من پيدا نمى كنى بنده اى از بندگانم به چيزى كه محبوبتر باشد نزد من از آنچه كه بر او واجب كردم و اينكه او هر آينه بواسطه ى نافله به من تقرب پيدا مى كند تا آنجائى كه او را دوست مى دارم و چون او را دوست داشتم گوش اويم آن گوشى كه بواسطه آن "همه چيز را" مى شنود و چشم اويم آن چشمى كه بواسطه آن "همه چيز را" مى بيند و زبان اويم آن زبانى كه بواسطه "آن بهر خيرى" نطق مى كند و دست اويم آن دستى كه بواسطه آن مى گيرد اگر بخواند مرا اجابتش كنم و اگر درخواست كند مرا، او را عطا كنم.

پس اعضائى كه گناه بوسيله آنها انجام مى شود اگر مومن نمازهاى نافله را بخواند خداوند آن اعضاء را براه هاى خودش وامى دارد و در چنين صورت گناه مرتكب نمى شود كه قرآن كريم هم مى فرمايد ان الصلوه تنهى عن الفحشاء و المنكر "بدرستى كه نماز از كارهاى زشت و ناپسند "نماز گزار را" باز مى دارد" و ديگر اينكه نمازهاى نافله نواقص نمازهاى واجب را بر طرف مى كند كه در وسائل الشيعه محمد بن مسلم از امام باقر "ع" روايت كرده كه فرمود: همانا بنده ى براى او از نمازش نصف آن بالا برده مى شود يا ثلث آن يا ربع آن خمس آن بالا برده مى شود پس بالا برده نمى شود براى او مگر آنچه از نماز بقلبش روى آورده بود و توجه به خدا داشته، و جز اين نيست امر كرديم بنافله براى اينكه تمام شود براى ايشان بواسطه نافله آنچه از نماز واجب كم كردند "توجه قلبى نداشتند".

پس اى برادر و خواهر همانطور كه اميرالمومنين "ع" فرمود: نماز زياد بخوانيد. و اگر نماز نافله اى را در وقت آن نخوانديد قضاى آن را بخوانيد همچنانى كه قضاى نماز واجب را مى خوانيد و در احاديث اهل بيت عصمت "ع" در استحباب قضاى نافله ها هر گاه فوت شود تاكيد شده، پس اگر از قضاى آن عاجز است بر او مستحب است كه بدل هر دو ركيعت يك چارك گندم يا جو صدقه دهد و اگر نمى توانت بدل هر چهار ركعت يك چارك گندم يا جو صدقه دهد و اگر نمى تواند بدل نافله هاى روز يك چارك و بدل نافله هاى شب يك چارك صدقه دهد كه مستحب است قضاى نماز نافله را بر صدقه اختيار كند كه احاديث آن در وسائل الشيعه است.

زكات

ثم ان الزكاه جعلت مع الصلوه قربانا لاهل الاسلام، فمن اعطاها طيب النفس بها، فانها تجعل له كفاره و من النار حجازا و وقايه

در سخن 190 خود فرمود: پس براى مسلمانان زكوه بانماز و سيله ى تقرب قرار داده شده "اداى آن مانند نماز وسيله ى تقرب بخداست" هر كه آن را بميل و رغبت و خوشدلى اداء نمايد براى او كفاره و پوشاننده ى "گناهان" و مانع و نگاهدارنده ى از آتش "دوزخ" است.

يكى از ضروريات دين واجب بودن زكوه است و منكر آن با علم بانكه آن از ضرورى دين است چون بانكار خدايا نبوت كشيده مى شود كافر است بلكه در جمله اى از اخبار است كه مانع زكات كافر است و خمس هم از واجباتى است كه خداى تعالى آن را براى محمد "صلى الله عليه و آله و سلم" و ذريه آن حضرت عوض از زكوه قرار دده بجهت اكرام بر ايشان، و كسى كه يك درهم يا كمتر از آن را منع كند از جمله ظالمين باياشن و غضب كنندگان حق ايشان است و در عروه الوثقى مى فرمايد: بلكه كسى كه منع آن را حلال شمارد از كافرين است.

تعجب است از كسانى كه خودشان را دوستان اهل بيت عصمت "ع" مى دانند و هر روز يا اغلب اوقات زيارت عاشورا را مى خوانند و بر ظلم كنندگان بر ايشان لعن مى كنند و خودشان خمس مالشان را نمى دهند و نمى دانند كه بخودشان هم لعن مى كنند.

زكوه معنى لغوى آن همچنان كه راغب در مفردات مى نويسد: نموى است كه حاصل مى شود از بركت خداى تعالى همچنان كه در سوره ى توبه آيه 104 مى فرمايد خذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزكيهم بها "بگير از مالهاى ايشان صدقه را كه پاك سازى ايشان را و پاكيزه گردانى ايشان بصدقه" كه تطهير برطرف كردن چركها و كثافات از چيزى است براى اينكه وجودش پاكيزه شود و مستعد براى نشو و نماء شود و آثار و بركاتش ظاهر شود و تزكيه نمو دادن و رشد دادن آنست كه بواسطه آن خيرات و بركات از آن ظاهر شود مانند درخت كه بقطع كردن شاخه هاى زيادى آن، نمو نموده و ميوه اش نيكو مى شود.

  • زكات مال بدر كن كه فضله مو را چه باغبان ببرد بيشتر دهد انگور

  • چه باغبان ببرد بيشتر دهد انگور چه باغبان ببرد بيشتر دهد انگور

در وسائل الشيعه رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمود: مريضهاى خود را با صدقه مداوا كنيد و اموالتان را بواسطه زكات نگه دارى كنيد و دور آن را ديوار بكشيد. و در همان كتاب از عقاب الاعمال و در ماسن برقى از پدرش از يكى از يارانش "از امام صادق "ع"" روايت كرده فرمود: هر كس قيراطى از زكات واجب را منع كند و نپردازد نه مسلمان است و نه مومن، و حضرت صادق "ع" فرمود: مالى در بيابان و دريا ضايع و تلف نشود مگر از ندادن زكات، و فرمود: چون قائم "ع" قيام كند مانع زكوه را بگيرد و گردنش را بزند. و باز در وسائل از جضرت صادق "ع" از پدرانش "ع" روايت شده كه در سفارش پيغمبر "صلى الله عليه و آله و سلم" بعلى "ع" است كه فرمود: يا على، از اين امت ده "گروه" بخداى بزرگ كافر شوند و شمرد "آنها را" كه يكى از آنها مانع الزكات است، سپس فرمود: يا على، هشت "طايفه اند" كه خدا از ايشان نمازشان را نمى پذيرد يكى از ايشان مانع الزكات است، سپس فرمود: يا على هر كه قيراطى از زكات مالش را نپردازد مومن و مسلمان و بزرگوار نيست، يا على ترك كننده زكات "روز قيامت" از خدا بازگشت بدنيا را مسئلت مى كند و آن فرمايش خداى عزوجل است حتى اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون "تا آنگاه كه وقت مرگ يكى از ايشان فرا رسد گويد پروردگار من برگردان مرا"

در اغلب آيات قرآنيه كه درباره نماز فرموده بدنبال آن زكوه را بيان فرموده، و بايد دانست همانطور كه نماز انسان ساز است زكوه هم روح انسان را از رذيله خطرناكى چون بخل پاك نموده و بفضيلت سخاوت زينت مى دهد بلكه اگر بانفاقات مستحبه هم عمل نمايد او را بفضيلت ايثار مى رساند، و كسى كه نماز بخواند اما زكوه ندهد مانند اين است كه نماز نخوانده. در من لا يحضره الفقيه امام باقر "ع" فرمود: خداى تبارك و تعالى زكوه را با نماز قرين سات و فرمود: اقيمو الصلوه و اتوا الزكوه "نماز را برپا داريد و زكات را بدهيد" پس كسى كه نماز را برپا دارد و زكوه را ندهد گويا نماز را برپا نداشته. و در همان كتاب باز حضرت باقر "ع" فرمود: بين اوقاتى كه رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" در مسجد بود ناگهان فرمود: اى فلانى برخيز، اى فلانى برخيز، تا اينكه پنج نفر را بيرون كرد فرمود: بيرون رويد از مسجد ما، و در آن نماز نخوانيد و حال آنكه شما زكات نمى دهدى. در همان كتاب امام صادق "ع" فرمود: نماز واجب بهتر از بيست حج است و حج بهتر از خانه ايست كه پر از طلا باشد از آن در راه خير صدقه دهد تا تمام شود سپس فرمود: رستگار نيست كسى كه بيست خانه از طلا را بواسطه بيست و پنج درهم ضايع كند گفته شد بآن حضرت: معنى بست و پنج درهم چيست؟ فرمود: كسى كه زكوه را ندهد نمازش بايستد تا زكوه بدهد "اگر زكوه ندها نمازش بالا نرود و قبول نشود در نتيجه صدقه بيست خانه پر از طلا را بواسطه ندادن زكوه ضاعى كرده"

اما زكوه به چه چيز تعلق مى گيرد اين بحث فقهى است كه اگر ما بخواهيم زكوه را از جهات مختلف آن از فقهى و اخلاقى و اقتصادى و ديگر مطالب آن بحث كنيم خود، كتاب جداگانه ى مى شود فقط پيرامون همين چند جمله حضرت امير "ع" اجمالا اشاره ى شده و مى شود، اين كه حضرت فرمود: زكوه براى زكوه دهنده كفاره گناه و مانع و نگاه دارنده از آتش قرار داده شده، همچنان كه در احاديث، نماز كفاره ى گناهان شمرده شده، زكوه هم كه قرين نماز و باعث قبولى نماز است كفاره ى گناه است و ندادن آن طاعات را از بين مى برد.
 

  • هر كه از مال خدا چيزى نداد خرمن طاعات خود بر باد داد

  • خرمن طاعات خود بر باد داد خرمن طاعات خود بر باد داد

انسان با گفتن كلمه شهادتين توحيد زبانى پيدا مى كند كه فايده آن كم است كه اگر آن توحيد بقلب او راه پيدا كند موحد حقيقى مى شود كه محبوبى غير خدا در قلب او باقى نمى ماند زيرا محبت شركت پذير نيست و درجه حب امتحانش به جدا شدن محبوبات از قلب است كه يكى از آنها اموال است كه همه مردم از آن بهره مند مى شوند و انس باين عالم پيدا مى كنند و از مرگ با اينكه لقاء محبوب در آنست نفرت پيدا مى كنند پس براى صدق ادعايشان درباره محبوب امتحان مى شوند بمالى كه معشوق ايشان است كه خداى تعالى در سوره توبه آيه 111 مى فرمايد ان الله اشترى من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه "بدرستى كه خدا جان و مال اهل ايمان را به بهاى بهشت خريدارى كرده" كه بجهت شوق لقاء خدا بآسانى از جان و مال بگذرند كه در اين امتحان مردم به سه دسته تقسيم مى شوند دسته اول كسانى كه از همه اموال مى گذرند و مالى ذخيره نمى كنند كه بآن زكات تعلق بگيرد كه در معانى الاخبار مفضل بن عمر گفت: نزد امام صادق "ع" بودم كه مردى پرسيد: در چه مقدار از مال زكوه واجب مى شود؟ حضرت باو فرمود: زكوه ظاهره را مى خواهى يا زكوه باطنه را؟ گفت: هر دو را مى خواهم، فرمود: اما ظاهره در هر هزار بيست و پنج درهم است و اما باطنه پس خود بتنهائى بكار برادرت مى پردازى بآنچه او بنظرت محتاج تر از توست "كه ظاهره زكوه واجب و باطنه انفاقات مستحبه است".

دسته ى دوم كسانى كه زكات واجب را مى دهند و بقيه اموال را نگاه مى دارند تا بقدر حاجت افراد بموقع انفاق كنند و بيش از حاجت آنها كه نوعى از برو احسان است نمى دهند كه درجه ايشان پائين تر از دسته اول است.

دسته سوم كسانى كه به اداء واجب اكتفا مى كنند نه كمتر و نه زيادتر كه آن كمتر مراتب است كه در روضه الواعظين رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمود: همانا براى هر امتى آزمايشى است بدرستى كه آزمايش امت من در مال است. و در سفينه البحار روايت شده كه از اميرالمومنين "ع" سوال شد بزرگترين مردم از جهت حسرت كيست؟ فرمود: كسى كه مالش را در ميزان غير خود ببيند و خدا او را بواسطه آن مال داخل آتش كند و وارث او را بواسطه آن مال داخل بهشت كند "يعنى خودش آنچه بمالش از واجبات و مستحبات تعلق مى گرفت نداد ولى ورثه او دادند". در كافى بسندش روايت كرده كه امام صادق "ع" به عمار ساباطى فرمود: اى عمار تو مالك ثروت زياد هستى؟ گفت: آرى فدايت گردم، فرمود: پس اداى كردى آنچه را خدا بر تو از زكوه واجب كرده؟ گفت: آرى، فرمود: حق معلوم را از مالت خارج كردى؟ گفت: آرى فرمود: نزديكانت راصله كردى "بوسيله مالت"؟ گفت: بلى، فرمود: برداران "دينى" خود را صله و احسان كردى؟ گفت: بلى، پس حضرت فرمود: اى عمار همانا مال فانى مى شود و بدن مى پوسد و عمل باقى مى ماند و پاداش دهنده "پروردگار" زنده است و نمى ميرد، اى عمار بدرستى كه آنچه پيش فرستادى هرگز از تو سبقت نمى گيرد "يعنى در قبر و همه مواقف قيامت با تو است" و آنچه تاخير انداختى و انفاق نكردى هرگز بتو محلق نمى شود.

در بحار الانوار از امالى طوسى روايت كرده كه حضرت صادق "ع" فرمود: سخى نيست كسى كه تبذير كننده است كه مالش را در غير حقش "نامشروع" انفاق مى كند و لكين سخى كسى است كه ادا مى كند بسوى خدا آنچه بر او در مالش از زكات و غير زكات واجب كرده، و بخيل كسى است كه حق خداى عزوجل را كه در مال اوست ادا نمى كند.

در خاتمه، كلام يكى از بزرگان را درباره صدقه چه واجب و چه مستحب كه در روضه الواعظين است نقل مى كنيم كه گفته: صدقه چهار حرف است پس صاد ، صاحبش را از مشقتهاى دنيا و آخرت باز مى دارد "كه صاد كنايه از يصد است" و دال دليل و راهماى او بسوى بهشت است و قاف "كنايه از تقرب است كه" صاحبش تقرب بسوى خداى تعالى پيدا مى كند و هاء

"كنايه از هدايت است كه" صاحبش را باعمال صالحه هدايت مى كند و بواسطه آن اعمال مستوجب خشنودى خداى بزرگ مى شود.

روزه

و صوم شهر رمضان فانه حبنه من العقاب

در خطبه 109 مى فرمايد: و "از جمله برترين وسيله ى تقرب بسوى خدا" روزه ى ماه مبارك رمضان است پس همانا آن سپرى است "براى جلوگيرى" از عذاب.

يكى از ضروريات دين اسلام كه اگر كسى آن را انكار كند مرتد شده و كشتن او واجب مى شود واجب بودن روزه در ماه مبارك رمضان است كه خداوند آن را واجب كرد كه غنى و فقير با هم برابر شوند و غنى هم طعم گرسنگى را بچشد تا بياد فقير باشد و شهوتها كم شود و در مقابل پروردگار ذليل و فروتن شوند كه در من لا يحضره الفقيه و علل الشرايع روايت شده هشام بن حكم گفت: از حضرت صادق "ع" از علت روزه پرسيدم فرمود: علت روزه براى اين است كه بواسطه آن فقير و غنى برابر شوند زيرا غنى نمى تواند گرسنگى را درك كند تا بفقير رحم كند براى اينكه غنى هر وقت چيزى را بخواهد بر آن قدرت داد پس خدا خواست بين خلق او برابرى باشد و اينكه غنى طعم و درد گرسنگى را بچشد تا بر ضعيف رقت قلب داشته باشد و گرسنه را رحم كند.

از براى روزه فضائل بسيارى است كه حضرت امير "ع" در اين جمله بيك فضيلت آن اشاره فرمودند كه در اينجا بدو حديث اشاره مى شود در من لا يحضره الفقيه رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمود: شخص روزه گير در عبادت الهى است اگر چه در رختخوابش خوابيده باشد بشرط اينكه غيبت مسلمانى را نكند. و باز باصحابش فرمود: آيا خبر ندهم شما را به چيزى كه شما اگر آن را انجام دهديد شيطان از شما دور شود همجنان كه مشرق از مغرب دور است گفتند: بلى اى رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمود: روزه روى شيطان را سياه مى كند و صدقه پشت او را مى شكند و دوستى در راه خداى عزوجل و همديگر را يارى كردن بر عمل صالح دنباله او را قطع مى كند و استغفار رگ قلبش را قطع مى كند و براى هر چيزى زكاتى است و زكات بدنها روزه گرفتن است.

در كافى و من لا يحضره الفيه از حضرت صادق "ع" و رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" در حديث قدسى روايت شده كه خداى تبارك و تعالى فرمود: روزه براى من است و من پاداش من مى دهم بر آن. كه بر اين حديث شريف اشكال مشهور وارد است كه تمام اعمال صالحه براى خداست وجه تخصيص روزه باينكه براى خداى تبارك و تعالى است نه غير روزه چيست؟

كه اين اشكال به چند وجه جواب داده شده، اول اينكه روزه اختصاص دارد بترك شهوتها و نگاهدارى عورت و شكم، و اين مطلب امر بزرگى است كه موجب بزرگ داشتن روزه مى شود. و اين وجه معارضه كرده شده بجهاد، زيرا در آن ترك حايت است كه بالاتر از ترك لذت و شهوتهاست و همچنين معارضه شده بحج، زيرا در آن احرام است كه محظورات و حرام هاى آن بسيار است. دوم اينكه روزه باعث صفاء عقل و فكر مى شود بواسطه ضعف قواى شهويه بسبب گرسنگى و تشنگى، بنابر اين معصوم "ع" فرمودند: حكمت در شكمى كه پر از غذاست وارد نمى شود. و صفاء عقل و فكر باعث حاصل شدن معارف ربانيه هستند در قلب انسان، و اين حالت شريفترين حالات انسان است. و اين وجه رد شده باين كه ساير عبادات هم زمانى كه مواظبت بر آنها بشود همين اثر و ثمر را دارا هستند خصوصا نماز، كه خداى عزوجل مى فرمايد: و الذين جاهدوا فينا لينهدينهم سبلنا "و آنان كه مجاهده كردند در حق ما "مجااهده با كفار و با نفس" هر آينه البته ايشان را براههاى بسوى خودمان هدايت مى كنيم."

و باز خداى تعالى فرمود: اتقوا الله و آمنوا برسوله يوتكم كفلين من رحمته و يجعل لكم نورا تمشون به "بترسيد از خدا و بگرويد بفرستاده ى او كه محمد است تا بدهد شما را دو نصيب از بخشايش خود، و تا بگرداند يعنى مقرر كند براى شما روشنى كه برويد بدان و بر صراط بگذريد و ببهشت رسيد" وجه سوم اينكه روزه عبادتى است پنهان كه عادتا اطلاع بر آن از براى غير، ممكن نيست بخلاف ساير عبادات ديگر از قبيل نماز و حج و جهاد و غير اينها از اعمال، پس از اين جهت شرافت پيدا كرده. و اين وجه هم معارضه شده بايمان و اخلاص در عبادت و طات بكله بكليه ى اعمال قلبيه كه تمام آنها از پنهانهاست كه ممكن است دفع اين معارضه باينكه در صدر اين روايت در غير از اين دو كتاب آمده تمام عمل فرزند آدم براى اوست مگر روزه. كه استفاده مى شود تمام اعمال بوسيله جوارح انجام مى شود كه شامل اعمال قلبيه هم مى شود مگر روزه كه با جوارح انجام نمى شود كه ديگران بتوانند مشاهده كنند. اما مطلبى كه يكى از محققين فرموده كه معارضه با آن نمى شود اين است كه مجموع اين سه وجه فقط در روزه است كه در غير روزه جمع نمى شود.

وجه چهارم اين كه بى نيازى از غذا صفت خداى تعالى است كه در سوره انعام آيه 14 مى فرمايد و هو يطعم و لا يطعم "و او مى خوراند و خورانيده نمى شود" پس گويا در اين حديث مى فرمايد: كه شخص روزه دار تقرب پيدا مى كند بامرى كه آن صفتى از صفات من است. همچنان كه پيغمبر "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمود: تخلقوا باخلاق الله و اتصفوا بصفات الله "خود را متخلق باخلاق خدا و متصف بصفات خدا نمائيد" كه آن حاكى از فرص مقام محبت است. وجه پنجم كه آن را مرحوم آيت الله حاج شيخ على اكبر نهاوندى قدس سره فرموده: آن كه در اخبار و آثار ديده نشده و از اخبار و ابرار شنيده شنده كه معبودات باطله را بعبادت صوميه عبادت كرده باشند عابدين آنها، بخلاف ساير عبادات ديگر، پس عبادت صوميه از اين جهت بكر است و از براى غير بارى تعالى بكار برده نشده و باين واسطه قابل اين تشريف و اختصاص گرديده است.

اما از براى روزه سه درجه است روزه عام و روزه خاص و روزه خاص الخاص ، روزه عام اين است كه از مفطرات شرعيه كه نه چيز است احتراز كند كه اگر احتراز نكند روزه نيست. و روزه خاص اين است كه علاوه بر احتراز از مفطرات شرعيه، چشم و گوش و زبان و دست و پا و ساير اعضاء و جوارح او روزه باشند كه در ثواب الاعمال سكونى از امام صادق "ع" از پدرش امام باقر "ع" روايت كند كه فرمود: رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمودند: هيچ روزه دارى نيتس كه باو ناسزا بگويند و او در جواب بگويد: من روزه دارم، سلام بر تو، مگر آن كه پروردگار متعال فرشتگان را فرمايد: بنده ى من از بنده ى ديگر من بروزه پنه برد، از آتش من او را پناه دهيد و او را ببهشت من داخل سازيد. در هان كتاب از جابر جعفى روايت است كه حضرت باقر "ع" فرمود: اى جابر، هر كس ماه مبارك رمضان بر او بيايد و روزها را روزه بگيرد و شبها را بدعا پدرازد و دامن و زبان خود را از حرام نگه دارد و چشم خود را از حرام بپوشد و از آزار كردن مردم بپرهيزد از گناهان بيرون رود و پاك شود مانند روزى كه مادرش او را زائيده، گويد: عرض كردم فدايت شوم اين چه حديث نيكوئى است، حضرت فرمود: و اين چه شرط سختى است. در من لا يحضره الفيه ابو بصير روايت كرده از حضرت صادق "ع" كه آن حضرت فرمود: همانا روزه گرفتن امساك از طعام و آشاميدنى بتنهائى نيست بدرستى كه مريم "ع" گفت: همانا من نذر كردم براى خداى بخشنده صوم را يعنى خاموش بودن را، پس زبانتان را حفظ كنيد و چشمانتان را "از حرام" ببنديد و بهمديگر حسد مورزيد و خصومت و دشمنى و نزاع نكنيد زيرا حسد ايمان را مى خورد همانطور كه آتش هيزم را مى خورد و از بين مى برد. و در همان كتاب محمد بن مسلم از حضرت صادق "ع" روايت كرده كه آن حضرت فرمود: هر گاه روز گرفتى پس بايد گوشت و چشمت و مويت و پوستت و اعضاء غير اينها را حضرت شمرد "يعنى همه اعضايت" روزه باشد و فرمود: روز روزه گرفتنت بمانند روز افطار كردنت نباشد.

و روزه خاص الخاص اين است كه علاوه بر احتراز از مفطرات شرعيه و حفظ اعضاء و جوارح از معاصى، قلب هم روزه باشد يعنى قلب خود را هم از توجه بغير حق نگه دارد كه در مصباح الشريعه حضرت صادق "ع" فرمود: كه رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمودند: روزه سپرى است يعنى پوششى است از آفتهاى دنيا و حجابى است از عذاب آخرت پس هر گاه روزه گرفتى قصد كن بروزه گرفتنت باز داشتن نفس را از شهوتها، و تصميم بريدن اراده را از "پيروى" گامهاى شيطان بگير "يعنى قصد كن خواهشهاى نفسانى را ازنفست باز دارى و اراده قطعى بترك اعمال شيطانى را داتشه باش" و نفست را فرود آور بمانند مريضى كه اشتهاء بغذا و آشاميدنى ندارد "يعنى نفست را چنان كن كه فكر گناه نكند" و در هر لحظه بهبوديت را از بيمارى گناهان توقع داشته باش، و باطنت را از هر تيرگى و غفلت و تاريكى پاك كن كه معنى اخلاص براى رضاى خداى تعالى را از تو قطع مى كند تا آنجا كه فرمود: روزه خواهشهاى نفس و شهوت طبع "لذتهاى بدنى" را مى ميراند و بر طرف مى كند و در روزه حيات دل، و پاك شدن جوارح، و آباد كردن ظاهر و باطن، و شكر گزارى بر نعمتهاى الهى، و احسان نمودن بفقراء، و زياد شدن تضرع و خشوع و گريه، و ريسمان التجاء بسوى خدا، و سبب شكستن شهوت، و تخفيف و سبك كردن حساب، و دو چندان كردن حسنات است و در آن فايده ها بقدى است كه بشماره نمى آيد و آنچه را ذكر كرديم از آن كافى است براى كسى كه عاقل است و توفيق بكار بستن آن را دارد.
 

  • روزه دارى را كه با خود كار نيست گر تو افطار از هواى دل كنى روزه ى خود را همه باطل كنى

  • جز بديدار خدا افطار نيست روزه ى خود را همه باطل كنى روزه ى خود را همه باطل كنى

پس از نظر اهل دل، كسى كه با هواى نفس افطار كند روزه ى او باطل است اگر چه از نظر شرعى باطل نباشد.

نيكى به پدر و مادر

فحق الوالد على الولذ ان يطيعه فى كل شى ء الا فى معصيه الله سبحانه

در كلمات قصار 391 مى فرمايد: پس حق پدر بر فرزند آنست كه پدر را در هر چيز اطاعت و پيروى نمايد مگر در نافرمانى از خداوند سبحان "كه در نافرمانى خدا طاعت پدر واجب نيست".

يكى از ضروريات دين نيكى به پدر و مادر، و اطاعت آن دو، و نيازردن ايشان است كه صريح قرآن كريم است كه در چندين آيه پس از امر بپرستش پروردگار و شريك قرار ندادن براى او، امر باحسان بپدر و مادر فرموده، كه احسان معنى لغوى آن نيكوئى كردن درباره كسى و نيكى كردن و نيكى و بخشش است اما درباره پدر و مادر چند معنى شده است نيكو با ايشان معاشرت كردن، بمشقت نيانداختن آندوست بچيزى كه احتياج بآن دارند بلكه قبل از احتياج حاجت ايشان را بر آوردن، بزرگ داشتن آن دو، و مهربانى كردن و دعاى خير و انفاق نيكو در حق ايشان رعايت كردن و گفتار نيكو و تواضع و فروتنى براى ايشان كردنست كه در اينجا بيك آيه اكتفا مى كنمى در سوره اسراء آيه 25 مى فرمايد: و قضى ربك الا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا اما يبلغن عندك الكبر احدهما او كلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهر هما و قل لهما قولا كريما و اخفض لهما جناح الذل من الرحمه و قل رب ارحمهما كما ربيانى صغيرا "و حكم كرده پروردگار تو بانكه مى پرستيد يعنى تو و امت تو پرستش منمائيد مگر او را، و امر كرد خداى بآنكه بپدر و مادر نيكوئى كنيد نيكوئى كردنى، اگر البته نزد تو يكى از پدر و مادر يا هر دو بپيرى و كبر سن برسند يعنى چندان زيست كنند كه پير و محتاج خدمت تو گردند پس مگو به ايشان اف كه اين كلمه را كسى مى گويد كه از چيزى بتنگ آيد يعنى از ايشان بتنگ ميا، و صحبت ايشان را گران مشمار، و زجر مكن و بانگ مزن بر ايشان، سخن ايشان را جواب درشت باز مده و به ايشان سخن نيكو بگو از روى ادب و حرمت يعنى ايشان را بنام مخوان بلكه بگو اى پدر، اى مادر، و فرو گير بر ايشان بال تذلل و تواضع را يعنى فرود آور براى پدر و مادر بال خود را كه ذليل و فروتنى باشد مراد آنست كه با ايشان تكبر و بزرگى مكن بلكه فروتنى كن و ملايمت نماى از فرط بخشش تو بر ايشان، براى آن كه ديروز تو در تربيت محتاج ايشان بودى، امروز ايشان در خدمت محتاج تواند، و بگو اى پروردگار من رحم كن و ببخشاى بر ايشان همچنان كه پروردند مرا در حالى كه خرد سال بودم".

احايث در فضيلت احسان و بر يعنى فرمانبردارى از پدر و مادر، و در مذمت عقوق يعنى آزردن و نافرمانى كردن پدر و مادر از حد تواتر گذشته كه به چند حديث اشاره مى شود. شيخ حر عاملى "ره" در جواهر السنيه بسندش از حضرت صادق "ع" روايت كرده فرمود: بين اوقاتى كه موسى "ع" با پروردگارش مناجات مى كرد ناگهان مردى را زير سايه عرش خدا ديد گفت : پروردگارا اين كسى كه عرش تو بر او سايه افكنده كيست؟ وحى آ د: اى موسى اين جوان نيكى كننده و اطاعت كننده از پدر و مادرش مى باشد و بسخن چينى نمى رود "اين دو خصلت باعث شده كه عرش خدا بر او سايه افكنده" در روضه الواعظين رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمود: بالاى هر نيكى، نيكى كردنى است تا آن كه انسان در راه خدا كشته شود چون در راه خداى تعالى كشه شد بالاى آن نيكى نيست و فوق هر عقوق و نافرمانى و آزردنى عقوقى است. تا اينكه شخص يكى از پدر و مادرش را بكشد چون يكى از آن دو را كشت بالاى آنعقوقى نيست. و باز فرمود: خشنودى خدا با خشنودى پدر و مادر است و خشم خدا با خشم پدر و مادر است. و نيز فرمود: نيست فرزند نيكو و مطيعى كه بنظر رحمت و مهربانى بپدر و مادر بنگرد مگر براى او به هر نگاهى پاداش حج پذيرفته شده باشد "اصحاب" عرض كردند: اى رسول خدا، اگر چه هر روز صد مرتبه نگاه كند؟ فرمود: بلى خدا بزرگتر است از اين كه صفاتش وصف شود و مبرى از نقص است "يعنى اگر صد مرتبه هم نگاه كند صد حج مقبول براى او نوشته شود". و باز فرمود: كسى كه نيكى و اطاعت كند پدر و مادرش را خدا به عمر او بيافزايد. در اصول كافى موسى بن جعفر "ع" فرمود: مردى از رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" پرسيد: حق پدر بر فرزندش چيست؟ فرمود: او را بنامش نخواند و جلوش راه نرود و پيش از او ننشيند و باعث دشنام او نشود "يعنى كارى نكند كه مردم پدرش را دشنام دهند". در همان كتاب امام صادق "ع" فرمود: مردى از شما را چه مانع مى شود كه بپدر و مادرش نيكى كند زنده باشند يا مرده، كه از جانب آنها نماز بخواند و صدقه دهد و حج گذارد و روزه بگيرد، تا آنچه كرده ثوابش از آنها باشد و مانند آن هم براى خود او، و تا خداى عزوجل بوسيله احسان و صله او، خير و فراوانى برايش زياد كند. در همان كتاب حضرت صادق " ع" فرمود: هر كس بپدر و مادرش نظر دشمنى كند در صورتى كه آن دو باو ستم كرده باشند خداوند نمازش را نپذيرد "چه برسد بانيكه باو ستم نكرده باشند" و باز فرمود: اگر خداوند چيزى را "در آزردن پدر و مادر" كمتر از اف مى دانست از آن نهى مى كرد و آن كمترين مراتب آزردن است و از جمله ى آزردن است كه كسى به پدر و مادر خود خيره نگاه كند. در جامع الاخبار رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمود: خوابيدنت روى تخت نزد پدر و مادرت براى نيكى كردن آن دو بهتر از جهاد تو با شمشير در راه خداست. در بحار الانوار از قصص الانبياء بسندش از حضرت باقر "ع" روايت كرده فرمود: در بنى اسرائيل عابدى بود نامش جريح بود در صومعه ى عبادت مى كرد روزى مادرش نزد او آمد در حالى كه نماز مى خواند او را صدا زد جواب نداد مادر رفت مجدد آمد او را صدا زد باو توجهى نكرد پس برگشت دفعه سوم آمد او را صدا زد جواب نداد و باو صحبت نكرد پس بازگشت در حالى كه مى گفت از اله بنى اسرائيل مى خواهم كه ترا نصرت و يارى نفرمايد، چون فردا شد زن بدكارى آمد نزد صومعه او نشست در حالى كه درد زايمان او را گرفت بود پس ادعا كرد كه اين بچه از جريح است، در بنى اسرائيل خبر آن آشكار شد كه كسى كه مردم را از زنا ملامت مى كرد خود زنا كرده، سلطان امر كرد كه او را بدار زنند، مادر او نزدش آمد لطمه بصورت خود مى زد، بمادر گفت: ساكت باش جز اين نيست اين حال من از نفرين توست، مردم چون آن را از او شنيدند گفتند: چگونه آن براى ما ثابت مى شود و از چه راهى آن را بدانيم؟ گفت: بچه را بياوريد، آوردند او را، پس بچه را گرفت و گفت: پدرت كيست؟ بچه "بسخن آمد" گفت: فلان چوپان از بنى فلان، پس خدا آشكار ساخت دروغ كسانى را كه درباره ى جريح گفته بودند، پس جريح قسم خورد كه از مادرش جدا نشود و او را خدمت كند. در اصول كافى بسندش از حضرت باقر "ع" روايت كرده فرمود: همانا بنده اى نسبت بپدر و مادر خويش در زمان حياتشان نيكوكار است سپس آنها مى ميرند و او بدهى آنها را نمى پردازد و براى آنها آمرزش نمى خواهد پس خدا او را عاق و نافرمان مى نويسد، و بنده ديگر در زمان حيات پدر و مادر خود، عاق آنها است و نسبت بآنها نيكى نمى كند، ولى چون مردند بدهى آنها را مى پردازد و براى آنها آمرزش مى خواهد و خداى عزوجل او را نيكوكار مى نويسد. در همان كتاب بسندش از حضرت صادق "ع" روايت كرده فرمود: چون روز قيامت شود، پرده اى از پرده هاى بهشت را كنار زنند، پس هر جاندارى بوى آن را از مسافت پانصد سال راه بشنود، جز يك دسته، "يعقوب بن شعيب گويد" عرض كردم: آنها كيانند؟ فرمود: آن كه عاق والدين خود باشد.

در روضه الواعظين پيغمبر "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمود: بعاق والدين گفته مى شود آنچه مى خواهى عمل كن، پس بدرستى كه من ترا نمى بخشم، و بنيكى كننده بپدر و مادر هم گفته مى شود هر چه مى خواهى عمل كن پس بدرستى كه من ترا مى بخشم.

در سفينه البحار از شهيد "ره" در قواعد نقل مى كند فرمود: شكى نيست كه آنچه "از حقوق" بر اجانب حرام يا واجب مى باشد براى پدر و مادر هم واجب و حرام است و پدر و مادر امورى مخصوص خودشان است 1- سفر مباح و مستحب بدون اذن آن دو حرام است 2- بعضى از علماء گفته اند فرمانبردارى آن دو در هر كارى اگر چه شبهه ناك است بخورد، يا بخورد براى اينكه اطاعت آن دو واجب است و ترك شبهه مستحب است 3- اگر وقت نماز او را بكارى خواندند نماز را تاخير اندازد و اطاعت آن دو را بكند 4- پدر و مادر مى توانند در بعضى اوقات فرزند را از جماعت منع كنند 5- پدر و مادر مى توانند او را از جهاد با تعيين نشدن آن "از طرف امام "ع"" منع كنند "زيرا جهاد واجب كفائى است و اگر امام "ع" كسى را امر بآن كند واجب عينى مى شود كه در واجب عينى پدر و مادر نمى توانند فرزند را منع كنند" 6- اقرب اين كه براى آن دوست از منع كردن واجب كفائى هر گاه علم يا گمان به قيام كردن غير دارد 7- برخى از علماء گفته اند اگر او در نماز نافله باشد و پدر و مادر او را بخوانند نماز را قطع كند بدليل روايت جريح 8- ترك كردن روزه مستحبى است اگر پدر اجازه ندهد و درباره مادر واقف به نصى نشدم.

در همان كتاب از محقق اردبيلى قدس سره نقل مى كند فرمود: عقل و نقل دلالت دارند بر حرام بودن عقوق و نافرمانى پدر و مادر، و از آيات و اخبار واجب بودن متابعت و فرمانبردارى پدر و مادر فهميده مى شود. در همان كتاب على بن الحسين "ع" فرمود: مردى نزد پيغمبر "صلى الله عليه و آله و سلم" آمد عرض كرد: اى رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" عمل قبيحى نيست كه من انجام نداده باشم آيا براى من توبه اى هست؟ رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" باو فرمود: آيا يكى از پدر و مادرت زنده اند؟ عرض كرد: پدرمزنده است، فرمود: برو باو نيكى كن، راوى گفت: چون روى گردانيد "كه برود" رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمود: اگر مادرش بود "يعنى اگر مادرش زنده بود و باو نيكى مى كرد زودتر توبه اش پذيرفته مى شد". پس اى برادر و خواهر ! تا مى توانى بپدر و مادر خود نيكى و مهربانى كن و از اذيت و آزار و نافرمانى آنها و بى احترامى بآنها حذر كن كه اثرش اگر چه جزئى باشد بتو خواهد رسيد جائى كه پيغمبر خدا حضرت يوسف "ع" بر اثر جزئى بى احترامى بپدرش حضرت يعقوب "ع" نبوت از صلبش خارج مى شود چگونه بى احترامى ها و نافرمانيهاى ما اثرش بما نرسد.