مرحوم ميرزا، شبها با عده اى از شاگردان ، جلوس داشت ، در
يكى از شبها، به آن عده از شاگردانش گفت : در جلسه آينده ، هر كدام از شما، صورت
تلگرافى مبنى بر تحريم تنباكو بنويسيد و بياوريد. در جلسه بعد، هر كدام از افراد
شركت كننده نوشته اى آورده بوديم ، خوانديم و خدمت ميرزا تقديم كرديم ، ميرزا پس از
آن كه تمام نوشته ها را گرفت ، صورت تلگرافى را خودش بيرون آورد و خواند:
((اليوم ، استعمال تنباكو و دخانيات ، در حكم محاربه با امام
زمان عليه السلام است )).
و فرمود:
((اين تلگراف از ناحيه مقدسه شرف صدور يافته است . اينگونه
فرمودند كه صادر كنيم )).(210)
نظام آموزشى در حوزه سامرّا
حوزه سامرّا كه نقطه عطفى در تاريخ حوزه هاى علمى تشيع شمرده مى شود، در
سايه مديريت صحيح ميرزاى بزرگ شيرازى و به دست ياران مخلص و مصممش چون بزرگ محدث
قرن اخير ميرزا حسين نورى در اندك زمانى چنان پيشرفت كرد كه توانست تحولات شگرفى را
در تاريخ تشيع باعث شود، حتى حوزه هزار ساله نجف اشرف را نيز تحت شعاع قرار دهد و
نيروهاى مستعد را گروه گروه وادار به مهاجرت از نجف به سامرّا كند.
در خصوص ((نظام آموزشى مكتب سامرّا))
مقاله متقن و مفيدى با قلم سليس و روان و با همان عنوان مذكور منتشر شده است كه ما
تنها به فهرست آن اشاره مى كنيم :
1 - نظم :
((بر محيط تحصيلى سامرّا نظمى خاص حاكم بود، آرامش تحصيلى
براى همه كسانى كه طالب تحصيل بودند فراهم بود، هيچ كس مانع آرامش و آسايش ديگرى
نبود، در حسينيه مرحوم ميرزا، سه سرداب آماده بود؛ يكى براى كسانى كه خواستار
استراحت و تجديد قوا بودند، ديگرى براى اهل مطالعه و سومى براى صحبت و مذاكره و هيچ
يك نسبت به ديگرى تعدّى نمى كرد)).
2 - مهربانى و عطوفت به شاگردان .
3 - آزادانديشى و استعدادپرورى .
4 - توجه به نظر شاگردان و ايجاد فضاى باز براى تبادل افكار.
5 - انصاف در بحث .
6 - طرح مباحث اساسى .
7 - استادپرورى و رشد شاگردان .
8 - تشويق به تقرير و پژوهش .
9- احياى روحيه استنباط و پرهيز از تطويل هاى بى ثمر.
10 - ترويج علوم ديگر و پرهيز از فقه و اصول زدگى صرف .
در حوزه سامرّا تنها فقه و اصول نبود كه تدريس مى شد بلكه به علوم ديگرى چون تفسير،
كلام و عقايد، حديث شناسى ، تاريخ و توجه به ادعيه و روايت و... به جد مطرح بود.
رسالت قلم در حوزه سامرّا
روزگار شكوفايى حوزه سامرّا مصادف بود با دورانى كه در ايران و عراق ، خيلى
از نويسندگان خائن و قلم به دستان ملحد، قداست قلم را شكسته ، بى هيچ ملاحظه اى
مشغول تاخت و تاز در حريم مقدس قلم و نويسندگى بودند، فرنگ رفتگانى كه خود را به
كلى باخته و تبليغ فرهنگ بيگانگان را يكى از نويسندگان در ترسيم سيماى آن عصر مى
نويسد:
((در آن عصر، كتب گمراه كننده و الحادى به عراق و ساير ممالك
اسلامى هجوم آورد، استعمارگران انگليسى بعد از اشغال عراق ، به منظور گمراه كردن
جوانان ، به ايجاد مدارس مبادرت ورزيدند، كتاب هاى گمراه كننده با هدف ترويج ماديت
گسترش يافت ، تا آن جا كه جوانان اسلام بى خبر مانده و دينشان را از ناحيه اسلام
اسمى پدر و مادر مى شناختند.))(211)
در برابر اين تهاجم ، مكتب سامرّا به نويسندگان نيك نظر ارج و بها داد، چنان كه
موسس حوزه سامرّا ميرزا مجدد، محدث نورى را كه خطى خوب و خوانا و در دو زبان عربى و
فارسى قلمى محكم و توانا داشت ، منشى و ملازم نزديك خود ساخت ، وى نيز بخوبى از
عهده اين كار سترگ و سنگين برآمد.
ميان ميرزاى بزرگ و ميرزا حسين نورى ، رابطه تنگاتنگى برقرار بود، علاوه بر پيوند
استاد، شاگردى ، صميميت خاصى بين اين دو بزرگوار حاكم بود تا آنجا كه ميرزاى بزرگ و
به تبعيت از او، فرزندان و يارانش ، محدث نورى را، ((حاجى
آقا)) خطاب مى كردند.
محدث نورى كه بزرگترين محدث اخير شيعى شمرده مى شود، بيشتر كتاب هايش را، زير نظر
مستقيم ميرزاى بزرگ و برخى را با تفريظ ايشان ، در حوزه سامرّا نوشته است ، مثل :
1 - دارالسلام در دو جلد، تا، 1292 ق .
2 - معالم العبر، در تاريخ 1296 ق .
3 - فيض القدسى ، در حيات سراسر تلاش علامه مجلسى كه بهترين و معتبرترين كتاب در
زندگى علامه مجلسى محسوب مى شود، در تاريخ 1302 ق .
4 - بدر مشعشع كه با تفريظ ميرزا چاپ شده است ، تا 1308 ق .
5 - جنّة الماءوى .
6 - نجم الثاقب كه به پيشنهاد ميرزا، به زبان فارسى در سال 1303 ق در سامرّا نوشته
شده است .
يكى از نويسندگان درباره نقش بزرگ و كارساز حوزه سامرّا در مورد قلم و ارباب قلم مى
نويسد:
((اگر بگوييم بعد از غيبت كبرى ، يعنى دوران مرحوم شيخ صدوق
و طوسى و مفيد، اين دوران ، مهمترين نقش را در معرفى تشيع و مكتب اهل بيت عليهم
السلام داشته است ، گزاف نگفته ايم . نويسندگان و خطيبانى همچون مرحوم سيد حسن صدر،
سيد محسن امين ، شرف الدين عاملى ، كاشف الغطاء، محمد جواد بلاغى ، شيخ محسن شراره
، آقابزرگ تهرانى ، علامه امينى ، محمدرضا مظفر، كاشانى و... از فارغ التحصيلان
مكتب سامرّا بودند كه توانستند جلو تهاجمات فرهنگى دشمنى را سد كنند و در جبهه اى
وسيع ، به پهنه عالم اسلام ، بر دستاوردهاى دشمنان اسلام و اهل بيت عليهم السلام
يورش ببرند و رشته هاى آنان را پنبه كنند)).(212)
شعر و شاعران در حوزه سامرّا
نويسنده مقاله ويژه نامه ميرزا در مجله حوزه ، پس از آن كه در تجليل پيامبر
صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام از شاعران متعهد و به تبع آن
عالمان بزرگ شيعى در طول تاريخ ، سخن مى گويد، مى رسد به ((ادبيات
و شعر در مكتب سامرّا)) و در ادامه ، مكتب سامرّا را ادامه
خط امامان اهل بيت عليهم السلام مى داند و از سيد محسن امين عاملى نقل مى كند كه :
ميرزا، در جهت هنر شعر نيز صاحب نظر بود، شعر مى گفت و شاعران را دوست مى داشت .
كان اديبا يحبّ
الشعر و انشاده
(213) به شاعران متعهد اهميت مى داد.
از اين روى ، شاعران از هر سو آهنگ سامرّا كردند و بازار ادب و شعر در عصر وى ،
رواج يافت و قصايد بلند ادبى سروده شد.
وى از ((نقباء البشر)) اين گونه نقل
مى كند:
((ميرزا، شعر را دوست داشت و بر آن جايزه مى داد، از اين روى
شعراى عرب و عجم ، از هر سو، آهنگش كردند و بازار ادب در عصر وى رواج يافت . و
ميرزا به اكرام شاعران شهرت يافت .))(214)
سپس مى نويسد:
((مرحوم شيخ حسن كبّه ، از علماى بزرگ و شاعران تواناى
بغداد، در نزد ميرزا همان جايگاهى را داشت كه مرحوم شيخ محمد كاظم ازرى نزد
بحرالعلوم داشت )).
علامه امينى رحمة الله مى نويسد:
((شاعر تواناى شيعه ، سيد حيدر حلى ، بر ميرزاى شيرازى وارد
مى شد و شعر مى سرود، يك بار شعرى خواند، ميرزا خواست بيست ليره عثمانى به او صله
بدهد، اين را با پسرعمويش ، حاج ميرزا اسماعيل شيرازى ، در ميان گذاشت .
وى گفت : اين مبلغ كم است ، سيد حيدر، شاعر اهل بيت عليهم السلام است ، او از دعبل
و حميرى و مانند ايشان ، برتر است ، ائمه عليهم السلام به آن شاعران ، كيسه هاى زر
و هميانهاى پر، صله مى داده اند.
ميرزا پرسيد: چقدر مناسب است ؟
وى گفت : سزاوار است كه شما به دست خويش صد ليره به شاعر مرحمت كنيد.
اين بود كه ميرزا به ديدار سيد حيدر حلى رفت و با احترام بسيار صد ليره عثمانى به
او صله داد)).
علامه امينى رحمة الله سپس اضافه مى كند:
((و دست شاعر اهل بيت عليهم السلام را بوسيد، اين مطلب را
گروهى از كسانى كه آن عصر طلايى را درك كرده اند، نقل كردند، از جمله : فرزند صالح
ميرزا، ميرزا على آقا، كه در مجالس و محافل شعرى و تقدير از شاعران و طلب انشاء
شعر، جانشين و نماينده پدر بود و پس از پدر نيز اين سيرت پسنديده را دنبال مى كرد)).
مرحوم آقا بزرگ مى نويسد:
((ميرزا، در فوت مرحوم سيد حيدر حلى ، سه روز دروس حوزه را
تعطيل كرد)).
نويسنده مقاله سپس اضافه مى كند:
((در آن عصر، گر چه مجالس شعرى و ادبى در نقاط مختلف عراق ،
چون بغداد و حله و نجف ، وجود داشت ، ولى تجليل از شعر و شركت در مجالس ادبى ، از
جانب مرجعى بزرگ ، چون ميرزاى شيرازى ، بسيار نادر بود، اهتمام ميرزا، موجب شد كه
علما بيش از پيش به شعر روى آورند و طبع شعرى خود را تقويت كنند)).
و در ادامه از علماى بزرگى نام مى برد كه طبع شعر داشته و از شاگردان ميرزاى بزرگ
بودند و شاعران حوزه سامرّا محسوب مى شدند، بزرگمردانى چون :
1 - آيت الله سيد اسماعيل صدر، پسرعموى ميرزا و شاگرد وى ، كه در عين فقاهت ، اديبى
سرآمد و شاعرى بزرگ بود و در مدح و مراثى اهل بيت عليهم السلام شعر بسيار سروده است
.
2 - مرحوم آيت الله سيد محمدتقى شيرازى ، كه به ادب و شعر اهميت مى داد.
3 - مولا رشيد دزفولى ، از شاگردان ميرزا در نجف و سامرّا، وى ، علاوه بر تبحر در
علوم دينى ، اديبى ماهر و شاعرى توانا بود، با نظمى روان شعر مى سرود، ديوانش به
طبع رسيده است .
4 - شيخ عبدالله كرمانى ، از شاگردان ميرزا، دو ديوان شعر از او به يادگار مانده
است .
5 - سيد عدنان غريقى داراى دريايى از اشعار زيبا.
6 - شيخ عباس كاشف الغطاء وى از شاگردان ميرزا است و در شعر سهمى وافر داشت از
ايشان ، منظومه اى در شرح درايه ، تاءليف مرحوم بحرالعلوم به يادگار مانده و منظومه
هايى در احكام كه مورد استقبال مردم قرار گرفت و عده اى به لحاظ سهولت ، آنها را
حفظ كرده اند.
7 - علامه سيد شرف الدين عاملى .
8 - كاشف الغطاء و...(215).
شعراى سامرّا
علاوه بر بزرگانى كه ذكرشان پيش از اين رفت ، شاعران بزرگ و نامور زيادى در
تاريخ به نام شعراى سامرّا خوانده شده اند، مرحوم محلاتى يك جلد از تاريخ سامرّا را
مخصوص شاعران سامرّا ساخته است كه سوگمندانه چاپ نشده و به صورت نسخه هاى خطى
نگهدارى مى شود كه ما با همه تلاش به دست نياورديم ، اما در جلد سوم كه چاپ شده است
مى نويسد:
((شاعران امام هادى عليه السلام بسيارند كه از آنهاست : عوفى
؛ ديلمى ؛ محمد بن اسماعيل فرزند صالح صميرى ، معروف به صميرى قمى ؛ حبيب ابن اوس ،
مشهور به ابوتمّام طايى ؛ ابوالغوث اسلم بن مهوز منبجى ؛ داود بن قاسم ، معروف به
ابوهاشم جعفرى ؛ يحيى بن عبدالله حمّانى كوفى ؛ و شاعر معروف سوسى (م 243 ق ) كه
بدين زودى ترجمه آنان در ضمن شعراى سامرّا، به صورت تفصيلى مى آيد انشاءالله تعالى
)).(216)
و در جايى ديدم كه مرحوم محلاتى ، بزرگ شاعر شيعى شيخ كاظم ازرى را از شاعران
سامرّا شمرده و گفته است كه ترجمه وى را در جلد چهارم به تفصيل آورده ام .
شاعر بزرگى كه قصيده بس مشهورى دارد در مدح آل عدالت عليهم السلام ، اين قصيده
بلند، ميان مردم با نام ((ملحمه كبرى ))
و ((قرآن الشعر)) شهرت يافته است ،
قصيده اى كه مرحوم صاحب جواهر آرزو مى كرد اى كاش ثواب اين قصيده به جاى ثواب
جواهرالكلام در نامه اعمال او نوشته مى شد!(217)
مورخ سامرّا
شيخ ذبيح الله عسكرى محلاتى (م 1310 ق محلات - 1364 ش تهران )، وى مدتى در
حوزه نجف و زمانى در حوزه سامرّا مشغول تحصيل و تحقيق بوده ، در درس خارج شخصيت
هايى چون : آية الله نايينى ، آية الله ضياءالدين عراقى ، آية الله اصفهانى ، آية
الله حاج سيد حسن صدر شركت كرده و استفاده ها برده ، و از بزرگانى چون : شيخ آقا
بزرگ تهرانى و آية الله اصفهانى و آية الله نائينى و حاج سيد حسن صدر كاظمى ، اجازه
نامه روايتى داشته است ، قلم او روان و فصيح و دائرة المعارف 6 جلدى
((رياحين الشريعه )) معروف ترين كتاب او به زبان
فارسى است و در آن ، شرح حال تمام زنان دانشمند شيعه كه در زمينه علم و ادب و مذهب
در تاريخ اسلام نقشى داشته اند گرد آمده است .
كتاب تاريخ سامرّا
((ماءثر الكبراء فى تاريخ سامرّا))
عنوان معروفترين كتاب مرحوم محلاتى ، در زبان عربى است و جامع ترين و مفصل ترين
كتابى كه تاكنون در تاريخ سامرّا نوشته شده است ما در اينجا تنها به فهرست برخى از
مطالب اشاره مى كنيم و اين اشارت نيز فقط شامل آن سه جلدى است كه چاپ شده است ،
بدين ترتيب :
جلد اوّل
نام هاى سامرّا - آغاز ساخته شدن آن كه به زمان سام فرزند نوح نبى مى رسد، - تعيين
درجه آن كه در اقليم چهارم با طول 3/2 69 و عرض
6/1 37 درجه واقع است ، - نوسازى آن در زمان هارون الرشيد ( 139 ق ) - بازسازى آن
در زمان معتصم عباسى (218 - 227 ق ) - و علت بيرون رفتن وى از بغداد با آنجا و
پايتخت شدن آن براى عراق و امپراتورى عباسى ، - نوسازى آن به روزگار الواثق بالله ،
(227 - 232 ق ) - علت ويرانى آن ، - عراق و علت نامگذارى و دلايل و فضيلت عراق ، -
آرامگاه بزرگان و مقدسان مذهب شيعه از آن ميان نرگس خاتون مادر امام زمان (عج الله
تعالى فرجه الشريف ) - مختصرى از تاريخ آل حمدان ، - فضايل و بزرگواريهاى آل بويه ،
باورهاى شيعيان امام درباره سرداب سامرّا - مختصرى از تاريخ سلسله صفوى ، مؤ لف از
نگارش جلد اول كتاب در تاريخ 1350 فراغت يافته است .(218)
جلد دوّم
تاريخ برخى از تعميرات آستان قدس عسكريين عليهماالسلام ؛ عمارت سيزدهم ، عمارت
چهاردهم ، تا عمارت شانزدهم ، نامه سيد جلال همدانى به ميرزاى بزرگ در خصوص تحريم
تنباكو، ميرزاى كبير و آثار او در سامرّا، حوزه سامرّا، آيت الله ميرزا محمدتقى
شيرازى و استقلال عراق ، برترى زيارت نامه ها، زيارت جامعه و شرح هايى كه بر آن
نوشته شده ، نقل كشف و كرامات در آستان قدس عسكريين عليهماالسلام ، آل سلماسى و
حديث حياتشان ، ذكر كسانى كه در سامرّا دفن شده اند و...
جلد سوّم
اين جلد مخصوص زندگانى امام على النقى الهادى عليه السلام است ، اما مابقى تاريخ
سامرّا كه چاپ نشده اند، فهرستشان احتمال دارد چنين باشد:
ج 4 - ويژه زندگانى امام حسن عسكرى عليه السلام .
ج 5 - مخصوص شاعران سامرّا كه مؤ لف در جايى از جلدهاى چاپ شده اشاراتى به اين
مطالب كرده است .
اين مجموعه كه دائرة المعارفى است در تاريخ سامرّا در كل 12 جلد است كه تنها سه جلد
آن چاپ شده ، اميد كه فرزندان فاضل و محترم او اقدام به چاپ بقيه مجلدات اين اثر
نفيس بكنند و با اين كار چشمه اى را كه در شرف خشكيدن است به فرات هميشه زلال و
جوشان فرهنگ شيعه ، وصل كنند، باشد كه تا ابد جارى و سارى باشد.(219)
ابرار سامرّا
از آن جا كه برخى از ابرار سامرّا، حديث حياتشان در سلسله ((ديدار
با ابرار)) آمده است ، ما تنها به ذكر اسم آن كتاب ها اكتفا
كرده و طالبان تفصيل را به آنها ارجاع مى دهيم :
1 - ميرزاى شيرازى ، احياگر قدرت فتوا.
2 - محدث نورى ، روايت نور.
3 - ميرزا محمدتقى شيرازى ، سروش استقلال .
4 - سيد ابوالحسن اصفهانى ، شكوه مرجعيت .
5 - هبة الدين شهرستانى ، ستاره سامرّا و...
اما ستارگان فروزانى كه در آسمان سامرّا درخشيده و هر يك جهانى را با نتايج تلاش و
تكاپوهاى مستمر و طاقت فرساى خويش ، روشن كرده اند، بسى بسيارند و اين نجم هاى
نجابت و نور، و ستارگان فضيلت و تقوا، چون كهكشان بزرگ و گسترده اى هستند كه حتى
تنها ذكر اجمالى از روايت رويش و حديث حياتشان هفتاد مَن كاغذ مى خواهد.
در اينجا به يادكردى گذرا از آن ها كه نام و يادشان در كنار تاريخ سامرّا و در سايه
سار آستان قدس عسكريين عليهماالسلام ذكر مى شود بسنده مى كنيم و تنها از كبوتران
حريم سامرّا كه ، عمرى در گرد گنبد مطهر عسكريين عليهماالسلام پر زدند و در نهايت
نيز همچون پروانگان پاك باخته ، در حول و حوش آن شمع هميشه فروزان (يعنى اطراف
بارگاه ملكوتى سامرّا) پرپر شدند و به ديار حضرت دوست پر كشيدند و تا ابد در زير
رواق قدسى سامرّا آرميدند، يادى به ميان مى آوريم .
البته اين يادكرد، تنها شامل كسانى است كه در قرن چهاردهم هجرى ، دار فانى را وداع
گفته و در آن ديار مقدس مدفون گشته اند، آن هم نه همه را، بلكه تنها بزرگانى كه در
تاريخ سامرّا از آنها ياد شده است :
1 - علامه فقيه آقا رضا همدانى (م ح
1250 همدان - 1322 سامرّا):
وى را كه با اوصافى چون ، فقيه آگاه ، عالم ربانى و... و.... ستوده اند،
فرزند دانشور و ژرف انديش ملا آقا هادى بود، از همدان به نجف هجرت كرده و در آن جا
حوزه درس شيخ اعظم مرتضى انصارى و ميرزاى بزرگ شيرازى را درك مى كند، هنگامى كه
ميرزاى بزرگ احرام سفر به سوى سامرّا مى بندد علامه همدانى نيز چون ديگران به ميرزا
مى پيوندد و مدت زمانى را در محضرت درس ميرزا حاضر و از افاضل شاگردان آن بزرگوار
مى شود. تا اين كه خود حوزه مستقلى را كه در تدريس و تصنيف ممتاز بود، در آن ديار
ترتيب مى دهد و خيل كثيرى از بزرگان بارز و علماى برجسته ، مثل محمد سعيد حبوبى ،
شيخ مشكور حولارى ، شيخ هادى آل كاشف الغطاء، شيخ مرتضى آل كاشف الغطاء، حاج شيخ
على قمى نجفى و ديگران در حلقه درسش گرد مى آيند.
علامه سماوى ، نويسنده و ناظم كتاب ((وشايح السرّاء فى شاءن
سامرّا)) ضمن تجليل از آن فقيه صمدانى و عالم ربانى ، ماده
تاريخ وفاتش را چنين مى نويسد:
فقيه همدانى كه در عصر خويش از مراجع تقليد شمرده مى شد، آثار گران سنگى نيز از خود
به وديعه نهاده است كه از آن ميان ((مصباح الفقيه
)) در شرح شرايع معروف است و آثار ديگر عبارتند از:
1 - كتاب الطهاره ،
2 - كتاب الصوم ،
3 - كتاب الخمس ،
4 - كتاب الزكاة ،
5 - كتاب الرهن كه گفته مى شود در موضوع خود كم نظير است .
6 - حاشيه بر رسائل شيخ انصارى كه در سال 1318 ق چاپ شده است ،
7 - كتاب البيع كه عبارت باشد از تقريرات درس استادش ميرزاى بزرگ .
8 - حاشيه بر رياض
9 - رساله اى در لباس مشكوك ،
10 - رساله عمليه و...
اين فقيه فرهيخته ، پس از آن كه به مرض سل مبتلا شد، پناه به آستان قدس عسكريين
عليهماالسلام آورد و بعد از چند ماه بيتوته در سراى سامرّا، رحلت كرد و راه ابديت
را در پيش گرفت .
پيكر پاكش را در جهت شرقى رواق مطهر ميان حجره اى كه محاذى با درب شرقى صحن شريف
است در روبروى مرقد مقدس بانو حكيمه خاتون عليهاالسلام دفن كردند.(220)
2 - شيخ محمد ابراهيم نورى كبير (م
...؟ 1322 ق ):
وى را براى تمايز از هم نام خود شيخ ابراهيم نورى صغير، كبير مى گفتند تا
اين دو شاگرد بزرگ ميرزاى مجدد از هم شناخته شوند، نورى كبير را با الفاضى چون :
علامه ، فقيه و مجتهد و... مى ستايند، وى كه پس از وفات ميرزا، تا آخر عمر معتكف
ديار عسكريين عليهماالسلام و يكى از مدرسين حوزه سامرّا بود، پس از عمرى تلاش و
تكاپو، آفتاب عمرش در دامن آستان قدس عسكريين عليهماالسلام غروب كرد و در رواق مطهر
آستانه سامرّا به خاك سپرده شد.(221)
3 - شيخ محمدحسين زرقانى شيرازى (م
...؟ - 1300 ق ):
وى كه او را با القابى چون : عالم ، فاضل ، ربانى و ديندار مى ستايند، از
شاگردان ميرزاى كبير و علامه سيد محمد اصفهانى بود، سخت به دين پاى بند بود و در
اين راه ملامت هيچ ملامتگرى او را از امر به معروف و نهى از منكر باز نمى داشت و
مهر و قهرش با ديگران ، در راه خدا و براى خدا بود و چنان زيست تا اين كه در سال
1300 ق از چشم ها پنهان شد، پس از آن كه ياران و شاگردانش به پرس و جو پرداختند،
پيكرش را در ميان چاه حسينيه يافتند، به ناچار فراقش را فراروى ديدند تا در زاويه
صحن شريف عسكريين عليهماالسلام نزديك صندوق سرداب مطهر دفنش كردند.(222)
4 - سيد حسين حسينى اصفهانى نجفى (م
1287 نجف - 1344 ق سامرّا):
اين بزرگوار كه زمانى مدير و مسؤ ول مدرسه صدر در نجف بود، بنا به وصيت خودش
پس از ارتحال در سامرّا، در ساحت صحن شريف نزديك پايين پاى ضريح مطهر عسكريين
عليهماالسلام به خاك سپرده شد. وى كه ارتباط نزديكى با شيخ آقا بزرگ تهرانى داشته ،
تراجم و احوالش در نقباءالبشر آمده است كه حاكى از روحانيت خاصى است كه در وى بوده
.(223)
5 - آثار رضا حائرى معروف به كتابفروش
(م ح 1300 ق ):
وى از فضلايى بود كه در درس ميرزاى كبير حاضر مى شدند، در سامرّا از دنيا
رفت و در زاويه صحن شريف نزديك صندوق سرداب مقدس دفن شد، پسرش سيد عبدالحميد
نويسنده كتاب معروف و مطبوع ((ذخيرة الدارين فى ترجمه اصحاب
الحسين )) است .(224)
6 - سيد محمد شفيع موسوى كازرونى (م
1329 ق ):
از شاگردان بزرگ ميرزاى بزرگ كه پسرش عالم فاضل سيد محمد مهدى نيز در سامرّا
درگذشته و مدفون در رواق شريف عسكريين عليهماالسلام است .(225)
7 - سيد محمد شريف حسينى تويسركانى (م
1322 ق ):
وى كه از فقهاى بزرگ و علماى ربانى شمرده مى شود پس از هفتاد سال تلاش و
تحقيق در سامرّا درگذشت و در رواق شريف پايين پاى امام هادى و امام عسكرى
عليهماالسلام دفن شد، او داراى اجازه نامه هايى بود كه هر يك شاهد اجتهاد و ژرف
انديشى اوست ، اين اجازه ها از علماى بزرگى چون : علامه مولى على خليلى و سيد على
آل بحرالعلوم و علامه شيخ محمدحسين كاظمى و آيت الله شيخ زين العابدين مازندارنى و
آيت الله سيد حسين كوهكمرى صادر شده بودند، وى داراى تاءليفات قطور و مفصلى در فقه
و اصول و... نيز بوده است .(226)
8 - شيخ محمود تهرانى (م 1304 ق ):
از شاگردان ميرزاى بزرگ شيرازى و نويسنده كتاب هايى در فقه و اصول ، از جمله
كتاب الحج كه به صورت استدلالى و مبسوط و مفصل است .(227)
9- شيخ عبدالحميد لارى :
از شاگردان ميرزاى كبير كه در زمان حيات استاد، وفات يافت .(228)
10 - ميرزا مهدى شيرازى (م 1308 ق ):
اين بزرگوار كه در عصر خود از علماى اعلام و از شاگردان طراز اول ميرزاى
كبير و خواهرزاده ميرزا محمدتقى شيرازى رهبر استقلال عراق و داماد ميرزا فضل الله
فيروزآبادى شيرازى بود، داراى آثارى در فقه و اصول از جمله تقريرات بحث ميرزاى بزرگ
در باب طهارت و صلوة و متاءجر و غيره مى باشد.
مدفن او، در رواق شريف ، ميان دو درب حرم مطهر، جايى كه زوار براى خواندن اذن دخول
، در آنجا مى ايستند واقع است البته زوارى كه از طرف قبله وارد حرم مقدس مى شوند.(229)
11 - ميرزا محسن زنجانى (م 1321 ق ):
از او با اوصافى چون : فقيه پارسا و اديب كامل نام برده اند، وى شاگرد
ميرزاى بزرگ و علامه سيد محمد اصفهانى و آيت الله ميرزا محمدتقى شيرازى بود كه در
يكى از حجره هاى صحن شريف سامرّا دفن شده است .(230)
12 - ميرزا اسدالله شيرازى (م 1314 ق
):
برادر ميرزاى كبير بود و چنان در علم طبابت و مداوا تبحر تام داشت كه او را
افلاطون عصر مى ناميدند.
13 - سيد حسين هندى :
در حق وى گفته شده :
اعجوبه روزگار و داراى مجمع كمالات و فضائل ، قارى قرآن ، شاعر، طبيب ، اصولى و
فقيه نيز بود، تا ميرزاى بزرگ زنده بود وى نيز در حوزه سامرّا اقامت داشت ، پس از
رحلت ميرزا در شهر كاظمين اقامت گزيد تا اين كه در زمان آيت الله محمدتقى شيرازى
دوباره حوزه سامرّا رونق يافت و او نيز بار ديگر عزم سامرّا و در آنجا سراى خاكى را
پشت سر گذاشته به سراى باقى شتافت .(231)
14 - شيخ حسين بهبهانى حائرى (م 1310
ق ):
عالمى پارسا و فاضلى متقى بود كه در زمان ميرزا، رحلت كرد و در سامرّا به
خاك سپرده بود.(232)
كتابخانه هاى سامرّا
بى شك كتابخانه هاى بزرگ و زيادى در طول تاريخ در سامرّا بوده است ما تنها
به چند كتابخانه عمومى و خصوصى فهرست وار اشاره مى كنيم :
1 - كتابخانه عمومى امام هادى عليه السلام ((مكتبة الامام
الهادى العامه )).
2 - كتابخانه عمومى احمد راوى ((مكتبة احمد الرّاوى العامّة
)).
3 - كتابخانه عمومى آيت الله سيد محمدحسن شيرازى ((مكتبة
المجدد الشيرازى العامّه )).
4 - كتابخانه غلام حسين قزوينى حائرى ((مكتبة غلام حسين
القزوينى الحائرى )).
5 - كتابخانه عبدالعلى اصفهانى ((مكتبة عبدالعلى الاصفهانى
)).