چهره هاى درخشان سامرّاء
حضرت امام هادى و امام عسكرى عليهماالسلام

على ربانى خلخالى

- ۷ -


حضرت دعايش كرده و فرمود: خدا به ابواسحاق ابراهيم بن اسماعيل در عوض احسانى كه به شيعيان ما مى كند جزاى خير دهد و گناهان او را بيامرزد، و پسرى روزى او فرمايد كه صحيح الاءعضا و قائل به حق باشد. به او بگو كه حسن بن على فرمود: نام پسرت را احمد بگذار.
راوى گويد: از خدمت آن حضرت بيرون آمدم و همان گونه كه حضرت فرموده بود، اول روز جمعه ، سوم ربيع الثانى وارد جرجان شدم ، چون دوستان براى ديدن من آمدند به آنها خبر دادم كه حضرت عسكرى عليه السلام وعده داده اند كه آخر روز به اينجا تشريف مى آورند.
همه خوشحال شده و سوالات خود را جمع كردند و حوائج را مدّنظر گرفتند تا به واسطه حضرت و توسل به آن بزرگوار مسائل آنها جواب داده و حوائجشان برطرف شود.
هنگامى كه نماز ظهر و عصر را خوانديم همه در خانه من جمع شدند. به خدا قسم ! بدون اين كه ما توجه كنيم ، ناگاه آن حضرت را ديديم كه بر ما وارد شد و سلام كرد و همه احترام كرده ، دست حضرت را بوسيديم .
حضرت فرمود: من به جعفر بن شريف وعده كرده بودم كه در آخر اين روز به نزد شما بيايم ، نماز ظهر و عصر را در سامرّا به جا آوردم و به جانب شما آمدم تا با شما تجديد عهد كنم . همه سوالات و حاجات خود را جمع كنيد.
اولين كسى كه شروع به سوال كردن نمود، نضر بن جابر بود كه عرض كرد: يابن رسول الله ! همانا چند ماهى است كه چشم فرزندم فاسد شده ، از خدا بخواه و دعا كن تا چشم او را به او برگرداند.
حضرت فرمود: او را بياور.
وقتى آوردند، دست مبارك خود را به چشمان او كشيد و چشمانش سالم شد.
بعد يك به يك حضار آمدند و حاجت خود را خواستند و حضرت حاجات آنان را برآورد، تا اين كه حاجات همه روا شد و در حق همگى دعا فرمود و در همان روز به سامرّا برگشت .(62)
شاعر چه زيبا سروده :
 

آن كه از سامرّا يك لحظه رود در جرجان   نسزد بهر نثار قدم او جز، جان
امّت جدّت را درياب !
در ((خرائج راوندى )) آمده است :
على بن حسن بن شاپور گويد:
در سامرّا قحطى شديدى رخ داد و متوكّل امر نمود كه همه مردم آن سامان براى استسقاء و طلب باران بيرون روند. مسلمانان سه روز به صحرا رفتند و دعا كردند و اثرى نيافتند.
روز چهارم جاثليق با جماعتى از نصارى و رهبانان رفتند و در ميان آنها راهبى بود، همين كه آن راهب دست به سوى آسمان برداشت باران شروع به باريدن كرد.
از اين رو مسلمانانى كه ايمانشان ضعيف بود به دين خود مشكوك شدند و به كيش نصرانيت متمايل شدند.
سپس متوكّل امر نمود حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام را از زندان بيرون آوردند(!!) و به او عرض كرد: يابن رسول الله ! امت جدت را درياب كه هلاك شدند و از دين خارج شدند.
حضرت فرمود: فردا به صحرا مى رويم و شك و شبهه را برطرف مى كنم .
آنگاه كه جاثليق با رهبانان در روز سوم نيز براى استسقاء به صحرا رفتند و حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام هم با چند نفر از اصحاب و ياران خود تشريف بردند و همين كه راهب دستش را براى دعا بلند كرد، حضرت عسكرى عليه السلام به يكى از غلامان خود فرمود: برو دست راهب را بگير و هرچه بين انگشتانش يافتى بياور تا مطلب بر همه آشكار شود و اشكال برطرف گردد.
آن غلام رفت و بين انگشتان راهب استخوانى يافت . آن را خدمت حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام آورد.
حضرت فرمود: اى راهب ! اكنون دعا كن .
آسمان ابرى بود، ابر بشكافت و خورشيد نمايان شد و ديگر دعاى نصارى به جايى نرسيد و سودى نبخشيد و متوكّل گفت : يابن رسول الله ! اين استخوان كه بين انگشتان راهب بود، چه بود؟
فرمود: اين راهب به قبر پيامبرى از پيامبران خدا گذشت و اين استخوان را به دست آورد و اثر استخوان پيامبر اين است كه چون مكشوف شود آسمان مى بارد.
بنابر نقل ديگرى : خود آن حضرت با آداب و شرايط دعا فرمود و باران باريد و رفع قحطى و گرانى گرديد و شبهه و شك مردم هم برطرف شد.(63)
فصل چهارم : مسافرت هاى امام حسن عسكرى عليه السلام و اجمالى ديگر از ويژگى هاى والايش
امام عسكرى عليه السلام سفرى از مدينه به شام ، رى و قم كرده و قرآنى به دست خط حضرت على بن ابى طالب عليهماالسلام در اين سفر حمايل كرده بود. وقتى حضرتش به لواسان نزول اجلال فرمود، در آنجا اعلاميه اى صادر كرد كه بايد تمام مسلمانان جهان مساجد بسيارى بسازند.
به قدرى اين فرمان اثر بخشيد كه در يك روز 70 مسجد بنا كردند، از آنجا به بغداد تشريف برد و چون به شهر سامرّا رسيد، معتصم عباسى از نيروى ارتش نيرومند آن حضرت بيمناك شد و قرار شد سان قشون بدهند و ارتش ‍ را رژه ببيند - معتصم فرمان داد هر يك از سربازانش از محل حركت خود كيسه خاكى بردارند و در ايستگاه و محل توقف روى هم بريزند اين خاك تپه عظيم شد -.
حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام هم فرمود: تو هم از قشون ما سانى ببين و نيروى آسمانى خود را بين آسمان و زمين نشان او داد.
بسيارى با خليفه اين دو عسكر را ديدند و وجه تسميه عسكريين از او بود.
حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام در نظر درباريان و رجال دولت خلفاى عباسى ، اشراف و اعيان حجاز و عراق و ايران و ذرارى و فرماندهان بنى عباس همه جا محترم و گرامى بود. او داراى علم و زهد، پارسايى و بزرگ منشى ، سخاوت و سطوت ، سيادت و هيبت و عظمت خاصى بوده است .
مسافرت حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام به ايران و عراق مردم را متوجه خاندان آل على و سيادت بنى فاطمى كرد.
عبيدالله بن خاقان مكارم اخلاقى او را مى ستايد:
اگر خلافت از خاندان عباسى خارج مى شد، هيچ كس جز امام حسن عسكرى عليه السلام لايق و سزاوار آن مقام و منصب نبوده ، او برازنده زعامت و امامت بوده ، او در علم متفرد و در تفسير قرآن متخصص و اهميتى به سزا در اين فن داشت .
تفسير منسوب به امام حسن عسكرى عليه السلام اگرچه ناقص مانده ، ولى از مهمترين تفاسير قرآن است . او ملجاء و پناه شيعيان و فرقه اماميه ، سازمانى در عراق ، ايران ، حجاز، مصر و اسپانيا داشته كه هسته مركزى آن ها در سامرّا و چرخ آن بر محور وجود امام يازدهم مى چرخد.
مردم مسلمان كه از هشتصد ميليون مى گذشت از اطراف عالم براى اخذ مسائل دينى خود كتبا و شفاها يا به وسيله نمايندگان به حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام مراجعه مى كردند، در حلم و بردبارى ، گذشت بى مانندى داشت .
با آن همه اذيت و آزار كه معتمد خليفه عباسى به آن حضرت كرد، وقتى خواست كه دعايى در حق او بفرمايد، امام حسن عسكرى عليه السلام مضايقه از اين درخواست نكرد.
امام يازدهم از گناه غلامان - كه لغزش مى كردند و مرتكب خلافى مى شدند - به زودى مى گذشت و به آنها احسان فراوان مى كرد، هميشه سعى داشت از آلام و اسقام آنها بكاهد.
آن گونه كه پيشتر بيان شد، آن حضرت زاهدترين و عابدترين مردم عصر بود، مانند اجداد كبارش به عبادت و بندگى مى پرداخت ، روزها در حال روزه و شب ها در حال نماز مى گذرانيد.
آن حضرت كم مى گفت و بسيار مى شنيد. گوش به حوائج مردم مى داد و بسيار به آنها مى بخشيد كه در رحلتش شهر سامرّا يكپارچه گريه و ضجه گرديد. تمام مردم از خوان نعمتش برخوردار شده بودند، هر كسى شرفياب مى شد و حيا مى كرد عرض حاجت كند، قبل از عرض تقاضا مى فرمود: او را اكرام و انعام نمايند.
تقاضاى ارباب حوائج را قبل از اظهار برمى آورد و اين كار عادى روزانه او بود.
محمد بن على عباسى سر راه به او برخورد، اظهار تنگدستى كرد.
امام حسن عسكرى عليه السلام به غلام خود فرمود: هرچه دارى به او بده ، صد دينار طلا به همراه داشت به او بخشيد.
ابويوسف قصير عباسى گفت : خداوند به من اولادى داده كه براى مخارج او در عسرت بودم و آنچه به دربار خلفاى عباسى مى رفتم و به رجال و اشراف آن نامه مى نوشتم ، همه مرا فراموش مى كردند، حق داشتند زيرا همه مست شهوات بودند و اگر منطق شهوتى پيش مى آمد، توجه بخصوصى مى كردند، چون به طرف خانه امام حسن عسكرى عليه السلام رفتم بدون معطلى بسته اى به من داد كه چهارصد دينار داشت و كليه حوائج من برآورده شد.
امام حسن عسكرى عليه السلام براى على به جعفر هميانى دويست هزار دينار در دو دفعه فرستاد تا به اصحاب و يارانش تقسيم كند.
امام حسن عسكرى عليه السلام به زبان هاى زنده ملل اسلامى آن روز سخن مى گفت و همه تعجب مى كردند، حضرتش در حل مشكلات مسائل با چينى ، ژاپنى ، افغانى ، ترك و هندى به زبان خودشان سخن مى گفت .
حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام از شش سال امامتش سه سال در زندان بود و در تمام اين مدت با خوش صورتى و خوش اخلاقى و دانش و زهد با مردم ملاقات مى كرد و از اين جهت كه هميشه به عبادت و حسن معاشرت مى پرداخت ، مورد احترام وزراى عباسى - كه اكثر ايرانى بودند - قرار گرفت ، چنان كه هنگامى كه پس از شهادت پدر از خانه بيرون آمد، الموفق وليعهد عباسى حضرتش را در آغوش گرفت و او را بوسيد.
هنگامى كه زندانى بود، زندانبان او صالح بن وصيف دو غلام شرير بر او موكل ساخت تا شايد زجرش دهند و بكشند.
ولى آن دو غلام در نتيجه معاشرت با آن حضرت مومن و روزه دار شده بودند و ترس عجيبى از وى در دلشان راه يافته بود و مى گفتند: اين زندانى روزها روزه مى گيرد و شب ها تا بامداد عبادت خدا مى كند و با كسى سخن نمى گويد.
مى نويسند: علم آن حضرت به اندازه اى بود كه يعقوب اسحاق كندى عالم شهير و فيلسوف كبير عرب - كه حكيم ابونصر فارابى شاگرد مكتب وى بوده است - در مباحثه آن حضرت درمانده گشت و كتابى را كه در تناقض ‍ قرآن نوشته بود سوزانيد.
متوكّل عباسى به مردى طبيعى مسلك گفت : برو به نزد امام حسن عسكرى عليه السلام و بدان كه وى داناترين افراد جهان است و در زير آسمان يگانه است .
علماى بزرگ مسيحى كه معاصرش بودند چنان متوجه دانش و كرامات او شده بودند كه او را مسيح مى پنداشتند.
آن حضرت گندم گون ، گشاده چشم ، خوش صورت ، بلندقامت و نيكواندام بود.
عبدالله خاقان وزير متوكّل عباسى با تكبر بسيارى كه داشت هر وقت امام را مى ديد برمى خاست و بر مسند وزارت خود مى نشانيد و همواره در موقع گفت و گوى با آن حضرت تكيه كلامش جمله (پدر و مادرم فداى تو باد) بود و مى گفت : در سامرّا كسى را چون آن حضرت نديده ام .
آن حضرت عابدترين و داناترين مردم روزگار خود و پيوسته عابد و روزه دار بود.
به پدرش شباهت تامّى داشت و همه كس براى احترامش برپا مى خاست ، يا اگر سوار بود فرود مى آمد، آن حضرت حتى دشمنان خود را دعا مى كرد و شب ها را به دعا و مناجات سپرى مى ساخت . بسيار بخشنده بود و هر گاه سائلى بر او سر راه مى گرفت ، هرچه داشت به او مى داد. دو مرتبه براى مردم نيازمند به نام على بن جعفر دويست هزار دينار فرستاد، ولى او براى آن كه امام را دشمنانش ضرر نرسانند، آن وجه را پس فرستاد.
پسر عبدالله خاقان مى گفت : من پيوسته احوال آن حضرت را از مردم مى پرسيدم و پيوسته همه مردم را نسبت به او فروتن و معترف به بزرگواريش مى يافتم .
آن جمله علاوه بر آن كه با مردم كمتر معاشرت مى كرد. اغلب اوقات نيز از معاشرت با شيعيان خود ممنوع و زندانى بود.
خليفه او را به مردى به نام نحرير سپرد تا بر او سخت گيرد و سرانجام با صواب ديد خليفه آن را در مكانى به نام ((بركة السباع )) نزد شيران و ددان ، انداخت ولى شيران به دور آن حضرت گرد آمدند و حضرت را ضررى نرساندند.
خليفه چون اين بديد بترسيد و آن حضرت را آزاد كرد.
در نزديك سامرّا صومعه اى بود به نام ((دير العاقول )) بود كه رئيس آن ، عاقول نام داشت و بزرگ مسيحيان بود. روزى عاقول به نزد امام حسن عسكرى عليه السلام آمد و اسلام آورد و جامه سفيد پوشيد.
چون علت مسلمان شدن را از او پرسيدند، پاسخ داد: از امام حسن عسكرى عليه السلام كراماتى ديدم و علاماتى مشاهده كردم كه در مسيح ديده شده بود. از اين رو بدو ايمان آوردم .
آن حضرت بسيار بخشنده بود و نيازمندان را پيش از آن كه سوال كنند به قدرى كه دلخواهشان بود، مى بخشيد و بى نيازشان مى نمود.
از آن حضرت تفسير قرآن هم باقى است ، نكته قابل توجه اين است كه آن حضرت و پدرش امام هادى عليه السلام كمتر خود را آشكار مى كردند و اين امر را مقدمه اى براى امام دوازدهم قرار داده بودند تا امر غيبت بعدا در نزد شيعيان امرى عجيب به نظر نرسد.
همان گونه كه پيشتر اشاره شد از جمله سفرهاى امام حسن عسكرى عليه السلام در عصر روز جمعه بود كه به طى الارض خود را از سامرّا به گرگان نزد شيعيان رسانيد و به آنان محبت كرد و سوالات ايشان را پاسخ گفت و چشم كور پسر نصر بن جابر را كه يكى از بزرگان بود، بينا ساخت و غروب همان روز نيز به سامرّا برگشت ، ولى بايد دانست كه حضرت قبلا اين طى الارض را با تعيين زمان به شيعيان گرگان ، خود خبر داده بود.
حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام در عمر كوتاه خود خدمت بسيارى به عالم اسلام و مسلمين فرمود و در يك مسافرت طولانى خود جنبشى از علم و دين در مردم به وجود آورد كه كمتر نظير داشت ، هنوز در قم ، ساوه ، شام ، و رى صحبت از مآثر حضرت عسكرى عليه السلام است .
فصل پنجم : گوشه اى از شخصيت علمى امام حسن عسكرى عليه السلام
در كتاب هاى سيره و تواريخ مى نويسند:
حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام داراى علمى فراوان بود. علم ، سيادت و فرمان فرمايى ، دستى قوى و مقامى والا و ارجمند داشت . درباره آن حضرت گفته اند:
شخصيتى با عظمت پيدا كرد و خلفاى عباسى از اوضاع حاضر بيمناك شدند كه اگر حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام خروج كند، خلافت به علويين منتقل خواهد شد و حكومت را از آنها خواهند گرفت .
حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام مهر سپهر ولايت بود كه آفتاب وجودش بيشتر در عراق و ايران پرتوافكن گرديد، سوم رجب سال 260 شش سال دوره اقامت آن حضرت عليه السلام بود.
امام هادى عليه السلام در سال 243 به دعوت متوكّل از مدينه به سامرّا مهاجرت كرد.
بنابراين ، امام حسن عسكرى عليه السلام مدت 16 سال در عراق اقامت داشت كه شش سال مصدر امور امامت بود و از شام تا به مدينه به تصرف و فرمان او بودند، لشكرى بى اندازه جمع كرد. و به نقل شيخ حسن خوارزمى 18 هزار نفر از اكابر مسلمين در ديوان مدرس آن حضرت مى نشستند، اول كسى كه با او بيعت كرد محمد بن عبدالله بن عبدالعالى بن مسعود شيرازى نابغه ايرانى بود كه به وسيله او دربار المعتز را ايرانيان تشكيل مى دادند.
امام يازدهم در امامت خود تعليمات عاليه از قرآن و دين اسلام داد كه تجديد عظمت و نيروى آن گرديد. در اواسط قرن سوم هجرت بود كه اين جنبش علمى پيدا شد، فلاسفه بزرگ مانند اسحاق كندى و ابونصر فارابى مى زيستند و از بركت وجود امام بهره مند مى شدند.
در فقه و اصول دين يك نهضت نوينى به وجود آورد كه ملت اسلام را از آن خواب ناگهانى بيدار كرد و دوره علمى عصر ماءمون و هارون تا دوره تعليمات اميرالمؤ منين و پيغمبر صلى الله عليه و آله را به ياد مردم و علت نزول قرآن و ارسال رسل و انزال كتب را به مردم فهمانيد و در احتجاجات علمى با علما و فلاسفه و علماى يهود و نصارى حقايقى را روشن و آشكار ساخت .
شخصيت امام حسن عسكرى عليه السلام بر محور اين مطلب كه پدر مهدى موعود است دور مى زد و با اين توجه نهضت علمى دنياى اسلام را مواجه با بسط معارف دين گردانيد و به آنها حقايق پنهان شده و متروك مانده را بيان فرمود و از يك راز بزرگى كه در روان شناسى بسيار اهميت داشت ، سخن گفت .
نهايت آن كه اين سخن را با خردمندان و اولوالباب در ميان گذاشت تا از نابخردى حسودان و دشمنان مصون مانند.
علوم و دانش بى كران
همان مقام ولايت و امامت كه براى حضرت اميرالمؤ منين على عليه السلام بوده ، براى همه ائمه بوده ، آنها به تصرف در عالم وجود اولى بودند.
امام حسن عسكرى عليه السلام مانند ساير ائمه عليهم السلام از منبع فيوضات احمدى صلى الله عليه و آله سرچشمه گرفته و سيراب گشته ، داراى فضايل اخلاقى و نفسانى بود. او مهبط الانوار الهى و منبع علوم ربّانى بود، هيبت و صلابت او فضيلت و كرامت او اعجازآور بود.
آن بزرگوار در كشف اسرار حقايق كلام الهى و تفسير قرآن گوئى اميرمؤ منان على عليه السلام است ، زيرا يك رشته متصل مستقيم به درياى بى پايان علم علوى داشت .
هرچه در آن بحر ذخّار بود، رشته اش به دست امام حسن عسكرى عليه السلام بود. لذا حضرتش در تفسير قرآن ، بيان كلمات گهربار محمدى صلى الله عليه و آله و كشف معضلات آيات متشابهات قدرت ولايت داشته است .
شاعر چه زيبا سروده :
 
امام حسن خلق عالى مكان   حسينى نژاد و كرامت نشان
گل گلشن خاتم الانبياء   چراغ شبستان آل عبا
درى بود از بحر احسان و جود   منور مهى بر سپهر وجود
رخش آفتاب سپهر جلال   قدش سرو گلزار فضل و كمال
حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام به جود و سخاوت و بذل و سماحت موصوف و معروف بود. هر كس تهى دست و بينوا و گرفتار مى شد به دربار بى بند و بست حضرتش عليه السلام بار مى يافت و حوائج او مرتفع مى گرديد و چون جدش حسين بن على عليهماالسلام در سخاوت شهره اسلام بود. هر كس از اطراف به خانه او مى رفت ممكن نبود ماءيوس و محروم برگردد.(64)
امام حسن عسكرى عليه السلام در سخنى زيبا مى فرمايد:
نحن حجة الله على الخلق و فاطمة عليهاالسلام حجة علينا.(65)
ما حجت خداوند بر آفريدگان و فاطمه عليهاالسلام حجت خدا بر ماست .
و شاعر چه زيبا سروده :
 
آل ياسين بر خلايق حجتند اما تويى   حجت ذات خدا بر آل ياسين فاطمه
علم و دانش بيكران امام حسن عسكرى عليه السلام را از چند محور مى توان بررسى كرد:
حوزه علميه و دانشگاه
يكى از مهمترين كارهاى امام حسن عسكرى عليه السلام مانند پدر و اجداد پاكش ، تربيت شاگرد و حفظ فقه تشيع ، و انديشه ناب اسلام در برابر دشمنان و مخالفان بود.
آن حضرت در اين راستا با اين كه در شرايط سخت سياسى به سر مى برد و مدت امامتش شش سال و مدت عمرش 28 سال بيشتر نبود، اما تا آخرين حد امكان با گردآورى شاگردان پدر و اجدادش و تربيت شاگردهاى جديد و مطرح كردن بحث ها و مناظرات شفاهى و كتبى به تشكيل مجمع علمى عميق و وسيع پرداخت و خط فكرى تشيع را از گزند حوادث و برخوردها حفظ نمود و با پاسخ به شبهه ها و سوالات گوناگون از حريم دانشگاه جدش ‍ امام جعفر صادق عليه السلام محافظت كرد.
براى روشن شدن مطلب ، نظر شما را به نمونه هايى از آثار حوزه علمى امام حسن عسكرى عليه السلام جلب مى كنم :
شاگردان امام حسن عسكرى عليه السلام
شيخ طوسى رحمة الله شاگردان امام حسن عسكرى عليه السلام را بالغ بر صد نفر ذكر نموده است .(66)
علامه قزوينى رحمة الله 263 نفر از اصحاب و شاگردان امام حسن عسكرى عليه السلام را با شرح كوتاهى از هر كدام ذكر نموده است (67) كه در اين جا به ذكر نام چند نفر از شاگردان برجسته آن بزرگوار مى پردازيم :
احمد بن اسحاق قمى ، ابوهاشم ، داوود بن قاسم جعفرى (از نواده هاى جعفر طيار)، ابوعمر و عثمان بن سعيد عمرى سمان ، على بن جعفر، محمد ابن حسن صفّار، حسين بن روح نوبختى ، اسحاق بن ربيع كوفى ، عبدالله بن جعفر حميرى ، داوود بن ابى يزيد نيشابورى ، اسحاق بن اسماعيل نيشابورى ، فضل بن شاذان و...
تاليفات امام حسن عسكرى عليه السلام
امام حسن عسكرى عليه السلام در كنار كارهاى علمى ، مجموعه هايى از تفسير، روايات ، معارف اسلامى و عقايد را تاءليف نمود. بعضى از اين مجموعه ها به صورت نامه هاى طولانى بود كه براى اشخاص ‍ مى فرستاد.
به علاوه روايات بسيار در ابواب فقه و ساير علوم اسلامى توسط افراد مختلف ، از آن حضرت نقل شده است .
علامه سيد محسن امين پنج مجموعه را تحت عنوان تاءليفات امام حسن عسكرى عليه السلام ذكر نموده كه عبارتند از:
1 - تفسير معروف ، منسوب به امام حسن عسكرى عليه السلام .
2 - نامه آن حضرت به اسحاق بن اسماعيل نيشابورى ، مذكور در كتاب ((تحف العقول )).
3 - مواعظ قصار، مذكور در ((تحف العقول )).
4 - رسالة المنقبة ، مشتمل بر اكثر احكام حلال و حرام .(68)
5 - مكاتبات الرّجال .(69)
شرح كوتاهى پيرامون تفسير منسوب
تفسير منسوب به امام حسن عسكرى عليه السلام ، آنچه به جا مانده ، تفسير سوره فاتحه و تفسير بخشى از سوره بقره است . در اين كه آيا اين تفسير از آن حضرت است يا نه ، بين علما و رجال شناسان ، اختلاف نظر وجود دارد. به خاطر اين كه شخصى به نام محمد بن قاسم استرآبادى آن را از دو نفر و آنها از پدرانشان از امام حسن عسكرى عليه السلام نقل نموده است .
بعضى او را تضعيف نموده اند و به خاطر وجود بعضى از احاديث مشكوك در اين تفسير...
ولى بعضى از علما مانند عالم بزرگ حاج ميرزا حسين نورى رحمة الله صاحب كتاب ((مستدرك ))، اين تفسير را معتبر مى داند و وجوهى را كه بعضى از علما در تضعيف نسبت اين تفسير به امام حسن عسكرى عليه السلام ذكر كرده اند رد مى كند و در اثبات اعتبار آن پافشارى مى نمايد.
يكى از دلايل او اين است كه : ((بسيارى از علماى بزرگ مانند شيخ صدوق رحمة الله در ((من لا يحضره الفقيه )) علامه مجلسى رحمة الله در ((بحارالانوار))، شيخ حرّ عاملى رحمة الله در ((وسائل الشيعه ))، طبرسى رحمة الله در ((احتجاج ))، قطب راوندى رحمة الله در ((الخرائج ))، و ابن شهرآشوب رحمة الله در ((مناقب ))، شهيد ثانى رحمة الله در ((منية المريد)) و... آن را جزو مصادر خود قرار داده اند)).(70)
علامه حاج آقا بزرگ تهرانى رحمة الله ، نظريه استادش حاج ميرزا حسين نورى رحمة الله را تاييد كرده و تفسير منسوب به امام حسن عسكرى عليه السلام را معتبر مى داند، با اين تفاوت كه مى گويد:
((دو تفسير بوده ، يكى تفسير امام هادى عليه السلام كه داراى 120 جلد است و حسن ين خالد برقى آن را نقل كرده و ديگرى تفسير منسوب به امام حسن عسكرى عليه السلام است .
اين دو تفسير، يك تفسير نيست (همان گونه كه محدث بزرگ حاج ميرزا حسين نورى رحمة الله گمان كرده ) بلكه دو تفسير است و هر دو معتبر مى باشد.(71)
تاءييد از كتاب هاى شاگردان
بعضى از شاگردان امامان عليهم السلام كتاب هايى در فقه و معارف اسلامى و حديث در عصر امام حسن عسكرى عليه السلام و قبل از آن عصر، نوشته بودند. امام حسن عسكرى عليه السلام آنها را تاءييد مى كرد، مانند تاييد از كتاب هاى فضل بن شاذان ، يونس بن عبدالرحمان و احمد بن عبدالله خانبه و به اين ترتيب شاگردان را به تاءليف و نگهدارى دانش مكتب اهل بيت عليهم السلام دعوت مى نمود.
((فضل بن شاذان )) از شاگردان امام جواد، امام هادى و امام حسن عسكرى عليهم السلام ، فقيه و متكلم بزرگ بود. او صد و هشتاد كتاب نوشت كه امام حسن عسكرى عليه السلام دو يا سه بار فرمود:
((خدا او را رحمت كند)).
او در عصر امام حسن عسكرى عليه السلام از دنيا رفت ، قبرش در يك فرسخى نيشابور قرار دارد. يكى از شيعيان به نام ((بورق بوشنجانى )) مى گويد: يكى از كتابهاى فضل بن شاذان به نام ((يوم و ليلة )) را به امام حسن عسكرى عليه السلام نشان دادم . آن حضرت صفحات آن را يكى پس ‍ از ديگرى نگاه كرد و آنگاه فرمود:
هذا صحيح ينبغى اءن يعمل به ؛
اين كتاب ، كتاب درستى است و سزاوار است به مطالب آن عمل گردد.
بورق مى گويد: به امام حسن عليه السلام عرض كردم : فضل بن شاذان گرفتار بيمارى سختى شده ، بعضى از مردم مى گويند: شما او را نفرين كرده ايد به خاطر آن كه او گفته است : وصى ابراهيم عليه السلام بهتر از وصى محمد عليه السلام است . البته او چنين حرفى نزده ، ولى مردم نسبت دروغ به او مى دهند.