فواطم آل هاشم و فاطمه معصومه
عليهمالسّلام
در خاندان اهلبيت، عليهمالسّلام
بانوانى به نام فاطمه بودهاند كه داراى
شخصيّت ممتاز و مقامات عاليه مىباشند و
ممتازترين اين بانوان گرانقدر، پنج نفرند
كه به صورت گذرا از آنان سخن مىگوئيم.
1. فاطمه بنت اسد، مادر پرافتخار حضرت
اميرالمؤمنين على عليهالسّلام.
او بانويى سرافراز است كه از مزاياى
گوناگون برخوردار بوده و در ميان همه زنان
جهان، از اولين و آخرين، تنها زنى است كه
از جهان غيب براى مراسم وضع حمل به داخل
كعبه فراخوانده شد و هدايتگرديد و در آن
مكان فوقالعاده مقدّس، فرزند بىنظير خود
على عليهالسّلام را متولد ساخت. اين
جريان را علاوه بر علما و مورخان شيعه،
عدهاى از علما و مورخان اهلسنت نيز نقل
كردهاند.
او از جمله مهاجرين از مكّه به سوى
مدينه طيبه به شمار مىرود و قبل از
مهاجرت، از روى علاقه و صفا اسلام را
پذيرفته بود. وى اول هاشميهاى است كه
فرزند سرافراز او به خلافت اسلامى رسيد.
اين بانوى باايمان و مهاجر، در مدينه
طيّبه دار فانى را وداع گفت و از دنيا
رفت.
ابن اثير مىگويد: رسول خدا
صلّىاللَّهعليهوآلهوسلّم او را در
جامه و پيراهن خود كفن كرد و در قبر او
خوابيد و براى او از خداوند درخواست جزاى
خير فرمود. به آن بزرگوار عرض شد: در مورد
جنازه فاطمه كارى كرديد كه نسبت به هيچكس
ديگر چنين ننموديد؟
رسول خدا فرمود: اِنَّهُ لَمْ يَكُنْ
بَعْدَ اَبى طالِبٍ اَبَّرَ بى مِنْها
اِنَّما اَلْبَسْتَها قَميصى لِتُكْسى
مِنْ حُلَلِ الْجَنَّةِ وَ اضْطَجَعْتُ فى
قَبْرِها لِيَهُونَ عَلَيْها
عَذابُالْقَبْرِ؛
(26) بعد از ابوطالب
هيچكس درباره من نيكوكارتر از او نبود و
من پيراهن خود را به وى پوشاندم تا از
حلّههاى بهشتى بر او پوشانده شود و در
قبر او خوابيدم تا عذاب قبر بر او آسان
گردد.
2. حضرت فاطمه زهرا دخت رسول اللَّه
صلّىاللَّهعليهوآلهوسلّم.
او سيده نساى جهانيان و سرور بانوان
بهشتى و بزرگترين مظهر قداست در طبقه
بانوان است. فاطمه مادر گرامى دو سبط رسول
اللَّه، حضرت امام حسن و حضرت امام حسين
است. يازده امام معصوم از بطن پاك او
ولادت يافتهاند؛ چنانكه همسر گرامى امام
اميرالمؤمنين عليهالسّلام بود. وى در نظر
پيامبر گرامى اسلام و حضرت على
عليهالسّلام احترام ويژهاى داشت و مورد
تكريم و اجلال همه امامان معصوم
عليهمالسّلام بود؛ بلكه بعضى از آنها
مانند حضرت امام محمّدباقر عليهالسّلام
در حالت تب و كسالت، توسّل به حضرت فاطمه
پيداكرده و به ياد او بودند و نام مقدّس
وى را بر زبان مىراندند.
3. فاطمه دختر اميرالمؤمنين
عليهالسّلام.
او از يكى از همسرانى كه حضرت على
عليهالسّلام بعد از حضرت زهرا
سلاماللَّهعليها اختيار كردند، تولد
يافت. چنانكه عالم بزرگ شيعه، شيخ مفيد به
اين موضوع تصريح كرده است.
(27) اين بانوى معظمه مورد
احترام خاندان پيامبر و صحابهآنبزرگوار
بود و همچون حضرتزينبكبرى مواظبت بر حال
بقاياىدودمان آلعلى عليهالسّلام را بر
عهده داشت.
حضرت امام محمّد باقر عليه السّلام نقل
مىكنند كه: چون فاطمه بنت على بن
ابيطالب، نظر به كارهاى عبادى و شدت كوشش
فرزند برادرش على بن الحسين (زين
العابدين) در عبادت انداخت و ديد كه او
خود را به رنج انداخته است به نزد جابر
آمد و فرمود: اى همنشين رسول اللَّه براى
ما بر شما حقوقى است و از حق ما بر شما
اين است كه چون ديديد يكى از ما خويشتن را
براى تلاش در عبادت به هلاكت انداخته است،
مصرّاً او را سوگند دهيد و از او بخواهيد
كه خود را از بين نبرد و برنامه عبادت و
رياضت خود را كم كندو اين على بن الحسين
باقى مانده و يادگار پدرش حسين است كه
بينى او زخم شده و جبهه و زانوها و كف
دستهايش پينه آورده و براى عبادت، خويشتن
را بدين حال انداخته است.
جابر به خانه على بن الحسين آمد. حضرت
باقر عليهالسّلام با چند نفر از كودكان
بنىهاشم جلوى در خانه ايستاده بودند.
جابر از او پرسيد تو كيستى؟ فرمود:
محمدبنعلىبنالحسين. او گريه كرد و گفت:
واللَّه تو باقرى كه علم را مىشكافى. و
سلام پيامبر را به او رسانيد و بعد از او
خواست كه از پدر بزرگوارش براى وى اذن
ملاقات بگيرد. امام باقر عليهالسّلام رفت
و برگشت و اذن داد. او وارد شد و از حضرت
على بن الحسين كه عبادت در همه بدنش اثر
گذاشته بود درخواست كرد كه برنامه عبادى
خود را كم كند ولى حضرت فرمود: لا اَزالُ
عَلى مِنْهاجِ اَبَوى مُؤتَسِياً بِهِما
صَلَواتُاللَّهِ عَلَيْهِما حَتَّى
اَلْقاهُما...؛ من پيوسته راه دو پدر
بزرگوارم، پيامبر و على صلواتاللَّه
عليهما را ادامه مىدهم تا به ملاقات آنان
برسم و از دنيا بروم.
(28)
4. فاطمه بنت الحسين. او دختر
سيدالشّهدا عليهالسّلام و مورد محبت شديد
آن حضرت بود و مجمع كمالات به شمار
مىرفت. حضرت امام حسين عليهالسّلام براى
شدّت علاقه به مادرش حضرت فاطمه، دختر خود
را به نام آن حضرت نامگزارى كرده بود.
خطبهاى بس غرّا و جالب و كوبنده از آن
بزرگ بانوى آل عصمت نقل شده كه در كوفه
خواندهاند و در آن خطابه آتشين مظلوميّت
جدّ بزرگوارش حضرت على عليهالسّلام و پدر
مظلومش امام حسين عليهالسّلام را به
صورتى بسيار جالب و با عباراتى دلگداز
بيان كرده و اين خطبه به تنهايى بيانگر
شخصيّت والا و درخشان بيان جذّاب، شجاعت و
قهرمانى آن بانوى بزرگ اسلام است.
5. فاطمه بنت موسى بن جعفر عليه
السّلام.
شيخ مفيد اعلى اللَّه مقامه مىنويسد:
براى حضرت ابوالحسن موسى عليهالسّلام سى
و هفت فرزند پسر و دختر بود و ضمن برشمردن
آنان مىفرمايد: و فاطمةالكبرى و
فاطمةالصغرى...
(29)
و ظاهر اين است كه حضرت فاطمه معصومه
سلاماللَّهعليها همان فاطمه كبرى باشد.
هرچند شيخ مفيد قدّس سرّه راجع به اين
موضوع سخنى نفرموده است.
بالاخره اين بانوى گرانقدر داراى مقامى
بس شامخ و رفيع مىباشد و ائمهطاهرين
صلواتاللَّهعليهماجعين از اين بانوى
باجلالت و با تمام جليل و تكريم ياد
كردهاند و حتى پيش از ولادت آن حضرت،
بلكه پيش از ولادت پدر بزرگوارش نام او بر
لسان بعضى از ائمه طاهرين
صلواتاللَّهعليهماجمعين آمده و از مقام
شامخش سخن گفتهاند.
و بر اثر همين تجليلات خاصهاى كه
امامان معصوم از او كرده و به اقتضاى
فضايل ذاتى و منقبتهاى فراوانى كه در وجود
پاك او متبلور است، شهر قم از عظمت و جلال
خاصّى برخوردار گرديده، مركزيت براى جهان
تشيّع پيدا كرده و امروز قم شهرت جهانى
دارد و اولين چيزى كه از لفظ و واژه "قم"
به اذهان مردمان جهان تداعى مىشود، حضرت
فاطمه معصومه سلاماللَّهعليها و قبر
منور آن حضرت است كه به عنوان يك زيارتگاه
بسيار مهم در همه جا تلقى مىشود و
شهرستان قم از ديرزمان به عنوان يك شهر
زيارتى قلمداد مىشده است كه صرفاً براى
زيارت قبر منور حضرت معصومه
سلاماللَّهعليها از راههاى دور و نزديك
به آنجا آمده، اين ضريح مطهّر و بقعه و
بارگاه باشكوه را زيارت مىكردهاند.
چنانچه قبلاً ذكر شد نام نامى آن بانوى
معظّمه، فاطمه است كه گاهى هم به عنوان
فاطمه كبرى از او نام برده شده است، زيرا
حضرت موسى بن جعفر عليهالسّلام دختر
ديگرى نيز به نام فاطمه داشتهاند كه براى
تمايز آن دو از يكديگر فاطمه مدفون در قم
را فاطمه كبرى ناميدهاند و در فقرهاى از
فقرات زيارت آن معظّمه به همين نام از آن
حضرت ياد شده است؛ آنجا كه مىخوانيم "يا
فاطِمَةُ اشْفَعى لى فِى الْجَنَّةِ".
و در عين حال شهرت كامل و گستردهاى به
"معصومه" پيدا كردهاند به گونهاى كه
گاهى اسم مباركشان براى بسيارى ناآشناست،
وليكن واژه معصومه براى همگان آشنا بوده و
يادآور همين بانوى باعظمت و وقار و يادگار
حضرت موسى بن جعفر عليهالسّلام مىباشد و
معرّف و امتياز روشن قم به شمار مىرود.
بلكه در قسمتى از بلاد جنوبى و احياناً
مناطق ديگر، قم را همراه با نام مقدّس
معصومه ياد مىكنند و به عنوان معصومهقم
نام مىبرند.
و اين خود مسألهاى قابل توجّه و تعمّق
است كه اين لقب از كجا نشأت يافته است.
آيا لقبى است كه از ناحيه قدس پدر بزرگوار
يا برادر عاليقدرش حضرت رضا عليهالسّلام،
يا از امامان بعد
صلواتاللَّهعليهماجمعين سرچشمه گرفته؟
يا اينكه اين لقب، لقبى مردمى و خودجوش
است كه بر اثر شدت پاكى و طهارت نفسى كه
از آن حضرت سراغ داشتند به وجود آمده و
تحقّق يافته است و مردم مسلمان و دلدادگان
اهلبيت عصمت و خاندان پيغمبر اكرم
صلواتاللَّهعليهم اجمعين ، او را بدين
لقب مقدّس و افتخارآميز خوانده و ياد
كردهاند؟
احتمال اوّل: ضعيف است، زيرا اگر اين
لقب امرى قراردادى از ناحيه معصومى از
امامان بود به طور طبيعى نقل مىشد و در
كلمات مورّخين و محدّثين مىآمد؛ در حالى
كه تاكنون بدين موضوع برخورد نكرديم.
چنانكه شيخ مفيد كه همه فرزندان حضرت موسى
بن جعفر عليهالسّلام از پسر و دختر را
نام مىبرد و حتى اينكه هر كدام از كدام
مادر بودهاند را نيز يادآورى مىنمايد،
از ذكر معصومه در كلامشان اثرى نيست، با
آنكه نام مقدّسش را كه فاطمه است، ذكر
كردهاند.
بنابراين احتمال مردمى بودن اين لقب
پرافتخار براى آن بانوى مكرّمه بسيار قريب
به نظر مىرسد. چنانكه مىدانيم بعضى از
شخصيّتهاى بزرگ، بر اثر عظمت و جلالت، قدر
و پايگاه رفيع و موقعيّت عظيمى كه در
جامعه دارند به لقب افتخارآميزى در ميان
مردم اشتهار پيدا مىكنند.
در مورد حضرت فاطهمعصومه عليهاالسّلام
به لحاظ اينكه به روايت صحيح مستندى در
جوامع شيعى برخورد نكرديم، بلكه حتى روايت
مرسلى را هم در اين باب نيافتيم كه امام
عليهالسّلام آن حضرت را به اين عنوان
خوانده و يا اين لقب را براى او قرار داده
باشند؛ بنابراين بعيد نيست كه مردم و
علاقمندان خاندان پيغمبر آنقدر عظمت و
جلالت و رفعت شأن آن بانوى مكرّمه را
دريافت كرده و احساس نموده و يا از لسان
ائمهطاهرين صلواتاللَّهعليهماجمعين
شنيده بودند كه آن معظمه را تالى و ثانى
امامان و معصومين پاك دانسته و اين لقب
براى وى به زبانشان جارى شده است و به
مرور زمان بدان، اشتهار پيدا كرده باشند.
بارى، اين لقب مبارك از از همان دست
القاب خودجوش و الهام مانند است كه بدون
تشريفات و تبانى اشخاص به ذهن خود مردم
آمده و به فكرشان القا شده است و اين نوع
پيدايش لقب براى انسان از ارزش و اعتبار
فوق العاده برخوردار مىباشد كه نشأت
گرفته از الهام درون و ضمير بيدار جامعه
است و بالاخره مستند به ملكات فاضله و
مقامات عالى و جايگاه رفيع آن شخص مىشود
كه موجب شده مردم، آن لقب را براى او قرار
دادهاند.
درخشش حضرت معصومه سلاماللَّهعليها
در ميان امامزادگان بزرگوار و واجب
التعظيم، چند امامزاده بسيار ممتازند،
آنان امامزادگان عاليقدر و والامقامىاند
كه گوى سبقت را در فضايل و مناقب و كرامت
نفس و بزرگوارى از ساير امامزادگان
ربودهاند و مقامات عاليه آنان به شرح و
بيان نمىآيد و قلم از نگارش رتبه
والايشان عاجز و ناتوان است.
از جمله اين چند نفر امامزاده ممتاز و
والامقام، حضرت سيده عليا، فاطمه مدفون در
قم معروف به حضرت معصومه سلام اللَّه
عليها است.
در جلالت قدر و رفعت مقام و مرتبه
والاى آن بانوى آسمانى همين بس كه مورد
احترام و تقديس حضرات امامان معصوم و
پيشوايان آسمانى سلاماللَّهعليهماجمعين
بوده و چنانكه قبلاً اشاره كرديم، پيش از
آنكه پا به دنيا نهد، از فضايل و
مكرمتهايش سخنها گفتهاند و سفارش زيارت
قبر شريفش را به دوستان و محبّان
كردهاند.
مدح و ثنايى كه از لسان عصمت، تراوش
كند و صادر شود، بزرگترين شرف و افتخار
است.
از جمله مناقب و شرافتهاى افتخارآميز
آن بزرگوار، ورود يك صورت زيارت يا به
تعبير معروف، يك زيارتنامه مخصوص براى
حضرت معصومه عليهاالسّلام از ناحيه امامان
صلواتاللَّهعليهماجمعين مىباشد.
آرى، ورود دستور خاص در كيفيت زيارت آن
بانوى بهشتى، حكايت از شأن عظيم و مقام
رفيع و رتبه والاى او مىكند.
از جمله فضايل و مناقب حضرت فاطمه
معصومه سلاماللَّهعليها علاوه بر انتساب
بسيار نزديك به خانه وحى و تنزيل و حضرت
رسول اكرم صلّىاللَّهعليهوآلهوسلّم و
نيز ابوالائمةالطاهرين، حضرت اميرالمؤمنين
عليهالسّلام، انتساب بىواسطه به سه نفر
از امامان معصوم و حجج بالغه الهيّه است
كه نشانگر عاليترين شرف خانوادگى آن
مجلّله گرانقدر، به شمار مىرود.
آرى آن سيّده والا مقام، دخت بلنداختر
حجةاللَّهالاعظم، حضرت اباابراهيم
موسىبنجعفر ارواحنالهالفداه، امام هفتم
شيعيان جهان است و نيز خواهر عزيز و گرامى
ولىّ اعظم پروردگار،
حضرتعلىبنموسىالرضا عليهآلافالتّحية
والثنا،
امام هشتم شيعيان عالم است و همينطور
عمّه محترمه و گرانقدر
حجّةاللَّهعلىالعباد، حضرت امام
محمّدتقى، جواد، عليهالسّلام نهمين امام
مفترض الطاعه شيعيان در اقطار جهان است.
و اين فضيلت بزرگ، راهگشا به سوى فضيلت
و جلالت ديگرى است و آن مشابهت به حضرت
عليامعظّمه، زينب كبرى سلاماللَّهعليها
است، زيرا او بانويى است كه اين سه جهت و
اين سه امتياز در وى جمع شده است.
آرى، حضرت زينب كبرى دختر حضرت
اميرالمؤمنين عليهالسّلام است چنانكه
خواهر حضرت امام حسن و حضرت امام حسين
عليهماالسّلام است و نيز عمه حضرت امام
زينالعابدين عليهالسّلام مىباشد.
بارى، مطلب فوق يعنى انتساب بسيار
نزديك و بلاواسطه حضرت معصومه
سلاماللَّهعليهانكتهاى جالب و روحبخش
را در پى دارد و آن اين است كه اين انتساب
به مثلّث شريف و مقدّس و ارتباط به سه
امام معصوم عليهماالسّلام، مقتضى آنست كه
بزرگداشت و تكريم مقام والاى آن خانم با
جلالت صبغه ديگرى پيدا كند و روشنتر آنكه
بزرگداشت حضرت فاطمهمعصومه عليهاالسّلام
بزرگداشت مقام اين سه امام بزرگوار است و
طبيعى است كه تكريم و احترام از شخصى،
تكريم افراد بسيار نزديك آن خانواده مانند
پدر و برادر و ديگر نزديكان اوست و به
تعبير ديگر، بزرگداشت آن مكرّمه، بزرگداشت
آن حضرت در مرحله نخستين و بزرگداشت مقام
رفيع آن سه بزرگوار در مرحله دوم و
بزرگداشت كلّ خاندان پيامبر و بيت جليل و
رفيع رسالت و امامت است؛ چه آنكه حضرت
معصومه دسته گل زيباى بىمثالى از باغ
رسالت و بوستان ولايت
صلواتاللَّهعليهماجمعين است.
مطلبى كه در نشان دادن مقام والا و
باعظمت حضرت فاطمه معصومه
سلاماللَّهعليها نقش مهمّى دارد،
فقرهاى از زيارت آن حضرت است كه
مىفرمايد: اِنِّ لَكِ عِنْدَاللَّهِ
شَأناً مِنَ الشّأنِ؛
(30) حقّاً كه براى تو در
نزد خداوند شأنى از شأن معهود و مخصوص
است.
اين جمله درخور دقت و توجّه فراوان است
و مىسزد كه اهل معرفت پيرامون آن
بينديشند و ما در اين مقام به ذكر مختصرى
كه فراخور بحث كوتاه ماست اكتفا مىكنيم.
چنانكه مشهود است در اين جمله دو مرتبه
كلمه شأن به كار رفته است كه نخستين رابه
صورت نكره آورده و دومى را به صورت معرفه
يعنى بالفظ "الف و لام". اكنون نكره آوردن
شأن اول براى تفخيم و تعظيم است و گويا
فرموده است: براى تو در نزد خدا شأنى بس
بزرگ و بلندپايه مىباشد و از حدّ وصف و
بيان خارج است و به شرح نمىآيد.
به نظر مىآيد كه مقصود از شأن دوم كه
با الف و لام تعريف آمده است، شأن ولايت و
امامت و عصمت باشد؛ يعنى از براى تو شأنى
عظيم و موقعيتى رفيع از نوع شيون امامت و
ولايت و عصمت و يا سهمى مهم از آن مقام
والاست (هرچند بالقوّه باشد و بر اثر
حكمتهايى به مرحله بروز و ظهور نرسيده
باشد).
فاطمه معصومه مولود بيت وحى و تنزيل و
نشأت گرفته از سلسله امامت و عصمت است.
بنابراين ريشههاى عميق ولايت و امامت در
جان آن حضرت هست و از اين رو نفوذ و تأثير
معنوى و روحانى حضرت معصومه در اعماق جان
پيروان خاندان عصمت از نوع تأثير و نفوذ
امامان پاك و معصوم مىباشد و آن بزرگوار
به اذن اللَّه تصرف در جهان و در جان مردم
دارند و مىتوانند در قضاى حوايج و رفع
گرفتاريها و اصلاح امورد با عنايت حضرت حق
سبحانهوتعالى اثر مستقيم داشته باشند.
با اين بيان مىتوان گفت: خداوند بر
حسب حكمت بالغه خود كلّاً امامت و رسالت
را در طبقه زنان قرار نداده است و اگر
حكمت الهى ايجاب و اقتضا مىكرد و اين
منصب مقدّس را براى زنان نيز مقرّر
مىفرمود، حضرت فاطمهمعصومه
سلاماللَّهعليها، زمينهاى بسيار مساعد
داشت و نور ولايت و عصمت در درون پاك آن
سيده جليله به وديعت نهاده شده و گوهر ذات
مقدّس و وجود مطهّر بانوى عظيم الشأن
دودمان وحى و رسالت فوقالعاده نورانى و
باصفا بوده و تلألؤ ويژهاى داشته است.
عالم بزرگوار جناب آقاى ميانجى نقل
كردند: كه مرحوم آيةاللَّه آقاى ميرزا رضى
تبريزى رضواناللَّهعليه از مجتهدين
بزرگ، براى فاتحه جناب زكريابنآدم كه در
قبرستان شيخان قم مدفون است به آنجا رفته
بودند. در حال قرائت فاتحه به اين فكر
مىروند كه آيا زكريابنآدم با آن
جلالتقدر و رفعت مقام و رواياتى كه در
شأن او از ائمهطاهرين عليهمالسّلام
وارد شده، بالاتر است يا حضرت معصومه
سلاماللَّهعليها؟
ناگهان يك نفر كه كلاه نمدى بر سر
داشته پيش مىآيد و به ايشان مىگويد: آن
بالا را بخوان. ايشان اعتنا نمىكند. بعد
كه آن مرد مىرود ايشان نگاه مىكند
مىبيند در آنجا نوشته شده است:
اَلسَّلامُ عَلى اَرْواحِ مُحَمَّدٍ وَ
آلِ مُحَمَّدٍ فِى الأرْواحِ اَلسَّلامُ
عَلى اَجْسادِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
فِى الأجْسادِ؛ يعنى سلام بر ارواح محمّد
و آل محمّد در ميان ارواح و سلام بر اجساد
محمّد و آل محمّد در ميان اجساد. در اين
هنگام متوجّه شدم كه آن شخص به ظاهر
معمولى درون مرا خوانده و از فكر من راجع
به افضليت زكريابنآدم يا حضرت معصومه
آگاهى داشته و با امركردن به قرائت از
موضع مخصوص خواسته است تا مشكل مرا رفع
كند و مسأله مرا پاسخ دهد كه حضرت معصومه
از آل محمّد صلواتاللَّهعليهماجمعين
است و حساب او جداست و هيچكس را نمىتوان
با آل محمّد عليهماالسّلام مقايسه كرد.
(31)
بر اساس اين بيانى كه راجع به جمله
فَاِنِّ لَكِ عِنْدَاللَّهِ شَأناً مِنَ
الشّأنِ تقديم شد مىتوان به اين نتيجه
رسيد كه دلدادگى به حضرت فاطمه معصومه
سلاماللَّهعليها شرط در پذيرش و قبولى
ولايت معصومين پاك و امامان معصوم شيعه
است و بدون علاقه به آن بزرگوار، ولايت آن
بزرگواران به ثمر نمىرسد و مقبول دربار
الهى واقع نخواهد گرديد.
احتمال ديگرى در جمله مورد بحث است،
بدين بيان كه مقصود از شأن دوم، مقام
والاى شفاعت باشد كه حضرت معصومه
عليهاالسّلام را از آن سهمى مهم و شايسته
و وافرى است. و ما به خواست خداوند در
بحثهاى آتى راجع به اين موضوع سخن خواهيم
گفت.
شباهت حضرت معصومه به حضرت زينب
عليهماالسّلام
در ميان خواتين باجلالت و بانوان بيت
رسالت و امامت، دو بانوى آسمانىاند كه از
جهات گوناگون شبيه به يكديگرند و وجه
شباهت و قدر مشترك بين آن دو فراوان است.
آن دو بزرگوار، يكى حضرت زينب كبرى،
عقيلهبنىهاشم عليهاالسّلام است و ديگرى
حضرت فاطمهمعصومه سلاماللَّهعليها.
و اما وجه تشابه و جهت مشابهت و مشاركت
آن دو بانوى گرانقدر الهى و آسمانى:
1- هردو سرافرازند كه دختر امام معصوم
و آسمانىاند. زينب كبرى دخت بلنداختر
حضرت اميرالمؤمنين، على عليه السّلام و
حضرت معصومه دخت والاگهر حضرت
موسىبنجعفر
صلواتاللَّهعليهاوعليهماجمعين.
2- هردو بزرگوار مفتخرند كه خواهر امام
معصوماند. يكى خواهر دو حجّت خدا، حسن و
حسين صلواتاللَّهعليهما و ديگرى خواهر
حضرت علىبنموسىالرضا
عليهالصّلاةوالسّلام است.
3- هر دو بانوى خاندان وحى، افتخار
دارند كه عمه امام معصوم مىباشند؛ يكى
عمه امام زينالعابدين عليهالسّلام و
ديگرى عمه حضرت جوادالائمه عليهالسّلام.
4- هر دو مورد تقديس و تكريم امام
معصوم قرار گرفته و حجّت بالغه الهى زبان
به مدح و ثناو ستايش آن دو گوهر گرانبها
گشوده است.
5- هر يك از اين دو بانوى بزرگ اسلام،
مورد تعظيم و احترام سه امام مفترضالطاعة
قرار گرفتهاند؛ حضرت زينب عليهاالسّلام
از ناحيه پدر بزرگوارشان اميرمؤمنان حضرت
على عليهالسّلام و از سوى برادرشان حضرت
سيدالشّهدا، امام حسين عليهالسّلام و از
ناحيهبرادرزادهشان حضرت امام
زينالعابدين عليهالسّلام مورد ستايش
قرار گرفتند.
حضرت معصومه سلاماللَّهعليهانيز از
ناحيه جدّ بزرگوارشان حضرت امام صادق
عليهالسّلام و از جانب برادر گرانقدرشان
حضرت رضا عليهالسّلام، و از سوى فرزند
برادرشان حضرت جوادالائمه عليهالسّلام
مورد مدح و ثناواقع شدهاند.
6- هركدام از اين دو بانوى باجلالت،
شدّت علاقه نسبت به برادر عزيز و والامقام
خود داشتند؛ حضرت زينب عليهاالسّلام نسبت
به امام حسين عليهالسّلام و حضرت معصومه
عليهاالسّلام نسبت به امام
علىّبنموسىالرضا عليهالسّلام.
7- هر دو معظّمه به خاطر علاقه به
برادرشان، خانه و زندگى خويشتن را
رهاكرده، وطن را ترك گفتند و رنج سفر را
بر خود هموار نمودند؛ حضرتزينب
سلاماللَّهعليها از مدينه به عراق و
بالاخره به شام رفتند و حضرت معصومه
سلاماللَّهعليها از مدينه به ايران و
بالاخره در سرمين قم رحل اقامت افكندند.
8- هردو بانوى بزرگوار، زادگاهشان
مدينه، ولى مدفنشان نقطهاى دور از
زادگاهشان است؛ حضرت زينب
سلاماللَّهعليها در شام يا مصر، على
المشهور، و حضرت معصومه سلاماللَّهعليها
در ايران و شهر مقدّس قم.
9- مدفن و مضجع هر يك از اين دو بانوى
بهشتى، زيارتگاه عاشقان و علاقمندان
خاندان پيغمبر است و مرقد مطهّر و منوّر
هر يك از آنان، دلدادگان بىشمار دارد و
مردم مسلمان حتّى از شهرهاى دور براى
زيارت آنها با تمام اشتياق سفر نموده، به
تشرّف به اعتاب مقدّسه آنان فخر و مباهات
مىكنند.
10- هر كدام از اين دو مكرّمه، دو محلّ
زيارت دارند. حضرت زينب سلاماللَّهعليها
در مصر و در شام و حضرت معصومه
سلاماللَّهعليها در بيت النّور، محلّ
اقامت و عبادتشان - مدرسه ستّيه - و ديگر
مدفن مقدّس و حرم مطهّر آن بانوى با
جلالت.
وفات كريمه اهلبيت عليهمالسّلام
در تواريخ آمده است كه مأمون عباسى در
سال دويست هجرى قمرى، حضرت رضا
عليهالسّلام را از مدينه به مرو طلبيد و
آن حضرت را اجباراً و به دنبال اين جريان
از مدينه به سوى مرو آوردند. خواهر آن
حضرت، فاطمه معصومه سلاماللَّهعليهادر
سال دويست و يك به خاطر اشتياق ملاقات
برادرش از مدينه به جانب مرو حركت كرد و
چون به ساوه رسيد بيمار شد. در اين هنگام
پرسش كرد كه از اينجا تا قم چه مقدار
مسافت است؟ گفتند: ده فرسخ. حضرت خادم خود
را فرمودند كه مرا به جانب قم ببر و بدين
ترتيب خادم، حضرت معصومه
سلاماللَّهعليها را به قم آورده و در
منزل موسىبنخزرجبنسعد فرود آورد.
مطلبى كه از اين نقل استفاده مىشود
اين است كه قم از آن زمان شهرى بوده كه به
علاقه و ولايت اهلبيت رسول اللَّه
صلواتاللَّهعليهماجمعين شناخته شدهبود
و اين اسم، براى حضرت معصومه
سلاماللَّهعليها كه تمام گذشته خود را
در مدينه سپرى كرده بود، يك مركز آشنا به
شمار مىآمده است، ولى در اينكه چطور موسى
بن خزرج را شناخته و بر او وارد شدهاند
اجمالى است و ممكن است كه در ساوه راجع به
افراد سرشناس و بسيار محترم قم تحقيق شده
باشد و او را معرفى كرده باشند يا آنكه
بعد از ورود به قم پرسش كرده باشند و با
معرفى مردم قم و ساكنان آن و شناختى كه از
موسى بن خزرج براى بانوى اسلام، حاصل
گرديده، بر او وارد شده باشند.
البته نقل ديگرى در اين مورد است كه
زمينه اين سؤال را به كلى منتفى مىسازد و
بعضى از بزرگان آن را صحيحتر از نقل اول
مىدانند و آن اين است كه چون خبر نزول
اجلال حضرت فاطمه معصومه
سلاماللَّهعليها به ساوه، به گوش
آلسعيد رسيد، همگى متّفق شدند كه به قصد
تشرّف به حضور آن بانوى يگانه، بيرون روند
و از وى درخواست نمايند كه به قم تشريف
بياورد.
موسى بن خزرج بر اين امر، تقدم جست.
همينكه به خدمت حضرت معصومه
سلاماللَّهعليها رسيد، مهار ناقه آن
حضرت را گرفت و كشيد تا وارد قم ساخت و آن
سيده جليله را در خانه خود فرودآورد و
جاداد و مدت شانزده يا هفده روز همچنان
باقى بودند و آنگاه از دنيا رفتند. پس او
را غسل داده، كفن نمودند و نماز بر بردن
مقدّسش خواندند و در زمين بابلان كه ملك
خود موسى بن خزرج بود و اكنون روضه منوّره
آن حضرت است، به خاك سپرده و دفن كردند و
سقفى از بوريا بر قبر شريفش بنا نمودند و
همچنان بود تا حضرت زينب، دختر امام جواد
عليهالسّلام، قبّهاى بر آن قبر شريف بنا
كرد.
(32)
و نقل شده است كه محمدبنحسنبنوليد
گفته: چون فاطمه سلاماللَّهعليها وفات
يافت، او را غسل داده و كفن كردند و جنازه
او را به سوى بابلان حركت دادند، آنگاه آن
حضرت را كنار سردابى كه براى وى حفر كرده
بودند گذاشتند و آل سعد با هم به گفتگو
پرداختند كه چه كسى داخل سرداب سود و
جنازه آن حضرت را دفن نمايد؟. بعد از
گفتگوها رأى آنان بر اين قرار گرفت كه
پيرمرد كهنسال "قادر" نام، كه خادم خود
آنان بود و مرد صالحى به شمار مىرفت،
متصدّى دفن شود.
از اين رو از پى او فرستادند كه ناگهان
ديدند دو نفر سوار، كه دهان خود را با
لگام بسته بودند، با شتاب بسيار از جانب
ريگزار پيداشدند و چون نزديك جنازه رسيدند
پياده شده، بر آن مخدّره نماز خواندند،
داخل سرداب شده و آن بدن مطهّر را دفن
كردند و آنگاه بيرون آمده، سوار شدند و
رفتند و هيچكس نفهميد كه آنان چه كسانى
بودند.
(33)
شايان ذكر است كه اين جريان اصلاً قابل
استبعاد نيست، زيرا شواهد بسيارى در كتب
اخبار و تاريخ و سيره و معجزات دارد كه ما
به بعضى از آنها اشاره مىكنيم:
1- سلمان فارسى در مداين از دنيا رفت و
در آن هنگام حضرت اميرالمؤمنين
عليهالسّلام در مدينه بودند ولى براى دفن
سلمان از مدينه با تصرفالهى خود و به
اذناللَّهسبحانه به مداينآمدند و پس از
انجام مراسم دفن او به مدينه بازگشتند.
(34)
2- شطيطه، زن با ايمان نيشابورى در
نيشابور از دنيا رفت و حضرت موسىبنجعفر
عليهالسّلام از مدينه طيّبه بر حسب
وعدهاى كه از پيش داده بودند، براى نماز
بر جنازه او به نيشابور آمدند در حالى كه
بر شتر سوار بودند و چون از امر او فارغ
شدند، سوار بر شتر خود شده به طرف بيابان
برگشتند و به ابوعلىبنراشد فرمودند:
سلام مرا به ياران خود برسان و به آنان
بگو: من و ساير امامان ناچاريم كه بر
جنازه شما حاضر شويم در هر شهرى كه باشيد.
پس در كار خودتان از خدا بترسيد.
(35)
3- در جريان دفن حضرت سيدالشّهدا
عليهالسّلام از مسلّمات است كه حضرت امام
زينالعابدين از زندان كوفه به صحنه كربلا
آمد و تجهيزات بدن مبارك پدر بزرگوار خود
را انجام داد.
بارى، بر حسب ظاهر و به مقتضاى اين
اخبار و روايات خصوصاً جمله اخير از جريان
شطيطه، مىتوان حدس زد كه آن دو بزرگوار
دو امام معصوم از خاندان حضرت معصومه
سلاماللَّهعليها مثلاً حضرت موسى بن
جعفر عليهالسّلام و حضرت رضا
عليهالسّلام بودهاند كه براى دفن بدن
مطهّر حضرت معصومه سلاماللَّهعليها،
آمده اقدام به دفن آن پيكره تقوا
فرمودهاند. و چه كسى به تجهيزات فاطمه
معصومه سلاماللَّهعليها سزاوارتر از آن
دو بزرگوار مىباشد؟!
قابل ذكر است كه گاهى شنيده مىشد كه
حضرت معصومه سلاماللَّهعليها به عزم
ديدار برادرشان از مدينه به سمت توس حركت
كرد و در قم خبر شهادت حضرت رضا
عليهالسّلام را شنيد و در آنجا بيمار شد
و بالاخره از دنيا رفت.
ولى اين مطلب خلاف تحقيق است؛ چنانكه
روايت سعدبنسعد از حضرت رضا عليهالسّلام
بر اين مطلب دلالت ظاهر دارد كه حضرت
معصومه سلاماللَّهعليهاپيش از حضرت رضا
عليهالسّلام از دنيا رفتهاند، زيرا در
آن روايت، سعد مىگويد: من از امام رضا
عليهالسّلام راجع به زيارت فاطمه
سلاماللَّهعليهادختر موسى بن جعفر پرسش
كردم.
(36)
اين سؤال حاكى از آن است كه در زمان
پرسش، حضرت معصومه سلاماللَّهعليها از
دنيا رفته بودند و مرقد و مضجع وى معلوم
بوده است.
مرحوم محقّق بزرگ، ميرزاى قمى
اعلىاللَّهمقامه در جواب سؤالى كه از وى
راجع به اين موضوع شده، به همين روايت
تمسك كردهاند و صورت سؤال و جواب اين
است:
سؤال: از عيون اخبارالرضا حديثى نقل
شده است كه راوى گفت:
سَأَلْتُ اَبَالْحَسَنِ الرِّضا عَنْ
زيارَةِ فاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى بْنِ
جَعْفَرٍ بِقُمْ، و آنچه در زبان
روضهخوانها مشهور است، آنست كه حضرت
معصومه سلاماللَّهعليهااز مدينه به
اراده ديدن برادر بزرگوار خود بيرون
آمدند. وقتى كه به قم رسيدند، خبر شهيدشدن
آن حضرت در توس به ايشان رسيد، چند روزى
در قم مكث نمودند و وفات كردند. وجه جمع
چگونه است؟
جواب: آخوند ملّامحمّدباقر
رحمةاللَّهعليه در بحار دو حديث بلكه سه
حديث از حضرت امام رضا عليهالسّلام نقل
كرده كه دلالت مىكنند بر اينكه در حيات
آن حضرت، فاطمه بنت موسى بن جعفر
عليهالسّلام در قم مدفون شده بود، و خلاف
آن را نقل نكرده است.
(37) علاوه بر اين تاريخ
شهادت حضرت رضا عليهالسّلام مضبوط و در
دست است و آن بر حسب نقل مورّخان، آخر ماه
صفر سال 203 هجرى قمرى است و سال مسافرت
آن بزرگوار به توس سال 200 از هجرت بوده
است و حضرت معصومه سلاماللَّهعليها بر
حسب نقل در پى مسافرت برادرشان و به تصريح
بعضى از اهل تاريخ در سال 201 هجرى به عزم
ديدار وى حركت كردهاند. بنابراين وفات آن
مخدّره حدودو دوسال قبل از شهادت حضرت رضا
عليهالسّلام واقع شده است.
و نمىدانيم كه چگونه اين جريان بعكس
اشتهار پيدا كرده است. اينجا اين نكته را
يادآور مىشويم كه خوبست خطبا و وعاظ
محترم در نقل مطالب، مداقّه نموده و مطالب
را هرچهبيشتر مستند ذكر كنند و نكند كه
يك مطلب خلاف، در طى قرون و اعصارى به
وسيله منبر و اهل آن ترويج شود.