8- عبور از تفرش
در ادامه مسير حضرت فاطمه معصومه(س) به طرف قم، شهرستان تفرش واقع شده است. مؤلف
جغرافياى تاريخى تفرش و آشتيان، از وجود امامزادههايى در اين منطقه كه از فرزندان
بىواسطه و باواسطه حضرت امام كاظم(ع) هستند، خبر مىدهد. به احتمال زياد آنان از
همراهان حضرت معصومه(س) بودهاند كه در اثر حملهاى ديگر از سوى عباسيان و يا در
اثر جراحتى كه برداشتهاند در بين راه به شهادت رسيدهاند.
امامزادگانى كه بدون واسطه از فرزندان امام كاظم(ع) بوده و در روستاهاى تفرش به
خاك سپرده شدهاند عبارتند از:
1-محمد; فرزند امام كاظم(ع)
كه در خاورشهر تفرش در كويى كه به مناسبت مزار همين امامزاده «مشهد» ناميده
مىشود، دفن شدهاست.
مشهد امامزاده محمد از بناهاى عصر صفويه و آراسته به كاشيكارى، تزئينات، گچبرى
و نقاشى همان دوره است و داراى بقعه، مرقد، صندوق منبتكارى شده، گنبد و چند ايوان
و صحن است. به نظر مىرسد كه بناى گنبد در سال 950 هجرى آغاز و سال956 به پايان
رسيده است ولى قسمتى از تزئينات، همزمان بنيان ايوان سردر ورودى صحن سال 1050 پايان
يافتهاست.(23)
2 - امامزاده هادى، فرزند امام كاظم(ع)
كه بقعهاش زيارتگاه مردم روستاهاى دور و نزديك در دهكده جمزقان در دهستان قاهان
از بخش خلجستان و ساوه است. بر روى پايههاى صندوق عبارت «مرقد امامزاده شاه هادى
بنامام موسى كاظم عليه السلام» و تاريخ تحرير آن كه، سال947 هجرى، و نام
استادكار آن، قنبر بنمحمود ساوجى نجار، به چشم مىخورد.(24)
3-امامزاده جعفر، فرزند امام كاظم(ع)
اين امامزاده در دهكده مصفاى گيو از روستاهاى دهستان دستگرد به خاك سپرده شده
است. بقعه اين امامزاده داراى گنبدى به شكل مخروط است كه از آجر و سنگ ساخته شده و
گچاندود مىباشد.
بقعه داراى مرقد و صندوق قديمى منبتكارى شده با نقوش برجسته گل و بوته است و
روى پلها و پايههاى صندوق كتيبههايى به خط برجسته ثلث منبت كارى شدهاند كه از آن
ميان عبارت: «كاتب هذا الصندوق على بنعنايتالله الحسينى غفر ذنوبه» و يا عبارت:
«به سعى و اهتمام عاليجناب سعادت نصاب تقوى و ورع دثار خواجه سعد الدين عنايتالله
ابنملك جلالالدين اسكندر» و نيز عبارتهاى: «اين صندوق وقف مرقد امامزاده شاه جعفر
بنامام موسى الكاظم عليه السلام». و «تمام شد فى تاريخ شهر شعبان المعظم سنه اثنى
و تسعين و تسعماته نبويه عليه السلام». به چشم مىخورد. (25)
4-امامزاده زكريا، فرزند امام كاظم(ع)
اين امامزاده بين دهكده عيسىآباد و ميدانك در بخش خلجستان قرار دارد.
5- بقعه در بىبى
اين امامزاده در مركز شهر تفرش واقع است (26) او خواهر حضرت معصومه(س)
بود كه (27) نام اصليش مشخص نيست. (28)
نويسنده عمده الطالب وجود فرزندانى به نامهاى محمد و جعفر را براى امام كاظم(ع)
تاييد كرده اما از هادى و زكريا نام نبرده است. چنانكه ذكر شد، ممكن است هادى،
تصحيف هارون باشد.
همچنين ابوالعلى مهدى بنمحمد از نوادگان امام صادق(ع)، امامزاده احمد از احفاد
امام كاظم(ع)، قاسم بنحمزة بنامام كاظم(ع) از نوادگان امام هفتم از ديگر
امامزادگانى هستند كه در تفرش و آشتيان دفن شدهاند. [نقشه ش15]
9-آشتيان
آشتيان از شهرهاى استان مركزى ايران است. از شمال و غرب به شهرستان تفرش، از شرق
به قم و از جنوب به شهرستان اراك محدود مىشود. وجود مرقد مطهر حضرت فاطمه صغرى(ع)
(29) نشان مىدهد كه كاروان حضرت معصومه(س) پس از ساوه، از تفرش عبور كرده و
به آشتيان وارد شده است.
10-قم
گروههاى مختلفى از اعراب همزمان با فتوحات اسلامى در اقصى نقاط ايران اسكان
يافتند. برخى از سپاهيان لشكر اسلام بودند كه ايران را بر عراق و حجاز ترجيح داده و
ماندگار شدند. بعضى ديگر در طى مهاجرتهاى گوناگون به ايران آمدند. يعقوبى در
البلدان در توصيف قم مىنويسد، از جمله قم: «و كسى كه قصد قم دارد، چون كسى كه رو
به مشرق مىرود از همدان بيرون رود و در روستاهاى همدان پيش رود، و از شهر همدان تا
شهر قم پنج منزل راه است و «شهر بزرگ قم»، به آن «مينجان» گفته مىشود و شهرى است
جليلالقدر كه گويند در آن هزار گذر است و درون شهر دژى است كهن براى عجم، و در
كنار آن شهرى است كه به آن «كمندان» گفته مىشود و آن را رودخانهاى است كه در
ميان دو شهر آب در آن جارى است و روى آن پلهايى است كه با سنگ بسته شده و روى آنها
از شهر «مينجان» به شهر «كمندان» عبور مىكنند. و اهالى آن كه بر آن چيرهاند،
قومى هستند از «مذحج» و سپس از «اشعريان» و در آن مردمى از عجمهاى كهن سكونت
دارند، و قومى هم از موالى كه خود مىگويند كه آنان موالى عبدالله بنعباس
عبدالمطلباند، و اين شهر را دو نهر است، يكى از آندو در بالاى شهر و معروف استبه
«راس المور» و ديگرى در پايين شهر و معروف به «فوروز» و اين دو نهر از چشمههايى
است كه در كاريزهاى حفر شدهاى جارى مىشود، و اين شهر در مرغزار با وسعتى استبه
اندازه ده فرسخ، و سپس به كوههاى آن مىرسد، كه از آنها است كوهى معروف به «روستاى
سرداب» و كوهى معروف به «ملاحه» و آن را دوازده روستا است: «روستاى ستاره» و
«روستاى كرزمان» و «روستاى فراهان» و «روستاى وره» و «روستاى طيرس» و «روستاى
كوردر» و «روستاى وردراه» و «روستاى سرداب» و «روستاى براوشتان» و «روستاى
براحه» و «روستاى قارص» و «روستاى هندجان» و بيشتر آب آشاميدنى اهل شهر در
تابستان از چاههاست، و راهها از قم به رى و اصفهان و كرج و همدان از هم جدا مىشود
و خراج آن چهار ميليون و پانصد هزار درهم است». (30)
تشيع در قم از ربع آخر قرن اول هجرى رواج يافت و از سوى امامان شيعه به عنوان
پناهگاه شيعيان محسوب شد و خيل عظيمى از پيروان اهلبيت(ع) را در خود جاى داد.
دورى قم از مركز خلافت و سابقه تشيع در آن، به راحتى توانستشهر را پناهگاهى
براى ياران ائمه عليهم السلام سازد. وقتى كاروان مدينه در ساوه مورد هجوم قرار گرفت
مردم قم به يارى آنها شتافته و كاروان را به شهر خويش هدايت كردند.
مؤلف تاريخ قم مىنويسد:
«ديگر از سادات حسينيه از فرزندان موسى بنجعفر (عليهماالسلام) كه به قم آمدند
فاطمه بود دختر موسى بنجعفر (عليهماالسلام)، چنين گويند بعضى از مشايخ قم كه چون
امام على بنموسىالرضا (عليهماالسلام) را از مدينه بيرون كردند تا به مرو رود از
براى عقد بيعتبه ولايت عهد براى او فى سنة ماتين، خواهر او فاطمه بنت موسى بنجعفر
(عليهمالسلام) در سنه احدى و ماتين به طلب او بيرون آمد، چون به ساوه رسيد بيمار
شد، پرسيد كه ميان من و ميان شهر قم چقدر مسافت است؟ او را گفتند كه ده فرسخ است.
خادم خود را بفرمود تا او را بر دارد و به قم برد. خادم او را به قم آورد و در سراى
موسى بنخزرج بنسعد اشعرى فرود آمد و نزول كرد.
و روايت صحيح و درست آن است كه چون خبر به آل سعد رسيد، همه اتفاق كردند كه قصد
ستى فاطمه كنند و ازو درخواست نمايند كه به قم آيد از ميانه ايشان موسى بنخزرج
تنها هم در آنشب بيرون آمد و چون به شرف ملازمتستى فاطمه رسيد زمام ناقه او بگرفت
و به جانب شهر بكشيد و به سراى خود او را فرود آورد...» (31)
در اين بيان سال هجرت حضرت فاطمه(س)، بيمارى وى در ساوه، انصراف از سفر به
خراسان و قصد رفتن به قم از جانب ايشان در روايتى ذكر شده كه با ذكر روايت ديگرى كه
آن را صحيح مىدانيم آگاهى قميان از كاروان مدينه، و حضور حضرت معصومه(س) در ساوه و
بيرون رفتن موسى بنخزرج از قم جهت استقبال از ايشان و آوردن كاروان به قم خبر
مىدهد. همچنين در روايت اول از وجود خادمى همراه حضرت معصومه(س) آگاه مىشويم كه
گويا در نايين مدفون است. (32)
با توجه به اين نكته كه خاندان اشعرى از مهمترين خاندانهاى عرب مقيم قم بودند و
تا قرن چهارم قدرت مهم شهر محسوب مىشدند (33) بزرگ اشعريان كه به
استقبال كريمه اهل بيت مىشتابد و آن بانوى مكرمه در خانه وى منزل مىكند.
حضرت فاطمه معصومه(س) پس از روزها طى طريق با شهادت ياران در منازل بين ساوه و
قم، در پايگاه تشيع اسكان مىيابد و پس از هفده روز به شهيدان مىپيوندد. حسب معمول
آن روز كه فاصله دو منزل در يك روز طى مىشد و منازل مدينه تا قم حدود 54 منزل بود
از اين روى اگر توقف بيش از معمولى در بين راه صورت نگيرد طى اين مسافتبه حدود دو
ماه زمان نياز دارد.
از حضرت فاطمه معصومه(س) هيچ حديث و روايتى از امام كاظم و امام رضا(ع) نقل نشده
و تنها چهار روايت وى از طريق فاطمه بنت على بنموسىالرضا(ع) و بكر بناحمد قصرى
به دست ما رسيده است. (34)
مفاهيم حديثى اين روايات بر محور ولايت استوار است و معانى زير را القا مىكند:
1. وصايتحضرت اميرالمؤمنين على بنابىطالب(ع).
2. تثبيت جايگاه غدير در فرهنگ تشيع.
3. هشدار به جامعه شيعى از فراموشى روز غدير خم.
4. موقعيت على(ع) نسبتبه رسول اعظم الهى(ص).
5. برابرى دوستى خاندان عصمت و طهارت با شهادت در راه خدا.
شخصيت معنوى
حضرت امام موسى كاظم(ع) نسبتبه ديگر خاندان امامت و اهل بيت عصمت و طهارت
فرزندان بيشترى دارند. چند شخصيت مهم خاندان موسوى عبارتند از:
1. حضرت امام على بنموسىالرضا(ع).
2. حضرت احمد بنموسى(ع).
3. حضرت فاطمه معصومه(س).
حضرت معصومه(س) پس از امام رضا(ع) دومين شخصيت ملكوتى اين خاندان به شمار مىآيد
و به القاب والايى چون «معصومه»، «كريمه اهل بيت»، «طاهره»، «حميده»، «بره»،
«رشيده»، «تقيه»، «نقيه»، «رضيه»، «مرضيه»، «سيده» و «اخت الرضا(ع)» خوانده
شده است كه همه به واسطه مقامات عالى عرفانى و سلوك معنوى ايشان در طول حيات و يا
ظهور كرامات عديده از سوى آن بانوى مكرمه است.
شخصيت معنوى و ملكوتى حضرت فاطمه معصومه(س) به اندازهاى است كه زيارت وى از سوى
امام معصوم(ع) ترغيب شده است. امام رضا(ع) در جواب سعد بنسعد فرمود.
«من زارها فله الجنة» (35) «هر كس او را زيارت كند، ثوابش
بهشتخواهد بود».
«من زار عمتى بقم فله الجنة» (36) «هر كه عمهام را در قم زيارت
كند، بهشت از آن اوست».
ازدواج نكردن حضرت معصومه(س)
هيچ يك از دختران امام كاظم(ع) ازدواج نكردند و امام كاظم(ع) ازدواج نمودن آنها
را به اجازه برادر بزرگوارشان حضرت امام رضا(ع) موكول كرده بود.
يعقوبى مىگويد:
«موسى بنجعفر وصيت كرد كه دخترانش شوهر نكنند و هيچ يك از آنان شوهر نكرد مگر
امسلمه در مصر به ازدواج قاسم بنمحمد بنجعفر بنمحمد (37) درآمد و در
اين باره ميان قاسم و خويشانش جريان سختى پيش آمد تا آنجا كه قاسم قسم خورد ... جز
آنكه او را به حجبرد، منظورى نداشته است». (38)
شيخ صدوق متن كامل وصيتنامه امام كاظم(ع) را نقل كرده است. در بخشى از آن حضرت
به ازدواج دخترانش اشاره كرده، مىفرمايد:
در مورد اموال و خانواده و فرزندانم، او بمنزله خود من است، و اگر صلاح ديد كه
برادرانش را - كه در آغاز اين نوشته از آنها نام بردهام - «به همان صورت كه من در
اينجا ذكر مىكنم» باقى بگذارد، مىتواند اين كار را بكند و اگر نخواست، مىتواند
آنها را كنار بگذارد و كسى حق اعتراض به او را ندارد، و اگر كسى از آنها بخواهد
خواهر خود را عروس كند، بدون اجازه و دستور او اين حق را ندارد، و هر نيرو و قدرتى
بخواهد او را از اختياراتى كه در اينجا ذكر كردهام، كنار بزند و مانع او بشود، با
اين كار از خدا و رسولش فاصله گرفته و بركنار شده است و خدا و رسولش نيز با او
رابطهاى نخواهند داشت، و لعنتخداوند و تمام لعنتكنندگان و ملائكه مقرب و انبياء
و مرسلين و مؤمنين بر چنين شخصى باد، و هيچ يك از سلاطين و نيز هيچ يك از فرزندانم
حق ندارند او را از اموالى كه نزد او دارم بركنار كنند، من نزد او اموالى دارم، و
سخنان او در مورد مبلغ آن، كاملا مورد قبول من است چه كم بگويد، چه زياد، و علت ذكر
اسامى ساير فرزندانم فقط اين بود كه نام آنها و اولاد صغيرم در اينجا با احترام ذكر
شود و آنها شناخته شوند.
آن همسرانم كه «ام ولد» (39) هستند، هر كدام كه در منزل باقى ماندند،
داراى همان حقوق و مقررى خواهند بود كه در زمان حياتم از آن برخوردار بودند، به اين
شرط كه او مايل باشد، و آنهايى كه ازدواج كنند ديگر نمىتوانند بازگردند و مقررى
دريافت دارند مگر اينكه «على» صلاح بداند، دخترانم نيز همين گونهاند.
امر ازدواج دخترانم بدست هيچ يك از برادران مادرىشان نيست و دخترانم نبايد كارى
انجام دهند جز با صلاح ديد و مشورت او، و اگر برادران مادرى دخترانم (بدون اجازه
«على») در مورد ازدواج آنان كارى انجام دهند خداوند تعالى و رسولش - صلى الله عليه
و آله - را مخالفت و نافرمانى كردهاند، او نسبتبه مسائل ازدواج قوم خود داناتر
است اگر خواست تزويج مىكند و اگر نخواست، نمىكند، و من آنان را نسبتبه آنچه در
اين نوشته ذكر كردهام وصيت نمودهام و خداوند را بر آنها گواه مىگيريم.
حضرت موسى بنجعفر عليهما السلام و شهود، مهر كردند.
به طور يقين منع امام كاظم(ع) بنا بر مصالح ويژه عصر خويش بود چه شيعيان در تقيه
به سر مىبرند و امكان داشت افرادى بيگانه كه هيچ مناسبتى با اهلبيت ندارند با
خانواده تقوا و عفاف رابطه نسبى پيدا كنند. به همين دليل اين منع آغاز نهضتبانوان
موسوى بر عليه عباسيان تلقى شد و اين خاندان بزرگ با مبارزه منفى خود ساختار
اجتماعى عصر عباسى را زير سؤال بردند كه حضرت فاطمه معصومه(س) در اين نهضت نقش
ويژهاى داشت، همانگونه كه كاروان مدينه به نام ايشان مشهور استبه صراحت نامى از
ديگر خواهران ايشان برده نشده است و تنها آرامگاههاى منسوب به آنان در طول مسير ما
را به نام بانوان موسوى كه همراه حضرت معصومه(س) بودند، هدايت مىكند.