مرتبه دوم: امر و نهى زبانى
احكام فقهى
1 - اگر بداند هدف (انجام واجب يا ترك گناه) با شيوههاى مرتبه اول
حاصل نمىشود واجب است در صورت تأثير به شيوههاى مرتبه دوم عمل نمايد.
2 - اگر احتمال دهد كه هدف با موعظه و ارشاد و سخن نرم برآورده
مىشود واجب است به همين صورت عمل كند و به بيش از آن تعدى نكند.
3 - اگر بداند كه موعظه و ارشاد و سخن نرم تأثير نمىكند امر و نهى
زبانى كند و در صورت احتمالِ تأثير از آسانترين مرتبه آن شروع نمايد و به بيش از
آن تعدى نكند بهويژه اگر گنهكار از امر و نهى او مورد هتك قرار گيرد.
4 - اگر برطرف شدن منكر و اقامه معروف متوقف بر سخن تند و شدت
بخشيدن در امر و تهديد و وعده مخالفت با گنهكار باشد جايز و بلكه با پرهيز از دروغ
واجب است.
5 - جايز نيست در انجام نهى از منكر، از حرام و منكر مثل فحش و دروغ
و اهانت كمك گرفته شود. بله اگر منكر از جمله چيزهايى باشد كه اسلام به آن اهميت
مىدهد و به هيچ وجه به انجام آن راضى نباشد نظير قتل انسان محترم يا ارتكاب گناهان
قبيح و بزرگ كه وعده عذاب بر آن داده شده است جايز و بلكه واجب است ممانعت شود اگر
چه لازم شود از آنچه گفته شد كمك گرفته شود.
6 - اگر بعضى از مراتب امر و نهى زبانى اذيت و اهانت كمترى از بعضى
از آنچه در مرتبه اول ذكر شد داشته باشد بايد به آنها اكتفا شود. پس اگر موعظه و
ارشاد با سخن نرم و چهرهاى باز مؤثر باشد يا احتمال تأثير آن برود و آزار كمترى از
دورى و اعراض و امثال آن داشته باشد جايز نيست دورى و اعراض شود. انسانها در بيان
و شنيدن امر و نهى متفاوتند چه بسا دورى و روگردانى از شخصى از امر و نهى او شديدتر
و سنگينتر و اهانتآميزتر باشد و از همين رو امر و نهى كننده بايد مراتب، اشخاص و
عمل به مرتبه آسانتر و راحتتر را مورد توجه قرار دهد.
7 - اگر تأثير امر و نهى به استفاده از مرتبه اول و دوم باشد بايد
ضمن امر و نهى زبانى (و در صورت لزوم، غلظت در سخن و بلند كردن صدا و تهديد) از او
دورى و اعراض نمايد.
(52)
شيوههاى امر و نهى زبانى
امر نهى زبانى داراى مراتب مختلف و شيوههاى گوناگونى است كه آنها را مورد بررسى قرار
مىدهيم تا با توجه به تناسب اجتماعى، زمانى و مكانى گنهكار مورد استفاده قرار
گيرند. زيرا همه گنهكاران با يك روش هدايت نمىشوند و تمام امر و نهى كنندگان نيز
با يك شيوه موفق نخواهند بود.
1 - امر و نهى ساده
امر و نهى ساده عبارت از امر به واجب و نهى از حرام است كه در قالب جمله "اين عمل را
انجام ده" يا "اين عمل را ترك نما" صورت مىپذيرد. عموم مردم از اين روش استفاده
مىكنند اما اين شيوه هميشه كارساز نيست و بايد از شيوههاى ديگرى كه مطرح مىشود
استفاده كرد.
2 - امر و نهى حكيمانه
سخن حكمتآميز از ظرافت و تأثيرى عميق برخوردار است و با توجه به اينكه منطبق با فطرت
آدمى و دربردارنده سعادت اوست همواره از جاذبهدارترين سخنان در بين انسانها بوده
است. مزين نمودن امر و نهى دينى به چنين حربه مفيدى آن را با موفقيت زيادى همراه
مىسازد.
خداى تعالى مىفرمايد:
با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت نما و با روشى كه نيكوتر است با آنها
مناظره كن.
(53)
در تفسير كشاف آمده است: حكمت عبارت از سخن صحيح و محكمى است كه حق را آشكار و شبهه را
زايل مىكند.
گاهى يك جمله حكمتآميز چنان تحولى در گنهكار ايجاد مىكند كه با ساعتها بحث و
مطالعه نمىتوان به آن دست يافت.
روزى امام كاظم (ع) از در خانه -بُشر- در بغداد مىگذشت كه شنيد صداى ساز و آواز و
رقص از خانه او بلند است و كنيزى براى ريختن خاكروبه به در خانه آمده است.
امام (ع) به او فرمود: اى كنيز صاحب اين خانه آزاد است يا بنده مىباشد؟
كنيز گفت: آزاد است
امام (ع) فرمود: راست گفتى آزاد است كه اين چنين گناه مىكند، اگر بنده بود از مولاى
خود مىترسيد.
وقتى كنيز برگشت مولاى او -بشر- بر سر سفره شراب بود، از او پرسيد چرا دير آمدى؟
كنيز ماجراى صحبت خود با امام (ع) را براى او بيان كرد. بشر كه سخن آن حضرت را از
زبان كنيز شنيد پاى برهنه بيرون دويد و به خدمت امام كاظم (ع) رسيد و ضمن عذرخواهى و
اظهار شرمندگى و گريه از كارهاى خود توبه كرد.
(54)
3 - امر و نهى صريح و كنايى
امر
و نهى صريح، خطاب آشكار به انجام معروف و ترك منكر است. اين شيوه در برخى موارد
مؤثر است اما همواره كارساز نيست و بايد به امر و نهى كنايى (غيرمستقيم) مبادرت
ورزيد.
كنايه در امر و نهى دينى در مواردى كه امر و نهى صريح بدون اثر يا داراى اثر منفى
است مورد استفاده قرار مىگيرد. مثلاً به رباخوار گفته شود: اگر اسلام ربا را حرام
نكرده بود من هم به گرفتن آن مبادرت مىكردم اما پناه مىبرم به خدا كه مرتكب آن
گردم. يا به غيبت كننده گفته شود: اگر غيبت جايز بود غيبت مىكردم اما زبانم به حكم
خدا بسته شده است. يا در نزد گنهكار و به هدف ارشاد او به ديگرى امر يا نهى شود يا
از گنهكار خواسته شود تا در رفع گناهى كه خود او به آن گرفتار است براى ديگرى دعا
كند. مثلاً به گرانفروش گفته شود دعا كن خدا مرا از گرانفروشى نجات بدهد.
روزى نادرشاه افشار با سيدهاشم خاركن، روحانى مقيم نجف، ملاقات كرد. (او روزگار را
با خاركنى مىگذرانيد.) نادر به سيدهاشم رو كرد و گفت: شما واقعاً همت كردهايد كه
از دنيا گذشتهايد! سيدهاشم با همان سادگى و روحانيت گفت: به عكس شما همت كردهايد
كه از آخرت گذشتهايد!
(55)
استفاده از جملات: لااله الاالله، لاحول و لاقوةالا بالله، انالله و انا اليه
راجعون، سبحان الله، پناه به خدا و امثال آن به هنگام مشاهده گناه در برخى موارد
مفيد است.
4 - امر و نهى توضيحى
برخى گنهكاران با يك امر يا نهى مختصر از معصيت دورى نمىكنند اما اگر با توضيحات
لازم روبرو شوند به حكم خدا گردن مىنهند. در چنين مواردى بايد با وجود شرايط به
تحليل گناه و آثار آن و ذكر موعظه و سرگذشت گنهكاران و ترس از خدا و قيامت پرداخت.
موعظه از آثار مثبت و به جا ماندنى برخوردار است و پذيرش امر و نهى را آسان و
گوارا مىسازد.
قرآن كريم مىفرمايد:
اُدْعُ اِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ و الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ
(56)
با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت نم
عمروبن عبيد كه قبل از به خلافت رسيدن منصور عباسى با او دوست بود روزى در ايام خلافت بر
او وارد شد و مورد اكرام وى قرار گرفت و منصور از او تقاضاى موعظه كرد.
از جمله مواعظ عمرو كه در حقيقت نهى از منكر بود اين بود: كه -ملك و سلطنتى كه
اكنون در دست تو است اگر براى كسى پايدار بود به تو نمىرسيد از آن شب بترس كه
آبستن روزى است كه ديگر شبى بعد از آن روز براى تو نخواهد بود!
(57)
قضاياى تاريخى نشان مىدهد كه پيامبر و ائمه : غالباً امر و نهى دينى خود را به
شيوه موعظه و حكمت بيان مىكردند به گونهاى كه امر و نهى از كلام آنها استفاده
مىشد.
5 - امر و نهى تشويقى
غالب امر و نهىهاى دينى بهدور از هر گونه تشويق صورت مىپذيرد، اما بدون شك تشويق
نقش موثرى در گرايش گنهكار دارد. تشويق افراد به انجام واجبات و ترك محرمات بهويژه
اگر به صورت ظريف و كار شناسانه صورت گيرد تأثير چشمگيرى در موفقيت امر و نهى دينى
دارد. برخى گنهكاران با تشويق معمولى به هدايت بار مىيابند اما برخى از آنها به
سبب موقعيت، شخصيت يا روحياتى كه دارند با تشويقهاى ساده به صلاح نمىگرايند.
تشويق اين گونه افراد بايد با انجام كارهاى كارشناسانه و توجه به روحيات آنها صورت
گيرد كه به برخى از موارد آن اشاره مىكنيم.
به كسى كه اهل موسيقى حرام است اما به مسائل علمى و تحقيقى هم اهميت مىدهد پيشنهاد
شود چنانچه يك مقاله خوب درباره موسيقى و آثار آن از ديدگاه اسلام بنويسى و نظريات
مراجع را در آن مطرح كنى به شكل خوبى از تو قدردانى خواهم كرد.
روش مقالهنويسى را پيرامون بسيارى از گناهان و واجبات دينى و براى قشر گستردهاى از
جامعه مىتوان مطرح كرد. اساتيد و معلمين مىتوانند با توجه به معايب دانشآموزان و
دانشجويان موضوعاتى را براى انشا يا تحقيق تعيين نمايند.
انجام مسابقههاى فرهنگى نيز در امر و نهى دينى نتايج خوبى دارد.
پيشنهاد نوشتن يك مقاله درباره حجاب به بانويى كه مراعات پوشش دينى را نمىكند از
بهترين نوع امربهمعروف مؤثر و آگاهانه خواهد بود.
يكى ديگر از موارد تشويق آن است كه گنهكار را بر امربهمعروف يا نهىازمنكرى تشويق
نمائيم كه خود مرتكب آن است. مثلاً در صورت وجود شرايط به خانمى بدحجاب پيشنهاد شود
كه چنانچه خانمى را كه حجاب دينى خود را مراعات نمىكند موفق به رعايت پوشش
دينىنمايى از فلان امتياز كه مورد علاقه و نياز اوست برخوردار خواهى شد.
با
چنين پيشنهادى سه كار مثبت صورت مىگيرد. دو نفر به اصلاح مىگرايند و گناهكار خود
به امر كننده به نيكى مبدل مىشود كه اين خود نقش مؤثرى در تثبيت و دوام حجاب او
خواهد داشت.
اين
شيوه در بسيارى از واجبات و محرمات و شمارى از افراد جامعه امكانپذير است.
اعطاى امتيازات جزئى به برخى از گنهكاران مىتواند به اصلاح آنها كمك كند البته اين
عمل بايد با توجه و رعايت همه مسائل و مصالح صورت گيرد تا آثار نامطلوب به بار
نياورد. اَمْن اعلام نمودن منزل ابوسفيان (دشمن بزرگ اسلام) براى پناهندگى مردم مكه
پس از فتح پيروزمندانه آن به دست پيامبر (ص) و يارانش از جمله اين تشويقهاست.
همچنين يك معلم يا مدير آگاه مىتواند با اهرم امتيازاتى كه در اختيار دارد افراد
زيرنظر خود را به تقواى الهى سوق دهد. مثلاً به محصل خود اظهار كند ريش تراشى حرام
است، چنانچه ترك كنى نمره انضباطى خوبى به تو خواهم داد يا تو را در پرونده ادارى
تشويق خواهم كرد.
در
هر صورت اصل تشويق با هر شيوه مؤثرى كه بتواند در ترك گناه ديگران مؤثر باشد وسيله
مفيدى است كه نبايد از آن غفلت كرد. چه اينكه خداى تعالى با تشويق بندگانش به
نعمتهاى بهشتى آنها را به تقوا سوق مىدهد و ائمه : نيز چنين مىكردند.
على
بن حمزه گويد: دوستى داشتم كه در ديوان بنىاميه شغل نويسندگى داشت. از من درخواست
كرد كه از امام صادق (ع) براى او اجازه ملاقات بگيرم و حضرت (ع) اجازه فرمود. وقتى بر
امام (ع) وارد شد سلام كرد و نشست. سپس عرض كرد: فدايت شوم! من در ديوان بنىاميه
بودم و از دنياى آنها مال فراوانى به دست آوردم و در تحصيل اين اموال از مسائل دينى
چشمپوشى نمودم.
امام صادق (ع) فرمود: اگر بنىاميه كسى را نمىيافتند كه براى آنها بنويسد و ماليات
جمعآورى كند و براى آنها بجنگد و در جماعت آنها حضور يابد حق ما را غصب نمىكردند!
اگر مردم آنها را ترك مىگفتند و به اموال آنها توجهى نمىكردند بيش از آنچه در دست
داشتند نمىيافتند.
جوان عرض كرد: فدايت شوم! آيا راه نجاتى هست؟
امام (ع) فرمود: اگر بگويم عمل مىكنى؟
پاسخ داد: آرى.
امام (ع) فرمود: تمام اموالى را كه در ديوان آنها به دست آوردى رد كن. اگر كسى را
مىشناسى به او ردنما و اگر نمىشناسى از طرف او صدقه بده و من هم قول مىدهم كه
بهشت را از خدا براى تو تضمين نمايم. جوان مدتى سر به زير انداخت و ساكت ماند. سپس
گفت: فدايت شوم، انجام مىدهم! او با ما به كوفه برگشت و هر چه داشت حتى لباس خود
را كه پوشيده بود رد كرد و ما براى او لباس خريديم.
چند
ماهى نگذشت كه بيمار شد و ما او را عيادت مىكرديم. روزى بر او وارد شدم، چشمهايش
را باز كرد و گفت: اى علىبن حمزه، امام صادق (ع) به قولش وفا كرد، و از دنيا رفت و
ما او را به خاك سپرديم.
پس
از آن بر امام صادق (ع) وارد شدم. وقتى مرا ديد فرمود: اى على بن حمزه، والله براى
دوست تو به قول خود وفا كرديم. عرض كردم: فدايت شوم، راست مىگويى. والله به هنگام
مرگش به من خبر داد.
(58)
6 - امر و نهى آرام و تند
امر
و نهى بايد به صورت آرام، صميمى و بهدور از هرگونه تنش انجام گيرد و بخش عمده امر
و نهىهاى دينى به همين گونه انجام مىشود. اما در برخى موارد به كارگيرى اين روش
بىتأثير است و ضرورت اقتضا دارد كه از بيان تند و صدايى بلند استفاده شود و حتى
اگر لازم و مؤثر باشد اين عمل در حضور ديگران صورت پذيرد. البته تندى برخورد بايد
در چهارچوب معيارهاى اخلاق اسلامى باشد.
مأمون براى جلب حضرت جواد (ع) به امور دنيوى نيرنگهاى خود را به كار گرفت اما موفق
نشد تا اينكه وقتى خواست دخترش امالفضل را براى زفاف به منزل حضرت بفرستد مجلسى
تشكيل داد كه امام (ع) هم بهناچار در آن حضور داشته باشد... و يك ترانه خوان و
تارزنى را كه مُخارق نام داشت و از ريش بسيار بلندى برخوردار بود طلبيد و از او
خواست تا كارى كند كه امام جواد (ع) به امور دنيوى سرگرم شود. مخارق گفت: اگر امام
(ع)
مشغول كارى از امور دنيا باشد من او را آنگونه كه بخواهى به سوى دنيا مىكشانم.
سپس در برابر امام (ع) نشست و از خود صداى الاغ درآورد و بعد از آن ساز مىزد و آواز
مىخواند و امام (ع) به او توجهى نداشت و به راست و چپ هم نگاه نمىكرد اما وقتى حضرت
ديد آن بىحيا ادامه مىدهد سرش را به جانب او بلند كرد و فريا زد: اتقاللّه...
(از خدا بترس...)
مخارق از فرياد امام (ع) آنچنان وحشت زده شد كه ساز و تار از دستش افتاد و تا آخر
عمر دست او بهبود نيافت.
مأمون از حال او پرسيد، جواب داد هنگامى كه امام جواد (ع) بر سرم فرياد كشيد آن چنان
وحشت زده شدم كه هيچگاه اين حالت از وجودم برطرف نمىشود.
(59)
7 - امر و نهى مذمتى
اگر
امر و نهى ساده، كنايى، تشويقى و امثال آن كه در مرتبه پايينترى هستند مؤثر نباشند
بايد امر و نهى مذمتى مورد استفاده قرار گيرد. مذمت گنهكار او را شرمنده مىسازد و
چون با نوعى خفت همراه است سبب تنبيه و پرهيز او از گناه مىگردد. اين روش با مراتب
متعدد آن در ميان انبيا و ائمه و صالحين پيوسته رايج بوده است.
ابوبصير گويد در كوفه براى زنى قرآن مىخواندم. يك بار در موردى با او شوخى كردم!
بعد از مدتى كه به خدمت امام باقر (ع) رسيدم مرا مورد مذمت و سرزنش قرار داد و فرمود:
كسى كه در خلوت مرتكب گناه شود خداوند به او نظر لطف نمىكند. چه سخنى به آن زن
گفتى؟
از
روى شرم و حيا سر در گريبان افكندم و توبه كردم.
امام باقر (ع) فرمود شوخى با زن نامحرم را تكرار نكن!
(60)
8 - امر و نهى تهديدى
در
مواردى كه امر و نهى زبانى در مراحل پائين تأثيرى ندارد انتقال به مرحله تهديد يك
واجب شرعى است. البته تهديد بايد حساب شده و بهدور از دروغ باشد. تهديد حربه مفيد
و مؤثرى براى هدايت و اصلاح گنهكاران است كه خداوند نيز براى سعادت آدمى و تحقق
ارزشهاى دينى، آنها را به عذاب دنيا و آخرت تهديد كرده است.
نمونه تهديد در امر و نهى قطع امتيازات است. مثلاً به فرد گفته شود: اگر به اين عمل
خود ادامه دهى موقعيت شغلى تو از بين خواهد رفت. يا اعتبارى نخواهى داشت، يا آرامش
تو به مخاطره مىافتد، رابطه دوستان و خويشاوندان با تو قطع خواهد شد، مورد ضرب و
شتم قرار مىگيرى يا امتيازات و مساعدتهاى خود را قطع خواهم كرد. اما در هر حال
تهديد بايد متناسب، معقول و مؤثر باشد.
9 - امر و نهى جمعى
اگر
امر و نهى فردى تأثير نداشته باشد بايد با احتمال تأثير، عدهاى از مؤمنين به طور
دسته جمعى به گنهكار امر و نهى نمايند. با توجه به اينكه امر و نهى دسته جمعى از
پيام قوىترى برخوردار است و فشار بيشترى را بر گنهكار وارد مىآورد تأثير
افزونترى را به همراه دارد. مواجه شدن گنهكار با امر و نهىهاى ديگران به او
مىفهماند كه عده زيادى از عمل او مطلع و ناخشنودند و اين چيزى نيست كه او بتواند
آن را ناديده انگارد. البته امر و نهى گروهى بايد با رعايت همه جوانب صورت گيرد تا
آثار مطلوب آن ظاهر گردد. مثلاً مىشود او را به جمعى دوستانه دعوت كرد و در ضمن
گفت و شنودها به او امر و نهى دينى كرد. و يا به منزل او رفته و با رعايت مقدمات
لازم و حفظ احترام و صميميت با او، به طور طبيعى به وظيفه عمل كرد و چنانچه لازم
باشد مقصود از گردهمايى در منزل او يا هر مكان ديگر را بيان كنند
و از وى بخواهند و در صورت لزوم خواهش كنند كه ديگر بار
به گناه باز نگردد.
10 - امر و نهى ملى و جهانى
امر
و نهى دينى گاهى فردى نيست و داراى پيام جمعى و مربوط به گروهى از افراد است كه به
عنوان مثال در يك سخنرانى يا سخنان راديويى يا تلويزيونى صورت مىگيرد، و چه بسا
جمع مخاطب يك ملت باشند كه نمونه آن نهى از اسراف است كه از سوى ولى امر مسلمين به
ملت ايران اعلام مىگردد. امر و نهى برخى اشخاص بهويژه رهبران مسلمين مىتواند
جنبه بينالملل اسلامى و جهانى داشته باشد زيرا امربهمعروف و نهىازمنكر امر به
خوبىها و نهى از بدىهايى است كه بسيارى از آنها مورد توجه همه انسانها با همه
مليتها و عقايد گوناگون است. اين قسم از امر و نهى كه مخاطبان جهانى دارد از
جايگاهى بس بزرگ برخوردار است. چه اينكه امر و نهى انبياء گسترهاى به اندازه
تاريخ بشر دارد و بالاتر از آن امر به معروف و نهى از منكر خداوند به همه
انسانهاست. كتابهاى آسمانى، كتاب امربهمعروف و نهى از منكرند.
رهبران دنيا مىتوانند همانند امام خمينى از بزرگ امر و نهى كنندگان باشند اما با
كمال تأسف نه تنها امر به ارزشها و نهى از ضد ارزشها نمىكنند كه امر به منكر و
نهى از معروف طريقه آنها گشته است به گونهاى كه بدترين منكرات را در مجالس
قانونگذارى به تصويب مىرسانند.
اميد است بزرگ آمر به معروف و ناهى از منكر كه نظير امر و نهى زبانى و عملى او را
تاريخ به خود نديده است ظهور فرمايد و همه معروفهاى ارزشمند الهى از جمله امر به
معروف و نهى از منكر را كه متروك و مهجور گرديده است بر روى زمين احيا فرمايد و
جهان را اصلاح نمايد.
مرتبه سوم : امر و نهى عملى
اگر
مرتبه اول و دوم با همه مراحلى كه دارند در انجام واجب و ترك گناه مؤثر نباشند بايد
مرتبه سوم امر و نهى دينى كه جلوگيرى عملى از گناه است صورت گيرد.
گناه افراد ريشه در جهل، غفلت، ضعف ايمان يا هواى نفس آنها دارد و امرونهى زبانى
توان آن را دارد كه جهل را زدوده و غفلت را برطرف سازد.
اما
اگر ريشه معصيت ضعف ايمان يا هواى نفس باشد درصد تأثير امرونهى زبانى ناچيز خواهد
بود، بهويژه اگر جهل و هواى نفس و ضعف ايمان در هم آميخته باشد. در مورد چنين
كسانى به مرتبه سوم امر و نهى كه اعمال قدرت است عمل خواهد شد. البته در عصر حاكميت
اسلام مرتبه سوم امربهمعروف و نهىازمنكر به عهده دستگاههاى حكومتى است و وظيفه
مردم به مرتبه اول و دوم محدود مىشود مگر اينكه دستگاهها به وظيفه خود عمل نكنند
كه در آن صورت مثل هر زمان ديگر مؤمنين موظفاند با وجود شرايطى كه ذكر خواهد شد به
تكليف دينى خود در مرحله سوم عمل نمايند.
در
آن زمان كه امام خمينى 1 براى تحصيل و تدريس به قم آمده و هنوز به مقام مرجعيت
نرسيده بود، روزى فردى قلدر وارد مدرسه فيضيه مىشود و شروع به عربده كشيدن و توهين
به طلبههاى اندك مدرسه مىنمايد در آن زمان افراد ضد روحانيت از سوى رضاخان حمايت
مىشدند. در اين هنگام كه طلبهها خود را از گزند آن شخص عربدهكش، كنار مىكشيدند
امام خمينى نزد او مىرود و نهيبى بر سر او مىكشد و يك سيلى محكم به صورت او
مىزند به طورى كه برق از چشمان او مىپرد، و با كمال خجالت سر به پائين انداخته و
از مدرسه بيرون مىرود.
(61)
با
اجراى مرتبه سوم امر و نهى دست گردنكشان گنهكار از گناه كوتاه خواهد شد و مؤمنين
احساس آرامش و سربلندى مىكنند و مجرمين به خجلت و شرمسارى فرو مىافتند.
يكى
از بزرگان قم مىگويد در ايام رضاشاه قلدر پس از دستور كشف حجاب از سوى وى مأمورين
با شدّت اين دستور را اجرا مىكردند. من در يكى از خيابانهاى تهران عبور مىكردم و
زنى با چادر به راه خود ادامه مىداد. همين كه چشم يكى از افسران به آن زن افتاد با
شدّت به او سيلى زد و چادر را از سرش كشيد بهطورى كه من وحشت زده شدم. ناگهان ديدم
يك كالسكه در همانجا ايستاد و مرحوم آيةالله ابوالقاسم كاشانى از آن پياده شدو از
پشت سر يك سيلى محكم به آن افسر زد و او را به لرزش درآورد و سوار كالسكه شد و رفت.
آن افسر همانند كسى كه استخوانى در گلويش گير كند ديگر نتوانست كلمهاى حرف بزند.
(62)
احكام فقهى و نمونههاى عينى
1 - مرتبه سوم توسل به زور است. پس اگر بداند يا اطمينان داشته باشد
كه فرد منكر را ترك نمىكند يا واجب را به جا نمىآورد مگر با اِعمال زور، توسل
بدان واجب است اما نبايد از اندازه لازم تجاوز كند.
2 - اگر جلوگيرى از معصيت با ايجاد مانع بين شخص و معصيت ممكن باشد
بايد به آن اكتفا كند، در صورتى كه محذور اين كار كمتر از كارهاى ديگر باشد.
3 - اگر جلوگيرى از معصيت توقف داشته باشد بر اينكه دست معصيت كار
را بگيرد يا او را از محل معصيت بيرون نمايد يا در وسيلهاى كه با آن معصيت مىكند
تصرف نمايد جايز و بلكه واجب است.
سمرةبن جندب يك درخت خرما در باغ يكى از انصار داشت. منزل مسكونى مرد انصارى كه
خانوادهاش در آن زندگى مىكردند در ابتداى باغ بود.
سمره
بدون خبر وارد باغ مىشد و به سراغ درخت خرماى خود مىرفت و در ضمن به اهل خانه مرد
انصارى چشماندازى مىكرد. مرد انصارى از او درخواست كرد با اجازه وارد شود اما
نپذيرفت. به ناچار به رسول اكرم (ص) شكايت كرد. حضرت سمره را خواست و او را از شكايت
مرد انصارى مطلع نمود و فرمود: هرگاه اراده ورود به باغ داشتى از او اجازه بگير تا
چشم تو به خانواده او نيفتد كه ناراحت شود. اما سمره نپذيرفت.
حضرت فرمود: درخت را بفروش اما او حاضر نشد. پيامبر (ص) قيمت را بالا مىبرد و او
نمىپذيرفت تا اينكه حضرت حاضر شد با قيمت بسيار بالايى درخت را از او خريدارى كند
اما همچنان حاضر به فروش نشد.
حضرت فرمود: مىخواهى در برابر اين درخت درختى در بهشت براى تو باشد؟ او نپذيرفت و
حتى پيشنهاد سه درخت بهشتى را در برابر درخت خرماى خود قبول نكرد. وقتى كار به
اينجا رسيد پيامبر (ص) فرمود: تو مردى زيان رسان هستى و رو به مرد انصارى كرد و
فرمود: برو درخت را قطع كن و جلوى سمره بينداز.
(63)
4 - جايز نيست اموال محترم گنهكار را تلف كند مگر آنكه لازمه
جلوگيرى از معصيت باشد در اين صورت اگر تلف كند ظاهراً ضامن نيست و در غير اين صورت
ضامن و گنهكار است.
5 - اگر جلوگيرى از معصيت بر حبس گنهكار در محلى يا منع او به محلى
متوقف باشد، واجب است با مراعات مقدار لازم اقدام نمايد.
6 - اگر جلوگيرى از معصيت بر كتك زدن و سخت گرفتن بر شخص گنهكار و
در مضيقه قرار دادن او توقف داشته باشد، جايز است لكن نبايد زياده روى شود، و بهتر
است كه در اين امر و نظير آن از مجتهد جامعالشرايط اجازه بگيرد.
7 - اگر جلوگيرى از منكرات و اقامه واجبات بر جرح و قتل توقف داشته
باشد جايز نيست مگر به اذن مجتهد جامعالشرايط و با حصول شرايط آن.
8 - اگر منكر از امورى است كه شارع اقدس راضى نيست كه به هيچ وجه
انجام گيرد، دفع آن به هر شكل ممكن جايز است. مثلاً اگر كسى خواست شخصى را بناحق
بكشد بايد از او جلوگيرى كرد و اگر دفاع از جان مظلوم جز به قتل ظالم ممكن نباشد
جايز و بلكه واجب است و لازم نيست از مجتهد اذن حاصل نمايد. لكن بايد مراعات شود كه
در صورت امكان جلوگيرى به شكل ديگرى كه به قتل منجر نشود انجام گيرد و اگر از حد
لازم تجاوز كند گنهكار و احكام متعدى بر او جارى خواهد شد.
(64)
امر و نهى حكومتى
فلسفه تشكيل حكومت اسلامى امربهمعروف و نهىازمنكر است. تحقق معروفها و جلوگيرى
از منكرات بهويژه در عصر حاضر به گونهاى است كه جز در پرتو حكومت اسلامى ميسر
نيست. اوضاع كنونى دنيا به گونهاى شكل گرفته است كه تنها يك تشكيلات حكومتى
مىتواند در امر عملى به خوبىها و نهى قدرتمندانه از بدىها اقدام نمايد و در سطح
داخلى و جهانى حركتهاى اصلاحگرانه داشته باشد. نهىازمنكر ابرقدرتها، رؤساى
جمهور، سازمانهاى بينالمللى و رژيمهاى فاسد دنيا بهويژه اسرائيل از زمان تشكيل
حكومت اسلامى در ايران تحقق يافت و قبل از آن حتى در يك مورد از سوى ايران چنين
حركتهاى اصلاحى انجام نگرفته است.
حكومت اسلامى با توجه به امكانات وسيعى كه در اختيار دارد مىتواند مردم سراسر كشور
را امر و نهى زبانى و قلمى نمايد كه اين كار توسط ولى امر مسلمين و دستگاههاى
تبليغاتى و مطبوعاتى بهويژه راديو تلويزيون صورت مىپذيرد و وزارت ارشاد اسلامى،
وزارت كشور و قوه قضائيه از عوامل و هستههاى اصلى امر و نهى دينى حكومتى در
جامعهاند. مصوبات مجلس در امر و نهى دينى از نقشى والا و ضرورت شرعى و عقلى
برخوردار است. راديو تلويزيون امر و نهى زبانى را به عهده دارد و وزارت كشور غالباً
نهى از منكر عملى را توسط نيروهاى انتظامى انجام مىدهد و وزارت ارشاد به هر دو
وظيفه امر و نهى زبانى و عملى موظف گرديده است و قوه قضائيه امر و نهى همراه با
قدرت را اعمال مىكند. موفقيت اين دستگاهها گسترش فضاى سبز معنوى جامعه و ازاله
زشتىها و بدىها را به همراه دارد و ترك وظيفه آنها سبب جرأت يافتن گنهكاران و رشد
تصاعدى معصيت و اضمحلال نشانههاى دين خدا را سبب مىگردد.
امر
و نهى حكومتى گسترهاى وسيع دارد. يك نهى از منكر راديويى كه در كل كشور طنينانداز
مىشود مىتواند جمع زيادى از گنهكاران را زير پوشش خود قرار دهد. راديو تلويزيون
با بركتترين دستگاه امر و نهى زبانى است كه نبايد حركت او به امربهمعروف خلاصه
شود. با امر به معروف نيمى از احكام اسلامى كه بايدهاى دينى است بيان مىشود اما
نيم ديگرى از آنها كه نبايدهاى اسلامى است با نهى از منكر بيان مىگردد. كه اگر ترك
شود امر به معروفهايى هم كه صورت مىگيرد از آثار لازم برخوردار نخواهد بود.
قرآن كريم همواره امربهمعروف را در كنار نهىازمنكر بيان فرموده است و اين بيانگر
آن است كه اين دو مكمل يكديگرند و هيچ كدام جاى ديگرى را نمىگيرد و به تنهايى كافى
نيست.
امر
و نهى حكومتى با همه ابعادى كه دارد كافى نيست و بايد امر و نهىهاى مردمى كه خود
از جهتى گستردگى بيشترى از ارشادها و هدايتهاى حكومتى دارند مكمل آن گردند. اگر هر
يك از حكومت يا مردم در انجام فريضه امر و نهى دينى سهلانگارى كنند نيمى از حركت
اصلاحگرانه به تعطيلى مىگرايد. و چون با يكديگر همراه گردند چه مشكلهاى فرهنگى كه
حل نمىشود و چه معروفها و كارهاى نيكى كه به بار نمىنشينند.