هنگامى كه آن قوم در آستانه
عذاب قرار گرفتند و بطور آشكار آثار آن را مشاهده كردند، همگى ايمان
آوردند و به درگاه خداى سبحان توبه نمودند و خداوند آن عذاب را كه در
دنيا خوار و خفيفشان مى كرد، برطرف ساخت .
مطالعه اين ماجراى واقعى كه قرآن و تاريخ گواه بر آن است ، قانون بداء
را بطور شفاف مورد تاءييد قرار مى دهد و ثابت مى كند كه انسانها با
اراده و تصميم خويش مى توانند سرنوشت خويش را تغيير دهند؛ خداى متعال
نيز براساس اراده آنان قضاى حتمى خود را درباره آنها دگرگون مى سازد.
اين موضوع ، آزادى كامل انسان را از جبر به اثبات مى رساند.
بطور يقين عواملى وجود دارند كه قضاى حتمى خداى متعال را دگرگون مى
سازند. اينك ببينيم آنها چه عواملى هستند؟
تاءثير دعا در دگرگونى قضا
بدون ترديد خود انسان در ايجاد قضاى مطلوب و نامطلوب نقش بسزايى
دارد، اين موضوع در مباحث گذشته مورد بررسى قرار گرفت . بر همين اساس
خود انسان مى تواند در دگرگونى قضاى نامطلوب نقش اساسى داشته باشد؛
زيرا خداوند متعال كه همواره نسبت به بندگانش لطف و عنايت خاصى دارد،
به هيچيك از آنان ستم روانمى دارد و همواره خير و صلاح آنان را خواستار
است . بنابراين ، خود انسان بايد تلاش نمايد تا سرنوشت نامطلوب را به
حالت مطلوب دربياورد و از خداوند منان درخواست نمايد كه قضاهاى نامطلوب
را از او بگرداند.
بر همين اساس يكى از عوامل بسيار مهم كه در تغيير قضا نقش بسزايى مى
تواند داشته باشد ((دعا))
مى باشد؛ زيرا كه دعا موجب مى شود خداوند منان نسبت به بندگان خود به
ديده رحمت بنگرد و در سايه لطف و عنايت خويش خواسته هاى مشروع آنان را
عملى سازد.
عبدالله بن سنان گويد؛ شنيدم كه مولاى بزرگوار، امام صادق عليه السّلام
مى فرمود:
((دعا قضاى مبرم و حتمى را برمى گرداند، پس
بسيار دعا كن كه آن كليد هر رحمت و پيروزى در هر حاجت است ؛ و به آنچه
نزد خداى عزوجل است ، جز به وسيله دعا نتوان رسيد؛ و هيچ درى بسيار
كوبيده نشود، جز اينكه اميد به باز شدن آن نزديك شود.(82)))
كلام مولاى بزرگوار عليه السّلام مبين آن است كه قضاى نامطلوب به وسيله
دعا دگرگون مى گردد و انسان نبايد از رحمت خداوند متعال نااميد باشد و
همواره روى به درگاه او داشته باشد كه قضاهاى نامطلوب را از او
بگرداند.
نبايد از نظر دور داشت كه بنده مؤمن بايد همواره مراقب اعمال خود باشد
و عملى را انجام نمى دهد كه مستوجب عذاب خداى تعالى باشد و اگر بر اثر
ناآگاهى مرتكب خلافى شد، از دعا غفلت نورزد.
بطور يقين سرنوشت تمام انسانها براساس اعمالشان ، طى قوانين حاكم بر
خلقت پايه گذارى مى شود و اين خداوند متعال است كه قضاى بندگانش را
براساس اعمال آنها رقم مى زند و مقدر مى سازد.
انسانها براساس ناآگاهى هايى كه دارند گاهى مرتكب اعمالى مى شوند كه از
عواقب نامطلوب آن آگاهى ندارند. به همين جهت دعاهاى متعددى براى دگرگون
شدن قضاهاى نامطلوب بيان گرديده است كه انسانها با تمسك به آنها مى
توانند از خداوند منان درخواست تغيير آنها را داشته باشند.
دعاى عرفانى كميل كه يكى از برجسته ترين اين دعاها مى باشد، توسط مولاى
بزرگوار، اميرالمؤمنين عليه السّلام بيان گرديده است .
در اين دعاى عرفانى نكات برجسته بسيار جالبى نهفته است ؛ زيرا در اين
دعا به بلاهايى اشاره شده است كه سرنوشت و قضاى نامطلوبى براى انسان به
بار مى آورند.
در فرازى از اين دعاى عرفانى مى خوانيم :
اللّهمّ اغفرلى الذّنوب الّتى تهتك العصم
((خدايا، گناهانى را كه موجب مى شوند پرده عصمت
را بدرد، بر من ببخش .))
مولاى بزرگوار، امام سجاد عليه السّلام در تبيين اين دعا مى فرمايند:
((و گناهانى كه پرده عصمت را پاره مى كنند،
عبارتند از: نوشيدن هر نوع از مشروبات مست كننده ، قُماربازى ، و انجام
كارهاى مُضحِك ، و سخنان و شوخى هاى بيهوده كه موجب خنده بى مورد مى
شوند، عيب جويى مردم و بازگو كردن آن ، و همنشينى با انسانهاى بى
بندوبار و شكاك .(83)))
خداوند متعال انسانها را با فطرت پاك توحيدى آفريده است ؛ اما اين خود
انسانها هستند اعمالى انجام مى دهند كه موجب مى شود پرده عصمت آنها از
هم دريده شود.
گناهانى كه چنين قضايى را بر سرنوشت انسان حاكم مى گردانند از زبان
مولاى بزرگوار، امام سجاد عليه السّلام مورد بررسى قرار گرفت . اين دعا
و تفسير آن بيانگر اين حقيقت است كه اگر انسانها بخواهند پاك و عفيف به
زندگى خود ادامه دهند، بايد مرتكب شدن به گناهانى نظير ميخوارگى ،
قماربازى و تعريف نمودن لطيفه هاى ركيك و غيرانسانى ، خوددارى كنند
زيرا چنين گناهانى هستند كه پرده عصمت انسان را پاره مى كنند و
انسانهايى بذله گو و مخالف مبادى آداب تربيت مى كنند.
در فراز ديگرى از دعاى كميل مى خوانيم :
اللّهمّ اغفرلى الذّنوب الّتى تنزل النّقم
((خدايا آن گناهانى را كه موجب مى شوند كيفر
عذاب نازل كند، مورد عفو قرار ده .))
مولاى بزرگوار، امام سجاد عليه السّلام در تبيين اين دعا مى فرمايند:
((و گناهانى كه موجب نزول انتقام و خشم الهى مى
باشد؛ نافرمانى كردن شخص عارف است ، يعنى ، با آنكه شناخت دارد، سر به
طغيان برداشته و بر مردم گردن فرازى كند و بعضى از آنان را مورد
استهزاء و نيشخند قرار دهد.(84)))
فراز ديگرى دعاى امام بزرگوار عليه السّلام اشاره به قانون قضاى نزول
انتقام و خشم الهى است . علت اينكه خداى تعالى چنين قضايى را بر انسان
مقدر مى سازد، سركشى و طغيانگرى شخصى است كه با آگاهى تمام به اين عمل
نامطلوب اقدام مى كند و مردم را مورد استهزاء قرار مى دهد.
بررسى اين قضاى خداى تعالى ثابت مى كند كه انسانها بايد رفتار خود را
نسبت به يكديگر تغيير دهند تا خداى تعالى قضاى نامطلوب را بر آنان مقدر
نفرمايد.
مولاى بزرگوار، اميرالمؤمنين عليه السّلام در ادامه اين دعا مى
فرمايند:
اللّهمّ اغفرلى الذّنوب الّتى تغيّر النّعم
((خدايا آن گناهانى را كه نعمت را تغيير مى دهند
و درِ نعمت را بر روى من مى بندند، مورد عفو قرار بده .))
در اين دعا مولاى بزرگوار عليه السّلام به گناهانى اشاره مى كنند كه
موجب مى شوند نعمت خداى تعالى نسبت به بندگان تغيير يابد.
براى آگاهى از گناهانى كه موجب تغيير نعمت مى شوند، مولاى بزرگوار،
امام سجاد عليه السّلام به تشريح آنها پرداخته ، كه با مطالعه آن مى
توان به چگونگى تغيير آنها پى برد.
مولاى بزرگوار، امام سجاد عليه السّلام در تبيين اين دعا مى فرمايند:
((گناهانى كه نعمت را تغيير مى دهند، عبارتند
از: ظلم و تعدى بر مردم ، و ترك عمل خيرى كه به آنها عادت شده ، و ترك
امر به نيكى ها، و كفران نعمت ، و ترك شُكر، اين ها همان است كه خداوند
درباره اش فرموده :
انّ
اللّه لايغيّر ما بقوم حتّى يغيّروا ما باءنفسهم (رعد، 11)
((خداوند وضع هيچ قومى را دگرگون نمى سازد، جز
آن كه آنها خودشان حالات روحى خود را تغيير دهند.(85)))
ملاحظه مى شود كه كلام مولاى بزرگوار عليه السّلام تفسيركننده اين فراز
از دعاى كميل مى باشد و با آگاهى از اين دو چشمه جوشان حقيقت ، مى توان
به حقايق بسيار جالبى در زمينه قانون حاكم بر خلقت دسترسى پيدا كرد.
در فراز ديگرى از دعاى عرفانى كميل مى خوانيم :
اللّهمّ اغفرلى الذّنوب الّتى تحبس الدّعاء
((خدايا گناهانى را كه مانع قبولى دعا مى شوند،
مورد مغفرت قرار بده .))
مولاى بزرگوار، امام سجاد عليه السّلام در تبيين اين دعا مى فرمايند:
((و گناهانى كه دعا را بازمى گردانند؛ نيت بد
داشتن ، و پليدى باطن ، و دورويى با برادران دينى ، و ترك تصديق به
اجابت دعا، و تاءخير نمازهاى واجب تا وقت آن بگذرد، و ترك تقرب جستن به
خدا به وسيله نيكى و خيرات ، و بددهنى و گفتن سخنان زشت مى باشند.(86)))
گناهانى كه موجب مى شوند دعاى انسان مورد قبول درگاه الهى قرار نگيرد،
به اعمال خود او بستگى دارد.
بدين ترتيب مى توان دريافت كه خواندن دعا شرايطى لازم دارد. يكى از
آنها اين است كه ابتدا انسان رفتارهاى نامطلوب و ناشايستى كه مرتكب مى
شد، ترك كند و از گناهانى مستوجب مقدرشدن چنان قضاهايى مى باشند، دورى
گزيند و سپس با خواندن دعا از خداوند مسئلت نمايد كه آثار آن گناهانى
كه انجام مى داده و اكنون آنها را ترك نموده ، مورد عفو و بخشش قرار
دهد.
مولاى بزرگوار، اميرالمؤمنين عليه السّلام مى فرمايند:
((دعاى تو راه قبول شدن نمى يابد زيرا كه اجابت
آنها را با گناهان گرفته اى .(87)))
بنابراين يكى از عوامل عدم قبولى دعا، وجود گناهانى است كه فرد مرتكب
شده و مورد بخشش واقع نشده است و همواره سدّى در مقابل دعا مى باشد.
دعا زمانى مؤ ثر مى شود كه انسان زمينه استجابت آن را در رفتار خود
فراهم ساخته باشد زيرا كه عدم قبولى دعا در رفتار خود انسان نهفته است
و خداوند بر بندگان خود هرگز ستم روانمى دارد و دعاهاى آنان را همواره
مورد پذيرش قرار مى دهد.
در فرازى ديگر از دعاى عرفانى كميل مى خوانيم :
اللّهمّ اغفرلى الذّنوب الّتى تنزل البلاء
((خدايا، گناهانى را كه موجب مى شوند بلا نازل
شود، بر من ببخش .))
مولاى بزرگوار، امام سجاد عليه السّلام در تبيين اين دعا مى فرمايند:
((و گناهانى كه موجب مى شوند بلا نازل شود؛ ترك
فريادرسى مظلوم و يارى ندادن او، و رها ساختن امر به معروف و نهى از
منكر است .(88)))
بررسى اين فراز از دعاى عرفانى كميل ، خطاها و لغزش هايى را مورد بررسى
قرار مى دهد كه مستوجب چنين قضايى مى گردد.
كلام مولاى بزرگوار عليه السّلام قانونمند بودن جهان خلقت را مورد
تاءييد قرار مى دهد و ثابت مى كند كه اگر انسانها گناهى مرتكب مى شوند،
بدون ترديد، براساس آن گناهان ، بلاهايى بر آنان نازل مى گردد، همچنان
كه در اين دعا، عامل تغيير نعمت ، عدم فريادرسى به مظلومان و كسانى كه
از ما يارى مى خواهند و ترك امر به معروف و نهى از منكر، موجب ايجاد
چنين قضايى است كه خداوند متعال براساس آن بر بندگان مقدر مى فرمايد.
در فرازى ديگر از اين دعا مى خوانيم :
اللّهمّ اغفرلى الذّنوب الّتى تقطع الرّجاء
((خدايا آن گناهانى كه موجب مى شوند اميد انسان
قطع گردد، بر من بيامرز.))
مولاى بزرگوار، امام سجاد عليه السّلام در تفسير اين فراز از دعاى
عرفانى مى فرمايند:
((و گناهانى كه اميد را در دل انسان به نااميدى
تبديل مى كنند؛ ماءيوس شدن از رحمت خدا و نااميدى از محبت پروردگار و
اعتماد كردن به غير او، و دروغ پنداشتن نويد خداى عزوجل مى باشد.(89)))
بطور مسلم هر قضايى بازتاب خاصى در جامعه ظاهر مى كند. ماءيوس شدن از
رحمت خداى تعالى و باورنكردن حقايقى كه او به وسيله پيامبران و اوصياى
آنان به مردم ابلاغ فرموده است ، موجب مى شود كه بيمارى روانى نااميدى
در قلب انسانها ايجاد گردد.
مطالعه اين دعا روح افزا و آگاهى بخش ، علت وقوع قضاهاى نامطلوب را خود
انسان بيان مى دارد؛ زيرا هيچ عمل او براساس قانون خداى تعالى در جهان
بى اثر نمى ماند و آثارش به گونه اى كه در اين دعا و تفسير آن مورد
بررسى قرار گرفت ، آشكار مى گردد.
براى رهايى از عقوبت قانون خداى متعال ، تنها طريق ، آن است كه انسان
آگاهى خود را در اين زمينه افزايش دهد و براساس آن عملى مرتكب نشود كه
مستوجب آن عقوبت گردد و اگر بر اثر ناآگاهى ، عملى مرتكب گرديد كه
مستوجب عقوبت شد، بايد بداند كه خداى تعالى نسبت به بندگان خود بسيار
مهربان است و به بندگان خود به ديده رحمت مى نگرد.
در چنين موقعيتى انسان نبايد دعا را فراموش كند و ضمن اينكه به درگاه
حضرت بارى تعالى از اعمال زشت خود توبه نموده ، از او بخواهد كه خطاهاى
ناآگاهانه وى را مورد عفو و بخشش قرار دهد.
ما نيز همگام با مولاى بزرگوار عليه السّلام عرض مى كنيم :
اللّهمّ اغفر كلّ ذنب اءذنبته و كلّ خطيئة اءخطاتها
((خدايا هر گناهى كه مرتكب شده ام و هر خطاى كه
از من سر زده ، همه را ببخش .))
رضا به قضا
يكى از فوايد ارزنده علم آن است كه توانايى پيش بينى انسان را
افزايش مى دهد و ديدگاه او را نسبت به جهان هستى دگرگون مى سازد.
دانشمندان زمان ما بر اساس تحقيقات و تجربيات علمى ، توانسته اند بعضى
از پديده هاى طبيعى را كه در زمانهاى گذشته انسانها بدان آگاهى
نداشتند، پيش بينى كنند.
بطور مثال ، پيش بينى وضع هوا و زمان بارندگى و طوفانها، براساس عدم
آگاهى دانشمندان آن زمان و فقدان تكنولوژى پيشرفته ، برايشان مقدور
نبود. اما دانشمندان زمان ما با تاءكيد بر علم گسترده اى كه در اين
زمينه دارند، و با استفاده از تكنولوژى پيشرفته ، توانسته اند بعضى از
تغييرات جوى را پيش بينى كنند و انسانها را از وقوع اين پديده هاى
طبيعى آگاه سازند.
عامل پيش بينى پديده هاى طبيعى ، خود دليل محكمى است كه جهان خلقت
براساس نظمى استوار اداره مى شود؛ زيرا اگر جهان داراى نظم ثابتى نبود،
هرگز دانشمندان قادر نمى شدند كه پديده هاى آن را پيش بينى نمايند.
اما بايد دانست ، قانونى كه براساس علم خداى تعالى بر جهان حاكم است ،
منحصر به آن علمى نيست كه انسانها داراى آن مى باشند؛ زيرا كه علم خداى
تعالى نهايتى ندارد و انسانها از همه آن علم آگاهى ندارند. بر همين
اساس ، انسان هر اندازه داراى علم و تكنولوژى پيشرفته باشد، باز در
مقابل قضاى خداوند متعال ناتوان است و لذا نخواهد توانست بسيارى از
قضاهاى موجود در خلقت را پيش بينى نمايد.
يكى از سؤ الات مهمى كه در ذهن انسان مى تواند وجود داشته باشد، آن است
كه انسان چرا زمان وقوع قضاهاى بسيار ساده را نيز نمى تواند پيش بينى
كند؟
اين موضوع يكى از اسرار موجود در قضا مى باشد. يكى از دلايل اين امر آن
است كه اگر انسان به زمان وقوع قضا آگاهى داشته باشد، براساس قانون حفظ
صيانت جان ، از وقوع آن خوددارى مى كند و راضى نمى شود كه قضاى نامطلوب
در مورد وى به اجرا درآيد؛ زيرا انسان بيش از هر چيز، خود را دوست دارد
و راضى نيست كه كوچكترين آسيبى به خود برسد.
بر همين اساس ، خداوند متعال زمان وقوع قضا را براى انسانها مخفى نگاه
داشته است تا آنان نتوانند از وقوع قضاها جلوگيرى نمايند.
اما خود اين عامل براساس قانونى بر رفتار انسان حاكم است . زمانى كه
قرار است قضايى اتفاق بيفتد، از انسان آگاهى وقوع آن قضا را سلب مى
كنند تا انسان از زمان وقوع قضا اطلاع نداشته باشد. بطور معمول انسانها
بعد از وقوع قضا، متوجه مى شوند آن عاملى كه در مورد آنان انجام گرفت ،
قضاى خداى تعالى بوده و در لحظه وقوع قضا، انسان به آن آگاهى نداشته
است .
مثال بسيار واضح و روشنى كه مى توان در اين زمينه ارائه داد، عدم آگاهى
او از قضاى زمان به خواب رفتن انسان مى باشد؛ زيرا كه وقوع خواب يك قضا
محسوب مى شود و هيچ كس را نمى توان سراغ داشت كه زمان به خواب رفتن خود
را به ياد داشته باشد و اگر پس از بيدار شدن از او سؤ ال شود، در چه
زمانى به خواب رفتى ؛ او نخواهد توانست به اين سؤ ال پاسخ گويد.
اين مثال ثابت مى كند كه زمان وقوع قضا بر همه انسانها پوشيده است و
آنها در زمان وقوع قضا، آگاهى خود را براساس قانونى از دست مى دهند.
پيامبر بزرگوار صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مى فرمايند:
((خداوند وقتى بخواهد كارى انجام دهد، عقل
خردمندان را (از آنان ) مى گيرد.(90)))
كلام ارزنده پيامبر بزرگوار صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مؤ يد عدم
تعقل و آگاهى انسان در زمان وقوع قضا خداى تعالى مى باشد.
اما نكته بسيار اساسى آن است كه اين قانون در مورد افرادى صادق است كه
از قضاى خداى تعالى آگاهى ندارند و نمى دانند كه چه قضايى بر آنان مقدر
گرديده است .
بزرگوارانى چون پيامبران الهى و ائمه معصومين عليهما السّلام از اين
قاعده مستثنى مى باشند؛ زيرا آنان بر وقوع قضاى الهى آگاهى كامل دارند
ولى چون از نظر ايمان در والاترين مرحله آن يعنى ، رضا به قضا قرار
دارند، بر همين اساس ، با آگاهى تمام از وقوع قضاى مطلوب و نامطلوب
ناخرسند نمى شوند و حتى به استقبال آن مى شتابند.
بايد توجه داشت كه آن بزرگواران با داشتن آگاهى ، نمى توانند از قضاى
الهى سرپيچى كنند و اگر چنين رفتارى از آنان مشاهده گردد، به سختى مورد
عقوبت خداى تعالى قرار مى گيرند.
مثال بسيار ارزنده و جالب براى اثبات اين موضوع ، ماجراى حضرت يونس
عليه السّلام مى باشد.
زمانى كه آن بزرگوار مشاهده كرد كه قومش از گرايش به ابلاغ توحيد و
نبوت او سرپيچى مى كنند و يقين پيدا كرد كه بر اين اساس عذاب خداى
تعالى بر آنان نازل خواهد گرديد، آنها را ترك كرد.
اما آنان كه علائم عذاب خداى تعالى را مشاهده كردند، از اعمال خود توبه
نموده و به سوى خدا برگشتند.
يونس عليه السّلام از حال قوم خود جويا شد و دريافت ، كه عذاب آنان
برطرف شده است با اين حال به سوى قوم خود بازنگشت و در حال خشم و
عصبانيت از دست آنان ، به راه خود ادامه داد. ظاهر حالش ، حال كسى بود
كه از خواجه خويش خشمگين شده و از او بگريزد و خيال كند كه بر او سخت
نخواهد گرفت .
او سوار بر يك كشتى پر از بار و جمعيت شد.
در بين راه نهنگ بزرگى بر سر راه كشتى ظاهر شد و چاره اى نديدند كه يكى
از سرنشينان را به دريا افكنند تا نهنگ او را بخورد و بدين ترتيب كشتى
نجات يابد.
براى اين منظور بين خود قرعه زدند. قرعه به نام يونس عليه السّلام
درآمد و او را به دريا انداختند و نهنگ او را بلعيد و كشتى نجات يافت .
خداى سبحان چند شبانه روز يونس عليه السّلام را زنده و سالم در شكم
نهنگ نگه داشت . يونس عليه السّلام كه مى دانست اين بلايى است كه
خداوند او را به سزاى كارى كه كرده ، بدان گرفتار نموده است ، در شكم
ماهى ندا سر داد:
لا
اله الّا اءنت سبحانك انّى كنت من الظّالمين (انبياء، 87)
((معبودى جز تو نيست ، منزهى تو، بى گمان من از
ستمكاران بودم .))
خداوند دعاى حضرت يونس عليه السّلام را اجابت فرمود و به نهنگ دستور
داد او را بيرون افكند.
مطالعه ماجراى حضرت يونس عليه السّلام به خوبى ثابت مى كند كه پيامبران
و ائمه معصومين عليهما السّلام براساس اينكه در مرحله والاى متقين ،
يعنى رضا به قضا هستند؛ همواره از قضاى مطلوب و نامطلوب خداى متعال
استقبال مى نمايند.
مطالعه شرح حال ائمه معصومين عليهما السّلام كه براساس قضاى خداى تعالى
، مصيبت هاى بسيار توانفرسايى را متحمل شده اند، مؤ يد اين موضوع مى
باشد.
همه آن بزرگواران ، براساس اينكه در والاترين مرحله يقين مى باشند،
همواره با داشتن آگاهى ، از قضاهايى كه خداوند متعال بر آنان مقدر
فرموده است ، استقبال نموده اند.
سؤ الات زيادى در ذهن افراد وجود دارد كه مولاى بزرگوار، امام حسين
عليه السّلام با آنكه آگاهى داشت كه در سفرى به سوى كربلا داشت ، شهيد
خواهد شد؛ اما چرا با اراده خود، خويشتن را به هلاكت مى افكند؟!
پاسخ اين سؤ ال ، در تحليل رضا به قضابودن آن بزرگوار است .
آن بزرگوار با آنكه مى دانست سفرى را كه آغاز كرده است ، به شهادت منجر
خواهد شد و خانواده اش در اسارت دشمن قرار خواهد گرفت ؛ امام به دليل
آنكه آن بزرگوار در مرحله رضا به قضا بود، از اين قضاى الهى استقبال
نمود.
كلام آن بزرگوار، در نهايى ترين لحظات شهادت ، مؤ يد اين مطلب است .
آن بزرگوار، در حالى كه در ميان شمشيرها و نيزه ها غوطه ور شده بود، با
خداى متعال در راز و نياز بود.
روايت شده ، آن بزرگوار لحظاتى چند، خون آلود بر روى زمين بود، چهره اش
را به سوى آسمان نموده و مى فرمود:
يا
الهى ، صبرا على قضائك ، و لامعبود سواك يا غياث المستغيثين
((خداوندا، به قضايت صبر مى كنم ، معبودى جز تو
نيست ، اى فريادرس فرياد خواهان .))
رضا به قضا بودن مولاى بزرگوار عليه السّلام در كلام ايشان به خوبى
جلوه گر است . بر همين اساس همه ائمه معصومين عليهما السّلام كه در
مرحله رضا به قضا هستند، شهادت را كه قضاى الهى بر آنان است ، استقبال
نموده اند. مطالعه شرح حال يكايك آنان ، اين موضوع را مورد تاءييد قرار
مى دهد.
مطالعه قضا و قدر براساس آيات نورانى قرآن كريم و روايات اسلامى ،
حقيقتى را ثابت مى كند كه جهان براساس قانون مدون خداى تعالى اداره مى
شود و كوچكترين عملى كه از انسان سر مى زند، براساس امر و قضاى خداى
تعالى است ؛ اما چون خداوند به انسان اراده اى عنايت فرموده است كه
براساس آن مى تواند مناسب ترين قدرها را در زندگى انتخاب كند و انتخاب
قدر، خود مقدمه قضاى ديگرى است ؛ زيرا خداوند متعال براساس انتخاب
قدرهاى انسانها، بر آنان قضا مقدر مى دارد و بر هيچ انسانى ستم نمى
كند، بلكه انسانها، خود با انتخاب قدرهاى مناسب و نامناسب ، سرنوشت خود
را رقم مى زنند و اين آزادى تمام از هرگونه جبرى در نظام خلقت مى باشد.
زندگى و مرگ انسان براساس قضا و قدر الهى مى باشد؛ زيرا انسان از لحظه
اى كه چشم به اين جهان مى گشايد، براساس قضاى خداى تعالى است و نيز
روزى كه از اين جهان رخت برمى بندد، نيز براساس قضاى خداى تعالى مى
باشد.
انسان از لحظه اى كه به هويت انسانى خود آگاهى پيدا مى كند و خود را
موجودى فهيم و آگاه و هوشمند مى پندارد، در ذهنش خطور مى كند كه ؛ هدف
او از خلقت چيست ...
قبل از اينكه قدم به اين جهان بگذارد، در كجا بود...
بعد از اينكه مرگ او فرامى رسد، به كجا مى رود...
اين سؤ الات و سؤ الاتى نظير آن ، همواره در ذهن جستجوگر هر انسانى موج
مى زند و او را وادار مى نمايد كه پاسخى قابل قبول و عقلانى به سؤ الات
خود بيابد.
واقعيت آن است كه براى پاسخ دادن به چنين سؤ الاتى ، مطالعه عميق و
گسترده و قابل اعتمادى نيازمند است ؛ زيرا دانشمندان علوم انسانى و
اجتماعى زمان ما، هر كدام به نوعى خواسته اند پاسخى قانع كننده به اين
سؤ الات پيدا كنند و در اختيار پژوهندگان قرار دهند؛ اما هر كدام از
آنها، از ديدگاه علمى خود، به موضوع نگريسته و ديدگاههاى ديگر را
ناديده گرفته اند؛ به عبارتى ، هر كدام از آنها، از يك بعد به موضوع
نگريسته و از ابعاد ديگر غافل مانده اند.
در ميان تمام اطلاعاتى كه در اين زمينه ها در اختيار انسان قرار گرفته
است ، تنها منبعى كه مى توان به آن اعتماد نمود و درستى آن را قبول
كرد، اطلاعاتى است كه خداوند متعال از طريق وحى در اختيار پيامبران و
اوصياى آنان قرار داده است ؛ زيرا تنها خداوند متعال است كه از آغاز و
نهايت جهان آگاهى دارد و مى داند چگونه جهان را آغاز كرده و انسان را
چگونه بر روى زمين مستقر نموده و از خلقت او چه هدفى دارد.
بايد دانست علمى كه خداوند متعال به تمام اسرار انسان دارد، در اختيار
پيامبران و اوصياى آنان نيز قرار داده شده است و آن بزرگواران براساس
علم وحى ، بطور يقين مى توانند تمام سؤ الات ذهنى انسان ها را پاسخ
دهند.
يكى از سؤ الات مهمى كه در ذهن هر انسان متفكر موج مى زند، آن است كه
بداند؛ آيا پس از مرگ ، زندگى چگونه ادامه دارد و در كجا و چگونه چنين
زندگانى امكان پذير است ؟
براى پاسخ دادن به اين سؤ ال ، سعى ما بر اين است كه اين موضوع بسيار
مهم را براساس آيات نورانى قرآن كريم و سخنان ارزشمند پيامبر بزرگوار
صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه معصومين عليهما السّلام مورد
بررسى قرار دهيم تا بتوانيم به برخى از سؤ الاتى كه در اين زمينه وجود
دارد، پاسخ داده باشيم .