انسان از مرگ تا برزخ

نعمت اله صالحى حاجى آبادى

- ۲ -


مرگ ظالمان

گفته شد: مؤ منان و ظالمان ، از همان لحظه ((مرگ )) از هم جدا مى شوند، نتايج اعمال و عقائدشان ، از همان لحظه ظاهر و آشكار مى گردد.

ظالمان و بدكاران ، به خلاف مؤ منان كه به آن ها گفته مى شود داخل بهشت شويد، به آنان هم گفته مى شود، شما داخل جهنم شويد و جاودانه در آن بمانيد قرآن درباره آنان چنين مى فرمايد:

ععع الذين تتوفاهم الملائكه ظالمين انفسهم فالقوا السلم ما كنا نعمل من سوء بلى ! الله عليم بما كنتم تعملون (42)

((ظالمان بدكار و كافران كسانى هستند كه فرشتگان (قابض ارواح ) هنگام مرگ روحشان را مى گيرند، در حالى كه آن ها به خود ظلم و ستم كرده اند، در اين هنگام تسليم مى شوند و اظهار ايمان مى كنند(ايمانى كه فرعون حين غرق شدن به وحدانيت خدا آورد) و مى گويند(خدايا ما در دنيا) كار بدى انجام نمى داديم . گفته مى شود (چنين است ) بلكه خداوند دانا است به آن چه انجام مى داديد.)) سپس به آن ها گفته مى شود:

فادخلوا ابواب جهنم خالدين فيها فلبئس مثوى المتكبرين (43)

(حال كه دروغ مى گوييد و با اين همه گناه و جنايت ، منكر گناهان خود مى شويد) ((از درهاى جهنم داخل آن شويد و جاودانه در آن بمانيد آنجا چه جاى بدى براى متكبران و ظالمان است .))

آرى ، وقتى كه خود را در آستانه مرگ مى بينند و پرده هاى غرور و غفلت از مقابل چشمانشان كنار مى رود، فورا تسليم مى شوند و مى گويند: ما كار بدى انجام نمى داديم ! آن ها هر گونه كار بد و زشت را كه در دنيا انجام مى دادند انكار مى كنند آنان دروغ مى گويند به خاطر اين كه دروغ بر اثر تكرار، صفت ذاتى آنها شده است يا مى خواهند بگويند، ما مى دانيم اين اعمال را انجام داده ايم ولى اشتباه كرده ايم و سوء نيتى نداشته ايم ؟

بگويند آن مردم بد سرشت   كه هرگز نكرديم اعمال زشت
ملايك برآرند آن گه ندا   كه دوزخ شما راست اكنون سرا
ز هر در، در آييد اكنون در آن   معذب بمانيد در آن مكان
كه دوزخ بود جاى مستكبرين   بگردند در بد مكانى قرين

در آيه ديگر در همين باره مى فرمايد:

فكيف اذا توفتهم الملائكه يضربون وجوههم و ادبارهم (44)

(منافقان و ظالمان بعد از آن كه حق براى آن ها ثابت شد و باز مخالفت كردند درباره ايشان گفته مى شود: ((حال آن ها ((مرگ )) چگونه خواهد بود هنگامى كه فرشتگان مرگ روحشان را قبض مى كنند در حالى كه بر صورت و پشت آن ها مى زنند.))

آرى ، اين فرشتگان ، ماءمورند كه در آستانه مرگ ، مجازات و جزاى آن ها را شروع كنند تا طعم تلخ كفر و نفاق و لجاجت و عناد خود را بچشند.

لذا هنگام ((مرگ )) به صورت آن ها مى كوبند، براى اين كه رو به سوى دشمنان خدا رفته اند، بر پشت آنها مى زنند به خاطر اين كه به آيات الهى و پيامبرش پشت كرده اند.

اين كيفر و عذاب ها به خاطر آن است كه ايشان از آن چه خداوند را به خشم مى آورد پيروى مى كردند. به همين جهت فرشتگان الهى با سيلى و مشت بر صورت و پشتشان مى زنند و به اين وسيله از آن ها استقبال مى نمايند.

در اين گه كه خود از دو رويان پست   ملائك ستانند جان را به دست
به پشت و بر و روى آنان زنند   بسى تازيانه ز قهر و گزند

مرگ مستى آور است

از آيات و روايات چنين استفاده مى شود كه ((مرگ )) با شدت ها و سختى ها و وحشت هاى گيج كننده همراه است . انسان را در يك حيرانى و سرگردانى عجيبى فرو مى برد! به انسان حالتى شبيه ((مستى و بى هوشى دست مى دهد؟! بر اثر رسيدن ((مستى )) بر عقل او چيره مى شود و او را در اضطراب و ناآرامى شديدى فرو مى برد قرآن درباره سكرات مرگ چنين مى فرمايد:

و جاءت سكره الموت بالحق ذلك ما كنت منه تحيد(45)

((و سرانجام سكرات مرگ ، به حق فرا مى رسد (و به انسان گفته مى شود): اين همان چيزى است كه از آن فرار مى كردى .))

((مستى )) در حالت ((مرگ ))، يا به سبب انتقال از جهانى به جهان ديگر است كه هر جهت ناشناخته و مجهول مى باشد، هم چون حالت هيجانى كه به نوزادان در هنگام انتقال از عالم جنين به عالم دنيا دست ميدهد.

يا به سبب مشاهده كردن اوضاع و احوال و شرايط بعد از مرگ و قرار گرفتن در برابر نتيجه اعمال و ترسيدن از سرنوشت نهايى است .

يا به سبب جدايى از دنيا و افراد و كسان و اشياء مورد علاقه او (از قبيل خانه باغ ، ثروت و فرزندان ).

چگونه چنين اضطرابى در محتضر نباشد! در حالى كه انسان بايد در لحظه مرگ كه مرحله انتقالى مهم است تمام پيوندهاى خود را با جهانى كه ساليان دراز با آن خو گرفته است قطع كند و در عالمى گام بگذارد كه براى او كاملا تازه و اسرارآميز است به خصوص اين كه در لحظه ((مرگ ))، انسان درك و ديد تازه اى پيدا مى كند، بى ثباتى اين جهان را با چشم خود مى بيند و حوادث بعد از ((مرگ )) را كم و بيش مشاهده مى كند. اين جاست كه وحشتى عظيم سر تا پاى او را فرا مى گيرند. و حالتى شبيه ((مستى )) به او دست مى دهد ولى ((مست )) نيست .

كنون آمده وقت سكرات موت   به حق خود رسيده است هنگام فوت
بلى آن همان مرگ باشد درست   كه جستيد دورى از آن از نخست

حتى انبياء و مردان خدا كه در لحظه ((مرگ )) از آرامش كاملى برخوردارند از مشكلات و فشارهاى اين لحظه انتقالى بى نصيب نيستند، چنانچه در حالات پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم آمده است كه : در لحظات آخر عمر مباركش دست خود را در ظرف آبى مى كرد و به صورت مى كشيد و ((لا اله الا الله )) مى گفت و مى فرمود: ان الموت سكرات ((مرگ سكراتى دارد))(46)

حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام ترسيم زنده و گويايى از لحظه ((مرگ )) و سكرات آن دارد و مى فرمايد: هر آينه ((مرگ )) شدايد و سختى هايى دارد، شديدتر از آن چه در وصف بگنجد، يا با معيار عقل مردم دنيا سنجيده شود.

از امام صادق عليه السلام سئوال كردند: چرا هنگامى كه روح از بدن انسان خارج مى شود احساس ناراحتى مى كند. فرمود: به سبب اين كه با آن نمو كرده است .(47) درست مانند اين مى ماند كه دندان فاسدى را از دهان بيرون كشند، (به طور مسلم پس از آن احساس آرامش مى كند، ولى لحظه جدايى دردناك است ).

مرگ همراه حسرت ها

گفته شد كه : براى محتضر و كسى كه در حال جان كندن است ((سكرات )) و مستى هايى است شبيه ((مستى )) شراب ، گاهى اين ((مستى )) همراه با حسرت هايى است كه بيشتر باعث ناراحتى و بدبختى انسان مى شود. حضرت امير المؤ منين عليه السلام در اين باره مى فرمايد:

سكرات ((مرگ )) و تلخى جان كندن ، توام با حسرت از دست دادن آن چه داشتند بر محتضر هجوم مى آورد، مغز او را فشار مى دهد. در ((سكرات مرگ )) اعضاى بدن و دست و پاى انسان سست گرديده ، در برابر آن رنگ خود را باخته و رنگ از صورتش پريده ، سپس آثار ((مرگ )) در او فزونى مى گيرد و كم كم در وى نفوذ كرده ، بين او و زبانش جدايى افكنده و بدين ترتيب ((مرگ ))، زبان او را بند مى آورد.

او در ميان خانواده خويش با چشم خود نگاه مى كند، با گوش خود مى شنود، در حالى كه عقلش سالم و فكرش باقى است . او مى انديشد و فكر مى كند كه عمرش را در چه راهى نابود كرده است ؟! روزگارش را در چه راهى گذرانده است ؟! (در آن وقت ) به ياد ثروت هايى مى افتد كه در تهيه در جمع كردن آن ها چشم خود را بر هم گذارده ، از حلال و حرام و مشكوك جمع آورى نموده و روى هم انباشته است . اينك گناه و تبعات جمع آورى و عوارض آن ها بر دوش او سنگينى مى كند و گريبانش را مى فشارد.

محتضر بايد از آن ها جدا گردد و آن مال و ثروت را براى وارثين و ديگران بگذارد تا از آن ها لذت و بهره ببرند و سود بگيرند. لذت بردن و راحتى زندگى براى ديگران و سنگينى گناه و مسئوليت حسابش به دوش او در گرو حساب اين اموال است و نمى تواند از چنين شرائطى خارج گردد!!

محتضر در حالتى كه در بستر مرگ است انگشت ندامت و پشيمانى به دندان مى گزد، از وضعى كه براى او به وجود آمده است ناراحت و در عذاب مى باشد. اين ها به سبب آن چيزهايى است كه هنگام ((مرگ )) برايش روشن مى گردد و چند لحظه ديگر ((مرگ )) گريبانش را مى گيرد.

او نسبت به آينده خود نااميد است و به چيزهايى كه در زندگى به آنها علاقه داشته بى اعتناء است ، آرزو مى كند اى كاش اين ثروتى را كه باقى گذاشته و نسبت به آن حسادت مى ورزيد مال ديگران بود و زحمت جمع آورى آن را ديگران كشيده بودند!

((مرگ )) به تدريج در بدنش نفوذ مى كند. بر اعضاء و جوارحش چيره مى گردد و كارش به جايى مى رسد كه زبان و گوشش هماهنگ نيست . گوشش همچون زبانش از كار مى افتد. او در ميان بستگان خويش است اما نمى تواند حرف بزند، زبانش از حركت باز مى ماند، گوشش نمى شنود، چشم هايش به اطراف مى چرخد و پيوسته به صورت خويشانش مى افتد، حركت زبان بستگان را مى بيند اما صداى كلام آن ها را نمى شنوند. ((مرگ )) نزديك تر مى شود و چنگال آن تمام وجودش را مى گيرد! چشم هاى او همانند گوش هايش از كار مى افتد و روح از بدنش خارج مى شود، كار به جايى مى رسد كه او در ميان خويشانش همانند مردار مى شود! ديگر از او مى ترسند، از نزديك شدن به او وحشت مى كنند. نه پاسخ گريه ها را مى دهد و نه پاسخ آنها كه او را صدا مى زنند. بعد از آن جسدش را به عمق زمين منتقل مى كنند و او را تسليم عملش مى نمايند و از ديدارش دست مى كشند.(48)

مرگ وداع با همگان

وقتى انسان در ((سكرات مرگ )) قرار مى گيرد از چند جهت به روح او فشار مى آيد. از دست دادن اندوخته ها، جدا شدن از زن و فرزند و بازماندگان ، نرسيدن به آرزو و اميدها، از كف دادن عمر كه بزرگ ترين سرمايه او بوده و به باطل گذشته است ، وارد شدن به عالمى نا ماءنوس كه تا به حال آن را مشاهده نكرده و از وضعيت آن اطلاعى ندارد، ديدن صحنه ها

و قيافه هاى هول انگيز و وحشت ناك و بى خبر بودن از پايان كار، تمام اين ها روح محضر را در تنگنايى بس عجيب و شديد مى افكند! تا آنجا كه خود وى ، به فرا رسيدن هنگام فراق از همه چيز و همه كس يقين پيدا مى كند.

در حديثى آمده است : چون بنده در ((سكرات مرگ )) افتد (زندگان با او وداع مى كنند و او با بازماندگان ). اعضاى بدن او، بعضى با بعضى وداع نمايند و بر هم ديگر اسلام كنند و گويند:

عليك السلام تفارقنى و افارقك الى يوم القيامه (49)

((بر تو باد سلام و درود، تو از من مفارقت مى كنى و من از تو تا روز قيامت )). (همه از يك ديگر جدا مى شويم )!

كوس رحلت بكوفت دست اجل   اى دو چشمم وداع سر بكنيد
اى كف دست و ساعد و بازو   همه توديع يك ديگر بكنيد
بر من افتاده مرگ دشمن كام   آخر اى دوستان ، گذر بكنيد
روزگارم برفت به نادانى   من نكردم ، شما حذر بكنيد

مرگ و حضور فرشتگان

وظيفه عده اى از فرشتگان ، خدمت كردن به انسان هاست . بعضى فرشتگان ماءموريتشان رساندن غذا به انسان و تاءمين زندگى ايشان است . از موقعى كه اولاد انسان متولد مى شود، ماءموريت آنان شروع مى گردد و تا هنگام مرگ ادامه دارد.

وقتى انسان در بستر مرگ قرار گرفت ، سه فرشته بر بالين او حاضر مى شوند و هر كدام از آنان گزارش ماءموريت خود را بدين شرح بيان مى كنند.

يكى از آنان خطاب به محتضر مى كند و مى گويد: من موكل رساندن روزى براى تو بودم . از هنگام تولدت تا حال غذاى ترا مى رساندم . ولى امروز تمام خزينه هاى جهان را گشتم و شرق و غرب عالم را جستجو كردم ، براى خوراك تو يك دانه گندم پيدا نكردم . سهميه تو تمام شده و آنچه براى غذايت تعيين گرديده بود به پايان رسيده است .

ديگرى مى گويد: من موكل رساندن آب به تو بودم . از موقعى كه از مادر متولد شدى تا حال آب آشاميدنى ترا مى رساندم . ولى در اين ساعت ، تمام اقيانوس ها و درياها و نهرهاى دنيا را گشتم اما آبى برايت نيافتم . معلوم مى شود سهميه آب آشاميدنى تو تمام شده است .

فرشته سومى مى گويد: من موكل بر نفس هاى تو بودم . ولى اكنون تمام جهان را گشتم ديگر نفسى برايت نيافتم . تعداد نفس هايى را كه براى تو نوشته بودند تمام شده و اين دليل بر فرارسيدن مرگ تو است .(50)

مرگ و طلبكاران انسان

هر انسانى در طول عمر خود طلب كارانى دارد كه هر كدام از آنان چيزى را طلب مى كنند. بعضى در تمام عمر، خود را طلبكار مى دانند و بعضى در هنگام مرگ .

امام سجاد عليه السلام تعداد طلبكاران انسان را چنين معرفى مى كند. روزى به آن حضرت گفته شد: چگونه صبح كردى ؟ فرمود: صبح كردم در حالى كه هشت نفر هر كدام چيزى را از من مى طلبند.

1 - خداوند متعال واجبات خود را از من مى طلبد.

2 - پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله روش و سنت خود را مى طلبد.

3 - اهل و عيال روزى خود را طلب مى كنند.

4 - نفس عماره طالب شهوت است .

5 - شيطان خواستار معصيت مى باشد.

6 - دو ملك نويسنده اعمال ، درستكارى را مى خواهند.

7 - ملك الموت طالب روح من است .

8 - قبر طالب بدن است .(51)

هنگامى كه عمر انسان به پايان مى رسد و در بستر مرگ قرار مى گيرد. عده اى ناشناس به عنوان طلب كار اطراف او را مى گيرند و هر كدام از آنان چيزى را طلب مى كنند. از جمله اين طلبكاران ، شيطان ، فرشته مرگ ، فرشتگان رحمت و فرشتگان غضب هستند.

مرگ و شيطان

موقعى كه انسان در حال احتضار قرار مى گيرد و نزديك است جان از بدنش مفارقت كند، شيطان با فرزندان و ياران خود بر بالين او حاضر مى شوند و تلاش مى كنند تا با حيله هاى مختلف ((ايمان )) او را گرفته و آن را از چنگش بيرون آورند و اين سخت ترين حالت براى محتضر است .

از امام صادق عليه السلام نقل شده است : هيچ انسانى نيست مگر اين كه در هنگام مرگ شيطان يكى از ماءمورين خود را نزد او حاضر مى كند تا وى را وسوسه كند و در دينش به شك اندازد و او را به كفر بكشانند. اين وسوسه ادامه دارد تا اين كه روح از بدن او خارج شود. اگر ((ايمان )) محتضر سست و عاريه اى باشد، شيطان به آسانى آن را از او مى گيرد و كافر از دنيا مى رود. و اگر محتضر از مؤ منان حقيقى باشد، شيطان نمى تواند بر او غالب شود و دين و ايمانش را بگيرد.

سپس فرمود: هرگاه يكى از شما بر بالين شخصى از كسان خود رفتيد كه مرگش فرا رسيده است ، شهادتين را به او تلقين كنيد تا شيطان به او دست نيابد.(52)

در حديث ديگرى آمده است : وقتى انسان در حال مرگ قرار مى گيرد، شيطان با يارانش بر او وارد مى شوند و در طرف چپ و راست او مى نشينند و مى گويند: دين خود را رها كن و بگو خدا دو تاست تا از اين بلا و سختى كه به تو روى آورده است نجات پيدا كنى .(53) (چپ و راستى كه در حديث آمده است : كنايه از سعى و كوشش كردن شيطان در گمراه ساختن محتضر است . يا اين كه طرف راست كنايه از گمراهى در اعتقادات و اعمال صالحه ،

مانند خيرات و مبرات است و طرف چپ كنايه از گمراهى به واسطه فسق و فجور و شرب خور جهت علاج درد مى باشد.)

وارد شده است : انسان هنگام مرگ ، زياد تشنه مى شود. شيطان از اين فرصت براى گرفتن ايمان او استفاده مى كند و ظرف پر از آب سرد و گوارايى را در دست گرفته و بر بالين انسان مى ايستد و ظرف را حركت مى دهد. محتضر در حالى كه شيطان را نمى شناسد به او مى گويد: مقدارى از اين آب را به من بده تا بياشام .

شيطان در جواب او مى گويد: اگر مايل به آشاميدن آب هستى و مى خواهى به تو آب دهم ، بگو خدايى در عالم وجود ندارد.

اگر جواب او را ندهد و صورت خود را از او برگرداند، شيطان از هر طرف پا ظاهر مى شود و آن ظرف را حركت مى دهد. شخص مؤ من باز درخواست مقدارى آب مى كند.

شيطان مى گويد: اگر مى خواهى به تو آب دهم ، بگو محمد صلى الله عليه و آله و سلم پيامبر من نيست . اگر او ((ايمانش )) عاريه اى باشد آن جمله را مى گويد و بدين وسيله ايمان خود را به شيطان مى دهد و كافر از دنيا مى رود. در اين هنگام آن ملعون آب را روى زمين مى ريزد و ظرف را مى شكند و مى گويد: من كار خود را كردم و احتياجى به تو ندارم . اما اگر ايمانش ثابت و محكم باشد كلام شيطان را رد مى كند و به او توجهى نمى نمايد.(54)

اگر انسان مى خواهد ايمانش دستخوش وسوسه هاى شيطان قرار نگيرد، بايد اعمالى را كه بزرگان دين به او دستور داده اند انجام دهد. از جمله : هنگام نماز شب از خدا بخواهد كه ايمان او را كامل گرداند و شيطان را از او دور كند و در برابر نعمت ((ايمانى )) كه به او عنايت كرده است شكر

گذار باشد و به بندگان خدا ستم روا ندارد، دعاى عدليه را زياد بخواند، اعتقاد خود را به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و ائمه معصوم عليهم السلام محكم كند. نمازهاى خود را ضايع نكند و از آن ها مواظبت نمايد در اول وقت بخواند. از طرفى اطرافيان محتضر بايد هنگام مرگ بر بالين او قرآن بخوانند و شهادتين را به او تلقين كنند تا جان از بدنش ‍ مفارقت نمايد.

از امام صادق عليه السلام نقل شده است : كسى كه از نمازهاى خود مواظبت كند و آن ها را با شرائطش انجام دهد. هنگامى كه شيطان براى گرفتن ايمانش نزد او حاضر مى شود ((ملك الموت )) آن ملعون را مى راند و دور مى گرداند و شهادتين را به او تلقين مى نمايد.(55)

شيطان براى گرفتن ايمان انسان و گمراه كردن او از راه هاى گوناگونى وارد مى شود تا به مقصود پليد خود برسد.

امام صادق عليه السلام در اين باره فرمود: شيطان ممكن است به صورت جد و پدر انسان در آيد و بگويد: از مذهب و ايمان خود دست بردار، زيرا من هم بر اين دين بودم و اكنون مرا به واسطه آن عذاب مى كنند.

سپس فرمود: از اين جهت خويشان محتضر بايد شهادتين را به او تلقين كنند و اعتقادات را به وى تذكر دهند؛ زيرا شيطان دشمنى آشكار براى انسان است .(56)

وقتى انسان از دنيا مى رود باز شيطان دست از او بر نمى دارد و سعى مى كند به هر نحوى جنازه او را آزار دهد و انتقام خود را از او بگيرد.

امام صادق عليه السلام در اين باره فرمود: مرده هاى خود را هرگز تنها نگذاريد؛ زيرا شيطان با آنان بازى مى كند و به اندرونشان ضرر مى رساند.(57)

(ممكن است مراد اين باشد كه شيطان حشرات يا حيوانات را مانند گربه و موش و مورچه و سوسك و مانند اينها را برانگيزد تا بر جسد ميت راه پيدا كنند و از راه بينى و دهان و گوش داخل اندرون او شوند، اعضا و جوارح او را بخورند و مجروح گردانند).(58)

مرگ و ملك الموت

از جمله كسانى كه موقع مرگ انسان ، ادعاى طلب كارى مى كنند و چيزى را از درخواست مى نمايد ((ملك الموت )) است كه او طالب روح و جان شخص محتضر مى باشد. قبض روح تمام انسانهاى مؤ من و كافر در دست ((ملك الموت )) و زير نظر او انجام مى گيرد.

قرآن در اين باره مى فرمايد: ((ملك الموت )) ماءمور قبض روح است ، روح و جان همه شما را مى گيرد و سپس به سوى پروردگارتان باز مى گرداند(59)

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرموده است : تمام بيمارى و دردهايى كه به انسان رو مى آورد قاصدان مرگ و فرستادگان او هستند.

هنگامى كه عمر انسان به پايان مى رسد و در بستر مرگ قرار مى گيرد ((ملك الموت )) براى قبض روح او حضور پيدا مى كند. انسان از ديدن او به وحشت مى آيد و آمدن او را بدون مقدمه مى داند. ولى ((فرشته )) مرگ مى گويد: اى بنده خدا! (چرا به فكر نبودى و فراموش كردى )؟ چه اندازه رسول بعد از رسول و خبر بعد از خبر و پيك بعد از پيك براى تو فرستادم ؟ من آخرين خبرم و بعد از آمدن من ديگر خبرى نيست .

سپس مى گويد: اى بنده خدا! دعوت پروردگارت را خواه از روى ميل و رضا و خواه از روى جبر و اكراه اجابت كن .

هنگامى كه ((فرشته )) مرگ جان انسان را از كالبدش بيرون مى كشد، بازماندگان و بستگان او مشغول گريه و ناله مى شوند.

((ملك الموت )) مى گويد: براى چه كسى گريه مى كنيد و اشك مى ريزيد؟ براى چه كسى غمگين و محزونيد؟ براى چه كسى دست از كار كشيده و بى صبرى مى كنيد؟ به خدا سوگند! عمر او به پايان رسيده و در دنيا روزى خود را دريافت كرده بود. پروردگارش از او دعوت به عمل آورد و او هم دعوت حق را اجابت كرد. اگر مى خواهيد گريه كنيد بر خويشتن بگرييد؛ زيرا من باز به اين خانه مى آيم تا هيچ يك از شما را باقى نگذارم .(60)

لازم نيست ((ملك الموت )) هنگام قبض روح انسان نزد او ظاهر شود، بلكه در هر كجاى عالم باشد از همان جا مى تواند محتضر را قبض روح كند.

امام صادق عليه السلام در اين باره فرمود: از ((فرشته مرگ )) پرسيدند: چگونه چندين نفر را در يك زمان قبض روح مى كنى در حالى كه عده اى در مغرب و عده اى در مشرق اند؟ گفت : آنان را به سوى خودم مى خوانم مرا اطاعت مى كنند.

سپس گفت : همانا همه جهان هستى ، پيش من ، مانند كاسه اى است در برابر يكى از شما كه از هر كجاى آن بخواهد بخورد مى خورد.(61)

و نيز گفت : همه عالم هستى و دنياى شما نزد من ، مانند درهمى است كه در دست شما باشد و هر طور بخواهد آن را مى گرداند. (من نيز با دنياى شما چنين مى كنم و همان گونه دنيا و جان انسان ها را در اختيار دارم ).(62)

در حديث ديگرى آمده است : ((ملك الموت )) به حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم عرض كرد من بارها و بارها به هر خانه اى رفت و آمد مى كنم . هيچ خانه اى در مشرق و مغرب عالم نيست مگر اين كه روزى پنج مرتبه هنگام نماز با اهل آن ملاقات مى كنم و حساب عمر آنان را مى رسم و من به كوچك و بزرگشان از خودشان عالم تر هستم .(63) (عمر آنان و شماره عدد نفس هاى ايشان را مى دانم و موقعى كه آخرين نفس خود را كشيدند جان آنان را مى گيرم )0

درباره حضور يافتن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و اميرالمؤ منين عليه السلام و اولاد طاهرينش بر بالين محتضر، چنين آمده است .

هنگامى كه بنده اى از بندگان خالص خدا در بستر مرگ قرار مى گيرد ((ملك الموت )) و يارانش براى قبض روح او حضور پيدا مى كند. در اين موقع مشاهده مى كند كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم بر بالين سر او و اميرالمؤ منين در كنار آن حضرت ، حسن و حسين در پايين پا، دوستان و شيعيان در اطراف ايشان قرار گرفته اند.

محتضر متوجه آنان مى شود و مى گويد: خوش آمديد، چقدر مشتاق ديدار شما بودم و چقدر از آمدن شما خوشحال شدم . بعد از آن مى گويد: يا رسول الله ! ((ملك الموت )) وارد شد. يقين دارم كه با من مهربان است ، زيرا از دوستان و پيروان تو و برادرت امير المؤ منين مى باشم . حضرت رسول هم گفته او را تصديق مى كند.

در اين هنگام ، آن حضرت متوجه ((ملك الموت )) مى شود و مى فرمايد: اى ((ملك الموت ))! سفارش خداوند درباره مهربانى كردن با دوستان و طرفداران ما را فراموش نكن .

((ملك الموت )) عرض مى كند: يا رسول الله ! به او دستور بده كه به سوى بهشت و آنچه خداوند براى او آماده كرده است نظر كند. حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: اى بنده مطيع خدا! نظر به سوى آسمان نما. وقتى نظر مى كند چيزهايى را كه خدا براى او آماده كرده است مى بيند.

در اين هنگام ((ملك الموت )) متوجه آن حضرت مى شود و مى گويد: چگونه به كسى كه اين قدر خدا به او لطف دارد مهربان نباشم . اگر شما هم سفارش او را نمى كرديد باز درباره او لطف داشتم و با وى مهربانى مى كردم .

حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم خطاب به ((ملك الموت )) مى كند و مى فرمايد: اى ((ملك الموت )) اين شخص برادر ما و از دوستان و پيروان ما است . او را به تو سپرديم ، مراقب حال او باش و جان او را به آسانى قبض كن . سپس حضرت با كسانى كه در اطراف محتضر بودند به سوى بهشت حركت مى كند و پرده از جلوى چشم او كنار مى رود پيامبر و ائمه را در كاخ ‌هاى بهشت مشاهده مى كند.

در اين حال متوجه ((ملك الموت )) مى شود و مى گويد: اى ((ملك الموت ))! هر چه بيشتر در گرفتن روح من عجله كن ؛ زيرا طاقت دورى محمد و اولياى خدا را ندارم و هر چه زودتر مرا به ايشان ملحق كن .

((ملك الموت )) همان طور كه مو را از ميان آرد بيرون مى كشند جان او را به آسانى از بدنش بيرون مى كشد.(64)

مرگ و فرشتگان رحمت

هنگامى كه انسان در حالت مرگ قرار مى گيرد، اگر از مؤ منان و صالحان و شيعيان باشد ((ملك الموت )) با فرشتگان ((رحمت )) با زيباترين صورت و خوشحال ترين قيافه با طبق هايى از گل ، بر او وارد مى شوند و وى را به بهشت بشارت داده و جايگاهش را به او نشان مى دهند. آنان مانند خدمت گزاران با ادب ، در مقابل محتضر مجسم مى شوند و اجازه ورود مى خواهند.

قرآن در اين باره مى فرمايد: ((كسانى كه ايمان آورده و تقوا اختيار كرده اند، پيوسته در زندگى دنيا و آخرت ايشان را به نعمتهاى بهشت بشارت مى دهند و اين بشارت پيروزى و رستگارى بزرگى براى انسان است )).(65)

در جاى ديگر مى فرمايد:

((كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداى جهانيان است و روى آن پافشارى كردند. ملائكه بر آنان نازل مى شوند و مى گويند: نترسيد و محزون نباشيد. بشارت باد شما را به بهشتى كه به آن وعده داده شده ايد)).(66)

در برخى روايت ها درباره بشارت دادن فرشتگان چنين آمده است : هنگامى كه فرشتگان بر محتضر وارد مى شوند و كنار او قرار مى گيرند. خداوند متعال ، پرده را از جلوى چشم او كنار مى زند و جايگاه او را به وى نشان مى دهد. انسان مى گويد: اين كاخ ‌ها، باغ ها و درختان از كيست ؟ فرشتگان مى گويند: آنها متعلق به تو است . مى گويد: اگر متعلق به من است ، چرا مرا به آن جا نمى بريد؟ مى گويند: اختيار با تو است . اگر مايل باشى ترا به آنجا مى بريم .

در اين هنگام ، طبق هاى گل بهشتى را مقابل بينى او قرار مى دهند. از بوى خوش آنها بسيار لذت مى برد و حالتى شبيه نعشه و خوابى لذت بخش به او دست مى دهد كه در اثر آن ، تمام دردها و رنج ها و سختى ها از او برطرف مى شود و به دنبال بو كشيدن گل ها روح به آسانى از بدنش خارج مى شود.

قرآن در اين باره مى فرمايد: ((اگر محتضر از نيكان و مقربان درگاه خدا باشد روح و ريحان (آسايش دائمى و گل ها) و نعمت هاى بهشت جاويد براى اوست .))(67)

وقتى ((ملك الموت )) با كمال ادب و احترام روح او را مى گيرد، فرشتگان ((رحمت )) آن روح پاك را از ((ملك الموت )) تحويل مى گيرند و در پارچه هايى از حرير مى پيچانند و به سوى آسمانها مى برند. به هر آسمانى كه مى رسند فرشتگان آن آسمان ، با احترام تمام او را تشييع مى كنند تا بر خداوند عرضه نمايند.

سپس آن را برمى گردانند تا تشييع كنندگان و غسل دهندگان و نمازگذاران خود را ببيند و دفن شدن جسد خود را مشاهده كند. بعد از آن ، روح را به آسمان مى برند و در ((اعلا عليين )) (آن جايى كه پرونده و روح نيكان مى باشد) جاى مى دهند.

در حديث ديگرى از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده است : هنگامى كه خداوند از بنده مؤ من خود راضى شد. به ((ملك الموت )) مى فرمايد: ((روح فلان بنده مرا پيش من آوريد؛ زيرا وى را آزمايش ‍ كردم آن طور كه او را مى خواستم يافتم . ((ملك الموت )) با پانصد فرشته كه همه آنان لباس هاى سبز پوشيده اند و به دست هر كدام شاخه هاى گل و زعفران است و نزد او مى آيند و هر كدام او را بشارتى مى دهند غير از بشارتى كه ديگران به وى داده اند مى گويند آماده شويد براى خارج كردن روح اين بنده مؤ من )).(68)

مرگ و فرشتگان غضب

وقتى عمر كسى به پايان مى رسد، اگر از مشركان و كافران و معصيت كارانى باشد كه هنوز توبه نكرده است ((ملك الموت )) به همراه فرشتگان ((غضب )) در حاليكه همه آنان لباسهاى سياه در بدن و وسيله هاى شكنجه در دست دارند.(69) با زشت ترين صورت و بداخلاق ترين قيافه بر او نازل مى شوند كه محتضر با مشاهده آنها به وحشت مى افتد و اعضاى او به لرزه مى آيد. آنها جايگاه او را در جهنم به وى نشان داده و به عذاب الهى و داخل شدن در آتش وعده مى دهند و جان او را با سخت ترين حالت مانند كندن پوست از بدن و بريدن گوشت آن با قيچى و مانند به گردش در آوردن ميله آسيا در حدقه چشم از بدنش ‍ بيرون مى كشند به طورى كه تمام رگهاى بدن را پاره مى كند.

قرآن در اين باره مى فرمايد: اى رسول گرامى ! ((اگر ستمكاران را هنگام سختى جان دادن مشاهده كنى در حالى كه فرشتگان ((عذاب )) دستهاى خود را گشوده باشند و گويند: روحهاى خود را بيرون آوريد. امروز به واسطه آن حرفهاى خلاف و ناروايى كه به خدا نسبت مى داديد و به آيات او كفر مى ورزيديد، به عذاب هاى خواركننده اى جزا داده مى شويد)).(70)

فرشتگان ((غضب )) منتظراند كه ((ملك الموت )) روح پليد و سياه او را از بدنش خارج كند و آنها با خفت و خوارى آن را از ((ملك الموت )) تحويل بگيرند و در عذاب سجين با روح هاى كفار و مشركان و جنايت كاران همنشين قرار دهند.

آنان وقتى از دنيا رفتند و داخل قبر و عالم برزخ شدند. عذاب موقتى برزخى شان تا روز قيامت شروع مى شود و در قيامت به عذاب دائم دچار خواهند شد.(71)

مرگ و حضور پيامبر و على

از جمله كسانى كه موقع جان دادن انسان ، به بالين او حاضر مى شوند، پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و اميرالمؤ منين عليه السلام و فرزندانشان مى باشند.

حاضر شدن ((پيامبر و على )) به بالين محتضر به اين جهت است كه بر كارهاى او شهادت دهند و او را به ((فرشته مرگ )) معرفى كنند. اگر محتضر از اولياء الله و دوستان و شيعيان اميرالمؤ منين باشد سفارش او را به ((ملك الموت )) مى كنند و مى گويند: اى ((گيرنده جان ها)) ملاحظه حال اين محتضر را بكن ؛ زيرا او از دوستان و شيعيان ما مى باشد. ((ملك الموت )) هم ، با كمال مهر و محبت و به آسانى جان او را از بدنش بيرون مى آورد. بعد از مرگ در پيشانى آن مؤ من نوشته مى شود اين شخص از دوستان و شيعيان على و اولادش مى باشد.

اما اگر انسان در حال مرگ ، ازم منافقان و دشمنان پيامبر اسلام و اميرالمؤ منين باشد. به ((ملك الموت )) مى گويند: اين شخص از دشمنان ما خانواده بوده و در دنيا ارتباطى با ما نداشته است . هر جور صلاح مى دانى با او رفتار نما و قبض روحش كن . ((فرشته مرگ )) هم ، با شدت و سختى جان او را از بدنش به بيرون مى كشد. بعد از مرگ هم ، در پيشانى او نوشته مى شود. اين شخص منافق است يا كافر. رواياتى در اين باره آمده است .

1 - حضرت على عليه السلام فرمود: هيچ كس نيست كه مرگش فرا رسد مگر آن كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و ائمه معصوم عليهم السلام همگى (با بدن مثالى ) نزد او مجسم و حاضر مى شوند به طورى كه آنان را مى بينند. اگر محتضر از مؤ منان باشد، وقتى ايشان را مى بيند به آنان علاقه پيدا مى كند و عشق مى ورزد. و اگر از مؤ منان نباشد هنگام مشاهده ايشان آنان را دشمن مى دارد و به ديدار آنان علاقه ندارد.(72)

2 - ابى حمزه ثمالى مى گويد: به امام باقر عليه السلام عرض كردم : هنگام مرگ ، ((فرشتگان )) با ما چه رفتارى دارند. فرمود: آيا مى خواهى ترا به چيزى بشارت دهم كه خوشحال شوى ؟ گفتم : آرى ، فرمود: هنگامى كه روح شخص مؤ من به گلويش رسد، رسول خدا صلى الله عليه و آله و اميرالمؤ منين عليه السلام نزد او حاضر مى شوند و در بالينش قرار مى گيرند.

حضرت رسول صلى الله عليه و آله به او خطاب مى كند و مى فرمايد: آيا مرا مى شناسى ؟ من رسول خدا هستم . آنچه در پيش رو دارى از آنچه ترك مى كنى براى تو بهتر است . اى ((روح پاك )) به سوى رضوان و رضايت و خشنودى خدا خارج شو. اميرالمؤ منين هم همين جملات را مى فرمايد.(73)

3 - در حديث ديگرى آمده است كه امام صادق عليه السلام فرمود: هرگاه دوستى از دوستان ما در سكوت مرگ قرار گرفت . رسول خدا صلى الله عليه و آله و اميرالمؤ منين عليه السلام و امام حسن و امام حسين عليهم السلام نزدش حاضر مى شوند به طورى كه او ايشان رامى بيند و آن بزرگواران او را به بهشت و رضوان بشارت مى دهند. و اگر محتضر از دشمنان ايشان باشد هنگام ملاقات ، از ديدن آنان كراهت دارد و نمى خواهد كه با او روبه رو شوند.(74)

4 - امام صادق عليه السلام فرمود: دوستان و طرفداران اميرالمؤ منين عليه السلام در سه موضع آن حضرت را مى بينند به طورى كه از ديدن او شادمان مى شوند. 1 - هنگام جان دادن . 2 - نزد پل صراط يا هنگام عبور از آن . 3 - در كنار حوض كوثر.(75)

5 - اميرالمؤ منين عليه السلام در جواب يكى از شيعيان واقعى و اصحاب باوفايش به نام ((حارث بن اعور همدانى )) فرمود: اى حارث همدانى ! بدان ، هر كس از مؤ منان و منافقان كه بميرد مرا مى بيند.(76)

6 - نيز حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: يا على ! دوستان و شيعيان تو در سه مكان وقتى ترا ببينند خوشحال مى شوند.

1 - هنگامى كه روح از بدن آنان خارج مى شود و تو شاهد بر ايشان باشى .

2 - هنگام سؤ ال نكير و منكر در قبر در حالى كه تو آنان را تلقين مى كنى .

3 - هنگامى كه وارد بر خدا مى شوند (و در كنار پل صراط) در حالى كه تو آنان را مى شناسى .(77)

سه روايت آخر گوياى اين است كه فقط اميرالمؤ منين عليه السلام موقع جان دادن به بالين محتضر حاضر مى شود. ولى از احاديث ديگرى كه در ((بحارالانوار)) آمده است : به دست مى آيد كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و بقيه ائمه معصوم و حتى فاطمه زهرا عليهاالسلام كنار محتضر حاضر مى شوند.

خوشا بحال كسانى كه در دنيا اعمال شايسته اى انجام دادند و به دستورات پيامبر و ائمه معصوم عليهم السلام عمل كرده اند و هنگام مرگ ، آن بزرگواران را در كنار خود مى ببنند و با خشنودى و خرمى چشم از اين جهان فرو مى بندند.

و آنان تا وقتى در دنيا به سر مى برند زبان حالشان چنين بوده است .

اى كه گفتى : فمن يمت يرنى   جان فداى كلام شيرينت
كاش روزى هزار مرتبه من   مردمى تا بديدمى رويت

مرگ سخت ترين حالت براى مجرم

عايشه مى گويد: روزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله به من فرمود: كدام حالت براى ميت از همه حالات سخت تر است ؟ عرض كردم : خدا و رسول آگاه ترند.

فرمود: اى عايشه ! تو بگو! عرض كردم : سخت ترين حالت وقتى است كه مى خواهند ميت را از خانه اش بيرون برند، اولاد او اطرافش را گرفته و فريادشان بلند است و مى گويند: ((وا ابتا وا ابتا)) ، فرمود: اين حالت بسيار سخت است ! اما سخت تر از اين اين هم هست ، عرض ‍ كردم : سخت تر از اين وقتى است كه ميت را در لحد گذارند و خاك رويش ‍ بريزند و او را تسليم خدا كنند، دوستان از كنار قبرش برگردند و او را تنها گذارند.

فرمود: از اين سخت تر هم مى باشد. عرض كردم : يا رسول الله ! شما بفرماييد. فرمود: از همه حالت براى ميت سخت تر، وقتى است كه غسال براى غسل دادن ميت داخل خانه او شود، انگشتر جوانى را از دست و پيراهن عروسى را از بدنش بيرون آورد و عمامه را از سر علماء و فقها بردارد.

در اين هنگام وقتى روح ، بدن را عريان بيند فرياد زند و با صداى بلند كه همه خلايق (مگر جن و انس )، بشنوند. گويد: اى غسال ! ترا به خدا قسم كه ! لباس مرا به آرامى بيرون آور؛ زيرا در اين ساعت تازه از دست ملك الموت راحت شدم .

زمانى كه غسال آب روى ميت ريزد فرياد زند و گويد: اى غسال ! ترا به خدا قسم آب را به آرامى روى من بريز، آن را ملايم كن كه نه سرد باشد و نه گرم ، زيرا جسد من در اثر خارج شدن روح از آن ، آتش گرفته و طاقت ندارد.

وقتى غسال مشغول غسل دادن شود، فريادش بلند گردد: اى غسال ! ترا به خدا قسم دست خود را به آرامى بر روى من بكش ؛ اين جسد به واسطه خارج شدن روح از آن ، مجروح شده و تحمل ندارد كه دست خود را با قوت بر آن بكشى .

موقعى كه از غسل دادن فارغ شد و ميت را در كفن گذاشت و پاهاى او را محكم بست ، فريادش بلند شود و گويد: اى غسال ! ترا به خدا قسم ! سر و صورت مرا با كفن نپوشان تا زن و بچه و بازماندگان ، مرا ببينند، زيرا اين آخرين ديدار است ، من امروز از آنها مفارقت كنم و تا قيامت مرا نمى بينند.

چون ميت را براى بردن به قبرستان ، از خانه خارج كنند، فرياد زند: اى جماعت ! در بردن من عجله نكنيد تا خانه و اهل و عيال خود را وداع كنم . سپس فرياد كند و گويد: من زن خود را تنها و بدون شوهر گذاشتم اذيتش ‍ نكنيد، اولاد من يتيم شدند به آنها ظلم روا نداريد؛ زيرا من امروز از خانه خود خارج شدم و ديگر به آنجا بر نمى گردم .

بعد از آن كه جنازه را به سوى قبرستان حمل كردند. گويد: شما را به خدا قسم ، عجله نكنيد تا صداى اهل و عيال خود را كه گريه و ناله مى كنند بشنوم ؛ زيرا من از آنها جدا مى شوم و ديگر تا روز قيامت صداى آنها را نمى شنوم .

چون جنازه را كنار قبر به زمين گذاشتند. فرياد زند و گويد: اى دوستان و برادران ! اى اهل و عيال و اى بازماندگان ! و اى همسايگان من ! دنيا شما را فريب ندهد كما اين كه مرا فريب داد، زمانه با شما بازى نكند، همين طور كه با من بازى كرد، از من عبرت گيريد؛ زيرا مالى جمع كردم و همه را براى ورثه گذاشتم بدون آن كه خود از آن استفاده كنم ! در حالى كه وقتى خداوند حساب آنها را رسد و در دادگاه ، مجرم شناخته شوم آن ها گناهان مرا به دوش نمى گيرند.

موقعى كه بر ميت نماز خوانده مى شود عده اى از دوستان و اهل و عيال او بر مى گردند. مى گويد: اى دوستان و برادران ! مى دانستم كه ميت در دل دوستان از زمهرير سردتر مى شود اما نمى دانستم به اين زودى از دل آنها بيرون مى رود و نسبت به آن سرد مى شوند.

بعد از آن كه ميت را داخل قبر نهادند. با فرياد بلند گويد: اى وارثين ! مال و منال زيادى جمع كردم و همه را براى شما گذاشتم . من با دست خالى و بدون اين كه چيزى از آن را براى خود حمل كنم و از ميان شما رفتم ، مرا فراموش نكنيد و از اين مال و ثروت بهره و نصيبى هم براى من قرار دهيد و با دعاى خير و صدقه ، مرا يارى كنيد و ياد نماييد.(78)