انسان از مرگ تا برزخ

نعمت اله صالحى حاجى آبادى

- ۳ -


مرگ و شكايتها

وقتى مجرم از دنيا برود و اعمال ناشايسته خود را ببيند قبل از آن كه او را دفن كنند از اعمال و كردار خود شكايت مى كند. اما متاءسفانه كسى شكايت او را نمى شنود! اگر هم بشنود عبرت نخواهد گرفت و به زودى فراموش خواهد كرد.

حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: وقتى يكى از شما از دنيا برود قيامت او برپا خواهد شد و تمام اعمال خود را از نيك و بد خواهيد ديد.

زمانى كه يكى از مجرمين از دنيا مى رود و او را به سوى قبرش حمل مى نمايند. ندا مى كند: اى برادران و اى دوستان ! من به نزد شما از آن چيزى كه برادر بدبخت شما در آن واقع شد شكايت مى كنم ؛ زيرا دشمن خدا ((شيطان يا دنيا)) مرا وعده فريب داد و به آن عمل نكرد، برايم قسم خورد كه من صالح ناصحى هستم ولى به من خيانت نمود.

نزد شما شكايت مى كنم از دوستان بى وفايى كه دنبال هوا و هوس ‍ مى رفتند و دائما دور مرا گرفته و به من تاءمين مى دادند و خود را حامى و طرفدار من مى دانستند و مى گفتند: ما تا آخر با تو خواهيم بود ولى الان از من تبرى جسته تنهايم مى گذارند و مى روند.

شكايت مى كنم از اولادم كه چقدر از آنان دفاع كردم ، به خاطر رفاه و راحتى آنها خود را به رنج و زحمت انداختم ، تمام مالم را در اختيارشان گذاشتم . آنها مالم را خوردند و مرا تسليم خدا و ملائكه نكير و منكر و قبر و برزخ مى كنند و بر مى گردند.

شكايت مى كنم از مالم كه چگونه آن را ضايع نمودم ، حق خدا و مردم را ندادم ، از هر راهى آن را جمع كردم ولى الان وزرو و بالم شده است جواب دادن از آن با من و سود و منفعتش براى ديگران است .

شكايت مى كنم به سوى شما از طول اقامتم در قبر و دورى سفرم ، از تنهايى و وحشت و ظلمت قبرم ، سئوال از بزرگ و كوچك اعمالم . پس ‍ حذر كنيد از آن چيزى كه به من نازل شد، واى از بلاى طولانى و رنج و عذاب بزرگ ؛ زيرا نه شفيعى براى من است و نه دوستى .

شكايت مى كنم از قبرم كه دائما فرياد مى زند و مى گويد: منم خانه تنگ و تاريك و پر وحشت . اى برادران و دوستان ! تا قدرت و توانايى داريد مرا نگه داريد و نگذاريد ببرند؛ زيرا به من وعده آتش و ذلت و خوارى و غضب جبار را داده اند، ((و احسرتا)) بر من ! از اين كه به دستور خدا عمل نكردم و در گناه زياده روى نمودم و از خداى خود خجالت نكشيدم ؟ اين فرياد و ناله ادامه دارد تا وقتى ميت را داخل قبر كنند. (79)

مرگ و شنيدن نداها

وقتى روح از بدن انسان خارج شد، سه ندا از جانب آسمان مى شنود و آن نداها چنين است .

اى پسر آدم ! آيا تو دنيا را ترك كردى يا دنيا ترا ترك نمود؟ آيا تو دنيا را جمع كردى يا دنيا ترا جمع نمود؟ آيا تو دنيا را كشتى يا دنيا ترا كشت و به قتل رسانيد؟

زمانى كه ميت را به غسال خانه بردند، سه ندا مى شنود. گويند: اى پسر آدم ! كجا شد آن بدن قوى تو، چرا ضعيف شده اى ؟ كجا رفت آن زبان فصيح و گوياى تو، چرا ساكت مانده اى ؟ كجايند دوستان و رفقاى تو، چرا وحشت كرده اى ؟

زمانى كه ميت را در كفن گذاشتند، سه فرياد مى شنود. به او گويند: اى پسر آدم ! بدون زاد و توشه به سوى سفرى دور و طولانى مى روى ، از منزل خود خارج مى شوى و ديگر به آن بر نمى گردى ، به سوى خانه هول ناك و پرخطر مى روى كه راه بازگشتى ندارى .

چون ميت را به سوى قبرستان حمل كنند، سه ندا مى شنود كه گويند: خوشا به حال تو اگر عملت نيك باشد، خوشا به حالت اگر همنشين تو رضوان خدا و رضايت او باشد، واى به حالت اگر همنشين تو سخط و غضب خداوند جبار باشد.

وقتى ميت را براى نماز بر زمين مى گذارند، سه فرياد مى شنود كه گويند: اى پسر آدم ! هر عملى كه تا حال انجام داده اى ، اگر آن نيك باشد نيك و اگر بد باشد بد خواهى ديد.

چون جنازه را كنار قبر گذاشتند، سه ندا از قبر مى شنود كه گويند: اى پسر آدم ! بر پشت من خندان بودى ولى در شكم من گريان خواهى شد، بر پشت من فرحناك و خوشحال بودى در حالى كه در شكم من محزون و غمگين خواهى شد، بر پشت من گويا بودى اما در شكم من ساكت و خاموش خواهى بود.

زمانى كه جنازه را در داخل قبر گذاشتند و آن را پوشانيدند و مردم به سوى خانه هاى خود حركت نمودند. خداوند متعال به او خطاب مى كند و مى فرمايد: اى بنده من ! تنها و بى كس ماندى ، دوستان و رفقايت ترا در تاريكى قبر تنها گذاشتند و رفتند! در حالى كه تو مرا به خاطر آنان نافرمانى مى كردى و از من اطاعت نمى نمودى . ولى امروز رحمت و كرامت من چنان شامل حال تو شود كه همه خلايق از آن تعجب كنند! من امروز از مادر نسبت به فرزندش به تو مهربان تر هستم .(80)

وقتى روح از بدن انسان خارج شد و او را غسل دادند و كفن نمودند و به سوى قبرستان حركت دادند. او از جلوى مردم و جنازه حركت مى كند، ارواح مسلمين و مؤ منين به استقبال او مى آيند و بر او سلام مى كنند، او را به آنچه خداوند براى او آماده كرده است بشارت مى دهند.

مرگ وارد شدن به زندگى جديد

در اين جا سئوالى پيش آيد كه آيا پس از مرگ ، انسان يك باره وارد عالم قيامت مى شود و كارش يكسره مى گردد؟ يا در فاصله مرگ و قيامت عالم ديگرى را طى مى كند و هنگامى كه قيامت برپا شد وارد عالم آخرت مى گردد.

از آيات و روايات استفاده مى شود: هيچ كس پس از مرگ بدون فاصله وارد عالم قيامت نمى شود؛ زيرا قيامت كبرا مقارن با يك سلسله انقلاب ها و دگرگونى هاى كلى در همه موجودات زمين و آسمان است (يعنى كوه ها، درياها، ماه ، خورشيد، ستارگان و كهكشانها در آن هنگام در وضع موجود خود باقى نمى مانند.

علاوه بر اين ، در قيامت اولين و آخرين مردم در يك سرزمين جمع مى شوند. ولى الان مى بينيم نظام جهان هنوز برقرار است و شايد ميليون ها و بلكه ميلياردها سال ديگر نيز برقرار باشد و ميلياردها ميلياردها انسان ديگر بعد از اين بيايند و در دنيا زندگى كنند.

هيچ كس در فاصله مرگ و قيامت در خاموشى و بى حسى فرو نمى رود. چنين نيست كه انسان پس از مردن در حالى شبيه بيهوشى فرو رود و هيچ چيز را احساس نكند، به طورى كه نه لذتى داشته باشد و نه درد و رنجى ، نه سرورى داشته باشد و نه غم و اندوهى .

بلكه انسان پس از مرگ بدون فاصله ، وارد مرحله اى ديگر از حيات مى گردد كه همه چيز را حس مى كند، از چيزهايى لذت و از چيزهايى رنج مى برد. البته لذت و رنجش بستگى به افكار و اخلاق و اعمال او در دنيا دارد.

اين مرحله ، يك فاصله و حد وسط ميان دنيا و قيامت است كه با پايان يافتن آن برزخ نيز پايان مى پذيرد و آنگاه قيامت برپا مى شود.

از نظر قرآن و روايات ، انسان پس از مرگ دو عالم ديگر را بايد طى كند، يكى عالمى كه مانند عالم دنيا پايان مى پذيرد كه اسم آن را (عالم برزخ يا عالم ارواح و) قبر مى نامند، ديگرى عالم قيامت كبرا كه به هيچ وجه پايان نمى پذيرد.

در قيامت به حساب كلى و جزيى خلايق رسيدگى مى شود، هر كس را طبق اعمال و كردارش جزا و پاداش مى دهند. نيكوكاران را در بهشت و نعمت ها و رضوان الهى داخل مى كنند و گناهكاران و بدكاران را در جهنم و

عذاب ها و شكنجه هاى آن وارد مى نمايند.

انسان در فاصله مرگ و قيامت ، داراى نوعى از حيات است . در آن حال شديدا احساس مى كند، مى گويد و مى شنود و از نوعى زندگانى سعادت آميز و خوش يا زندگى نكبت بار و پررنج و درد برخوردار است .

فصل دوم : ارواح در عالم برزخ

مقدمه

آنچه از آيات و روايات استفاده مى شود، آن است كه روح و جان هر انسانى با بدنش آميخته شده است مانند آميخته شدن آتش با ذغال و گلاب با برگ گل ، در ماهيت و حقيقت روح هرگز تغيير و نابودى پديد نمى آيد، آن چه از وجود انسان تغيير مى يابد و مى ميرد جسم خاكى او است .

جسم انسان نسبت به جان و روح او مانند لباس است نسبت به تن او، همان طورى كه انسان در طول مدت زندگى خود لباس هاى گوناگونى مى پوشد، همچنين از آن لحظه كه انسان به نشو و نما شروع مى كند در اثر حركت جوهرى ، شكل هاى مختلفى در او پديد مى آيد. يك وقت به شكل نطفه و پس از مدتى به شكل علقه (خون بسته )، پس از مدتى به صورت مضغه (پاره گوشت ) و هم چنين به شكل هاى گوناگونى در آمده تا در آخر به صورت طفل ، از شكم مادر بيرون مى آيد.

پس از آن هم ، باز قيافه و شكل او عوض مى شود: قيافه طفوليت او به جوانى و جوانى به پيرى مبدل مى شود و با رسيدن مرگ ، زندگى دنيايى او به زندگى برزخى و آخرتى مبدل مى گردد. همه اين حالات بر جسم انسان عارض مى شود، حالت و شكل قبلى مى ميرد و از بين مى رود، اما شخصيت و هويت اصلى او محفوظ مى ماند. لذا به يك نفر انسان شصت ساله ، با اين كه قيافه او كاملا با قيافه چهل سال پيش تفاوت كرده است مى گويند اين همان شخص چهل سال پيش است .

مرگ هم ، مانند جوانى و پيرى ، حالتى است كه بر انسان عارض مى گردد. زندگى دنيايى را از او مى گيرد، همان طورى كه پيرى حالت جوانى را از انسان مى گيرد و به حالت پيرى مبدل مى سازد، مرگ هم انسان را به عالم برزخ و آخرت وارد مى كند، جسم به جوهره اصلى خود كه خاك است بر مى گردد. روح انسان هم مانند جدا شدن آتش از ذغال ، از بدن جدا مى شود و در يك قالب مجرد از ماده ، (مانند موجودهايى كه در تلويزيون ظاهر مى گردد) زندگى برزخى خود را آغاز مى كند، همان طورى كه طفل پس از طى كردن دوران شكم مادر، دوران زندگى دنيوى را آغاز مى كند.

از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمود: شما، براى نابود شدن خلق نشده ، بلكه براى باقى ماندن به وجود آمده ايد و جز اين نيست كه شما از سرايى به سراى ديگر منتقل مى شويد! حقيقتا (نفس و روح ) شما در زمين ، غريب و در بدن ها زندانى است ، (زيرا از جنس عالم ماده نيست ).(81)

نيز از آن حضرت نقل شده كه فرمود: پيامبران خدا نمى ميرند، بلكه از سرايى به سراى ديگر منتقل مى شوند.(82)

اين مطلب ثابت و معلوم است كه بعضى افراد اقوام و دوستان خود را پس ‍ از مرگشان در خواب مى بينند و با آنها گفت و گو مى كنند. حتى بعضى اوقات از راهنمايى هاى آنها استفاده مى نمايند؛ زيرا آنها زنده اند و در عالمى كه ويژگيهاى آن را نمى دانيم زندگى مى كنند و از عالم دنيا اطلاع دارند و ارتباطشان به كلى از آن قطع نشده است .

احضار ارواح مردگان دليل ديگرى بر بقاى روح در عالم برزخ است قطع نظر از حكم شرعى آن عمل ، اين طور كه نقل مى كنند: صاحبان اين فن ، روح هر مرده اى را كه بخواهند حاضر كرده و با آن سئوال و جواب مى كنند؟! (اگر چه احضار ارواح هنوز به عنوان مسئله عملى ثابت نشده و اگر در آينده ثابت شود براى تحكيم عقايد مذهبى دليل استوار و قاطعى خواهد بود.)

ارواح در قالب جديد

بعضى از آن كه دوران عمر انسان به پايان رسيد و روح از بدن جدا شد، عالم برزخ شروع مى شود. روح داخل بدن مثال و برزخى مى شود و به فعاليت خود ادامه مى دهد، بدن مثالى از لحاظ شكل و قيافه مانند بدن خاكى است . فرق آن با بدن خاكى اين است كه بدن مثالى جسم و ماده نيست ، سنگينى ندارد، لطيف تر از هوا است ، چيزى مانع آن نخواهد شد، هر نقطه اى كه قرار بگيرد همه چيز و همه جا را مى بيند، اين طرف و آن طرف ديوار و راه دور و نزديك برايش تفاوتى ندارد، به يك چشم بر هم زدن همه جهان را سير مى كند و در آسمان ها پرواز مى نمايد.

از امام صادق عليه السلام نقل شده است : بدن مثالى (و برزخى ) را اگر ببينيد مى گوييد، اين همان بدن دنيايى است .

اگر شما پدر يا يكى از بستگان خود را در خواب ببينيد با همان مى بينيد! اگر چه آن بدن ده ها سال گذشته در خاك پوسيده شده است . اما در قالبى سالم به خواب شما مى آيد و مطالب واقعيت داراى را براى شما مى گويد كه : بعد از بررسى معلوم مى شود همه ، مو به مو درست و واقعيت داشته است .

گاهى روح در بدن سالمى به خواب انسان مى آيد و از آينده خبرهايى مى دهد كه بدون كم و زياد بعدا واقع مى شود.

هر انسانى در همين دنيا، دو بدن دارد يكى سنگين و ديگرى سبك ، بدن سنگين همين بدنى است كه در بيدارى با هم گفت و گو مى كنيم و رفت آمد داريم .

بدن سبك آن است كه ، در حالت خواب با هم ديگر برخورد مى نماييم ، مسافرت مى كنيم ، به آسمان مى رويم ، جاهايى را كه نرفته و نديده ايم مى رويم و مى بينيم .

آرى ، هنگام خواب و مرگ روح از بدن مفارقت مى كند. ولى در حالت خواب به كلى قطع علاقه نمى كند، هنوز علاقه جزيى به بدن دارد. و در هنگام مرگ روح علاقه خود را بسيار كم مى كند به طورى كه فقط از دور آن را مشاهده مى نمايد؛ زيرا قصد ندارد تا روز قيامت به بدن برگردد. اما در قيامت بعد از آن كه ذرات انسان به هم متصل شد و از قبر بيرون آمد، باز روح ، قالب مثالى را رها كرده و به همين بدن خاكى برمى گردد.(83)

بدن بايد با آلتى كه در دنيا داشته و با آن اعمال خير و شر را انجام مى داده وارد شود؛ چرا كه هر مجرمى را با آلت جرم به دادگاه مى برند و محاكمه مى نمايند.

زندگى عالم برزخ مانند زندگى در عالم خواب است ! انواع شادى ها و غمها، لذت ها و شكنجه ها را، در عالم خواب داريم همان گونه كه در بيدارى داريم ، در عالم خواب روح خوشحالى مى كند جسم و بدن هم لذت مى برد، روح ناراحت و خسته مى شود، از كوه پرت مى شود، در بدن هم اثر مى گذارد و آن را خسته و ناراحت مى كند.

ارواح مؤ منان به صورت انسان

مؤ منانى كه از دنيا رحلت مى كنند، در عالم برزخ به صورت هاى برزخى كه شبيه صورت انسان است مثل و مصور مى شوند نه به صورت هاى ديگر.

ابن ظبيان مى گويد: من در خدمت حضرت امام جعفر صادق عليه السلام بودم كه فرمود:

مردم درباره ارواح مؤ منان پس از مرگ چه مى گويند؟

عرض كردم : مى گويند: آنها پس از مرگ در حواصل (سنگدان و چينه دان ) مرغان سبز رنگ قرار مى گيرند.

فرمود: ((سبحان الله ))! مؤ من در نزد خدا گرامى تر از آن است كه روح او را در ((سنگدان )) مرغى قرار دهد، لكن چون وقت ارتحال مؤ من مى رسد، رسول خدا صلى الله عليه و آله و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام به نزد او مى آيند، در حالى كه با آنها ملائكه مقرب پروردگار هم هستند.

اگر خداوند زبان مؤ من را با شهادت به توحيد پروردگار و به نبوت پيامبر صلى الله عليه و آله و ولايت اهل بيت عليه السلام گويا كند، آنها به نفع او شهادت مى دهند و فرشتگان مقرب هم با شهادت آنها شهادت خواهند يافت .

و اگر زبان مؤ من در آن حال بسته باشد! خداوند پيامبر خود را از ضمير و قلب او آگاه مى كند، پس رسول خدا بر ايمانش گواهى مى دهد، بر اساس ‍ شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام و فرشتگانى هم كه حضور دارند نيز گواهى خواهند داد.

پروردگار چون روح مؤ منان را به سوى خود قبض مى كند، آنها را در بهشت مى برد. و در صورتى مانند صورت آنها قرار مى دهد، به طورى كه در بهشت مى خورند و مى آشامند، چون روح شخصى كه تازه از اين دنيا رفته بر آنها وارد مى شود، ايشان را به همان صورت هايى كه در دنيا داشتند مى شناسند.(84)

ابوبصير نيز از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده : ارواح مؤ منان در بهشت كنار درختى به صورت اجساد بشر قرار دارند و بدين صورت ها شناخته مى شوند، يكديگر را مى شناسند و با هم گفت و گو مى كنند.

چون روح تازه اى بر آنها وارد مى شود، مى گويند: فعلا او را پرسش ‍ واگذاريد؛ چرا كه از مقام هولناك و ترس عظيمى رهايى يافته است .

سپس از او مى پرسند: فلان كس چه كرد؟ و فلان كس كجا است ؟ اگر در پاسخ بگويد: او زنده بود، ارواح اميد خير و رحمت و سعادت را درباره او دارند. اگر بگويد: مرده است ، ارواح مى گويند: واى به حال او به پستى گراييد و سقوط كرد.

اگر او از اهل بهشت مى بود مسلما با بهشتى ها بوده است ، چون در ميان آنها نيامده معلوم مى شود كه به جهنم رفته است .(85)

ارواح كفار به صورت شيطان

همان طور كه ارواح مؤ منان به صورت انسان در مى آيند و به ديدن اهل خود مى روند، ارواح كفار هم ، به صورت شياطين و ملكاتى كه در آنها بوده اند درد مى آيند (مانند صورت سگ ، خوك ، ميمون ، مار، عقرب ، مورچه و غيره ) و در حجره هايى از آتش منزل مى كنند و از خوراكى ها و آشاميدنى هاى اهل آتش مى خورند و مى آشامند.(86)

هيچ روح كافرى نيست مگر آن كه هنگام ظهر به ديدار اهل و عيال خود مى رود، اگر ببيند اهلش به اعمال نيك مشغول اند براى او موجب حسرت و ندامت خواهد شد؛ چرا كه فرزندان و اهل بيت او به كارهاى نيك و شايسته مشغول اند و او از آنها غافل بوده و كارى براى نجات خود انجام نداده است .

در روايت ديگرى وارد شده : وقتى كافر اهل خود را زيارت مى كند، كارهاى نيكى كه خانواده اش انجام مى دهند از او پوشيده و مخفى مى شود و كارهاى زشت و ناپسند آنان براى او آشكار و هويدا مى گردد.(87)

ارواح ارتباط با بدن ها را قطع نمى كنند

وقتى انسان از دنيا رفت و روحش در قالب مثالى به خود صورت گرفت ، روح علاقه خود را به كلى از بدن قطع نمى كند! روح انسان خواب علاقه خود را از بدن كم كرده و بدن در حال خواب ، مقدارى سرد مى شود، ولى در حال مرگ ، روح بيشتر علاقه خود را از بدن قطع مى كند و يك ارتباط ضعيفى باقى مى ماند.

به عبارت واضح تر: علاقه و ارتباط روح با بدن بر سه گونه است .

1 - ارتباط كامل و تمام مانند حيات و زندگى پيش از مرگ .

2 - ارتباط متوسط، مانند ارتباط روح با بدن در حالت خواب ؛ زيرا مانند مرگ است .

3 - ارتباط كم و ضعيف كه در حال مرگ تحقق يافته .

در روايت وارد شده است كه : روح پس از مرگ ، در روز سوم ، پنجم ، هفتم ، چهلم و سال به ديدن بدن مى آيد و جسم را مى بيند و از آن چه به سر آن آمده ناراحت مى شود.(88)

در وقت خروج روح ، انسان بدن خود را مى بيند و به دنبال آن تا قبر مى رود. به واسطه همين علاقه جزئى مى بينيم كه قبور ائمه اطهار صلى الله عليه و آله و علما و اولياء الله منشاء اثر و نزول بركات و برآورده شدن حاجات است در حالى كه مخاطب به سلام و درود و صلوات ها، ارواح برزخى آنها هستند نه بدن هايى كه در قبر خوابيده اند.

آداب جسد

بايد توجه كرد كه بدن ميت داراى احترام است . از اين جهت بدن را نبايد در مزبله انداخت يا در بيابان رها كرد، به خصوص بدن مؤ من را كه احترام آن لازم است ؛ زيرا احترام به روح است .

از اين جهت برزخ را به عالم قبر تعبير نموده اند، در حالى كه برزخ هزاران برابر از عالم دنيا بزرگ تر است تا چه رسد به قبر، ولى به واسطه همين ارتباط جزئى به عالم قبر تعبير نموده اند و از سئوالات برزخى به سئوال قبر تعبير كرده اند.

قبر ميت بايد به اندازه بدن او باشد، ميت را بايد در ميان قبر راحت بخوابانند، آن را به اندازه كافى گود كنند، در جايى كه مى خواهد كسى از دنيا برود، كارى نكنند، كه از نزول ملائكه جلوگيرى شود، آدم جنب داخل نشود، قرآن قرائت كنند، پاى محتضر را به سمت قبله دراز نمايند، دعاى ((عدليه )) و سوره ((يس )) و ((وصافات )) بخوانند چيز سنگين روى سينه او نگذارند و بهتر است افرادى كه وارد مى شوند با وضو باشند؛ زيرا محل جان دادن ميت محل نزول فرشتگان و ارواح مقدس معصومين عليه السلام است .

كسى كه از دنيا مى رود بايد مؤ منين براى تشيع جنازه او اجتماع كنند، او را به سه آب ، (سدر و كافور و آب خالص ) سه بار غسل دهند و در سه يا پنج پارچه كفن نمايند.

بعد او را وارد قبرستان كنند و تا هنگام ورود در قبر تدريجا نزديك قبر نمايند، اگر مرد است بدن را پايين قبر و اگر زن است از پهلو داخل كنند، در ميان قبر صورت او را برهنه نموده و روى خاك گذارند. (كنايه از اين كه خداوندا بهترين جاهاى بدن خود را كه موجب شرف و آبروى من بود اينك در مقابل مقام عظمت و جلال تو به روى خاك مى نهم .)

بايد براى او تلقين بخوانند و جريد تين (دو چوبى كه زير بغل ميت مى گذارند) در زير بغل هايش بگذارند، در چهار گوشه قبر او تربت حضرت سيد شهدا عليه السلام را بريزند.

اين ادب و اعمال كه انجام مى گيرد گرچه با بدن و جنازه اى است كه در قبر افتاده است ولى روحش خوشحال مى شود. اين كارها احترام به روح مؤ من است چون عمرى اين بدن آلت دست روح بوده و روح را براى رسيدن به كمال ، يارى كرده است . از اين جهت بدن ميت مورد احترام قرار مى گيرد، و مى گويند: شب اول قبر از آن سئوال مى كنند و بدن را در قبر، عذاب يا اكرام مى نمايند.

ارواح مؤ منان با خانواده ها

به واسطه علاقه اى كه بين ارواح مؤ منان و بازماندگانشان وجود دارد آنها به ديدن اهل و عيال خود مى آيند و با آنان ملاقات مى كنند؛ روح مؤ من با همان صورتى كه مصور شده به دنيا نزول نموده . اقوام و ارحام و اهل بيت و افرادى را كه به آن ها علاقمند است ملاقات كرده و از حالات و سرگذشت آنان اطلاع مى يابد.

حفص بن بخترى از امام صادق عليه السلام روايت مى كند كه فرمود: مؤ من ، اهل خود را مى بيند و آن چه را كه موجب محبت او است مشاهده مى نمايد، ليكن چيزهايى كه موجب كراهت او مى گردد از نظر او پوشيده مى شود.

نيز فرمود: بعضى از مؤ منان در هر هفته يك بار، روز جمعه به زيارت و ملاقات اهل خود مى آيند، بعضى ديگر بر حسب مقدار عمل خود مى توانند آنان را ملاقات و زيارت كنند.(89)

ابوبصير نيز از آن حضرت نقل مى كند: هيچ روح مؤ منى نيست مگر آن كه در هنگام ظهر به ديدار اهل خود مى رود، اگر ديد اهلش به اعمال نيك مشغول است ، حمد و سپاس خداى بر اين نعمت به جاى مى آورد.(90)

در حديث ديگرى آمده است : اسحق بن عمار از موسى بن جعفر درباره ارواج گذشتگان سؤ ال مى كند: آيا آنها اهل خود را ملاقات و ديدار مى كنند؟ فرمود: آرى ، گفتم : در چه مقدار از زمان ؟ فرمود: در هر جمعه و در هر ماه و در هر سال يك يار بر حسب مقام و منزلت مؤ من .

گفتم : به چه صورتى آن ها براى ديدار اهل خود مى روند، فرمود: به صورت پرنده لطيفى كه خود را به ديوارها مى زنند و از اهل خود آگاه مى شوند پس اگر آن ها را در خير و خوبى مشاهده كنند خوشحال مى شوند، و اگر در حال بد و حاجت مندى و اندوه بنگرند غم ناك و ناراحت مى گردند.(91)

عبدالرحيم قيصر مى گويد: به آن حضرت عرض كردم : آيا مؤ من اهل خود را ديدار و زيارت مى كند، فرمود: بلى از پروردگارش اذن مى طلبد. خداوند هم ره او اذن مى دهد و دو فرشته نيز همراه او گسيل مى نمايد، آنها به سراغ اهل او به صورت بعضى از پرندگان آمده و بر خانه او قرار مى گيرند، به طورى كه آن مؤ من ، كلام اهلش را مى شنود و به آنها نگاه مى كند.

البته در اين جا كه حضرت فرمود: روح مؤ من به صورت پرنده اى بر ديوارها مى نشيند، مراد اين نيست كه واقعا روح به صورت مرغى در مى آيد، (ممكن است انسان بعضى اوقات مرغى را كه بر روى ديوار خانه مى بيند واقعا فكر كند كه روح مرده او باشد!؟)

بلكه حضرت مى خواهد بفرمايد: همان طور كه مرغها بر روى ديوارهاى شما مى نشيند و به آسانى رفت و آمد مى كنند روح مؤ من هم از خانه خود سركشى مى كند و از اهل و عيال خود و احوال آن ها اطلاع پيدا مى كند.

ارواح و ديدار با جسدها

بعد از آن كه روح انسان از بدن جدا شد و جسد بى جان او را داخل قبر نمودند. روح ، جسد را فراموش نمى كند و گاه گاهى به ديدن آن مى آيد و حالاتش را مشاهده مى كند، از وضع تاءسف بار آن حسرت مى خورد، گريه مى نمايد و سخنانى با بدن مى گويد.

حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: وقتى روح از جسد انسان جدا شد و جنازه او را دفن كردند، سه روز بعد از آن ، از خدا اجازه مى خواهد و مى گويد: خدايا! به من اذن بده تا بروم و جسد خود را مشاهده كنم و ديدارى از او نمايم و ببينم چه بر سرش آمده است .

خداوند اذن مى دهد: روح كنار قبرش مى آيد و از دور نظر مى كند مى بيند، آب از بدن و دهان و بينى او روان شده است . مدتى طولانى گريه مى كند و مى گويد: اى جسد بيچاره ! و اى دوست صميمى من . آيا در زمان حيات و زندگى خود چنين روزى را به ياد مى آوردى ؟ آيا اين منزل وحشتناك و پر بلا و غم و اندوه و پر ندامت را به ياد داشتى ؟ بعد از آن از كنار قبر جدا مى شود و مى رود.

وقتى پنج روز از زمان دفن ميت گذشت . باز مى گويد: خدايا! به من اذن بده تا بروم و جنازه خود را مشاهده كنم . خداوند به او اجازه مى دهد: مى آيد به سوى قبر و از دور به بدنى كه داخل قبر است نظر مى كند، در حالى كه خون از بينى و دهان و دو گوش او بيرون مى آيد و سر و صورت او را چرك و خون فرا گرفته است . باز گريه طولانى مى كند به حال او حسرت مى خورد و مى گويد: اى جسد من ! آيا در زمان حيات خود به فكر اين منزل پر از غم و غصه و پر از مار و عقرب و كرم هايى كه بدن ترا مى خورند بودى ؟ آيا به فكر از هم پاشيدن بدن و اعضاء و جوارح خود بودى ؟ بعد از آن به مكان خود باز مى گردد.

پس از آن هفت روز كه از دفن بدن گذشت روح از خدا اذن مى خواهد كه بيايد و جسد خود را ملاحظه كند. وقتى مى آيد و جسد را از دور ملاحظه مى كند، مى بيند بدن كرم افتاده است . باز گريه طولانى مى كند و مى گويد: اى جسد مسكين و بيچاره من ! آيا در زمان حيات خود كه با فرزندان و خويشان ، عزيزان و همسايگان به سر مى بردى ، به ياد اين روز تنهايى و غربت خود بودى ؟ كجا هستند برادران و دوستان و همسايگان تو، تا در جوارشان به سر مى برى و مسرور باشى ؟ ولى امروز آنان بايد بايد تا روز قيامت براى من و تو گريه كنند.

يك ماه كه از هنگام دفن گذشت روح ، اطراف قبر مى آيد تا مشاهده كند، مال و اولادى كه از او باقى مانده است چه اعمالى برايش انجام مى دهند؟ چگونه اموال او را تقسيم مى كنند و بدهكارى هاى او را مى پردازند؟ او را چگونه از گرفتارى خلاص مى كنند؟

روح تا يك سال اطراف قبر مى گردد و نظر مى كند، كه چه كسانى براى او طلب استغفار مى نمايند؟ چه كسانى براى او محزون و ناراحتند؟ بعد از تمام شدن سال ، روح به جايى كه همه ارواح ، در آن جا اجتماع كرده اند مى رود تا روزى كه در صور دميده شود و همه مردگان دومرتبه زنده شوند. (92)

زيارت اهل قبور

فته شد كه : ارواح با اهل دنيا ارتباط دارند، به ديدار و ملاقات اهل و عيال خود مى آيند، كارهاى خوب و بد آنها را مشاهده مى كنند و از اعمالشان خوشحال و ناراحت مى شوند.

حال ببينيم ، آيا زنده ها هم بايد به زيارت مردگان بروند يا خير؟ رواياتى در اين زمينه وارد شده كه : بايد مرده ها را فراموش نكرد و به زيارتشان رفت ؛ زيرا آنان از زيارت بازماندگان خوشحال و از زيارت نكردن آنها ناراحت مى شوند.

عبدالله بن سليمان مى گويد: از حضرت امام محمد باقر عليه السلام درباره زيارت اهل قبور سئوال نمودم : آيا به زيارت آنان بروم ؟

فرمود: بلى ؛ چون روز جمعه شود آنان را زيارت كن ؛ زيرا هر كدام از آنان در تنگى و ناراحتى باشند، در بين طلوع صبح صادق و طلوع آفتاب گشايش مى يابند. در اين موقع هر كس به زيارت آنها رفته باشد علم و اطلاع پيدا مى كنند! ليكن چون آفتاب طلوع كند ديگر قادر بر توجه به امور دنيا و زيارت اهل خود نيستند.

عرض كردم : آيا آنها از افرادى كه به زيارت قبورشان مى روند علم پيدا مى كنند و از ديدن آنها خوشحال مى شوند؟ فرمود: آرى ، و نيز از بازگشت زائرين به محل و خانه خود وحشت مى كنند و ناراحت مى شوند.(93)

نيز محمد بن مسلم مى گويد: به حضرت صادق عليه السلام عرض كردم : آيا به زيارت مرده ها برويم ؟ فرمود: آرى ، عرض كردم : آيا آنها از رفتن ما به سوى قبرهايشان مطلع مى شوند؟ فرمود: به خدا سوگند آرى ! از آمدن شما بر سر قبرهايشان خبردار مى شوند و از ديدنتان خوشحال مى گردند و با شما انس مى گيرند.

عرض كردم : وقتى سر قبرشان رفتيم آنان را چگونه زيارت كنيم و چه بگوييم ؟ فرمود: بگو: خدايا! زمين را از طرف پهلوهاى آنان بگستران ، ارواح آنان را به سوى خود بالا بر، مقام رضوان و خشنودى خود را به آنان برسان ، و از رحمت خود در آستانه آنها فرود آور كه به واسطه آن ، تنهائيشان به جمعيت و وحشت شان به انس تبديل شود، به درستى كه تو بر هر كارى توانايى .

چون در بين قبرها هستى يازده مرتبه سوره ((قل هو الله )) را قرائت كن و ثوابش را به روح آنان هديه نما؛ زيرا كسى كه اين عمل را به جاى آورد خداوند به عدد همه مردگان ثواب و پاداش به او عنايت فرمايد.

عبدالله بن سنان مى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم : سلام كردن بر اهل قبور چگونه است ؟ فرمود: چنين مى گويى سلام بر اهل خانه هايى از مؤ منين و مسلمين ، شما زودتر از ما جلودار بوديد و پيش از ما رفته ايد، ما نيز انشاءاله به شما ملحق خواهيم شد.

در روايات زيادى وارد شده است كه : پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و ائمه معصوم عليهم السلام هر شب پنج شنبه با جمعى از مردم به زيارت مردگان مى رفتند و در قبرستان بقيع و وادى السلام براى اموات دعا و طلب آمرزش مى نمودند.

فوائد زيارت اهل قبور

لازم است بدانيم زيارت مردگان چيست ؟ مسلم است كه زيارت اهل قبور به خصوص علماء و شهداء و مقربان درگاه خدا فوائد بسيارى دارد. از جمله :

1- زيارت قبور ائمه و مقربان ، زائر را از هر آلودگى و خباثت نفس و گناه پاك و منزه مى سازد.

2- زيارت قبور ائمه و مؤ منان ارتباط پيدا كردن با روح متوفى است ، زيارت كننده از آن روح پاك مدد مى گيرد، هر چه روح پاك تر و عالى تر باشد، زائر بهره بيشترى از او خواهد برد.

3- حاجت انسان بر سر قبر علماء و صلحا و شهداء، بيشتر برآورده مى شود، اصولا در جاهايى كه مردمان بزرگ و اولياء خدا دفن شده اند مردم بيشتر به زيارت مى روند و حاجت بيشترى مى گيرند.

4- زيارت اهل قبور، انسان را به ياد مرگ و عالم قبر مى اندازد، او را آخرت و خدا نزديك مى كند، كم تر دل دنيا مى بندد و خود را در آينده جزء اموات به حساب مى آورد.

5 - ناراحتى زائر كم تر مى شود و در اثر زيارت و گريه بر بالين قبور، غم و قصه او از بين مى رود، عقده هاى او بيرون ريخته مى شود. در روايات آمده است : هر وقت خيلى خوشحال يا ناراحت مى باشى به قبرستان برو و قدرى راجع به ساكنان آن جا فكر و تاءمل كن تا به حالت عادى بر گردى .

6- هم تو با آن ها و هم آنان با تو انس مى گيرند! از رفتن تو به زيارت آنان خوشحال و خشنود مى شوند، و درباره تو دعا مى كنند.

چون روح ميت كه به زيارت خود ارتباط بيشترى دارد زيارت اموات بر سر قبرشان اثر بيشترى خواهد داشت . نبايد گفت : براى اموات فرقى ندارد! چه سر قبرستان رويم و چه جاى ديگر، فقط به ياد آن ها بودن كافى است ؟

مؤ منانى كه به زيارت اهل قبور مى روند به واسطه دريچه قبور، خود را به روح آن معصوم ، عالم ، شهيد، مؤ من و مقرب درگاه خدا مرتبط نموده و به اين وسيله با تمام وسعت عالم معنى با ارواح ارتباط پيدا مى كنند و بهره كافى مى گيرند.

پذيرايى سلمان از زائرين خود

براى اين كه متوجه شويم : زيارت اهل قبور بى فايده نيست و اثراتى دارد و حتى اهل قبور خوشحال شده و بعضى اوقات از زائرين و ميهمانان خود پذيرايى كرده اند! داستان يكى از علما كه ابتدا به زيارت اهل قبور معتقد نبود و بعدا معتقد شده بود را نقل مى كنيم :

مرحوم آيه الله حاج شيخ محمد جواد انصارى همدانى فرموده اند: من سابقا به زيارت قبر غير پيامبر و امام نمى رفتم و به آن كار معتقد نبودم ؛ زيرا تصور مى كردم كه فقط از قبور ائمه هدى و معصومين عليهم السلام كه به مقام قرب و طهارت مطلقه رسيده اند گشايش حاصل مى شود و انسان به حاجات خود مى رسد و فقط آن ها اطلاع پيدا مى كنند و زائرين خود را مورد لطف و توجه قرار مى دهند و از قبور غير معصوم و مقربين اثرى مترقب نيست و كارى از دست آنها ساخته نمى باشد.

تا در سفرى كه براى اولين بار به همراه جمعى از علما و شاگردان روحانى خود به عتبات عاليات به جهت زيارت مشرف شديم . در ايام اقامتمان در كاظمين ، روزى براى تماشاى بناى ايوان شكسته مدائن كه به حقيقت موجب عبرت بود از بغداد به سوى آن جا رهسپار شديم .

پس از تماشاى شهر و ايوان معروف و طاق كسرى ، و پس از به جاى آوردن دو ركعت نماز كه مستحب است در ايوان خوانده شود، به سمت قبر سلمان فارسى و حذيفه يمانى كه در كنار آن قرار دارد به راه افتاديم .

در كنار قبر سلمان ، نه به جهت زيارت بلكه براى رفع خستگى و استراحت ،

با دوستان و رفقا نشسته بوديم ، ناگهان سلمان خود را به صورت واقعيش ‍ نشان داد و به حقيقت خود تجلى نمود و از همه ما پذيرايى كرد، چنان روح او لطيف و صاف و بدون ذره اى از كدورت بود كه ما را در عالمى از لطف و محبت و صفا فرو برد، چنان در فضاى وسيع و لطيف و بدون مانع از عالم معنى ما را داخل كرد كه بدون شك مانند فضاى بهشت پر از لطف و صفا بود.

آيه الله شيخ محمد جواد مى گويد: من از اين كه به جهت زيارت در كنار قبر او نيامده بودم شرمنده شدم و خجالت كشيدم ! سپس به زيارت قبر او پرداختم . از آن زمان من نيز به زيارت قبور غير ائمه طاهرين عليه السلام (از قبيل قبور علما و صلحا و مقربان و اولياء خدا) مى روم و از آنان مدد مى گيرم ، حتى به زيارت قبور مؤ منان ، و مردم عادى در قبرستان ها مى روم و به شاگردان خود هم سفارش كرده ام كه از اين فيض الهى محروم نمانند.(94)

بخش دوم : برزخ

فصل اول : تعريف برزخ

تعريف برزخ

در تعريف ((برزخ )) چنين گفته اند: فاصله بين دو چيز را ((برزخ )) مى گويند: مانند پرده اى كه بين زن ها و مردها زده شود، ديوار بين دو خانه ، مرز بين دو ملك ، فاصله بين دو نهر آب يا دو دريا، كسى كه بين دو نفر واقع مى شود كه با هم نزاع نكنند، همه اين ها را ((برزخ )) مى نامند.

((برزخ )) عالمى بين ((دنيا)) و ((آخرت )) است كه آن را عالم قبر هم مى گويند: فاصله بين مرگ تا قيامت ، بين دنيا و آخرت از هنگام مرگ تا برانگيخته شدن در روز قيامت را ((برزخ )) گويند.(95)

((برزخ )) نه مربوط به دنيا است و نه مربوط به آخرت . مربوط به دنيا نيست ؛ چون زندگى آن جا مانند زندگى دنيا نمى باشد؛ زيرا روح در دوران برزخ ، در قالب مثالى نازك و هوايى نرم تر از بدن فعلى قرار مى گيرد كه در آن ، جرم و تيرگى مادى و لطافت مجردات نيست . بلكه جسمى بين بدن و روح است .

عالم برزخ از نظر وسعت نسبت به دنيا، مانند دنيا نسبت به رحم مادر است بدين جهت نمى توانيم ويژگى هاى عالم برزخ را تصور كنيم ، چنان چه كودك در رحم مادر نمى تواند ويژگى هاى دنيا را بفهمد با اين كه به زودى به عالم دنيا وارد مى شود.

كلمه ((برزخ )) سه مورد در قرآن وجود دارد و در هر سه مورد به معناى فاصله بين دو چيز آمده است . آن موارد از اين قرارند:

1- مرج البحرين يلتقيان بينهما برزخ لايبقيان (96)

خداوند، ((دو دريا را به هم آميخت و ميان آن دو، فاصله اى قرار داد تا هيچ كدام از مرز و حد خود خارج نشوند)).

2- و جعل بينهما برزخا و حجرا محجورا(97)

و خداوند ((بين دو دريا (درياى شيرين و خوش گوار و درياى شور و تلخ ) فاصله و حايلى قرار داد تا هميشه از هم جدا باشند.))

3- و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون (98)

((و از پشت سر آن ها (از لحظه مرگ ) تا روز قيامت و بر انگيخته شدن فاصله و برزخى قرار داده شده است .))

در اين سه آيه ، ((برزخ )) به معناى فاصله بين دنيا و آخرت و بين دو دريا و دو آب آمده است :

در نهج البلاغه هم كلمه ((برزخ )) در دو مورد آمده است :

1- سلكوا فى بطون البرزخ سبيلا (99)

حضرت على در رابطه با پادشاهان و كسانى كه در دنيا داراى مقام و عزت ، اعتبار و افتخار، قدرت و شوكت بودند مى فرمايد: آن ها پس از مرگ ((در درون برزخ (قبرها) خزيدند)) و زمين بر آنها مسلط شد، از گوشت هايشان خورد و از خون هايشان آشاميد، در حفره هاى گورستان صبح كردند در حالتى كه به صورت درختى خشك و بدون رشد بودند.

آن حضرت در اين جا ((برزخ )) را به معناى قبر گرفته اند؛ چون مى فرمايد: در درون ((برزخ )) آرميدند و قبر را ((دوزخ )) ناميده است ؛ زيرا فاصله بين ميت و اهل دنيا يا بين دنيا و آخرت است .

2- در رابطه با اهل ذكر مى فرمايد:

فكانما اطلعموا غيوب اهل البرزخ فى طول الاقامه (100)

خداشناسان و اهل ذكر چنان به آخرت ايمان و يقين دارند كه گويا دنيا را به پايان رسانده و به آخرت وارد شده اند، امور آخرت را كه ديگران از آن ها آگاه نيستند مشاهده نموده و به چشم ديده اند تا جايى كه مى فرمايد:

((گويا آنان از پشت ديوار اين جهان سر بر آورده و بر احوال پنهان برزخيان اطلاع يافته و آن ها را مى نگرند)).

اثبات برزخ

يكى از مشكلات بسيار مهم دانشمندان ، اثبات برزخ و قبول زنده شدن در قبر است . و اين كه آيا برزخ چيست و كجا واقع است ؟ آيا مرگ تنهاست يا يك حيات و زندگى مخصوص و مرموز؟ آيا برزخ براى همه افراد جهان است يا اشخاص مخصوص ؟ آيا در برزخ چه مى گذرد و چه قضايايى واقع مى شود؟ آيا زندگى كردن و روزى خوردن در آن جا به چه صورت است ؟

از سه راه مى توانيم برزخ را ثابت كنيم . يكى از راه آيات قرآن . ديگر از راه روايات . سوّم از راه خواب هايى كه خود ديده ايم يا افرادى كه به آنان اعتماد داريم ديده اند و آنها را بيان كرده اند و خوابشان هم تعبير صحيحى داشته است .

اثبات برزخ از راه آيات

ابتدا آيات را نقل مى كنم و سپس آنها را بررسى مى نمايم . آياتى كه در اين باره نازل شده است از اين قرارند:

1- در يك جا مى فرمايد: ((به آنان كه در راه خدا كشته شده اند مرده نگوييد، بلكه آنان زنده اند ولى شما (زندگى آنان را) نمى فهميد)). (101)

2 - در جاى ديگر آمده است : ((گمان نكن كسانى كه در راه خدا كشته شده اند مرده اند بلكه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روز مى خورند و به آن چه خدا، از جود و كرم خود به آن ها عطا كرده است شادمانند. و درباره كسانى كه هنوز به آنان نپيوسته اند شادى مى كنند كه ايشان نه ترسى دارند نه غمگين مى شوند و از جهت اين كه خداوند، نعمت و فضل خود را به آنان مى دهد و پاداش مؤ منان را ضايع نمى كند خوش حال و مسروراند)).(102)

چند مطلب به دست مى آيد

1- شهيدان در راه حق پس از كشته شدن زنده اند و زنده بودن آنان به گونه اى است كه براى او مشخص نيست .

2- شهيدان راه خدا نه تنها زنده اند، بلكه نزد پروردگار روزى مى خورند و از سرنوشت مؤ منانى كه هنوز نمرده اند دل خوش اند؛ زيرا مى دانند براى آنان بيم و اندوهى وجود ندارد.

3- اين آيات فقط زنده بودن شهيدان را در عالم برزخ با صراحت بيان مى كند. لكن از آيات نمى توان زنده بودن همه مردم را در برزخ اثبات كرد.

4- در جاى ديگر مى فرمايد: (به حبيب نجار گفته شد): ((داخل بهشت شو. او گفت : اى كاش ! قوم من مى دانستند كه پروردگارم مرا آمرزيد و از اكرام شده گانم گردانيد)).(103)

آيه درباره مرد مؤ منى (حبيب نجار) نازل شده است كه او از رسولان و نمايندگان (حضرت عيسى ) دفاع كرد و سرانجام به دست كافران كشته شد.

از اين آيه به خوبى به مى آيد كه ((حبيب نجار)) به محض كشته شدن ، داخل بهشت شد و آرزو كرد، اى كاش ! قوم او از اين ماجرا مطلع مى شدند، و نيز روشن مى شود: بهشتى كه وى داخل آن شد بهشت برزخى است . آيه مورد بحث هم ، مانند آيه گذشته ، درباره كسى است كه در راه خدا كشته شده و عموم مردم را شامل نمى شود.

5 - نيز مى فرمايد: ((عذاب بدى به خاندان و طرفداران فرعون رسيد، آتشى كه هر صبح و شام به آنان عرضه مى شود و روز قيامت ، آل فرعون را به سخت ترين عذاب داخل كنيد)). (104)

اين آيه ، كه عرضه داشتن آتش را از داخل شدن در آن جدا كرده است روشن مى كند كه عرضه شدن دودمان فرعون به آتش در عالم برزخ و قبر است .

از آيه ياد شده چند نتيجه ديگر نيز به دست مى آيد.

1- آيه به طور صريح مى گويد: ابتدا به دودمان فرعون هر صبح و شام آتش ‍ سوزان عرضه مى شود و آنان سپس در آن داخل مى شوند. بنابر اين عرضه شدن آتش بر آل فرعون پيش از قيامت است ؛ زيرا در پايان آيه مى فرمايد: روز قيامت آنان را به سخت ترين عذاب درآوريد.

3- عذابى كه در عالم برزخ و قيامت به دودمان فرعون مى رسد به وسيله آتش است . لكن اهل برزخ از دور به وسيله آن ، عذاب مس شوند و اهل آخرت با داخل شدن در آن . (105)

تا اين جا چهار آيه درباره برزخ آورديم . سه آيه اول در رابطه با زندگى برزخى شهدا و آيه چهارم در خصوص برزخ كفار بود.

نتيجه آنكه ، شهيدان در عالم برزخ در ناز و نعمت اند و كفار در عذاب و شكنجه . در حالى كه عذاب كفار با بيم و هراس همراه است كه از نزديك شدن به آتش حاصل مى شود. مانند كابوس هاى وحشت ناك و خواب هاى پريشان و هراس انگيز كه خواب بيننده با آن روبرو مى شود و گاهى فرياد مى زند و خود و ديگران را بيدار مى كند.

5 - سوره واقعه اهل قيامت را به سه دسته تقسيم كرده است . 1 - سابقون . 2 - اصحاب يمين . 3 - اصحاب شمال . آن گاه درباره قيامت هر يك ، به تفضيل سخن مى گويد: ((هنگامى كه حيات و روح به گلوى محتضر رسيد شما نگاه مى كنيد در حالى كه ما به او از شما نزديك تريم ولى شما نمى بينيد)). و اگر درباره مرگ مجبور نبوديد حتما روح را به بدن بر مى گردانديد. و به دنبال آن مى فرمايد: اگر محتضر از مقربان باشد پس ‍ (براى اوست ) راحتى و ريحان و بهشت پر نعمت ، و اگر از اصحاب يمين باشد، سلام بر او از اصحاب يمين و اگر از تكذيب كنندگان گمراه باشد پذيرايى او با آب گرم و ورود به آتش جهنم است . (106)

از اين كه روح و ريحان از بهشت پر نعمت و هم چنين آب گرم و سوزان از داخل شدن در آتش جدا شده است به دست مى آيد كه روح و ريحان و همين طور آب سوزان ، در عالم برزخ است و بهشت پرنعمت و داخل شدن در آتش مربوط به قيامت است .

آيات ذكر شده عموميت دارد به خلاف سه آيه اى كه درباره شهيدان نازل شده است . نيز آيه اى كه درباره تكذيب كنندگان نازل شده است عموميت دارد، به خلاف آيه اى كه درباره تكذيب كنندگان نازل شده است عموميت داد، به خلاف آيه اى كه درباره آل فرعون نازل شده بود.

6 - در آيه ديگر مى فرمايد: ((قوم نوح ، همگى به سبب گناهانشان غرق شدند و در آتش وارد گشتند و جز خدا ياورانى براى خود نيافتند.)) (107)

اين آيه نيز با صراحت مى گويد: قوم نوح ، بعد از غرق شدن بدون فاصله وارد آتش شدند. عجيب است كه آنان بعد از غرق شدن در آب ، فورا داخل آتش شدند!

اين آتش ، همان آتش برزخى است ؛ زيرا طبق آيات گذشته كه درباره قوم فرعون و دروغ گويان گمراه نازل شده بود آنان بعد از مرگ در عالم برزخ مجازات شدند. قوم نوح هم ، بعد از غرق شدن در آب ، بدون فاصله داخل آتش شدند)). (108)

7 - در آيات ديگرى چنين آمده است : ((اى نفس و روح آرام يافته ، به سوى پروردگارت بازگرد، در حالى كه تو از خدا خشنودى و خدا هم از تو خشنود ، در ميان بندگانم داخل شو و در بهشتم در آى )). (109)

مقصود آيه اى كه مى فرمايد: ((در ميان بندگانم داخل شو)) آن است كه (( در برزخ به بندگانم ملحق شود))؛ زيرا بندگان خدا در آن جا اجتماع مى كنند و در قيامت داخل بهشت مى شوند. آيه هم مى فرمايد: اول در ميان بندگان داخل شويد و بعد از آن داخل بهشت گرديد.

8 - در آيه ديگر مى فرمايد: كفار بعد از آن كه داخل آتش شدند به فغان آيند و گويند:

((پروردگارا! ما دو بار ميراندى و دوبار زنده كردى ! ما اعتراف به گناهان خود مى كنيم . آيا راه خارج شدن (از آتش جهنم ) براى ما مى باشد)). (110)

بعضى از مفسرين مى گويند: دوبار مردن ممكن نيست مگر به زنده شدن در قبر. (111)

بعضى ديگر چنين مى گويند: ((مردن دوباره در برزخ ، وقتى است كه براى سئوال (پيش ) از بر انگيخته شدن و قيامت ) انسان زنده شود)). (112)

9 - در آيه ديگر مى فرمايد: چگونه به خدا كافر مى شويد و حال آن كه مرده بوديد او شما را زنده كرد و دوباره ميراند و باز زنده كرد و عاقبت به سوى او باز مى گرديد)).(113)

بعضى از مفسرين مى گويند: انسان ها قبل از آنكه در پشت پدران و رحم مادران وارد شوند نطفه مرده اى بودند. بعد خداوند آنان را زنده كرد و به عالم دنيا فرستاد باز آنها را ميراند و دو مرتبه در قبر زنده كرد و پس از آن به سوى خدا رجوع مى كنند.(114)

اما اثبات برزخ از راه روايات و خواب ها، در لابه لاى مطالب بيان مى شود.