جلسه هفدهم
شهادت شهود و حال بندگان
از نظر
قرآن و روايات اهلبيت(ع) در روز قيامت گواهاني به سود يا زيان انسان شهادت
ميدهند. تعداد اين گواهان از ده بيشتر است. از اين گواهان سه دسته از اهميت بيشتري
برخوردارند كه در اين درس بدانها اشاره ميرود:
1- اعضاء و جوارح انسان
در قرآن
مي خوانيم كه اعضاء و جوارح انسان به زيان او شهادت ميدهند.[1]
يعني وقتي كه گنهكاران روز قيامت در مقابل خدا لجاجت ميورزند و اعمال خود را انكار
ميكنند و حتي صورتهاي متجسم اعنال خود را ناديده ميگيرند، اعضاء و جوارح آنها به
نطق درآيند و به زبان آنها شهادت ميدهند.
اليوم نختم
علي افواههم و تكلمنا ايديهم و تشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون.[2]
امروز است كه بر
دهان آن كافران مهر خموشي نيم و دستهايشان با ما سخن ميگويد و پاهايشان به آنچه
كردهاند گواهي دهد.
دراين
آية شريفه دست و پا از باب مثال ذكر شده است و در حقيقت همة اعضاء و جوارح به زيان
انسان شهادت ميدهند. چنانكه در آيهاي ديگر ميفرمايد:
حتي اذا ما جاوها
شهد عليهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم بما كانوا يعملون و قالوا لجلودهم لم شهدتم
علينا قالوا نطقنا الله الذي انطق كل شيء و هو خلقكم اول مره و اليه ترجعون.[3]
هنگامي كه همه به
برزخ رسند آن هنگام گوش و چشمها و پوست بدنها به گناه آنها گواهي دهند. گناهكاران
به پوست بدن خود گويند(شما كه زبان نداشتيد!) پس چگونه بر اعمال ما شهادت داديد؟ آن
اعضاء در جواب گويند، خدائي كه همة موجودات را به نطق آورد، ما را نيز گويا گردانيد
و او شما را نخستين بار بيافريد و( باز پس از مرگ) به سوي او بازميگرديد.
و لا تقف ما
ليس به علم ان السمع و البصر و الفؤاد كل اولئك كان عنه مسؤلاً.[4]
از چيزي كه
بدان علم نداري پيروي نكن، زيرا چشم و گوش و دلها مسؤلند.
آيا
پيشين اشاره دارند كه اعضاء انسان، يعني چشم و گوش وپوست و...، به زيان انسان
شهادت ميدهد. ولي، در آية اخير به مسؤليت« دل» در گناه ديگر جوارح اشاره شده است.
اين بدان معنا است كه هويت و شخصيت انسان بر زيان او شهادت ميدهند و دل انسان راجع
به فكر پليد، عقايد انحرافي و خرافياش شهادت ميدهد و اين از همة آن ديگران
دشوارتراست.
تذكر
از اين
رو، به هوش باشيد كه هميشه اين آيات مبارك را مد نظر داشته باشيد. بدانيد كه اعتقاد
ما روز قيامت به زيان ما شهادت ميدهد ونيز به مواظب باشيد كه نسنجيده و بدون فكر
قبلي چيزي نگوئيد و كاري نكنيد.
2-
فرشتگان:
دستهاي
ديگر از شاهدان روز قيامت ملائك هستند. چنانكه قرآن فرمايد:
كتاب مرقوم
يشهده المقربون.[5]
كتابي است كه
نوشته شده ملائك براساس آن شهادت ميدهند.
اگر
مراد از اين ملائك«رقيب» و «عتيد» باشد، كار بسيار دشوار ميشود، زيرا، از روايات
در مييابيم كه دو ملائك همواره مراقب انسان هستند و هر روز دو فرشته به اين امر
موكل ميشوند بهگونهاي كه هر دو فرشتهاي كه يكبار موكل ميشوند ديگر در تمام
عمر انسان به اين امر موكل نميشوند. در اين صورت شهود بسياري به زيان ما در روز
قيامت شهادت خواهند داد و دشواري امر از اينجا ناشي ميشود.
3-
پيشوايان دين(ع):
دسته
سوم شهود كه از دو گروه اول و دوم مهمتر است، ائمه طاهرين(ع) هستند كه به سود و يا
زيان ما شهادت ميدهند و كسي كه پيشوايان دين(ع) به زيان او گواهي دهند از زيان
كارترين افراد است. امام صادق(ع) در اينباره فرمودند:
ويل لمن
شفعائه خصمائه.
واي به حال
كسي كه در روز قيامت شفيعانش دشمن او باشند و به زيان او شهادت دهند.
كه اين
امر به راستي دشوار و غيرقابل تحمل است. قرآن در اينباره چنين دارد:
وكذلك
جعلناكم امه وسطا لتكونوا شهداء علي الناس و يكون الرسول عليكم شهيداً.[6]
آيه
شريفه دو معنا دارد: اول- ما شما را امت وسط قرار داديم يعني، بدور از افراط و
تفريط تا گواه مردم باشيد، و ساير ملل از شما نيكي و درستكاري را بياموزند( و شما
براي آنها الگو و سرمشق فضائل و اخلاق انساني باشيد) چنانكه پيغمبر را گواه شما
قرار داديم تا شما از وي بياموزيد.
دوم:
اين معنا از ائمه طاهرين(ع) نقل شده و معنائي بطني است و استاد بزرگوار ما، رهبر
انقلاب و استاد علامة طباطبائي(ره) بدان قائلند و آن شهادت در روز قيامت است. معناي
آيه موردنظر بنابراين اعتبار چنين ميَود كه خداوند خطاب به ائمه معصومين
ميفرمايد:
ما شما
را بدور از افراط و تفريط و معصوم خلق كردهايم تا روز قيامت براعمال خلق گواهي
دهيد.[7]
نحوة
شهودي پيشوايان دين(ع)
از فراز
پيش استفاده شد كه ائمه معصومين،عليهم السلام، در قيامت به سود يا زيان انسان شهادت
ميدهند. نكتة ديگري كه دو استاد فرزانه، يعني امام امت و مرحوم علامه طباطبائي
بدان رهنمودهاند، پيشوايان دين(ع) يك نحوة شهودي بر تمام عالم هستي دارند. يعني
هماكنون همه عالم، از جمله ما، در محضر مقدس امام زمان(ع) هستيم. ايشان برتمام
گفتار و كردار ما آگاه است و از اين فراتر نيز، به نيات و خطورات دل ما هم آگاه
است. زيرا همانگونه كه در جاي ديگر گفتيم، اگر امامان(ع) در آن عالم شهادت
ميدهند، بايد در اين عالم بر اعمال و نيات ما آگاهي و بصيرت كامل داشته باشند كه
دارند چون اگر مسلط بر قلوب ما نباشند آنجا چگونه گواهي دهند كه عملي خوب است يا
بد.
شاهدان
ديگر
زمين،
زمان، مكان و حتي شيطان نيز شاهدان روز قيامتند. چنان كه قرآن دارد، شيطان روز
قيامت انسان را گويد:« مرا ملامت مكن. بلكه، خويشتن را سرزنش كن. زيرا كه من بر شما
تسلطي نداشتم و تنها وسوسههايي در دل شما انداختم كه من بر شما تسلطي نداشتم و
تنها وسوسههايي در دل شما انداختم كه در برابر اين وسوسهها 124 هزار پيغمبر و نيز
ائمه طاهرين(ع) شما را به صواب فراخواندند.
دوزخ
باز شناخته ميشود و هر يك راهي جايگاه خويش ميشوند. قرآن در آخر سورة زمر و در
سوره حديد احوال بهشتيان هنگام رفتن به بهشت و دوزخيان گاه روانهشدن به دوزخ را
چنين بيان فرموده است: مؤمن هنگامي كه روانة بهشت ميشود همراه او نوري است كه اين
نور اثر اعمال صالح دنياي او است و فرشتگان رحمت اطراف او را فرا گيرفتهاند و
درودش ميفرستند. اما، دوزخيان با وضع نكبتباري به جهنم برده ميشوند. در آنجا نور
نيست چون اينان در دنيا عمل صالح نداشتند تا در عالم آخرت پرتوافكن راهشان باشد.
يوم تري المؤمنين
و المؤمنات يسعي نورهم بين ايدهيم و بايمانهم بشريكم اليوم جنات تجري من تحتها
الانهار خالدين فيها ذلك هو الفوز العظيم.[8]
روزي كه مردان و
زنان مؤمن شعشعة نور(ايمان)شان، در پيش رو و سمت راستشان بشتابد و مژده دهد كه
امروز شما را بهشتي كه نهرها درزير درختهايش جاريست بشارت باد كه در آن بهشت
جاويدان خواهيد بود و اين همان سعدات و پيروزي بزرگ شما است.
يوم يقول
المنافقون و المنافقات للذين امنوا انظرونا نقتبس من نوركم قيل ارجعوا وراءكم
فالتسموا نورا فضرب بينهم بسوره له باب باطنه فيه الرحمه و ظاهره من قبله العذاب.[9]
وباز آن روز
مردان و زنان منافق با اهل ايمان گويند، مشتابيد و به ما فرصتي دهيد تا ما هم از
نور شما روشنائي برگيريم، در پاسخ به آنها گويند، واپس گرديد(و به دنيا رجوع كنيد)
و از آنجا طلب نور كنيد.
اهل
دوزخ و بهشت در اين گفتگو هستند كه بينشان حصاري حايل شود. و برآن حصار دري باشد كه
باطن و درون آن در (بهشت) رحمت است، و از بيرون عذاب(جهنم)خواهد بود.
پل صراط
شيخ
صدوق(ره) در كتاب اعتقاداتش ميفرمايد:
اعتقاد
شيعه اين است كه پلي روز جهنم كشيده شده است كه همگي بايد از روي آن بگذرند.
وان منكم الا
واردها كان علي ربك حتماً مقضياً.[10]
و هيچ يك از
شما باقي نماند جزآنكه به دوزخ وارد شود و اين حكم حتمي پروردگار توست.
مراد از
اين پل چيست؟
شايد
مراد اين باشد كه كساني كه در دنيا توانستهاند از روي پلي كه بر روي نفس اماره
است، بگذرند و به مقام انسانيت نائل آيند، آنجا هم خواهند توانست از روي پلي كه روي
جهنم است، بگذرند و به اعليعليين برسند. ولي، آنان كه اين عبور را نتوانستهاند و
در آتش سوزانندة نفس اماره افتاده و غوطهور شدهاند، يقيناً از پل صراط قيامت هم
نتوانند گذشت و به دوزخ سقوط خواهند كرد و بنابراين كه آخرت باطن اين دنيا، يعني:
جنبة «يلي الربي» اين دنيا است و حقايق در آنجا معلوم ميشوند، حقيقت پل نفس اماره،
پل صراط آخرت است.
«صراط»
در لغت به معني راه و در اصطلاح ما راه به سوي بهشت است.
كيفيت
گذشتن از صراط
در
روايات ميخوانيم: يعضي از انسانها چونان برق جهنده از پل صراط ميگذرند، بعضي ديگر
مانند سواران بر اسبان تيزرو از صراط ميگذرند، عدهاي هم به صورت عادي عبور
ميكنند و عدهاي ديگر افتان و خيزان و پس از دست و پا زدن و مشقتهاي بسيار
ميگذرند و سرانجام خود را به بهشت ميرسانند. اينان همگي از اهل بهشتند. اما، آنان
كه در دنيا تابع امير مؤمنان و ائمه طاهرين(ع) بوده و طرق عبوديت بر گردن
داشتهاند، بدون تكلف و چون برق جهندن از پل صراط ميگذرند و به وعده الهي
ميشتابند و ديگران متناسب با اعمال صالح و پيروي از امامانشان با سرعتهاي متفاوت و
دشواريهاي مختلف خواهند گذشت.
امتناع
ورور كافران به بهشت
ولي،
اين پل براي دوزخيان از مو باريكتر و از شمشير برندهتر است.
[11]
شايد مراد از اين عبارت اين باشد كه حال كفار در قيامت بهگونهاي است كه نخواهند
توانست از صراط عبور كنند، چنانكه قرآن فرمايد:
و لا يدخلون
الجنه حتي يلج الجمل في سم الخياط.[12]
كافران
نميتوانند به بهشت بروند مگر اينكه شتر از سوراخ سوزن بگذرد. يعني، كافران را به
بهشت بار نيست.
پس،
ميتوان گفت كه براي كفار، گناهكاران، ظالمان،« تهمت زدنها»، «شايع پراكن» ها،
«شايع درست كن» ها، و.. پل صراط راه عبور نيست و از آنجا به دركات و اعماق جهنم
ميافتند.
معناي
ديگر صراط
به
روايتي ديگر صراط، معصومين عليهم السلام هستند، يعني، هر كه در دنيا آنان را شناخت،
و آنها را متابعت كرد و به ولايت آنان تمسك جست، حتماً به صراط مستقيم الهي هئدايت
شده است و كسي كه در دنيا به صراط مستقيم الهي هدايت شده باشد، البته از پل صراط به
آساني خواهد گذشت. كلام زيرين مولاي موحدان اميرمؤمنان (ع) به اين معنا اشاره دارد:
انا صراط
الله المستقيم و عروته الوثقي التي لاانفصام لها.[13]
من صراط
مستقيم الهي و دستگيره محكم الهي هستم كه گسستگي ندارد.
بنابراين، شناخت امامان(ع) و چنگ زدن به ولايت آنها راهي است كه به سوي خدواند
تبارك وتعالي ميانجامد و موجب گذشتن سريع و آسان از پل صراط ميشود.
جلسه هجدهم
شفاعت
شفاعت
از نظر قرآن و روايات امري است حتمي و روشن. علامة مجلسي (ره) دربارة شفاعت بيش از
100 روايت در جلد هفتم بحارالانوار نقل كرده است و عدد روايات بحار كه به تضمن يا
التزام بر شفاعت دلالت دارد، قطعاً بيش از هزار روايت است.
نمونهاي از اين آيات
1ـ من ذالذي يشفع
عنده الا بأذنه.[14]
چه كسي است كه
شفاعت بكند؟ مگر به اذن خدا.
2ـ لا يملكون
الشفاعه الا من اتخذ عنده الرحمن عهداً.[15]
شفاعت نتوانند
كرد مگر افرادي كه با خداوند پيمان بستهاند.
3ـ عباد مكرمون
... و لا يشفعون الا لمن ارتضي.[16]
... و هرگز آن
مقربان درگاه خداوند از هيچ كس شفاعت نميكنند جز اينكه خدا از او راضي باشد.
يعني،
تنها كسي مورد شفاعت قرار ميگيرد كه خداوند از دين و آيين او خرسند باشد.
4 ـ و كنا نكذب
بيوم الدين حتي اتينا اليقين فما تنفعهم شفاعه الشافعين.[17]
ما روز جزا را
تكذيب ميكرديم تا آنكه با مرگ به قيامت يقين كرديم. پس، در آن روز شفاعت شفيعان در
حق آنها هيچ پذيرفته نشود.
اين
گفتگو در روز قيامت ميان دوزخيان و اهل بهشت صورت ميگيرد. البته، شفاعت به معناي
«پارتيبازي» نيست چنانكه قرآن فرموده:
5 ـ و اتقوا
يوماً لا تجزي نفس عن نفس شيئاً و لا يقبل منها شفاعه و لا بؤخذ منها عدل و لا هم
ينصرون.[18]
دوري كنيد از
روزي كه در آن روز كسي به جاي ديگري مجازات نبيند و هيچ شفاعت از كسي پذيرفته نشود
و فدا و عوض قبول نكنند.
يعني در
آن روز كسي را به جاي ديگري نگيرند و حقي ناحق نشود و زور و رشوه هم به كار نيايد.
معناي
شفاعت
چهار
معني ميتوان براي شفاعت در نظر گرفت:
1ـ
رهبري و امامت ـ كسي كه در دنيا علي عليهالسلام، را رهبر و امام قرار داده است در
روز قيامت هم حضرت امير عليهالسلام، راهبر و امام و شفيع او خواهند بود.
در اين
دنيا رهبر تشريعي است و در آن دنيا تكوني. يعني، اگر انسان در اين دنيا ولايت
اميرمؤمنان را به جان دل پذيرفته و او را رهبر و امام خود اختيار نموده است، در
آخرت پيروي دنيوي او هويت پيدا كرده و در آن عالم زير پرچم مولي(ع) قرار ميگيرد و
با آن رهبر بزرگوار وارد بهشت ميشود. همچنين، اگر انسان در اين دنيا زير علم
سيدالشهداء عليهالسلام سينه ميزند و عملاً طوق ولايت او را نيز بر گردن داشت،
روز قيامت هم زير پرچم آن بزرگوار خواهد بود. اينجا رهبري تشريعي بوده است. ولي در
آنجا به اعتبار تبعيت از آن حضرت شكل تكويني پيدا ميكند.
اين
معنا از شفاعت را استاد بزرگوار ما، مرحوم علامه طباطبايي، در كتاب شريف الميزان
تقويت و تأييد ميكنند.
از نظر
عرفان و فلسفه نيز اين معنا از شفاعت پسنديده است.
2ـ
وساطت در فيض ـ معناي دوم شفاعت، واسطة فيض بودن است. از نظر قرآن و روايت و حكمت
متعالي مرحوم صدرالمتألهين، حقيقت محمدي و آل او واسطة اين عالمند. يعني همة اعمال
ما مرحوم افاضة حق تعالي است و واسطة اين فيض اهل بيت عصمت و طهارت (ع) هستند. پس،
هستي، سلامتي، علم، عقل و مال دنيا و ... افاضة حقتعالي به واسطة اهلبيت (ع)
است.
اين
معنا در ادعيه
به ديگر
سخن تمام هستي طفيل وجود مبارك اهلبيت (ع) است.
از
اينرو، در زيارت حضرت بقيه الله (عج) ميخوانيم:
بيمنه
رزق الورا و بوجوده ثبتت الأرض و السماء.
يعني،
به وجود مقدس و مبارك امام زمان (ع) عالم هستي روزي ميخورد و هم او واسطة فيض الهي
به عالم هستي است، و به بركت وجود آن بزرگوار عالم هستي پابرجاست. عالم هستي بدين
وجود مبارك پابرجا و محفوظ ميماند.
همچنين،
در زيارت جامعة كبيره ميخواني:
بكم فتح
الله و بكم يختم و بكم ينزل الغيث و بكم يمسك السماء ان تقع علي الارض و بكم ينفس
الهم و يكضف الضر.
اي
اهلبيت عصمت و طهارت(ع)، به واسطة شما اين عالم هستي به وجود آمده و پابرجاست و به
واسطة شما نيز ختم كتاب آفرينش فرمايد و نيز به واسطة شما بزرگواران است كه خداوند
باران رحمت را بر ما نازل ميكند و به واسطة شما آسمان را برپا ميدارد و به واسطة
شما رنجها و غم و اندوه را از دلها برطرف ميكند.
اهل
عرفان هم اهلبيت (ع) واسطة فيض ميدانند. آنها ميگويند ولي روح عالم و عالم جسد
است و روح است كه مدبر جسد است. تا ولي در عالم باقي است براي عالم از حقتعالي
استمداد ميكنند و عالم به اين استمداد محفوظ و باقي ميماند.
قيام عالم به حجت
همانگونه كه آمد، در روز قيامت انسان به واسطة شهادت امامان اهل بهشت يا دوزخ
ميشود و نيز گفتيم كه ائمه(ع) حضور و تسلط تام وكامل و شهود بر عالم هستي دارند.
آن بزرگواران داراي ولايت كلية مطلقه هستند.[19]
ثقه
الإسلام كليني (ره) روايت فراواني را در كتاب كافي شريف بدين مضمون نقل ميكند:
(اين احاديث در جلد دوم كتاب شريف كافي جمعآوري شده.)
سالت
الرضا عليهالسلام فقلت: «تخلو الارض من حجه؟» فقال «لو خلت الارض طرفه عين من حجه
لساخت باهلها».[20]
اگر
امام (ع)، يعني مقام ولايت كلية مطلقه، در زمين نباشد اهلش را به كام خود فرو
ميبرد.
البته
«فروبردن» در حديث بالا از باب مثال است و گرنه مسأله دقيقتر از اين است. بنابراين
امامان (ع) محور عالم وجوداند. لذا روز قيامت تنها كسي به بهشت ميرود كه آنها
واسطة او شوند. حتي انبياء و اوصياء و صلحا بايد به واسطة آن بزرگواران داخل بهشت
شوند، زيرا بهشت افاضهاي است از افاضات حقتعالي و امامان (ع) واسطة اين فيض
هستند.
3ـ دعا
كردن پيشوايان دين (ع) ـ معناي سوم شفاعت معنايي است كه استاد بزرگوار ما، رهبر
عظيمالشأن انقلاب، در كتاب كشف الأسرار در رد «كسروي» و كسروي منشها بيان
فرمودهاند. امام، در آن كتاب بسيار شريف شفاعت را به چند وجه بيان فرمودهاند و
اشكالات منحرفين و مغرضين و جهال را جواب گفتهاند. ايشان در پاسخ از اين اشكال كه:
«شفاعت خواستن از مردگان شرك است.» فرمودهاند: «شفيعان ما بعد از رحلت از اين دنيا
مرده به شمار نميروند، آنها زندگان جاويدند، و اوواح و خلود و احاطةكامل و اشراف
تام آنها به عالم، از امور حتمي است.» بنابراين پيغمبر و امامان(ع) بعد از رحلت چون
چوب و سنگ و ديگر جمادات نيستند كه شفاعت خواستن از آنها شرك باشد و كار لغو و
بيهودهاي به شمار رود.
سپس
شفاعت را چنين بيان فرمودهاند: «شفاعت در حقيقت دعا كردن پيغمبر و امام(ع) است و
خداوند به واسطة آنها گناهكار را ميآمرزد. البته بديهي است كه شفاعت بدين معنا
دخالت در كار خداوند نيست، بلكه به اذن خداوند است.»
پس
همانطوري كه ما براي خود و ديگران دعا و طلب آمرزش ميكنيم پيغمبر و امام(ع) هم روز
قيامت براي امت خويش دعا و طلب عفو ميكنند و روشن است كه دعاي پيغمبر و اهلبيت
عصمت و طهارت (صلواتالله عليهم اجمعين) حتماً مستجاب ميشود.
البته،
استاد بزرگوار ما، رهبر عظيمالشأن انقلاب، به دو معناي پيشين از شفاعت، يعني
«رهبري و امامت» و «وساطت در فيض» قائل هستند و اين معناي اخير را متناسب با
اشكالات و شبهات مطرح شده از سوي مخالفان و رد جهال و مغرضان طرح فرمودهاند.
4ـ
اختيار تام اهلبيت(ع) ـ معناي چهارم شفاعت اين است كه اهلبيت(ع) به اذن خدا
اختيار تام دارند و روز قيامت اختيار تام خود را به كار ميگيرند. بنابر اين معنا،
جاي اشكالي نميماند كه كليد بهشت و جهنم به دست پيغمبر و اهلبيت(ع) باشد و آنها
مقسم بهشت و جهنم باشند.[21]
ظاهر
آيات قرآن هم بر اين معنا دلالت دارد. البته ناگفته پيدا است كه اراده و خواست آنها
فاني در اراده و خواست خدا است و در حقيقت خواست آنها خواست خدا است.
در ذيل
آية شريفه: «و لسوف يعطيك ربك فترضي» ميخوانيم كه پيامبر(ص) در روز قيامت به سجده
ميافتد. او را خطاب ميرسد كه يا محمد(ص) برخيز. آن حضرت ميفرمايد: «امت گنهكارم
را ببخش.» خطاب ميرسد: «برخيز و آنان را شفاعت كن كه شفاعتت پذيرفته ميشود.»[22]
امام
سجاد(ع) دراينباره ميفرمايد: «روز قيامت حضرت پيامبر (ص) راضي نميشود كه خود
تنها به بهشت برود، اما امت گنهكارش در جهنم باشند.»
امام
صادق، عليهالسلام، در مورد آية فوق فرموده است كه، «آيهاي از اين اميدوار
كنندهتر نداريم». چون در دنيا به پيامبر(ص) فتح و نصرت و در آخرت بدو مقام شفاعت
عطا شده است.
كسانيكه مورد شفاعت قرار نميگيرند
بايد
يادآور شويم كه بعضي از انسانها لياقت شفاعت و به بهشت رفتن را ندارند. از اين
جمله، افراد «تاركالصلاه» هستند و كسانيكه نماز را سبك ميشمارند. چنانكه امام
صادق، عليهالسلام، فرمود:
لا تنال شفاعتنا
من استخف با الصلوه.[23]
شفاعت ما اهلبيت
شامل كسيكه نماز را سبك بشمارد نميشود.
همچنين،
از قرآن و روايات ديگر استفاده ميشود كه «ظالم» نيز لياقت مورد شفاعت قرار گرفتن
را ندارد. البته شيعههاي گنهكار در جهنم خالد نميمانند. سرانجام روزي پاك
ميشوند و به شفاعت اهلبيت(ع) از دوزخ نجات مييابند.
دستههاي ديگري كه شفاعت نميشوند در آية زير بيان ميشوند:
في جنات يتسائلون
عن المجرمين ما سلككم في سقر قالوا لم نك من المصلين و لم نك نطعم مسكين و كنا نخوض
مع الخائضين و كنا نكذب بيوم الدين حتي اتينا اليقين فما تنفعهم شفاعه الشافعين فما
لهم عن التذكره معرضين.[24]
آن مردمان
نيكوكار كه در باغهاي بهشت در نعمتاند از احوال دوزخيان گنهكار ميپرسند، كه چه
عملي شما را به عذاب دوزخ افكند؟ آنها در جواب گويند: 1ـ ما از نمازگذاران نبوديم
2ـ مسكيني را اطعام و صدقه نداديم 3ـ ما با اهل باطل و گناه عمر خود را به بطالت و
گناه گذرانديم 4ـ روز جزا را نيز تكذيب كرديم تا آنكه با مرگ به قيامت يقين يافتيم.
پس در آن روز شفاعت شفيعان در حق آنان هيچ پذيرفته نخواهد شد، اينكه چرا از ياد آن
روز سخت خود اعراض ميكنيد؟!
پىنوشتها:
1. ظاهراً، از
قرآن استنباط نميشود كه اعضاء و جوارح انسان به سود او شهادت ميدهند.
5. سورة
مطففين، آيات20 تا 21.
7. از ائمه
طاهرين بسيار روايت شده است كه فرمودهاند««نحن شهداء الناس»
علي ابن بصير
عن ابي عبدالله عليه السلام: في قول الله تبارك و تعالي« و كذالك جعلناكم
امه وسطا لتكونوا شهدا، علي الناس». قال(ع)« نحن الشهداء علي الناس بما
عندهم من الحلال و الحرام و بما ضيعوا منه.
11. اعتقادات
صدوق، صفحة104- معاني الاخبار صفحة32.
البته در
روايات ميخوانيم كه خداوند اين پل را براي مؤمنان عريض قرار داده است:«
يجعله الله للمؤمنين عريضاً و للمذنبين دقيقا».
13. اعتقادات
صدوق(ره) صفحة153.
قال مولانا
الصادق عليه السلام:« انه سئل عن الصراط فقال(ع) :« هو الطريق الي معرفه
الله عزوجل و هما صراطان، صراط في الدنيا و اقتدي بهداه مر علي الصراط الذي
هم جسر جهنم في الاخره و من لم يعرفه في الدنيا زلت قدمه عن الصراط في
الاخره فتردي في نار جهنم. علم الیقین جلد 2، صفحه 968
17. سورة مدثر،
آيات46 تا 48.
19. امام خميني ادام الله تعالي ظله در بخشي از كتاب
شريف«مصباح الهديه» دربارة ولايت كليه مطلقه حضرت امير، عليه السلام،
ميفرمايند:«...فهو عليه السلام بمقام ولايته الكليته قائم علي كل نفس بما
كسبت و مع كل الاشياء...».
(يعني آن حضرت
با مقام ولايت كليهاش در كنار همه كس ايستاده و شاهد اعمال اوست و با همه
چيز همراه است.)
20. بحارالانوار، جلد23، صفحة29، حديث43.
21. ...عن
عبابه، قال: سمعت عليا"، عليه السلام، وهو يقول:« انا قسيم الجنه و النار،
فمن تبعني فهو مني، و من لم يتبعني فهو اهل النار»و( علم اليقين، فيض(ره)
جلد1، صفحة536).
اميرالمؤمنين
عليه اليلام ميفرمايد: من تقسيم كننده بهشت و دوزخم. پس هر كسي كه از من
تبعيت كند بدرستي كه او از من است و هر كس كه از من تبعيت نكند او اهل دوزخ
است.
22. مراجعه شود
به كتب تفسير روائي(برهان، نور الثقلين، صافي، مجمع البيان و...).
24. سورة مدثر،
آيات39 تا49.