جلسه پانزدهم
حساب و كتاب
از قرآن
شريف به خوبي استفاده ميكنيم كه در روز قيامت حساب و كتابي است كه به اصطلاح علم
كلام «تطاير كتاب» گويند. يعني، وقتي نامة عمل انسان مثل مرغهايي كه آشيانة خود را
پيدا ميكنند، صاحبان خود را مييابند.
چون بحث
ما قرآني است به اندازهاي كه آيات شريف دلالت دارد بحث ميكنيم. براي اينكه اگر
بخواهيم در روايات و خصوصيات اين بحث از نظر كلام و فلسفه و عرفان وارد شويم، به
جايي نميرسيم، چون وقت زيادي لازم دارد و در ثاني از موضوع اصلي بحث خارج ميشويم.
چون از ابتدا بنا بر اين شد كه بحث معاد ما در چارچوب آيات قرآن باشد و در ضمن اگر
روايات يا استدلال و برهان فلسفي جلو آمد فرضاً للباب باشد.
نامة
عمل
قرآن
درباره «نامة عمل» اصرار ويژهاي دارد. دراين فراز آيات مربوط را بررسي ميكنيم تا
مراد از« نامة عمل» را دريابيم:
در قرآن
آمده است كه نامة عمل نيكوكاران به دست راستشان داده ميشود و مردمان بد را نامة
عمل به دست چپ دهند، يا از پشت به آنها نامة عملشان را ميدهند.
به دست
راست دادن نامة عمل
فاما من اوتي
كتابه بيمينه فيقول هاوم اقروا كتابيه.[1]
كسي كه نامة
اعمال او را به دست راستش دهند (با سرفرازي و خوشحالي) گويد بياييد نامة عمل مرا
بخوانيد.
سپس، او علت پاكي
پروندة اعمالش را اينگونه بيان ميكند:
اني ظننت اني
ملاق حسابيه.[2]
من ملاقات اين
روز را اعتقاد داشتم (و در دنيا به گناه و معصيت نپرداختم بلكه اعمال صالح و فرامين
الهي را انجام دادم).
سپس،
قرآن در بيان حال و وصف اينها ميفرمايد:
فهور في عيشه
راضيه في جنه عاليه قطوفها دانيه كلوا و اشربوا هنيئاً بما اسلفتم في الايام
الخاليه.[3]
اينچنين كسي در
زندگي خوش خواهد بود، در بهشت عالي رتبهاي كه ميوههاي آن هميشه در دسترس بهشتيان
است، (به آنها خطاب ميشود) از طعام و شرابهاي لذيذ و گواراي بهشتي هرچه ميخواهيد
تنوال كنيد.
اينها
نتيجة اعمال صالح و درستكار آنها در دنيا است.
به دست
چپ دادن نامة عمل
قرآن در
مورد كسانيكه نامة اعمالشان به دست چپ آنها داده ميشود ميفرمايد:
و اما من اوتي
كتابه بشماله فيقول يا ليتني لم اوت كتابيه و لم ادر ما حسابيه يا ليتها كانت
القاضيه ما اغني عني ماليه هلك عني سلطانيه[4]
ولي كسي كه نامة
عملش را به دست چپش دهند (با كمال حسرت و شرمندگي) گويد: اي كاش نامة مرا به من
نميدادند و اي كاش هرگز از حساب اعمالم آگاه نميشدم. اي كاش مرگ، مرا از اين غصه
و عذاب نجات ميداد، مال و ثروت من امروز به فريادم نرسيد و همة قدرت و حشمتم نابود
شد.
همين
معنا در سورة انشقاق
و باز
در سورة انشقاق دربارة نامة عمل انسانها ميخوانيم:
فاما من اوتي
كتابه بيمينه فسوف يحاسب حساباً يسيراً و ينقلب الي اهله مسرورا.[5]
كسي كه نامه عملش
به دست راستش داده شود حسابش را بسيار آسان كند و او به سوي كسان وخويشاوندان(در
بهشت) مسرور و شادمان ميرود.
و اما من اوتي
كتابه وراء ظهره فسوف يدعوا ثبورا و يصلي سعيرا انه كان في اهله مسروراً.[6]
اما كسي كه نامه
عملش را از پشت به او دهند در بدبختي و هلاكت خود و فرياد و حسرت بسيار كند و به
آتش سوزان دوزخ درافتد او كه در ميان كسانش بسيار مسرور( و مغرور) بود.
آيهاي
ديگر
يا ايها الذين
اوتوا الكتاب بما نزلنا مصدقاً لما معكم من قبل ان نطمس وجوهاً ...
[7]
اي كساني كه براي
شما كتاب آسماني فرو فرستاده شد ايمان بياوريد، قبل از اينكه بيائيد در صف محشر در
حاليكه صورتهايتان به پشت برگشته باشد.
از اين
آيات استفاده ميكنيم كه كساني كه شهادت ناحق ميدهند، منافقان و ريا كاران، وارونه
و واژگونه به صف محشر ميآيند. اينها كسانياند كه نامه عملشان از پشت به آنها
داده ميشود.
اتمام
حجت
آيه
ديگري كه بسيار تكاندهنده و سازنده است در سوره اسراء است. استاد عظيم الاشأن ما،
رهبر انقلاب، بارها اين آيه شريفه را در درسهاي اخلاقشان ميخواندند.
البته،
در بحثهاي اصولي نيز اين آيه مورد استشهاد قرار ميگيرد كه خداي تعالي بدون حجت
كار نميكند، و در همين دنيا حجت را براي انسان تمام ميكند و در آخرت برمبناي
حجتها به دوزخ و بهشت ميبرد.
و كل انسان
الزمناه طائره في عنقه و خرج له يوم القيامه كتاباً يلقيه منشورا اقرا كتابك كفي
بنفسك اليوم عليك حسيباً من اهتدي فانما يهتدي لنفسه و من ضل فانما يضل عليها و لا
تزر وازره وزر اخري و ما كنا معذبين حتي نبعث رسولاً.[8]
ما نتيجه اعمال
نيك و بد هر انساني را به گردنش انداختيم، و در روز قيامت كتابي كه نامه عمل اوست
بر او بيرون آوريم، در حالي كه اين نامه باز باشد و همة اوراق آن را يكبار ملاحظه
كند و بدو خطاب رسد كه نامة عملت را بخوان، ببين تا در دنيا چه كردهاي، تو خود
تنها براي رسيدگي به حساب خويش كافي هستي، هر كسي راه هدايت يافت تنها به نفع و
سعادت خود هدايت يافته و هر كس هم به گمراهي شتافته او هم به زيان و شقاقت خود
شتافته است.(هر كسي كه در دنيا راه مستقيم الهي را رفته و با عمل به احكام خداوند
زندگي كرده در آخرت هم اهل هدايت است و كسي كه راه ضلالت را در دنيا طي كرده او در
آخرت هم اهل ضلالت است) و بار كسي بر دوش ديگري نيست. هر كسي در آخرت گناهش
گريبانگير و پاپيچ خودش ميشود، جهنم و بهشت در گرو اعمال خود انسان است نه ديگري
و ما تا رسولي را نفرستيم و با مردم اتمام حجت نكنيم، هرگز كسي را عذاب نخواهيم
كرد. هيچكس روز قيامت عذاب نميشود بدون اين كه در دنيا بر او حجت تمام نشده باشد.
معناي
نامة عمل
«نامة
عمل» چيست؟ آيا نامة عمل صفحة دل انسان است؟ بعضي از آيات شريفه بر اين معني دلالت
دارند. به اين اعتبار«هوت انساني» همان «نامه عمل» او است.
يا مراد
از «نامة عمل» اعمال انسان است كه اطراف او را فراگرفته؟ بعضي از آيات ديگر بر اين
معني هم دلالت دارند.
و يا
مقصود از«نامة عمل» نسخهبرداري از اصل حساب است. قرآن دراينباره ميفرمايد:
ما يلفظ من قول
الا لديه رقيب عتيد.[9]
سختي از زشت و
زيبا بر زبا جاري نميشود، مگر همان «عتيد» و «رقيب» بر آن آگاه باشند.[10]
به اين
اعتبار، معناي «نامة عمل» اين خواهد بود كه از آن چه آن دو ملك موكل
مينويسند،خلاصهبرداري ميشود و فرداي قيامت نشان ميدهند.
اگر
آيات دلالت بر هر سه معنا داشته باشد،نامة عمل سه چيز است:
1ـ صفحة
نفس انسان:
به اين
معنا، نامة عمل عبارت خواهد بود از صفحة نفس انسان، يعني معلوم شدن هويت و سرائر
آدمي.
هنالك تبلوا كل
نفس ما اسلفت.[11]
در روز قيامت هر
شخصي جزاء اعمال نيك و بدي را كه از پيش (در دنيا) كرده است خواهد ديد.
در سورة
مطففين تعبير ديگري از نامة عمل شده است، آنجا كه ميفرمايد:
يوم يقوم الناس
لرب العاليمن، كلا ان كتاب الفجار لفي سجين.[12]
روزي كه همه مردم
در حضور پروردگار عالم ميايستند، چنين نيست( كه منكران پندارند). البته، روز قيامت
بدكاران با نامه عمل سياهشان در عذاب سجين هستند.
«كلا»
در اينجا كلاي تحقيقه است و به اين معنا است كه يقين داشته باشيد نامةعمل بدكاران
در جهنم است. يعني، نامة عمل آنان صفحات دلها جهنمي ميشود. پس، نامه عمل هويت
انسان است.
يعرف المجرمون
بسيماهم فيؤخذ بالنواصي و الاقدام.[13]
در آن روز
بدكاران به سيمايشان شناخته ميشوند، سپس موي پيشاني وپاهايشان را بگيرند( و به آتش
دوزخ اندازند).
سيماي
افراد درآن روز نشان ميدهد كه كداميك از افراد اهل جهنم است و كدام نيست.
2ـ اعمال تجسم يافته:
كلا ان كتاب
الابرار في عليين وما ادريك ما عليون كتاب مرقوم يشهده المقربون.[14]
كتاب و نامه عمل
انسانهاي نيكوكار در مقام بلندي(در بهشتها) است، تو چه ميداني كه اين بهشتها چه
مقاماتي است؟ چگ.نه به حقيقت عليين آگاه تواني شد؟ كتابي است (كه به قلم حق) نوشته
شده است و مقربان درگاه حق تعالي به مشاهده آن مقام نائل شوند.
بنابراين، بهشتها نتيجة اعمال صالحي است كه ملائك موكل حاضر و شاهد و ناظر آن
بودهاند وهمان كارها است كه نامة عمل انسان را سفيد كرده است.
در سوره
كهف نيز نامة عمل به معناي تجسم اعمال آمده است،آنجا كه ميفرمايد:
ووضع الكتاب فتري
المجرمين مشفقين مما فيه و يقولون يا ويلتنا ما لهذه الكتاب لا يغادر صغيره و لا
كبيره الا احصيها ووجدوا ما عملوا حاضرا و لا يظلم ربك احدا.[15]
در ان رزو كه
نامه عمل نيك وبد مردم را مياورند و به حساب و كتاب ميپردازند، اهل عصيان را
ازآنچه كردهاند بسار سرافكنده و هراسان و ترسان ميبيني، در حالي كه ميگويند واي
بر ما، اين چه نامة عملي است كه هر كوچك و بزرگي در آن نوشته شده است و ذرهاي نيست
مگر آن را احصاء كرده است و در آن كتاب همة اعمال خود را حاضر ببيند، و خدا به هيچ
كس ستم نخواهد كرد.
در
تأييد اين معنا در روايت ميخوانيم كه اگر انسان سوتي بكشد، ان را فرشتگان موكل ضبط
خواهند كرد. از هيچ چيز غفلت و دريغ نميكنند. از اول عمر تا به آخر، همه چيز را
بدون استثناء ضبط ميكنند.
آيهاي
ديگر به همين معنا
قرآن
ميفرمايد:
ووجدوا ما
عملوا حاضراً.[16]
و آن چه را انجام
دادهاند، در عالم اخرت حاضر خواهند يافت.
يعني،
هر آنچه در دنيا بجاي آوردهاند، درپيش رو خواهند يافت. به گونهاي كه اعمال نسان
در عالم آخرت اطرافش را ميگيرند.
در آيات
قرآن خداوند تعالي بندگانش را ترسانده است و از عواقب گناه برحذر ميدارد و
ميفرمايد: بدانيد كه در روز قيامت اعمالتان شما را احاطه خواهند كرد.
اگر
اعمال بد مرتكب شده باشيد، چنان به عذاب گرفتار آئيد كه زبان حالتان چنين خواهد
بود: اي كاش بين من و اعمال بد من فاصله بسياري ميبود.
3-
خلاصه حساب:
معناي
ديگر نامة عمل خلاصه حساب است.
وتري كل امه
جاثيه كل امه تدعي الي كتابها اليوم تجزون ما كنتم تعلمون.[17]
در آن روز
ميبيني كه هر امتي به زانو در ميآيد( روز روز سخت و وحشتناكي است كه قوت ايستادن
را از فرزند آدم سلب كرده) و هر فرقه به سوي كتاب(نامة عمل خويش) خوانده شود (و ندا
شود كه) امروز همه به پاداش اعمال خود ميرسيد.
البته،
يك قوم در ميان به زانو درآمدگان نيستند و آن شيعة خالص اميرالمؤمنين(ع) هستند.
كساني كه در دنيا در مسير ولايت اهلبيت گام برداشتهاند، متمسكين به ولايت ائمه
طاهرين(ع). اينها هيچگاه نه در دنيا و نه در آخرت به زانو درنخواهند آمد.
جلسه شانزدهم
ميزان در روز قيامت
از قرآن
شريف استفاده ميشود كه در روز قيامت ميزاني براي سنجش اعمال وجود دارد. هر كه
اعمال صالحش سنگين باشد،اهل بهشت و هر كس اعمال صالحش سبك باشد جهنمي است.
قرآن در
سورة اعراف چنين ميفرمايد:
والوزن يومئذ
الحق فمن ثقلت موازينه فاولئك هم المفلحون و من خفت موازينه فاولئك الذين خسروا
انفسهم.[18]
و سنجش اعمال
درروز قيامت امي است يقيقني و حق. پس، هر كس كه اعمالش سنگين باشد،يعني در دنيا
نيكوكار بوده باشد، رستگار خواهد بود و آنانكه اعمالشان سبك باشد، يعني بيايمان و
گنهكارند، بر خود زيان رسانده و تيره روزند.
و در
سورة انبياء در مورد ترازوهاي عدل در روز قيامت ميفرمايد:
و نضع الموازين
القسط ليوم القيمه فلا تظلم نفس شيئا و ان كان مثقال حبه من خردل اتينا بها و كفي
بنا حاسبين.[19]
و ما در روز
قيامت ترازئهاي عدل خواهيم نهاد، ستمي به كسي نخواهد رفت و اگر عمل انسان به اندازه
دانة خردلي باشد به حساب آوريم، كه تنها علم ما از همه حسابرسان كفايت خواهد كرد.
نظير
اين دو آيه در قرآن فراوان است:
فاما من ثقلت
موازينه فهو في عيشه راضيه و اما من خفت موازينه فامه هاويه و ما ادريك ماهيه نار
حاميه.[20]
درروز قيامت عمل
هر كس را در ميزان حق وزني باشد اگر ميزانش سنگين باشد، دربهشت به آسايش و شادي
خواهد زيست و هر آن كس كه اعمالش سبك وزن باشد، جايگاهش در قعر هاويه جهنم است و
چگونه سختي هاويه را تصور تواني كرد؟ هاويه[21]
همان آتش سخت سوزنده و گدازنده است.
تناسب ميزان با موزون
ميزان هر چيزي به
تناسب آن چيز است. مثلاً وسيله سنجش موادي همچون گندم و جو ترازوهاي معمولي است.
ولي طلا را هيچگاه با قپان وزن نميكنند. بلكه، آن را با وزنههاي بسيار ظريفي به
نام «قيرات» وزن ميكنند.
همچنين پارچه را
متر ميكنند يعني، ميزان پارچه متر است. حال آنكه كجي و راستي ديوار را ميزان،
شاغول است و فلسفه را ميزان، منطق.
تناسب سنگيني هر چيز با نفس آن
مسئله قابل توجه
ديگر اين است كه سنگيني و سبكي هر چيزي و يا هر موضوعي متناسب با نفس شيء است.
چنانكه در امور مادي سنگيني و سبك گندم و جو مختص و متناسب با آنها است و چون گفته
شود اين پارچه سنگين است، نظر به وزن آن نيست. بلكه، مواد فاخر و ارزنده بودن آن
است. همچنين وقتي به يك مثقال الماس، سنگين گويند، مراد از سنگيني آن به لحاظ قيمت
و قدمت آن است. و نيز گاهي به آنان كه داراي روح بزرگ و اخلاق نيكو هستند، انسان
سنگين اطلاق ميكنند. بديهي است كه سنگيني مورد نظر از حيثيت شرافت وسيرت معنوي و
انسانيت آنها است. بنابراين، ثقل هر چيزي به تناسب نفس آن است و گاهي مراد از اتصاف
اشياء به سنگيني يا سبكي، «كميت» است و گاهي نيز :كيفيت» مورد نظر است.
معناي ميزان اعمال
منظور از ميزان
اعمال در روز قيامت، معناي اصطلاحي و متبادر به ذهن، يعني ترازو، نيست و سبكي و
سنگيني اعمال هم، از لحاظ كميت مورد نظر قرار نميگيرد، بلكه «ميزان» در روز قيامت
مصاديق مختلفي دارد كه بدانها اشاره ميرود:
1- ميزان هويت
هويت، براي انسان
ميزان اعمال است و همين هويت موجب سنگيني يا سبكي در روز قيامت ست. چنانكه ورود
انسان به صف محشر در حالي كه ملائك اطرافش را با احترام و عزت گرفته باشند و در زير
پرچم ولائي مولي اميرمؤمنان(ع) صورتش چون ماه شب چهارده بدرخشد،«ميزان» اعمال
اوست، و هويتش نشان ميدهد كه بهشتي است. ولي چون انسان را به صورت عقربي وارد صف
محشر كنند، در حالكه غل و زنجير به پا و گردن دارد، اين هيأت و هويت همان ميزان
اعمال اوست. پس، سنگيني از نظر عزت و آبروست و سبكي از حيث بيحيثيتي و بياحترامي
او است.
2- ميزان تجسم اعمال
تجسم عمل به
معناي دوم، براي انسان ميزان است، يعني، اعمال انسان در روز قيامت براي وي ميزان
است. زيرا، در ذات اعمال سبكي و يا سنگيني نهفته است. ولي، سنگ خارا و خر مهره
ذاتاً سبك و بيارزش است.
بنابراين،
نيكوكاران روز قيامت چون پا به صحراي محشر گذارند، تجسم اعمال نيكوي آنان به
صورتهاي زيبا و دلپذير نشان از بهشتي بودن آنها دارد و خود ميزاين است كه سره را از
ناسره مينماياند.
اما، بدكاران
وقتي محشور ميوشند،اعمال ناشايست آنها به صورتهاي زشت و نفرت انگيز و در هيأت خون
و مار و مور و وحوش مجسم ميشود، و آنها را احاطه خواهد كرد و اين تجسم خود ميزاني
است گويا.
3- ميزان نامة عمل
نامه عمل انسان،
سومين ميزان است. در آن روز، فشردهاي از حساب اعمال انسانها به دستشان داده
ميشود. اين خود بهترين ميزانها است. يعني، اگر انسان نامة عمل به دست راست دارد،
اهل رستگاري بهشت است و اگر نامة عمل به دست چپ داشته باشد از دوزخيان خواهد بود.
پس، آنچه انسان را به دوزخ ميافكند، سبك بودن نامة اعمال او است و آنچه او را از
بهشتيان ميكند سنگيني نامة اعمال او است. پا به تعبيري ديگر قرار گرفتن نامة اعمال
در دست چپ انسان مبين زيانكاري اوست و قرار داشتن آن به دست راست نشان از اين دارد
كه او رستگار است.
4- ميزان امام علي(ع)
ميزان چهارمي كه
روايات بر آن بسيار تأكيد دارد،مولاي موحدين امير مؤمنان علي(ع) است. در زيارت
حضرتش ميخوانيم:
السلام عليك
يا ميزان الاعمال.[22]
و در روايات ديگر
آمده است كه انبياء و اوصياء ميزان هستند: ازجمله آن روايات؛ روايت:
ان الموازين القسط هم الانبياء و الاوصياء
است.
همچنين روايت زير:
سالت ابا عبدالله
عليه السلام عن قول الله عزوجل: و تضع الموازين القسط ليوم القيمه فلا تظلم نفس
شئا: قال(ع): هم الانبياء و الاوصياء.[23]
بديهي
است كه ميزان، عمل به دستور پيشوايان ديني(ع) و گام برداشتن در مسير آنها و متخلق
شدن به اخلاق آن بزرگواران و تمسك به ولايتشان و عشق ورزيدن به وجود مباركشان است.
يعني،كسي كه در دنيا به آن بزرگواران معرفت پيدا نكند و در طريق آنان گام برندارد،
يقيناً در آخرت اهل هدايت نخواهد بود، زيرا ميزانش سبك است. كسي كه به اهلبيت(ع)
نزديك باشد در واقع به حق تعالي نزديك شده و كسي كه از آنها دور شود از خداوند دور
شده است و دور شدن از آنها باعث سبكي ميزان و قرب بدانها موجب سنگيني ميزان است.
پس،
علي(ع) ميزان اعمال است. يعني، انسان را در روز قيامت، در صحراي محشر حاضر ميكنند
و اعمالش را با حضرت علي(ع) ميسنجند. اگر اعمال و گفتار و كردار ما تناسب با اعمال
و گفتار وكردار آن حضرت داشت، اهل بهشت هستيم، و اگر نه اهل دوزخ.
به ديگر
سخن، سنجش حق و باطل را علي(ع) ميزان است. زيرا، باطل يا حق بودن اعمال و گفتار را
با ميزان قرآن ميسنجند، و اما علي(ع) خود قرآن ناطق ايت.
در قرآن
ميزان به صيغة جمع استعمال شده است چنانكه ميفرمايد:«و نضع الموازين» ظاهراً، روز
قيامت ميزانهائي- نه يك ميزان- وجود دارد كه انسانها را با آنها ميسنجند.
همچنين، از استعمال«سبكي» و «سنگيني» يه صيغة جمع همچون:«فمن ثقلت موازينه»
استفاده ميشود كه موازين متعددند. يعني، همانگونه برشمرديم، هويت انسان، نامة
عمل، تجسم عمل و مهمتر از اين سه، اميرمؤمنان(ع) ميزان اعمال هستند.
تذكر:
پس از
اين بيان، جا دارد كه در خود تأملي كنيم، خود را با ميزان مولاي موحدان بسنجيم و
همه تلاش خود را معطوف آن داريم كه پيرو امام علي(ع) و در مسير او باشيم. امام
علي(ع) همه عمر در مسير خدا بود و لحظهاي از مسير الهي به چپ يا راست منحرف نشد.
ما هم بدو اقتدا كنيم، روي به او داشته باشيم و از مسير شيطان و هواهاي نفساني روي
بگردانيم و اگر نه،
ترسم نرسي به كعبه اي اعرابي
اين ره كه تو ميروي به تركستان است
ما بايد
نگاهي عميق و از چشم دل به حالات امير المؤمنان(ع) بيندازيم و 63 سال عمر گرانمايه
او را به بررسي بنشينيم. اما (ع) زماني كه همراه رسول خدا(ص) بود،23 سال در جبهه
ميزيست، در ده سالي كه در مدينه تشريف داشت در 72 جنگ از74 جنگ شركت داشت و در آن
دو به فرمان پيامبر(ص) رودررو با جبهة منافقين بود.
13سال
ديگري كه در مكه ميزيست نيز دائماً در جنگ و جبهه بود. جبهه و جنگي كه به مراتب
ازجنگهاي مدينه دشوارتر بود.
آنگاه
كه پيامير(ص) از دنيا رحلت كرد، امام علي(ع)25 سال براي وحدت مسلمين و حفظ اسلام
صبر كرد. آن چنانكه گوئي استخوان در گلو و خار در چشم داشت.
در اين
نظر سريع به زندگاني آن حضرت، خود را چگونه مييابيم؟ عزيزان من، بكوشيد كه در سپاه
و جبهه، دوگانگي و اختلاف نباشد. وحدت كلمه را امام گونه به پاي داريد و از
اختلافاتي كه غالباً به دست شياطين پشت پرده پرداخته ميشود، بپرهيزيد كه در
جبههاي كه نور خدا در آن متجلي است و در سپاهي كه بايد دست عنايت الهي را بر سر
داشته باشد، چه جاي اختلاف و دوگانگي است؟ عزيزان بدانيد كه اظهار عقايد شخصي و طرد
كردن و منزوي نيروهاي مؤمن باعث شكست در دنيا و عذاب دوزخ در آخرت ميشود.
پىنوشتها:
3.. سورة
حاقه، آيات21 تا 24.
4. سورة حاقه،
آيات 25 تا 29.
6. سورة
انشقاق، آيات 10 تا 12.
8. سورة اسري،
آيات 13 تا 15.
10. عتيد و
رقيب دو ملك هستند كه هميشه همراه انسانند و يكي بر شانة راست قرار دارد و
ديگري بر چپ، و همة اعمال انسان را مينويسند.
18. سورة اعراف، آيه8
تا 9.
20. هاويه نام يكي از
طبقات دوزخ است.
21. سورة قارعه،آيه
5 تا 11.
22. در روايات
وارد شده است كه اميرالمؤمنين(ع) ;و همچنين
ائمه طاهرين(ع) ميزان هستند. چنانكه حضرت امام صادق(ع) فرموده است:«نحن
الموازين القسط».علم اليقين
فيض (ره)، جلد 2، صفحة944.
23. علم اليقين
فيض (ره)، جلد 2، صفحة544.