بهشت خانواده جلد اول

دكتر سيد جواد مصطفوى

- ۵ -


درس هفدهم : احترام زن

امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: كسى كه زن مى گيرد بايد او را اكرام كند، يعنى احترام كند و گراميش دارد، اين جمله يك لفظ است به جاى صدها معنى كه برخى از آنها ضمن دليل اين درس بيان مى شود.

زن از نظر اسلام مهمان محترمى است كه از جنبه احترام ، مهمان است و از جهت دخالت در امور زندگى ، شريك صاحبخانه (شوهر) و از نظر امور داخلى ، مدير و سرپرست و وقتى بچه دار شود، مادر خانواده و مادر اجتماع است و بلكه زن خوب ملكه ايست در كندوى عسل خانواده .

مرد مسلمان بايد قبل از ازدواج تامل كند و بپذيرد كه وظيفه سنگينى به دوش او گذاشته مى شود.

دين او گاهى همسرش را (( امانت خدا )) معرفى مى كند و گاهى مهمان صاحب اختيارى كه بايد احترامش نمود و از خطايش درگذشت و او را مانند استخوان كجى دانست كه با وجود كجى و انحرافى كه دارد در نظام كلى جهان راست و مستقيم است - چنانكه در درس سى و هفتم توضيح خواهيم داد - پس بايد با او مهربانى و با او سازش نمود.

عنوان (( امانت خدا )) را اگر تحليل كنيم ، به اين نتيجه مى رسيم كه گويا پيغمبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم )، دست بانوئى را گرفته و در خانه دامادى آورده و به او گفته است : اين امانتى است از جانب خدا كه به دست تو مى سپارم ، بايد او را مطابق امانت خدايى اكرام و احترام كنى ، و اگر بدرفتارى كرد، بايد با احترام طلاقش دهى ، چنانكه در درس طلاق خواهيم گفت و على (عليه السلام ) چون همسرش فاطمه عليها السلام را به خاك سپرد، فرمود: امانت خدا از دست من گرفته شد.

مردى كه سعادت دنيا و آخرت بخواهد، به سخن پيغمبرش گوش مى دهد. اين سخن در گوش بى دين و غير مسلمان فرو نمى رود، او لياقت شنيدن اين سخن را ندارد، ولى اگر مسلمان سخن پيغمبر و رهبران دينى خود را نشنود، سخن چه كسى را خواهد شنيد؟ راستگوتر و داناتر و مهربانتر از پيغمبر و عترتش براى مسلمان چه كسى تواند بود؟ امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: هر كه با خانواده اش خوشرفتارى كند، خداوند عمرش را زياد كند.

دليل

62- عن الصادق ، عن اءبيه عليهما السلام قال : من اتخذ امراءه فليكرمها فانما امراءه اءحدكم لعبه فمن اتخذها فلا يضيعها.

امام صادق از پدرش (عليه السلام ) نقل مى فرمايد: هر كس زنى بگيرد بايد احترامش كند. زن شما لعبت و دلبر است ، هر كس لعبتى بدست آورد، نبايد آن را ضايع سازد. (66)

63- عن اميرالمومنين (عليه السلام ) قال : ان النساء عند الرجال لا يملكن لا نفسهن ضرا و لا نفعا و انهن امانه الله عندكم فلا تضاروهن و لا تعضلوهن

اميرالمومنين (عليه السلام ) فرمود: زنان در نزد مردان مالك سود و زيان خود نيستند (زيرا طلاق در دست شوهر است و مخارج آنها نيز در دست او است و وظائفى هم از شوهران بر عهده دارند) زنان امانت خدا نزد شما هستند، به ايشان زيان نرسانيد و بر ايشان سخت مگيريد. (67)

دو جمله اخير را على (عليه السلام )، از قرآن مجيد اقتباس فرمود است كه در آيه 6 سوره طلاق و آيه 232 سوره بقره و آيه 19 سوره نساء آمده است .

64- قال رسول الله (ص ) اخبرنى اخى جبرئيل و لم يزل يوصينى بالنساء حتى ظننت ان لا يحل لزوجها اءن يقول لها اف ... اءخذ تموهن على امانات الله ...

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: برادرم جبرئيل به من خبر مى داد و همواره سفارش زنان را مى نمود، تا آنجا كه من گمان كردم ، براى شوهر جايز نيست كه به زنش اف بگويد... شما زنان را به عنوان امانت خدائى گرفته ايد... (68)

65- عن اميرالمومنين (عليه السلام )... و احسنوا لهن المقال لعلهن يحسن الفعال .

اميرالمومنين (عليه السلام ) فرمود:... با زنان خوش گفتار و نيكو سخن باشيد، تا ايشان هم خوش كردار و نيكو رفتار شوند. (69)

66- فان المراءه ريحانه و ليست بقهرمانه .

زن مانند ريحان است نه قهرمان . (70)

انتظار شوهر از همسرش ، بايد مثل انتظار مردم از شاخه ريحان باشد. ريحان لطيف و ظريف است . پس نبايد كارهاى مشكل و دشوار را از زن انتظار داشت و بر دوش او گذاشت . ريحان را كسى با دست خود افسرده و پژمرده نمى كند، شما هم نخواهيد كه همسرتان پژمرده و افسرده باشد.

67- قال اءميرالمومنين (عليه السلام ) فدارها على كل حال و اءحسن المصاحبه لها ليصفو عيشك .

اميرالمومنين (عليه السلام ) فرمود: در هر حال با همسرت مدارا كن و با او به نيكى معاشرت نما، تا زندگيت با صفا شود. (71)

68- قال الصادق (عليه السلام ): رحم الله عبدا اءحسن فيما بينه و بين زوجته فان الله تعالى قد ملكه ناصيتها و جعله القيم عليها.

امام صادق (عليه السلام ) فرمود: خدا بيامرزد مردى را كه رابطه ميان خود و همسرش را نيكو سازد. خداوند اختيار او را به دست مرد داده و وى را سرپرست او قرار داده است . (72)

69- قال رسول الله (ص ): خيركم خيركم لنسائه و انا خيركم لنسائى .

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: بهترين شما مردى است كه با زنش خوشرفتارتر باشد و من از همه شما نسبت به زنانم خوشرفتارترم . (73)

70- عن اءبيعبدالله (عليه السلام ) قال :... و من حسن بره باهله زاد الله فى عمره .

امام صادق (عليه السلام ) فرمود: هر كس با خانواده اش نيكرفتار باشد، خداوند بر عمرش بيفزايد. (74)

بعضى از زنان اسم اين سفارشها را ترحم و دلسوزى مى گذارند و از قبول آن استنكاف مى ورزند، ولى من نميدانم از كجاى جمله (( زن را اكرام كنيد، او امانت خداست ، با او خوش گفتار و خوشرفتار باشيد )) ترحم برداشت مى شود؛ بلكه كلمه (( ضعيفه و ريحانه )) هم تنها براى تحريك عواطف خالص مرد است و هيچ گونه نظر تحقيرى نسبت به زن ندارد.

درس هجدهم : تاءديب زن

در قرآن مجيد آيه ئى هست كه مى فرمايد: از نعمتهاى خدا بخوريد و بياشاميد، ولى پشت سرش ، فورا مى فرمايد: اسراف نكنيد. بعضى از مردم ، خوردن و آشاميدن را در گوش مى گيرند و اسراف نكردن را فراموش ‍ مى كنند.

كلوا واشربو را تو در گوش كن   ولا تسرفوا را فراموش ‍ كن

موضوع تاديب زنان هم در مآخذ اسلامى و برداشت بعضى از مسلمين خام و مغرور اينچنين است .

يك كلمه در قرآن كريم هست كه (( اضربوهن )) يعنى زنان را بزنيد، در صورتيكه اين دستور چنانكه توضيح خواهيم داد.

اولا: در موردى است كه شايد قرنى يكبار و در ميان ميليونها زن و شوهر، يك مصداق پيدا كند.

ثانيا: ده ها آيه و حديث و روايت معتبر در مدارك اسلامى موجود است كه اين دستور را تفسير و توجهى شايسته مى كند. در قرآن كريم آيات ديگرى هم مانند: لا تعضلوهن ، عاشروهن بالمعروف ، و لا تضاروهن لتضيقوا عليهن موجود است كه در درس سابق ذكر شد.

دستور تاديب زن مانند، چهار شاهد در زناست كه از صدر اسلام تا كنون يكبار هم شايد اتفاق نيفتاده است و مانند ازدواج دختر 9 ساله است كه بسيار نادر و اندكست و اسلام اين احكام را به خاطر مصالح عالى ترى بيان كرده است كه اكنون مجال توضيح آن نيست .

درباره زدن زن ، پيغمبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد: (( چگونه مردى همسرش را مى زند كه مى خواهد او را در آغوش ‍ گيرد و گردن به گردن او گذارد؟ ))

در اين جمله كوتاه رسول اكرم ، مانند كلمات ديگرش براى خردمندان و نكته سنجان ، معانى بسيارى نهفته است ، پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) عقل و خرد انسان را مخاطب مى سازد، به قلب و مغز انسان سك مى زند، هوش و احساس و تمام قواى دراكه انسان را زير سوال مى كشد و مى فرمايد: كدام يك از شما فتوى مى دهيد كه انسان گلى و لعبتى را كه مى خواهد سالها با او زندگى كند و از ديدنش لذت برد و با او عشق ورزد، با دست خود سيلى بزند و پژمرده و افسرده اش كند؟!! كدام عقلى اجازه مى دهد كه مردى بخواهد با زنى رقص حلال كند و پيش از رقصيدن او را كتك بزند و رخسار سرخش را كبود كند؟ چهره با نشاط و لب خندانش را افسرده و وارفته كند؟ آيا رقصيدن با چنين انسان ناموزونى مسخره نيست ؟ آيا عاقلان به تو نمى خندند؟ مگر ركن اصيل رقص ، روح پر نشاط و احساس ‍ بيدار و شور و عشق و طراوت نيست ؟! گويا پيغمبر اكرم - كه جان همه ظريف گويان به قربانش باد - به شوهرى كه همسرش را كتك مى زند. مى فرمايد اف بر سليقه و تف بر ذوقت كه لباست را با دست خود كثيف و پاره مى كنى ؛ بلكه چشمت را با دست خود كور مى كنى !! تو مگر الاغى كه عشق و احساس را نمى فهمى !! تو كه از گنجشك و كبوتر؛ بلكه از شغال و سگ هم كمترى !! برو و زندگى و عشقبازى نر و ماده آنها را ببين و خودت آب دهنى به صورت خود بينداز. (75)

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) - كه جان اهل ادب به قربانش باد - تمام اين فحشهاى مرا با كمال ادب در يك جمله كوتاه علمى گنجانيده و به صورت سوالى بسيار لطيف و ظريف بيان فرموده است :

(( چگونه همسرت را مى زنى و سپس در آغوشش مى گيرى ؟ ))

ولى در روى كره زمين ابوالعجائب و باغ وحش اخوالغرائب ، مردمى هستند يا بوده اند و زنان و شوهرانى زندگى مى كنند يا مى كرده اند كه معناى سخن پيغمبر را نمى فهمند، آنها دهها سال با يكديگر زندگى مى كنند و دست به گردن يكديگر مى شوند، تنها براى تخليه درون و رقص واژگون ، آنها حاضرند با مريض و محتضر هم برقصند، آنها با حيوانات هم نزديكى مى كنند. اسلام هم سعه صدر دارد و نمى خواهد هيچ آفريده و انسان دو پائى را از هدايت و رحمت خود مايوس كند. اسلام مانند دين يهود كنونى نيست كه غير از بنى اسرائيل را نپذيرد.

اسلام به اين گونه مردان و زنان اگر خداى نكرده پيدا شوند دستور مى دهد: اگر زن از تنها وظيفه او كه تمكين است ، بدون غذر و علت سرباز زند، شوهر بايد ابتدا او را موعظه كند كه قرارداد ازدواج ما بر اساس مقرراتى بوده است كه من مخارج خانه را تكفل كنم و تو هم در رقص حلال ما موافقت كنى ، چرا مخالفت مى ورزى ؟ اگر زن لجبازى كرد و به سرپيچى خود ادامه داد، شوهر در شب هاى بعد بايد از او اعراض كند و در بستر، پشت به او بخوابد. در اينجا گمان ندارم ، زنى از كمترين درجه تعقل برخوردار باشد و باز هم مخالفت كند، مگر آنكه مرد ديگرى پيدا كرده و به فكر طلاق گرفتن و بهانه تراشى باشد.

در هر حال اسلام دستور مى دهد، در مرحله سوم ، براى اينكه كار به شكايت و مرافعه نكشد و راز شوهر و زن نزد ديگران فاش نشود، شوهر حق دارد با پشت دست مثلا به ران و پشت پهلوى چنين زن نادانى بزند، شايد بيدار شود ولى اين زدن چنانكه گفتيم بايد تنها در اين موقعيت باشد و به خاطر اين هدف و بدون سياه و كبود شدن بدن او تنها براى اظهار انزجار و تنفر شوهر و به عنوان آخرين علاج و چاره كردن لجاجت و سرپيچى زن از ادا وظيفه قانونيش طبق قراردادى كه خود او امضا كرده است .

(به نظر نويسنده چون سياق آيه شريفه راه علاج نشوز و مخالفت زن را بيان مى كند، چنانكه از موعظه و اعراض در بستر پيداست ، پس اگر شوهر بداند كه همان زدن خفيف هم ، موجب تشديد مخالفت زن مى گردد، نبايد انجام دهد بلكه بايد به راه ديگرى متوسل شود).

مردى كه ادبيات و اصول بسيار خوانده بود و درس عشق و احساس كمتر با همسرش اختلاف پيدا كرد و كار به حكميت ريش سفيدان كشيد، در آن مجلس زن گفته بود: شوهرم مرا زده است و شوهر به آيه اضربوهن استشهاد كرده بود، ولى زن قانع نگشته و طلاق واقع شده بود.

يكى از حكمين مرد مسلمان عاقلى بود كه شايد سواد خواندن و نوشتن هم نداشت . روزى به اينجانب گفت : ما بى سوادها هنگام سرپيچى زن از همبسترى ، پولى به دستش مى گذاريم يا كفش و جورابى به او وعده مى دهيم و با رضايت و نشاط او همبستر مى شويم ؛ چرا آن مرد كتك مى زد. و مى گفت اين دستور اسلام است . به او گفتم عمل شما مطابق دستور اسلام است و آن مرد اشتباهى كرده بوده و براى رفع خجالت خود در برابر شما عذرى بدتر از گناه آورده است .

در هر حال اگر شوهر در اثر زدن ، خراشى به بدن زن وارد كند كه خون نيايد، بايد قيمت يك شتر را به زن بپردازد و اگر خونى شود قيمت دو شتر و اگر سيلى به صورت زن بزند، در صورتى كه رخسار زن سياه شود، بايد قيمت شش مثقال شرعى طلا (مثقال بازارى ) به زن بپردازد، و اگر كبود شود قيمت 3 مثقال شرعى طلا و اگر تنها سرخ شود، قيمت يك مثقال و نيم شرعى را بايد بپردازد و حتى قبل از ديه گرفتن ، زن حق قصاص كردن دارد - چنانكه از قول پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) خواهيم گفت -

به عقيده اينجانب هديه دادن و دل زن را نرم نمودن هم از مصاديق موعظه كردن است كه در درجه اول قرار دارد، كدام زن است كه با گرفتن هديه و يا شنيدن كلمات محبت آميز رام نشود و كار را به قهر و كتك برساند و آنگاه ادب شود؟ او حتما زنى است كه بيمارى روانى دارد و در ميان باغ وحش ‍ دنيا اينگونه انسان نماها هم يافت مى شوند.

با عالمى روستازاده كه مردم روستاى او معروف به خشونت بودند، درباره تاديب زن و كلمه (( اضربوهن )) بحث مى كردم ، كه اين زدن در چه حد است ؟ مرد عالم بدون توجه به مدارك ديگر، بلكه طبق طبيعت خشن روستائيش گفت : بايد به قدرى بزند كه زن تسليم شود. گفتم : مگر اسلام تنها براى زنان و مردان و روستاى شما نازل شده است ؟ كدام زن عاقلى ، بلكه كدام مرد عاقلى چنين قضاوت را مى پذيرد؟ و آيا اگر دين و مذهبى باشد كه احساسات و عواطف انسانها را ناديده بگيرد، صحت و قبوليش ، زير علامت سوال قرار نمى گيرد؟ مگر زنان عارف و عاقل جهان ، اگر بخواهند مسلمان شوند، اسلام دست رد به سينه آنها مى زند؟

خير، چنين نيست ، اسلام همگان را مى پذيرد، براى همگان خوراك دارد، برنامه دارد، به مردان عارف ، بلكه همه مردانى كه از اندك شعورى برخوردار مى باشند، سخن نغز و زيباى پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را بيان مى كند كه (( چگونه مرد زنش را مى زند و سپس دست به گردن او مى كند )) و نيز روايات ديگرى كه ضمن دليل اين درس خواهيم نوشت ، همگى دلالت بر زشتى و قبح اين عمل ، و دنائت و پستى مردى دارد كه به خود اجازه مى دهد، زنش را چون ضعيف و ناتوان است كتك بزند، مانند الاغى كه با بره مظلومى در يكجا باشند و الاغ چون زورش از بره بيشتر است به او لگد مى زند. بالاخره مرد عالم تصديق كرد و پوزش ‍ خواست .

طبيعى است كه هر انسانى مى خواهد فكر و نظر خود را به طرف مقابلش ‍ بفهماند و بقبولاند، اگر طرف مقابل قبول نكرد، انسان عاقل ، از راه منطق و برهان پيش مى آيد و فكر زياد مى كند تا بالاخره منطقى را كه مناسب با افكار طرف باشد، پيدا كند و بيان نمايد تا او را قانع كند؛ ولى اگر اهل منطق و برهان نباشد، به شيوه دشنام و زشت گوئى متوسل مى شود، زيرا نه مى تواند از عقيده خود دست بردارد و نه منطق و برهان مى داند. اگر دشنام هم اثر نكرد به زور و كتك متوسل مى شود، ولى شما خواننده محترم بدانيد كه دشنام و كتك حربه مردم نادان و بى منطق است ، مانند روستائيان درس ‍ نخوانده و بى سوادى كه در گذشته بودند و غالبا بر سر تقسيم آب رودخانه ، دشنام را حربه خود مى كردند و سپس بيل و كلنگ را برمى داشتند و به جان هم مى افتادند.

انشاء الله اين عادت زشت كه در قديم مرسوم بوده اكنون از ميان رفته است و در جمهورى اسلامى و از بركت باسواد شدن و مودب شدن مردم به تعليمات مقدس اسلام ، راه منطق و برهان جايگزين كتك و دشنام گشته است .

علاوه بر همه آنچه گفتيم چنانچه در دليل همين بحث خواهيم گفت پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) زدن را به گرسنگى و برهنگى تفسير مى فرمايد، نه با چوب زدن .

و باز شنيدم شخصى مى گفته است : من چند زن گرفته ام و همگى مطيع من هستند و در زندگى ما هيچوقت جنگ و نزاع و سر و صدائى نيست . علتش ‍ اينست كه ، من در همان روزهاى اول يك سيلى محكم به هر زنى مى زنم ، او ديگر حساب كار خودش را مى كند و جرات سركشى و نافرمانى ندارد.

من با اين مردك بى ذوق و عاطفه سخنى ندارم . زيرا او ميان معاشرت با همسر بانشاط و با سرور و معاشرت با همسرى پژمرده و سوت و كور، فرق نمى گذارد، براى او بوسيدن چهره براق و گلى با چهره زرد و نيلى فرق ندارد.

شما خواننده محترم ، اگر چنين نادانى را ديديد، به او بگوييد: تو چون نمى توانى از راه لطف و محبت با همسرانت زندگى كنى ، راه عصبانيت و خشونت پيش مى گيرى ، تو نمى دانى كه آن سيلى بى جا:

اولا: قصاص و ديه دارد.

ثانيا: چنانكه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد: خداوند عادل در روز قيامت به مالك دوزخ فرمايد كه در ميان آتش غضبش به او سيلى بزند.

ثالثا: او بايد بداند كه اثر آن سيلى براى هميشه در روح همسرش باقى مى ماند و همسرش اگر حساس باشد - كه بيشتر زنان چنين هستند - از همان روزهاى اول ضعف اعصاب مى گيرد و او بايد يك عمر با رنجورى و آه و ناله و بيخوابى همسرش مواجه باشد و آن مرد نادان و مغرور به جاى اينكه پنجاه سال با همسرى شاداب و سالم و بانشاط زندگى كند، سنواتى اندك با هسمرى بيمار و افسرده و بى نشاط زندگى خواهد كرد. شما خواننده محترم به او بگوييد: اگر دامادت با دختر و خواهرت چنين كند، تو مى پسندى ؟ او چون عاطفه ندارد، شايد بگويد: آرى !

شما خواننده محترم ، هر چه مى خواهى به او بگو، اما من درباره او سخن امير مومنان على (عليه السلام ) را به ياد مى آوردم كه مى فرمايد: بعضى از مردم به قدرى پست و بى مقدارند كه لبهاى انسان حتى اين لياقت را ندارند كه انسانى لب به نكوهش و بد گوئيشان بگشايد.

اين گونه افراد نبايد اين كتاب را مطالعه كنند، زيرا مايه فهم مطالب اين كتاب كه ماخذ اسلامى را بيان مى كند، ذوق و عاطفه و تحقيق و تعهد است و آن مردك كور دل هيچيك را ندارد. به گمان اينجانب او نبايد خود را مسلمان بخواند و از امت پيغمبرى بداند كه آن همه سفارش درباره دوست داشتن زنان ، احترام زنان ، سخت گيرى نكردن بر زنان و تحمل كج خلقى زنان دارد و در آخرين لحظات زندگى هم ، آخرين سفارش او به امتش ، رعايت حال زنان بوده است .

اين گونه افراد، لااقل نبايد خود را با تقوى بدانند، زيرا چنانكه شيخ بهائى در كتاب (( كشكول )) نقل مى كند: (( شخصى درباره عروس كردن دختر خويش با امام مجتبى (عليه السلام ) مشورت كرد. حضرت فرمود: (( دخترت را به ازدواج مرد با تقوى درآور، زيرا اگر او دخترت را دوست بدارد، گراميش خواهد داشت و اگر او را دوست ندارد بر او ستم نخواهد كرد. ))

دليل

و كلوا و شربوا و لا تسرفوا انه لا يحب المسرفين .

بخوريد و بياشاميد ولى اسراف نكنيد كه خدا اسراف كنندگان را دوست ندارد. (76)

72- قال رسول الله اءيضرب اءحدكم المراءه ثم يظل معانقها؟!!

چگونه يكى از شما همسرش را مى زند و سپس در آغوشش ‍ مى گيرد؟!! (77)

73- و قال النبى (صلى الله عليه و آله و سلم ) انى اءتعجب ممن يضرب امراءته و هو بالضرب اءولى منها، لا تضربوا نساءكم بالخشب فان فيه القصاص ‍ و لكن اضربوهن بالجوع و العرى حتى تريحوا فى الدنيا و الاخره .

پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: من در شگفتم از مردى كه هسمرش را مى زند، در صورتى كه خودش به كتك خوردن سزاوارتر است . زنان را با چوب تاديب نكنيد، بلكه با گرسنگى و برهنگى تاديب كنيد تا در دنيا و آخرت راحت باشيد. (78)

اين حديث پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) تفسير روشنى است از آيه شريفه (( اضربوهن )) كه تاديب زن ، در صورتى كه او بدون عذر از همخوابى امتناع ورزد پس از موعظه و اعراض ، بايد به وسيله گرسنه نگه داشتن و لباس كافى ندادن به او باشد، نه به وسيله زدن با چوب ، زيرا در آنصورت ؛

اولا: بايد شوهر قصاص شود و به همان مقدارى كه زده است ، كتك بخورد،... و اگر زن راضى شد كه قصاص نكند و ديه بگيرد، شوهر بايد ديه بپردازد.

ثانيا: در آخرت هم خداوند متعال او را عذاب خواهد كرد، براى اينكه بنده او را كتك زده است و به امانت او خيانت كرده است ، ولى اگر شوهر مجازات زن نافرمان را گرسنگى و برهنگى قرار دهد، هم در دنيا راحت است كه قصاص و ديه ندارد و هم در آخرت ، زيرا مخالفتى نكرده است .

و اما گرسنگى و برهنگى به معنى ندادن نفقه است ، و آن هم طبق قرارداد اوليه زن و شوهر است كه نفقه در مقابل موافقت زن در امر همخوابى قرار گرفته و زمانى كه همخوابى نبود، نفقه هم نخواهد بود.

بنابراين رسول گرامى اسلام ، مشكل تاديب را كاملا حل نموده و كتك زدن حتى با پشت دست را هم روا نمى داند.

و آنچه از همه بيشتر اين اشكال را مرتفع مى كند و غير قابل توجيه مى سازد، اين است كه در عصر ما چنين زنى پيدا نمى شود كه وظيفه نشناس باشد تا كار به گرسنگى و برهنگى او برسد. بانوان گرامى اين دوران اگر فرضا و احيانا، زنى را ببينند كه در مجالس مى نشيند و از گريختن خود از خلوتخانه سخن مى گويد و به آن افتخار مى كند، به او خواهند گفت : اگر تو مرد مى بودى و چنين زن گريزانى مى داشتى چه مى كردى ؟ گمان مى كنم آخرين جواب اين است كه مى رفتم زنى ديگر مى گرفتم و زنم را گرسنه و برهنه نمى گذاشتم .

و اگر فرار زن از بزم خلوت ، به خاطر بيمارى جسمى و ضعف غريزه جنسى باشد، بايد بداند؟ پزشكان خوردن رازيانه (باديان ) را براى چنين زنى دستور مى دهند.

در هر حال او بايد سرد مزاجى خود را به نوعى درمان كند.

74- و قال اميرالمومنين (عليه السلام ): و ان كان الرجل ليتناول المراءه فى الجاهليه بالفهر اءو الهراوه فيعيربها و عقبه من بعده .

على (عليه السلام ) فرمود: اگر مردى در زمان جاهليت زنى را با سنگ يا چوب و چماق مى زد، مردم ، خود او و فرزندانش را پس از مرگ او سرزنش ‍ مى كردند. (79)

75- و هل خلفتم الا فى حثاله لا تلتقى بذمهم الشفتان استصغارا لقدرهم و ذهابا عن ذكرهم .

و فرمود: مگر نه اينست كه شما در ميان مردم پست و بى ارزشى باقى مانده ايد كه لبهاى انسان براى مذمتشان به حركت نمى آيد، به خاطر بى مقدارى آنها و اينكه براى هميشه يادشان فراموش باشد. (80)