ترجمه دعاى چهل و هفتم: دعاى آن حضرت
(عليه السلام) در روز عرفه
(119)
1. سپاس خداوند را كه پروردگار جهانيان است.
2. خداوندا! سپاس تو را! اى آفريننده آسمانها و زمين و اى صاحب بزرگى و كرم.
پرورنده پرورندگان، معبود هر پرستنده،(120)
آفريننده هر آفريده، وارث هر چيز، چيزى مانند تو نيست، و هيچ از دانش تو پوشيده نه،
و احاطه تو همه را فرا گرفته و بر هر چيز نگهبانى.(121)
3. تويى خدايى كه معبودى غير تو نيست، يكى و يگانه و يكتا و بى همتا.
4. تويى خدايى كه معبودى غير تو نيست، كريمى و كرمت را غايت نيست، عظيمى و عظمتت را
نهايت نه، فرّ و شكوه كبرياى تو بى منتهاست.
5. خداوند تويى و معبودى غير تو نيست، بلند مرتبه و برترى از هر چيز و به غايت
توانا.
6. تويى خداوند، معبودى غير تو نيست، بخشاينده مهربان، دانا و حكيم.(122)
7. تويى خداوند، معبودى غير تو نيست، شنوا و بينايى هميشه بودى و بر همه چيز آگاهى.
8. تويى خداوند، خدايى غير تو نيست، كريمى و كرمت بى پايان، پيوسته و پايدار.
9. تويى خداوند، معبودى غير تو نيست، در آغاز بودى پيش از هر كس و در انجام باشى پس
از هر چيز.(123)
10. تويى خداوند و معبودى مستحق پرستش جز تو نيست،با وجود بلندى نزديكى، و با
نزديكى بلند.
11. تويى خداوند و خداوندگارى غير تو نيست، با فرّ تابناك و شكوه، سزاوار سپاس.
12. تويى خداوند، غير تو خدايى نيست، همه چيز را تو آفريدى، نه از ماده و هر صورت
را نگاشتى نه از روى نمونه، هر چه را تو پديد آوردى، نه از رنگى و طرحى.(124)
13. هر چيز را اندازه مقرر كردى، و براى آسانى هر يك را آماده كارى ساختى، هر چه
غير توست تدبيرش تو كردى.(125)
14. تويى كه در آفرينش كسى يارى تو نكرد و در كار تو راءى زن و مددكار نبود و
آفرينش تو را كسى نديد و مانند تو كس نبود.
15. خواستى و هر چه خواستى شد و حكم كردى و حكم تو عدل بود و داورى تو به نصفت و
داد.
16. تويى كه در جايى نگنجى و در برابر ملك تو ملكى نيست و از هيچ برهان و بيان فرو
نمانى.
17. تويى كه شماره هر چيز را مى دانى، و هر يك را اجل و فرجامى مقرر داشتى و اندازه
معين فرمودى.
18. تويى كه انديشه ها به ذات تو نرسد، و دانش ها از ادراك چگونگى تو فرو ماند، و
ديده جاى تو را در نيابد.
19. تويى كه پايان ندارى تا محدود باشى
(126) و مجسم نيستى كه محسوس شوى
(127) و فرزند نياوردى تا فرزند ديگرى باشى .(128)
20. دشمن ندارى تا با تو به عناد برخيزد و همتا ندارى كه با تو همسرى كند و مانند
ندارى كه با تو برابرى نمايد.
21. تويى كه آفرينش را بنيان نهادى و جهان را پديد آوردى و نو ساختى و شگفتى نمودى
و هر چه ساختى نيكو ساختى.
22. منزهى تو! چه بزرگ است شاءن تو! و چه بلند است مكان تو! و آشكار كننده حق است
قرآن تو.
23. منزهى تو! چه نيكو چاره سازى و چه بسيار مهربانى و حكيم راستكارى، هر چيز را مى
شناسى.
24. پك خداوندا! چه پادشاه با فرّ و شكوهى و چه بخشنده توانگر بسيار بخشى، چه بلند
و بلندپايه اى، فروغمند و با فرّ و بزرگى و سزاوار سپاسى.
25. پاك خداوندا! دست به خيرات گشودى، و به راهنمايى شناخته گشتى، هر كس تو را براى
دين يا دنيا خواند هر چه خواست بيافت.
26. منزهى! هر چه علم تو بدان تعلق گرفته است براى تو فروتنى كند و هر چه زير عرش
تو است در برابر عظمت تو سر فرود آرد(129
) و هر آفريده اى فرمانبردارى تو را گردن نهد.
27. منزهى تو! به حس در نمى آيى و لمس تو را در نيابد و دست به تو نرسد، نيرنگ كسى
در تو اثر نكند و چيزى تو را فرا نگيرد و با تو بر نيايد و برابرى نكند و به جدال
با تو بر نخيزد و تو را فريب ندهد و با تو نيرنگ نبازد.
28. منزهى تو! راه تو هموار، فرمان تو حق و تويى زنده بى نياز.
29. منزهى تو! گفتار تو درست و به حكمت، و فرمان تو شدنى و مشيت تو انجام يافتنى
است.
30. منزهى تو! خواسته تو را كسى رد نكند، و سخنان تو را دگرگون نسازد.
31. نشانه الوهيت تو هويدا است، تويى آفريننده آسمانها، پديد آورنده جانداران.
32. سپاس تو را! سپاسى كه با هستى تو پايدار باشد.
33. سپاس تو را! سپاسى كه با نعمت تو جاويد ماند.
34. سپاس تو را! سپاسى كه با برابر احسان تو بود.
35. سپاس تو را! سپاسى افزون از رضاى تو.
36. سپاس تو را سپاسى همراه با سپاسگزارى، سپاسى كه شكر شاكران از آن فزون تر باشد.
37. سپاسى كه جز تو را سزاوار نبود و موجب تقرب به غير تو نشود.
38. سپاسى كه نعمت نخستين بدان پايدار بود و نعمت ديگر بدان پيوندد.
39. سپاسى كه با گذشتن زمان ها در افزايش بود و پى در پى چندين برابر شود.
40. سپاسى كه آمارگيران از شمارش آن فرو مانند، و از آن كه نويسندگان در نامه ها
بنويسند افزون گردد.
41. سپاسى كه به بزرگى عرش عظيم و همانند كرسى رفيع تو شود.
42. سپاسى كه پاداش آن نزد تو كامل باشد و ثواب آن بر هر ثواب افزون تر آيد.
43. سپاسى كه بيرون و درونش مانند هم و با نيّت صادق جفت باشد.
44. سپاسى كه هيچ آفريده اى چنان سپاس نگزارده و فضل آن را غير تو هيچ كسى ندارند.
45. سپاسى كه گزارنده آن را مدد دهى و كوشنده در آن را تاييد فرمايى.
46. سپاسى كه هر سپاس گذشته و آينده را فراگيرد.
47. سپاسى كه هيچ حمدى به گفتار تو نزديك تر از آن نباشد و بالاتر از آن هيچ كس تو
را حمد نكرده باشد.
48. سپاسى كه به كرم تو موجب مزيد نعمت و فراوانى آن گردد، و پيوسته آن را به رحمت
خود بيفزايى.
49. سپاسى كه شايسته ذات تو و سزاوار فرّ و بزرگى تو باشد.
50. پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل محمد كه برگزيده و بهترين خلق و گرامى و
مقرب نزد توست، بهترين درود و او را به فراخى و فرخندگى گرامى دار، به خجسته ترين
فرخندگى و بر او بخشايش فرما برترين بخشايش.
51. پروردگارا درود بر محمد و آل او فرست، درودى فزاينده كه فزاينده تر از آن نباشد
و درود بر او فرست درودى برومند كه برومندتر از آن نبود و درود بر او فرست و درودى
پسنديده كه از آن برتر درود صورت نبندد.
52. پروردگارا! درود بر محمد و آل او فرست، درودى كه او را خشنود گردانى و بيش از
رضاى او و درود بر او فرست درودى كه شايسته او دانى و سزاى او، و بيش از آن نيز،
درود بر او فرست درودى كه به غير آن راضى نباشى و ديگرى را شايسته آن نبينى.
53. پروردگارا! درود بر محمد و آل او فرست، درودى كه از رضاى تو بيشتر باشد، و با
بقاى تو پيوندد و مانند سخنان تو بى پايان بود.(130)
54. پروردگارا! درود بر محمد و آل او فرست، درودى كه درود فرشتگان و پيغمبران و
رسولان و فرمانبران تو را در بر گيرد و درود بندگان تو از جن و انس و هر كس دعوت تو
را اجابت كرد و هر يك از اصناف آفريدگان كه هستى بخشيدى و پديد آوردى شامل شود.
55. پروردگارا! درود بر او فرست و بر آل او، درودى كه هر درود گذشته و آينده را
فراگيرد و بر او و آل او فرست درودى كه پسنديده تو و غير تو باشد. و با اين همه
درود و تحيات ديگر نيز كه چون بر آن ها افزوده گردد چندين برابر شود و با گذشتن هر
روز پيوسته در افزايد چنان كه شماره آن را كس نتواند كرد و عدد آن را نتواند
دانست.
56. خداوندا! بر پاكان خاندان او درود فرست، كه آنان را برگزيدى تا فرمان تو را اجر
كنند و گنجوران گنج دانش خود گردانيدى و بر نگهبانى دين خود بر گماشتى، آنها
جانشينان تواند در زمين و حجت تواند بر بندگانت و آنان را از هر ناپاكى و پليدى به
خواست خود پاك كردى
(131) و ايشان را وسيله سوى خويش، و راه جانب بهشت خود قرار دادى.
57. پروردگارا! درود بر محمد و آل او فرست، درودى كه از عطاى بزرگ و كرامت آنها را
بهره مند گردانى. همه گونه نعمت و رحمت خود را بر آنان كامل كنى، و بهره آنها را از
فايده و انعام خود بسيار گردانى.
58. پروردگارا! بر او و خاندان او درودى فرست كه نه آغاز آن را حدى باشد و نه مدت
آن را پايانى و نه انجام آن را كرانه.
59. پروردگارا! درود بر او فرست هموزن عرش و هرچه زير عرش است، و به قدر پرى آسمان
ها و هر چه بالاى آسمان هاست،(132)
و به شمار زمينها و هرچه زير آنها و هر چه ميان طبقات آسمان و زمين است. درودى كه
آنان را ب خود نزديك سازى و تو و ايشان از آن خشنود گرديد و هميشه به مانند خود
پيوسته باشد.
60. خدايا! تو دين خود را در هر زمانى به امامى تاءييد كردى و او را چون علم براى
بندگانت برافراشتى و چون شاخص نورافكنى در شهرهاى خود بپا داشتى، پس از آنكه ريسمان
او را به ريسمان خود پيوستى، و او را وسيله تحصيل خشنودى خويش گردانيدى اطاعت او
واجب فرمودى، و از نافرمانى او ترسانيدى و به فرمانبرى او ترغيب نمودى و پرهيز از
مناهى او را لازم شمردى، مبادا هيچ كس از او پيش افتد يا از او واپس ماند. او را
حافظ پناهندگان و سنگر مؤمنان و دستاويز نجات جويان و فروغ مردم جهان قرار دادى.
61. پس ولى خود را الهام كن تا شكر اين نعمت بگزارد، و ما را نيز الهام كن كه نعمت
وجود او را سپاس گوييم و او را به فيروزى از جانب خود نصرت كن، و كار او را به
آسانى بگشاى و به پشتيبانى محكم خود او را مدد فرماى و پشت او را قوى كن و بازوى او
را نيرومند گردان، و او را به ديده رعايت خود نگران باش و در كنف حمايت خود نگهدار،
و به فرشتگانش يارى كن و به سپاه نيرومند خويش مدد ده.
62. و كتاب و احكام و قوانين و سنت رسول خود صلواتك عليه و آله را به او برپاى دار.
و آنچه از آثار دين ستمكاران ناپديد كرد و به دست او زنده كن و زنگ ستم را از صفحه
ملت خويش به دست او زدوده كن و دشوارى ها كه در راه دين تو نهاده اند به همت او
بردار و منحرفان را به او نابود كن و آنها كه طالبان تو را به راه كج برند به دست
او ناپديد گردان.
63. و دل او را بر دوستان مهربان كن و دست او را بر دشمنان چيره ساز، و ما را از
مهر و بخشايش و دلجويى و نوازش او برخوردار دار و شنوا و فرمانبردار او گردان كه در
تحصيل خشنودى او بكوشيم و براى يارى او و دفع دشمن وى پيوسته پيرامون او باشيم و به
خداى و رسول تو بدين خدمت تقرب جوييم صلواتك اللهم عليه و
آله.(133)
64. خدايا بر دوستان ائمه (عليهم السلام) كه مقام آنان را شناختند، و به روش آنها
رفتند و آثار آن را پيروى كردند و به آنان پيوستند ولايت آنان را دست آويز خود
ساختند و پيشوايى آنها را پذيرفتند و فرمان آنها را گردن نهادند و در اطاعت آنها
كوشيدند، در انتظار روزگار دولت آنها نشستند، چشمان خود را سوى آنها دوختند، درودها
نثار كن، پاك و فرخنده و برومند هر بامداد و شامگاه.
65. و سلام بر آنها و جانهاى آنها فرست، و كار آن ها را به پرهيزگارى سامان ده، و
حال آن ها را به صلاح آور، و توبه آنها را بپذير، كه تويى پذيرفتار توبه و مهربان،
و بهترين آمرزندگان، و ما را با آنها در سراى سلامت ماءوى ده
برحمتك يا ارحم الراحمين.
66. خدايا! اين روز عرفه است
(134) كه آن را ارجمند كردى و گرامى و بزرگ داشتى و رحمت خويش را
پراكنده كردى و به عفو خود بر خلق منت نهادى و عطاياى بزرگ دادى و بندگان را بدان
نواختى.
67. خدايا من بنده توام كه پيش از آفرينش و پس از آن بر من انعام كردى، به دين خود
راه نمودى و به اداى حقّ خود توفيق دادى، و به رشته عصمت پيوستى، و در گروه خود
آوردى و به دوستى دوستان، و دشمنى دشمنان خود هدايت كردى.
68. آنگاه مرا فرمان دادى و اطاعت نكردم و منع كردى و نپذيرفتم، و از گناه نهى
كردى، از فرمان تو سر باز زدم و به نهى تو دست آلودم، نه از دشمنى و گردن كشى بلكه
خواهش دل مرا سوى كار كشانيد كه تو مرا از آن دفع كردى و بيم دادى، و دشمن تو و من
مرا بر نافرمانى گستاخ كرد تا دست به گناه آلودم، اما به وعيد تو معترف بودم و به
عفو تو اميدوار و به گذشت تو دلگرم داشتم و با آن نعمت هاى تو سزاوارترين بندگان
بودم به گناه ناكردن.
69. اكنون من در حضور تواءم خوار و زار، سرافكنده، دل افكار، ترسان و به گناه بزرگ
خود اقرار دارم كه بار آن را به دوش گرفته ام، و به نافرمانى سترگى دست آلوده ام،
به عفو تو پناه آورده، و از بخشايش تو زنهار خواهم و مى دانم كه ديگرى مرا از تو
پناه نمى دهد و از عذاب تو مانع نمى شود.
70. پس چنان كه بنده گناهكار را پيوسته به رحمت فرا ميگيرى مرا نيز فراگير مى گيرى
مرا نيز فراگير و چنان كه بر پناهندگان خود مى بخشى بر من هم ببخش و به آمرزش خود
كه از كس دريغ ندارى و بر آرزومندان خود بدان منت مى نهى، بر من نيز منت نه.
71. و در اين روز مرا نصيبى ده كه از خشنودى تو برخوردار گردم، بندگان فرمانبردار
از نزد تو سرشار از نعمت باز مى گردند، مرا با دست تهى باز مگردان.
72. اگر چه من از اعمال نيكوى آنان پيش نياوردم اما تو را به يگانگى شناختم و ضد و
مثل و مانند براى تو ثابت نكردم و از همان درها كه فرمودى سوى تو آمدم و به همان
اعمال تقرب جستم كه هر كس قرب تو خواهد به غير آن تقرب نجويد.
73. با اين حال سوى تو بازگشتم و فروتنى نمودم و زارى كردم و گمان نيك از تو داشتم
و به آنچه نزد توست دلگرم بودم و اميد تو را شفيع خود ساختم كه كم افتد كسى اميدوار
تو باشد و نااميد شود.
74. و به فروتنى و زارى مستمندانه و درويش وار و ترسان پناه به تو آورده از تو سؤ
ال كردم و با دل پربيم و لابه و زارى زنهار خواسته، پناه جستم نه مانند متكبران
سركش و نه مانند متكبران سركش و نه مانند آنان كه به عبادت مى نازند گستاخ ونه به
پايمردى شفيعان مغرور.
75. من هنوز از هر پستى پست ترم و از هر خوارى خوارتر چون مورى بلكه كمتر از آن، پس
اى خدايى كه در كيفر تباهكاران شتاب نمى فرمايى و فرورفتگان در لذات را ناگهان نمى
گيرى و بر لغزندگان به دستگيرى منت مى نهى و خطاكاران را به فضل خود مهلت مى دهى.
76. منم كه بدكارم، و اقرار دارم، و زشت رفتارم و لغزش خورده.
77. منم كه با تو گستاخى كردم.
78. و به عمد نافرمانى نمودم.
79. منم كه زشتى خود را از بندگان تو پنهان داشتم و پيش تو هويدا كردم.
80. منم كه از بندگان تو ترسيدم و از تو ايمن بودم.
81. منم كه از هيبت بيم نكردم و از خشم تو نهراسيدم.
82. منم كه بر خويش ستم كردم.
83. و در گرو بليه خود ماندم.
84. منم بى شرم.
85. و منم گرفتار رنج بسيار.
86. به حق آن كه او را از ميان خلق برگزيدى، و به قرب خويش مخصوص ساختى، و از
آفريدگانش انتخاب كردى، و براى اجراى فرمان خود شايسته اش ديدى، و طاعت او را به
طاعت خود قرين ساختى، و نافرمانى او را چون نافرمانى خود شمردى، به حق آن كه دوستى
او را با دوستى خود برابر كردى، و دشمنى او را با دشمنى خود، به هم پيوستى، رحمت
خود را شامل حال ما گردان مانند آنها كه يكسره روى به تو آورند و به پوزش و پشيمانى
در پناه تو آمدند.
87. و با من همان كن كه با مطيعان آگاه و نزديكان بارگاه و ارجمندان صاحب جاه رفتار
مى كنى.
88. و تو خود تنها كفالت من كن مانند آنها كه پيمان تو را به سر بردند و در راه تو
رنج كشيدند و در طلب رضاى تو كوشيدند.
89. و مرا به كوتاهى در خدمت و اين كه پاى از حد خود فراتر نهادم و نافرمانى كردم
مواخذت مكن.
90. و بدان گونه كه ستمگران را سرگرم نعمت كردى تا از تو غافل شدند و خير خود را از
من دريغ داشتند و در نعمت هاى تو بر من شريك نبودند(135)
مرا سرگرم نعمت مساز.
91. و از خواب بى خبران بيدار كن واز غفلت بزهكاران و غنودگى مخذولان هشيار گردان.
92. و دل مرا به كارى برگمار كه پرستندگان را بدان گماشته اى، و بندگان را بدان به
عبادت واداشتى، و كاهلان را بدان نجات بخشيدى.
93. و مرا پناه ده از هر چه مرا از تو دور مى كند و ميان من و بهره من از تو حائل
شود و بدان چه اميدوارم نائل نشوم.
94. و راه خيرات را براى من هموار كن تا چنان كه فرمان توست سوى آنها شتابم و در
آنچه از من خواسته اى كوشش نمايم.
95. و مرا در زمره آن ها كه عذاب تو را سهل انگارند هلاك مكن.
96. و در جمله آنها كه خود را پيش خشم تو فرا مى دارند نابود مساز.
97. و مانند آنها كه از راه تو منحرف مى شوند در خطر مگذار.
98. و ما را از گرداب بحر فتنه و كام نهنگ بلا رهايى ده و از سرگرمى به نعمت در
پناه خود محفوظ دار.
99. و ميان من و دشمنى كه مرا گمراه مى كند جدايى افكن و از آرزويى كه مرا به هلاكت
افكند دور كن و از هر نقيصه كه مرا افسرده كند نگاه دار.
100. و مانند آنها كه گرفتار خشم تو شدند و هرگز از آنان خشنود نمى شوى روى از من
مگردان.
101. و از اميدهايى كه از تو دارم مرا ماءيوس مكن تا از رحمت تو محروم نگردم.
102. و مرا به چيزى كه تاب تحمل آن ندارم آزمايش مفرماى.(136)
تا به سبب بار سنگين آن از فضل محبت تو بى نصيب نشوم.
103. و مرا مانند كسى كه هيچ سود از او عايد نشود و هيچ كارى را نشايد و سوى تو باز
نگردد از دست فرو ميفكن.
104. و مانند آنها كه از چشم عنايت تو افتادند و رسوايى آنها را فروگرفت.
مرا از چشم عنايت خود دور مدار، و از پرتگاه در افتادگان، و گمراهى كجروان، و لغزش
خود پسندان، و خطرگمشدگان دستگير و نجات ده.
105. و از آنچه بندگان و كنيزان خود را بدان آزمايش ميكنى عافيت بخش، و به پايه
آنها برسان كه از عنايت تو برخوردارند و انعام تو بر ايشان سرشار و تو از آنها
راضى، و زندگى را بر آنها خوش كردى و مرگ آنان را در سعادت قرار دادى.
106. گردن مرا به طوق تقوا آراسته كن تا از هر چه حسنات را نابود مى كند(137)
و بركات را مى برد پرهيز كنم.
106. و دل مرا از كردار زشت و گناهان رسوا كننده متنفر گردان.
107. و به چيزى كه هرگز بدان دست نيابم مگر به خواست تو، سرگرم مكن تا از كارهايى
كه ارضاى تو بى آن حاصل نمى شود وا نمانم.
109. و دوستى دنياى دون را از دل من بر كن تا مرا از نعيم حضرت تو باز ندارد و از
توسل جستن به تو مانع نشود و از تقرب به تو غافل نگرداند.
110. و مناجات خود را در هر شب و روز در نظر من جلوه ده.
111. و مرا توفيق عنايت كن كه از تو بترسم و از محرمات پرهيز كنم و از كمند معاصى
برهم.
112. و از پليدى گناه مرا پاك كن و چرك معاصى را از من بشوى و جامه عافيت در من
بپوشان و مرا به تشريف سلامت آراسته كن و به نعمتت فرا گير و فضل و عطاى خويش را بر
من فرو بار.
113. و به توفيق و و نيروى خود توانايى ده و به نيّت شايسته و گفتار پسنديده و
كردار نيكو مرا يارى ده، و به زور و نيروى خودم وامگذار و نيرو و قدرت خويش را از
من دريغ مدار.
114. و روزى كه مرا براى لقاى خود برانگيزى رسوا مكن، و پيش دوستان خودت آبروى من
مريز و مرا از ياد خود فراموشى مده و سپاس خود را از ياد من مبر و در حال سهو كه
جاهلان نعمت تو از غفلت فراز آيد مرا به سپاس خود وادار و الهام كن كه تو را به هر
عطايى ثنا گويم و به هر نعمت كه ارزانى داشتى اعتراف كنم.
115. و رغبت مرا سوى خود بيش از رغبت ديگران گردان و سپاس مرا بالاتر از سپاس آنان
قرار ده.
116. و چون نيازمند تو باشم مرا وامگذار و اعمالى كه سوى تو فرستادم سبب هلاك من
مگردان
(138) و مانند دشمنان خود مرا رد مكن چون پيش تو گردن نهاده ام، مى
دانم كه حجت تو راست، و تو به فضّل سزاوارترى و احسان عادت توست، شايسته آنى كه از
تو بترسند و اميد آمرزش هم از تو دارند، اما به آمرزش سزاوارترى از عقاب كردن و به
پرده پوشى اولى ترى از رسوا ساختن.
117. پس مرا زندگانى بخش خوش كه هر چه خواهم براى من فراهم آيد و آنچه دوست دارم
بدان نائل گردم، اما كارى نكنم كه تو را ناپسند آيد و به چيزى دست نيازم كه تو نهى
فرمودى، و جان مرا قبض كن مانند آن كس كه نور از پيش روى و از جانب راست او راه مى
رود.
118. و مرا در پيش خود فروتن گردان و نزد مردم عزت ده و چون در خلوت با تو باشم مرا
به تواضع سرافكنده ساز و ميان بندگان سربلند گردان و از آن كه از من بى نياز است بى
نيازم كن و حاجت مرا سوى خود افزون كن.
119. و از شادى دشمن و از گزند و آسيب و خوارى و رنج در پناه خود گير و آنچه از من
ديدى و بر آن آگاهى مستور دار، اگر حلم تو نبود همه گونه سختى گيرى مى توانستى و
اگر بردبارى نمى كردى ما را بر جرم ما مواخذه مى فرمودى.
120. و چون گروهى را آزمايش خواهى يا عذابى نازل كنى مرا كه پناه به تو آورده از آن
رهايى ده و چنان كه در دنيا مرا رسوا نساختى در آخرت هم رسوا مساز و نعمت هاى
نخستين خود را در باره من به نعمت هاى آخرين پيوسته كن.
121. و عطاياى ديرين را به عطاياى تازه متصل گردان و چنان مرا سرگرم نعمت مساز كه
دل مرا سخت گرداند و به مصيبتى مبتلا مكن كه آبروى من برود و مرا به صفتى شهره مساز
كه قدر من كم شود و به عيبى مبتلا مكن كه مكانت من مجهول گردد.
122. و ترسى در دل من مينداز كه از رحمت تو نوميد شوم و بيمى نه كه در باطل جان
استوار گردد اما توفيق ده كه از عذاب تو بترسم و از اتمام حجت و وعيد تو بيمناك
باشم و هنگام تلاوت آيات تو خشيت بر من مستولى گردد.
123. و شب هاى مرا به بيدارى معمورى كن تا تنها به عبادت تو برخيزم و به تو آرامش
دل يابم و از تو حاجت بخواهم و رهايى خود را از آتش خشم تو به الحاح طلبم و از عذاب
دوزخ زنهارى جويم.
124. و مرا در اسراف كارى سرگردان مگذار و در نادانى و بى خبرى رها مكن، و به رنج و
عذاب، مرا پند ديگران مگردان، و موجب عبرت آنان مساز و به مزيد نعمت مرا فتنه
بينندگان قرار مده و مانند گروهى كه فريب نعمت خوردند چنان مكن كه فريب خورم و
ديگرى را به جاى من بر مگزين و نام مرا بر مگردان و تن مرا به آفت ديگرگون مساز و
مضحكه خلق قرار مده و با من عمل مستهزئان
(139) مكن و مرا پيرو چيزى مگردان مگر آن چه سبب خشنودى تو باشد و
به رنج و تعب مدار مگر در راه انتقام از دشمنان تو.
125. و سردى مغفرت و شيرينى رحمت خود را روزى (من) كن و از خوشى و بوى جانفزا و
بهشت پرنعمت خود مرا برخوردار گردان و مزه آسودگى را به من بچشان، و از گنچ پهناور
خود وسعتى ده كه به فراغ بال بدان چه دوست دارى پردازم و در عملى كه مرا به تو
نزديك مى كند بكوشم، و مرا ارمغان نيكو از عم خود فرست.
126. و سوداى مرا پر سود گردان كه يا زيان باز نگردم، و بيم و هيبت خود را در دل من
انداز و مرا آرزومند لقاى خود گردان، و به لطف سوى من نگر و توبه مرا بپذير، چنان
كه هيچ صغيره و كبيره براى من نگذارى، و هيچ گناه آشكار و نهان را رها نكنى.
127. و كينه مؤمنان را از دل من بيرون كن و دل مرا بر زيردستان مهربان گردان و با
من چنان باش كه با بندگان شايسته خود و مرا به زيور پرهيزگاران آراسته كن و چنان
مقدر فرما كه آيندگان درباره من نيكوگوى باشند
128. و نعمت خود را بر من تمام كن، و كرامات پى در پى فرست، و دست مرا از عطاى خود
پر گردان و بخشش هاى بزرگ خويش را سوى من روانه كن و مرا در همسايگى پاكان و دوستان
خود در بهشت جاى ده كه از براى برگزيدگان آراستى و تشريف گرانمايه در من پوشان در
آن مقام كه براى دوستان خود آماده كرده اى.
129. و براى من نزد خود جايى براى آسايش
(140) آماده فرما كه به آرام دل در آن ماوى گزينم و ماءمنى مهيا كن
كه در آن بياسايم، و چشمم بدان روشن شود و مرا به اندازه گناهان بزرگ من مكافات
فرما(141)
و در آن روز كه نهانها آشكار گردد مرا هلاك مكن، و هر شك و شبهه را از من دور ساز و
به رحمت خود راه حق را بر من بگشا و از موهبت خويش بهره مرا بزرگ گردان و نصيب مرا
از احسان خود بسيار كن.
130. و دل مرا بدانچه نزد توست اميدوار گردان و انديشه مرا براى توجه به كار خود
فارغ كن و به هر چه برگزيدگان را واميدارى و بر مى گمارى مرا وادار و برگمار و آن
هنگام كه همه افكار از تو غافلند دل مرا با ياد طاعت خود درآميز و مرا توانگرى ده
با عفاف و آسايش و تندرستى و فراخى و آرامش دل و سلامت از هر گزند و آسيب.
131. و كارهاى نيك مرا به آلودگى باطل مساز(142)
و جمعيت خاطر مرا در خلوت با خويشتن به فتنه آشفته مكن و آبروى مرا نگاهدار كه از
هيچ طلب نكنم و از فاسقان چيزى نخواهم.
132. و مرا هم پشت ستمگران مگردان و در محور كردن و از ميان بردن احكام قرآن دستيار
و ياور آنان مكن
(143) و مرا پاس دار و حفظ كن از آنجايى كه خود من هم گمان آن را
نداشته باشم و در توبه و بخشايش و مهر و روزى فراخ را بر من بگشاى كه من رغبت سوى
تو دارم و نعمت خود را بر من كامل گردان كه بهترين نعمت دهندگانى!
133. و هر چه از عمرم باقيمانده در حج و عمره بگذران در راه خود
يا رب العالمين و صلى الله عليه و آله الطيبين الطاهرين و
السلام عليه و عليهم ابدا الآبدين.