فراز اول
اللهم و حمله
عرشك الذين لا يفترون من تسبيحك و لا يسئمون من تقديسك و لا
يستحسرون من عبادتك و لا يؤ ثرون التقصير على الجد فى اءمرك و لا
يغفلون عن الوله اليك . خدايا، درود خود را بر حاملان عرش
خود روا دار كه در تسبيح تو سستى نكنند و از تقديس تو خسته نگردند
و از عبادت تو آزرده نشوند و از عشق و محبت تو غفلت نورزند.
شرح :
در دعاى سوم ، امام سجاد ضمن نثار درود و سلام بر ملائكه ،
مطالب مهمى را پيرامون اين دسته از مخلوقات الهى بيان مى كنند. كه
از مهم ترين مباحثى است كه در جهان بينى دقيق الهى و مكتب انبياء
عليهم السلام مورد توجه و عنايت قرار گرفته است .
در اين جهان بينى ، ماءموران الهى دست اندركار اداره عالم مى
باشند. در منابع دينى آمده است كه فرود آمدن هر قطره باران به
وسيله ملكى از ملائكه الله روى مى دهد؛ يعنى آن ملك آن قطره از ابر
جدا شده را به زمين مى رساند. البته ما از اين ملائكه به
نيروى جاذبه تعبير مى كنيم . ولى به
هر صورت ، اين نيروست كه يكايك قطرات باران را به طرف زمين هدايت
مى كند، زيرا در غير اين صورت آن قطرات در فضا معلق مى ماندند.
بدين ترتيب ، از كوچك ترين كارها كه فرود آمدن قطره اى باران است
تا كلان ترين كارها كه عبارت از وحى بر انبيا و آوردن شريعت ها و
قيام قيامت و بر هم خوردن نظام عالم و بر پاشدن مردگان از عالم
قبور و... باشد، جملگى توسط مدبرات امر و ملائكه موكل انجام مى شود
و اسلام نيز اين امور را به ايشان نسبت داده است ؛ براى مثال امير
مؤ منان عليه السلام در خطبه اول نهج البلاغه براى ملائكه اقسامى
را ذكر فرموده كه بالغ بر شش يا هفت طايفه از آنان را شامل مى شود؛
بعضى ملائكه ارضيه ، بعضى برزخى و ملكوتى و برخى ديگر ملائكه عالين
و مهيمن هستند كه مجرد محض بوده و حاملين عرش مى باشند و داراى
بالاترين مقام در بين فرشتگان مى باشند.
ائمه ما عليهم السلام نيز براى فرشتگان ويژگى هاى فوق العاده اى
ذكر فرموده اند : O هرگز در عمل سستى ندارند O خسته نمى شوند O
آزردگى و بى حوصلگى بر آنان تعارض نمى شود O جديت در كار و پيوستگى
هميشگى دارند و هرگز غفلت نمى ورزند.
در نهج البلاغه نيز از جمله صفات آنان آورده شده كه آنان : O نمى
زايند O زاييد نشده اند O خواب ندارند O موت (مانند موت بشرى ) در
آنان نيست O احتمال خطا و گناه در آن ها وجود ندارد O جملگى
معصومند O حقايق نوريه هستند O از ظلمات عالم ماده خارجند.
در متون اسلامى و هم چنين ساير اديان الهى از بسيارى از روابط
ثابتى كه در عالم طبيعت وجود دارند و قوانين كلى علوم طبيعى را از
آن ها به دست مى آوريم ، به ملائكه تعبير شده كه همان قواى موجود
در عالم ماده مى باشند. امير مؤ منان از آن ها به ملائكه ارضيه
يعنى ملائكه موجود در زمين تعبير مى فرمايد، ولى ملائكه حامل عرش
مجرد از ماده بوده و عوارض آن را كه عبارت از فتور، كمبود، سستى ،
خستگى ، آزردگى و غفلت است ندارند. به همين جهت اميرالمؤ منين عليه
السلام فرمود آنان از حقايق نورى هستند. البته مقصود امير مؤ منان
نور فيزيكى اى كه ما مى شناسيم نيست ، زيرا نور محسوس ، از خواص
ماده يا احيانا فراورده ماده است و اين نور غير از نورى است كه به
ملائكه نسبت مى دهند؛ همانند آن كه مى گوييم علم نورى است كه در
قلب قرار مى گيرد، و معلوم است نور فيزيكى كه بر ظاهر اجرام مى
تابد، در قلب و روان انسان جايى ندارد.
فراز دوم
و اسرافيل صاحب الصور، الشاخص الذى
ينتظر منك الاذن ، و حلول الاءمر فيتبه بالنفخه صرعى رهائن القبور
و ميكائيل ذوالجاه عندك ، و المكان الرفيع من طاعتك و جبريل
الاءمين على وحيك المطاع فى اءهل سماواتك ، المكين لديك ، المقرب
عندك . خدايا درود بر ملك مقرب خود اسرافيل صاحب صور بفرست
كه آماده اذن و رسيدن امر از طرف تو است كه با نفخه خود آنان را كه
در گورها قرار دارند بيدار كند! و نيز به ميكائيل ملك مقرب مطيع و
صاحب جلال و مقام رفيع خود درود فرست ! و نيز بر جبرئيل ، امين وحى
و صاحب مقام كه جملگى اهل سماوات در اطاعت او هستند و نزد تو مقام
بلند و مرتبه اى مقرب دارد!
شرح :
ملائكه چهارگانه كه هر يك متكفل شاءن عظيمى از دستگاه خلقت
هستند عبارتند از : اسرافيل ، ميكائيل ، جبرائيل و عزرائيل .
اما اسرافيل ؛ او در صورى مى دمد كه ساكنان عالم برزخ به واسطه آن
از قبور برخاسته و با نفخه ديگر به عالم محشر راه پيدا مى كنند. در
روايتى از پبامبر خدا نقل شده كه وسعت دهانه آن صور همانند وسعت
آسمان ها و زمين است . از اين گونه تعبيرها كه در روايات آمده و
آثارى كه در قرآن كريم و ادعيه براى اين مساءله بيان شده درمى
يابيم كه در كلمه صور و نفخه ، نوعى تشبيه
معقول به محسوس به كار رفته است كه براى بيان اصل مساءله ،
اين تشبيه نقش مهمى را دارد. ما مى دانيم كه بازتاب صور، برانگيخته
شدن جميع انسان ها است و اين عمل در حقيقت نوعى تنبه و آگاهى براى
برزخيان است كه با دگرگونى عجيب و حيرت آورى ، يك باره خود را
آماده ورود به عرصه قيامت مى بيند. از اين دگرگونى فوق العاده - كه
هيچ نام و نشانى از آن موجود نيست - جز آنكه تعبير به
نفخ صور كنيم ، تعبير بهترى نداريم .
تعبيرهاى روايى ديگرى هم كه در اين زمينه آمده غالبا در همين حال و
هوا است . تبديل عالم برزخ به عالم قيامت كه در دو مرحله صورت مى
گيرد، از حيرت آورترين و هولناك ترين مراحل و مراتب عالم برزخ است
كه اميد است خداى منان از همه ما در آن روز عظيم دستگيرى نمايد!
اما ميكائيل ؛ در روايات او را ماءمور ارزاق ، معادن ، رشد و نمو
اشجار و نباتات و پيدايش جانوران ، حركت هاى عظيم افلاك و كرات ،
پيدايش دگرگونى هاى جوى و حركت درياها، پيدايش ابرها و بارش
باران ، و گرديدن فصول دانسته و داراى اعوان و ياران بسيارى است كه
خود حديث مفصلى دارد و تفصيل آن مجال وسيع ديگرى را مى طلبد.
جبرائيل هم كه در قرآن كريم در وصف او آمده :
انه لقول رسول كريمَ ذى قوه عند ذى العرش
مكينَ مطاع ثم اءمين ،
(289) داراى قدرت فوق العاده و مكانت بلندى در نزد
خداوند متعال است . او نزد خداى عرش ، داراى قوت و قدرت بسيارى است
و فرمانروا در بين ملائكه و امين در ابلاغ وحى است .
فراز سوم
و الروح الذى هو على ملائكه الحجب ،
و الروح الذى هو من اءمرك فصل عليهم و على الملائكه الذين من دونهم
، من سكان سماواتك ، و اءهل الاءمانه على رسالاتك ، و الذين لا
تدخلهم سامه من دئوب و لا اعياه من لغوب و لا فتور . و درود
فرست بر روح ، فرشته اى كه بر ملائكه حاجب ماءمور است ! و نيز بر
آن فرشته اى كه در ارتباط با عالم امر مى باشد! و درود فرست بر
ساير فرشتگان كه از ساكنان آسمان ها هستند و بر آنان كه واسطه پيام
ها و امانت هاى تو مى باشند! و بر تمامى ملائكه اى كه هرگز خستگى و
سستى و زحمت در جد و كوشش خود احساس نمى كنند!
شرح :
قانونمند بودن عوالم مختلف
در نظام طبيعى عالم ، حوادث تحت ضابطه ها و قواعد دقيق علمى
است ، به طورى كه هرگز تخلف از آن ضوابط ميسور نمى باشد، زيرا اگر
ضوابط و قواعد علمى در اين جهان تخلف پذير باشند، هرگز نمى توان
هيچ علم و فنى را تدوين نمود و ضابطه اى خاص را در نظر گرفت ؛ لذا
به طور كل نظام علمى جهان به هم مى ريزد و ترقى و تكامل علم ديگر
معنى نداشته و بر هيچ قانون علمى اى نمى توان تكيه كرد. در اين
صورت ، همه پيش آمدها و تجزيه ها و تركيب ها، تبديل به جزئياتى
غيرقابل پيش بينى مى شوند، لذا بايد در مورد هر يك به انتظار نشست
و ديد كه چه خواهد شد! حتى يك آسپرين را براى هيچ مريضى نمى توان
تجويز نمود و به طور كلى ، امكان پى ريزى يك علم با قوانين معين
كاملا از بين مى رود.
ولى هم چنان كه مى دانيم نظام طبيعى اين عالم تحت ضوابط و
قانونمندى على و معلولى خاصى است و هيچ تخلفى در آن صورت نمى گيرد،
زيرا سنت حضرت حق بر اين امور قرار گرفته : و لن تجد لسنه الله
تبديلا.
(290) عالم مجردات نيز، بر همين حال و روش است .
نظمى دقيق و نظام مند، بيش از آنچه كه در اين عالم از آن خبر داريم
در عالم ملائكه واقع است و لذا ملائكه حجب ، تحت سيطره روح قرار
دارند و با برنامه اى خاص وظايف خويش را انجام مى دهند، و اصولا هر
يك از ملائكه الله داراى وصف خاص و دستورات ويژه اى هستند.
در اين فراز، امام عليه السلام مى فرمايند كه بعضى از ملائكه در
آسمان ساكن اند و از آن جايى كه مجردات داراى مكان مادى نيستند، پس
منظور از آسمان نظام افلاك و كهكشان نيست ، بلكه غرض آن است كه
آنان داراى مقامى رفيع هستند، زيرا آسمان كنايه از جايگاه وجودى
رفيع است . نيز معلوم است كه در فضاى نامتناهى ، هرگز مكانى از
مكان ديگر برتر نيست ، بلكه شايد بتوان گفت كه آبادترين نقطه در
فضاى غيرمتناهى عالم ، همين سياره زمين است كه جايگاه انسان است ؛
انسانى كه خود برترين موجودات عالم است . حال كه معلوم شد آسمان از
زمين بهتر نيست ، پس آسمانى كه خاص فرشتگان است ، هرگز از سنخ نظام
فلكى و كهكشانى نخواهد بود، بلكه مربوط به مراتب بلند وجود است كه
در مبحث تشكيك معنوى وجود در علم
فلسفه به طور مفصل از اين عوالم بحث مى شود.
فراز چهارم
و لا تشغلهم عن تسبيحك الشهوات و لا
يقطعهم عن تعظيمك سهو الغفلات ، الخشع الابصار فلا يرومون النظر
اليك ، النواكس الاذقان الذين قد طالت رغبتهم فيما لديك ،
المستهترون بذكر آلائك و المتواضعون دون عظمتك و جلال كبريائك
. و درود فرست بر آن دسته از فرشتگان كه خواهش ها، آنان را
از تسبيح تو باز نمى دارند و غفلت آن ها را از بزرگداشت تو جدا نمى
سازد. آنان چشمان را به زير انداخته و هرگز از طالب نظر به سوى تو
نيستند، ولى با تمام شوق در درياى نعمت هاى تو مى جوشند و همواره
در كنار عظمت و جلال كبريايى تو خود را حقير و ضعيف مى دانند.
شرح :
شهوت عبارت است از خواسته هاى نفس
انسانى و تمايل آن به سوى آنچه ملايم و مناسب با خود مى داند.
اين طلب و اشتها را خداوند متعال در بشر به وديعت گذاشته تا به
واسطه آن در طلب مصالح وجودى خود برآيد و براى ادامه حيات خود آن
ها را فراهم آورد، زيرا اگر اين طلب و درخواست در ذهن انسان نباشد
و در طلب خواسته و حاجات خود برنيايد، دنياى موجود داراى سكونى شوم
و آرامشى غير مطلوب خواهد شد. لازمه چنين امرى هم آن است كه تمام
آن حكمت ها و اسرارى كه خداوند متعال بر طبق آن جهان را آفريده
ناديده فرض شود، و حال آن كه چنين چيزى امكان ندارد؛ زيرا نظام
هستى در خط اهداف حضرت حق است و همان اهداف ، موجب جنبش و حركت هاى
اختيارى مى شود؛ همين انتخاب ها است كه نظام تربيتى را تشكيل داده
و زمينه تربيت انسان را فراهم مى سازد. البته همه اين انتخاب ها بر
حسب غرض اصلى از خلقت است ، لذا اصول وجودى و تركيب شخصيت انسانى
كه نفس لوامه و يا اماره است ، او را پيوسته براى حركت به طرف
تكامل يا انحطاط آماده مى نمايد.
ناگفته نگذاريم كه ملائكه چون بدن مادى ندارند، شهوت و غضب هم در
آن ها راه ندارد و به نفس شهوى كه نقايص انسانى را به فعليت مى
رساند محتاج نيستند؛ زيرا نفس شهوى است كه تكامل وجودى را تاءمين
مى نمايد. از اين رو امام عليه السلام فرموده كه آنان نه به
درخواست نفس عمل مى كنند و نه مانع ديگرى در كار است تا آنان را از
تسبيح و تقديس باز دارد، بلكه كار آنان همواره خضوع و خشوع در
مقابل عظمت بيكران خداوند متعال است . چشم هاى آنان چنان در مرحله
خضوع است كه توان بلند كردن آن را ندارند و ديدگان ايشان همواره
پايين است .
اين خضوع چشم نيز كنايه از حدود وجودى آن هاست ؛ بدين معنى كه براى
اين دسته از ملائكه حدى است كه نمى توانند با مقام بالاتر از خود
ارتباط داشته باشند، ولو اين كه اين ارتباط در حد رؤ يت باشد. علت
اين است كه حجاب هاى موجود بين مراتب آنان چنان است كه نمى توانند
كمتر نظرى به سوى مبدئيت متعالى داشته باشند و خود مى دانند كه چشم
آنان در برابر انوار فوق العاده جلال و عظمت حضرت حق ناتوان است .
از آن سو، جلال كبريايى و غناى مطلق حق نيز آن چنان است كه ملائكه
خود را در آن مرتبه نمى بينند كه درخواست معرفت خداوند را داشته
باشند، لذا به تواضع متوسل مى گردند؛ زيرا عجز محض در مقابل قدرت
تمام ، چيزى جز تواضع را نمى طلبد. به همين دليل ، امام عليه
السلام فرمود : المتواضعون دون عظمتك و جلال
كبريائك : فرشتگان در مقابل عظمت و بزرگى كبريايى تو خاضع
هستند.
فراز پنجم
و الذين يقولون اذا نظروا الى جهنم
تزفر على اءهل معصيتك : سبحانك ما عبدناك حق عبادتك ! فصل عليهم و
على الروحانيين من ملائكتك و اهل الزلفه عندك ، و حمال الغيب الى
رسلك و المؤ تمنين على وحيك . و نيز بر آن دسته از فرشتگان
درود فرست كه در آن هنگام كه به جهنم مى نگرند و آن را افروخته بر
اهل معصيت مى بينند، تو را تسبيح نموده و مى گويند كه ما تو را آن
چنان كه سزاوار توست عبادت نكرده ايم ! پس بر جميع آنان و تمامى
مجردات و روحانيون از ملائكه و اهل رحمت و پيام آوران غيب كه بر
پيامبران نازل مى شوند و امين وحى تو مى باشند، همواره رحمت و درود
خود را نازل فرما!
شرح :
جهنم ، هنگام ديدن گنهكاران شعله مى كشد و اينان صداى بسيار
مهيب و ترس آورى را از جهنم مى شنوند، و آيه كريمه
اذا راءتهم من مكان بعيد سمعوا لها تغيظا و
زفيرا ،
(291) يعنى آتش جهنم چون تبهكاران را از دور مى
بيند؛ آن تبهكاران صداى وحشتناك و خشم آلود جهنم را مى شنوند،
تصريح بر همين معنا دارد ملائكه نيز چون صداى جهنم را مى شنوند به
عبادت هاى خود توجه كرده و آن ها را كوچك دانسته و عرض مى كنند :
سبحانك ! ما عبدناك حق عبادتك ، زيرا عبادت خود را لايق و شايسته
شاءن مقدس حضرت حق نمى بينند و خود و عبادت خود را حقير مى يابند.
در اين فراز، حضرت سجاد عليه السلام بر اين دسته از فرشتگان درود
مى فرستد، زيرا آنان از مقام بلندى برخوردار بوده و به سبحات جلال
و جمال الهى واقفند. دسته ديگرى از ملائكه الله عبارتند از
اهل قرب ؛ و اينان مقدم بر ديگر
فرشتگان مى باشند زيرا واسطه بين عالم غيب و انبيا و انسان هاى
كامل بوده يا حاملان وحى اند كه از باطن عالم ، حقايق غيبى را به
پيامبران و زبدگان از عبادالله مى رسانند و خبرها را به طور دقيق
(بدون هيچ گونه خستگى و يا اشتباه ) به پيامبر زمان اعلان مى كنند.
براى انبيا نيز، تنها راه دريافت حقايق و معارف همان وحى است .
پيامبر هر زمانى وحى را به طور صد در صد كامل و صحيح دريافت نموده
و با اطمينان تمام آن را نقل مى كند. اين وحى فقط اختصاص به انبيا
دارد و ساير مردم از آن محرومند، لذا آنان بايد به دنبال مكتب
ايشان رفته و هر چه را پيامبران دستور مى دهند بدون هيچ گونه دغدغه
اى بپذيرند. نكته قابل توجه در اين جا اين است كه انبيا هرگز از
ديگران تعليم نديده اند؛ زيرا اگر كسانى باشند كه بتوانند به انبيا
تعليم دهند، خود حتما بايد نبى و رسول باشند. خداى متعال نيز با
برقرارى اين رابطه خاص با انبياء عليهم السلام در مردم ايجاد
اطمينان مى نمايد تا دساسان و مكاران ، اعتقادات محكم مردم را خدشه
دار نكنند و آنان از بندگى خدا به بردگى خود نخوانند؛ زيرا اين
دسته همواره مى خواهند كه مردم در همان خط حركت كنند كه خواسته و
پرداخته آنان است . از اين رو، ابوجهل به زمان پيامبر اختصاص ندارد
و در هر زمانى ابوجهل ها پيدا مى توان كرد كه صراط مستقيم را بد
جلوه مى دهند و راه هاى شيطانى را به مردم پيشنهاد مى كنند؛ چنان
كه امروز هم مى بينيم عده اى افراد كج انديش ، به نام آزادى مطلق
مردم را به بيراهه دعوت مى كنند و قصد دارند تا مردم را از خدا دور
و به شيطان نزديك سازند. البته قطعا خود آنان مى دانند كه در فساد
و بدى هيچ گونه موفقيتى نيست ، ولى اغراض شوم آنان در رها بودن
مردم و قابل استعمار بودنشان محقق مى گردد.
از اين رو، خداى متعال معارف و تعاليم خود را از سرچشمه زلال وحى و
به وسيله انبيا به مردم تعليم داده تا پيوسته قداست آن حقايق محفوظ
بماند و كس ديگرى با القا و ايجاد شك و دودلى ، مردم را به بيراهه
دعوت ننمايد.
امام سجاد عليه السلام نيز، به جهت يادآورى عظمت كار اين فرشتگان ،
بر آنان سلام مى كند تا مردم با تمام اطمينان به اطاعت خدا روى
آورند.
فراز ششم
و قبائل الملائكه الذين اختصصتهم
لنفسك و اغنيتهم عن الطعام و الشراب بتقديسك ، و اءسكنتهم بطون
اطباق سماواتك ، و الذين على اءرجائها اذا نزل الاءمر بتمام وعدك و
خزان المطر و زواجر السحاب . و نيز بر آن دسته از ملائكه كه
فقط در محضر خاص تو هستند و آنان را به سبب تقديس خود، از شراب و
طعام بى نياز كردى و آن ها را در باطن آسمان ها جا دادى درود فرست
! و نيز بر آن دسته از فرشتگان كه در اطراف آسمان گسترده هستند و
منتظر امر و وعده تو مى باشند درود نثار فرما كه آنان خزانه داران
باران و محرك ابرها براى بارندگى هستند!
شرح :
در اين فراز، امام سجاد عليه السلام به گروه ديگرى از
فرشتگان درود مى فرستد كه در كار سازماندهى عالم هستند. حضرت از آن
ها ياد كرده و چند خصيصه از ويژگى هاى آنان را ذكر مى كند :
O آنان اختصاص به ذات حضرت حق دارند و مقربان درگاه الهى و نزديك
ترين ملائكه به حضرت ربوبى مى باشند و تمام همت آنان صرف اطاعت و
بندگى اوست و به جز اطاعت فرمان ، به هيچ چيز ديگرى راضى نمى شوند.
آنان از همه ماسوى الله بى نياز بوده و به جز اطاعت از فرمان دوست
به چيز ديگرى مشغول نيستند.
O آنان به غذا و آشاميدنى احتياج ندارند؛ يعنى موجوداتى طبيعى
همانند ما نيستند؛ زيرا آن ها اساسا مربوط به عالم ماده نبوده و از
فرآورده هاى مادى بهره نمى برند. (مانند خوردن و خوابيدن و آشاميدن
).
O هر گروه از آنان ، در طبقه اى از طبقات عالم علوى - يعنى عالم
فوق ماده - قرار دارند و به طور طبقه بندى شده و متناسب با ميزان
رتبه وجودى شان ، در مراتب عظيم هستى راه يافته اند.
O دسته اى ديگر از فرشتگان در اطراف عالم قرار دارند و جوانب نظام
هستى را مى پايند و در انتظار رسيدن امر و تكاليف الهى به سر مى
برند؛ اينان خزانه داران نظام عالم بوده و ابر و باران ، با هدايت
آن ها به اطراف و اكناف عالم سوق داده مى شود؛ و لذا فرمود :
و خزان المطر و زواجر السحاب ، يعنى
اينان هستند كه در ساخت و ساز و ريزش باران دخيل اند و با حركتى
حساب شده و بسيار دقيق ، ابرها را به اطراف عالم هدايت مى كنند. از
اين رو، به هر مقدار كه باران در جايى لازم باشد، همين خزانه داران
عرضه مى كنند، و سپس به نقطه ديگرى رهسپار مى گردند.
فراز هفتم
و الذى بصوت زجره يسمع زجل
(292) الرعود،
(293) و اذا سبحت به حفيفه السحاب التمعت صواعق
البروق ، و مشيعى الثلج و البرد، و الهابطين مع قطر المطر اذا نزل
، و القوام على خزائن الرياح ، و الموكلين بالجبال فلا نزول
. و درود فرست بر آن دسته از فرشتگان كه با صداى فراخوانى ابرها،
صداى مهيب ابرها را به شنوندگان مى رسانند؛ آن گاه كه ابرها در فضا
شناگر بوده شعله هاى برق مى درخشد! و نيز بر آن دسته از فرشتگانى
كه همراه برف ، تگرگ و قطرات باران نازل مى شوند، و همين طور بر
متوليان خزائن بادها و ماءموران نگهدارى كوه ها رحمت و درود نازل
بفرما!
شرح :
مكانيسم حركت ابرها و برق هاى درخشنده آنان و غرش بى
پروايشان اگر چه معلول يك سلسله علل خاص است كه در نظام طبيعت مورد
شناسايى قرار گرفته ، ولى بايد دانست كه آنچه توسط ما شناخته شده
است تمام عليت و تمام سبب مساءله نيست ؛ گذشته از آن كه ما به
تمامى اسرار پى نبرده ايم و آنچه را هم كه از واقعيت مى شناسيم ،
تمام حقايق مؤ ثر در عالم نيست ، بلكه به قول قرآن كريم : و ما
اءوتيتم من العلم الا قليلا :
(294) و از علم ، به شما
داده نشد مگر اندكى .
و لذا ديده ايم كه جهل دانشمندان قرن گذشته در قرن بعد روشن مى
شود، كه اين خود دليل بر محدوديت علمى انسان است . گذشته از اين
ها، علل غير مادى عالم - كه خداى متعال از آن ها به فرشتگان تعبير
فرموده - قابل رؤ يت يا آزمايش توسط ما نيستند، به همين دليل ،
انكار آنچه نمى بينيم از نهايت بى خبرى ما حكايت مى كند.
فراز هشتم
و الذين عرفتهم مثاقيل المياه ، وكيل
ما تحويه لواعج الامطار و عوالجها و رسلك من الملائكه الى اءهل
الاءرض بمكروه ما ينزل من البلاء و محبوب الرخاء . خدايا،
بر آن دسته از ملائكه كه به آنان وزن آب ها و مقدارى كه موجب بلا و
گرفتارى مى شود و تعداد و قطرات درشت و متراكم باران ها را ياد
دادى درود فرست ! و نيز به آن گروه از فرشتگان كه به طرف زمين به
جهت نزول بلا يا اهداء آرامش و رحمت فرستاده مى شوند!
شرح :
در آيه كريمه و كل شى عنده بمقدار :
و هر چيز در نزد او به اندازه است ، نظام نظم و حساب را بر
تمامى عالم خلق و امر حاكم دانسته است . در آيه 86 نساء فرمود :
ان الله كان على كل شى حسيبا :
خداوند بر هر چيز حسابگر است . و نيز
در سوره الرحمن آيه 5 : الشمس و القمر بحسبان و در سوره انبياء آيه
47 : و ان كان مثقال حبه من خردل اءتينا بها
و كفى بنا حاسبين ، و قرآن كريم خداى متعال را
حسيب و سريع
الحساب و اسرع الحاسبين
ناميده است و آيات بسيارى هم روز قيامت را
يوم الحساب نام داده اند. در آيه 96 انعام نيز مى خوانيم :
و جعل الليل سكنا و الشمس و القمر حسبانا
؛ يعنى شب و روز و خورشيد و ماه را براى نظام دقيق حسابگرى
ايام و ماه و سال قرار داديم . بر اين اساس ، هر چه در جهان اتفاق
مى افتد، داراى حساب دقيقى بوده و هيچ چيز از آن قانون عام و سنت
غير قابل تغيير الهى استثنا نمى پذيرد.
بر همين ميزان ، اگر طوفان عالمگيرى نيز اتفاق افتد، عدد قطرات
باران و مقدار امواج خروشان سيل و مقدار كل آن آب ها به طور دقيق
در سيطره محاسبه حضرت خداوندى خواهد بود و هيچ چيز از احاطه علمى
او بيرون نيست . لذا قرآن كريم سقوط يك برگ از درخت را نيز تحت
مراقبت علمى حضرت حق مى داند : و ما تسقط من ورقه الا يعلمها.
(295) پس عجيب نيست كه ماءموران حسابرس ، تيز بين و
ريز بين خداى متعال وزن آب ها، مقدار قطرات ، تراكم سيل خروشان
و... را مى دانند.
بلاهايى كه دامن گير مردم دنيا مى شود نيز در اثر اعمال ناپاك و
رفتارهاى نارواى مردم روى مى دهد. اين بلاها به وسيله همين
ماءموران الهى نازل شده و يك باره نسلى را به انقراض مى كشاند و
لذا قرآن كريم (سوره هود آيه 69 و 70) مى فرمايد :
و لقد جائت رسلنا ابراهيم بالبشرى ...َ...
لا تخف انا ارسلنا الى قوم لوط . در آيه 82 و 81 همان سوره
نيز مى فرمايد : ان موعدهم الصبح اليس الصبح
بقريبَ فلما جاء اءمرنا جعلنا عاليها سافلها و اءمطرنا عليهم حجاره
من سجيل منضود ، يعنى موعد گرفتارى آنان صبح است و چه زود
مى رسد و آن گاه كه امر و عذاب ما نازل شد، تمام آبادانى ها آن ها
را زير و رو كرده و ريگ هاى بسيار بر آنان باريديم .
همين ملائكه ، براى حضرت ابراهيم حامل بشارت بودند و براى قوم لوط
عامل بلا و نابودى . همين ماءموران الهى هستند كه مديريت نظام
افعالى صحيفه وجود را بر عهده دارند و جهان را با نهايت دقت
نگهداشته اند. لذا بايد اين مساءله مهم را باور داشت كه آنچه در
ظاهر خاكى اين عالم مى نمايد، جملگى در باطن هستى به دست همين
ماءموران الهى انجام مى گيرد.
فراز نهم
و السفره الكرام البرره ، و الحفظه
الكرام الكاتبين ، و ملك الموت و اءعوانه ، و منكر و نكير و رومان
فتان القبور، و الطائفين بالبيت المعمور، و مالك و الخزنه و رضوان
و سدنه الجنان . خدايا، بر آن دسته از فرستادگان از ملائكه
كه داراى كرامت و نيكويى بوده و نيز نويسندگان كرام كه هرگز اشتباه
نمى كنند، و ملك الموت و دستياران او، و دو فرشته سؤ ال كننده در
قبر، و فرشته اى به نام رومان كه قبور را مى شكافد، و آنان كه در
بيت المعمور طواف مى كنند و آنان كه مالك دوزخ و خازن هاى جهنم و
رضوان و خدمتگزاران در بهشت هستند درود فرست !
شرح :
دسته ديگر ملائكه ، واسطه هايى هستند كه نازل مى گردند و به
همراه خود چيزهايى دارند كه جملگى به صلاح و مصلحت مردم است .
اينان در ماءموريت هاى خود حامل هدايا، نعمت ها و بركات بسيارند و
هر رفت و آمد آنان ، پيامدهاى نيك ، سلامتى و عافيت را به دنبال
دارد.
از آن جا كه اين دسته از فرشتگان ، معصوم و بدون خطا و مطيع محض
حضرت خداوندى هستند، صفت برره بر آن
ها اطلاق گرديده ؛ يعنى اينان از كرامت و فضيلت و نيكى بسيارى
برخوردارند؛ چنان كه در قرآن كريم نسبت به آنان صفت
كرام برره نيز آمده است ؛ سوره عبس ،
آيات 16 - 13 : فى صحف مكرمهَ مرفوعه مطهرهَ
باءيدى سفرهَ كرام برره .
دسته ديگرى از اين فرشتگان ، كاتبان اعمال آدميان مى باشند كه
تمامى افعال و رفتارهاى آنان را محفوظ مى دارند. آنان در قيامت ،
متنى را به دست افراد مى دهند تا قرائت كنند؛ متنى كه آن چنان با
دقت نگاشته شده كه خود انسان تعجب مى كند و مى گويد :
يا ويلتنا مال هذا الكتاب لا يغادر صغيره و
لا كبيره الا اءحصاها و وجدوا ما عملوا حاضرا .
(296)
در آيه كريمه ديگرى مى خوانيم : و ان عليكم
لحافظينَ كراما كاتبين ،
(297) و در سوره ق آيه 18 فرموده :
اذ يتلقى المتلقيان عن اليمين و عن الشمال
فعيد ؛ يعنى دو ماءمور دقيق در طرف راست و طرف چپ او به
مراتب نشته اند. و در روايت از امام صادق عليه السلام نقل شده كه
فرمود : استعبد هم الله بذلك و جعلهم مشهودا
على خلقه ليكون العباد لملازمتهم اياهم اشد على طاعه الله مواظبه و
عن معصيته اشد انقباضا :
(298) خداوند ايشان را بنده خود گرفت و ايشان را در
خور ذكر براى خلق خودش قرار داد، تا آن كه بندگان به واسطه ى
همراهى ايشان بر اطاعت خداوند محكم تر باشند و بر معصيت و نافرمانى
خداوند، بيشتر خود را بگيرند.
اما نكير و
منكر دو ملك اند كه از منكرات - يعنى شناخته نشده ها - سؤ
ال مى كنند. اما براى مؤ منين بشير و
مبشر ماءمور مى شوند. در
دعاى رجبيه آمده كه
ارعينى مبشرا و بشيرا و اعوذ بك من منكر و
نكير :
(299) و به چشمان من مبشر و بشير را نشان بده ! و
پناه مى برم به تو از نكير و منكر!
و اما رومان كه از روم مشتق شده و به معنى قصد و طلب است ؛ او ميت
را دنبال مى كند و فتان القبور به
معنى فتان اصحاب القبور است ؛ يعنى
نه اين كه او زمين را نبش كند، بلكه خود ميت را طلب مى كند.
و نيز حضرت ملائكه خاصى را طواف كننده بيت
المعمور گفته . هم چنين ماءمور دوزخ را
مالك ناميده و
رضوان را دربان بهشت معرفى فرموده و در نهايت به جملگى آنان
درود و سلام نثار فرموده است . در انتها بايد بگوييم كه نام گذارى
هر يك از اين ملائكه به اسماء خاص ، نكته اى دارد كه مجالى بيش از
اين را مى طلبد.
فراز دهم
و الذين لا يعصون الله ما اءمرهم و
يفعلون ما يؤ مرون و الذين يقولون سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى
الدار و الزبانيه الذين اذا قيل لهم خذوه فغلوه ثم الجحيم صلوه
ابتدروه سراعا و لم ينظروه . و نيز درود فرست بر آن دسته از
فرشتگان كه هرگز فرمان تو را معصيت نكرده و آنچه را فرمان دهى به
جاى آورند! و آن ملائكه اى كه بر واردين به بهشت سلام و تهنيت
گويند كه اين خانه اى جالب و دلنشين است و بر آن ملائكه جهنم كه
هرگاه به آن ها گفته شد تبهكاران را اخذ كن و آنان را به زنجير بكش
و بطرف جهنم جذب كن به سرعت عمل مى نمايند و آنان را مهلت نمى
دهند.
شرح :
فرشتگان - چنان كه مكررا گفته شد - موجوداتى هستند كه
قابليت تكليف پذيرى ندارند، زيرا وجود آنان ثابت است . آنان
نورانى محض بوده و نسبت به تكليف غير
قابل تخلف مى باشند و آن چنان كه خلق شده اند و در همان خط ويژه اى
كه به دستور خالق در آن گمارده شده اند ثابت مى مانند؛ لذا امير مؤ
منان عليه السلام در نهج البلاغه فرمود : بعضى از آنان ساجد هستند
و ركوع ندارند، و بعضى در ركوع هستند و سجده نمى كنند.
آن موجودات نورانى ، اگر چه در ذات خود محض كمال و معرفت هستند،
ولى هيچ گونه رنجى در تحصيل در پيدايش آن كمال نداشته اند، بلكه
خداى متعال آنان را بدان گونه كه هستند آفريده ، لذا هيچ گونه
همانند انسانى كه مقامات خود را در اثر رنج و زحمت و رياضت و عبادت
به دست آورده است نخواهند بود. از اين رو، يك انسان صالح كامل ،
مقامش از اين فرشتگان عالى تر است .
اين فرشتگان ، به انسان هايى كه از خود رسته ، وارد عالم مثال شده
و در قيامت پس از طى مراحل حساب وارد بهشت شده اند تهنيت مى گويند،
به استقبال آن ها رفته و عرض مى كنند : سلامت ابدى بر شما و از آن
شماست ، زيرا در دنيا صبر كرديد و در اطاعت و دورى از معصيت از خود
شكيبايى نشان داديد! پس خانه اى كه براى خود و عاقبت كار آماده
كرده ايد بسيار پاك و پاكيزه است ! در قرآن كريم (سوره رعد آيه 24)
: و الملائكه يدخلون عليهم من كل باب سلام
عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار : و
ملائكه از هر درى برايشان وارد مى شوند و مى گويند، درود بر شما به
واسطه صبرى (كه در دنيا) ورزيديد! پس چه خوب عاقبتى است (بهشت )
براى اين خانه (خانه زيبا)!
آرى :
اى خوش آن روز كز اين منزل
ويران بروم
|
راحت جان طلبم صحبت جانان طلبم
|
و مولوى مى گويد :
بى تو من شيرين نبينم عيش خويش
|
بر اميد وصل تو مردن خوش است
|
بر عكس ، عده ديگرى در قيامت شعله هاى جهنم را استقبال مى كنند و
به صورت دست و پا بسته در كام آن فرو مى روند و كمترين مهلتى به
آنان داده نخواهد شد. در قرآن كريم آمده است :
خذوه فغلوه ثم الجحيم صلوه :
بگيريد و زنجيرش كنيد و در كام جهنمش در
اندازيد!.
و به راستى ، اين دو گونه عاقبت را بايد به خوبى ديد و در مورد آن
فكر كرد و زندگى را به سادگى و بى گناه گذارند و نسبت به اين آينده
بسيار خطرناك بى تفاوت نبود؛ آينده اى كه هرگز امكان فرار از آن
براى احدى از بشريت ميسر نخواهد بود.
فراز يازدهم
و من اءوهمنا ذكره ، و لم نعلم مكانه
منك ، و باءى اءمر و كلته ، و سكان الهواء و الاءرض و الماء، و من
منهم على الخلق فصل عليهم يوم ياءتى كل نفس معها سائق و شهيد
. و درود بر آن دسته از فرشتگان كه نام آنان را نياورده و
موقعيت آنان را نمى شناسيم كه به چه چيز ماءمور هستند! و سلام بر
ساكنان فضا و زمين و آب ها و آنان كه بر خلايق مسلط هستند! پس درود
فرست بر آنان ، در آن دم كه هر كسى را به طرف قيامت مى كشانند با
او ماءمور ناظرى از پس و پيش خواهد بود.
شرح :
از آن جا كه مى دانيم خلايق عالم غير متناهى و غير قابل
احصا مى باشند، قطعا آنچه را كه امام عليه السلام از انواع فرشتگان
در اين دعا نام برده ، عبارت از يك دسته معدود از ملائكه اند كه
داراى شمارش مى باشند، ولى مسلما آنچه نام برده نشده قابل مقايسه
با آنچه نام برده اند نمى باشد. و لذا فرمود : بر فرشتگانى كه نام
و نشانى از آنان نيست و در امور خاص خودشان به انجام وظيفه اشتغال
دارند درود فرست ! لذا در سوره مجادله آيه 17 آمده است : و ما يعلم
جنود ربك الاهو :
و هيچ كس لشكريان خداوند
را نمى داند مگر خودش .
در روايت
حماد بن عيسى از امام صادق
عليه السلام روايت شده :
ساءل رجل ابا
عبدالله فقال الملائكه اكثرام بنو آدم فقال و الذى نفسى بيده
ملائكه الله فى السموات اكثر من عدد التراب فى الارض :
(300) شخصى از امام عليه السلام سؤ ال كرد : ملك
بيشتر است يا انسان ها؟ حضرت فرمود : به خدا قسم آنان از ذرات خاك
بر روى زمين بيشتر هستند!؛ زيرا هيچ موجودى در نظام عالى و دانى
عالم نيست ، مگر آن كه ميزان دقيق نظم و منطق حساب و كتاب بر تمام
حقيقت او جارى است ، و اين خود ميسور نيست ، جز با حاكميت نظام
علمى و تدبيرى حضرت حق متعال كه به وسيله فرشتگان در تحت محاسبه و
تدبير است .
حضرت در ادامه فرموده اند :
بعض فرشتگان در فضا و گروهى در آب و گروهى در زمين هستند. مثلا در
زمين ، قوه ناميه كه گياه را مى روياند نه قابل ديدن است و نه در
هيچ آزمايشگاهى مورد نجزيه و تحليل قرار مى گيرد. دانه نباتى در
هيچ شرايطى جز در خاك يا آنچه مواد خاص خاكى را واجد است نمى رويد
و اين قدرت رويش ، جز به نيرويى ماوراء عالم عناصر ميسور نيست ؛
زيرا نمو گياه با ضميمه شدن و يا مونتاژ اجزا به يكديگر نمى باشد.
چون اگر در آزمايشگاه سلول هاى حياتى گياهان را دقت كنند، به خوبى
درمى يابند كه به غير از ماده در تركيبات موجودات ، چيز ديگرى به
نام حيات در كار است كه از سنخ و سبك عناصر نيست و امكان رشد و
تكامل فقط در همان تعبيه شده است كه اگر از دست رفت ديگر نمى رويد
و اين عامل خاص را دانه نباتى از درون خاك جسته و پيدا كرده است .
و گروه ديگرى از ملائكه هم هنگام ورود انسان به محشر همراه او
هستند : يكى او را به محشر برده و ديگرى گواه بر كردارها و
رفتارهاى اوست !
فراز دوازدهم (آخرين
فراز)
و صل عليهم صلاه تزيدهم كرامه على
كرامتهم ، و طهاره على طهارتهم اءللهم و اذا صليت على ملائكتك و
رسلك ، و بلغتهم صلاتنا عليهم فصل علينا بما فتحت لنا من حسن القول
فيهم ، انك جواد كريم . و درود فرست بر تمامى فرشتگان ، آن
چنان درودى كه بر كرامت و طهارت آنان بيفزايد و همان دم كه صلوات
خود را بر رسل و فرشتگانت نثار فرمودى و درودها را بر آنان ابلاغ
نمودى ، بر ما نيز تحيت و تهنيت خود را روا دار، به سبب گشايش زبان
ما به ذكر ايشان ، كه تو جواد و كريم هستى .
شرح :
در دعاى سوم ، امام سجاد عليه السلام به بيش از 30 گروه از
ملائكه اشاره كرده اند كه هر يك به كارى ماءمورند. امام عليه
السلام حتى به نوع كار بعضى از آنان هم اشارتى فرموده اند.
امام در اين فراز آخر نيز، بر همه آنان دعا و درود و صلوات مى
فرستد و از خداى متعال درخواست كرامت و ازدياد طهارت را براى ايشان
مى فرمايد.
امام در مجموعه اين دعا، اين تصوير خام را كه نهاد عالم ماده بريده
از نظام ملكوتى و الهى است مردود دانسته و اثبات فرموده اند كه
تمام حركات و سكنات ذرات عالم با حساب و كتاب دقيق و تحت نظارت
ماءموران خاص الهى صورت مى گيرد؛ به طورى كه پيشتر از وجود آنان
، تدبير جملگى ايشان در افق وجودى دسته اى خاص از فرشتگان تدوين و
ترتيب يافته و بر حسب زمان تدبير، در خارج فرم ويژه خود را مى
يابند.
پس اين نكته كه سر ارسال جميع انببا و نزول تمام كتب آسمانى بر آن
پى ريزى شده ، بايد در خاطره ما باشد كه عالم ملك به وسيله عالم
ملكوت اداره مى شود و چنين نيست كه يك سلسله قواعد و ضوابط خاص ،
بريده از الهيت و خالقيت و به طور خود به خود عمل كند و مستقلا به
كنش ها و واكنش ها و تاءثيرها و تاءثرها درگير باشد.
و چنان كه گفتيم همه انبيا و مرسلين برآنند كه به انسانى كه زود
اسير محسوسات و مبصرات و مسموعات خود گشته و خيال مى كند آنچه ديده
، لمس كرده و يا شنيده ، تمام حقيقت وجود و هستى است ، هشدار دهند
و بگويند كه پنبه غفلت را از گوش خود به در آور و بدان كه نهاد
هستى تحت حكومت ملكوت هستى است ؛ چنان كه شبسترى در اين زمينه مى
گويد :
تو از عالم همين لفظى شنيدى
|
بيا برگو كه از عالم چه ديدى ؟
|
چه دانستى ز صورت يا ز معنى ؟
|
چه باشد آخرت ؟ چون است دنيا؟
|
به زير پرده هر ذره پنهان
|
جمال جانفزاى روى جانان
|
سپس امام عليه السلام اين ارتباط عالم با ملكوتيان را از بزرگ ترين
نعمت ها دانسته و در آخر فرموده فصل علينا...؛ خداوندا، چون ما ذكر
خير فرشتگان گفتيم و اين ارتباط را دانستيم پس درود را بر ما نازل
بفرما!
شرح صحيفه سجاديه : دعاى چهارم
اللهم و اءتباع الرسل و مصدقوهم من
اءهل الاءرض بالغيب عند معارضه المعاندين لهم بالتكذيب ، و
الاشتياق الى المرسلين بحقائق الايمان ، فى كل دهر و زمان اءرسلت
فيه رسولا، و اءقمت لاءهله دليلا من لدن آدم الى محمد صلى الله
عليه و آله و سلم ، من اءئمه الهدى و قاده اءهل التقى على جميعهم
السلام ، فاذكرهم منك بمغفره و رضوان .
اللهم و اءصحاب محمد، خاصه الذين اءحسنوا
الصحابه ، و الذين اءبلوا البلاء الحسن فى نصره ، و كانفوه ، و
اءسرعوا الى وفادته ، و سابقوا الى دعوته ، و استجابوا له حيث
اءسمعهم حجه رسالاته ، و فارقوا الازواج و الاءولاد فى اظهار كلمته
، و قاتلوا الآباء و الاءبناء فى تثبيت نبوته و انتصروا به
.
و من كانوا منطوين على محبته يرجون تجاره لن
تبور فى مودته و الذين هجرتهم العشائر اذ تعلقوا بعروته و انتفت
منهم القرابات اذ سكنوا فى ظل قرابته فلا تنس لهم اللهم ما تركوا
لك و فيك و اءرضهم من رضوانك و بما حاشوا الخلق عليك و كانوا مع
رسولك دعاه لك اليك و اشكرهم على هجرهم فى ديار قومهم و خروجهم من
سعه المعاش الى ضيقه و من كثرت فى اعزاز دينك من مظلومهم .
اللهم و اءوصل الى التابعين لهم باحسان ،
الذين يقولون ربنا اغفرلنا و لا خواننا الذين سبقونا بالايمان خير
جزائك ، الذين قصدوا سمتهم و تحروا وجهتهم و مضوا على شاكلتهم لم
يثنهم ريب فى بصيرتهم و لم يختلجهم شك فى قفو آثارهم و الاءيتمام
بهدايه منارهم مكانفين و موازرين لهم يدينون بدينهم و يهتدون
بهديهم يتفقون عليهم و لا يتهمونهم فيما اءدو اليهم .
اللهم و صل على التابعين من يومنا هذا الى
يوم الذين و على اءزواجهم ، و على ذرياتهم و على من اءطاعك منهم
صلوه تعصمهم بها من معصيتك ، و تفسح لهم فى رياض جنتك و تمنعهم بها
من كيد الشيطان ، و تعينهم بها على ما استعانوك عليه من بر و تقيهم
طوارق الليل و النهار، الا طارقا يطرق بخير و تبعثهم بها على
اعتقاد حسن الرجاء لك ، و الطمع فيما عندك ، و ترك التهمه فيما
تحويه اءيدى العباد .
لتردهم الى الرعبه اليك و الرهبه منك ، و تزهدهم فى سعه العاجل ، و
تحبب اليهم العمل للآجل ، و الاستعداد لما بعد الموت ، و تهون
عليهم كل كرب يحل بهم يوم خروج الاءنفس من اءبدانها، و تعافيهم مما
تقع به الفتنه من محذوراتها و كبه النار، و طول الخلود فيها و
تصيرهم الى اءمن من مقيل المتقين .