سجاده عشق
(داستانهاى برگزيده از صحيفه سجاديه )

يحيى نورى

- ۲ -


20 - دعاى آن حضرت براى درخواست اخلاق پسنديده

فـبـمـا رحـمـة مـن الله لنـت لهـم و لو كـنـت فـظا غليظ القلب لانفضوا من حولك .(78)
رحـمـت خـدا تـرا بـا خـلق مـهـربـان و خـشـخـوى گـردانـيـد و اگـر تـنـدخـوى و سـخـت دل بودى مردم از گرد تو پراكنده مى شدند.
اللهم اسلك بى الطريقة المثلى ، و اجعلنى على ملتك اموت و احيى (79) .
خـدايـا بهترين راه را پيش پايم بگذار و مرا بر آيين خوددار (دين حق ولايت و دوستى ائمه معصومين ) و چنان گردان كه بر دين تو (اسلام ) بميرم و (در قبر و قيامت ) زنده گردم .
اللهم صل عـلى مـحـمـد و اله و ارزقـنـى صـحـة فـى عـبـادة و فـزاعـا فـى زهـادة و عـلمـا فـى استعمال و ورعا فى اجمال (80) .
بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست و روزى من كن تندرستى در عبادت و آسايش در زهد و دورى از دنـيـا و عـلم بـا عمل و پرهيزكارى از روى ميانه روى ( نه به اندازه اى كه به وسواس بد انديشى و بدگمانى كشد.)
درس اخلاق
حـضـرت امـام صـادق (عـليـه السـلام ) فـرمـود: حـضـرت زيـن العـابـدين (عليه السلام ) مـسـافـرت نـمـى كـرد مـگـر با رفقايى كه او را نمى شناختند و با آنها شرط مى كرد در كارهايى كه پيش مى آيد اجازه دهند آن جناب هم خدمت كند. زمانى با دسته اى به سفر رفت . در بـيـن راه مردى ايشان را شناخت به رفيقان گفت مى شناسيد اين آقا كيست ؟ جواب دادند نـه . گـفـت : عـلى بـن الحـسـين زين العابدين (عليه السلام ) است . آنها حركت كرده دست و پـاى آن حـضـرت را بـوسـيـدنـد، عـرض كـردنـد: يـابـن رسـول الله آيـا بـا ايـن عـمـل خـيـال داشـتـيـد براى هميشه ما را به آتش جهنم بسوزانى ؟ چنانچه خداى ناخواسته جسارتى يا دست درازى يا زبان درازى نسبت به شما مى كرديم ، يـابـن رسـول الله شـما را چه بر اين كار واداشت ؟ آن جناب فرمود: من چندى پيش با عـده اى كـه مـرا مـى شـنـاختند مسافرت كردم خدماتى به من مى كردند به واسطه حضرت رسـول خـدا(ص ) كـه سـزاوار آن نـبـودم . تـرسـيـدم شـمـا هـم مثل آنها بكنيد(81) .

21 - دعاى آن حضرت هنگامى كه پيش آمدى او رااندوهناك مى نمود

و لا تايئسوا من روح الله (82)
و از رحمت بى منتهاى خدا نااميد نباشيد.
و بـيـدك ، يـا الهـى ، جـمـيـع ذلك السـبـب و اليـك امـفـر و المـهـرب فصل على محمد و اله و اجر هربى و انجح مطلبى (83) .
و همه آنها ( پناه دادن ، آسوده ساختن و يارى نمودن ) اى خداى من بدست تو است و فرار و گـريـز از (سـخـتـيـهـا) بـسـوى تـو اسـت . پـس بـر مـحـمـد و آل او درود فرست و گريزم را پناه ده و خواسته ام را روا ساز.
و من يومننى منك و انت اخفتنى ، و من يساعدنى و انت افردتنى و من يقوينى و انت اضعفتنى (84) ؟
اگـر بـيـمم دهى چه كسى مرا ايمنى دهد؟ و اگر تنهايم گذارى كيست كه مرا يارى دهد؟ و اگر ناتوانم سازى چه كسى توانم دهد؟
آنجا كه بلا، نعمت است .
امـام صـادق (عـليـه السـلام ) فـرمـود: مـردى رسول اكرم (ص ) را دعوت به مهمانى كرد. پيامبر پذيرفت و به خانه او رفت ، در خانه او مرغى را ديد كه روى ديوار تخم گذارد، و سپس آن تخم مرغ غلطيد و افتاد روى ميخى كه در ديوار كوبيده شده بود، و روى آن ميخ قرار گرفت ، نه به زمين افتاد و نه شكست ، پيامبر از اين حادثه تعجب كرد!
ميزبان گفت : اى رسول خدا(ص ) از اين تخم مرغ تعجب مى كنى ؟ سوگند به خدايى كه تو را به حق مبعوث كرد، من هرگز بلايى نديده ام .
رسـول اكـرم بـرخـاست و غذاى او را نخورد و فرمود: كسى كه بلايى نبيند خدا به او نـيـازى (لطـف و تـوجـهـى ) نـدارد. و نـيـز فـرمـود: خـداونـد بـه كـسـى كـه از مال و بدنش براى او بهره اى نيست نيازى ندارد. يعنى كسى كه زيان مالى و بدنى نـبـيـنـد خـداونـد بـه او تـوجهى ندارد، زيرا اين بلاها علاوه بر اينكه بزرگترين امتحان الهـى و مـوجب رشد انسان هستند، انسان را آبديده و صبور مى سازند، البته در صورتى كه انسان مقاومت كند و تسليم رضاى الهى باشد(85) .

22 - دعاى آن حضرت در سختى و گرفتارى

...و الصـابرين فى الباساء و الضراء و حين الباس . اولئك الذين صدقوا و اولئك هم المتقون (86) .
كـسـانـى كـه در بـرابـر مـحـرومـيـتـهـا و بـيماريها و در ميدان جنگ ، استقامت مى كنند، اينان راستگويان و پرهيزكاران هستند.
اللهـم لا طـاقـة لى بـالجـهـد و لا صـبـر لى عـلى البلاء و لا قوة لى على الفقر فلا تـحـظـر عـلى رزقـى و لا تـكـلنـى الى خـلقـك ، بـل تـفـرد بـحـاجـتـى و تول كفايتى (87) .
بـار خـدايـا مـرا بـر رنـج ، توانايى و بر گرفتارى ، شكيبايى و بر درويشى قدرت نمى باشد پس روزيم را از من نگير، و مرا به خلق خويش وانگذار، بلكه بتنهايى ( بى واسطه ) خواسته ام را برآور و خود كارگزار من باش .
فبفضلك اللهم فاغننى و بعظمتك فانعشنى و بسعتك فابسط يدى و بما عندك فاكفنى (88) .
خدايا پس به احسان و بخشش خود بى نيازم گردان و به بزرگى خويش بلند مرتبه ام فـرما، و به تواناگريت دستم را بگشا و به آنچه ( خير و نيكى دنيا و آخرت ) نزد تو است (از ديگران ) بى نيازم نما.
جواب به ستمگر
در مـاجـراى اسارت امام سجاد (عليه السلام ) با بازماندگان شهداى كربلا آمده : هنگامى كـه آنـهـا را بـه شـام بردند وقتى كه يزيد، امام سجاد(عليه السلام ) را ديد اين آيه را خواند و بر آن حضرت تطبيق كرد:
و ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم و يعفوا عن كثير(89) .
آنـچـه از مـصـائب دامـنـگـيـر شـمـا مـى شـود بخاطر اعمالى است كه انجام داده ايد و خداوند بسيارى از آنها را مى بخشد.
امـام سـجـاد (عـليـه السـلام ) فـرمـود: آيـه مـا ايـن اسـت كـه در مـورد مـا نازل شده است :
مـا اصـاب مـن مـصـيـبـة فـى الارض و لا فـى انـفـسـكـم الا فـى كـتـاب مـن قـبـل ان نـبـراها ان ذلك على الله يسير لكيلا تاسوا على ما فاتكم و لا تفرحوا بمااتاكم (90) .
هيچ گرفتارى در زمين و در آسمان و در وجود خودتان نرسد مگر اينكه قبلا در لوح محفوظ قـبـل از آنـكـه زمين را بيافرينيم نوشته شده و اين براى خداى آسان است تا بر آنچه از دست داده ايد غمگين نشويد و به آنچه خدا به شما داد شاد نگرديد.
مـا از كـسـانـى هـسـتـيـم كـه از آنـچه از ما در گذشته و در مورد دنيا از دست رفته ، ناراحت نيستيم ، و به آنچه به ما داده شده شاد نمى باشيم (91) .

23 - دعاى آن حضرت براى تندرستى

...الذى خـلقـنـى فـهو يهدين و الذى هو يطعمنى و يسقين و اذا مرضت فهو يشفين (92) .
مـى پـرسـتـم خدايى را كه مرا آفريد و به راه راستم هدايت مى فرمايد. همانا خدايى كه چـون گـرسـنـه شـوم مـرا بـه كـرم خود غذا مى دهد و هنگام تشنگى سيرابم گرداند همان خدايى كه چون بيمار شوم مرا شفا مى دهد...
اللهم صل على محمد اله و البسنى عافيتك و جللنى عافيتك و حصنى بعافيتك و اكرمنى بـعـافـيـتـك و اغـنـنـى بعافيتك و تصدق على بعافيتك و هب لى عافيتك و افرسنى عافيتك اصلح لى عافيتك و لا تفرق بينى و بين عافيتك فى الدنيا و الاخرة (93) .
بـار خـدايـا بـر محمد و آل او درود فرست و تندرستيت را بر من بپوشان و مرا بتندرستيت فـرو بـر و بـه تـنـدرسـتيت نگاه دار و به تندرستيت گراميم فرما و به تندرستيت بى نـيـازم گـردان و تـنـدرسـتـيت را به من عطا كن و تندرستيت را به من ببخش و تندرستيت را بـرايـم بگستران و تندرستيت را به من شايسته نما و ميان من و تندرستيت در دنيا و آخرت جدايى ميانداز.
بازوبند سلامتى (94)
امـام بـاقـر (عـليـه السـلام ) فـرمـود: چـون دختر يزدگرد را نزد عمر آوردند دوشيزگان مدينه براى تماشاى او سركشيدند، و چون وارد مسجد شد، مسجد از پرتوش درخشان گشت ( كـنـايـه از ايـنـكـه اهـل مسجد از قيافه و جمال آن دختر شادمان و متعجب گشتند ) عمر به او نـگـريـسـت . دختر رخسار خود را پوشيد و گفت : اف بيروج بادا هرمز (واى روزگار هرمز سياه شد) عمر گفت اين دختر مرا ناسزا مى گويد.
حـضـرت على (عليه السلام ) فرمود: او به تو ناسزا نمى گويد، به او اختيار بده كه خـودش مـردى از مـسـلمـيـن را انـتـخـاب كند و در سهم غنيمتش حساب كن (مهرش را از سهم بيت المال آن مرد حساب كن ).
عـمر به او اختيار داد، دختر آمد و دست خود را روى شانه امام حسين (عليه السلام )گذاشت ، امـيـرالمـومـنـيـن (ع ) به او فرمود: نام تو چيست ؟ گفت : جهان شاه ، حضرت فرمود: بلكه شهر بانويه باشد. سپس به حضرت امام حسين (عليه السلام ) فرمود: اى ابا عبدالله از ايـن دختر بهترين شخص روى زمين براى تو متولد شود و على بن الحسين (عليه السلام ) (امـام سـجـاد) از او متولد گشت و على بن الحسين (عليه السلام ) را ابن الخيرتين (پسر دو بـرگـزيده ) مى گفتند، زيرا برگزيده خدا از عرب هاشم بود و از عجم فارس و روايت شـده اسـت كـه ابـوالاسـود دوئلى دربـاره آن حـضـرت شـعـرى بدين مضمون سروده است : پـسـرى كـه از يـكـسـو بـه هـاشـم و از يـكـسـو به شاه كسرى مى رسد گرامى ترين فرزندى است كه بدو بازوبند بسته اند(95)

24 - دعاى آن حضرت براى پدر و مادر

ربنا اغفرلى و لوالدى و للمومنين يوم يقوم الحساب (96) .
پـروردگـارا! مـن و پـدر و مـادرم و هـمـه مـومـنـان را، در آن روز كـه حساب برپا مى شود، بيامرز.
و اخصص ، اللهم ، والدى بالكرامة لديك و الصلوة منك يا ارحم الراحمين (97) .
و پـدر و مـادر مـرا، بـار خـدايا، به گرامى داشتن نزد خود و احسان و نيكى از جانب خويش برترى بخش ، اى بخشنده ترين بخشندگان .
اللهـم لا تـنـسـنـى ذكـرهـمـا فـى ادبـار صـلواتـى و فـى انـاء ليـلى و فـى كل ساعة من ساعات نهارى (98) .
بار خدايا، ياد ايشان را در پى نمازهايم و در هيچ وقتى از اوقات شب و ساعتى از ساعات روزم از ياد مبر.
احترام پدر و مادر
در روايـات اسـت كـه مـردى مشغول طواف خانه خدا بود، مادرش را نيز بر دوش گرفته و طواف مى داد، در همان حال پيامبر (ص ) را ديده از آن حضرت پرسيد: آيا با كار، حق مادرم را انـجـام داده ام ؟! حضرت فرمودند: خير تو حقى با اين كارت جبران يكى از نامه هاى او را(به هنگام وضع حمل ) هم نكرده اى (99) .
نـقـل شـده كـه در زمـان پـيـامـبـر (ص ) جـوانـى نـزد آن حـضـرت آمـد و عـرض كـرد يـا رسول الله من مادرى پير دارم كه مدتهاست به من اصرار مى كند دست از دينم بردارم و من نـپـذيـرفـتـه ام ، حـال چـنـد روزى اسـت كـه دسـت بـه اعـتـصـاب غـذاى كـامـل زده و در بـسـتـر افـتـاده است ، و بمن مى گويد: اگر تو باعث مرگ من شده اى ، آيا بـايـد خـواسـتـه او را در دعوت به شرك و كفر اطاعت كنم ؟ حضرت فرمودند: خير در اين مورد نبايد از پدر و مادرم اطاعت كرد. جوان خوشحال شد و به خانه بازگشت و به مادرش كه در بستر بود اظهار داشت : اگر در اثر اين اعتصاب جانت را هم از دست بدهى من دست از دينم بر نمى دارم و مسوليتى هم ندارم .

25 - دعاى آن حضرت براى فرزندان خويش

رب اجـعـلنـى مـقـيـم الصـلوة و مـن ذريـتـى ، ربـنـا و تقبل دعاء(100) .
پروردگارا! مرا برپا كننده نماز قرار ده ، و از فرزندانم (نيز چنين فرما). پروردگار! دعاى ما را بپذير.
اللهـم و مـن عـلى بـبـقـاء ولدى .....و اجعلهم ابرارا اتقياء بصراء سامعين مطيعين لك ، و لاوليائك محبين مناصحين و لجميع اعدائك معاندين و مبغضين ، آمين (101) .
خـدوانـدا بـر مـن مـنـت گـذار بـه بـقاى فرزندانم .....و آنان را نيكوكارانى با تقوى ، و صـاحـبـان بـصـيـرت و شـنـواى حـق و مـطـيـع خودت گردان و نسبت به اولياء خود عاشق و خيرخواه و نسبت به دشمنانت دشمن و كينه توز قرار ده .
و اعـنـى عـلى تـربـيـتـهـم و تـاديـبـهـم و بـرهـم و هـب لى مـن لدنـك مـعهم اولادا ذكورا، و اجعل ذلك خيرا لى و اجعلهم لى عونا على ما سئلتك (102) .
و مـرا در تـربـيـت (راه پسنديده نمودن ) و نيكى كردن در حق ايشان يارى فرما و به من از جانب خود افزون بر ايشان فرزندان ذكور ببخش و آن را براى من نيك قرار ده و آنها را در آن چه از تو خواسته ام ياورم گردان .

امام سجاد (عليه السلام ) و تذكر اخلاقى به فرزند

ابـوبـكـر شـيـبـانـى گـويـد: در خـدمـت امـام سجاد (عليه السلام ) نشسته بودم ، فرزندانش حضور داشتند، جابربن عبدالله انصارى آمد و سلان كرد، سپس ‍ دست امام باقر (عـليـه السـلام ) را گـرفـت و او را بـه كـنـارى بـرد و آهـسـتـه بـه او گـفـت : رسـول خـدا (عـليـه السـلام ) بـه مـن خبر داد كه من مردى از خاندانش زا خواهم ديد كه نامش مـحـمـد پـسر على بن الحسين (عليه السلام ) است و كنيه اش ابو جعفر مى باشد و فرمود: وقتى با او ملاقات كردى ، سلام نزا به او برسان .
حـابـر ايـن سـخـت را گـفـت و رفت ، امام باقر (عليه السلام ) به خدمت پدر نماز مغرب را خـوانـدنـد، پـس از نـماز، امام سجاد (عليه السلام ) به امام باقر (عليه السلام ) فرمود: جابر به تو چه گفت ؟ او جريان را عرض كرد.
امام سجاد (عليه السلام ) به فرزندش امام باقر (عليه السلام ) فرمود: برادرانت را از ايـن جريان مطلع نكن ، مبادا بر اثر حسادت با تو مكر و حيله كنند، چنانكه برادران يوسف با يوسف كردند.(103)

26- دعا حضرت براى همسايگان و دوستان

و بـذى القـربـى و اليـتـامى و المساكين و الجار ذى القربى و الجار الجنب و الصـاحـب بـالجـنـب و ابـن السـبـيـل و مـا مـلكـت ايـمـانـكـم ان الله لا يـحـب مـن كـان مـخـتـالا فخورا.(104)
و نـسـبـت بـه خـويـشـان و يـتـيـمـان و فـقـيران و همسايگان نزديك و دور و دوستان موافق و واماندگان در سفر و بندگان و پرستاران (كه زير دست شمايند) نيكى و مهربانى كنيد كه خدا مردم خودپسند و متكبر را دوست ندارد
اللهـم صـل عـلى مـحـمـد و اله و تـولنـى فـى جـيـرانـى و مـوالى العـارفـيـن بحقنا، و اتلمنابذين لاعدائنا بافضل و لايتك (105) .
بـار خـدايـا بـر مـحـمـد و آل او درود فـرسـت ، و مـرا در رابـطـه با رعايت حق همسايگان و دوسـتـانـم كـه بـحق ، آشنا هستند (امامت ما را باور داشته حقوق ما را رعايت مى نمايند) و با دشمنان ما مخالفت مى كنند به بهترين صورت همراهى فرما.
و وفقهم لاقامة سنتك ، و الاخذ بمحاسن ادبك فى ارفاق ضعيفهم (106) ...
و آنـها را براى بپا داشتن سنت خود و به كار گرفتن آداب نيكويت در ارفاق به ضعيفان موفق فرما.
كمك به همسايگان
در تـاريخ سراسر افتخار امام حسين (عليه السلام ) مى خوانيم : هنگامى كه امام حسين (ع ) به شهادت رسيد، در پشت آن حضرت آثار خراشيدگى ديدند، علت آن را از امام سجاد(ع ) پرسيدند در پاسخ فرمودند: اين خراشيدگى ها، اثر انبانها (ظرفهايى ) است كه پدرم آرد و گـندم و طعام در ميان آنها گذاشته و بدوش مى گرفت و براى مستمندان و همسايگان و بينوايان حمل مى كرد(107) .

27- دعاى آن حضزت براى نگهبانان مرزها

و جـاهـدوا فـى الله حـق جـهـاده هـو اجـتـبـكـم و مـا جعل عليكم فى الدين من حرج .(108)
و براى خدا جهاد در راه او را بجاى آريد او را به دين خود سرافراز كرده و در دين (اسلام ) كار سنگين و سختى بر شما قرار نداد.
اللهـم صـل عـلى مـحـمـد و اله ، و حـصن ثغور المسلمين بعزتك ، و ايد حماتها بقوتك و اسبغ عطاياهم من جدتك (109)
بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست و مرزها مسلمانان را به غلبه و تسلط خود استوار ساز و نگهدارندگان آن مرزها را به نيروى خويش توانايى ده ، و بخششهاى ايشان را از توانگريت فراوان گردان .
اللهـم اشـغـل المـشـركـيـن عـن تـنـاول اطراف المسلمين و خذهم بالنقص عن تنفصهم و ثبطهم بالفرقه عن الاحتشاد عليهم .
بـار خـدايـا مـشـركـان را بـه مـشـركـان گـرفـتـار سز و با كاستنشان از كاستن مسلمانان چلوگيرى كن و رشته اتحادشان را بگسل تا از همدستى بر عليه مسلمين باز مانند.
ارشاد دشمن
قـبـل از آغاز عمليات در مواقعى كه آتش طرفين سبكتر بود در فرصتهاى كه بچه ها به كمين مى رفتند، با نصب بلندگو در نزديكترين حد ممكن و قراردادن آن به سمت مزدوران و كـشـيـدن سـيـم آن تـا مـحـل اسـتقرار نيروهاى خود امكان ارتباط با آنها را در پاسى از شب گذشته كه سكوت نسبى برقرار بود فراهم مى كردند.
بـقـيـه هـم بـعـهده بچه هاى عرب زبان خوزستانى و طلبه جوان بود كه عبارتى را به عـربى مى دانستند.شبهاى قبل از عمليات اين ارشاد و اتمام حجت در بعضى شرايط و نقاط از خط به غايت خود مى رسيد.
بـعـدهـا دشـمن با مساعدت منافقان به تلافى ، تلاش مذبوحانه اى را با استفاده از همين روش نسبت به نيروهاى ما، در پيش گرفته بود.(110)

28 - دعـــاى آن حـــضـــرت بـــه وقـــت پـــنـــاه بـــردن بـــه خـداىعزوجل

ادعوا ربكم تضرعا و خفية انه لا يحب المعتدين (111) .
پـروردگـارا! خـود را (آشـكـار) از روى تضرع ، و در پنهانى بخوانيد (و از تجاوز دست بر داريد كه ) او متجاوزان را دوست نمى دارد.
اللهم انى اخلصت بانقطاعى اليك و اقبلت بكلى عليك (112) .
بار خدايا من ببريدن از ديگرى و پيوستنم به تو خود را پاك و پاكيزه نمودم (از هر چه جز تو چشم پوشيده و بسيار به تو مى نگرم . و با تمام وجود به تو رو آوردم .
فانت يا مولاى دون كل مسئول موضع مسالتى و دون كل مطلوب اليه ولى حاجتى (113) .
پـس اى مـولى و آقـاى مـن تـويـى مـرجـع خـواهـش مـن نـه هـيـچ مسئول ديگر و تويى روا كننده حاجت و خواهشم نه هر كه از او طلب و خواهشى ميشود.
رحمت نيكوكاران
عـبـدالمـلك ابـن مـروان پـس از 20 سـال حـكـومـت اسـتـبـدادى در سـال 86 از دنـيـا رفـت و پـس از او پسرش وليد به قدرت رسيد. او براى جلب رضايت مـردم و كـاهـش مـخـالفـت هـاى عـمـومـى تـغـييراتى در دستگاه حكومتى بوجود آورد و از جمله فـرمـانـدار مـديـنـه ، هـشـام ابـن اسـمـاعـيـل را كـه ظـلم بـسـيـارى خـصـوصـا نـسـبـت بـه اهل بيت (ع ) روا داشته بود عزل كرد.
زمانى كه عمر ابن عبدالعزيز حاكم مدينه شد دستور داد هشام را جلو خانه مروان حكم نگاه دارند تا هر كس از هشام ظلمى ديده بيايد و تلافى كند. مردم دسته دسته مى آمدند و به او دشنام و ناسزا مى گفتند. و لعن و نفرين مى كردند. هشام بيش از همه نسبت به امام سجاد(ع ) نـگـران بـود و فـكـر مـى كـرد انـتـقـام امـام سـجـاد(ع ) در مـقـابـل آن هـمـه سـتـم هـا و لعـن و سـب هـايـش ‍ نـسـبـت بـه عـلى (ع ) كـمـتـر از قـتـل نـخـواهـد بـود. امـام سـجـاد(ع ) به طرفداران خود سفارش فرمود كه اين فرد اكنون ضـعـيـف و افتاده شده و اخلاق ، اينست كه ضعيفان را مساعدت كنيم . امام (ع ) نزديك هشام آمد بـه او سلام داد و مصافحه كرد و فرمود: اگر كمك از ما ساخته است حاضرم انجام دهم و بـه اصـحـاب خـود فـرمـود خيلى به اطراف او نرويد كه خجالت بكشد. و بر طبق نقل امام (عليه السلام ) نامه به خليفه نوشتند كه او را آزاد كند و اين از نيكوكارى است و چند روز بعد آزاد شد(114) .

29 - دعاى آن حضرت هنگامى كه روزى بر او تنگ مى شد

و لنـبـلونـكـم بـشـى ء مـن الخـوف و الجـوع و نـقـص مـن الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرين (115) .
قطعا همه شما را با چيزى از ترس ، گرسنگى ، و كاهش درمانها و جانها و ميوه ها، آزمايش مى كنيم و بشارت ده به استقامت كنندگان .
اللهـم .... فـصـل عـلى محمد و آله ، و هى لنا يقينا صادقا تكفينا به من موونه الطلب و الهمنا ثقة خالصة تعفينا بها من شدة النصب (116) .
خـدايـا بـر مـحـمـد و آلش درود فـرست ، و ما را يقينى راسخ بخش كه بدان وسيله از رنج آسوده مان كنى ، و آرامشى خاص در دل ما انداز تا به آن از شدت تعصب معافمان دارى .
مـردى بـه حـضـور امـام سـجـاد (عـليـه السـلام ) آمـد امـام احوال او را پرسيد او در پاسخ گفت : من صبح كردم در حالى كه چهار صد دينار مقروضم و نمى توانم آن را ادا كنم و ضمنا عيال وار هستم و قدرت بر تامين زندگى آنها را ندارم . امام سجاد(عليه السلام ) با شنيدن اين گفتار ناراحت شد و گريه سختى كرد. بعضى از حـاضـريـن عـلت گـريـه را پـرسـيـدنـد، آن حـضـرت فـرمود: آيا گريه براى مصائب و گرفتارى هاى سخت نيست ؟ آنها گفتند: آرى چنين است .
امـام فـرمـود: چـه انـدوه و مـصـيبتى بزرگتر از اينكه شخصى با ايمان ، برادر مومنش را درمـانـده و تـهـى دست ببيند، ولى نتواند آن را بر طرف كند. وقتى كه حاضرين رفتند و مـجلس خلوت شد، همان شخص فقير به حضور امام سجاد (عليه السلام ) آمد و عرض كرد: فـلان شـخـص به من گفت در شگفتم از اين افراد (يعنى امام سجاد (عليه السلام ) و امامان ديگر) كه ادعا مى كنند آسمان و زمين و همه چيز از فرمان آنها اطاعت مى كنند، و خدا هيچ چيز از خـواسـتـه هاى آنها را رد نمى كند، ولى در برابر برآوردن نيازهاى ياران خاص ‍ خود، اظهار عجز مى نمايند، اى پسر رسول خدا (ص ) اين گفتار (شماتت آميز) از تهى دستى من برايم ناگوارتر است .
امـام سـجـاد (عـليـه السـلام ) بـه او فـرمـودنـد: ايـنـك خـداونـد اجـازه داد كـه مـشـكـل تـو حـل شـود، بيا اين دو قرص نان را كه يكى صبحانه و ديگرى افطارى من است بـگـيـر و بـرو، و غـير از اين دو قرص نان چيزى در نزد ما نيست ، خداوند بوسيله همين دو قرص نان ، زندگى وسيع به تو خواهد داد.
او آن دو قـرص نان را گرفت و در حالى كه در شك و وسوسه بود، به بازار رفت ، در حين عبور ديد شخصى ماهى مى فروشد. ماهى فروش به او گفت : بگير اين ماهى تازه را به عوض يك قرص نان خشك .
او يك قرص نان را داد و يك ماهى تازه گرفت ، سپس از آنجا رفت و ديد مردى نمك اندكى مـى فـروشـد به او گفت : بيا اين نمك ناچيز را بگير، در عوض آن نان ناچيز را بده . او نـان دوم را بـه نـمك فروش داد و نمك را گرفت و به خانه اش بازگشت . در خانه وقتى كـه شكم ماهى را شكافت ، دو لولو (گوهر) بسيار زيبا در آن ديد خدا را از اين نعمتى كه بـه او رسـيـده ، سـپـاسـگـزارى كـرد، در هـمـيـن حـال كـه خـوشحال بود در خانه را زدند رفت و در را باز كرد، ديد ماهى فروش و نمك فروش آمده اند و مى گويند: اين نان ها بقدرى خشكند كه دندان هاى ما قدرت خرد كردن آنها را ندارد، بيا اين نان هايت را بگير (و چيزى از تو نمى خواهيم ).
لحـظـه اى از ايـن جـريـان نگذشت كه فرستاده امام سجاد (عليه السلام ) نزد آن مرد آمد و گفت : امام فرمود: خداوند گشايشى در زندگى تو پديد آورد،پس ‍ طعام ما (دو قرص نان ) را بـه ما بده زيرا غير از ما كسى آن نان را نمى خورد، آن مرد آن دو لولو (مرواريد ) را به ثروت بسيار فروخت و زندگيش را با آن ثروت ، سامان بخشيد.
بـعـضـى از مـخـالفـان گفتند: چقدر تفاوت است بين اين دو مرحله كه در يك مرحله امام نمى تواند حاجت ناچيزى را بر آورد و در مرحله دوم فلان فقير را به آن همه ثروت بسيار مى رساند.
امـام سـجـاد (عـليـه السـلام ) فـرمـود: مـشـركان قريش نيز به پيامبر (ص ) همين ايراد را گـرفـتـنـد و گـفتند: چگونه پيامبر(ص ) در يك شب به معراج و آسمانها مى رود، ولى در هنگام هجرت از مكه تا مدينه دوازده روز اين راه را طى مى كند؟!(117)

30 - دعاى آن حضرت در يارى طلبيدن از خدابراى اداء قرض

انـا لنـنـضـر رسـلنـا و الذيـن امـنـوا فـى الحـيـوة الدنـيـا و يـوم يـقـوم الاشهاد(118) .
ما به يقين پيامبران خود و كسانى كه ايمان آورده اند، در زندگى دنيا و (در آخرت ) روزى كه گواهان به پا مى خيزند يارى مى دهيم .
اللهم صل على محمد و اله ، و هب لى العافية من دين تخلق به وجهى و يحار فيه ذهنى و يتشعب له فكرى و يطول بممارسته شغلى (119) .
بـار خـدايـا بر محمد و آل او درود فرست و مرا برهان از قرضى كه به سبب آن آبرويم بـرود و هـوشـم در آن پـريشان شود و انديشه ام به آن پراكنده گردد و كارم در چاره آن به طول انجامد.
اللهم حبب الى صحبة الفقراء و اعنى على صحبتهم بحسن الصبر(120) .
بـار خـدايـا هـمنشينى فقرا و درويشانرا برايم محبوب گردان و مرا به صبر و شكيبايى نيكو و بر همنشينى ايشان يارى فرما.
يارى به ديگران
از امـام بـاقـر (عـليه السلام ) نقل شده هنگامى كه پدرش على بن الحسين امام سجاد(ع ) را غسل مى داد اطرافيان متوجه پينه اى كه بر روى زانوها و پاهاى مبارك آنجناب بسته شده بـود گـرديـدنـد در ايـن موقع چشم آنها به شانه حضرت زين العابدين (عليه السلام ) افتاد كه يك قسمت از شانه آن بزرگوار نيز مانند زانويش پينه بسته بودند.
عـرض كـردنـد آثـارى كـه در پـا و زانـوهاى حضرت ديده مى شود معلوم است به واسطه سجده هاى طولانى پيدا شده اما اين قسمت از شانه چرا پينه بسته اند؟
حضرت باقر (عليه السلام ) فرمود: اگر بعد از حيات ايشان نبود علتش را نمى گفتم . روزى نمى گذشت مگر اينكه به اندازه اى كه ممكنش بود از يكنفر تا بيشتر از بينوايان را سـيـر مى كرد. شب كه مى شد آنچه از خوراك خانواده اش زياد مى آمد در انبانى جاى مى داد. هـنـگـامـى كـه ديـده هـا بـه خـواب رفـتـه بـود از مـنـزل خـارج مـى شـد بـه در خـانـه عـده اى تـنـگـدسـت كـه از تـرس آبـرو سوال نمى كردند، مى رفت محتوى انبان را بين آنها تقسيم مى كرد بطورى كه متوجه نمى شـدند آورنده طعام كيست . هيچيك از افراد خانواده آن جناب نيز بر اين كار اطلاع نداشتند و تـنـهـا من متوجه شده بودم منظورش اين بود كه به پاداش صدقه پنهانى و با دست خود نـائل نـمـود. پـيـوسـته مى فرمود: ان صدقه السر قلفى غضب الرب كما يطفى الماء الحطب فاذا تصدق احدكم فاعصى بيمينه فليخفها عن شماله .
پـنـهان صدقه دادن خشم پروردگار را فرو مى نشاند چنانچه آب آتش را خاموش مى كند. اگـر هـر يـك از شـمـا بـا دسـت راسـت صـدقـه داد طـورى بـدهـد كـه دسـت چـپ او مـتـوجـه نشود(121) .

31 - دعاى آن حضرت در توبه و بازگشت

يا ايها الذين امنوا توبوا الى الله توبة نصوحا(122) .
اى كسانى كه ايمان آورديد! توبه كنيد، توبه خالصانه .
اللهـم انـك اعـلم بـمـا عـمـلت فـاغـفـرلى مـا عـمـلت ، و اصـرفـنى بقدرتك الى ما احببت (123) .
بـار خـدايـا تـو بـه آنچه كرده ام داناترى . پس بيامرز براى من آنچه را كه مى دانى و به قدرت و توانايى خود مرا باز گردان به آنچه دوست دارى .
اللهم انى اعتذر اليك من جهلى و استوهبك سوء فعلى فاضممنى الى كنف رحمتك تطولا، و استرنى بستر عافيتك تفظلا(124) .
بـار خـدايا من از جهل و نادانى خود به درگاه تو عذر مى خواهم و بخشش ‍ بدى كردارم را درخـواسـت مـى نـمـايـم . پـس از روى احـسـان مـرا بـه پـناه رحمت و مهربانيت در آور، و به فضل و بخشش گناهانم را در دنيا و آخرت آشكار مفرما.
توبه حقيقى
روزى امام كاظم (ع ) از كوچه هاى بغداد عبور مى كردند كه گذر او به خانه بشر افتاد. وقـتـى از جـلوى مـنـزل او مـى گـذشـت صـداى رقـص و سـاز و آواز حـرام از مـنـزل او بـلنـد بـود. در هـمـان حـال كـنـيـزى كـه خـاكـروبـه در دسـت داشـت از منزل بشر بيرون آمد تا آنها را بيرون بريزد.
امام كاظم (عليه السلام ) به آن كنيز فرمود: صاحب اين خانه آزاد است يا بنده مى باشد؟ كنيز گفت : آزاد است . امام (عليه السلام ) فرمود: راست گفتى اگر بنده بود از مولاى خود مى ترسيد.
وقـتـى كنيز به داخل خانه برگشت آقاى بشر بر سر سفره شراب نشسته بود. پرسيد چـرا ديـر آمـدى ؟ كـنـيـز در پـاسـخ گـفـتـگـوى خـود بـا امـام كـاظـم (ع ) را بـراى او نقل كرد.
بـشـر بـا پـاى برهنه بيرون دويد و به خدمت امام كاظم (ع ) رسيد و عذرخواهى و گريه كرد و اظهار شرمندگى نمود و به دست آن حضرت توبه كرد(125) .

32 - دعاى آن حضرت پس از فراغ از نماز شب

و من اليل فتهجد به نافلة لك عسى ان يبعثك ربك مقاما محمود(126) .
و پاسى از شب را بيدار و متهجد باش و نماز شب كه خاص تست بجاى آر باشد كه خدايت به مقام محمود(شفاعت ) مبعوث گرداند.
اللهـم انـك امـرتـنـى فـتـركـت و نـهـيـتـنـى فـركـبـت و سول لى الخطاء خاطر السوء ففرطت (127) .
بار خدايا تو مرا (به كار نيك ) فرمان دادى (فرمانت را) بجا نياوردم و مرا (از كار زشت ) نـهـى كـرده و بـازداشتى من (آنرا) بجا آوردم و انديشه بد، خطا و نادرستى را براى من آراست پس (در انجام فرمانت ) تقصير و كوتاهى كردم .
اللهـم صـل على محمد و اله و اجرنى منها بفضل رحمتك و اقلنى عثرانى بحسن اقالتك و لا تخذلنى يا خير المجيرين (128) .
بـار خـدايـا بـر مـحـمـد و آل مـحـمـد درود فـرسـت و مـرا بـه فضل و رحمت و مهربانى خود از آتش پناه ده و به نيكويى گذشت خويش از لغزشهايم در گذر و مرا خوار مگردان اى بهترين پناه دهندگان .
نماز شب
امـام زين العابدين (عليه السلام ) فرمود: هرگز نديدم كه نماز شب و تهجد عمه ام زينب (س ) تـرك شـود حـتـى شـب يـازدهـم مـحرم (و بعد از آن همه خستگى ها و داغ ها و رنجها) و شبهاى بعد در طول اسارت از كربلا تا كوفه و شام !
فـقـط يـك شـب ديـدم عـمـه ام در حـالت نـشـسـتـه بـه نـمـاز شـب مـشـغـول اسـت گفتم : عمه جان ! نماز شب در حالت ايستاده داراى فضيلت بيشترى است . در پاسخ فرمودند: مى دانم ، اما سه روز است كه چون سهم آذوقه و غذا و آبى كه به ما داده انـد بـراى بـچـه هـا كـم بود، من سهم خود را نيز بين بچه ها تقسيم كرده ام و اينك ديگر قوت و رمقى برايم نمانده تا نماز شب را ايستاده به جاى آورم !(129)

33 - دعاى آن حضرت براى درخواست خير ونيكى

اولئك يسارعون فى الخيرات و هم لها سابقون (130) .
چـنـيـن بـنـدگـانـى (ايـمـان آورنـدگـان بـه خـدا) بـه تعجيل مى كنند و اينان هستند كه به كارهاى نيكو سبقت مى جويند.
اللهم انى استخيرك بعلمك فصل على محمد و اله و اقض لى بالخيرة (131) .
بـار خـدايـا من به داناييت كه به همه چيز آگاهى از تو خير و نيكى درخواست مى نمايم ، پس بر محمد و آل محمد درود فرست و خير و نيكى را برايم مقدر فرما.
و اختم لنا بالتى هى احمد عاقبة و اكرم مصيرا انك تفيد الكريمة ، و تعطى الجسيمة و تفعل ما تريد و انت على كل شى قدير(132) .
و كـار ما را به راهى كه پايانش پسنديده تر، و مرجع و بازگشتش گرامى تر است به پايان رسان ، زيرا تو چيز نيكو عطا مى كنى و نعمت بزرگ مى بخشى و آنچه مى خواهى بجا آورى و تو به هر چيز توانايى .
خير و نيكى
زيـد فرزند دلاور امام سجاد (عليه السلام ) گفت از پدرم پرسيدم ، چرا پيامبر اسلام (ص ) در شـب مـعراج در مورد تخفيف نماز ( از پنجاه نماز به پنج نماز) از خداوند تقاضا نـكـرد، تـا ايـنـكـه حـضـرت مـوسـى (عليه السلام ) از پيامبر اسلام (ص ) خواست كه اين تقاضا را بكند، آنگاه پيامبر(ص ) از خداوند تقاضاى تخفيف نماز كرد؟ امام سجاد(ع ) در پـاسـخ فرمود: پسرم رسول خدا(ص ) بعد از آنكه خداوند امرى كرد چيزى از خدا نمى پرسد ( در نهايت تسليم محض امر خدا است ) ولى چون حضرت موسى (عليه السلام ) از آن حضرت خواست تا تقاضاى تخفيف نماز از خدا كند، پيامبر اسلام (ص ) روا ندانست كـه تـقـاضـا و شـفـاعـت موسى (ع ) را در مورد امت اسلام رد كند و همان تقاضا را از درگاه خداوند نمود و خداوند پنجاه نماز را به نمازهاى پنج گانه (شبانه روز) تخفيف داد.
زيـد گـويـد: بـه پـدرم عرض كردم : چرا در مورد پنج نماز تقاضاى تخفيف نكرد با اينكه حضرت موسى (عليه السلام ) تخفيف در مورد نماز پنجگانه را نيز از پيامبر(ص ) خـواسـتـه بـود؟ امام سجاد (عليه السلام ) فرمود: پيامبر(ص ) از خداوند خواست كـه هـمـان پـاداش انـجـام پـنـجـاه نـماز به انجام دهنده پنج نماز بدهد و خدواند مى خواست پـيـامبر (ص ) را اجابت فرمايد، چنانكه در قرآن مى فرمايد: من جاء بالحسنة فله عشر امثالها(133) ، كسى كه يك كار نيك انجام دهد براى او ده برابر آن پاداش هست .
آيـا تـوجـه نـدارى كـه وقـتـى پـيـامـبـر (ص ) از مـعـراج بـه زمـيـن بـازگـشـت ، جـبـرئيل بر او وارد شد و عرض كرد: خداوند متعال بر تو سلام مى رساند و مى فرمايد: نمازهاى پنج گانه به جاى نمازهاى پنجاه گانه و نيز در آيه 29 سوره ق مى فرمايد: ما يبدل القول لدى و ما انا بظلام للعبيد. سخن من تغيير پذير نيست ، و من هرگز به بندگان ستم نمى كنم (134) .

34 - دعاى آن حضرت هنگامى كه گرفتار مى شد

يا ايها الذين امنوا اذكروا الله ذكرا كثيرا(135) .
اى كسانى كه ايمان آورده ايد خدا را بسيار ياد كنيد.
اللهـم لك الحـمـد على سترك بعد علمك و معافاتك بعد خبرك فكلنا قد اقترف العائبه فـلم تـشـهـره و ارتـكـب الفـاحـشـه فـلم تـفـضـحـه و تـسـتـر بـالمـسـاوى فـلم تدلل عليه (136) .
خداوندا سپاس تو را كه ، مى دانى و پرده مى پوشى و آگاهى و در مى گذرى ، زيرا هر كـدام از مـا بـه ارتـكـاب زشـتـيـهـا بـرخـاسـتـه و رسـوايـش نـنـمـودى و بـه اعمال ناروا دست زده ، او را مفتضح نكردى و در پنهانى بدى ها مرتكب شده و تو سرش را فاش ننمودى .
و قـرب الوقـت فـيـه و لا تـسـمـنـا الغـفـله عـنـك انـا اليـك راغـبون و من الذنوب تائبون (137) .
و زمان پيمودن راه توبه را نزديك گرادن و ما را گرفتار غفلت از خود مكن چون ما بسوى تو مايل (اميدوار به عفو و گذشت تو) و از گناهان توبه كننده ايم .
امام سجاد (عليه السلام ) و مرد ياوه گو
امـام صـادق (عـليـه السـلام ) فـرمـود: در مـديـنـه مـردى (بـطـال ) ياوه گو بود و مردم با حركات خنده آور خود مى خنداند (همه او را به عنوان يك دلقك مى شناختند). روزى از كنار امام سجاد (عليه السلام ) رد شد و گفت : اين مرد (اشاره بـه امـام ) مرا خسته كرده هر كار مى كنم نمى خندد سرانجام از آخرين تيرى كه در تركش داشـت اسـتـفـاده كـرده تـا آن حـضرت را بخنداند و آن اين بود كه : روزى امام سجاد (عليه السلام ) را ديد كه همراه دو غلامش به جايى مى رود، پريد و عباى آن حضرت را از دوشش گـرفـت و فـرار كـرد، امـام سـجـاد (عـليـه السلام ) اصلا به او اعتنا نكرد، ديگران او را دنبال كرده و عبا را از او گرفتند و به حضور حضرت آوردند.
امام سجاد (عليه السلام ) فرمود: اين چه كسى بود، گفتند: اين مردى دلقك و ياوه سراست كه مردم مدينه را با ياوه گويى هاى خود مى خنداند، امام سجاد(عليه السلام ) فرمود: به او بـگـويـيد: ان الله يوما يخسر فيه المبطلون ، براى خدا، روزى (روز قيامت ) وجود دارد كـه در آن روز بـاطـل گـويـان و ياوه سرايان در خسران و زيان مى باشند(138) .

35 - دعـاى آن حـضـرت در مـقـام رضـا ( زمـانـى كـه بـه دنـيـاداران نـظـر مـى كرد)

و لو انـهـم رضـوا مـاءاتـاهم الله و رسوله و قالوا حسبناالله سيوتينا الله من فضله و رسوله انا الى الله راغبون (139) .
(در حـالى كـه ) اگـر بـه آنـچـه خدا و پيامبرش به آنان داده راضى باشند، و بگويند: خـداونـد بـراى مـا كـافـى اسـت و بـزودى خـدا و رسـولش از فضل خود به ما مى بخشند. ما تنها رضاى او را مى طلبيم . (براى آنها بهتر است ).
امـام سـجـاد (عـليـه السـلام ) فـرمـود: صـبـر و رضـا از خـداى متعال سر طاعت خدا است هر كس صبر كند و از خدا راضى شود. در آنچه براى او مقدر كرده اسـت خـواه آن تـقـديـر مـوافـق بـا مـيـل او بـاشـد و يـا مـخـالف ميل او و مسلم آنچه خدا مقدر كرده خير اين انسان در آن است (140) .
الحـمـدلله رضـى بـحـكـم الله شـهـدت ان الله قـسـم مـعـايـش عـبـاده بالعدل و اخذ على جميع خلقه بالفضل (141) .
سـپـاس خـدا را بـراى رضا و خوشنودى به قضا و قدرش (در آنچه خواسته ) گواهى مى دهـم كـه خـدا مـعـيـشـتـهـا را و چـيـزهـايـى كـه زندگى بندگانش به آنها وابسته است به عـدل و درسـتـى (بـى افـراط و تـفـريـط) قـسـمـت نـمـوده و بـا هـمـه آفـريـدگـانـش بـا فضل و احسان رفتار نمود.
اللهم صل على محمد و اله و لا تفتنى بما اعطيتهم و لا تفتنهم بما منعتنى فاحسد خلقك و اغمط حكمك (142) .
بـار خـدايـا بـر مـحـمـد و آل او درود فـرسـت و مرا بر اثر آنچه (دارايى كه ) به ايشان ثـروتـمـدان داده اى پـريـشـان مگرادن كه بر آفريدگانت رشك برده و قضا و قدر ترا خوار شماره و آنانرا بر اثر آنچه (كالاى دنيا كه ) از من باز داشته اى گرفتار مكن (به اينكه كبر و سرفرازى نموده مرا پست بينند و از اينرو گناهكار شوند).
در مجلس ابن زياد
هـنـگـامى كه بازماندگان شهداى كربلا را به صورت اسير وارد كوفه كرده و نزد ابن زيـاد فـرمـانـدار جـلاد كوفه بردند، او كه بر مسند غرور تكيه داده بود، اشاره به امام سـجـاد (عـليـه السـلام ) كـرد و گـفـت ايـن شخص كيست ؟ به او گفتند: اين شخص على بن الحـسـيـن را نـكـشـت ؟ امـام سجاد (عليه السلام ) فرمود: من برادرى به نام على بن الحسين (عـلى اكـبـر) داشـتم . مردم او را كشتند، ابن زياد گفت : بلكه خدا او را كشت . امام سجاد(ع ) فرمود: خداوند به هنگام مرگ جانها را مى گيرد. ابن زياد خشمگين شد و گفت : هنوز جرئت پـاسـخـگـويـى بـه مـن دارى ؟ ببريد و گردنش را بزنيد، وقتى كه حضرت زينب (عليه السـلام ) اين را شنيد، فرمود: تو كه كسى را براى من باقى نگذشته اى ! اگر تصميم كـشـتن اين يكى را هم دارى مرا نيز با او بكش . امام سجاد(ع ) فرمود : عمه جان ! آرام باش تـا مـن بـا او سـخن بگويم ، سپس به ابن زياد رو كرد و فرمود: اى پسر زياد آيا مرا از كـشـتـن مـى تـرسـانـى مـگـر نمى دانى كه كشته شدن عادت ما است و شهادت مايه كرامت و سربلندى ما است (143) .

36 - دعـــاى آن حـــضــرت هـنـگـامـيـكـه بـه ابـر و بـرق نظرمى كرد و صداى رعد مىشنيد

هـو الذى يـريـكـم البـرق خـوفـا و طـمـعـا و يـنـشـى ء السـحـاب الثقال - و يسبح الرعد بحمده (144) .
او كـسـى اسـت كـه بـرق را به شما نشان مى دهد. كه هم مايه ترس است و هم مايه اميد، و ابرهاى سنگين بار ايجاد مى كند، و رعد تسبيح و حمد او مى گويد.
اللهـم ان هـذيـن ايتان من اياتك و هذين عونان من اعواتك يبتدران طاعتك برحمه نافعة او نقمة ضارة فلا تمطرنا بهما مطر اسوء و لا تلبسنا بهما لباس البلاء(145) .
بار خدايا اينها(146) ، دو نشانه از نشانه هاى تو و دو خدمتگزار از خدمتگزاران تواند كـه در فـرمـانبرى از تو به رساندن رحمت سودمند يا عذاب زيان بخش مى شتابند، پس بـه سـبـب آنـها باران عذاب برما مبار و لباس بلا و گرفتارى بر ما مپوشان (ما را به تنگى در زندگى و بى آذوقه گى گرفتار مكن ).

37 - دعاى حضرت در سپاسگزارى

و اذ تـاذن ربـكـم لئن شـكـرتـم لازيـدنـكـم و لئن كـفـرتـم ان عـذابـى لشديد(147) .
(بـه يـاد آوريـد) هنگامى را كه پروردگارتان اعلام داشت اگر شكر نعمت به جاى آوريد بـه نـعـمـت شـمـا مى افزاييم و اگر ناسپاسى كنيد شما را به عذاب شديد گرفتار مى كنيم .
فاشكر عبادك عاجز عن شكرك و اعبدهم مقصر عن طاعتك (148) .
پس شاكرترين بندگانت از سپاس تو و عابدترين آنان از فرمانبرداريت ناتوان است .
فمن غفرت له فبطولك و من رضيت عنه فبفضلك (149) .
پس هر كه را بيامرزى از انعام توست و از هر كه راضى شوى از احسان تو است .
سپاس امام سجاد (عليه السلام )
امام سجاد (عليه السلام ) براى انجام مناسك حج بيست مرتبه با شترش از مدينه به مكه رفـت . در ايـن بـيـسـت بـار حـتـى يـك بـار تـازيـانـه بـه شـتـر نـزد. و بـه نـقـل ديـگـر تازيانه را بلند مى كرد و اشاره مى نمود و مى فرمود: ترس از قصاص دارم (150) .
و بـعـضـى نـقـل مـى كـنـنـد: آن حضرت وصيت كرد وقتى كه آن شتر مرد او را دفن كنند كه درندگان آنرا ندرند، چرا كه خدمت كرده است .

38 - دعاى آن حضرت در عذر خواستن

و استغفروا ربكم ثم توبوا اليه ان ربى رحيم و دود(151) .
از پـروردگار خور آمرزش طلبيد و به سوى او باز گرديد، كه پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبه كار) است .
اللهـم انـى اعـتـذر اليك مظلوم ظلم بحضرتى فلم انصره ، و من معروف اسدى الى فلم اشكره (152) ....
بار خدايا به پيشگاهت عذر مى خواهم در حق ستم ديده اى كه در حضور من بر او ستم رفته و من ياريش ننمودم و از احسانى كه در حقم شده و شكرش را بجا نياورده ام ...
فـصـل عـلى مـحـمـد و اله و اجـعل ندامتى على ما وقعت فيه من الزلات و عزمى على ترك ما يعرض لى من السيئات ، توبه توجب لى محبتك يا محمد التوابين (153) .
پس بر محمد و آل او درود فرست و پشيمانيم را از لغزشهايى كه به آن گرفتار شدم ، و قصدم را بر بجا نياوردن گناهانى كه بمن رو مى آورد، توبه اى قرار ده كه براى من دوستى تو شود، اى دوستدار توبه كنندگان .
امام سجاد (عليه السلام ) و ياران
ابـن ابـى مـريـم گـفـت : حـضرت باقر (عليه السلام ) فرمود: پدرم امام سجاد (عليه السـلام ) بـا اصـحـاب خـود نشسته بود. رو به آنها كرده فرمود كداميك از شما حاضريد آتـش گـداخـتـه را در كـف دسـت بـگـيـريـد تـا خـامـوش شـود؟ هـمـه خـود را از ايـن عمل عاجز ديدند، سر به زير افكنده چيزى نگفتند.
من عرض كردم پدر جان اجازه مى دهى اين كار را بكنم ؟ فرمودند: نه پسر جان تو از منى و مـن از تـو هـسـتم . منظورم اينها بودند پس از آن سه مرتبه فرمايش خود را تكرار كرد. هـيـچـكـدام سـخـن نـگـفـتـنـد. آنـگـاه فـرمـود: چـقـدر زيـادنـد اهـل گفتار و كم هستند اهل عمل ، با اينكه كار آسان و ساده اى بود. ما مى شناسيم كسانى را كه هم اهل عمل و هم گفتارند. اين حرف از نظر ندانستن نبود بلكه خواستيم بدانيد و امتحان داده باشيد. حضرت باقر(ع ) فرمود: بخدا سوگند در اين موقع مشاهده كردم چنان غرق در حـيـا و خـجـالت شده بودند كه گويا زمين آنها را بسوى خود مى كشيد. بعضى از آن ها را ديـدم كـه عـرق از صورتشان جارى بود ولى چشمشان را از زمين بلند نمى كردند. همينكه پـدرم شـرمـنـدگى آنها را مشاهده كرد، فرمود: خداوند شما را بيامرزد، من جز نيكى نظرى نـداشـتـم بـهـشـت داراى درجـاتـى اسـت درجـه اى مـتـعـلق بـه اهـل عـمـل اسـت كـه مـربـوط بـه ديـگـران نـيـسـت . آن وقـت مـشـاهـده كـردم مثل اينكه از زير بارى گران و سنگين و ريسمانهايى محكم خارج شدند(154) .

39 - دعاى آن حضرت در خواست عفو و بخشايش

ربنا و لا تحملنا ما لا طاقة لنا به واعف عنا واغفرلنا و ارحمنا(155) .
پـروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداريم بر ما مقرر مدار و آثار گناه را از ما بشوى . ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده .
اللهـم انـى اسـتـوهـبـك ، يـا الهـى ، مـالا يـنـقـصـك بـذله و اسـتـحـمـلك مـا لا يبهظك حمله (156) .
بار خدايا از تو در خواست مى كنم كه به من ببخشى - اى خداى من - چيزى را كه بخشيدن آن از تـو چـيـزى نـمـى كـاهـد و بـرداشتن بارى (عفو گناهان ) را از تو مى خواهم كه بر داشتن آن ترا گرانبار نمى گرداند (بر تو آسان است .)
و اسـتحملك من ذنوبى ما قد بهظنى حمله و استعين بك على ما قد قدحنى ثقله (157) .
و من از تو مى خواهم كه گناهانم را كه زير سنگينى بارشان مانده ام از دوش ‍ من بردارى ، و از تو نسبت به آنچه سنگينى آن مرا به زانو در آورده يارى مى طلبم .
گذشت امام سجاد(عليه السلام )
روزى امام سجاد (عليه السلام ) از منزل خارج شد، مردى به او برخورد كرد و حضرت را مورد بدگويى قرار داد. غلامان و اطرافيان امام بسوى او رفتند تا وى را تنبيه كنند. امام فـرمـود: او را رهـا كنيد. آنگاه در برابر آن مرد جسور قرار گرفت و گفت : عيب هاى من كه خـداونـد آنـهـا را پـوشانده است بيشتر از آن است كه تو از آنها آگاه نشده اى . آيا نيازى دارى كه آن را بر آورده سازم ؟
مـرد جـسـور خـجـالت زده شـد. آنـگـاه امام عبايى را كه بر دوش داشت بر دوش ‍ او انداخت و دستور داد هزار درهم به او دادند. پس از اين واقعه آن مرد همواره به امام مى گفت : شهادت مى دهم كه تو از اولاد پيامبران هستى .(158)

40 - دعاى آن حضرت هنگام ياد مرگ

كـل نـفـس ذائقـه المـوت و نـبـلوكـم بـالشـر و الخـيـر فـتـنـة و اليـنا ترجعون (159) .
هـر انـسـانـى طـعـم مـرگ را مـى چـشـد و شـمـا را بـا بـديها و خوبيها آزمايش ‍ مى كنيم ، و سرانجام بسوى ما بازگردانده مى شويد.
و سـلمـنـا مـن غـروره و امـنـا مـن شـروره و انـصـب المـوت بـيـن ايـديـنـا نـصـبـا و لا تجعل ذكرنا له غبا(160) .
و مـا را از فريب آرزوها در سلامت بدار و از بدى هايش ايمن فرما و مرگ را در جلو ما مجسم كن و يادش را گهگاه در خاطر ما نيار بلكه هميشه به ياد آن باشيم .
امتنا مهتدين غير ضالين ، طائعين غير مستكر هين ، تائبين غير عاصين و لا مصرين يا ضامن جزاء المحسنين ، و مستصلح عمل المفسدين (161) .
مـا را در جـمـع هـدايت شدگانى بميران كه گمراه نگردند و فرمانبردارانى كه اكراه به خود راه ندهند و تائبينى كه گناه نكنند و بر گناه اصرار نورزند، اى كه مزد نيكوكاران را ضامنى و از تبهكاران اصلاح عملشان را خواستارى .
وصيت پدر به فرزند
امام باقر (عليه السلام ) فرمود: هنگامى كه لحظات پايان عمر پدرم فرا رسيد مرا به سـيـنـه اش چـسـبـانـد و فـرمود: پسرم ! به تو وصيت مى كنم آنچه را كه پدرم به هنگام شهادت وصيت كرد و پدرش (اميرالمومنين ) به او وصيت كرده بود و آن اينكه :
اصـبـر عـلى الحق و ان كان مرا(162) . در راه صبر و استقامت داشته باش اگر چه تلخ باشد.
مردى از اهل كاشان به نجف آمد و در آن جا سخت مريض شد. به طورى كه پاهايش خشك شد و مرگ را در مقابل خود مشاهده مى كرد. رفقايش او را نزد يكى از صلحاء در مدرسه ، محيط بـه آسـتـانـه مـقدسه گذاشتند و مكه رفتند. روزى مرد كاشانى به صاحب حجره گفت : من اينجا دلتنگ شده ام مرا ببر در جاى ديگر بيانداز.
صـاحـب حـجـره وى را برد در مقام حضرت قائم در خارج نجف نهاد. وقتى آنجا تنها و غمناك ماند، ناگاه ديد جوانى خوشرويى وارد شد و سلام كرد و رفت در محراب به نماز ايستاد پـس چـون از نـمـاز فـارغ شد از حال او پرسيد. مرد كاشانى گفت : دچار بلايى شدم كه دلم تـنـگ شـده و نـه خـدا شـفـا مى دهد كه آزاد گردم و نه جانم را مى گيرد كه راحت شوم .
جـوان فـرمـود: غـم مـخـور خـداونـد هـر دو مطلب ترا مى دهد. و رفت . چون خارج شد مرد كاشانى از جا برخاست ديد اثرى از مريضى در او نيست . دانست كه آن جوان حضرت قائم (عـليـه السـلام ) بوده . براى يافتن حضرت بيرون رفت و در صحرا نگاه كرد. كسى را نديد.
او بـه سـلامـت بـود تا حاجيان بر گشتند و رفقايش آمدند. اندكى هم با آنها بود. مريض شـد و از دنـيـا رفـت و فـرمـايـش آن جـنـاب بـوقوع پيوست كه فرمود: هر دو امر واقع مى شود(163) .

41 - دعاى آن حضرت در طلب پوشيدن عيبها ومحفوظ بودن آنها

انه من يات ربه مجرما فان له جهنم لا يموت فيها و لا يحيى (164) .
هر كس در محضر پروردگارش خطاكار حاضر شود، آتش دوزخ براى اوست ، در آن جا، نه مى ميرد و نه زندگى مى كند.
و لا تبرز مكتومى و لا تكشف مستورى و لا تحمل على ميزان الانصاف عملى و لا تعلن على عيون الملاء خبرى (165) .
رازم را آشـكـار مكن و سرم را فاش مساز و عملم را به ترازوى عدالت مسنج و اخبار پنهانم را در برابر ديده همگان آشكار مفرما.
اخف عنهم ما يكون نشره على عارا واطو عنهم ما يلحقنى عندك شنارا.
از ايشان اشراف و بزرگان در روز رستاخيز پنهان دار آنچه كه انتشار آن بر من ننگ است و آنچه كه نزد تو مرا رسوا مى نمايد از آنان بپوشان .
امام سجاد(ع ) و غيبت كننده
حـضـرت صـادق (عـليـه السـلام ) فـرمود: مردى به امام سجاد (عليه السلام ) عرض كرد فلانى به شما نسبت ناروايى داد. مى گفت گمراه و بدعت گذارنده هستيد. آن جناب فرمود: تـو مـراعـات حـق هـم نـشـيـنـى بـا او را نـكـردى ، چـون گـفـتـار او را بـراى مـن نقل كردى و حق مرا نيز از بين بردى زيرا سخنى از برادرم گفتى كه آن را نمى دانستم . هـر دو خـواهـيم مرد و در محشر با يكديگر خواهيم رسيد، خداوند در روز قيامت بين ما حكم مى كـنـد. تـو چرا غيبت كردى ؟ از غيبت پرهيز كن زيرا غيبت خورش سگ هاى جهنم است . در ضمن مـتـوجـه باش كسى كه زياد عيوب مردم را به زبان مى آورد دليلى است بر اينكه عيبهاى خودش را در مردم جستجو مى نمايد(166) .

42 - دعاى آن حضرت هنگام ختم قرآن

و اذا قرى ء القرآن فاستمعوا له و انصتوا لعلكم ترحمون (167) .
و چـون قـرآن قـرائت مـى شـود هـمـه گوش بدان فرا دهيد و سكوت كنيد تا حقايق قرآن و نصايح آن را بفهميد) باشد كه مشمول رحمت حق شويد.
اللهـم انـك اعـنـتـنـى عـلى خـتـم كـتـابـك الذى انـزلتـه نـورا، و جـعـلتـه مـهـيـمـنـا عـلى كل كتاب انزلته ، و فضلته على كل حديث قصصته (168) .
بار خدايا تو مرا بر ختم كتاب خود يارى نمودى . همان كتابى كه آن را نور و روشنايى فـرسـتـادى و بر هر كتابى كه نازل كردى گواه گردانيدى و بر هر حديث و سخنى كه فرموده اى برترى داده اى .
اللهم صل على محمد و آله ، و ادم بالقران صلاح ظاهرنا، و احجب به خطرات الوساوس عن صحه ضمائرنا(169) .
خدايا بر محمد و آلش درود فرست ، و از بركت قرآن آراستگى ظاهر ما را از پنجه انداختن به سلامت عمق وجودمان ، بازدار.
امام سجاد (عليه السلام ) و قرآن
زهرى دانشمند معروف زمان امام سجاد (عليه السلام ) گويد، امام سجاد (عليه السلام ) مى فرمود: اگر همه مردم و جنبندگان بين مغرب و مشرق بميرند، وحشت نمى كنم در صورتى كه قرآن با من باشد، وقتى كه آن حضرت سوره حمد را مى خواند و به آيه مالك يوم دين خداوند صاحب اختيار كامل روز قيامت است مى رسيد اين آيه را آنقدر تكرار مى كرد كه نزديك بود از هوش برود و دار دنيا را وداع كند(170) .