آيين زندگى از ديدگاه امام رضا (عليه السلام )

محسن كتابچى

- ۱۰ -


27 - صبر و تحمل در برابر از دست دادن عزيزان
عن الرضا (عليه السلام ) عن ابيه (عليه السلام ) قال : راءى الصادق رجلا قد اشتد جزعه على ولده فقال : يا هذا جزعت للمصيبة الصغرى وغفلت عن المصيبة الكبرى ولو كنت لما صار اليه ولدك مستعدا لما اشتد عليه جزعك فمصابك بتركك الاستعداد اعظم من مصابك بولدك .(276)
از امام رضا (عليه السلام ) از پدر بزرگوارش (عليه السلام ) روايت است كه امام صادق (عليه السلام ) مردى را ديد، بر مرگ فرزند خويش سخت مى ناليد. فرمود: اى فلان ، براى مصيبت كوچك اينگونه ناله دارى ، در حالى كه از مصيبت بزرگ غافل مانده اى و اگر آن راهى كه پسرت رفته ، تو آماده و مستعد طى كردن آن باشى ، هيچوقت اينگونه ناله نمى كنى ، پس مصيبت آماده نبودن تو براى مرگ بزرگتر از مصيبت فرزندت خواهد بود.
عن الرضا عن ابيه قال : نعى الى الصادق اسماعيل وهو اكبر اولاده وهو يريد ان ياءكل وقد اجتمع ندمائه فتبسم ثم دعا بطعامه فقعد مع ندمائه وجعل ياءكل احسن من اكله سائر الايام ويحث ندمائه ويضع ايديهم ويعجبون منه لا يرون للحزن فى وجهه اثرا، فلما فرغ قالوا يابن رسول الله لقد راءينا منك عجبا اصبت بمثل هذا الابن وانت ترى كما ترى . فقال : مالى لا اكون كما ترون وقد جاءنى خبر اصدق الصادقين انى ميت واياكم ، ان قوما عرفوا الموت فلم ينكروا ما يحفظه الموت منهم وسلموا الامر خالقهم عزوجل .(277)
امام رضا (عليه السلام ) از پدرش نقل مى كند كه وقتى خبر در گذشت اسماعيل به امام صادق (عليه السلام ) رسيد، حضرت با ياران خود نشسته و آماده صرف غذا بودند. امام لبخندى زد و غذاى خود را طلبيد و شروع به خوردن كرد. امام صادق (عليه السلام ) در آن روز بهتر از روزهاى ديگر غذا تناول كرد. همچنين ياران خود را بيش از پيش به خوردن غذا تشويق فرمود و برايشان غذا آورد. آنان از اينكه هيچ اثرى از غم و اندوه در چهره امام مشاهده نمى كردند: سخت شگفت زده شده بودند. هنگامى كه از غذا دست كشيدند، به آن حضرت عرض كردند: امروز عمل عجيبى از تو مشاهده كرديم . شما به مصيبت چنين فرزندى دچار شده ايد، اما روحياتتان مانند گذشته است . حضرت فرمود: چرا اينگونه نباشم ، در حالى كه از راستگوترين راستگويان به من خبر رسيده كه من و شما نيز خواهيم مرد. سپس فرمود:
همانا گروهى (از مردم وارسته دنيا) مرگ را مى شناسند و آنچه را كه مرگ از آنها به خاطر سپرده ، انكار نمى كنند. همچنين به سبب برخوردارى از صفت توكل امور زندگى خود را به خالق عزوجل واگذار مى كنند.
عجبا لمن عقل عن الله كيف يستبطى ء الله فى رزقه ؟ وكيف لا يصطبر على قضائه .(278)
در شگفتم از كسى كه خدا را مى شناسد، چگونه از او روزى مى طلبد و چگونه بر قضاى او صبر نمى كند!!
عن على بن الاسباط، عن ابى الحسن الرضا (عليه السلام ) قال : كان فى الكنز الذى قال الله ((وكان تحته كنزلهما(279))) لوح من ذهب فيه :
بسم الله الرحمن الرحيم محمد رسول الله ، عجبت لمن ايقن بالموت كيف يفرح ، وعجبت لمن ايقن بالقدر كيف يحزن ، وعجبت لمن راءى الدنيا وتقلبها باهلها كيف يركن اليها؟ وينبغى لمن عقل عن الله لا يتهم الله فى قضائه ، ولا يستبطئه فى رزقه .(280)
از على بن اسباط روايت شده است كه حضرت امام رضا (عليه السلام ) فرمودند:
در گنجى كه خداوند در قرآن از آن ياد كرده و فرموده است ((و زير آن ديوار گنجى براى آن دو برادر بود)) آن گنج ، لوحى زرين بوده است كه بر آن نوشته شده بود: به نام خداوند بخشايگر مهربان ، محمد (عليه السلام ) رسول و فرستاده خدواند است . در شگفتم از كسى كه به مرگ يقين دارد،
چگونه شادى مى كند؟ و عجب دارم از كسى كه به مقدرات الهى يقين دارد، چگونه اندوهناك مى شود؟ و عجب دارم از آن كس كه دگرگونى هاى دنيا را به ساكنان دنيا مى بيند، چگونه به دنيا دلبسته مى شود، و سزاوار است از براى كسى كه خداوند به او عقل كرامت و فرزانگيش از اوست ، خدا را در حكم و قضايش متهم نكند و به او در دير رسيدن تهمت و افترا نبندد.
چشم اندازى از حيات طيبه در مورد تكاليف مرد نسبت و همسرش
((آيين زن دارى ))
حقوقى كه در خانواده بين زن و شوهر، برقرار است ، از دو جهت مهم است : يكى از اين جهت كه اين حقوق به منزله ملاط و شفته است كه سنگهاى اول پايه اجتماع را به هم مى چسباند و آنها را در جاى خود محكم و ثابت مى سازد، ثانيا زن و شوهر با رعايت حقوق متبادله زناشويى عادت مى كنند كه در مراحل ديگر زندگى اجتماعى نيز حقوق ديگران را محترم بشمارند و رعايت كنند.
1 - حسن خلق ((خوش رفتارى ))
((اخلاق )) جمع خلق است و خلق حالتى است نفسانى كه آدمى را بدون فكر و رويه ، به انجام كارهايى تحريك مى كند و آن دو قسم است . قسمى از آن طبيعى است و مستند به ساختمان مزاج است ، مانند كسى كه از كوچكترين ناملايم برافروخته و خشمگين مى شود، يا بر اثر كمترين تعجب به شدت مى خندد يا حادثه ناچيزى او را سخت غمگين و متاءثر مى سازد و قسم ديگر ناشى از عادت است و اين قسم خلق ممكن است در آغاز با فكر و محاسبه پايه گذارى شود ولى براثر تكرار و استمرار عملى ، رفته رفته به صورت ملكه نفسانى و خلق و خوى ثابت در مى آيد و بدون رويه و فكر، انگيزه عمل مى شود.(281)
مرد خانواده براى اينكه بتواند بر افراد تحت سرپرستى اش خوب حكومت كند و روابط معنوى را بين آنها محكم سازد، بايد با آنان به گرمى و گشاده رويى برخورد كند، پاك و مودب سخن گويد، همچنين با ديده تحسين و احترامشان بنگرد. در پرتو اين عامل است كه گنجينه هاى ارزاق و آسايش واقعى ، به سوى زندگى رو آورده و آنرا غنى و پربركت مى سازد.
قال على بن موسى الرضا (عليه السلام ): اقربكم منى مجلسا يوم القيامه احسنكم خلقا وخيركم لاهله .(282)
امام رضا (عليه السلام ) فرموده است : ((در قيامت آن كس به من نزديكتر است كه در دنيا خوش اخلاق تر و نسبت به خانواده خود نيكوتر باشد)).
حدثنى اى عن جدى عن ابائه (عليهم السلام ) قال : قال اميرالمؤ منين (عليه السلام ) انكم لم تسعوا الناس باموالكم ، فسعوهم بطلاقة الوجه ، وحسن اللقاء.(283)
((شما هرگز نمى توانيد مردم را به وسيله ثروت و مالى كه در دست داريد، به خود متوجه سازيد، بلكه آنان را با گشاده رويى و حسن برخورد به خود نزديك كنيد)).
تبسم و لبخند مانند خوش خلقى ، يك نيروى اعجازآميز اجتماعى است كه هر كس داراى اين خو و صفت انسانى باشد، نيروى جاذبه شگفت انگيزى خواهد داشت كه در هر جمعيتى وارد گردد، همگان را به خود جلب خواهد كرد و در همه جا مورد استقبال و احترام قرار خواهد گرفت . لبخند و شادى قابل انتقال است و براى ديگران نيز سودمند واقع مى شود، قلب شادمان و چهره اى شكوفان ، يك سرچشمه شادى است كه همه چهره ها را كه در پيرامون آن گرد آمده اند، شكفته و خندان مى سازد. هيچ نيرويى نمى تواند با كانون خانواده يا توده دوستانى كه در آنجا لبخند و شادى حكمفرماست ، رقابت كند. كسى كه داراى اين صفت نيكو است و به طور دائم از آن برخوردار است ، تاثير شگرف و چشمگيرى روى دوستان و خويشان و نزديكان خواهد داشت و وجودش براى همه آنها نعمتى آسمانى است و فرزندانى كه در اينگونه كانونهاى گرم و پرنشاط پرورش ‍ يابند، در آينده افرادى فعال ، موثر، خدمتگزار، گشاده رو و خوش اخلاق خواهند بود و برعكس معمولا كسانى كه بدخلق و ناراحت و قيافه اى افسره دارند، در خانواده هايى بزرگ شده اند كه از اين نعمت بى بهره بوده ، پدر و مادرشان غالبا در زندگى ، اختلاف و كشمكش داشته اند. لبخند و تبسم داشتن به معنى راضى بودن است و بزرگترين نعمتهايى كه موجب سعادت و خوشبختى انسان مى گردد، همين رضايت و خشنودى است و چهره شاد و خشنود داشتن ، ضمير را روشن و حل بسيارى از مسائل را سهل و آسان مى سازد، همچنان كه ناخشنودى ممتد، خطر عظيمى را در پى خواهد داشت . دير يا زود بر روى سلامتى فكرى ، روحى و جسمى انسان اثر خواهد گذاشت و تعادل روانى را بر هم خواهد زد و موجب كنار كشيدن و رنجيدن ديگران نيز خواهد شد، زيرا شخص گرفته و بدخلق هميشه منفور است و خود همواره نخستين قربانى خلق زشت خويش مى شود، چون همه از او دورى مى جويند، از وى فرار مى كنند، اطراف او خالى مى شود و بدبختانه خوى بد او، او را ترك نمى گويد! ((امرسون )) مى گويد: يك وضع روحى ، مطلقا براى افرادى كه داراى عقل سليم هستند، ممنوع است و آن هم ((تنگ خلقى )) است . اگر خواب نكرده ايد، اگر سرتان درد مى كند، اگر به مرض برص مبتلا هستيد... من شما را به هر چيزى كه براى شما مقدستر است ، سوگند مى دهم آرامش خود را حفظ كنيد و بامداد خود را تباه نسازيد. از آن حالت خفگى بيرون آييد. نگاه خود را به آسمان نيلگون متوجه سازيد و از طلاع روز لذت ببريد.(284)
الامام الرضا (عليه السلام ): كان عيسى (عليه السلام ) يبكى ويضحك وكان يحيى يبكى ولا يضحك ، وكان الذى يفعل عيسى افضل .(285)
امام رضا (عليه السلام ) فرمود: حضرت عيسى (عليه السلام ) هم مى گريست ، هم مى خنديد، ولى حضرت يحيى (عليه السلام ) مى گريست و نمى خنديد و آنچه حضرت عيسى (عليه السلام ) مى كرد، بهتر بود.
ابراهيم بن عباس گويد:
لا رايته يقهقه فى ضحكه قط، كان ضحكه التبسم .(286)
هرگز نديدم كه امام رضا (عليه السلام ) خنده قهقهه دار (صداردار) بكند، بلكه خنده اش تبسم بود.
2 - تكريم و ارج گذارى زن
در فرمايش حضرت امام رضا (عليه السلام ) آنگاه كه سخن از ((زن )) ميرود و بيان نقش و موقعيت او مطرح مى شود، حضرت او را در سطح يكى از اركان مهم زندگى برشمرده و ديگران را به مهر و ارج گذارى و تكريم مقام وى دعوت نموده است .
عن ابى الحسن الرضا (عليه السلام ) قال : قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ): ان الله تبارك و تعالى على الاناث اراءف منه على الذكور وما من رجل يدخل فرحة على امراءة بينه وبينها حرمة الا فرحه الله تعالى يوم القيامة .(287)
از امام رضا (عليه السلام ) نقل شده است كه رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: خداوند تبارك تعالى بر زنان و دختران رئوفتر است تا مردان و پسران و هر مردى كه زنى را كه محرم اوست ، خوشحال كند، خداوند روز قيامت خوشحال و مسرورش خواهد گرداند.
عن معمربن خلاد: عن ابى الحسن الرضا (عليه السلام ) قال :
الاسير عيال الرجل ينبغى للرجل اذا زيد فى النعمة ان يزيد اسرائه فى السعة عليهم .(288)
((معمربن خلاد)) گويد: امام رضا (عليه السلام ) فرمود:
اهل و عيال انسان ، اسير نعمتند، شايسته است هرگاه خداوند به كسى نعمت وافر دهد، بر اسيران خانواده اش وسعت دهد و بر آسايش آنان بيفزايد.
مصاديق اكرام زن :
1 - خطاب كردن او به طور سنگين و احترام آميز.
2 - تاءمين خواسته هاى مشروع او (فراهم كردن امكانات مادى و معنوى )
3 - ابراز علاقه در حد اعتدال .
4 - يارى نمودن او در امور دنيا و آخرت .
5 - صداقت و امانتدارى .
6 - وفاى به عهد.
7 - جلوگيرى از دخالتهاى بيجاى ديگران .
8 - آگاهى به رموز گرم نگهداشتن پيوند زناشويى (همچون خوشبويى ، نظافت ، بهداشت ، ايجاد تنوع و...)
9 - پرهيز از هوسبازى (و توجه و نظر به زنان بيگانه )
ساءلته عن الرجل يحل له ان ينظر الى شعر اخت امراءته ؟ فقال : لا الا ان تكون من القواعد. قلت له اخت امراءته والغريبة سواء؟ قال : نعم .(289)
((بزنطى )) گويد: از امام رضا سؤ ال كردم : آيا براى مرد جايز است كه به موى خواهرزنش نگاه كند؟ فرمود: نه ، مگر اينكه از زنهايى باشد كه بر اثر پيرى اميد ازدواج نداشته باشد. راوى پرسيد: آيا خواهر زن با بيگانه يكى است ؟ حضرت فرمود: آرى .
پرسيد: در مورد خواهر زن سالخورده تا چقدر جايز است به او نگريست ؟ حضرت فرمود: به مو و ذراع او (از انگشت تا آرنج ) مى توانى (بدون تلذذ و ريبه ) نگاه كنى .
((فحواى روايات زيادى كه از جواز نگاه به ((موى سر زن )) و عدم جواز آن بحث مى كند و در مورد ((صورت و دستها)) صحبتى نمى كند، با اينكه مبتلى و به طريق بايستى از حكم نگاه به آن سخن گفت اما مسكوت ماندن اين مساءله مى فهماند كه نگاه به صورت و دستها (بدون تلذذ و ريبه ) جايز است )).(290)
صحيحة ، عن على بن سويد، قال : قلت لابى الحسن (عليه السلام ) انى مبتلى بالنظر الى المراءة الجميله فيعجبنى النظر اليها، فقال (عليه السلام ) يا على لا باس اذا عرف الله من نيتك الصدق واياك والزنا فاءنه يمحق بالبركة ويهلك الدين .(291)
((على بن سويد)) مى گويد: به امام رضا (عليه السلام ) عرض كردم ، من با زنان زيباروى زياد سروكار دارم و وقتى به آنها مى نگرم ، از زيبايى آنها لذت مى برم و خوشم مى آيد، امام (عليه السلام ) فرمود: اگر نيت صادقانه داشته باشى و قصد شهوانى در كار نباشد، مانعى ندارد، مواظب باش كه به زنا آلوده نشوى ، از موجبات آن بپرهيز، زيرا زنا بركت و ايمان را نابود مى كند.
در اين روايت امام هشتم (عليه السلام ) حكم مساءله را به نيت واگذار نموده است ، و البته در اين مورد، ملاك تعيين كننده حكم انديشه و نيت آدمى است . بديهى است هرگاه انديشه و نيت خائنانه باشد، نظر به چهره زنان زيباروى حرام است .
10 - بزرگداشت حقوق و ارزشهاى ديگر:
همچون (الف ) ((حق تعليم ))، (ب ) ((حق كار و انتخاب شغل در كنار حفظ حقوق خانواده و انجام مسئوليتهاى همسرى ))، (ج ) ((حق سياسى )) و سهيم بودن او در فعاليتهاى اجتماعى ، (د) ((حق مدنى )) (حق مالكيت ، خريد و فروش ، بخشش ،...)
3 - پرهيز از تكروى و خودكامگى (احترام به سلايق و نظرات شخص اعضاى خانواه )
يك مرد شايسته و پاكدل در زندگى ، تنها به فكر خود نيست ، بلكه به فكر ساير اعضاى خانواده اش نيز هست . او تا جايى كه قدرت دارد، سعى مى كند، خواسته هاى مشروع آنان را در نظر گيرد و در پى انجام آن بشتابد. مسلما چنين كسى انسان واقعى است زيرا خويشتن را در محدوده تمايلات فردى محصور نمى كند، ولى فرد فرومايه و دون صفت ، معمولا خانواده را محكوم و مجبور به پيروى از تمايلات خود مى نمايد.
يكى از فلاسفه الهى غرب ، به نام ((مندوبيران )) كه در قرن هجدهم مى زيسته ، درباره مراحل زندگى بشر چنين مى گويد: ((زندگى انسان سه پايه و سه مرحله دارد: مرحله حيوانى ، مرحله انسانى و مرحله ملكوتى ، مرحله حيوان آن است كه مدار امرش فقط تاثرات حس است ، همان تاثراتى كه به عادت ، كُند مى شود، در اين مرحله به ((من )) بودن خود درست پى نبرده و زندگانيش انفعالى و تخيلى است . چنان كه در كودكان مى بينيم . مرحله انسانى مرحله اى است كه شخص تعقل و فكر مى كند و اراده و اختيار دارد و ((من )) بودن خود را به خوبى درك مى نمايد، مرحله ملكوتى مقامى است كه انسان از خود بينى و منى گذر كرده و جوياى حق مى شود، زيرا آدمى بر سر دو راهى ، هواپرستى و خداپرستى قرار دارد و به اين هر دو مى تواند اتصال يابد. اگر تسليم انفعالات شد، در طبيعت مستهلك مى گردد و اگر قوه روحانى خود را پرود، به خدا نزديك ميشود)).(292)
قال على بن موسى الرضا (عليه السلام ): قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ): يا على بن ان شر الناس من منع رفده ، واكل وحده ، وجلد عبده .(293)
امام هشتم (عليه السلام ) فرمود: از سفارشات رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) به حضرت على (عليه السلام ) چنين بود: اى على ! بدترين مردم كسى است كه مردم را از عطاهاى خود دور كند و به تنهايى غذا بخورد و بنده خود را تازيانه بزند.
((پدر خود پسند و برترى طلب متوقع است ، وقتى به خواب مى رود، تمام اعضاى خانواده به احترام او سكوت كنند، هيچكس حرف نزند و هيچ صدايى نباشد تا خوب بخوابد و استراحت كامل نمايد. اگر اتفاقا بچه اى فرياد كند يا بر اثر وزش بادى ، درى به هم بخورد و صدا كند، يا چيزى به زمين بيفتد و او از خواب بپرد، طوفانى بر پا مى كند و تمام اهل خانه را مورد توبيخ و تعرض قرار مى دهد، ولى در نظر اين پدر خود خواه ، استراحت و آسايش ديگران اهميت و ارزشى ندارد، موقعى كه تمام اعضاى خانواده در خواب هستند، به خود حق مى دهد فرياد بزند، داد كند، درها را به هم بكوبد، همه را با ناراحتى از خواب بيدار نمايد و براى احدى حق اعتراض ‍ نباشد. اطفال اين خانواده بر اثر سختگيريهاى بى مورد پدر، خشمگين و عصبى بار مى آيند. همواره در خود احساس ذلت و خوارى مى كنند و رفته رفته دچار عقده حقارت مى شوند. اينان در طول ايام كودكى ناچارند به همه سختى ها و ناراحتى ها تن در دهند و با شرايط موجود بسازند، زيرا خردسال و ضعيفند و نمى توانند در مقابل رفتار خشن پدر نيرومند خود، عكس ‍ العملى نشان بدهند و از خويشتن دفاع نمايند.
مشكل بزرگ در اين خانواده ، زمانى آغاز مى شود كه اطفال ، ايام كودكى را طى مى كنند و به منزل جوانى و نيرومندى قدم مى گذارند، در حالى كه ضميرشان آكنده از خاطرات تلخ و ناراحت كننده دوران خردسالى است و از عقده حقارتى كه بر اثر سختگيريهاى پدر در دل دارند، رنج مى برند)).(294)
4 - حفظ آبرو و شخصيت خانواده
هرگونه كار ثمربخش در هر مقياس ، براى اداره زندگى خود و خانواده ، از اساسى ترين و سازنده ترين برنامه هاى زندگى يك مسلمان است و بدون آن زندگى مفهوم خود را از دست خواهد داد، و به صورت مرگ گونه اى در مى آيد. عروس زندگانى ((كار)) نام دارد، هر كه مى خواهد داماد ((شوهر)) اين عروس شود، بايد پيوسته كار كند.
از ديدگاه امام رضا (عليه السلام ) كار و كوشش براى تامين رفاه خانواده شعبه اى از جهاد محسوب مى شود و فرد تلاشگر به عنوان ((مجاهد راه خدا)) و گاهى ((برتر از آن )) شناخته شده است .
الذى يطلب من فضل الله ما يكف به عياله اعظم اجرا من المجاهد فى سبيل الله .(295)
كسى كه براى رفع نيازمندى خانواده با كار و تلاش به دنبال فضل الهى كسب مال مى رود، داراى پاداشى بزرگتر از مجاهد در راه خداست .
فهم اين نكته كه چرا موقعيت چنين افرادى برتر است ، چندان مشكل نيست .
زيرا: اولا: مجاهدان گاهى حافظ وضع موجود جامعه اند، اما كارگران لايق ، عامل بهبودى موقعيت كنونى و توسعه آينده هستند، ثانيا هيچ نظام سياسى بدون پشتوانه يك اقتصادى نيرومند و شكوفا باقى و برقرار نمى ماند، يعنى تلاش سربازان بدون تلاش كارگران بى اثر است .
قال الرضا (عليه السلام ) ان رجلا اتى النبى ليساله فسمعه وهو يقول : من سالنا اعطيناه ومن استغنى اغناه الله ، فانصرف ولم يساءله ، ثم عاد اليه فسمع مثل مقالته فلم يساءله ، حتى فعل ذلك ثلاثا، فلما كان فى اليوم الثالث مضى واستعار فاءسا وصعد الجبل فاحتطب وحمله الى السوق فباعه بنصف صاع من شعير فاكله هو وعياله ثم ادام على ذلك حتى جمع ما اشترى به فاءسا ثم اشترى بكرين وغلاما وايسر، فصار الى النبى (صلى الله عليه و آله و سلم ) فاخبره ، فقال النبى (صلى الله عليه و آله و سلم ): اليس قد قلنا من سال اعطيناه ومن استغنى اغناه الله .(296)
امام رضا (عليه السلام ) فرمود:
مردى از شدت فقر و تنگدستى نزد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمد كه از آن حضرت تقاضاى كمك نمايد. شنيد كه رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد: هر كس از ما سؤ ال كند، به او عطا مى كنيم و هر كس ‍ از سؤ ال كردن بى نياز شود، خداوند او را غنى و مالدار كند. برگشت و سؤ ال نكرد.
براى بار دوم نزد پيامبر آمد. همان سخن (قبلى ) پيامبر را شنيد و نياز خود را مطرح نساخت .
براى روز سوم نيز همين ماجرا تكرار شد تا اينكه مرد، به فكر افتاد كه به وسيله كار و كوشش خود را از ديگران بى نياز كند، لذا تبرى عاريه گرفت و به كوه رفت و هيزم فراهم كرد و به بازار برد و فروخت ، به نيم صاع جو، خود و عيالش آن را خوردند، وى كار خود را همچنان ادامه داد (تا زندگيش به سامان رسيد و آنچنان بالا گرفت ) كه توانست تبر، دو شتر باركش و غلامى بخرد و ثروتمند شود.
وى آنگاه نزد رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمد و حضرت را از ماجراى ثروتمند گشتن خويش ، باخبر ساخت .
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
((آيا ما نگفته بوديم كه هر كس از ما سؤ ال كند، به او عطا مى كنيم و هركس ‍ (با كار و كوشش ) خود را از سؤ ال كردن بى نياز نمايد، خداوند او را بى نياز خواهد ساخت )).
پرارزش ترين مال در زندگى
قال على بن موسى الرضا (عليه السلام ): افضل المال ماوقى به العرض .(297)
برترين مال ، آن است كه حافظ آبروى انسان باشد.
يكى از دانشمندان درباره زيان ((مال دوستى )) و فراموش كردن پرداخت حقوق لازم آن مى نويسد:
لذت مادى چون حباب فريبنده و بى دوام ، چون آتش درخشان و سوزان ، چون مار خوش خط و خال زهرآگين ، چون آب شور و صاف تشنگى افزاست ، و آن كس كه كار را از يك جهت مى بيند و بدان دل مى بندد، هميشه بينواست ، ماده پرستى مايه خودپرستى مى شود و خودپرستى چنان روح را ملتهب و آشفته مى سازد كه جهان را براى ما جهنم مى كند. اگر مى خواهيد خوشبخت باشيد، مانند آتش آزمند و سركش نباشيد. خوشبختى و آسودگى با حرص و آز نمى سازد. طبع حريص چون درياى طوفانى است و بيچاره آنكس كه از طوفان تمناى آرامش و سكون دارد)).(298)
((برتر اندراسل )) گويد:
در دنياى جديد عشق ، دشمنى خطرناك دارد و آن اصل كار و كسب و موفقيت اقتصادى است . خصوصا در آمريكا كه مردم معتقدند نبايد آدمى اجازه دهد عشق مانع موفقيتهاى او در زندگى گردد و اگر چنين كارى كند، آدم احمق و بى شعورى است . با اينكه در اين هم مانند چيزهاى ديگر تعادلى لازم است و اين احمقانه است كه آدمى كار و موفقيتش را يكسره فداى عشق كند، ولى اين هم احمقانه است كه شخص بخواهد عشق را به كلى فداى كسب و كار نمايد، با چنين وصف ، اين امر در جامعه اى كه اساس ‍ آن سعى و تلاش همه جانبه در راه تحصيل پول باشد، پيش مى آيد و وقوع آن اجتناب ناپذير است . زندگى يك بازرگان امروزى را خاصه در ايالات متحده آمريكا، در نظر بگيريد:
از لحظه اى كه خود را مى شناسد و به مردى مى رسد، تمام سعى و همتش را مصروف پول در آوردن مى كند، در نظر او ساير چيزها تفريح پيش پا افتاده اى بيش نيست )).(299)