زيور هستي

علي نعيم الدين خاني

- ۳ -


مشكات اوّل

منزلت و منقبت معنوي حضرت فاطمه معصومه عليها السلام

در اين مشكات، به بيان مرتبت روحاني و منزلت آسماني فاطمه معصومه عليها السلام از زبان سلاله پاك بتول و محرم آل رسول، حضرت امام خميني - قدّس سرّه - مي پردازيم. حضرت امام در ده بيت نخست با عالي ترين تعابير و بلندترين مضامين عرفاني، به بيان مناقب ملكوتي و فضايل قدسي اين بانوي گرامي پرداخته كه در نوع خود بي نظير است. گفتني است كه آنچه در خلال اين مقاله براي سيّده زنان عالمين، حضرت زهراعليها السلام برمي شماريم، بالتّبع در مورد شأن و منزلت كريمه اهل بيت، حضرت فاطمه معصومه عليها السلام نيز جاري است و هر چه از عظايم و فضايل در رساي زهره آسمان ولايت و عصمت عرضه مي گردد، در مرآت تمام نماي فاطمه ثاني عليها السلام جلوه اي آشكار و نقشي ماندگار دارد؛ چرا كه اين دو وجود الهي، يك نور واحدند كه در دو كالبد مقدس جلوه گر شده اند.

اخت رضا آن كه بر قضاست مقدّر فاطمه آن كه بود به فاطمه همسر
بهر نبي كرد حق دو فاطمه خلقت هر دو به معني يكي ولي به دو صورت(1)

1. ازلي و ابدي

(1) اي ازليّت به تربت تو مخمّر وي ابديّت به طلعت تو مقرّر

ترجمه:

(1) اي كسي كه ديرينگي و هميشگي، با خاك پاك وجود تو سرشته شده! و اي كسي كه جاودانگي و پايندگي، با طلوع وجود تو محقق گشته و قرار و ثبات يافته است!

شرح و تحليل:

حضرت امام در اوّلين بيت قصيده خود به اين نكته پرداخته كه ازليّت با تربت فاطمي تخمير شده است. همان گونه كه پيكر پاك آدم صفي الله عليه السلام، در اربعيني خجسته به دو دست جلال و جمال ربوبي با زلال قدس فاطمي سرشته شد و نشأه انساني شكل گرفت و صورت الهي رخ نمود؛ «خَمَّرْتُ طِينَةَ آدَمَ بِيَدي أَرْبَعِينَ صَباحاً؛(2) گل آدم را با دو دستم در چهل صبح سرشتم» ، قبل از ظهور آفرينش و تجلّي اسما و صفات الهي نيز، آنچه باعث جلوه گشايي ذات احدي گرديد، حبّ ذاتي بودو اين حبّ ذاتي، همان حقيقت فاطمي است كه ازليّت با آن تخميرشده است.

از رسول اكرم صلي الله عليه وآله سؤال شد كه: «أَيْنَ كانَ رَبُّنا قَبْلَ خَلْقِ السَّمواتِ وَ الْأرْض؛ پروردگار ما پيش از آفرينش موجودات، كجا بود؟» حضرت صلي الله عليه وآله در پاسخ فرمود: «كانَ فِي عَمآءٍ ما فَوْقَهُ هَواءٌ وَ ما تَحْتَهُ هَواءٌ؛(3) در عماء بود كه در بالا و پايينش هوا وجود داشت».

«عَماء» در لغت به معناي ابر مرتفع و رقيقي است كه ميان آسمان و زمين حايل مي شود و انباشته از باران است.(4) حضرت امام در بيان حقيقت عماء مي فرمايد:

«أنَّ حَقيقَتَها عِبارةٌ عَنِ الْفَيْضِ الأقْدَسِ و التَّجَلِّي الْغَيْبِي الأَحَدِي الأوَّل، و هُوَ باطنُ الإسْمِ اللهِ الأعْظَم مِنْ حَيْثُ وِجْهَتِهِ الغَيْبِيّة وَظاهِرُه حَضْرةُ الإسْمِ اللهِ مِن حَيْثُ أَحَدِيّة جَمْعِ الأسْماء الإِلهيّة؛(5) همانا حقيقت عماء، عبارت است از: فيض اقدس و تجلّي غيبي احدي اوّل. و آن، باطن اسم اعظم الله است از جهت وجهه غيبي اش. و ظاهر آن، حضرت اسم الله است از جهت احديت جمع اسما الهي».

بنابراين، حقيقت عماء، فيض اقدس است و آن، اوّلين تجلّي غيبي احدي مي باشد كه دو حيثيت دارد: يكي جهت غيبي آن، كه باطن اسم اعظم الله تعالي است و ديگري جهت ظهوري آن، كه حضرت اسم اعظم الله است از نظر احديت جمعي يا جامعيت در اسماء الهي. آنچه در اين ميان، مقام و مرتبت معنوي فاطمه معصومه عليها السلام را روشن مي سازد، ادامه بيان بسيار لطيف و دقيق امام است كه مي فرمايد: تمامي اسما و حقايق الهي نيز داراي اين دو حيثيت غيبي و ظهوري مي باشند، مانند كره ماه كه نيمه اي از آن، تاريك و نيمه ديگر، روشن است. از جمله اين حقايق، عماء است كه وجهه غيبي آن را «فيض اقدس» مي ناميم و وجهه ظاهري اش را «فيض مقدس» يا تجلّي ظهوري و فعلي مي گوييم.(6)

اما حقيقت فاطمي كه ازليّت با آن سرشته شده، همان تجلّي اوّل احدي در مقام غيبي و آب زلال نهفته در ابر رقيق و باران زاي غيب احدي است كه ازليّت با آن تخمير شده تا ظهوري مقدّس و جلوه اي مبارك به ثمر بنشيند. از اين رو، چون اين حقيقت ازلي يا فيض اقدس در اسم اعظم الله جلوه كرد، مايه بسط وجود گرديد و به يمن فروغ حُسنش اسما و صفات الهي جلوه گر شدند. و اين چنين، اساس و بنيان وجود بر حقيقت غيبي فاطمي استوار گشت و تمامي اسماء الله علاوه بر صبغه شهودي و ظهوريشان از جنبه باطني و غيبي نيز برخوردار گرديدند و در واقع، آنچه موجبات حيات و شكوفايي وجود را فراهم ساخته، همين وجهه مكنون و غيبي آنهاست.

در مثال، ابر سفيد و باران زايي كه در درونش قطرات حيات بخش آب پنهان شده، به هنگام بارش، بذرهاي نهفته در دل خاك را روح زندگي مي بخشد و سبب تجلّي نباتات ارض مي گردد و مايه رشد و پويايي موجودات را فراهم مي نمايد: «وَجَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ ءٍ حَيٍّ»؛(7) «و قرار داديم از آب، هر چيز زنده اي را». افزون بر اين، همان گونه كه ظهورات ارض به موجب آب رخ مي نمايد، استقرار و دوام آنها نيز وابسته و مرهون وجود آب است.

حقيقت لطيف و زلال فاطمه معصومه عليها السلام نيز اين چنين است؛ هم ازليّت به يمن تربت مرطوب فاطمي (حقيقت غيبي) تخمير شده و موجب تجلّي اسما و صفات الهي گرديده، هم ابديّت و پايندگي به واسطه طلوعزهره فاطمي محقق شده است. تعبير به «تربت» در مصرع اوّل، و «طلعت» در مصرع دوم، از آن روست كه حقيقت فاطمي در ازل و پيش از ظهور موجودات، چون قطرات نهفته در ابر، مستور بوده است؛ چنان كه حقايق خاك نيز قبل از رويش گياهان پوشيده است.اما پس از ظهور خلقت، آنچه پيش تر در گنجينه ذات نهان بود، اينك ظاهر و آشكار گشته است و از سوي ديگر، جاودانگي و حيات اين ظهورات الهي نيز در گرو طلعت عالم تاب فاطمي است؛ به بيان ديگر، به موجب حقيقت پاك فاطمه معصومه عليها السلام ازليّت تخمير شده، و به يمن طلعت قدس حضرتش، وجه هميشه باقي حق آشكار گرديده است و هر موجودي كه بتواند اين فروغ آسماني را در باطن خويش به تلألؤ درآورد، به منقبت جاودانگي نايل گشته، ثبات و قراري پاينده وحياتي جاويد و فرخنده مي يابد. امير مؤمنان، علي عليه السلام، اين مظهر تامّ رحمانيّت و ساقي عاشقان ولايت كه زهره رحيميت فاطمي در باطن مطهرش به تمامه طالع گرديده، مي فرمايد: «أَنَا حَيٌّ لا أَمُوتُ؛(8) من زنده اي هستم كه نمي ميرم».

2. تجلّي آيت رحمت

(2) آيت رحمت زجلوه تو هويد رايت قدرت در آستين تو مضمَر

ترجمه:

(2) اي فاطمه! نشانه رحمت خداوندي به يمن ظهور تو آشكار شده و نشانه و علامت قدرت و سطوت الهي در وجود تو پنهان گشته است.

شرح و تحليل:

همان طور كه در عالم ظاهر، بارش باران بهاري و جريان چشمه ساران در روي زمين، موجب سرسبزي و حيات مي گردد، فاطمه معصومه عليها السلام نيز زمزم جوشيده از ذات خداي احدي و باران ريزان ابر رحمت الهي است كه با ظهور خويش بساط فيض و رحمت را براي مخلوقات هستي گسترده و ابر عنايتش پيوسته سراي وجود را فيض بخشي مي كند.

در اعتقاد انديشمندان و متفكران اسلامي، قدرت و توانمندي در انجام هر كاري، نتيجه علم و آگاهي است و آن كه در عمل و اراده گرفتار ترديد و ناتواني است، از علم و بصيرت يقيني حظّي نبرده است.(9) پس هر كسي كه شناختش بيشتر باشد، از قدرت افزون تري نيز برخوردار خواهد بود؛ آنان كه در عرصه دنيا بر قدرتهاي مادي تسلط يافته اند و به فنّاوريهاي پيشرفته ظاهري نايل شده اند، به جهت اطلاع و آگاهي شان به رموزات و اسرار جهان طبيعت است. و در مقابل، كساني كه از معرفت قلبي و بصيرت معنوي بهره وافري برده اند، از قدرت روحاني بالايي برخوردار بوده، گستره تصرفات و احاطه روحي شان وسعت بيشتري دارد.

از آنجا كه وجود بهشتي فاطمه عليها السلام به دلالت حديث «أَنَا [ الَّتي ] مِنْ بَحْرِ عِلْمِي يَغْتَرِفُونَ»(10) درياي سرشار علم و معرفت الهي است و موجودات گيتي هر يك به اندازه ظرف وجودي شان از آن كسب فيض مي كنند، گنجينه عظمت و قدرت ربّاني نيز در حرم رحيمي حضرتش مكنون شده و مفتاح كرامات روحي در محرم سراي فاطمي قرار دارد. آري، از فروغ علم و معرفت فاطمي، رحمت عالم گستر الهي و قدرت عظيم رحماني جلوه گر است و ابر باران زاي رحمت ربوبي و صاعقه قدرت و انوار كرامت از وجود آسماني فاطمه عليها السلام رخ مي نمايد و عرش الهي كه چيزي جز علم و قدرت ربوبي نيست،(11) بر كوثر هميشه جاري او قرار يافته است؛ چنان كه به بيان صريح روايات اسلامي، فاطمه زهراعليها السلام در سراپرده عرش رحماني مأوا گرفته و مأمن حقيقي حضرتش جز نهانخانه غيب عرش نمي باشد.(12)

احتمال ديگري كه در شرح اين بيت از قصيده امام مي رود، آن است كه مراد از «آيت رحمت» وجود الهي نبي اكرم صلي الله عليه وآله، و منظور از «رايت قدرت» وجود رحماني امير مؤمنان عليه السلام باشد؛ چه اينكه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله به صراحت قرآني «وَما أَرْسَلْناكَ اِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ»(13)، خورشيد رحمت اَلله تعالي است و علي مرتضي عليه السلام كه به منقبت «أَسَدُ اللهِ الْغالِب»(14) زيور يافته، مظهر قدرت و سطوت ربّاني، و جلوه جلال و هيبت رحماني است و اين دو جلوه مبارك، به يمن وجود رحيمي فاطمه عليها السلام به ظهور رسيده و رحمت هويداي مصطفوي و قدرت مكنون علوي از حقيقت ازلي فاطمي متجلّي گرديده است: «لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاكَ وَلَوْلا عَلِيٌّ لَما خَلَقْتُكَ وَلوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُكُما؛(15)[اي محمد! ]اگر تو نبودي، افلاك را نمي آفريدم و اگر علي نبود، تو را خلق نمي كردم و اگر فاطمه نبود، شما دو تن را نمي آفريدم».

3. فيض مقدس

(3) جودت هم بسترا به فيض مقدّس لطفت هم بالشا به صدر مصدّر

ترجمه:

(3) بخشش و فيض و كرم تو هم بالين فيض مقدّس است و لطف و لطافت تو هم مسندِ صدرنشين هستي مي باشد.

شرح و تحليل:

به دلالت قدسي «كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِيّاً فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُعْرَفَ؛(16) من گنج پوشيده بودم. پس دوست داشتم كه شناخته شوم» تمام اسماي الهي و به عبارتي، همه وجود(17) در گنجينه ذات حق مكنون بوده اند و آنچه باعث شد كه اين گنج پنهان به منصه ظهور بنشيند، حبّ ذاتي بوده است. سركار خانم فاطمه طباطبايي در اين باره مي فرمايد: «عشق، هم عامل خلقت و راز آفرينش محسوب مي شود و هم عامل هدايت و استكمال موجودات به سوي خالق هستي؛ يعني هم در قوس نزول كارساز است و هم در قوس صعود».(18)

در ازل پرتو حسنت ز تجلّي دم زد عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد(19)

حضرت فاطمه عليها السلام اين حوريه انسيه و جلوه جميل رحيمي، حقيقت حبّ و عشق ذات الهي است كه به يمن فروغش، مشيت الهي به ظهور معدن عظمت تعلق گرفت و بساط آفرينش گسترده شد تا معرفت به حق حاصل آيد: «فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِكَيْ أُعْرَفَ؛(20) پس موجودات را آفريدم تا شناخته شوم».

در منظر عرفاني امام خميني - قدّس سرّه - جود و بخشش فاطمه معصومه عليها السلام هم بستر و هم افق فيض مقدّس است و به بركت فيض مقدس فاطمي است كه همه اسماء الله تجلّي نمودند و الله تعالي به ظهوري اشراقي نشست و مقام تجلّيات فعلي حق تحقق يافت.(21)

«لطف» در اصطلاح تصوّف آن است كه معشوق بر اساس رفق و مواسات، عاشق را تربيت مي كند تا قوت و تاب جمالش به تمامه براي عاشق حاصل گردد.(22) همچنان كه فيض و جود فاطمي، هم بالين فيض مقدس الهي است، لطف و لطافت باطني اش نيز هم افق فيض اقدس حقّ است كه مسندنشين سرير آفرينش و ستاره پرفروغ جان اهل بينش است و عاشقان را با پرتو حُسن جمالش تربيت مي كند و لوح ضميرشان را به نقش دلرباي خويش مي آرايد تا شايستگي جمال بي نهايت را بيابند؛ چنان كه در منقبت زهراي اطهرعليها السلام آمده است: «فاطمه عليها السلام، دختر پيامبرصلي الله عليه وآله، الگو و اسوه زيبايي براي مردم است».(23)

حضرت امام در اشاره به اين حقيقت معنوي مي فرمايد: «كُلُّ اسْمٍ كانَ أُفُقُهُ أَقْرَبُ مِنْ أُفُقِ الْفَيْضِ الْأَقْدَسِ، كانَتْ وَحْدَتُهُ أَتَمَّ وَ جَهَةُ غَيْبِهِ أَشَدَّ وَ أَقْوَمَ؛(24) هر اسمي كه افقش به افق فيض اقدس نزديك تر باشد، وحدتش كامل تر، و جهت غيبي اش شديدتر و باقوام تر خواهد بود».

4. عصمت فاطمي

(4) عصمت تو تا كشيده پرده به اجسام عالم اجسام گردد عالم ديگر

ترجمه:

(4) اي فاطمه! از آن زماني كه فروغ طهارت و پاكي تو سراسرهستي را پوشانده، عالم اجسام منزلتي ديگر يافته و ارزشي والا پيدانموده است.

شرح و تحليل:

حقيقت فاطمي، نور منزّه و پاك حقّ است كه از هر گونه ظلمتي پيراسته است. با تابش اين نور قدسي بود كه عالم موجودات جلوه گر شد و قوس نزول خلقت به يمن طلعت آسماني اش شكل گرفت.(25) از اين رو، هر موجودي ضمن برخورداري از «مظهريت» يا «تحقق عيني» كه از فيض مقدس ناشي گرديده، به اندازه استعداد خويش از فروغ عصمت فاطمي نيز كه از فيض اقدس برخاسته، بهره مند مي باشد و در واقع، پرتو قدسي فاطمه معصومه عليها السلام پرده عصمت و پاكي را بر روي موجودات كشيده است. تعبير «پرده» در اين بيت، كنايه از احاطه اين نور شريف بر عالم آفرينش است و گوياي آن است كه تمامي مظاهر الهي زير پوشش و سيطره اين نور باطني قرار دارند و اين امر، خصيصه شگرف جلوه هاي روحاني است كه با آنكه در باطن اشيا قرار يافته اند، اما بر ظاهر آنها محيط هستند.(26)

به عبارت ديگر، عالم اجسام، يك عالم مادّي صرف نيست؛ بلكه تمامي تجلّيات و مظاهر وجود علاوه بر حيثيت جسماني يا امكاني شان، از بُعد الهي يا وجوبي نيز برخوردارند و هستي ما، يك هستي «ملكي - ملكوتي» يا «خلقي - حقي» يا «امكاني - وجوبي» است و از طريق اين مظاهر و جلوه هاي ملكي مي توان بدان حقايق نوراني و الهي نايل شد و ظاهر، پلي است براي رسيدن به باطن و نيل به معرفةالله.(27) امام حسين عليه السلام در دعاي بسيار ارزشمند خود در صحراي عرفات فرمود: «إلهي عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الْاثارِ وَتَنَقُّلاتِ الْأَطْوارِ أَنَّ مُرادَكَ مِنِّي أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَيَّ فِي كُلِّ شَيْ ءٍ؛(28) خدايا! از ا ختلاف آثار و گوناگون شدن تحوّلات دانستم كه هدف تو از آفرينشم آن است كه خودت را در هر چيزي به من بشناساني».

توجه به جلوات الهي و تدبر در آيات ربوبي، يك مرتبه از شناخت است و روي گرداندن از آثار حق و دل سپردن به حقيقت مظاهر و بُعد نوراني و غيبي آثار پروردگار، مرتبه والاتري از معرفة الله به شمار مي رود كه در خور كاملان وادي تجريد و واصلان عرصه توحيد مي باشد. از اين رو، آن كشتي نجات رهروان و مصباح هدايت عارفان، فرمود: «إِلهي تَرَدُّدِي فِي الْاثارِ يُوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ... إِلهي أَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ إِلَي الْآثارِ فَارْجِعْنِي إِلَيْكَ بِكِسْوَةِ الْأَنْوارِ و َهِدايَةِ الْإِسْتِبْصار؛(29) بارالها! توجه من به آثار راه وصول را بر من دور مي گرداند... خدايا! براي شناختت مرا به رجوع به آثارت امر كردي، اما مرا با تجلّيات انوار و هدايت مشاهده، به سوي خودت رهنمون باش».

5. مظهر سرّ مختفي

(5) جلوه تو نور ايزدي را مَجْلي عصمت تو سرّ مختفي را مَظهَر

ترجمه:

(5) ظهور تو تجلي بخش نور خداوندي است و عصمت و پاكي تو جلوه گر سرّ پوشيده و راز نهان الهي است.

شرح و تحليل:

وجود منوّر حضرت معصومه عليها السلام در حقيقت، تجلّي گاه نور ايزدي است؛ نور عالم تابي كه در خور ستايش و تحيت است. «ايزد» واژه اي اوستايي است كه از «يَزْتَه» مشتق شده و به معناي ستايش سزاست(30) و خداوند را ايزد مي نامند؛ زيرا شايسته ثنا و ستايش مي باشد.

فروغ عالم گستر الهي در وجود قدسي و مطهري انعكاس يافت كه وجهه ملكوتي اش در ملأ اعلا به نام «منصوره» ناميده مي شد(31) و اين گونه، ضمير قدسي معصومه عليها السلام مظهر و مجلاي سرّ پوشيده خداوندي گشت؛ سرّ خفي اي كه حق تعالي آن را از دست رس خلايق پنهان داشته و هر كسي شايستگي معرفت به آن را ندارد: «اِنَّما سُمِّيَتْ فاطِمَة لِاَنَّ الْخَلْقَ فَطَمُوا عَنْ مَعْرِفَتِها؛(32) فاطمه را فاطمه ناميدند؛ چون مردم از شناخت او ناتوان اند».

حقيقت فاطمي به مثابه شب تاريكي است كه آدميان توانايي رؤيت حقايق نهفته در ضمير او را ندارند. از اين روست كه در لسان گهربار اهل بيت عليهم السلام از وجود عظيم القدر فاطمه عليها السلام به «اَللَّيْلَة: شب» تعبير شده است. امام موسي بن جعفرعليه السلام، پدر بزرگوار حضرت فاطمه معصومه عليها السلام در تفسير باطن آيه شريفه: «حم * وَ الْكِتَبِ الْمُبِينِ * إِنَّآ أَنْزَلْنَهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ * فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ »؛(33) فرمود: «مراد از حم، محمد است... و منظور از كتاب مبين، امير مؤمنان است و مراد از ليله مباركه، فاطمه است».(34)

در مكتب عرفاني امام خميني - قدس سره - هيچ اسمي از اسماء الله بدون جلوه و مظهر وجود ندارد؛ حتي اسما مستأثره(35) نيز مظاهر مستأثره دارند: «... فَإِنَّ الْاَسْماءَ الْمُسْتَأْثَرَةَ عِنْدَنا لَها الْمَظاهِرُ الْمُسْتَأْثَرَةُ وَلا يَكُونُ إِسْمٌ بِلا مَظْهَرٍ أَصْلاً بَلْ مَظْهَرُهُ مُسْتَأْثَرٌ فِي عِلْمِ غَيْبِهِ، فَالْعالَمُ لَهُ حَظٌّ مِنَ الْواحِدِيَّةِ وَلَهُ حَظٌّ مِنَ الْأَحَدِيَّةِ وَحَظٌّ الْواحِدِيَّةِ مَعْرُوفٌ لِلْكُمَّلِ وَالْحَظُّ الْأَحَدِي سِرٌّ مُسْتَأْثَرٌ عِنْدَ اللهِ وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها؛(36) پس همانا در نزد ما، اسماي پوشيده، مظاهري پوشيده دارند و هيچ گاه اسمي بدون جلوه وجود نخواهد داشت، بلكه مظهر آن در علم غيبي خداوند به نحو پوشيده وجود دارد. پس هستي بهره اي از واحديت و احديت دارد كه حظّ و نصيب واحديت آن براي اولياي كامل الهي ثابت و معروف است و حظّ و بهره احدي، رازي است كه در نزد خداوند پنهان و براي هر چيزي وجهه اي است كه او روي آورنده آن است».

حضرت امام در تعليقه خود بر شرح فصوص قيصري مي فرمايد: تمامي اشيا ارتباطي خاص با حضرت احديت دارند كه از آن به«سرّ وجودي» تعبير مي شود».(37) حضرت ايشان در بيت بلند عرفاني مورد بحث، ضمن بيان اين امر كه حضرت فاطمه معصومه عليها السلام مظهر نور ايزدي است، بيان مي دارد كه عصمت فاطمي، مظهر سرّ پوشيدهو راز خفيّ احدي است؛ حقيقت مستور و گنج بي كرانيكه جز پاكان بدان دست نمي يابند: «لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»؛(38) «مس نمي كنند آن رامگر پاكان».

به عبارت ديگر، عصمت فاطمي مظهر سرّ پنهان و اسم مستأثر و خاصّ الهي است كه اسوه حسنه طهارت و زيبايي عارفان و مورد توجه خاصّ تمامي حضرات ائمّه هدي عليهم السلام بوده و هست و در پرتو اين سرّ مختفي و اسم مستأثر الهي به مقام زيبنده كمال و جمال مطلق نايل گرديده، به خزاين علم و معرفت دست يافته اند: «نَحْنُ حُجَّةُ اللهِ وَ فاطِمَةُ حُجَّةٌ عَلَيْنا؛(39) ما حجّت خدا بر مردمانيم و فاطمه حجّت بر ماست». طاووس زيباروي اهل بهشت، حضرت مهدي عليه السلام(40) در اين باره مي فرمايد: «فِي إِبْنَةِ رَسُولِ اللهِ لي أُسْوَةٌ حَسَنَة؛(41) فاطمه، دختر رسول خدا، براي من اسوه نيكويي است».

حضرت امام در آغاز وصيت نامه الهي خويش بدين حقيقت متذكر شده اند كه اولياي معصومين عليهم السلام مصاديق اكمل جمال و جلال حق ، محرم اسرار ربوبي و مجلاي حقايق قرآن كريم مي باشند؛ قرآن شريفي كه غيب و شهود بي كران الهي در آن تجلّي يافته و لطايف و دقايق مكنونش در ضمير منير اولياء الله جلوه اي مبارك دارد: «اَلْحَمْدُ لِلهِ وَسُبْحانَكَ اللهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِهِ مَظاهِرِ جَمالِكَ وَجَلالِكَ وَخَزائِنِ أسْرارِ كِتابِكَ الَّذِي تَجَلّي فِيهِ الْأَحَدِيَّةِ بِجَمِيعِ أَسْمائِكَ حَتّي الْمُسْتَأْثَرِ مِنْها الَّذِي لا يَعْلَمُهُ غَيْرُكَ...؛(42) ستايش براي خداست و تو پاك و منزهي. خدايا! درود فرست بر محمد و آل او كه مظاهر جمال و جلال تو و خزاين اسرار كتاب تواند كه احديت با جميع اسمايت حتي اسماي مستأثره كه كسي غير از تو بدان آگاه نيست، در آن تجلّي نموده است».

بدين سان، وجهه قدسي و باطني فاطمه معصومه عليها السلام جلوه اسم مستأثر و مظهر سرّ خفيّ الهي و حقيقت ليلة القدر است كه بحر حقايق قرآني در آن نازل گشته و اسرار و علوم لدني در گنجينه وجودش نهفته و جز كمّلين از اولياء الله كسي بدان معرفت ندارد و خلايق از معرفت و مشاهدت اين وجه جميل غيبي ناتوان اند. امام خميني - قدس سره - در منزلت والاي فاطمه زهراعليها السلام مي فرمايد:

«[فاطمه ] زني كه هر كسي با هر بينش در باره او گفتاري دارد و از عهده ستايش او برنيامده، كه احاديثي كه از خاندان وي رسيده، به اندازه فهم مستمعان بوده و دريا را در كوزه نتوان گنجاند و ديگران هر چه گفته اند، به مقدار فهم خود بوده، نه به اندازه مرتبت او. پس اولي آنكه از اين وادي شگفت درگذريم».(43)

6. واجب ممكن نما

(6) گويم واجب تو را نه آنَتْ رُتبت خوانم ممكن تو را ز مُمكِن برتر
(7) ممكن اندر لباس واجب پيد واجبي اندر رَداي امكان مَظْهَر
(8) ممكن اما چه ممكن، علتِ امكان واجب اما شعاع خالق اكبر

ترجمه:

(6) اي فاطمه! تو را واجب مي نامم، ولي رتبه و منزلت تو آن نيست. تو را ممكن مي خوانم، اما از ممكنات بالاتر هستي.

(7) او ممكني است كه لباس واجب بر تن نموده و واجبي است كه عباي امكان را پوشيده و در مقام ظهور، ممكن الوجود مي باشد.

(8) تو ممكن هستي، اما از ممكنات برتري، تا جايي كه علت امكان را بايد وجود تو دانست و واجب هستي، ولي شعاعي از خورشيد احدي و پرتوي از بزرگ ترين خالق وجود مي باشي.

شرح و تحليل:

فاطمه معصومه عليها السلام از نظر جنبه غيبي و وجهه باطني اش، رنگ و بوي وجوبي دارد. از اين رو، نمي توان او را ممكن صرف دانست و از طرف ديگر، چون حيثيت خلقي يافته و آن گنج مستور اينك در عالم امكان ظهور يافته، پس ممكن الوجود است. اما حضرتش اگر چه از نظر شهودي و ظاهري، «ممكن» است، ولي به لحاظ آنكه وجهه غيبي حق به نحو اتم و اكمل در مرآت وجودش جلوه گر شده، از ديگر ممكنات متمايز گشته است.

به اشارت آسماني «هُوَ... الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ»،(44) فاطمه عليها السلام ممكني است كه در لباس واجب تجلّي يافته و مظهريت تام خداوند جميل را داراست و به بيان رسول ختمي مرتبت صلي الله عليه وآله حوريه اي است كه به صورت انساني متجلّي شده و در حقيقت، تمثال جميل ملكوتي است كه در قالب انساني تبلور يافته است.

تعبير بسيار لطيفي كه حضرت امام در اينجا ارائه نموده، «لباس واجب» و «رداي امكان» است. «لباس»، جامه و پوشش اصلي بدن است و «ردا» يا عبا چيزي است كه روي لباس مي پوشند(45)؛ يعني مقام غيبي و وجوبي فاطمه معصومه عليها السلام - كه وجوب بالغير است - مستور است، و مقام ظهوري و امكاني ايشان آشكار است. همين جنبه وجوبي اوست كه علّت آفرينش و مايه تجلّي ذات و تحصل اعيان ثابته و استعدادهاي آنها در عالم علم ربوبي ، و نيز موجب تجلّي اعيان ثابته در عالم خارج به همراه لوازم و توابعشان گرديده است و به حق، فروغ حُسنش شعاع قدسي برخاسته از خورشيد الله تعالي است كه درخشش و روشنايي اش همه مخلوقات را از ظلمت عدم رهايي بخشيده و تمامي خلق را نور الهي يا حيثيت حقّي عطا نموده است؛ چنان كه امام صادق عليه السلام در پاسخ به سؤال از سرّ ناميده شدن حضرت فاطمه به «زهرا» فرمود: «او را زهرا نام نهادند؛ زيرا خداوند او را از نور عظمت خودش آفريد و چون آن نور درخشيدن گرفت، آسمانها و زمين روشن شدند».(46)

7. يگانه واسطه فيض

(9) ممكن اما يگانه واسطه فيض فيض به مِهْتر رسد و زان پس كِهتر
(10) ممكن اما نمودِ هستي از وي ممكن اما ز ممكنات فزون تر

ترجمه:

(9) فاطمه معصومه عليها السلام وجودي ممكن است، ولي ممكني است كه يگانه واسطه فيض الهي به موجودات مي باشد؛ بدين گونه كه نخست فيض به بهترين مظاهر، و سپس از سوي آنها به ديگر جلوه ها - با توجه به مرتبه و منزلت وجودي شان - افاضه مي شود.

(10) حضرتش ممكن الوجودي است كه ظهور تمام هستي به يمن فروغ اوست و از نظر فضيلت و مقام، نسبت به ديگر ممكناتْ جايگاهي بسيار والا دارد.

شرح و تحليل:

همچنان كه سراي ارض مستقيماً نمي تواند از آب دريا بهره مند شود و تنها به وسيله انبوه ابرهاي برخاسته از دريا برخوردار از باران حيات بخش و ديگر نعمات و ثمرات مي گردد، موجودات هستي نيز به طور مستقيم توانايي دريافت فيض و رحمت الهي را ندارند و محتاج واسطه اي كريم و رئوف و رحيم اند تا قطرات رحمت بي كران حق را بر آنها فرو ريزد و هر موجودي در حدّ ظرفيت و به مقتضاي خلقت خويش از آن مستفيض گردد. به بيان معنوي امام راحل فاطمه معصومه عليها السلام يگانه واسطه فيض به موجودات است؛ به طوري كه نخست فيض اقدس در مهتر اسما، يعني اسم اعظم الله، تجلّي مي كند و سپس از طريق اسم اعظم الله تعالي، فيض به ساير اسما كه تحت سيطره و احاطه اويند، مي رسد.

آري، حضرت معصومه عليها السلام مظهر كوثر زلال الهي و آب حيات و زندگاني است كه نمود و ظهور، و رشد و تعالي را براي يكايك خلايق به ارمغان مي آورد و به بيان رساتر، «تحقق» و «بقا»ي هر موجودي مرهون و مربوط به اين سرچشمه حيات مي باشد؛ خير كثير و حقيقت واحدي كه در هر ظرفي به ميزان سعه وجودي اش قرار مي گيرد: «أَنْزَلَ مِنَ السَّمآءِ مآءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها»؛(47) «او آب را از آسمان نازل كرد. پس رودخانه ها به اندازه خود روان شدند».

8. سلسله نوراني

(11) وين نه عجب زانكه نور اوست ز زهر نور وي از حيدر است و او ز پيمبر
(12) نور خدا در رسول اكرم پيد كرد تجلّي ز وي به حيدر صفدر
(13) وز وي تابان شده به حضرت زهر اينك ظاهر ز دُختِ موسيِ جعفر

ترجمه:

(11) جاي شگفتي و حيرت نيست كه اين همه مقام و منزلت را براي كريمه اهل بيت، حضرت فاطمه معصومه عليها السلام برمي شماريم ؛ چرا كه نور او از فاطمه زهراعليها السلام است كه از سوي علي بن ابي طالب عليه السلام بر او تابيده و نور علي عليه السلام نيز از جانب رسول اكرم صلي الله عليه وآله بدو افاضه گرديده است.

(12) نور خداوند در وجود الهي پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله آشكار شده و از سوي حضرتش بر وجود رحماني علي عليه السلام تابيده است.

(13) آن گاه نور خدا از طرف مهتاب منوّر علي عليه السلام بر نهاد آسماني حضرت فاطمه عليها السلام تابانده شده و اكنون انوار آن زهره درخشنده ربوبي از مرآت تمام نماي دختر موسي بن جعفر، حضرت معصومه عليها السلام، به ظهور رسيده است.

شرح و تحليل:

حضرت امام در اين ابيات، دليل عظمت و بزرگي حضرت فاطمه معصومه عليها السلام را برشمرده و متذكر اين معنا شده اند كه اگر هستي و دايره وجود به يمن آن حضرت نمود يافته، از آن روست كه نور او از «زهرا» است و زهرا، يعني ستاره درخشنده اي كه فروغ عالم گسترش ظلمات عدم را به روشنايي وجود آراسته و بي كران هستي وامدار پرتو انوار اوست. و اما امير مؤمنان، حضرت علي عليه السلام كه در حرم پاك نبوي رشد و نمو يافته و قمر تابانش به عنايت و موهبت شمس جهان تاب پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله منوّر گشته ، به عنوان يگانه كفو و همتاي فاطمه عليها السلام حافظ و امين والاترين امانت گيتي، وجود لطيف و شريف فاطمي شده است و به بيان ديگر، علي بن ابي طالب عليه السلامانوار قمرش را مرهون تابش خورشيد فروزان محمدي مي داند و فاطمه زكيه عليها السلام تلألؤ زهره جمالش را در حرم امن و آسمان رفيع علوي مي بيند.

در نشأه ظهور (قوس نزول) و عرصه تربيت و ربوبيت، نور الله تعالي بر مرآت تمام نماي محمدي تابيدن گرفته و آن گاه اين نور الهي از مرآت حقيقت محمدي در آيينه تمام و كامل علي مرتضي عليه السلام، آن شير بيشه فتوت و شجاعت و شكننده صف كفر و جهالت، تجلّي يافته و سپس اين نور رحماني در جام جهان نماي فاطمي تجلّي نموده تا مقصود از خلقت افلاك و آفرينش وجود پاك محمد مصطفي صلي الله عليه وآله و علي مرتضي عليه السلام عيان گردد. و اين گونه، نور قدس الهي به بيان قرآني «نُورٌ عَلي نُورٍ يَهْدِي اللهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشآءُ»(48) آيينه در آيينه انعكاس يافت و اصلاب طاهر و ابدان پاك و مقدس شايسته حمل اين امانت عظيم گشتند. شعاع شمس نبوي و نور قمر علوي در وجود با قدر و منزلت فاطمي جمع آمده، عصاره رسالت و ولايت در ضمير منيرش رخ نمود و به معيت كوثر حيات بخش فاطمه عليها السلام سلسله نوراني اهل بيت عليهم السلام شكل گرفت.

بدين ترتيب، نور فاطمي در عصر امام موسي بن جعفر عليه السلام در وجود دختري از تبار زهراعليها السلام عيان گشت كه به القاب شريف و بزرگي چون: «معصومه»، «محدّثه»، «عالمه»، «عابده»، «زكيه»، «طاهره» و «حميده»(49) مفتخر است و به عنوان «فاطمه كبري» و «كريمه اهل بيت» فضايل و مناقب شگفت فاطمه زهراعليها السلام را در خود جلوه بخشيده است. در اعتقاد امام خميني - قدس سره - حضرت فاطمه معصومه عليها السلام مرآت تمام نماي فاطمي است كه سيرت بهشتي و حقايق باطني حضرتش را به ارث برده و آن نور غيبي و تجلّي ازلي، اينك در ضمير گوهر دردانه حرم اهل بيت عليهم السلام به ظهور رسيده و همان لطايف شگرف و عظايم شگفت معنوي را تبلوري ديگر بخشيده است.

بضعه زهرايي و سلاله حيدر نور دو چشم نبي حبيبه داور
فاطمه ثانيي به عالم ظاهر ليك به معني تويي همان و نه ديگر(50)

پى‏نوشتها:‌


1) زندگاني حضرت معصومه و تاريخ قم» سيد مهدي صحفي، ص 108. (شعر از سيد ناجي قمي).
2) عوالي اللئالي» ج 4، ص 98، ح 138.
3) همان، ج 1، ص 54، ح 79. اين روايت در كتاب «الصراط المستقيم» ج 3، ص 235 و «الطرائف» ج 2، ص 354 بدين شكل آمده است: «اين كان ربّنا قبل ان يخلق الخلق؟ قال: في غمام تحته هواء و فوقه هواء».
4) فرهنگ نوين» ذيل كلمه عماء: ابر بلند برآمده تو بر تو، ابر بارنده يا ابر بر كوه نشسته؛ «فرهنگ عميد» ذيل واژه عماء: ابر مرتفع، ابر بلند برآمده، ابر پرباران.
5) تعليقات علي شرح فصوص الحكم و مصباح الانس» ص 291.
6) ر.ك: همان، صص 293 - 292.
7) سوره انبياء: 21، آيه 30.
8) المناقب» ج 2، ص 385.
9) معارج القدس في معارج معرفة النفس» ص 37 و بعد از آن.
10) الفضائل» ص 81، فاطمه زهراعليها السلام فرمود: «من كسي هستم كه از درياي علمم برمي گيرند».
11) اصول كافي» ج 1، ص 130، ح 2، فقال ابو الحسن عليه السلام : «العرش ليس هو الله و العرش اسم علم و قدرة و عرش فيه كلّ شي ء؛ عرش، خدا نيست؛ عرش، اسم علم و قدرت و سرير پادشاهي است كه در آن همه چيز وجود دارد».
12) معاني الاخبار» ص 396، ح 53، قال رسول الله (ص): «خلق نور فاطمة قبل أن تخلق الارض و السّماء ... كانت في حقّة تحت ساق العرش».
13) سوره انبياء: 21، آيه 107.
14) بحار الانوار» ج 34، ص 267.
15) علم اليقين» ج 1، ص 381، حديث قدسي.
16) اسرار الحكم» ص 20. روايت مذكور در كتاب شرح نهج البلاغة، ج 5، ص 163 بدين گونه آمده است: «كنت كنزاً لا أعرف، فأحببت أن أعرف».
17) تعليقات علي شرح فصوص الحكم» ص 25:«فَاِنَّ الْوُجُودَ هُوَالْحَقُّ».عروس بزرگوار حضرت امام - قدّس سرّه - سركارخانم فاطمه طباطبايي دراين باره مي نگارد: «كثرت چيزي جز مراتب و ظهورات آن حقيقت واحد نخواهد بود» (سخن عشق، ص 52).
18) سخن عشق» صص 59 - 58.
19) آيينه جام» (ديوان حافظ)، غزل 152، ص 103.
20) اسرار الحكم» ص 20.
21) ر.ك: «فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعابير عرفاني» ص 631.
22) لغت نامه دهخدا» ذيل واژه لطف.
23) مرواريد عفاف» ص 92.
24) مصباح الهداية الي الخلافة و الولاية» ص 19.
25) ر.ك: «بحار الانوار» ج 36، ص 73.
26) مصباح الهداية الي الخلافة و الولاية» ص 37، مصباح 45.
27) شرح فصِ حكمةٍعصمتيّةٍفي كلمةٍفاطميةٍ» علامه حسن زاده آملي،ص 256، قال الصّادق عليه السلام : «ان الله خلق الملك علي مثال ملكوته، و أسّس ملكوته علي مثال جبروته ليستدلّ بملكه علي ملكوته، و بملكوته علي جبروته؛ همانا خداوند عالم ملك را بر مثال ملكوتش خلق نموده است و ملكوتش را بر مثال جبروتش تأسيس كرده است تا به ملكش بر ملكوتش، و به ملكوتش بر جبروتش استدلال شود».
28) مفاتيح الجنان» دعاي حضرت امام حسين عليه السلام در روز عرفه، ص 495.
29) همان، ص 496.
30) لغت نامه دهخدا».
31) بحار الانوار» ج 43، ص 183، ح 17، قال رسول الله صلي الله عليه وآله : «... اسمها في السّماء منصورة و في الارض فاطمة».
32) همان، ص 65.
33) سوره دخان: 44، آيات 4 - 1.
34) تأويل الآيات» ص 555.
35) مُستَأثِر: صفت فاعلي از مصدر استيثار است، به معناي «برگزيدن چيزهاي نيكو براي خود و نه ياران خود؛ براي خود برگزيدن؛ براي خويش برگزيدن امري». (لغت نامه دهخدا) اما «مستأثَرة» صفت مفعولي به معناي برگزيده شده. و اسماي مستأثره، اسمايي است كه خداوند آنها را براي خود برگزيده و در نزد او پوشيده است.
36) تعليقات علي شرح فصوص الحكم» صص 27 - 26.
37) همان، ص 26.
38) سوره واقعة: 56، آيه 79.
39) اطيب البيان» ج 13، ص 235.
40) الصراط المستقيم» ج 2، ص 241، قال النّبي (ص): «المهديّ طاوس اهل الجنّة».
41) الغيبة» شيخ طوسي، ص 173.
42) صحيفه انقلاب» وصيت نامه سياسي - الهي امام خميني، ص 1.
43) جايگاه زن در انديشه امام خميني» تبيان، دفتر هشتم، ص 33، پيام امام خميني - قدس سره - به مناسبت روز زن.
44) سوره حديد: 57، آيه 3.
45) لغت نامه دهخدا».
46) كليات حديث قدسي» ص 474.
47) سوره رعد: 13، آيه 17.
48) سوره نور: 24، آيه 35: «نوري بر نور است. خداوند هر كسي را كه بخواهد براي نورش هدايت مي كند».
49) نگين قم» ص 13؛ «دلائل الامامة» ص 309؛ «انوار المشعشعين» ص 211.
50) فروغي از كوثر» ص 85 ، برگرفته از قصيده آية الله ميرزا محمد ثقفي تهراني در مدح فاطمه معصومه عليها السلام.