تربيت اسلامى با تاكيد بر ديدگاههاى امام خمينى

دكتر محمد رضا شرفى

- ۶ -


كرامت كارگر  
رسول اكرم (ص ) درباهر حق كارگر فرمودند:
اعط الاجير حقه قبل ان يجف عرقه
حق كارگر را پيش از آنكه عرقش خشك شود، به او عطاكن .
از ارزشهاى متعالى اسلام ، فرهنگ غنى و جامعى است كه جايگاه و منزلت واقعى هر چيزى را به خوبى و به روشنى ، تبيين كرده است . از آن جمله مى توان به عامل كار و تلاش ؛ يعنى كارگر اشاره كرد. اسلام همان اندازه كه براى كار، قداست قايل است و پيامبر(ص ) نيز فرمود: هر كس كارى مى كند بايد آن را خوب انجام دهد
علاوه بر آن براى منزلت و كرمت كارگر نيز مقام والايى قايل مى باشد، وبه گفته امام خمينى اول شخص اسلام ، مسبب اسلام بودت و شارع اسلام از قبل خداى تبارك و تعالى ، رفتار او با كارگر، آن بود كه عرض كردم كه كف دست كارگر را با تواضع بوسيد و اين نشان كارگرى را بوسيد و براى كارگران افتخار ايجادكرد.
در اين بخش ، گزيده اى از سخنان امام را در تكريم منزلت كارگران ارائه مى كنيم :
اسلام براى كارگر ارزش قايل است ، براى كارگر و كار ارج قايل است و احترام قايل است
همان طورى كه يك شخص عالم ، يك شخص مجاهد را توصيف مى كند، شخص كارگر، زارع ، هر كارگرى را، مى گويد همه شان مثل همند، مثل شانه اى كه اين رده هايى كه دارد، همه هم قد هستند
بايد ملت اسلام ملت ايران بدانند كه اين قشرهاى ميليونى ملت كه در كارخانجات ودر امور كشاورزى مشغول خدمت هستند، برگزيدگان خداى تبارك و تعالى هستند مورد عنايت اسلام و صاحب اسلام هستند
كارگران از ارزشمندترين طبقه و سودمندترين گروه در جامعه ها هستند
چرخ عظيم جوامع بشرى با دست تواناى كارگران در حركت و چرخش است . حيات يك ملت مرهو كار و كارگر است
روز كارگر، روز همه ملت است
بررسى وتحليل گفتار امام در خصوص كار و كارگر، مبين جايگاه والا و ارزشمندى است كه شارع مقدس اسلام براى اين موضوع در نظر گرفته است در نگرش ايشان ، كارگر از، حيث منزلت همانند يك عالم ، يك مجاهد و برگزيده خداى تبارك و تعالى است و اينها هم يعنى عاليترين جايگاه و منزلتى كه يك رهبر معنوى براى كارگر قايل است .
كرامت در قانون اساسى  
قانون اساسى نيز منزلت ويژه اى براى انسان قايل است . در اصل دوم قانون اساسى بند ششم چنين آمده است : جمهورى اسلامى ، نظامى است بر پايه ايمان به خداى يكتا، وحى الهى ، معاد، عدل ، امامت و كرامت و ارزشهاى والاى انسان و آزادى تواءم با مسؤ وليت او در برابر خدا
در اصل بيستم همين قانون آمده است :
همه افراد ملت اعم از زن و مرد يكسان در حمايت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانى ، سياسى ، اقتصادى ، اجتماعى و فرهنگى با رعايت موازين اسلامى برخوردارند
كرامت در سيره امام خمينى  
در زندگى سراسر تلاش و مبارزه امام ، ايشان حتى از توجه به مسايل اخلاقى و تربيتى غافل نبودند، به ويژه رعايت عزت و كرامت نفس ‍ ديگران و اين امر به خصوص در برخورد با بانوان ، جوانان ، كارگران و مستضعفان ، كاملا مشهود وملموس بود.
دراين بخش فقط به ذكر يك نمونه اكتفا مى شود، هر چند اين به منزله قطره اى از درياست ، ولى علاقه مندان مى توانند براى آگاهى بيشتر به كتابهاى سيره آن بزرگوار مراجعه كنند
يكى از نزديكان ايشان نقل مى كنند كه : در آخرين شبى كه امام در منزل بودند و مى خواستند ايشان رابه بيمارستان ببرند، من و دكتر، كنار امام ايستاده بوديم . خانم داشتند مى آمدند، سر پله ها كه رسيدند امام فرمودند: خانم خداحافظ، شما ديگر زحمت نكشيد ايشان ظاهرا متوجه نشدند، يك بار ديگر امام فرمودند: خداحافظ، شما نياييد و بار سوم در حالى كه دست به سينه مباركشان گرفته بودند. خيلى مؤ دبانه فرمودند: خداحافظ خانم امام هميشه با احترام و خلى مؤ دب با همسرشان صحبت مى كردند. همان طور كه با همه مردم مؤ دب بودند
رويكرد امام به مردم ، پيوسته با كرامت و شخصيت آميخته بود در اوايل پيروزى انقلاب ، يكى از حقوقدانان درميان صحبتهاى خود در محضر امام جمله اى مى گويد كه حكايت از اين داشت كه انقلاب ما در شرايطى پيروز شده است كه قحط الرجال است و شايد ما براى پستها افراد كافى نداشته باشيم .
امام فرمودند:
بحمدالله اسلام عزيز، رجال و نساى فراوان تربيت كرده است . آنچه ما نداريم ، معرفت الرجال است . ان شاءالله انقلاب وسيله اى مى شود تا ما نسبت به رجال اين مردم معرفت بيشترى پيدا كنيم و از وجود آنها استفاده كنيم
قائدى كه روزنامه نگار فرانسوى است مى نويسد: بايد بگويم تصورى كه من از امام هميشه در قلبم محفوظ دارم ، اين است كه او مردى است كه به يك ملت شخصيت بخشيد و بر قلوب ملتى كه او را انتخاب كردند، حكومت مى كرد
تجزيه و تحليل  
از بررسى مطالب مربوط به روش تكريم منزلت چند نكته تحليلى زير حاصل مى شود:
1. در مكتب تربيتى اسلام ، انسان فطرى ، از اصالت برخوردار است و هر آنچه به حفظ و صيانت شخصيت وى مربوط باشد نيز از اصالت برخوردار مى باشد، وهر آنچه به منزلت و جايگاه اخلاقى و انسانى او لطمه وارد كند، از ديدگاه اين حكمت مردود است .
2. چون بنا به فرموده قرآن كريم ولله العزة و لرسوله و للمؤ منين
عزت از آن خدا، رسولش و مؤ منان است در حقيقت خداوند انسان مؤ من را منزلتى خاص بخشيده و تكريم منزلت او را پس از ذات اقدس خود و رسولش ، بيان فرموده است .
3. رويكرد اين مكتب تربيتى به آدمى رويكرد كمى نيست ، بلكه كيفى است به اين مفهوم كه احترام وتكريم منزلت آدمى به بزرگسالى نيست ، بلكه مسلمان خردسال هم باشد، مستلزم احترام است ، از اين روى در چنين مكتبى ، كودكان نيز همانند بزرگسالان از احترام وتكريم شايسته اى برخوردارند.
در كلامى از رسول خدا(ص ) چنين آمده است :
لاتحقرن احدا من السملمين فان صغيرهم عندالله كبير
هيچ يك از مسلمانان را تحقير نكنيد و كوچك نشماريد، زيرا مسلمانين كه در نظر شما كوچك است نزد خداوند بزرگ است .
4. تكريم منزلت دراين مكتب ، جنبه عام دارد، و قشرهايى از جامعه كه درمكاتب ديگر از پايگاه قابل احترامى برخوردار نيستند، دراين بينش (اسلام ) از منزلتى والا برخوردارند. فلسفه تربيتى اسلام ، زنان ، جوانان ، كودكان ، كارگران و مستضعفان را با نگاهى آكنده از كرامت و منزلت انسانى مى نگرد.
5. تاءملى در زندگينامه درخشان و پرفروغ امام خمينى اين نكته را آشكار مى سازد كه آنچه باعث شد كه ايشان از يك شخصيت استثنايى در تاريخ معاصر برخوردار باشند، صرفا در مقام علمى ، فلسفى ، اجتهاد و نظاير آن خلاصه نمى شود، بلكه در رعايت دقايق اخلاقى و تربيت خاصى است كه از نگاه برخى از انديشمندان مخفى بود.
6. امام در حقيقت انقلاب اسلامى را مقدمه اى براى انقلاب فرهنگى ، انقلاب اخلاقى و تربيتى تلقى كردند، لذا چه در سخن و چه در سيره ، و تقويت مبانى اخلاقى جامعه اهتمام داشتد و از جمله آثار شكوهمند نهضت اسلامى ايشان ، احياى مقام و منزلت زنان ، كودكان ، جوانان ، كارگران ، كشاورزان ، و مستضعفان را مى توان برشمرد.
آثار تربيتى اين روش  
از معيارهاى ارزشيابى هر روش تربيتى ، توجه به آثار آن ست ، برخى از پيامدهاى اين روش عبارتند از:
1. تكريم منزلت ، در فرد امنيت مى آفريند. زمانى كه آدمى احساس ‍ پذيرش ازجانب ديگران پيدا مى كند. درون وى آكنده از امنيت و ثبات مى شود.
2. تكريم منزلت در روابط انسانى روحيه اعتماد متقابل ايجاد مى كند و درسايه چنين اعتمادى ، مناسبات انسانى توسعه مى يابد و از عمق و غناى بيشترى برخوردار مى شود.
3. تكريم منزلت درفرد، ظرفيت لازم را براى همانندسازى ايجاد ميكند و نتيجه آن اقتدا به الگوها واسوه هاى حسنه و متعالى است .
5. تكريم منزلت ، موجب مصونيت فرد در برابر لغزشهاى اخلاقى و گناه ستيزى مى شود.
من كرمت عليه نفسه ، هانت عليه شهواته
6. تكريم ، منزلت ، هسته مركزى اعتماد به نفس را در فرد رشد مى دهد و به تكامل واقعى مى رساند.
توصيه هاى تربيتى  
اينك براى مربيان ، معلمان ، و والدين علاقه مند، نكاتى را توصيه مى كنيم .
1. تكريم منزلت ، امرى صرفا قلبى و درونى نيست ، بلكه بايد در عمل ، كلام و ارتباطات انسانى تجلى يابد. چنانچه كسى را مورد احترام قرار ميدهيم ، بايد به زبان نيز چنين واقعيتى رابه او تفهيم كنيم .
2. تكريم منزلت ، به هنر خوب شنيدن نيز متكى است .اگر سخنان ديگران را با حوصله و گشاده رويى و علاقمندى . مورد توجه قرار دهيم نشانه مطمئنى بر تكريم منزلت آنان محسوب مى شود.
3. تفويض مسؤ وليت به كودكان ، نوجوانان و جوانان ، به فراخور ظرفيت و توان آن ها، از عواملى است كه در تكريم منزلتشان مؤ ثر است ، چه آنكه فرد باور دارد كه به لحاظ احترام به شخصيت اوست كه مسؤ وليتى به وى واگذاز كرده اند.
4. براى توسعه و تقويت حس منزلت در افراد، ضرورى است بيشتر بر جنبه هاى مثبتو قوت آنان تاءكيد كنيم و در ابراز علاقه مندى و شكوفايى از شخصيتشان ، كوتاهى نكينم .
5. از راهكارهاى تكريم منزلت ، بزرگ نمايى نكردن جنبه هاى ضعف و منفى ديگران است ، يكى از مفاهيم بزرگوارى شخصيت ، پرده پوشى و ستاريت نسبت به خطاهاى جزيى ديگران است .
6. اعطاى فرصت به ديگران براى ابراز وجود و اظهار نظر، راهكار مطئنى در جهت تكريم منزلت آنان محسوب مى شود.
6. روش اظهار تواضع  
خداوند به موسى (ع ) وحى كرد كه مى دانى چرا از ميان مردم تو را براى سخن گفتن انتخاب كردم ؟ موسى عرض كرد: خداوندا، نمى دانم ، خداوند فرمود: من ظاهر و باطن همه بندگانم را ديدم ، از تو كسى متواضعتر نسبت به خودم نديدم .
يكى از نيازهاى درونى آدمى ، گرايش به تعالى و پيشرفت (كمال جويى ) است . در اين راستا، هر پديده و رفتارى كه پيشرفت وى را مورد تاءييد قرار دهد يا در موقعيت تهديد كننده اى نسبت به او نباشد، در حقيقت به مانند آن است كه نياز درونى را ارضا كرده است . مثبت گرايى ، شيوه اى است كه بر پيشرفت فرد صح مى گذارد و ابراز تواضع نسبت به فرد او را از هرگونه موقعيت تهديد كننده رها مى كند و احساس ايمنى بدو مى بخشد.
امام خمينى (س ) در تفاوت بين تواضع و تملق گفته اند:
يك وقت رذيله حب دنيا و جذبه طلب شرف و جاه انسان رابه تواضع وا ميدارد. اين خلق تواضع نيست ، اين تملق و چاپلوسى است و از رذايل نفسانيه است ، صاحب اين خلق از فقرا تواضع نكند، مگر آنكه در آنها طمعى داشته باشد، يا طعمه سراغ كند.
تواضع در نگاه معصوم (ع )  
فرهنگ غنى و انسان ساز، سرشار از روايات اخلاقى و از جمله در باب تواضع است . براى رعايت اختصار، نمونه هايى را نقل مى كنيم :
رسول اكرم (ص ) مى فرمايند:
به استاد وبه شاگرد خود تواضع كنيد و (در زمره ) دانشمندان سركش مباشيد
و نيز ايشان فرمودند:
خداوند به من وحى فرستاد كه فروتنى كنيد تا كسى بر كسى افتخار نكند و كسى بر كسى تعدى نكند
و از كلمات قصار ايشان است كه :
تواضع كنيد كه تواضع در دل است و مسلمان نبايد مسلمان را آزار كند
امام باقر فرمودند:
از نشانه هاى تواضع آن است كه در مجالس در هر مكانى كه جا بود بنشينى و به هر كس كه برخورد كردى ، سلام كنى و از مجادله دست بردارى ، هرچند كه حق باتو باشد
امام حسن عسگرى (ع ) نيز فرمودند:
تواضع و فروتنى ، نعمتى است كه هيچ گاه مورد حسادت قرار نمى گيرد
تجزيه و تحليل  
مرورى دقيق بر فرمايشهاى معصومان ، نكات اخلاقى و تربيتى را روشن مى سازد كه در ذيل بدان اشاره مى كنيم ، تواضع به عنوان يك روش تربيتى ، اختصاص ، به استاد ندارد، بلكه به شاگرد نيز بايد تعميم يابد. ديگر مكاتب غالبا امر به تواضع نسبت به استاد مى كنند، در حالى كه مكتب تربيتى اسلام امر به تواضع هم نسبت به استاد و هم نسبت به شاگرد مى فرمايد.
نكته ديگرى كه در اين تحليل به دست مى آيد، مربوط به منشاء تواضع است كه آن را معصوم (ع ) در دل مى دانند، يعنى اين روش ‍ تربيتى ، زمانى مؤ ثر است كه از دل برخيزد وفرد عميقا بدان معتقد باشد، وگرنه تواضع ظاهرى ، تاءثيرى ظاهرى و سطحى خواهد داشت .
برداشت ديگرى كه حاصل مى شود، نشانه تواضع و آن ترك مجادله است ، ولو اينكه حق با فرد باشد، بايد از مجادله بپرهيزد. اين روايت بيانگر نكته اى عميق است كه اگر چه حق ، هميشه حق است ، ولى در مقابل با حق بزرگتر (ترك مخاصمه و مجادله ) لازمه تواضع آن است كه از حق كوچكتر صرف نظر شود.
تواضع در نگاه امام خمينى (س )  
رويكرد امام به مساءله تواضع ، به منزله سيره انبياست ، ايشان برآنند كه :
سيره انبيا براى اين بوده است كه در مقابل طاغوت ، محكم مى ايستادند و در مقابل ضعفا و فقرا و مستضعفين و مستمندان فروتن بودند، آن طورى كه وقتى عرب وارد مى شود در مسجد رسول الله ، مى گويد، كدام يكى تان (پيامبر اسلام (ص ) هستيد؟ در وقتى كه رسول الله آن وقت حاكم بود، آن وقت در مدينه بودند، در مدينه تشكيل حكومت بود، لكن وضعش اين طورى بود
ايشان در خصوص تواضع انبيا، به حضرت عيسى بن مريم (ع ) اشاره ميكنند و مى گويند:
عيسى بن مريم به حواريين گفت : من حاجتى به شماها دارم ، آن را برآوريد.گفتند: حاجتت رواست اى روح الله ! پس برخاست و پاهاى آنها را شستشو داد. گفتند: ما سزاوارتر بوديم در اين كار از تو فرمود: سزاوارترين مردم به خدمت نمودن به خلق ، عالم است و من براى شما اين گونه تواضع كردم كه شما نيز براى مردم بعد از من اين گونه تواضع كنيد و آن گاه عيسى (ع ) گفت : به تواضع تعمير مى شود حكمت ، نه به تكبر، چنان كه در زمين نرم زراعت مى رويد نه در كوهستان
آثار تكبر  
به مصداق تعرف الاشياءباضدادها برخى از آثار تواضع را مى توان در تقابل باآثار تكبر مدنظر قرار داد. دركلمات معصومان - عليهم السلام - آمده است كه :
تكبر بدترين آفت عقل و خرد است
تكبر باعث نابودى دين است و به همين سبب بود كه شيطان مطرود درگاه حق شد
اگر تكبر كنى ، خدا تو را بر زمين مى زند
هيچ چيز به اندازه تكبر، بغض و نفرت مردم را باعث نمى شود.
به هر اندازه كه انسان تكبر كند، به همان نسبت از عقلش كم مى شود، خواه كم باشد يا زياد
در يك نگاه ، مى توان چنين نتيجه گيرى كرد كه فرد متكبر (فاقد تواضع ) به ديانت ، عقل و خرد خود آسيب مى زند، و مطرود مردم مى شود و از رشد وتعالى معنوى باز مى ماند.
آثار تربيتى روش تواضع  
از محتواى كلام معصومان - عليهم السلام - چنين بر مى آيد كه ابراز تواضع نسبت به ديگران مترتب بر آثار زير مى باشد:
تواضع نشانه شرف و بزرگى انسان است
تواضع براى خدا موجب مى شود كه خداوند شخص را به مقام رفيع برساند
تواضع موجب جلب رحمت الهى مى شود
تواضع (رعايت حدود مرزها درمناسبات با ديگران موجب احترام وبزرگداشت ديگران نسبت به فرد مى شود.

فرشتگانى بر بندگان ماءمورند، هر كس براى خدا تواضع كند رفعت مقام مى يابد
تواضع در سيره امام خمينى  
به عنوان يك فضيلت اخلاقى ، تواضع از منزلت خاصى برخوردار است و از هر فرد كه تجلى يابد، قابل تحسين مى باشد وليكن از رهبرى كه بر ميليونها قلب حكومت مى كرد شايسته بهترين تجليل هاست .
يكى از ياران امام در مورد لحظه فرود هواپيما نقل ميكند كه : ديديم كه آقاى پسنديده - برادر بزرگ امام - وارد هواپيما شدند...و بعد امام بر حسب روحيه اى كه نسبت به برادر بزرگترشان داشتند، فرمودند، آقاى پسنديده جلوتر بيفتند، چون هيچگاه امام از ايشان سبقت نمى گرفتند، آقاى پسنديده هم نمى توانستند جلوتر از امام راه بيفتد امام فرمودند: پس شما جلوتر از ما از هواپيما برويد بيرون والا من جلوتر از شما نخواهم رفت
تواضع نسبت به مردم ، جلوه ديگرى از شخصيت معنوى امام را به تصوير مى كشد. تعبير امام در لحظاتى كه در بهشت زهرا در وسط جمعيت به شدت تحت فشار بودند اين بود كه : بهترين لحظات من همان موقعى بود كه زير دست و پاى مردم داشتم از بين مى رفتم .
انگيزه تكبر  
معمولا براى رفتارهاى نامطلوب ، انديشمندان به دنبال يافتن انگيزه هستند يكى از انگيزه هاى رفتار ناپسند تكبر، وجود خلاءها و كاستهاى درون آدمى است . به عنوان مثال ، افرادى كه به ديگران اعتماد ندارند و در مناسبات اجتماعى ناتوان هستند، اين گونه وانمود مى كنند كه مثلا در شرايط فعلى نمى توان به ديگران اعتماد كرد يا مردم قابل اعتماد نيستند.
حضرت امام صادق (ع ) فرمودند:
هيچ كسى به بيمارى تكبر دچار نمى شود، مگر به سبب عقده حقارت و ذلتى كه در اندرون خويش احساس مى كند
توصيه هاى تربيتى  
يكى قطره باران ز ابرى چكيد
خجل شد چو پهناى دريا بديد
كه جايى كه درياست من كيستم
گر او هست حقا كه من نيستم
چو خود را به چشم حقارت بديد
صدف در كنارش به جان پروريد
سپهرش به جايى رسانيد كار
كه شد نامور لؤ لؤ شاهوار
بلندى از آن يافت كو پست شد
در نيستى كوفت تا هست شد
تواضع كند هوشمند گزين
نهد شاخ پرميوه سر بر زمين
(سعدى )
اينك جا دارد سفارشهايى چند به مربيان و معلمان و نيز والدين - كه آنها نيز معلم فن زندگى اند - ارائه كنيم :
1. پيامبر(ص ) چون طبيب نفوس بود، از جانب خداوند ماءمور شد كه نسبت به مردم متواضع باشد.
واخفض حناحك لمن اتبعك من المؤ منين
و هم او فرمود كه : خداوند متعال به من وحى كرد (كه به شما اعلام كنم تا) تواضع و فروتنى را پيشه خود سازيد
لذا رعايت شيوه تواضع و فروتنى به منزله يك قاعده اخلاقى و رفتار با عموم مردم است
2. در فضاى ارتباطى معلم نسبت به شاگرد، به طور مؤ كد، اين قاعده اخلاقى بايد مراعات شود، زيرا چنانچه معلم و مربى ، در رفتار خويش فروتنى را تجلى بخشد، مى تواند بدين وسيله اعتماد شاگردانش را به گونه مطلوبى جلب كند.
3. اعتراف معلم به عجز و ناتوانى در مسايلى كه بدانها احاطه ندارد، از نشانه هاى تواضع و صداقت علمى است و در تربيت اخلاقى شاگردان نيز تاءثير بسزايى دارد.
حضرت على (ع ) فرمود:
وقتى از شما راجع به چيزى سؤ ال كردند كه علم و آگاهى درباره آن نداريد، راه فرار و گريز را در پيش گيريد. عرض كردند: اين فرار و گريز چگونه است ؟ فرمود: بگوييد: خدا بهتر مى داند
ابن عباس مى گويد: اگر عالم و دانشمند (راجع به حقايقى كه بدان علم و آگاهى كافى ندارد، بى اطلاعى خود را اعلام نكند و) كلمه لا ارى : نمى دانم را از نظر دور دارد واز گفتن آن امتناع ورزد، موجبات گرفتارى و نابودى شخصيت برجسته معنوى خويش را فراهم مى كند

يكى از دانشمندان برجسته گفته است : لاارى ثلث العلم ؛يعنى توجه و اهتمام معلم و بيانگر اهميتى است كه وى براى شاگردان و درس خويش قايل است و در آمادگى اخلاقى معلم از جمله رعايت حسن خلق و فروتنى مؤ ثر است .
5. خروج معلم از كلاس ، پس از آنكه ، همه شاگردان كلاس را ترك كردند، از ويژگيهاى تربيت اخلاقى معلم محسوب ميشود. يكى از بزرگان مى گويد: چنين عملى باعث مى شود كه معلم ، دچار غرور نشود، زيرا چه بسا اگر معلمى زودتر از شاگردان كلاس را ترك كند، صداى قدمهاى آنان كه از پشت سر او شنيده مى شود، احساسى از غرور و تكبر در او بيافريند
6. ابتداى به سلام كه از نشانه هاى تواضع است ، به عنوان ايك دستوالعمل اخلاقى در بهبود مناسبات معلم - شاگرد تاءثير دارد.
حضرت امام محمد باقر (ع ) فرمودند:
از نشانه هاى تواضع آن است كه در مجالس در هر مكانى كه جا بود بنشينى و به هر كس برخورد كردى سلام كنى و از مجادله (مراء) بپرهيزى ، هرچند كه حق با تو باشد
7. در مجاورات و ارتباط كلامى با ديگران ، ابتدا به آن ها فرصت سخن گفتن دادن و آنان را برخود مقدم داشتن ، از نشانه هاى ديگر تواضع است و در جلب محبت و تاءليف قلوب تاءثير فراوانى دارد.
8. در پاره اى ازموارد، به جهت سكوت حاكم بر مجلس يا محفل دوستانه ، احساس سنگينى و دشوارى در فضاى ارتباط انسانى به وجود مى آيد، چنانچه فردبا طرح مطلبى سنجيده ، ديگران را به ارتباط كلامى تشويق كند يا در ادامه سخن ديگران مطبى بيفزايد در حقيقت عامل به تواضع مى باشد.
9. تذكر لغزش و اشتباه ، قبل از پايان درس ، از جانب معلم مى تواند معرف تواضع وى باشد. اگر معلم به طور ناگهانى متوجه بيان يا پاسخ صحيحى شد، بايد، هرچه زودتر - قبل از آن كه شاگردان و حاضران متفرق شوند - آن بيان و پاسخ صحيح را تذكر دهد
10. چنانچه در حين تدريس ، يكى از شاگردان اشكالى بر معلم وارد آورد و معلم آن اشكال را وارد ببيند يا سخن او را بر مطلب خويش از لحاظ عملى عاليتر ببيند، لازم است به جهت رعايت تواضع معلمى و حفظ صداقت آن را بپذيرد و به ديگران كه در كلاس حضور دارند، اعلام كند.
7. روش ساده زيستى 
سوگند به خدا كه على - عليه السلام - همانند بندگان مى خورد و همچون آنان مى نشست و به راستى پنج سال حكومت كرد، اما آجرى بر روى آجرى و خشتى بر روى خشتى نگذارد و زمينى از آن خود نكرد و سيم و زر به ميراث نگذاشت آن حضرت به مردم نان گندم و گوشت خورانيد، ولى خود به منزل شد و نان جو و زيتون و سركه تناول فرمود
يكى از شيوه هاى تربيتى كه هم در جهت تربيت نفس (خودسازى ) و هم درزمينه تربيت نفوس (تربيت اجتماعى ) كارآمد است ، روش ساده زيستى مى باشد. بررسى تحليلى زندگى پيامبران الهى و اولياى عظيم و شاگردان مكتب آنان ، گوياى واقعيتى مسلم و غير قابل انكار است كه آنان در حداقل زندگى و معيشت به سر مى بردند و هرگز چشمداشتى به مال دنيا و تنعم آن نداشتند.
امام خمينى از شخصيتهاى مورد نظر اين مبحث است ، ايشان چه در گفتار و چه در رفتار هرگز از اصول ساده زيستى كه مرام ايشان بود، لحظه اى فاصله نگرفتند، و در علم و عمل ملزم بدان بودند و در شاءن و منزلت حضرت على (ع ) مى نويسند:
حضرت امير (ع ) مى فرمايد (به حسب نقل ) كه شايد در سرحدات يك كسى گرسنه باشد، به خودش رنج مى دهد كه مبادا يك كسى از او گرسنه تر باشد، آن امير ماست او آقاى ماست ، امام ماست ، ما هى مى گوييم امام و اقتدا نكنيم به او، در كارها هيچ اقتدا نباشد. امام معنايش اين است ، شيعه معنايش اين است كه مشايعت كنند (از ايشان )
ساده زيستى در كلام امام خمينى (س )  
در اين بخش برگزيده اى از سخنان آن بزرگوار را در خصوص شيوه ساده زيستى ارائه مى كنيم :
شما مى بينيد كه بزرگترين افراد بشر انبيابودند و ساده ترين از همه هم آنها بودند. در عين حالى كه بزرگتر از همه بودند و همه ، آنها را به بزرگى مى شناختند، در عين حال ساده ترين افراد بودند، در وضع زندگى شان ، تمام انبيا، اين طور بودند و تاريخ همه آنها را نشان مى دهد كه با وضع بسيار ساده اى عمل مى كردند
اگر بخواهيد بى خوف و هراس در مقابل باطل بايستيد، و از حق دفاع كنيد و ابرقدرتان و سلاحهاى پيشرفته آنان و شياطين و توطئه هاى آنان در روح شمااثر نگذارد و شما را از ميدان به در نكند، خود را به ساده زيستن عادت دهيد و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهيزيد
نكته اى كه بايد تاءكيد نمايم ، مساءله ساده زيستى و زهدگرايى علما و روحانيت متعهد اسلام است كه من متواضعانه و به عنوان يك پدر پير از همه فرزندان وعزيزان روحانى خود مى خواهم كه از زى روحانى خود خارج نشوند و از گرايش به تجملات و زرق و برق دنيا كه دون شاءن روحانيت و اعتبار نظام جمهورى اسلامى ايران است ، پرهيز كنند

مردم بايد تصميم خود را بگيرند، يا رفاه و مصرف گرايى يا تحمل سختى و استقلال و اين مساءله ممكن است چند سالى طول بكشد ولى مردم ما يقينا دومين راه را كه استقلال و شرافت و كرامت است انتخاب خواهند كرد
به نمايندگانى راءى دهند كه ... طعم تلخ فقر را چشيده باشند
در مجلس ما يك نفر ازاشراف نيست ، همه از همين مردم هستند كه در بين بازار راه مى روند و از همين جمعيت هستند
افتخار انقلاب ما، حمايت از پابرهنگان است
محرومان ، ولى نعمت ما هستند
خير دنيا و آخرت در رسيدگى به حال محرومان است
و من مطمئنم كه ملت عزيز ايران ، يك لحظه استقلال خود را با هزار سال زندگى در ناز و نعمت ولى وابسته به اجانب و بيگانگان معاوضه نمى كند
آن روزى كه توجه اهل علم به دنيا شد و توجه به اين شد كه خانه داشته باشند چطور و زرق و برق دنيا - خداى نخواسته - در آنها تاءثير بكند، آن روز است كه بايد ما فاتحه اسلام را بخوانيم .
امام در مقايسه ميان نعمتها ونقمتهاى زندگى و چگونگى ارتباط آنها بايكديگر مى فرمايند:
قدرى فكر كن در حال اهل دنيا از سابقين تا اين زمان كه مى بينى ملاحظه كند. زحمتهاى آنها و رنجهاى آنها در مقابل راحت آنها چقدر زيادتر وبالاتر است ، در صورتى كه براى هر كسى هم راحتى و خوشى پيدا نمى شود
ساده زيستى در سيره امام خمينى  
شما ملاحظه كنيد كه يك نفر كه خليفه مسلمين است ، زمامدار امور است ، خليفه است ، اين چه وضعى داشته است ، در حالى كه خليفه است مى خواهد نماز جمعه بخواند، لباس زيادى ندارد، مى رود بالاى منبر، آن لباسى كه دارد حركت مى دهد - به حسب نقل - تا خشك بشود. دو تا لباس ندارد
زندگى امام خمينى مشحون از لحظه ها و حالاتى است كه در يك كلمه مى توان آن را به ساده زيستى تعبير كرد. گرچه نمى توان همه آن زيباييها و اخلاصها را كه در ساده زيستى امام نهفته بود به تصوير كشيد، ولى جا دارد كه برخى از آن نمونه هاى فراموش نشدنى را در اينجا، از زبان اطرافيان ، يادآورى كنيم :
هواى نجف بسيار گرم بود و در بعضى مواقع درجه حرارت از پنجاه درجه بالا مى رفت و انسان را كلافه مى كرد، روزى با چند نفر از برادران پيش ايشان رفته و گفتيم : آقا! اين گرما شديد است و شما هم مسن هستيد، همه مردم شبها به كوفه مى روند، آنجا هوايش بهتر است . شما هم به آنجابرويد، ايشان در جواب گفتند: من چطور براى هواى خوب به كوفه بروم ، در صورتى كه برادران من در ايران ، در زندان به سر مى برند
هنگامى كه امام در حومه پاريس به سر مى بردند و در ايران نفت كمياب شد و مردم از نظر گرم كردن خانه هاى خود در فشار بودند، امام فرمودند: من براى همدردى با ملت ايران ، اتاق خود را سرد نگه مى دارم .
يادم هست ، يك روز شخصى پيش امام آمد و درحالى كه عباى مندرس خود را نشان مى داد گفت : عباى من پاره است ، به من كمكى بفرماييد. امام دنبال عباى خود گشت و آن را به او نشان داد و فرمود: ببين عباى من هم پاره است
وقتى تلويزيون فرانسه ، زدگى ساده ايشان را براى مردم نشان ميدهد، مسيحيت و به خصوص آيين كاتوليك - كه دربار پاپ و تشريفات مجلل آن رامعرفى ميكند - تكان مى خورد و حركت پوينده تشيع مطرح مى شود.
آثار تربيتى ساده زيستى  
در بيان آثار ساده زيستى ، به چند مورد مهم كه عمدتا ماهيت اخلاقى و تربيتى دارد اشاره مى شود:
1. ساده زيستى موجب آن مى شود كه حتى حداقل دلبستگى به دنياى مادى در فرد به وجود نيايد تا او ارزشهاى معنوى و اخلاقى را بر هر چيز ديگرى ترجيح دهد.
2. مقاومت آدمى در برابر سختيها و دشواريهاى زندگى ، ظرفيت تحمل او را افزايش مى دهد و به نوبه خود در برابر مشكلات بزرگتر زندگى ، بهتر ايستادگى خواهد كرد.
3. بخش قابل توجهياز نگرانيهاى درونى ، ناشى از تعلقات مادى چگونگى تحصيل و نامگذارى آنهاست زمانى كه زندگى در سطح ساده اى تنظيم شود، اين بخش از نگرانيها نيز روح آدمى را آزار نخواهد داد و درنتيجه آرامش روحى وبهداشت روانى او بهتر تاءمين خواهد شد.
4. ساده زيستى ، انسان را از حالت محافظه كارى به حالت آزادگى متحول مى كند، زيرا در چنين صورتى (ساده زيستى )، هيچ عامل خوف و هراسى نمى تواند بر انسان بگذارد، چون كسى كه در نهايت ساده زيستى به سر مى برد، چيزى براى از دست دادن ندارد، لذا بى جهت نبود كه امام خمينى ، رمز ايستادگى در مقابل باطل را عادت كردن به ساده زيستى مى دانستند.
5. ساده زيستى ، در رشد قوه فهم و ذكاوت انسان نيز مؤ ثر است
در كتاب ملاصدرا، فيلسوف و متفكر بزرگ اسلامى اثر چند تن از دانشمندان بيگانه از جمله هانرى كربن آمده است : ملاصدار مى گفت : چون يك بخش از گناهان نتيجه پرخورى و شكم پرورى است ، بايد در صرف غذا امساك كردو همواره اين شعر سعدى را مى خواند:
اندرون از طعام خالى دار
تا در آن نور معرفت بينى
6. ساده زيستى ، فرصت و امكان همدلى و همدردى آدمى را با نيازمندان و مستمندان فراهم مى كند چه در اين صورت آنان با مشاهده ساده زيستى عالمان و دانشمندان و استادان ، نوعى تسلى خاطر مى يابند، و اينان نيز بيش از هر زمان مى توانند درد آشناى محرومان جامعه باشند
8. روش دوست يابى  
اى داوود به عقلا و بزرگان بنى اسرائيل بگو با مردم متقى و پرهيزكار معاشرت كنند واگر مردم متقى را نيافتند با علما هم صحبت شوند، اگر آنها را هم نيافتند با عقلا هم صحبت شوند، زيرا تقوا و علم و عقل هر سه درجاتى هستند كه در يك نفر كمتر يافت مى شود
انسان موجودى مدنى الطبع است و فطرتا اجتماعى و نيز به مناسبات مطلوب با ديگران نيازمند است . دوست و هم صحبت داشتن يكى از راههاى مناسب براى پاسخ به اين نياز است . ارزش ‍ دوستيها زمانى آشكار ميشود كه سختى و دشوارى تنهايى ها را درك كنيم . ولى بايد توجه داشت كه انتخاب دوستان يكدل و صميمى ، كار چندان آسانى نيست و دشوارتر از آن حفظ دوستيهاى موجود است .
در قداست دوستى و محبت ، همين كافى است كه خداوند تعالى ، رحمانيت و رحيميت را به خود اختصاص داده است . امام خمينى در اثر نفيس خود با عنوان چهل حديث ، روايت زير را نقل مى كند:
از براى رحمت صد جزء است كه يك جزء از آن در اين عالم نازل شده است و به آن يك جزء اين رحمتهايى كه در اين عالم است ، متحقق است مثل رحمت بين فرزند و والدين و امثال آن
جايگاه دوستى در تربيت  
جستجوى نسبت ميان دوستى و تربيت ، در حقيقت يافتن رابطه منطقى ميان اين دو پديده است . دوستى نقطه آغاز وانجام تربيت است ؛ به اين معنا كه مربى از شيوه دوست شدن با شاگرد بهره مى گيرد و او را به رشد و تعالى مى رساند كه در نهايت به دوستى با خداوند منجر مى شود
دوست شدن با ديگران به ويژه كودكان و نوجوانان ، گام اولى است كه راه را براى نفوذ در شخصيت آنان هموار مى كند. لذا معلمان و مربيانى كه از شيوه دوست شدن با شاگردان مدد مى گيرند، در كار خويش به توفيق بيشترى دست مى يابند. به همين ميزان ، والدينى هك از طريق دوستى و صميميت با فرزندانشان ارتباط برقرار مى كنند، از ساير والدين موفقترند.
به همين لحاظ امام صادق (ع ) ضمن حديثى مى فرمايند:
اگر كسى را دوست داشتى به خودش اظهار كن ، اين كار روابط دوستى را ميان شما استوار مى سازد
نكته مهم اين حديث ، به جريان انداختن احساسات وعواطف درونى و سرايت بخشيدن آنها بر زبان است ، زيرا هميشه ظاهر آدمى ترجمان كامل باطن او نيست و زبان واسطه اى در انتقال آنها از باطن به ظاهر است .
مطلب ديگرى كه جاى طرح آن است ، ميزان و كيفيت دوستى با ديگران است . در ميان خيل دوستان چه كسى را بايد بيشتر مورد محبت قرار داد؟
امام باقر (ع ) در پاسخ به اين سؤ ال مى فرمايند:
دوستانت را به اندازه تقوايشان دوست داشته باش
ويژگيهاى دوست مطلوب  
با توجه به تاءثيرات قطعى و غير قابل انكار دوست در شخصيت آدمى ، مى توان گفت كه انتخاب دوست ، در حقيقت انتخاب يك راه ، يك شخصيت و يك آينده است . حال بايد از ملاكها و معيارهاى انتخاب دوست سخن گفت .
پيامبر اسلام (ص ) فرمودند:
حضرت عيسى (ع ) به امت خود فرمود: با كسى مجالست (نشست و برخاست ) كنيد كه : 1. ديدارش شما را به ياد خدا بيندازد. 2.گفتارش بر علم و دانش شما بيفزايد. 3. كردارش شما را مشتاق آخرت كند 4. صالح و پرهيزكار باشد
حضرت على عليه السلام فرمودند:
سزاوار نيست از براى مرد مسلمان كه دوستى كند با فاسق ، زيرا كه او زينت ميدهد براى او عمل خود را و دوست مى دارد كه او نيز مثل خودش باشد و اعانت نمى كند او را بر امر دنيا و آخرتش و رفت و آمد با او ضرر و عيب است براى او
5. كيظم غيظ (خويشتندارى ) داشته باشد.
حضرت امام صادق (ع ) فرمودند:
هر كه سه بار از تو خشمگين شد و حرف زشتى نزد، با او طرح دوستى افكن
7. زيبايى و آبروى دوست را جمال خود ببيند و زشتى دوست را زشتى خود بداند.
8. دست يافتن به مال يا رسيدن به مقام ، روش دوستانه او را نسبت به دوست تغيير ندهد.
9.در زمينه رفاقت از آنچه و هر چه در اختيار دارد، نسبت به دوست مضايقه نكند.
10. دوست را در مواقع آلام و مصايب ترك نكند
نكته قابل تاءمل آن است كه اجتماع صفات مذكور، به ندرت در مردم يافت مى شود، لذا چنانچه برخى از ويژگيهاى مذكور نيز در شخص ‍ مورد نظر براى دوستى يافت شود، مى تواند براى آدمى كفايت كند و همزمان ، فرد نيز متقابلا در شخصيت خود، كفايتهاى لازم را براى دوستى ديگران فراهم آورد.
شيوه حفظ دوست  
شيوه دوست يابى متضمن دو مرحله است : يكى گزينش دوست مطلوب و ديگرى حفظ و نگهدارى او برخى از مردم در اولى موفقند، ولى در دوم ناكام و برخى ديگر در هر دو مرحله به كاميابى مى رسند براى حفظ و نگهدارى دوست ، ازحكما و دانشمندان سخنان بسيارى نقل شده است كه به منظور اختصار، صرفا از حضرت لقمان حكيم مطلبى را نقل مى كنيم . ايشان در سفارشهايى به فرزند خود مى فرمايد:
پسرجان ، در همنشينى با مردم ، بر خلاف رويه آنان رفتار نكن ، چيزى كه طاقت ندارند بر آنان تحميل مكن ، چه در اين صورت رفيقى كه بايد يار و ياور تو باشد، از تو كناره مى گيرد و در ميان جامعه تنها مى مانى ، نه رفيق همدمى دارى و نه برادر مددكارى ، چون تنها شدى بى پناه و ذليل مى شوى . در برابر كسى كه پوزش پذير نيست عذر نياور.
در كارها از آن كه دوست نمى دارد مزد بگيرد كمك نخواه ، چون آن كه مزد مى گيرد كار تو را چون كار خويش با جديت انجام مى دهد، آن مزد براى او سود دنياست ، و براى تو ذخيره آخرت ياران و برادرانى كه از آن ها كمك مى خواهى بايد اهل محبت باشند، به قدر كفاف خويش داشته باشند، آبرومند و عفيف باشند، در حضور شكرگزار و در غياب به ياد تو باشند.
پسرم ! زود رنج و بداخلاق و بى صبر نباش كه با اين صفاتا هيچ رفيقى برايت نمى ماند. خود را به صبر و تاءنى در كارها وادار

سعدى نيز در ضرورت حفظ دوستان مى گويد:
دوستى را كه به عمرى فرا چنگ آرند، نشايد كه به يكدم بيازارند.
سنگى به چند سال شد لعل پاره اى
زنهار تا به يك نفسش نشكنى به سنگ
آثار تربيتى معاشرت با نيكان  
يكى از انديشمندان مى گويد: كسى كه مى خواهد نقاش خوبى بشود، بايد سرمشقهاى عالى انتخاب و از روى آن مشق كند، همين طور هم كسى كه ميل دارد زندگانيش منزه و پاكيزه باشد، بايد بهترين اشخاص را سرمشق خود قرار دهد و آن قدر بكوشد تا به پاى آن ها برسد و حتى از آنها درگذرد
بايد اعتراف كرد كه به لحاظ گستردگى دامنه نفوذ تاءثير دوستيها در ساختمان اخلاقى انسان ، هرگز نمى توان آثار مترتب بر آنها را كامل بيان كرد، ليكن در حد مقدورات لازم است به برخى از مهمترين آنها اشاراتى داشته باشيم :
1. دوستى با خوبان ، آدمى را درشمار آنان قرار مى دهد
2. در صورت نفوذ و تاءثير شديد اخلاقى درست ، آدمى برتر از دوست به تعالى خواهد رسيد.
3. دامنه تجربه هاى آدمى در پرتو دوستيها وسيعتر عمق آن بيشتر ميشود.
4. دوستى با نيكان ، آدمى را در فن زندگى ، مبتحر و كارآمد مى كند.
5. مصاحبت نيكو، آدمى را در غلبه بر تنهايى كسل كننده يارى مى كند.
6. معاشرت صحيح نظر، و احساس مثبت ديگران را متوجه آدمى مى كند و درباره او جز به نيكويى داورى نخواهد كرد.
7. حسن نظر ديگران به چنين فردى ، اعتماد و اطمينان آنان را متوجه او مى سازد و راه را براى اعتماد متقابل باز مى كند.
8. چون شخصيت آدمى معدل و برايند شخصيت دوستان اوست ، لذا انتخاب دوستان خوب ، معدل شخصيت آدمى را بالا مى بردو بر اعتبار آن مى افزايد.
9.مجالست با نيكان ، موجب پرورش قوه عزم و اراده و حسن پيشرفت و تفوق بر طبيعت شخص مى شود.
10. غالبا روح آدمى در پرتو مناسبات اجتماعى تقويت مى شود و به طريق اولى در مراودات اجتماعى نيكو، روح به عاليترين درجه تقويت و نيرومندى خود مى رسد.
11. محدوديت فرصت آدمى براى آموختن ، موجب كه اين محدوديت در مناسبات و روابط دوستانه ، به نحوى جبران شود. بديهى است كه بخشى از آموخته هاى مورد نياز خود را از دوستان و اطرافيان كسب مى كنيم .
تاءثيرات معاشرت در كلام امام خمينى (س )  
امام به سان مربى اخلاق ، عرفان و تربيت جامعه ، در خصوص تاءثير مصاحبتها و معاشرتها نيز همانند ساير حوزه هاى انديشه و تفكر نظرهاى ارزنده بيان كرده اند. ايشان در بخشى از نامه عرفان خويش ‍ به فرزند بزرگوارشان مى نويسند:
از وصيتها(ى ) من كه در آستان مرگ ، و نفسهاى آخر را مى كشم به تو كه از نعمت جوانى برخوردارى ، آن است كه معاشران خود و دوستان خويش را از اشخاص وارسته و متعهد، و متوجه به معنويات و آنان كه به حب دنيا و زخارف آن گرايش ندارند و از مال ومنال به اندازه كفايت و حد متعارف پا بيرون نمى گذارند، و مجالس و محافلشان آلوده به گناه نيست واز خلاق كريمه برخوردارند، انتخاب كن كه تاءثير معاشرت در دو طرف صلاح و فساد اجتناب ناپذير است و سعى كند از مجالسى كه انسان را از ياد خدا غافل ميكند پرهيز نمايى كه با خوگرفتن به اين مجالس ممكن است از انسان ، سلب توفيق شود كه مصيبتى است جبران ناپذير
معاشرت و مجالست در سيره امام خمينى  
از عوامل ارزشيابى هر پديده اخلاقى ، توجه به آثار آن است به عنوان مثال ، در زمينه مجالستها، و آثار آن ، حضرت امام سجاد (ع ) مى فرمايند:
مجالس الصالحين داعية الى الصلاح
مجلسهاى افراد صالح و شايسته ، دعوت كننده به سوى شايستگى است .
يكى از ياران امام و بزرگان حوزه چنين مى نويسند: در آن زمان ، معروف كه حاج آقا روح الله ، جسله مذاكرات اخلاقى دارند، كه جوانان را مى سازند. به اين لحاظ من علاقه پيدا كردم در اين جلسات حاضر شوم ... خوب به ياد دارم اين است كه ايشان يك روز فرمودند: كسانى كه قدم در راه سازندگى خود برمى دارند، برايشان گاه يك روزنه هاى نورانيتى پيدا مى شود و اين روزنه ، هرچه بيشتر محافظت گردد، بيشتر مى شود
همين يار قديمى امام مى نويسند: از خصوصيات بارز ايشان كه از تواضعشان نشاءت مى گرفت ، اين بود كه ابتداى به سلام مى كردند، البته نه سلام به من ، بلكه به نوع افراد. ما از جلسات معمولى هم در حضور ايشان استفاده هاى اخلاقى مى كرديم
آيت الله بهاءالدينى در توصيف برخى از خصوصيات امام مى نويسند: در جلساتى كه با دوستانش داست ، هميشه دوستانش ‍ را جلو مى انداخت و خودش دنبال آنها مى آمد. با اين حركت از دوستانش تجليل مى كرد