تربيت اسلامى با تاكيد بر ديدگاههاى امام خمينى
دكتر محمد رضا شرفى
- ۵ -
توصيه ها و راهكارهاى تربيتى
به لحاظ اهميت خاصى كه اين روش در ساختن شخصيتهاى محكم و نيرومند نوجوانان و جوانان
دارد، برخى پيشنهاد وتوصيه هايى را كه در اين راه مفيد واقع مى شود، ارائه مى كنيم
:
1. شرح حالها و زندگينامه هايى از چهره هاى درخشان و پر فروغ فرهنگ اسلام و ايرانى
تهيه شود و با تاءكيد بر اين مطلب كه چه عواملى موجب الگو شدن آنان شد، در اختيار
نسل نوجوان و جوان جامعه قرار گيرد.
2. با توجه به ارزش ، اعتبار و ماندگارى فرهنگ مكتوب ، توصيه ميشود كه زندگينامه
هاى مذكور و به خصوص زندگينامه امام خمينى در چند سطح ويژه كودكان دبستانى ،
نوجوانان در دوره راهنمايى ، نوجوانان دبيرستانى ، جوانان دانشگاهى و عموم مردم با
ميانگين دانش عمومى ، تدوين ، تنظيم و توزيع شود تا آينده سازان ميهن اسلامى ،
الگوهاى خود را از متن فرهنگ خودى و متكى بر باورهاى الهى اخذ كنند.
3. در تدوين زندگينامه فرزانگان ، بر ارزشها، ويژگيها و رويكردهاى آنان تاءكيد
بيشترى به عمل آيد تا خود اشخاص ، زيرا در روش اسوه پردازى
تاءكيد اساسى بايد بر معيارها باشد تا مصداقها، نوجوانان و جوانان ، چنانچه ابتدا
معيارها را به درستى بشناسند، مى توانند به مصداقها دست يابند. ولى آشنايى صرف با
مصداقها، خطر از دست دادن معيارها را در پى دارد. اين گونه معيارها باگذشت زمان ،
دستخوش آسيبهايى نظير گذشت زمان ، تغيير و تحولها نمى شود.
4. همگام با معرفى و تبيين الگوها به جوانان و همزمان با آن ، ضرورى است به تقويت
تفكر انتقادى آنان نيز اهتمام شود، اين امر، مانع مطلق نگارى
شخصيتها و الگوها مى شود، زيرا به غير از ذوات مقدس اهل بيت - عليهم السلام - كه
معصوم هستند، ديگران حتى فرزانگان در معرض نقص و خطا مى باشند و به منظور پيشگيرى
از بدبينى و سوء برداشت نسل جوان ، تقويت تفكر انتقادى ، راهكار مناسبى تلقى مى شود
5. در معرفى ارائه الگوها به نسل جوان ، شايسته است به آنان بباورانيم تا سعى كنند
از كمالات ويژگيهاى برجسته الگوها، اگر مى توانند، قدمى فراتر نهند و به رشد و
تعالى بيشترى دست يابند.
امرسون مى گويد: استمرار در اعمال گذشته ، عفريت مغزهاى ،
كوچك است كه مورد ستايش سياستمداران ، فيلسوفان و كاهنان دون پايه قرار مى گيرد.
روح بزرگ با استمرار بر هيچ كار توانا نيست و اگر چنين كند بدان ماند كه با سايه
خودش بر ديوار سرگرم باشد.
6. تكريم مناسبتها و ايام الله و به ويژه بزرگداشت ولادت معصومان و بزرگان دين
واهميت دادن به ايام شهادت و رحلت آنان ، دريچه هايى از شناخت و معرفت فرزانگان را
به روح وقلب جوانان مى گشايد و آنان را در همانند سازى بهينه ، يارى مى بخشد. قرآن
كريم با تاءكيد بر همين امر مى فرمايد:
و من يعظم شعائر الله فانها من تقوى القلوب
هر كه بزرگ داشت شعارهاى خدا را همانند آن ، از پرهيزكارى دلهاست .
3. روش پرواپيشگى (تهذيب )
حضرت موسى (ع ) از حضرت خذر (ع ) پرسيد كه چه كرده اى كه من ماءمور شده ام از تو
تعلم كنم ؟ به چه چيز به اين مرتبه رسيده اى ؟ فرمود به ترك معصيت .
امام خمينى جهت تهذيب نفس مى فرمايند:
جناب عارف بزرگوار و شيخ عالى مقدار (حضرت آيت الله محمد على
شاه آبادى ) ما مى فرمودند كه مواظبت به آيات شريفه آخر سوره حشر از آيه شريفه
يا ايهالذين آمنوا اتقوا الله ولتنظر نفس ما قدمت لغد تا آخر سوره مباركه
با تدبر در معنى آنها در تعقيب نمازها و خصوصا در اواخر شب كه قلب فارغ البال است ،
خيلى مؤ ثر در اصلاح نفس است
تقوا را هم مى توان در جايگاه يك هدف تربيتى در نظر گرفت و هم به عنوان يك روش آن
را تلقى كرد. در حالت اول ، تقوا مقصود و مطلوب متربى محسوب مى شود، زمانى كه قرآن
كريم ، صريحا دعوت به پرواپيشگى مى كند، نظير اين آيه شريفه
ياايهاالذين آمنوا اتقواالله
يعنى اى ايمان آوردنگان ، تقوا پيشه كنيد در اينجا،
وصول به تقوا براى اهل ايمان ، يك هدف محسوب مى شود.
در حالت دوم تقوا، به مثابه شرط وصول به هدفى عاليتر تلقى مى شود و در حقيقت شيوه
دستيابى به غايتى متعالى است نظير آيه شريفه ان تتقوا الله
يجعل لكم فرقانا ، يعنى اگر پروا پيشه باشيد، خداوند براى شما نيروى تشخيص
(حق از باطل ) قرار خواهد داد. در اينجا اگر چه تقوا، خود، آرمانى مطلوب به شمار مى
آيد، ولى در راه رسيدن به فرمان (بينش تميز دهنده ) يك شيوه تلقى مى شود.
آثار تربيتى تقوا در قرآن
برخى از آثار تربيتى تقوا كه مورد نظر قرآن است ، عبارتند از:
الف - تقوا موجب نيروى تميز حق از باطل (تشخيص سعادت از شقاوت ) در آدمى مى شود.
يا ايهاالذين آمنوا ان تتقواالله يجعل لكم فرقانا
ب - تقوا موجب گشودن راه و خروج از دشواريهاست .
و من يتق الله يجعل له مخرجا
ج - تقوا موجب مى شود كه خداوند به انسان تعليم دهد.
واتقوا الله و يعلمكم الله .
د - تقوا موجب پاداشى بزرگ مى شود. وان تؤ منوا و تتقوا
لفكم اجر عظيم
ه- تقوا موجب مصونيت از مكرد دشمنان مى شود.
و ان تصبروا و تتقوا لايضركم كيدهم شيئا
و - تقوا موجب آسان شدن اموار مى شود
من يتق الله يجعل له من امره يسرا
ز - تقوا موجب مى شود كه فرزندان خرسال انسان زير دست ديگران نشوند
بديهى است كه آثار تربيتى تقوا به موارد فرق محدود نمى شود، بلكه اينها نمونه اى از
منشور كثير الاضلاعى است كه به مدد تقوا براى پرهيزكاران مهيا مى شود.
نكته ديگرى كه قابل ذكر است ، توجه به آثار تقواست كه اعم از آثار دنيوى (نظير آسان
شدن كار و راه خروج از مشكلات و مصونيت از كيد دشمنان ) و آثار اخروى (نظير اجر و
پاداش بزرگ ) مى باشد.
آثار تربيتى تقوا در منظر معصومان (ع
)
در كلام معصومان - عليهم السلام - واژه تقوا به طور چشمگيرى به وضوح و صراحت ذكر
شده است ، ولى در پاره اى از موارد به صراحت بيان نشده ، بلكه به مدد برخى عبارات
يا اصلاحات به آن اشاره غير مستقيم ، شده يا آثار آن بيان گرديده است . برخى از
آثار تربيتى تقوا در رويكرد معصومان - عليهم السلام - عبارتند از:
الف - خداوند نگهدارنده پرهيزكار است
ب - پرهيزكار احساس هراس و وحشت نمى كند
ج - ديگران از پرهيزكاران ، خوف پيدا مى كنند
د - درجه رستگارى و رهايى ، خوف پيدا مى كند
ه - سعادت ابدى حاصل مى شود
و - برترى و امتياز پرهيزكار بر ديگران تحقق مى يابد
ز - مركب راهوارى به سوى بهشت مهيا مى شود
ح - شرف بزرگوارى ) انسانى پرهيزكار
اثبات ميشود
نقش تربيتى تقوا در سير و سلوك
قبلا اشاره شد كه در مواردى از كلام معصومان ، واژه تقوا به صراحت ذكر نشده ولى
قراين و شواهد، حاكى از وجود مراتب تقواست ، در زير به نمونه هايى از اين قبيل مى
پردازيم :
الف - جوشش چشمه هاى حكمت
حكمت را سخن استوار و متين گفته اند. صدرالمتاءلهين در تعريف حكيم مى گويد:
حكيم ، كسى را گويند كه بدن براى روح او همچون لباس براى بدن باشد و هر وقت اراده
كند، روح را از بدن خلع كند
حكمت در بيان قرآن كريم به سان خير كثير آمده است :
يؤ تى الحكمة من يشاء ومن يوت الحكمة فقد اوتى خيرا كثيرا
.
حكمت دهد به هركس كه خواهد و آن را كه حكمت دادند، در حقيقت ، خير فراوانى به او
داده شده است .
از اين آيه كريمه معلوم مى شود كه خداوند، نعمت حكمت را به هر كس نداده است ، در
حديثى آمده است :
من اخلص لنا اربعين صباحا، جرت ينابيع الحكمة من قلبه على
لسانه .
كسى كه اخلاص ورزد براى خدا چهل
صباح چشمه هاى حكمت از قلبش به زبانش جارى شود.
نكته قابل تربيتى اين حديث ، استمرار و دوام بر عمل صالح است كه اگر انسان توفيق
يابد چهل روز خود را تحت مراقبت اخلاقى قرار دهد و هر عملى كه انجام دهد خالص براى
خداوند باشد، احتمالا اين امر براى او به صورت ملكه يا عادت استوار در مى آيد و
حاصل آن هم ، دريافت مقام حكمت از جانب پروردگار است .
ب - چشم گشودن به عالم ملكوت
رعايت جوانب تقوا، موجب مشاهده عالم معنا مى شود. در حديثى از پيامبر اسلام (ص )
نقل شده است كه فرمودند:
اگر زيادروى در سخن گفتن شما و هرزه چرانى در دل شما نبود،
هرچه من مى بينم ، مى ديديد و هر چه مى شنوم ، مى شنديد
استاد شهيد مطهرى در توضيح اين حديث مى نويسند: مى خواهد
بفرمايد، زمين دل شما مثل آن علفزارهاى بى در و حصار است كه هر حيوانى مى تواند به
آن جا راه پيدا كند و قدم بگذارد
در حديث ديگرى از امام صادق (ع ) نقل شده است كه مى فرمايند:
اگر نبود كه شياطين در اطراف دلهاى فرزندان آدم حركت مى
كنند، آن ها ملكوت آسمانها را ميديدند.
استاد مطهرى در توضيح اين حديث مى نويسند: از اين گونه
بيانات استفاده مى شود كه تقوا هم به طور مستقيم در بصيرت و روشن بينى روح مؤ ثر
است و هم به طور غير مستقيم ، تاءثير هواپرستى و از كف دادن زمام تقوا را در تاريك
شدن روح و تيرگى دل و خاموش شدن نور عقل ، بيان كرده است .
ج - نيل به كمالات ظاهرى
رابطه باطن و ظاهر انسان دربحث ديگرى به تفصيل ذكر خواهد شد. در اينجا به مناسبت ،
اشاره كوتاهى به اين امر مى شود:
حضرت امام صادق (ع ) مى فرمايند:
هرگاه كه باطن انسان اصلاح شد، ظاهر او قوى و نيرومند ميشود
د - تحقق انسان كامل
يكى از آرمانهاى تربيتى هر مكتب و نظام تعليم و تربيت ، تحقق انسان كامل است ونشانه
توانايى هر دستگاه تربيتى ، فعاليت رساندن انسان واقعى است
حضرت امام سجاد (ع ) در اين زمينه مى فرمايند:
انسان كامل و شايسته كسى است كه هواى نفس خود را پيرو اوامر
الهى قرار دهد
عنصر تقوا در سيره امام
امام در راءس همه كمالات اخلاقى به تقوا توجه عميقى داشتند و آن رابه عنوان يك هدف
تربيتى به والدين توصى مى كردند و خودنيز در عمل پايبند به تقوا بودند. بيان مواردى
در اين خصوص ، به منزله جلوه هاى از شخصيت اخلاقى ايشان است :
يك روز در نجف كه امام براى نماز به مسجد تشريف مى بردند، خانم محترمى در حالت
هيجان به سوى ايشان آمد و مى خواست پاهاى امام را ببوسد كه آقا خيلى ناراحت شدند.
شخص عربى كه در كنار امام بود به آن خانم كمك كرد تا از روى زمين بلند شود، امام
خطاب به آن خانم فرمودند: "دخترم اهل كجا هستى ؟ " گفت : "ايرانى ام واهل شهر قم
هستم . " امام فرمودند: خدا خيرتان بدهد، شما برويد و فرزندان خوب و برومند و با
تقوا تربيت كنيد كه براى آينده مفيد است
يكى از جلوه هاى تقوا، شيوه برخوردبا مخالفان فكرى و اعتقادى است . نقل مطلب زير از
زبان يار و دوست دوران طلبگى حضرت امام ، خواندنى و نكته آموز است :
به خاطر دارم كه من در مدرسه دارالشفا بودم ، اهل علمى بودم كه از مدرسه فيضيه به
داراشفا مى آمد. تا حجره من كه پيش مى آمد، ديگر جلوتر نمى رفت و حتى حاضر نبود
چشمش به امام و حجره امام بيفتد. به سختى با فلسله و عرفان و افكار و انديشه هاى
امام ، مخالف ، بود وقتى كه در جلسه اى خدمت امام گفتند كه : فلان كس نسبت به شما
چنين نظرى دارد وگاه عليه شما صحبت مى كند، امام با بزرگوارى فرمودند: آنچه راجع به
من است ، از او مى گذرم ، اميدوارم كه غيبتها و تهمتهاى او سبب شده باشد كه خداوند
از خطاهاى من هم بگذرد و او را هم هدايت نمايد.
مورد ديگرى كه درباره ميزان توجه امام به مسايل مالى و نحوه هزينه كردن آن مى تون
بيان كرد از خاطرات آيت الله فاضل لنكرانى ، نقل مى شود ايشان مى گويند:
در ارتباط با تقواى حضرت امام - قدس سره الشريف - ماجراى
ديگرى را نيز به ياد دارم كه حاج آقا مصطفى براى من تعريف كرده بودند، ايشان
فرمودند: روزى براى طلبه اى نزد امام وساطت كردم تا پولى را بگيرم و به آن طلبه
بدهم ، امام به وساطت من ترتيب اثر ندادند... (براى بار دوم و سوم نيز وساطت كردم )
امام در جواب فرمودند: " مصطفى ! اين كمد و گنجه اى كه مى بينى و اين پول هم در
آنجاست ، اين هم كليداين گنجه است ، من اين كليد را در اختيار تو مى گذارم تا هرچه
مى خواهى از آن پول بردارى و به اين طلبه بدهى ، مانعى ندارد ولى به يك شرط و آن
شرط اين است كه جهنمش راهم بايد خودت بروى ، من ديگر حاضر نيستم به اين طلبه روى
عدم لياقتى كه در او وجود دارد، پول سهم امام بدهم ، اما اگر تو حاضرى كه جهم
راتحمل كنى ، اين پول و اين گنجه و اين كليد در اختيار تو.
آثار تربيتى تقوا در نگاه امام خمينى
(س )
الف - تقوا، مقدمه سلوك
گرچه ، پرهيزكاران واجد درجاتى از كمال هستند، ولى براى رسيدن به كمالات بالاتر،
تقوا، مقدمه محسوب مى شود. امام در يكى از گفتارهايشان به اين نكته اشاره دارند.
... و افضل از هر چيز و مقدم بر هر مقصد ومقدمه پيشرفت و راه
منحصر مقامات و مدارج انسانيه ، اين دو مرحله (ايتان به مصلحات وپرهيز از مضرات )
است كه اگر كسى مواظبت به آنها كند از اهل سعادت و نجات است و مهمترين اين دو تقواى
از محرمات است و اهل سلوك نيز اين مقام را مقدم شمارند
ب - تقوا عامل اصلاح حوزه و دانشگاه
در رويكرد امام ، حوزه و دانشگاه از اهميت والايى برخوردارند و اين دو مركز بزرگ
انسان ساز، زمانى مى توانند به ايفاى نقش ارزنده شان قيام كنند كه مهذب باشند.
اگر تهذيب در كار نباشد، علم توحيد هم به درد نمى خورد،
العلم هو الحجاب الاكبر هرچه انباشته تر بشود علم ، حتى توحيد كه بالاترين
علم است ، انباشته بشود، در مغز انسان و قلب انسان ، انسان را اگر مهذب نباشد، از
خداى تبارك و تعالى دورتر مى كندبايد كوشش بشود و در اين حوزه هاى علميه ، چه حال و
چه بعدها كوشش بشود كه (طلاب ) رامهذب كنند. در كنار علم و فلسفه و امثال اينها،
حوزه هاى اخلاقى حوزه هاى تهذيب باشد، و حوزه هاى سلوك الى
الله تعالى
ايشان در ادامه بحث مى فرمايند:
شما مى دانيد كه مرحوم شيخ فضل الله نورى را كى محاكمه كرد؟
يك معمم زنجانى ، يك ملاى زنجانى محاكمه كرد و حكم قتل را، او صادر كرد. وقتى معمم
، ملا، مهذب نباشد، فسادش از همه كس بيشتر است .
و در خصوص دانشگاه مى فرمايند:
دانشگاه را يك مركزى درست كنند كه مركز علم و تهذيب باشد، كه
همه تخصصها در خدمت خود كشور باشد نه اينكه متخصص بشود و با آن تخصصش ما را به دامن
آمريكا بكشد، هرچه متخصص تر، بدتر
و در ادامه مطالب چنين مى افزايند:
دانشگاه دو راه دارد: راه جهنم و راه سعادت ، راه ذلت و
مسكنت و نوكرمآبى و امثال آن ها و راه عظمت وعزت و بزرگ منشى
ج - تقوا لازمه تربيت صحيح
به طور عموم تربيت را معادل با تعليم مى گيرند و امتيازى ميان آنها قايل نمى شوند،
ولى در حقيقت ، تربيت اعم از تعليم ، است . لذا چه بسا مى شود افرادى از درجات علمى
خوبى برخوردارند، ولى از حيث اخلاقى رشد نكرده اند. امام ، اين موضوع را با ظرافت و
باريك بينى خاصى بيان كرده اند:
ساده انديشى است كه ما گمان كنيم كه فقط تخصص ميزان است و
علم ميزان است ، علم الهى هم ميزان نيست ، علم توحيد هم ميزان نيست ، علم فقه و
فلسفه هم ميزان نيست . هيچ علمى ميزان نيست . آن علمى ميزان است و آن عملى براى
بشر، سعادت است كه تربيتى در آن باشد، كه از مربى القا شده باشد، از كسى كه تربيت
الهى شده است القا بشود به بشر
د - تقوا و الطاف خاصه حق
از مواردى كه به انسان لياقت و درك الطاف خداوند را مى بخشد، تقواست . امام در اين
خصوص چنين متذكر مى شوند:
پس تقوا از محبت نفس نمايد و متقى از توجه به خود و خودخواهى
شود و اين مقامى است كه شامخ و رفيع و اول مرتبه حصول رواج ولايت است و حق تعالى او
را در كنف لطف خود جاى دهد و از او دستگيرى فرمايد، ومورد الطاف خاصه حق شود.
4. روش بهره گيرى از عواطف
در حديثى قدسى آمده است كه :
اى داوود، هر بنده اى كه مرا دوست بدارد و من از قلب او اين
محبت را ببينم چنان او را دوست مى دارم كه كسى بر وى سبقت نگرفته باشد
امام صادق (ع ) در معنى و حقيقت دين چنين گفته اند:
هل الدين الاالحب
آيا دين جز محبت چيز ديگرى است .
چنانچه شخصيت آدمى را متشكل از لايه هاى متحد المركزى بدانيم ، عواطف ، لايه زيرين
و بنيادى وجود او را تشكيل ميدهد. بى مناسبت نيست كه برخى از اهل لغت ، واژه
انسان را برگرفته از ماده انس و به معناى
موجودى كه نياز دارد با ديگران الفت گيرد، مى دانند.
قرآن كريم به منظور تجلى آثار عطوفت در جوامع بشرى ، پيامبر اسلام (ص ) رانمونه مى
آورد و مى فرمايد:
لقد جائكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم ، حريص عليكم
بالمؤ منين رؤ وف رحيم
همانا پيامبرى به جانب شما آمد كه از شماست و از فرط محبت و نوع پرورى ، فقر و
پريشانى و جهل و فلاكت شما، او را سخت مى آيد و بر آسايش و نجات شما حريص وبه ايمان
آورندگان رؤ وف و مهربان است .
مطلب قابل توجه آن است كه كه ازصفات آن رسول گرامى ، غصه خوردن ايشان براى نجات امت
، يعنى يك ويژگى تربيت عاطفى ذكر مى شود.
امام خمينى (س ) در بحث ازتلاس بى وقفه انبيا مى فرمايند:
رسول اكرم (ص ) براى اين غصه مى خورد كه چرا بايد اين بشرى
كه فطرتا بايد فطرت سالم داشته باشد، چرا بايد اين طور باشد
قرآن وعواطف بشرى
مورد ديگرى كه قرآن از روش بهره گيرى عاطفى استفاده مى كند تا بشر به پرواپيشگى روى
آورد، آيه مباركه زير است :
و بايد بندگان از مكافات عمل خود بترسند (وبا يتيمان مردم
نيك رفتار باشند. كسانى كه مى ترسند كودكان ناتوان از آن ها باقى بمانند و
زير دست مردم شوند، پس بايد از خدا بترسند و سخن به اصلاح ودرستى گويند
اين آيه شريفه حداقل بر چند واقعيت انسان وتربيتى مبتنى است :
الف - انسان در هر حال ، به فرزند، خود دلبستگى و علاقه دارد و شايد اين نوع محبت
در ميان تنوع فراوان عواطف بشرى ، در راءس آنهاواقع است .
ب - به لحاظ وجود اين نوع عاطفه والد - فرزندى هر
پدر ومادرى از اينكه فرزندانى ناتوان از آنها باقى بماند و زير دست ديگران قرار
گيرد، به شدت نگرانند.
ج - چون اين نگرانى شديد است ، ناگريز آن ها والدين
سعى دارندكه راههايى را جستجو كنند تا از بروز چنين پيشامدى جلوگيرى نمايند.
د- قرآن كريم با استفاده از تحريك عاطفى والدين ، راه پيشگيرى از پديده مذكور را در
دو عمل ؛ يعنى پرواپيشگى و
سخن درست و استوار بيان مى كند.
ه - تجسم چنين وضعيتى براى انسان ، زمينه اى است كه مردم موقعيت كودكان يتيم را
درك كنند و نسبت به آن ها حسن رفتار را داشته باشند.
قرينه هاى عاطفى در كلام معصوم (ع )
توجه به اين واقعيت كه وجود معصومان (ع ) براى جامعه بشرى ، مشحون از لطف وعنايت
الهى است و علاوه برآن ، جوهر كلام آنان و انگيزه علمشان چيزى جز محبت و رحمت نسبت
به امت نيست ، ما را بر آن مى دارد كه گزيده هايى از سخن و سيره آن بزرگواران را كه
ناظر به زمينه هاى تربيتى و اخلاقى است ، در اين مقال بياوريم :
پيامبر خدا(ص ) فرمود: خداوند (عزوجل ) رحيم است و هر رحيمى
را دوست دارد
علامه حلى در رساله سعديه از پيامبر(ص ) نقل كرده است كه آن حضرت فرمود:
سوگند به كسى كه جانم به دست اوست ؛ خداوند رحمتش را جز بر
كسى كه رحيم است نمى نهد گفتند: اى رسول خدا، آيا همه ما رحيم و مهربان
هستيم ؟ پيامبر فرمود:
رحيم آن كسى نيست كه تنها به خود و خانواده اش مهربانى كند،
بلكه رحيم آن است كه بر مسلمانان رحم و به ايشان مهربانى كند و پيامبر(ص )
فرمود: خداى تعالى گفته است : اگر خواهان رحمت من هستيد، پس
به ديگران مهربانى و رحم كنيد
رسول خدا(ص ) فرمود: خداوند رحمان به رحم كنندگان ، رحم مى
كند. رحم كنيد به آنان كه در زمين هستند تا رحم كند به شما، آن كه در آسمان است
و آن حضرت فرمودند: فرزندان خود را بسيار ببوسيد، زيرا براى
شما در هر بوسيدن درجه اى است
احاديث مذكور، بيانگر رابطه معنى دار ميان ارائه لطف به بندگان براى جلب محبت حق
تعالى است ، در واقع اولى شرط لازم براى ظهور دومى است و نكته ديگرى كه از آن ها
استنباط مى شود اين است كه خداوند در حقيقت به بندگان آن قدر لطف دارد كه شرط محبت
به برخى از آنها را اثبات آنان در حق بندگانش مى داند.
روش عاطفى در سيره معصومان (ع )
در زندگى پرفراز و نشيب اهل بيت - عليهم السلام - نمونه هاى برجسته اى در روش عاطفى
با ديگران به ويژه كودكان و نوجوانان به چشم مى خورد كه براى رعايت اختصار، به
چندمورد از آن اكتفا مى كنيم :
رسول اكرم (ص ) نشسته بودند حسن وحسين - عليهماالسلام - وارد شدند. حضرت به احترام
آنها از جاى برخاست وبه انتظار ايستاد كودكان در راه رفتن ضعيف بودند، لحظاتى چند
طول كشيد، اما آنها نرسيدند. رسول اكرم (ص ) به طرف كودكان پيش رفت و از آنان
استقبال نمود، بغل باز كرد، هر دو را بر دوش خود سوار كرد و به راه افتاد و مى
فرمود: فرزندان عزيز، مركب شما چه خوبى مركى است و شماها چه سواران خوبى هستيد
رسول اكرم (ص ) در معيت اصحاب خود از منزل خارج شدند. وقتى حسين (ع ) را ديدند،
دستهاى خود را باز كرده و از اصحاب جدا شدند به طرف فرزند رفتند تا او را بگيرند،
كودك خنده كنان اين طرف و آن طرف مى گريخت و رسول اكرم (ص ) نيزخندان از پس او
بودند، بچه را گرفتند، دستى زير چانه او ودست ديگر پشت گردن او نهادند لب بر لبش
نهاندند و او را بوسيدند.
زمانى كه رسول اكرم (ص ) از سفرى مراجعت مى فرمودند و در رهگذر با كودكان مردم
برخورد مى كردند به احترام آنها مى ايستاند، سپس امر مى فرمودند كودكان را مى
آوردند و از زمين بر ميداشتند و به آن حضرت مى دادند. رسول اكرم بعضى را در بغل مى
گرفت و بعضى را بر پشت و دوش خود سوار مى كرد و به اصحاب خويش ميفرمودند، كودكان
را در بغل بگيريد وبر دوش خود بنشانيد. اطفال از اين صحنه مسرت آميز بى اندازه
خوشحال ميشدند و از شادى ونشاط در پوست خود نمى گنجيدند، اين خاطرات شيرين را هرگز
فراموش نمى كردند، چه بسا پس از مدتى دور هم جمع مى شدند و جريان را براى يكديگر
بازگو مى كردند و در مقام افتخار و مباهات يكى مى گفت كه پيامبر(ص ) مرا در بغل
گرفت و تو را بر پشت خود سوار مى كرد، ديگرى مى گفت كه پيامبر(ص ) به اصحاب خود امر
كرد تو را بر پشت خود بنشانند
تجزيه و تحليل تربيتى
از بررسى موارد مذكور چنين درمى يابيم كه :
O ملاطفت با كودكان وخوشحال كردن آنان در نظام تربيتى اسلام ، موضوعيت دارد، و از
اهميت زيادى برخوردار است .
O بوسيدن كودكان ، بازى كردن باآنان و احترام به شخصيتشان ، خاطرات عميق و خوشايندى
در ذهن و روح آنان ايجادمى كند.
O پيوند خاطرات خوشايند و تجربه هاى اخلاقى و تربيتى در دوران كودكى ، زمينه رابراى
نفوذپذيرى شخصيت آنان در سالهاى نوجوانى و جوانى مهيا مى كند.
جلوه هاى تربيت عاطفى در كلام امام
خمينى (س )
گرچه تربيت عاطفى ، نمودارهاى مستقيم ، و آشكارى دارد همچون بازى كردن با كودكان ،
بوسيدن آنان و احترام گذاشتن به شخصيتشان ، با اين حال برخى از جلوه هاى روش تربيت
عاطفى ، از جنبه غير مستقيم بهره مى جويد. به عنوان نمونه ، احساس مسؤ وليت در
قبال ديگران ، حس تعاون وهمراهى و نيز از خودگذشتگى در راه آرمانى ، متعالى ، همگى
برخاسته از احساس محبت و عشق نسبت به ديگران و در جهت محبت الهى قرار دادن آنهاست
.
سخن و سيره امام ، مشحون از جلوه هاى مستقيم و غير مستقيم تربيت عاطفى است در
تعابير آن بزرگوار عبارتهاى آشنايى نظير:
اگر به من بگويند خدمتگزار، بهتر از اين است كه بگويند رهبر
آن ها...(امت ) ما را خدمتگزار خود مى دانند، از اين جهت به
ما علاقه دارند، كمااينكه من به آنان علاقه دارم .
به ايران مى روم تا در ميان ملتم باشم ، و هر چه بر سر آنان
مى آيد، بر سر من هم بيايد
توده محروم مردم ، ولى نعمت ما هستند
من به همه شما (ايتام ) ارادت دارم ، اخلاص دارم ، محبت دارم
، دوستى دارم ، شماها از خود من هستيد و من از خود شما
من از همه شما جوانهاى عزيزم و از همه كسانى كه در راه اسلام
دارند فداكارى مى كنند، تشكر مى كنم
من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به شما عزيزان (اعضاى
بسيج ) كه عزيز اسلام هستيد، عزيز پيغمبر اسلام (ص ) هستيد، عزيز حضرت ولى امر (عج
) هستيد، به شما توفيق عنايت كند كه در راه اسلام ، در راه ميهن خودتان جديت كنيد
اين جوانها، جوانهايى ، بچه هايى كه پيش شما(فرهنگيان )، اين
جوانهايى كه مى آيند، اينها فرزندان شما هستند يك تربيت ، با محبت وهمان طورى كه
فرزند خودتان را مى خواهيد تربيت بكنيد، اينها را هم همان طور ان شاءالله تربيت
كنيد
جذبه هاى عاطفى امام خمينى
معمولا شخصيتهاى برجسته تاريخ ، از جهات مختلفى از ديگران مستثنى هستند. اين جهات ،
شامل آرمانها ادراك معنوى ، صلابت و استوارى ، رقت قلب و حس همدردى ، مى شود، به
گونه اى كه در پاره اى از اوقات جامع اضدادند. در اين بخش فقط به نمونه هايى از
سيره عاطفى امام خمينى اشاره مى كنيم :
يكى از همراهان امام در دوران مبارزه مى نويسد: دنيا مى داند
كه امام مظهر صلابت و استوارى است ، ولى براى آدمهاى يك بعدى و كسانى كه از اسلام
وايمان به خدا دور هستند، شايد قابل تصور نباشد كه يك انسان در عين صلابت و استوارى
در راه اهدافش و سرسختى و انعطاف پذيرى در برخورد با موانع و دشمنانى كه بر سر راه
هدف او قرار دارند، چگونه مى تواند در صحنه اى ديگر مظهر رقت قلب ، عاطفه و محبت
باشد
ايشان در ادامه گفتار خود مى افزايد: انسانى كه در مرگ فرزند
عزيز و ارشدش طبق دستخط خود ايشان ميوه دل و روشنى ديده پدر
بوده است گريه نكرد و فقط وقتى مطلع شد گفت (انالله و انااليه راجعون )...
ولى همين امام را كسى نديده است كه ذكر مصيبت امام حسين - عليه السلام - و يا حضرت
زهرا - سلام الله عليها - و ديگر ائمه معصومين - عليهم السلام - را بشنود و گريه
نكنند
يكى ديگر از ياران آن بزرگوار مى نويسد:
يكى از خصوصياتى كه ايشان دارند، اين است كه خيلى عاطفى
هستند و در عين حالى كه ايشان در بعضى مواقع قاطعيت زيادى نيز دارند، آنقدر داراى
عطوفتند كه اگر يكى از ما به زندان مى رفت و با مسايلى در عراق (زمانى كه حضرت امام
به صورت تبعيد در عراق تشريف داشتند) پيش مى آمد، هميشه از وضع او سؤ ال مى كردند و
تا موقعى كه مساءله حل نمى شد؛ ايشان راحت نبودند،يك بار وقتى من از زندان سعودى
برگشته بودم ، خدمت ايشان رسيدم ، امام فرمودند كه من هر شب در حرم به ياد شما بودم
و دعا مى كردم
روزى كه امام مى خواستند به پاريس بروند و ما را از مرز كويت برگردانده بودند،
ايشان در فرودگاه گفتند كه من از ديشب تا به حال ناراحت شما بودم
در مدت اقامت امام در نوفل لوشاتوى فرانسه ، خاطرات زيادى از كسانى كه ملازم ايشان
بوده اند نقل شده است كه به ذكر دو نمونه اكتفا مى كنيم .
يكى از ملازمان ايشان نقل مى كند: يك شب به علت كمبود جا در
آشپزخانه خوابيدم ، امام كه موضوع را فهميده بودند، فرمودند:
چون شما در آشپزخانه خوابيده بوديد و امكان داشت سرما بخوريد، شب خوابم نبرد
اين نكته بسيار مهم است كه ايشان حتى در چهار شب استراحتشان هم به ديگران فكر مى
كردند و خود را فارغ از مسايل آنها نمى دانستند.
خاطره ديگرى كه از آن بزرگوار نقل ميشود چنين است روزى بر
حسب اتفاق كه تعداد مهمانان منزل امام زياد شده بود، پس از صرف غذا و جمع كردن ظروف
، ديدم كه امام به آشپزخانه آمدند، چون وقت وضو گرفتنشان نبود، از علت آمدن ايشان
سؤ ال كردم .
ايشان فرمودند: چون ظروف امروز زياد است ، آمدم كمكتان كنم
اين مطلب براى من خيلى غير مترقبه بود، چرا كه ما، در ايران بعضى از مردها را مى
بينيم كه در خانه مثل مهمان هستند، مى نشينند و منتظرند كه خانم تمام كارها را
انجام بدهد
مواردى از سيره امام در زمينه هاى عاطفى مربوط به دوران تبعيد ايشان در نجف اشرف ،
نقل مى شود.
يكى از همراهان ايشان مى نويسند: هواى نجف بسيار گرم بود و
در بعضى مواقع درجه حرارت از پنجاه درجه بالاتر مى رفت و انسان راكلافه مى كرد.
روزى همراه با چندنفر از برادران ، پيش ايشان رفتيم و گفتيم :
آقا! اين گرما شديد است .شما هم مسن هستيد؛ همه مردم شبها به كوفه مى روند. آنجا
هوايش بهتر است ، شما به آنجا برويد. ايشان در جواب گفتند:
من چطور براى هواى خوب به كوفه بروم ، در صورتى كه برادران من در ايران ، در زندان
به سر مى برند
امام در پاسخ به بعضى از مغرضان كه ايراد گرفته بودند، چرا امام در زمان نزديك شدن
به آسمان ايران گفته بودند: هيچ (احساسى ندارم ) فرمودند: چقدر بى انصافند! من نسبت
به عواطف و احساسات و فداكاريهاى مردم در سخنرانى فرودگاه گفتم كه اين همه عواطف و
احساسات بر دوش من سنگينى مى كند و من نمى توانم پاسخ آن را بدهم ليكن راجع به خاك
ايران هيچ گونه احساسى ندارم ، زيرا براى من خاك ايران و عراق و كويت يكسان است .
توصيه تربيتى
اينك براى حصول نتيجه بهتر توصيه هايى چند خطاب به والدين و مربيان بى مناسبت نيست
.
لازمه توفيق در تربيت عاطفى ، پرورش قلب و دلى مهربان است ، زيرا قلب خاستگاه كلام
و رفتار آدمى است . به اين منظور بايد قلبى را تربيت كرد كه محبت عالم هستى را در
خود جاى دهد، نه فقط محبت خانواده اش را.
آنچه در قلب و درون آدمى مى گذرد، هميشه براى ديگران قابل درك و دريافت نيست ، براى
حصول اطمينان از اين جهت ، ضرورى است آدمى محبت خويش رابه ديگران به ويژه همسر و
فرزندانش ، ابراز و اظهار كند.
برقرارى مناسبات عاطفى با ديگران به دو شيوه مستقيم و غير مستقيم انجام مى گيرد. در
شيوه مستقيم ، از عبارات و واژه هاى مطلوب بهره گرفته مى شود، در شيوه غير مستقيم
با عواملى همچون احساس مسؤ وليت ، حس تعاون (مشاركت ) مصلحت انديشى ، شخصيت دادن و
نظاير آنها مواجهيم .
در تربيت عاطفى ، تلاش اصلى بايد بر اين موضوع متمركز شود كه با طرف مقابل ( شاگرد،
فرزند) فصل مشتركهايى پيدا كرد و از آن ها براى اثبات عواطف و صميميت بهره جست .
فصل مشتركهاى عاطفى ، زمينه اى براى نفوذ در اعماق شخصيت طرف مقابل است تا از اين
طريق بتوان دست به كار تحولات روحى و ذهنى مناسب شد و او را از مرز انسان موجود به
انسان مطلوب ، تعالى بخشيد.
روش تكريم
آورده اند كه يعقوب ليث بيمار شد. در معالجه او اطباى حاذق بذل جهد نموده ، عاقبت
به عجز اعتراف نمودند. به اركان مملكت گفتند كه اين درمان ازعهده ما خارج است و
بايد به دعاى مشايخ بزرگ و همت افاضل روزگار توسل نمود، شايد كه اين مرض به بركت
انفاس ايشان بهبودى يابد. به سهل بن عبدالله تسترى ، المتاس نمودند تا در حق
يعقوب دعايى فرمايد، سهل دست به دعا برداشت ، گفت : بار خدايا، ذلت معصيت او رابه
او نمودى ، عزت طاعت بندگان خويش را نيز به وى بنما، آن گاه به يعقوب فرمود:
زندانيان را آزاد كن تا خداوند تعالى تو را شفا دهد. يعقوب دستور داد تا جميع
زندانيان را آزاد كردند، همان شب مرض او رو به بهبودى نهاد
روش تكريم منزلت ، بر غريزه حب ذاتى مبتنى است و اين غريزه در حد طبيعى ، موجب مى
شود كه آدمى از خود، زندگى ، سلامتى و دارايى اش و آنچه متعلق به اوست ، صيانت و
محافظت به عمل آورد، لذا اگر اين غريزه از حد طبيعى فراتر نرود و منجر به خودخواهى
و خود برتربينى نشود، براى اعتدال وجود انسان ضرورى است .
كرامت در نگاه قرآن
در قاموس قرآن آمده است : الكرم ضد اللئام يعنى
كرامت ضد دنائت (پستى ) است و كريم به معناى نفيس و عزيز مى باشد و يكى از صفات حق
تعالى است كه در آيه
فان ربى غنى كريم آمده است .
راغب اصفهانى در توضيح واژه كرامت مى نويسند: كرم اگر وصف
خدا باشد، مراد از آن ، احسان و نعمت آشكار خداست و اگر وصف انسان باشد، تمام اخلاق
و افعال پسنديده است . به كسى كريم نگويند، مگر بعد از آنكه آن اخلاق و افعال از وى
ظاهر شود
قرآن به منظور نشان دادن كرامت انسان ، ابتدا به خلقت وى اشاره مى كند و مى فرمايد:
فتبارك الله احسن الخالقين و چون اصل همه خير و
نيكى ، خداوند تعالى است ، به همين جهت در قرآن ، نسبت تبارك به خود داده است و
احتمالا منظور اين است كه انسان آن اندازه اى داراى كرامت است كه فقط در زمينه خلقت
او خداوند تبارك و تعالى به خود تبريك گفته است . آيه ديگرى كه صراحتا دلالت بر
كرامت انسان دارد، ولقد كرمنا بنى آدم است كه انسان
برگزيده مخلوقات الهى است و خداوند ساير مخلوقات را مسخر او گردانيده است .
از مواردى ديگر كه به كرامت انسان اشاره شده است ، در تبيين ويژگيهاى (عبادالرحمن )
يا بندگان حق تعالى است كه از جمله خصوصيات آن ها اين است كه :
و اذ مروا باللغو مروا كراما چنانچه به سخن بيهوده (لغو) برخورد كنند،
بزرگوارانه مى گذرند. يكى از هدفهاى قرآن كريم از بيان كرامات انسان اين است كه او
جايگاه و منزلت خويش را در جهان هستى درك و به منظور حفظ چنين موقعيتى ، خود را از
آلودگيهاى اخلاقى حفظ كند.
كرامت در نگاه معصوم (ع )
كرامت معمولا با واژه هايى همچون
عزت و عزت نفس به يك معنا و مفهوم به كار مى
رود. در اين بخش به منظور تبيين كامل بحث ، به مواردى از احاديث و روايات معصومين
(ع ) اشاره مى كنم .
امام باقر (ع ) فرمودند:
خداوند به مؤ من سه خصلت عنايت كرده است : عزت در دنيا و
آخرت ، رستگارى در دنيا و آخرت و هيبت در دل ستمكاران
امام صادق (ع ) فرمودند:
به درستى كه خداوند، پيغمبر خود را به مكارم اخلاق اختصاص
داد، بنابراين شما بايد نفوس خود را بياموزيد، اگر آن مكارم در شما وجود داشت ،
خداى را سپاسگزارى كنيد و ازدياد آنها را از وى بخواهيد، آن گاه حضرت اخلاق را به
ده خلق بدين قرار بر شمرد: يقين ، قناعت ، صبر، شكر، حلم و حسن خلق ، سخاوت ، عبرت
شجاعت و مروت
پيامبر(ص ) با بيان عبارت شريفه بعثت لاتمم مكارم الاخلاق
هدف اصلى رسالت خويش را تكميل كرامتهاى اخلاقى بيان فرموده اند. و حضرت امام سجاد
(ع ) رادر دعاى بيستم صحيفه سجاديه كه به دعاى مكارم الاخلاق
موسوم است ، بيش از يكصد و نود ويژگى را ذيل عنوان كرامتهاى
اخلاقى ذكر فرموده اند.
كرامت در سيره نبوى
پيامبر عظيم الشاءن كه جامع كمالات است ، علاوه بر آنكه در سخنانشان ، مبناى كار را
كامل كردن ارزشهاى اخلاقى قرار داد، در عمل نيز التزام به آنها داشت . اينك جا
دارد، برخى از سيره آن حضرت را به منظور تكميل بحث ارائه كنيم
هر كس بر پيغمبر(ص ) وارد مى شد، پيغمبر به او احترام مى كرد. چه بسا عباى خود را
جاى فرش ، زير پاى او مى گسترانيد و بالشى كه تكيه گاه خودش بود، به او مى داد
رسول اكرم (ص ) تنها در مسجد نشسته بود، مردى وارد شد و به طرف آن حضرت آمد، حضرت
از اينجا حركت كردند و به احترام او قدرى عقب رفتند، آن مرد عرض كرد كه جا وسيع است
، چرا قدمى به عقب رفتيد، فرمودند: از حقوق مسلمانى براى واردين ، حريم گفتن و قدمى
به عقب رفتن است
آن بزرگوار مى فرمود:
كسى درباره اصحاب من ، مطلبى را كه موجب دلسردى و رنجش
خاطر است به من نگويد، دوست دارم با دلى پاك و سالم به جمع اصحاب بپيوندم
وقتى يكى از اصحاب به ديدن آن حضرت مى آمد، به احترام او آن قدر مى نشست تا خود آن
مرد، از مجلس خارج شود و چون كسى به ملاقات پيغمبر مى آمد و مى خواست مصافحه كند،
به او دست مى داد ودست خود را نمى كشيد تا وقتى آن مرد، دست خود را بشكد.
براى حفظ احترام تمام مردم ، رسول اكرم (ص ) در مجالس عمومى ، نگاههاى مودت آميز
خود را بالسويه متوجه كليه حاضران مى فرمود
اگر پيغمبر(ص ) سوار بود، اجازه نمى داد تا كسى پياده در ركابش راه برود، او را بر
ترك خود سوار مى كردو اگر از سوار شدن ابا مى كرد به او مى فرمود: شما جلو برويد و
در فلان مكان مرا ملاقات كنيد.
متاعى براى رسول اكرم (ص ) آوردند، بين اصحاب صفه تقسيم كردند، چون مقدار آن كم بود
به همه نرسيد، پيامبر از اينكه مبادا محروم شدگان ، رنجيده خاطر شوند نگران شدند و
نزد آنان رفتند، عذرخواهى كردند و فرمودند: مى خواستم بين همه شما تقسيم كنم ، ولى
به همه نمى رسيد لذا به كسانى كه از ناتوانى و گرسنگى آنها خايف بودم ، اختصاص دادم
پيامبر اسلام (ص ) به چندنفر از مسلمانانى كه احترام ديگران را رعايت نكرده بودند
چنين فرمودند: جمعى در مقابل شما توقف مى كنند و از من پرسش مى نمايند و سلام مى
رسانند، شمابه احترام آنان ، قيام نمى كنيد، و براى آنها خوردنى حاضر نمى نماييد،
سپس طيار سخن گفتند و مراتب كرامت نفس و ادب و احترام او را درمقابل ديگران خاطر
نشان كردند.
حضرت على (ع ) در زمان حكومت خود، در خارج شهر كوفه با مرد غير مسلمانى همراه شد،
او آن حضرت رانمى شناخت ، پرسيد: قصد كجا دارى ؟ حضرت فرمود: كوفه مى روم .
آنها سر دوراهى رسيدند، مرد از آن حضرت جدا شد و به راه خود رفت . چند قدمى نرفته
بود كه برخلاف انتظار مشاهد كردت مسافر كوفه راه خود را ترك كرده است و به راه او
مى آيد، پرسيد مگر قصد كوفه ندارى ؟ حضرت فرمود: چرا.
مرد گفت : راه كوفه آن طرف است . حضرت فرمود: مى دانم
مرد سؤ ال كرد پس چرا از راه خود خارج شده اى ؟
على - عليه السلام - فرمود: براى اين كه مصاحبت و رفاقت به خوبى به پايان برسد،
لازم است درموقع جدا شدن از رفيق راه خود، چند قدم او را بدرقه كند. اين دستورى است
كه پيغمبر اسلام (ص ) به ما آموخته است
مرد غير مسلمان كه تحت تاءثير اين تكريم و احترام صادقانه و غير منتظره قرار گرفته
بود، با تعجب پرسيد: آيا پيغمبر شما به شما چنين دستورى داده است ؟
حضرت فرمود: بلى .
مرد گفت : آنان كه به پيروى پيامبر اسلام قيام كردند وقدم به جاى قدم او گذرادند،
مجذوب همين تعاليم اخلاقى و افعال كريمه او شدند.سپس از راهى كه مى خواست برود
منصرف شد و با آن حضرت گفگو كرد و سرانجام مسلمان شد
كرامت در نگاه امام خمينى (س )
از ويژگيهاى امام در تمام مراحل زندگى پرفراز ونشيب ايشان ، كرامت و منزلت براى
ديگران قايل شدن و ملزم بودن به آن درهمه حالات است . ايشان در رويكرد انسان شناختى
خود، انسان را بزرگترين آيات و مظاهر اسما و صفات حق و مثل و آيت حق تعالى مى دانند
و انسان را موجودى مى دانند كه فقط با وصول به كمال مطلق ، احساس رضايت مى كند.
ايشان در تبيين منزلت انسان ميفرمايند:
ديگر آن كه چون تربيت نظام عالم ملك از فلكيات و عنصريات و
جوهريات و عرضيات آن ، مقدمه وجود انسان كامل است ودرحقيقت اين وليده ، عصاره عالم
تحقق و غاية القصواى عالميان است و از اين جهت آخر وليده است
و در ادامه همين مبحث مى افزايند:
انسان آخرين وليده است كه پس از حركات ذاتيه جوهريه عالم به
وجود آمده و منتهى به او شده ، پس دست تربيت حق تعالى در تمام دار تحقق به تربيت
انسان پرداخته است
بنابراين ملاحظه مى شود كه در رويكرد انسان شناختى امام ، انسان موجودى است مظهر
صفات حق ، تشنه وصول به كمال مطلق و عصاره موجودات كه خداون عالم به تربيت او
پرداخته است .
كرامت زن
حضرت زهرا در كلامى خطاب به مردان چنين مى فرمايند:
خياركم الينكم مناكبه واكرمهم لنسائهم
بهترين شما (مردان ) شما كسانى هستند كه در برخورد با ديگران متواضع و فروتن هستند
و درحق زنان خويش اكرام و بخشش مى كنند.
نگرش به زن در طول تاريخ بشرى همواره دستخوش دگرگونيهايى شده و غالبا نگاه به زن ،
آكنده ازتحقير منزلت او بوده است و او را در رديف مرد از لحاظ شاءن و جايگاه قرار
نمى دادند، طلوع اسلام ، علاوه بر آنكه جانهاى خفته را بيدار كرد، مقام و منزلت از
دست رفته زن را نيز احيا نمود.
انقلاب اسلامى ، علاوه بر تحولات عظيمى كه در سطح ايران و جهان ايجاد كرد، در نگرش
به انسان ، زن ، جوانان و خانواده نيز موجد دگرگونيهايى نوينى شد و به ويژيه تصوير
نامطلوب و معيوبى كه از زن در اذهان ايجاد شده بو د، ترميم و اصلاح كرد.
در اين بخش ، از ديدگاههاى امام خمينى نسبت به زن ، مواردى را انتخاب كرديم و پس از
ارائه آنها به تحليل و نتيجه گيرى مى پردازيم :
اسلام نظر خاص بر شما بانوان دارد
اسلام آنها (زنان ) را سربلند و سرافراز كرد، اسلام آن ها را
مردان مساوى كرد، عنايتى كه اسلام به بانوان دارد، بيشتر از عنايتى است كه بر مردان
دارد.
ما مى خواهيم زن به مقام والاى انسانيت خودش باشد
در نظام اسلامى ، زن همان حقوقى را دارد كه مرد دارد
اسلام خواسته است كه زن و مرد، حيثيت انسانى شان محفوظ باشد
در اين نهضت زنان حق بيشترى از مردان دارند
اسلام زن را مثل مرد در همه شؤ ون ... دخالت مى دهد
نقش زنان در عالم از ويژگيهاى خاصى برخوردار است ، صلاح و
فساد يك جامعه از صلاح و فساد زنان در آن جامعه سرچشمه مى گيرد
ما بايد... به زنان خويش افتخار نماييم ، چه افتخارى بالاتر
از اينكه زنان بزرگوار ما در مقابل رژيم ستمكار سابق و پس از سركوبى آن ، در مقابل
ابرقدرتها و وابستگان آنان در صف اول ، ايستادگى و مقاومتى از خود نشان دادند كه در
هيچ عصرى چنين مقاومتى و چنين شجاعتى از مردان ثبت نشده است
ما مفتخريم كه بانوان وزنان پير و جوان و خرد و كلان در صحنه
هاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر و همدوش مردان يابهتر از آنان در راه تعالى
اسلام و مقاصد قرآن كريم فعاليت دارند.
زن يكتا، موجودى است كه مى تواند از دامن خود افرادى به
جامعه تحويل دهد كه از بركاتشان يك جامعه ها به استقامت و ارزشهاى والاى انسانى
كشيده شوند
(روز زن ) روز پرافتخار ولادت زنى كه از معجزات تاريخ و
افتخارات عالم وجوداست ، زنى كه در حجره اى كوچك و خانه اى محقر، انسانهايى تربيت
كرد كه نورشان از بسيط خاك تا آن سوى افلاك و از عالم ملك تا آن سوى ملكوت اعلى مى
درخشد. صلوات و سلام خداوند تعالى بر اين حجره محقرى كه جلوه گاه نور عظمت الهى و
پرورشگاه زبدگان اولاد آدم است
|