حديث نور
(خاطراتى از زندگانى حضرت امام خمينى (ره ))

ابراهيم رستمى

- ۳ -


وجوهات
وجوهات نبايد صرف تزئينات شود
حضرت امام ، صرف سهم مبارك امام (عليه السلام ) را براى ساختن مسجد اجازه نمى دادند، مگر به دو شرط: يكى مورد نياز بودن مسجد و ديگر آن كه بودجه آن از طريق ديگرى مانند وجوه بريه تبرعات تاءمين نشود. لذا اگر سئوال كننده توجه به دو شرط مذكور داشت و در متن سئوال آنها را قيد كرده بود، مى فرمودند: ((در فرض مذكور مجازند پرداخت كنند)). و اگر توجه نداشت يا قيد نكرده بود، پاسخ مى دادند: ((چنانچه مورد نياز باشد و از طريق ديگر تامين نشود، مجازند پرداخت كنند.)) آنچه ذكر شد، در مورد اصل مسجد و ساختمان آن بود. اما در مورد تزيينات و تهيه لوازم غير ضرورى و درجه دوم از قبيل : سنگ ، كاشى ، فرش ... معمولا به صورت مطلق اجازه صرف وجوه شرعى را نمى دادند. نمونه هاى بسيارى داشت از جمله اين كه يك نفر استجازه كرده بود كه مبلغ سى هزار تومان بابت سهم مبارك امام (عليه السلام ) براى فرش مسجدى در خيابان اباذر تهران پرداخت كند. فرمودند: ((اجازه نمى دهم )).
حجت الاسلام رحيميان كيهان ش 16597
بايد حساب زندگى اش را ارائه دهد
در مورد يكى از روحانيون كه از طرف حضرت امام مجاز در اخذ و ايصال وجوه شرعيه و امور حسبيه و مورد توجه آن حضرت بود، گويا گزارشى در رابطه با زياده روى ايشان در استفاده از وجوه شرعيه به امام رسيده بود. به همين مناسبت ، چند بار از مقدار وجوه تحويل شده به وسيله ايشان به دفتر، از اينجانب سوال شد. من نيز استخراج كرده و تحويل دادم . متعاقب آن ، چند روز بعد، امام با آهنگى جدى و قاطع فرمودند:
به ... بگوييد بايد ظرف ده روز تمام حساب زندگيش را ارائه دهد... كه اينها را از كجا خريده است ؟
سپس با لحنى ناراحت و محكم ادامه دادند:
من گرفتار تكليف شرعى هستم . بايد ظرف ده روز حساب همه چيزش را روشن كند والا من ناچارم عكس العمل نشان دهم و ايشان ساقط خواهد شد.
حجت الاسلام رحيميان كيهان ش 16970
شهدا و خانواده شهدا
با ديدن فرزند شهيد...
پس از اينكه حضرت امام (ره ) از زندان آزاد شدند، در تجليل از شهداى قيام 15 خرداد سال 42، مراسمى را در بيت خود واقع در محله يخچال قاضى قم برپا كردند كه جمعيت زيادى در آن مراسم به چشم مى خورد، به طورى كه حياط بزرگ مملو از آقايان و حياط ديگر كه كوچكتر است به خانم ها اختصاص يافته بود و پر از جمعيت شده بود، وقتى در آن مراسم شركت كردم ، ديدم مرحوم حاج آقا مرتضى برقعى منبر رفته اند و روضه مى خواندند و جمعيت عزادار گريه مى كردند.
بعد از مراسم ، امام در كنار ايوان نشستند تا با مردم ديدار كنند، در همين وقت قنداقه نوزادى را كه گويا از فرزندان شهداى قيام پانزده خرداد بود به دست امام (ره ) دادند. امام گريستند. ما از دور صحنه را مشاهده مى كرديم ، امام دستمالشان را از جيبشان بيرون آوردند و اشك هايشان را مرتب با دستمال پاك مى كردند. مردم هم با ديدن اين صحنه واقعا متاثر شده بودند و اشك مى ريختند.
فضل الله كريمى كهكى كيهان ش 17021
من هم مثل شما بودم
اگر فرزند شهيدى به ديدن امام آمده بود، بعدا كه آقا ما را مى ديدند از آن بچه برايمان تعريف مى كردند. امام از ديدن بچه ها واقعا لذت مى بردند و احساس خوبى پيدا مى كردند.
پس از فوت دامادشان - آقاى اشراقى - امام به بچه هاى خردسال آن مرحوم مى گفتند: من هم مثل شما بودم . من هم پدرم را نديده ام .
فاطمه طباطبايى كيهان ش 16685
خودش آمد
فرزند شهيد را آورده بودند كه با امام ديدار كند. خيلى گريه مى كرد. او را بغل كردم و زير ايوانى كه امام در موقع ديدارها مى نشستند رفتم و گفتم : آقا فرزند شهيد است ، بگذاريد امام او را ببيند. ديدم امام خودش آمد و او را بوسيد. با من هم چند كلامى صحبت نمود و التماس دعا گفت .
شاهد بانوان - ش 168
شهداى محراب قبل از شهادت با امام ديدار داشتند
يادم مى آيد قبل از اين كه آيت الله دستغيب به شهادت برسند، خدمت حضرت امام (ره ) رسيدند، من چهره ايشان را بسيار نورانى ديدم . امام به ايشان احترام زيادى گذاشتند و در كنار او نشستند و دقايقى با هم صحبت كردند و بعد رفتند كه دو، سه روز بعد خبر شهادت ايشان را دادند.
شهيد آيت الله صدوقى هم روز پنج شنبه ، يعنى يك روز قبل از شهادتشان خدمت حضرت امام رسيدند و من ديدم واقعا نور از چهره ايشان مى باريد، امام (ره ) به ايشان هم احترام گذاشتند. آيت الله صدوقى كنار امام نشستند و با حضرت امام (ره ) صحبت كردند و بعد با امام خداحافظى كردند و رفتند، روز جمعه خبر شهادت ايشان را به حضرت امام (ره ) دادند.
عيسى جعفرى كيهان ش 16971
رعايت احترام به شهدا
يك جهت را من از كسى غير از امام نديدم . امام هم در نجف و هم در كربلا مراعات اين مسئله را مى كردند و آن هم اين بود كه چون در پائين قبر امام حسين (عليه السلام ) قبر حضرت على اكبر (عليه السلام ) است امام پائين پاى امام حسين و روى قبر حضرت على اكبر (عليه السلام ) نمى رفتند. يكبار هم نرفتند. بلكه از طرف بالاى سر امام حسين (عليه السلام ) مى آمدند زيارت مى كردند و از همانطرف هم برمى گشتند و ديگر به پائين پاى حضرت نمى رفتند و دور نمى زدند.
در زيارت امام على (عليه السلام ) و نجف هم كه احتمالا سر مقدس امام حسين (عليه السلام ) بالاى سر مطهر حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) دفن است . لذا امام بالاى سر امام على (عليه السلام ) نمى رفتند.
حجت الاسلام عبدالعلى قرهى كيهان ش 16993
فقرا
زمين ها را بين فقرا تقسيم كنيد
روزى امام مرا خواستند و راجع به يك قسمت از ارثيه ناچيزشان طبق دستخط و امضاء خودشان مرقوم فرمودند:
جنابعالى وكيل هستيد كه زمين هاى متعلق به اينجانب را هر چند ناقابل است هر طور صلاح مى دانيد بين فقرا تقسيم كنيد. چه ساختمان شده باشد يا نشده باشد.
و اين عبرتى است براى ساير زمامداران كه ببينند رهبر انقلاب ميراث خود را هم انفاق كردند.
حجت الاسلام حيدر على جلالى خمينى كيهان ش 16953
اين آيه خطاب به سرمايه داران است
در مبانى فقهى و برخوردهاى فقهى ، بينش امام با ديگران تفاوت داشت . تفسير ايشان در مورد آيه هاى مربوط به مردم و اجتماع با ديگران فرق مى كرد، مثلا در مورد آيه : و انفقوا فى سبيل الله و لا تلقوا بايديكم الى التهلكه
مى فرمودند:
اين آيه خطاب به سرمايه داران و زراندوزان و خطاب به آنها مى گويد در راه خدا انفاق كنيد و خود را به هلاكت نيفكنيد.
آيت الله يوسف صانعى كيهان ش 17313
اهداء هدايا به مستمندان
امام ، املاك و خانه هاى متعددى را كه از سوى مؤ منين و شيفتگان ايشان نه به عنوان وجوهات ، بلكه به عنوان نذر و هديه چه قبل از پيروزى انقلاب و چه پس از پيروزى انقلاب تقديم ايشان مى شد، پس از قبول ، آنها را به افراد مستحق و مؤ سسات خيريه اهداء مى كردند.
حجت الاسلام رحيميان كيهان ش 16678
رعايت حال مستضعفين
در ملاقاتهايى كه با امام داشتم ياد ندارم كه از مستضعفين يادى نكرده و ما را بر رعايت حال آنان تاكيد نفرموده باشند.
حجت الاسلام عبدالله نورى - جهاد - ش 52 - 20/2/62
منقلب شد
دو روز قبل از اين كه امام از تهران به قم تشريف ببرند. در مدرسه رفاه فيلم كاخ و كوخ را نشان دادند كه وضع بد زندگى مردم را در حلبى آبادها نشان مى داد. امام حالشان خيلى منقلب شد.
آيت الله شهيد محلاتى - سرگذشتهاى ويژه از زندگى امام خمينى - ج 4
امام و تبعيد
وجهه خود را پيش اين ناكس نفروش
وقتى امام به سوى كويت حركت كردند و ماموران كويتى اجازه ورود امام به كويت را ندادند مجبور شدند كه به عراق برگردند.
من به امام عرض كردم : بروم با اين ماءمور حرف بزنم ؟
امام فرمودند: ابدا! حيف نيست وجهه خود را پيش اين ناكس بفروشى ؟! ما برمى گرديم ، ما با خدا هستيم .
حجت الاسلام عباس مهدى كيهان ش 16957
خدا مى داند من از دست اينها چه كشيدم
امام در شب آخرى كه قرار بود از نجف بروند با حسرت فرمودند كه : من در اينجا با حرم مطهر مانوس بودم . اما خدا مى داند در اين مدت من از دست اهل اينجا چه كشيدم .
آيت الله كريمى كيهان ش 17230
بگذار هر غلطى مى خواهند بكنند
ماموران عراقى امام را تهديد كرده بودند كه ايشان بايد از عراق برود. عده اى از اهل علم آمده بودند كه امام را مطلع كنند يكى حاج آقا نصرالله خلخالى بود و يك سيد ديگر. امام فرموده بودند: بگذار هر غلطى مى خواهند بكنند!
و اين حاكى از شهامت امام بود كه يك شخص كه قانونا و رسما در تبعيد بودند چنين با دولت عراق سخن مى گفتند.
حجت الاسلام عبدالعلى قرنى كيهان ش 17241
دشمن مرا به اين موهبت رساند
امام در طول پانزده سالى كه در نجف اشرف مشرف بودند هر شب به زيارت مولا اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مى رفتند و بارها مى گفتند كه دشمن مرا به اين موهبت الهى رساند. حالات امام در حرم به صورتى بود كه دوست و دشمن شديدا تحت تاثير عبادت و زيارت ايشان قرار مى گرفتند.
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 3، ص 16
جاذبه امام
نورانيت امام
امام در بدو ورود به قم ، پس از تبعيد، مورد استقبال مردم قرار گرفت . در همان روزهاى اول كه به قم تشريف فرما شدند به اتفاق دوستانم و مردم محله از مسجد جامع به سوى منزل امام حركت كرديم تا ايشان را زيارت كنيم . من چهارده سال بيش تر نداشتم كه براى اولين بار حضرت امام را از نزديك زيارت مى كردم . وقتى چهره نورانى و زيباى امام را زيارت نمودم ، بسيار مجذوب ايشان شدم . نور ايمان او ما را به خود جلب كرد به طورى كه هر هفته به اتفاق دوستان به ديدار ايشان مى رفتيم .
يادم مى آيد امام در روز سوم بعد از ورودشان به قم به ديدار نماينده خود حضرت حجه الاسلام و المسلمين حاج شيخ محمد صادق تهرانى كه امام جماعت مسجد جامع بود آمدند. آن شب همه جا تاريك بود و نورانيت امام در آن كوچه و محله مى درخشيد.
محمد تقى خوشبو كيهان ش 17046
سرهنگ محافظ مجذوب شده بود
در دوران تبعيد امام (ره ) در تركيه ، دو سرهنگ از سوى دولت مامور امام شده بودند كه يكى از آنان پس از مدتى در ايران بود اما يكى ديگر از آنان در تمام دورانى كه امام (ره ) در تركيه بسر برد همراه امام بود، وقتى كه امام و حاج آقا مصطفى سوار هواپيما شدند و به بغداد رفتند، آن سرهنگ به ايران بازگشت رفتار امام طورى بود كه اين مامور و سرهنگ دولت مجذوب امام شده بود. اين طور كه معلوم بود حضرت امام هم از او راضى بود به گونه اى كه پس از بازگشت امام به ايران آن سرهنگ هر ماه يك بار پيش امام مى آمد و ناهار ميهمان حضرت امام (ره ) بود.
حاج على ايران پور كيهان ش 17280
تاثير نفس
امام تاثير نفس عجيبى داشتند. وقتى مباحث اخلاقى را به ميان مى كشيدند و مطرح مى كردند اغلب شاگردان ايشان منقلب مى شدند و اشكهايشان جارى مى شد.
بعضى ها هم با صداى بلند گريه مى كردند.
آيت الله محمد مهدى ربانى املشى كيهان ش 17067
شجاعت و صلابت امام
من تا به حال از كسى و چيزى نترسيده ام
امام از هيچ تهديد و از هيچ مساءله اى خوف و ترس نداشتند. در حركتى كه مى كردند هيچ وحشتى از اينكه مسائلى ممكن است رخ دهد در وجود ايشان نبود يكبار فرمودند:
من تا به حال از كسى و از چيزى به هيچ وجه نترسيدم ، و در من خوف راه پيدا نكرد.
آيت الله فاضل لنكرانى كيهان ش 17048
ما همه مى ميريم
روزى گفتند كه على امينى ، نخست وزير تصميم گرفته است كه به ديدن علماى قم بيايد. نمى دانم روز عيد مبعث بود يا عيد غدير كه نخست وزير به اتفاق رئيس ساواك وقت و مصباح التوليه و عده اى ديگر به منزل حضرت امام آمدند. آنها از آن در حياط كوچك وارد شدند و به اتاق كوچكى كه عده اى از طلبه ها و آقاى پسنديده نيز حضور داشتند، آمدند. در اتاق تنها يك ظرف گز خورده شده ، وجود داشت . چرا كه امام روز قبل به من گفته بودند: ((مسعودى فردا روز عيد است . يك رقم شيرينى ، فقط يك رقم شيرينى تهيه كن .))
در هر صورت رئيس ساواك و عده اى مامور در حياط كوچك خانه ايستادند و مهاجرانى روحانى دربار وارد اتاق شد. امينى دم در، در حال باز كردن بند كفشهايش بود كه مهاجرانى داخل شد و گفت : ((آقاى نخست وزير)) منظورش هم اين بود كه امام به نشانه احترام به نخست وزير از جاى خود بلند شوند و احترام بگذارند ولى حضرت امام (ره ) اعتنايى نكردند و تا زمانى كه امينى داخل شد و در كنار امام نشست ، از جاى خود بلند نشدند. در آن زمان هم از جاى خود بلند شدند و نشستند و فرمودند: ((يا الله ! يعنى همان احترامى را كه به طور معمول براى ديگران به جا مى آوردند، براى امينى هم به جا آوردند. نخست وزير به محض نشستن ، گفت : ((اسعدالله ايامكم )) حضرت امام (ره ) هم در جواب فرمودند: ((اسعدالله )) و بلافاصله اضافه كردند: ((ما همه مى ميريم ولكن بايد بدانيم در كجا هستيم .))
حدود بيست دقيقه صحبت فرمودند كه نمى دانم ضبط شده است يا نه . در آن صحبت امام گوشزد كردند كه اگر دستگاه حكومتى شاه بخواهد قوانينى بر خلاف اسلام وضع كند، عاقبت بدى برايش پيش خواهد آمد. پس از تمام شدن صحبتهايشان هم از جا برخواستند و به اتاق اندرونى تشريف بردند و امينى هم رفت . پس از آن شنيدم كه امينى گفته بود كه با اين مرد به هيچ عنوان نمى توان كنار آمد. بالاخره هم پس از مدتى استعفا كرد و از كار كناره گرفت .
حجت الاسلام على اكبر مسعودى كيهان ش 16686
اينقدر كشتى و بستى چكار كردى ؟
وقتى سرهنگ مولوى نزد امام آمدند تا درباره نظر شاه با ايشان صحبت كنند صحبت هاى زيادى شد. تعبير مولوى اين بود كه كشته اى پيش نيايد و...
امام ناراحت شدند و فرمودند: اين آقا (شاه ) كه مى گويد من پايم را در يك كفش مى كنم ، مى كشم ، مى بندم ، كشتى ، بستى ، چكار كردى ؟!
سرهنگ مولوى رنگش عوض شد و گفت : آقا اجازه مى دهيد من اينها را يادداشت كنم ؟
امام فرمود: يادداشت كنيد. ايشان (شاه ) چكار كرد. ديگر چه كار از دستش بر مى آيد كه انجام نداده باشد؟
حيدر على جلالى خمينى كيهان ش 17039
عاطفه نبايد مقدم بر تصميم شود
اراده امام به گونه اى بود كه من به جراءت مى توانم بگويم احدى را مثل ايشان نديده بودم و نشنيده و نخوانده ام . وقتى امام تصميم مى گرفت در برابر اراده و تصميم ايشان نمى شد هيچ كارى انجام داد.
امام در اين باره مى فرمود: عاطفه نبايد بر اين مقدم شود اگر شد انسان بدبخت مى شود.
حجت الاسلام محى الدين فرقانى كيهان ش 17247
من ؟ من از مبارزه دست بكشم ؟
وقتى اسدالله علم نخست وزير وقت در موضوع انجمن هاى ايالتى و ولايتى كه شاه آن را به او ارجاع داده بود دفع الوقت مى كرد من يك شب در بيرونى منزل امام به همراه بعضى از رفقا به ايشان عرض كردم : آقا اين علم دفع الوقت مى كند. ايشان فرمودند: حالا همين يك هفته است جملاتى به اين معنا تكرار شد و من يكدفعه گفتم درد ما اين است كه ما شنيده ايم عواملى درصدد هستند كه شما را از مبارزه منصرف كنند اين جمله من گويى امام را آتش زد كه فرمود: من ؟ من از مبارزه دست بكشم ؟ والله علم را از مملكت بيرون مى كنم .
آيت الله محمد على گرامى به نقل از مجله انديشه حكومت ش 5
به خاطر عدم لياقت به او سهم امام نمى دهم
مرحوم حاج آقا مصطفى براى من نقل كرد كه : من يك روزى براى يك طلبه اى خدمت امام وساطت كردم كه پولى گرفته و به او بدهم .
امام به وساطت من ترتيب اثر ندادند. مرتبه دوم وساطت كردم . باز هم ترتيب اثر ندادند و اين برايم تعجب آور بود.
مرتبه سوم كه وساطت كردم امام گفتند: مصطفى ! اين كمد و اين گنجه اى كه پولها در آن است . اين هم كليد اينها. من كليد را در اختيار تو مى گذارم هر چه پول مى خواهى بردار و به اين طلبه بده مانعى ندارد بشرط آنكه ، جهنمش را بايد خودت بروى ! من ديگر حاضر نيستم به اين طلبه روى عدم لياقتى كه در او وجود دارد، پول سهم امام بدهم .
آيت الله لنكرانى كيهان ش 16943
روى پشت بام منزل رفتند و...
حضرت امام (ره ) در دورانى كه در نجف اشرف بسر مى بردند با اخلاص ‍ و اعتقاد زيادى خود را مقيد به زيارت مرقد منور حضرت على بن ابى طالب (عليه السلام ) كرده بودند به طورى كه هر شب راءس ساعت نه به زيارت مى رفتند.
مرحوم حجة الاسلام حاج احمد آقا نقل مى كردند: زمانى به خاطر ناآرام بودن نجف بر ضد حكومت بعثى عراق ، در اين شهر حكومت نظامى اعلام شده بود، شبى من حضرت امام را نديدم ، ترسيدم . بعد متوجه شدم امام در همان ساعت مقرر به بالاى پشت بام رفته اند و رو به حرم مطهر حضرت امير مومنان على (عليه السلام ) نشسته اند و مشغول خواندن زيارت نامه و عرض ادب و اخلاص به ساحت مقدس مولاى متقيان على (عليه السلام ) هستند.
حجت الاسلام سيد رضا مدرسى واعظ كيهان ش 17249
امام در خانواده و احترام به همسر
خانم سهم بسزايى در انقلاب اسلامى دارد
بعد از پايان عمليات مرصاد جهت زيارت و عرض تبريك به محضر امام مشرف شديم آنروز بخاطر ازدحام جمعيت از شهرهاى مختلف و مملو بودن كوچه ها و خيابان هاى جماران امام بزرگوار سخنرانى نكردند و تا حدود ظهر گروه گروه مردم به صورت نوبت در حسينيه جماران حاضر مى شدند و امام بر بالاى بالكن ايستاده بودند. بعضى ها بچه هاى كوچك خود را با زحمت بر سر دست مى گرفتند و به طرف امام مى بردند و امام با همان دستان مهربان خود بر سر و روى آنها نشان چگونه زيستن ، چگونه ماندن و چگونه رفتن را حك مى كرد تعدادى هم پارچه ، دستمال و ديگر اشياء خود را براى تبرك به طرف همراهان امام هدايت مى كردند و آنها هم امانت دارى كرده و بعد از تبرك مجددا به طرف صاحبان اشياء عودت مى دادند گروهى از استان كرمانشاه با همسران خود جهت زيارت امام وارد حسينيه شدند و در اين هنگام مجرى و متصدى حسينيه آنها را معرفى كرد يكى از مردان مبارز منطقه غرب كشور خود را به امام نزديك كرد و ضمن تجليل از همسر مبارزش با يك جمله اظهار داشت اماما همسرم در همه كارها همراه من بود، اين كلام را گفت و كنار رفت امام در يك جمله خطاب به او و زائر اظهار فرمودند احترام خانم ها را داشته باشيد اگر هميارى و همكارى خانم نبود من هم در كارم تا به امروز موفق نبودم خانم سهم بسزايى در انقلاب اسلامى دارد.
اكبر سليمانى كيهان ش 17252
خوشا به حال من كه چنين همسرى دارم
وقتى آقا اخم مى كردند، ما به شوخى مى گفتيم : ((اگر خانم باشند آقا مى خندند وقتى خانم نباشند آقا ناراحتند و اخم مى كنند!)) روزى ما هر چه سر به سر آقا گذاشتيم ، اخم آقا باز نشد. بالاخره من گفتم : ((خوشا به حال خانم كه شما اين قدر دوستش داريد.)) ايشان گفتند: ((خوش به حال من كه چنين همسرى دارم ، فداكارى اى كه خانم در زندگى كرده اند، هيچكس نكرده است . شما هم اگر مثل خانم باشيد، همسرتان شما را اين قدر دوست خواهد داشت .))
حجت الاسلام على اكبر آشتيانى كيهان ش 16682
به تربيت فرزندان اهميت مى دادند
امام نقش مادر را در خانه خيلى تعيين كننده مى دانستند و به تربيت فرزندان خيلى اهميت مى دادند.
گاهى كه ما شوخى مى كرديم و مى گفتيم : پس زن بايد هميشه در خانه بماند؟ مى گفتند:
شما خانه را كم نگيريد، تربيت بچه ها كم نيست . اگر كسى بتواند يك نفر را تربيت كند، خدمت بزرگى به جامعه كرده است .
امام معتقد بودند كه تربيت فرزندان از مرد برنمى آيد و اين كار دقيقا به زن بستگى دارد، چون عاطفه زن بيشتر است و قوام خانواده هم بايد بر اساس ‍ عاطفه و محبت باشد.
فاطمه طباطبايى كيهان ش 16683
كار به خانم نمى گفتند
امام تا آخر عمرشان هرگز به خانم نگفتند: يك ليوان آب به من بده . امام خودشان مكررا اين كار را براى خانم انجام مى دادند. مثلا گاهى مى دانستند خانم فراموش مى كنند قرصشان را بخورند، به ايشان يادآورى مى كردند.
فاطمه طباطبايى كيهان ش 16677
برويد پيش مادرتان
يك زمانى هم آقا بيمار بودند و هم خانم . ما معمولا دو سه نفر بوديم . اگر يكى از ما نزد امام مى ماند فورا مى گفتند: ((من كسى را نمى خواهم ، برويد پيش مادرتان )) و با اوقات تلخى ما را از اتاق بيرون مى كردند كه خانم تنها نمانند.
فريده مصطفوى كيهان ش 16566
خودشان سحرى درست مى كردند
در شب هاى غير ماه رمضان كه قرار نبود كسى ديگر روزه بگيرد، ايشان هيچ كس را بيدار نمى كردند. خودشان سماور را روشن مى كردند و چاى درست مى كردند و معمولا يك تخم مرغ ، سحرى ايشان بود.
زهرا مصطفوى - شاهد بانوان - ش 148
پيامبرگونه رفتار مى كردند
برخورد امام با خانواده شان پيامبرگونه بود. بعد از ظهرها كه مى شد خانواده امام ، نوه ها، دخترها و عروسها مى آمدند و دور ايشان مى نشستند و چنان با امام گرم مى گرفتند و شوخى و مزاح مى كردند كه تصور چنين حالتى براى يك رهبر سياسى با آن همه مشغله شايد غير ممكن است .
من بعضى از روزها شاهد بودم كه امام با اين سن و سال و مشغله كارى با على بازى مى كرد. ايشان يك طرف اتاق مى ايستاد و على طرف ديگر و با على توپ بازى مى كرد.
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 1، ص 20
در منزل ، امر و نهى نمى كردند
امام در عين قاطعيت در امور، بسيار متواضع بودند. هيچ گاه در منزل به اهل خانه امر و نهى نمى كردند، كارهاى شخصى خود را شخصا انجام مى دادند. ايشان براى يك ليوان آب به كسى فرمان نمى دادند و همواره احترام خاصى براى همسرشان قائل بودند ايشان هر گاه به مجلسى وارد مى شدند به همگان سلام مى كردند و حتى اهل منزل ايشان نيز كمتر توانستند در اين كار از امام پيشى بگيرند.
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 1، ص 65
شب را تقسيم بندى مى كردند
خانم تعريف مى كردند كه چون بچه هايشان شبها خيلى گريه مى كردند و تا صبح بيدار مى ماندند؛ امام شب را تقسيم كرده بودند؛ يعنى مثلا دو ساعت خودشان از بچه ها نگهدارى مى كردند و خانم مى خوابيدند و دو ساعت خود مى خوابيدند و خانم بچه ها را نگهدارى مى كرد. روزها بعد از تمام شدن درس ، امام ساعتى را به بازى با بچه ها اختصاص مى دادند تا كمك در تربيت بچه ها باشند.
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 1،ص 71
احترام به بزرگان
دست او را بوسيدم
امام (ره ) براى تكميل مراتب فقه و اصول ، با افراد فاضل و بزرگان حوزه بحث مشترك داشتند و سالها در بحث مشتركى كه به وسيله آيت الله صدر و آيت الله زنجانى منعقد بود، شركت مى كردند. خود ايشان در اين باره مى فرمودند:
روزى كه در مباحثه ، نوعى تندى ميان من و مرحوم آيت الله زنجانى رخ داد. من به خاطر كبر سن و عظمت مرحوم زنجانى دست او را بوسيدم .
آيت الله جعفر سبحانى كيهان ش 16916
بدرقه علما
به اتفاق جمعى از دوستان به منزل امام رفتيم . يكى از علما نزد ايشان بود. چون لحظه ورود ما با رفتن آن عالم همزمان مى شد، امام ديدند اگر به ما اجازه ورود دهند، بدرقه و احترام لازم از آن عالم انجام نخواهد شد. رو به ما كرده و فرمودند: همان جا بايستيد. سپس آن عالم را بدرقه كردند و آنگاه به ما اجازه ورود دادند.
محمد رضا حكيمى كيهان ش 17231
خيلى استفاده كردم
بعد از وفات مرحوم آقاى حائرى ، آيت الله بروجردى به قم آمدند و امام با اينكه از نظر علمى در سطح بالايى قرار داشتند براى ترويج از آقاى بروجردى به درس ايشان مى رفتند و مى گفتند: ((من از درس آقاى بروجردى خيلى استفاده كردم .))
مرحوم آيت الله پسنديده - پا به پاى آفتاب ج 1،ص 29
احترام برادر بزرگتر در حد يك استاد
بارها و بارها شاهد احترام بيش از حد امام نسبت به آيت الله پسنديده بوديم . ايشان به عنوان برادر بزرگتر و استاد امام در دوران كودكى و نوجوانى در حد يك استاد و شبيه يك پدر، مورد احترام امام قرار مى گرفت . مجلس انس امام با برادر بزرگترشان به دور از مسائل سياسى و رهبرى جهان اسلام ، احوالپرسى و تفحص از مشكلات احتمالى برادر بود. در اين حال شنيدن مسائل عادى زندگى و چكه كردن شير آب و خرابى دستشويى منزل ايشان براى امام كاملا قابل تحمل بود.
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 1،ص 13
احترام به بزرگان
يك سفر كه به نجف مشرف شدم بعد از فوت مرحوم حكيم بود. من براى تسليت خدمت آقا سيد يوسف حكيم رفتم سپس خدمت امام رفتم . سلام كردم و دستش را بوسيدم و گفتم آقا! مگر امشب شب عيد غدير نيست ؟ شما چراغ هم در حجره تان روشن نكرده ايد؟...
امام فرمود: ما حكيم را از دست داده ايم ، واقعا تا يكسال نبايد احترام اين شخصيت را حفظ كرد؟... بر همه واجب است كه به اين بزرگوار احترام كنند.
حجت الاسلام عباس مهرى كيهان ش 17246
نظم
راءس ساعت 8 صبح ...
حضرت امام در زندگى بسيار منظم بودند. همه مى دانستيم كه ايشان در وقت شناسى بسيار دقيق هستند.
غير از روز جمعه هر روز صبح ساعت 8 حضرت امام ملاقات داشتند. راءس ساعت 8 حضرت امام زنگى را كه در منزلشان نصب شده بود، به صدا در آوردند كه ما با شنيدن صداى آن متوجه مى شديم ساعت 8 صبح است و كارهاى خود را با صداى زنگ تنظيم مى كرديم .
محمد يعقوب لو كيهان ش 17279
يك بار هم به ياد ندارم
از برنامه هاى امام قدم زدن و پياده روى روزانه به مدت حدود چهل دقيقه تا يك ساعت بود كه در هنگام قدم زدن گاهى اوقات اخبار راديو گوش ‍ مى كردند.
بعضى مواقع نيز به هنگام قدم زدن مطالعه مى كردند كه بعدها به توصيه اطبا، ايشان در هنگام قدم زدن مطالعه اى نداشتند و فقط ذكر مى گفتند. در اين دوران طولانى كه خدمت امام بودم يك بار هم به ياد ندارم كه ايشان را بيكار ديده باشم .
حجت الاسلام انصارى كرمانى - روزنامه رسالت 9/3/72
استفاده از وقت حتى در تخت بيمارستان
امام حتى در شب قبل از عمل و روى تخت بيمارستان با وجود سرمهاى غذايى و دارويى و ضعف مفرط از مطالعه و قرائت قرآن و تهجد و نماز شب غافل نمانده و حاضر نبودند لحظه اى هر چند كوتاه و گذرا از عمر خود را بيهوده بگذرانند.
حجت الاسلام رسولى محلاتى - حوزه - ش 38 - 37
تقسيم وقت
امام از استادشان مرحوم آيت الله شاه آبادى نقل مى كردند كه صاحب كتاب جواهر براى نوشتن جواهر برنامه داشتند و هر شب مقدارى از آن را مى نوشتند. آقازاده اى داشتند كه اهل علم و فضيلت و مورد علاقه ايشان بود و مرحوم شد. مراسم تشييع جنازه او يك روز به تاءخير افتاد، شب جنازه را در اتاقى گذاشتند. صاحب جواهر آن شب در كنار جنازه فرزند نشستند و به مقدارى كه هر شب مى نوشتند، همانجا نوشتند. امام بعد از اين نقل ، تاكيد مى كردند كه آقايان بايد هم زحمت بكشيد و هم كارها را منظم كنيد كه با منظم بودن و تقسيم وقت كارها بركت پيدا مى كند.
آيت الله قديرى - سرگذشتهاى ويژه از زندگى امام خمينى ، ج 5
الان چه ساعتى از روز است
كاركنان منزل امام در نجف اشرف از حركت و سكون و خواب و بيدارى و نشست و برخاست ايشان در مى يافتند كه چه ساعتى از شبانه روز است .
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 2، ص 3
نمونه كامل يك رفتار
حتى در حركت و سكون امام هم ، نظم و برنامه ريزى ويژه اى حكمفرمايى مى كرد؛ مثلا هنگامى كه مى خواستند از جا بلند شوند هميشه دست چپ را به زمين مى گذاشتند و از جا بر مى خاستند. يا وقتى كه مى خواستند براى تدريس بالاى منبر بروند ابتدا پاى چپ را بر روى پله منبر نهاده و با مكثى كوتاه بالا مى رفتند و هنگام وارد شدن به منزل ، مدرسه و مسجد نيز هميشه ابتدا قدم راست را به داخل مى گذاشتند.
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 2، ص 33 و 34.
گفته بودم ساعت هشت بياييد
يك روز امام زنگ زدند و فرمودند شير آب چكه مى كند. قرار شد ساعت هشت صبح فردا بروم و آن را درست كنم . روز بعد ساعت هشت و پنج دقيقه بود كه پشت در اتاق آقا بودم از ايشان اجازه گرفتم كه وارد شوم شير آب را تعمير كنم . امام از داخل اتاق به من اجازه ورود نداده و فرمودند من گفته بودم ساعت هشت ، حالا برو فردا ساعت هشت بيا.
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 2، ص 5
روح الله ، روح الله است
بنده حدود هشت سال در درس خارج فقه و اصول امام حاضر شدم هميشه سر ساعت معين در جلسه تدريس حاضر مى شدند. حتى آن ايام كه در مسجد سلماسى قم تدريس مى فرمودند. بعضى از شاگردان پيش از درس امام در جلسه درس ديگرى حاضر مى شدند، از اين روى گاهى چند دقيقه بعد از شروع درس امام وارد مجلس مى شدند. ايشان ناراحت مى شدند و گاهى تذكراتى مى دادند. معروف است خود امام در دوران طلبگى منظم و به موقع در جلسات درس اساتيدشان حاضر مى شده اند مرحوم آيت الله شاه آبادى (استاد اخلاق امام ) در رابطه با نظم و حضور امام در جلسات درس گفته بودند: ((روح الله واقعا روح الله است ،، نشد يك روز ببينم كه ايشان بعد از بسم الله در درس حاضر باشد. هميشه پيش ‍ از آن كه بسم الله درس را بگويم حاضر بوده است .))
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 2، ص 33 و 34
گناه ديگر تو بى نظمى است
روزى از دانشگاه به خانه آمدم و در حالى كه سر و وضع مرتبى نداشتم مستقيما خدمت امام رفتم هم لباسم سياه بود و هم كفشهايم خاكى ، امام همانطور كه در حيات قدم مى زدند، اخمى كردند و از من پرسيدند: ((چرا با اين قيافه به دانشگاه مى روى ؟)) من به شوخى گفتم : ((در دانشگاه جمهورى اسلاميتان با وضعى بهتر از اين نمى شود رفت .)) امام گفتند: ((تو دو گناه كردى . يكى اينكه رياكار هستى و مى خواهى بگويى كه من آنقدر استطاعت مالى ندارم كه يك جفت كفش بخرم ، گناه ديگر تو بى نظمى است كه خلاف شرع و قانون اسلامى است .)) من گفتم اگر بخواهى با سر و وضع مرتب ترى به دانشگاه بروم شايد از من ايراد بگيرند.)) امام فرمودند: ((اگر خواستند ايراد بگيرند، بگو خمينى گفته بايد مرتب به دانشگاه بروى .))
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 2، ص 34.
غيبت
در مجالس غيبت شركت نكنيد
يكروز قبل از اينكه امام به بيمارستان بروند توصيه اى در مورد غيبت كردند. ايشان نمى گفتند غيبت نكنيد چون آن را نبايد بكنيم ، بلكه مى گفتند سعى كنيد حتى در مجالسى كه غيبت مى شود شركت نكنيد، اما در پرهيز از غيبت و مسخره كردن خيلى تاكيد داشتند. توصيه ديگر اهميت دادن به نماز اول وقت بود.
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 1، ص 59
اين زبان ...
خرداد ماه بود كه بحث غيبت ادامه داشت و سال تحصيلى طلاب به اتمام رسيد. بعضى از دوستان در همان پايان جلسه درس كه در مسجد سلماسى قم بود از حضرت امام تقاضا كردند كه آنها را نصيحتى بفرمايند. ايشان بيدرنگ فرمودند: آقا همه اينها كه خوانديم (درس ‍ غيبت ) نصيحت بود اين زبانى را كه از اينجا تا نجف دراز مى كنى و غيبت بعضى افراد را مى كنى همين زبان در روز قيامت ظهور خواهد كرد و زير پاى اهل محشر خواهد بود و از روى آن عبور خواهند كرد. ايشان با چنان صلابت و يقينى اين عبارات را بيان كردند كه تقريبا همه اهل مجلس زار زار گريستند.
حجت الاسلام احمد احمدى كيهان ش 16964
صبر و گذشت امام
به گوشه اى رفتند
حاج آقا احمد نقل مى كرد، زمانى كه در نجف حاج آقا مصطفى شهيد شدند امام پس از شنيدن خبر شهادت ايشان ، استوار و بردبار تنها به گوشه اى رفته و به تلاوت كلام الله مشغول شدند.
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 3، ص 7
تا او نيايد به حرم نمى آيم
چند نفر از طلاب بخاطر دشمنى با امام دست از كينه خود بر نمى داشتند و هر كجا مى توانستند پشت سر امام غيبت مى كردند آنها با تلاش خود حتى در خادمين حرم مطهر حضرت اباعبدالله الحسين (عليه السلام ) اثر گذاشته بودند كار به جايى رسيده بود كه بعضى از خدام در موقعى كه امام وارد حرم امام حسين (عليه السلام ) مى شد بخاطر اينكه به امام سلام نكنند به هر بهانه اى بود از نزديكى به امام دور مى شدند ولى امام با همان روحيه اى كه از جدش پيامبر (صلى الله عليه و آله ) كسب كرده بود به آنها سلام مى كرد.
روزى امام وارد حرم مطهر شد در همانجائى كه هميشه جهت راز و نياز و عبادت جلوس و مى نشست متوجه شد فرش ندارد اطرافيان و دوستان امام قضيه را دنبال كردند و متوجه شدند يكى از خدام كه بر اثر شايعات و تبليغات سوء مخالفين تحت تاثير قرار گرفته اقدام به اين عمل زشت و جمع كردن فرش جايگاه عبادت امام كرده است . آنروز امام در مكان ديگرى به راز و نياز خود پرداخت و به خانه بازگشت . عمل غير انسانى خادم مورد نظر به گوش فرماندار كربلا رسيد و فرماندار او را عزل و از حرم مطهر اخراج كرد. فرداى آن روز در حالى كه امام وارد حرم مطهر امام حسين (عليه السلام ) مى شد زن و فرزندان همان خادم اخراجى با گريه و زارى از امام معذرت خواهى كردند و گفتند فرماندار شوهر و نان آور ما را بخاطر يك اشتباه بيرون كرده است . امام كه اصلا از قضيه خبر نداشت و در روز حادثه هيچگونه اعتراضى نكرده بود قصد كرد تا خادم بر سر كارش برنگردد به حرم مشرف نشود (آقاى فرقانى گفت چند روز امام به حرم مشرف نشدند و اظهار داشتند تا آن خادم بر سر كارش ‍ برنگردد من به حرم نخواهم رفت . خلاصه فرماندار با ابراز تاثر و تاسف و معذرت خواهى از امام مجددا دستور بقاء خادم را صادر كرد و امام از روز بعد به حرم مشرف شد و اظهار داشت اگر يك نفر سهوا اشتباه كرد نبايد حقوق خانواده وى در نظر گرفته نشود من او را بخشيدم و برايش ‍ دعا كردم .
اكبر سليمانى كيهان ش 16946
بلند شدند و قرآن خواندند
وقتى مرحوم آقا مصطفى رحلت كرده بودند قرار شد جمعى به اتفاق حاج احمد آقا به محضر امام برسند و به صورت تدريجى خبر را به امام برسانند. يكى گفت از حاج آقا مصطفى تازه از بيمارستان چه خبر؟ آقاى ميرزا حبيب الله اراكى گفت : الان از بيمارستان تلفن كردند كه ايشان را مثل اينكه بايد زودتر به بغداد برسانند. احمد آقا جلوى صداى گريه اش ‍ را نتوانست بگيرد ولى رويش را برگردانيد كه آقا او را نبينند. ولى امام صورتش را برگرداند و گفت احمد چته ؟ مگر حاج آقا مصطفى مرده ؟ اهل آسمانها مى ميرند و از اهل زمين كسى باقى نمى ماند، همه مى ميريم . آقايان بفرماييد سر كارتان . خودشان هم بلند شدند و وضو گرفتند و مشغول خواندن قرآن شدند.
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 3، ص 7
خيلى گذشت داشتند
من شاهد بودم كه افرادى مى آمدند و توهين مى كردند. شديد توهين مى كردند اما در ايشان هيچ حالت خشونت يا تندى ظاهر نمى شد. مثلا (حرف مال خيلى سال پيش است كه من هنوز ازدواج نكرده بودم ) يك روز سر سفره شام بوديم كه يكى از بستگان ما روى مسئله اى عصبانى شد، چنان از جا بلند شد كه ما فكر كرديم رفت طرف حضرت امام كه ايشان را مثلا بزند. ولى امام هيچ عكس العملى نشان ندادند. البته او فقط هجوم برد و خودش نيز متوجه شد و برگشت . اما امام آرام همين طور كه نشسته بودند سر سفره - شام بادمجون سرخ كرده داشتيم - يادم است ، ايشان هيچ برخوردى نشان ندادند و هيچ حالت خشم يا عكس العملى اصلا نشان ندادند.
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 1، ص 17