حديث نور
(خاطراتى از زندگانى حضرت امام خمينى (ره ))

ابراهيم رستمى

- ۲ -


قاليچه نفيس را برداريد
امام در مدرسه آقاى بروجردى در نجف روى يك قاليچه كلكى مندرس ‍ زبر نماز مى خواند. يك نفر يك قاليچه كاشانى مناسب سجاده آورد و تقديم ايشان كرد.
آقا دو شب روى آن نماز خواند. شب سوم فرمودند: آقاى فرقانى ! اين سجاده را ببر و آن قاليچه اولى را بياور.
حجت الاسلام فرقانى كيهان ش 17200
خانه 60 مترى
در همه مدتى كه امام در نجف اشرف به سر مى بردند در خانه اى كوچك كه مساحت آن 60 متر مربع بود، زندگى بسيار ساده اى داشتند.
اين شيوه زندگى ، درس بزرگى براى همه طلبه هاى ساكن نجف بود.
حجت الاسلام سيد محمد موسوى بجنوردى كيهان ش 17031
از تجملات پرهيز مى كرد
امام در نجف اشرف در خانه اى بسيار كوچك و محقر مانند منازل طلابى كه توانايى مالى نداشتند، زندگى مى كردند. ايشان از تجملات در زندگى به گونه اى كامل پرهيز و از تبذير و اسراف در غذا و لباس دورى مى كرد. و ساده زيستى براى ايشان واقعا ملكه شده بود. در عين حال به نظافت و پاكيزگى اهميت فوق العاده اى مى داد.
آيت الله محمد ابراهيم جناتى كيهان ش 17029
خريد روزانه
امام مايحتاج زندگى خود را، روزانه تهيه مى كردند و هرگز حاضر نمى شدند كه چيزى را كه همان روز احتياج ندارند تهيه كنند.
حجت الاسلام مسعودى خمينى كيهان ش 16692
موكت كافى است
روزى با يكى از دوستان رفتيم و از بازار براى اتاق امام يك تخته فرش ‍ خريديم . وقتى آن را داخل اتاق آقا پهن مى كرديم پرسيدند چه كار مى كنيد؟
گفتم : مى خواهيم اين فرش را اينجا بيندازيم .
امام فرمودند: لازم نيست ، همين موكت اتاق كافى است ، خيلى هم خوب است ، فرش را ببريد و پس بدهيد.
محمدرضا صدرا كيهان ش 17320
از اسراف خوددارى كنيد
ايشان هميشه در مورد خوددارى از اسراف ، تاكيد فراوان مى كردند. هميشه مى گفتند: ((تلفن براى كارهاى ضرورى است و از تلفن كردن براى كارهاى غير ضرورى خوددارى كنيد. هميشه به حد احتياج چراغ منزل را روشن نگه داريد.))
امام خودشان در تاريكى به نماز مى ايستادند. اگر چراغ اضافى روشن بود به شدت ناراحت مى شدند، گويى عذاب گناهان را به چشم مى ديدند.
عاطفه اشراقى كيهان ش 16923
فقط يك نان !
حضرت امام (ره ) خيلى مواظب بودند تا در زندگى شان اسراف و تبذير راه پيدا نكند امام در اوج قدرت با وجودى كه پول زيادى داشتند مواظب بودند تا چيزى حيف و ميل نشود.
يك روز آقا از در كوچك وارد حياط شدند و همان وقت مواجه با يكى از خدمتگزاران منزل خود در جماران شدند كه دو قرص نان خريده بود. امام به او فرمود: زر سلطان مگر قرار نشد صبح فقط يك نان بگيرى . چرا دو تا نان گرفتى ؟
او هم به امام گفت : ديدم نان خوبى است و من دو تا نان گرفتم .
آقا فرمود: برگرد و يكى از آن را پس بده تا اسراف نشود. حاج احمد آقا هم ايستاده بود، ايشان رفت و نان را پس داد.
على ايران پور كيهان ش 17285
از همين آجرها استفاده كن
در ايامى كه در نجف بودم ، يك روز به منزل رفتم كه شخص بنايى آمده بود تا پل بندها (سه ، چهار تا پله كه زير آن ريخته بود) را تعمير كند.
امام پرسيد خرج آنها چقدر مى شود؟
بنا هم گفت : دوازده دينار
امام فرمود: اين دوازده دينار براى اين كار زياد است .
بنا گفت : شش دينار اجرت ما مى شود كه امام فرمود: قبول ، مقدار دو دينار هم هزينه خريد گچ و... مى شد كه امام هم قبول كردند. اما، ايشان هزينه خريد آجر كه چهار دينار مى شد نپذيرفتند و به بنا فرمود: براى تعمير از همين آجرها استفاده كن .
سيد ناصر ميرى كيهان ش 16966
همه منزل خمينى همين است ؟!
بهمن ماه بود. به مناسبت دهه فجر بيست تا سى نفر از مهمانان كشورهاى خارجى ، خدمت حضرت امام رسيده بودند. يكى از آنها يك مسلمان آمريكايى بود. پيرمردى با چهره خيلى شفاف و محاسن بلند. از آن زمانى كه قرار شد آنها دست حضرت امام را بعد از ملاقات ببوسند، اين شخص ‍ شروع به گريه كرد. عجيب گريه مى كرد. تمام آنهايى كه در اتاق بودند تحت تاثير گريه او قرار گرفتند. بعد به داخل محوطه اى كه منزل حضرت امام بود آمدند، او به زبان دست و پا شكسته انگليسى و عربى سوال كرد: ((بيت الخمينى كله ...؟ همه منزل خمينى همين است ؟))
گفتيم آرى .
ما روى حياط را با پلاستيك و چادر سقف زده بوديم تا حياط براى حضرت امام گرم باشد. مرد وقتى وارد حياط شد با حالت عجيبى به آنجا نگاه مى كرد و مدام سوال مى كرد. بيت الخمينى ؟... و مى گفت : امام كجاست ؟
با اشاره گفتيم : صبر كن ، امام الان مى آيند.
برايش غير منتظره بود كه رهبر جامعه اسلامى كه تمام دنيا را با يك پيامش مى لرزاند چنين منزل محقرى داشته باشد و از آنجا بتواند اين چنين بر جامعه اسلامى حكمرانى كند و عجيب بود زمانى كه حضرت امام تشريف آوردند، ايشان همين طور گريه كرد. با گريه دست امام را بوسيد و عقب عقب از مقابل حضرت امام عبور كرد. گريه اين مرد و تعجبى كه از منزل حضرت امام كرده بود، بسيار عجيب بود.
سرگرد حسين مرتاضى كيهان ش 16942
چرا يك كيلو خريدى ؟
در مرحله اى از دوران مبارزه و در زمان طاغوت ، حدود 20 نفر از علما را به مدت سه سال تبعيد كردند كه بنده جزو آنها بودم . پس از گذشت سه سال كه آقايان را مرخص كردند سه نفر از آنها كه به قم بازگشتند برايشان امكاناتى پيدا شد و منزلشان را عوض كردند. امام اين را كه شنيدند از نجف پيغام دادند كه آقايان به تشريفات نپردازند و با عمل خودتان مردم را به سلف صالح مابدين نكنيد. ما مى گوييم وقتى شيخ انصارى از دنيا رفت هفت تومان بيشتر دارايى نداشت . به دنيا نپردازيد مردم را به سلف صالح بدين نكنيد.
در نجف دكتر گفته بود كه امام بايد جهت تقويت مزاجشان مقدارى گلابى ميل كنند، در آنجا به دليل جمعيت زياد ميوه كم گير مى آمد. امام به خدمتكار منزل فرمودند برو نيم كيلو بخر. او هم ديده بود كه اگر نيم كيلو بخرد ممكن است بعدا نتواند ميوه گير بياورد، لذا يك كيلو خريده بود. امام كه از قضيه مطلع شدند به او گفتند: چرا يك كيلو خريدى ؟ من كه گفتم نيم كيلو بخر. او گفت : خيلى خوب آقا نيم كيلويش را خودم مى خرم ولى بعد پهلوى خودش نگهداشت چند روز بعد كه به گلابى نياز بود دوباره به امام فروخت .
حجت الاسلام محمد صادق كرباسچى تهرانى كيهان ش 17076
امام و روحانيت
لباس روحانى بايد لباس رزم باشد
سال 59 كه گاهى به مناطق جنگى مى رفتم پس از اينكه به تهران مى آمدم خدمت امام مى رفتم .
يكبار كه خدمت ايشان رفته بودم لباس سربازى به تنم بود. وقتى سوار هواپيما مى شدم كه به تهران بيايم قبا مى پوشيدم و عمامه سرم مى گذاشتم و اين لباس هم آن زير مى ماند.
يكبار وقتى چشمان امام به اين لباس نظامى افتاد گفتند: مايه افتخار است كه يك روحانى ، لباس رزم به تنش مى كند و اين درست همان چيزى است كه بايد باشد.
آيت الله خامنه اى كيهان ش 17179
دورى از نشانه تكدى
آنچه شايد به نظر من از همه صفات ايشان برجسته تر باشد دور بودن ايشان از هر نوع رياكارى و عوام فريبى و تظاهر. من هيچ وقت نديدم كه تسبيحى به دست بگيرند و ذكر بگويند. هيچ وقت حاضر نبودند لباس ‍ كهنه و كفش پاره بپوشند. از نظر وضع ظاهر خيلى مرتب بودند. مى فرمودند: اينها در زمان سابق نشانه تقدس و تقوا بود اما حالا نشانه تكدى است و بايد روحانى نشانه تكدى در او نباشد.
آيت الله جعفر سبحانى كيهان ش 16580
توصيه به طلبه هاى متاءهل
يكبار حاج آقا (شهيد محلاتى ) براى ما نقل كردند كه امروز حضرت امام در هنگام درس به طلاب فرمودند:
طلبه هاى متاهل نبايد شبها مطالعه كنند بلكه شبها را به رسيدگى به امورات منزل و توجه به زن و فرزندان گذرانده و سحرها به مطالعه بپردازند.
همسر شهيد محلاتى كيهان ش 16929
روحانيون بايد براى مشكلات فكرى كنند
در دوران قبل از انقلاب و در شروع انقلاب نيز در پايان درس امام بياناتى در رابطه با وضعيت مملكت و وظيفه علما مطرح مى كردند و مى فرمودند:
بايد دست ايادى اجانب از اين مملكت قطع بشود، منكرات و منهيات الهى بايد جلوگيرى شود، روحانيون در هر شهر و بلاد بايد دور هم جمع شوند و براى مشكلات جامعه فكرى كنند.
حجت الاسلام سيد محمد جواد علم الهدى كيهان ش 16927
از موضعگيرى هاى نفسانى بر حذر باشيد
از نصايح امام به طلاب و شاگردانشان ، توحيد مى باريد. مثلا در فصل تابستان يا ماه محرم كه حوزه تعطيل مى شد امام خطاب به طلبه هايى كه عازم شهرهايشان بودند مى فرمود: از موضع گيريهاى برخاسته از نفسانيات بر حذر باشيد. از اينكه چيزى را كه نمى دانيد بعنوان دين نقل كنيد بر حذر باشيد. و سعى كنيد واقعيت را به مردم بگوييد.
و اين سخنها چون از دل برمى خاست در ذهن همه ما باقى مى ماند و خودشان هم اهل اين راه بودند.
آيت الله امامى كاشانى كيهان ش 16992
زىّ طلبگى را حفظ كن
يك روز قبل از اينكه به دست مبارك امام معمم بشوم ، در خدمت ايشان بودم . به من فرمودند: ((زى طلبگى را حفظ كن )) و بعد ادامه دادند كه اين زى طلبگى به سه چيز است :
((درس جماعت (درس عمومى )، نماز جماعت ، تفريح )).
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 1، ص 28.
تواضع امام
متواضعانه
سال 1333 شمسى كه در منزل حضرت آيت الله العظمى بروجردى (ره ) در ايام فاطميه مجلس عزا اقامه مى شد، امام را مى ديدم كه در ميان طلاب متوسط كمى دورتر از مرحوم بروجردى بسيار فروتن و مؤ دب جلوس ‍ مى فرمودند. در اين مجلس مرحوم تربتى منبر مى رفت . در طول اين مدتى كه به مجلس مى رفتيم ، مى ديديم از آغاز تا پايان مجلس امام دو زانو و بسيار مودب نشسته بودند و به روضه گوش مى دادند و اين براى من عجيب مى نمود كه چرا ايشان نزديك مرحوم بروجردى جلوس ‍ نمى فرمودند و همچون يك مستمع عادى در ميان طلاب جوان با آن همه حرمت و قداستى كه در حوزه داشتند، متواضعانه در اين مجلس با طلاب گمنام همنشين بودند.
حجت الاسلام سيد محمد باقر حجتى - روزنامه جمهورى اسلامى - خرداد 70
سكوت
امام معمولا در مجالس سكوت اختيار مى كردند، مگر موقعى كه كسى از ايشان چيزى مى پرسيد. بر خلاف بعضى كه وقتى كسى خدمتشان مى رسد، شروع مى كنند به صحبت كردن كه بله نظريه من چنين و چنان است ، امام ساكت مى نشستند، اگر كسى چيزى مى پرسيد، جواب مى دادند، آن هم جوابهاى حساب شده .
حجت الاسلام احمد صابرى همدانى - پا به پاى آفتاب - ج 3 - ص ‍ 271
عكس العمل نشان ندهيد
در دوران تظاهرات وقتى امام متوجه شدند كه دشمن مى خواهد از راه پاره كردن عكس ايشان در بين مردم ايجاد فتنه و آشوب كند و از اينكار سوء استفاده كند دستور دادند: عكس مرا نياوريد و يا اگر عكس مرا پاره كردند و يا به من اهانت كردند راضى نيستم عكس العمل نشان دهيد.
حجت الاسلام انصارى كرمانى كيهان ش 17226
همه ما طلبه ايم
امام آن موقع كه در مدرسه فيضيه تدريس داشتند، طلبه ها به درس ايشان مى آمدند. يك روزى هنگام درس امام بود مشاهده كرديم كه ايشان وارد مدرسه شدند و بلافاصله برگشتند ما تعجب كرديم كه چرا ايشان درس ‍ نگفتند؟ بعدا معلوم شد كه ايشان وقتى وارد مدرسه شدند ديدند چند تا طلبه در آنجا در حال درس و بحث هستند وقتى كه از حضرت امام سوال كرديم كه چرا درس نگفتيد و برگشتيد؟ فرمودند ما با آنها چه فرقى داريم ! همه ما طلبه ايم ما مى خواستيم درس بگوئيم آنها زودتر از ما آمدند حق آنهاست كه امروز در آنجا مشغول درس و بحث باشند. فردا ما مى آئيم اگر آنها باز هم بودند درس نخواهيم گفت .
آيت الله فاضل لنكرانى كيهان ش 16582
از امروز در خدمت امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) هستيد
روز 19 بهمن 57 انبوهى از بچه هاى نيروى هوايى با هماهنگى قبلى در خيابان ايران جمع شدند و لباسهاى نظامى خود را كه درون ساكهايشان بود به مدرسه رفاه بردند و آنها را پوشيدند تا با لباس فرم نظامى به ديدار امام برسند. در اين هنگام شخصى خودش را به من معرفى كرد و اصرار كرد كه از مراسم عكس بگيرد ما هم موافقت كرديم مشروط بر آنكه از پشت سر نيروها عكس بگيرد. پس از آمادگى افراد امام از پنجره مدرسه ظاهر شد و عده اى اشك مى ريختند، عده اى صلوات فرستادند كه ناگهان برادر نورشاهى فرمان از جلو نظام و خبردار داد كه همه يكصدا فرياد زدند:
 

ما همه سرباز توايم خمينى   گوش به فرمان توايم خمينى
عكس تاريخى هم در همان لحظه گرفته شد كه همان روز در روزنامه كيهان چاپ شد و رژيم را به دستپاچگى واداشت .
امام در آن روز فرمود: از امروز در خدمت امام عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) و در خدمت قرآن كريم هستيد...
سرهنگ شيخ محمد كيهان ش 17307
نهى از تبليغ شخصى
آيت الله حكيم در كاظمين فوت كرده بود و هنوز جنازه او را به نجف نياورده بودند. امام يك خادمى داشتند بنام مشهدى حسين ، آمد و به من گفت : آقا مى فرمايند بيا.
اول صبح بود كه من به دم اندرون رفتم . امام تشريف آوردند در دالان منزل و فرمودند:
((به رفقاى من بگوئيد صحبتى نكنند))
و اين بخاطر آن بود كه رفقايى كه به امام علاقه داشتند براى ايشان تبليغ نكنند و امام با اين هشدار جلوى ما را بستند.
حجت الاسلام عبدالعلى قرهى كيهان ش 16977
با ما ناهار بخوريد
قبل از سال 42 به روستاى لنگول دعوت شديم و به اتفاق حضرت امام (ره ) و جمعى از متدينين به روستا رفتيم . ظهر كه شد دو نفر كه يكى جوان و ديگرى پيرمرد بود از روستاى مجاور آمده بودند. وقت ناهار بود، امام به اين ها فرمودند: بنشينيد ناهار بخوريد، اين دو نفر كه براى ديدار با امام آمده بودند سر سفره نشستند و مرحوم حاج آقا مصطفى هم پيش آنان نشسته بودند، امام هم گاه و بيگاه به حاج آقا مصطفى اشاره مى كردند كه از اينها پذيرايى كن .
مهدى جوانمردى كيهان ش 17325
شرط شركت در مجلس ختم
علاقمندان امام دنبال اين بودند كه امام مجلس فاتحه اى براى آيت الله العظمى بروجردى برپا كنند. اما امام به تعبير برخى نه پول داشت و نه اطرافى و فاتحه گرفتن ، هم پول مى خواهد و هم افرادى كه كارها را راه بيندازند. بالاخره دوستان و علاقه مندان امام مجلس فاتحه برپا كردند. آن روز مصادف با سالروز شهادت امام جعفر كاظم (عليه السلام ) بود كه امام براى اولين بار در مجلس ختم شركت كرد. البته چون رسم بود كه منبرى ها از مرجعى كه فاتحه برپا مى كنند نام مى برند، امام شرط كرده بود كه اسم ايشان در مجلس برده نشود.
از روز دوازدهم رحلت ايشان به بعد، چون مجالس ختم كمى خلوت تر شده بود امام هم در آن شركت مى كرد، ولى بدون همراه ، حتى يك نفر. اگر كسى مى خواست همراه ايشان برود به او مى گفت : ((شما بفرماييد)) و بعد به تنهايى حركت مى كرد. به خاطر دارم كه در صحن عتيق ديدم امام پس از مراسم فاتحه در لابلاى جمعيت زيادى از كفشدارى ايوان طلا خارج شدند و در حال حركت هستند. امام آدرس يكى از علماء خرم آباد كه براى مراسم ختم به قم آمده بود و در منزل فرزندشان كه طلبه بود وارد شده بودند از من پرسيدند: منزل آقاى جزايرى همان جاى سابق است ؟ گفتم : بله . اجازه مى دهيد كه من خدمت شما بيايم ؟ به واسطه علاقه شديد دوست داشتم همراه ايشان باشم .
امام فرمود: نه شما بفرماييد. لذا منصرف شدم و برگشتم .
آيت الله طاهرى خرم آبادى كيهان ش 17041
همان ، روح الله
روزى ما همراه همسايه مان كه خيلى از من بزرگتر بود رفتم قم و در درس ‍ امام حاضر شديم . امام بعد از درس ، رو به كل عبدالحسين كرد و فرمود: مش كل عبدالحسين فرفهانى هستيد؟
ايشان گفت : بله
امام فرمود: شما مرا بخاطر نداريد؟
او گفت : خير، يادم نمى آيد.
امام فرمود: آن وقتها كه در صحرا خرمن كوبى بود، يك بچه سيدى مى آمد كنار خرمنها مى نشست و بازى مى كرد. همان روح الله ، پسر آقا مصطفى .
انگار بعد از آن كل عبدالحسين تازه كودكى امام را به ياد آورد و ايشان را شناخت .
مصطفى حاتمى كيهان ش 17076
اخلاق بى نظير
امام از نظر اخلاقى بى نظير بودند. حدود 25 تا 30 سال امام با مرحوم زنجانى در جلسات درس مدرسه فيضيه شركت مى كردند ولى همواره پشت سر ايشان حركت مى كردند حتى يك مرتبه هم ديده نشد كه بر ايشان پيشى بگيرند.
آيت الله بهاء الدينى كيهان ش 16928
من شما را دوست دارم
برخورد امام نسبت به اطرافيان طورى بود كه واقعا انسان را شرمنده مى كرد. گاهى اوقات در روز چند بار خدمت ايشان مى رسيدم ، مى گفتم آقاجان استخاره اى بفرماييد، يا اين كه بيمارانى را به جماران مى آوردند و درخواست مى كردند تا امام سوره حمد بخوانند و مقدارى آب قند را تبرك كنند و براى شفاى بيماران به دست آنها بدهم .
روزى به حضرت امام عرض كردم : آقا ببخشيد من خيلى براى شما مزاحمت دارم ، ايشان فرمود: ((من شما را دوست دارم )) اين عنايت امام به يك ((غلام )) نشانه تواضع ايشان بود.
عيسى جعفرى كيهان ش 16990
من راضى نيستم
امام در بعضى از سالها، به محلات تشريف مى آوردند و در مسجد مركز شهر جلسه اى داشتند كه مردم از محضر ايشان استفاده مى كردند. مرسوم بود كه اگر كسى از روحانيون وارد مسجد مى شد به احترامش كسى مى گفت صلوات بفرستيد. وقتى امام وارد شد او مردم را به ذكر صلوات دعوت كرد. روز اول پس از اتمام جلسه امام آن فرد را خواستند و گفتند: شما اين صلوات را براى من يا براى رسول بزرگوار اسلام مى فرستيد؟ اگر براى رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) صلوات مى فرستيد، اين صلوات را يك وقت ديگر بفرستيد و اگر چنانچه براى من است كه وارد مسجد مى شوم من راضى نيستم !
حجت الاسلام سروش محلاتى كيهان ش 16659
دورى از مرجعيت
مساله زعامت و رياست ايشان (امام ) آنچه براى يك نفر زعيم و مرجع دينى شيعه به حسب ظاهر يك وسايل ظاهرى احتياج دارد، ايشان از تمام اينها خالى بود. مثلا براى مرجعيت لازم است كه شخص رساله در دسترس مردم بگذارد ولى ايشان يك عدد رساله مجانى به كسى نمى داد.
عده اى پيش ايشان آمدند و گفتند كه اين عروة الوثقى را حاشيه بزنيد. يك مقدار را مثلا ما بخريم . ايشان قبول نكردند.
حجت الاسلام سيد على غيورى كيهان ش 17090
مرا به حال خود بگذاريد
امام در بعضى از سالها، تابستان به محلات تشريف مى آوردند. تابستان سال 1325 كه به محلات آمدند علماى شهر كه به امام اخلاص داشتند از ايشان درخواست كردند كه مسجدى در اختيارشان بگذارند تا مردم (بعنوان امام جماعت ) از وجودشان بهره ببرند. ايشان فرمودند: مرا به حال خود بگذاريد و به كار خودتان مشغول باشيد و نپذيرفتند.
حجت الاسلام سروش محلاتى كيهان ش 16659
دورى از غرور
امام هيچ وقت عكس العمل منفى نسبت به حرف خوب نداشتند. حرف همه را گوش مى كردند و اگر خوب بود عمل مى كردند و اگر خوب نبود به آن اعتنايى نمى كردند.
ايشان هيچگونه غرور علمى هم نداشت . در درس و بحث دائما مى فرمودند: احتمال دارد اين طور باشد، احتمال دارد آن طور باشد.
حجت الاسلام سجادى اصفهانى كيهان ش 17322
از تشييع جنازه صرفنظر كردم
آيت الله العظمى بروجردى كه مرحوم شدند، همه مردم درصدد اين امر بودند كه ببينند چه كسى مرجع تقليد خواهد شد. ما شاگردان امام كه به همه چيز ايشان اعتقاد داشتيم و امام را از نظر علمى هم ممتاز مى دانستيم ، ميل داشتيم كه ايشان را بعد از مرحوم آقاى بروجردى به عنوان مرجع تقليد معرفى كنيم . براى برخى از ما به ويژه شدت تقواى ايشان بسيار جاذبه داشت .
بارى ، پس از فوت مرحوم آقاى بروجردى بر آن شديم كه در تشييع بفهمانيم كه عده كثيرى از طلبه هاى حوزه ، طرفدار زعامت و مرجعيت امامند. اغلب شاگردان مترصد بودند در تشييع جنازه هر جا كه امام باشند، اطراف ايشان بگردند و صلوات و سلامى راه بيندازند. به اين ترتيب هم ارادت قلبى خودشان را به امام ابراز كنند و هم ايشان را به مردم معرفى كنند. اما متاسفانه هر چه در تشييع جنازه بدنبال امام گشتيم ، ايشان را نيافتيم . پس از چند روز معلوم شد كه ايشان اصلا در مراسم شركت نكرده بودند. به همين دليل ، چند روز بعد در محضر امام ، از طرف يكى از مدرسان حوزه نسبت به يكى از دوستان امام ، مسئله اى مطرح شد. آن آقا شكايت كردند: ((اينها به خاطر تجليل از شما نسبت به من توهين كرده اند و جسارت روا داشته اند.)) امام خمينى قدس سره ، در پاسخ فرمودند: ((من راضى نيستم كسانى كه به من علاقه مند هستند، علاقه شان از قلب تجاوز كند و آن را ابراز دارند. هر كس كه به من علاقه دارد، بگذارد در همان محدوده قلب بماند. كسى براى رياست من حتى يك وجب هم قدم برندارد. بعد اين جمله را فرمودند: ((من كه به تشييع جنازه آقاى بروجردى نيامدم ، براى اين نبود كه كسالتم آن قدر شديد بود كه نمى توانستم در مراسم شركت كنم ؛ نيامدنم براى اين بود كه ديدم تشييع جنازه تبعاتى دارد. آن جا مسائلى مطرح خواهد شد و من براى آن كه از آن مسائل دور بمانم و كنار باشم ، از تشييع جنازه صرف نظر كردم .))
حجت الاسلام محمد مهدى ربانى املشى كيهان ش 16699
حاضر نمى شدند كسى محافظت كند
در همان شبها و روزهاى سخت پس از حادثه مدرسه فيضيه كه در آن شبها سخت مى زدند و مى كوبيدند و مجروح مى كردند، امام با آقاى صانعى گاهى در كوچه هاى قم آخر شب با هم حركت مى كردند.
من شبها گاهى به امام پيشنهاد مى كردم كه اجازه بدهند چند نفر در خانه خدمت شما باشند كه يك وقت احيانا نصف شب پيشامدى نشود، ولى امام حاضر نمى شدند كسى بماند يا همراهشان باشد و از ايشان محافظت بكند.
آيت الله فاضل لنكرانى - سرگذشتهايى ويژه از زندگى امام خمينى - ج 6
هشت سال دفاع مقدس
اينها را ببين چه زيبا هستند
روزى امام در ايوان منزل مشغول نماز مغرب بودند. يكباره صداى آژير طنين انداز شد. آقا سلام پايان نماز را قرائت مى كردند. من در چهره اشان دقيق شدم ، هيچ تغييرى در حالت چهره ايشان پديد نيامد. پس از پايان نماز نيم نگاهى به آسمان كرده و با لحنى آرام به گلوله هاى آتشين پدافندها كه سطح آسمان را پوشانده بود. نگاهى كرده و فرمودند: ((اينها را ببين چه زيبا هستند.))
حجت الاسلام سيد حسن خمينى حماسه مقاومت ج 2
اصلا پناهگاه را قبول نداشتند
بارها و بارها من شاهد آن بودم كه مى گفتند امشب حتما جماران را مى زنند شما هم بياييد. من هم با كمال افتخار مى آمدم كه در خدمت امام باشم . ولى ايشان اصلا پناهگاه را قبول نداشتند و مى گفتند من بروم در پناهگاه و يك عده پناهگاه نداشته باشند؟ من به پناهگاه بروم و يك عده در زير پناه خودشان جا نداشته باشند. آقا به هيچ وجه اين تفكر را قبول نداشتند.
دكتر حسن عارفى - حضور - ش 8
گريه امام
من گريه امام را چند بار ديده ام و هر بار موقعى بوده كه در مورد اخلاص ‍ رزمندگان در جبهه و هيجان و فداكارى مردم با ايشان صحبت كرده ايم .
حضرت آية الله خامنه اى - مقام معظم رهبرى - اطلاعات - 19/3/68
من چگونه از پناهگاه استفاده كنم در حالى كه ...
در دوران موشك باران تهران لحظاتى پس از اينكه اصرار برخى پزشكان و اعضاى دفتر كه به امام ترك خانه و رفتن به جاى امن را پيشنهاد مى كردند به جايى رسيد كه مرحوم حاج احمد آقا وارد اتاق امام شد و امام را در حاليكه بسيار عصبانى بود و قدم مى زد ديد. امام تا فرزندشان را ديدند فرمودند من از اينجا تكان نمى خورم من چگونه از پناهگاه استفاده كنم در حالى كه همسايه من به خاطر من خانه اش ويران شود و پاسدار محافظ من بخاطر من تكه تكه شود؟ اصلا اين و آن خسته شده ام . آخر مگر من مى توانم به پناهگاه بروم ؟ و بعد از آنكه اندكى آرام تر شدند، گفتند من به همه گفته ام كه اينجا را ترك كنيد و هر جا مى خواهيد برويد. من تكليفم با بقيه فرق مى كند.
دكتر سيد عبدالحسين طباطبايى كيهان ش 16939
امام و رزمندگان و بسيجيان
سرود ما مسلح به الله اكبريم
حدود سه ماه از آغاز جنگ تحميلى مى گذشت كه به اتفاق عده اى از بچه هاى بسيجى از محلات به اردوى آموزشى يك هفته اى در اردوگاه شهيد باهنر اعزام شديم .
در يك محيط با صفا و صميمى آموزشهاى رزمى را سپرى كرديم . در روزهاى پايانى اردو، توسط گروه موزيك شعار وحدت را با آهنگ خاصى تمرين كرديم . در آخرين روز اردو آيت الله امامى كاشانى به ديدار بسيجيان آمدند و پس از سخنرانى ايشان ، همه يكصدا فرياد زدند يا ملاقات با امام يا اين كه ما اردوگاه را ترك نخواهيم كرد. ايشان نيز كه تحت تاثير احساسات پاك و مقدس بسيجيان قرار گرفته بودند قول مساعد براى انجام يك ديدار با امام (ره ) دادند.
روز بعد كه روز جمعه بود بعد از اقامه نماز صبح بچه ها سرود وحدت را تمرين كردند و به طرف حسينيه جماران حركت كردند. حال و هواى بسيار روحانى و معنوى در آن فضا حاكم بود. بچه ها در انتظار ديدار امام (ره ) لحظه شمارى مى كردند، امام تشريف فرما شدند و به ابراز احساسات حاضران پاسخ دادند، پس از آن از امام اجازه اجراى سرود را گرفتند و سرود:
 
ما مسلح به الله اكبريم   بر صف دشمنان حمله مى بريم
و... را اجرا كردند: همان روز ساعت 2 بعد از ظهر اين سرود از راديو و تلويزيون پخش شد و اكنون سال هاست كه اين سرود از راديو پخش ‍ مى شود.
سرهنگ احمد يارمحمدى كيهان ش 16905
رضايت پدر و مادر رضاى خدا را جلب مى كند
اوايل سال 64 توفيق حاصل شد به شهر شام و لبنان عازم شوم . مادرم گفت اگر امكان دارد مرا در اين آخر عمرى به زيارت آن بزرگواران ببر و در تكاپوى وسايل سفر بودم كه شهيد والا مقام مجيد پازوكى تماس ‍ گرفت و فرمود اگر مى توانى فورا بيا تا بريم زيارت امام ... تا موضوع را به مادرم عرض كردم امر و خواسته او را اجابت كردم و فورا عازم محل قرار شديم . در آنجا بچه ها جمع شده بودند چند دقيقه بعد سوار اتوبوس ‍ لشكر 27 محمد رسول الله (صلى الله عليه و آله ) شديم و عازم جماران . كوچه پس كوچه هاى جماران يادش بخير. واقعا بوى عطرآگين وجود پيامبرگونه امام ، صفا و معنويت خاصى به آن منطقه و محله قديم تهران داده بود كه هنوز هم به مشام مى رسد. امام را زيارت كرديم . بعضى از بچه ها در موقع دستبوسى بعضا از همسران همراه و مقاوم خود و مادران شجاع تعريف و تمجيد مى كردند من هم براى تبرك و تجليل از مقام مادرم به محضر امام عرض كردم مادرم حدود چهارده سال توان حركتى ندارد و هر ساله خداوند توفيق داده مادرم را به مشهد مقدس و شهر مقدس قم و امامزاده هاى واجب التعظيم مشرف كرده ام . اميدوارم از من راضى باشد. امام تبسمى كرد و با يك نگاه الهى اظهار داشتند رضايت پدر و مادر رضايت خدا را جلب مى كند و من هر چه دارم از دعاى مادر است و از خدا مى خواهم روح آنها را شاد كند.
اكبر سليمانى كيهان ش 17248
سلام مرا به رزمندگان برسان
پس از عمليات پيروز فتح المبين امام ضمن تجليل فراوان از توان رزمندگان به ويژه نيروهاى عمل كننده در عمليات فتح المبين حجت الاسلام و المسلمين انصارى كرمانى را با هزاران برگ اسكناس 100 ريالى تبرك شده به ديدار رزمندگان فرستادند و ايشان در جمع نيروها در منطقه عملياتى فتح المبين حضور يافتند و ضمن تجليل و پيام گرم امام اظهار داشت امام فرمودند سلام گرم مرا به رزمندگان فتح المبين برسان .
اكبر سليمانى كيهان ش 17270
دست و بازوى شما را مى بوسم
يك بار يكى از بچه هاى رزمنده جنوب ، عكس امام را آورد و گفت مى خواهيم آن را براى رزمندگان تكثير كنيم . آن را خدمت امام ببر تا مطلبى در كنار عكس مرقوم فرمايند. گفتم طبق معمول بعيد است غير از امضاء، امام چيز ديگرى بنويسند.
اما وقتى عكس را خدمت امام بردم و جريان را گفتم امام اين جمله ها را بر كنار عكسشان نوشتند: از خداوند تعالى پيروزى نهايى رزمندگان عزيز را خواستارم ، عزيزان من بكوشيد خداوند تعالى با شماست . اينجانب دست و بازوى شماها را مى بوسم .
حجت الاسلام رحيميان كيهان ش 17319
تلويزيون را بياوريد
پس از اين كه حضرت امام از آخرين عمل به هوش آمدند، وقت نماز ظهر و عصر بود كه امام سوال كردند: چه وقت از روز است و وقتى فهميدند كه ظهر است درخواست كردند كه مى خواهند نماز بخوانند و كمى بعد كه حالشان مساعد شده بود. گفتند: تلويزيون را بياوريد، مى خواهم اخبار را گوش بدهم . تلويزيون را آوردند، ابتداى اخبار همان صحنه هايى بود كه آقا رحيم صفوى را در جبهه هاى جنگ نشان مى داد كه با خبرنگارى مصاحبه مى كردند و امام وقتى اين صحنه را مى ديد، با اين كه حالشان مساعد نبود، از ديدن اين صحنه ها خوشحال بودند و لبخند مى زدند.
حسين سليمانى كيهان ش 17303
دلم براى چمران تنگ شده است
يك روز حاج احمد آقا از دفتر امام به ستاد جنگهاى نامنظم در اهواز تلفن كردند و گفتند كه امام مى فرمايند: ((دلم براى چمران تنگ شده است بگوييد به تهران بيايد.))
دكتر كه در آن روزها در منطقه سوسنگرد از ناحيه پا مجروح شده بود، پس از شنيدن اين پيام راهى تهران شد و به محضر امام ... گرديد. در معيت ايشان نقشها و كالكهاى منطقه عملياتى را به خدمت امام بدهيم . دكتر از ناحيه پا ناراحتى داشت و نمى توانست پايش را جمع كند و دو زانو بنشيند به احترام امام كه به او عشق مى ورزيدند در مقابل ايشان دو زانو نشست و در حالى كه فشار زياد را متحمل مى شد شروع به توضيح و توجيه نقشه ها كرد. امام با فراست خاصى كه داشتند متوجه ناراحتى دكتر شده و فرمودند: ((آقاى دكتر پايتان را دراز كنيد و راحت باشيد)) دكتر عرض كرد راحت هستم امام فرمودند: ((مى گويم پايتان را دراز كنيد)) دكتر به احترام امام نپذيرفتند و عرض كردند دردى احساس نمى كنم ، دو مرتبه امام با لحن خاصى فرمودند:
((مى گويم پايتان را دراز كنيد و راحت بنشينيد)) كه لاجرم او هم پذيرفت . پس از اينكه ديدار به اتمام رسيد امام آماده رفتن به حسينيه جماران براى ديدار با مردم بودند فرزند خود حاج احمد آقا را كه وسط حياط منزل ايستاده بودند صدا كردند و به او فرمودند: ((احمد، احمد)) ولى احمد آقا در حياط منزل بودند و صداى امام را نمى شنيدند بنده او را از داخل ايوان صدا كردم و گفتم كه امام شما را صدا مى زنند حاج آقا خدمت امام رسيدند. آقا به او فرمودند: ((اين ميزها را كه گذاشته ايد، آقاى چمران با پاى زخمى كه نمى تواند از روى آنها رد شود. اينها را برداريد و راه را باز كنيد.))
مهدى چمران ، برداشتهايى از سيره امام خمينى قدس سره ج 2، ص ‍ 206
عدالت
موظف نيستيد
امام مى فرمودند: ((حتى شما اگر براى كشف مواد مخدر به خانه كسى مى رويد، موظف نيستيد كه آلبومش را ببينيد، يخچالش را نگاه كنيد و حتى اگر گناهى كرده باشد موظف نيستيد كه او را بگيريد و افشا كنيد.))
حجت الاسلام ناطق نورى - كيهان - 28/8/61
آب لوله كشى را به باغچه ندهيد
من شاهد بودم كه امام به فردى كه به باغچه آب مى داد گفت : چرا آب لوله كشى را به باغچه مى دهيد؟ آن آقا گفت : اين آب لوله كشى نيست ، آب چشمه است .
امام گفتند: باز معلوم نيست كه آب چشمه را هم ما بتوانيم مصرف كنيم ، اين آب مال همه است ، بنابراين كمتر استفاده كنيد آن هم در حد ضرورت .
مصطفى كفاش زاده كيهان ش 16681
شهريه بايد به همه يكسان پرداخت شود
از خصوصيات امام اين بود كه تبعيضاتى كه در حوزه قبل از ورود امام به نجف بود را برداشتند.
قبلا بين طلبه هاى افغانى ، عرب و ايرانى در دريافت شهريه ها تفاوت بود اما ايشان فرمودند:
اگر بناست شهريه اى داده شود بايد در سطح واحد، و طلبه اى كه واجد شرايط است . عرب يا افغانى يا هندى يا پاكستانى يا ايرانى باشد فرقى نمى كند.
حجت الاسلام محمد سجادى اصفهانى كيهان ش 16944
منبر جاى كلمات امام على (عليه السلام ) است
امام انسان خيلى آزاده اى بود تا جايى كه يك بار واعظ مورد علاقه خود را كه در منبر حرفهايى زده بود در انحرافات بيان مذمت مى كرد و به كنايه مى فرمود:
چرا سخنانى از طنطاوى بالاى منبر مى گويند و استخوان پوسيده اى را مى خواهند احياء نمايند؟
بعد فرمودند:
منبر جاى بيان كلمات نورانى حضرت امير (عليه السلام ) است .
سيد صادق شمس الدين واعظ كيهان ش 17038
وقتى به همه طلبه ها خانه دادند
بعضى از تجار در نجف اشرف به منزل امام آمدند و مى گفتند: نه از وجوهات بلكه همين طورى مى خواهيم براى شما و حاج آقا مصطفى منزل بخريم .
امام جواب مى دادند:
هر وقت به همه طلبه ها خانه دادند، يك منزل به مصطفى مى دهند و يك منزل هم به من خواهند داد.
حجت الاسلام فقيهى كيهان ش 16695
من نبايد بكنم
امام در طول 15 سال زندگى در نجف يك مرتبه مى روند كوفه آن هم مسجد (كوفه ) براى دو ركعت نماز رفته و سريع برمى گردند. آب و هواى كوفه به دليل وجود شطى در يك فرسخى آن بسيار باصفا است ، اما امام حاضر نشدند يك بار آنجا بروند. به اين استدلال كه افرادى در زندان ها هستند و افرادى هم در جاهاى ديگر هستند كه آنها نمى توانند اين كارها را بكنند من هم نبايد بكنم . هر چه اصرار مى شد كه آقا اجازه بدهيد يك كولر گازى بياوريم . مى گفتند: ((مگر همه طلبه ها دارند؟)) مى گفتند آقا يك ذره اين محيط را خنك كنيد، گفتند: ((مگر كولر در بقيه خانه ها هست ؟))
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 1، ص 109
مگر خون من رنگين تر است
شبى كه توطئه كودتاى نوژه كشف و خنثى شد همه مقامات وقت به جماران آمدند. ما همه مسلح شديم و به كوه ها رفتيم . بعدا از حاج آقا انصارى شنيديم كه آن روز به امام گفته بودند: ((بياييد از اينجا برويم ، امكان دارد يك هواپيما بيايد و جماران را بمباران كند.)) ولى امام گفته بودند: ((مگر خون من رنگين تر از خون مردم جماران است ؟))
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 1، ص 111