حديث نور
(خاطراتى از زندگانى حضرت امام خمينى (ره ))

ابراهيم رستمى

- ۴ -


خضوع در برابر قرآن
اين چه كارى است كه مى كنيد؟
يكبار فردى تعدادى قرآن در قطع كوچك كه فقط محتواى چند عدد از سوره هاى قرآن است را آورده بود تا پس از امضاى امام براى رزمندگان جبهه ها هديه برد. وقتى يكى از آقايان پاكت محتوى قرآنها را برداشت و به طرف امام نزديك كرد، امام به گمان آنكه طبق معمول كه گاهى نبات و امثال آن را براى تبرك خدمتشان مى برديم دستشان را جلو آوردند ولى وقتى چشمشان به داخل پاكت افتاد فرمودند: ((اينها چيست ؟)) به عرض رسيد: ((قرآنهايى است كه براى تبرك خدمتتان آورده اند.)) امام كه هميشه حركاتش كاملا آرام و معقول بود ناگهان به طور بى سابقه اى با شتاب و شدت مضطربانه اى دستشان را عقب كشيده و با لحن تند و عتاب آميز فرمودند: ((من قرآن را تبرك كنم ؟ اين چه كارهايى است كه مى كنيد؟))
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 3،ص 10
آمدند روى زمين نشستند
يكبار همه ديدند كه امام در يك مراسم ملاقات در حسينيه جماران بطور استثنايى به جاى آن كه در جايگاه هميشگى شان روى صندلى بنشينند، وقتى وارد شدند روى زمين نشستند. و اين در همان روزى بود كه برندگان مسابقات قرائت قرآن به حضور امام آمده بودند و قرار بود در آن جلسه چند آيه قرآن تلاوت شود.
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 3، ص 11
امام و بچه ها
چرا مواظب بچه نيستى ؟!
سال 1367 يك سال قبل از رحلت ملكوتى امام (ره ) به زيارت ايشان در جماران رفتم . باران شديدى مى باريد. امام را در حيات خلوت ملاقات كردم . يادم مى آيد آن روز حضرت امام چترى را به دست داشتند كه يك قسمت آن شكسته بود، از اتاق بيرون آمدند و ما موفق به دست بوسى ايشان شديم ، در همين حين ايشان نگاهشان به بچه كوچك و شير خوارى كه در بغل داشتم افتاد و با حالتى كه توبيخ گونه بود فرمودند: چرا بچه را اينجا آورديد، مريض مى شود، چرا مواظب بچه نيستى ؟
من حواسم فقط به امام بود و از بارش باران غافل شده بودم ، پس از اينكه دست ايشان را بوسيدم ، امام دعا كردند و داخل اتاق رفتند.
على ايران پور كيهان ش 17187
على باشد
فرزندم را كه تازه متولد شده بود خدمت حضرت امام بردم . امام دست روى سرش كشيدند.
به عرض رساندم كه :
اين چهارمين فرزند ماست و مى خواهيم كه نامش را حضرت عالى انتخاب فرماييد و على نداريم .
امام در حالى كه متبسم شدند، فرمودند:
از على بهتر چى ؟ على باشد.
حجت الاسلام رحيميان كيهان ش 16978
خيلى بچه ها را دوست دارم
اگر ما يك يا دو روز به خانه امام نمى رفتيم ، مى گفتند: ((كجاها بوديد شما؟ اصلا مرا مى شناسيد؟)) يك روز وارد خانه امام شدم ، ديدم در حياط قدم مى زنند. تا سلام كردم گفتند: ((بچه ات كو؟)) گفتم اذيت مى كند نياورده ام ، به حدى ناراحت شدند كه گفتند ((اگر اين دفعه بدون بچه مى خواهى بيايى ، خودت هم نبايد بيايى )) از ايشان پرسيدم آقا شما چرا اينقدر بچه ها را دوست داريد؟ چون بچه هاى ما هستند دوستشان داريد؟ گفتند: ((نه ، من به حسينيه كه مى روم ، اگر بچه باشد حواسم دنبال او مى رود. اين قدر من دوست دارم بچه ها را! بعضى وقت ها كه صحبت مى كنم ، مى بينم كه بچه اى گريه مى كند يا دست تكان مى دهد و اشاره به من مى كند، حواسم پيش او مى رود.))
فاطمه مصطفوى كيهان ش 16698
با بچه ها روراست باشيد
امام به دختر من كه از شيطنت بچه خود گله مى كرد، مى گفتند من حاضرم ثوابى را كه از تحمل شيطنت حسين مى برى با ثواب تمام عبادات خودم عوض كنم و عقيده داشتند كه بچه بايد آزاد باشد تا وقتى كه بزرگ مى شود آن وقت بايد برايش حدى تعيين كنند. در مورد تربيت كودكان مى فرمودند:
با بچه ها روراست باشيد تا آنها هم روراست باشند. الگوى بچه پدر و مادر هستند. اگر با بچه درست رفتار كنيد بچه ها درست بار مى آيند. هر حرفى را كه به بچه ها زديد به آن عمل كنيد.))
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 1، ص 31
اين حرف ها به درد تو مى خورد!
در شبى كه اطلاع دادند وزير خارجه فردا پيام گورباچف را نزد امام قرائت كند على آقا نوه كوچك امام به حاج عيسى گفت : فردا صبح مرا هم بيدار كن تا در جلسه حاضر شوم .
صبح روز بعد پس از اينكه قسمتى از پيام گورباچف توسط شوارد نادزه وزير امور خارجه وقت شوروى قرائت شد و امام فهميدند كه نظراتشان تاءمين نشده است ميكروفون را كنار گذاشتند و از جا برخاستند و از اتاق بيرون آمدند.
در بين راه من همراهشان بودم . حاج عيسى على را به اندرون مى آورد وقتى آنها به امام رسيدند على به امام گفت :
آقاجان ! تمام شد. من هم مى خواستم در اين جلسه باشم .
امام لبخند زد و گفتند: بله تمام شد، اما اين حرف ها به درد تو مى خورد!
كيهان ش 16918
هر وقت مى خواهى بيا
امام جواب نامه كودكان را هم با خط خودشان مى دادند. به عنوان نمونه كودكى به امام نوشته بود كه : شما را بسيار دوست دارم و خيلى علاقه دارم كه شما را ببينم .
امام در جواب او نوشتند: فرزندم ، نامه ات را خواندم ، هر زمانى كه مى خواهى بيا و با من ملاقات كن .
حجت الاسلام انصارى كرمانى كيهان ش 17049
حجاب
جوان ها بهتر است بيشتر خود را بپوشانند
امام هميشه به ما مى گفتند درست است كه مى گويند وجه و كفين پيدا باشد، اما جوان ها بهتر است كه كمى بيشتر خود را بپوشانند و خيلى تاكيد مى كردند كه در خارج از منزل هيچ گونه عطرى مصرف نشود. يادم است كه در يكى از عيدها، امام به نواده دخترى ديگرشان عطر هديه دادند و به من يك چيز ديگرى و فرمودند: ((چون تو ازدواج نكرده اى ، بنابراين احتياجى به عطر ندارى .))
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 1،ص 48
مقيد بودند حجابمان را حفظ كنيم
امام مقيد بودند كه ما از بچگى حجاب شرعى مان را حفظ كنيم . در منزل حق انجام هيچ گونه معاصى ، از جمله غيبت ، دروغ ، بى احترامى به بزرگتر و توهين به مسلمانان را نداشتيم . خصوصا روى معصيت تاكيد مى نمودند كه بندگان خدا هيچ امتيازى ، جز از نظر تقوى و پرهيزكارى بر هم ندارند و اين مساله را از بچگى به ما گوشزد مى نمودند. ايشان هميشه مى گفتند: ((بين شما و كارگرى كه در منزل كار مى كند هيچ فرقى نيست .))
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 1، ص 45
سلام
به من مجال سلام ندادند
يك شب كه به حرم حضرت على (عليه السلام ) مشرف شده بودم مشغول نماز بودم كه متوجه شدم امام تشريف آوردند و در كنار من در جايى كه خالى بود نشستند. پس از نماز متوجه شدم كه ايشان مشغول دعا هستند. گفتم ادب ايجاب مى كند كه دعاى آقا كه تمام شد خدمتشان سلام عرض كنم . اما امام به من مجال ندادند چون تا سلام نمازم را دادم فورا رو به من كردند و با گرمى خاصى سلام كردند، و من شرمنده شدم .
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 3، ص 243
ابتدا به سلام مى كردند
از خصوصيات بارز امام در زمانى كه در مدرسه دارالشفا حجره طلبگى داشتند و حجره من كنار حجره ايشان بود اين كه تواضع خاصى داشتند كه هميشه ابتدا به سلام مى كردند.
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 3، ص 243.
حتى يكبار نتوانستم
آنچه هيچ گاه از خاطر هيچ كدام از شاگردان امام ، بلكه معاشرين با ايشان نخواهد رفت ، تواضع بسيار و روحيه شاگردپرورى امام است . من ، علاوه بر اينكه شاگردشان بودم ، مجذوب شخصيت ايشان نيز بودم و به امام علاقه كامل داشتم . در تمام مدتى كه در خدمت امام بودم به لحاظ اينكه همواره در گفتن سلام سبقت مى جستند، نتوانستم يكبار در گفتن سلام بر ايشان سبقت بجويم .
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 3، ص 242
احساس كردم كسى سلام كرد
يك روز از كوچه اى كه بين مسجد مرحوم شيخ انصارى و منزل امام بود در حالى كه سرم پايين بود عبور مى كردم كه احساس كردم به من سلام كرد، وقتى سرم را بالا كردم چشمم به سيماى مبارك امام افتاد. در يك لحظه فشار عجيبى در خودم احساس كردم . انگار زبانم بند آمده بود. آخر او امام ، مرجع تقليد و مراد من بود و من ناچيز يك بچه طلبه هفده ساله بيشتر نبودم .
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 3، ص 243
حتى به بچه ها سلام مى كردند
امام هميشه در سلام مقدم بر ديگران بودند و همواره وقتى وارد بر افراد مى شدند قبل از اينكه آنان سلام كنند ايشان سلام مى كردند. امام با آن عظمت كه تمام قدرتها از شنيدن نامشان به وحشت مى افتادند آنقدر رئوف و مهربان بودند كه حتى اگر مواجه با بچه ها مى شدند به آنها سلام مى كردند.
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 3، ص 242
سلام ، پسر گلم
حضرت امام (ره ) هم به سلام و هم به جواب سلام اهميت زيادى مى دادند. آقا ياسر فرزند مرحوم حاج احمد آقا كه الان براى خودش ‍ جوانى است و آن زمان كوچك بود و چهار، پنج سال بيشتر سن نداشت پيش من آمد و گفت : من امروز يازده بار به امام سلام كردم . گفتم : چرا يازده بار؟
گفت : مى خواستم آقا را امتحان كنم ، مى خواستم ببينم آيا هر بار كه من سلام مى كنم آقا جواب سلام مرا مى دهند. گفتم : خب امام جواب سلام شما را داد؟ گفت : هر بار سلام كردم ، امام جواب سلامم را دادند هر بار كه سلام مى كردم مى گفتند سلام آقا ياسر، پسر گلم ، پسر خوبم ...
سرگرد حسين مرتاضى كيهان ش 16937
غافلگير شدم
اگر امام در مكانى وارد مى شدند خيلى مشكل بود كه بتوان به ايشان سلام كرد. بارها اتفاق مى افتاد كه ما زودتر به اطاق كار ايشان رفته و چشم به در و منتظر و آماده ورود امام بوديم ، حتى سينه ها براى سلام كردن صاف شده بود ولى باز هم غافلگير مى شديم زيرا متوجه مى شديم كه ايشان ابتدا وارد مى شدند و سپس سلام مى كردند و يا آنكه اول سلام مى كردند و آنگاه وارد اتاق مى شدند.
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 3، ص 242
سعى مى كردند زودتر سلام كنند.
من هر وقت وارد اتاق امام مى شدم به ايشان سلام مى كردم ولى امام سعى مى كردند زودتر به من سلام كنند و من هم جواب مى دادم .
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 3، ص 242
جوانى و عبادت
عبادت را در جوانى انجام بده
هر وقت خدمت امام مى رسيدم مرا نصيحت مى كردند. يكروز به من فرمودند: فكر نكن كه موقع پيرى زمان عبادت است . عبادت را هم در جوانى انجام بده .
امام با اين تفكر كه اگر در جوانى گناه كنيم در پيرى فرصت جبران آن را داريم صد در صد مخالف بودند.
على اشراقى كيهان ش 16945
تا جوان هستيد
سال 1365 يك شب كه در كنار امام خوابيده بودم و در ايامى بود كه امام تازه از بيمارستان مرخص شده بود امام هنوز حال نقاهت داشتند و با اين همه براى نماز شب برخاستند ايشان وقتى خواستند وضو بگيرند موقع مسح كشيدن پا چون نمى توانستند و برايشان مشكل بود دستشان را به شانه بنده تكيه دادند و گفتند: فلانى ، گفتم بله فرمودند ((تا جوان هستيد عبادت بكنيد اگر پير شديد مثل من ديگر نمى توانيد. لذت عبادت در جوانى است .))
كيهان ش 16574
اواخر سال 67، اول ماه شعبان بود كه خدمت آقا رسيدم . مفاتيح دستشان بود و مى خواستند دعاهاى مخصوص ماه شعبان را بخوانند. تا رفتم دست ايشان را ببوسم كه مرخص شوم ، فرمودند: ((هر كارى كه مى خواهى بكنى در جوانى بكن . در پيرى بايد بخوابى و ناله كنى .))
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 1، ص 56
مزاح
در زندان ورزيده مى شود
وقتى آقاى شيخ فضل الله خوانسارى براى ملاقات با امام به تركيه رفته بودند و جريانات و اخبار ايران را به امام رساندند حاج آقا مصطفى فرزند امام در زندان بود. وقتى به امام گفته بود كه حاج آقا مصطفى را ساواك دستگير كرده و به زندان برده است امام فرموده بودند: خيلى خوب شد، براى اينكه مصطفى در زندان ورزيده مى شود!
مرحوم آيت الله پسنديده كيهان ش 17239
اين آقايان عكاس ها
بعد از بازگشت حضرت امام (ره ) به قم ، اولين بازديد ايشان از آيت الله العظمى گلپايگانى (ره ) بود كه من توفيق حضور در آن جلسه نورانى را پيدا كردم . در اين جلسه عده اى از عكاسان وارد شدند كه شور و شوقى زايدالوصف داشتند و اين شايد به خاطر اولين جايى بود كه امام شروع به بازديد كرده بودند. در اين ديدار آيت الله العظمى گلپايگانى فرمودند: عكس نمى خواهيم . امام فرمودند: آقا! اين آقايان عكاس ها نه مقلد من هستند نه مقلد شما.
از اين گفتار مليح مرحوم امام (ره ) مرحوم آيت الله گلپايگانى خندان شدند و عكاس ها هم شروع به گرفتن عكس كردند.
آيت الله على كريمى جهرمى كيهان ش 17328
يُخ !
امام با همه كم حرفى و سكوت ، گاهى لطيفه مى گفتند كه حضار بى اختيار و دستجمعى مى خنديدند.
فى المثل يكى از فضلاى شاگردان ايشان كه اهل آذربايجان بود، وقتى در اشكال و سوال پافشارى مى كرد و امام مى خواستند او را ساكت كنند در آخر جواب مى گفتند:
يُخ !
با اين كلمه تركى هم سائل ترك زبان و هم بقيه حضار به سختى مى خنديدند و سر و صدا فرو مى نشست .
حجت الاسلام على دوانى كيهان ش 16955
مولانا! چرا اين حرف را مى زنى ...
امام در درس دادن ، نهايت اخلاق را داشتند. ايشان گاهى در درس نسبت به شاگردان تند هم مى شدند ولى تندى ايشان هم روى حساب بود، مثلا به فردى كه مورد تندى ايشان بود مى گفتند:
مولانا، چرا اين حرف را مى زنى كه درست نيست ؟ برعكس بعضى از علما كه صريحا به طلاب مى گفتند: نفهميدى .
آيت الله يزدى كيهان ش 17218
مزاح كردند
در بازگشت امام از كويت وقتى مقامات عراقى ايشان را در صفوان معطل نگه داشته بودند، ما تنها براى امام ناراحت و نگران بوديم و اصلا كسى به جز امام فكرى نداشت . ولى امام از همان اول ورودشان به اتاق ، چندين بار مزاح كردند و ما را خنداندند، اين طور به نظر مى رسيد كه امام به خاطر تقويت روحيه ما اين چنين برخورد معمولى و بسيار شاد داشتند و شايد مى خواستند ما چندان ناراحت نشويم كه ايشان در حالت شبه زندانى هستند.
حجت الاسلام سيد محمد رضا مهرى - پاسدار اسلام - ش 10.
امر به معروف و نهى از منكر
توجه به امر به معروف و نهى از منكر
در نجف روزى خدمت امام رسيدم و از مسائلى كه در تركيه بود از ايشان پرسيدم . امام فرمودند: ((يك مسجدى نزديك ما بود. روزهاى جمعه مى رفتيم آن مسجد. لااقل پنج هزار نفر در اين مسجد حاضر مى شدند. به قدر پنج كلمه صداى بلند كسى از اين پنج هزار نفر نمى شنيد. و زياد مرا در حيرت انداخته بود كه چرا ما مثلا اين ابهت و جلالت را حفظ نمى كنيم ؟! فكر مى كردم اگر يك خارجى بيايد اينجا اين مسجد را ببيند بعد هم بيايد آنجا در نجف مسجد هندى را ببيند، بعد بيايد قم مسجد اعظم را ببيند و نماز خواندن ما را، قطعا خواهد گفت نمازها اين است نه آنكه ما داريم ! و ما جلالت و قدر نماز را حفظ نكرديم . اينها اگر يك وقت مثلا كسى بود كه درست نايستاده بود رفيقش مى خواست به اين حالى بكند، با اشاره به او حالى مى كرد عقب بيايد و انگشتانش را مقابل انگشتان ديگران قرار بدهد، صف را مستقيم بايستند. به طورى كه اگر نگاه مى كردى تمام سر انگشتان اينها مقابل هم بود. اين به زبان نمى گفت عقب بايست تا با صف مقابل بشوى ...))
امام فرمود: ((اينها مرا متاثر مى كرد اين امور را كه مى ديدم .))
حجت الاسلام مهرى كيهان ش 16593
احتمال ضرر مى دهى ، جمع كن
از حرم مى آمديم . من خدمت ايشان بودم عرض كردم كه آقا! سيگار ضرر دارد؟
امام فرمودند: مرحوم ميرزا (ظاهرا ميرزاى شيرازى ) پيپ مى كشيدند و كسى خدمتشان رفته بود، ديده بود دورادور منقل ايشان پيپ چيده شده . آن فرد به مرحوم ميرزا عرض كرده بود كه اينها ضرر ندارد؟ آقا فرموده بود: احتمال ضرر مى دهى ؟ گفته بود بله . گفت جمع كن . اين حرف امام در من چنان اثر گذاشت كه سيگارم را در جيب گذاشتم و ديگر نكشيدم و همه كسالت هايى كه در اثر كشيدن سيگار داشتم به بركت نفس امام برطرف شد.
حجت الاسلام عبدالعلى قرهى كيهان ش 16985
انگشتر طلا را از دستت بيرون بياور
در جلسه اى كه در مسجدى تشكيل شده بود امام بلند شد و به طرف جوانى كه كنار من نشسته بود آمدند و به او فرمودند:
اين انگشترى كه دستت هست ، اگر انگشتر طلاست بيرون بياور!
حجت الاسلام محمد مؤ من كيهان ش 16932
دورى از اشتهار
عكس نمى دهم
آقايان افغانى كه در نجف بودند، حسينيه اى داشتند. آنها علاقه مند بودند كه عكس امام را در حسينيه خود نصب كنند. مكرر به من مراجعه مى كردند. من هم خدمت امام رفتم و مطلب را گفتم .
امام فرمودند: نمى دهم .
دوباره يكى از آنها آمد و تقاضاى عكس امام را كرد. من دوباره خدمت امام رفتم و مسئله را گفتم . امام با تندى جواب منفى دادند.
من دوباره اصرار كردم كه آقا! اينها نظرى ندارند.
امام فرمودند: من خودم به مردم مى گويم كه دنبال دنيا نرويد، اين دنياست ! نمى دهم .
حجت الاسلام عبدالعلى قرهى كيهان ش 17327
دورى از شهرت
پس از رحلت مرحوم آيت الله بروجردى كه مساءله مرجعيت مطرح بود، امام كه در ميان طلاب و فضلا، دوستداران زيادى داشت مى دانست كه اگر وارد جلسه اى شود و يا در مجالس ترحيم شركت كند، عده اى به عنوان علاقه به ايشان اطرافشان جمع مى شوند لذا براى اين كه گرفتار اين مسايل نشود، نه در تشييع جنازه آيت الله بروجردى (ره ) و نه در مجالس ترحيم شركت كرد. البته ناگفته نماند كه امام در آن روزها كسالتى هم پيدا كرده بود و خود ايشان فرمود: كه من تب كرده بودم و برايم دكتر آورده بودند - اما براى عرض تسليت در يك وقت خلوتى به منزل آقاى بروجردى رفته بودند.
آيت الله حسن طاهرى خرم آبادى كيهان ش 17028
من نمى فرستم
آنوقتى كه امام در نجف بودند، رسم بود كه مراجع در موسم حج ، به مكه بعثه مى فرستادند. حاج شيخ نصرالهى خلخالى خيلى به امام هم اصرار داشتند كه امام بعثه بفرستند چون بعثه فرستادن در مكه يك سر و صدايى داشت و يك صحنه اى براى مرجعيت و آقايى بود.
احتمال اين داده شد كه شايد امام براى مخارجشان از سهم امام ملاحظه مى كنند. لذا آقاى خلخالى به امام عرض كرد: شما آقاى مدنى را بفرستيد. همين يكنفر را و من خرجش را از خودم مى دهم .
امام فرمودند: نخير، و قبول نكردند.
حجت الاسلام عبدالعلى قرهى كيهان ش 16956
چون شعر گفته است ، نمى دهم
يكى از رفقاى اهل علم كه آدم فاضلى است اشعارى براى امام سروده بود. يك روز پس از نماز ايستاد و اشعارش را خواند. بعضى از رفقا گفتند ايشان را خدمت امام بفرستيد تا برايش پول بگيريم . من پيشقدم شدم و خدمت امام رفتم و قضيه را عرض كردم .
امام فرمودند: چون شعر گفته است ، نمى دهم .
هر چه اصرار كردم نتوانستم حتى يك ريال براى آن آقا از امام پول بگيرم .
حجت الاسلام عبدالعلى قرهى كيهان ش 16959
تفكرات
كارهاى عاديت را هم قصد قربت كن
بارها امام به من گفته اند كه كارهاى عاديت را هم قصد قربت كن ، تا پاداش ‍ داشته باشى .
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 1، ص 57.
استخاره
به ياد ندارم كه امام ((ره )) در مورد كارهاى شخصى شان استخاره كرده باشند. روزى رفقاى نجف از ايشان درخواست كردند كه درس اصول را شروع كنند اما ايشان موافقت نمى كردند.
يكى از رفقا عرض كرد: آقا! استخاره بفرماييد. اگر خوب آمد درس را شروع كنيد. ايشان در جواب فرمودند: استخاره چيست ؟ من بايد حال خودم را ملاحظه كنم كه مى توانم بپذيرم يا نه .
آيت الله محمد حسن قديرى كيهان ش 17087
آبروى كسى را نبر!
آقا حدود 10 ماه در بورساى تركيه كه در آن زمان يك منطقه خوش آب و هوايى بود در تبعيد بسر بردند. پس از چهار ماه تلاش توانستم با زحمات زيادى ، موفق شوم تا خود را به تركيه برسانم و در ((بورسا)) خدمت حضرت امام شرفياب شوم . البته ملاقات امام ممنوع بود و من حدود پنج ، شش ساعت پشت در منزل امام ماندم و در نهايت با تمنا و تقاضا موفق به ديدار امام شدم . دو ساعتى را خدمت ايشان بودم ، هنگام خداحافظى از ايشان خواستم تا مرا نصيحت و راهنمايى كنند كه در طول زندگى برايم مفيد باشد، امام فرمود: حاج شاطر! نصيحتى كه مى كنم ، جلو ظالم بايست و سعى كن آبروى كسى را بى جهت از بين نبرى كه خدا دير مى گذرد، آبروى بنده خدا محترم است .
امام ديگر به من نفرمود كه آن انسان مسلمان باشد يا غير مسلمان ، بلكه فرمودند: آبروى كسى را بى جهت نبرى .
على ايران پور كيهان ش 17288
سعى كنيد علم را به قلبتان بفرستيد
توصيه امام اين بود كه : اگر علم ياد مى گيريد، سعى كنيد بعد از اينكه با مبانى عقلى هماهنگش كرديد، آن را به قلب بدهيد وقتى به قلب رفت ، كارساز خواهد بود. اين علم است كه شما را حركت مى دهد. شما وقتى علوم را به قلب نفرستيد و فقط ياد بگيريد، صندوقچه اى مى شود كه محفوظات را مانند يك كتابخانه در آن جمع كرده ايد و اين علم حجاب مى شود.
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 1، ص 55
مرده بازى را دور بيندازيد
وقتى ما در نجف به خاطر شهادت حاج آقا مصطفى مجلس ختم گذاشتيم تمام آقايان در نجف اين كار را كردند. چند روزى كه گذشت افرادى مى آمدند و براى فاتحه گرفتن اجازه مى گرفتند. آقاى دعايى هم مسئول اين كار بود كه از امام اجازه مى گرفت و تعيين وقت مى كرد. امام به او فرمودند: مرده بازى را دور بيندازيد و به دنبال درس و بحثتان باشيد و در اين كار اصرار نكنيد.
حجت الاسلام ناصرى سرگذشتهاى ويژه از زندگى امام خمينى (ره ) - ج 4
از پزشكان ايرانى استفاده شود
در دوران بيمارى و معالجاتى كه در مورد امام صورت مى گرفت . امام تاكيد فراوان داشتند كه براى درمان ايشان فقط از پزشكان ايرانى استفاده شود.
مرحوم حاج احمد آقا از قول امام نقل و تاكيد مى كردند كه : در تصميمات درمانى ، ايشان را فقط به عنوان فردى از آحاد مردم ايران به نام مصطفوى در نظر بگيرند.
دكتر منوچهر دوايى كيهان ش 16695
اينگونه مساجد را بايد احيا كرد
امام در يكى از سفرهايشان كه مصادف با ماه مبارك رمضان بود، در مسجدى دور افتاده ، متروك و بسيار كوچك - كه بيش از يك اتاق گلى نداشت - به اقامه نماز جماعت مى پرداختند. اين در حالى بود كه عده اى از علما به ايشان پيشنهاد كردند كه در مسجد جامع شهر اقامه جماعت كنند. اما آن بزرگوار قبول نكردند و فرمودند: ((در مسجد جامع كسى هست كه اقامه جماعت كند، ولى در اين مسجد كسى نيست كه اقامه جماعت كند. از اين رو اين مسجد را بايد احيا كرد.
آيت الله توسلى كيهان ش 17027
خود را تحميل نمى كرد
نمى خواهم براى آنها تكليف ايجاد شود
مسئولين كشور هر دو سه هفته يكبار در منزل ما جلسه داشتند. حضرت امام هم به اين جلسات مى آمدند. مدتى مى نشستند و صحبتهايى هم مى كردند. بعد كه امام مى رفتند، شام ميهمانان داده مى شد.
امام براى شام نمى ماندند. گاهى من به امام مى گفتم كه شما چرا نمى نشينيد مى گفتند:
براى آنها تكليف ايجاد مى شود. آنها اينطورى راحت ترند. من احساس ‍ مى كنم آنها در حضور من راحت نيستند.
فاطمه طباطبايى كيهان ش 16969
امام و معصومين
كتابهاى خود را فروختند
امام براى زيارت خانه خدا و زيارت كربلاى امام حسين (عليه السلام ) كتابهاى خود را فروختند.
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 3، ص 15
اول به زيارت رفتند
در لحظات اوليه ورود امام به نجف ايشان قبل از ورود به منزل محقرى كه براى سكونت ايشان تهيه شده بود ابتدا به حرم حضرت امير (عليه السلام ) مشرف شدند.
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 3، ص 16
امام و هوشيارى
زيركى خاصى
هنگام آزادى امام از منزل تحت محاصره در قيطريه تهران و سوار شدن ايشان به اتومبيل براى بازگشت به قم ، سرهنگ مولوى معاون ساواك تهران تصميم و اصرار داشت در اتومبيل كنار امام نشسته و در انظار چنين وانمود كند كه اختلافات پايان يافته است ، ولى امام با زيركى خاصى كه داشتند اجازه ندادند و با بى اعتنايى ، سماورى را با خود برداشته و در كنار خويش قرار دادند.
كوثر - ج 1
اول فهم ادله بعد بررسى نظرات
درس امام درس تحقيقى و عميقى بود. ايشان به تحقيق و تتبع اهميت زيادى مى دادند. براى همين قبل از رجوع به اقوال فقها، ادله مساله را مورد بررسى قرار مى دادند و مى فرمودند: ((اول ببينيم خودمان از ادله چه مى فهميم .)) آنگاه به بررسى نظرات ديگران مى پرداختند.
آيت الله محمد رضا توسلى - حوزه ، ش 45
عاقبت از درس دادن به امام عاجز شد
من با امام هم سال بودم و با هم به مكتبخانه مى رفتيم . ايشان نابغه بود! امام سه ماه كه در اينجا درس خواند تمام دروس را ياد گرفت ! در ماه چهارم ، آقا نجفى معلم مكتبخانه ، مكتب و ما را به آقا روح الله مى سپرد و مى گفت :
تو درس بده تا من برگردم .
بعد او به خمين مى رفت و خود درس مى گرفت تا بتواند به ((روح الله )) درس بدهد، عاقبت هم از درس دادن به او عاجز شده و از ده رفت . پس از آن روحانى ديگرى به اسم آقاى صدر به اين مكتب آمد اما پس از گذشت يكماه و نيم ، باز آقا روح الله از او هم غلط مى گرفت !
عباسعلى ابن على كيهان ش 17073
اين باب در قرآن نيست
خبرى داشتيم از چهارمين نشست مجمع فقهاى اسلامى در مكه كه در ليست كتابهاى تحريم شده ، از كتابى نام برده شد كه به زبان عربى درباره بشارتهاى قرآن به انقلاب اسلامى ايران و امام منتشر شده است و طى آن با تاويل و تفسير در استفاده از حروف ابجد آياتى از قرآن كريم را بر انقلاب و شخصيت امام تطبيق داده است . در همين رابطه دامنه وسيع تبليغات دشمن عليه انقلاب اسلامى به عرض رسيد و امام مخالفت شديد خود را با انتشار اين گونه كتابها اعلام فرمودند و تذكر دادند: ((در قرآن هيچ گونه اشاره اى در اين باب وجود ندارد.)) امام همچنين امر فرمودند: ((مسئولان بايد از انتشار اين گونه كتابها جلوگيرى كنند.))
دكتر كمال خرازى - اطلاعات - 27/5/60
دنيا در نظر امام
اينها توجه ندارند
در سال 1358 كه بنده عضو شوراى سرپرستى صدا و سيما بودم يكى دو هفته از شروع كارمان گذشته بود كه امام فرمودند اعضاى شورا به قم بيايند. من با آن ها كار دارم . ما پنج نفر در همان اتاق كوچك منزل امام خدمت ايشان رسيديم . امام براى اداره صدا و سيما توصيه هايى كردند درست موقعى بود كه چند ماهى از فوت آيت الله طالقانى گذشته بود و درس تفسير ايشان كه از تلويزيون پخش مى شد ناتمام مانده بود. خدمت امام عرض كردم آقا در جامعه تبليغات زيادى تحت عناوين ((نان ، مسكن و آزادى )) مى شود و گروهى سعى دارند هدف انقلاب و تبليغ حكومت را همين ها معرفى كنند. امام فرمودند: اين هايى كه اين صحبت ها را مى كنند توجه ندارند كه ما در حديث داريم خداوند از ازل اصلا نظر رحمت به اين زمين نينداخته است و اصلا اين عالم دنيا پست ترين عوالم نزد خداوند است .
دكتر غلامعلى حداد عادل به نقل از مجله انديشه حكومت ش 7
موضوعات متفرقه
خيلى عالى شد
وقتى عوامل رژيم شاه مدرسه فيضيه را كوبيدند، امام درسشان را به مسجد اعظم انتقال دادند ولى عده اى اجازه ندادند كه امام درس را در مسجد اعظم شروع كند آنها مى گفتند مى ترسيم حمله شود و مسجد را هم خراب كنند لذا امام يك هفته در صحن كوچك درس مى گفتند در آن شرايطى كه هر لحظه احتمال مى داديم به جلسه درس امام حمله بشود امام در روز اول درس با آرامش خاطر خاصى فرمودند چقدر خوب شد اينجا هواى خوبى هم دارد. اصولا بناى امام بر اين بود كه هر چه برايش ‍ پيش مى آيد بگويد خيلى عالى شد.
حجت الاسلام مهدى كروبى - به نقل از مجله انديشه حكومت شماره 6
هديه
رئيس جمهور بنگلادش يك بسته اى به من دادند كه اين هديه اى است براى حضرت امام . بنده آن را تحويل گرفته و تشكر كردم . هنگامى كه به ايران برگشتم (حضرت امام آن موقع در تهران در خيابان دربند بودند و هنوز به جماران تشريف نبرده بودند) به محضر مباركشان شرفياب و جريان مسافرت را به عرض رساندم و هديه را نيز كه از نظر امنيتى باز شده بود، به محضرشان تقديم داشتم كه يك سجاده مخصوص و يك جفت نعلين بود. آن را قبول فرمودند. من كه به قم برگشتم ، فردايش به وسيله شخص مخصوصى همان سجاده و نعلين را براى بنده فرستادند كه الان آن سجاده را به عنوان يكى از يادگارى هاى آن امام بزرگوار دارم .
آيت الله فاضل لنكرانى كيهان ش 16578
صله امام
وقتى آقاى فخرالدين حجازى قصيده اى به نام ((والفجر)) را نزد امام خوانده و سپس از ايشان تقاضاى صله (جايزه ) كرده امام فرمودند: ((چه چيزى بدهم )) ايشان گفتند: ((همان جايزه اى را كه امام رضا (عليه السلام ) به دعبل داده اند.))
پس از چندى امام پيراهن خود را براى ايشان فرستادند.
مجله پاسدار اسلام ص 102
تا آخرين لحظه ، ذاكر حق بودند
امام تا آخرين لحظات حياتشان ، ذكر، نماز و دعا را از دست ندادند. حاج احمد آقا مى گفتند: پيش از ظهر روز آخر حيات امام (ره )، ايشان روى تخت دائما نماز مى خواندند. مدتى گذشت ، بعد پرسيدند: ظهر شده است ؟ گفتند: بلى ، آن وقت خواندن نماز ظهر و عصر با نوافلش را شروع كردند. پس از اتمام نماز، مشغول ذكر گفتن شدند و تا لحظاتى كه در حالت اغما به سر مى بردند، مرتب پشت سر هم مى گفتند: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر...
آيت الله خامنه اى كيهان 16862
چيزى كه مهم است دختر است
علاقه آقا به دختر خيلى زياد بود؛ يعنى به كسانى كه فرزند دختر داشتند مى گفتند: ((آن چيزى كه مهم است ، دختر است )). هميشه مى گفتند: ((آن كسى كه مورد علاقه مى تواند قرار بگيرد دختر است )). شايد به همين خاطر بود كه عقيده داشتند از دامن زن مرد به معراج مى رود.
برداشتهايى از سيره امام خمينى ، ج 1، ص 35
ما دو حزب بيشتر نداريم
در جماران خدمت امام رسيديم ، در آن ديدار همه سران نظام حضور داشتند. آن موقع ، مقام معظم رهبرى رئيس جمهور بود، جلسه در ارتباط با حزب جمهورى اسلامى بود. ايشان گزارشى از حزب جمهورى اسلامى ارائه نمودند. و امام در رهنمودهاى خود فرمودند: ((ما دو حزب بيشتر نداريم ، اگر در كارهاى اخلاقى و سياسى و فرهنگى دعوت به خود مى كنيم ، اين حزب شيطان است ، اگر دعوت به خدا مى كنيد حزب الله است .))
آيت الله على اصغر معصومى كيهان ش 17285
هيچ كس عكس العمل نشان ندهد
غائله خلق مسلمان به راه افتاده بود، امام طبق برنامه اى كه داشتند پس از بازگشت از تبعيد، شب ها به ديدار علماء و خانواده شهدا مى رفتند، شبى هم به منزل آيت الله محمد مومن رفتند، پس از اين ديدار، ما در ركاب اتومبيل حامل ايشان كه يك دستگاه بليزر بود ايستاده بوديم و از ايشان حفاظت مى كرديم . اتومبيل كه در خيابان ارم به كوچه ارك نزديك شد، عده اى نزديك به بيست تا سى نفر گويا به صورت برنامه ريزى شده ، از كوچه بيرون دويدند و دور ماشين را محاصره كردند، آنها در حالى كه عكس شريعتمدارى را در دست داشتند به نفع او شعار دادند. امام در همان وقت توصيه نمودند هيچ كس حق ندارد عكس العملى از خود نشان دهد. آنها چند دقيقه اى شعار دادند، وقتى با سكوت حضرت امام (ره ) و بى توجهى همراهان امام مواجه شدند، بدون پيش آمد اتفاقى ، اطراف ماشين را ترك كردند و اين مسئله به خاطر درايت و دورانديشى حضرت امام (ره ) بود.
على مؤ من كيهان ش 16973
رئيس جمهور آمريكا، منفور جامعه است
يكبار كه يك هيئت عراقى در نجف به ديدن امام آمده بودند يك مترجم بود كه امام فرمودند او را براى ترجمه بياوريد. ما وقتى به آن آقا گفتيم بيايد ترسيد و گفت : اين اشخاص به من مثل خوك نگاه مى كنند و اين شخصيت كه الان پيش امام مى آيد چنين و چنان است و... و گفت به امام بگو مواظب باشد... من به او گفتم : چه مى گويى !! امام به رئيس جمهور آمريكا خطاب كردند و گفتند: منفور جامعه است ، كسى كه به رئيس ‍ جمهور آمريكا اين را بگويد از اينها بترسد؟!! اگر من اين حرف شما را به امام بگويم ايشان مرا از اينجا بيرون مى كنند. آن آقاى مترجم وقتى اين حرف ها را شنيد خوشحال شد و با خنده بيرون رفت .
حجت الاسلام عبدالعلى قرهى كيهان ش 17235
اجر عظيم
سال 57 وقتى حضرت امام (ره ) از تبعيد بازگشتند و به قم تشريف آوردند، بيشتر شب ها به ديدار علماء مى رفتند، شبى حضرت امام (ره ) به محله ما آمدند تا به ديدار مرحوم حاج ابوالحسن روحانى كه از علماء بودند، بروند. ما متوجه آمدن امام به محله شده بوديم ، امام (ره ) آمدند و به منزل آقاى روحانى رفتند و چند دقيقه اى در منزل بودند. هنگامى كه امام از اتاق بيرون آمد، مادر مرحومه ام ، مريم نيكوكلام صادقى - كفش هاى امام را جفت كردند و امام وقتى با كار ايشان مواجه شد، به مادرم فرمود: ((خداوند به شما اجر عظيم عنايت فرمايد.))
من آن شب بر بلندى ديوار سكو مانندى ايستاده بودم ، تا امام بيرون آمدند، دويدم و امام را بوسه زدم . مادر نمى دانست اجر عظيم يعنى چه ؟ مدت ها بود كه مى پرسيد اجر عظيم ، چه اجرى است ؟
تا اين كه زمان جنگ فرا رسيد و برادرم پيش مرحوم حاج آقا روحانى رفت و استخاره كرد، ايشان در جواب استخاره گفتند در آينده با دشمن ستيز خواهى كرد. برادرم به جبهه رفت و مدتى بعد به شهادت رسيد.
وقتى پيكر پاكش را آوردند مادرم گفت : الان فهميدم معنى اجر عظيم چيست .
شيوه پسنديده
درس حضرت امام (ره ) در نجف شلوغ بود و جمعيت زيادى در درس ‍ ايشان حاضر مى شدند. ما هم در درس آقايان ديگر حاضر مى شديم . اما رفتار و شيوه امام خيلى مورد پسند بود، ما در آن وقت جوان بوديم و لذا كسانى نوعا در درس ايشان حضور پيدا مى كردند كه در سياست طرفدار ايشان بودند.
آيت الله على اصغر معصومى كيهان ش 17294
فعلا روز مبارزه است
در دوران مبارزه كه بحث طرفدارى و يا مخالفت با مرحوم دكتر شريعتى در ايران خيلى رواج داشت به نجف مشرف شدم خدمت امام رسيدم .
امام از اوضاع و احوال ايران جويا شدند. خبرها را عرض كردم و مشكل فوق را هم گفتم و از امام خواستم دستورى دهند تا غائله مخالفت يا موافقت با دكتر شريعتى ختم شود. امام فرمودند: از من چيزى نقل نكن . سپس فرمودند: فعلا روز مبارزه (با شاه ) است .
سيد صادق شمس الدين واعظ كيهان ش 17001
بر حذر باشيد
وقتى حوزه در فصل تابستان يا در ايام محرم تعطيل مى شد امام نصايحى به طلبه ها مى كردند از جمله روزى فرمودند:
شما به شهرهايتان كه مى رويد، دين را تبليغ كنيد. از موضعگيرى برخاسته از نفسانيات بر حذر باشيد. از اينكه چيزى را كه نمى دانيد بعنوان دين نقل كنيد بر حذر باشيد و آنچه واقعيت است را به مردم بگوييد.
آيت الله امامى كاشانى كيهان ش 16950
كنار صندلى امام
وقتى امام از زندان آزاد شدند مردم يك شور و عشق و علاقه خاصى از خود نشان دادند و ارادتى از سر اخلاص نسبت به امام ابراز داشتند. مردم به زيارت حضرت امام (ره ) مى رفتند و من هم از روى كنجكاوى ، بعد از كلاس درس به ديدار امام مى رفتم و بر دست ايشان بوسه مى زدم و نماز مغرب و عشاء را به امامت امام (ره ) مى خواندم . روزى به خاطر زيادى جمعيت و فشار آنان مانده بودم كه با صداى بلند گفتم : براى سلامتى آقاى خمينى صلوات . بعد يك نفر از لابلاى جمعيت مثل اين كه معجزه اى شده باشد، زير بغل هاى من را گرفت و مرا در كنار صندلى امام برد و من موفق شدم كه بر دست ايشان بوسه بزنم و هيچ مشكلى به خاطر ازدحام جمعيت برايم پيش نيامد.
محمد حسين شكارچى كيهان ش 17242