دفتر عقل و قلب

احمد عابدي

- ۸ -


اعجاز قرآن از منظر امام خميني

يكي از مسايلي كه در علم «كلام» و «علوم قرآني» مشتركاً مورد بحث قرار مي گيرد «اعجاز قرآن كريم» است. اصل مسأله اعجاز قرآن امري مسلّم و غير قابل ترديد بوده اما آنچه مهم است بررسي وجه اعجاز آن است كه بسيار جاي بحث و تضاربآراء دارد. و چون امام خميني در خصوص اين مساله نظري اديع و خاص داشته و رويكردي منحصر به فرد و متفاوت با ديگران دارد نظريه ايشان دا اينجا بصورت مستقل مورد بررسي قرار مي دهيم.

اعجاز يا تحدي قرآن

حفظ عجز در مقابل قدرت و به معني ناتواني از انجام كار است، و معني اعجاز آن است كه شخصي يا چيزي هود را داراي چنان قدرتي بداند كه ديگران را از انجام آن ناتوان ديده وآنان را به رويارويي بطلبد «و ما انتم بمعجزين في الارض»(1)

در قرآن كريم لفظ اعجاز درباره خود قرآن به كار نرفته اما تعبيرات مشابه آن كه همگي دلالت بر معجزه بودن قرآن كريم دارند فراوان به كار رفته است، برخي از اين آيات شريفه عبارتند از:
الف: و إن كنتم في ريب مما نزلنا علي عبدنا فأتوا بسورة من مثله.(2)
ب: و ما كان هذا القران ان يفتري من دون الله... قل فاتوا بسورة مثله.
ج: ام يقولون افتراه قل فاتوه بعشر سور مثله مفتريات.
د: قل لئن اجتمعت الانس و الجن علي ان يأتوا بمثل هذا القران لاياتون بمثله.
ه: ام يقولون تقوّله بل لايؤمنون فليأتوا بحديث مثله.
و: الله نزل احسن الحديث كتاباً متشابهاً.
ز: فبأي حديث بعده يؤمنون.
ح: أولم يكفهم انّا انزلنا عليك الكتاب يتلي عليهم ان في ذلك لرحمه و ذكري.

امثال اين گونه آيات با تعبيرات مختلف در قرآن مجيد فراوان است كه هر كدام به گونه اي و با عبارتهاي متفاوت مساله اعجاز قرآن را بيان كرده اند.

تحّدي در اين آيات گاهي به آن است كه مي فرمايد اگر مي توانيد همانند قرآن را بياوريد گاهي مي فرمايد لااقل ده سوره مثل آن بياوريد و گاهي ادعا مي كند كه اگر در اين قرآن ترديد داريد يك سوره مثل آن بياوريد و چون كوتاه ترين سوره قرآن سوره كوثر است كه چهارآيه شريفه دارد بنابراين حداقل تحدي در اين آيات، طلب آوردن چهار آيه مثل قرآن مي باشد.

امام خميني مي فرمايد: «قرآن كريم خود در چند جا معجزه بودن خود را به تمام بشر در تمام دوره ها اعلان كرده است و عجز جميع بشر را بلكه تمام جن و انس را از آوردن بمثل خود ابلاغ كرده. امروز ملت اسلام همين نشانه خدا را در دست دارند و به تمام عائله بشري از روي كمال اطمينان اعلان مي كنند كه اين نشانه پيغمبري نور پاك محمد است، هر كس از دنياي پر آشوب علم و دانش مثل او را آورد ما تسليم او مي شويم و ازگفته هاي خود بر مي گرديم».

و در تعريف معجزه و ضرورت آن مي فرمايد: «مقصود از معجزه نشانه اي است كه بواسطه آن ما پي ببريم كه حرفهاي اين شخص مدعي پيغمبري از مغز بشري خود نيست و گفتارهاي او پندارهايي از پيش خود نيست و آنچه مي گويد گفته هاي خداست به آفريدگار ما وجهانيان است وموافقت واطاعت آن لازم است به حكم عقل و مخالفت آن موجب زيانهاي دو جهان است. عقل فطري خدا داد هر كس حكم مي كند كه قبول كردن هر دعوايي بي دليل و برهان روا نيست و كسي كه بي دليل چيزي را قبول كند از فطرت انسانيت خارج است...».(3)

وجه اعجاز قرآن

آيات اعجاز قرآن در چيست؟

براي اين سؤال پاسخي روشن و مورد قبول و توافق همه قرآن پژوهان وجود ندارد. هر كس از زاويه اي خاص به آن نگريسته است. سكاكي گفته است: «انّ اعجاز ا لقرآن يدركو لايمكن التعبير عن وصفه»(4) يعني اعجاز قرآن يافتني است نه بيان كردني. همانند عشق، اضطراب، درد، ترس و هر چيزي كه در قلمرو علم حضوري و معرفت شهودي قرار مي گيرد كه با علم حصولي - كه با مفاهيم سرو كار دارد - قابل تبيين نيست. و ما آنان كه معتقدند مي توان اعجاز قرآن را بيان و شرح و تفسير نمودهو با زبانو قلم توضيح داد هر كدام ديدگاهي و رويكردي دارند. قبل از تبيين اين ديدگاهها ابتدا لازم است مقدمه ايبراي بحث بيان گردد.

هر معجزه اي بايد با فرهنگ زمان نزول آن هماهنگ و مطابق باشد مثلاً در زماني كه مردم گرايش به سحر دارند و بالاترين سطح فهم آنان به سحر خلاصه مي شود و كوچكترين و كمترين اطلاعي از امور عقلي ندارند در اين زمان و براي اين مردم نمي توان معجزه اي آورد كه صرفاً علمي و عقلي باشد زيرا مردم چيزي از آن درك نمي كنند. به همين جهت است كه خواجه نصير فرموده: «عوام مردم بيشتر به معجزات فعلي گرايش دارند و عالمان به معجزات قولي توجه دارند».(5)

در زمان نزول قرآن كريم ادبيات و بلاغت در اوج شكوفايي بود و لذا قرآن نيز بايد با آن هماهنگ باشد. اگر معجزات حضرت موسي عليه السلام با حس و حس گرايي مطابق بود اين بيشتر به جهت گرايش بني اسراييل به حس و حس گرايي بوده است. مردمي كه همه چيز را در محسوسات خلاصه مي كردند و به همين جهت مي گفتند «ارنا الله جهرة» و يا ادعا مي كردند كه «اجعل لنا الهاً كما لهم آلهه» و تصور مي كردند كه خداوند نيز اگر وجود دارد بايد با حواس ظاهري ادراك شود چنين مردمي تنها به معجزات فعلي و محسوس و غير عقلي توجه دارنداينان از عقل و هر چه معقول است بدورند لذا معجزات حضرت موسي عليه السلام نيزمطابق درك و شعور اينان بود.

در عصر جاهليت - گر چه مردم از رشد عقلي و عملي بي بهره بودند - ادبيات و علوم بلاغي در بالاترين سطح بوده است، معلقات سبع و كتاب الاغاني جلوه هايي از ادب آن زمان را ترسيم نموده است، و علت نام گذاري آن زمان به عصر جاهليت كارهاي سفيهانه و غيرعاقلانه آنان است نه اينكه آنان از ادب و فرهنگ بدور باشند زيرا همانگونه كه اشاره شد آنان در ادبيات و فرهنگ و زبان سرآمد اعصار ديگر بودند. بنابراين بايد معجزه رسول خدا(ص) نيز سرشار از ادب و فرهنگ باشد تا مخاطبان قرآن وجه اعجاز آن را بيابند و ثانياً بيشتر جنبه معقول در آن بر محسوس بودن غلبه داشته باشد.

اما جاي اين سؤال باقي است كه آيا تحدي قرآن مخصوص زمان نزول بوده و يا آنكه الي يوم القيامه تحدي دارد؟ مثلاً قرآن كتاب هدايت است و هدايت آن هميشگي و جاودانه است اما آيا اعجاز قرآن بايد همانند هدايت آن جاودانه باشد يا تنها در عصر نزول اگر معجزه باشد كافي است.

سؤال ديگر آن است كه از نظر مكاني آيا تحدي قرآن مخصوص جزيرة العرب است يا براي همه مكانها معجزه مي باشد؟ و ثالثاً چگونه مي توان وجه اعجاز قرآن را براي افرادي كه عرب نيستند توضيح داد. بطوري كه همه مردم جهان با اختلاف زبان و اختلاف فرهنگ بتوانند معجزه بودن قرآن را دريابند.(6) آيا يا بايد تبيين اعجاز قرآن براي عرب و غير عرب يكسان باشد و هر دو به يكسان معجزه بودن آن را بيابند. آيا در معجزه شرط حداقلي وجود دارد مثلاً مي توان گفت حداقل اعجاز آن است كه در ضمن 3 يا چهار آيه باشد و بنابراين يك حرف يا يك كلمه و حتي يك جمله و يك آيه شريفه معجزه نيست. اينها سؤالاتي است كه در برابر كساني قرار دارد كه غالباً اعجاز قرآن را در فصاحت و بلاغت آن خلاصه كرده اند. نوعاً اين گونه مفسران و نويسندگان علوم قرآني چون تنها به علوم بلاغي و ادبي مي انديشند معتقدند كه اعجاز قرآن تنها براي عربها قابل فهم است نه ديگران و قرآن از جهت اعجاز خود محدود به منطقه جغرافيايي عربي است همچنان كه برخي از جهت زماني نيز اعجاز آن را به عصر نزول منحصر كرده اند. و حتي بعضي از نويسندگان امروزي ادعا كرده اند كه معجزه حضرت عيسي (ع) اين بود كه توانست دو هزار سال قبل كور را شفا دهد ولي امروز شايد پزشكان بتوانند كور را مداوا نمايند اما معجزه حضرت عيسي اين بود كه 2 هزار سال قبل اين عمل را انجام داده است. قهراً اين نويسندگان بايد در مورد قرآن نيز چنين ديدگاهي داشته باشند. در حالي كه پاسخ اينان واضح است زيرا عيسي عليه السلام بدون جراحي و اطاق عمل و تنها با يك لفظ «به اذن خدا خوب شو» مريض را شفا مي داد و روشن است پزشكي هر چقدر پيشرفت كند هرگز به جايي نمي رسد كه پزشك تنها با يك كلام خود بتواند مريض را شفا بخشد. به هرحال پاسخ سؤال هاي فوق در كتابهاي علوم قرآن و تفاسير مختلف ذكر شده است اما آنچه بر ما مهم است تحليل پاسخ حضرت امام خميني به سؤال هاي فوق است و يا آن كه طبق مباني و افكار ايشان پاسخ اين سؤال را بيابيم.

از آنچه گذشت اين نكته نيز روشن شد كه هر كس با هر عقيده و مبنايي كه به مساله اعجاز قرآن بپردازد بايد اعجاز قرآن از جهت فصاحت و بلاغت را بپذيرد تا قرآن با فرهنگ زمان خود مطابق باشد. يعني كسي كه مثلاً اعتقاد به اعجاز علمي يا اعجاز عددي يا... دارد به هر حال بايد اعجاز بلاغي را پذيرفته باشد و علاوه بر آن به اقسام ديگر اعجاز معتقد باشد.

بسياري از نويسندگان معتقدند كه پيامبر اكرم (ص) دو نوع معجزه داشته است معجزه قولي و معجزه فعلي. و معجزه قولي آن حضرت قرآن مجيد است كه باقي مانده است اما معجزات فعلي آن حضرت از قبيل معراج، شق القمر، تسبيح سنگ ريزه و.... فعلاً آنها وجود ندارد مگر مسجد ذوقبلتين. اما امام خميني معتقد است كه امروزه نيز فراوان معجزات فعلي از پيامبر اكرم (ص) و از دين مقدس اسلام وجود دارد. ايشان در موارد بسيار زياد در سخنراني ها و اعلاميه هاي خود: انقلاب اسلامي، اتحاد و يكپارچگي مردم، روحيه شهادت طلبي همه مردم خصوصاً جوانان و زنان، بيداري ملت و... را معجزهمعرفي مي كند. «اين روحيه انقلابي كه در نفوس پيدا شده است اين يك معجزه الهي است هيچ كس نمي تواند يك ملت را همچو متحول كند دست غيبي در كار است». اما آنچه در اين مقال مهم است مساله اعجاز قرآن و تبيين وجوه اعجاز قرآن استآن هم با تأكيد بر آراء امام خميني.

وجوه اعجاز قرآن

در اينجا ابتدا نظراتي كه دربيان وجه اعجاز قرآن ذكر شده به اختصار و بصورت فهرست وار ذكر و سپس نظر امام خميني را تبيين مي كنيم.

1. نظريه صرفه. يكي از قديم ترين آرايي كه در باب اعجاز قرآن بيان شده است مساله صرفه است و اينكه خداوند انسانها را از مقابله با قرآن باز مي دارد. افرادي چون سيد مرتضي، نظام، اسفرايني، راغب اصفهاني پيرو اين انديشه هستند. خود اين نظريه به سه شاخه مختلف تقسيم مي گردد:
الف: سلب انگيزه مردم.
ب: سلب علم مردم.
ج: ايجاد مانع براي آنان.

ضمناً كتابها و مقالاتي به نقد اين نظريه پرداخته اند.

2. نظريه بلاغي. شايد اكثر مفسران و نيز اديبان پيرو اين نظريه اند و معتقدند كه چون عربها از ميان دو راه مقابله با قرآن و آوردن نظيري بر قرآن و راه جنگ نظامي راه دوم را انتخاب كردند پس معلوم مي شوند كه از آوردن شبيه آن عاجز و ناتوان بودند، برخي نقل كرده اند كه وقتي يك عرب آيه «فلما استيأسوا منه خلصوا نجياً»(7) را شنيد به سجده افتاد و در برابر بلاغت قرآن سجده نمود.(8) كتابهاي علوم بلاغت و دلايل الاعجاز بر اين انديشه تأكيد دارند.

3. نظم ويژه. ابن خلدون معتقد است كه قرآن نه نظم است و نه نثر و نه سجع. در سجع معنا تابع لفظ است و در نثر لفظ تابع معني است اما قرآن نظمي خاص خود دارد كه مي دانيم هيچ كدام از نظم هاي شناخته شده نيست و در عين حال نظمي منحصر به فرد دارد.

4.اعجاز علمي. برخي ادعا كرده اند كه حدود هفتصد و پنجاه آيه قرآن به مباحث علمي پرداخته است،(9) مسايلي از قبيل كرويت زمين، حركت زمين، مركزيت خورشيد، تلقيح درختان، تكامل در زيست شناسي و... را گفته اند قرآن بيان نموده است و يا قابل استفاده از آن مي باشند.

فخر رازي ذيل آيه شريفه «احسن الحديث»(10) مي گويد: احسن الحديث بودن قرآن يا به جهت لفظ آن است يا به جهت معني. از جهت لفظي قرآن داراي فصاحت است و نيز نظم خاصي كه در آن وجود دارد قرآن شعر نيست و نامه و خطبه نيز نمي باشد. با هر نوع بيان مخالف است در حالي كه هر داراي طبعي آن را لذيذ مي داند. و از جهت معنا قرآن احسن الحديث است زيرا اولاً تناقض ندارد ثانياً مشتمل بر علم غيب است. و ثالثاً بسياري از علوم در آن موجود است و سپس بصورت مفصل اين را توضيح داده است.(11) البته لازم به ذكر است كه آنچه را فخر رازيبه عنوان علوم معرفي مي كند و معتقد است قرآن مشتمل بر آن است با آنچه كه طنطاوي درالجواهر به عنوان علم مطرح مي كند و معتقد است كه قرآن آنها را بيان كرده است تفاوت بسيار است به طوري كه تنها مي توان گفت اشتراك در لفظ علم دارند نه درمعني.

5. اخبار از غيب. عده اي اعجاز قرآن را به خبرهاي متعدد قرآن از حوادث غيبي گذشته و آينده مي دانند.

6 . نظريه هنري و موسيقي يا آهنگ قرآن. كه اين آهنگ و طنين قرآن تأ ثير فراواني بر دل افراد مختلف داشته و داستانهاي فراواني در اين مورد نقل شده است.(12) البته اين آهنگ قطعاً يافتني و احساس كردني است و قابل تبيين به لفظ نمي باشد.

7. تصوير فني. روش خاص قرآن در بيان قصه كه گاهي اجمال و گاهي تفصيل است اما به هر حال مهم محافظت بر هدف از قصه است كه بخوبي رعايت شده است.

8 . جامعيت قرآن در امور مدني و حقوقي و اخلاقي كه در آن مطالب تاريخي، اجتماعي و... به صورت حيرت آوري گردآوري شده است.

9. اعجاز در قانونگذاري و تشريع كه قرآن قوانين عرب جاهلي و آداب و رسوم آنان را برداشته و نوعي به گزيني فرهنگي و قانوني انجام داده است از قبيل قانون اخوت و برادري، صله رحم، همزيستي مسالمت آميز، رعايت عدل در امور و....

10. اعجاز عددي. برخي چون دكتر رشاد خليفه اعجاز عددي را در خصوص عدد 19 مطرح كرده اند و برخي ديگر به صورت مطلق عدد را بحث كرده اند، و عده اي ديگر درخصوصحروف مقطعه قرآن. البته در اين خصوص مطالب زيادي نوشته شده كه جنبه ذوقي آنها بر جنبه علمي آنها غلبه دارد.

11.اعجاز واژه هاي قرآني. طرفداران اين نظريه مي گويند تمام واژه هايي كه در قرآن به كار رفته است با نظم و حساب خاصي است كه حتي تقديم و تأخير يا تبديل آنها به كلمه اي غير غير ممكن است.

12.اعجاز معنوي. مقصود از معنوي معنا در برابر لفظ است نه معنويت به معني امر قدسي. مثلاً وقتي يك عرب آيه شريفه «ان الله يامر بالعدل و الاحسان و ايتاء ذي القربي»(13) را شنيد آن را معجزه دانست و ايمان آورد.(14) اين اعجاز از جهت محتوي بالاي اين آيه شريفه بود. و ابوالعلاء معري وقتي آيه شريفه «يوم يات لا تكلم نفس...»(15) را شنيد غش كرد.(16)

13. اعجاز در هدايت. اين نظريه مي گويد قرآن معجزه است زيرا بالاترين درجه و مرتبه هدايت را داراست. در اين عصر و نيز عصر نزول كه ظاهرگرايي و دنيا طلبي بيداد مي كند قرآن به هدايت دعوت مي كند و اين هدايت نوري است در برابر ظلمات ماديات.

آيات متعددي از قرآن اين اعجاز در هدايت را به طور ضمني دلالت مي كند مثل آيه شريفه «قل فأتوا بكتاب من عندالله هو اهدي منهما اتبعه ان كنتم صادقين»(17) در عين حال كه تورات را كتاب هدايت معرفي مي كند و تفاوتي بين پيامبران و كتابهاي الهي از جهت اصل هدايت و ضرورت تمسك به آنها نيست ولي هيمنه و ترجيح قرآن را بر آن معرفي مي كند «مصدقا لما بين يديه من الكتاب و مهيمناً عليه» كه ترجيح قرآن بر تورات هم در بيان عقايد است و هم در روش بيان و نيز در توجه دادن به عقل و به فطرت.

14. تحدي در قوت استدلال كه برخي طبق آيه «... فباي حديث بعده يومنون»(18) مي گويند اين آيه مي فرمايد چه استدلالي محكمتر و قوي تر از قرآن يافت مي شود كه به آن ايمان آورند.

آنچه كه ذكر شد وجوه اعجاز قرآن است كه بصورت پراكنده در كتابهاي مختلف ذكر شده است، نقد و بررسي هر كدام از اين وجوه خارج از موضوع مقاله است اما در اينجا توجه به اين نكته مهم است كه مي توان گفت چون قرآن كريم به روشني اعجاز خود را بيان كرده و به ما فهمانده است اما وجه آن را بيان نكرده است طبق قاعده معروف علم اصول فقه «حذف متعلق دليل برعموم است» مي توان گفت چون وجه اعجاز بيان نشده است پس تمامي وجوه ذكر شده صحيح و قابل پذيرفتن است البته با تلفيق برخي از وجوه در يكديگر.

بالاترين و بزرگترين وجه اعجاز قرآن

اكنون چند بخش از كلمات امام خميني را ذكر و سپس به نتيجه گيري و مقايسه با آنچه از كلام ديگر مفسران نقل شد مي پردازيم.

امام خميني مي فرمايد: «اين كتاب عزيز در محيطي و عصري نازل شد كه تاريك ترين محيط و عقب افتاده ترين مردم در آن زندگي مي كردند و به دست كسي و قلب الهي كسي نازل شد كه زندگي خود را در آن محيط ادامه مي داد. و در آن حقايق و معارفي است كه در جهان آن روز - چه رسد به محيط نزول آن - سابقه نداشت. و بالاترين و بزرگترين معجزه آن همين است. آن مسايل بزرگ عرفاني كه در يونان و نزد فلاسفه آن سابقه نداشت و كتب ارسطو و افلاطون بزرگترين فلاسفه آن عصرها از رسيدن به آن عاجز بودند و حتي فلاسفه اسلام كه در مهد قرآن كريم بزرگ شدند و از آن استفاده ها نمودند به آياتي كه به صراحت زنده بودن همه موجودات جهان را ذكر كرده آن آيات را تأويل مي كنند، و عرفاي بزرگ اسلام كه از آن ذكر مي كنند همه از اسلام اخذ نمودند و از قرآن كريم گرفته اند، و مسائل عرفاني به آن نحو كه در قرآن كريم است در كتاب ديگر نيست».(19)

ايشان در جاي ديگر قرآن كريم را كتاب معرفه الله و طريق سلوك به او معرفي مي كند.(20) «عظمت اسلام و قرآن و بزرگي بزرگان اسلام به قانونهاي راست و درست و معارف و حقايق بلند پايه آنها و تربيت ها و تعليم هاي خردمندانه آنهاست كه كفيل سعادت ابدي و نورانيت هميشگي هستند و عهده دار زندگي اين جهان و آن جهان هستند».(21)

«قرآن براي همين آمده است كه تربيت كند انسانها را».(22)

و در جاي ديگر مي فرمايد: «قرآن كتاب انسان سازي است، مي خواهد انسان درست كند... پيغمبر(ص) مي خواست همه مردم را علي بن ابيطالب كند ولي نمي شد و اگر بعثت پيغمبر(ص) هيچ ثمره اي نداشت الا وجود علي بن ابيطالب و وجود امام زمان (عج) اين هم توفيق بسيار بزرگي بود. اگر خداي تبارك و تعالي پيغمبر را بعث مي كرد براي ساختن يك همچه انسانهاي كامل، سزاوار بود، لكن آنها مي خواستند كه همه آن طور بشوند، آن توفيق حاصل نشد».(23)

و در جاي ديگر مي فرمايد «قرآن كتاب تربيت انسان است.»(24)

«هر كس قرآن را آن طور كه هست بفهمد به آن عمل كند افضل از تمام موجودات مي شود مثل پيامبر».(25)

ودر جاي ديگر اعجاز قرآن را اينگونه تبيين مي كند: «قرآن شريف به قدري جامع لطايف و حقايق و سراير و دقايق توحيد است كه عقول اهل معرفت در آن حيران مي ماند، و اين اعجاز بزرگ اين صحيفه نورانيه آسماني است نه فقط حسن تركيب و لطف بيان و غايت فصاحت و نهايت بلاغت و كيفيت دعوت و اخبار از مغيبات و احكام احكام و اتقان تنظيم عايله و امثال آن، كه هر يك مستقلا اعجازي فوق طاقت و خارق عادت است. بلكه مي توان گفت اين كه قرآن شريف معروف به فصاحت شد و اين اعجاز در بين ساير معجزات مشهور آفاق شد براي اين بود كه در صدراول اعراب را اين تخصص بود و فقط اين جهت از اعجاز را ادراك كردند و جهات مهمتري كه در آن موجود بود و جهت اعجازش بالاتر و پايه ادراكش عالي تر بود اعراب آن زمان ادراك نكردند. الان نيز آنهايي كه هم افق آنها هستند جز تركيبات لفظيه و محسنات بديعيه و بيانيه چيزي از اين لطيفه الهيه ادراك نكنند. و اما آنهايي كه به اسرار و دقايق معا رف آشنا و از لطايف توحيد و تجريد با خبرند وجهه نظرشان در اين كتاب الهي و قبله آمالشان در اين وحي سماوي همان معارف آن است و به جهات ديگر چندان توجهي ندارند».(26)

در اين عبارتي كه نقل شد به وضوح معلوم است كه امام خميني در عين حال كه اعجاز بلاغي را قبول دارد و نيز اخبار از غيب را وجهي ديگر بر اعجاز قرآن مي داند، اعجاز در تشريع و دقت در قانون و قانونگذاري را قبول دارد ولي معتقد است كه جهت اصلي اعجاز قرآن در معارف بلند و عميق توحيدي آن است. اما مردم آن زمان چون تنها تخصص فصاحت و بلاغت را داشتند لذا اعجاز بلاغي قرآن شهرت بيشتر يافت و در واقع اعجاز قرآن وجوه متعددي دارد كه كمترين وجه اعجاز قرآن جنبه ادبي است و آنان كه از علوم حقيقي بي بهره و تنها تركيبات لفظي و صنايع ادبي را نهايت علم و عرش المعرفه خود مي دانند به اعجاز فصاحت و بلاغت توجه مي كنند و آنانكه اهل معرفت واقعي هستند اعجاز قرآن را در توحيد و شناخت حقايق و معارف الهي جستجو مي كنند چيزي كه تنها در قرآن يافت مي شود و در هيچ كتاب ديگر حتي درجه پايين آن يافت نمي شود مگر آنكه از قرآن بهره گرفته باشد.

جامعيت قرآن از معجزات آن است.

امام خميني در اين زمينه مي فرمايد: «و بايد دانست كه در اين كتاب جامع الهي به طوري اين معارف، از معرفه الذات تا معرفه الافعال مذكور است كه هر طبقه به قدر استعداد خود ازآن ادراك مي كنند. چنانچه آيات شريفه توحيد و خصوصاً توحيد افعال را علماء ظاهر و محدثين و فقهاء رضوان الله عليهم طوري بيان و تفسير مي كنند كه بكلي مخالف و مباين است با آنچه اهل معرفت وعلماء باطن تفسير مي كنند و نويسنده هر دو را در محل خود درست مي داند. زيرا كه قرآن شفاي دردهاي دروني است و هر مريض را به طوري علاج مي كند... براي هر يك از طبقات علماء ظاهر و باطن طوري شفاي امراض است و در عين حال كه بعضي آيات شريفه مثل آيات اول حديد و سوره مباركه توحيد به حسب حديث شريف كافي براي متعمقان از آخر الزمان وارد شده، اهل ظاهر را نيز از آن بهره كافي است. و اين از معجزات اين كتاب شريف و از جامعيت آن است».(27)

و باز مي فرمايد: «مقصود ما آن است كه راه استفهاد، از اين كتاب شريف را - كه تنها كتاب سلوك الي الله و يكتا كتاب تهذيب نفوس و آداب و سنن الهيه است و بزرگتر وسيله رابطه بين خالق و خلق و عروة الوثقي و حبل المتين تمسك به عزّ ربوبيت است - بايد به روي مردم مفتوح نمود. علما و مفسرين تفاسير فارسي و عربي بنويسند و مقصود آنها بيان تعاليم و دستورات عرفاني و اخلاقي و بيان كيفيت ربط مخلوق به خالق و بيان هجرت از دار الغرور به دار السرور و الخلود باشد به طوري كه در اين كتاب شريف به وديعت گذاشته شده. صاحب اين كتاب سكاكي و شيخ نيست كه مقصدش جهات بلاغت و فصاحت باشد، سيبويه و خليل نيست تا منظورش جهات نحو و صرف باشد، مسعودي و ابن خلكان نيست تا در اطراف تاريخ عالم بحث كند. اين كتاب چون عصاي موسي ويد بيضاي آن سرور يا دم عيسي كه احياء اموات مي كرد نيست كه فقط براي اعجاز و دلالت بر صدق نبي اكرم آمده باشد، بلكه اين صحيفه الهيه كتاب احياء قلوب به احياء ابدي علم و معارف الهيه است. اين كتاب خدا است و به شئون الهيه جل و علا دعوت مي كند».(28)

با توجه به آنچه گذشت معلوم شد كه امام خميني جهات اعجاز ادبي و بلاغي قرآن را قبول دارد و آنرا نفي نمي كند و معتقد است كه اعجاز بلاغي در جاي خود صحيح است ولي بشر زمان نزول قرآن تنها همين تخصص را داشته و سطح فهم آنان همين بود كه قرآن را از ديد ادبي و علوم معاني و بيان مي نگريستند اما مطلب فراتر از اين است و نبايد اعجاز را منحصر به آن نمود. همچنانكه اعجاز قرآن به اخبار غيبي نيز صحيح است و خبرهاي غيبي آن غيرقابل انكار مي باشد. اعجاز در تشريع قوانين و جامعيت آن و نيز استحكام و برتري قوانين آن نسبت به تمام قوانين بشري نيز از جهات ديگر اعجاز قرآن است كه امام خميني آنها را قبول دارد.

اما چيزي كه ايشان بر آن تاكيد دارد و مهمترين و بزرگترين معجزه قرآن مي داند اعجاز قرآن در مسايل عرفاني و معنوي است قرآن اعجازش در تهذيب نفس و ارائه بهترين راه سلوك الي الله و تبيين رابطه بين خالق و مخلوق است، قرآن شفاي دردها و امراض روحي و رواني است و از اين جهت بايد اعجاز قرآن مورد توجه و تأمل قرار گيرد. اعجاز قران در آن است كه شخصيتي و انساني چون حضرت علي بن ابيطالب تربيت كرده است و اين مهمترين اعجاز آن است و كدام كتاب چنين قدرتي دارد كه انسان كاملي چون آن امام تربيت كند. اعجاز قرآن علاوه بر اين مسايل به بيان نكته هاي ظريف عرفاني است مثل تسبيح تشريعي همه موجودات و اينكه حتي جمادات از نوعي حيات و شعور برخوردارند.

يكي ديگر از جهات اعجاز قرآن آن است كه عميق ترين و ظريف ترين مطالب و اسرار توحيد را بيان كرده است همانند آيات آغاز سوره حديد و آيات سوره توحيد كه براي شناخت خداي متعال چيزي بالاتر و فراتر از آن قابل تصور نيست و هيچ كتاب ديگري حقيقتاً از اين جهت قدرت برابري با قرآن مجيد را ندارد. اين جنبه اعجاز قرآن كاملاً واضح وروشن و غير قابل ترديد است و براي هميشه تحدي آن از اين جهت براي تمام مردم دنيا اعم ازعرب و عجم و عالم و غير عالم آشكار است پس جاهليت قرآن در هدايت و معارف بلند توحيديو عرفاني قرآن مهمترين وجه اعجاز قرآن نزد امام خميني است. قرآن براي هميشه كتاب هدايت است و اين جهت اعجاز را در همه جا و همه مردم درك مي كنند. اين جنبه اعجاز قرآن بصورت ضعيف تر و درجه پايين تر در صحيفه سجاديه نيز وجود دارد و دقيق ترين معارف توحيدي و الهي را مي توان در آن يافت.(29)

قرآن روابط اجتماعي و آداب معاشرت و نيز كمالات و فضايل و روابط بين انسان و خدا چون توكل و رضا و تسليم و اطمينان و... را نيز بيان كرده، دعوت به آزادانديشي و پرهيز از تقليد آباء و اجداء و دوري از استبعاد و بردگي فكري را ستوده(30) شرك و بت پرستي را كه نوعي جمود فكري و عقب افتادگي بشري است را مذمت كرده(31) و در اين جهات گر چه اعجاز نموده اما وجهه اصلي اعجاز قرآن در معرفي صحيح و سطح بالاي توحيد و خداشناسي و معاد و مجردات است و از اين جهت با هيچ قلم و زباني قابل مقايسه نيست و براي هميشه اين معجزه باقي است كه هر كس درباره توحيد سخن قابل توجهي داشته باشد مرهون قرآن مجيد بوده و از آن اقتباس كرده است يا مستقيماً يا با واسطه.

از آنچه گذشت معلوم گرديد كه حضرت امام خميني در بيان وجه اعجاز قرآن راه جديدي را پيش گرفته و نظر خاص و منحصر به فردي در اين زمينه ابراز داشته و در مقايسه با نظرات ديگر مفسران و متكلمان در بحث از اعجاز قرآن، نظريه امام خميني از شمول بيشتر برخوردار بوده و در عين حال ملموس تر و قابل درك تر مي باشد. مثلاً نظريه اعجاز بلاغي يا معنايي يا واژگاني براي غيرعرب قابل درك نيست، نظريه اعجاز عددي بيشتر به استحسان شبيه است تا به يك مطلب علمي و نظريه اعجاز علمي پيامد هاي سنگيني بدنبال دارد كه قرآن را عصري نموده و كتاب خدا را كه امري مطلق و ثابت است را به امري متغير و غير ثابت پيوند مي زند. اما نظريه امام خميني اشكالات ساير نظريه ها را نداشته و تحدي و اعجاز آن روشن تر و واضح تر و براي همه مخاطبان قرآن قابل درك مي باشد.

پى‏نوشتها:‌


1) سوره عنكبوت، آيه 22.
2) سوره بقره، آيه 24.
3) همان، ص 45.
4) مفتاح العلوم» ص؛ «القرآن العظيم هدايته و اعجازه في اقوال المفسرين» محمد صادق عرجون، ص 158.
5) شرح اشارات» ج 3، ص 398.
6) القرآن العظيم هدايته و...» ص 133.
7) سوره يوسف، آيه 80 .
8) القرآن العظيم هدايته و...» ص 155.
9) الاعجاز العلمي في القرآن» محمد كامل عبدالصمد، ص 43.
10) سوره زمر، آيه 23.
11) التفسير الكبير» ج 9، ص 422 چاپ داراحياء التراث العربي.
12) قرآن پژوهشي» فولادوند، ص 410. كتاب «التكامل في الاسلام» نيز طرفدار اين نظريه است.
13) سوره نحل، آيه 90.
14) القرآن العظيم هدايته و...» عرجون، ص 172.
15) سوره هود، آيه 103.
16) همان، عرجون، ص 172.
17) سوره قصص، آيه 49. و نيز رجوع شود به سوره ابراهيم، آيه 1 و سوره شوري، آيه 52، و سوره مائده، آيه 15.
18) سوره اعراف، آيه 185.
19) صحيفه امام» ج 16، ص 210.
20) همان، ص 209.
21) كشف الاسرار» ص 63 .
22) صحيفه امام» ج 12، ص 423.
23) همان، ص 424.
24) همان، ج 14، ص 153.
25) همان، ج 10، ص 530.
26) تفسير سوره حمد» ص 44.
27) آداب الصلاة» ص 186.
28) آداب الصلاة» ص 194.
29) نامه هاي عرفاني» كنگره انديشه هاي اخلاقي و عرفاني امام خميني» ص 168.
30) سوره لقمان، آيه 21 و سوره بقره، آيه 270.
31) سوره اعراف، آيه 195.