مقدمه
عرفان به نظري و عملي تقسيم شده و
هركدام تعريفي خاص دارد. براي عرفان نظري
تعريف هاي مختلفي بيان شده و به تفاوت هاي
عرفان با اخلاق و سير و سلوك توجه خاصي
شده است. امام خميني رحمه الله معتقد است
كه:
عرفان عبارت است از معرفت خدا و شؤون
ذاتي و تجليات اسمائي و افعالي او در حضرت
علميه و عينيه به مشاهده حضوري، و نيز علم
حضوري داشتن به كيفيت مناكحات و مراودات و
نتايج الهي در حضرات اسمائي و اعياني.(1)
به بياني كوتاه تر مي توان گفت: عرفان
نزد امام خميني رحمه الله عبارت است از:
«علم به كمال جلاء و كمال استجلاء» و كمال
جلاء يعني ظهور حق در مرآة اتَم، و كمال
استجلاء يعني شهود حق خود را در آن مرآة.
و در جاي ديگر كمال استجلاء را اين گونه
معنا كرده است: «شهود حق، نفس خود را به
اسم جامعش در مرآة اتَم - كه همان انسان
كامل باشد - را كمال استجلاء گويند.»(2)
آنچه گذشت تعريف عرفان نزد امام بود.
امّا ابن سينا معتقد است كسي كه دائماً
فكرش متوجه قدس حبروت باشد «عارف» ناميده
مي شود، ولي حضرت امام معتقد است كه:
«عارف كسي است كه قلب خود را هيولا و
پذيراي هر صورتي كه محبوب بر او وارد
سازد، قرار دهد و هيچ فعليت و صورتي جز آن
را طلب ننمايد.»(3)
مشايخ عرفاني حضرت امام خميني رحمه
الله
آقاميرزا هاشم اشكوري لاهيجي مازندراني
(متوفاي 1332) كه حضرت امام از او به
«استاد مشايخنا العارف الجليل الميرزا
هاشم» تعبير مي كند،(4)
شاگرد آقا محمّدرضا قمشه اي بوده است. وي
در عرفان نظري شاگردان زيادي تربيت نمود؛
همچون ميرزا مهدي و ميرزا احمد آشتياني،
فاضل توني، سيد ابوالحسن رفيعي قزويني،
سيد حسين بادكوبه اي، ميرزا محمدعلي شاه
آبادي و... رضوان الله عليهم.
عارف كامل ميرزا محمّدعلي شاه آبادي
(متوفي 1292 ش) تأثير بسيار زيادي بر
شخصيت عرفاني حضرت امام داشته است. امام
خميني رحمه الله فرزند روحاني و عرفاني
مرحوم شاه آبادي است و ابعاد مختلف
عرفاني، سياسي، اجتماعي روح او مرهون
ارتباط با آية الله شاه آبادي و اثرپذيري
از اوست. مرحوم شاه آبادي عرفان را با
سياست عجين كرده و سر درس از رضا خان به
«چار وادار» تعبير مي نموده است.
ضمناً به شخصيت آيةالله شيخ محمّدرضاي
اصفهاني صاحب «وقاية الاذهان» نيز بايد
اشاره نمود، كه امام خميني رحمه الله مدتي
زانوي ادب شاگردي در برابر او به زمين زده
است.
حضرت امام در مبحث غناي «مكاسب محرمه»
خود از او به عظمت ياد مي كند. مرحوم
اصفهاني در عين تبحّر در فقه و اصول، به
مباحث و مشكلات علمي عصر خود كاملاً وافق
بود و به همين جهت كتابي به عنوان «نقد
فلسفه داروين» نوشت.
يك نكته بسيار مهم در مسائل فلسفي و
عرفاني آن است كه بعضي از افراد بر اثر
افراط و تفريط، دچار بدآموزي شده و با
خواندن يك كتاب فلسفي يا عرفاني به انزوا
روي آورده و خود را از جامعه و سرنوشت
مسلمانان كنار مي كشند. اما حضرت امام
خميني رحمه الله در عين آن كه در عرفان يد
بيضا نشان مي داد، در متن جامعه بود و بين
عرفان و فلسفه و مسايل سياسي و حكومتي
پيوند برقرار كرده بود. وي در زمان رهبري
خود در عين توجه به مباحث دقيق عرفاني و
عمل به آن ها توجه كامل به مسائل روز داشت
و به بهترين وجهي سياستعلوي خود را عملي
مي ساخت.
به هر حال امام خميني رحمه الله در
اولين جلسه اي كه به محضر عرفاني مرحوم
شاه آبادي مي رسد، از كيفيت وحي سوال مي
كند؛ استاد در پاسخ مي فرمايد: «هاء در
إنّا أنزلناه في ليلة القدر اشاره به
حقيقت نازله در بُنيه محمدي صلي الله عليه
وآله است، كه حقيقت شب قدر مي باشد»(5).
امام خميني رحمه الله كه از مقامات عرفاني
استاد اطلاعات زيادي نداشت؛ سوالي را مطرح
كرده بود كه مصداق: «حسن السؤال نصف
العلم»(6)
بود. امام پاسخ بسيار عميق مرحوم شاه
آبادي كه انگشت بر «هاء» گذارده بود نه بر
«قرآن» و تفسير بسيار زيباي او از شب قدر
و ارتباط آن با حقيقت محمّدي صلي الله
عليه وآله، امام را شيفته او نمود، و امام
چون گمشده خود را يافت، كمال استفاده را
از مجلس ملكوتي او برد.
آنچه ذكر شد اوّلين جلسه بود، و اما
آخرين جلسه ايامي بوده كه حضرت امام نزد
مرحوم شاه آبادي «مصباح الانس» را مي
خوانده است و در صفحه 44 مصباح الانس
نوشته است:
إلي هاهنا قرأت الكتاب عند شيخنا
العارف الكامل الشاه آبادي روحي فداه،
وقداتفق انتقاله الي طهران فصرت محروماً
من فيضه دام ظله.(7)
در اين جلسه بحث از ادراك امتياز
اسمائي بوده است كه: ادراك امتياز مخصوص و
منحصر به تجليات اسمائي در حضرت واحديت
است، اما وقتي اسماي ذاتي در حضرت احديت
تجلي نمايند، ديگر امتيازي نبوده و در اين
نفخه آسمان ها و زمين صعقه خواهند زد.
حضرت امام معمولاً با القابي مانند:
«شيخنا العارف الكامل»(8)
و «شيخنا واستاذنا في المعارف الالهيه
العارف الكامل»(9)
از اين استاد ياد مي كند، و با جمله «روحي
فداه» بر او درود مي فرستد.
با آن كه حضرت امام شيفته مرحوم شاه
آبادي بوده است، اما اين علاقه مصداق
«حبّك للشي ء يعمي و يصمّ» نبوده و در همه
حال حضرت امام استقلال فكري خود را حفظ
كرده است و مكرراً در آثار خود نظرات
مرحوم شاه آبادي را مورد نقد و بررسي قرار
داده است كه به يك نمونه اشاره مي شود:
علامه قيصري معتقد است كه تنزيه خداي
متعال از نقايص مكاني عين تحديد است.
مرحوم شاه آبادي در برابر او فرموده است:
انصاف آن است كه تنزيه از نقايص امكاني
تحديد نيست، زيرا نقايص عدمي هستند، و
تنزيه از آن ها برگشت به كمال وجود و
اطلاق آن دارد نه به تحديد وجود، بنابراين
كلام قيصري كه تنزيه را عين تحديد دانسته،
صحيح نيست. حضرت امام خميني رحمه الله اين
سخن استاد را صحيح ندانسته و مي فرمايد:
كلام استاد در صورتي صحيح است كه آن
نقايص امكاني عدم مطلق باشند، و عدم مطلق
حتي وجود بالعرض نيز ندارد، و سلب چنين
عدمي برگشت به وجود مي نمايد. اما اگر
نقايص را حدود موجود دانسته و آن ها را
موجود بالعرض بدانيم، در اين صورت تنزيه
از اين گونه نقايص عين تحديد خواهد بود.(10)
حضرت امام در اين كلام به تفاوت بين
«عدم مطلق» و «عدم مضاف» توجه نموده است.
عدم مطلق نقيض وجود است و سلب چنين عدمي
مساوي با وجود است و چنين سلب عدم مطلق و
تنزيه خداوند از آن صحيح مي باشد. اما با
توجه به آن كه عدم مضاف بر اثر اضافه به
ملكات مشمول بركت وجود است و اين عدم مضاف
نقيض وجود نبوده، بلكه از اقسام آن است،
در اين صورت سلب چنين عدمي در واقع به
معناي سلب قسمتي از وجود خواهد بود و اين
عين تحديد خواهد بود و با وجود مطلق و
بسيط الحقيقه هيچ سازشي نخواهد داشت. در
آثار حضرت امام از اين قبيل اشكالات به
كلام استاد خود فراوان يافت مي شود.(11)
و گاهي نيز مي فرمايد: «اين اشكال را به
مرحوم شاه آبادي عرض كردم و حضرتش چنين
پاسخ داد».(12)
آثار عرفاني امام خميني رحمه الله
امام خميني رحمه الله حدود پانزده سال
به تدريس فلسفه اشتغال داشته است، اما هيچ
كتاب يا رساله مستقلي در اين موضوع
ننگاشته است. و در عرفان نظري كم تر تدريس
داشته، و بلكه هيچ درس رسمي به عنوان
عرفان از ايشان سراغ نداريم، ولي كتاب هاي
متعدد و فراواني در اين موضوع به رشته
تحرير درآورده است. بنابراين فلسفه و
عرفان امام خميني رحمه الله از جهت تدريس
و تأليف متعاكس مي باشند. اما در فقه و
اصول مجمع البحرين بوده هم تدريس و هم
تأليف دارد. در اين جا توضيح كوتاهي
پيرامون هر يك از آثار عرفاني امام خميني
رحمه الله بيان مي كنيم:
ا. شرح دعاي سحر. اين كتاب در سال 1347
ق. تدوين شده است. امام خميني رحمه الله
هنگامي كه 27 ساله بود اولين اثر عرفاني
خود را كه حكايت از نبوغ و ذوق سرشار
عرفاني او بود، در قالب شرح دعاي مباهله(13)
كه داراي اسم اعظم و تجلّي أتم است، بيان
كرد.
اهميت اين دعا در آن است كه صحبت از
حور و غلمان و خوردن و آشاميدن و شكمبارگي
نداشته، و تنها صحبت از اسماي حسناي الهي
است. امام خميني رحمه الله در شرح خود بر
اين دعا به بحث از وقوع تفاضل بين اسماي
الهي پرداخته است؛ چيزي كه در سراسر اين
دعا مشهور است. ثانياً نفي و استهلال همه
اسماء در احديت جمع دومين شاخصه اين كتاب
است، كه هر فقره اي از فقرات دعا به آن
اشاره دارد. ثالثاً داعي و سالك بايد به
هر دو، نظر داشته از طرفي تفاضل را در
مقام واحديت ببيند و از طرفي همه آن ها را
مستهلك در مقام احديت مشاهده كند.
ضمناً چون اين كتاب اولين اثر عرفاني
امام است، رنگ فلسفي و صبغه برهاني آن بر
مطالب ذوقي و عرفاني غلبه دارد. كاملاً به
عكس كتاب «آداب الصلاة» كه از آخرين آثار
مكتوب عرفاني اوست و كمتر رنگ و بوي فلسفه
در آن مشاهده شده و عرفان خالص و محض ذوق
و كشف و شهود است.
ب. مصباح الهداية. اين كتاب در موضوع
خود منحصر به فرد است. گرچه كتاب هاي
عرفاني فراواني درباره انسان كامل و ولايت
او نوشته شده است، اما به جرأت مي توان
گفت هيچ كدام نتوانسته اند حقيقت خلافت و
ولايت را كه از مشكل ترين و مهم ترين
مسائل عرفاني است، به خوبي تحليل و تفسير
كنند. حضرت امام خميني رحمه الله در اين
كتاب حقيقت خلافت و ولايت را با ذوق
عرفاني چنان بيان كرده است كه با آيات و
روايات و برهان هاي فلسفي كاملاً هماهنگ
باشد.
نام دقيق اين كتاب آن گونه كه در مقدمه
كتاب آمده عبارت است از: «مصباح الهداية
إلي الخلافة والولاية»(14)
كه گاهي از آن به «مصباح الهداية» تعبير
مي شود.(15)
حضرت امام در برخي از آثار خود، نام اين
كتاب را «مشكوةالهداية إلي حقيقة الخلافة
والولاية»(16)
و گاهي «مصباح الهداية إلي حقيقةالرسالة
والولاية»(17)
عنوان كرده است. به هر حال نام دقيق كتاب
همان نامي است كه ابتدا ذكر شد. و مراد از
«خلافه» در نام كتاب همان رسالت يعني مقام
خلافت انسان از حق متعال است.
اين كتاب كه مشكل ترين كتاب امام خميني
رحمه الله است در سال 1349 ق. تدوين شده
است. و با آن كه از اولين آثار اوست و
طبيعت عرفان با پويايي و تحول سروكار
دارد، اما در عين حال امام خميني رحمه
الله در ساير آثار خود به اين كتاب ارجاع
داده و مطالب آن را نهايت افكار عرفاني
خود مي داند.(18)
مصباح الهداية داراي دو مشكوة است،
مشكوة اوّل آن 56 مصباح دارد، و مشكوة
دوّم آن سه مصباح دارد كه هر كدام داراي
چند فصل مي باشند. كتاب با يك خاتمه پايان
مي يابد.
عناوين اين كتاب اشاره اي گويا به
گرايش هاي حضرت امام به فلسفه اشراق و
تأثيرپذيري او از سهروردي و مرحوم
ميرداماد دارد.
حضرت امام خميني رحمه الله در كتاب
«مصباح الهداية» به مسأله علوّ ذاتي ذات
مقدس نسبت به تمام اسماء پرداخته، و معتقد
است كه احديت جمعي كه در ذات مقدس است،
سبب تقدم مسمّاي آن بر تمام اسماء شده
است. آن گاه نتيجه مي گيرد كه ظل آن مقام
احديت جمع كه همان عين ثابت انسان كامل و
حقيقت محمّديه صلي الله عليه وآله است.
تقدّم و علوّ ذاتي داشته و بر همه اعيان
حاكم است. حقيقت عمائيه نيز به تفصيل مورد
بحث قرار گرفته است. يعني فيض اقدس و
تجلّي غيبي احدي اوّل كه باطن الله است از
حيث وجهه غيبي آن. و ظاهرش حضرت اسم الله
است، از جهت احديت جمع اسماي الهي. به
عبارت ديگر عماء يعني وجهه غيبي مقدس اسم
الله كه منزه از هر گونه كثرت و تفصيلي
باشد.
ج. تعليقات علي شرح فصول الحكم و مصباح
الانس. جايگاه رفيع محيي الدين در عرفان
با كسي قابل مقايسه نيست، و گرچه ام
الكتاب او «الفتوحات المكيّة» است، ولي
زبده و عصاره افكار خود را در «فصوص
الحكم» قرار داده است. به همين جهت اين
كتاب مورد توجه موافقان و مخالفان عرفان
قرار گرفته است. كتاب فصوص - طبق مكاشفه
شيخ - عطيه رسول خداصلي الله عليه وآله
است كه از عطاياي الهي براي هدايت و ارشاد
طالبان است.(19)
بر اين كتاب شرح هاي فراواني نوشته شده
است، اما شرح فصوص الحكم قيصري به عنوان
متن درسي حوزه هاي عرفاني قبول عام يافته
است، و امام خميني رحمه الله آن گاه كه
اين كتاب را نزد مرحوم شاه آبادي مي
خوانده، حواشي و تعليقاتي بر آن نگاشته
است.
كتاب «مصباح الانس» از محمدبن حمزه
معروف به ابن فناري است كه شرح رساله
«مفتاح غيب الجمع والوجود» صدرالدين قونوي
است. اين كتاب نيز از متون درسي عرفاني
است و امام خميني رحمه الله بر آن نيز
تعليقاتي دارد.
حضرت امام در حواشي خود بيشتر به كلمات
قيصري - نه محي الدين - توجه دارد، و
نوعاً توضيحات علامه قيصري را ناتمام مي
داند، و معتقد است كه او به عمق معاني
عرفاني آيات و روايات نرسيده است.(20)
بلكه معتقد است كه قيصري به عمق كلام شيخ
اكبر نيز نرسيده است.(21)
گاهي نيز مي فرمايد: كلام فاضل شارح -
يعني قيصري - در كمال سقوط است(22)
گاهي مي فرمايد: معنايي كه ما براي كلام
شيخ ذكر كرديم بهتر از معنايي است كه
قيصري ذكر كرده است.(23)
گاهي حضرت امام با توجه به ساير آثار و
كتاب هاي محي الدين به شرح عبارت هاي فصوص
مي پردازد و در نتيجه اشتباه قيصري را در
فهم كلام شيخ، مشخص مي كند(24)
و گاهي كلام قيصري را مطابق ذوق عرفاني
نمي داند.(25)
اين جا دو نمونه از اعتراضات امام
خميني رحمه الله بر علامه قيصري را ذكر مي
كنيم:
1 - علامه قيصري معتقد است كه رحمن،
ربّ عقل اوّل است و رحيم ربّ نفس كليه
است. امام خميني رحمه الله مي فرمايد:
رحمان مقام جمع بسط وجود و ظهور وجود
است، و رحيم مقام احديت جمع قبض وجود و
ارجاع آن به غيب است. هر اظهاري از تجلي
رحمانيت است، و هر چه داخل غيب و بطون مي
شود، از رحمت رحيميه است.(26)
ب. علامه قيصري در مقام بيان ميزان و
ضابطه براي فرق و تميزگذاردن بين اسماي
ذات و اسماي صفات مي فرمايد: گرچه همه
اسما اسماي ذات مي باشند، اما اگر ذات در
آن ها ظهور كند آن ها را اسماي ذات گويند
و اگر صفات در آن ها ظهور كند آن ها را
اسماي صفات گويند. ولي حضرت امام خميني
رحمه الله معتقد است كه:
اين كلام قيصري داراي دقت عرفاني
نبوده، و كسي كه سالك به قدم عرفان باشد،
بايد بهتر از اين سخن بگويد و بايد مقامات
و درجات مختلف اهل سلوك را در نظر گرفت تا
ملاك و ميزان فرق روشن شود.(27)
امام خميني رحمه الله در تعليقات خود
بر كلمات قيصري غالباً وجهه اعتراض و نقد
دارد، ولي نسبت به كلام محي الدين غالباً
امام وجهه توضيحي و شارح بودن را دارد،(28)
گرچه در موارد اندكي به كلام محي الدين
نيز اعتراض دارد.(29)
مثلاً: محي الدين معتقد به عدم خلود در
عذاب است، ولي امام خميني رحمه الله خلود
در آتش را از ضروريات دين مي داند.(30)
همچنين محي الدين عبد بودن را براي رسول
خداصلي الله عليه وآله اسائه ادب مي داند.
اما امام خميني رحمه الله خود اين كلام
محي الدين را نوعي اسائه ادب دانسته و مي
گويد: عبد بودن براي آن حضرت از افتخارات
است.(31)
تعليقات امام خميني رحمه الله بر
«مصباح الانس» بسيار اندك و غالباً توضيحي
بوده و از نقد و اعتراض بر كلمات قونوي يا
ابن فناري به دور است. حضرت امام اين كتاب
را بين سال هاي (1350 - 1355 ق.) تدوين
كرده است.
د. سرالصلوة، معراج السالكين و
صلوةالعارفين. اين كتاب به بيان و تفسير
معراج حقيقي اهل نياز - يعني نماز -
پرداخته و مقامات روحي اولياء را در اين
سلوك روحاني و معراج ايمانيِ عرفاني به
رشته تحرير درآورده است. اين كتاب براي
خواص نوشته شده، و اسرار و اشاره هاي
عرفاني هر كدام از اذكار و حركات نماز را
توضيح داده است. اين كتاب در سال 1358 ق.
به پايان رسيده است.
ه. اربعين، چهل حديث. از رسول خداصلي
الله عليه وآله نقل شده است كه: «مَن حفظ
علي امتي اربعين حديثاً ينتفعون بها بعثه
الله يوم القيامة فقيهاً عالماً»(32).
يعني هر كس چهل حديث بر امت من حفظ كند كه
از آن بهره ببرند، خداوند در روز قيامت او
را فقيهي عالم مبعوث نمايد. آيا مراد از
حفظ، حفظ از ظهرالقلب يا از بر كردن در
مقابل نسيان است يا حفظ از تلف شدن، يا
عمل كردن به آن و يا نشر و ترويج و شرح و
تفسير آن؟ و آيا مقصود از جمله پاياني
حديث، خبر از عالم بودن چنين شخصي است يا
دعا و انشاء براي عالم شدن اوست يا خبري
است از تفضّل خداوند در قيامت نسبت به او؟
پاسخ اين سوالات هر چه باشد، بسياري از
علما براي عمل به اين حديث به نوشتن چهل
حديث اقدام كرده اند و حضرت امام خميني
رحمه الله نيز به همين منظور چهل حديث
اخلاقي عرفاني را انتخاب كرده و با سند
متصل خود تا امام معصوم عليه السلام عين
حديث را نقل و پس از ترجمه دقيق و شرح
مفردات و لغات مشكل آن به شرح و تفسير
حديث مي پردازد. در ابتداي اين كتاب وجهه
اخلاقي آن غالب است و سپس از سير و سلوك
سر درآورده و سرانجام قسمت هاي پاياني
كتاب به عرفان و نكته هاي ذوقي مي پردازد.
كتاب اربعين يا چهل حديث در سال (1358
ق.) نوشته شده است.
و. آداب الصلاة. اين كتاب يكي ديگر از
آثار عرفاني حضرت امام خميني رحمه الله
است. اين كتاب نيز همانند «سرالصلوة» و
«چهل حديث» به زبان فارسي است، و چون اين
كتاب از آخرين كتاب هاي عرفاني امام است
از جهت غنا و محتواي بلند عرفاني بسيار
دقيق تر و عالي تر از كتاب هاي ديگر ايشان
است. گرچه مخاطب اين كتاب خواص نبوده و
بلكه براي عموم مردم نوشته شده است، اما
هرگز سطح مطالب را پايين نياورده، بلكه به
سادگي بيان افزوده است. به هر حال در تمام
اين كتاب ضمن شرح و تفسير عرفاني اعمال و
اذكار نماز مسائل عرفان نظري و عملي و
مسائل تربيتي و اخلاقي را مورد توجه قرار
داده و ذكر نموده است. اين كتاب در سال
(1361 ق.) تدوين شده است.
ز. تفسير سوره حمد. حضرت امام خميني
رحمه الله در سال (1318 ش) در كتاب
«سرالصلوة» خود به تفسير سوره حمد پرداخت.
و در سال (1321 ش.) نيز دو مرتبه در كتاب
«آداب الصلوة» سوره حمد و اخلاص را تفسير
نمود و پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سال
(1358 ش.) نيز طيّ پنج جلسه در سيماي
جمهوري اسلامي ايران تفسير سوره حمد بيان
نمود، اما متأسفانه اين جلسات با بيماري و
انتقال ايشان به بيمارستان همزمان شد و به
تعطيلي و محروميت مشتاقان از آن تفسير
عرفاني انجاميد.
در تفسير قرآن كريم روش هاي بسيار
مختلفي وجود دارد. برخي به جنبه ادبي
پرداخته و قرآن را از ناحيه صرف و نحو
مورد مطالعه قرار داده اند، و بعضي به
صورت فقهي، يا تاريخي، يا روائي آن را
تفسير مي كنند. ولي آنچه فراموش شده است،
همان هدف اصلي قرآن يعني جنبه هدايت بودن
آن است. حضرت امام در هر سه مرحله از
تفسير خود به نكات دقيق عرفاني و هدايت
توجه كامل داشته، و در تفسيري كه از
تلويزيون پخش گرديد، علاوه بر نكات عرفاني
به مسائل اخلاقي و تربيتي نيز توجه كامل
داشت.
ضمناً حضرت امام در كتاب «آداب الصلوة»
خود علاوه بر سوره حمد و توحيد، سوره قدر
را نيز تفسير كرده است.
ويژگي كلي آثار عرفاني حضرت امام عبارت
است از:
1 - موجز بودن، و پرهيز از هر گونه توضيح
واضحات يا اطاله كلام.
2 - پرهيز از نقل قول و آراي ديگران.
3 - دوري كردن از اشكال و اعتراض به
ديگران، جز در موارد ضرورت.
4 - ابتكارات زياد، نه جمع آوري كلمات.
5 - توجه زياد به آيات شريفه و روايات و
ادعيه.
6 - حكايت داشتن از نظام انسجام يافته فكر
عرفاني مؤلف واستقامت رأي و نفس او
7 - عرضه كردن فكري منسجم و منظم به
خواننده.
8 - كشف از نهايت خضوع مؤلف در برابر شرع
انور و عبد محض بودن او.
9 - در فراواني نوآوري هاي عرفاني قابل
مقايسه با محي الدين ابن عربي است و در
فلسفه هم طراز سهروردي.
در پايان، اين پيشنهاد به محضر بزرگان
حوزه علميه قم و مسئولان محترم آن عرضه مي
شود كه سزاوار است كتاب «مصباح الهداية» و
«سرالصلوة» و «چهل حديث» در مقطع هاي
مختلف دروس حوزوي به عنوان كتاب درسي
معرفي شده و علاوه بر احياي نام و ياد آن
بزرگ مرد تاريخ تشيّع، به اين وسيله درس
هاي اخلاقي و عرفاني را در حوزه گسترش
داده و عطش معنوي جامعه اسلامي را به اين
وسيله پاسخ گو باشيم.
پىنوشتها:
1) تعليقات علي شرح فصوص الحكم» ص 67 .
2) همان، ص 71.
3) سر الصلاة» ص 21.
4) تعليقات علي شرح فصوص الحكم» ص 228.
5) مصباح الهداية» ص 27.
6) نهج البلاغه.
7) تعليقات علي شرح فصول الحكم و مصباح
الانس» ص 251.
8) همان، ص 98.
9) مصباح الهداية» ص 27.
10) تعليقات علي شرح فصول الحكم» ص 86 .
11) ر.ك. «تعليقات علي شرح فصوص الحكم» ص
91، 102، 106، 120، 183، 185.
12) همان، ص 123، 124.
13) شرح دعاي سحر» ص 3.
14) مصباح الهداية» چاپ كوثر، ص 12.
15) تعليقات علي شرح فصوص الحكم» ص 182.
16) همان، ص 233.
17) همان، ص 275.
18) همان، ص 180.
19) همان، ص 52.
20) همان، ص 7، 17، 18، 24.
21) همان، ص 16، 27، 29، 42، 43، 46 و...
.
22) همان، ص 66، 80 .
23) همان، ص 49.
24) همان، ص 57. در اين جا امام از كتاب
انشاءالدوائر محي الدين شاهد آورده بر آن
كه معناي عرفاني جوهر و عرض با معناي
فلسفي آن ها و نيز با آنچه كه قيصري ذكر
كرده است متفاوت است.
25) همان، ص 32.
26) همان، ص 16.
27) همان، ص 21.
28) همان، ص 20.
29) همان، ص 195.
30) همان، ص 76.
31) همان، ص 55.
32) عيون اخبارالرضاعليه السلام» ج 2.